|
?وَأَقْسَمُوا بِاللَّهِ جَهْدَ أَيْمَانِهِمْ لَئِنْ جَاءَهُمْ نَذِيرٌ لَيَكُونُنَّ أَهْدَىٰ مِنْ إِحْدَى الْأُمَمِ ۖ فَلَمَّا جَاءَهُمْ نَذِيرٌ مَا زَادَهُمْ إِلَّا نُفُورًا"42 “اسْتِكْبَارًا فِي الْأَرْضِ وَمَكْرَ السَّيِّئِ ۚ وَلَا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ ۚ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِينَ ۚ فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا ۖ وَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِيلًا"43 فاطر
و (مشركان) با سختترين سوگندها، به خدا سوگند ياد كردند كه اگر هشدار دهندهاى به سراغشان بيايد از هر يك از امّتهاى ديگر هدايت يافتهتر شوند؛ پس همين كه هشدار دهندهاى برايشان آمد، جز نفرت (از حقّ) چيزى بر آنان نيفزود.42
(نفرت آنان از حقّ) به خاطر استكبار در زمين و نيرنگ بدشان بود، و نيرنگ بد جز اهلش را فرا نگيرد، پس آيا آنان جز سنّت (خداوند را در مورد قلع و قمع) پيشينيان انتظار دارند؟ با آنكه براى سنّت و قانون الهى هرگز جايگزينى نخواهى يافت، و هرگز براى سنّت الهى تغييرى نخواهى يافت.
✔پیام ها
1- مشركان، خدا را قبول داشتند و او را مقدّس مىشمردند و به او سوگند ياد مىكردند. «أَقْسَمُوا بِاللَّهِ»
2- به هر سوگندى نمىتوان اعتماد كرد. أَقْسَمُوا بِاللَّهِ- فَلَمَّا جاءَهُمْ …
3- به عمل كار بر آيد، به سخنرانى نيست. ادّعا زياد ولى عمل كم است. «أَقْسَمُوا- إِلَّا نُفُوراً»
4- براى هدايت مردم، بشارت و انذار هر دو لازم است، ليكن براى جامعهى منحرف انذار مهمتر است. (كلمهى «نَذِيرٌ» دو بار آمده است)
5- «تبديل» يعنى چيزى را بَدَل چيز ديگر قرار دادن، مثل تيمم بدل از غسل، ولى «تحويل» به معناى تصرف در زمان يا مكان يا شكل و قالب يك چيز است بدون آنكه چيزى را جايگزين آن كنيم.
6- سرچشمهى فرار و نفرت از راه انبيا يا استكبار است يا حيله. (شايد استكبار از سوى كفّار و حيله از سوى منافقان باشد و شايد استكبار بستر حيلهگرى خود مستكبر باشد). اسْتِكْباراً … وَ مَكْرَ السَّيِّئِ
7- نتيجه حيله به خود انسان برمىگردد (عقوبت و كيفر تكبّر و حيله به ديگرى منتقل نمىشود.) «لا يَحِيقُ الْمَكْرُ السَّيِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ»
بَد مكن كه بد افتى
چَه مَكَن كه خود افتى
8- خداوند در جامعه قانونها و سنّتهاى ثابتى را مقرّر كرده است كه در تمام اقوام و ملّتها جريان دارد، نظير سنّت آزمايش، سنّت امداد مؤمنان و سنّت كيفر حيلهگران و مستكبران. آرى، خوشبختى و بدبختى و عزّت يا سقوط جامعه، در گرو پيروى از سنّتهاى الهى يا ترك آنهاست. فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا … تَحْوِيلًا
9- تاريخ داراى نظام و قانون ثابت است. (با نگاه به گوشهاى از تاريخ مىتوان قانونِ گوشهى ديگر تاريخ را به دست آورد.) «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِيلًا»
منبع؛ تفسير نور
موضوعات: ✔خدا خبر می دهد
[چهارشنبه 1397-04-27] [ 02:14:00 ب.ظ ]