راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • فقر و غنی حقیقی
  • وصف مالک اشتر از زبان امام علی
  • سختتر از تنگدستی
  • عوامل استحكام دين و دنيا
  • زیور تهیدستی و بی نیازی
  • توصیه امام درباره فقر
  • احتياط در فرستادن پيك‏ها و نامه‏ ها
  • علی از زبان علی (دروغ و گمراهی)
  • علی از زبان علی
  • ماهیت فقر
  • مشکلات شیعه بودن از زبام امام علی
  • زینت فقر
  • بخل
  • نحوه برخورد امام علی با معاویه
  • استدلال امام علی به معاویه (لعنه الله علیه) در جهت مشروعیت خلافت خویش
  • غم امام علی از دگرگونی خلافت
  • علی از زبان علی در جریان حکمیّت
  • لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی
  • راه نفوذ شیطان در انسان
  • علی از زبان علی
  • علم امام علی از زبان امام علی
  • افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه درباره عثمان
  • روش هدایت کردن امام علی در واقعه جنگ جمل
  • ماجرای خلافت از زبان حضرت علی
  • علی از زبان علی
  • علی از زبان علی(ماجرای خلافت)
  • نفرین از زبان حضرت علی
  • آموزش نظامی و روانی در جنگ
  • محور سنگ آسیاب
  • ویژگی یاران حضرت علی
  • علی از زبان علی، وصف یاران از زبان علی
  • وصف پیامبر از زبان حضرت علی
  • علی از زبان علی
  • علی از زبان علی
  • ماهیت شبهه و خبر از آینده
  • علی از زبان علی بعد از مرگ عثمان
  • علی از زبان علی در زمان عثمان
  • پیامبر از زبان حضرت علی
  • زخم دل علی از اهل عراق
  • نفرین حضرت علی
  • آمادگی رزمی
  • خبر از آینده کوفه
  • ضرورت حکومت
  • علی از زبان علی
  • موقعیت مومنان و کافران در برخورد با شبهات
  • علی از زبان علی
  • تلاش برای هدایت دشمنان
  • علل شکست در جهاد
  • علت سستی در جهاد
  • علی از زبان علی



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      وصف مالک اشتر از زبان امام علی ...
    وصف مالک اشتر از زبان امام علی

    وصف مالک اشتر از زبان امام علی


    (وقتى خبر شهادت مالك اشتر كه رحمت خدا بر او باد، به امام رسيد فرمود:)

    مَالِكٌ، وَ مَا مَالِكٌ،

    وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً،

    وَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً؛

    لَا يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ، وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ.


    مالك، چه مالكى!

    به خدا اگر كوه بود، كوهى كه در سرفرازى يگانه بود،

    و اگر سنگ بود، سنگى سخت و محكم بود،

    كه هيچ رونده اى به اوج قلّه او نمى رسيد،

    و هيچ پرنده اى بر فراز آن پرواز نمى كرد.

     

    (سید رضى گويد: فند كوهى است از ديگر كوه ها ممتاز و جدا افتاده باشد).

    .

    حکمت 443

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

     

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-09-17] [ 04:58:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه به مردم مصر ...
    نامه به مردم مصر

    ??نامه ی حضرت علی به مردم مصر که آن را همراه مالک اشتر رحمه الله علیه -هنگامی که او را حاکم مصر کرد -فرستاد.

     

    ?پیامبر صلی الله علیه و آله


    اما بعد!
    خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله را فرستاد که برای جهانیان بیم دهنده و بر پیامبران گواه باشد . چون رسول خدا درگذشت مسلمانان پس از او درباره ی خلافت به نزاع پرداختند.

     

    ?علی از زبان علی


    به خدا سوگند! هرگز تصور نمی کردم که عرب پس از درگذشت پیامبر، خلافت را از خاندان او برگرداند یا پس از پیامبر آن را از من دور کند. مرا به درد و فریاد نیاورد مگر شتافتن مردم به سوی فلان برای بیعت کردن با او.
    من مدتی دست از بیعت کشیدن تا آنکه دیدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند و مردم را به نابود کردن دین محمد فرا می خوانند.
    پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم رخنه ای در دین یا ویرانی ایی در آن خواهم دید که مصیبت آن بر من بزرگتر از محروم شدن از حکومت بر شماست. حکومتی که متاع چند روزه ی دنیاست و همچون سرابی دست خوش زوال خواهد شد یا مانند ابر از هم خواهد پاشید . پس در میان آن آشوب و بلوا قیام کردم تا آنکه باطل نابود شد و از بین رفت و دین استوار و پابرجا گردید.

    به خدا سوگند!

    اگر به تنهایی با دشمنان مواجهه می شدم و آنان تمام زمین را پر کرده بودند نه باک داشتم و نه می ترسیدم ؛ زیرا از گمراهی ای که ایشان در آن هستند و هدایتی که خود بر آن هستم، نیک آگاهم و از جانب پروردگارم بر یقینم.
    من آرزومند دیدار خدایم و در انتظار و امیدوار به ماداش نیک او هستم.


    اما دریغم می آید که حکومت این امت به دست بی خردان و بدکاران آنان افتد و مال خدا را میان خود دست به دست بگردانند و بندگان خدا را به بردگی گیرند و با صاحان بجنگند و فاسقان را همدست خود سازند ؛ زیرا از اینان کسی است که در میان شما شراب حرام نوشید [ولید بن عقبه] و حد اسلام بر او جاری شد و از اینان کسی است که تا اندک مالی نگرفت اسلام نیاورد.


    اگر از حکومت این کسان بر شما بیم نداشتم شما را بر نمی انگیختم و سرزنش نمی کردم و فرا نمی خواندم و تحریض نمی کردم و آنگاه که سرباز زدید و سستی نشان دادید ، رهایتان می کردم.

     

    جهاد


    مگر نمی بینید به مرزهایتان دست انداخته اند و شهرهایتان را اشغال و سرزمین هایتان را تصرف کرده اند و شهرهایتان در جنگ فرو رفته است؟!
    خدا شما را بیامرزد ! به سوی جنگ با دشمنانتان حرکت کنید، در خانه و کاشانه ی خود نمانید که به ستم گرفتار شوید و به ذلت بازگشته پست ترین چیز نصیب شما گردد.
    مرد جنگی همیشه بیدار است و هرکس بخوابد دشمن از او در خواب نمی شود.
    والسلام

    .

    .

    نامه ی62

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه
    [دوشنبه 1398-05-21] [ 08:15:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر ...
    وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر

     

    ?ش این فرمان را امام علیه السلام براى‏«اشتر نخعى‏»به هنگامى که او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است و این زمانى بود که وضع زمامدار مصر«محمد بن ابو بکر»در هم ریخته و متزلزل شده بود،این فرمان از طولانى ‏ترین و جامعترین ‏فرمانهاى امام علیه السلام می‏باشد.

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ‏این دستورى است که بنده خدا على علیه السلام به‏«مالک بن حارث اشتر»… در فرمانش باو صادر فرموده است.و این فرمان را هنگامى نوشت که‏ وى را زمامدار و والى کشور مصر قرار داد تا مالیاتهاى آن سرزمین راجمع آورى کند.با دشمنان آن کشور بجنگد. باصلاح اهل آن همت گمارد.

     

    و به عمران و آبادى شهرها قصبات و روستاها و قریه ‏هاى آن بپردازد.

    ?(نخست) او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتش‏و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مى یدهدبه:

    ?‏متابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،همان ‏دستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمى یبیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمى‏شود باو فرمان میدهد که(آئین) خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شده‏که او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.

     

    ?و نیز او فرمان مى‏ دهد که خواسته ‏هاى نابجاى خود را درهم بشکند.و به ‏هنگام وسوسه‏ هاى نفس خویشتن‏دارى را پیش گیرد زیرا که‏«نفس اماره‏»هم-واره انسان را به بدى وادار مى‏ کند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.

     

    ?اى مالک!

    بدان من تو را بسوى کشورى فرستادم که پیش از تو دولتهاى‏ عادل و ستمگرى بر آن حکومت داشتند.و مردم به کارهاى تو همانگونه نظرمى‏ کنند که تو در امور زمامداران پیش از خود،و همان را درباره تو خواهندگفت که تو درباره آنها مى‏ گفتى.

     

    ?بدان!

    افراد شایسته را به آنچه خداوند برزبان بندگانش جارى مى ‏سازد مى ‏توان شناخت،بنا بر این باید محبوبترین‏ ذخیره در پیش تو عمل صالح باشد،

    زمام هوا و هوس را در دست گیر.و آنچه برایت‏ حلال نیست نسبت ‏بخود بخل روا دارزیرا؛

    بخل نسبت ‏بخویشتن این است ‏که راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پیش‏گیرى.

    قلب خویش‏را نسبت‏ بملت ‏خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن،و همچون حیوان‏درنده‏اى نسبت‏بآنان مباش که خوردن آنان را غنیمت‏ شمارى زیرا؛

    آنها دوگروه بیش نیستند؛  یا برادران دینى تواند،و یا انسانهائى همچون تو

    گاه از آنها لغزش و خطا سر مى ‏زند.ناراحتیهائى بآنان عارض میگرددبدست آنان عمدا یا بطور اشتباه کارهائى انجام مى‏شود(در این موارد)از عفو و گذشت ‏خود آن مقدار بآنها عطا کن، که دوست دارى خداوند از عفوش بتوعنایت کند.زیرا؛

    تو مافوق آنها،و پیشوایت مافوق تو و خداوند مافوق کسى است‏که ترا زمامدار قرارداده است!

    امور آنان را بتو واگذار کرده،و بوسیله ‏آنها تو را آزمایش نموده است.

     

    ?هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده!

    چرا که تو تاب کیفر او را ندارى.و از عفو و رحمت او بى‏ نیاز نیستى.

    هرگز ازعفو و بخششى که نموده ‏اى پشیمان مباش.و هیچگاه از کیفرى که نموده‏اى به‏ خود مبال.و نیز هرگز خشمی که پیش مى ‏آید و راه چاره دارد سرعت‏ بخرج مده.

    مگو من مامورم(و بر اوضاع مسلطم)،امر مى‏ کنم و باید اطاعت ‏شود که این موجب دخول فساد در قلب و خرابى دین،و نزدیک شدن تغییر و تحول ‏در قدرت است.

     

    ?آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتى که در اختیار دارى،کبر وعجب و خودپسندى در تو پدید آید،به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوق ‏تو است،نظر افکن. که این ترا از آن سر کشى پائین مى‏ آورد و آن شدت وتندى را از تو باز مى ‏دارد و آنچه از دستت رفته است‏ یعنى نیروى عقل و اندیشه‏ ات‏ که تحت تاثیر این خود پسندى واقع شده،بتو باز مى‏ گردد.

    از همتائى درعلو و بزرگى با خداوند بر حذر باش و از تشبه به او در جبروتش خود را بر کنار دار!

    چرا که خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خود پسند و متکبرى را خوار خواهدساخت.

     

    ?نسبت‏ به خداوند و نسبت‏ به مردم از جانب خود،و از جانب افراد خاص‏ خاندانت،و از جانب رعایائى که به آنها علاقمندى،انصاف بخرج ده، که ‏اگر چنین نکنى ستم نموده‏اى.

    و کسى که به بندگان خدا ستم کند،خداوند پیش‏ از بندگانش دشمن او خواهد بود.و کسى که خداوند دشمن او باشد دلیلش راباطل مى‏ سازدو با او بجنگ مى ‏پردازد تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند.

     

    ?(و بدان!)

    هیچ چیزى در تغییر نعمتهاى خدا و تعجیل انتقام و کیفرش،از اصرار بر ستم سریعتر و زودرس ‏تر نیست.چرا که خداوند دعا و خواسته مظلومان را مى ‏شنود و درکمین ستمگران است.

     

    باید محبوبترین کارها نزد تو امورى باشند،که به حق نزدیکتر و با عدالت موافقتر و با رضایت توده مردم هماهنگ ‏تر است.چرا که خشم توده مردم،خشنودى‏ خواص را بى ‏اثر مى‏سازد،اما ناخشنودى خاصان با رضایت عموم،جبران پذیراست.

     

    ?(این را نیز بدان که)احدى از رعایا از نظر هزینه زندگى در حالت صلح‏ و آسایش،بر والى سنگین‏تر و بهنگام بروز مشکلات در اعانت و همکارى‏ کمتر،و در اجراى انصاف ناراحت‏تر،و بهنگام در خواست و سؤال پر اصرارتر و پس از عطا و بخشش کم سپاس ‏تر،و بهنگام منع خواسته‏ ها دیر عذرپذیرتر،و درساعات رویاروئى با مشکلات کم استقامت‏تر،از«گروه خواص‏»نخواهند بود.

    ولى پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع از دشمنان تنها«توده ملت‏»هستند!بنابر این باید گوشت‏به آنها و میلت‏با آنان باشد.

     

    ?باید آنها که نسبت ‏به رعیت عیبجو ترند از تو دورتر باشند زیرا،مردم عیوبى‏. دارند که والى در ستر و پوشاندن آن عیوب از همه سزاوارتر است.

    در صدد مباش‏ که عیب پنهانى آنها را بدست آورى،بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایت ‏ظاهر گشته اصلاح کنى.و آنچه از تو مخفى ست‏، خدا درباره آن حکم مى‏ کند.

    بنابر این تا آنجا که توانائى دارى عیوب مردم را پنهان ساز!تا خداوند عیوبى راکه دوست دارى براى مردم فاش نشود،مستور دارد.

     

    ?(با برخورد خوب) عقده‏آنها را که کینه دارند بگشا و اسباب دشمنى و عداوت را قطع کن!و از آنچه‏برایت روشن نیست تغافل نما!بتصدیق سخن چینان تعجیل مکن!زیرا آنان گر چه در لباس ناصحین‏جلوه‏گر شوند خیانت مى‏کنند.

     

    ? #بخیل را در مشورت خود دخالت مده!زیرا که ترا از احسان منصرف،و از تهى دستى و فقر مى ‏ترساند.

    و نیز با افراد #ترسو مشورت مکن!زیرا درکارها روحیه ‏ات را تضعیف مى ‏نمایند.

    همچنین #حریص را به مشاورت مگیرکه حرص را با ستم گرى در نظرت زینت مى‏دهد.

    (همه آنچه درباره ای ن‏افراد گفتم)بخاطر این است که بخل و ترس و حرص و غرائز و تمایلات متعددى‏هستند که جامع آنها سوء ظن بخداى بزرگ است.

     

    ?بدترین وزراء کسانى هستند که وزیر زمامداران بد و اشرار پیش ازتو بوده ‏اند،کسى که با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته نباید جز وصاحبان سر تو باشد آنها همکاران گناهکاران و برادران ستمکارانند،

    درحالیکه تو بهترین جانشین را از میان مردم بجاى آنها خواهى یافت: از کسانى‏ که از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نیستند،و در مقابل،بار گناهان آنها رابردوش ندارند،از کسانى هستند که با ستمکران در ستمشان همکارى نکرده ودر گناه شریک آنان نبوده ‏اند.این افراد هزینه ‏شان بر تو سبکتر،همکار-یشان با تو بهتر،محبتشان با تو بیشتر،و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.

    بنابر این آنها را از خواص و دوستان خود و راز داران خویش قرار ده!

    سپس(از میان اینان)افرادى را که در گفتن حق از همه صریحتر،و درمساعدت و همراهى نسبت ‏به آنچه خداوند براى اولیایش دوست نمى ‏دارد،به توکمتر کمک مى ‏کند،مقدم دار،خواه موافق میل تو باشند یا نه.

     

    ?به اهل ورع وصدق و راستى بپیوند،و آنان را طورى تربیت کن که ستایش بى حد از تو نکنندو تو را نسبت ‏ به اعمال نادرستى که انجام نداده ‏اى تمجید ننمایدزیرا مدح ‏و ستایش بیش از حد عجب و خود پسندى ببار میآورد و انسان را بکبر و غرورنزدیک مى‏سازد.

     

    ?هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوى باشند زیرا این‏کار سبب مى ‏شود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بى رغبت ‏شوند و بدکاران در عمل ‏بدشان تشویق گردند،هر کدام از اینها را مطابق کارش پاداش ده.

     

    ?بدان که ‏هیچ وسیله ‏اى براى جلب اعتماد والى به وفادارى رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینه ‏ها بر آنان،و عدم اجبارشان به کارى که وظیفه ندارند نیست، در این راه آنقدر بکوش تا بوفادارى آنان خوشبین شوى(و بر آنان اعتماد کنى‏که)این خوشبینى بار رنج فراوانى را از دوشت‏ برمى‏ دارد.

     

    ?سزاوار است‏ با آنها که بیشتر مورد احسان تو قرار گرفته ‏اند خوشبین تر باشى‏ و بعکس آنها که مورد بدرفتارى تو واقع شده ‏اند بدبین‏تر.

     

    ?هرگز سنت پسندیده ‏اى را که پیشوایان این امت ‏به آن عمل کرده ‏اند،و ملت ‏اسلام به آن انس و الفت گرفته و امور رعیت ‏بوسیله آن اصلاح مى‏ گردد،نقض ‏مکن.

    و نیز سنت و روشى که به سنتهاى گذشته زیان وارد مى ‏سازد احداث منما

    که اجر،براى کسى خواهد بود که آن سنتها را بر قرار کرده،و گناهش بر تو که ‏آنها را نقض نموده ‏اى.

     

    ?«با دانشمندان زیاد به گفت و گو بنشین‏»و با حکماء واندیشمندان نیز بسیار ببحث‏ بپرداز این گفتگوها و بحثها باید در باره امورى‏ باشد که بوسیله آن وضع کشورت را اصلاح مى‏ کند و آنچه موجب قوام کار مردم ‏پیش از تو بوده.

     

    ?(اى مالک)

    بدان!مردم از گروههاى مختلف تشکیل یافته‏ اند که‏ هر کدام جز به وسیله دیگرى اصلاح و تکمیل نمى‏ شوند،و هیچ‏کدام از دیگرى‏ بى ‏نیاز نیستند.(این گروهها عبارتند)از:

     

    «لشکریان خدا»،«نویسندگان عمومى و خصوصى‏»،«قضات عالى ‏و دادگستر»،«عاملان انصاف و مدارائى‏»(انتظامات داخلى)،«اهل جزیه و مالیات‏»اعم از کسانى که در پناه اسلامند و یا مسلمانند و«تجار و صنعتگران‏»و بالاخره‏«قشر پائین‏»یعنى نیازمندان و مستمندان.

    براى هر کدام از این ‏گروهها خداوند سهمى را مقرر داشته و در کتاب خدا،یا سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم‏ که بصورت عهد در نزد ما محفوظ است این سهم را مشخص و معین ساخته است.

     

    ??اما«سپاهیان‏»با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیت،زینت ‏زمامداران،عزت و شوکت دین و راههاى امنیتند.قوام رعیت جز بوسیله اینان ممکن نیست.

    ??از طرفى برقرارى سپاه جز بوسیله خراج(مالیات‏اسلامى) امکان‏پذیر نمى ‏باشد،زیرا با خراج براى جهاد با دشمن‏ تقویت مى‏ شوند، و براى اصلاح خود به آن تکیه مى‏ نمایند.و با آن رفع‏ نیازمندیهاى خویش را مى‏ کنند.سپس این دو گروه(سپاهیان و مالیات‏دهندگان)جز با گروه سوم قوام و پایدارى نمى ‏پذیرند و آنها عبارتند از:

    ??«قضات‏»و«کارگزاران دولت‏»و منشى‏ ها زیرا آنها قرار دادها و معاملات ‏را استحکام مى ‏بخشند.و مالیاتها را جمع آورى مى ‏کنند.و در ضبط امورخصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمینان هستند.

    ??و این گروهها بدون‏«تجار»و«پیشه ‏وران‏»و«صنعتگران‏»قوامى ندارند،زیرا آنها وسائل زندگى راجمع آورى مى ‏کنند.و در بازارها عرضه مى ‏نمایند.و وسائل و ابزارى را بادست ‏خود مى ‏سازند که در امکان دیگران نیست.

    ??سپس‏«قشر پائین‏»نیازمندان و از کار افتادگان هستند که باید با آنهامساعدت و کمک نمود،و براى هر کدام بخاطر خدا سهمى مقرر داشت.

    و نیزهر یک از نیازمندان بمقدار اصلاح کارشان بر والى حق دارند.و هرگز والى ازاداى آنچه خداوند او را ملزم به آن ساخته خارج نخواهد شد، جز با اهتمام وکوشش و استعانت از خداوند،و مهیا ساختن خود بر ملازمت‏ حق و شکیبائى ‏و استقامت در برابر آن،خواه بر او سبک باشد یا سنگین.

     

    ?فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در پیش تو نسبت‏ به خدا و پیامبر و امام تو خیر-خواه‏تر از همه و پاک دل‏تر و عاقل‏تر باشد از کسانى که دیر خشم مى ‏گیرند و عذر پذیرترند،

    نسبت ‏به ضعفا رئوف‏ و مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت، از کسانیکه مشکلات آنها رااز جاى بدر نمى ‏برد،و ضعف همراهان آنها،را به زانو در نمى ‏آورد.

     

    ?سپس روابط خودرا با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهاى صالح و خوش سابقه بر قرار ساز! و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار،چرا که آنها کانون‏ کرم و مراکز نیکى هستند.

    آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر ازفرزندشان تفقد و دلجوئى مى‏ کنند.

    و هرگز نباید چیزى را که بوسیله آن آنها را نیرو مى ‏بخشى در نظر تو بزرگ آید.و نیز نباید لطف و محبتى که با بررسى وضع ‏آنها مى ‏نمائى هر چند اندک باشد خرد و حقیر بشمارى؛ زیرا همین لطف ومحبتهاى کم آنان را وادار به خیر خواهى و حسن ظن نسبت ‏به تو مى‏ کند.

    هر-گزار بررسى جزئیات امور آنها بخاطر انجام کارهاى بزرگ ایشان،چشم ‏مپوش!زیرا همین الطاف و محبتهاى جزئى جائى براى خود دارد که از آن ‏بهره ‏بردارى مى ‏کنند و کارهاى بزرگ نیز موقعیتى دارد که خود را از آن بى ‏نیازنمى‏ دانند.

     

    ?فرماندهان لشکر تو باید کسانى باشند که در کمک به سپاهیان بیش از همه‏ مواسات کنند.و از امکانات خود بیشتر به آنان کمک نمایند،به حدى که هم ‏نفرات سربازان،و هم کسانیکه تحت تکفل آنها هستند اداره شوند.به طوری که همه آنها تنها به یک چیز بیندیشند و آن جهاد با دشمن است،محبت و مهربانى تونسبت ‏به آنان قلبهایشان را به تو متوجه مى ‏سازد.

     

    ?(بدان)

    برترین چیزى که موجب ‏روشنائى چشم زمامداران مى ‏شود،بر قرارى عدالت در همه بلاد و آشکارشدن علاقه رعایا نسبت ‏بآنها است.

    اما مودت و محبت آنان جز با پاکى ‏دلهایشان نسبت ‏به والیان آشکار نمى ‏گردد.و خیر خواهى آنها در صورتى مفیداست که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند،و حکومت آنها برایشان ‏سنگینى نکند و طولانى شدن مدت زمامداریشان براى این رعایا ناگوار نباشد.

    میدان ‏امید سران سپاهت را توسعه بخش و پى‏ درپى آنها را تشویق کن!و کارهاى‏ مهمى که انجام داده ‏اند بر شمار.زیرا یاد آورى کارهاى نیک آنها شجاعانشان‏ را بحرکت ‏بیشتر،وادار مى‏ کند.و آنان که در کار کندى مى‏ ورزند بکار تشویق‏ مى‏ شوند انشاء الله.

    سپس باید زحمات هر کدام از آنها را بدقت ‏بدانى.و هرگز زحمت ‏و تلاش کسى از آنان را به دیگرى نسبت ندهى.و ارزش خدمت او را کمتر از آنچه ‏هست‏ بحساب نیاورى،

     

    ?و از سوى دیگر شرافت و آبروى کسى موجب این نشودکه کار کوچکش را بزرگ بشمارى.و همچنین حقارت و کوچکى کسى موجب ‏نگردد که خدمت پر ارجش را کوچک بحساب آورى.

     

    ?مشکلاتى که در احکام ‏برایت پیش م ى‏آید،و امورى که بر تو مشتبه مى ‏شود بخدا و پیامبرش ارجاع ده‏ چرا که خداوند بزرگ به گروهى که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده:

    «اى کسانیکه ایمان آورده‏اید اطاعت ‏خداوند کنید و اطاعت پیامبرش‏ و اطاعت اولى الامرى که از خود شما هستند،و اگر در چیزى نزاع کردیدآنرا بخدا و رسولش باز گردانید»(سوره ‏نساء(4)،آیه‏59).

     

    باز گرداندن چیزى بخداوند متمسک شدن بقرآن کریم و یافتن دستور ازآیات محکم آن است و باز گرداندن به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همان تمسک بسنت قطعى ‏و مورد اتفاق آن حضرت است.

     

    ?سپس از میان مردم،برترین فرد،در نزد خود را براى قضاوت برگزین.

    ‏از کسانیکه مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد.و بر خورد مخالفان ‏با یکدیگر او را بخشم و کج‏ خلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نکند و باز گشت ‏بحق،هنگامى که براى آنها روشن شد،بر آنها سخت نباشد.

    طمع را از دل بیرون کرده،و در فهم مطالب باندک تحقیق،اکتفا نکند،ازکسانى که در شبهات از همه محتاطتر،و در یافتن و تمسک بحجت و دلیل از همه ‏مصرتر باشند.با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند و در کشف امور شکیباتر،و بهنگام آشکار شدن حق در فصل خصومت ازهمه قاطعتر باشند.

    از کسانیکه ستایش فراوان آنها را فریب ندهد،و تمجیدهاى ‏بسیار آنانرا متمایل بجانب مدح کننده نسازد،ولى البته این افراد بسیار کمند.

    آنگاه با جدیت هر چه بیشتر قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل وبخشش به او سفره سخاوتت را بگستر،آنچنان که نیازمندیش از بین برود وحاجت و نیازى به مردم پیدا نکند، و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزدخودت بالا ببر که هیچکدام از یاران نزدیکت،به نفوذ در او طمع نکند.واز توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد. (و بداند که موقعیتش از اوبالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند) در آنچه گفتم با دقت ‏بنگر!چرا که‏ این دین اسیر دست اشرار،و وسیله هوسرانى و دنیا طلبى گروهى بوده است.

     

    ?سپس در کارهاى کارمندانت ‏بنگر!

    و آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار و نه از روى میل خود و بی مشورت با دیگران؛ زیرا استبداد و تسلیم  هوی و هوس ،کانونى از شعبه‏ هاى جور و خیانت است.

    و از میان آنها افرادى‏ که با تجربه ‏تر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند برگزین،زیرا اخلاق آنها بهتر وخانواده آنها پاکتر،و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.

    سپس حقوق کافى به آنها بده زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویت‏ مى‏کند،و از خیانت در اموالی که زیر دست آنها است ‏بى ‏نیاز میسازد. بعلاوه این حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پیچى کنند یا درامانت ‏خیانت ورزند.

    سپس با فرستادن ماموران مخفى راستگو و با وفا،کارهاى آنان را زیر نظر بگیر!زیرا بازرسى مداوم پنهانى،سبب مى ‏شود که آنها به امانت دارى و مداراکردن با زیردستان ترغیب شوند.

    اعوان و انصار خویش راسخت زیر نظر بگیر اگر یکى از آنها دست ‏به خیانت زد و ماموران سرى تو متفقا چنین گزارشى را دادند،بهمین مقدار از شهادت قناعت کن.و اورا زیر تازیانه کیفر بگیر! و بمقدار خیانتى که انجام داده او را کیفر نما!سپس وى‏ را در مقام خوارى و مذلت ‏بنشان و نشانه خیانت را بر او بنه!و گردن بندننگ ‏و تهمت را بگردنش بیفکن! (و او را بجامعه چنان معرفى کن که عبرت دیگران گردد)

     

    ?«خراج‏»و«مالیات‏»را دقیقا زیر نظر بگیر.

    به گونه ‏اى که صلاح مالیات‏ دهندگان باشد.زیرا در بهبودى وضع مالیات،و بهبودى حال مالیات ‏دهندگان،بهبودى حال دیگران نیز نهفته است.و هرگز دیگران به صلاح و آسایش ‏نمى ‏رسند،جز اینکه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى به سر برند،چرا که‏ مردم همه عیال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند.

    باید کوشش تو در آبادى ‏زمین بیش از کوشش در جمع آورى خراج باشد زیرا که خراج جز با آبادانى ‏بدست نمى ‏آید.و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانى مطالبه‏ کند شهرها را خراب،و بندگان خدا را نابود مى ‏سازد.و حکومتش بیش ازمدت کمى دوام نخواهد داشت.

    اگر رعایا از سنگینى مالیات،و یا رسیدن ‏آفات،یا خشک شدن آب چشمه ‏ها،و یا کمى باران و یا دگرگونى زمین دراثر آب گرفتن و فساد بذرها،و یا تشنگى بسیار براى زراعت و فاسد شدن آن ‏به تو شکایت آورند.مالیات را بمقدارى که حال آنها بهبود یابد تخفیف ده‏ و هرگز این تخفیف بر تو گران نیاید،زیرا که آن ذخیره و گنجینه ‏اى است که‏ آنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى کشورت بکار مى ‏بندند و موجب عمران ‏سرزمینهاى تو و آراستن حکومت و ریاست تو خواهد بود و از تو به خوبى ستایش ‏می ‏کنند و در گسترش عدالت از ناحیه تو با خرسندى سخن مى ‏گویند.و تو نیز خوددر این میان مسرور و شادمان خواهى بود.

    در حالی که تکیه بر فزونی نیروی آنان خواهی داشت به سبب آنچه نزدشان ذخیره کرده ای از آسوده کردن خاطر آنان و جلب اطمینان ایشان که به عدالت و مهربانی ات خو گرفته اند.

    چه بسا که  که گاهى ‏براى تو گرفتاریهائى بیش مى ‏آید که باید بر آنها تکیه کنى.و در این حال آنهابا طیب خاطر،پذیرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اینها را دارد.

     

    ?و اما ویرانى زمین!

    تنها به این علت است که کشاورزان و صاحبان زمین فقیر مى ‏شوندو بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى-پردازند و نسبت‏ به بقاى حکومتشان بدگمانند،و از تاریخ زمامداران گذشته کمتر ‏عبرت میگیرند.

     

    ?سپس در وضع منشیان و کارمندانت

    دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپارو نامه‏ هاى سرى و نقشه‏ ها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار کسى بگذار که داراى اساسى‏ترین اصول اخلاقى باشد.

    از کسانى که موقعیت و مقام آنهارا مست و مغرور نسازد که در حضور بزرگان و سران مردم،نسبت ‏به تو مخالفت ‏و گستاخى کنند.

    و در اثر غفلت در رساندن نامه ‏هاى کارمندانت،بتو و گرفتن‏ جوابه صحیحش از تو،کوتاهى ننمایند،خواه در امورى باشد که از طرف تودریافت می دارند و یا از سوى تو می بخشند.

    باید قراردادهائى که براى تو تنظیم‏ میکنند سست و آسیب پذیر نباشد،و هر گاه قرار دادى به زیان تو باشد از یافتن راه حل ‏عاجز نمانند.

     نسبت ‏به ارزش و منزلت‏ خویش نا آگاه و بى اطلاع نباشند، که ‏شخص نا آگاه از منزلت‏ خویش،از ارزش و مقام دیگرى نا آگاهتر خواهد بود.

    سپس در انتخاب این منشیان هرگز به فراست و خوشبینى و خوش گمانى‏ خود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ،طریقه جلب نظر و خوشبینى زمامداران‏را با ظاهر سازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مى‏ دانند،در حالیکه در ماوراء این ظاهر جالب هیچگونه امانت‏دارى و خیرخواهى وجود ندارد.

     آنهارا از طریق پستهائى که براى حکومتهاى صالح پیش از تو داشته ‏اند بیازماى.

    بنابر این بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم خوش سابقه ‏تر و در امانت دارى ‏معروفند و این خود دلیل آن است که تو براى خدا و کسانى که والى بر آنان هستى‏ خیر خواه مى‏ باشى.

     

    باید براى هر نوعى از کارها یک رئیس انتخاب کنى!

    رئیسى‏ی که کارهاى مهم، وى را مغلوب و درمانده نسازد،و کثرت کارها او را پریشان‏ و خسته نکند.

    و به خوبى باید بدانى هر عیبى در منشیان تو یافت ‏شود که تو از آن‏ بی خبر باشى شخصا مسؤل آن خواهى بود.

     

    ?تجار و صاحبان صنایع توصیه کن.

    و آنها را به خیر و نیکى سفارش نما(و در این توصیه بین) بازرگانانى که در شهر و یا ده هستند (و داراى مرکز ثابت وتجارتخانه ‏اند)و آنها که سیار و در گردشند،و نیز صنعتگرانى که با نیروى‏ جسمانى خویش بکار صنعت میپردازند،تفاوت مگذار.

    چرا که آنها منابع اصلى‏ منافع و اسباب آسایش جامعه به شمار می روند،آنها هستند که از سرزمینهاى ‏دور دست،از پرتگاهها و کوهستانها و دریاها و سرزمینهاى هموار و ناهموارمواد مورد نیاز را گرد میآورند،از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارى ‏ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمیکنند.

    (توجه داشته باش)بازرگانان وپیشه‏ وران و صنعتگران مردمى سالمند و از نیرنگ و شورش آنها بیمى نیست.

    آنها صلح دوست و آرامش طلبند.اما باید از وضع آنان،چه آنها که درمرکز فرماندارى تو زندگى میکنند و چه آنها که در گوشه و کنار هستند جستجو وبازرسى کنى.

    ولى بدان با همه آنچه گفتم در میان آنها گروهى تنگ نظر و بخیل ‏آن هم به صورت قبیح و زشت ،میباشند،که همواره در پى احتکار مواد موردنیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند.و این موجب زیان توده مردم ‏و عیب و ننگ بر زمامداران است.

    از احتکار به شدت جلوگیرى کن که رسول‏خدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن منع فرمود.

    باید معاملات با شرائط آسان صورت گیرد،با موازین عدل و نرخ هائى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار.

    و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار به چنین کارى دست‏ بزند،او را کیفر کن!ودر مجازات او بکوش ولى این مجازات نباید بیش از حد باشد.

    ??

    خدا را!خدا را!

    در مورد طبقه پائین!

    آنها که راه چاره ندارند یعنى ‏مستمندان و نیازمندان و تهیدستان و از کار افتادگان،در این طبقه هم کسانى هستندکه دست ‏سؤال دارند و هم افرادى که باید بآنها بدون پرسش،بخشش شود.

    بنابر این به آنچه خداوند در مورد آنان به تو دستور داده عمل نما!

    قسمتى از بیت-المال و قسمتى از غلات اراضی خالصه اسلامى را در هر محل بآنها اختصاص ده،و بدان آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیکند سهم دارند و باید حق همه آنها را مراعات کنى.

    بنابر این هرگز نباید سرمستى زمامدارى‏ تو را به خود مشغول سازد، (و بآنها رسیدگى نکنى) چرا که هرگز بخاطرکارهاى فراوان و مهمى که انجام مى‏ دهى از انجام نشدن کارهاى کوچک ‏معذور نیستى!

    نباید دل از آنها برگیرى و چهره بروى آنان درهم کشى!درامور آنها که بتو دسترسى ندارند و مردم به دیده تحقیر،به آنها مى ‏نگرند بررسى‏ کن.

    و براى این کار فرد مورد اطمینانى را که خدا ترس،و متواضع باشد برگزین ‏تا وضع آنان را بتو گزارش دهد.

    سپس با آن گروه طورى رفتار کن که به‏ هنگام ملاقات پروردگار عذرت پذیرفته باشد،چرا که از میان رعایا این ‏گروه از همه به احقاق حق محتاجترند.

    و باید در اداى حق تمام افراد در پیشگاه‏ خداوند عذر و دلیل داشته باشى.

     

    ? درباره یتیمان و پیران از کارافتاده که هیچ ‏راه چاره‏ اى ندارند و نمى ‏توانند دست نیاز خود را بسوى مردم دراز کنند،بررسى کن،البته این کار بر زمامداران سنگین است!ولى حق همه ‏اش سنگین است!

    و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبک مى ‏سازد،اقوامى که طالب عاقبت ‏نیکند،و خویش را به استقامت و بردبارى عادت داده و براستى وعده ‏هاى‏ خداوند اطمینان دارند.

     

    ?براى مراجعان خود وقتى مقرر کن که به نیاز آنها شخصا رسیدگى کنى!

    مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده و درهاى آن را بروى هیچکس نبندو بخاطر خداوندى که ترا آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان ‏را از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت ‏سخنان‏ خود را با تو بگوید؛ زیرا من بارها از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم‏«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد،هرگز پاک ‏و پاکیزه نمى ‏شود و روى سعادت نمى ‏بیند».

    سپس خشونت و کندى آنها رادر سخن تحمل کن،در مورد آنها هیچ گونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بواسطه این کار،رحمت واسعه اش را بر تو گسترش خواهد داد و موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.

     

    ?آنچه می بخشى بگونه ‏اى ببخش‏ که گوارا باشد (بى منت و بى خشونت).

     خود دارى از بخشش را با لطف ومعذرت‏ خواهى توام کن!

     

    ? بدان قسمتى از کارها است که شخصا باید آنها راانجام دهى، (و نباید بدیگران واگذار کنى).از جمله:

    پاسخ دادن به کارگزاران‏ دولت می باشد،در آنجا که منشیان و دفتر داران از پاسخ عاجزند.

    و دیگر برآوردن نیازهاى مردم است در همان روز که احتیاجات گزارش میشود،و پاسخ‏ آنها براى همکارانت مشکل و دردسر میآفریند.

     

    ?(بهوش باش!)

    کار هر روز را درهمان روز انجام ده زیرا هر روز کارى مخصوص بخود دارد.

    باید بهترین اوقات‏ و بهترین ساعات عمرت را براى خلوت با خدا قرار دهى! هر چند اگر نیت‏ خالص‏ داشته باشى،و امور رعایا روبراه شود همه کارهایت عبادت و براى خدا است.

    از جمله کارهائى که مخصوصا باید با اخلاص انجام دهى اقامه فرائض است‏ که ویژه ذات پاک او است.

    بنابر این از بدنت ‏شب و روز در اختیار فرمان خدابگذار و آنچه موجب تقرب تو به خداوند میشود بطور کامل و بدون نقص بانجام ‏رسان.

    اگر چه خستگى جسمى و ناراحتى پیدا کنى.و هنگامى که به نماز جماعت‏ براى مردم مى ‏ایستى باید نمازت نه نفرت‏ آور و نه تضییع ‏کننده باشد. (نه آنقدرآنرا طول بده که موجب تنفر مامومین شود و نه آنقدر سریع که نماز را ضایع کنى)

    چرا که در بین مردمى که با تو به نماز ایستاده ‏اند،هم بیمار وجود دارد،و هم افرادى‏ که کارهاى فوتى دارند.

    من از رسولخدا (ص)بهنگامى که مرا بسوى‏«یمن‏»فرستاد پرسیدم: ” چگونه با آنان نماز بخوانم؟در پاسخم فرمود:«نمازى بخوان‏ همچون نمازى که ناتوانترین آنها میخواند،و نسبت ‏به مؤمنان رحیم و مهربان ‏باش!»

     

    ?هیچگاه خود را در زمانى طولانى از رعیت پنهان مدار.

    چرا که دور بودن‏ زمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعى محدودیت و بى اطلاعى نسبت‏ به ‏امور مملکت است،و این چهره پنهان داشتن زمامداران،آگاهى آنها را ازمسائل نهانى قطع میکند.

    در نتیجه،بزرگ در نزد آنان کوچک،و کوچک بزرک،کار نیک زشت،و کار بد نیکو،و حق با باطل آمیخته میشود.

    چرا که زمامدار به هر حال بشر است،و امورى که از او پنهان است نمیداند.از طرفى حق همیشه ‏علامت مشخصى ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخیص داد.

    از این گذشته تو از دو حال خارج نیستى یا مردى هستى که خود را آماده جانبازى در راه حق‏ ساخته ‏اى؟بنابر این نسبت ‏بحق واجبى که باید بپردازى،یا کار نیکى که بایدانجام دهى،چرا خود را در اختفا نگه میدارى؟!یا مردى هستى بخیل و تنگ ‏نظر،در این صورت،مردم چون تو را ببینند مایوس میشوند و از حاجت‏ خواستن‏ صرفنظر میکنند.

    بعلاوه بیشتر حوائج مراجعان براى تو چندان زحمتى ندارد،از قبیل شکایت از ستمى،یا در خواست انصاف در داد و ستدى.

     

    ?سپس بدان !

    ‏براى زمامدار، خاصان و صاحب اسرارى است که خود خواه و دست درازند،و در داد و ستد،با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمی کنند،ریشه ستم آنان‏را با قطع وسائل از بیخ بر کن!و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینى ‏از اراضى مسلمانان وامگذار،و باید طمع نکنند که قرار دادى بسود آنها منعقدسازى که مایه ضرر سایر مردم باشد،خواه در آبیارى و یا عمل مشترک دیگر، بطوریکه هزینه ‏هاى آنرا بر دیگران تحمیل کنند که در این صورت سودش براى‏ آنها است و عیب و ننگش براى تو در دنیا و آخرت.

     

    ?حق را درباره آنها که خواهان حقند چه خویشاوند،و چه بیگانه رعایت‏ کن،و در این باره صابر باش و به حساب خدا بگذار!(و پاداش این کار را ازاو بخواه) هر چند این کار،موجب فشار بر یاران نزدیکت‏ شود،و سنگینى این راه رابخاطر سرانجام ستوده آن تحمل کن.

     

    ?و هرگاه رعایا نسبت‏ به تو گمان بد ببرند،افشاگرى کن!و عذر خویش را در مورد آنچه موجب بدبینى شده آشکارا باآنان در میان گذار،و با صراحت ‏بدبینى آنها را از خود بر طرف ساز،چه اینکه ‏اینگونه صراحت،موجب تربیت اخلاقى تو،و ارفاق و ملاطفت ‏براى رعیت‏ است و این بیان عذر،تو را به مقصودت در وادارساختن آنها بحق میرساند.

     

    ?هرگز صلحى را که از جانب دشمن پیشنهاد میشود و رضاى خدا در آن ‏است رد مکن،که در صلح براى سپاهت آسایش و تجدید نیرو،و براى خودت‏ آرامش از هم و غمها،و براى ملتت امنیت است.

     

    ?اما زنهار!زنهار!سخت ‏از دشمنت

    پس از بستن پیمان صلح بر حذر باش!

    چرا که دشمن گاهى نزدیک میشودکه غافلگیر سازد،بنابر این دور اندیشى را بکار گیر،و در این موارد روح خوش-بینى را کنار بگذار،اگر پیمانى بین تو و دشمنت ‏بسته شد،و یا تعهد پناه دادن‏ را باو دادى،

    جامه وفاء را بر عهد خویش بپوشان،و تعهدات خود را محترم‏ بشمار!و جان خود را سپر تعهدات خویش قرارده!زیرا هیچ یک از فرائض الهى ‏نیست که همچون وفاى بعهد و پیمان، مردم جهان با تمام اختلافاتى که دارند،نسبت ‏بآن این چنین اتفاق نظر داشته باشند .

    حتى مشرکان زمان جاهلیت، علاوه‏ بر مسلمانان،آن را مراعات میکردند.چرا که عواقب پیمان شکنى را آزموده‏ بودند.

    بنابر این هرگز پیمان شکنى مکن،و در عهد خود خیانت روا مدار، ودشمنت را مفریب،زیرا غیر از شخص جاهل و شقى،کسى گستاخى بر خداوندرا روا نمیدارد. خداوند عهد و پیمانى را که با نام او منعقد میشود با رحمت‏ خود مایه آسایش بندگان،و حریم امنى برایشان قرار داده تا به آن پناه برند.و براى انجام کارهاى خود به جوار او متمسک میشوند.

    بنابر این،فساد،خیانت و فریب،در عهد و پیمان راه ندارد،هرگز پیمانى را مبند که در تعبیرات‏ آن جاى گفتگو باقى بماند،و بعد از تاکید و عبارات محکم،عبارات سست‏ و قابل توجیه بکار مبر(که اثر آنرا خنثى میکند).

     

    هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنابخاطر الزامهاى الهى ،تو را وادار سازد که براى فسخ آن از راه ناحق ‏اقدام کنى،زیرا شکیبائى تو در تنگناى پیمانها که امید گشایش و پیروزى درعاقبت آن دارى،بهتر است از پیمان شکنى و خیانتى که از مجازات آن میترسى‏ .همان پیمان شکنى که موجب مسؤلیتى از ناحیه خداوند میگردد که نه در دنیا و نه‏ در آخرت نتوانى پاسخ گوى آن باشى.

     

    ?زنهار!از ریختن خون بناحق

    بپرهیز،زیرا هیچ چیز در نزدیک ساختن کیفر انتقام،بزرگ ساختن مجازات،سرعت زوال نعمت،و پایان بخشیدن به‏ زمامدارى،همچون ریختن خون ناحق نیست،و خداوند سبحان در دادگاه ‏قیامت قبل از هر چیز در میان بندگان خود،در مورد خونهائى که ریخته شده‏ دادرسى خواهد کرد.

    بنابر این زمامداریت را با ریختن خون حرام تقویت ‏مکن.چرا که آنرا تضعیف و سست میکند،بلکه بنیاد آنرا میکند.و آنرا به ‏دیگران منتقل مینماید.

    و هیچگونه عذرى نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذیرفته ‏نیست.چرا که کیفر آن قصاص است.و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و شمشیر وتازیانه و دستت‏ به ناروا کسى را کیفر کرد،-چون ممکن است‏ با یک مشت وبیشتر قتلى واقع گردد-،مبادا غرور زمامدارى مانع از آن شود که حق اولیاء مقتول ‏را بپردازى و رضایت آنها را جلب کنى!.

     

    ?خویشتن را از خودپسندى بر کنار دار و نسبت ‏به نقاط قوت خویش خود بین‏ مباش.

    ?مبادا تملق را دوست‏ بدارى زیرا که آن مطمئن‏ ترین فرصت‏ براى شیطان است،تا نیکوکارى نیکان‏ را محو و نابود سازد.

    ?از منت ‏بر رعیت‏ بهنگام احسان،بپرهیز،و بیش از آنچه ‏انجام داده ‏اى کار خود را بزرگ مشمار،و از اینکه بآنها وعده دهى و سپس تخلف‏ کنى برحذر باش،زیرا منت،احسان را باطل میسازد،و بزرگ شمردن خدمت ‏نور حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است.

    خداوند میفرماید«این موجب خشم بزرک نزد خدا است که بگوئید و انجام ندهید»(سوره ‏صف(61)،آیه‏3.

     

    ?از عجله در مورد کارهائى که وقتشان نرسیده،یا سستى در کارهائى که‏ امکان عمل آن فراهم شده،یا لجاجت در امورى که مبهم است،یا سستى درکارها هنگامى که واضح و روشن است ‏بر حذر باش!و هر امرى را در جاى خویش‏ و هر کارى را به موقع خود انجام ده.

     

    ?از امتیاز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز.

    واز تغافل از آنچه مربوط به تو است و براى همه روشن است‏ برحذر باش،چرا که‏ بهر حال نسبت‏ بآن در برابر مردم مسئولى و بزودى پرده از روى کارهایت ‏بر کنارمیرود،و انتقام مظلوم از تو گرفته میشود.

     

    ?باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدت‏ و قدرت دست،و تیزى زبانت را در اختیار خود گیر!،و براى جلوگیرى از این‏کار،مخصوصا توجه بزبانت داشته باش که(سخنى بدون فکر نگوئى)،و نیزدر به کار بستن قدرت، تاخیر انداز تا خشمت فرو نشیند،و مالک خویشتن گردى،هرگز حاکم بر خویشتن نخواهى بود جز اینکه فراوان به یاد قیامت و باز گشت‏ بسوى پروردگار باشى!

     

    ?بر تو واجب است که همواره بیاد حکومتهاى عادلانه پیش از خود باشى.

    ?همچنین توجه خود را بر روشهاى خوب یا اثرى که از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیده، و یا فریضه ‏اى که در کتاب خداوند آمده معطوف دار

    پس از آنچه ما عمل کردیم و تو شاهد آن بودی پیروی کن.

    و در عمل به آنچه در این عهد نامه برایت نوشتم و در اجرای آن از تو تعهد گرفتم و حجت خویش را بر تو تمام کردم کوشا باش.

    تا آن هنگام که نفست بخواهد به سوی هوا و هوس بشتابد، عذری نداشته باشد.

    من از خداوند می طلبم که به رحمت فراگیر و قدرت عظیمش در برآوردن هر خواسته ای من و تو را توفیق دهد بر آنچه خشنودیش در آن است، از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش همراه با آوازه ی نیک در میان بندگانش و نشانه های زیبا در شهرها و تمام نمودن نعمت و فزونی کرامت.

    و زندگی من و تو را با سعادت و شهادت به انجام رساند که ما به سوی او باز می گردیم و سلام و درود فراوان بر رسول خدا و بر خاندان پاکیزه و پاکش باد.

    والسلام.

    .

    .

    نامه53

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه, ◀وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر
    [جمعه 1398-05-04] [ 07:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مالک اشتر از زبان علی ...
    مالک اشتر از زبان علی

    ?نامه حضرت علی به محمد بن اب بکر برای دلجویی ایشان به سبب عزل از حکومت مصر و جایگزینی او با مالک اشتر

    مردی را که به فرمانروایی مصر گماردم برای ما مردی خیر خواه و بر دشمن ما سرسخت و انتقام گیر بود.
    ما از او خوشنودیم . خداوند نیز از او خشنود باد و ثوابش را دو چندان کناد.
    .
    .
    نامه 34
    نهج البلاغه
    .
    .

    ??نامه ای به مردم مصر هنگام سپردن زمامداری به مالک اشتر (رحمه الله علیه)

    اما بعد!

    بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که هنگام وحشت نخوابد و به وقت هراس به دشمن پشت نکند و بر بدکرداران از آتش دوزخ سوزانتر باشد.
    او مالک بن حارث از قبیله مذحج است.

    سخن او را بشنوید و فرمانش را در آنچه برابر با حق است اطاعت کنید،
    که او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزیش کند شود و نه ضربتش بی اثر گردد.
    اگر شما را فرمان حرکت داد حرکت کنید
    و اگر فرمان توقف داد بایستید
    که او جز به فرمان من بر کاری اقدام نمی کند و یا باز نمی ایستد و کاری را جلو و عقب نمی اندازد.
    در فرستادن او به سویتان ، شما را بر خود مقدم داشتم، زیرا برای شما خیر اندیش و بر دشمنتان سرسخت است.
    .
    .
    نامه 38
    نهج البلاغه
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀نامه ها, ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه
    [دوشنبه 1398-03-20] [ 05:29:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت