راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و چهارم)
  • جامعیت قرآن
  • رفتارهای ضد تقوی
  • ماهیت اسلام و قرآن
  • قرآن و خيانت حكمين
  • ویژگی های یک مسلمان از منظر حضرت علی
  • سرانجام افرادی که دینی غیر از اسلام انتخاب کنند
  • پیشگویی آینده امت اسلامی از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله
  • قرآن در جامعه اسلامی امروز و آینده مسلمانان
  • شیوه برخورد پیامبر با گناهکاران
  • فلسفه احکام
  • وصف محبوبترین و زشترین انسانها از زبان حضرت علی
  • مبانی وحدت امت اسلامی
  • قرآن و احکام اسلامی
  • عهد نامه امام علی با مردم یمن
  • سفارش معاویه به امام برای عمل کردن به قرآن
  • روز سی ام، آیه سی ام، سی امین تدبر
  • روز بیست و نهم، آیه بیست و نهم، بیست و نهمین تدبر
  • روز بیست و هشتم، آیه بیست و هشتم، بیست و هشتمین تدبر
  • روز بیست و هفتم، آیه بیت و هفتم، بیست و هفتمین تدبر
  • روز بیست و ششم، آیه بیست و ششم، بیست و ششمین تدبر
  • روز بیست و پنجم، آیه بیست و پنجم، بیست و پنجمین تدبر
  • روز بیست و چهارم، آیه بیست و چهارم، بیست و چهارمین تدبر
  • روز بیست و سوم، آیه بیست و سوم، بیست و سومین تدبر
  • روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر
  • روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر
  • روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر
  • روز بیست و یکم، آیه بیست و یکم، بیست و یکمین تدبر
  • روز بیستم، آیه بیستم، بیستمین تدبر
  • روز نوزدهم، آیه نوزدهم، نوزدهمین تدبر
  • روز هجدهم، آیه هجدهم، هجدهمین تدبر
  • روز هفدهم، آیه هفدهم، هفدهمین تدبر
  • روز شانزدهم، آیه شانردهم، شانردهمین تدبر
  • روز پانزدهم، آیه پانزدهم، پانزدهمین تدبر
  • روز چهاردهم، آیه چهاردهم، پانزدهمین تدبر
  • روز سیزدهم، آیه سیزدهم، سیزدهمین تدبر
  • روز دوازدهم، آیه دوازدهم، دوازدهمین تدبر
  • روز یازدهم، آیه یازدهم، یازدهمین تدبر
  • روز دهم، آیه دهم، دهمین تدبر
  • روز نهم، آیه نهم، نهمین تدبر
  • روز هشتم، آیه هستم، هشتمین تدبر
  • روز هفتم، آیه هفتم، هفتمین تدبر
  • روز ششم، آیه ششم، ششمین تدبر
  • روز پنجم، آیه پنجم، پنجمین تدبر
  • روز چهارم، آیه چهارم، چهارمین تدبر
  • روز سوم، آیه سوم، سومین تدبر
  • روز دوم، آیه دوم ، دومین تدبر
  • روز اول ، آیه اول ، اولین تدبر
  • نصیحت خواهی از قران
  • ما اشخاص را داور نکردیم



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      روز سی ام، آیه سی ام، سی امین تدبر ...
    روز سی ام، آیه سی ام، سی امین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه سی ام
    در روز قيامت مؤمنين، به تلافی خنده کافرين در دنيا، به کافرين می خندند و منتظر کيفری مطابق اعمال دنيوی آنان هستند.

    ?جزء سی ام، آيه 34 سوره مطفّفين:

    « فَالْيَوْمَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ (مطفّفين/34)»
    « و امروز مؤمنان به كافران می خندند. (مطفّفين/34)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 34 سوره مطفّفين در چه سياقی از آيات قرار دارد؟ از آيه … تا آيه … ؟ موضوع آيات درباره چيست؟

    2- منظور از يوم در آيه 34 سوره مطفّفين چه روزی است؟

    3- صفات مؤمنين مذکور در آيه 34 سوره مطفّفين چيست؟ صفات را با توجّه به آيات قبل از اين آيه، تفسير آيات و روايات وارد شده درباره آيات بنويسيد.

    4- صفات کافرين مذکور در آيه 34 سوره مطفّفين چيست؟ صفات را با توجّه به آيات قبل از اين آيه، تفسير آيات و روايات وارد شده درباره آيات بنويسيد.

    5- با توجّه به آيه 34 سوره مطفّفين و آيات قبل از آن توضيح دهيد: چرا مؤمنين در روز قيامت به کافرين می خندند؟ و با توجّه به آيات بعد توضيح دهيد مؤمنين در روز قيامت در انتظار چه هستند؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 34 سوره مطفّفين در بين آيات 29 تا 36 قرار دارد. موضوع اين آيات آزار و اذيت شدن مؤمنين به سبب ايمانشان در دنيا توسّط کافرين است.
    در آخر کيفر مجرمين در روز قيامت را مطرح می کند و کيفر خنديدن مجرمين در دنیا به مؤمنين، نگاه کردن مؤمنين در آخرت به آنها و خنديدن به آنها است.

    2- منظور از يوم در آيه 34 سوره مطفّفين روز قيامت يعنی روز جزاست.

    3- صفات مؤمنين مذکور در آيه 34 سوره مطفّفين که در روز قيامت بر تختها تکيه زده اند و منتظر مجازات کافرين هستند در آيات بين 18 تا 28 آمده است و عبارت است از:
    الف- پاداش نيکوکاری مؤمنين در علّيين ثبت است. اين موضوع از آيات 18 تا 20 آمده است.
    ب- مقرّبين پاداش آنان را مشاهده می کنند. (مطفّفين/21)

    كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّيِّينَ حقّا، كه اعمال نيكان در عِلّيّين مكتوب است. (مطفّفين/18)
    وَ مَا اَدْرَئكَ مَا عِلِّيُّونَ و تو چه می دانى كه عِلّيّين چيست؟ (مطفّفين/19)
    كِتَابٌ مَرْقُومٌ كتابى است نوشته، (مطفّفين/20)
    يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ كه مقرّبان خدا در آن می نگرند. (مطفّفين/21)

    علامه طباطبايی (ره) درباره اين آيات می گويد: آنچه برای ابرار مقدّر شده، و قضايش رانده شده، تا جزای نيكوكاري های آنان باشد، در عليّين قرار دارد، و تو ای پيامبر! نمی دانى عليّين چيست، امری است نوشته شده، و قضايى است حتمی و مشخّص و بدون ابهام.

    « شهادت » در آيه 21 مطفّفين به معنای معاينه و به چشم خود ديدن است، و «مقرّبين»، قومی از اهل بهشتند كه درجه شان از درجه عموم ابرار بالاتر است، پس مراد اين است كه مقرّبين، عليّين را با ارائه خدای تعالى می بينند، و خدای عزّوجلّ نظير اين مشاهده را درباره دوزخ آورده و فرموده

    « كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (تکاثر/5 و6)» و از اين آيه استفاده می شود كه مقرّبين همان اهل يقينند.

    ج- اين مؤمنين دسته « ابرار: نيکوکاران » را تشکيل می دهند و در بهشت غرق نعمتند. نعمتهايی که در بهشت برای اين مؤمنين نيکوکار وعده داده شده است، در آيات 22 تا 28 آمده است:
    « إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِيمٍ هر آينه نيكان در نعمتند، (مطفّفين/22)»
    « عَلَی الْاَرَائكِ يَنظُرُونَ بر تختها نشسته و نظاره می كنند. (مطفّفين/23)»
    « تَعْرِفُ فىِ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ بر چهره هاشان طراوت نعمت را بشناسی. (مطفّفين/24)»
    « يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ از شرابى خالص كه بر سر آن مُهر نهاده اند سيراب می شوند. (مطفّفين/25)»
    « خِتَامُهُ مِسْكٌ وَ فِی ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ مُهر آن از مشك است و پيشدستى كنندگان در آن بر يكديگر پيشدستى می كنند. (مطفّفين/26)»
    « وَ مِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ آميزه آن تَسنيم است. (مطفّفين/27)»
    « عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ چشمه ای است كه مقرّبان خدا از آن می آشامند. (مطفّفين/28)»

    ???
    علامه طباطبايی (ره) درباره آيات 22 تا 28 مطفّفين می گويد:

    كلمه « نعيم » به معنای نعمت بسيار است، و اين كلمه را نكره آورد تا بفهماند عظمت آن شناختنى نيست. و معنای آيه اين است كه ابرار در نعمت بسياری قرار دارند، كه آن نعمت در وصف نمی گنجد.

    كلمه « ارائك » جمع اريكه است، كه به معنای جايگاهی است كه در حجله يعنى اطاق مخصوص عروس درست می كنند، مراد از جمله ی « ينظرون » … نظر كردنشان به مناظر زيبا و خرّم بهشت و نعمت های دائمی موجود در آن است.

    كلمه « نضرة » در آيه 24 سوره مطفّفين به معنای بهجت و رونق است، و خطاب در اين جمله به رسول خدا (ص) است، امّا نه به اين اعتبار كه پيامبر است، بلكه به اين اعتبار كه می تواند نظر كند و بشناسد، پس اين حكم شامل هر كسی است كه بتواند نظر كند و بشناسد، و معنايش اين است كه هر كس به چهره‏های بهشتيان نظر كند، رونق و خرّمی ناشی از برخورداری از نعمت‏های بهشت را در چهره هايشان می شناسد.

    كلمه « رحيق » در آيه 25 مطفّفين به معنای شراب صاف و خالص از غشّ است، و به همين مناسبت آن را به وصف مختوم توصيف كرده، چون همواره چيزی را مهر و موم می كنند كه نفيس و خالص از غشّ و خلط باشد، تا چيزی در آن نريزند و دچار ناخالصيش نكنند.
    كلمه « ختام » در آيه 26 سوره مطفّفين به معنای وسيله مهر زدن است، می فرمايد وسيله مهر زدن بر آن رحيق بجای گل و لاك و امثال آن- كه در دنيا بوسيله آنها مهر و موم می كنند- مشك است.

    و كلمه « تنافس » که در آيه 26 سوره مطفّفين آمده است به معنای زورآزمايى افراد در ربودن چيزی از دست يكديگر است، ولى در مورد آيه و مقامی كه دارد به معنای مسابقه است.
    هم چنان كه همين معنا را در آيه 21 سوره حديد به صراحت، خاطرنشان كرده می فرمايد: « سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ »، پس در آيه بشر را ترغيب می كند تا بشتابد به سوی آن نعمتى كه با عبارت رحيق مختوم توصيفش كرده است.

    چون كلام در توصيف نعيم بهشت بوده، می فهماند كه جمله « و فى ذلك » ترغيب مؤكّد است به تخصيص بعد از تعميم، يعنى ترغيب به خصوص رحيق مختوم، بعد از ترغيب به همه نعمت های بهشتى، و معنايش اين است كه مسابقه‏گران و زورآزمايان بايد بر سر همه نعمت های بهشتى، و مخصوصاً بر سر رحيق مختوم مسابقه بگذارند، كه نوشيدنى خاصّ آنان است، آن وقت آيه شريفه مثل اين می ماند كه بگوييم: همه مؤمنين را احترام كن خصوصاً صالحان از ايشان را.

    كلمه « مزاج » در آيه 27 سوره مطفّفين به معنای وسيله مخلوط كردن است، و كلمه «تسنيم» - به طوری كه آيه بعدی تفسيرش می كند- به معنای چشمه ای است در بهشت، كه خدای تعالى نامش را تسنيم نهاده، و از اين ماده كلماتی به معنای بلند كردن و پر شدن نيز آمده، وقتى گفته می شود: « سنمه »، معنايش اين است كه آن چيز را بلند كرد،

    معناي آيه 27 و 28 سوره مطفّفين اين است كه « مزاج آن شراب از چشمه تسنيم است، كه آن چشمه ای است كه تنها مقرّبون (خواص از مؤمنين) از آن چشمه می نوشند.
    و مفادّ آيه 28 اين است كه مقرّبين صرفاً تسنيم را می نوشند، هم چنان كه مفادّ جمله «وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ» اين است كه: آنچه در قدح ابرار از رحيق مختوم هست با تسنيم مخلوط می شود.

    و اين معنا به دو نكته دلالت می كند، اوّل اينكه تسنيم از رحيق مختوم گرانقدرتر است، چون رحيق مختوم با آميخته شدن با تسنيم لذّت بخش تر می شود. دوّم اينكه مقرّبين در درجه بالاتری از ابرار قرار دارند. (ترجمه الميزان، ج‏20، ص: 393 و394)

    ???

    4- صفات کافرين مذکور در آيه 34 سوره مطفّفين در آيات 29 تا 33 سوره مطفّفين آمده است:
    « إِنَّ الَّذِينَ اَجْرَمُواْ كاَنُواْ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يَضْحَكُونَ گناهكاران به مؤمنان می خنديدند. (مطفّفين/29)»
    « وَ إِذَا مَرُّواْ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ و چون بر آنها می گذشتند، به چشم و ابرو اشاره می كردند. (مطفّفين/30)»
    « وَ إِذَا انقَلَبُواْ إِلىَ اَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَكِهِينَ و چون نزد كسانشان بازمی گشتند، شادمانه بازمی گشتند. (مطفّفين/31)»
    « وَ إِذَا رَاَوْهُمْ قَالُواْ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ و چون مؤمنان را می ديدند، می گفتند كه اينان گمراهند. (مطفّفين/32)»
    وَ مَا اُرْسِلُواْ عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ و حال آنكه آنان را به مواظبت اعمال مؤمنان نفرستاده بودند. (مطفّفين/33)»

    با توجّه به تفسير الميزان از اين آيات صفات کفّار عبارتند از:

    - گناهکارند و در دنيا به مؤمنين به دليل ايمان داشتن آنان می خنديدند.
    - در برخورد به مؤمنين با اشاره به چشم يكديگر را به استهزای آنان وامی داشتند.
    - با غرور و خوشحال از خنديدن و مسخره کردن مؤمنين گفتگو می کردند.
    - مؤمنين را گمراه می ناميدند.
    - مأمور قضاوت و داوری درباره مؤمنين نبودند و داوری آنان پذيرفته نبود.

    5- با توجّه به آيه 34 سوره مطفّفين و آيات قبل از آن علّت خنديدن مؤمنين به کافرين در روز قيامت همان خنديدن و مسخره کردن مؤمنين در دنيا است.

    با توجّه به آيات :

    عَلَی الْاَرَائكِ يَنظُرُونَ بر تختها تكيه زده اند و می نگرند. (مطفّفين/35)»
    هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كاَنُواْ يَفْعَلُونَ آيا كافران برابر اعمالشان مجازات می شوند؟ (مطفّفين/36)»
    مؤمنين در قيامت بر تختهايی نشسته اند و منتظر مجازات شدن کافران هستند، تا به چشم خود ببينند که کيفر کافرين به اندازه بدي هايی که در دنيا کرده اند هست يا نه؟

    علامه طباطبايی (ره) در ذيل آيات مورد گفتگو رواياتی را آورده است. از جمله اين روايات:
    - در روايات متعدّدی گفته شده است که: مراد از « الَّذِينَ اَجْرَمُوا » منافقين و از «الَّذِينَ آمَنُوا » امير المؤمنين عليه السلام است.

    - در مجمع البيان در ذيل آيه « وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ » می گويد: بعضی گفته اند اين آيه در شأن علی بن ابى طالب (و دفاع از آن جناب) نازل شده، و جريان از اين قرار بوده كه روزی آن جناب با چند نفر از مسلمانان نزد رسول خدا (ص) می آمدند، منافقين ايشان را مسخره كردند و خنديدند، و به يكديگر اشاره ها كرده سپس نزد همفكران خود برگشته و گفتند: ما امروز اصلع (كسی كه جلو سرش مو ندارد، و منظورشان حضرت علی ع بود) را ديديم و به او خنديديم. بدنبال اين جريان بود كه اين آيه نازل شد در حالى كه هنوز علی و يارانش به نزد رسول خدا (ص) نرسيده بودند.

    ( مجمع البيان، ج 10، ص 457 و تفسير كشاف، ج 4، ص 724)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [دوشنبه 1398-03-20] [ 05:44:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و نهم، آیه بیست و نهم، بیست و نهمین تدبر ...
    روز بیست و نهم، آیه بیست و نهم، بیست و نهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و نهم
    در روز قيامت هيچ چيز از بندگان برای خداوند مخفی نيست. و هرکس به قدر تلاشش در دنيا در جايگاهی از آخرت قرار می گيرد.

    ?جزء بيست و نهم، آيه 18 سوره حاقّة:

    « يَوْمَئذٍ تُعْرَضُونَ لَاتَخْفَی‏ مِنْكُمْ خَافِيَةٌ (حاقّة/18)»
    « آن روز شما را پيش آورند و هيچ چيز شما نهان نماند. (حاقّة/18)»

    پرسشها:

    1- در آيه 18 سوره حاقّة منظور از واژه «تُعْرَضُونَ عرضه می شويد» چيست؟ با توجّه به تفسير آيه شريفه توضيح دهيد.

    2- عرضه شدن مذکور در آيه 18 سوره حاقّة در چه زمانی و برای چه کسی صورت می پذيرد؟ با توجّه به تفسير آيه شريفه توضيح دهيد.

    3- با توجّه به عبارت « لَاتَخْفَی‏ مِنْكُمْ خَافِيَةٌ هيچ چيز شما نهان نماند.» در آيه 18 سوره حاقّه و آيات پس از آن و تفسير آيات، حال چند دسته از افراد آشکار می شود؟ حال هر يک را توصيف کنيد.

    4- با توجّه به آيات بعد از آيه 18 سوره حاقّة دليل قرار گرفتن هر دسته در جايگاه اخروی چه بوده است؟ به عبارت ديگر صفات هر دسته را نام ببريد.

    ✔پاسخها:

    1- منظور از واژه «تُعْرَضُونَ عرضه می شويد» در آيه 18 سوره حاقّة اين است كه: آنچه نزد هر انسان از عقيده و عمل هست آشکار می شود. علامه طباطبايی (ره) می گويد: كلمه « عرض » در لغت به معنای اين است كه فروشنده جنس خود را جلو مشتری بگسترد و به او نشان دهد.

    2- عرضه شدن مذکور در آيه 18 سوره حاقّة با توجّه به تفسير الميزان عرض بر خدای تعالى در روز قيامت است. روزی كه روز جدايى حق از باطل، و روز داوری است. روز بروز و افشای حقايق در نزد خداوند متعال است.

    ???
    علامه طباطبايی (ره) در باره پرسش 2 می گويد: آنچه نزد هر انسان از عقيده و عمل هست برای خدای تعالى فاش و سفره دل آدمی باز می گردد، به طوری كه هيچ عقيده و هيچ فعلی از او برای خدا پنهان نماند، و همه غيب‏ها شهادت و همه سِرّها علن و آشكار گردد، و اين از خصائص قيامت است، از ظاهر كلام برمی آيد كه مراد از جمله « تُعرضون عرضه می شويد » عرضه شدن بر خدای تعالى باشد، هم چنان كه در جای ديگر فرموده:َ

    عُرِضُوا عَلَی‏ رَبِّكَ صَفًّا به صف بر پروردگارت عرضه می شوند. (كهف/48) (ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 665)

    آری قيامت « يَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ در آن روز كه اسرار پنهان آشكار می شود. (طارق/9)» است،

    و « يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لايَخْفَی‏ عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْ‏ءٌ آن روزی كه همه (نيك و بد) خلق پديد آيد و هيچ كرده آنها بر خدا پنهان نباشد. (مؤمن/16)» است،

    روزی است كه سريره‏ها آشكار و همه مردم برای خدا ظاهر می شوند، و از آنان چيزی بر خدا پوشيده نمی ماند.
    و ما در بحث های سابق خود گفتيم كه آنچه در قرآن از خصائص قيامت آمده اختصاص به قيامت ندارد، مثلاً اگر فرموده روز قيامت ملك مخصوص خداست، معنايش اين نيست كه در دنيا غير خدا كسانى ديگر نيز مالك باشند،

    و اگر فرموده: آن روز امر به دست خداست، و يا از عذاب او برای كسی پناهگاهی نيست، و يا خلائق برايش بارز و ظاهر می شوند و يا چيزی از خلائق بر او پوشيده نمی ماند، و خصائص ديگر، معنايش اين نيست كه خدا تنها در روز قيامت چنين است، زيرا اين صفات دائماً برای خدا هست،

    بلكه مراد اين است كه: مردم آن روز فاش و هويدا می بينند كه خدای تعالى چنين خدايى است. پس معنای آيه اين می شود كه: در آن روز برای شما آشكار می شود كه در دنيا هم، در معرض علم خدا بوديد، و آن روز همه فعل هايتان ظاهر می گردد، و هيچ يك از آنها پنهان نمی ماند.

    (ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 665)

    3- با توجّه به عبارت « لَاتَخْفَی‏ مِنْكُمْ خَافِيَةٌ هيچ چيز شما نهان نماند.» در آيه 18 سوره حاقّه و آيات پس از آن و تفسير آيات، حال مؤمنين و کافرين در آن روز آشکار می شود.

    حال مؤمنين در روز قيامت و پس از آشکار شدن عقيده و عملش در دنيا در آيه « فَاَمَّا مَنْ اُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ اما هر كس كه نامه اعمالش را به دست راستش دهند، می گويد: نامه مرا بگيريد و بخوانيد. (حاقّه/19)»

    بيان شده است که خوشحالی است. مؤمن در آن روز به عمل خود در دنيا خشنود است و آن را با افتخار به فرشتگان نشان می دهد.

    آيات 21 تا 27 سوره حاقّه پاداش اُخروی اعمال و عقايد مؤمن در دنيا را ترسيم نموده است:
    « فَهُوَ فىِ عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ پس او در يك زندگی پسنديده و خوش خواهد بود، (حاقّه/21)»

    « فِی جَنَّةٍ عَالِيَةٍ در بهشتى برين، (حاقّه/22)»
    « قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ كه ميوه‏هايش در دسترس باشد. (حاقّه/23)»
    « كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ هَنِيَئاً بِمَا اَسْلَفْتُمْ فِی الْاَيَّامِ الْخَالِيَةِ بخوريد و بياشاميد، گوارا باد شما را. اينها پاداش اعمالى است كه در ايّام گذشته به جای می آورده‏ايد. (حاقّه/24)»

    حال کفّار در روز قيامت و پس از آشکار شدن عقيده و عملش در دنيا در آيه « وَ اَمَّا مَنْ اُوتِیَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنىِ لَمْ اُوتَ كِتَابِيَهْ اما آن كس كه نامه اعمالش را به دست چپش دهند می گويد: ای كاش نامه مرا به دست من نداده بودند، (حاقّه/25)» بيان شده است که ناراحتی و شرمندگی است. کافر در آن روز حتی دوست ندارد خودش به نامه خود بنگرد، چه رسد به اينکه ديگران آن را ببينند. به دليل همين کارنامه بد کيفر می بيند.

    با خود درباره عقايدش می انديشد و می گويد:
    « يَا لَيْتَهَا كاَنَتِ الْقَاضِيَةَ ای كاش همان مرگ می بود و بس، (حاقّه/27)»
    « مَا اَغْنَی‏ عَنِّی مَالِيَهْ دارايى من مرا سود نبخشيد، (حاقّه/28)»
    « هَلَكَ عَنِّی سُلْطَانِيَهْ قدرت من از دست من برفت. (حاقّه/29)»

    ولی امان به او داده نمی شود و در کيفر اعمال و عقايد دنيوي او خداوند به فرشتگان خود فرمان می دهد که:
    « خُذُوهُ فَغُلُّوهُ بگيريدش، زنجيرش كنيد. (حاقّه/30)»
    « ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ و به جهنمش بكشيد. (حاقّه/31)»
    « ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُكُوهُ و او را با زنجيری به درازای هفتاد ذراع بكشيد. (حاقّه/32)»

    ???

    علامه طباطبايی (ره) درباره حال کفّار در هنگام گرفتن نامه اعمال می گويد:

    ای كاش همان مرگ اول كه ما آن را چشيديم و از دنيا خارج شديم كار ما را يكسره كرده بود، و ما را نابود می ساخت و ديگر مبعوث نمی شديم، و در اين ورطه عذاب هميشگی قرار نمی گرفتيم و آنچه را می بينيم نمی ديديم.

    « ما اَغْنَی‏ عَنِّي مالِيَهْ هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ » دو كلمه حسرت است كه در آن روز بعد از بى نتيجه ديدن كوشش‏های دنيايى خود می گويد، چون او تا در دنيا بود می پنداشت كليد سعادتش در زندگی مال و قدرت است، و اين دو تمامی ناملايمات احتمالى را از او دفع می كنند، و بر هر محبوب و لذّتی مسلّطش می سازند،

    و به همين خيال خام بود كه تمامی سعی و توان خود را صرف به دست آوردن مال و قدرت كرد، و قهراً از ياد پروردگار خود و از هر سخن حقّی كه به سوی آن دعوت می شد اعراض نمود، و دعوت كننده را تكذيب می كرد، همين كه سر از قبر برداشت، و ديد كه تمامی سبب‏ها از كار افتاده اند، و امروز ديگر مال و فرزندان بكار نمی آيند، می فهمد كه مالش فايده ای نداشت، و قدرتش هم باطل شد، لذا از در حسرت و درد اين دو جمله را می گويد، امّا چه سودی از گفتن؟! « خُذُوهُ فَغُلُّوهُ … فَاسْلُكُوهُ » جملاتی هستند که دستور خدا به ملائكه را حكايت می كند، كه بگيريد او را و در آتش بيفكنيد.

    آيات « إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لا يَحُضُّ عَلَی‏ طَعامِ الْمِسْكِينِ » می فرمايد بدين علّت چنين دستور داديم كه وی به خدای عظيم ايمان نمی آوَرْد، و مردم را به اطعام مسكينان تشويق نمی كرد، بلكه در اين باره مسامحه می كرد، و از رنج بينوايان احساس ناراحتى نمی نمود.»

    (ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 668 و 669)

    در آيات 35 تا 37 سوره حاقّه حال کافر در روز قيامت را بيان می فرمايد که به دليل اعمال دنيوی او برايش حاصل می شود

    « فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ در آن روز، در آنجا هيچ دوستى نخواهد داشت. (حاقّه/35)»
    « وَ لَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ طعامش چيزی جز غسلين نيست. (حاقّه/36) »
    « لَايَأكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئونَ تنها خطاكاران از آن طعام می ‏خورند. (حاقّه/37)»
    علامه طباطبايی (ره) در تفسير آيات 35 تا 37 سوره حاقّه درباره کيفر کافر می گويد:
    كلمه « حميم» به معنای دوست است، و آيه شريفه به خاطر حرف « فاء » كه در آغاز آن آمده نتيجه‏گيری از جمله « إِنَّهُ كانَ لايُؤْمِنُ … همانا او مؤمن نبود (حاقّه/33)» است که در توصيف کافر در دنيا است.

    حاصل كلام اين است كه او از آنجا كه به خدا ايمان نمی آورد در نتيجه امروز در اين عرصه، دوستى كه سودش ببخشد يعنى شفيعی كه برايش شفاعت كند ندارد، چون كافر آمرزش ندارد، در نتيجه شفاعتى هم نخواهد داشت.

    كلمه « غسلين » به معنای چركاب است، و گويا مراد از آن چرك و كثافاتی است كه از تن اهل دوزخ می ريزد، و آيه 36 سوره حاقّه عطف است به كلمه « حميم » در آيه قبلی، و نتيجه‏گيری از جمله « وَ لا يَحُضُّ … و به طعام‏دادن به مسكينان كسی را ترغيب نمی كرد. (حاقّه/34)

    است، حاصل معنايش اين است كه او از آنجا كه كسی را به اطعام مسكينان تشويق نمی كرد، امروز طعامی به جز غسلين اهل دوزخ ندارد، و جمله « لايَأكُلُهُ إِلَّا الْخاطِئُونَ» كلمه « غسلين » را تعريف می كند، و خاطِئون عبارتند از كسانى كه گناه و خطا كاری، عادتشان شده باشد.

    ???

    4- با توجّه به آيات بعد از آيه 18 سوره حاقّة دليل قرار گرفتن هر دسته در جايگاه اُخروی اعمال آنان صفات و اعمال آنان در دنيا بوده است.

    صفت مؤمنين در دنيا:
    در آيه 20 سوره حاقّه يک صفت برای بهشتيان، آنان که نامه عملشان به دست راستشان داده شده است، می آورد و آن اينکه من يقين داشتم که اعمالم و عقايدم محاسبه خواهد شد. من می دانستم که روز جزا و حسابرسی را خواهم ديد: « إِنِّی ظَنَنتُ اَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ من يقين داشتم كه حساب خود را خواهم ديد. (حاقّه/20)» بنابراين مراقب اعمال خود بودم و آن را محاسبه می کردم.

    صفات کفّار در دنيا که موجب شد به عذاب آخرت دچار شوند در آيات 26 و 33 و 34 آمده است:
    يک اينکه در دنيا خود را حسابرسی نکرده است و از آنچه در انتظارش است خبر ندارد: « وَ لَمْ اَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ و ندانسته بودم كه حساب من چيست، (حاقّه/26)»
    دو اينکه به خداوند متعال ايمان نداشت:
    « إِنَّهُ كَانَ لَايُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ زيرا به خدای بزرگ ايمان نداشت. (حاقّه/33)»
    سه اينکه به طعام دادن به مسکينان کسی را ترغيب و تشويق نمی کرد:
    « وَ لَايَحُضُّ عَلَی‏ طَعَامِ الْمِسْكِينِ و به طعام‏دادن به مسكينان كسی را ترغيب نمی كرد. (حاقّه/34)»
    .
    .

    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 05:39:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و هشتم، آیه بیست و هشتم، بیست و هشتمین تدبر ...
    روز بیست و هشتم، آیه بیست و هشتم، بیست و هشتمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و هشتم
    حزب خداوند همان مردم مؤمن هستند با ايمانی خالص و از پاداش اخروی خود راضی هستند.

    ?جزء بيست و هشتم، آيه 22 سوره مجادله:

    « لَاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كَانُواْ ءَابَاءَهُمْ اَوْ اَبْنَاءَهُمْ اَوْ إِخْوَانَهُمْ اَوْ عَشِيرَتَهُمْ اُوْلَئكَ كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْايمَانَ وَ اَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ اُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ اَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مجادله/22)»

    « نمیيابى مردمی را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، ولى با كسانى دوستى كنند كه با خدا و پيامبرش مخالفت می ورزند، هر چند آن مخالفان، پدران يا فرزندان يا برادران و يا قبيله آنها باشند. خدا بر دلشان رقم ايمان زده و به روحی از خود ياريشان كرده است و آنها را به بهشتهايى كه در آن نهرها جاری است درآورد. در آنجا جاودانه باشند. خدا از آنها خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند. اينان حزب خدايند، آگاه باش كه حزب خدا رستگارانند. (مجادله/22)»

    ⁉پرسشها:

    1- صفات مؤمنين راستين مندرج در آيه 22 سوره مجادله کدام چيست؟

    2- جمله « اُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ » در آيه 22 سوره مجادله به معنی چيست و کارکرد اين نوع ايمان در فرد مؤمن کدام است؟

    3- جمله « وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » در آيه 22 سوره مجادله را با توجّه به تفسير آن در توضيح دهيد.

    4- با توجّه به آيه 22 سوره مجادله پاداش مؤمنين حقيقی چيست و حالت درونی آنان در بهره¬مندی از پاداش¬های الهی چگونه است.

    ✔پاسخها:

    1- صفت مؤمنين راستين مندرج در آيه 22 سوره مجادله اين است که ممكن نيست با دشمنان خدا دوستى كنند، اگرچه انگيزه دوستى در آنان قوی باشد، مؤمن راستين حتّی با پدرش يا پسرش يا برادرش يا هر خويشاوند نزديک ديگر که دشمن خدا است دوستی نمی کند. برای اينكه دوستى با دشمن خدا با ايمان به خدا قابل جمع نيست.

    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 1 می گويد:

    در اين آيه شريفه يافتن قومی با چنين صفتى را نفی نموده، می فرمايد: چنين مؤمنينى نخواهی يافت. و اين كنايه از اين است كه ايمان راستين به خدا و روز جزا با چنين صفاتی نمی سازد آن كس كه واقعاً به خدا و رسول و روز جزا ايمان دارد، ممكن نيست با دشمنان خدا دوستى كند، هر چند كه همه قسم سبب و انگيزه دوستى در آنان وجود داشته باشد، مثل اينكه پدرش يا پسرش يا برادرش باشد، و يا قرابتى ديگر داشته باشد، برای اينكه اين چنين دوستى با ايمان به خدا منافات دارد.

    پس روشن گرديد كه جمله « وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ …» به مطلق اسباب مودّت اشاره دارد. و اگر تنها مودّت ناشی از قرابت را ذكر كرد، به خاطر آن است كه مودّت خويشاوندی قوی ترين محبّت، و هم با ثبات ترين آن است و زوالش از دل به آسانى صورت نمی گيرد.

    2- جمله « اُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ » در آيه 22 سوره مجادله به اين معنی است که مؤمنين مذکور در اين آيه شريفه چنان ايمان در دلشان حک و ثبت شده است که اصلاً قابل زوال و از بين رفتن نيست.

    کارکرد اين نوع ايمان در فرد مؤمن عبارتند از:
    - يکی همان دوستی نکردن با خدا در دنيا است. که در ابتدای آيه شريفه آمد.
    - ديگر آنچه در ادامه آيه شريفه می آيد به اينکه خداوند آنان را در دنيا به روحی از خود ياری می کند. تا توانايی مقابله با احساسات و عواطف دنيوی را داشته باشند. در همين دنيا به زندگی طيّب و پاک وعده داده شده می رسند.
    - در آخرت نيز به پاداش نيک اين ايمان می رسند.

    3- جمله « وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » در آيه 22 سوره مجادله به معنی اين است که: خداوند متعال مؤمنين راستين را به روحی از خود تقويت نمود.

    علامه طباطبايی درباره پرسش 3 می گويد:
    كلمه « تأييد » به معنای تقويت است. و ضمير فاعل در جمله « ايَّدَهُمْ » به « اللَّه » برمی گردد، و همچنين ضمير در « مِنْهُ » و معنای جمله اين است كه: خدای تعالى اين گونه انسانها را به روحی از خود تقويت نمود. بعضی گفتهاند: ضمير به ايمان برمی گردد، و معنای جمله اين است كه: خدای تعالى آنان را به روحی از جنس ايمان تقويت كرد، و دلهايشان را با آن روح زنده ساخت. اين معنا هم عيبى ندارد.

    (ترجمه الميزان، ج19، ص: 341)

    4- پاداش مؤمنين حقيقی در آخرت در عبارتی از آيه 22 سوره مجادله آمده است. می فرمايد:
    « وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدِينَ فِيهَا » در اين جمله وعده جميلی به مؤمنين واقعی داده شده است که در آخرت به ايشان خواهد رسيد. بهشتهايی که در زير درختان آن نهرهايی جاری است و در آن جاودان خواهند زيست
    .
    اين مؤمنين بنا بر جمله « رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ » از آيه 22 سوره مجادله خداوند در دنيا و آخرت از اين مؤمنين راضی است. ايشان نيز در دنيا و آخرت از آنچه خداوند به ايشان ارزانی داشته است، راضی هستند.

    علامه طباطبايی (ره) درباره اين جمله می گويد: اين جمله استينافى و ابتدايى است، می خواهد جمله قبلی را تعليل نموده، بفرمايد: به اين علّت خدا ايشان را به چنان بهشتى كه گفته شد در می آورد كه از ايشان راضی بوده است، … ايشان هم از خدا راضيند، برای اينكه با رسيدن به آن زندگی طيّب و آن بهشت، شادمان و خرسند می گردند.

    « اُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ اَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » اين جمله تشريف و بزرگداشتى است از همان افراد مخلص، می فرمايد: اينها كه دارای ايمانى خالصند حزب خدای تعالايند، هم چنان كه آن منافقين كه در ظاهر اظهار اسلام می كنند و در باطن كفّار و دشمنان خدا را دوست می دارند، حزب شيطانند، اينها رستگارند هم چنان كه آنها زيانكارند.

    (ترجمه الميزان، ج19، ص: 342)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [دوشنبه 1398-03-13] [ 03:09:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و هفتم، آیه بیت و هفتم، بیست و هفتمین تدبر ...
    روز بیست و هفتم، آیه بیت و هفتم، بیست و هفتمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و هفتم
    ملحق شدن فرزندان مؤمن به والدينِ مؤمنِ خود در روز قيامت و بهره وری از نتيجه عمل خود

    ?جزء بيست و هفتم، آيه 21 سوره: طور

    « وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتَهُم بِإِيمَانٍ اَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ مَا اَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِنْ شَیْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ (طور/21)»
    « كسانى كه خود ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان، پيرويشان كردند. فرزندانشان را به آنها ملحق می كنيم و از پاداش عملشان هيچ نمی كاهيم كه هر كسی در گرو كار خويشتن است. (طور/21)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 21 سوره طور در ميان کدام دسته از آيات اين سوره قرار دارد. زمان وقوع وعده در اين آيه شريفه چه زمانی است؟

    2- با توجّه به آيه 21 سوره طور زمان الحاق فرزندان اهل ايمان به آنان چه زمانی است؟ و شرط الحاق فرزندان به آنان چيست؟

    3- آيا ملحق شدن فرزندان به مؤمنين با توجّه به آيه 21 سوره طور موجب کاستی از پاداش عمل خود مؤمنين است؟ چرا؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 21 سوره طور در ميان آياتی (17 تا 28) از اين سوره قرار دارد که: بخشی از نعمتهای کسانی که در روز قيامت پاداش می گيرند را شرح می دهد، علّت بهره مندی آنها از پاداش روز قيامت اين است که اينان همان متّقين هستند، همانهايى كه در دنيا در ميان اهل خود به شفقت رفتار می كردند، و خدا را به ايمان می خواندند، و به يكتايى می ستودند.

    2- با توجّه به آيه 21 سوره طور زمان الحاق فرزندان اهل ايمان به آنان روز قيامت است. شرط الحاق فرزندان به آنان پيروی فرزندان از والدين در ايمان است.

    3- با توجّه به آيه 21 سوره طور ملحق شدن فرزندان به پدران موجب کاستی از پاداش عمل پدران نيست. زيرا آيه شريفه به اين جمله ختم شده است که: « كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ هر كسی در گرو كار خويشتن است.» هر فردی پاداش عمل خود را دريافت می کند. يعنی فرزندان به دليل عمل خود پاداش می گيرند نه اينکه پاداش والدين را به آنان می دهند.

    ????
    نظر علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 2:

    و از ظاهر آيه شريفه بر می آيد كه در مقام منّت نهادن است، خدای سبحان بر مؤمنين منّت می گذارد كه به زودی ذريّه ايشان را- البته آنهايى را كه در ايمان از پدران خود پيروی كردند- به خود آنان ملحق می كند.

    و بدين وسيله چشم پدران را روشن می سازد، و همين معنا خود قرينه ای است بر اينكه تنوين در كلمه « بايمانٍ » برای اين است كه بر نوعی غير مشخّص از ايمان دلالت كند، نه برای تعظيم ايمان.

    در نتيجه معنای آيه اين می شود كه: ما از ميان ذرّيّه های مؤمنين، آنهايى را كه در ايمان به خدا به نوعی از پدران پيروی كنند به پدرانشان ملحق می كنيم، هر چند كه ايمانشان به درجه ايمان پدرانشان نرسد. چون اگر تنها آن ذرّيّه ای را به پدران مؤمن ملحق كند كه ايمانشان يا مساوی و يا كاملتر از ايمان پدران باشد، ديگر منّت نهادن معنا ندارد.

    از سوی ديگر، از اينكه اتّباع در ايمان را مطلق و بى قيد آورد، ناگزير بايد بگوييم منظور از اين اتّباع، اتّباع فرزندان بالغ است، چون خردسالانى كه هنوز به حدّ تكليف نرسيده اند، ايمانشان هنوز ايمان صحيح نشده، پس قهراً مراد از ذرّيّه، فرزندان كبيرند كه مكلّف به ايمان هستند. بنا بر اين، آيه شريفه، شامل صغار از اولاد كه قبل از بلوغ از دنيا می روند نمی شود، و اين منافات ندارد با اينكه اولاد صغار مؤمنين هم شرعا محكوم به ايمان باشند.

    مگر اينكه بگوييم: نكره آمدن ايمان عموميّت را می رساند، و معنا چنين می شود:
    ذرّيّه ايشان در ايمان، كه از پدران خود پيروی كرده اند، حال چه اينكه آن ايمان، ايمان واقعی باشد، يا ايمان به حسب حكم شرع باشد.

    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 03:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و ششم، آیه بیست و ششم، بیست و ششمین تدبر ...
    روز بیست و ششم، آیه بیست و ششم، بیست و ششمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و ششم
    مقايسه اعمال بهشتيان و دوزخيان در دنيا و تناسب آخرتشان با اعمالشان در دنيا

    ?جزء بيست و ششم، آيه 12 سوره محمّدص:

    « إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهَارُ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأكُلُونَ كَمَا تَأكُلُ الْاَنْعَامُ وَ النَّارُ مَثْویً لَهُمْ (محمّدص/12)»
    خدا كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كارهای شايسته می كنند، به بهشتهايى كه نهرها در آن جاری است داخل خواهد كرد. ولى كافران از اين جهان متمتّع می شوند و چون چارپايان می خورند و جايگاهشان آتش است. (محمّدص/12)»

    ⁉پرسشها:

    1- موارد مقايسه در آيه 12 سوره محمّد چند تا و چه چيزهايی است؟

    2- با توجّه به آيه 12 سوره محمّدص اوصاف دنيوی کسانی که در آخرت پاداش می گيرند چيست؟ با توجّه به تفسير اين آيه شريفه دليل پاداش اخروی آنان چيست؟

    3- با توجّه به آيه 12 سوره محمّدص اوصاف دنيوی کسانی که در آخرت کيفر می بينند چيست؟ با توجّه به تفسير اين آيه شريفه دليل کيفر اخروی آنان چيست؟

    4- در آيه 12 سوره محمّدص وارد شدن مؤمنين به بهشت و جای گرفتن کفّار در آتش به چه کسی نسبت داده شده است؟

    5- با توجّه به تفسير آيه 11 سوره محمّدص آيه قبل از آيه مورد گفتگو توضيح دهيد چرا خداوند کفّار را رها می کند تا به هر عقوبتی دچار شوند و جاودانه در آتش بسوزند؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 12 سوره محمّدص دو مقايسه صورت گرفته است:
    الف- بين دو گروه کسانی که در دنيا ايمان می آورند و عمل صالح انجام می دهند با کسانی که به مقام انسانی خود بی اعتنا هستند و زندگيشان در دنيا مانند چارپايان به تمتّعات مادّی می گذرد.

    ب- بين آثار اعمال دنيوی دو گروه مؤمن و کافر در آخرت مقايسه می شود که همان پاداش و کيفر اخروی اين دو گروه است. گروه مؤمن خالد در بهشتند و گروه کافر خالد در آتشند.

    2- با توجّه به آيه 12 سوره محمّدص کسانی که در آخرت پاداش می گيرند در دنيا به خداوند ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام می دهند. علامه طباطبايی (ره) درباره آنان می گويد: مؤمنين در زندگی دنيايى خود رشد می يابند، و چون به خدا ايمان دارند و اعمال صالح می كنند، هر چه می كنند درست و حقّ است، پس راه رشد را طیّ كرده، به وظائف انسانيّت عمل كرده‏اند.

    پس اين مؤمنين در تحت ولايت خدا هستند، چون راهی را پيش گرفته‏اند كه خدايشان خواسته و به سوی آن هدايتشان كرده است، به همين جهت در آخرت داخل بهشتى می شوند كه از دامنه آن نهرها جاری است. (ترجمه الميزان، ج‏18، ص: 349)

    3- با توجّه به آيه 12 سوره محمّدص کسانی که در آخرت کيفر می بينند « يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأكُلُونَ كَما تَأكُلُ الْاَنْعامُ » است.

    علامه طباطبايی (ره) درباره آن می گويد: كفّار عنايتى به اين كه به حق برسند ندارند و دلهايشان هيچ اعتنايى به وظائف انسانيت ندارد، بلكه تمام همّشان شكم و شهوتشان است و سرگرم لذّت گيری از زندگی دنيای كوتاه مدّت هستند و مانند چارپايان می خورند و غير از اين آرزو و هدفى ندارند.

    كفّار هيچ وليّی ندارند و به خودشان واگذار شده‏اند و به همين جهت جايگاه و منزلشان آتش است. (ترجمه الميزان، ج‏18، ص: 349)

    در واقع خودشان خود را از ولايت خداوند خارج کرده اند وبه مسيری شتابان می روند که انتهای آن آتش جهنّم است.

    4- در آيه 12 سوره محمّدص وارد شدن مؤمنين به بهشت به خداوند نسبت داده شده است به عبارت ديگر در اين آيه شريفه فرموده است خداوند آنان را داخل بهشت می کند.
    در حالی که کفّار به حال خود واگذاشته می شوند و به تناسب عملشان در دوزخ جای می گيرند.

    علامه طباطبايی (ره) در اين باره می گويد: اگر خدای تعالى داخل شدن مؤمنين در بهشت را به خود نسبت داده، اما منزل كردن كفّار در آتش را به خود نسبت نداده، برای اين است كه حقّ ولايت مذكور چنين اقتضاء می كرده است. آری خدای تعالى عنايت خاصّی به اولياء خود دارد. امّا آنهايى كه از تحت ولايت او بيرون شده‏اند كاری به كارشان ندارد، در هر وادی هلاك می شوند بشوند.
    (ترجمه الميزان، ج‏18، ص: 350)

    5- زيرا خداوند مدّبر امور بندگان در صراط سعادت نيز هست و تنها مؤمنين هستند كه در راه عبوديت و پيروی خواسته های خدا قرار دارند، نه كفّار.

    علامه طباطبايی (ره) در ذيل آيه « ذلِكَ بِاَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِينَ آمَنُوا وَ اَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلَی‏ لَهُمْ (محمّدص/11)» می گويد:
    آيه شريفه متعرّض حال مؤمنين و كفار هر دو است.
    خدای سبحان از اين جهت مولى است كه مالك بندگان و امور آنان در صراط تكوين است
    و هم مدبّر آن امور است و هر جور بخواهد تدبير می كند،
    می فرمايد: « … مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ … شما غير از خدا ولى نداريد. (سجده/4) و نيز می فرمايد: « وَ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ به سوی خدا، مولای حقيقيشان برگردانده می شوند. (يونس/30)

    و هم از اين جهت كه مدبّر امور بندگان در صراط سعادت است، ايشان را به سوی سعادتشان و به سوی بهشت هدايت می نمايد و به اعمال صالح موفّقشان می كند و بر دشمنان ياريشان می دهد.
    مولويت به معنای دوّمی مختصّ به مؤمنين است، چون تنها ايشانند كه در راه عبوديت و پيروی خواسته های خدا قرار دارند، نه كفّار.

    مؤمنين، ولى و مولايى دارند كه خدای سبحان است، هم چنان كه در آيه 11 سوره محمّدص فرموده: « ذلِكَ بِاَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِينَ آمَنُوا » و در جای ديگر فرموده: « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا (بقره/257)»

    امّا كفّار بت‏ها و يا ارباب را مولای خود گرفتند، در نتيجه همانها مولای ايشانند، البتّه مولای خيالى، هم چنان كه قرآن بر اساس اين خيال باطل آنان، به نوعی تمسخر فرموده: « وَ الَّذِينَ كَفَرُوا اَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ (بقره/257)»
    ولی در آيه 11 سوره محمّدص بر اساس واقع و حقيقت امر، اين ولايت خيالى را نفی نموده می فرمايد: « وَ اَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ »

    آن گاه ولايت طاغوت بر آنها را بطور مطلق، يعنى هم در تكوين و هم در تشريع نفی نموده می فرمايد: « اَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ يا به غير از خدا ولى گرفته‏اند، با اينكه تنها خدا ولى است. (شوری/9)»

    و نيز فرموده: « إِنْ هِيَ إِلَّا اَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها اَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ اينها به جز اسمايى نيستند كه شما و پدرانتان بر مشتى سنگ و چوب نهاده‏ايد. (نجم/23)».

    پس معنای آيه 11 سوره محمّدص اين است كه: ياری خدا از مؤمنين و تثبيت اقدام آنان و خذلان كفّار و اِضلال اعمال آنان و عقوبتشان همه به اين علّت بود كه خدا مولای مؤمنين و ولى ايشان است، و كفّار مولايى كه ياريشان كند و اعمالشان را بسوی هدف هدايت كند و از عقوبت خدا نجاتشان دهد ندارند.

    (ترجمه الميزان، ج‏18، ص: 349)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [یکشنبه 1398-03-12] [ 04:41:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و پنجم، آیه بیست و پنجم، بیست و پنجمین تدبر ...
    روز بیست و پنجم، آیه بیست و پنجم، بیست و پنجمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و پنجم
    آنچه فرد نزد خداوند ذخيره می کند و پاداش الهی در روز قيامت بهتر از کالای دنيوی است.

    ?جزء بيست و پنجم، آيه 36 سوره شوری:

    « فَمَا اُوتِيتُم مِنْ شَیْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ اَبْقَی لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلَی‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (شوری/36)»
    آنچه شما را داده‏اند کالای اين زندگی دنيوی است. و آنچه در نزد خداست برای آنها كه ايمان آورده اند و به پروردگارشان توكّل می كنند، بهتر و پاينده تر است. (شوری/36)»

    ⁉پرسشها:

    1- در آيه 36 سوره شوری چه تفاوتی ميان زندگی دنيا و آخرت قائل است؟

    2- آيه 36 سوره شوری در ميان چه سياقی از آيات است؟ شروع اين سياق با چه آيه ای است و ارتباطش با آيه 36 چيست؟

    3- خطاب در آيه 36 سوره شوری به کيست؟

    4- آيه 36 سوره شوری با آيات 37 تا 39 چه ارتباط لفظی دارد؟ توضيح دهيد.

    5- با توجّه به آيه 36 سوره شوری و آيات بعد از آن پاداش اُخروی به چه کسانی تعلّق می گيرد؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 36 سوره شوری تفاوت ميان زندگی دنيا و زندگی آخرت را در فانی بودن متاع دنيوی و باقی بودن رزق اخروی می داند.

    علامه طباطبايی (ره) درباره اين پرسش می گويد: اگر كلمه «متاع» را به كلمه «حياة» اضافه فرموده، اشاره است به اينكه نعمت های مادّی، روزی قطع می شود و ثبات و دوامی ندارد. و معنای آيه اين است:
    « آنچه به شما داده شده از نعمت هايى كه نزد شما است، متاعی است كه در روزهای اندكی از آن تمتع می بريد.»

    در جمله « وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ اَبْقی‏ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلَی‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» - مراد از «مَا عِنْدَ اللَّهِ» ثواب هايى است كه خدا برای مؤمنين ذخيره كرده تا در آخرت به عنوان پاداش به ايشان بدهد. و « بهتر بودن آنچه نزد خداست» بدين جهت است كه خالص است و آميخته با ناگواريها نيست و « باقی تر بودن آن » برای اين است كه مانند نعمت های دنيا با پايان پذيرفتن دنيا پايان نمی پذيرد.

    2- آيه 36 سوره شوری در ميان آيات 27 تا 50 اين سوره قرار دارد. شروع اين دسته آيات با آيه: « وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِی الْاَرْضِ وَ لَكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرُ بَصِيرٌ اگر خدا روزی بندگانش را افزون كند در زمين فساد می كنند ولى به اندازه ای كه بخواهد روزی می فرستد. زيرا بر بندگان خود آگاه و بيناست. (شوری/27) است و ارتباطش با آيه 36 رزق و روزی است که خداوند می دهد. در آيه 36 روزی خداوند را به رزق عمومی و رزق ويژه مؤمنين تقسيم می کند.

    علامه طباطبايی ره درباره آن می گويد:

    صدر اين آيات متصل است به داستان رزق دادن خدا به بندگان كه در باره‏اش می فرمود:

    « اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ (شوری/19)»
    و قبل از آن هم فرمود: « لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ (شوری/12)»

    و ما در سابق اشاره كرديم به اينكه يكی از بزرگترين رزقها، دينى است كه خدای سبحان در اختيار بندگانش گذاشته و با در نظر داشتن اين نكته گفتار اين فصل داخل در گفتار فصل گذشته می شود كه در باره وحی سخن می گفت (شوری/3 و 7)

    و به طور كلّی آيات اين سوره برای بيان آن ريخته شده، بعد از هر چند آيه يك بار برگشته به همان غرض اشاره می كند.
    آن گاه پاره ای از آيات و دلائل توحيد را كه مربوط به رزق است- مانند خلقت آسمانها و زمين، و منتشر كردن جنبندگان در آسمان و زمين، و خلقت كشتى‏ها كه در دريا در حركتند، و دادن فرزندان ذكور و اناث، و يا يكی از آنها را به هر كه بخواهد، و ندادن هيچ يك از آنها را به هر كه بخواهد- ذكر می كند.

    و آن گاه ( در آيه 36 ) می فرمايد بعضی از رزق‏ها هست كه تنها در دنيا می دهد، و به همه می دهد و آن رزقی است كه با فنای دنيا فانى می شود. و بعضی ديگرش مخصوص مؤمنين است كه در آخرت می دهد، و آن بهترين رزق و پايدارترين رزق است.

    3- خطاب در آيه 36 سوره شوری در جمله « اوتيتم » به عموم مردم است، نه خصوص مشركين. و مراد از « اُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ » تمامی نعمت هايى است كه خدا به مردم روزی كرده است.

    4- در آيه 36 سوره شوری که می فرمايد: « … وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ اَبْقَی لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلَی‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ … و آنچه در نزد خداست برای آنها كه ايمان آورده اند و به پروردگارشان توكّل می كنند، بهتر و پاينده تر است. (شوری/36)»
    لام در لِلَّذينَ حرف جرّ است و الّذينَ اسم موصول محلّاً مجرور به لام است.

    الّذين در ابتدای سه آيه بعد يعنی آيات 37 تا 39 همه معطوف به الّذين در آيه 36 سوره شوری هستند.

    « وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْاِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ وَ إِذَا مَا غَضِبُواْ هُمْ يَغْفِرُونَ و آن كسان كه از گناهان بزرگ و زشتيها اجتناب می كنند و چون در خشم شوند خطاها را می بخشايند (شوری/37)»

    « وَ الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِرَبِّهِمْ وَ اَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ اَمْرُهُمْ شُورَی‏ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ و آنان كه دعوت پروردگارشان را پاسخ می گويند و نماز می گزارند و كارشان بر پايه مشورت با يكديگر است و از آنچه به آنها روزی داده‏ايم انفاق می كنند (شوری/38)»

    « وَ الَّذِينَ إِذَا اَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ يَنتَصِرُونَ و آنان كه چون ستمی به آنها رسد انتقام می گيرند. (شوری/39)»

    5- با توجّه به آيه 36 سوره شوری و آيات بعد از آن پاداش اُخروی به کسانی تعلّق می گيرد که:
    - ايمان بياورند و بر پروردگارشان توکّل کنند (شوری/36)
    - از گناهان بزرگ و زشت اجتناب می کنند. (شوری/37)
    - آنگاه که خشمگين می شوند خطاها را می بخشايند. (شوری/37)
    - دعوت پروردگار را اجابت می کنند. (شوری/38)
    - نماز برپای می دارند. (شوری/38)
    - كارشان بر پايه مشورت با يكديگر است. (شوری/38)
    - از آنچه خداوند به آنان روزی داده است انفاق می كنند. (شوری/38)
    - چون ستمی به آنها رسد، آن طور که خداوند دستور داده است، انتقام می گيرند. (شوری/39)»

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 04:33:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و چهارم، آیه بیست و چهارم، بیست و چهارمین تدبر ...
    روز بیست و چهارم، آیه بیست و چهارم، بیست و چهارمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و چهارم
    ضرورت اصلاح نفس با بهره گيری از قرآن کريم پيش از فرارسيدن قيامت

    ?جزء بيست و چهارم، آيه 55 سوره زمر:
    « وَ اتَّبِعُوا اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ (زمر/55)»
    « و پيش از آنكه به ناگاه و بى خبر عذاب بر شما فرود آيد، از بهترين چيزی كه از جانب پروردگارتان نازل شده است پيروی كنيد. (زمر/55)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 55 سوره زمر در چه سياقی از آيات قرار دارد؟ آيه …. تا آيه …. ؟ موضوع آيات در اين سياق چيست؟

    2- اقوالی که درباره عبارت « اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ اِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ » در آيه 55 سوره زمر نقل شده است چيست؟ نظر علامه طباطبايی (ره) در اين باره چيست؟

    3- خطاب در آيه 55 سوره زمر به کيست؟

    4- با توجّه به عبارت « قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ» در آيه 55 سوره زمر خداوند بندگان را از چه می ترساند؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 55 سوره زمر در سياقی قرار دارد که از آيه 53 شروع می شود و تا آيه 61 ادامه می يابد. موضوع آيات در اين سياق عبارتند از:
    - فرمان خداوند به رسول خدا صلّی الله عليه و آله برای دعوت از مشركين به اسلام
    - دعوت از مشرکين به مأيوس نشدن از رحمت خداوند
    - دعوت از مشرکين به پيروی از بهترين چيزی که خداوند نازل كرده است. يعنی دعوت آنها به اسلام و قرآن
    - ترساندن مشرکين از عواقب اسرافی که بر نفس خود دارند، يعنى ترساندن از حسرت و ندامت روزی كه حسرت و ندامت سود نمی دهد.
    - بشارت به متقين به رستگاری و نجات
    - ترساندن كفّار از خسران و آتش

    2- علامه طباطبايی (ره) اقوالی را درباره عبارت « اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ اِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ » در آيه 55 سوره زمر به شرح ذيل نقل کرده است:
    - بعضی گفته‏اند: مراد پيروی احكام آن از حلال و حرام است، نه داستانهای آن.
    (روح المعانى، ج 24، ص 16، مجمع البيان، ج 8، ص 503)

    - بعضی ديگر گفته‏اند: منظور پيروی عزائم يعنى واجبات و محرمات آن است، (نه مستحبات و مكروهات) (همان)
    - بعضی ديگر گفته‏اند: مراد دستوراتی است كه بدان امر و از آن نهی كرده، چون بجا آوردن واجبات و مستحبّات و اجتناب از محرّمات و مكروهات. (همان)
    - بعضی ديگر گفته‏اند: پيروی ناسخ آن است، نه منسوخ. (همان)
    - بعضی ديگر گفته‏اند(همان): منظور از جمله « ما أنزل » تمامی كتابهای آسمانى است، و منظور از « احسن- بهتر » آنها قرآن است. پس پيروی از بهترين دستوری كه نازل شده همان پيروی از قرآن است.
    (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 426)

    خلاصه نظر علامه طباطبايی (ره) که پس از نقل اقوال مختلف بيان می کند اينکه: منظور از « اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ » همان خطابهايى است كه با باطن انسانها سر و كار دارد، و می خواهد آنجا را اصلاح كند، مانند خطابهايى كه به يادآوری خدا و محبّت ورزيدن به او، و ترس از او و اخلاص دين برای او دعوت می كند، هم چنان كه آيه 24 انفال قريب به همين معنا را افاده می كند:
    « يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ ای كسانى كه ايمان آورده‏ايد اجابت كنيد خدا و رسول را آنگاه که شما را به چيزی دعوت می كنند كه مايه حيات شماست. و بدانيد كه خدا بين هر كس و دل او حايل است. (انفال/24)»

    3- خطاب در آيه 55 سوره زمر عام است و مؤمن و کافر را شامل می شود.

    4- با توجّه به عبارت « قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ» در آيه 55 سوره زمر خداوند بندگان را تهديد می كند، به پيش آمدن ناگهانى عذابی که بی خبر و ناگهان آنان را فرا می گيرد. از اينرو آنان را دعوت به عمل کردن و پيروی از قرآن کريم و اصلاح نفس می کند پيش از اين که فرصت را از دست بدهند و مهلت عمر به پايان آيد. امروز و فردا نكنند، و دلخوش به آينده نباشند.

    ???
    نظر علامه طباطبايی (ره) درباره «اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ» پاسخ پرسش 2:

    علامه طباطبايی (ره) پس از نقل اقوال مختلف نظر خود را درباره بهترين چيزی که خداوند نازل کرده است و بايد از آن پيروی کرد، چنين بيان می کند: و انصاف اين است كه جمله « وَ اَسْلِمُوا لَهُ » كه در آيه قبلی بود، شامل مضمون همه اين اقوال می شود. پس حمل كردن آيه « وَ اتَّبِعُوا اَحْسَنَ ما اُنْزِلَ إِلَيْكُمْ » بر يكی از آنها تقريباً تكراری است بى‏جهت.
    اين خطاب عام است و مانند خطاب های قبلی هم شامل مؤمن و هم كافر می گردد، برای اينكه قرآن عزيز درباره هر دو طايفه نازل شده است.

    و در اين آيه دستور می دهد به اينكه از بين آنچه از ناحيه خدا نازل شده، بهترش را پيروی كنند، حال ببينيم معنای بهتر چيست؟

    و بعيد نيست مراد از « اَحْسَنَ ما اُنْزِلَ » خطاب هايى باشد كه به طريقه به كار بردن حقّ عبوديت در راه امتثال خطاب های الهی اشاره می كند، چه آنها كه مربوط به عقايد است و چه آنها كه مربوط به اعمال، مانند خطاب هايى كه دعوت به استغراق در ذكر خدای تعالى می كند.

    و نيز دعوت به حبّ خدا و تقوای از او به حق، و به اخلاص دين برای او می كند، چون پيروی اين خطابها انسان را به حياتی طيّب زنده می كند و روح ايمان را در او می دمد و اعمالش را صالح می سازد، و او را در ولايت خدا يعنى كرامتى كه ما فوقش كرامت نيست، داخل می نمايد.

    وی سپس به جمله بعد در آيه 55 زمر « مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ» دليل می آورد و می گويد: اين قسمت آيه مناسبتر است با آن معنايى كه ما گفتيم، برای اينكه غالباً در جايى دعوت به عمل را با تهديد به فوت وقت می آورند و می گويند تا فرصت از دست نرفته و ناگهان مانعی فرصت را از دستت نگرفته اين كار را انجام بده كه طرف مقابل در انجام آن عمل امروز و فردا می كند، و دل خود را به اين خوش دارد كه اگر امروز نشد فردا انجام می دهم،

    در چنين جايى است كه دعوت كننده او را تهديد می كند، به پيش آمدن ناگهانى موانع، و از دست رفتن فرصت، و اين طرز بيان و اين نحوه دعوت با اصلاح باطن سازگارتر است تا موارد اصلاح ظاهر و آوردن كالبد بى‏روح عمل. خلاصه بيشتر در مواردی اين تهديد را می آورند كه می خواهند طرف را به اصطلاح به باطن خود دعوت كنند، و گر نه آوردن عملی بى روح اين همه اهميّت ندارد كه پای چنين تهديدی در ميان آيد.
    ( ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 427)

    نظر علامه طباطبايی (ره) درباره چيستی عذاب نامبرده شده در آيه 55 سوره زمر:

    علامه طباطبايی (ره) در ذيل آيه 54 سوره زمر و آيات پس از آن می گويد: و جمله «مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لاتُنْصَرُونَ » متعلّق به دو كلمه « أنيبوا » و « أسلموا » است. و مراد از « عذاب » به قرينه آيات بعد، عذاب آخرت است.

    و به احتمالى بعيد ممكن است مراد مطلق عذابهايى باشد كه توبه بردار نيست، مانند عذاب استيصال و انقراض، هم چنان كه در باره آن فرموده:
    « فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَاَوْا بَأسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبادِهِ بعد از آنكه عذاب ما را ديدند ديگر ايمان آوردن سودی برايشان نداشت، و اين سنّتى بوده كه خدا همواره در بندگانش جار می ساخته. (مؤمن/85)»

    و دليل آنکه منظور از عذاب عذاب آخرت است اين است كه: اين سه جمله‏ای كه از «نفس» نقل كرده، مترتّب بر ترتيب صدورش از مجرمين است، چون در قيامت مجرمين متوجّه می شوند كه امروز روزی است كه جزای اعمال را می دهند و ايشان در عمل كوتاهی كرده اند، و وقت تدارك هم گذشته، لذا حسرت می خورند و به حسرت فرياد می زنند و می گويند

    « يا حَسْرَتی‏ عَلَی‏ ما فَرَّطْتُ » در خصوص اين اظهار حسرت در جای ديگر فرموده: « حَتَّی إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى‏ ما فَرَّطْنا فِيها تا آنكه قيامت به طور ناگهانى بسر وقتشان بيايد، آن وقت می گويند: وا حسرتا بر آنچه كه درباره‏اش كوتاهی كرديم. (انعام/31)

    آن گاه وقتى به حسابشان رسيدگی شد و به متّقين دستور داده شود كه به بهشت در آيند و گفته می شود: « وَ امْتازُوا الْيَوْمَ اَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ اى مجرمان! امروز شما از صف نيكوكاران جدا شويد.
    (يس/59)»، ولی تعلل كرده می گويند: « لَوْ اَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ- اگر خدا مرا هم هدايت كرده بود، از متّقيان می بودم».

    و چون دستور می رسد كه به آتش در آيند و بر كنار آتششان می برند، و سپس به آتش واردشان می كنند آرزو می كنند ای كاش به دنيا برمی گشتند تا در آنجا كار نيك كنند و سعادتمند شوند: « اَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَی الْعَذابَ لَوْ اَنَّ لِي كَرَّةً». در جاى ديگر راجع به همين آرزو می فرمايد: « وَ لَوْ تَری‏ إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقَالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ و اگر حال آنها را، هنگامی كه آنها را بر آتش دوزخ نگه می دارند، مشاهده كنى كه در آن حال با نهايت حسرت می گويند ای كاش ما را به دنيا بازمی گردانيدند تا ديگر آيات خدای خود را تكذيب نكرده و بدان ايمان می آورديم.

    (انعام/27)» (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 429)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [پنجشنبه 1398-03-09] [ 11:02:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و سوم، آیه بیست و سوم، بیست و سومین تدبر ...

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و سوّم
    اعضای بدن فرد در روز قيامت به آنچه انجام داده اند شهادت می دهند.

    ?جزء بيست و سوّم، آيه 65 سوره يس:
    « اَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی اَفْوَاهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَا اَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِمَا كاَنُواْ يَكْسِبُونَ (يس/65)»
    « امروز بر دهانهايشان مهر می نهيم. و دستهايشان با ما سخن خواهند گفت و پاهايشان شهادت خواهند داد كه چه می كرده‏اند.
    (يس/65)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 65 سوره يس در چه سياقی از آيات قرار دارد؟ شماره آيات سياق از … تا … است؟ موضوع کلی و موضوعات جزئی اين دسته از آيات چيست؟

    2- آيه 65 سوره يس درباره کدام يک از موضوعات مطرح شده در سياق است؟ و درباره کيست؟

    3- شماره آيه يا آياتی از سياق را بنويسيد که آيه 65 سوره يس نتيجه محتوای آن محسوب می شود.

    4- چرا با توجّه به آيه 65 سوره يس اوّل بر دهان مجرمين مهر زده می شود، بعد اعضای بدنش بر عليه او شهادت می دهند؟

    5- با توجّه به تفسير آيه 65 سوره يس مشخّص کنيد که تنها دست و پا از بدن مجرم شهادت می دهند يا اعضای ديگر هم شهادت خواهند داد؟

    6- آيات ديگری از قرآن کريم را بياوريد که مفهوم آيه 65 سوره يس در آن آمده است.

    7- روايتی را از الميزان يا سند ديگری بياوريد که در آن مشخص کند شهادت دادن دست و پا برای مؤمنين هم هست يا نيست.

    ✔پاسخها:

    1- آيه 65 سوره يس آخرين آيه از يک دسته آيات است که از آيه شماره 48 سوره يس شروع می شود و تا آيه 65 اين سوره ادامه می يابد. موضوع اين دسته از آيات معاد است. به طوری که در آن به تفصيل موارد ذيل را شرح می دهد:
    - كيفيت قيام قيامت،
    - احضار خلق برای حساب و جزا
    - پاداشی كه به اصحاب جنّت می دهد،
    - كيفری را كه به مجرمين می دهد.

    2- آيه 65 سوره يس درباره کيفری است که به مجرمين داده می شود.

    3- آيه 65 سوره يس نتيجه محتوای آيات 60 و 62 سوره يس محسوب می شود. يعنی شما ای مجرمين از امر اطاعت نکرديد و شيطان را پرستيديد و در گروهی قرار گرفتيد که شيطان شما را گمراه کرد. پس کيفر شما اين است که دهانتان بسته می شود و اعضای بدنتان بر عليه شما شهادت می دهند.
    - « اَ لَمْ اَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنىِ ءَادَمَ اَنْ لَا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ای فرزندان آدم، آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد زيرا دشمن آشكار شماست؟ (يس/60)»
    - « وَ لَقَدْ اَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلّاً كَثِيراً اَ فَلَمْ تَكُونُواْ تَعْقِلُونَ بسياری از شما را گمراه كرد. مگر به عقل درنمی يافتيد؟ (يس/62)»

    4- با توجّه به آيه 65 سوره يس اوّل بر دهان مجرمين مهر زده می شود، تا امکان دروغگويی از فرد گرفته شود. سپس هر يک از اعضای بدن او هر جرمی که مجرم با دخالت آن عضو انجام داده است را اقرار می کند. مثلاً دست می گويد به صورت فلانی سيلی زدم و …

    5- با توجّه به تفسير آيه 65 سوره يس تنها دست و پا از بدن مجرم شهادت نمی دهند بلکه تمام اعضای بدن او شهادت خواهند داد.
    علامه طباطبايی (ره) می گويد: هر عضوی به عمل مخصوص به خود شهادت می دهد و گويا می گردد. نام دست و پا در آيه شريفه از باب ذكر نمونه است (و گرنه چشم و گوش و زبان و دندان، و هر عضو ديگر نيز به كارهايى كه به وسيله آنها انجام شده، شهادت می دهند).

    6- مفهوم آيه 65 سوره يس در آيه 36 سوره اسراء و آيه 20 سوره فصّلت آمده است.
    « وَ لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ اُوْلَئكَ كاَنَ عَنْهُ مَسْئُولاً از پی آنچه ندانى كه چيست مرو، زيرا گوش و چشم و دل، همه را، بدان بازخواست كنند. (اسراء/36)»
    « حَتىَّ إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُم بِمَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ چون به كنار آتش آيند، گوش و چشمها و پوستهاشان به اعمالى كه مرتكب شده‏اند بر ضدّشان شهادت دهند. (فصّلت/20)»

    7- علامه طباطبايی (ره) می گويد: در كافى به سند خود از محمّد بن سالم از امام ابى جعفر (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثی فرمود: اينكه در روز قيامت اعضای بدن عليه آدمی شهادت می دهد، مربوط به آدم مؤمن نيست، بلكه اين راجع به كسانى است كه: عذاب خدا بر آنان حتمی شده باشد، و امّا مؤمن نامه عملش را به دست راستش می دهند، هم چنان كه خدای تعالى فرمود:

    « فَمَنْ اُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَاُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً پس آن كسی كه نامه‏اش را به دست راستش دهد، اينگونه اشخاص خود كتاب خويشتن را می خوانند، و ذرّه ای ظلم نمی شوند» (كافى، ج 2، ص 32)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [چهارشنبه 1398-03-08] [ 06:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر ...
    روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و دوّم
    گرامی داشت مؤمن در آخرت

    ?جزء بيست و دوّم، آيه 44 سوره احزاب:

    « تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً (احزاب/44)»
    « روزی كه با او ديدار كنند درودشان اين است: «سلام». و خدا برايشان پاداشی كرامند آماده كرده است. (احزاب/44)

    ⁉پرسشها:

    1- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب ضميرهای «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُمْ و «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به چه کسانی برمی گردد؟ با توجّه به آيات قبل از آيه 44 پاسخ گوييد.

    2- با توجّه به آيات قبل از آيه 44 سوره احزاب مشخّص کنيد که در آخرت از سوی چه کسی به مؤمنين سلام گفته می شود؟ معنی اين سلام در آخرت چيست؟

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای کدام عمل مؤمنين است؟

    4- آن عملی که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، چه اثری در زندگی دنيوی مؤمنين دارد؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 44 سوره احزاب ضمير «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُم به مؤمنين که در آيات 41 و 43 سوره احزاب از آنها ياد شده برمی گردد. و ضمير «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به خداوند برمی گردد.

    2- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب سلامی که در آخرت به مؤمنين گفته می شود نيز، از سوی خداوند و ملائکه است. معنی سلام خداوند و ملائکه به مؤمنين در آخرت اين است که شما در امنيّت و سلامتی هستيد و هيچ مکروهی و عذابی به شما نمی رسد.

    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 2 می گويد:
    « از ظاهر سياق بر می آيد كه كلمه «تحيّتهم» مصدری است كه به مفعول خود اضافه شده است، و معنايش اين است كه ايشان تحيّت گفته می شوند، يعنى روزی كه پروردگارشان را ملاقات می كنند از ناحيه او و از ناحيه ملائكه او، به ايشان تحيّت و سلام گفته می شود، به اين معنا كه ايشان در روز لقای خدا در امنيّت و سلامتى هستند، و هيچ مكروهی و عذابى به ايشان نمی رسد.
    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)»

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای بسيار ياد کردن خداوند است که دستور آن در آيه 41 سوره احزاب به مؤمنين داده شده است. آيات 41 و 42 سوره احزاب مؤمنين را به ذكر و تسبيح دعوت می نمايد و در آيات 43 و 44 به مؤمنين بشارت و وعده جميل می دهد.

    ???
    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 3 می گويد:

    كلمه « ذكر » در آيه « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (احزاب/41)» در مقابل «نسيان» است، به معنای به ياد داشتن است، و آن عبارت است از اينكه آدمی نيروی ادراك خود را متوجّه ياد شده كند، حالا يا به اينكه نام آن را ببرد، و يا صفات او را به زبان جاری كند، خلاصه چيزی به زبان بگويد، كه حكايت از آن مذكور كند، اين يكی از مصاديق ذكر است، (و گر نه مصداق مهم تر از آن اين است كه در قلب به ياد او باشی)

    در آيه 42 احزاب می فرمايد: « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً » كلمه « تسبيح » به معنای منزّه داشتن است، و اين كلمه نيز مانند كلمه ذكر بستگی به لفظ ندارد، هر چند تسبيح به لفظ يعنى گفتن سبحان اللَّه نيز يكی از مصاديق آن است (و گرنه تسبيح در سويدای دل از آن مهم‏تر است).

    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 493)

    4- «بسيار ياد کردن خداوند» که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، با توجّه به آيه 43 احزاب در دنيا موجب دو چيز است:
    - يکی اينکه خداوند و ملائکه بر او درود می فرستند.
    - دوم اينکه خداوند با درود فرستادنش، بر اين بنده مؤمن، او را از تاريکی ها خارج کرده به سمت نور می کشاند.

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش 4:

    درود فرستادن خدا بر بندگانی كه بسيار ياد خدا می كنند از آيه : « هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (احزاب/43)» به دست می آيد.

    معنای جامع كلمه « صلاة » انعطاف است، چيزی كه هست اين معنای جامع به خاطر اختلاف مواردی كه به آن نسبت داده می شود، مختلف می شود، به همين جهت بعضی (روح المعانى، ج 22، ص 43) گفته اند: صلات از خدا به معنای رحمت، و از ملائكه به معنای استغفار، و از مردم دعا است، ليكن اين را نيز بايد دانست كه هر چند صلات از خدا به معنای رحمت است، اما نه هر رحمت، بلكه رحمت خاصّی كه ذخيره آخرت برای خصوص مؤمنين است، و سعادت آخرتی آنان و فلاح ابديشان، مترتّب بر آن می شود، بدين جهت است كه به دنبال جمله مورد بحث علت صلوات فرستادن خدای تعالى را چنين بيان كرده: « لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً » صلوات می فرستد، تا شما را از تاريكی ها به سوی نور بيرون آورد، چون او همواره نسبت به مؤمنين رحيم است.

    … خدای تعالى در كلام خود همواره ياد خود از بندگان را مشروط به ياد کردن بندگان از او کرده است. از جمله می فرمايد: « فَاذْكُرُونِي اَذْكُرْكُمْ به يادم باشيد تا به يادتان باشم. (بقره/152) » هم چنان كه اگر بندگان خداوند را فراموش کنند موجب می شود که خداوند بندگان را فراموش کند، فرموده: « نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ خدا را فراموش كردند، خدا هم ايشان را فراموش كرد. (توبه/67)»،

    يكی از مصاديق ياد آوری خدا بندگان خود را، همانا درود فرستادن او بر آنان است، و اين خود يادآوری ايشان است به رحمت، فرمود: « اگر خدا را بسيار ياد كنند، و او را صبح و شام تسبيح گويند، خدا هم بسيار بر آنان درود می فرستد، و غرق نورشان می كند، و از ظلمتها دورشان می سازد. (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)

    آيات قبل از آيه مورد گفتگو:
    « يَا اَيُهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ای كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را فراوان ياد كنيد. (احزاب/41)»
    « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد. (احزاب/42)»
    « هُوَ الَّذِی يُصَلِّیِ عَلَيْكُمْ وَ مَلَائكَتُهُ لِيُخْرِجَكمُ مِنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا اوست كه خود و فرشتگانش بر شما درود می فرستند تا شما را از تاريكی به روشنى برد، زيرا خداوند با مؤمنان مهربان است. (احزاب/43)»
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 06:55:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر ...

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و دوّم
    گرامی داشت مؤمن در آخرت

    ?جزء بيست و دوّم، آيه 44 سوره احزاب:

    « تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً (احزاب/44)»
    « روزی كه با او ديدار كنند درودشان اين است: «سلام». و خدا برايشان پاداشی كرامند آماده كرده است. (احزاب/44)

    ⁉پرسشها:

    1- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب ضميرهای «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُمْ و «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به چه کسانی برمی گردد؟ با توجّه به آيات قبل از آيه 44 پاسخ گوييد.

    2- با توجّه به آيات قبل از آيه 44 سوره احزاب مشخّص کنيد که در آخرت از سوی چه کسی به مؤمنين سلام گفته می شود؟ معنی اين سلام در آخرت چيست؟

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای کدام عمل مؤمنين است؟

    4- آن عملی که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، چه اثری در زندگی دنيوی مؤمنين دارد؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 44 سوره احزاب ضمير «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُم به مؤمنين که در آيات 41 و 43 سوره احزاب از آنها ياد شده برمی گردد. و ضمير «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به خداوند برمی گردد.

    2- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب سلامی که در آخرت به مؤمنين گفته می شود نيز، از سوی خداوند و ملائکه است. معنی سلام خداوند و ملائکه به مؤمنين در آخرت اين است که شما در امنيّت و سلامتی هستيد و هيچ مکروهی و عذابی به شما نمی رسد.

    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 2 می گويد:
    « از ظاهر سياق بر می آيد كه كلمه «تحيّتهم» مصدری است كه به مفعول خود اضافه شده است، و معنايش اين است كه ايشان تحيّت گفته می شوند، يعنى روزی كه پروردگارشان را ملاقات می كنند از ناحيه او و از ناحيه ملائكه او، به ايشان تحيّت و سلام گفته می شود، به اين معنا كه ايشان در روز لقای خدا در امنيّت و سلامتى هستند، و هيچ مكروهی و عذابى به ايشان نمی رسد.
    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)»

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای بسيار ياد کردن خداوند است که دستور آن در آيه 41 سوره احزاب به مؤمنين داده شده است. آيات 41 و 42 سوره احزاب مؤمنين را به ذكر و تسبيح دعوت می نمايد و در آيات 43 و 44 به مؤمنين بشارت و وعده جميل می دهد.

    ???
    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 3 می گويد:

    كلمه « ذكر » در آيه « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (احزاب/41)» در مقابل «نسيان» است، به معنای به ياد داشتن است، و آن عبارت است از اينكه آدمی نيروی ادراك خود را متوجّه ياد شده كند، حالا يا به اينكه نام آن را ببرد، و يا صفات او را به زبان جاری كند، خلاصه چيزی به زبان بگويد، كه حكايت از آن مذكور كند، اين يكی از مصاديق ذكر است، (و گر نه مصداق مهم تر از آن اين است كه در قلب به ياد او باشی)

    در آيه 42 احزاب می فرمايد: « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً » كلمه « تسبيح » به معنای منزّه داشتن است، و اين كلمه نيز مانند كلمه ذكر بستگی به لفظ ندارد، هر چند تسبيح به لفظ يعنى گفتن سبحان اللَّه نيز يكی از مصاديق آن است (و گرنه تسبيح در سويدای دل از آن مهم‏تر است).

    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 493)

    4- «بسيار ياد کردن خداوند» که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، با توجّه به آيه 43 احزاب در دنيا موجب دو چيز است:
    - يکی اينکه خداوند و ملائکه بر او درود می فرستند.
    - دوم اينکه خداوند با درود فرستادنش، بر اين بنده مؤمن، او را از تاريکی ها خارج کرده به سمت نور می کشاند.

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش 4:

    درود فرستادن خدا بر بندگانی كه بسيار ياد خدا می كنند از آيه : « هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (احزاب/43)» به دست می آيد.

    معنای جامع كلمه « صلاة » انعطاف است، چيزی كه هست اين معنای جامع به خاطر اختلاف مواردی كه به آن نسبت داده می شود، مختلف می شود، به همين جهت بعضی (روح المعانى، ج 22، ص 43) گفته اند: صلات از خدا به معنای رحمت، و از ملائكه به معنای استغفار، و از مردم دعا است، ليكن اين را نيز بايد دانست كه هر چند صلات از خدا به معنای رحمت است، اما نه هر رحمت، بلكه رحمت خاصّی كه ذخيره آخرت برای خصوص مؤمنين است، و سعادت آخرتی آنان و فلاح ابديشان، مترتّب بر آن می شود، بدين جهت است كه به دنبال جمله مورد بحث علت صلوات فرستادن خدای تعالى را چنين بيان كرده: « لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً » صلوات می فرستد، تا شما را از تاريكی ها به سوی نور بيرون آورد، چون او همواره نسبت به مؤمنين رحيم است.

    … خدای تعالى در كلام خود همواره ياد خود از بندگان را مشروط به ياد کردن بندگان از او کرده است. از جمله می فرمايد: « فَاذْكُرُونِي اَذْكُرْكُمْ به يادم باشيد تا به يادتان باشم. (بقره/152) » هم چنان كه اگر بندگان خداوند را فراموش کنند موجب می شود که خداوند بندگان را فراموش کند، فرموده: « نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ خدا را فراموش كردند، خدا هم ايشان را فراموش كرد. (توبه/67)»،

    يكی از مصاديق ياد آوری خدا بندگان خود را، همانا درود فرستادن او بر آنان است، و اين خود يادآوری ايشان است به رحمت، فرمود: « اگر خدا را بسيار ياد كنند، و او را صبح و شام تسبيح گويند، خدا هم بسيار بر آنان درود می فرستد، و غرق نورشان می كند، و از ظلمتها دورشان می سازد. (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)

    آيات قبل از آيه مورد گفتگو:
    « يَا اَيُهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ای كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را فراوان ياد كنيد. (احزاب/41)»
    « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد. (احزاب/42)»
    « هُوَ الَّذِی يُصَلِّیِ عَلَيْكُمْ وَ مَلَائكَتُهُ لِيُخْرِجَكمُ مِنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا اوست كه خود و فرشتگانش بر شما درود می فرستند تا شما را از تاريكی به روشنى برد، زيرا خداوند با مؤمنان مهربان است. (احزاب/43)»
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 12:03:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر ...

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و دوّم
    گرامی داشت مؤمن در آخرت

    ?جزء بيست و دوّم، آيه 44 سوره احزاب:

    « تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً (احزاب/44)»
    « روزی كه با او ديدار كنند درودشان اين است: «سلام». و خدا برايشان پاداشی كرامند آماده كرده است. (احزاب/44)

    ⁉پرسشها:

    1- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب ضميرهای «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُمْ و «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به چه کسانی برمی گردد؟ با توجّه به آيات قبل از آيه 44 پاسخ گوييد.

    2- با توجّه به آيات قبل از آيه 44 سوره احزاب مشخّص کنيد که در آخرت از سوی چه کسی به مؤمنين سلام گفته می شود؟ معنی اين سلام در آخرت چيست؟

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای کدام عمل مؤمنين است؟

    4- آن عملی که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، چه اثری در زندگی دنيوی مؤمنين دارد؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 44 سوره احزاب ضمير «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُم به مؤمنين که در آيات 41 و 43 سوره احزاب از آنها ياد شده برمی گردد. و ضمير «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به خداوند برمی گردد.

    2- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب سلامی که در آخرت به مؤمنين گفته می شود نيز، از سوی خداوند و ملائکه است. معنی سلام خداوند و ملائکه به مؤمنين در آخرت اين است که شما در امنيّت و سلامتی هستيد و هيچ مکروهی و عذابی به شما نمی رسد.

    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 2 می گويد:
    « از ظاهر سياق بر می آيد كه كلمه «تحيّتهم» مصدری است كه به مفعول خود اضافه شده است، و معنايش اين است كه ايشان تحيّت گفته می شوند، يعنى روزی كه پروردگارشان را ملاقات می كنند از ناحيه او و از ناحيه ملائكه او، به ايشان تحيّت و سلام گفته می شود، به اين معنا كه ايشان در روز لقای خدا در امنيّت و سلامتى هستند، و هيچ مكروهی و عذابى به ايشان نمی رسد.
    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)»

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای بسيار ياد کردن خداوند است که دستور آن در آيه 41 سوره احزاب به مؤمنين داده شده است. آيات 41 و 42 سوره احزاب مؤمنين را به ذكر و تسبيح دعوت می نمايد و در آيات 43 و 44 به مؤمنين بشارت و وعده جميل می دهد.

    ???
    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 3 می گويد:

    كلمه « ذكر » در آيه « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (احزاب/41)» در مقابل «نسيان» است، به معنای به ياد داشتن است، و آن عبارت است از اينكه آدمی نيروی ادراك خود را متوجّه ياد شده كند، حالا يا به اينكه نام آن را ببرد، و يا صفات او را به زبان جاری كند، خلاصه چيزی به زبان بگويد، كه حكايت از آن مذكور كند، اين يكی از مصاديق ذكر است، (و گر نه مصداق مهم تر از آن اين است كه در قلب به ياد او باشی)

    در آيه 42 احزاب می فرمايد: « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً » كلمه « تسبيح » به معنای منزّه داشتن است، و اين كلمه نيز مانند كلمه ذكر بستگی به لفظ ندارد، هر چند تسبيح به لفظ يعنى گفتن سبحان اللَّه نيز يكی از مصاديق آن است (و گرنه تسبيح در سويدای دل از آن مهم‏تر است).

    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 493)

    4- «بسيار ياد کردن خداوند» که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، با توجّه به آيه 43 احزاب در دنيا موجب دو چيز است:
    - يکی اينکه خداوند و ملائکه بر او درود می فرستند.
    - دوم اينکه خداوند با درود فرستادنش، بر اين بنده مؤمن، او را از تاريکی ها خارج کرده به سمت نور می کشاند.

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش 4:

    درود فرستادن خدا بر بندگانی كه بسيار ياد خدا می كنند از آيه : « هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (احزاب/43)» به دست می آيد.

    معنای جامع كلمه « صلاة » انعطاف است، چيزی كه هست اين معنای جامع به خاطر اختلاف مواردی كه به آن نسبت داده می شود، مختلف می شود، به همين جهت بعضی (روح المعانى، ج 22، ص 43) گفته اند: صلات از خدا به معنای رحمت، و از ملائكه به معنای استغفار، و از مردم دعا است، ليكن اين را نيز بايد دانست كه هر چند صلات از خدا به معنای رحمت است، اما نه هر رحمت، بلكه رحمت خاصّی كه ذخيره آخرت برای خصوص مؤمنين است، و سعادت آخرتی آنان و فلاح ابديشان، مترتّب بر آن می شود، بدين جهت است كه به دنبال جمله مورد بحث علت صلوات فرستادن خدای تعالى را چنين بيان كرده: « لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً » صلوات می فرستد، تا شما را از تاريكی ها به سوی نور بيرون آورد، چون او همواره نسبت به مؤمنين رحيم است.

    … خدای تعالى در كلام خود همواره ياد خود از بندگان را مشروط به ياد کردن بندگان از او کرده است. از جمله می فرمايد: « فَاذْكُرُونِي اَذْكُرْكُمْ به يادم باشيد تا به يادتان باشم. (بقره/152) » هم چنان كه اگر بندگان خداوند را فراموش کنند موجب می شود که خداوند بندگان را فراموش کند، فرموده: « نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ خدا را فراموش كردند، خدا هم ايشان را فراموش كرد. (توبه/67)»،

    يكی از مصاديق ياد آوری خدا بندگان خود را، همانا درود فرستادن او بر آنان است، و اين خود يادآوری ايشان است به رحمت، فرمود: « اگر خدا را بسيار ياد كنند، و او را صبح و شام تسبيح گويند، خدا هم بسيار بر آنان درود می فرستد، و غرق نورشان می كند، و از ظلمتها دورشان می سازد. (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)

    آيات قبل از آيه مورد گفتگو:
    « يَا اَيُهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ای كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را فراوان ياد كنيد. (احزاب/41)»
    « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد. (احزاب/42)»
    « هُوَ الَّذِی يُصَلِّیِ عَلَيْكُمْ وَ مَلَائكَتُهُ لِيُخْرِجَكمُ مِنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا اوست كه خود و فرشتگانش بر شما درود می فرستند تا شما را از تاريكی به روشنى برد، زيرا خداوند با مؤمنان مهربان است. (احزاب/43)»
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 12:00:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و یکم، آیه بیست و یکم، بیست و یکمین تدبر ...
    روز بیست و یکم، آیه بیست و یکم، بیست و یکمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و يکم
    زندگی آخرت زندگی واقعی است، بر خلاف زندگی دنيا که بازی و سرگرمی است.

    ?جزء بيست و يکم، آيه 64 سوره عنکبوت:

    « وَ مَا هَذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْاَخِرَةَ لَهِیَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ (عنکبوت/64)»
    « زندگانى اين دنيا چيزی جز لهو و لعب نيست. اگر بدانند، سرای آخرت سرای زندگانى است. (عنکبوت/64)»

    ⁉پرسشها:

    1- چرا در آيه 64 سوره عنکبوت زندگی دنيا را لهو و لعب می نامد؟

    2- واژه حَيَوان که آيه 64 سوره عنکبوت سرای آخرت را به آن ناميده است به چه معنی است؟

    3- با توجّه به تفسيری که از آيه 64 سوره عنکبوت شده است، ويژگيهای زندگی آخرت چيست؟

    4- در آيه 64 سوره عنکبوت چند حصر وجود دارد؟ توضيح دهيد.

    5- جمله « لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ » در آخر آيه 64 سوره عنکبوت چه پيامی در خود دارد؟

    ✔پاسخها:

    1- چرا در آيه 64 سوره عنکبوت زندگی دنيا را لهو و لعب می نامد؟
    علامه طباطبايی (ره) در ذيل اين آيه شريفه می گويد:

    كلمه « لهو »، به معنای هر چيز و هر كار بيهوده ای است كه انسان را از كار مهمّ و مفيدش باز بدارد، و به خود مشغول سازد، بنابراين يكی از مصاديق لهو، زندگی مادّی دنياست، برای اينكه آدمی را با زرق و برق خود و آرايش فانى و فريبنده خود از زندگی باقی و دائمی بازمی دارد، و به خود مشغول و سرگرم می كند.

    و كلمه « لعب »، به معنای كار و يا كارهای منظّمی است با نظم خيالى و برای غرض خيالى مثل بازيهای بچّه ها، زندگی دنيا همان طور كه به اعتباری لهو است، همين طور لعب نيز هست، برای اينكه فانى و زودگذر است، … مردم بر سر امور دنيوی با يكديگر می جنگند، با اينكه آنچه اين ستمگران بر سر آن دشمنی می كنند، از قبيل اموال، همسران، فرزندان، مناصب، مقامها، رياستها، مولويت ‏ها، خدمتگزاران، ياران، و امثال آن چيزی جز اوهام نيستند، و در حقيقت سرابى هستند كه از دور آب به نظر می رسد، و انسان منافع مذكور را مالك نمی شود، مگر در ظرف وهم و خيال.

    ( ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 225)

    2- واژه حَيَوان که آيه 64 سوره عنکبوت سرای آخرت را به آن ناميده است به معنی حيات واقعی است و آن زندگی است که فرد با کمالات واقعی که خود از راه ايمان و عمل صالح کسب کرده برای خود می سازد. اين زندگی کار مهمّی است که اشتغال به آن آدمی را از هيچ منفعتی بازنمی دارد، زيرا غير از آن كمالات واقعی واقعيّت ديگری وجود ندارد.

    3- ويژگيهای زندگی آخرت با توجّه به تفسير آن از الميزان عبارت است از:
    - زندگی آخرت واقعی است و وهم و خيال نيست،
    - جدّی است و بازی و سرگرمی و گناه نيست.
    - باقی است و فنايى با آن نيست،
    - لذّتی است كه با الم و درد آميخته نيست،
    - سعادتی است كه شقاوت و بدبختی در پی ندارد،

    4- در آيه 64 سوره عنکبوت دو حصر وجود دارد.
    - يکی آنکه زندگی دنيا را منحصر در لهو و لعب کرده است. با ترکيب مَا نفی و الّا استثناء که حصر را می رساند.
    – ديگر آنکه زندگی آخرت را منحصر در حَيَوان بودن کرده است، با چند تأکيد که آورده است: آوردن واژه اِنَّ قبل از الدّارَ الاَخِرَةَ، آوردن واژه لام مزحلقه برای تساوی تأکيد در دو بخش جمله اسميّه، آوردن جمله اسميّه «هِیَ الحَيَوانُ» به عنوان خبر اِنَّ .

    5- جمله « لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ » در آخر آيه 64 سوره عنکبوت دو پيام دارد:
    - يکی اينکه اين مردم نمی دانند.
    - ديگر اينکه اگر تا کنون نمی دانستيد، حال بدانيد و به زندگی واقعی دل ببنديد و آن را برای خود بسازيد.

    علامه طباطبايی (ره) در ذيل اين آيه شريفه روايتی را از کتاب الدر المنثور، جلد 5، صفحه 149 از رسول خدا صلّی الله عليه و آله نقل کرده است به اينکه: فرمود: تعجّب تمام تعجّب از كسی است كه خانه حيات را تصديق دارد، ولى همه سعی و كوشش او برای خانه غرور است. (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 229)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [دوشنبه 1398-03-06] [ 06:42:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیستم، آیه بیستم، بیستمین تدبر ...
    روز بیستم، آیه بیستم، بیستمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيستم
    خداوند قبل از برپايی قيامت و پس از آن برای آگاه کردن مردم آيات و معجزات خود را به آنان نشان می دهد.

    ?جزء بيستم، آيه 93 سوره نمل:
    وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ ءَايَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (نمل/93)
    و بگو: سپاس خدا راست. آيات خود را به شما خواهد نمود تا آنها را بشناسيد. و پروردگار تو از هيچ كاری كه می كنيد بى خبر نيست. (نمل/93)

    ⁉پرسشها:

    1- منظور از آيات در آيه 93 سوره نمل چيست؟ با توجّه به تفسير الميزان توضيح دهيد.

    2- با توجّه به آيات قبل از آيه 93 سوره نمل، چند آيه، نشانه، معجزه که آيه 93 به آن اشاره دارد را نام ببريد، با ذکر شماره آيه.

    3- با توجّه به تفسير الميزان زمان وقوع هر يک از آيه ها (نشانه ها) ی نام برده شده در پاسخ پرسش 2 را مشخّص کنيد.

    4- در آيه 93 سوره نمل خطاب در جمله « وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ »، به کيست؟ برای رساندن چه مطلبی در آخر آيه آمده است؟

    ✔پاسخها:

    1- منظور از آيات در آيه 93 سوره نمل با توجّه به تفسير الميزان هر آيتی است که قبل از وقوع قيامت در هنگام رجعت و پس از قيام قيامت چشم منکرين و مشرکين را می گشايد و آنان را آگاه می کند.

    علامه طباطبايی (ره) درباره آن می گويد:
    جمله « سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها » اشاره است به مطالب قبل كه از آيه « وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ اَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْاَرْضِ » شروع می شد. ظهور جمله « آياته » در عموم، دليل بر اين است كه منظور، آيت مخصوصی نيست، بلكه هر آيتى است كه مردم را ناگزير از قبول حق كند و هر آيتى است كه قبل از قيام قيامت و بعد از آن اتّفاق می افتد.

    2 و 3- با توجّه به آيات قبل از آيه 93 سوره نمل، چند آيه، نشانه، معجزه که آيه 93 به آن اشاره دارد ، با ذکر شماره آيه و زمان وقوع آن با توجّه به تفسير الميزان عبارتند از:
    - دابَّةً مِنَ الاَرْضِ آيه 82 نمل، در آخر الزّمان برای مشرکان و تکذيب کنندگان
    - گردآوری فوجی از تکذيب کنندگان آيات از هر امّتی آيه 83 نمل ، در زمان رجعت، برای تکذيب کنندگان
    - آفرينش شب و روز ، آيه 86 نمل ، در دنيا، برای مؤمنان
    - نفخ صور ، آيه 87 نمل، در قيامت، برای همگان
    - ترسيدن همگان پس از نفخ صور و ذليل و خوار آمدن همگان به جز کسانی که خدا می خواهد، آيه 87 نمل، در قيامت، برای همگان
    - با سرعت ابر حرکت کردن کوهها با وجود آنکه آنها جامد ديده می شوند، آيه 88 نمل، در قيامت، برای همگان

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش 3 :

    خدای سبحان نخست به رسول گرامی اش دستور داد بر خدا توكّل كند و امر مشركين و بنى اسرائيل را به او واگذارد، برای اينكه او تنها قدرت آن دارد كه مؤمنين به آياتش و تسليم شدگان در برابر حق را هدايت كند و امّا مشركين به خاطر انكار و لجبازيشان، و يهوديان به خاطر اختلافشان، مردگانى شده‏اند كه گوششان از شنيدن حق كر شده و چشمشان از ديدن آن كور، ديگر نمی شنوند و به سوی حق راه نمی يابند و با نظر در آيات آسمان و زمين اعتبار نمی گيرند و همه را اينها به اختيار خود می كنند، نه اينكه ما قدرت ديدن و شنيدن را از آنها گرفته باشيم.

    در مرحله دوم آينده آنان را كه با اين حال می ميرند، يعنى هيچ معجزه و آيتى در آنها اثر نمی گذارد، بيان می كند و می فرمايد به زودی جنبنده ای از زمين بيرون می شود و با ايشان صحبت می كند، كه چون معجزه ای است خارق العاده و بسيار عجيب، ناگزيرشان می كند از اينكه حق را قبول كنند و ديگر اينكه از هر امّتى فوجی از تكذيب كنندگان را محشور می كند و حجّت را بر آنان تمام می سازد.

    بالاخره او دانای به افعال در دنيا و هم در آخرت ايشان است و به زودى هر كه حسنه يا سيئه ای كرده باشد، پاداش يا كيفرش می دهد و اين پاداش در روزی است كه در صور دميده شود، پس همه به فزع درآيند و با خواری و ذلّت نزد خدا آيند.

    4- در آيه 93 سوره نمل خطاب در جمله « وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ »، به پيامبر صلّی الله عليه و آله است. در آخر آيه شريفه آمده است تا هم به پيامبر دلگرمی بدهد که خداوند آنچه او زحمت می کشد را می بيند و به حال همه مؤمنين و مشرکان واقف است. از اين رو آنچه در قبال کارهای مردم بايد انجام بدهد تا آگاه شوند انجام می دهد. هم شما را در معرض آگاه شدن قرار می دهد و بالاخره بنا بر همين کارهايی که انجام می دهيد به شما پاداش می دهد يا مشرکان و گمراهان شما را کيفر می کند.

    علامه طباطبايی (ره) در پاسخ پرسش 4 می گويد:
    خطاب در جمله « وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ »، به رسول خدا (ص) است و اين جمله به منزله تعليل و بيان مطالب گذشته است و معنايش اين است: اعمال شما بندگان در برابر ديدگان پروردگار تو است، پس هيچ چيز از آنچه حكمت در قبال اعمال شما اقتضاء می كند از او فوت نمی شود، اگر حكمت اقتضاء دعوت و هدايت داشته باشد، می كند و اگر اقتضای اضلال و نشان دادن آيات و سپس پاداش نيكوكاران و كيفر بدكاران را داشته باشد، انجام می دهد.

    و اگر كلمه « رب » را اضافه به كاف خطاب كرده برای اين است كه مايه دلگرمی و تقويت دل آن جناب باشد

    (ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 581)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [یکشنبه 1398-03-05] [ 03:25:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز نوزدهم، آیه نوزدهم، نوزدهمین تدبر ...
    روز نوزدهم، آیه نوزدهم، نوزدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه نوزدهم
    رابطه پيروی از هدايت فرستاده شده از جانب خداوند با سعادتمندی در آخرت

    ?جزء نوزدهم، آيه 27 سوره فرقان:
    « وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يَالَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً (فرقان/27)»
    « روزی كه ستمگر دستان خود را به دندان گزد و گويد: ای كاش راهی را كه رسول در پيش گرفته بود، در پيش گرفته بودم (فرقان/27)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 27 سوره فرقان از چه روزی سخن می گويد؟ با توجّه به آيات قبل صفت اين روز برای کافرين چيست؟

    2- معنی واژه يَعَضُّ چيست؟ و جمله « يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی‏ يَدَيْهِ » نشانه چه حالت درونی فرد ستمگر است.

    3- آرزوی فرد ستمگر در اين روز چيست؟

    4- دليل اينکه ستمگر با ديدن عالم آخرت چنين آرزويی می کند چيست؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 27 سوره فرقان از روزی که فرد می ميرد و برای اوّلين بار ملائکه را می بيند سخن می گويد:
    با توجّه به آيه 26 سوره فرقان صفت اين روز برای کافرين سخت است. می فرمايد:
    « الْمُلْكُ يَوْمَئذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَانِ وَ كَانَ يَوْماً عَلَی الْكَافِرِينَ عَسِيراً فرمانروايى در آن روز- به راستى- از آنِ خدای رحمان است. و برای كافران روزی دشوار خواهد بود.
    (فرقان/26)

    2- معنی واژه يَعَضُّ « با دندان می گزد » است. و جمله « يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی‏ يَدَيْهِ روزی که ستمگر دستانش را می گزد» نشانه پشيمانی و افسوس خوردن فرد ستمگر است. از اينکه فرصتی که داشت را از دست داد و برای اين روزِ سخت توشه برنداشت.

    3- فرد ستمگر با توجّه به آيه 27 سوره فرقان در اين روز آرزو می کند که: يَالَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً ای كاش راهی را كه رسول در پيش گرفته بود، در پيش گرفته بودم. (فرقان/27)»
    فرد ستمگر با توجّه با آيه 28 سوره فرقان در هنگام مرگ يک آرزوی ديگر هم می کند و آن اينکه کاش فلانی را دوست و همراه خود نمی گرفتم.

    4- دليل اينکه ستمگر به محض مردن و با ديدن عالم آخرت (دنيای پس از مرگ) چنين آرزويی می کند اين است که حق بودن رسول و مطالبی که درباره آخرت بيان می کرد، و همچنين دستگير بودن رسول، برای پيروانش، در برداشته شدن سختی آن روز، در آن روز برای فرد ستمگر آشکار می شود.

    همچنين برای او روشن می شود كه ديگر كسی نيست او را از عذاب نجات دهد، و جز هلاكت و فنا چاره ای ندارد، پس با تمام توان از آنچه در گمراهی او سهم عمده ای داشته است، يعنی دوستی هواپرستان، و اوليای شيطان بيزاری می جويد و از دوستی با آنان ابراز پشيمانی می کند و به آنچه می توانست او را از گمراهی و مصيبتِ کيفر نجات دهد، يعنی همراهی با رسول، روی می آورد که ديگر دير است، و خواسته اش در غالب آرزو بيان می شود.

    ??

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسشهای 3 و 4 :

    ظاهراً مراد از « ظالم » جنس ستمگر باشد، و آن عبارت است از هر كسی كه به هدايت رسول به راه راست نرود، و نيز مراد از رسول هم جنس رسول است، هر چند كه از نظرِ مورد مراد از « ظالم » ستمگران اين امّت است، و مراد از « رسول » رسول خدا (ص) است.

    جمله « يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً » تتمّه آرزوی ستمگر نادم است. و معنای آيه اين است كه « يا ويلتى » يعنى وای كه هلاك شدم « ليتنى لم اتخذ فلانا » يعنى ای كاش فلانى را- كه دوست خود گرفتم و با مشورت او كار كردم و سخنانش را شنيدم و تقليدش كردم،- دوست نمی گرفتم.

    بعضی از مفسّرين گفته‏اند كلمه « فلان » در آيه 28 فرقان، كنايه از شيطان است، … ولى اين حرف با سياق آيه سازگاری ندارد.

    و از لطايف تعبيرات قرآن يكی تعبير در آيه 27 فرقان « يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ …» است، و ديگری در آيه 28 فرقان « يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ اَتَّخِذْ …» است، چون در اين تعبير در ندا و استغاثه، تدرّجی لطيف به كار رفته، در آيه اول منادی حذف شده، اشاره به اينكه او نجات دهنده ای می خواهد كه او را نجات دهد، هر كه باشد، و آوردن كلمه « وَيل » در آيه دوّم می فهماند كه برای او روشن شده كه ديگر كسی نيست او را از عذاب نجات دهد، و جز هلاكت و فنا دادرسی ندارد، و به همين جهت ندايش را با ويل اداء می كند.

    آيه 29 فرقان که می فرمايد: « لَقَدْ اَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً » تمنّای سابق را تعليل می كند، در اين آيه مراد از « ذكر » مطلق احكام و دستوراتی است كه رسولان آورده اند، و يا خصوص كتب آسمانى است كه از نظر مورد منطبق می شود با قرآن كريم.

    جمله وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً » جزو كلام كفّار نيست، بلكه كلام خدای تعالى است البته ممكن هم هست جزو كلام كفّار باشد، كه از شدت تحسّر و تأسّف آن را بگويند.
    كلمه « خُذلان » به اين معنا است كه: كسی كه اميد ياری اش را داشتيم، ما را ياری نكند، و خُذلانِ شيطان اين است كه در دنيا به انسان وعده می دهد كه اگر به اسباب ظاهری تمسّك كنى و پروردگارت را فراموش نمايى تو را از هر مكروهی نجات می‏دهم، و در نجاتت ياريت می ‏كنم، ولى همين كه اسباب از كار افتاد، و قهر الهی همه را از اثر انداخت،- كه در روز مرگ جزئی و در روز قيامت كلّی است- آن روز دست از ياری انسان برداشته، آدمی را تسليم سرنوشت شوم خود می كند، هم چنان كه قرآن فرموده:

    « كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ، فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكَ مانند شيطان كه به انسان می گويد كفر بورز، همين كه كافر شد می گويد من از تو بيزارم.(حشر/16)

    در اين آيات اِشعار بلكه دلالت است كه سبب عمده در ضلالت اهل ضلال، سرپرستى هواپرستان، و اوليای شيطان است، آنچه هم كه خود ما به چشم می بينيم مؤيّد آن است.

    (ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 282)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [شنبه 1398-03-04] [ 03:56:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز هجدهم، آیه هجدهم، هجدهمین تدبر ...
    روز هجدهم، آیه هجدهم، هجدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه هجدهم
    فردوس مهمانسرای دائمی مؤمنين راستين است.

    ?جزء هجدهم، آيه 11 سوره مؤمنون:
    « الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (مؤمنون/11)
    كه فردوس را كه همواره در آن جاويدانند به ميراث مى‏برند. (مؤمنون/11)

    ⁉پرسشها:

    1- اسم موصول اَلّذين در ابتدای آيه 11 سوره مؤمنون صفت برای چه واژه ای است؟ آن موصوف معرّف کيست؟

    2- آيا آياتی از قرآن کريم را می شناسيد که مشابه آيه 11 سوره مؤمنون باشند؟

    3- چه کسانی وارث فردوس هستند؟ فردوس کجاست؟

    4- با توجّه به آيات اوّل سوره مؤمنون صفات کسانی که در فردوس جاويدانند چيست؟

    ✔پاسخها:

    1- اسم موصول اَلّذين در ابتدای آيه 11 سوره مؤمنون صفت برای وارثون در آيه 10 همين سوره است. جمله اُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثونَ استيناف بيانی است به اين معنی که در پاسخ اين پرسش می آيد که: اين مؤمنون که در آيه 1 آمده و اين صفات برايش برشمرده شده چه کسانی هستند؟ پاسخ داده می شود که « اينان همان وارثون هستند کسانی که فردوس را به ارث می برند و در آن جاودانه اند.»

    2- آيات 107 و 108 سوره کهف مشابه آيه 11 سوره مؤمنون هستند:
    « إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ كاَنَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً كسانى كه ايمان آوردند و كارهای شايسته كردند مهمانسرايشان باغهای فردوس است. (کهف/107)»
    خَالِدِينَ فِيهَا لَايَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً در آنجا جاويدانند و هرگز هوای انتقال نكنند. (کهف/108)»

    3- مؤمنون با آن اوصافی که در ده آيه اوّل سوره مؤمنون آمده وارث فردوس هستند. از برخی روايات به دست می آيد که فردوس بالاترين درجه بهشت است.
    و در مجمع البيان است كه عبادة بن صامت از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود: بهشت صد درجه است كه ما بين هر دو درجه آن به قدر ما بين آسمان و زمين است، و فردوس بالاترين درجه آن است كه نهرهای چهارگانه بهشت از آنجا می جوشد، پس هر وقت خواستيد از خدا درخواستى كنيد فردوس را بخواهيد
    ( مجمع البيان، ج 4، ص 216).

    علامه طباطبايی (ره) پس از نقل روايت بالا می گويد: و در اين معنا روايات ديگری است.
    و در تفسير قمی از جعفر بن احمد از عبيد اللَّه بن موسی از حسن بن علی بن ابى حمزه از پدرش از ابى بصير از ابى عبد اللَّه (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثی گفت از آن جناب از آيه « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً پرسيدم، فرمود: درباره ابوذر و سلمان و مقداد و عمار بن ياسر نازل شده كه خدای تعالى جنّات فردوس را منزل و ماوای ايشان كرده است.
    ( تفسير قمی، ج 2، ص 46)

    علامه طباطبايی (ره) پس از نقل روايت بالا می گويد: جا دارد كه اين روايت را حمل بر جری كنيم و بگوئيم مراد اين است كه آيه شريفه درباره مؤمنين حقيقی نازل شده كه چهار نفر مذكور از روشن ترين مصاديق آنند، و گرنه اگر بگوييم در خصوص ايشان نازل شده باشد، اين اشكال متوجّه می شود كه سلمان از كسانى بود كه در مدينه ايمان آورد، و آيه شريفه در مكّه و قبل از هجرت به مدينه نازل شده، علاوه بر اينكه سند حديث هم خالى از سستى نيست. (ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 551)

    4- صفات کسانی که در فردوس جاويدانند همان صفاتی است که برای مؤمنون آورده است. در آيات اوّل سوره مؤمنون اين صفات برای مؤمنون آمده است:
    رستگارند، در نمازشان خاشعند، از سخنان و اعمال بيهوده دوری می کنند، زکات می پردازند، شهوت خود را از غير همسر نگه می دارند، امانت دار و وفادار به عهد و پيمان خويش هستند، حافظ و مراقب نمازهای خويش هستند. اينان فردوس را به ارث می برند.
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [جمعه 1398-03-03] [ 11:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز هفدهم، آیه هفدهم، هفدهمین تدبر ...
    روز هفدهم، آیه هفدهم، هفدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه هفدهم
    عدالت در روز قيامت

    ?جزء هفدهم، آيه 47 سوره انبياء:
    « وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَمَةِ فَلَاتُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ (انبياء/47)»
    « روز قيامت ترازوهای عدل را تعبيه می كنيم، و به هيچ كس ستم نمی شود.
    اگر عملی به سنگينى يك خردل هم باشد به حسابش می آوريم، كه ما حساب‏كردن را بسنده ايم. (انبياء/47)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيات ديگری از قرآن کريم را بنويسيد که در معنای آيه 47 سوره انبياء باشند.

    2- واژه قسط در آيه 47 سوره انبياء به چه معنی است؟ موازين القسط يعنی چه؟ توضيح دهيد.

    3- جمله « وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنَا بِهَا » چه صفتی از ترازو را نشان می دهد و در آيات مشابه با چه الفاظی بيان شده است؟

    4- جمله « وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ » در آيه 47 سوره انبياء چه فايده ای در اثبات عدالت در قيامت دارد؟

    5- با توجّه به آيه 47 سوره انبياء و ديگر آيات مشابه، سنجش اعمال در قيامت چگونه صورت می گيرد؟ و واحد سنجش چيست؟

    ✔پاسخها:

    1- آيات ديگری از قرآن کريم که در معنای آيه 47 سوره انبياء باشند، عبارتند از:
    « وَ الْوَزْنُ يَوْمَئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَاُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ در آن روز، وزن كردن به حق خواهد بود. آنها كه ترازويشان سنگين است رستگارانند. (اعراف/8)»

    « وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ اَنفُسَهُم بِمَا كاَنُواْ بِاَيَاتِنَا يَظْلِمُونَ آنان كه ترازوی اعمالشان سبك گشته است كسانى هستند كه به آيات ما ايمان نياورده بودند و از اين رو به خود زيان رسانيده‏اند. (اعراف/9)»

    « يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ اَشْتاتاً لِيُرَوْا اَعْمالَهُمْ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ » و در چنين روزی مردم دسته دسته بيرون مى‏شوند تا كرده های خود را ببينند، پس هر كس به اندازه سنگينى ذرّه ای خير كرده باشد، آن خير را می بيند و هر كس به اندازه سنگينى ذرّه ای مرتكب شرّ شده باشد آن را می بيند. (زلزال/8)»

    2- واژه قسط در آيه 47 سوره انبياء به معنی عدل است. موازين القسط يعنی ترازوی عدل. توضيح اينکه: با توجّه به آيات شريفه که در آن از وجود ترازويی در قيامت خبر داده شده است، استفاده می شود که ترازو يا وسيله ای در قيامت است که اعمال همه انسانها با آن سنجيده می شود. اين ترازو با توجّه به اين آيه شريفه و برخی آيات ديگر ترازويی است که در سنجش اعمال بندگان کاملاً حق و عدل در آن رعايت می شود.

    3- جمله « وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنَا بِهَا » دقّت ترازو را نشان می دهد و در آيات مشابه با اين بيان آمده است که:
    « فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »
    « وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَاُوْلَئكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ اَنفُسَهُم»
    « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »

    4- جمله « وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ » در آيه 47 سوره انبياء به حدّاکثر کارايی که می توان در حسابگری داشت اشاره دارد. خداوند متعال حسابگری است که تا آخرين ژرفای باطن انسان و خفيف ترين انديشه و پنهان ترين نيّات هر فردی را می شناسد و اعمال همه در پيشگاه او حاضر است. بنابراين با عدلی که خداوند دارد و با آن اطّلاع تمام که از بندگان دارد، حسابگری تمام و کمال دارد. پس اين جمله تأکيدی برای اثبات عدالت در قيامت است.

    5- با توجّه به آيه 47 سوره انبياء و ديگر آيات مشابه، سنجش اعمال در قيامت بر اساس چيستی اعمال صورت می گيرد. اعمال خير و حسن و صالح به قدر وزنی که دارند کفه ترازو را سنگين تر می کنند و بالا می برند. در حالی که اعمال شرّ و گناه و فاسد به قدر وزنی که دارند کفه ترازو را سبک می کنند و پايين می آورند. اعمال حبط شده نيز اصلاً وزنی ندارند.
    مثلا اگر انفاق خالصانه فرد دو واحد به وزن اعمال انسان اضافه می کند، انفاق رياکارانه يا از روی منّت فرد دو يا چند واحد از وزن اعمال او می کاهد. جمع واحد اعمال هر فرد می شود سنگينی يا سبکی اعمال او که بر حسب آن پاداش می گيرد يا مجازات می شود.

    واحد سنجش اعمال هم همه از جنس خود عمل و حق هستند. يعنی نماز يک واحد سنجش دارد. روزه يک واحد سنجش ديگری دارد. به همين ترتيب تمام اعمال هر يک واحدی متناسب با خود آن عمل دارند. وجه اشتراک اين واحدهای سنجش حق بودن آنها است.

    ??

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش شماره 5:
    منظور از “وزن” سنگينى اعمال است، نه صاحبان اعمال. آيه مورد بحث اثبات می كند كه برای نيك و بد اعمال وزنى هست، ليكن از آيه:
    « اُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلانُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً آنان همان كسانند كه آيت های پروردگارشان را و هم چنين معاد را انكار كردند و در نتيجه اعمالشان حبط شده و در قيامت برايشان ميزانى به پا نمی كنيم.
    (كهف/105)»

    استفاده می شود كه اعمال حبط شده برايش وزنى نيست و تنها اعمال كسانى در قيامت سنجيده می شود كه اعمال شان حبط نشده باشد، پس هر عملی كه حبط نشده باشد چه نيك و چه بد ثقلی و وزنى دارد، و ميزانى است كه آن وزن را معلوم می كند. ليكن اين آيات در عين اينكه برای عمل نيك و بد ثقلی و وزنى قائل است در عين حال اين سنگينى را سنگينى اضافى می داند،

    به اين معنا كه حسنات را باعث ثقل ميزان و سيئات را باعث خفّت آن می داند، نه اينكه هم حسنات دارای سنگينى باشد و هم سيئات، آن وقت اين دو سنگين با هم سنجيده شود هر كدام بيشتر شد بر طبق آن حكم شود، اگر حسنات سنگين‏تر بود به نعيم جنّت و اگر سيئات سنگين‏تر بود به دوزخ جزا داده شود، نه، از ظاهر آيات استفاده می شود كه ميزان اعمال از قبيل ترازو و قپان نيست تا فرض تساوی دو كفه در آن راه داشته باشد، بلكه ظاهر آنها اين است كه عمل نيك باعث ثقل ميزان و عمل بد باعث خفّت آن است،

    چنان كه مى‏فرمايد:
    « فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ” و” فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ»
    پس كسانى كه موازين اعمال‏شان سنگين شد آنان رستگارند، و كسانى كه موازين اعمال‏شان سبك شد آنان كسانيند كه خود را زيانكار ساخته و در جهنّم برای هميشه معذّبند. (مؤمنون/103)»

    و « فَاَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ () فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ () وَ اَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ () فَاُمُّهُ هاوِيَةٌ () وَ ما اَدْرَاكَ مَا هِيَهْ () نارٌ حامِيَةٌ اما هر كه موازينش گران است در عيشى پسنديده است، و اما هر كه موازين وى سبك است، پس جاى او هاويه است، و تو چه مى‏دانى كه هاويه چيست؟ آتشى است سوزنده.
    (قارعه/6 تا 11)». (ترجمه الميزان، ج‏8، ص: 10 و 11)

    ??
    واحد سنجش اعمال:
    با توجّه به جمله: « وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ » در آيه 8 سوره اعراف

    اين آيات بطوری كه ملاحظه می كنيد سنگينى را در طرف حسنات و سبكی را در طرف سيئات اثبات می كند. و امثال اين آيات اين احتمال را در نظر انسان تقويت می كند كه شايد مقياس سنجش اعمال و سنگينى آن، چيز ديگری باشد كه تنها با اعمال حسنه سنخيت دارد، به طوری كه اگر عمل حسنه بود با آن سنجيده می شود و اگر سيئه بود چون سنخيّت با آن ندارد سنجيده نمی شود، و ثقل ميزان عبارت باشد از همان سنجيده شدن و خفّت آن عبارت باشد از سنجيده نشدن، عينا مانند موازينى كه خود ما داريم، …

    ممكن است در اعمال هم واحد مقياسی باشد كه با آن عمل آدمی سنجيده شود، مثلاً برای نماز واحدی باشد از جنس خود آن كه همان نماز حقيقی و تمام عيار است، و برای زكات و انفاق و امثال آنها مقياس و واحدی باشد از جنس خود آنها، و همچنين برای گفتار واحدی باشد از جنس خودش، و آن كلامی است كه تماميش حق باشد و هيچ باطلی در آن راه نيافته باشد،
    هم چنان كه آيه « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا. اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ای كسانى كه ايمان آورده ايد از خداوند پروا داشته باشيد، حقيقت پروا داشتن. (آل عمران/102)» به آن اشاره دارد.

    بنا بر اين، بسيار به نظر قريب می رسد كه مراد از جمله « وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ » اين باشد، كه آن ميزانى كه در قيامت اعمال با آن سنجيده می شود همانا « حقّ » است، به اين معنا كه هر قدر عمل مشتمل بر حق باشد به همان اندازه اعتبار و ارزش دارد، و چون اعمال نيك مشتمل بر حق است از اين رو دارای ثقل است. بر عكس عمل بد از آنجايى كه مشتمل بر چيزی از حق نيست و باطل صرف است لذا دارای وزنى نيست، پس خدای سبحان در قيامت اعمال را با « حق » می سنجد و وزن هر عملی به مقدار حقّی است كه در آن است.

    و بعيد نيست قضاوت به حقّی هم كه در آيه « وَ اَشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لايُظْلَمُونَ

    و روشن گرديد زمين به نور پروردگارش، و كتاب گذارده شده، انبيا و شهدا آورده شده، ميان آنان به حق حكم می شود، و به آنان ستم نمی شود. (زمر/69)»

    است اشاره به همين معنا باشد. و مراد از كتابى كه در آن روز گذارده شده و خداوند از روی آن حكم می كند همان كتابى است كه در آيه « هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ اين است كتاب ما كه عليه شما به حقّ گويا می شود. (جاثيه/29)» به آن اشاره شده است.

    پس كتاب مقدار حقّی را كه در عمل است تعيين نموده و ميزان، مقدار ثقل آن حق را مشخّص می كند، بنا بر اين، « وزن » در آيه 8 سوره اعراف به معنای ثقل است نه به معنای مصدريش (سنجيدن).

    و اگر در آيه « 103 سوره مؤمنون » و آيه 11 سوره قارعه » آن را به صيغه جمع آورده برای اين است كه دلالت كند بر اينكه ميزان اعمال يكی نيست، بلكه برای هر كسی ميزان های زيادی به اختلاف اعمال وی هست، حقّ در نمازش نماز واقعی و جامع همه اجزا و شرايط است، و حق در زكاتش زكات جامع شرايط است، خلاصه، حق در نماز، غير حق در روزه و زكات و حج و امثال آن است.

    (ترجمه الميزان، ج‏8، ص: 11 و 12)

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 11:18:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز شانزدهم، آیه شانردهم، شانردهمین تدبر ...
    روز شانزدهم، آیه شانردهم، شانردهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه شانزدهم
    همه مردم وارد جهنم می شوند و متّقين سالم از آن خارج می شوند.

    ?جزء شانزدهم، آيه 71 سوره مريم:
    « وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَی‏ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِياً (مريم/71)»
    « و هيچ يك از شما نيست كه وارد جهنم نشود، و اين حكمی است حتمی از جانب پروردگار تو. (مريم/71)»

    ⁉پرسشها:

    1- در آيه 71 سوره مريم ضميرهای کُمْ و هَا به چه برمی گردد؟ چه کسی وارد چه می شود؟

    2- با توجّه به آيه 71 سوره مريم چه کسانی حتماً وارد جهنّم خواهند شد؟

    پرسشهايی با توجّه به آيه بعد سوره مريم و روايات مطرح شده درباره آيه شريفه
    3- چه کسانی از جهنّم نجات می يابند و چه کسی آنان را نجات می دهد؟

    4- چه کسانی در جهنّم باقی می مانند و چه کسی آنان را در جهنّم نگه می دارد؟

    5- با توجّه به روايات صادر شده درباره آيه شريفه آتشی که همه وارد آن می شوند با روايات چه چيز منطبق است توضيح دهيد ؟

    ✔پاسخها:

    1- خطاب” كم” به عموم مردم است، چه كافر و چه مسلمان، به دليل اينكه در آيه بعد می فرمايد: « ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا سپس پرهيزگاران را نجات می دهيم » و ضمير در كلمه « وَارِدُهَا” به آتش بر می گردد. يعنی شما حتماً همه وارد آتش خواهيد شد.

    2- با توجّه به آيه 71 سوره مريم همه مردم چه زن و چه مرد حتماً وارد آتش خواهند شد.

    پرسشهايی با توجّه به آيه بعد سوره مريم و روايات مطرح شده درباره آيه شريفه

    3- با توجّه به آيه 72 سوره مريم متّقين از آتش نجات می يابند، خداوند آنان را نجات می دهد.
    « ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِينَ اتَّقَواْ وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاَ سپس پرهيزگاران را نجات می دهيم و ستمكاران را هم چنان به زانو نشسته در آنجا وامی گذاريم. (مريم/72)»

    4- با توجّه به آيه 72 سوره مريم ستمکاران در آتش باقی می مانند خداوند آنان را به زانو نشسته در آتش نگه می دارد.

    5- با توجّه به روايات صادر شده درباره آيه شريفه آتشی که همه وارد آن می شوند با رواياتی که درباره صراط صادر شده منطبق است.

    نظر علامه طباطبايی درباره پرسش شماره 5 می گويد:
    اين را هم بايد دانست كه ظاهر بعضی از روايات سابق اين است كه ورود به آتش به معنای عبور از آن است، در نتيجه روايات مذكور با رواياتی كه درباره صراط وارد شده منطبق می شود، چون در روايات صراط آمده كه صراط پلی است كه روی آتش كشيده شده، مردم همه مأمور می شوند از آن عبور كنند، چه نيكان و چه فجّار، الا اينكه نيكان از آن عبور می كنند، و فجّار در آتش می افتند. و از صدوق در کتاب اعتقاداتش آمده كه آيه مورد بحث را بر همان صراط حمل كرده است.

    (اعتقادات صدوق.)

    ??
    مطالب تکميلی پاسخها با استناد به تفسير الميزان، علامه طباطبايی (ره) می گويد:
    جمله « وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها » به بيش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد كه اين با جمله « ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا » كه دلالت بر دخول تمام مردم يا ستمكاران در جهنم دارد، منافات ندارد.

    و معنای اين دو آيه چنين است كه: هيچ يك از شما- متقيان و ظالمان- نيست، مگر آنكه به زودی در لبه و پرتگاه آتش قرار می گيريد، و اين قرار دادن شما در پرتگاه آتش واجبى حتمی بر پروردگارت شده، آن گاه كسانى را كه تقوی داشته‏اند نجات داده، ظالمان را در آن باقی می گذاريم، به خاطر اين كه ظلم كردند، و ايشان هم چنان به زانو در آمده، باقی می مانند.

    علامه طباطبايی ره در بحث روايتى ذيل آيه 71 سوره مريم روايتی را از مجمع البيان نقل می کند از سدی که گفت: من از مره همدانى معنى اين آيه را پرسيدم، او برايم روايت كرد كه عبد اللَّه بن مسعود برای ما از رسول خدا (ص) حديث كرد كه فرمود: مردم وارد آتش می شوند و بيرون می آيند و سرعت و كندی بيرون آمدنشان بسته به اعمالشان است،

    بعضی مثل برقی كه از آسمان می زند بيرون می آيند بعضی مانند بادی كه می وزد، بعضی مانند اسب تاخت می كنند، بعضی مانند شتر سوار، بعضی مانند كسی كه پياده بدود و بعضی مانند پيادگانى كه به طور عادی راه بروند.

    و در مجمع البيان آمده است كه بعضی گفته‏اند: فايده ورود به آتش همان است كه در بعضی از اخبار هم روايت شده كه خدای تعالى احدی را داخل بهشت نمی كند مگر بعد از آنكه آتش را به او نشان دهد تا عذاب های آن را ببيند و در نتيجه قدر تفضّل خدا و نعيم بهشت را بداند و بيشتر خوشحال و مسرور شود، و همچنين هيچكس را داخل جهنّم نمی كند مگر بعد از آن كه او را به بهشت مشرف كند تا نعمت های بهشت و ثواب های آن را ببيند، و در نتيجه در جهنم عقوبتشان سخت تر و حسرتشان بر فوت بهشت و نعيم آن بيشتر شود»

    ( مجمع البيان، ج 3، ص 526.)

    ??

    به طور کلّی درباره پرسشهای دوستان بايستی گفته شود که دقّت بفرماييد، پرسشهای حاشيه ای که در ذهن پيش می آيد، ما را از اصل تعاليم قرآن کريم و آيات شريفه دور نکند.
    اين مطلب به معنی اين نيست که باب پرسش و تحقيق بسته شود، بلکه به اين معنی است که دقت شود پرسشی راه گشا و صحيح مطرح شود. پرسشی که ما را به پاسخهايی برای رفتن به مسير هدايت راهنمايی کند.

    هدف اصلی در آيه شريفه نمايش ارتباط مستقيم دنيا با آخرت از طريق اعمال است. برای توضيح بيشتر به روايات و مطلبی راه گشا از علامه طباطبايي (ره) استناد می شود:

    در كتاب معانى از امام صادق عليه السلام روايت آورده، كه فرمود: صراط مستقيم، طريق بسوی معرفت خدا است، و اين دو صراط است، يكی صراط در دنيا، و يكی در آخرت، اما صراط در دنيا عبارتست از امامی كه اطاعتش بر خلق واجب شده، و اما صراط در آخرت، پلی است كه بر روی جهنم زده شده، هر كس در دنيا از صراط دنيا بدرستى رد شود، يعنى امام خود را بشناسد، و او را اطاعت كند، در آخرت نيز از پل آخرت به آسانى می ‏گذرد، و كسی كه در دنيا امام خود را نشناسد، در آخرت هم قدمش بر پل آخرت می لغزد، و بدرون جهنم سقوط می كند.

    علامه طباطبايی ره می گويد: خدای تعالى آنچه را كه ما در قيامت با آن روبرو مى‏شويم از حشر، جمع، اشهاد شهود، نشر كتب و ديوانها، صراط، ميزان و حساب، برای ما ممثل كرده، و به صورت يك صحنه دادگاهی و دادخواهی، و دادرسی، مجسم نموده است، و معلوم است كه در يك صحنه دادگاه از آن جهت كه دادگاه است پای احتجاج و دفاع و شاهد و پرونده و برگه های جرم و روبرو كردن دو طرف‏ متخاصم به ميان می آيد، و بدون اينها صحنه پايان نمی پذيرد.
    ولی، برای ظاهر شدن اعمال آدمی در روز رجوعش به خدای سبحان تنها اذن او كافى است، و به هيچ يك از مطالب مذكور حاجت نيست- دقت فرماييد.

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 11:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز پانزدهم، آیه پانزدهم، پانزدهمین تدبر ...
    روز پانزدهم، آیه پانزدهم، پانزدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه پانزدهم
    عطای پروردگار به هر دو گروه دنياخواهان و آخرت طلبان می رسد.

    ?جزء 15، آيه 20 سوره اسراء:
    كُلَّاً نُّمِدُّ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَ مَا كاَنَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً (اسراء/20)
    همه را، چه آن گروه را و چه اين گروه را، از عطای پروردگارت پی در پی خواهيم داد، زيرا عطای پروردگارت را از كسی باز ندارند. (اسراء/20)

    پرسشها:
    1- در آيه 20 سوره اسراء اشاره يک و اشاره دو به کيست؟

    2- با توجّه به آيه 20 سوره اسراء اشاره شدگان چه سهمی از عطای پروردگار را به دست می آورند.

    چند پرسش با توجّه به آيات قبل و بعد آيه 20 سوره اسراء:
    3- آيا اشاره شدگان شماره يک به هر چه بخواهند می رسند؟

    4- اشاره شدگان شماره دو به چه چيزی می رسند؟

    5- آيا عطاء نامبرده در آيه 20 سوره اسراء برای همه انسانها يکسان است؟

    پاسخها:
    1- اشاره يک در آيه 20 سوره اسراء با توجّه به آيه 18 اين سوره اشاره به کسی است که خواهان زندگی دنياست. اشاره دو اين آيه با توجّه به آيه 19 اين سوره اشاره به کسی است که خواهان زندگی آخرت است.

    2- با توجّه به آيه 20 سوره اسراء هر دو گروه اشاره شدگان پی در پی از عطای پروردگار بهره مند می شوند. دنياخواهان به دنيايشان می رسند و آخرت خواهان هم به دنيايشان می رسند و هم به آخرتشان می رسند.

    3- خير، با توجّه به آيه 18 سوره اسراء، دنياخواهان تنها به آنچه خداوند از دنيا برای آنان می خواهد می رسند. ولی ديگر سهمی از آخرت ندارند. بلکه در آخرت در آتش جهنم معذّب خواهند بود. به دليل اينکه معاد را انکار می کردند و با انکار معاد توحيد و نبوّت را نيز انکار می کردند.

    4- با توجّه به آيه 19 سوره اسراء اشاره شدگان شماره دو، هم در دنيا زندگی می کنند اينان اعمال خود را در دنيا طوری انجام می دهند که پاداش اخروی آن را از خداوند منّان بگيرند. در واقع آخرت طلبان هم در دنيا عمل می کنند و به نتيجه عملشان در دنيا دست می يابند هم پاداش عملشان را در آخرت دريافت می کنند.
    برای مثال اگر دانش آموزی تنها برای گرفتن مدرک درس بخواند اگر خدا بخواهد موفق می شود. ولی اگر با ايمانی که به خدا و روز جزا دارد از ابزار علم آموزی که خداوند در اختيار او قرار داده است به دانش آموزی بپردازد و برای فراگيری علم درس بخواند مدرک هم می گيرد هم علم آموخته را در دنيا در جای صحيح خود به کار می گيرد. هم در آخرت پاداش تلاش علمی مؤمنانه اش را دريافت می کند.

    5- خير، عطاء نامبرده در آيه 20 سوره اسراء برای همه انسانها يکسان نيست. با توجّه به آيه 21 سوره اسراء که می فرمايد:
    « اُنْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلْاَخِرَةُ اَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ اَكْبَرُ تَفْضِيلاً بنگر كه چگونه بعضيشان را بر بعضی ديگر برتری نهاده‏ايم و در آخرت درجات و برتريها، برتر و بالاتر است. (21)»

    هم دنياطلبان و هم آخرت گرايان در عطاهای دنيوی به دليل تفاوت اعمال و ايمانشان برابر نيستند و در درجات متفاوت قرار دارند. تفاوت درجات، که از سعی و كوشش انسان ناشی می شود، برای اين است که سعی بسيار و سعی اندك انسان ها در نظر گرفته شده باشد و محاسبه شود و بر اساس آن عطای الهی به آنان اختصاص يابد. عطاهايی که از جانب خداوند به انسان ها در دنيا داده می شود عبارتند از مال و و فرزند و مقام و … متفاوت است.

    ?با توجّه به اين جمله که در آيه شريفه می فرمايد:
    « وَ لَلْاَخِرَةُ اَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ اَكْبَرُ تَفْضِيلاً عطاهای اخروی و درجات آن متفاوت است. هم خود آخرت بزرگتر از دنيا است، و هم برتريها و امتيازاتش بزرگتر از برتريها و امتيازات دنيا است. برتريهای آخرت به خاطر اختلافى است كه جانها و دلها در ايمان و اخلاص دارند. ايمان و اخلاص از احوال قلب هستند. اختلاف احوال قلب بسيار وسيع‏تر از اختلاف احوال جسم است.
    برای توضيح بيشتر پرسشهای 3 تا 5 مطالبی از تفسير الميزان ارسال می شود:

    ?علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش شماره 3 می گويد:
    اينكه فرمود: « مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ » معنايش اين است كه هر كس حيات عاجله يعنى زندگی دنيا را بخواهد يعنى متاعی را از دنيا طلب كند كه نفس از آن ملتذّذ و قلب بدان علاقمند است، و تعلّق قلب به حيات عاجله و طلب آن، وقتى تعلّق و دنياطلبى است كه فقط حيات عاجله را بخواهد، … آری طالب دنيا كسی است كه معتقد به زندگی ديگری غير از اين زندگی دنيا نباشد، و در نتيجه اعتقاد به نبوت و توحيد را لغو بپندارد، زيرا كه اگر اعتقاد به معاد نباشد، ديگر ايمان به خدا و فرستادگان او و تديّن به دين اثری نخواهد داشت.

    هم چنان كه خدای تعالى فرمود: « فَاَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ تو هم ای رسول از هر كس كه از ياد ما روی گردانيد و جز زندگانى دنيا را نخواست به كلّی اعراض كن. منتهای علم و فهم اين مردم تا همين حدّ است خدا به حال آن كس كه از راه حق گمراه شد آگاه است. (سوره نجم/ آيه 29 و 30) »

    و اينكه فرمود: « عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ » معنايش اين است كه ما هم آنچه را كه او می خواهد فوراً به او می دهيم، البتّه نه هر قدر كه او می خواهد، بلكه هر قدر كه ما بخواهيم، پس امر به دست ما است نه به اختيار او، و اثر هر چه هست در اراده ما است نه در اراده او، تازه اين روش را در باره همه دنياطلبان اعمال نمی كنيم، بلكه در حق هر كس كه خواستيم به كار می بنديم، پس اراده اشخاص از هيچ جهت حاكم بر اراده ما نيست، و اين تنها اراده ما است كه در ايشان حكومت مى‏كند.

    و چون اراده فعلی خدای عزّوجلّ نسبت به هر چيز عبارتست از فراهم شدن اسباب خارجی و رسيدن آن به حدّ عليّت تامّه، لذا بايد گفت كه آيه شريفه دلالت بر اين دارد كه هر انسان دنيا طلب از دنيا آن مقداری كه اسباب اقتضاء كند، و عواملی كه خداوند در عالم به جريان انداخته و به تقدير خود هر كدام را اثری داده، مساعدت نمايد رزق می خورد، پس دنيا طلب جز به قسمتى از خواسته هايش نمی رسد و فقط به پاره ای از آنچه كه می خواهد و به زبان تكوين مسئلت می نمايد نائل می شود، ليكن جز آن مقدار كه خداوند اسباب را به سويش جريان بيندازد نائل نمی گردد. « وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ.»

    (ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 87)

    ?علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 4 می گويد:
    « وَ مَنْ اَرادَ الْاَخِرَةَ وَ سَعی‏ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً و هر كه خواهان آخرت باشد و در طلب آن سعی كند و مؤمن باشد، جزای سعيش داده خواهد شد.

    (اسراء/19)».

    راغب می گويد: « سعی » به معنای راه رفتن به سرعت است، البتّه نه به آن حدّی كه دويدن شمرده شود، و در حديث در هر كار (چه خير و چه شرّ) استعمال مى‏شود. اگر فرد دنيا را از اين نظر بخواهد كه وسيله نيل به‏ سعادت اخروی است، اين در حقيقت دنياطلبى نيست، بلكه اراده آخرت و عقبى‏طلبى است.
    از آنجا كه به آخرت نمی توان رسيد مگر از راه دنيا، لذا به هر انسانى كه اين راه را طی كند نمی شود گفت دنيا طلب، مگر آنكه از آخرت اعراض نموده و به كلّی آن را فراموش كند و در نتيجه اراده و حواسش خالص برای دنيا شود.

    ?حرف « لام » در جمله « وَ سَعی‏ لَها سَعْيَهَا » برای اختصاص است و همچنين اضافه «سعی» به « ضمير آخرت » اختصاص را می رساند و چنين معنا می دهد كه « هر كه كوشش كند و مجدّانه كوشش كند و كوششی كند كه مختصّ به آخرت است « و از اين معنا چنين استفاده می شود كه سعی برای آخرت بايد طوری باشد كه لايق به آن باشد، مثل اينكه كمال جديّت را در حُسن عمل به خرج دهد و حُسن عمل را هم از عقل قطعی و يا حجّت شرعی گرفته باشد،

    و معنای جمله « وَ هُوَ مُؤْمِنٌ » اين است كه اين سعی را در حالى كند كه ايمان به خدا داشته باشد، و اين خود مستلزم توحيد و ايمان به نبوت و معاد است، زيرا كسی كه اعتراف به يكی از اين سه اصل نداشته باشد خدای سبحان او را در كلام مجيدش مؤمن به خود نمی داند، و آيات قرآنى در اين باره بسيار است.

    ?به فرض اينكه از آيات مذكور هم كه چشم‏پوشى كنيم تقييد به جمله « وَ هُوَ مُؤْمِنٌ » برای رساندن اين معنا كافى است، زيرا كسی كه آخرت بخواهد و كارهای مخصوص به آن را مجدّانه انجام دهد قطعاً ايمان به خدا و به ورای دنيا دارد.
    و معناى جمله « فَاُولئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً » اين است كه خداوند عمل چنين كسانى را به بهترين وجه قبول نموده و كوشش آنان را می ستايد و ستايش خدا در برابر عمل بنده، عبارت است از تفضّل او بر بنده‏اش.

    آری همين كه خداوند پاداش نيك به بنده‏اش می دهد، تفضّلی است بر بنده‏اش و گرنه وظيفه بنده، بندگی مولای خويش است، و نبايد خود را طلبكار مولايش بداند، پس ثواب دادن، تفضّل مولا است، و ثنا خواندنش بر بنده، تفضّلی است ديگر (وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).
    ( اعمال آدمی اسباب اخروی هستند و بر خلاف اسباب دنيوی تخلّف ناپذيرند.)

    ?آيات 18 و 19 سوره اسراء دلالت بر اين دارند كه اسباب اخروی عبارتند از اعمال و بس، و اعمال سببهايى هستند كه هرگز از غايات و نتايج خود تخلّف ندارند، به خلاف اسباب دنيوی كه تخلّف پذيرند زيرا در باره اسباب اخروی فرموده است: « فَاُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً » و درباره اسباب دنيوی فرموده « عَجَّلْنا لَهُ فِيهَا مَا نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ هر قدر می خواهيم و برای هر كس كه بخواهيم.»

    ?علامه طباطبايی (ره) درباره پاسخ پرسش شماره 5 می گويد:
    « اُنْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی‏ بَعْضٍ وَ لَلْاَخِرَةُ اَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ اَكْبَرُ تَفْضِيلاً ».
    اين جمله اشاره است به تفاوت درجات كه از سعی و كوشش انسان ناشی می شود. تا كسی توهّم نكند كه سعی بسيار و سعی اندك هر دو يكی است، و در آخرت فرقی با هم ندارند، آری اگر خداوند فرقی ميان عمل كم و عمل بسيار و عمل خوب و خوبتر نگذارد در حقيقت آن ما زاد را كه بيشتر و خوبتر است، شكرگزاری نكرده و مورد قبول درگاهش ننموده است.

    بنابراين، معنای « بعضهم »، « بعض الناس » خواهد بود، و از قرينه « وَ لَلْاَخِرَةُ اَكْبَرُ » می فهميم كه تفضيل بعض الناس در دنيا می باشد يعنى ما بعضی از مردم را در دنيا بر بعضى ديگر برتری داديم و برتری در دنيا به اين است كه مال و متاع و جاه و فرزند و نيرو و شهرت و رياست و آقايى و مقبوليت در بين مردم كه متاعهای دنيايند در بعضی بيشتر از بعضی ديگر باشد.

    و معنى اينكه فرمود: «وَ لَلْآخِرَةُ اَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ اَكْبَرُ تَفْضِيلاً» اين است كه هم خود آخرت بزرگتر از دنيا است، و هم برتريها و امتيازاتش بزرگتر از برتريها و امتيازات دنيا است، پس كسی خيال نكند كه اهل آخرت در زندگی يكسانند و نيز توهّم نكند كه تفاوت زندگی اهل آخرت مانند تفاوت در زندگی دنيا است، بلكه آخرت خانه ايست وسيع تر از دنيا، وسعتى كه نمی شود آن را به چيزی قياس كرد.

    برتريهای دنيايى به خاطر اختلافى است كه در اسباب مادی دنيا است، و چون اين اسباب محدود است و دنيا دار تزاحم است در نتيجه برتريهای دنيا هم محدود است، به خلاف برتريهای آخرت كه به خاطر اختلاف اسباب كونيه نيست، بلكه به خاطر اختلافى است كه جانها و دلها در ايمان و اخلاص كه از احوال قلب است، دارند و اختلاف احوال قلب وسيع‏تر از اختلاف احوال جسم است، وسعتى كه نتوان با چيزی مقايسه كرد، هم چنان كه فرمود: « إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» و نيز فرموده: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ اَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»

    (ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 94 و 95)

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [چهارشنبه 1398-03-01] [ 09:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز چهاردهم، آیه چهاردهم، پانزدهمین تدبر ...
    روز چهاردهم، آیه چهاردهم، پانزدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه چهاردهم
    حبّ دنيا موجب خشنودی از کفر و روی گردانی از ايمان است و کيفر آن ابتلاء به عذاب بزرگ در روز قيامت است.

    ?جزء چهاردهم، آيه 106 سوره نحل:
    « مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِن بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ اُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنُّ بِالْايمَانِ وَ لَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ (نحل/106)»

    « كسی كه پس از ايمان به خدا كافر می شود، نه آنكه او را به زور واداشته‏اند تا اظهار كفر كند و حال آنكه دلش به ايمان خويش مطمئن است، بل آنان كه درِ دل را به روی كفر می گشايند، مورد خشم خدايند و عذابى بزرگ برايشان مهياست. (نحل/106)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 106 سوره نحل درباره کيست؟

    2- حکم آيه 106 سوره نحل از چه کسانی برداشته شده است؟

    3- خداوند چه صفتی را برای جاری شدن حکم آيه 106 بر فرد لازم دانسته است؟

    4- برداشته شدن حکم آيه 106 از افراد خاص اثبات کدام يک از احکام اسلامی است؟

    5- حکم آيه 106 سوره نحل چيست؟

    چند پرسش درباره آيه شريفه که پاسخ آن در آيات بعد تا آيه 110 سوره نحل است:

    6- چرا مرتدّين کافر به غضب الهی دچار می شوند؟

    7- صفات مرتدّين کافر مبتلا به غضب الهی کدام است؟

    8- مؤمنينی که مجبور به اظهار کفر شدند در چه صورتی مشمول مغفرت و رحمت خداوند می شوند؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 106 سوره نحل درباره کفّاری است که بعد از ايمان آوردن دوباره کافر و مرتد شدند.

    2- حکم آيه 106 سوره نحل از مؤمنانی برداشته شده است که قلباً مؤمن هستند ولی از روی تقيه ابراز کفر می کنند، مانند مهاجران صدر اسلام که مجبور شده بودند و کلمه کفر را به زبان جاری ساختند.

    3- خداوند برای جاری شدن حکم آيه 106 بر فرد لازم دانسته است که وی دل خود را برای کفر گشوده باشد، كفر را پذيرفته و به آن خشنود باشد و آن را در خود جای داده باشد.

    4- برداشته شدن حکم آيه 106 از مؤمنی که به زور مجبور به اظهار کفر شده است حکم تقيه در اسلام را اثبات می کند.

    5- در آيه 106 سوره نحل برای افراد مرتدّي که کافر می شوند و به کفر رضايت دارند دو حکم اثبات شده است:
    اوّل اينکه دچار خشم خداوند می شوند.
    دوّم اينکه به عذاب بزرگی معذب می شوند.

    ?پرسشهايی که پاسخ آنها در آيات 107 تا 110 سوره نحل آمده است:

    6- بنا بر آيه 107 سوره نحل علّت اينکه مرتدّين کافر به غضب الهی دچار می شوند اين است که ايشان زندگی مادّی دنيا را بر زندگی آخرت كه حيات دائمی و زندگی در جوار ربّ العالمين است ترجيح می دهند. در حاليکه غايت و نتيجه خلقت و زندگی انسان همان حيات اُخروی است.

    « ذلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّوا الْحَياةَ الدُّنْيا عَلَی الْآخِرَةِ وَ اَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ
    و اين بدان سبب است كه اينان زندگى دنيا را بيشتر از زندگی آخرت دوست دارند و خدا مردم كافر را هدايت نمى‏كند. (نحل/107)»

    مطابق اين آيه شريفه کفر اين افراد موجب شده است که از هدايت خداوند به هدف و غايت زندگی انسانی بی نصيب بمانند.

    7- صفات مرتدّين کافر مبتلا به غضب الهی با توجّه به آيات 108 و 109 سوره نحل عبارتند از:
    به دليل آنکه خود را از هدايت خداوند محروم کرده اند ابزار هدايت از آنان سلب شده است:
    اول- بر دلهايشان و گوشهايشان و چشمانشان مهر زده شده است.
    دوم- غفلت آنان را فراگرفته است.
    سوّم- خسران و زيان ديدن در آخرت.

    علامه طباطبايی (ره) می گويد: طبع، صفتى است الهی و منسوب به ساحت مقدّس او كه آن را بعنوان مجازات بكار می برد، ولى غفلت صفتى است بشری و منسوب به خود انسان است. …ناگزير ايشان در آخرت همان زيانكارانند چون رأس المال و سرمايه خود در دنيا ضايع كردند و بى زاد و توشه شدند، ديگر چيزی ندارند كه در آن جهان با آن زندگی كنند.

    « اُولئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَی‏ قُلُوبِهِمْ وَ سَمْعِهِمْ وَ اَبْصارِهِمْ وَ اُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ

    خدا بر دل و گوشها و چشمانشان مهر برنهاده است و خود بى‏خبرانند. (نحل/108)»

    « لا جَرَمَ أَنَّهُمْ فِي الْآخِرَةِ هُمُ الْخاسِرُونَ به ناچار در آخرت هم از زيان‏ديدگان باشند. (نحل/109)»

    علامه طباطبايی در ذيل اين آيه شريفه می گويد:

    براى اينكه اينان بخاطر اختيار زندگی دنيا و هدف قرار دادن آن و نوميدی از اهتداء بسوی زندگی آخرت يكباره دل از آن زندگی شستند، و در نتيجه حس و شعور و عقلشان اسير در چارچوبه ماديات شد، ديگر به ما ورای مادّه كه همان زندگی آخرت است توجّهی ندارند، و ديگر به آنچه كه مايه عبرتشان است نمی نگرند، و آنچه را كه مايه اندرزشان است نمی‏شنوند، و به ادلّه و حجّت‏هايى كه بسوی آخرت راهنماييشان می كند فكر و تعقّل نمی كنند.

    پس اينان دلها و گوشها و چشمانشان مهر خورده و بسته شده، و ديگر آنچه كه ديگران را بسوی آخرت رهنمون می شود، در دل و گوش و چشم آنان راه پيدا نمی كند، و بكلی از آن ادلّه غافلند، و احتمال بودن چنين ادلّه ای را هم نمی دهند.

    با اين بيان روشن می شود كه وصفی كه در آيه قبلی بود به منزله معرف مُهر و غفلتى است كه در اين آيه ذكر شده، پس همين كه خدا ايشان را هدايت نكرده بخاطر اينكه دلهاشان به دنيا متعلق شده، خود معنای طبع و غفلت است.

    8- مؤمنينی که مجبور به اظهار کفر شدند با توجّه به آيه 110 سوره نحل در صورتی مشمول مغفرت و رحمت خداوند می شوند که:
    - هجرت کنند و از آن تنگناهايی که مجبور به ابراز کفر می شوند خود را نجات دهند.
    - در راه دين مجاهدت کنند و
    - صبر پيشه خود سازند.

    « ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا ثُمَّ جاهَدُوا وَ صَبَرُوا إِنَّ رَبَّكَ مِنْ بَعْدِها لَغَفُورٌ رَحِيمٌ سپس پروردگار تو برای كسانى كه پس از آن رنجها كه ديدند، مهاجرت كردند و به جهاد رفتند و پای فشردند، آمرزنده و مهربان است. (نحل/110)»

    علامه طباطبايی در ذيل اين آيه شريفه می گويد:
    كلمه” فتنه” در اصل به معنای بردن طلا در آتش برای آزمايش بوده سپس در همه آزمايش‏ها و شكنجه‏ها بكار رفته، و اين جمله ناظر به شكنجه‏هايى است كه مؤمنين صدر اسلام در مكه از قريش می ديدند چون مشركين مكه مؤمنين را آزار می دادند تا شايد از دينشان برگردند، و بدين منظور انواع شكنجه‏ها را در باره آنان روا می داشتند حتى چه بسا كه يك فرد مسلمان در زير شكنجه كفار جان می داد، هم چنان كه عمّار و پدر و مادرش را شكنجه كردند پدر و مادرش در زير شكنجه آنان جان دادند، و عمّار به ظاهر از دين اسلام بيزاری جست و به اين وسيله جان سالم بدر برد، و آيات سابق در اين باره نازل شد.

    آيات مورد بحث با آيات قبل مربوط و متّصل است، چون جمله « إِلَّا مَنْ اُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ » كه در آيات قبل بود همان معنا را می رساند كه آيات مورد بحث در مقام افاده آن است، اين آيه نيز می فرمايد:” بعد از همه اينها خدا نسبت به كسانى كه بعد از آن شكنجه‏ها هجرت نموده و پس از هجرت، جهاد و صبر نمودند آمرزگار و مهربان است.

    پس جمله” ثُمَّ إِنَّ رَبَّكَ لِلَّذِينَ هاجَرُوا مِنْ بَعْدِ ما فُتِنُوا” وعده جميلی است كه به مهاجرين می دهد. … بعلاوه اين نكته را هم می رساند كه قيودی كه در كلام قبلی آورده شده همه در حكم، دخالت دارند، پس بايد بدانى كه خدا از آن مسلمانان كه به ظاهر، ارتداد جستند راضی نمی شود مگر آنكه مهاجرت كنند، و نيز از هجرتشان راضی نمی شود مگر آنكه بعد از آن جهاد و صبر كنند.

    (ترجمه الميزان، ج‏12، ص: 512 )
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [دوشنبه 1398-02-30] [ 06:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز سیزدهم، آیه سیزدهم، سیزدهمین تدبر ...
    روز سیزدهم، آیه سیزدهم، سیزدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440

    ?آيه چهاردهم
    ضرورت شگفتی از شُبهه « مُردن انسان و تبديل به خاک شدن بدن او مانع از معاد و بازگشت به خدا و روز جزا است.»

    جزء سيزدهم، آيه 5 سوره رعد:
    « وَ إِنْ تَعْجَبْ فَعَجَبٌ قَوْلُهُمْ اَ اِذَا كُنَّا تُرَاباً اَ اِنَّا لَفِی خَلْقٍ جَدِيدٍ اُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ وَ اُوْلَئِكَ الْاَغْلَالُ فِی اَعْنَاقِهِمْ وَ اُوْلَئكَ اَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ(رعد/5)»

    « اگر تو در شگفت می‏آيى، شگفت سخن ايشان است كه آيا آن هنگام كه خاك شويم از نو ما را بيافرينند؟ اينان به پروردگارشان ايمان ندارند، بر گردنهاشان غُلها باشد و اهل جهنمند و در آن جاودانه‏اند. (رعد/5)»

    ⁉پرسشها:
    1- شگفتی که آيه 5 سوره رعد از آن سخن می گويد چيست؟

    2- با توجّه به آيه 5 سوره رعد، چرا پيامبر صلی الله عليه و آله بايد از سخن کفّار شگفتی کند؟

    3- در آيه 5 سوره رعد، چه دليلی در شخصيّت افراد مطرح کننده شبهه موجب طرح آن شبهه بوده است؟

    4- چرا در آيه 5 سوره رعد، عاقبت کار منکران معاد و مطرح کنندگان شبهه را به طور قطع بيان می کند که : « اُوْلَئِكَ الْاَغْلَالُ فِی اَعْنَاقِهِمْ وَ اُوْلَئكَ اَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» به عبارت ديگر چه رابطه ای ميان مطرح کردن آن شبهه و اين عاقبت اخروی وجود دارد؟

    5- در شبهه ای که منکران معاد در آيه 5 سوره رعد مطرح می کنند منظورشان از تراب چيست؟ چه پاسخی برای آن می توان مطرح کرد؟

    ✔پاسخها:

    1- شگفتی که آيه 5 سوره رعد از آن سخن می گويد شبهه ای است که درباره معاد مطرح می کنند.
    می گويند: «:” اَ إِذا كُنَّا تُراباً اَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ آيا آنگاه که خاکی می شويم آيا ما خلقتی جديد خواهيم داشت؟»

    2- با توجّه به آيه 5 سوره رعد بطلان و فساد گفتار کفّار آن قدر واضح بود كه هيچ انسان سليم العقلی ترديد در آن را جايز نمی داند. لذا خداوند به پيامبر صلی الله عليه و آله می فرمايد: می خواهی شگفت زده شوی بايد از سخن کفّار شگفتی کنی. که می گويند معادی نيست.

    3- در آيه 5 سوره رعد، پس از مطرح کردن شبهه می فرمايد: « اُوْلَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِرَبِّهِمْ » يعنی اگر دنبال دليلی در شخصيّت افراد مطرح کننده اين شبهه هستی بدان که اينان همان کافران هستند که به پروردگارشان ايمان ندارند. زيرا لازمه گفتار ايشان اين است كه حيات آدمی محدود باشد به همين زندگی مادّی دنيا، بدون اينكه دامنه‏اش بعد از مرگ را هم بگيرد و الى الابد دوام داشته باشد، و اين در حقيقت انكار عالم ربوبى است، زيرا اعتقاد به وجود ربّی كه معاد نداشته باشد معنا ندارد.

    4- اينکه در آيه 5 سوره رعد، عاقبت کار منکران معاد و مطرح کنندگان شبهه را به طور قطع بيان می کند که : « اُوْلَئِكَ الْاَغْلَالُ فِی اَعْنَاقِهِمْ وَ اُوْلَئكَ اَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» اشاره است به گرائيدن به زمين و ركون به سوی هوی و مقيّد بودن به كُنده و زنجير جهل و غُلهای انكار، و اينكه فرمود:” اُولئِكَ اَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِيها خالِدُونَ” اشاره است به مكثشان در عذاب و شقاوت.
    (ترجمه الميزان، ج‏11، ص: 409)

    5- اصل شبهه ای که منکران معاد مطرح می کنند اين است که گفته‏اند: « اَ إِذا كُنَّا تُراباً اَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ». مقصودشان از « تراب » در اين جمله خاكی است كه بدن آدمی پس از مرگ بدان تبديل می شود، زيرا در آن موقع انسان به طور كامل معدوم شده است، و چيزی از او باقی نمانده است، جز خاک. چگونه اين خاک دوباره خلق می شود و برمی گردد.

    علامه طباطبايی (ره) می گويد: شبهه خاک شدن انسان پس از مرگ و متلاشی شدن او و عدم بازگشت به خدا و لقای آخرت، را خدای تعالى در كلام خود جواب داده و فرموده كه: انسان، عبارت از بدن مركب از مشتى اعضای مادی نيست تا با مرگ و بطلان تركيب و متلاشی شدنش بكلّی معدوم شود، بلكه حقيقت او روحی است علوی- و يا اگر خواستى بگو حقيقت او نفس او است- كه به اين بدن مركّب مادی تعلّق يافته، و اين بدن را در اغراض و مقاصد خود به كار می اندازد، و زنده ماندن بدن هم از روح است،

    بنا بر اين هر چند بدن ما به مرور زمان و گذشت عمر از بين می رود و متلاشی می شود، اما روح، كه شخصيت آدمی با آن است باقی است، پس مرگ معنايش نابود شدن انسان نيست، بلكه حقيقت مرگ اين است كه خداوند روح را از بدن بگيرد، و علاقه او را از آن قطع كند، آن گاه مبعوثش نمايد،
    و بعث و معاد هم معنايش اين است كه خداوند بدن را از نو خلق كند و دوباره روح را به آن بدمد، تا در برابر پروردگارش برای فصل قضاء بايستد.

    ( ترجمه الميزان، ج‏11، ص: 407)

    خداوند در اين باره می ‏فرمايد:” وَ قالُوا اَ إِذا ضَلَلْنا فِي الْاَرْضِ اَ إِنَّا لَفِي خَلْقٍ جَدِيدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ كافِرُونَ قُلْ يَتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِي وُكِّلَ بِكُمْ ثُمَّ إِلى‏ رَبِّكُمْ تُرْجَعُونَ”

    (سوره الم سجده /آيه 10 و 11)

    كه حاصلش اين است كه شما با مردن در زمين گم نمی شويد و معدوم نمی گرديد، بلكه ملك الموت كه موكّل بر مرگ است آن حقيقتى را كه لفظ” شما” و” ما” به آن دلالت می كند، و عبارت از جانها است می گيرد و در قبضه او باقی می ماند و گم نمی شود، آن گاه وقتى مبعوث شديد بسوی خدا برمی گرديد، و دوباره بدنهای شما به جانهايتان ملحق می شود، و باز شما شمائيد.
    پس برای آدميان حياتی است باقی كه محدود به عمر فانى دنيا نيست، و عيشی است دائمی در عالم ديگری كه با بقای خداوندی باقی است، و انسان در زندگی دوّمش بهره ای ندارد مگر آنچه كه در زندگی اوّلش از ايمان به خدا و عمل صالح كسب كرده، و از موادّ سعادتی كه امروز برای فردايش پس‏انداز نموده.
    پس اگر آدمی حق را پيروی كند، و به آيات خدا ايمان بياورد، در زندگی ديگرش به كرامت قرب و نزديكی به خدا، و به ملكی كه كهنه نمی شود سعادتمند می گردد، و اگر به پستى و به سوی خاك بگرايد، و فقط به دنيا توجّه داشته باشد و از ياد خدا اِعراض نمايد، در زندگی ديگرش در شقاوت و هلاكت خواهد بود و مغلول به غُل و زنجير نوميدی و خسران محشور خواهد شد، و از اصحاب آتش خواهد گرديد. (موارد ديگری هم در تفسير الميزان بيان شده است. برای تکميل گفتار مراجعه بفرماييد.)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [یکشنبه 1398-02-29] [ 03:29:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز دوازدهم، آیه دوازدهم، دوازدهمین تدبر ...
    روز دوازدهم، آیه دوازدهم، دوازدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440

    آيه دوازدهم
    دنياخواهی صرف مانع به دست آوردن بهره و سهم اخروی است.

    ?جزء دوازدهم، آيه 16 سوره هود:

    « اُوْلَئكَ الَّذِينَ لَيْسَ لَهُمْ فِی الْاَخِرَةِ إِلَّا النَّارُ وَ حَبِطَ مَا صَنَعُواْ فِيهَا وَ بَاطِلٌ مَا كَانُواْ يَعْمَلُونَ (هود/16)»
    « اينان كسانى هستند كه در آخرت جز آتش نصيبى ندارند و هر چه كرده‏اند ناچيز شود و هر چه به جای آورده‏اند باطل است. (هود/16)»

    ⁉پرسشها:

    1- اشاره در آيه 16 سوره هود به کيست؟

    2- افراد مورد اشاره در آيه 16 سوره هود چرا در آخرت جز آتش بهره ای ندارند؟

    3- با توجّه به آيه 16 سوره هود آنچه در آخرت ناچيز می شود چيست؟

    4- با توجّه به آيه 16 سوره هود آنچه در آخرت باطل می شود چيست؟ توضيح دهيد.

    آيه قبل از آيه مورد گفتگو. (دقت بفرماييد.)

    « مَنْ كاَنَ يُرِيدُ الْحَيَوةَ الدُّنْيَا وَ زِينَتَهَا نُوَفِّ إِلَيْهِمْ اَعْمَالَهُمْ فِيهَا وَ هُمْ فِيهَا لَايُبْخَسُونَ

    آنان كه زندگی و زينت اين دنيا را بخواهند، پس همه مزد كردارشان را در اين جهان می دهيم و در آن نقصانى نمی بينند. (هود/15)»

    ✔پاسخها:

    1- اسم اشاره اُولَئکَ در آيه 16 سوره هود اشاره به افراد مذکور در آيه 15 است.

    2- افراد مورد اشاره در آيه 16 سوره هود به دو دليل در آخرت جز آتش بهره ای ندارند:
    اوّل اين که در دنيا جز زندگی و زيور دنيايی چيز ديگری نمی خواستند.
    دوم آن که مزد اعمالشان در دنيا به تمامه داده شده است و هيچ نقصانی در مزد اعمال در دنيا نمی بينند.

    3- با توجّه به آيه 16 سوره هود هر چه فرد در دنيا انجام می دهد تا بهره دنيوی از آن بگيرد در آخرت ناچيز می شود و به حساب نمی آيد.

    4- با توجّه به آيه 16 سوره هود آنچه فرد در دنيا برای بهره های دنيوی انجام می داده است، در آخرت باطل می شود.

    علامه طباطبايی (ره) در اين باره می گويد: عمل آدمی هر طور كه باشد تنها آن نتيجه ای را كه منظور آدمی از آن عمل است به او می دهد، اگر منظورش نتيجه‏ای دنيوی باشد نتيجه ای كه شأنى از شؤون زندگی دنيای او را اصلاح می كند، از مال و جمال و جاه، و يا بهتر شدن وضعش، عملش آن نتيجه را می دهد.

    البته در صورتی آن نتيجه را می دهد كه ساير اسبابى كه در حصول اين نتيجه مؤثرند مساعدت بكنند، و عملی كه به اين منظور انجام شده ديگر نتايج أخروی را به بار نمی آورد، زيرا فاعلِ آن، قصد آن نتايج را نداشته تا آن نتايج به دستش بيايد،
    صرف اينكه عملی ممكن است و صلاحيّت دارد كه در طريق آخرت واقع شود كافى نيست و رستگاری آخرت و نعيم آن را نتيجه نمی دهد، مثلاً احسان به خَلق و حُسن خُلق (هم می تواند به نيّت دوست‏يابى و جاه‏طلبى و نان قرض دادن انجام شود، و هم به نيّت پاداش اخروی و تحصيل خوشنودی خدای تعالى) اگر به نيت خوشنودی خدا انجام نشود باعث اجر و پاداش اخروی و بلندی درجات نمی شود.

    اين آيه علاوه بر آن نكته ‏ای كه در آيه قبلی بود اين بيان اضافى را هم دارد كه چنان نيست كه هر كس هر چه بخواهد و به همان مقدار كه خواسته به او می رسد، بلكه زمام امور دنيا به دست خدای سبحان است، و طبق آنچه سنّت اسباب بر آن جريان دارد به هر كس هر مقدار كه بخواهد می دهد و هر چه را نخواهد نمی دهد، هر كه را كه بخواهد مقدّم می دارد و هر كه را بخواهد عقب می اندازد.

    ( ترجمه الميزان، ج‏10، ص: 261)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [شنبه 1398-02-28] [ 03:27:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز یازدهم، آیه یازدهم، یازدهمین تدبر ...
    روز یازدهم، آیه یازدهم، یازدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه يازدهم
    پاداش اخروی شهدا

    ?جزء يازدهم، آيه 111 سوره توبه:

    « إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَی‏ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ اَنْفُسَهُمْ وَ اَمْوَالَهُمْ بِاَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِیِ سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَئةِ وَ الْاِنْجِيلِ وَ الْقُرْءَانِ وَ مَنْ اَوْفَی‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِی بَايَعْتُم بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ »

    «خدا از مؤمنان جانها و مالهايشان را خريد، تا بهشت از آنان باشد. در راه خدا جنگ می كنند، چه بكشند يا كشته شوند وَعْده ای كه خدا در تورات و انجيل و قرآن داده است به حق بر عهده اوست. و چه كسی بهتر از خدا به عهد خود وفا خواهد كرد؟ بدين خريد و فروخت كه كرده ايد شاد باشيد كه كاميابى بزرگی است. (توبه/111)»

    ⁉پرسشها:

    1- خداوند خود را در آيه 111 سوره توبه کدام طرف معامله خريد و فروش معرفی می کند؟

    2- مؤمنين در آيه 111 سوره توبه کدام طرف معامله هستند و کالای مورد معامله چيست؟

    3- در آيه 111 سوره توبه بهای کالايی که در معامله خريد و فروش می شود چيست؟ و به عهده کيست؟

    4- با توجّه به آيه 111 سوره توبه سند معامله ای که بين خداوند و مؤمنين بسته شده چيست؟

    5- چرا خداوند در آيه 111 سوره توبه از ميان صفات متعدّد خود صفت وفاداری به عهد خود را يادآوری کرده است؟

    6- صفات مؤمنون فائز را نام ببريد. (با توجّه به آيه بعد از آيه مورد گفتگو )

    ✔پاسخها:

    1- خداوند خود را در آيه 111 سوره توبه به عنوان خريدار در معامله معرفی می کند.

    2- مؤمنين در آيه 111 سوره توبه فروشنده کالا در معامله با خداوند هستند و کالای ارزشمندی که می فروشند جانها و اموالشان است که با آن در راه خدا می جنگند، دشمن را می کشند و خود کشته می شوند.

    3- در آيه 111 سوره توبه بهای کالايی که در معامله خريد و فروش می شود بهشت است که به مؤمنين خواهد رسيد. خداوند پرداخت بهای جانها و اموال مردم در آخرت ، بهشت ، را خود به عهده گرفته است.

    4- با توجّه به آيه 111 سوره توبه سند معامله ای که بين خداوند و مؤمنين بسته شده تورات و انجيل و قرآن است. هر سه اين وعده خداوند به مؤمنين را ثبت کرده اند و خداوند آن را امضاء فرموده است.

    5- خداوند در آيه 111 سوره توبه از ميان صفات متعدّد خود صفت وفاداری به عهد خود را يادآوری کرده است. به دليل اينکه به مؤمنين اطمينان دهد که حتماً بهای آنچه برای آنها عزيز است و آن را با خداوند معامله می کنند، يعنی مال و جانشان را، خداوند پرداخت خواهد کرد.

    به همين دليل در پايان آيه شريفه می فرمايد: « فَاسْتَبْشِرُواْ بِبَيْعِكُمُ الَّذِی بَايَعْتُم بِهِ وَ ذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ بدين خريد و فروخت كه كرده ايد شاد باشيد كه كاميابى بزرگی است.»

    6- با توجّه به آيه 112 سوره توبه صفات مؤمنون فائز که توانايی قرار گرفتن در معامله با خدا در آيه 111 هستند عبارتند از : توبه‏كننده، پرستنده، ستاينده، رونده به معابد و مساجد، ركوع كننده، سجده كننده، امر كننده به معروف، نهی كننده از منكر و حافظ حدود خدا.
    و اينكه همه اوصاف ايشان را مرفوع آورده، برای اين است كه اين واژگان همه خبر برای يک مبتدای محذوف هستند. تقدير آن: « المؤمنون هم التائبون العابدون …» است،

    آيه 112 سوره توبه و تفسير آن از الميزان:
    التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائحُونَ الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْاَمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنكَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ

    توبه ‏كنندگانند، پرستندگانند، ستايندگانند، روزه‏دارانند، ركوع كنندگانند، سجده كنندگانند، امر كنندگان به معروف و نهی كنندگان از منكرند و حافظان حدود خدايند. و مؤمنان را بشارت ده. (توبه/112)

    علامه طباطبايی (ره) درباره اين آيه می گويد: اين جمله مؤمنين را به نيكوترين صفاتشان توصيف می كند. يعنى مؤمنين بخاطر اينكه از غير خدا بسوی خدا بازگشت كردند تائبان، و چون او را می پرستند عابدان، و چون با زبان، حمد و سپاس او گويند حامدان، و چون با قدمهای خود از اين معبد به آن معبد می روند سائحان، و بخاطر ركوع و سجودشان راكعان و ساجدانند. اين وضع ايشان در حال انفراد است.

    اما وضعشان نسبت به حال اجتماع، آنها مانند ديدبانانى هستند كه اجتماع خود را بسوی خير سوق می دهند، يعنى امر به معروف و نهی از منكر نموده، حدود خدايى را حفظ می نمايند،
    نه در حال انفراد، نه در حال اجتماع، نه در خلوت و نه در ظاهر از آن حدود تجاوز نمی كنند. آن گاه با اينكه خداوند در آيه قبل، خودش بشارتشان داده بود اينك به رسولش دستور می دهد به اينكه ايشان را بشارت دهد، و اين خود تأكيد را می رساند، آنهم تأكيد بليغی كه نمی توان حد و مرزی برايش قايل شد.

    از آنچه گذشت معلوم شد كه:

    اولا چه نكته‏ای در ترتيب اوصاف مذكور از مؤمنين بوده،
    و اگر اول توبه و عبادت و گردش و ركوع و سجود ايشان را آورده، برای اين است كه اين اوصاف، اوصاف فردی آنان است، لذا اول آنها را ذكر كرده،
    بعدا اوصاف اجتماع ايشان را كه ناشی از ايمان آنان است ذكر نموده، و آن اين است كه مؤمنين با امر به معروف و نهی از منكر اجتماع صالحی بوجود می آورند،

    آن گاه در خاتمه وصف پسنديده و جميلی را كه ايشان در هر دو حال يعنى هم در حال انفراد و هم در حال اجتماع دارند ذكر كرده، و آن اين است كه ايشان حافظ حدود خدايند، و اگر تعبير به” حافظ” كرد برای اين است كه بفهماند مؤمنين، هم خودشان از حدود خدا تجاوز نمی كنند، و هم نسبت به آن اهتمام و مراقبت دارند.

    ثانيا معلوم شد كه مقصود از« سياحت »- كه در لغت به معنای سير و گردش در زمين است- در اينجا آن معنايى كه با سياق ترتيب مناسب‏تر است سير و رفت و آمد در جايگاههای عبادت و مساجد است‏. نه آن معنايى كه بعضی گفته‏اند كه منظور از آن روزه گرفتن و يا سياحت در زمين به منظور تفكّر در عجائب قدرت خدا و ديدن آثار و ديار امتهای گذشته و عبرت گرفتن از سرنوشت آنان، و يا منظور از آن، مسافرت جهت طلب علم و يا طلب خصوص احاديث باشد، زيرا اين احتمالات و وجوه با سياق آيه تناسب ندارد.

    (ترجمه الميزان، ج‏9، ص: 539 و 540)

    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [جمعه 1398-02-27] [ 07:06:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز دهم، آیه دهم، دهمین تدبر ...
    روز دهم، آیه دهم، دهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه دهم
    پاداش اخروی کسانی که عمل صالح انجام می دهند.

    ?جزء دهم، آيه 20 سوره توبه:
    « الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فىِ سَبِيلِ اللَّهِ بِاَمْوَالِهِمْ وَ اَنفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللَّهِ وَ اُوْلَئكَ هُمُ الْفَائزُونَ (توبه/20)
    « آنان كه ايمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا به مال و جان خويش جهاد كردند، در نزد خدا درجتى عظيم‏تر دارند و رستگارانند. (توبه/20)»

    ⁉پرسشها:

    1- در آيه 20 سوره توبه کسانی که ايمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد كردند، با چه کسانی مقايسه شده اند؟

    2- در آيه 20 سوره توبه کسانی که ايمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد كردند، دارای چه درجه ای هستند؟

    3- در آيه 20 سوره توبه کسانی که ايمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد كردند را فائزون ناميده است. فائزون چه ويژگيهايی دارند؟

    4- دو آيه از همين سوره و همين جزء پيدا کنيد که ويژگي¬هايی مخالف ويژگی¬های فائزون داشته باشند. (راهنمايی: خداوند می فرمايد به آنها بشارت بده.)

    راهنمايی: پاسخ پرسشها را با توجّه به يک آيه قبل و دو آيه بعد از آن و مراجعه به تفسير الميزان ذيل آيات شريفه به دست آوريد.

    آيه قبل از آيه مورد گفتگو:
    « اَ جَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَ عِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْاَخِرِ وَ جَاهَدَ فِی سَبِيلِ اللَّهِ لَايَسْتَوُنَ عِندَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَايَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ

    آيا آب‏دادن به حاجيان و عمارت مسجد الحرام را با كرده كسی كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده، برابر می دانيد؟ نه، نزد خدا برابر نيستند و خدا ستمكاران را هدايت نمی كند. (توبه/19)

    دو آيه بعد از آيه مورد گفتگو:

    يُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُم بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوَانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِيهَا نَعِيمٌ مُّقِيمٌ پروردگارشان به رحمت و خشنودی خود و به بهشتى كه در آن نعمتهاى جاويد باشد، بشارتشان مى‏دهد. (توبه/21)
    خَالِدِينَ فِيهَا اَبَداً إِنَّ اللَّهَ عِندَهُ اَجْرٌ عَظِيمٌ در آن بهشت جاويدان بمانند، زيرا اجر و مزد بزرگ در نزد خداوند است. (توبه/22)

    ✔پاسخها:

    1- با توجّه به آيه 19 و 20 سوره توبه عمل کسانی که ايمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد كردند، با آب دادن به حاجيان و تعمير مسجد الحرام مقايسه شده است.

    علامه طباطبايی (ره) در بحث روايتی ذيل آيه 19 سوره توبه می گويد: در برخی روايات آمده است كه اين آيات درباره عباس و شيبه و حضرت علی عليه السّلام نازل شده است، كه با يكديگر تفاخر می كردند، عباس به سقايت حاج افتخار می كرد، شيبه به تعمير مسجد الحرام و حضرت علی عليه السّلام به ايمان و جهاد در راه خدا، پس آيه نازل شد، و حق را به حضرت علی عليه السّلام داد.( ترجمه الميزان، ج‏9، ص: 27)

    2- در آيه 20 سوره توبه کسانی که ايمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد كردند، دارای درجه ای بسيار بزرگتر از کسانی هستند که کار سقايت حاجيان و تعمير مسجد الحرام را به عهده داشتند.

    علامه طباطبايی درباره اين مقايسه می گويد: اينكه فرمود: « اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ » معنايش اين است كه اين افراد نسبت به آن افراد ديگر كه اصلاً درجه ‏ای ندارند درجه‏شان بالاتر است، و اين خود يك نوع كنايه است از اينكه اصولاً ميان اين دو طايفه نسبتى نيست، زيرا يكی دارای گامهای بلندی است و ديگری اصلاً قدمی برنداشته است.
    (ترجمه الميزان، ج‏9، ص: 274)

    3- در آيه 20 سوره توبه کسانی که ايمان آوردند و مهاجرت كردند و در راه خدا با مال و جان خويش جهاد كردند را فائزون ناميده است. ويژگی¬های فائزون را می توان از دو آيه ی بعد از آيه ی مورد گفتگو به دست آورد:

    - مورد بشارت و مژده دهی خداوند قرار می گيرند.
    - مشمول رحمت خداوند می شوند.
    - خشنودی خداوند را از آن خود می کنند.
    - از بهشتهايی با نعمتهای پايدار بهره مندند.
    - جاودانه اند در نعمت ابدی با پاداشی بزرگ نزد خداوند.

    4- در ذيل به دو آيه با ويژگي¬های مخالف فائزون اشاره می شود که با فاصله کم از آيه مورد گفتگو در سوره توبه آمده است:

    يَا اَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْاَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَيَأكُلُونَ اَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ يَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لَا يُنفِقُونَهَا فىِ سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ اَلِيمٍ

    ای كسانى كه ايمان آورده‏ايد، بسياری از حبرها و راهبان اموال مردم را به ناشايست می خورند و ديگران را از راه خدا باز می دارند. و كسانى را كه زر و سيم می اندوزند و در راه خدا انفاقش نمی كنند، به عذابى دردآور بشارت ده (توبه/34)

    يَوْمَ يُحْمَی‏ عَلَيْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُكْوَی‏ بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هَذَا مَا كَنَزْتُمْ لِاَنْفُسِكُمْ فَذُوقُواْ مَا كُنتُمْ تَكْنِزُونَ روزی كه در آتش جهنم گداخته شود و پيشانى و پهلو و پشتشان را با آن داغ كنند. اين است آن چيزی كه برای خود اندوخته بوديد. حال طعم اندوخته خويش را بچشيد. (توبه/35)

    اختلافشان با فائزون در دنيا به سبب اعمالی است که با آن مردم را در تنگنای اقتصادی قرار می دادند:
    - اموال مردم را به باطل می خورند.
    - گنجينه های طلا و نقره ذخيره می کنند.
    - از ثروتی که دارند انفاق نمی کنند.
    - لايق بشارت دادن و مژده دهی خداوند نيستند.
    بلکه می فرمايد به آنان بشارت عذابی دردناک بده.

    اختلافشان با فائزون در آخرت

    - در آتش جهنّم گداخته می شوند.
    - پيشانی و پهلوها و پشتهای آن ها را داغ می کنند.
    - آتش گداخته ای که جانشان را سوخته به رخشان کشيده شده به آنها گفته می شود:
    اين است آن چيزی كه برای خود اندوخته بوديد. حال طعم اندوخته خويش را بچشيد.
    .
    .
    استاد بصراوی
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [پنجشنبه 1398-02-26] [ 07:43:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز نهم، آیه نهم، نهمین تدبر ...
    روز نهم، آیه نهم، نهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440

    آيه نهم
    تکذيب رويارويی با آخرت موجب از بين رفتن اعمال است.

    ?جزء نهم، آيه 147 سوره اعراف:
    « وَ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بِايَاتِنَا وَ لِقَاءِ الْاَخِرَةِ حَبِطَتْ اَعْمَالُهُمْ هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ »

    « و آنان كه آيات ما و ديدار آخرت را دروغ انگاشتند، اعمالشان تباه است. مگر جز در مقابل اعمالى كه می كرده‏اند جزا داده می شوند؟ (اعراف/147)»

    ⁉پرسشها:

    1- در آيه 147 سوره اعراف تکذيب چه چيزهايی را نکوهش کرده است؟

    2- در آيه 147 سوره اعراف جمله « حَبِطَتْ اَعْمَالُهُمْ » به چه معنايی است. توضيح دهيد.

    3- در آيه 147 سوره اعراف جمله « هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ » با قسمت اوّل آيه شريفه چه ارتباطی دارد و معنای آن چيست؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 147 سوره اعراف تکذيب آيات خداوند و ديدار و رويارويی با آخرت را نکوهش کرده است.

    2- در آيه 147 سوره اعراف جمله: « حَبِطَتْ اَعْمَالُهُمْ » به معنای ناچيز شدن، بی¬ثمر شدن، بدون پاداش شدن عمل است.

    زيرا منظور از عمل و حبط آن عمل نيک است. وگرنه عمل شرّ و بد که پاداش ندارد بلکه مجازات دارد.

    حال اگر کسی عمل حسنه ای را انجام دهد ولی اعتقادی به روز جزا و روبه برو شدن با روز جزا را نداشته باشد. عملش در دنيا می ماند و زمانی که خودش در آخرت حاضر می شود می بيند که اعمال حسنه اش ثبت نشده و پاداشی برای آن در نظر گرفته نشده است. تنها اعمال سيّئه و گناه او ثبت شده است و کيفر آن اعمال بد به او می رسد.

    در واقع همين که عملی که انجام داده به حساب نمی آيد و حبط می شود، کيفر آن بی اعتقادی و تکذيب آخرت است.

    3- در آيه 147 سوره اعراف ارتباط جمله « هَلْ يُجْزَوْنَ إِلَّا مَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ » با قسمت اوّل آيه شريفه از نظر ادبيات عرب اين است که گفته می شود اين جمله استيناف بيانی است. يعنی در پاسخ يک سؤال مقدّر آمده است. گويی فردی پرسيده باشد: پاداش اين اعمالشان چه شد؟

    در جواب خداوند چنين استدلال می فرمايد که: آيا پاداشی به غير آنچه عمل می کرده اند، می خواهند؟
    گفته شده استفهام انکاری است. يعنی خير به جز کاری که می کنند پاداشی نمی گيرند. حال که با تکذيب آيات عمل خود را ناچيز و بی اجر کردند ديگر پاداشی هم ندارند.
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [چهارشنبه 1398-02-25] [ 07:45:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز هشتم، آیه هستم، هشتمین تدبر ...
    روز هشتم، آیه هستم، هشتمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440

    آيه هشتم
    دوست داشتن دنيا مانع از پذيرش انذار پيامبران و مربيان الهی درباره سختی روز قيامت است.

    ?جزء هشتم، آيه 130 سوره انعام:
    « يَامَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْاِنْسِ اَ لَمْ يَأتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ ءَايَتىِ وَ يُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَی اَنْفُسِنَا وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا وَ شَهِدُواْ عَلَی اَنفُسِهِمْ اَنَّهُمْ كاَنُواْ كَافِرِينَ»

    « ای گروه جنيان و آدميان، آيا بر شما پيامبرانى از خودتان فرستاده نشده تا آيات مرا برايتان بخوانند و شما را از ديدار چنين روزی بترسانند؟ گويند: ما به زيان خويش گواهی می دهيم. زندگی دنيايى آنان را بفريفت. و به زيان خود گواهی دادند، كه از كافران بودند. (انعام/130)»

    ⁉پرسشها:

    1- خطاب در آيه 130 سوره انعام به کيست؟

    2- پرسش در آيه 130 سوره انعام درباره چيست؟

    3- پاسخ جن و انس به پرسش خداوند در روز محشر چيست؟

    4- جمله «و زندگی دنيا آنان را بفريفت.» در اين گفتگو از کيست؟

    5- جن و انس بر عليه خود به چه چيز شهادت دادند؟

    ✔پاسخها:

    1- خطاب در آيه 130 سوره انعام به دو گروه جن و انس است که در آخرت گرد آورده شده اند.

    2- پرسش در آيه 130 سوره انعام درباره دو موضوع است:
    الف- آيا پيامبران از جنس خودتان نزدتان نيامدند؟
    ب- آيا پيامبران آيات مرا برايتان نگفتند و شما را از ديدن چنين روزی نترساندند؟
    اَ لَمْ يَأتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ ءَايَتىِ وَ يُنذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا

    3- پاسخ جن و انس به پرسش خداوند در روز محشر مثبت است و بر عليه خود شهادت می دهند. « قَالُواْ شَهِدْنَا عَلَی اَنْفُسِنَا »

    4- جمله « و زندگی دنيا آنان را بفريفت. وَ غَرَّتْهُمُ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا » در اين گفتگو يک جمله معترضه است. اين جمله از خداوند است که علّت بی توجّهی جنّ و انس به انذارهای انبياء را بيان می فرمايد. در مدارک ادبی آمده است که اين جمله يک جمله استينافی است. در هر حال محلّی از اعراب ندارد. ولی معترضه بودن آن بهتر است. مگر اينکه بگوييم استيناف بيانی است و در پی يک سؤال مقدّر آمده است که « پس چرا ايمان نياوردي؟»

    علّامه طباطبايی (ره) درباره آن می گويد:
    جملهَ « غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا » جمله معترضه ای است كه به منظور دفع توهّم در وسط كلام گنجانيده شده، و آن توهم اين است كه: چگونه مى‏توان اين معنا را قبول كرد كه مردمی با اينكه از همديگر بهره‏مند می شدند و پيغمبران خود را می شناختند و آن پيغمبران ايشان را از عذاب دوزخ انذار می كردند در عين حال با علم و اختيار خود را به هلاكت برسانند؟

    جمله مزبور اين توهّم را دفع نموده جواب می دهد: زندگی مادّی دنيا ايشان را مغرور نموده و در نتيجه هر وقت برقی از حق و حقيقت در دلشان جستن می كرد رذايل اخلاقی و هوای نفس پرده ظلمانى خود را به دلهايشان افكنده و بين آنان و ديدن حق حائل می شد. (ترجمه الميزان، ج‏7، ص: 489)

    5- جن و انس بر عليه خود شهادت دادند که کافر بوده اند. سخنان پيامبر آنان را نترسانيده بود.
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [سه شنبه 1398-02-24] [ 03:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز هفتم، آیه هفتم، هفتمین تدبر ...
    روز هفتم، آیه هفتم، هفتمین تدبر

    طرح هر روز يک آيه، رمضان 1440

    آيه هفتم
    حقيقت زندگی انسان در نشأت آخرت

    ?جزء هفتم، آيه 94 سوره انعام:

    وَ لَقَدْ جِئْتُمُونَا فُرَادَی‏ كَمَا خَلَقْنَاكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ وَ تَرَكْتُمْ مَا خَوَّلْنَاكُمْ وَرَاءَ ظُهُورِكُمْ وَ مَا نَرَی‏ مَعَكُمْ شُفَعَاءَكُمُ الَّذِينَ زَعَمْتُمْ اَنَّهُمْ فِيكُمْ شُرَكَاءُ لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ وَ ضَلَّ عَنْكُمْ مَا كُنْتُمْ تَزْعُمُونَ »

    « تک تک نزد ما آمده ايد ، آن سان كه در آغاز شما را بيافريديم، در حالى كه هر چه را كه ارزانيتان داشته بوديم پشت سر نهاده ايد و هيچ يك از شفيعانتان را كه می پنداشتيد با شما شريكند همراهتان نمی بينيم. از هم بريده شده ايد و پندار خود را گمگشته يافته‏ايد. (انعام/94)»

    ⁉پرسشها:
    1- در آيه 94 سوره انعام زمان گفتگوی خداوند با بنده چه زمانی است؟

    2- با توجّه به آيه 94 سوره انعام خلق شدن و بازگشتن انسان به سوی خداوند با چه حالتی است؟

    3- با توجّه به آيه 94 سوره انعام انسان کدام يک از نعمت های خداوند که در دنيا از آن بهره مند بود را با خود از دنيا می برد؟

    4- در آيه 94 سوره انعام چند بار از ضمير متکلّم مع الغير استفاده شده است؟ چرا؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 94 سوره انعام زمان گفتگوی خداوند با بنده زمان پس از مرگ است. آن روزی كه با مردن بر پروردگار خود وارد شده و حقيقت امر را درمی يابد. آيه شريفه از آن حقيقت خبر می دهد.

    2- با توجّه به آيه 94 سوره انعام خلق شدن و بازگشتن انسان به سوی خداوند به صورت يکی يکی و جدا از هم است. انسان تنهای تنها نزد خداوند بازمی گردد.

    3- با توجّه به آيه 94 سوره انعام انسان هيچ يک از نعمت های خداوند که در دنيا از آن بهره مند بود را با خود از دنيا نمی برد. بی چيز بی چيز می رود.

    4- در آيه 94 سوره انعام چهار بار از ضمير متکلّم مع الغير استفاده شده است. اين ضمير در واژگان « جِئْتُمُونَا : نزد ما آمده ايد.» « خَلَقْنَاكُمْ : شما را آفريديم.» « خَوَّلْنَاكُمْ : ارزانيتان داشتيم.» « مَا نَرَی‏ : نمی بينيم.»

    ضميرهای متکلّم استفاده شده در اين آيه شريفه برای اين است که انسان توجّه يابد که جز خدای تعالى چيزی زندگی او را اداره نمی كرده و نمی كند.

    پس هر چه را كه خيال می كرده در تدبير امر او مؤثّر است، از نزد خداوند برای او مهيّا شده است:

    حياتش در دنيا با اراده و خواست خداوند بوده است. زيرا خداوند او را خلق کرده بود.
    اموالى كه وسيله زندگی خويش می پنداشته روزی بوده که خداوند به او داده است.

    اولادی كه گمان می کرده است توسّط آنان ياری می شده است همه هم مخلوق خدايند و هم به خواست خداوند در مسير ياری او قرار گرفته اند. در واقع خداوند تدبير امر او را می نموده است.

    همسران و خويشاوندان كه آنان را پشت و پناه خود می دانسته به استقلال همراهيش نمی کردند بلکه تدبير خداوند آنان را با او همراه کرده است و ياور اصلی و حقيقی خداوند بوده است.

    اربابان، خدايان، وسايل و مردمی که از آنان شفاعت می خواست و به جای خداوند به آنان پناه می برد و کم کم آنان را شريک خداوند می ساخت. در دنيا نيز هيچ يک به استقلال کاری برای او انجام نداده اند و بعد از مرگ هم تمام رشته ها ميان او و آنها بريده شده تنها نزد خداوند می رود. حقيقت اين امر پس از مرگ برای او آشکار می شود و در دنيا از آن غفلت دارد.

    علامه طباطبايی (ره) می گويد: مراد از « شفعاء » خدايانى هستند كه مشركين آنها را در مقابل خدا معبود خود می گرفتند و آنها را می پرستيدند تا شايد در نزد خدا شفاعتشان كنند، و از اين راه شركای خدا در آفرينش شمرده شدند.( ترجمه الميزان، ج‏7، ص: 396)

    علامه طباطبايی (ره) در ذيل آيه شريفه می گويد: انسان جزئی از اجزای عالم است كه مانند همه آن اجزا در تحت تدبير الهی متوجّه به سوی غايتى است كه خدای سبحان برايش معيّن و مقدّر كرده، و هيچ موجودی از موجودات عالم دخالت و حكومت در تدبير امور او ندارد، و اسبابى هم كه بر حسب ظاهر مؤثّر به نظر می رسند آثارشان همه از خدای تعالى است و هيچيك از آن اسباب و علل مستقل در تأثير نيست.

    اما چه بايد كرد كه انسان وقتى در برابر زينت‏های ظاهری و مادی زندگی، و اين علل و اسباب صوری قرار می گيرد يكباره دل به آن لذائذ داده، و تماماً به آن علل و اسباب تمسّك می جويد، و قهراً در برابر آنها خاضع گشته و همين خضوع او را از توجّه به مسبّب الاسباب و خالق و به وجود آرنده علل بازمی دارد و به تدريج آن اسباب را مستقل در تأثير می پندارد، به طوری كه ديگر هيچ همّی برايش نمی گذارد جز اينكه با خضوع در برابر آنها لذائذ مادّی خود را تأمين كند، و همه عمر خود را به سرگرمی با اين اوهام سپری ساخته و به كلّی از حق و حقيقت غافل بماند.

    ( ترجمه الميزان، ج‏7، ص: 396)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 03:20:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز ششم، آیه ششم، ششمین تدبر ...
    روز ششم، آیه ششم، ششمین تدبر

    ?روز قيامت يکی از باورهای مسلّمی است که منجر به عمل صالح می شود و کفر به آن موجب خروج از راه راست است.

    جزء ششم، آيه 136 سوره نساء:
    « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتَابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلَی‏ رَسُولِهِ وَ الْكِتَابِ الَّذِی اَنْزَلَ مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِاللَّهِ وَ مَلَئكَتِهِ وَ كُتُبِهِ وَ رُسُلِهِ وَ الْيَوْمِ الْاَخِرِ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالَاً بَعِيداً »

    « ای كسانى كه ايمان آورده‏ايد، به خدا و پيامبرش و اين كتاب كه بر پيامبرش نازل كرده و آن كتاب كه پيش از آن نازل كرده، به حقيقت ايمان بياوريد. و هر كه به خدا و فرشتگانش و كتابهايش و پيامبرانش و به روز قيامت كافر شود سخت در گمراهی افتاده است. (نساء/136)»

    ?پرسشها:
    1- خطاب در آيه 136 سوره نساء به کيست؟

    2- فرمان خداوند در آيه 136 سوره نساء چيست؟

    3- منظور از فرمان خداوند در آيه 136 سوره نساء چيست؟

    4- خداوند در آيه 136 سوره نساء چه کسانی را از چه چيزی می ترساند؟
    5- خداوند در آيه 136 سوره نساء ميان ايمان و عمل انسان چه رابطه ای برقرار می بيند؟

    6- ميان آيه 136 سوره نساء و آيه 177 سوره بقره چه تشابهی وجود دارد؟

    ✔پاسخها:
    1- خطاب در آيه 136 سوره نساء به مؤمنين است.

    2- فرمان خداوند در آيه 136 سوره نساء « ايمان بياوريد» است به خداوند ، به رسولش (پيامبر اسلام صلّی اللهُ عليه و آلِه) ، به قرآن کريم، به کتابی که پيش از قرآن نازل شده است،

    3- منظور از فرمان خداوند در آيه 136 سوره نساء که به مؤمنين می گويد ايمان بياوريد اين است که ای کسانی که ايمان آورده ايد ايمان خود را از اجمال خارج سازيد و به تک تک مواردی که گفته شده ايمان بياوريد زيرا ايمان آوردن به يكی از آن حقايق و معارف جز با ايمان آوردن به همه آن معارف و حقايق تمام نمی شود، هيچ يک از آن حقايق را جدا نکنيد به طوری که به بعضی ايمان بياوريد و بعضی را رها کنيد. زيرا اگر چنين كنيد در حقيقت به همه كفر ورزيده ايد، اگر ايمان نياوردن به بعضی يا همه را علنی کنيد کافر هستيد و اگر در باطن باشد و کفرتان را ظاهر نکنيد، منافق خواهيد بود.

    4- خداوند در آيه 136 سوره نساء مؤمنين را از اين می ترساند که اگر به ايمان اجمالی بسنده کنند و تلاش نکنند تا ايمان خود را ارتقاء دهند ممکن است به يکی از مواردی که فرمان ايمان به آن داده شده است کافر باشند و خود ندانند و يا بدانند و آن را اظهار نکنند. در هر حال کفر به هر يک از مواردی که بايد به آن ايمان داشته باشند آنان را به گمراهی می اندازد و اعمال، عبادات و تلاشهايشان از مسير حق خارج می شود.

    5- خداوند در آيه 136 سوره نساء به مؤمنين خبر می دهد که هر درجه از ايمان و ايمان به هر يک از مواردی که بايد به آن باور داشته باشند کشاننده فرد به عملی ويژه است. به همين دليل است که اگر به موردی کافر شوند به گمراهی می افتند. شواهدی از گمراهی مسلمانان زمان پيامبر صلی الله عليه و آله در فاصله آيات 87 تا 136 سوره نساء آورده شده است که نشانی از ايمان ضعيف مسلمانان آن عصر دارد و مورد نکوهش خداوند بوده است. اين گمراهی ها را در عصر خود نيز می توانيم بيابيم.

    مانند:
    - دو دسته شدن درباره منافقين،
    - تحقيق نکردن درباره افراد و تهمت نامسلمانی و بی ايمانی زدن به آنان که در برخی موارد منجر به کشتن يا آزار بی دليل افراد بی گناه می شود،
    - اکتفا کردن به عبادات فردی و باز ايستادن از مجاهدت و اعمال عبادی اجتماعی و سياسی و …
    - تلاش نکردن برای امور مادی و معنوی و دينی خود به بهانه چاره نداشتن و بازماندن از ارتقاء علمی و معنوی و دينی

    6- ميان آيه 136 سوره نساء و آيه 3 و 4 و 177 سوره بقره چه رابطه ای مشاهده می کنيد؟
    ايمانی که در آيات 3 و 4 سوره بقره گفته شده است اجمالی از ايمانی است که در آيه 177 سوره بقره آمده است. گويی ايمان اجمالی و تفصيلی آن آيات در سوره بقره را يک جا در آيه 136 سوره نساء آورده است.

    چون آيه مورد گفتگو در جزء پنجم بوده است از جزء ششم آيه زير را يادداشت کنيد. تقريبا با همان توضيحاتی که در آيه گذشته و آيات پيشين بوده است. جز آنکه راسخون در علم و ايمان آورندگان در آيه 162 سوره نساء عده ای از اهل کتاب زمان پيامبر صلی الله عليه و آله بوده اند. که از عموم اهل کتاب استثناء شده اند.

    « لَكِنِ الرَّاسِخُونَ فىِ الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَ الْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا اُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا اُنِزِلَ مِن قَبْلِكَ وَ الْمُقِيمِينَ الصَّلَوةَ وَ الْمُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ الْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْاَخِرِ اُوْلَئكَ سَنُؤْتِيهِمْ اَجْرًا عَظِيمًا(نساء/162)»
    « ولى دانشمندانشان و آن مؤمنانى را كه به آنچه بر تو و به آنچه پيش از تو نازل شده ايمان دارند و نمازگزاران و زكات‏دهندگان و مؤمنان به خدا و روز قيامت را اجر بزرگی خواهيم داد. (نساء/162)»
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [یکشنبه 1398-02-22] [ 03:48:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز پنجم، آیه پنجم، پنجمین تدبر ...
    روز پنجم، آیه پنجم، پنجمین تدبر

    ?حتمی بودن روز قيامت

    جزء پنجم، آيه 87 سوره نساء:
    « اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ لَيَجْمَعَنَّكُمْ إِلىَ‏ يَوْمِ الْقِيَامَةِ لَا رَيْبَ فِيهِ وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا »
    « اللَّه خدايى است كه هيچ خدايى جز او نيست. به تحقيق همه شما را در روز قيامت- كه هيچ شكّی در آن نيست- گرد می آورد و چه كسی از خدا به گفتار راستگوی تر است؟ (نساء/87) »

    ⁉پرسشها:

    1- چرا ابتدای آيه 87 سوره نساء با جمله « اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ » شده است.

    2- در آيه 87 سوره نساء چند تأکيد در آمدن روز قيامت وجود دارد؟

    3- چرا در آخر آيه 87 سوره نساء خداوند راستگو بودن خود را ابراز می فرمايد؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 87 سوره نساء در حکم تعليل دو آيه قبل از خود است. جمله « اللَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ» برای تقويت اين علّت آورده شده است.

    دو آيه قبل از آيه مورد گفتگو:
    مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً حَسَنَةً يَكُن لَهُ نَصِيبٌ مِنْهَا وَ مَنْ يَشْفَعْ شَفَاعَةً سَيِّئَةً يَكُن لَهُ كِفْلٌ مِنْهَا وَ كاَنَ اللَّهُ عَلَی‏ كُلِّ شَیْءٍ مُقِيتاً هر كس در كار نيكی ميانجی شود او را از آن نصيبى است و هر كس در كار بدی ميانجی شود او را از آن بهره‏ای است. و خدا نگهبان بر هر چيزی است. (نساء/85)

    وَ إِذَا حُيِّيتُم بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّواْ بِاَحْسَنَ مِنْهَا اَوْ رُدُّوهَا إِنَّ اللَّهَ كاَنَ عَلَی كُلِّ شَیْءٍ حَسِيباً چون شما را به درودی نواختند به درودی بهتر از آن يا همانند آن پاسخ گوييد. هرآينه خدا حسابگر هر چيزی است. (نساء/86) چنانکه ملاحظه می شود در انتهای دو آيه قبل به نگهبان بودن و حسابگر بودن خداوند اشاره فرموده است.

    در آيه مورد گفتگو ابتدا تأکيد می کند که خدايی جز خدای يکتا نيست و اين خداوند يکتای نگهبان بر امور شما و حسابگر اعمال شما، شما را در روز قيامت حتماً جمع خواهد کرد.

    به اين صورت سه آيه به دنبال هم به اين صورت آمده است که تفهيم کند که اگر خداوند اصولی را در روابط اجتماعی شما قرار داد:
    و آن يکی بهره مندی ميانجی عمل خوب و بد از اصل عمل
    و ديگری بهتر جواب سلام دادن فردی که به شما سلام می کند.
    شما مکلّف به رعايت آن اصول هستيد. زيرا :

    خود خداوند مراقب و حسابگر اعمال شما هست. و اين خدا همان خدای واحد است که خدايی نيست و در روزی که شما را جمع می کند به حساب اعمال شما رسيدگی می کند.

    2- در آيه 87 سوره نساء چهار تأکيد برای حتمی بودن وقوع روز قيامت وجود دارد.

    يکی - لام تأکيد بر سر يجمعُ
    دوم - نون تأکيد ثقيله در آخر يجمعَنَّ
    سوم – جمله لا رَيبَ فيه : شکّی در آن نيست. اين جمله حال است از روز قيامت، يعنی شکی در آمدن روز قيامت و جمع شدن شما در آن نيست.
    چهارم- جمله و من اصدقُ من اللهِ حديثاً : چه کسی راستگوتر از خداوند است.

    3- جمله « وَ مَنْ اَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا » در آيه 87 سوره نساء به عنوان شاهد و دليل برای حتمی بودن روز قيامت و جمع کردن مردم در روز قيامت است.

    در واقع خداوند می فرمايد من که از همه راستگوترم دارم آمدن روز قيامت را به شما خبر می دهم. مراقب باشيد. در آن روز سرافکنده نباشيد. البته اين جمله تأکيدی هم بر آمدن روز قيامت هست.
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 03:44:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز چهارم، آیه چهارم، چهارمین تدبر ...
    روز چهارم، آیه چهارم، چهارمین تدبر

    ?درمان بخل با يادآوری روز قيامت و صفات خداوند

    جزء چهارم، آيه 180 سوره آل عمران:
    « وَ لَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَبْخَلُونَ بِمَا ءَاتَئهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَيْراً لَهُم بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَيُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُواْ بِهِ يَوْمَ الْقِيَمَةِ وَ لِلَّهِ مِيرَاثُ السَّمَاوَاتِ وَ الْاَرْضِ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ »
    « آنان كه در نعمتى كه خدا به آنها عطا كرده است بخل می ورزند، مپندارند كه در بخل ورزيدن برايشان خير است. نه، شرّ است. در روز قيامت آنچه را كه در بخشيدنش بخل می ورزيدند چون طوقی به گردنشان خواهند آويخت. و از آن خداست ميراث آسمانها و زمين و او به هر كاری كه می كنيد آگاه است. (آل عمران/180)»

    ⁉پرسشها:
    1- در آيه 180 سوره آل عمران به چه کسانی هشدار داده شده است؟

    2- در آيه 180 سوره آل عمران چه کسی به عنوان مالک حقيقی اموال معرفی می شود ؟ و اموال به چه کسی اِعطاء شده است؟

    3- آيه 180 سوره آل عمران متضمّن چه فرمانی است ؟

    4- با توجّه به آيه 180 سوره آل عمران در روز قيامت چه اتّفاقی برای فرد بخيل می افتد؟

    5- به نظر شما چرا خداوند افراد بخيل را از روز قيامت می ترساند؟

    6- در انتهای آيه 180 سوره آل عمران خداوند کدام صفات خود را يادآوری می کند؟ چرا؟

    ✔پاسخها:
    - در آيه 180 سوره آل عمران به افرادی که بخل می ورزند هشدار داده شده است.

    2- در آيه 180 سوره آل عمران خداوند به عنوان مالک حقيقی اموال معرفی می شود که اموالی را به فردی که بخل می ورزد اِعطاء کرده است.

    3- آيه 180 سوره آل عمران متضمّن دو فرمان است:

    فرمان اوّل اينکه شخص بخيل به ياد بياورد اموالی که در اختيار اوست از جانب خداوند به او اعطاء شده است و مالک حقيقی اموال خداوند است.

    فرمان دوّم آنکه مانند خداوند بخشنده باشد و نسبت به اموالی که برای مدّت کوتاهی به او سپرده شده است بخل نورزد.

    4- با توجّه به آيه 180 سوره آل عمران در روز قيامت اموالی که فرد نسبت به آنان بخل ورزيده و آن را از افراد فقير دريغ داشته است مانند طوقی به گردن فرد بخيل آويخته می شود و اينچنين رسوا می شود و به زحمت و رنج می افتد؟

    5- به نظر می رسد رابطه ای نزديک ميان « ايمان به معاد و برپايی روز قيامت» با «وابستگی فرد به دنيای فانی و اموال دنيوی» برقرار است.
    از اينرو خداوند برای درمان بخل افراد بشر آنان را به ياد قيامت می اندازد و کيفری که در روز قيامت در انتظار افراد بخيل است را برايشان ترسيم می کند تا آنان را بترساند و از بخلی که فايده ای برايشان ندارد نجاتشان دهد.

    6- خداوند در انتهای آيه 180 سوره آل عمران دو صفت از صفات خود را يادآوری می کند.

    - صفت اوّل اينکه خداوند مالک تمام اموال دنياست.
    اين صفت را برای بيان دو منظور يادآوری می کند:
    اوّل اينکه اگر فرد بخيل از افراد مستحق اموالی را دريغ کند، خداوند از طريق ديگر فقيران را بی نياز خواهد کرد.

    دوّم آنکه اگر فرد بخيل از فقير شدن می ترسد و بخل می ورزد، به ياد ثروت خداوند بيفتد و فرمان انفاق کردن به فقيران را اطاعت کند. خداوند باز هم اموالی را از ثروت بی کران خود به او اعطاء خواهد کرد. همچنانکه اموالی که اينک در اختيار دارد را پيش از اين خداوند به او اعطا کرده بود.

    - صفت دوّم اينکه خداوند به اعمال بندگان آگاه است.
    اين صفت را به اين دليل يادآوری می کند که اگر فرد بخيل گمان می کند که خداوند از اعمال او بی اطّلاع است و بخل او از نظر خداوند پنهان مانده است، از غفلت خارج شود و بداند که خداوند ناظر اعمال او و آگاه به بخل ورزيدن اوست. اين خروج از غفلت نسبت به آگاه بودن خداوند ممکن است فرد را شرمنده سازد و از بخل ورزيدن اجتناب کند.
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [شنبه 1398-02-21] [ 12:00:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روز سوم، آیه سوم، سومین تدبر ...
    روز سوم، آیه سوم، سومین تدبر

    تشويق به انفاق با يادآوری اينکه در روز قيامت فرصت عمل کردن نيست.
    جزء سوّم، آيه 254 سوره بقره:

    ?« يَا اَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأتِیَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَ لَا خُلَّةٌ وَ لَا شَفَاعَةٌ وَ الْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ »
    «ای كسانى كه ايمان آورده ايد، پيش از آنكه آن روز فرا رسد، كه نه در آن خريد و فروشی باشد و نه دوستى و شفاعتى، از آنچه به شما روزی داده ايم انفاق كنيد. و كافران خود ستمكارانند. (بقره/254)»

    ⁉پرسشها:
    1- در آيه 254 سوره بقره خطاب به کيست؟

    2- در آيه 254 فرمان خداوند چيست ؟

    3- مهلت انجام فرمان خداوند تا چه زمانی است؟

    4- آن چه روزی است که در آن خريد و فروش و دوستى و شفاعت وجود ندارد؟

    5- به نظر شما چرا خداوند فرمان انفاق کردن را با يادآوری معاد و رسيدن روز قيامت همراه کرده است؟

    ✔پاسخها:
    1- خطاب در آيه 254 به مردم مؤمن است.

    2- فرمان خداوند در آيه 254 سوره بقره انفاق کردن از روزی است که از جانب خداوند به مردم می رسد. می فرمايد: از آنچه ما روزی شما کرديم انفاق کنيد.
    3- خداوند در آيه 254 سوره بقره آخرين مهلت انفاق از روزی را رسيدن روزی می داند که در آن روز خريد و فروش و دوستى و شفاعت نيست. يعنی روز قيامت که روز حسابرسی اعمال است نه عمل کردن و جبران مافات.

    4- روز قيامت روز عمل کردن و ايجاد رابطه و عوض گرفتن و خريد جرم و جبران گناه و کوتاهی در اعمال واجب و مستحب نيست. چون روز قيامت روز حاكميت و ظهور كامل اراده خداوند است. نتيجه اعمال و آنچه مردم کسب کرده اند در آن روز آشکار می شود و روز حسابرسی و رسيدن به پاداشها و کيفرهاست. البته در دنيا نيز حاکم اصلی خداوند است ولی افرادی از بشر نيز توانايی دارند در فرصتی که خداوند به ايشان داده است تا به حق و عدل رفتار کنند، ستمگری و پوشاندن حق و خروج از عدالت را پيشه خود سازند

    . اين افراد ممکن است در دنيا و در آخرت مورد خشم خداوند قرار گيرند و عذاب شوند. ولی در روز قيامت اراده هيچ کس جز خداوند حاکميّت ندارد.

    کيفری که در روز قيامت يا در دنيا به کفار می رسد، نتيجه ستمی است خود ايشان به خود روا داشتند. با پوشاندن حق و عدل هم خود هم جامعه را از مسير هدايت و جذب پاداش و بالندگی و آسايش روز آخر محروم نمودند.

    از اينرو در آخر آيه شريفه می فرمايد: « وَ الْكافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ.»

    5- خداوند فرمان انفاق کردن را با يادآوری معاد و رسيدن روز قيامت همراه کرده است تا نشانه ای باشد بر اينکه هرچه فرد به روز قيامت و رسيدن معاد و برپايی نظام حسابرسی به اعمال اين دنيا مؤمن تر و باورمندتر باشد، وابستگيش به دنيای فانی، اموال و ذخاير دنيوی کمتر می شود و آسانتر از روزی که خداوند به او داده است انفاق می کند. در واقع به اصطلاح ما يکی از کارکردهای ايمان به معاد و روز آخر «انفاق از روزی» است.

    همان که در ابتدای سوره بقره درباره آيات 2 و 3 گفته شد که يکی از کارکردهای ايمان به غيب «انفاق از روزی» است.
    با اين بيان روشن و با آنچه از آيه 46 سوره بقره (آيه اوّل) به دست آمد، می توان نتيجه گيری کرد که ياد معاد و ايمان به معاد هم نماز خواندن و هم انفاق کردن را سهل و آسان می کند.
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [پنجشنبه 1398-02-19] [ 03:35:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز دوم، آیه دوم ، دومین تدبر ...
    روز دوم، آیه دوم ، دومین تدبر

    جزء دوّم قرآن کريم/ آيه 177 سوره بقره:
    موضوع: ايمان به معاد يکی از باورهای تکليف شده به انسان متّقی و کارکرد آن

    ?« لَيْسَ الْبِرَّ اَن تُوَلُّواْ وُجُوهَكُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لَكِنَّ الْبِرَّ مَنْ ءَامَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْاَخِرِ وَ الْمَلَئكَةِ وَ الْكِتَابِ وَ النَّبِيِّنَ وَ ءَاتَی الْمَالَ عَلَی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبَی وَ الْيَتَامَی وَ الْمَسَاكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ السَّائلِينَ وَ فِی الرِّقَابِ وَ اَقَامَ الصَّلَوةَ وَ ءَاتَی الزَّكَوةَ وَ الْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُواْ وَ الصَّابِرِينَ فىِ الْبَأسَاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حِينَ الْبَأسِ اُوْلَئكَ الَّذِينَ صَدَقُواْ وَ اُوْلَئكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ »

    نيكى آن نيست كه روى خود به جانب مشرق و مغرب كنيد، بلكه نيكوكار كسى است كه به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب خدا و پيامبران ايمان آورد. و مال خود را، با آنكه دوستش دارد، به خويشاوندان و يتيمان و درماندگان و مسافران و گدايان و دربندماندگان ببخشد. و نماز بگزارد و زكات بدهد. و نيز كسانى هستند كه چون عهدى مىبندند بدان وفا مىكنند. و آنان كه در بينوايى و بيمارى و به هنگام جنگ صبر مىكنند، اينان راستگويان و پرهيزگارانند. (بقره/177)

    ⁉پرسشها:

    1- در آيه 177سوره بقره شخص نيکوکار به داشتن چه ايمانهايی توصيف شده است؟

    2- به نظر شما آيه 177 سوره بقره با آيات 3 و 4 سوره بقره چه شباهتهايی دارد؟
    3- شخص نيکوکار موصوف به باورهای مذکور در آيه 177 سوره بقره چه عملکردی در جامعه دارد؟ به عبارت ديگر باورمندی او موجب چه اعمالی از جانب او می شود؟

    4- با توجّه به آيه 177 سوره بقره باورمندی فرد موجب چه صفاتی در او می شود؟
    5- با توجّه به آيه 177 متّقون چه کسانی هستند؟

    ✔پاسخها:
    1- شخص نيکوکار به داشتن ايمان به خداوند، ايمان به روز جزا، ايمان به ملائکه، ايمان به قرآن کريم، ايمان به پيامبران توصيف می شود.

    2- ايمان به خداوند، ايمان به روز جزا، ايمان به ملائکه، و ايمان از جانب خداوند بودن وحی همان ايمان به غيب در آيا سه و چهار سوره بقره است.

    3- مهمترين عملکرد شخص نيکوکار مؤمن به خداوند و روز جزا عبارتست از:
    - انفاق از آن چيزهايی است که خود به آن نياز دارد و مايحتاج اوست.
    - عملکرد ديگر برپای داشتن نماز
    - عملکرد سوم دادن زکات که تکليف واجب مالی است.

    4- صفاتی که شخص نيکوکار مؤمن به خداوند و روز جزا :
    - وفای به عهد
    - صبر بر سختيها
    - صداقت و راستگويی
    - تقوا و پارسايی

    5- در واقع متّقون همان نيکوکاران مؤمن به ايمانهای شمرده شده در آيه 177 سوره بقره با عملکرد نامبرده در آن آيه هستند.
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 02:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز اول ، آیه اول ، اولین تدبر ...
    روز اول ، آیه اول ، اولین تدبر

    ?« الَّذِينَ يَظُنُّونَ اَنَّهُمْ مُلَاقُواْ رَبِّهِمْ وَ اَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ »
    « آنان كه گمان می برند كه با پروردگار خود ديدار خواهند كرد و نزد او باز می گردند. (بقره/46) »

    ⁉پرسشها:
    1- در آيه 46 سوره بقره به کدام يک از باورهای دينی اشاره شده است؟
    2- از نظر لفظ و معنا چه رابطه ای ميان آيه 46 و آيه 45 سوره بقره است؟
    3- گمان بردن به ملاقات با خدا و بازگشت به سوی او چه صفتی را برای نفس ايجاد می کند؟
    4- چرا گمان بردن به ملاقات با خداوند نماز خواندن را آسان می کند؟
    تا اينجا ارسال شد.

    ✔پاسخها:
    1- آيه 46 سوره بقره به بازگشت انسان به سوی خداوند و ملاقات با خداوند اشاره دارد.
    2- «الّذينَ» در اوّل آيه 46 صفت واژه خاشعين در آخر آيه 45 است.
    3- گمان ملاقات با خداوند در روز جزا صفت «خشوع» را در انسان ايجاد کرده افزايش می دهد.
    4- اگر کمترين گمان و ظن را به ملاقات با خداوند مقتدر داشته باشيم که همه هستی انسان به دست اوست، هنگام ايستادن در برابرش خاشع خواهيم بود و نماز را با دقّت
    بيشتری به جای خواهيم آورد و از نماز بهره ها خواهيم بُرد.
    علامه طباطبايی (ره) معتقد است: به كار بردن مظنّه در جای علم، برای اشاره به اين بوده، كه اگر انسان متوجّه شود به اينكه ربّی و پروردگاری، دارد كه ممكن است روزی با او ديدار كند، و بسويش برگردد، در ترك مخالفت و رعايت احتياط صبر نمی كند، تا علم برايش حاصل شود، بلكه همان مظنّه او را وادار به احتياط می كند. ( ترجمه الميزان، ج‏1، ص: 229)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 02:27:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت