راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • مجموعه روایات درباره صبر
  • مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
  • چه کسی شایسته امامت است؟
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای پنجاه و دوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هشتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و سوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)
  • هلاک شدگان امام علی
  • جایگاه چشم
  • ارزش صبر و تحمل
  • بهای جان انسان
  • فقر و غنی حقیقی
  • راه برخورد با مصيبت ها
  • دو چيز ناپايدار
  • کارکرد عقل و صبر
  • حقیقت انسان
  • ماهیت صبر
  • رأس ارزش های اخلاقی
  • نحوه ارتباط قلب و چشم
  • عاقبت مقابله با حق
  • 5 پند مهم از امام علی
  • سختتر از تنگدستی
  • سنگین و سبکی حق و باطل
  • عوامل استحكام دين و دنيا
  • حکمت فضایل اخلاقی
  • کلام پرتکرار امام علی بر روی منبرها
  • راه خودسازی
  • زیور تهیدستی و بی نیازی
  • تأثیر دولت و قدرت بر اندیشه
  • تقوی در خلوت گاه
  • کسی که خوارج را فریفت
  • توصیه امام درباره فقر
  • خداشناسى در حوادث روزگار
  • رابطه شهوت و قدرت
  • مسؤوليّت نعمت هاى الهى
  • شناخت گوهر انسان
  • اثر قدرت
  • واکنش های درست در برابر رفتارها و آدم های بد
  • اندیشه درست
  • ضرورت خودسازی
  • ارزش همانند شدن با خوبان
  • نتیجه صبر
  • مرگ
  • عاقبت مقابله با حق
  • علی از زبان علی (دروغ و گمراهی)
  • ابزار مدیریت
  • سرزنش و گرفتن حق
  • رابطه رعایت حق و برده داری
  • ماهیت فقر



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      جایگاه چشم ...
    جایگاه چشم

    جایگاه چشم

     

     الْعَيْنُ وِكَاءُ السَّهِ.

     چشم، بند ظرف حوادث است.

     

    سید رضى گويد: «اين كلام امام عليه السّلام از استعاره هاى شگفت است، كه نشستنگاه را به مشك، و چشم را به سربند آن تشبيه كرد، و آنگاه كه بند گشوده شود آنچه در مشك است بيرون ريزد. مشهور است كه اين سخن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، ولى عدّه اى آن را از امير المؤمنين عليه السّلام نقل كرده اند، اين حكمت را «مبرّد» در كتاب «مقتضب» در باب لفظ به حروف آورده، و ما آن را در كتاب خود كه «مجازات آثار نبوى» نام دارد آورده ايم.

    .

    حکمت 466

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ✔مطلب ندارد, خلقت انسان, جایگاه چشم
    [چهارشنبه 1399-09-19] [ 04:38:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      دو چيز ناپايدار ...
    دو چيز ناپايدار

    دو چيز ناپايدار 


     سزاوار نيست كه بنده خدا به دو خصلت اعتماد كنند:

    تندرستى و توانگرى.

    زيرا در تندرستى ناگاه او را بيمار بينى، و در توانگرى ناگاه او را تهيدست.

    .

    حکمت 426

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, سلامتی بدن, فقر
    [جمعه 1399-09-14] [ 10:00:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حقیقت انسان ...
    حقیقت انسان

    حقیقت انسان

     

     بيچاره فرزند آدم!

    اجلش پنهان، بيمارى هايش پوشيده،

    اعمالش همه نوشته شده.

    پشّه اى او را آزار مى دهد،

    جرعه اى گلو گيرش شده او را از پاى در آورد،

    و عرق كردنى او را بد بو سازد.

    .

    حکمت 419

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ✔مطلب ندارد, خلقت انسان
    [سه شنبه 1399-09-11] [ 10:08:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      سختتر از تنگدستی ...
    سختتر از تنگدستی

    سختتر از تنگدستی

     

    آگاه باشيد كه فقر نوعى بلا است.

    و سخت تر از تنگدستى بيمارى تن

    و سخت تر از بيمارى تن، بيمارى قلب است،

    آگاه باشيد كه همانا عامل تندرستى تن، تقواى دل است.

    .

    حکمت 388

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, قلب, سلامتی بدن, فقر
    [شنبه 1399-09-08] [ 10:39:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شناخت گوهر انسان ...
    شناخت گوهر انسان

    شناخت گوهر انسان

     

    فِي تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ،

    عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ.

     

     در دگرگونى روزگار،

    گوهر شخصيّت مردان شناخته مى شود.

    .

    حکمت 217

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت انسان
    [چهارشنبه 1399-07-23] [ 07:17:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      اثر قدرت ...
    اثر قدرت

    اثر قدرت

     

    مَنْ مَلَكَ اسْتَأْثَرَ.


     هر كس قدرت به دست آورد،

    زورگويى دارد.

    .

    حکمت 160

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ✔مطلب ندارد, جوانمردی, خلقت انسان
    [سه شنبه 1399-07-15] [ 10:59:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      تمام بودن حجت بر تمام انسانها ...
    تمام بودن حجت بر تمام انسانها

     تمام بودن حجت بر تمام انسانها

     

    قَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ،

    وَ قَدْ هُدِيتُمْ إِنِ اهْتَدَيْتُمْ،

    وَ أُسْمِعْتُمْ إِنِ اسْتَمَعْتُم.

     

    اگر چشم بينا داشته باشيد، حقيقت را نشانتان داده اند،

    اگر هدايت مى طلبيد شما را هدايت كردند،

    اگر گوش شنوا داريد، حق را به گوشتان خواندند.

    .

    حکمت 157

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ✔مطلب ندارد, اقسام ایمان, خلقت انسان
     [ 10:42:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      عاقبت ...
    عاقبت

    عاقبت

     

    لِكُلِّ امْرِئٍ عَاقِبَةٌ، حُلْوَةٌ أَوْ مُرَّةٌ.

    هر كس را پايانى است، تلخ يا شيرين.

    .

    حکمت 151

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت انسان
     [ 10:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      هلاکت انسان ...
    هلاکت انسان

     هلاکت انسان

     

    هَلَكَ امْرُؤٌ لَمْ يَعْرِفْ قَدْرَهُ.

     نابود شد كسى كه ارزش خود را ندانست.

    .

    حکمت 149

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت انسان
     [ 09:59:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نیمی از پیری ...
    نیمی از پیری

    نیمی از پیری

     

     الْهَمُّ نِصْفُ الْهَرَمِ.

    اندوه خوردن، نيمى از پيرى است.

    .

    حکمت 143

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ✔مطلب ندارد, خلقت انسان, سلامتی بدن
    [دوشنبه 1399-07-14] [ 05:39:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      رابطه محیط زیست و سلامت بدن ...
    رابطه محیط زیست و سلامت بدن

    رابطه محیط زیست و سلامت بدن

     

     تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ،

    فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ،

    أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ.

     


    در آغاز سرما خود را بپوشانيد،

    و در پايانش آن را دريابيد،

    زيرا با بدن ها همان مى كند كه با برگ درختان خواهد كرد:

    آغازش مى سوزاند، و پايانش مى روياند.

    .

    حکمت 128

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

     

    موضوعات: ◀حکمت ها, ✔مطلب ندارد, سلامتی بدن
    [شنبه 1399-07-12] [ 03:21:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شگفتی های خلقت انسان ...
    شگفتی های خلقت انسان

    شگفتی های خلقت انسان

     

    اعْجَبُوا لِهَذَا الْإِنْسَانِ،

    يَنْظُرُ بِشَحْمٍ

    وَ يَتَكَلَّمُ بِلَحْمٍ

    وَ يَسْمَعُ بِعَظْمٍ

    وَ يَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْمٍ.

     

     از ويژگى هاى انسان در شگفتى مانيد، كه:

    با پاره اى «پى» مى نگرد،

    و با «گوشت» سخن مى گويد،

    و با «استخوان» مى شنود،

    و از «شكافى» نفس مى كشد.

    .

    حکمت 8

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت انسان
    [جمعه 1399-06-28] [ 03:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه آفرینش عوالم ...
    نحوه آفرینش عوالم

    شگفتى آفرينش پديده ها


    از نشانه هاى توانايى و عظمت خدا،

    و شگفتى ظرافت هاى صنعت او آن است كه؛

    از آب درياى موج زننده، و امواج فراوان شكننده، خشكى آفريد،

    و به طبقاتى تقسيم كرد، سپس طبقه ها را از هم گشود،

    و هفت آسمان را آفريد، كه به فرمان او برقرار ماندند،

    و در اندازه هاى معيّن استوار شدند.

    و زمين را آفريد كه دريايى سبز رنگ و روان آن را بر دوش مى كشد،

    زمين در برابر فرمان خدا فروتن، و در برابر شكوه پروردگارى تسليم است،

    و آب روان از ترس او ايستاد.

    سپس صخره ها، تپه ها، و كوه هاى بزرگ را آفريد،

    آنها را در جايگاه خود ثابت نگاه داشت،

    و در قرارگاهشان استقرار بخشيد.

    پس كوه ها در هوا و ريشه هاى آن در آب رسوخ كرد.

    كوه ها از جاهاى پست و هموار سر بيرون كشيده و كم كم ارتفاع يافتند،

    و ريشه آن در دل زمين ريشه دوانيد،

    قلّه ها سر به سوى آسمان بر افراشت،

    و نوك آنها را طولانى ساخت تا تكيه گاه زمين، و ميخ هاى نگهدارنده آن باشد.

    سپس زمين با حركات شديدى كه داشت آرام گرفت،

    تا ساكنان خود را نلرزاند،

    و آنچه بر پشت زمين است سقوط نكند،

    يا از جاى خويش منتقل نگردد.

    پس پاك و منزّه است خدايى كه زمين را در ميان آن همه از امواج نا آرام، نگه داشت،

    و پس از رطوبت آن را خشك ساخت،

    و آن را جايگاه زندگى مخلوقات خود گردانيد،

    و چون بسترى بر ايشان بگستراند،

    بر روى دريايى عظيم و ايستاده اى كه روان نيست

    و تنها بادهاى تند آن را بر هم مى زند،

    و ابرهاى پرباران آن را مى جنباند

    «و توجه به اين شگفتى ها درس عبرتى است براى كسى كه بترسد».

    .

    خطبه 211

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [یکشنبه 1399-06-16] [ 11:36:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اصول علمی خداشناسی و توحید که درهیچ یک از خطبه های دیگر امام علی یافت نمی شود ...
    اصول علمی خداشناسی و توحید که درهیچ یک از خطبه های دیگر امام علی یافت نمی شود

    (در اصول كافى ج 1 ص 131 آمده است كه اين سخنرانى در شهر كوفه ايراد شد. در پيرامون توحيد و خداشناسى است كه اصول علمى آن در هيچ خطبه اى يافت نمى شود.)

     

    شناساندن صحيح خداوند سبحان


    كسى كه كيفيّتى براى خدا قائل شد يگانگى او را انكار كرده،

    و آن كس كه همانندى براى او قرار داد به حقيقت خدا نرسيده است.

    كسى كه خدا را به چيزى تشبيه كرد به مقصد نرسيد.

    آن كس كه به او اشاره كند يا در وهم آورد، خدا را بى نياز ندانسته است.

    هر چه كه ذاتش شناخته شده باشد آفريده است،

    و آنچه در هستى به ديگرى متّكى باشد داراى آفريننده است.

    سازنده اى غير محتاج به ابزار،

    اندازه گيرنده اى بى نياز از فكر و انديشه،

    و بى نياز از يارى ديگران است.

    با زمان ها همراه نبوده،

    و از ابزار و وسائل كمك نگرفته است.

    هستى او برتر از زمان،

    و وجود او بر نيستى مقدّم است،

    و ازليّت او را آغازى نيست.


    با پديد آوردن حواس، روشن مى شود كه حواسّى ندارد،

    و با آفرينش اشياء متضاد، ثابت مى شود كه داراى ضدّى نيست،

    و با هماهنگ كردن اشياء دانسته مى شود كه همانندى ندارد.

    خدايى كه روشنى را با تاريكى،

    آشكار را با نهان،

    خشكى را با ترى،

    گرمى را با سردى، ضدّ هم قرار داد،

    و عناصر متضاد را با هم تركيب و هماهنگ كرد،

    و بين موجودات ضدّ هم، وحدت ايجاد كرد،

    آنها را كه با هم دور بودند نزديك كرد،

    و بين آنها كه با هم نزديك بودند فاصله انداخت.

     

    خدايى كه حدّى ندارد،

    و با شماره محاسبه نمى گردد،

    كه همانا ابزار و آلات، دليل محدود بودن خويشند

    و به همانند خود اشاره مى شوند.

    اينكه مى گوييم موجودات از فلان زمان پديد آمده اند پس قديم نمى توانند باشند و حادثند،

    و اين كه مى گوييم حتما پديد آمدند، ازلى بودن آنها رد مى شود،

    و اينكه مى گوييم اگر چنين بودند كامل مى شدند، پس در تمام جهات كامل نيستند.

    خدا با خلق پديده ها در برابر عقل ها جلوه كرد،

    و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است،

    و حركت و سكون در او راه ندارد،

    زيرا او خود حركت و سكون را آفريد،

    چگونه ممكن است آنچه را كه خود آفريده در او اثر بگذارد؟!

    يا خود از پديده هاى خويش اثر پذيرد؟!

    اگر چنين شود، ذاتش چون ديگر پديده ها تغيير مى كند،

    و اصل وجودش تجزيه مى پذيرد،

    و ديگر ازلى نمى تواند باشد،

    و هنگامى كه (به فرض محال) آغازى براى او تصوّر شود پس سرآمدى نيز خواهد داشت،

    و اين آغاز و انجام، دليل روشن نقص و نقصان و ضعف دليل مخلوق بودن، و نياز به خالقى ديگر داشتن است.

    پس نمى تواند آفريدگار همه هستى باشد،

    و از صفات پروردگار كه «هيچ چيز در او مؤثر نيست، و نابودى و تغيير و پنهان شدن در او راه ندارد» خارج مى شود.

    خدا فرزندى ندارد تا فرزند ديگرى باشد،

    و زاده نشده تا محدود به حدودى گردد،

    و برتر است از آن كه پسرانى داشته باشد،

    و منزّه است كه با زنانى ازدواج كند.

     

    انديشه ها به او نمى رسند تا اندازه اى براى خدا تصوّر كنند،

    و فكرهاى تيزبين نمى توانند او را درك كند، تا صورتى از او تصوّر نمايند،

    حواس از احساس كردن او عاجز،

    و دست ها از لمس كردن او ناتوان است

    و تغيير و دگرگونى در او راه ندارد،

    و گذشت زمان تأثيرى در او نمى گذارد،

    گذران روز و شب او را سالخورده نسازد،

    و روشنايى و تاريكى در او اثر ندارد.

    خدا با هيچ يك از اجزاء و جوارح و اعضاء و اندام، و نه با عرضى از اعراض، و نه با دگرگونى ها و تجزيه، وصف نمى گردد.

    براى او اندازه و نهايتى وجود ندارد،

    و نيستى و سرآمدى نخواهد داشت،

    چيزى او را در خود نمى گنجاند كه بالا و پايينش ببرد،

    و نه چيزى او را حمل مى كند كه كج يا راست نگه دارد.

    نه در درون اشياء قرار دارد و نه بيرون آن،

    حرف مى زند نه با زبان و كام و دهان،

    مى شنود نه با سوراخ هاى گوش و عضو شنوايى،

    سخن مى گويد نه با به كار گرفتن الفاظ در بيان،

    حفظ مى كند نه با رنج به خاطر سپردن،

    مى خواهد نه با به كار گيرى انديشه،

    دوست دارد و خشنود مى شود نه از راه دلسوزى،

    دشمن مى دارد و به خشم مى آيد نه از روى رنج و نگرانى.

    به هر چه اراده كند، مى فرمايد «باش»، پديد مى آيد

    نه با صوتى كه در گوش ها نشيند، و نه فريادى كه شنيده مى شود،

    بلكه سخن خداى سبحان همان كارى است كه ايجاد مى كند.

    پيش از او چيزى وجود نداشته و گر نه خداى ديگرى مى بود.

     

    شناخت قدرت پروردگار


    نمى شود گفت «خدا نبود و پديد آمد» كه در آن صورت صفات پديده ها را پيدا مى كند،

    و نمى شود گفت «بين خدا و پديده ها جدايى است» و «خدا بر پديده ها برترى دارد»

    تا سازنده و ساخته شده همانند تصوّر شوند، و خالق و پديد آمده با يكديگر تشبيه گردند.

    مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوى ديگران آفريد،

    و در آفرينش پديده ها از هيچ كسى يارى نگرفت،

     

    خلقت زمین

     

    زمين را آفريد و آن را بر پا نگهداشت بدون آن كه مشغولش سازد،

    و در حركت و بى قرارى، آن را نظم و اعتدال بخشيد،

    و بدون ستونى آن را به پاداشت،

    و بدون استوانه ها بالايش برد،

    و از كجى و فرو ريختن نگهداشت

    و از سقوط و درهم شكافتن حفظ كرد.

    ميخ هاى زمين را محكم،

    و كوه هاى آن را استوار،

    و چشمه هايش را جارى،

    و درّه ها را ايجاد كرد.

    آنچه بنا كرده به سستى نگراييد،

    و آنچه را توانا كرد ناتوان نشد.

    خدا با بزرگى و قدرت بر آفريده ها حاكم است،

    و با علم و آگاهى از باطن و درونشان با خبر است،

    و با جلال و عزّت خود از همه برتر و بالاتر است،

    چيزى از فرمان او سرپيچى نمى كند،

    و چيزى قدرت مخالفت با او را ندارد تا بر او پيروز گردد،

    و شتابنده اى از او توان گريختن ندارد كه بر او پيشى گيرد،

    و به سرمايه دارى نياز ندارد تا او را روزى دهد.

    همه در برابر او فروتنند،

    و در برابر عظمت او ذليل و خوارند.

    از قدرت و حكومت او به سوى ديگرى نمى توان گريخت،

    كه از سود و زيانش در امان ماند.

    همتايى ندارد تا با او برابرى كند،

    و او را همانندى نيست كه شبيه او باشد.

     

     معاد و آفرينش دوباره پديده ها


    اوست نابود كننده پديده ها پس از آفرينش، كه گويا موجودى نبود.

    نابودى جهان پس از پديد آمدن، شگفت آورتر از آفرينش آغازين آن نيست.

    چگونه محال است در صورتى كه اگر همه جانداران جهان، از پرندگان و چهارپايان، آنچه در آغل است و آنچه در بيابان سرگرم چراست،

    از تمام نژادها و جنس ها،

    درس نخوانده و انسان هاى زيرك،

    گرد هم آيند تا پشّه اى را بيافرينند، توان پديد آوردن آن را ندارند، و راه پيدايش آن را نمى شناسند،

    كه عقلهايشان سرگردان و در شناخت آن حيران مى مانند،

    و نيروى آنها سست و به پايان مى رسد،

    و رانده و درمانده باز مى گردند،

    آنگاه اعتراف به شكست مى كنند،

    و اقرار دارند كه نمى توانند پشّه اى بيافرينند و از نابود ساختنش ناتوانند.

    و همانا پس از نابودى جهان تنها خداى سبحان باقى مى ماند،

    تنهاى تنها كه چيزى با او نيست،

    آنگونه كه قبل از آفرينش جهان چيزى با او نبود،

    نه زمانى و نه مكان، بى وقت و بى زمان.

    در آن هنگام مهلت ها به سر آيد،

    سال ها و ساعت ها سپرى شود

    و چيزى جز خداى يگانه قهّار باقى نمى ماند

    كه بازگشت همه چيز به سوى اوست.

    پديده ها، چنان كه در آغاز آفريده شدن قدرتى نداشتند،

    به هنگام نابودى نيز قدرت مخالفتى ندارند،

    زيرا اگر مى توانستند پايدار مى ماندند.

     

    آفرينش چيزى براى خدا رنج آور نبوده

    و در آفرينش موجودات دچار فرسودگى و ناتوانى نشده است.

    موجودات را براى استحكام حكومتش نيافريده،

    و براى ترس از كمبود و نقصان پديد نياورده است.

    آفرينش مخلوقات نه براى يارى خواستن در برابر همتايى بود كه ممكن است بر او غلبه يابد،

    و نه براى پرهيز از دشمنى بود كه به او هجوم آورد،

    و نه براى طولانى شدن دوران حكومت،

    و نه براى پيروز شدن بر شريك و همتائى مخالف،

    و نه براى رفع تنهايى.

    سپس همه موجودات را نابود مى كند،

    نه براى خستگى از اداره آنها،

    و نه براى آسايش و استراحت،

    و نه به خاطر رنج و سنگينى كه براى او داشتند،

    و نه براى طولانى شدن ملال آور زندگيشان،

    بلكه خداوند با لطف خود موجودات را اداره مى فرمايد،

    و با فرمان خود همه را بر پا مى دارد،

    و با قدرت خود همه را استوار مى كند.
    سپس بدون آن كه نيازى داشته باشد بار ديگر همه را باز مى گرداند،

    نه براى اينكه از آنها كمكى بگيرد،

    و نه براى رها شدن از تنهايى تا با آنها مأنوس شود،

    و نه آن كه تجربه اى به دست آورد،

    و نه براى آن كه از فقر و نياز به توانگرى رسد،

    و يا از ذلّت و خوارى به عزّت و قدرت راه يابد.

    .

    خطبه 186

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ معاد و نشانه های قیامت در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت زمین
    [پنجشنبه 1399-06-06] [ 05:30:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شگفتی خلقت مورچه و ملخ از نگاه امام علی ...
    شگفتی خلقت مورچه و ملخ از نگاه امام علی

     خدا شناسى


    ستايش خداوندى را سزاست كه حواس پنجگانه او را درك نكنند،

    و مكان ها او را در برنگيرند،

    ديدگان او را ننگرند،

    و پوشش ها او را پنهان نسازند،

    با حدوث آفرينش ازلى بودن خود را ثابت كرد،

    و با پيدايش انواع پديده ها، وجود خود را اثبات فرمود،

    و با همانند داشتن مخلوقات ثابت شد كه خدا همانندى ندارد.

    خدا در وعده هاى خود راستگو،

    و برتر از آن است كه بر بندگان ستم روا دارد،

    ميان مخلوقات به عدل و داد رفتار كرد،

    و در اجراى احكام عادلانه فرمان داد،

    حادث بودن اشياء، گواه بر ازليّت او،

    و ناتوانى پديده ها، دليل قدرت بى مانند او،

    و نابودى پديده ها، گواه دائمى بودن اوست.

    خدا يكى است نه با شمارش،

    و همبستگى است نه با محاسبه زمان،

    بر پاست نه با نگهدارنده اى.

    انديشه ها او را مى شناسند نه با درك حواس،

    نشانه هاى خلقت به او گواهى مى دهند نه به حضور مادّى،

    فكرها و انديشه ها بر ذات او احاطه ندارند،

    كه با آثار عظمت خود بر آنها تجلّى كرده است،

    و نشان داد كه او را نمى توانند تصوّر كنند،

    و داورى اين ناتوانى را بر عهده فكرها و انديشه ها نهاد.

    بزرگى نيست داراى درازا و پهنا و ژرفها،

    كه از جسم بزرگى برخوردار باشد،

    و با عظمتى نيست كه كالبدش بى نهايت بزرگ و ستبر باشد،

    بلكه بزرگى خدا در مقام و رتبت،

    و عظمت او در قدرت و حكومت اوست.

     

     ويژگى هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از زبان امام علی


    گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده خدا،

    و پيامبر برگزيده، و امانت دار پسنديده اوست «درود خدا بر او و عترت او باد»

    خدا او را با حجّت هاى الزام كننده،

    و پيروزى آشكار، و راه روشن فرستاد.

    پس رسالت خود را آشكارا رساند،

    و مردم را به راه راست وا داشت،

    و آن را به همگان نشان داد،

    و نشانه هاى هدايت را بر افراشت،

    و چراغ هاى روشن را بر سر راه آدميان گرفت،

    رشته هاى اسلام را استوار كرد،

    و دستگيره هاى ايمان را محكم و پايدار كرد.

     

    راه هاى خداشناسى (مخلوقات)


    اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگى نعمت هاى او مى انديشيدند،

    به راه راست باز مى گشتند، و از آتش سوزان مى ترسيدند،

    امّا دل ها بيمار، و چشم ها معيوب است.

    آيا به مخلوقات كوچك خدا نمى نگرند كه چگونه آفرينش آن را استحكام بخشيد؟

    و تركيب اندام آن را برقرار،

    و گوش و چشم براى آن پديد آورد،

    و استخوان و پوست متناسب خلق كرد.

     

    خلقت مورچه


    به مورچه و كوچكى جثّه آن بنگريد،

    كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نمى شود،

    نگاه كنيد چگونه روى زمين راه مى رود،

    و براى به دست آوردن روزى خود تلاش مى كند

    دانه ها را به لانه خود منتقل مى سازد،

    و در جايگاه مخصوص نگه مى دارد،

    در فصل گرما براى زمستان تلاش كرده،

    و به هنگام درون رفتن، بيرون آمدن را فراموش نمى كند.

    روزى مورچه تضمين گرديده،

    و غذاهاى متناسب با طبعش آفريده شده است.

    خداوند منّان از او غفلت نمى كند،

    و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمى سازد،

    گر چه در دل سنگى سخت و صاف يا در ميان صخره اى خشك باشد.

    اگر در مجارى خوراك و قسمتهاى بالا و پايين دستگاه گوارش

    و آنچه در درون شكم او از غضروف هاى آويخته به دنده و شكم،

    و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، انديشه نمايى،

    از آفرينش مورچه دچار شگفتى شده و از وصف او به زحمت خواهى افتاد.

    پس بزرگ است خدايى كه مورچه را بر روى دست و پايش بر پاداشت،

    و پيكره وجودش را با استحكام نگاه داشت،

    و در آفرينش آن هيچ قدرتى او را يارى نداد،

    و هيچ آفريننده اى كمكش نكرد.

    اگر انديشه ات را به كار گيرى تا به راز آفرينش پى برده باشى،

    دلائل روشن به تو خواهند گفت كه آفريننده مورچه كوچك همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست،

    به جهت دقّتى كه جدا جدا در آفرينش هر چيزى به كار رفته،

    و اختلافات و تفاوت هاى پيچيده اى كه در خلقت هر پديده حياتى نهفته است.

    همه موجودات سنگين و سبك، بزرگ و كوچك، نيرومند و ضعيف، در اصول حيات و هستى يكسانند.

     

    و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يكى است.

    پس انديشه كن در آفتاب و ماه، و درخت و گياه، و آب و سنگ، و اختلاف شب و روز،

    و جوشش درياها، و فراوانى كوه ها، و بلنداى قلّه ها،

    و گوناگونى لغت ها، و تفاوت زبان ها، كه نشانه هاى روشن پروردگارند.

    پس واى بر آن كس كه تقدير كننده را نپذيرد،

    و تدبير كننده را انكار كند.

    گمان كردند كه چون گياهانند و زارعى ندارند،

    و اختلاف صورت هايشان را سازنده اى نيست،

    بر آنچه ادّعا مى كنند حجّت و دليلى ندارند،

    و بر آنچه در سر مى پرورانند تحقيقى نمى كنند،

    آيا ممكن است ساختمانى بدون سازنده، يا جنايتى بدون جنايتكار باشد.

     

     شگفتى آفرينش ملخ


    و اگر خواهى در شگفتى ملخ سخن گو،

    كه خدا براى او دو چشم سرخ، دو حدقه چونان ماه تابان آفريد،

    و به او گوش پنهان، و دهانى متناسب اندامش بخشيده است،

    داراى حواس نيرومند، و دو دندان پيشين است كه گياهان را مى چيند،

    و دو پاى داس مانند كه اشياء را بر مى دارد.

    كشاورزان براى زراعت از آنها مى ترسند

    و قدرت دفع آنها را ندارند گرچه همه متّحد شوند.

    ملخ ها نيرومندانه وارد كشتزار مى شوند

    و آنچه ميل دارند مى خورند،

    در حالى كه تمام اندامشان به اندازه يك انگشت باريك نيست.

    پس بزرگ است خداوندى كه تمام موجودات آسمان و زمين، خواه و ناخواه او را سجده مى كنند،

    و در برابر او با خضوع چهره بر خاك مى نهند،

    و رشته اطاعت او را در تندرستى و ناتوانى به گردن مى نهند،

    و از روى ترس و بيم، زمام اختيار خود را به او مى سپارند.

     

    خلقت پرندگان


    پرندگان رام فرمان اويند،

    و از تعداد پرها و نفس هاى پرندگان آگاه است،

    برخى را پرنده آبى و گروهى را پرنده خشكى آفريد،

    و روزى آنها را مقدّر فرمود، و اقسام گوناگون آنها را مى داند.

    اين كلاغ است و آن عقاب،

    اين شتر مرغ است و آن كبوتر.

    هر پرنده اى را با نام خاصّى فرا خواند، و روزى اش را فراهم كرد.


    خدايى كه ابرهاى سنگين را ايجاد،

    و باران هاى پى در پى را فرستاد،

    و سهم باران هر جايى را معيّن فرمود

    ، زمين هاى خشك را آبيارى كرد،

    و گياهان را پس از خشكسالى روياند.

    .

    خطبه 185

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت پرندگان و موجودات کوچک, خلقت مورچه, خلقت ملخ
    [چهارشنبه 1399-06-05] [ 06:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شگفتی هلی خلقت طاووس ...
    شگفتی هلی خلقت طاووس

     شگفتى آفرينش انواع پرندگان


    خداوند پديده هاى شگفتى از جانداران حركت كننده، و بى جان، برخى ساكن و آرام، بعضى حركت كننده و بى قرار، آفريده است،

    و شواهد و نمونه هايى از لطافت صنعت گرى و قدرت عظيم خويش بپاداشته،

    چندان كه تمام انديشه ها را به اعتراف واداشته،

    و سر به فرمان او نهاده اند،

    و در گوش هاى ما بانگ براهين يكتايى او پيچيده است.

    آنگونه كه پرندگان گوناگون را بيافريد،

    و آنان را در شكاف هاى زمين، و رخنه درّه ها و فراز كوه ها مسكن داد،

    با بال هاى متفاوت و شكل و هيأتهاى گوناگون،

    كه زمام آنها به دست اوست،

    پرندگانى كه با بالهاى خود در لابلاى جوّ گسترده و فضاى پهناور پرواز مى كنند.

    آنها را از ديار نيستى در شكل و ظاهرى شگفت آور بيافريد،

    و استخوان هاشان را از درون در مفصل هاى پوشيده از گوشت به هم پيوند داد.

    برخى از پرندگان را كه جثّه سنگين داشتند از بالا رفتن و پروازهاى بلند و دور بازداشت،

    آنگونه كه آرام و سنگين در نزديكى زمين بال مى زنند.

    پرندگان را با لطافت قدرتش و دقّت صنعتش، در رنگ هاى گوناگون با زيبايى خاصّى رنگ آميزى كرد،

    گروهى از آنها را تنها با يك رنگ بياراست كه رنگ ديگرى در آن راه ندارد،

    دسته اى ديگر را در رنگ مخالف آن فرو برد،

    جز اطراف گردنشان كه چونان طوقى آويخته، مخالف رنگ اندامشان است.

     

     شگفتى هاى آفرينش طاووس


    و از شگفت انگيزترين پرندگان در آفرينش، طاووس است،

    كه آن را در استوارترين شكل موزون بيافريد،

    و رنگ هاى پر و بالش را به نيكوترين رنگ ها بياراست،

    با بال هاى زيبا كه پرهاى آن به روى يكديگر انباشته

    و دم كشيده اش كه چون به سوى مادّه پيش مى رود آن را چونان چترى گشوده و بر سر خود سايبان مى سازد،

    گويا بادبان كشتى است كه نا خدا آن را بر افراشته است.

    طاووس به رنگهاى زيباى خود مى نازد،

    و خوشحال و خرامان دم زيبايش را به اين سو و آن سو مى چرخاند،

    و سوى مادّه مى تازد،

    چون خروس مى پرد،

    و چون حيوان نر مست شهوت با جفت خويش مى آميزد،

    اين حقيقت را از روى مشاهده مى گويم،

    نه چون كسى كه بر اساس نقل ضعيفى سخن بگويد:

    اگر كسى خيال كند: «بار دار شدن طاووس به وسيله قطرات اشكى است كه در اطراف چشم نر حلقه زده و طاووس مادّه آن را مى نوشد آنگاه بدون آميزش با همين اشك ها تخمگذارى مى كند» افسانه بى اساس است.

    ولى شگفت تر از آن نيست كه مى گويند: «زاغ نر طعمه به منقار ماده مى گذارد كه همين عامل بار دار شدن زاغ است».


    گويا نى هاى پر طاووس چونان شانه هايى است كه از نقره ساخته،

    و گردى هاى شگفت انگيز آفتاب گونه كه به پرهاى اوست از زر ناب و پاره هاى زبرجد بافته شده است.

    اگر رنگ هاى پرهاى طاووس را به روييدنى هاى زمين تشبيه كنى، خواهى گفت: دسته گلى است كه از شكوفه هاى رنگارنگ گلهاى بهارى فراهم آمده است،

    و اگر آن را با پارچه هاى پوشيدنى همانند سازى، پس چون پارچه هاى زيباى پر نقش و نگار يا پرده هاى رنگارنگ يمن است،

    و اگر آن را با زيور آلات مقايسه كنى چون نگين هاى رنگارنگى است كه در نوارى از نقره با جواهرات زينت شده است.

     

     روانشناسى حيوانى طاووس


    طاووس، چون به خود بالنده مغرور راه مى رود،

    دم و بال هاى زيبايش را بر انداز مى كند،

    پس با توجه به زيبايى جامه و رنگ هاى گوناگون پرو بالش قهقهه سر مى دهد،

    امّا چون نگاهش به پاهاى او مى افتد، بانگى برآورد كه گويا گريان است،

    فرياد مى زند گويا كه دادخواه است،

    و گواه صادق دردى است كه در درون دارد،

    زيرا پاهاى طاووس چونان ساق خروس دو رگه (هندى و پارسى) باريك و زشت

    و در يك سو ساق پايش ناخنكى مخفى روييده است.

     

     شگفتى رنگ آميزى پرهاى طاووس


    بر فراز گردن طاووس به جاى يال، كاكلى سبز رنگ و پر نقش و نگار روييده،

    و بر آمدگى گردنش چونان آفتابه اى نفيس و نگارين است،

    و از گلوگاه تا روى شكمش به زيبايى وسمه يمانى رنگ آميزى شده،

    يا چون پارچه حرير برّاق يا آيينه اى شفّاف كه پرده بر روى آن افكندند.

    در اطراف گردنش گويا چادرى سياه افكنده كه چون رنگ آن شاداب و بسيار مى باشد،

    پندارى با رنگ سبز تندى در هم آميخته است كه در كنار شكاف گوش جلوه خاصّى دارد.

    كمتر رنگى مى توان يافت كه طاووس از آن در اندامش نداشته باشد،

    يا با شفّافيّت و صيقل فراوان و زرق و برق جامه اش آن را جلاى برترى نداده باشد.


    طاووس چونان شكوفه هاى پراكنده اى است كه باران بهار و گرماى آفتاب را در پرورش آن نقش چندانى نيست،

    و شگفت آور آن كه هر چند گاهى از پوشش پرهاى زيبا بيرون مى آيد،

    و تن عريان مى كند،

    پرهاى او پياپى فرو مى ريزد و از نو مى رويند،

    پرهاى طاووس چونان برگ خزان رسيده مى ريزند

    و دوباره رشد مى كنند و به هم مى پيوندند،

    تا ديگر بار شكل و رنگ زيباى گذشته خود را باز مى يابد،

    بى آن كه ميان پرهاى نو و ريخته شده تفاوتى وجود داشته باشد يا رنگى جابجا برويد.

    اگر در تماشاى يكى از پرهاى طاووس دقت كنى، لحظه اى به سرخى گل، و لحظه اى ديگر به سبزى زبرجد، و گاه به زردى زرناب جلوه مى كند.

     

    عجز انسان از درك حقائق موجود در پديده ها

     

    راستى، هوشهاى ژرف انديش و عقل هاى پر تلاش چگونه اين همه از حقائق موجود در پديده ها را مى توانند درك كنند؟

    و چگونه گفتار توصيف گران، به نظم كشيدن اين همه زيبايى را بيان توانند كرد؟

    و در درك كمترين اندام طاووس، گمانها از شناخت درمانده و زبان ها از ستودن آن در كام مانده اند.


    پس ستايش خداوندى را سزاست كه عقل ها را از توصيف پديده اى كه برابر ديدگان جلوه گرند ناتوان ساخت،

    پديده محدودى كه او را با تركيب پيكرى پر نقش و نگار، با رنگ ها و مرزهاى مشخص مى شناسد،

    باز هم از تعريف فشرده اش زبان ها عاجز و از وصف واقعى آن در مانده اند (حال چگونه خدا را مى توانند درك كنند).

     

     شگفتى آفرينش جانداران كوچك


    پاك و برتر است خدايى كه در اندام مورچه، و مگس ريز، پاها پديد آورد،

    و جانداران، بزرگتر از آنها، از ماهيان دريا، و پيلان عظيم الجثّه را نيز آفريد،

    و بر خود لازم شمرد، كه هيچ كالبد جاندارى را وانگذارد

    و به درستى اداره اش نمايد،

    جز آن كه ميعادگاهش را مرگ و پايان راهش را نيستى قرار داد.

     

     وصف ويژگى هاى بهشت


    اگر با چشم دل به آنچه كه از بهشت براى تو وصف كرده اند بنگرى،

    از آنچه در دنياست دل مى كنى،

    هر چند شگفتى آور و زيبا باشد،

    و از خواهش هاى نفسانى و خوشى هاى زندگانى و منظره هاى آراسته و زيباى آن كناره مى گيرى.

    و اگر فكرت را به درختان بهشتى مشغول دارى كه شاخه هايشان همواره به هم مى خورند،

    و ريشه هاى آن در توده هاى مشك پنهان، و در ساحل جويباران بهشت قرار گرفته آبيارى مى گردند،

    و خوشه هايى از لؤلؤ آب دار به شاخه هاى كوچك و بزرگ درختان آويخته،

    و ميوه هاى گوناگونى كه از درون غلاف ها و پوشش ها سر بيرون كرده اند،

    سرگردان و حيرت زده مى گردى: شاخه هاى پر ميوه بهشت كه بدون زحمتى خم شده در دسترس قرار گيرند، تا چيننده آن هر گاه كه خواهد بر چيند.
    مهمانداران بهشت گرد ساكنان آن و پيرامون كاخ هايشان در گردشند

    و آنان را با عسلهاى پاكيزه و شراب هاى گوارا پذيرايى كنند.

    آنها كسانى هستند كه همواره از كرامت الهى بهره مند

    تا آنگاه كه در سراى ثابت خويش فرود آيند

    و از نقل و انتقال سفرها آسوده گردند.

    اى شنونده اگر دل خود را به منظره هاى زيبايى كه در بهشت به آن مى رسى مشغول دارى،

    روح تو با اشتياق فراوان به آن سامان پرواز خواهد كرد،

    و از اين مجلس من با شتاب به همسايگى اهل قبور خواهى شتافت.

    خداوند با لطف خود من و شما را از كسانى قرار دهد كه با دل و جان براى رسيدن به جايگاه نيكان تلاش مى كنند.

    .

    خطبه 165

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت طاووس, خلقت پرندگان و موجودات کوچک
    [سه شنبه 1399-05-28] [ 06:45:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خداشناسی و وصف مخلوقات ...
    خداشناسی و وصف مخلوقات

     خدا شناسى


    سپاس خداوندى را سزاست كه آفريننده بندگان،

    و گستراننده زمين،

    و جارى كننده آب در زمين هاى پست،

    و روياننده گياه در كوه ها و تپه هاى بلند مى باشد،

    نه اوّل او را آغازى و نه ازلى بودن او را پايانى است،

    آغاز هر چيزى و جاويدان است،

    و پايدار و ماندگار بدون مدّت و زمان است.

    پيشانى بندگان برابر عظمت او به خاك افتاده،

    و لب ها در اعتراف به يگانگى او در حركتند.


    به هنگام آفرينش، براى هر پديده اى حد و مرزى قرار داد،

    تا براى وجود بى نهايت او همانندى نباشد.

    گمان ها خدا را به اندازه ها و حركت ها و اندام ها و ابزارها  نمى توانند اندازه گيرى نمايند.

    نمى تواند گفت: خدا از كى بود و تا كى خواهد بود.

    وجود آشكارى است كه نمى توان پرسيد: از چيست و حقيقت پنهانى است كه نمى توان پرسيد در كجاست.


    نه جسم است كه او را نهايتى باشد،

    و نه پوشيده اى كه چيزى او را در بر گرفته باشد،

    به موجودات آنقدر نزديك نيست كه به آنها چسبيده،

    و آنقدر دور نيست كه جدا و بريده باشد.

    بر خداوند، خيره نگريستن بندگان،

    و بازگشتن لفظى به زبان آنان،

    نزديك شدن به تپه اى،

    گام بر داشتن در تاريكى شب،

    يا راه رفتن در مهتاب كه نور مى افشاند،

    و درخشش خورشيدى كه پس از ماه طلوع مى كند،

    و با طلوع و غروبش، و آمدن شب و روز، چرخ زمان مى گردد

    و تاريخ ورق مى خورد، هيچ كدام پنهان نيست.

    خدا پيش از هر نهايت و مدت، و فراتر از هر گونه حساب و شمارش است،

    خدا والاتر از آنچه مى باشد كه عقل هاى عاجز تشبيه كنندگان تصوّر مى كند.

    والاتر از صفات پديده ها و اندازه ها و قطرهاست كه براى موجودات مادّى پندارند،

    و جايگاه هايى كه براى آن در نظر مى گيرند،

    زيرا حد و مرز و اندازه، شايسته پديده هاست و به غير خدا تعلّق دارد.

     

     وصف خلقت


    پديده ها را از موادّى ازلى و ابدى نيافريد،

    بلكه آنها را از نيستى به هستى آورد،

    و براى هر پديده اى حد و مرزى تعيين فرمود،

    و آنها را به نيكوترين صورت زيبا، صورتگرى كرد،

    چيزى از فرمان او سر پيچى نمى كند،

    و خدا از اطاعت چيزى سود نمى برد.

    علم او به مردگانى كه رفتند چونان آگاهى او به زندگانى است كه هستند،

    و علم او به آسمان هاى بالا چونان علم او به زمين هاى زيرين است.

     

    شگفتى آفرينش انسان


    اى انسان!

    اى آفريده راست قامت،

    اى پديده نگهدارى شده در تاريكى هاى رحم هاى مادران،

    و قرار داده شده در پرده هاى تو در تو.

    آغاز آفرينش تو از گل و لاى بود،

    و سپس در جايگاه آرامى نهاده شدى تا زمانى مشخّص و سر آمدى تعيين شده،

    و آنگاه كه در شكم مادرت حركت مى كردى،

    نه دعوتى را مى توانستى پاسخ دهى،

    و نه صدايى را مى شنيدى.

    سپس تو را از قرار گاهت بيرون كردند

    و به خانه اى آوردند كه آن را نديده بودى

    و راههاى سودش را نمى توانستى.

    پس چه كسى تو را در مكيدن شير، ازسینه مادر هدايت كرد

    و به هنگام نياز جايگاه هاى طلب كردن و خواستن را به تو شناساند؟

    هرگز، آن كس كه در توصيف پديده اى با شكل و اندازه و ابزار مشخّص درمانده باشد،

    بدون ترديد از وصف پر وردگارش ناتوان تر،

    و از شناخت خدا با حدّ و مرز پديده ها دورتر است.

    .

    خطبه 163

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-05-27] [ 07:29:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شگفتی خلقت خفاش ...
    شگفتی خلقت خفاش

     وصف پروردگار


    ستايش خداوندى را سزاست كه تمامى صفت ها از بيان حقيقت، ذاتش در مانده،

    و بزرگى او عقل ها را طرد كرده است،

    چنانكه راهى براى رسيدن به نهايت ملكوتش نيابد.

    او خداى حق و آشكار، سزاوارتر و آشكارتر از آن است كه ديده ها مى نگرند.

    عقل ها نمى توانند براى او حدّى تعيين كنند، تا همانندى داشته باشد،

    و انديشه ها و اوهام نمى توانند براى او اندازه اى مشخّص كنند تا در شكل و صورتى پنداشته شود.

    پديده ها را بى آن كه نمونه اى موجود باشد

    يا با مشاورى مشورت نمايد،

    و يا از قدرتى كمك و مدد بگيرد آفريد،

    پس با فرمان او خلقت آن به كمال رسيد،

    و اطاعت پروردگار را پذيرفت

    و پاسخ مثبت داد

    و به خدمت شتافت،

    و گردن به فرمان او نهاد و سرپيچى نكرد.

     

     شگفتى هاى خلقت خفّاش


    از زيبايى هاى صنعت پروردگارى، و شگفتى هاى آفرينش او، همان اسرار پيچيده حكيمانه در آفريدن خفّاشان است.

    روشنى روز كه همه چيز را مى گشايد چشمانشان را مى بندد،

    و تاريكى شب كه هر چيز را به خواب فرو مى برد، چشمان آنها را باز مى كند،

    چگونه چشمان خفّاش كم بين است كه نتواند از نور آفتاب درخشنده روشنى گيرد.

    نورى كه با آن راه هاى زندگى خود را بيابد،

    و در پرتو آشكار خورشيد خود را به جاهايى رساند كه مى خواهد.

    روشنى آفتاب خفّاش را از رفتن در تراكم نورهاى تابنده اش باز مى دارد،

    و در خلوتگاه هاى تاريك پنهان مى سازد،

    كه از حركت در نور درخشان ناتوان است.

    پس خفّاش در روز پلك ها را بر سياهى ديده ها اندازد،

    و شب را چونان چراغى بر مى گزيند،

    كه در پرتو تاريكى آن روزى خود را جستجو مى كند،

    و سياهى شب ديده هاى او را نمى بندد،

    و به خاطر تاريكى زياد، از حركت و تلاش باز نمى ماند.

    آنگاه كه خورشيد پرده از رخ بيفكند،

    و سپيده صبحگاهان بدمد،

    و لانه تنگ سوسمارها از روشنى آن روشن گردد،

    شب پره، پلك ها را بر هم نهد،

    و بر آنچه در تاريكى شب به دست آورده قناعت كند.

     

    پاك و منزّه است خدايى كه شب را براى خفّاشان چونان روز روشن و مايه به دست آوردن روزى قرار داد،

    و روز را چونان شب تار مايه آرامش و استراحت آنها انتخاب فرمود.

    و بالهايى از گوشت براى پرواز، آنها آفريد،

    تا به هنگام نياز به پرواز، از آن استفاده كنند،

    اين بال ها، چونان لاله هاى گوشند بى پر و رگ هاى اصلى،

    اما جاى رگ ها و نشانه هاى آن را به خوبى مشاهده خواهى كرد.

    براى شب پره ها دو بال قرار داد،

    نه آنقدر نازك كه در هم بشكند،

    و نه چندان محكم كه سنگينى كند.

    پرواز مى كنند در حالى كه فرزندانشان به آنها چسبيده و به مادر پناه برده اند،

    اگر فرود آيند با مادر فرود مى آيند،

    و اگر بالا روند با مادر اوج مى گيرند،

    از مادرانشان جدا نمى شوند تا آن هنگام كه اندام جوجه نيرومند و بالها قدرت پرواز كردن پيدا كند،

    و بداند كه راه زندگى كردن كدام است و مصالح خويش را بشناسد.

    پس پاك و منزّه است پديد آورنده هر چيزى كه بدون هيچ الگويى باقى مانده از ديگرى، همه چيز را آفريد.

    .

    خطبه 155

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت خفاش
    [چهارشنبه 1399-05-22] [ 04:32:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      فلسفه آزمایش های خداوند از نگاه حضرت علی ...
    فلسفه آزمایش های خداوند از نگاه حضرت علی

     نظام آفرينش براى انسان


    آگاه باشيد!

    زمينى كه شما را بر پشت خود مى برد، و آسمانى كه بر شما سايه مى گستراند، فرمانبردار پروردگارند،

    و بركت آن دو به شما نه از روى دلسوزى يا براى نزديك شدن به شما، و نه به اميد خيرى است كه از شما دارند،

    بلكه آن دو، مأمور رساندن منافع شما بوده، اوامر خدا را اطاعت كردند،

    به آنها دستور داده شد كه براى مصالح شما قيام كنند و چنين كردند.

     

     فلسفه آزمايش ها


    خداوند بندگان خود را كه گناه كارند، با كمبود ميوه ها، و جلوگيرى از نزول بركات، و بستن در گنج هاى خيرات، آزمايش مى كند، براى آن كه توبه كننده اى باز گردد، و گناهكار، دل از معصيت بكند، و پند گيرنده، پند گيرد، و باز دارنده، راه نافرمانى را بر بندگان خدا ببندد.

     

    فلسفه استغفار و توبه

     

    و همانا خدا استغفار و آمرزش خواستن را وسيله دائمى فرو ريختن روزى،

    و موجب رحمت آفريدگان قرار داد و فرمود: «از پروردگار خود آمرزش بخواهيد، كه آمرزنده است، بركات خود را از آسمان بر شما فرو مى بارد، و با بخشش اموال فراوان و فرزندان، شما را يارى مى دهد، و باغستان ها و نهرهاى پر آب در اختيار شما مى گذارد».

    پس رحمت خدا بر آن كس كه به استقبال توبه رود،

    و از گناهان خود پوزش طلبد،

    و پيش از آن كه مرگ او فرارسد، اصلاح گردد.

     

     

     دعای امام علی (نيايش طلب باران)


    بار خداوندا!

    ما از خانه ها، و زير چادرها پس از شنيدن ناله حيوانات تشنه،

    و گريه دلخراش كودكان گرسنه، به سوى تو بيرون آمديم،

    و رحمت تو را مشتاق، و فضل و نعمت تو را اميدواريم،

    و از عذاب و انتقام تو ترسناكيم.


    بار خداوندا!

    بارانت را بر ما ببار،

    و ما را مأيوس بر مگردان

    و با خشكسالى و قحطى ما را نابود مفرما،

    و با اعمال زشتى كه بى خردان ما انجام داده اند ما را به عذاب خويش مبتلا مگردان.


    اى مهربانترين مهربان ها بار خداوندا!

     

    به سوى تو آمديم از چيزهايى شكايت كنيم كه بر تو پنهان نيست

    و اين هنگامى است كه سختى هاى طاقت فرسا ما را بيچاره كرده

    و خشكسالى و قحطى ما را به ستوه آورده،

    و پيش آمدهاى سخت ما را ناتوان ساخته،

    و فتنه هاى دشوار كارد به استخوان ما رسانده است.


    بار خداوندا!

    از تو مى خواهيم ما را نوميد بر مگردانى،

    و با اندوه و نگرانى به خانه هايمان باز نفرستى،

    و گناهانمان را به رخمان نكشى،

    و اعمال زشت ما را مقياس كيفر ما قرار ندهى.


    خداوندا!

    باران رحمت خود را بر ما ببار،

    و بركت خويش را بر ما بگستران،

    و روزى و رحمتت را به ما برسان،

    و ما را از بارانى سيراب فرما كه سودمند و سيراب كننده و روياننده گياهان باشد،

    و آنچه خشك شده دوباره بروياند،

    و آنچه مرده است زنده گرداند،

    بارانى كه بسيار پر منفعت، روياننده گياهان فراوان، كه تپّه ها و كوهها را سيراب، و در درّه ها و رودخانه ها، چونان سيل جارى شود، درختان را پر برگ نمايد و نرخ گرانى را پايين آورد،

    همانا تو بر هر چيز كه خواهى توانايى.

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ توبه در نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, دعای باران
    [دوشنبه 1399-05-20] [ 12:05:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مراحل خلقت جهان و اوصاف فرشتگان ...
    مراحل خلقت جهان و اوصاف فرشتگان

     

     خدا شناسى


    ستايش خدايى را سزاست كه نبخشيدن بر مال او نيفزايد،

    و بخشش او را فقير نسازد،

    زيرا هر بخشنده اى جز او، اموالش كاهش يابد،

    و جز او هر كس از بخشش دست كشد مورد نكوهش قرار گيرد.

    اوست بخشنده انواع نعمت ها و بهره هاى فزاينده

    و تقسيم كننده روزى پديده ها،

    مخلوقات همه جيره خوار سفره اويند،

    كه روزى همه را تضمين، و اندازه اش را تعيين فرمود.

    به مشتاقان خويش و خواستاران آنچه در نزد اوست راه روشن را نشان داد،

    سخاوت او را در آنجا كه از او بخواهند، با آنجا كه از او درخواست نكنند، بيشتر نيست.


    خدا اوّلى است كه آغاز ندارد، تا پيش از او چيزى بوده باشد،

    و آخرى است كه پايان ندارد تا چيزى پس از او وجود داشته باشد.

    مردمك چشم ها را از مشاهده خود باز داشته است.

    زمان بر او نمى گذرد تا دچار دگرگونى گردد،

    و در مكانى قرار ندارد تا پندار جابجايى نسبت به او روا باشد.

    اگر آنچه از درون معادن كوه ها بيرون مى آيد،

    و يا آنچه از لبان پر از خنده صدف هاى دريا خارج مى شود، از نقره هاى خالص، و طلاهاى ناب، درهاى غلطان، و مرجان هاى دست چين، همه را ببخشد، در سخاوت او كمتر اثرى نخواهد گذاشت،

    و گستردگى نعمت هايش را پايان نخواهد داد،

    در پيش او آنقدر از نعمت ها وجود دارد كه هر چه انسان ها درخواست كنند تمامى نپذيرد،

    چون او بخشنده اى است كه درخواست نيازمندان چشمه جود او را نمى خشكاند،

    و اصرار و درخواست هاى پياپى او را به بخل ورزيدن نمى كشاند.

     

     صفات خدا در قرآن


    اى پرسش كننده، درست بنگر!

    آنچه را كه قرآن از صفات خدا بيان مى دارد، به آن اعتماد كن،

    و از نور هدايتش بهره گير،

     

    شیطان

    و آنچه را كه شيطان تو را به دانستن آن وامى دارد، و كتاب خدا آن را بر تو واجب نكرده، و در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و امامان هدايتگر عليه السّلام نيامده، رها كن و علم آن را به خدا واگذار، كه اين نهايت حقّ پروردگار بر تو است.

     

    ویژگی علمای ربّانی


    بدان!

    آنها كه در علم دين استوارند، خدا آنها را از فرو رفتن در آنچه كه بر آنها پوشيده است و تفسير آن را نمى دانند، و از فرو رفتن در اسرار نهان بى نياز ساخته است،

    و آنان را از اين رو كه به عجز و ناتوانى خود در برابر غيب و آنچه كه تفسير آن را نمى دانند اعتراف مى كنند، ستايش فرمود،

    و ترك ژرف نگرى آنان در آنچه كه خدا بر آنان واجب نساخته را راسخ بودن در علم شناسانده است.

    پس به همين مقدار بسنده كن و خدا را با ميزان عقل خود ارزيابى مكن، تا از تباه شدگان نباشى.

     

    خداشناسی 


    اوست خداى توانايى كه اگر وهم و خيال انسانها بخواهد براى درك اندازه قدرتش تلاش كند،

    و افكار بلند و دور از وسوسه هاى دانشمندان، بخواهد ژرفاى غيب ملكوتش را در نوردد،

    و قلب هاى سراسر عشق مشتاقان، براى درك كيفيّت صفات او كوشش نمايد،

    و عقل ها با تلاش وصف ناپذير از راه هاى بسيار ظريف و باريك بخواهند ذات او را درك كنند،

    دست قدرت بر سينه همه نواخته، بازگرداند،

    در حالى كه در تاريكى هاى غيب براى رهايى خود به خداى سبحان پناه مى برند

    و با نا اميدى و اعتراف به عجز از معرفت ذات خدا، باز مى گردند،

    كه با فكر و عقل نارساى بشرى نمى توان او را درك كرد، و اندازه جلال و عزّت او در قلب انديشمندان راه نمى يابد.

     

    مراحل خلقت 

     

    خدايى كه پديده ها را از هيچ آفريد،

    نمونه اى در آفرينش نداشت تا از آن استفاده كند،

    و يا نقشه اى از آفريننده اى پيش از خود، كه از آن در آفريدن موجودات بهره گيرد،

    و نمونه هاى فراوان از ملكوت قدرت خويش، و شگفتى هاى آثار رحمت خود، كه همه با زبان گويا به وجود پروردگار گواهى مى دهند را به ما نشان داده كه بى اختيار ما را به شناخت پروردگار مى خوانند.

    در آنچه آفريده آثار صنعت و نشانه هاى حكمت او پديدار است،

    كه هر يك از پديده ها حجّت و برهانى بر وجود او مى باشند،

    گرچه برخى مخلوقات، به ظاهر ساكت اند، ولى بر تدبير خداوندى گويا، و نشانه هاى روشنى بر قدرت و حكمت اويند.

     

     

    خداشناسی

    خداوندا !گواهى مى دهم،

    آن كس كه تو را به اعضاى گوناگون پديده ها و مفاصل به هم پيوسته كه به فرمان حكيمانه تو در لابلاى عضلات پديد آمده، تشبيه مى كند؛

    هرگز در ژرفاى ضمير خود تو را نشناخته،

    و قلب او با يقين انس نگرفته است،

    و نمى داند كه هرگز براى تو همانندى نيست.
    و گويا بيزارى پيروان گمراه از رهبران فاسد خود را نشنيده اند كه مى گويند: «به خدا سوگند ما در گمراهى آشكار بوديم كه شما را با خداى جهانيان مساوى پنداشتيم».

    دروغ گفتند مشركان كه تو را با بت هاى خود همانند پنداشتند،

    و با وهم و خيال خود گفتند پيكرى چون بتهاى ما دارد،

    و با پندار نادرست تو را تجزيه كرده، و با اعضاى گوناگون مخلوقات تشبيه كردند.

     

    خدايا!

    گواهى مى دهم آنان كه تو را با چيزى از آفريده هاى تو مساوى شمارند از تو روى بر تافته اند

    و آن كه از تو روى گردان شود بر اساس آيات محكم قرآن، و گواهى براهين روشن تو، كافر است.

    تو همان خداى نامحدودى هستى كه در انديشه ها نگنجى تا چگونگى ذات تو را درك كنند،

    و در خيال و وهم نيايى تا تو را محدود و داراى حالات گوناگون پندارند.

     

    خداشناسی در آفرينش موجودات گوناگون


    آنچه را آفريد با اندازه گيرى دقيقى استوار كرد،

    و با لطف و مهربانى نظمشان داد،

    و به خوبى تدبير كرد.

    هر پديده را براى همان جهت كه آفريده شد به حركت در آورد،

    چنانكه نه از حد و مرز خويش تجاوز نمايد

    و نه در رسيدن به مراحل رشد خود كوتاهى كند،

    و اين حركت حساب شده را بدون دشوارى به سامان رساند تا بر اساس اراده او زندگى كند.

    پس چگونه ممكن است سرپيچى كند در حالى كه همه موجودات از اراده خدا سرچشمه مى گيرند،

    خدايى كه پديد آورنده موجودات گوناگون است، بدون احتياج به انديشه و فكرى كه به آن روى آورد، يا غريزه اى كه در درون پنهان داشته باشد، و بدون تجربه از حوادث گذشته، و بدون شريكى كه در ايجاد امور شگفت انگيز ياريش كند،

    موجودات را آفريد، پس آفرينش كامل گشت

    و به عبادت و اطاعت او پرداختند،

    دعوت او را پذيرفتند

    و در برابر فرمان الهى سستى و درنگ نكردند

    و در اجراى فرمان الهى توقف نپذيرفتند.

    پس كجى هاى هر چيزى را راست، و مرزهاى هر يك را روشن ساخت،

    و با قدرت خداوندى بين اشياء متضاد هماهنگى ايجاد كرد،

    و وسايل ارتباط آنان را فراهم ساخت،

    و موجودات را از نظر حدود، اندازه، و غرائز، و شكل ها، و قالب ها، و هيأتهاى گوناگون، تقسيم و استوار فرمود،

    و با حكمت و تدبير خويش هر يكى را به سرشتى كه خود خواست در آورد.

     

    مراحل خلقت ( چگونگى آفرينش آسمان ها)


    فضاى باز و پستى و بلندى و فاصله هاى وسيع آسمان ها را بدون اينكه بر چيزى تكيه كند، نظام بخشيد

    و شكاف هاى آن را به هم آورد،

    و هر يك را با آنچه كه تناسب داشت و جفت بود پيوند داد،

    و دشوارى فرود آمدن و برخاستن را بر فرشتگانى كه فرمان او را به خلق رسانند يا اعمال بندگان را بالا برند آسان كرد.

    در حالى كه آسمان را به صورت دود و بخار بود به آن فرمان داد

     پس رابطه هاى آن را بر قرار ساخت،

    سپس آنها را از هم جدا كرد و بين آنها فاصله انداخت،

    و بر هر راهى و شكافى از آسمان، نگهبانى از شهاب هاى روشن گماشت،

    و با دست قدرت آنها را از حركت ناموزون در فضا نگهداشت،

    و دستور فرمود تا برابر فرمانش تسليم باشند.

    و آفتاب را نشانه روشنى بخش روز، و ماه را، با نورى كم رنگ براى تاريكى شب ها قرار داد،

    و آن دو را در مسير حركت خويش به حركت در آورد،

    و حركت آن دو را دقيق اندازه گيرى كرد تا در درجات تعيين شده حركت كنند كه بين شب و روز تفاوت باشد، و قابل تشخيص شود، و با رفت و آمد آن ها شماره سالها، و اندازه گيرى زمان ممكن باشد.

    پس در فضاى هر آسمان فلك آن را آفريد،

    و زينتى از گوهرهاى تابنده و ستارگان درخشنده بياراست،

    و آنان را كه خواستند اسرار آسمان ها را دزدانه دريابند، با شهاب هاى درخشنده سوزان تير باران كرد،

    ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بى قرار، فرود آينده و بالا رونده، و نگران كننده و شادى آفرين را، تسليم اوامر خود فرمود.

     

     ويژگى هاى فرشتگان


    سپس، خداوند سبحان براى سكونت بخشيدن در آسمان ها، و آباد ساختن بالاترين قسمت از ملكوت خويش، فرشتگانى شگفت آفريد،

    و تمام شكاف ها و راه هاى گشاده آسمان ها را با فرشتگان پر كرد،

    و فاصله جوّ آسمان را از آنها گستراند،

    كه هم اكنون صداى تسبيح آنها فضاى آسمان ها را پر كرده:

    در بارگاه قدس، درون پرده هاى حجاب و صحنه هاى مجد و عظمت پروردگار، طنين انداز است.

    در ما وراى آنها زلزله هايى است كه گوش ها را كر مى كند

    و شعاع هاى خيره كننده نور، كه چشم ها را از ديدن باز مى دارد،

    و ناچار خيره بر جاى خويش مى ماند.

    خدا فرشتگان را در صورت هاى مختلف و اندازه هاى گوناگون آفريد،

    و بال و پرهايى براى آنها قرار داد،

    آنها كه همواره در تسبيح جلال و عزّت پروردگار به سر مى برند،

    و چيزى از شگفتى هاى آفرينش پديده ها را به خود نسبت نمى دهند

    و در آنچه از آفرينش پديده ها كه خاص خداست، ادّعايى ندارند: «بلكه بندگانى بزرگوارند، كه در سخن گفتن از او پيشى نمى گيرند و به فرمان الهى عمل مى كنند».

    خدا فرشتگان را امين وحى خود قرار داد،

    و براى رساندن پيمان امر و نهى خود به پيامبران، از آنها استفاده كرد،

    و روانه زمين كرده، آنها را از ترديد شبهات مصونيّت بخشيد،

    که هيچ كدام از فرشتگان از راه رضاى حق منحرف نمى گردند.

    آنها را از يارى خويش بهرمند ساخت،

    و دل هايشان را در پوششى از تواضع و فروتنى و خشوع و آرامش در آورد،

    درهاى آسمان را بر رويشان گشود تا خدا را به بزرگى بستايند، و

    براى آنها نشانه هاى روشن قرار داد تا به توحيد او بال گشايند.
    سنگينى هاى گناهان هرگز آنها را در انجام وظيفه دل سرد نساخت،

    و گذشت شب و روز آنها را به سوى مرگ سوق نداد،

    تيرهاى شك و ترديد خلل در ايمانشان ايجاد نكرد،

    و شك و گمان در پايگاه يقين آنها راه نيافت،

    و آتش كينه در دل هايشان شعله ور نگرديد.

    حيرت و سرگردانى آنها را از ايمانى كه دارند و آنچه از هيبت و جلال خداوندى كه در دل نهادند جدا نساخت و وسوسه ها در آنها راه نيافته، تا شك و ترديد بر آنها تسلط يابد.

     

     اقسام فرشتگان


    گروهى از فرشتگان در آفرينش ابرهاى پر آب، و در آفرينش كوه هاى عظيم و سر بلند، و خلقت ظلمت و تاريكى ها نقش دارند،

    و گروهى ديگر، قدم هايشان تا ژرفاى زمين پايين رفته، و چونان پرچمهاى سفيدى دل فضا را شكافته اند، و در زير آن بادهايى است كه به نرمى حركت كرده و در مرزهاى مشخّصى نگاهش مى دارد.

     

    صفات والاى فرشتگان


    اشتغال به عبادت پروردگار، فرشتگان را از ديگر كارها باز داشته،

    و حقيقت ايمان ميان آنها و معرفت حق، پيوند لازم ايجاد كرد،

    نعمت يقين آنها را شيداى حق گردانيد كه به غير خدا هيچ علاقه اى ندارند.

    شيرينى معرفت خدا را چشيده

    و از جام محبّت پروردگار سيراب شدند،

    ترس و خوف الهى در ژرفاى جان فرشتگان راه يافته،

    و از فراوانى عبادت قامتشان خميده

    و شوق و رغبت فراوان، از زارى و گريه شان نكاسته است.

    مقام والاى فرشتگان، از خشوع و فروتنى آنان كم نكرد،

    و غرور و خود بينى دامنگيرشان نگرديد، تا اعمال نيكوى گذشته را شماره كنند،

    و سهمى از بزرگى و بزرگوارى براى خود تصوّر نمايند.

    گذشت زمان آنان را از انجام وظائف پياپى نرنجانده

    و از شوق و رغبتشان نكاسته تا از پروردگار خويش نا اميد گردند.

    از مناجات هاى طولانى، خسته نشده،

    و اشتغال به غير خدا آنها را تحت تسلط خود در نياورده است،

    و از فرياد استغاثه و زارى آنها فروكش نكرده

    و در مقام عبادت و نيايش دوش به دوش هم همواره ايستاده اند.

    راحت طلبى آنها را به كوتاهى در انجام دستوراتش وادار نساخته،

    و كودنى و غفلت و فراموشى بر تلاش و كوشش و عزم راسخ فرشتگان راه نمى يابد، و

    فريب هاى شهوت، همّت هاى بلندشان را تيرباران نمى كند.

    فرشتگان، ايمان به خداى صاحب عرش را ذخيره روز بى نوايى خود قرار داده

    و آن هنگام كه خلق به غير خدا روى مى آورد آنها تنها متوجّه پروردگار خويشند،

    هيچ گاه عبادت خدا را پايان نمى دهند،

    و شوق و علاقه خود را از انجام اوامر الهى و اطاعت پروردگار سست نمى كنند،

    آنچه آنان را شيفته اطاعت خدا كرده بذر محبّت است كه در دل مى پرورانند،

    و هيچ گاه دل از بيم و اميد او بر نمى دارند.

    عوامل ترس آنها را از مسؤوليت باز نمى دارد تا در انجام وظيفه سستى ورزند،

    طمع ها به آنان شبيخون نزده تا تلاش دنيا را بر كار آخرت مقدّم دارند،

    اعمال گذشته خود را بزرگ نمى شمارند،

    و اگر بزرگ بشمارند اميدوارند، و اميد فراوان نمى گذارد تا از پروردگار ترسى در دل داشته باشند.

     

     پاك بودن فرشتگان از رذايل اخلاقى


    فرشتگان در باره پروردگار خويش به جهت وسوسه هاى شيطانى اختلاف نكرده اند،

    و برخوردهاى بد با هم نداشته و راه جدايى نگيرند.

    كينه ها و حسادت ها در دلشان راه نداشته

    و عوامل شك و ترديد و خواهش هاى نفسانى، آنها را از هم جدا نساخته،

    و افكار گوناگون آنان را به تفرقه نكشانده است.
    فرشتگان بندگان ايمانند،

    و طوق بندگى به گردن افكنده و هيچ گاه با شك و ترديد و سستى، آن را بر زمين نمى گذارند.

    در تمام آسمان ها جاى پوستينى خالى نمى توان يافت مگر آن كه فرشته اى به سجده افتاده، يا در كار و تلاش است.

    اطاعت فراوان آنها بر يقين و معرفتشان نسبت به پروردگار مى افزايد،

    و عزّت خداوند عظمت او را در قلبشان بيشتر مى نمايد.

     

     

    مراحل خلقت ( چگونگى آفرينش زمين)


    زمين را به موج هاى پر خروش، و درياهاى موّاج فرو پوشاند،

    موج هايى كه بالاى آن ها به هم مى خورد و در تلاطمى سخت، هر يك ديگرى را واپس مى زد،

    چونان شتران نر مست، فرياد كنان و كف بر لب، به هر سوى روان بودند.

    پس، قسمت هاى سركش آب از سنگينى زمين فرو نشست

    و هيجان آنها بر اثر تماس با سينه زمين آرام گرفت.

    زيرا زمين با پشت بر آن مى غلطيد

    و آن همه سر و صداى امواج ساكن و آرام شده، چون اسب افسار شده رام گرديد.

    خشكى هاى زمين در دل امواج، گسترد،

    و آب را از كبر و غرور و سركشى و خروش باز داشت،

    و از شدّت حركتش كاسته شد،

    و بعد از آن همه حركت هاى تند ساكت شد،

    و پس از آن همه خروش و سركشى متكبّرانه به جاى خويش ايستاد.

    پس هنگامى كه هيجان آب در اطراف زمين فرو نشست،

    و كوه هاى سخت و مرتفع را بر دوش خود حمل كرد،

    چشمه هاى آب از فراز كوه ها بيرون آورد

    و آب ها را در شكاف بيابان ها و زمين هاى هموار روان كرد،

    و حركت زمين را با صخره هاى عظيم و قلّه كوه هاى بلند نظم داد،

    و زمين به جهت نفوذ كوه ها در سطح آن، فرو رفتن ريشه كوه ها در شكاف هاى آن و سوار شدن بر پشت دشت ها و صحراها، از لرزش و اضطراب باز ايستاد.

    و بين زمين و جو فاصله افكند،

    و وزش بادها را براى ساكنان آن آماده ساخت،

    تمام نيازمنديها و وسائل زندگى را براى اهل زمين استخراج و مهيّا فرمود.

    آنگاه هيچ بلندى از بلندى هاى زمين را كه آب چشمه ها و نهرها به آن راه ندارد وانگذاشت،

    بلكه ابرهايى را آفريد تا قسمت هاى مرده آن احيا شود، و گياهان رنگارنگ برويند.

    قطعات بزرگ و پراكنده ابرها را به هم پيوست تا سخت به حركت در آمدند،

    و با به هم خوردن ابرها، برق ها درخشيدن گرفت،

    و از درخشندگى ابرهاى سفيد كوه پيكر، و متراكم چيزى كاسته نشد.

    ابرها را پى در پى فرستاد تا زمين را احاطه كردند،

    و بادها شير باران را از ابرها دوشيدند،

    و به شدّت به زمين فرو ريختند،

    ابرها پايين آمده سينه بر زمين ساييدند،

    و آنچه بر پشت داشتند فرو ريختند

    كه در بخش هاى بى گياه زمين انواع گياهان روييدن گرفت، و در دامن كوه ها، سبزه ها پديد آمد.

    پس زمين به وسيله باغ هاى زيبا، همگان را به سرور و شادى دعوت كرده،

    با لباس نازك گل برگ ها كه بر خود پوشيد، هر بيننده اى را به شگفتى واداشت.

    و با زينت و زيورى كه از گلو بند گل هاى گوناگون، فخر كنان خود را آراست، هر بيننده اى را به وجد آورد،

    كه فرآورده هاى نباتى را، توشه و غذاى انسان، و روزى حيوانات قرار داد.

    در گوشه و كنار آن درّه هاى عميق آفريد،

    و راه ها و نشانه ها براى آنان كه بخواهند از جادّه هاى وسيع آن عبور كنند، تعيين كرد.

     

    آفرینش حضرت آدم عليه السّلام 


    هنگامى كه خدا زمين را آماده زندگى انسان ساخت و فرمان خود را صادر فرمود، آدم عليه السّلام را از ميان مخلوقاتش برگزيد، و او را نخستين و برترين مخلوق خود در زمين قرار داد.

    ابتدا آدم را در بهشت جاى داده و خوراكى هاى گوارا به او بخشيد

    و از آنچه كه او را منع كرد پرهيز داد

    و آگاهش ساخت كه اقدام بر آن، نافرمانى بوده و مقام و ارزش او را به خطر خواهد افكند.
    امّا آدم عليه السّلام به آنچه نهى شد، اقدام كرد

    و علم خداوند در باره او تحقّق يافت، تا آن كه پس از توبه، او را از بهشت به سوى زمين فرستاد، تا با نسل خود زمين را آباد كند، و بدين وسيله حجت را بر بندگان تمام كرد.

    و پس از وفات آدم عليه السّلام زمين را از حجّت خالى نگذاشت و ميان فرزندان آدم عليه السّلام و خود، پيوند شناسايى برقرار فرمود،

    و قرن به قرن، حجّت ها و دليل ها را بر زبان پيامبران برگزيده آسمانى و حاملان رسالت خويش جارى ساخت،

    تا اينكه سلسله انبياء با پيامبر اسلام، حضرت محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به اتمام رسيد و بيان احكام و انذار و بشارت الهى به سر منزل نهايى راه يافت.

     

     روزی انسان


    روزى انسان ها را اندازه گيرى و مقدّر فرمود،

    گاهى كم و زمانى زياد،

    و به تنگى و وسعت به گونه اى عادلانه تقسيم كرد تا هر كس را كه بخواهد با تنگى روزى يا وسعت آن بيازمايد،

    و با شكر و صبر، غنى و فقير را مورد آزمايش قرار دهد.

    پس روزى گسترده را با فقر و بيچارگى در آميخت،

     

    مرگ

    و تندرستى را با حوادث دردناك پيوند داد،

    دوران شادى و سرور را با غصّه و اندوه نزديك ساخت.

    اجل و سر آمد زندگى را مشخّص كرد،

    آن را گاهى طولانى و زمانى كوتاه قرار داد،

    مقدّم يا مؤخّر داشت،

    و براى مرگ، اسباب و وسائلى فراهم ساخت،

    و با مرگ، رشته هاى زندگى را در هم پيچيد

    و پيوندهاى خويشاوندى را از هم گسست تا آزمايش گردند.

     

    وصف صفت علم خداوند


    خداوند از اسرار پنهانى مردم

    و از نجواى آنان كه آهسته سخن مى گويند

    و از آنچه كه در فكرها بواسطه گمان خطور مى كند،

    و تصميم هايى كه به يقين مى پيوندد،

    و از نگاه هاى رمزى چشم كه از لابلاى پلك ها خارج مى گردد، آگاه است.

    خدا از آنچه در مخفى گاه هاى دل ها قرار دارد،

    و از امورى كه پشت پرده غيب پنهان است،

    و آنچه را كه پرده هاى گوش مخفيانه مى شنود،

    و از اندرون لانه هاى تابستانى مورچگان،

    و خانه هاى زمستانى حشرات،

    از آهنگ اندوهبار زنان غم ديده

    و صداى آهسته قدم ها، آگاهى دارد.

    خداى سبحان از جايگاه پرورش ميوه در درون پرده هاى شكوفه ها،

    و از مخفى گاه غارهاى حيوانات وحشى در دل كوه ها،

    و اعماق درّه ها،

    از نهانگاه پشّه ها بين ساقه ها و پوست درختان،

    از محل پيوستگى برگ ها به شاخسارها،

    و از جايگاه نطفه ها در پشت پدران، آگاه است.

    خدا از آنچه پرده ابر را به وجود مى آورد و به هم مى پيوندند،

    و از قطرات بارانى كه از ابرهاى متراكم مى بارند،

    و از آنچه كه گرد بادها از روى زمين برمى دارند،

    و باران ها با سيلاب آن را فرو مى نشانند و نابود مى كنند،

    از ريشه گياهان زمين كه ميان انبوه شن و ماسه پنهان شده است،

    از لانه پرندگانى كه در قلّه بلند كوه ها جاى گرفته،

    و از نغمه هاى مرغان در آشيانه هاى تاريك،

    از لؤلؤهايى كه در دل صدف ها پنهان است،

    و امواج درياهايى كه آنها را در دامن خويش پروراندند آگاهى دارد.

    خدا از آنچه كه تاريكى شب آن را فرا گرفته،

    و يا نور خورشيد بر آن تافته،

    و آنچه تاريكى ها و امواج نور، پياپى آن را در بر مى گيرد،

    از اثر هر قدمى، از احساس هر حركتى، و آهنگ هر سخنى، و جنبش هر لبى، و مكان هر موجود زنده اى، و وزن هر ذرّه اى، و ناله هر صاحب اندوهى اطلاع دارد.

    خدا هر آنچه از ميوه شاخسار درختان و برگ هايى كه روى زمين ريخته

    و از قرارگاه نطفه و بسته شدن خون و جنين كه به شكل پاره اى گوشت است،

    و پرورش دهنده انسان و نطفه آگاهى دارد.

    و براى اين همه آگاهى، هيچ گونه زحمت و دشوارى براى او وجود ندارد

    و براى نگهدارى اين همه از مخلوقات رنگارنگ كه پديد آورده دچار نگرانى نمى شود،

    و در تدبير امور مخلوقات، سستى و ملالى در او راه نمى يابد،

    بلكه علم پروردگار در آنها نفوذ يافته و همه آنها را شماره كرده است،

    و عدالتش همه را در بر گرفته

    و با كوتاهى كردن مخلوقات در ستايش او، باز فضل و كرمش تداوم يافته است.

     

     دعا و نيايش اميرالمؤمنين عليه السّلام


    خدايا!

    تويى سزاوار ستايش هاى نيكو، و بسيار و بى شمار تو را ستودن اگر تو را آرزو كنند پس بهترين آرزويى، و اگر به تو اميد بندند، بهترين اميدى.


    خدايا! درهاى نعمت بر من گشودى كه زبان به مدح غير تو نگشايم.

    و بر اين نعمت ها غير از تو را ستايش نكنم،

    و زبان را در مدح نوميد كنندگان، و آنان كه مورد اعتماد نيستند باز نكنم.


    خداوندا!

    هر ثناگويى از سوى ستايش شده پاداشى دارد،

    به تو اميد بستم كه مرا به سوى ذخائر رحمت و گنج هاى آمرزش آشنا كنى.


    خدايا!

    اين بنده توست كه تو را يگانه مى خواند،

    و توحيد و يگانگى تو را سزاست،

    و جز تو كسى را سزاوار اين ستايش ها نمى داند.


    خدايا!

    مرا به درگاه تو نيازى است كه جز فضل تو جبران نكند،

    و آن نيازمندى را جز عطا و بخشش تو به توانگرى مبدّل نگرداند،

    پس در اين مقام رضاى خود را به ما عطا فرما،

    و دست نياز ما را از دامن غير خود كوتاه گردان كه «تو بر هر چيزى توانايى».

    .

    خطبه 91

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀رزق و روزی, ◀مرگ در نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀آفرینش حضرت آدم در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ◀علم و علماء در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, وصف فرشتگان
    [یکشنبه 1399-03-25] [ 11:29:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      چگونه زیستن برای آخرت از منظر حضرت علی ...
    چگونه زیستن برای آخرت از منظر حضرت علی

    صفت علم الهى


    خدا به تمام اسرار نهان آگاه و از باطن همه با خبر است، به همه چيز احاطه دارد، و بر همه چيز غالب و پيروز، و بر همه چيز تواناست.

     

    تقوا، خودسازی


    هر كس از شما در روزگارانى كه مهلت دارد به اعمال نيكو بپردازد

    پيش از آن كه مرگ فرا رسد، در ايّام فراغت پاك باشد،

    پيش از آن كه گرفتار شود، در ايّام رهايى نيكوكار باشد،

    پيش از آن كه مرگ گلوگاه او را بفشارد، پس براى خود و جايى كه مى ‏رود آماده باشد،

    و در اين دنيا كه محل كوچ كردن است، براى منزلگاه ابدى، توشه‏ اى بردارد.

     

    اى بندگان خدا!

    آن كس كه نسبت به خود خير خواهى او بيشتر است، در برابر خدا، از همه كس فرمانبردارتر است.

    و آن كس كه خويشتن را بيشتر مى فريبد، نزد خدا گناه كارترين انسان ها است،

    زيانكار واقعى كسى است كه خود را بفريبد.

    و آن كس مورد غبطه است و بر او رشك مى برند كه دين او سالم باشد.


    سعادتمند كسى است كه از زندگى ديگران عبرت آموزد،

    و شقاوتمند كسى است كه فريب هوا و هوس ها را بخورد.


    آگاه باشيد!

    رياكارى و تظاهر، هر چند اندك باشد شرك است،

    و همنشينى با هوا پرستان، ايمان را به دست فراموشى مى سپارد،

    و شيطان را حاضر مى كند.


    از دروغ بر كنار باشيد كه با ايمان فاصله دارد.

    راستگو در راه نجات و بزرگوارى است،

    اما دروغگو بر لب پرتگاه هلاك و خوارى است.
    حسد نورزيد كه حسد ايمان را چونان آتشى كه هيزم را خاكستر كند، نابود مى سازد.


    با يكديگر دشمنى و كينه توزى نداشته باشيد كه نابود كننده هر چيزى است.

    بدانيد كه آرزوهاى دور و دراز عقل را غافل و ياد خدا را به فراموشى مى سپارد.

    آرزوهاى ناروا را دروغ انگاريد كه آرزوها فريبنده اند و صاحبش فريب خورده.

     

    قرآن

    پس اى مردم!

    خدا را پروا كنيد، براى حفظ قرآن، كه از شما خواسته، و حقوقى كه نزد شما سپرده است.

     

    آفرینش انسان

    پس همانا خداى سبحان شما را بيهوده نيافريد، و به حال خود وا نگذاشت،

    و در گمراهى و كورى رها نساخته است،

    كردارتان را بيان فرموده،

    و از اعمال شما با خبر است

    و سر آمد زندگى شما را مشخّص كرد.

     

    قرآن و اوصاف پیامبر (صلی الله علیه و آله)


    و «كتابى بر شما نازل كرد كه روشنگر همه چيز است»

    پيامبرش را مدّتى در ميان شما قرار داد تا براى او و شما، دين را به اكمال رساند،

    و آنچه در قرآن نازل شد و مايه رضاى الهى است تحقّق بخشد.

    و با زبان پيامبرش، كارهاى خوشايند و ناخوشايند، بايدها و نبايدها را ابلاغ كرد،

    و اوامر و نواهى را آموزش داد، و راه عذر را بر شما بست و حجّت را تمام كرد. 

    پيش از كيفر، شما را تهديد كرد، و از عذاب هاى سختى كه در پيش روى داريد ترساند.

    پس باز مانده ايّام خويش را دريابيد،

     

    صبر

    و صبر و بردبارى در برابر ناروايى ها پيشه كنيد، چرا كه عمر باقى مانده برابر روزهاى زيادى كه به غفلت گذرانديد و روى گردان از پندها بوديد، بسيار كم است.

    به خود بيش از اندازه آزادى ندهيد، كه شما را به ستمگرى مى كشاند،

    و با نفس سازشكارى و سستى روا مداريد كه ناگهان در درون گناه سقوط مى كنيد.

     .

    خطبه 86

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ◀صبر در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [یکشنبه 1399-03-11] [ 11:04:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خطبه غرّاء امام علی و اشک ریختن حاضران ...
    خطبه غرّاء امام علی و اشک ریختن حاضران

    خداشناسی

     

    الهى!
    ستايش خداوندى را سزاست، كه به قدرت، والا و برتر،و با عطا و بخشش نعمت ها به پديده ها نزديك است.

    اوست بخشنده تمام نعمت ها، و دفع كننده تمام بلاها و گرفتارى ها.

    او را مى ستايم در برابر مهربانى ها و نعمت هاى فراگيرش.

    به او ايمان مى آورم چون مبدأ هستى و آغاز كننده خلقت آشكار است.

    از او هدايت مى طلبم چون راهنماى نزديك است،

    و از او يارى مى طلبم كه توانا و پيروز است،

    و به او توكّل مى كنم چون تنها ياور و كفايت كننده است.

     

    پیامبر از زبان حضرت علی


    و گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست.

    او را فرستاده تا فرمان هاى خدا را اجرا كند و بر مردم حجّت را تمام كرده، آنها را در برابر اعمال ناروا بترساند.

     

    خداشناسی و رعایت تقوی


    سفارش مى كنم شما بندگان خدا را به تقواى الهى، كه براى بيدارى شما مثل هاى پند آموز آورده،

    و سر آمد زندگانى شما را معيّن فرمود،

    و لباس هاى رنگارنگ بر شما پوشانده،

    و زندگى پر وسعت به شما بخشيده،

    و با حسابگرى دقيق خود، بر شما مسلّط است.

    در برابر كارهاى نيكو، به شما پاداش مى دهد،

    و با نعمت هاى گسترده و بخشش هاى بى حساب، شما را گرامى داشته است،

    و با اعزام پيامبران و دستورات روشن، از مخالفت با فرمانش شما را بر حذر داشته است.

    تعداد شما را مى داند،

     

    دنیاشناسی

     

    و چند روزى جهت آزمايش و عبرت براى شما مقرّر داشته،

    كه در اين دنيا آزمايش مى گرديد، و برابر اعمال خود محاسبه مى شويد.

    آب دنياى حرام همواره تيره، و گل آلود است.

    منظره اى دل فريب و سر انجامى خطرناك دارد.

    فريبنده و زيباست اما دوامى ندارد.

    نورى است در حال غروب كردن،

    سايه اى است نابود شدنى،

    ستونى است در حال خراب شدن،

    آن هنگام كه نفرت دارندگان به آن دل بستند و بيگانگان به آن اطمينان كردند،

    چونان اسب چموش پاها را بلند كرده، سوار را بر زمين مى كوبد،

    و با دام هاى خود آنها را گرفتار مى كند،

    و تيرهاى خود را به سوى آنان، پرتاب مى نمايد،

    طناب مرگ به گردن انسان مى افكند،

    به سوى گور تنگ و جايگاه وحشتناك مى كشاند تا در قبر، محل زندگى خويش، بهشت يا دوزخ را بنگرد، و پاداش اعمال خود را مشاهده كند.

    و همچنان آيندگان به دنبال رفتگان خود گام مى نهند،

    نه مرگ از نابودى انسان دست مى كشد

    و نه مردم از گناه فاصله مى گيرند

    كه تا پايان زندگى و سر منزل فنا و نيستى آزادانه به پيش مى تازند.

     

    وصف آخرت


    تا آنجا كه امور زندگانى پياپى بگذرد، و روزگاران سپرى شود، و رستاخيز بر پا گردد،

    در آن زمان، انسانها را از شكاف گورها، و لانه هاى پرندگان، و خانه درندگان، و ميدان هاى جنگ، بيرون مى آورد كه با شتاب به سوى فرمان پروردگار مى روند،

    و به صورت دسته هايى خاموش، و صف هاى آرام و ايستاده حاضر مى شوند،

    چشم بيننده خدا آنها را مى نگرد، و صداى فرشتگان به گوش آنها مى رسد.

    لباس نياز و فروتنى پوشيده

    درهاى حيله و فريب بسته شده

    و آرزوها قطع گرديده است.

    دل ها آرام، صداها آهسته، عرق از گونه ها چنان جارى است كه امكان حرف زدن نمى باشد،

    اضطراب و وحشت همه را فرا گرفته،

    بانگى رعد آسا و گوش خراش، همه را لرزانده، به سوى پيشگاه عدالت، براى دريافت كيفر و پاداش مى كشاند.

     

    مراحل خلقت


    بندگانى كه با دست قدرتمند خدا آفريده شدند،

    و بى اراده خويش پديد آمده، پرورش يافتند،

    سپس در گهواره گور آرميده متلاشى مى گردند.

    و روزى به تنهايى سر از قبر بر مى آورند،

    و براى گرفتن پاداش به دقت حساب رسى مى گردند.

     

    خودسازی


    در اين چند روزه دنيا مهلت داده شدند تا در راه صحيح قدم بر دارند،

    راه نجات نشان داده شده تا رضايت خدا را بجويند،

    تاريكى هاى شك و ترديد از آنها برداشته شد،

    و آنها را آزاد گذاشته اند تا براى مسابقه در نيكوكارى ها، خود را آماده سازند، تا فكر و انديشه خود را به كار گيرند و در شناخت نور الهى در زندگانى دنيا تلاش كنند.

     

    تقوا


    وه!

    چه مثال هاى بجا، و پندهاى رسايى وجود دارد اگر در دل هاى پاك بنشيند، و در گوش هاى شنوا جاى گيرد، و با انديشه هاى مصمّم و عقل هاى با تدبير بر خورد كند.


    پس، از خدا چونان كسى پروا كنيد كه؛

    سخن حق را شنيد و فروتنى كرد،

    گناه كرد و اعتراف كرد،

    ترسيد و به اعمال نيكو پرداخت،

    پرهيز كرد و پيش تاخت،

    يقين پيدا كرد و نيكوكار شد،

    پند داده شد و آن را به گوش جان خريد،

    او را ترساندند و نافرمانى نكرد،

    به او اخطار شد و به خدا روى آورد،

    پاسخ مثبت داد و نيايش و زارى كرد، بازگشت و توبه كرد.

    در پى راهنمايان الهى رفت و پيروى كرد،

    راه نشانش دادند و شناخت،

    شتابان به سوى حق حركت كرده و از نافرمانى ها گريخت،

    سود طاعت را ذخيره كرد،

    و باطن را پاكيزه نگاه داشت،

    آخرت را آبادان و زاد و توشه براى روز حركت، هنگام حاجت

    و جايگاه نيازمندى، آماده ساخت،

    و آن را براى اقامتگاه خويش، پيشاپيش فرستاد.


    اى بندگان خدا براى هماهنگى با اهداف آفرينش خود، از خدا پروا كنيد، و آن چنان كه شما را پرهيز داد از مخالفت و نافرمانى خدا بترسيد، تا استحقاق وعده هاى خدا را پيدا كنيد، و از بيم روز قيامت بر كنار باشيد.

     

    مراحل خلقت انسان


    خدا گوش هايى براى پند گرفتن از شنيدنى ها،

    و چشم هايى براى كنار زدن تاريكى ها، به شما بخشيده است،

    و هر عضوى از بدن را اجزاء متناسب و هماهنگ عطا فرموده تا در تركيب ظاهرى صورت ها و دوران عمر با هم سازگار باشند،

    با بدن هايى كه منافع خود را تأمين مى كنند،

    و قلب هايى كه روزى را به سراسر بدن با فشار مى رسانند،

    و از نعمت هاى شكوهمند خدا برخوردارند،

    و در برابر نعمت ها شكر گزارند، و از سلامت خدادادى بهره مندند.

     

    خداشناسی و دنیا

     

    مدّت زندگى هر يك از شماها را مقدّر فرمود، و از شما پوشيده داشت،

    و از آثار گذشتگان عبرت هاى پند آموز براى شما ذخيره كرد،

    لذّت هايى كه از دنيا چشيدند،

    و خوشى ها و زندگى راحتى كه پيش از مرگ داشتند،

    سر انجام دست مرگ گريبان آنها را گرفت

    و ميان آنها و آرزوهايشان جدايى افكند

    آنها كه در روز سلامت چيزى براى خود ذخيره نكردند، و در روزگاران خوش زندگى عبرت نگرفتند.
    آيا خوشى هاى جوانى را جز ناتوانى پيرى در انتظار است؟

    و آيا سلامت و تندرستى را جز حوادث بلا و بيمارى در راه است؟

    و آيا آنان كه زنده اند جز فنا و نيستى را انتظار دارند؟

     

    مرگ و توصیف آخرت

    با اينكه هنگام جدايى و تپش دل ها نزديك است كه سوزش درد را چشيده،

    و شربت غصّه را نوشيده،

    و فرياد يارى خواستن برداشته،

    و از فرزندان و خويشاوندان خود، در خواست كمك كرده است.

    آيا خويشاوندان مى توانند مرگ را از او دفع كنند و آيا گريه و زارى آنها نفعى براى او دارد؟

    او را در سرزمين مردگان مى گذارند،

    و در تنگناى قبر تنها خواهد ماند.

    حشرات درون زمين، پوستش را مى شكافند،

    و خشت و خاك گور بدن او را مى پوساند،

    تند بادهاى سخت آثار او را نابود مى كند،

    و گذشت شب و روز، نشانه هاى او را از ميان بر مى دارد،

    بدن ها پس از آن همه طراوت متلاشى مى گردند،

    و استخوان ها بعد از آن همه سختى و مقاومت، پوسيده مى شوند.


    و ارواح در گرو سنگينى بار گناهانند،

    و در آنجاست كه به اسرار پنهان يقين مى كنند، امّا نه بر اعمال درستشان چيزى اضافه مى شود و نه از اعمال زشت مى توانند توبه كنند.

     

    خودسازی


    آيا شما فرزندان و پدران و خويشاوندان همان مردم نيستيد كه بر جاى پاى آنها قدم گذاشته ايد و از راهى كه رفتند مى رويد و روش آنها را دنبال مى كنيد؟

    امّا افسوس كه دلها سخت شده، پند نمى پذيرد،

    و از رشد و كمال باز مانده، و راهى كه نبايد برود مى رود،

    گويا آنها هدف پندها و اندرزها نيستند و نجات و رستگارى را در به دست آوردن دنيا مى دانند.


    بدانيد كه بايد از صراط عبور كنيد،

    گذرگاهى كه عبور كردن از آن خطرناك است، با لغزش هاى پرت كننده، و پرتگاه هاى وحشت زا، و ترس هاى پياپى.

     

    علماء در نهج البلاغه، تقوا


    از خدا چون خردمندان بترسيد كه دل را به تفكّر مشغول داشته،

    و ترس از خدا بدنش را فرا گرفته،

    و شب زنده دارى خواب از چشم او ربوده،

    و به اميد ثواب، گرمى روز را با تشنگى گذارنده،

    با پارسايى شهوات را كشته،

    و نام خدا زبانش را همواره به حركت در آورده.


    ترس از خدا را براى ايمن ماندن در قيامت پيش فرستاده،

    از تمام راه هاى جز راه حق چشم پوشيده،

    و بهترين راهى كه انسان را به حق مى رساند مى پيمايد.
    چيزى او را مغرور نساخته،

    و مشكلات و شبهات او را نابينا نمى سازد،

    مژده بهشت، و زندگى كردن در آسايش و نعمت سراى جاويدان و ايمن ترين روزها، او را خشنود ساخته است.

    با بهترين روش از گذرگاه دنيا عبور كرده،

    توشه آخرت را پيش فرستاده،

    و از ترس قيامت در انجام اعمال صالح پيش قدم شده است،

    ايام زندگى را با شتاب در اطاعت پروردگار گذرانده،

    و در فراهم آوردن خشنودى خدا با رغبت تلاش كرده،

    از زشتى ها فرار كرده،

    امروز رعايت زندگى فردا كرده،

    و هم اكنون آينده خود را ديده است.
    پس بهشت براى پاداش نيكوكاران سزاوار و جهنّم براى كيفر بدكاران مناسب است،

    و خدا براى انتقام گرفتن از ستمگران كفايت مى كند،

     

    قرآن

    و قرآن براى حجّت آوردن و دشمنى كردن، كافى است.

     

    خداشناسی


    سفارش مى كنم شما را به پروا داشتن از خدا،

    خدايى كه با ترساندن هاى مكرّر، راه عذر را بر شما بست، و با دليل و برهان روشن، حجت را تمام كرد.

     

    شیطان

    و شما را پرهيز داد از دشمنى شيطانى كه پنهان در سينه ها راه مى يابد،

    و آهسته در گوش ها راز مى گويد،

    گمراه و پست است،

    وعده هاى دروغين داده، در آرزوى آنها به انتظار مى گذارد،

    زشتى هاى گناهان را زينت مى دهد،

    گناهان بزرگ را كوچك مى شمارد،

    و آرام آرام دوستان خود را فريب داده، راه رستگارى را بر روى در بند شدگانش مى بندد،

    و در روز قيامت آنچه را كه زينت داده انكار مى كند،

    و آنچه را كه آسان كرده، بزرگ مى شمارد،

    و از آنچه كه پيروان خود را ايمن داشته بود، سخت مى ترساند.

     

    مراحل افرینش انسان


    مگر انسان، همان نطفه و خون نيم بند نيست كه خدا او را در تاريكى هاى رحم و خلاف هاى تو در تو، پديد آورد تا به صورت چنين در آمد،

    سپس كودكى شيرخوار شد،

    بزرگتر و بزرگتر شده تا نوجوانى رسيده گرديد،

    سپس او را دلى فراگير، و زبانى گويا، و چشمى بينا عطا فرمود تا عبرت ها را درك كند، و از بدى ها بپرهيزد،

    و آنگاه كه جوانى در حد كمال رسيد، و بر پاى خويش استوار ماند، گردن كشى آغاز كرد، و روى از خدا گرداند، و در بيراهه گام نهاد، در هوا پرستى غرق شد، و براى به دست آوردن لذّت هاى دنيا تلاش فراوان كرد، و سر مست شادمانى دنيا شد.


    هرگز نمى پندارد مصيبتى پيش آيد

    و بر اساس تقوى فروتنى ندارد،

    ناگهان سرمست و مغرور در اين آزمايش چند روزه،

    مرگ او را مى ربايد، او را كه در دل بد بختى ها، اندكى زندگى كرده، و آنچه را كه از دست داده عوضى به دست نياورده است،

    و آنچه از واجبات را كه ترك كرد، قضايش را بجا نياورد.

     

    مرگ و وصف آخرت


    درد مرگ او را فراگرفت،

    روزها در حيرت و سرگردانى، و شب ها با بيدارى و نگرانى مى گذراند.

    هر روز به سختى درد مى كشد،

    و هر شب رنج و بيمارى به سراغش مى رود،

    در ميان برادرى غم خوار، و پدرى مهربان و ناله كننده اى بى طاقت و بر سينه كوبنده اى گريان افتاده است.


    امّا او در حالت بيهوشى و سكرات مرگ، و غم و اندوه بسيار، و ناله دردناك، و درد جان كندن، با انتظارى رنج آور، دست به گريبان است.

    در حالى كه تسليم و آرام است، بر مى دارند، و بر تابوت مى گذارند.

    خسته و لاغر به سفر آخرت مى رود،

    كه فرزندان و برادران او را به دوش كشيده تا سر منزل غربت، آنجا كه ديگر او را نمى بينند،

    و آنجا كه جايگاه وحشت است، پيش مى برند.

    امّا هنگامى كه تشييع كنندگان بروند و مصيبت زدگان باز گردند، در گودال قبر نشانده، براى پرسش حيرت آور، و امتحان لغزش زا، زمزمه غم آلود دارد.


    و بزرگ ترين بلاى آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و بر افروختگى شعله ها و نعره هاى آتش است،

    كه نه يك لحظه آرام گيرد تا استراحت كند،

    و نه آرامشى وجود دارد كه از درد او بكاهد،

    و نه قدرتى كه مانع كيفر او شود،

    نه مرگى كه او را از اين همه ناراحتى برهاند،

    و نه خوابى كه اندوهش را بر طرف سازد،

    در ميان انواع مرگ ها و ساعت ها مجازات گوناگون گرفتار است.

    به خدا پناه مى بريم.

     

    تقوی و خودسازی


    اى بندگان خدا!

    كجا هستند آنان كه ساليان طولانى در نعمت هاى خدا عمر گذراندند

    تعليمشان دادند و دريافتند،

    مهلتشان دادند و بيهوده روزگار گذراندند

    از آفات و بلاها دورشان داشتند اما فراموش كردند،

    زمانى طولانى آنها را مهلت دادند،

    نعمت هاى فراوان بخشيدند،

    از عذاب دردناك پرهيزشان دادند،

    و وعده هايى بزرگ از بهشت جاويدان به آنها دادند.


    اى مردم !

    از گناهانى كه شما را به هلاكت افكند،

    از عيب هايى كه خشم خدا را در پى دارد، بپرهيزيد.

    دارندگان چشمهاى بينا، و گوش هاى شنوا، و سلامت و كالاى دنيا آيا گريزگاهى هست يا رهايى و جاى امنى پناهگاهى و جاى فرارى هست؟

    آيا باز گشتى براى جبران وجود دارد؟

    نه چنين است پس كى باز مى گرديد؟

    به كدام سو مى رويد و به چه چيز مغرور مى شويد؟

    همانا بهره هر كدام از شما زمين به اندازه طول و عرض قامت شماست، آنگونه كه خاك آلوده بر آن خفته باشد.


    اى بندگان خدا !

    هم اكنون به اعمال نيكو پردازيد، تا ريسمان هاى مرگ بر گلوى شما سخت نشده،

    و روح شما براى كسب كمالات آزاد است،

    و بدن ها راحت، و در حالتى قرار داريد كه مى توانيد مشكلات يكديگر را حل كنيد.

    هنوز مهلت داريد، و جاى تصميم و توبه و باز گشت از گناه باقى مانده است.

    عمل كنيد پيش از آن كه در شدّت تنگناى وحشت و ترس و نابودى قرار گيريد،

    پيش از آن كه مرگ در انتظار مانده، فرا رسد، و دست قدرتمند خداى توانا شما را برگيرد.


    (سید رضی می گوید: وقتى كه امام اين خطبه را ايراد فرمود، بدنها به لرزه در آمد، اشكها سرازير و دل ها ترسان شد، كه جمعى آن را غرّاء ناميدند).

    .

    خطبه84

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ◀علم و علماء در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [یکشنبه 1399-03-04] [ 11:42:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مراحل خلقت حضرت آدم ...
    مراحل خلقت حضرت آدم

    شگفتی آفرینش آدم (ع) و ویژگی های انسان کامل


    سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمین، از قسمت هاى سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناك گردید، كه از آن، اندامى شایسته، و عضوهایى جدا و به یكدیگر پیوسته آفرید. آن را خشكانید تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، تا زمانى معین و سر انجامى مشخّص، اندام انسان كامل گردید.


    آنگاه از روحى كه آفرید در آن دمید تا به صورت انسانى زنده در آمد، داراى نیروى اندیشه، كه وى را به تلاش اندازد و داراى افكارى كه در دیگر موجودات، تصرّف نماید.


    به انسان اعضاء و جوارحى بخشید، كه در خدمت او باشند، و ابزارى عطا فرمود، كه آنها را در زندگى به كار گیرد. قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایى، و بویایى، و وسیله تشخیص رنگ ها، و أجناس مختلف در اختیار او قرار داد.


    انسان را مخلوطى از رنگ هاى گوناگون، و چیزهاى همانند و سازگار، و نیروهاى متضاد، و مزاج هاى گوناگون، گرمى، سردى، ترى، خشكى، قرار داد.
    سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدى را كه پذیرفته اند وفا كنند، اینگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: «بر آدم سجده كنید پس فرشتگان همه سجده كردند جز شیطان» غرور و خود بزرگ بینى او را گرفت و شقاوت و بدى بر او غلبه كرد، و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود، و آفرینش انسان از خاك را پست شمرد.


    خداوند براى سزاوار بودن شیطان به خشم الهى، و براى كامل شدن آزمایش، و تحقّق وعده ها، به او مهلت داد و فرمود: «تا روز رستاخیز مهلت داده شدى».

     

    آدم (علیه السلام) و داستان بهشت


    سپس خداوند آدم را در خانه اى مسكن داد كه زندگى در آن گوارا بود. جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمنى او ترساند. پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگى آدم در بهشت و هم نشينى او با نيكان حسادت ورزيد.


    پس آدم عليه السّلام يقين را به ترديد، و عزم استوار را به گفته هاى ناپايدار شيطان فروخت و شادى خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براى او پشيمانى آورد.


    آنگاه خداى سبحان در توبه را بر روى آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جارى ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم را به زمين، خانه آزمايش ها و مشكلات، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزندانى پديد آورد.

    خطبه1

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀آفرینش حضرت آدم در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه
    [سه شنبه 1398-08-28] [ 07:53:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مراحل خلقت ...
    مراحل خلقت

    مراحل خلقت


    خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فكر و انديشه اى، يا استفاده از تجربه اى، بى آن كه حركتى ايجاد كند، و يا تصميمى مضطرب در او راه داشته باشد.


    براى پديد آمدن موجودات، وقت مناسبى قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ كرد، و در هر كدام، غريزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد.


    خدا پيش از آن كه موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهى داشت، و حدود و پايان آنها را مى دانست، و از اسرار درون و بيرون پديده ها، آشنا بود.


    سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكى بر ديگرى مى نشست، آب را بر بادى طوفانى و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهدارى آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبى تعيين فرمود. فضا را در زير تند باد و آب را بر بالاى آن در حركت بود.


    سپس خداى سبحان طوفانى بر انگيخت كه آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پى در پى در هم كوبيد. طوفان به شدّت وزيد، و از نقطه اى دور دوباره آغاز شد.


    سپس به طوفان امر كرد تا امواج درياها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد و با همان شدّت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آب ها حمله ور گردد از اوّل آن بر مى داشت و به آخرش مى ريخت، و آب هاى ساكن را به امواج سركش بر گرداند. تا آنجا كه آب ها روى هم قرار گرفتند، و چون قلّه هاى بلند كوه ها بالا آمدند.

     

    امواج تند كف هاى بر آمده از آب ها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد.


    آسمان پايين را چون موج مهار شده، و آسمان هاى بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد، بى آن كه نيازمند به ستونى باشد يا ميخ هايى كه آنها را استوار كند. آنگاه فضاى آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده زينت بخشيد و در آن چراغى روشنايى بخش (خورشيد)، و ماهى درخشان، به حركت در آورد كه همواره در مدار فلكى گردنده و بر قرار، و سقفى متحرّك، و صفحه اى بى قرار، به گردش خود ادامه دهند.

     

     خلقت فرشتگان


    سپس آسمان هاى بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود.

    گروهى از فرشتگان همواره در سجده اند و ركوع ندارند و گروهى در ركوعند و یاراى ایستادن ندارند و گروهى در صف هایى ایستاده اند كه پراكنده نمى شوند.


    و گروهى همواره تسبیح گویند و خسته نمى شوند و هیچ گاه خواب به چشمشان راه نمى یابد، و عقل هاى آنان دچار اشتباه نمى گردد، بدن هاى آنان دچار سستى نشده، و آنان دچار بى خبرى برخاسته از فراموشى نمى شوند.


    برخى از فرشتگان، امینان وحى الهى، و زبان گویاى وحى براى پیامبران مى باشند، كه پیوسته براى رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند.
    جمعى از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعى دیگر دربانان بهشت خداوندند.


    بعضى از آنها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته، و گردن هاشان از آسمان فراتر، و اركان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهى بر دوش هایشان استوار است، برابر عرش خدا دیدگان به زیر افكنده، و در زیر آن، بالها را به خود پیچیده اند.


    میان این دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پایین ترى قرار دارند، حجاب عزّت، و پرده هاى قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خیال، در شكل و صورتى نمى پندارند، و صفات پدیده ها را بر او روا نمى دارند، هرگز خدا را در جایى محدود نمى سازند، و نه با همانند آوردن، به او اشاره مى كنند.

    خطبه 1(بخش دوم)

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀خطبه ها, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه
    [یکشنبه 1398-08-26] [ 08:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت