خطاب امام حسین علیه السلام به عایشه هنگام دفن امام حسن

?خطاب امام حسین به عایشه در زمان دفن امام حسن (علیه السلام)

 

محمد بن مسلم گوید شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود؛


…. امام حسین بر جنازه ( امام حسن علیه السلام) نماز گزارد و چون نمازش تمام شد داخل مسجدش بردند ، چون بر سر قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله نگهش داشتند ، به عایشه خبر بردند و به او گفتند بنی هاشم جنازه حسن بن علی علیه السلام را آورده اند تا در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنند عایشه بر استری نشست و شتافت-او نخستین زنی بود که از دوران اسلام بر زین نشست- آمد و ایستاد و گفت:

“فرزند خود را از خانه من بیرون برید که نباید در اینجا چیزی دفن شود و حجاب پیغمبر صلی الله علیه و آله دریده شود.”


حسین بن علی صلوات الله علیهما فرمود:

“تو و پدرت از پیش، حجاب پیغمبر صلی الله علیه و آله را دریدید و تو در خانه پیغمبر کسی را آوردی که دوست نداشت نزدیک او باشد (مقصود ابوبکر و عمر) و خدا از این کار از تو بازخواست می کند.
همانا برادرم به من امر کرد که جنازه اش را نزدیک پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله ببرم تا با او تجدید عهد کند و بدان که برادر من از همه مردم به خدا و رسولش و معنی قرآن داناتر بود و نیز او داناتر از این بود که پرده رسول خدا صلی الله علیه و آله را پاره کند زیرا خدای تبارک و تعالی می فرماید : ” یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم”و تو بدون اجازه پیغمبر مردانی را به خانه او راه دادی .


خدای عزوجل فرماید:
یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی” در صورتی که به جان خودم سوگند که تو به خاطر پدرت و فاروقش (عمر) بغل گوش پیغمبر صلی الله علیه و آله کلنگ ها زدی با آنکه خدای عزوجل فرماید:

ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی". .
به جان خودم که پدرت و فاروقش به سبب نزدیک کردن خودشان به پیغمبر صلی الله علیه و آله او را آزار دادند و آن حقی را که خدا با زبان پیغمبرش به آنها امر کرده بود، رعایت نکردند زیرا خدا مقرر فرموده که آنچه نسبت به مومنین در حال زنده بودنشان حرام در حال مرده بودنشان حرام است.


به خدا ای عایشه ! اگر دفن کردن حسن نزد پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله که تو آن را نمی خواهی از نظر ما خدا آن را جایز کرده بود، می فهمیدی که او به رغم انف تو در آنجا دفن میشد.


سپس محمد بن حنفیه رشته سخن به دست گرفت و فرمود: ای عایشه! یک روز به راستی بر استر می نشینی و یک روز بر شتر می نشینی! تو به علت دشمنی و عداوتی که با بنی هاشم داری نه مالک نفس خودت هستی و نه در زمین قرار می گیری.


عایشه رو به او کرد گرفت: پسر حنفیه! اینها فرزندان فاطمه اند که سخن می گویند دیگر تو چه می گویی!


حسین علیه السلام به او فرمود؛ محمد را از بنی فاطمه به کنا دور می کنی، به خدا که او زاده سه فاطمه است؛
1_ فاطمه دختر عمران بن عائد بن عمرو بن مخزوم(مادر جناب ابوطالب)
2_ فاطمه بنت اسد بن هاشم (مادر امیر المومنین)
3_ فاطمه دختر زائده بن اصم بن رواحه بن حجر بن عبد معیص بن عامر ( مادر جناب عبدالمطلب)


عایشه به امام حسین علیه السلام گفت: پسر خود را دور کنید و ببریدش که شما مردمی هستید که دشمنی می خواهید.
پس حسین علیه السلام به جانب قبر مادرش رفت و جنازه او را بیرون آورد و در بقیع دفن کرد.
.
.
اصول کافی
جلد2
.
.

موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد تقی (علیه السلام), ◀خطاب امام حسین به عایشه
[سه شنبه 1398-05-15] [ 01:05:00 ب.ظ ]