مجموعه روایات درباره تقیه | ... | ||
مجموعه روایات درباره تقیه
روایت اول) امام صادق علیه السلام درباره قول خدای عزّوجلّ فرمودند: «اولئک أجرهم مرّتین بما صبروا(برای صبری که بر تقیّه کردند) و یدرؤن بالحسنه السیئه (حسنه تقیّه و گناه فاش کردن است.)
روایت دوم) ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: تقیّه از دین خداست. عرض کردم: از دین خداست؟ فرمود: آری! به خدا از دین خداست به تحقیق که یوسف علیه السلام فرمود: «أیّتها العیر إنکم لسارقون» به خدا که انها چیزی ندزدیده بودند و حضرت ابراهیم علیه السلام فرمودند«إنی سقیم» و به خدا که بیمار نبود.
روایت سوم) حبیب بن بشر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: شنیدم پدرم می فرمود: نه به خدا! در روی زمین چیزی محبوبتر از تقیه نزد من نیست. ای حبیب! همانا هر که تقیه کند خدایش بالا برد. ای حبیب! هر که تقیه نکند خدایش پست کند. ای حبیب! مردم در صلح و سازشند. سپس اگر آن باشد این هم باشد.
روایت چهارم) ابن ابی یعفور گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: به خاطر حفظ دینتان تقیه کنید و آن را با تقیّه زیر پرده دارید زیرا هر که تقیه ندارد ایمان ندارد. همانا شما در میان مردم مانند زنبور عسل در میان پرندگانید. اگر پرندگان بدانند در درون زنبور عسل چیست همه آنها را بخورند و اگر مردم بدانند آنچه در دل شماست که ما اهل بیت علیهم السلام را دوست دارید شما را با زبانشان بخورند و در نهان و آشکار ناسزا گویند. خدا بیامرزد آن بنده ایی را زا شما که ولایت ما را داشته باد.
روایت پنجم) ابوعمروکنانی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود» ای اباعمرو! به من بگو اگر برایت حدیثی گفتم یا فتوایی دادم سپس نزد من آمدی و از همان مطلب پرسیدی و من برخلاف گفته اولم به تو گفتم یا فتوی دادم به کدام یک از آن دو عمل می کنی؟ عرض کردم: به تازه تر آنها و دیگری را رها می کنم. فرمود: درست گفتی. ای اباعمرو! و خدا نخواسته جز آنکه در نهان عبادت شود. همانا به خدا اگر شما چنین کنید خیر من و شماست و خدای عزّوجلّ برای ما و شما نسبت بدینش جز تقیه نخواسته است.
روایت ششم) امام صادق علیه السلام فرمود: تقیه نمودن کسی به درجه اصحاب کهف نرسید. آنها در اعیاد(بت پرستها) حاضر میشدند و زنّار می بستند از این رو خدا پاداششان را دوبار داد.
روایت هفتم) حماد بن واقد گوید: در میان راهی از پیش رو به امام صادق علیه السلام برخوردم و رو گردانیدم و گذشتم. سپس خدمتش رسیدم و عرض کردم: قربانت! من شما را ملاقات می کنم و رو می گردانم زیرا نمی خواهم شما را به رنج اندازم. فرمود: خدایت رحمت کند. ولی دیروز در فلان جا مردی مرا دید و گفت: علیک السلام یا اباعبدالله. او کار خوب و شایسته ایی نکرد.
روایت هشتم) مسعده بن صدقه گوید: به امام صادق علیه السلام عرض شد: مردم عقیده دارند که علی علیه السلام بر منبر کوفه فرموده است: ای مردم! شما را به ناسزا گفتن به من می خوانند مرا ناسزا گویید سپس به بیزاری از من می خوانند از من بیزاری مجوئید. امام فرمود: مردم چه بسیار بر علی علیه السلام دروغ می بندند. سپس فرمود: همانا علی فرموده است: «شما را به ناسزا گفتن به من می خوانند، مرا ناسزا گویید سپس به بیزاری از من می خوانند و من به دین محمدم.» و نفرمود از من بیزاری نجوئید. سائل عرض کرد: به من بفرما اگر کشته شدن را اختیار کند و بیزاری نجوید چکونه است؟ فرمود: به خدا این تکلیف را ندارد. تکلیف او همان است که عماربن یاسر کرد زمانی که اهل مکه او را مجبور کردند ولی دلش به ایمان مطمئن بود. سپس خدای عزّوجلّ درباره او نازل فرمود:«إلا من أکره و قلبه مطمئن بالایمان». آنگاه پیغمبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: ای عمار! اگر دوباره مجبورت کردند تو هم چنان کن که کردی که خدای عزّوجلّ عذر تو را نازل فرموده و دستورت داده که تکرار کنی اگر تکرار کردند.
روایت نهم) هشام کندی گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: مبادا کاری کنید که ما را بدان سرزنش کنند. همانا فرزند بد پدرش را به کردار او سرزنش کنند. برای کسی که به او دل داده اید زینت باشید و عیب و ننگ مباشید در میان عشایر آنها نماز بخوانید و از بیمارانشان عیادت کنید و بر جنازه آنها حاضر شوید . مبادا آنها در هیچ خیری از شما پیشی گیرند که شما نسبت به خیر از آنها سزاوارترید. به خدا سوگند که خدا به چیزی که محبوبتر باشد نزد او از«خبء» عبادت نشده است. عرض کردم: «خبء» چیست؟ فرمود: تقیّه.
روایت دهم) امام باقر علیه السلام فرمود: تقیّه در هر شرایط ضروری به وجود می آید و تقیّه کننده خود داناتر به آن است زمانی که برایش پیش می آید.
روایت یازدهم) امام باقر علیه السلام فرمود: تقیّه تنها برای جلوگیری از خون ریزی وضع شده است. پس هرگاه به خونریزی رسد تقیه نباشد. شرح: مرحوم مجلسی گوید: ممکن است معنی خبر این باشد که دستور تقیه برای حفظ جان است پس کسی که بداند او را در هر صورت خواهند کشت نباید تقیه کند.
روایت دوازدهم) امام صادق علیه السلام فرمود: هرچه این امر(ظهور امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف) نزدیکتر شود تقیه شدیدتر شود.
روایت سیزدهم) امام باقر علیه السلام می فرمود: در هر موردی که آدمی زاد به تقیّه ناچار شود خدا آن را برایش حلال ساخته است.
روایت چهاردهم) عبدالله بن عطا گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: دو مرد از اهل کوفه را دستگیر کرده به آنها گفتند: از امیر المومنین بیزاری جوئید . یکی از آنها بیزاری جست و دیگری سرپیچی کرد. آن را که بیزاری جسته بود رها کردند و دیگری را کشتند. امام فرمود: آنکه بیزاری جسته مردی است دانشمند در دین خود و اما آنکه بیزاری نجست مردی است که به سوی بهشت شتافته است.
روایت پانزدهم) امام صادق علیه السلام فرمود: از عاقبت لغزش ها حذر کنید. شرح: مقصود این است که مواظب گفتار و کردار خود باشید و مال و عاقبت را در نظر بگیرید تا به چاه نیفتید و گرفتار نگردید و همین معنی تقیّه است زیرا تقیّه از ماده «وقی» و به معنی خودنگهداری است.
روایت شانزدهم) امام صادق علیه السلام می فرمودند: تقیّه سپر مومن است. تقیِّه نگهدار مومن است. هر که تقیه ندار ایمان ندارد. همانا حدیثی از احادیث ما به بنده ایی می رسد و او بین خود و خدا به آن معتقد می شود و خدای عزّوجلّ را به آن دینداری می کند و موجب عزت دنیا و نورآخرت او می گردد و بنده دیگر حدیثی از احادیث ما به او میرسد و او آن را فاش میسازد و موجل خواری او در دنیا می گردد و خدای عزّوجلّ هم آن نور را از او می گیرد.
روایت هفدهم) علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: به خدا دوست دارم که برای دو خصلت شیعیان ما به قدری از گوشت بازویم فدا دهم؛ کمی حوصله و کمی رازنگهداری.
روایت هجدهم) امام صادق علیه السلام فرمود: مردم به دو خصلت مامور شدند ولی آن دو را تباه کردند و از دست دادند و از آن جهت بی همه چیز شدند؛ صبر و راز پوشی.
روایت نوزدهم) سلیمان بن خالد گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: ای سلیمان! شما دینی دارید که هر که آن را بپوشد خدا عزیزش کند و هر که فاش سازد خدا ذلیلش نماید.
روایت بیستم) مردی گوید: با جماعتی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدیم و عرش کردیم: یا بن رسول الله ما عازم عراق هستیم به ما سفارشی فرما. امام علیه السلام فرمود: باید توانای شما به ناتوانتان کمک کند و ثروتمندانتان به فقیرانتان احسان نماید و راز ما را فاش نکنید و امر(امامت) ما را آشکار نسازید و چون حدیثی از ما به شما رسید و یک دلیل یا دو دلیل از کتاب خدا برایش پیدا کردید به آن اخذ کنید وگرنه نسبت به آن توقف کنید و سپس آن را به ما ارجاع دهید تا برای شما روشن شود. بدانید برای کسی که انتظار این امر(انتظار فرج) را دارد مانند اجر روزه دار شب زنده دار است و کسی که به قائم ما برسد و همراهش به جهاد رود و دشمن ما را بکشد اجر بیست شهید دارد و کسی که در رکاب ایشان کشته شود اجر بیست و پنج شهید دارد.
روایت بیست و یکم) عبدالعلی گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: تحمل امر ما تنها به تصدیق و پذیرفتن آن نیست از جمله تحمل امر ما، پنهان داری و نگهداشتن آن از نا اهلش باشد. به شیعیان ما سلام برسان و به آنها بگو: خدا رحمت کند بنده ایی را که دوستی مردم را به سوی خود کشاند. آنچه را می فهمند به آنها بگوئید و آنچه را نمی پذیرند از آنها بپوشید. سپس فرمود: به خدا کسی که به جنگ ما برخاسته زحمتش برای ما از کسی که چیزی را که نمی خواهیم از قول ما می گوید بیشتر نیست. چون دانستید کسی(امر امامت و احادیث مخصوص ما را) فاش میسازد نزدش روید و او را از آن باز دارید. اگر پذیرفت چه بهتر وگرنه کسی را که بالاتر از اوست و از او شنوایی دارد بر او تحمیل کنید. همانا مردی از شما مطلوبی دارد چاره جویی و لطیفه کاری می کند تا حاجتش برآورده شود. نسبت به حاجت من م چاره جویی کنید چنانکه نسبت به حوائج خود می کنید(یعنی با لطائف و حیل او را از فاش کردن اسرار ما بازدارید.) اگر از شما پذیرفت چه بهتر وگرنه سخنش را زیرپای خود دفن کنید و نگویید او چنین و چنان می گوید زیرا نقل شما به دیگران مردم را بر من و شما میشوراند. هان به خدا! اگر شما آنچه را من می گویم بگویید. اعتراف می کنم که شما اصحاب من هستید. این ابوحنیفه است که اصحابی دارد و این حسن بصری است که اصحابی دارد و من مردی قرشی و زاده رسول خدا صلی الله علیه و آله هستم و کتاب خدا را فهمیده ام. بیان همه چیز در کتاب خدا هست از ابتدا خلقت وامر آسمان و زمین و امر پیشینیان و پسینیان و امر گذشته و آینده و گویا هنگی در برابر چشم من است و به آن می نگرم.
روایت بیست و دوم) امام باقر علیه السلام می فرمود: به خدا که محبوبترین اصحابم نزد من پرهیزگارتر و فقیه تر و حدیث را نهان دارتر آنهاست و بدترین و مبغوضترین اصحابم نزد من کسی است که هرگاه حدیثی را شنود که به ما نسبت دهند و از ما روایت کند آن را نپذیرد و بدش آید و انکار ورزد و هرکه را به آن معتقد باشد تکفیر کند در صورتی که او نمی داند. شاید آن حدیث از ما صادر شده و به ما منسوب باشد و او به سبب انکارش از ولایت ما خارج شود.
روایت بیست و سوم) معلی بن خنیس گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: ای معلی! امر ما را نهان دار و فاش مساز زیرا کسی که امر ما را نهان دارد و فاش نسازد خدا او را به جهت آن در دنیا عزیز کند و آن را در آخرت نور میان دو چشمش قرار دهد که به سوی بهشتش کشد. ای معلی! هرکه امر ما را فاش سازد و پوشیده ندارد خدا به سبب آن در دنیا ذلیلش کند و نور را از میان چشمانش در آخرت بگیرد و آن را تاریکی قرار دهدکه به سوی دوزخش کشاند. ای معلی! همانا تقیه از دین من و دین پدران من است و کسی که تقیه ندارد دین ندارد. ای معلی! همانا خدا دوست دارد در پنهانی عبادت شود چنانکه دوست دارد در آشکار عبادت شود. ای معلی! فاش سازنده امر ما مانند انکار کننده آن است.
روایت بیست و چهارم) محمد بن ابی نصر گوید: از امام رضا علیه السلام مساله ایی پرسیدم. حضرت خودداری کرد و جواب نفرمود. سپس فرمود: اگرهرچه را می خواهید به شما بگوییم و عطا کنیم موجب شر شما باشد و گردن صاحب الامر را بگیرند. امام باقر علیه السلام فرموده است: امر ولایت را خدا به جبرئیل به راز سپرد و جبرئیل به محمد صلی الله علیه و آله به راز سپرد و ایشان به علی علیه السلام و علی به هر که خدا خواست. سپس شما آن را فاش میسازید. کیست آنکه سخنی را که شنیده نگهدارد؟ امام باقر علیه السلام فرمود: در حکمت آل داوود است که مسلمان را سزاوار است که مالک خود باشد و به کار خود رو آورد و مردم زمانش را بشناسد. ازخدا پروا کنید و حدیث ما را فاش نسازسد. اگر خدا از دوستان خود دفاع نمی کرد و انتقام آنها را از دشمنانش نمی گرفت. شما با فاش ساختن اسرار و ترک تقیه مذهب تشیع را نابود ساخته بودید.) مگر ندیدی خدا با آل برمک چه کرد؟ و چگونه انتقام موسی بن جعفر علیه السلام را گرفت و طایفه بنی اشعث را هم خطر بزرگی تهدید می کرد ولی خدا به واسطه دوستی آنها نسبت به امام کاظم علیه السلام خطر را از آنها برداشت. شما در عراق هستید و رفتار این فرعونیان(بنی عباس) را می بینید که خدا چه مهلتی به آنها داده است. تقوای خدا را پیشه کنید و دنیا شما را فریب ندهد. وضع کسانی که مهلت یافته اند شما را گول نزند مثل اینکه حکومت به دست شما افتاده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خوشا حال بنده گمنامی که خدا او را شناسد و مردم او را نشناسند اینها چراغ های هدایت و چشمه های دانش اند. هر فتنه تاریک و سختی از برکت آنها برطرف شود. آنها نه فاش کننده و پخش کننده اسرارند و نه خشن و ریاکار.
روایت بیست و پنجم) حضرت علی علیه السلام فرمود: … سخن خیر گوئید تا بدان معروف شوید و کار خیر کنید تا اهل خیر شوید. عجول و فاش کننده راز نباشید زیرا بهترین شما کسانی باشند که چون به آنها بنگرند به یاد خدا افتند و بدترین شما سخن چینانی باشند که میان دوستان جدایی افکنند و عیب جویی پاکدامنان باشند.
روایت بیست و ششم) امام صادق علیه السلام فرمود: زبان خود را نگهدارید و خانه نشین باشید و هرگز بلایی که مخصوص شماست به شما نمیرسد (زیرا گمنام اید و تقیه می کنید). و طایفه زیدیه همواره سپر بلای شما باشند.( زیرا آنها تقیه نمی کنند از این رو سلاطین به دفع آنها می پردازند و از شما غفلت می کنند.)
روایت بیست و هفتم) امام صادق علیه السلام فرمود: همانا امر ما پوشیده و در پرده پیمان است پس هر که آن پرده را علیه ما بدرد خدا ذلیلش کند.
روایت بیست و هشتم) امام صادق علیه السلام فرمود: نفس کشیدن کسی که برای ما اندوهگین است و برای ستمی که به ما شده غمگین است تسبیح است و همت گماشتن برای امر ما عبادت است و پنهان داشتن راز ما جهاد در راه خداست. راوی گوید: محمد بن سعید به من گفت: این روایت را با آب طلا بنویس که من چیزی بهتر از این ننوشته ام. . اصول کافی، ج3 ترجمه مصطفوی
[یکشنبه 1402-05-15] [ 05:29:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|