نکات اخلاقی از نامه 53 نهج البلاغه

??نکات ناب و اخلاقی از نامه حضرت علی (علیه السلام) به مالک اشتر 


?او را فرمان می دهد به تقوای الهی ، و مقدم داشتن طاعت خدا بر هر کاری و پیروی از آنچه خداوند در کتاب خود بدان فرمان داده از واجبات و سنت های خود.

 

?باید خدای سبحان را با دل و دست و زبان یاری نماید زیرا خداوند _جل اسمه_ یاری هرکس که یاریش کند و عزت هر کس را که او را عزیز بدارد خود بر عهده گرفته است.

 

?نفس خود را هنگام شهوت ها در هم شکند و آن را از طغیان ها باز دارد. زیرا نفس، آدمی را سخت به بدی می خواند مگر آنکه خداوند رحم کند.

 

?همان گونه که تودر حق (حاکمان پیشین) می گفتی، درباره ی تو خواهند گفت.

 

?نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره ی ایشان بر زبان مردم جاری می کند، توان شناخت. پس باید دوست داشتنی ترین اندوخته ها در نزد تو عمل نیکو باشد.

 

?بر نفس خود در آنچه برای تو حلال نیست بخل بورز که بخل ورزیدن بر خود همان انصاف دادن از خود است در آنچه دوست دارد یا اکراه دارد.

 

?مهربانی و محبت ورزیدن و لطف به رعیت را پوشش دل خود قرار ده و با آنان چونان حیوان درنده نباش.

 

?رعیت دو دسته اند: یا برادر ایمانی تو هستند یا نظیر تو در آفرینش.

لغزش ها از آنان سر می زند و خطاها بر آنان روی می آورد و گناهانی به عمد یا اشتباه مرتکب می شوند. پس همان گونه که دوست داری خداوند بخشش و چشم پوشی اش را ارزانیت کند ، تو نیز بر مردم ببخش و خطاهایشان را نادیده گیر. زیرا تو بالاتر از آنان هستی و آن که تو را حاکم (مصر) کرده بالاتر از توست و خداوند بالاتر از کسی است که تورا حاکم مصر کرده است.

 

?خداوند کفایت امور رعیت را از تو خواسته و به وسیله ی آنان تو را در عرصه آزمایش نهاده.

 

?خود را برای جنگ با خدا مهیا مساز که کیفر او را تحمل نتوان کرد و از بخشش و رحمتش بی نیاز نخواهی بود .

 

?از بخشودن گناه کسی پشیمان مشو.
بر مجازات کسی شادی مکن.
هرگز به خشمی که راه گریز از آن هست مشتاب.

 

?هرگاه سلطه و قدرتی که داری در تو نخوت و تکبر پدید آورد، به عظمت سلطنت خداوند که بالاتر از توست بنگرو قدرتش بر تو را ببین که تو آن اندازه بر خودت قدرت نداری این توجه آتش غرورت را فرو می نشاند و تندی تو را فروکش می سازد و خرد از دست رفته ات را به تو باز می گرداند.

 

?خداوند هر جباری را خوار و هر متکبری را بی مقدار می کند.

 

?اگر انصاف نورزی ستم کرده ای، و هر که خداوند دشمن او باشد عذرش را باطل نماید.

 

?هیچ چیز مانند ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نسازد و کیفر او را سرعت نبخشد زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.

 

?باید محبوبترین کارها نزد تو کاری باشد که به حق نزدیکتر و در عدالت فراگیرتر و خشنودی مردم را شاملتر باشد؛ زیرا خشم توده های مردم خشنودی خواص را از بین می برد و خشم خواص در صورت خشنود بودن توده های مردم اهمیتی ندارد.

 

?خواص کسانی هستند که در دوران رفاه از همه پر خرج ترند و هگام سختی کمتر از همه یاری دهند ، بیش از همه از انصاف بیزارند و در همه خواسته هایشان اصرار می ورزند. هنگام بخشش از همه کم سپاستر و هنگام نبخشیدن از همه عذر ناپذیرترند و در رویدادهای بزرگ روزگار از همه بی صبرترند.

 

?ستون دین و جمعیت مسلمانان و سازو برگ در برابر دشمنان توده های مردمند.

 

?باید دور ترین رعیت از حریم تو و مبغوض ترین شان در نزد تو کسی باشد که بیش از دیگران عیبجوی مردم است.

 

?تا می توانی عیوب مردم را بپوشان تا خداوند آنچه را تو دوست داری بر مردم پوشیده باشد، بپوشاند.

 

?گره هر کینه ای را بگشای و رشته ی هر انتقام را ازخود قطع کن و از هرچه برایت روشن نیست چشم بپوش در تصدیق سخن چین شتاب مکن زیرا سخن چین خائن است هرچند خود را به خیرخواهی شبیه سازد.

 

?هرگز با بخیل مشورت مکن که تو را از بخشش بازدارد. و وعده ی فقر به تو دهد
و نیز با ترسو که تو را به سستی کشاند
و نیز با طمعکار که آزمندی در ستم را در نظرت زیبا سازد
بخل، ترس و حرص غرایز گوناگونی هستند که بدگمانی به خدا را در آدمی فراهم می اورد.

 

?از کسانی که ظالمی را در ستم کاری و گناهکاری را در گناهش یاری نرسانده اند (یاری بگیر در امور) رنج و خرج چنین کسانی برای تو کمتر و یاریشان به تو بهتر و مهربانی شان بر تو بیشتر و الفتشان با بیگانه کمتر  است. اینان را از خاصان و نزدیکان خود در خلوت ها و مجلس هایت قرار ده.

 

?برگزیده تو کسی باشد که از همه به گفتن سخن تلخ حق گویاتر باشد.

 

?به پارسایان و راستگویان بپیوند و آنان را چنان بپروران که تو را فراوان نستایند و به کاری که نکرده ای بیهوده شادمانت نسازند.

 

?ستایش فراوان کبر و نخوت پدید آورد و آدمی را به سرکشی کشاند.

 

?نیکوکار و بدکار نزد تو در منزلت برابر نباشد که این امر نیکوکار را به نیکوکاری بی میل سازد و بدکاران را به بدکاری تشویق نماید .

 

?باید چنان رفتار کنی که خوش گمانی رعیت را برایت فراهم آورد زیرا این خوش گمانی رنج بسیاری را از تو برمی دارد.

 

?سنت نیکویی را که بزرگان این امت به آن عمل کرده و سبب الفت میان مردم گشته و امور رعیت بر پایه ی آن سامان یافته مشکن.


سنتی پدید میاور که حتی به یکی از سنت های گذشته آسیب رساند که پاداش نیک آن برای کسی باشد که آن سنت های نیکو را بنیان گذازده و گناه آن بر تو باشد که شکسته ای.

 

?با مردم آبرومند، شریف و اهل دودمان های شایسته و خوش سابقه بپیوند. آنگاه با مردمان دلاور، شجاع، بخشنده و جوانمرد ارتباط برقرار ساز که اینان جامع بزرگواری و شاخه هایی از نیکویی هستند.

 

?از رسیدگی به امور ناچیز آنان به امید رسیدگی به کارهای بزرگشان غفل مشو زیرا الطاف کوچک تو خود جایگاهی دارد که از آن بهره مند می شوند.

 

?برگزیده ترین سران سپاهت کسی باشد که به لشکریات کمک و یاری دهد و از دارایی خود چندان به آنان عطا کند که هرینه ی آنان و خانواده هایی که از خود بر جای گذاشته اند، کفایت کند تا در جهاد با دشمن تنها یک اندیشه در سر داشته باشند.

 

?در هر کار بزرگی که بر تو دشوار آید و اموری که برایت ابهام انگیز باشد به خدا و رسولش رجوع کن.

 

?پیروی از هوی و خود رایی مجموعه ای از شاخه های ستم و خیانت است.

 

?بهبودی و صلاح دیگران در صلاح مالیات و مالیات دهندگان است و کار دیگران سامان نیابد مگر آنکه کار مالیات دهندگان سامان پذیرد.

 

?عامل ویرانی سرزمین تنگدستی مردم آن است و مردم زمانی تنگدست شوند که تمام همّ حاکمان گرد آوردن مال باشد و به ماندن خود بر سر کار بدگمان باشند و از عبرت ها کمتر سود برند.

 

?هرکس اندازه خویش را نداند به اندازه دیگران نادان تر باشد.


?سفارش به نیکی در حق بازرگانان و صنعتگران، زیرا آنان مایه های منافع اند و اسباب آسایش جامعه را پدید آورند و سودها را از سرزمین های دور دست … به سوی مملکت تو می آورند. این گروه مردمی آرام اند که از فتنه گریشان بیم نیست و اهل آشتی اند که ترسی از آسیب رسانی شان نیست.

 

?پرداختن به کارهای مهم و بزرگ تو را از ضایع کردن امور کوچک (محرومان و مستضعفان) معذور نمی سازد. هرگز به امور آنان بی اهتمام نباش.. به کارهای ضعیفانی که دستشان به تو نمی رسد رسیدگی کن همان ها که در چشم ها خوارند و مردم تحقیرشان می کنند.

 

?حق تمامش سنگین است اما خداوند گاهی آن را برای کسانی سبک می کند آنان که جویای عاقبت نیک اند. پس خود را شکیبا ساخته اند و به راست بودن آنچه خداوند وعده داده است اطمینان کرده اند.

 

?بخشی از وقت خود را برای مراجعه نیازمندان قرار ده و در آن وقت خود را از هرکار دیگری فارغ گردان… و در آن برای خدایی که تو را آفریده تواضع کن. و سپاهیان و یاران و نگهبانان و محافظان را از این مجلس دور ساز.

 

?آنچه عطا می کنی با خوش رویی عطا کن و خودداری از کمک را با مهربانی و عذر خواهی همراه ساز.

 

?کارهای هر روز را در همان روز به انجام رسان زیرا هر روز را کاری خاص است.

 

?برای رابطه خود و خداوند بهترین و بیشترین وقت ها را اختصاص ده.

 


?اگر نیتت درست باشد و مردم از آن کارها به آسایش رسند در همه وقت ها کارهایت برای خدا است.

 


?آرزو های سران سپاه را برآور ، پی در پی ثنایشان گو، و رنج و تلاش کسانی را که کوشیده اند بر زبان آور. زیرا فراوان سخن از کارهای نیکشان دلاور مرد را به هیجان می آورد و ازکارماندگان را به تلاش تشویق می کند. اگر خدا بخواهد.

 

?باید در خصوص آنچه به وسیله ی آن دین خویش را برای خداوند خالص می سازی برپاداشتن واجبات الهی باشد که ویژه ی خداوند است. بنابراین در بخشی از شبانه روز تن خود را در کار طاعت خداوند بدار.

 

?هرگاه به جماعت نماز گزاردی نماز را چنان بخوان که نه موجب نفرت مردم از جماعت شود و نه نماز را تباه سازد.

 

?پنهان ماندن زمامداران از مردم موجب ناآگاهی زمامداران از اموری که بر آنان پوشیده است، می گردد و در نتیجه امر بزرگ در نظر آنان کوچک و کار کوچک در دیده ی ایشان بزرگ جلوه می کند.

 

?زمامدار را خواص و نزدیکانی است که خوی برتری طلبی دارند، خود را بر دیگران مقدم سازند.. موجبات این احوال را قطع کن و بدین وسیله ریشه ی این مردمان را برکن. به هیچ یک از اطرافیان و خویشانت زمینی از زمین های مسلمانان واگذار مکن و نباید در تو طمع کنند که قرار دادی به سود آنان منعقد سازی که سبب زیان به همسایگان شود… در این صورت سودش برای آن طمعکاران و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد بود.

 

?حق را برای هر کسی که لازم باشد از نزدیک و دور رعایت نما … و پاداش خویش را به حساب خدا گذار هرچند اجرای حق بر زیان خویشان و نزدیکانت باشد.. آنجا که بر تو سنگین و گران می آید جویای عاقبتش باش که رعایت حق سرانجام خوشی دارد.

 

?هرگاه مردم گمان به ستم کاری تو برند، آشکارا عذر خویش را بر آنان عرضه کن و با بیان عذر خویش بدگمانی آنان را از خود بگردان.

 

?اگر با دشمنت پیمانی بستی یا او را در پوشش امان خویش درآوردی به پیمان خود وفادار بمان … خود را سپر تعهدات خوش قرار ده.

 

?مردم با همه ی هواهای گوناگون و اختلاف نظری که دارند بر هیچ یک از واجبات الهی به اندازه ی بزرگ شمردن وفای به عهد و پیمان اتفاق نظر ندارند.

 

?در عهد و پیمان، خیانت و فریب و نیرنگ جایز نیست.

 

?پیمانی نبند که راه تاویل در آن باز باشد پس از عهد بستن و استوار کردن پیمان بر عبارت های دو پهلو و ابهام انگیز تکیه مکن. نباید سختی و دشواری پیمانی که رعایت عهد الهی آن را بر تو لازم کرده، تو را خواهان فسخ آن به نحو نامشروع سازد.


?شکیبایی تو بر سختی کاری که به گشایش و عاقبت خوش آن امید بسته ای بهتر است از خیانتی که از مجازات آن بیمناک هستی.

 

?از اینکه به ناحق خون کسی را بریزی، بپرهیز زیرا هیچ چیز همچون به ناحق خونی را ریختن انتقام خدا را نزدیک نمی سازد و کیفرش بزگ نباشد و سبب زوال نعمت و پایان یافتن زمان حکومت نگردد.

 

?بپرهیزید از خودپسندی، و تکیه بر انچه تو را از خودپسندی کشاند و دوستی ستایش و تمجید مردم از تو؛ زیرا این امور در نظر شیطان از مطمئن ترین فرصت هاست برای آنکه نیکی نیکوکاران را تباه سازد.

 

?بپرهیز از اینکه احسان خود را بر مردم منت گذاری ؛ زیرا منت نهادن احسان را تباه می کند.
یا کرده ی خود را زیادتر از آنچه هست بدانی؛ زیرا زیاد شمردن کارهای خود، نور حق را در دل خاموش می کند.
یا به مردم وعده ای دهی و بخلاف آن عمل کنی؛ زیرا عمل نکردن به وعده خشم خدا و مردم را برانگیزد. خداوند متعال فرمود: “خداوند سخت خشمگین شود که چیزی بگویید و به جای نیاورید.” صف/3

 

?بپرهیزید از شتاب کردن در کاری پیش از رسیدن زمانش،
و سهل انگاری در آن وقتی که انجامش ممکن شده
و لجاجت و اصرار در آن هنگامی که ابهام انگیز باشد
و سستی در آن زمانی که آشکار شده است.
هرچیز را در جای خودش بنه و هرکار را در جایگاه مناسب خویش قرار بده.

 

?بپرهیز از آنکه چیزی را که مردم در آن برابرند به خود اختصاص دهی؛ زیرا آنچه را که به خود اختصاص داده ای از تو می ستانند و به دیگران می سپارند.

 

?هنگام خشم خویشتن دار باش و از شدت و تیزی خود بکاه و قدرت دست و تندی زبانت را نگاه دار و با خودداری از دشنام گویی به هنگام خشم و به تاخیر انداختن قهر از این امور خود را در امان بدار. تا آتش خشم فرو نشیند و زمام اختیارت را به دست گیری و این خویشتن داری را استوار نسازی مگر آنکه با یاد بازگشت به سوی پروردگارت خاطر خویش را مشغول بداری.

.

.

نامه 53

نهج البلاغه

.

.

 

موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر, ◀ نکته های ناب اخلاقی وصیت نامه
[شنبه 1398-05-12] [ 03:43:00 ب.ظ ]