|
عجز انسان از شناخت ذات خدا
سپاس خداوندى را كه سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمت هاى او ناتوان، و تلاشگران از اداى حق او درمانده اند.
خدايى كه افكار ژرف انديش، ذات او را درك نمى كنند و دست غوّاصان درياى علوم به او نخواهد رسيد.
پروردگارى كه براى صفات او حدّ و مرزى وجود ندارد، و تعريف كاملى نمى توان يافت و براى خدا وقتى معيّن، و سر آمدى مشخّص نمى توان تعيين كرد.
مخلوقات را با قدرت خود آفريد، و با رحمت خود بادها را به حركت در آورد و به وسيله كوه ها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد.
دین و شناخت خدا
سر آغاز دین، خداشناسى است، و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگى اوست و كمال توحید (شهادت بر یگانگى خدا) اخلاص، و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زیرا هر صفتى نشان مى دهد كه غیر از موصوف، و هر موصوفى گواهى مى دهد كه غیر از صفت است.
پس كسى كه خدا را با صفت مخلوقات تعریف كند او را به چیزى نزدیك كرده، و با نزدیك كردن خدا به چیزى، دو خدا مطرح شده و با طرح شدن دو خدا، اجزایى براى او تصوّر نموده و با تصّور اجزا براى خدا، او را نشناخته است.
و كسى كه خدا را نشناسد به سوى او اشاره مى كند و هر كس به سوى خدا اشاره كند، او را محدود كرده، به شمارش آورده.
و آن كس كه بگوید «خدا در چیست» او را در چیز دیگرى پنداشته است، و كسى كه بپرسد «خدا بر روى چه چیزى قرار دارد» به تحقیق جایى را خالى از او در نظر گرفته است، در صورتى كه خدا همواره بوده، و از چیزى به وجود نیامده است.
با همه چیز هست، نه اینكه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینكه از آنان جدا و بیگانه باشد.
انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسیله، بیناست حتّى در آن هنگام كه پدیده اى وجود نداشت، یگانه و تنهاست، زیرا كسى نبوده تا با او انس گیرد، و یا از فقدانش وحشت كند.
خطبه1(بخش اول)
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀خداشناسی در نهج البلاغه
[یکشنبه 1398-08-26] [ 07:58:00 ق.ظ ]