راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
  • مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
  • مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
  • مجموعه روایات در باره نیت
  • مجموعه روایات درباره اخلاص
  • هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید
  • اجازه سخن به اهل بیت(علیهم السلام) در روز قیامت
  • چه کسی شایسته امامت است؟
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهلم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هشتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)
  • آفت دوستى
  • خصوصیات حاکم مورد تائید
  • هلاک شدگان امام علی
  • بهای جان انسان
  • علل انحراف زبیر
  • فقر و غنی حقیقی
  • وصف مالک اشتر از زبان امام علی
  • تفاوت عدل و بخشش
  • بزرگترین حسرت روز قیامت
  • عاقبت مقابله با حق
  • هماهنگی با اخلاق و رسوم مردم
  • سختتر از تنگدستی
  • سنگین و سبکی حق و باطل
  • عوامل استحكام دين و دنيا
  • کلام پرتکرار امام علی بر روی منبرها
  • روز سخت ظالم
  • زیور تهیدستی و بی نیازی
  • رابطه مرگ و آرزو
  • کسی که خوارج را فریفت
  • توصیه امام درباره فقر
  • روش برخورد با ظلم
  • نفرین امام علی
  • رابطه غرور و پندپذیری
  • جایگاه عقل در هدایت
  • سفر طولانی آخرت
  • نتیجه اوصاف ضد تقوی
  • نقش استقامت در راست کردن کجی ها
  • بهترین روش زندگی در دنیا
  • مسؤوليّت نعمت هاى الهى
  • روز سخت ظالمان
  • نهی از آغاز جنگ
  • بدترین توشه برای قیامت
  • طلحه و زبیر در نگاه امام علی
  • زمان فرونشاندن خشم
  • نگاه امام علی به دنیا
  • عاقبت مقابله با حق
  • علی از زبان علی (دروغ و گمراهی)



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      پیامبر از زبان حضرت علی ...
    پیامبر از زبان حضرت علی

    حضرت علی به مردم را آموزش داد تا چگونه بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درود فرستند.

    1. ويژگى هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:


    بار خدايا!

    اى گستراننده هر گسترده، و اى نگهدارنده آسمان ها، و اى آفريننده دل ها بر فطرت هاى خويش: دل هاى رستگار و دل هاى شقاوت زده.
    گرامى ترين درودها و افزون ترين بركات خود را بر محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده ات اختصاص ده،

    كه خاتم پيامبران گذشته،

    و گشاينده درهاى بسته

    و آشكار كننده حق با برهان است.
    دفع كننده لشكرهاى باطل،

    و درهم كوبنده شوكت گمراهان است،

    آن گونه كه بار سنگين رسالت را بر دوش كشيد،

    و به فرمانت قيام كرد،

    و به سرعت در راه خشنودى تو گام برداشت، حتّى يك قدم به عقب برنگشت، و اراده او سست نشد.


    و در پذيرش و گرفتن وحى، نيرومند بود،

    حافظ و نگهبان عهد و پيمان تو بود،

    و در اجراى فرمانت تلاش كرد تا آنجا كه نور حق را آشكار، و راه را براى جاهلان روشن ساخت،

    و دل هايى كه در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدايت شدند.


    پرچم هاى حق را بر افراشت.

    و احكام نورانى را بر پا كرد،

    پس او پيامبر امين،

    و مورد اعتماد،

    و گنجينه دار علم نهان تو،

    و شاهد روز رستاخيز،

    و بر انگيخته تو براى بيان حقائق،

    و فرستاده تو به سوى مردم است.


    2. دعا براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:


    پروردگارا!

    براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در سايه لطف خود جاى با وسعتى بگشاى،

    و از فضل و كرمت پاداش او را فراوان گردان.


    خداوندا !

    كاخ آيين او را از هر بنايى برتر

    و مقام او را در پيشگاه خود گرامى تر گردان

    و، نورش را كامل گردان،

    و پاداش رسالت او را پذيرش گواهى و شفاعت و قبول گفتار او قرار ده؛ زيرا كه داراى منطقى عادلانه، و راه جدا كننده حق از باطل بود.


    بار خدايا!

    بين ما و پيغمبرت در نعمت هاى جاويدان، و زندگانى خوش، و آرزوهاى بر آورده، و خواسته هاى به انجام رسيده، در كمال آرامش، و در نهايت اطمينان، همراه با مواهب و هداياى با ارزش، جمع گردان.

    .

    خطبه 72

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل بیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [پنجشنبه 1399-02-18] [ 11:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      زخم دل علی از اهل عراق ...
    زخم دل علی از اهل عراق

    (در سال 38 هجرى و پس از فريب خوردن كوفيان از مكر و حيله عمرو عاص و معاويه، هشدار گونه فرمود).


    علل نكوهش اهل عراق:


    پس از ستايش پروردگار، اى مردم عراق!

    همانا شما به زن بار دارى مى مانيد كه در آخرين روزهاى بار دارى جنين خود را سقط كند، و سرپرستش بميرد، و زمانى طولانى بى شوهر ماند، و ميراث او را خويشاوندان دور غارت كنند.

    آگاه باشيد من با اختيار خود به سوى شما نيامدم بلكه به طرف ديار شما كشانده شدم.


    به من خبر دادند كه مى گوييد على دروغ مى گويد.

    خدا شما را بكشد، بر چه كسى دروغ روا داشته ام؛ آيا به خدا دروغ روا داشتم در حالى كه من نخستين كسى هستم كه به خدا ايمان آوردم، يا بر پيامبرش در حالى كه من اول كسى بودم كه او را تصديق كردم.

    نه به خدا هرگز، آنچه گفتم واقعيّتى است كه شما از دانستن آن دوريد، و شايستگى درك آن را نداريد.


    مادرتان در سوگ شما زارى كند «واى، واى، سر دهد» پيمانه علم را به شما به رايگان بخشيدم، اگر ظرفيّت داشته باشيد، و به زودى خبر آن را خواهيد فهميد.

    .

    خطبه 71

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 09:55:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نفرین حضرت علی ...
    نفرین حضرت علی

    (در سال 40 هجرى سحرگاهى كه ضربت خورد، فرمود).


    شكوه ها با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:


    همان گونه كه نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود،

    رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را ديدم، پس گفتم اى رسول خدا، از امّت تو چه تلخى ها ديدم و از لجبازى و دشمنى آنها چه كشيدم.

    پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود: نفرينشان كن.

    گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد، و به جاى من شخص بدى را بر آنها مسلّط گرداند.

    .

    خطبه70

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 09:47:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      آمادگی رزمی ...
    آمادگی رزمی

    به هنگام حركت براى جنگ با شاميان، در نخيله كوفه در 25 شوّال سال 37 هجرى قمرى ايراد فرمود.



    ضرورت آمادگى رزمى


    ستايش خداوند را سزاست، هر لحظه كه شب فرا رسد، و پرده تاريكى فرو افتد، ستايش مخصوص پروردگار است هر زمان كه ستاره اى طلوع و غروب كند، ستايش خداوندى را سزاست كه نعمت هاى او پايان نمى پذيرد، و بخشش هاى او را جبران نتوان كرد.


    پس از ستايش پروردگار

    پيشتازان لشكرم را از جلو فرستادم، و دستور دادم در كنار فرات توقّف كنند، تا فرمان من به آنها برسد، زيرا تصميم گرفتم از آب فرات بگذرم و به سوى جمعيّتى از شما كه در اطراف دجله مسكن گزيده اند رهسپار گردم و آنها را همراه شما بسيج نمايم، و از آنها براى كمك و تقويت شما يارى بطلبم.


    (سید رضی مى گويد: منظور امام از «ملطاط» آنجايى است كه دستور توقّف داد، «كنار فرات» كه به كنار فرات يا دريا «ملطاط» هم مى گويند. و امام عليه السّلام از كلمه «نطفه» آب فرات اراده كرده كه شگفت آور است)

    خطبه48

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه  اهل البیت

    موضوعات: ◀ جهاد در نهج البلاغه
    [شنبه 1399-01-02] [ 03:47:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خبر از آینده کوفه ...
    خبر از آینده کوفه

    خبر از آينده كوفه


    اى كوفه تو را مى نگرم كه چونان چرم هاى بازار عكاظ كشيده مى شوى، زير پاى حوادث لگد كوب مى گردى، و حوادث فراوان تو را در بر مى گيرد، من به خوبى مى دانم، ستمگرى نسبت به تو قصد بد نمى كند مگر آن كه خداوند او را به بلايى گرفتار سازد يا قاتلى بر او مسلّط گرداند.

    خطبه47

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده حضرت علی(علیه السلام)
     [ 03:38:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ضرورت حکومت ...
    ضرورت حکومت

    آنگاه كه شعار خوارج را شنيد كه مى گويند، لا حكم الا للّه در سال 38 هجرى در مسجد كوفه فرمود؛
     

    ضرورت حكومت
    سخن حقّى است، كه از آن اراده باطل شد.

    آرى درست است، فرمانى جز فرمان خدا نيست، ولى اينها مى گويند زمامدارى جز براى خدا نيست، در حالى كه مردم به زمامدارى نيك يا بد، نيازمندند، تا مؤمنان در سايه حكومت، به كار خود مشغول و كافران هم بهرمند شوند، و مردم در استقرار حكومت، زندگى كنند، به وسيله حكومت بيت المال جمع آورى مى گردد و به كمك آن با دشمنان مى توان مبارزه كرد.

    جادّه ها أمن جو امان، و حقّ ضعيفان از نيرومندان گرفته مى شود، نيكوكاران در رفاه و از دست بدكاران، در امان مى باشند. 

    در روايت ديگرى آمده، چون سخن آنان را در باره حكميّت شنيد فرمود: منتظر حكم خدا درباره شما هستم. [و نيز فرمود:] امّا در حكومت پاكان، پرهيزكار به خوبى انجام وظيفه مى كند ولى در حكومت بدكاران، ناپاك از آن بهرمند مى شود تا مدّتش سر آيد و مرگ فرا رسد.

    خطبه40

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀خطبه ها
    [یکشنبه 1398-12-04] [ 09:20:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    پس از شنيدن تهاجم يكى از افسران معاويه، نعمان بن بشير به عين التّمر، سرزمين آباد قسمت غربى فرات، و كوتاهى كوفيان در سال 39 هجرى در كوفه فرمود:


    1. نكوهش كوفيان 
    گرفتار كسانى شده ام كه چون امر مى كنم فرمان نمى برند، و چون آنها را فرا مى خوانم اجابت نمى كنند. اى مردم بى اصل و ريشه، در يارى پروردگارتان براى چه در انتظاريد؟ آيا دينى نداريد كه شما را گرد آورد و يا غيرتى كه شما را به خشم وا دارد؟

    2. علل شكست و نابودى كوفيان:
    در ميان شما به پاخاسته فرياد مى كشم، و عاجزانه از شما يارى مى خواهم، امّا به سخنان من گوش نمى سپاريد، و فرمان مرا اطاعت نمى كنيد، تا آن را كه پيامدهاى ناگوار آشكار شد، نه با شما مى توان انتقام خونى را گرفت، و نه با كمك شما مى توان به هدف رسيد.


    شما را به يارى برادرانتان مى خوانم، مانند شترى كه از درد بنالد، ناله و فرياد سر مى دهيد، و يا همانند حيوانى كه پشت آن زخم باشد، حركتى نمى كنيد. تنها گروه اندكى به سوى من آمدند كه آنها نيز ناتوان و مضطرب بودند، «گويا آنها را به سوى مرگ مى كشانند، و مرگ را با چشمانشان مى نگرند».


    (سید رضی مى گويد: «متذائب» يعنى مضطرب، از «تذاءبت الرّيح» يعنى وزش باد گوناگون و مضطرب گشت، و ذئب (گرگ) را ذئب ناميدند چون در رفتن اضطراب دارد).

     

    خطبه39

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه
     [ 09:13:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      موقعیت مومنان و کافران در برخورد با شبهات ...
    موقعیت مومنان و کافران در برخورد با شبهات

    در سال 37 هجرى پس از جنگ صفّين و ماجراى حكميّت در تعريف «شبهه» فرمود، (برخى خطبه 38 و 41 را يك خطبه مى دانند. )



    ضرورت شناخت شبهات
    شبهه را براى اين شبهه ناميدند كه به حق شباهت دارد. امّا نور هدايت كننده دوستان خدا، در شبهات يقين است، و راهنماى آنان مسير هدايت الهى است، امّا دشمنان خدا، دعوت کننده شان در شبهات گمراهى است، و راهنماى آنان كورى است. آن كس كه از مرگ بترسد نجات نمى يابد، و آن كس كه زنده ماندن را دوست دارد براى هميشه در دنيا نخواهد ماند.

    خطبه38

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀خطبه ها, ◀برخورد با شبهات و فتنه ها
    [شنبه 1398-11-26] [ 10:11:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تلاش برای هدایت دشمنان ...
    تلاش برای هدایت دشمنان

    (براى هشدار و نصيحت خوارج نهروان و تذكّر اشتباهات آنان در ماه صفر سال 38 هجرى فرمود. 


    تلاش در هدايت دشمن


    شما را از آن مى ترسانم مبادا صبح كنيد در حالى كه جنازه هاى شما در اطراف رود نهروان و زمين هاى پست و بلند آن افتاده باشد، بدون آن كه برهان روشنى از پروردگار، و حجّت و دليل قاطعى داشته باشيد. از خانه ها آواره گشته و به دام قضا گرفتار شده باشيد.

    علی از زبان علی


    من شما را از اين حكميّت نهى كردم ولى با سر سختى مخالفت كرديد، تا به دلخواه شما كشانده شدم. شما اى بى خردان، و بى خردان، اى ناكسان و بى پدران، من كه اين فاجعه را به بار نياوردم و هرگز زيان شما را نخواستم.

    خطبه36

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀خوارج در نهج البلاغه, ◀جنگ نهروان در نهج البلاغه
     [ 09:42:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علل شکست در جهاد ...
    علل شکست در جهاد

    پس از اطّلاع از ماجراى حكميّت و نيرنگ عمرو عاص كه ابو موسى اشعری را فريب داد، و طبق شروطى كه براى حكميّت قبول كردند عملى نشد، امام اين خطبه را در سال 38 هجرى ايراد كرد. 


    1. ضرورت ستايش پروردگار:
    خدا را سپاس هر چند كه روزگار دشوارى هاى فراوان و حوادثى بزرگ پديد آورد. شهادت مى دهم جز خداى يگانه و بى مانند خدايى نباشد و جز او معبودى نيست، و گواهى مى دهم محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست.



    2. علل شكست در جهاد
    پس از حمد و ستايش خدا، بدانيد كه نافرمانى از دستور نصيحت كننده مهربان دانا و با تجربه، مايه حسرت و سرگردانى و سرانجامش پشيمانى است.
    من رأى و فرمان خود را نسبت به حكميّت به شما گفتم، و نظر خالص خود را در اختيار شما گذاردم. (اى كاش كه از قصير پسر سعد اطاعت مى شد) ولى شما همانند مخالفانى ستمكار، و پيمان شكنانى نافرمان، از پذيرش آن سرباز زديد، تا آنجا كه نصيحت كننده در پند دادن به ترديد افتاد، و از پند دادن خوددارى كرد.
    داستان من و شما چنان است كه برادر هوازنى سروده است:
    «در سرزمين منعرج، دستور لازم را دادم امّا نپذيرفتند، كه فردا سزاى سركشى خود را چشيدند.»

    خطبه35

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀خطبه ها, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ◀ابوموسی اشعری در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه
    [چهارشنبه 1398-11-23] [ 08:19:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علت سستی در جهاد ...
    علت سستی در جهاد

    اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج، در سال 38 هجرى براى بسيج كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در «نخيله كوفه» ايراد فرمود.

     

    علت سستی در جهاد


    نفرين بر شما كوفيان كه از فراوانى سرزنش شما خسته شدم.

    آيا به جاى زندگى جاويدان قيامت به زندگى زود گذر دنيا رضايت داديد و بجاى عزّت و سر بلندى، بدبختى و ذلّت را انتخاب كرديد؟


    هر گاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مى كنم، چشمانتان از ترس در كاسه مى گردد، گويا ترس از مرگ عقل شما را ربوده و چون انسان هاى مست از خود بيگانه شده، حيران و سرگردانيد. گويا عقل هاى خود را از دست داده و درك نمى كنيد.
    من ديگر هيچ گاه به شما اطمينان ندارم، و شما را پشتوانه خود نمى پندارم، شما ياران شرافتمندى نيستيد كه كسى به سوى شما دست دراز كند. به شتران بى ساربان مى مانيد كه هر گاه از يك طرف جمع آورى گرديد، از سوى ديگر پراكنده مى شويد.


    به خدا سوگند، شما بد وسيله اى براى افروختن آتش جنگ هستيد، شما را فريب مى دهند امّا فريب دادن نمى دانيد، سرزمين شما را پياپى مى گيرند و شما پروا نداريد، چشم دشمن براى حمله شما خواب ندارد ولى شما در غفلت به سر مى بريد.


    بخدا سوگند، شكست براى كسانى است كه دست از يارى يكديگر مى كشند.

    سوگند بخدا، اگر جنگ سخت درگير شود و حرارت و سوزش مرگ شما را در برگيرد، از اطراف فرزند ابو طالب، همانند جدا شدن سر از تن، جدا و پراكنده مى شويد.


    به خدا سوگند آن كه دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند تا گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشكند، و پوستش را جدا سازد، عجز و ناتوانى اش بسيار بزرگ و قلب او بسيار كوچك و ضعيف است.

     

    علی از زبان علی


    تو اگر مى خواهى اينگونه باش، امّا من، به خدا سوگند از پاى ننشينم و قبل از آن كه دشمن فرصت يابد با شمشير آبديده چنان ضربه اى بر پيكر او وارد سازم كه ريزه هاى استخوان سرش را بپراكند، و بازوها و قدم هايش جدا گردد و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.


     حقوق متقابل مردم و رهبرى


    اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّى واجب شده است، حق شما بر من، آن كه از خير خواهى شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم، و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد، و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد.
    و اما حق من بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد، و در آشكار و نهان برايم خير خواهى كنيد، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و فرمان دادم اطاعت كنيد.

    خطبه34

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه
    [سه شنبه 1398-11-22] [ 09:46:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    در سال 36 هجرى به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين در سرزمين ذى قار، فرمود.


     
    1. علی از زبان علی
    ابن عباس مى گويد در سرزمين «ذى قار»، خدمت امام رفتم كه داشت كفش خود را پينه مى زد، تا مرا ديد، فرمود: قيمت اين كفش چقدر است؟ گفتم بهايى ندارد. فرمود: به خدا سوگند، همين كفش بى ارزش نزد من از حكومت بر شما محبوب تر است مگر اينكه حقّى را با آن به پا دارم، يا باطلى را دفع نمايم.

     

    2.پیامبر از زبان علی

    آنگاه از خيمه بيرون آمد و براى مردم چنين خطبه خواند؛
    همانا خداوند هنگامى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مبعوث فرمود كه هيچ كس از عرب، كتاب آسمانى نداشت، و ادّعاى پيامبرى نمى كرد.
    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم جاهلى را تا به جايگاه كرامت انسانى پيش برد و به رستگارى رساند، كه سر نيزه هايشان كندى نپذيرفت و پيروز شدند و جامعه آنان استحكام گرفت.


     
    3. علی از زبان علی


    به خدا سوگند من از پيشتازان لشكر اسلام بودم تا آنجا كه صفوف كفر و شرك تار و مار شد.
    هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، هم اكنون نيز همان راه را مى روم، پرده باطل را مى شكافم تا حق را از پهلوى آن بيرون آورم. 

    مرا با قريش چه كار. به خدا سوگند، آن روز كه كافر بودند با آنها جنگيدم، و هم اكنون كه فريب خورده اند، با آنها مبارزه مى كنم. ديروز با آنها زندگى مى كردم و امروز نيز گرفتار آنها مى باشم.
    به خدا سوگند قريش از ما انتقام نمى گيرد جز به آن علّت كه خداوند ما را از ميان آنان برگزيد و گرامى داشت. ما هم آنان را در زندگى خود پذيرفتيم، پس چنان بودند كه شاعر گفته است: 
    «به جان خودم سوگند، هر صبح از شير صاف نوشيدى. و سر شير و خرماى بى هسته خوردى. 
    ما اين مقام و عظمت را به تو بخشيديم در حالى كه بلند مرتبت نبودى. و در اطراف تو با سواران خود تا صبح نگهبانى داديم و تو را حفظ كرديم».

    خطبه33

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه
    [دوشنبه 1398-11-21] [ 11:04:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علت کشته شدن عثمان از زبان امام علی ...
    علت کشته شدن عثمان از زبان امام علی

    پس از پخش شايعات دخالت امام در قتل عثمان در سال 35 هجرى اين خطبه افشاگرانه را ايراد كرد.


    علت کشته شدن عثمان


    اگر به كشتن او (عثمان) فرمان داده بودم، قاتل بودم، و اگر از آن باز مى داشتم از ياوران او به شمار مى آمدم، با اين همه، كسى كه او را يارى كرد، نمى تواند بگويد كه از كسانى كه دست از يارى اش برداشتند بهترم، و كسانى كه دست از يارى اش برداشتند نمى توانند بگويند، ياورانش از ما بهترند.
    من جريان عثمان را برايتان خلاصه مى كنم: عثمان استبداد و خودكامگى پيشه كرد، و شما بى تابى كرديد و از حد گذرانديد، و خدا در خود كامگى و ستمكارى، و در بى تابى و تندروى، حكمى دارد كه تحقّق خواهد يافت.

    خطبه30

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    ادامه »

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀عثمان در نهج البلاغه
    [یکشنبه 1398-11-20] [ 08:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علل شکست در جنگ ...
    علل شکست در جنگ

    پس از آن كه ضحّاك بن قيس از طرف معاويه در سال 38 هجرى به كاروان حجّاج بيت اللّه، حمله كرد و اموال آنان را به غارت برد، فرمود.

     

    علت شکست در جنگ


    اى مردم كوفه بدن هاى شما در كنار هم، امّا افكار و خواسته هاى شما پراكنده است، سخنان ادّعايى شما، سنگ هاى سخت را مى شكند، ولى رفتار سست شما دشمنان را اميدوار مى سازد، در خانه هايتان كه نشسته ايد، ادّعاها و شعارهاى تند سر مى دهيد، امّا در روز نبرد، مى گوييد اى جنگ، از ما دور شو، و فرار مى كنيد.


    آن كس كه از شما يارى خواهد، ذليل و خوار است، و قلب رها كننده شما آسايش ندارد. بهانه هاى نابخردانه مى آوريد، چون بدهكاران، خواهان مهلت، از من مهلت مى طلبيد و براى مبارزه سستى مى كنيد.


    بدانيد كه افراد ضعيف و ناتوان هرگز نمى توانند ظلم و ستم را دور كنند، و حق جز با تلاش و كوشش به دست نمى آيد، شما كه از خانه خود دفاع نمى كنيد چگونه از خانه ديگران دفاع مى نماييد و با كدام امام پس از من به مبارزه خواهيد رفت.

    به خدا سوگند فريب خورده، آن كس كه به گفتار شما مغرور شود، كسى كه به اميد شما به سوى پيروزى رود، با كندترين پيكان به ميدان آمده است، و كسى كه بخواهد دشمن را به وسيله شما هدف قرار دهد، با تيرى شكسته، تيراندازى كرده است.


    به خدا سوگند صبح كردم در حالى كه گفتار شما را باور ندارم، و به يارى شما اميدوار نيستم، و دشمنان را به وسيله شما تهديد نمى كنم.
    راستى شما را چه مى شود، دارويتان چيست و روش درمانتان كدام است؟ مردم شام نيز همانند شمايند. آيا سزاوار است شعار دهيد و عمل نكنيد و فراموش كارى بدون پرهيزكارى داشته، به غير خدا اميدوار باشيد.

    خطبه29

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ جهاد در نهج البلاغه
    [شنبه 1398-11-19] [ 12:08:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه عمل کردن در دنیا و آخرت گرایی ...
    نحوه عمل کردن در دنیا و آخرت گرایی

    اين خطبه را در يكى از روزهاى عيد فطر ايراد فرمود.

    دنيا شناسى و آخرت گرایی


    پس از حمد و ستايش الهى، همانا دنيا روى گردانيده، و وداع خويش را اعلام داشته است، و آخرت به ما روى آورده، و پيشروان لشكرش نمايان شده.

    آگاه باشيد امروز، روز تمرين و آمادگى، و فردا روز مسابقه است، پاداش برندگان، بهشت، و كيفر عقب ماندگان آتش است. آيا كسى هست كه پيش از مرگ، از اشتباهات خود، توبه كند؟ آيا كسى هست كه قبل از فرا رسيدن روز دشوار قيامت، اعمال نيكى انجام دهد.


    آگاه باشيد هم اكنون در روزگار آرزوهاييد، كه مرگ را در پى دارد، پس هر كس در ايّام آرزوها، پيش از فرا رسيدن مرگ، عمل نيكو انجام دهد، بهرمند خواهد شد، و مرگ او را زيانى نمى رساند، و آن كس كه در روزهاى آرزوها، پيش از فرارسيدن مرگ كوتاهى كند، زيانكار و مرگ او زيانبار است.


    (سید رضی مى گويد: اگر سخنى باشد كه مردم را به سوى زهد بكشاند و به عمل آخرت وادار سازد همين سخن است، كه مى تواند علاقه انسان را از آرزوها قطع كند، و نور بيدارى و تنفّر از اعمال زشت را در قلب ايجاد كند، و از شگفت آورترين جمله هاى مزبور اين جمله است كه فرمود: «الا و انّ اليوم المضمار و غدّا السّباق و السبقة الجنة و الغاية النار». «آگاه باشيد امروز روز تمرين و آمادگى، و فردا روز مسابقه است و جايزه برندگان بهشت، و سرانجام عقب ماندگى، آتش خواهد بود». زيرا با اينكه در اين كلام الفاظ بلند و معانى گران قدر و تمثيل صحيح، و تشبيه واقعى مى باشد سرّى عجيب و معنايى لطيف در آن نهفته شده است و آن جمله «و السبقة الجنة و الغاية النار» است، امام بين اين دو لفظ «السبقة» و «الغاية» بخاطر اختلاف معنا جدائى افكنده است، نگفته «السّبقة النار» چنانكه «السّبقة الجنّة» گفته است، زيرا سبقت جستن در مورد امرى دوست داشتنى است، و اين از صفات بهشت است و اين معنا در آتش «كه از آن بخدا پناه مى بريم» وجود ندارد، امام جائز ندانسته كه بگويد: «السبقة النار» بلكه فرموده است «الغاية النّار» زيرا مفهوم غايت (پايان) مفهوم وسيعى است كه در موضوعات مسرّت بخش و غير مسرّت بخش به كار مى رود و در حقيقت مرادف «مصير» و «مآل» است كه به معنى سر انجام مى آيد. چنانكه خداوند مى فرمايد: وَ جَعَلُوا لِلَّهِ أَنْداداً لِيُضِلُّوا عَنْ «به كافران بگو بهره بگيريد كه سرانجام شما به سوى آتش است». در اين خطبه دقّت كنيد كه باطنى شگفت آور و عمقى زياد دارد و چنين است ديگر سخنان امام عليه السّلام. و در بعضى نسخه هاى اين خطبه چنين آمده است «و السّبقة الجنة» (به ضم سين) به جائزه اى گفته مى شود كه به پيشتازان و برندگان مسابقه داده مى شود خواه وجه نقد باشد يا جنس ديگرى و معنى هر دو كلمه به هم نزديك است، زيرا پاداش را برابر كار نيك مى پردازند نه بد).


    همانگونه كه به هنگام ترس و ناراحتى براى خدا عمل مى كنيد، در روزگار خوشى و كاميابى نيز عمل كنيد.


    آگاه باشيد هرگز چيزى مانند بهشت نديدم كه خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و نه چيزى مانند آتش جهنّم، كه فراريان آن چنين در خواب فرو رفته باشند.
    آگاه باشيد آن كس را كه حق منفعت نرساند، باطل به او زيان خواهد رساند، و آن كس كه هدايت راهنماى او نباشد، گمراهى او را به هلاكت خواهد افكند.
    آگاه باشيد به كوچ كردن فرمان يافتيد و براى جمع آورى توشه آخرت راهنمايى شديد. همانا، وحشتناك ترين چيزى كه بر شما مى ترسم، هواپرستى، و آرزوهاى دراز است. پس، از اين دنيا توشه برگيريد تا فردا خود را با آن حفظ نماييد.

    خطبه28

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه
     [ 11:57:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      ملامت کوفیان در جهاد نکردن ...
    ملامت کوفیان در جهاد نکردن

    وقتى خبر تهاجم سربازان معاويه به شهر انبار در سال 38 هجرى، و سستى مردم به امام ابلاغ شد فرمود.

    ارزش جهاد در راه خدا


    پس از ستايش پروردگار، جهاد در راه خدا، درى از درهاى بهشت است، كه خدا آن را به روى دوستان مخصوص خود گشوده است.
    جهاد، لباس تقوا، و زره محكم، و سپر مطمئن خداوند است، كسى كه جهاد را ناخوشايند دانسته و ترك كند، خدا لباس ذلّت و خوارى بر او مى پوشاند، و دچار بلا و مصيبت مى شود و كوچك و ذليل مى گردد، دل او در پرده گمراهى مانده و حق از او روى مى گرداند، به جهت ترك جهاد، به خوارى محكوم و از عدالت محروم است.


    آگاه باشيد من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با شاميان دعوت كردم .

     گفتم پيش از آن كه آنها با شما بجنگند با آنان نبرد كنيد.به خدا سوگند! هر ملّتى كه درون خانه خود مورد هجوم قرار گيرد، ذليل خواهد شد.


    امّا شما سستى به خرج داديد، و خوارى و ذلّت پذيرفتيد، تا آنجا كه دشمن پى در پى به شما حمله كرد و سر زمين هاى شما را تصرّف نمود.
    و اينك، فرمانده معاويه، (مرد غامدى) با لشكرش وارد شهر انبار شده و فرماندار من، «حسّان بن حسّان بكرى» را كشته و سربازان شما را از مواضع مرزى بيرون رانده است.


    به من خبر رسيده كه مردى از لشكر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غير مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن بند و گوشواره هاى آنها را به غارت برده، در حالى كه هيچ وسيله اى براى دفاع، جز گريه و التماس كردن، نداشته اند.


    لشكريان شام با غنيمت فراوان رفتند بدون اين كه حتّى يك نفر آنان، زخمى بردارد، و يا قطره خونى از او ريخته شود، اگر براى اين حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بميرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است.

     

    شگفتا شگفتا، به خدا سوگند، اين واقعيّت قلب انسان را مى ميراند و دچار غم و اندوه مى كند كه شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرّقيد.
    زشت باد روى شما و از اندوه رهايى نيابيد كه آماج تير بلا شديد. به شما حمله مى كنند، شما حمله نمى كنيد. با شما مى جنگند، شما نمى جنگيد اين گونه معصيت خدا مى شود و شما رضايت مى دهيد.


    وقتى در تابستان فرمان حركت به سوى دشمن مى دهم، مى گوييد هوا گرم است، مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ مى دهم، مى گوييد هوا خيلى سرد است بگذار سرما برود.
    همه اين بهانه ها براى فرار از سرما و گرما بود. وقتى شما از گرما و سرما فرار مى كنيد، به خدا سوگند كه از شمشير بيشتر گريزانيد.


    علی از زبان علی

    اى مرد نمايان نامرد اى كودك صفتان بى خرد كه عقل هاى شما به عروسان پرده نشين شباهت دارد.
    چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمى ديدم و هرگز نمى شناختم. شناسايى شما -سوگند به خدا- كه جز پشيمانى حاصلى نداشت، و اندوهى غم بار سر انجام آن شد.
    خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پر خون، و سينه ام از خشم شما مالامال است. كاسه هاى غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشانديد، و با نافرمانى و ذلّت پذيرى، رأى و تدبير مرا تباه كرديد، تا آنجا كه قريش در حق من گفت: «بى ترديد پسر ابى طالب مردى دلير است ولى دانش نظامى ندارد».


    خدا پدرشان را مزد دهد، آيا يكى از آنها تجربه هاى جنگى سخت و دشوار مرا دارد، يا در پيكار توانست از من پيشى بگيرد؟ هنوز بيست سال نداشتم، كه در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اكنون كه از شصت سال گذشته ام. امّا دريغ، آن كس كه فرمانش را اجرا نكنند، رأيى نخواهد داشت.

     

    خطبه27

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه
     [ 11:46:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      فرهنگ جاهلیت از زبان حضرت علی ...
    فرهنگ جاهلیت از زبان حضرت علی

    فرهنگ جاهليّت از زبان حضرت علی


    خداوند، پيامبر اسلام، حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را هشدار دهنده جهانيان مبعوث فرمود، تا امين و پاسدار وحى الهى باشد، آنگاه كه شما ملّت عرب، بدترين دين را داشته، و در بدترين خانه زندگى مى كرديد، ميان غارها، سنگهاى خشن و مارهاى سمّى خطرناك فاقد شنوايى، به سر مى برديد، آب هاى آلوده مى نوشيديد و غذاهاى ناگوار مى خورديد، خون يكديگر را به ناحق مى ريختيد، و پيوند خويشاوندى را مى برديد، بت ها ميان شما پرستش مى شد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود.

    خطبه26

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    ادامه »

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀خطبه ها, ◀عصر جاهلیت در نهج البلاغه
    [چهارشنبه 1398-11-02] [ 09:32:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      برخورد حضرت علی با مخالفان حق ...
    برخورد حضرت علی با مخالفان حق

    ضرورت جهاد


    سوگند به جان خودم،

    در مبارزه با مخالفان حق و آنان كه در گمراهى و فساد غوطه ورند، يك لحظه مدارا و سستى نمى كنم.

    پس اى بندگان خدا!

    از خدا بترسيد و از خدا، به سوى خدا فرار كنيد، و از راهى كه براى شما گشوده برويد، و وظايف و مقرّراتى كه براى شما تعيين كرده به پا داريد. اگر چنين باشيد، على ضامن پيروزى شما در آينده مى باشد، گرچه هم اكنون به دست نياوريد.

    خطبه24

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ جهاد در نهج البلاغه
    [سه شنبه 1398-11-01] [ 01:51:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ماهیت اصحاب جمل ...
    ماهیت اصحاب جمل

    امام (عليه السّلام) و شناساندن ناكثين (اصحاب جمل)


    آگاه باشيد، كه همانا شيطان حزب و يارانش را بسيج كرده و سپاه خود را از هر سو فراهم آورده است، تا بار ديگر ستم را به جاى خود نشاند و باطل به جايگاه خويش پايدار شود.
    سوگند به خدا ناكثين هيچ گناهى از من سراغ ندارند، و انصاف را بين من و خودشان رعايت نكردند.


    خون خواهی عثمان:

    آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كردند، و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريختند.
    اگر شريك آنها بودم، پس آنها نيز در اين خونريزى سهم دارند، و اگر تنها خودشان خون عثمان را ريختند پس كيفر مخصوص آنهاست مهم ترين دليل آنها به زيان خودشان است.
    مى خواهند از سینه مادرى شير بدوشند كه خشكيده، بدعتى را زنده مى كنند كه مدّت ها است مرده، و چه دعوت كننده اى و چه اجابت كنندگانى.

    همانا من به كتاب خدا و فرمانش در باره ناكثين خشنودم. امّا اگر از آن سرباز زدند با شمشير تيز پاسخ آنها را خواهم داد، كه براى درمان باطل و يارى دادن حق كافى است.


    شگفتا !

    از من خواستند به ميدان نبرد آيم و برابر نيزه هاى آنان قرار گيرم و ضربت هاى شمشير آنها را تحمّل كنم.
    گريه كنندگان بر آنها بگريند، تا كنون كسى مرا از جنگ نترسانده و از ضربت شمشير نهراسانده است، من به پروردگار خويش يقين داشته و در دين خود شك و ترديدى ندارم.

    خطبه22

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ◀ عایشه در نهج البلاغه
    [شنبه 1398-10-07] [ 08:02:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      راه رستگاری، سبکبار شوید ...
    راه رستگاری، سبکبار شوید

    اين خطبه بخشى از خطبه 167 است كه در سال 35 هجرى در آغاز خلافت ايراد فرمود:

     

    راه رستگارى:

    قيامت پيش روى شما و مرگ در پشت سر، شما را مى راند. سبكبار شويد تا برسيد. همانا آنان كه رفتند در انتظار رسيدن شمايند.

     

    (سید رضی مى گويد: اين سخن امام عليه السّلام پس از سخن خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم با هر سخنى سنجيده شود بر آن برترى دارد و از آن پيشى مى گيرد و از جمله «سبكبار شويد تا برسيد» كلامى كوتاهتر و پر معنى تر از آن شنيده نشده، چه كلمه ژرف و بلندى چه جمله پر معنى و حكمت آميزى است كه تشنگى را با آب حكمت مى زدايد. ما عظمت و شرافت اين جمله را در كتاب خود به نام «الخصائص» بيان كرده ايم).

    خطبه21

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀مرگ در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
     [ 07:52:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بیت المال ...
    بیت المال

    در باره اموال فراوان بيت المال كه عثمان به بعضى از خويشاوندان خود بخشيده بود. ابن عباس مى گويد: روز دوّم خلافت در سال 35 هجرى اين سخنرانى را ايراد فرمود.

    سياست اقتصادى امام عليه السّلام:

    به خدا سوگند!

    بيت المال تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلى آن باز مى گردانم، گر چه با آن ازدواج كرده، يا كنيزانى خريده باشند، زيرا در عدالت گشايش براى عموم است، و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمّل ستم براى او سخت تر است.

    خطبه15

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀ بیت المال در نهج البلاغه, ◀عدالت در نهج البلاغه
    [جمعه 1398-09-22] [ 06:34:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نقش عوامل محیطی در تکامل انسان ...
    نقش عوامل محیطی در تکامل انسان

    قبل از آغاز جنگ جمل در نكوهش شهر بصره و مردم آن ديار مانند خطبه پيشين فرمود:


    نقش عوامل محيط در انسان:


    سرزمين شما به آب نزديك و از آسمان دور است، عقل‏هاى شما سست و افكار شما سفيهانه است. پس شما نشانه ‏اى براى تيرانداز، و لقمه‏ اى براى خورنده، و صيدى براى صيّاد مى ‏باشيد.

    خطبه14

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه
    [دوشنبه 1398-09-18] [ 07:28:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روانشناسى اجتماعى مردم بصره ...
    روانشناسى اجتماعى مردم بصره

    روز جمعه سال 36 هجرى پس از پايان جنگ جمل در مسجد جامع شهر در نكوهش مردم بصره فرمود:


    عوامل سقوط جامعه (روانشناسى اجتماعى مردم بصره):

    شما سپاه يك زن، و پيروان حيوان (شتر عايشه) بوديد، تا شتر صدا مى كرد مى جنگيديد، و تا دست و پاى آن قطع گرديد فرار كرديد.
    اخلاق شما پست، و پيمان شما از هم گسسته، دين شما دو رويى، و آب آشاميدنى شما شور و ناگوار است.


    كسى كه ميان شما زندگى كند به كيفر گناهش گرفتار مى شود، و آن كس كه از شما دورى گزيند مشمول آمرزش پروردگار مى گردد.
    گويا مسجد شما را مى بينم كه چون سينه كشتى غرق شده است، كه عذاب خدا از بالا و پايين او را احاطه مى كند، و سرنشينان آن، همه غرق مى شوند.

     

    و در روايتى است:

    سوگند به خدا، سرزمين شما را آب غرق مى كند، گويا مسجد شما را مى نگرم كه چون سينه كشتى يا چونان شتر مرغى كه بر سينه خوابيده باشد بر روى آب مانده است. و در روايت ديگر: مانند سينه مرغ روى آب دريا.

    و در روايت ديگرى آمده:

    خاك شهر شما بد بوترين خاكهاست، از همه جا به آب نزديك تر و از آسمان دورتر، و نُه دهم شرّ و فساد در شهر شما نهفته است، كسى كه در شهر شما باشد گرفتار گناه، و آن كه بيرون رود در پناه عفو خداست.


    گويى شهر شما را مى نگرم كه غرق شده، و آب آن را فرا گرفته. چيزى از آن ديده نمى شود، مگر جاهاى بلند مسجد، مانند سينه مرغ بر روى امواج آب دريا.

    خطبه13

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ◀ عایشه در نهج البلاغه
     [ 07:18:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شركت آيندگان در پاداش گذشتگان ...
    شركت آيندگان در پاداش گذشتگان

    شركت آيندگان در پاداش گذشتگان (نقش نيّت در پاداش اعمال):


    (پس از پيروزى در جنگ جمل در سال 36 هجرى) يكى از ياران امام عليه السّلام گفت:

    دوست داشتم برادرم با ما بود و مى ديد كه چگونه خدا تو را بر دشمنانت پيروز كرد.

    امام عليه السّلام پرسيد: آيا فكر و دل برادرت با ما بود؟

    گفت: آرى.
    امام عليه السّلام فرمود: پس او هم در اين جنگ با ما بود، بلكه با ما در اين نبرد شريكند آنهايى كه حضور ندارند، در صلب پدران و رحم مادران مى باشند، ولى با ما هم عقيده و آرمانند، به زودى متوّلد مى شوند، و دين و ايمان به وسيله آنان تقويت مى گردد.

    خطبه12

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه
    [پنجشنبه 1398-09-14] [ 08:29:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه مقابله با سپاه دشمن ...
    نحوه مقابله با سپاه دشمن

    در جنگ جمل سال 36 هجرى روز پنجشنبه 15 جمادى الآخر، هنگام دادن پرچم به دست فرزندش محمد حنفيّه فرمود:


    آموزش نظامى


    اگر كوه ها از جاى كنده شوند تو ثابت و استوار باش، دندان ها را برهم بفشار، كاسه سرت را به خدا عاريت ده، پاى بر زمين ميخكوب كن، به صفوف پايانى لشكر دشمن بنگر، از فراوانى دشمن چشم بپوش، و بدان كه پيروزى از سوى خداى سبحان است.

    خطبه11

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه
     [ 08:24:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شیطان و اصحاب جمل ...
    شیطان و اصحاب جمل

    آگاهى امام (عليه السّلام) براى مقابله با اصحاب جمل:


    آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را جمع كرده، و سواره و پياده هاى لشكر خود را فراخوانده است.

    امّا من آگاهى لازم به امور را دارم، نه حق را پوشيده داشتم، و نه حق بر من پوشيده ماند. سوگند به خدا، گردابى براى آنان به وجود آورم كه جز من كسى نتواند آن را چاره سازد، آنها كه در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بيرون آيند، و آنان كه بگريزند، خيال بازگشت نكنند.

    خطبه 10

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه
    [چهارشنبه 1398-09-13] [ 11:14:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      طلحه و زبیر از زبان حضرت علی ...
    طلحه و زبیر از زبان حضرت علی

    شناخت طلحه و زبير (و اصحاب جمل)


    چون رعد خروشيدند و چون برق درخشيدند، اما كارى از پيش نبردند و سر انجام سست گرديدند. ولى ما اين گونه نيستيم، تا عمل نكنيم، رعد و برقى نداريم، و تا نباريم سيل جارى نمى سازيم.

    خطبه9

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه
     [ 11:11:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      پیمان شکنی زبیر ...
    پیمان شکنی زبیر

    پيمان شكنى زبير


    زبير، مى پندارد با دست بيعت كرد نه با دل، پس به بيعت با من اقرار كرده ولى مدّعى انكار بيعت با قلب است. بر او لازم است بر اين ادّعا دليل روشنى بياورد، يا به بيعت گذشته باز گردد.

    خطبه8

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه
     [ 11:07:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تخم ریزی شیطان در دلها ...
    تخم ریزی شیطان در دلها

    شناخت پيروان شيطان


    منحرفان، شيطان را معيار كار خود گرفتند، و شيطان نيز آنها را دام خود قرار داد و در دل هاى آنان تخم گذارد، و جوجه هاى خود را در دامانشان پرورش داد. با چشم هاى آنان مى نگريست و با زبان هاى آنان سخن مى گفت.
    پس با يارى آنها بر مركب گمراهى سوار شد و كردارهاى زشت را در نظرشان زيبا جلوه داد، مانند رفتار كسى كه نشان مى داد در حكومت شيطان شريك است و با زبان شيطان، سخن باطل مى گويد.

    خطبه7

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀شیطان در نهج البلاغه
     [ 11:03:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    علی از زبان علی

    من همواره منتظر سرانجام حيله گرى شما مردم بصره بودم، و نشانه هاى فريب خوردگى را در شما مى نگريستم. تظاهر به ديندارى شما، پرده اى ميان ما كشيد ولى من با صفاى باطن درون شما را مى خواندم.


    من براى وا داشتن شما به راه هاى حق، كه در ميان جادّه هاى گمراه كننده بود، به پاخاستم در حالى كه سر گردان بوديد و راهنمايى نداشتيد تشنه كام هر چه زمين را مى كنديد قطره آبى نمى يافتيد.

    امروز زبان بسته را به سخن مى آورم. دور باد رأى كسى كه با من مخالفت كند.

    از روزى كه حق به من نشان داده شد، هرگز در آن شك و ترديد نكردم. كناره گيرى من چونان حضرت موسى عليه السّلام برابر ساحران است كه بر خويش بيمناك نبود، ترس او براى اين بود كه مبادا جاهلان پيروز شده و دولت گمراهان حاكم گردد. امروز ما و شما بر سر دو راهى حق و باطل قرار داريم، آن كس كه به وجود آب اطمينان دارد، تشنه نمى ماند.

    خطبه4

    نهج البلاغه

    .

    .

    سایت اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه
    [سه شنبه 1398-09-05] [ 08:22:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه هدایت اهل بیت ...
    نحوه هدایت اهل بیت

    ويژگى هاى اهل بيت عليهم السّلام:


    شما مردم به وسيله ما، از تاريكى هاى جهالت نجات يافته و هدايت شديد، و به كمك ما، به اوج ترقّى رسيديد. صبح سعادت شما با نور ما درخشيد.
    كر است گوشى كه بانگ بلند پندها را نشنود، و آن كس را كه فرياد بلند، كر كند، آواى نرم حقيقت چگونه در او أثر خواهد كرد. قلبى كه از ترس خدا لرزان است، همواره پايدار و با اطمينان باد.

    خطبه4

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ضرورت امامت و جایگاه اهل بیت در نهج البلاغه
     [ 08:17:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      ماجرای خلافت از زبان حضرت علی ...
    ماجرای خلافت از زبان حضرت علی

    حضرت علی از خلافت می گوید:

     

    شكوه از ابابكر و غصب خلافت 


    آگاه باشيد به خدا سوگند!

     ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند.

    او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد.

     

    وظیفه نخبگان در فتنه ها

    پس من!

    رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد.

     

    صبر در فتنه ها

    پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند.



     بازى ابابكر با خلافت

     
    تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد: «مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.)

    شگفتا!

    ابابكر كه در حيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند. 

     

     شكوه ی از عمر و ماجراى خلافت

     
    سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود.

    زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند.

    سوگند به خدا!

    مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى ها و اعتراض ها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم.


    شكوه از شوراى عمر

     

    تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد.  سپس عمر خلافت را در گروهى از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مى باشم.

    پناه بر خدا از اين شورا!

    در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند.

    ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم. يكى از آنها با كينه اى كه از من داشت روى بر تافت، و ديگرى دامادش را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان. 


     شكوه از خلافت عثمان


    تا آن كه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اى كه بجان گياه بهارى بيفتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت.


    بیعت عمومی مردم با امیرالمؤمنین(علیه السلام)


    روز بيعت، فراوانى مردم چون يال هاى پر پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد مال گردند، و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه هاى انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند.


    امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعى پيمان شكستند و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند، و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداى سبحان را كه مى فرمايد:

    «سراى آخرت را براى كسانى برگزيديم كه خواهان سركشى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است».

    آرى به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره كرد.

    خطبه3(بخش اول)

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀خلیفه اول در نهج البلاغه, ◀خلیفه دوم در نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ◀صبر در نهج البلاغه
    [شنبه 1398-09-02] [ 01:54:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      گنجی که ارزش ذخیره شدن دارد ...
    گنجی که ارزش ذخیره شدن دارد

    ستايش پروردگار


    ستايش مى كنم خداوند او را، براى تكميل نعمت هاى او و تسليم بودن برابر بزرگى او و ايمن ماندن از نافرمانى او.

    و در رفع نيازها از او يارى مى طلبم زيرا آن كس را كه خدا هدايت كند، هرگز گمراه نگردد، و آن را كه خدا دشمن دارد، هرگز نجات نيابد و هر آن كس را كه خداوند بى نياز گرداند، نيازمند نخواهد شد.

    پس ستايش خداوند گران سنگ ترين چيز است، و برترين گنجى است كه ارزش ذخيره شدن دارد.


    و گواهى مى دهم كه جز خداى يكتاى بى شريك، معبودى نيست، شهادتى كه اخلاص آن آزموده و پاكى و خلوص آن را باور داريم و تا زنده ايم بر اين باور استواريم، و آن را براى صحنه هاى هولناك روز قيامت ذخيره مى كنيم، زيرا شهادت به يگانگى خدا، نشانه استوارى ايمان، باز كننده درهاى احسان، مايه خشنودى خداى رحمان، و دور كننده شيطان است.

    خطبه2

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه
    [چهارشنبه 1398-08-29] [ 10:36:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      فلسفه حج، کعبه ...
    فلسفه حج، کعبه

    فلسفه و رهاورد حجّ


    خدا حجّ را خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اى كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوى آن روى مى آورند، و همانند كبوتران به آن پناه مى برند.


    خداى سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود قرار داد و در ميان انسان ها، شنوندگانى را برگزيد كه دعوت او را براى حج، اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاى بر جايگاه پيامبران الهى نهند.

    همانند فرشتگانى كه بر گرد عرش الهى طواف مى كنند، و سودهاى فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوى وعده گاه آمرزش الهى بشتابند.


    خداى سبحان، كعبه را براى اسلام، نشانه گويا، و براى پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد، اداى حق آن را واجب كرد و حج بيت اللّه را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرّر داشت كه به زيارت آن برويد، و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بى نياز است.

    خطبه1

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ حج و خانه کعبه در نهج البلاغه
    [سه شنبه 1398-08-28] [ 08:25:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      قرآن و احکام اسلامی ...
    قرآن و احکام اسلامی

    ویژگی های قرآن و احکام اسلام


    كتاب پروردگار ميان شماست، كه بيان كننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاصّ و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقيّد، محكم و متشابه مى باشد، عبارات مجمل خود را تفسير، و نكات پيچيده خود را روشن مى كند، از واجباتى كه پيمان شناسايى آن را گرفت و مستحبّاتى كه آگاهى از آنها لازم نيست.


    قسمتى از احكام دينى در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده، و بعضى از آن، در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است، بعضى از واجبات، وقت محدودى داشته كه در آينده از بين رفته است.


    محرّمات الهى از هم جدا مى باشند، برخى از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد و بعضى كوچك كه وعده بخشش داده است، و برخى از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.

    خطبه1

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ قرآن در نهج البلاغه
     [ 08:19:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نبوت در نهج البلاغه ...
    نبوت در نهج البلاغه

    فلسفه بعثت پیامبران (نبوت عامّه)

     

    شیطان
    و خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى برگزيد. خدا پيمان وحى را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليت ها بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روى آوردند، و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد.

    خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته هاى انسان ها، رسولان خود را پى در پى اعزام كرد تا وفادارى به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمت هاى فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمايند و توانمندى هاى پنهان شده عقل ها را آشكار سازند و نشانه هاى قدرت خدا را معرّفى كنند،.

    مانند: سقف بلند پايه آسمان ها بر فراز انسان ها، گاهواره گسترده زمين در زير پاى آنها، و وسائل و عوامل حيات و زندگى، و راه هاى مرگ و مردن، و مشكلات و رنج هاى پير كننده، و حوادث پى در پى، كه همواره بر سر راه آدميان است.


    خداوند هرگز انسان ها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى، يا برهانى قاطع، يا راهى استوار، رها نساخته است، پيامبرانى كه با اندك بودن ياران، و فراوانى انكار كنندگان، هرگز در انجام وظيفه خود كوتاهى نكردند.


    بعضى از پيامبران، بشارت ظهور پيامبر آينده را دادند و برخى ديگر را پيامبران گذشته معرّفى كردند. بدين گونه قرن ها پديد آمد، و روزگاران سپرى شد، پدران رفتند و فرزندان جاى آنها را گرفتند.

     

    فلسفه بعثت پیامبر خاتم، صلی الله علیه وآله (نبوت خاصّه)


    تا اين كه خداى سبحان، براى وفاى به وعده خود، و كامل گردانيدن دوران نبوّت، حضرت محمّد (كه درود خدا بر او باد) را مبعوث كرد، پيامبرى كه از همه پيامبران پيمان پذيرش نبوّت او را گرفته بود، نشانه هاى او شهرت داشت، و تولّدش بر همه مبارك بود.

    در روزگارى كه مردم روى زمين داراى مذاهب پراكنده، خواسته هاى گوناگون، و روش هاى متفاوت بودند: عدّه اى خدا را به پديده ها تشبيه كرده و گروهى نام هاى ارزشمند خدا را انكار و به بت ها نسبت مى دادند، و برخي به غير خدا اشاره مى كردند.

    پس خداى سبحان، مردم را به وسيله محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از گمراهى نجات داد و هدايت كرد، و از جهالت رهايى بخشيد. سپس ديدار خود را براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر گزيد، و آنچه نزد خود داشت براى او پسنديد و او را با كوچ دادن از دنيا گرامى داشت، و از گرفتارى ها و مشكلات رهايى بخشيد و كريمانه قبض روح كرد.

    خطبه1

    نهج البلاغه

    .

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀نبوت در نهج البلاغه
     [ 08:03:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مراحل خلقت حضرت آدم ...
    مراحل خلقت حضرت آدم

    شگفتی آفرینش آدم (ع) و ویژگی های انسان کامل


    سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمین، از قسمت هاى سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناك گردید، كه از آن، اندامى شایسته، و عضوهایى جدا و به یكدیگر پیوسته آفرید. آن را خشكانید تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، تا زمانى معین و سر انجامى مشخّص، اندام انسان كامل گردید.


    آنگاه از روحى كه آفرید در آن دمید تا به صورت انسانى زنده در آمد، داراى نیروى اندیشه، كه وى را به تلاش اندازد و داراى افكارى كه در دیگر موجودات، تصرّف نماید.


    به انسان اعضاء و جوارحى بخشید، كه در خدمت او باشند، و ابزارى عطا فرمود، كه آنها را در زندگى به كار گیرد. قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایى، و بویایى، و وسیله تشخیص رنگ ها، و أجناس مختلف در اختیار او قرار داد.


    انسان را مخلوطى از رنگ هاى گوناگون، و چیزهاى همانند و سازگار، و نیروهاى متضاد، و مزاج هاى گوناگون، گرمى، سردى، ترى، خشكى، قرار داد.
    سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدى را كه پذیرفته اند وفا كنند، اینگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: «بر آدم سجده كنید پس فرشتگان همه سجده كردند جز شیطان» غرور و خود بزرگ بینى او را گرفت و شقاوت و بدى بر او غلبه كرد، و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود، و آفرینش انسان از خاك را پست شمرد.


    خداوند براى سزاوار بودن شیطان به خشم الهى، و براى كامل شدن آزمایش، و تحقّق وعده ها، به او مهلت داد و فرمود: «تا روز رستاخیز مهلت داده شدى».

     

    آدم (علیه السلام) و داستان بهشت


    سپس خداوند آدم را در خانه اى مسكن داد كه زندگى در آن گوارا بود. جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمنى او ترساند. پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگى آدم در بهشت و هم نشينى او با نيكان حسادت ورزيد.


    پس آدم عليه السّلام يقين را به ترديد، و عزم استوار را به گفته هاى ناپايدار شيطان فروخت و شادى خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براى او پشيمانى آورد.


    آنگاه خداى سبحان در توبه را بر روى آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جارى ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم را به زمين، خانه آزمايش ها و مشكلات، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزندانى پديد آورد.

    خطبه1

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀آفرینش حضرت آدم در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه
     [ 07:53:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علت نابودی ملت ها ...
    علت نابودی ملت ها

    نامه امام علی علیه السلام به سرداران سپاه هنگامی که به خلافت رسید.

     

    علت نابودی ملت ها

    اما بعد!

    آنان که پیش از شما بودند از آن رو هلاک شدند که مردم را از حقشان محروم ساختند تا آنان با پرداخت رشوه آن را بدست آوردند و مردم را به راه باطل بردند و آنان نیز پیرو آن {=باطل} گشتند.

    نامه 79 

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀نامه ها, ◀رزق و روزی, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀عدالت در نهج البلاغه
    [جمعه 1398-08-24] [ 10:55:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علل سقوط جامعه ...
    علل سقوط جامعه

    نامه امام علی علیه السلام به ابوموسی اشعری در پاسخ کار حکمین

     

    علل سقوط جامعه

    بسیاری از مردم نسبت به بخش زیادی از نصیبِ {اخروی}  خود دگرگون شدند، پس به دنیا روی آوردند و سخن از روی هوی و هوس گفتند و من در این کار دچار شگفتی شده ام. در آنجا مردمی خودپسند گرد آمده اند، من اکنون زخمی را از آنان درمان می کنم که ترسم به صورت خون لخته درآید {و علاج ناشده بماند}.

    بدان ، هیچ کس به وحدت و الفت امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم حریص تر از من نیست .

    من در این کار پاداش نیکو و بازگشت به جایگاه شایسته را می جویم و دیری نپاید که به آنچه بر خود لازم دانسته ام وفا کنم، اگر چه تو از آن شایستگی که هنگام جدایی از من داشتی بازگشته باشی زیرا شقاوتمند کسی است که از سود خرد و تجربه ای که به او داده شده محروم گردد.

    من بیزارم از اینکه گوینده ای سخن باطل بگوید یا اینکه کاری را که خداوند به صلاح آورده، تباه سازم. پس آنچه را نمی شناسی، رها ساز که مردم بدکردار با گفتارهای نادرست به سوی تو می شتابند.

    و السلام.

    نامه78

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀نامه ها, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ابوموسی اشعری در نهج البلاغه
     [ 10:51:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه مناظره با دشمن مسلمان ...
    نحوه مناظره با دشمن مسلمان

    نامه ای از امام علی علیه السلام به عبدالله بن عباس هنگامی که او را برای گفت و گو با خوارج فرستاد.

     

    روش مناظره با دشمن مسلمان

    با آنان با قرآن مجادله مکن زیرا قرآن تاب معانی گوناگون دارد{ تو چیزی از قرآن} می گویی و {آنان چیز دیگر} می گویند. بلکه با سنت پیامبر با آنان احتجاج نما که چاره ای از پذیرفتن آن ندارد.

    نامه 77

    نهج البلاغه

    .

    .

     

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀نامه ها, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀خوارج در نهج البلاغه
     [ 10:32:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      رفتار حاکم با مردم ...
    رفتار حاکم با مردم

    ?نامه امام علی علیه السلام به عبدالله بن عباس  هنگامی که او را در بصره به جای خود نشاند.

     

    ?اخلاق فرماندهی

    در برخورد با مردم و در مجلس خود و داوری میان آنان گشاده رو باش. از خشم بپرهیز که سبکسری و از سوی  شیطان است

     بدان آنچه تو را به خدا نزدیک نماید از آتش دور می سازد و آنچه تو را از خدا دور کند به آتش نزدیک می نماید.

    نامه 76

    نهج البلاغه

    .

    .

     

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀نامه ها, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه
     [ 10:28:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      توبیخ جناب کمیل از سوی حضرت علی ...
    توبیخ جناب کمیل از سوی حضرت علی

    ??به کمیل بن زیاد نخعی ، هنگامی که فرمانده امام در هیت بود. امام او را توبیخ می کند که چرا سپاهیان دشمن را که از منطقه ی ماموریت او عبور کرده و برای غارت مسلمین رفته اند واگذارده و نرانده است.

     

    اما بعد!
    کسی که کاری را که بر عهده اش نهاده اند، تباه سازد و زحمن کاری را بر دوش کشد که به دیگری واگذارده شده، مردی ناتوان با اندیشه ای تباه کننده است.
    تاخت و تازت در غارت مردم قرقیسیا و واگذاری مرزهایی که تو را بر آنها گمارده ایم -در حالی که کسی نیست که آنها را حفظ کند و سپاه دشمن را از آنها براند- اندیشه ای ناصواب است .
    تو پلی شده ای برای عبور دشمنانت که قصد غارت دوستانت را دارند نه قدرتی داری و نه دشمن را از تو بیمی در دل است.
    نه مرزی را بسته و شوکت دشمنی را شکسته ای نه برآورنده ی نیاز مردمت هستی و نه کفایت کننده ی فرمانده ی خویشتنی.

    .

    .

    نامه 61

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀کمیل در نهج البلاغه
    [دوشنبه 1398-05-21] [ 08:10:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی به مردم درباره جنگ صفین ...
    نامه حضرت علی به مردم درباره جنگ صفین

    ?نامه حضرت علی به مردم شهرها که آنچه را میان خود و اهل صفین گذشت در آن گزارش داد.

     

    ??حوادث جنگ صفین


    آغاز ماجرا این بود که ما با شامیان رو به رو شدیم . ظاهر قضیه آن بود که پروردگار ما یکی است و پیامبر ما یکی است و دعوت ما به اسلام یکسان است.
    نه ما از ایشان خواستیم که بر ایمانشان به خدا و تصدیقشان به پیامبرش بیفزایند و نه ایشان از ما چنین چیزی را طلب کردند. در همه چیز یکسان بودیم.

     

    عثمان


    جز در مورد خون عثمان ، که با هم اختلاف داشتیم و دست ما به آن آلوده نبود.
    گفتیم بیایید تا امروز با خاموش کردن آتش جنگ و آرام کردن مردم، مساله را حل کنیم تا خلافت استوار شود و مسلمانان متحد گردند و نیرو یابیم تا حق را در جایگاهش بنهیم.
    گفتند: چاره ی کار را جز در جنگ ندانیم.
    پیشنهاد ما را نپذیرفتند تا جنگ پر گشود و استوار شد و شعله هایش بر افروخت و زبانه کشید.
    هنگامی که جنگ دندانهایش را در ما و در آنان فرو برد و چنگالهایش را در تن ما و آنان بفشرد به آنچه آنان را فراخوانده بودیم گردن نهادند ما نیز دعوتشان را پذیرفتیم و به سرعت به آنچه خواستند تن دادیم تا حجت بر آنان آشکار گشت و عذرشان پایان یافت .

     

    خوارج
    هرکس از آنان بر این سخن اقرار دارد ، خداوند او را از هلاکت برهاند و هرکه لجاجت ورزد (=خوارج)و در گمراهیش بماند پیمان شکن است و خداوند بر دلش پرده افکنده و حوادث ناگوار به گرد سرش چرخیده.

    .

    .

    نامه 58

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀خوارج در نهج البلاغه
    [یکشنبه 1398-05-20] [ 05:15:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه به شریح بن هانی ...

    ?سفارش به شریح بن هانی در سال 36 هجری هنگامی که او را فرمانده دسته مقدم سپاه خود در شام قرار داد.

    در هر صبح و شب از خدا پروا کن، و از دنیای فریبکار بر خود بیم دار و در هیچ حال خود را از او ایمن مپندار.
    بدان که اگر از بسیاری از چیزهایی که دوست داری به سبب ترس از امری ناخوشایند خودداری نکنی هوا هوس ها تو را به زیان های بسیاری می کشاند .
    پس نفس خویش را از بسیاری از هوس ها بازدار و بازگردان و سرکشی خشم خود را خرد و سرکدب کن.

    .

    .

    نامه 56

    نهج البلاغه

    .

    .

    ادامه »

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
     [ 05:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پاسخ به ادعای طلحه و زبیر ...
    پاسخ به ادعای طلحه و زبیر

    ?در سال 36 هجری، به طلحه و زبیر توسط عمر بن حصین خزاعی، ابوجعفر اسکافی این نامه را در کتاب “مقامات” در مناقب امیر مومنان آورده است.


    ??پاسخ به ادعای طلحه و زبیر

     

    الف) علی از زبان علی

    اما بعد!
    شما دو نفر می دانید _هر چند پنهان می دارید_ که من در پی مردم نرفتم تا آنان به من روی آوردند و با آنان بیعت نکردم تا آنان با من بیعت کردند و شما از کسانی بودید که به من روی آوردید و با من بیعت نمودید . عموم مردم با من به سبب سلطه و چیرگی من و یا به خاطر مالی آماده، بیعت نکردند.

    پس اگر شما از روی میل با من بیعت کردید تا زود است بازگردید و به سوی خداوند توبه نمایید. و اگر با ناخشنودی بیعت کردید ، طاعت خویش را بر من آشکار نمودید و سرپیچی خود را از من پوشیده داشتید و با این کار راه بازخواست از خودتان را بر من گشودید.
    به جانم سوگند!
    شما از دیگر مهاجران به تقیه و کتمان سزاوارتر نبودید . نپذیرفتن بیعت من پیش از آنکه در آن شرکت جویید برای شما آسانتر بود از اینکه پس از شرکت جستن در آن خارج شوید.

     

    عثمان


    پنداشتید که من عثمان را کشتم!
    میان من و شما از مردم مدینه کسانی هستند که با من بیعت نکردند و به شما نیز یاری نرسانده اند. اینان داوری کنند تا هرکس به هر اندازه دخالت داشته ، گناه را به گردن گیرد.

    ای دو پیرمرد!
    از نظر خویش بازگردید که اگر امروز بازگردید بزرگترین چیز ننگ است و فردا هم ننگ است و هم آتش دوزخ.
    والسلام.

    .

    .

    نامه 54

    نهج البلاغه

    .

    .

     

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه
     [ 04:48:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نکات اخلاقی از نامه 53 نهج البلاغه ...
    نکات اخلاقی از نامه 53 نهج البلاغه

    ??نکات ناب و اخلاقی از نامه حضرت علی (علیه السلام) به مالک اشتر 


    ?او را فرمان می دهد به تقوای الهی ، و مقدم داشتن طاعت خدا بر هر کاری و پیروی از آنچه خداوند در کتاب خود بدان فرمان داده از واجبات و سنت های خود.

     

    ?باید خدای سبحان را با دل و دست و زبان یاری نماید زیرا خداوند _جل اسمه_ یاری هرکس که یاریش کند و عزت هر کس را که او را عزیز بدارد خود بر عهده گرفته است.

     

    ?نفس خود را هنگام شهوت ها در هم شکند و آن را از طغیان ها باز دارد. زیرا نفس، آدمی را سخت به بدی می خواند مگر آنکه خداوند رحم کند.

     

    ?همان گونه که تودر حق (حاکمان پیشین) می گفتی، درباره ی تو خواهند گفت.

     

    ?نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره ی ایشان بر زبان مردم جاری می کند، توان شناخت. پس باید دوست داشتنی ترین اندوخته ها در نزد تو عمل نیکو باشد.

     

    ?بر نفس خود در آنچه برای تو حلال نیست بخل بورز که بخل ورزیدن بر خود همان انصاف دادن از خود است در آنچه دوست دارد یا اکراه دارد.

     

    ?مهربانی و محبت ورزیدن و لطف به رعیت را پوشش دل خود قرار ده و با آنان چونان حیوان درنده نباش.

     

    ?رعیت دو دسته اند: یا برادر ایمانی تو هستند یا نظیر تو در آفرینش.

    لغزش ها از آنان سر می زند و خطاها بر آنان روی می آورد و گناهانی به عمد یا اشتباه مرتکب می شوند. پس همان گونه که دوست داری خداوند بخشش و چشم پوشی اش را ارزانیت کند ، تو نیز بر مردم ببخش و خطاهایشان را نادیده گیر. زیرا تو بالاتر از آنان هستی و آن که تو را حاکم (مصر) کرده بالاتر از توست و خداوند بالاتر از کسی است که تورا حاکم مصر کرده است.

     

    ?خداوند کفایت امور رعیت را از تو خواسته و به وسیله ی آنان تو را در عرصه آزمایش نهاده.

     

    ?خود را برای جنگ با خدا مهیا مساز که کیفر او را تحمل نتوان کرد و از بخشش و رحمتش بی نیاز نخواهی بود .

     

    ?از بخشودن گناه کسی پشیمان مشو.
    بر مجازات کسی شادی مکن.
    هرگز به خشمی که راه گریز از آن هست مشتاب.

     

    ?هرگاه سلطه و قدرتی که داری در تو نخوت و تکبر پدید آورد، به عظمت سلطنت خداوند که بالاتر از توست بنگرو قدرتش بر تو را ببین که تو آن اندازه بر خودت قدرت نداری این توجه آتش غرورت را فرو می نشاند و تندی تو را فروکش می سازد و خرد از دست رفته ات را به تو باز می گرداند.

     

    ?خداوند هر جباری را خوار و هر متکبری را بی مقدار می کند.

     

    ?اگر انصاف نورزی ستم کرده ای، و هر که خداوند دشمن او باشد عذرش را باطل نماید.

     

    ?هیچ چیز مانند ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نسازد و کیفر او را سرعت نبخشد زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.

     

    ?باید محبوبترین کارها نزد تو کاری باشد که به حق نزدیکتر و در عدالت فراگیرتر و خشنودی مردم را شاملتر باشد؛ زیرا خشم توده های مردم خشنودی خواص را از بین می برد و خشم خواص در صورت خشنود بودن توده های مردم اهمیتی ندارد.

     

    ?خواص کسانی هستند که در دوران رفاه از همه پر خرج ترند و هگام سختی کمتر از همه یاری دهند ، بیش از همه از انصاف بیزارند و در همه خواسته هایشان اصرار می ورزند. هنگام بخشش از همه کم سپاستر و هنگام نبخشیدن از همه عذر ناپذیرترند و در رویدادهای بزرگ روزگار از همه بی صبرترند.

     

    ?ستون دین و جمعیت مسلمانان و سازو برگ در برابر دشمنان توده های مردمند.

     

    ?باید دور ترین رعیت از حریم تو و مبغوض ترین شان در نزد تو کسی باشد که بیش از دیگران عیبجوی مردم است.

     

    ?تا می توانی عیوب مردم را بپوشان تا خداوند آنچه را تو دوست داری بر مردم پوشیده باشد، بپوشاند.

     

    ?گره هر کینه ای را بگشای و رشته ی هر انتقام را ازخود قطع کن و از هرچه برایت روشن نیست چشم بپوش در تصدیق سخن چین شتاب مکن زیرا سخن چین خائن است هرچند خود را به خیرخواهی شبیه سازد.

     

    ?هرگز با بخیل مشورت مکن که تو را از بخشش بازدارد. و وعده ی فقر به تو دهد
    و نیز با ترسو که تو را به سستی کشاند
    و نیز با طمعکار که آزمندی در ستم را در نظرت زیبا سازد
    بخل، ترس و حرص غرایز گوناگونی هستند که بدگمانی به خدا را در آدمی فراهم می اورد.

     

    ?از کسانی که ظالمی را در ستم کاری و گناهکاری را در گناهش یاری نرسانده اند (یاری بگیر در امور) رنج و خرج چنین کسانی برای تو کمتر و یاریشان به تو بهتر و مهربانی شان بر تو بیشتر و الفتشان با بیگانه کمتر  است. اینان را از خاصان و نزدیکان خود در خلوت ها و مجلس هایت قرار ده.

     

    ?برگزیده تو کسی باشد که از همه به گفتن سخن تلخ حق گویاتر باشد.

     

    ?به پارسایان و راستگویان بپیوند و آنان را چنان بپروران که تو را فراوان نستایند و به کاری که نکرده ای بیهوده شادمانت نسازند.

     

    ?ستایش فراوان کبر و نخوت پدید آورد و آدمی را به سرکشی کشاند.

     

    ?نیکوکار و بدکار نزد تو در منزلت برابر نباشد که این امر نیکوکار را به نیکوکاری بی میل سازد و بدکاران را به بدکاری تشویق نماید .

     

    ?باید چنان رفتار کنی که خوش گمانی رعیت را برایت فراهم آورد زیرا این خوش گمانی رنج بسیاری را از تو برمی دارد.

     

    ?سنت نیکویی را که بزرگان این امت به آن عمل کرده و سبب الفت میان مردم گشته و امور رعیت بر پایه ی آن سامان یافته مشکن.


    سنتی پدید میاور که حتی به یکی از سنت های گذشته آسیب رساند که پاداش نیک آن برای کسی باشد که آن سنت های نیکو را بنیان گذازده و گناه آن بر تو باشد که شکسته ای.

     

    ?با مردم آبرومند، شریف و اهل دودمان های شایسته و خوش سابقه بپیوند. آنگاه با مردمان دلاور، شجاع، بخشنده و جوانمرد ارتباط برقرار ساز که اینان جامع بزرگواری و شاخه هایی از نیکویی هستند.

     

    ?از رسیدگی به امور ناچیز آنان به امید رسیدگی به کارهای بزرگشان غفل مشو زیرا الطاف کوچک تو خود جایگاهی دارد که از آن بهره مند می شوند.

     

    ?برگزیده ترین سران سپاهت کسی باشد که به لشکریات کمک و یاری دهد و از دارایی خود چندان به آنان عطا کند که هرینه ی آنان و خانواده هایی که از خود بر جای گذاشته اند، کفایت کند تا در جهاد با دشمن تنها یک اندیشه در سر داشته باشند.

     

    ?در هر کار بزرگی که بر تو دشوار آید و اموری که برایت ابهام انگیز باشد به خدا و رسولش رجوع کن.

     

    ?پیروی از هوی و خود رایی مجموعه ای از شاخه های ستم و خیانت است.

     

    ?بهبودی و صلاح دیگران در صلاح مالیات و مالیات دهندگان است و کار دیگران سامان نیابد مگر آنکه کار مالیات دهندگان سامان پذیرد.

     

    ?عامل ویرانی سرزمین تنگدستی مردم آن است و مردم زمانی تنگدست شوند که تمام همّ حاکمان گرد آوردن مال باشد و به ماندن خود بر سر کار بدگمان باشند و از عبرت ها کمتر سود برند.

     

    ?هرکس اندازه خویش را نداند به اندازه دیگران نادان تر باشد.


    ?سفارش به نیکی در حق بازرگانان و صنعتگران، زیرا آنان مایه های منافع اند و اسباب آسایش جامعه را پدید آورند و سودها را از سرزمین های دور دست … به سوی مملکت تو می آورند. این گروه مردمی آرام اند که از فتنه گریشان بیم نیست و اهل آشتی اند که ترسی از آسیب رسانی شان نیست.

     

    ?پرداختن به کارهای مهم و بزرگ تو را از ضایع کردن امور کوچک (محرومان و مستضعفان) معذور نمی سازد. هرگز به امور آنان بی اهتمام نباش.. به کارهای ضعیفانی که دستشان به تو نمی رسد رسیدگی کن همان ها که در چشم ها خوارند و مردم تحقیرشان می کنند.

     

    ?حق تمامش سنگین است اما خداوند گاهی آن را برای کسانی سبک می کند آنان که جویای عاقبت نیک اند. پس خود را شکیبا ساخته اند و به راست بودن آنچه خداوند وعده داده است اطمینان کرده اند.

     

    ?بخشی از وقت خود را برای مراجعه نیازمندان قرار ده و در آن وقت خود را از هرکار دیگری فارغ گردان… و در آن برای خدایی که تو را آفریده تواضع کن. و سپاهیان و یاران و نگهبانان و محافظان را از این مجلس دور ساز.

     

    ?آنچه عطا می کنی با خوش رویی عطا کن و خودداری از کمک را با مهربانی و عذر خواهی همراه ساز.

     

    ?کارهای هر روز را در همان روز به انجام رسان زیرا هر روز را کاری خاص است.

     

    ?برای رابطه خود و خداوند بهترین و بیشترین وقت ها را اختصاص ده.

     


    ?اگر نیتت درست باشد و مردم از آن کارها به آسایش رسند در همه وقت ها کارهایت برای خدا است.

     


    ?آرزو های سران سپاه را برآور ، پی در پی ثنایشان گو، و رنج و تلاش کسانی را که کوشیده اند بر زبان آور. زیرا فراوان سخن از کارهای نیکشان دلاور مرد را به هیجان می آورد و ازکارماندگان را به تلاش تشویق می کند. اگر خدا بخواهد.

     

    ?باید در خصوص آنچه به وسیله ی آن دین خویش را برای خداوند خالص می سازی برپاداشتن واجبات الهی باشد که ویژه ی خداوند است. بنابراین در بخشی از شبانه روز تن خود را در کار طاعت خداوند بدار.

     

    ?هرگاه به جماعت نماز گزاردی نماز را چنان بخوان که نه موجب نفرت مردم از جماعت شود و نه نماز را تباه سازد.

     

    ?پنهان ماندن زمامداران از مردم موجب ناآگاهی زمامداران از اموری که بر آنان پوشیده است، می گردد و در نتیجه امر بزرگ در نظر آنان کوچک و کار کوچک در دیده ی ایشان بزرگ جلوه می کند.

     

    ?زمامدار را خواص و نزدیکانی است که خوی برتری طلبی دارند، خود را بر دیگران مقدم سازند.. موجبات این احوال را قطع کن و بدین وسیله ریشه ی این مردمان را برکن. به هیچ یک از اطرافیان و خویشانت زمینی از زمین های مسلمانان واگذار مکن و نباید در تو طمع کنند که قرار دادی به سود آنان منعقد سازی که سبب زیان به همسایگان شود… در این صورت سودش برای آن طمعکاران و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد بود.

     

    ?حق را برای هر کسی که لازم باشد از نزدیک و دور رعایت نما … و پاداش خویش را به حساب خدا گذار هرچند اجرای حق بر زیان خویشان و نزدیکانت باشد.. آنجا که بر تو سنگین و گران می آید جویای عاقبتش باش که رعایت حق سرانجام خوشی دارد.

     

    ?هرگاه مردم گمان به ستم کاری تو برند، آشکارا عذر خویش را بر آنان عرضه کن و با بیان عذر خویش بدگمانی آنان را از خود بگردان.

     

    ?اگر با دشمنت پیمانی بستی یا او را در پوشش امان خویش درآوردی به پیمان خود وفادار بمان … خود را سپر تعهدات خوش قرار ده.

     

    ?مردم با همه ی هواهای گوناگون و اختلاف نظری که دارند بر هیچ یک از واجبات الهی به اندازه ی بزرگ شمردن وفای به عهد و پیمان اتفاق نظر ندارند.

     

    ?در عهد و پیمان، خیانت و فریب و نیرنگ جایز نیست.

     

    ?پیمانی نبند که راه تاویل در آن باز باشد پس از عهد بستن و استوار کردن پیمان بر عبارت های دو پهلو و ابهام انگیز تکیه مکن. نباید سختی و دشواری پیمانی که رعایت عهد الهی آن را بر تو لازم کرده، تو را خواهان فسخ آن به نحو نامشروع سازد.


    ?شکیبایی تو بر سختی کاری که به گشایش و عاقبت خوش آن امید بسته ای بهتر است از خیانتی که از مجازات آن بیمناک هستی.

     

    ?از اینکه به ناحق خون کسی را بریزی، بپرهیز زیرا هیچ چیز همچون به ناحق خونی را ریختن انتقام خدا را نزدیک نمی سازد و کیفرش بزگ نباشد و سبب زوال نعمت و پایان یافتن زمان حکومت نگردد.

     

    ?بپرهیزید از خودپسندی، و تکیه بر انچه تو را از خودپسندی کشاند و دوستی ستایش و تمجید مردم از تو؛ زیرا این امور در نظر شیطان از مطمئن ترین فرصت هاست برای آنکه نیکی نیکوکاران را تباه سازد.

     

    ?بپرهیز از اینکه احسان خود را بر مردم منت گذاری ؛ زیرا منت نهادن احسان را تباه می کند.
    یا کرده ی خود را زیادتر از آنچه هست بدانی؛ زیرا زیاد شمردن کارهای خود، نور حق را در دل خاموش می کند.
    یا به مردم وعده ای دهی و بخلاف آن عمل کنی؛ زیرا عمل نکردن به وعده خشم خدا و مردم را برانگیزد. خداوند متعال فرمود: “خداوند سخت خشمگین شود که چیزی بگویید و به جای نیاورید.” صف/3

     

    ?بپرهیزید از شتاب کردن در کاری پیش از رسیدن زمانش،
    و سهل انگاری در آن وقتی که انجامش ممکن شده
    و لجاجت و اصرار در آن هنگامی که ابهام انگیز باشد
    و سستی در آن زمانی که آشکار شده است.
    هرچیز را در جای خودش بنه و هرکار را در جایگاه مناسب خویش قرار بده.

     

    ?بپرهیز از آنکه چیزی را که مردم در آن برابرند به خود اختصاص دهی؛ زیرا آنچه را که به خود اختصاص داده ای از تو می ستانند و به دیگران می سپارند.

     

    ?هنگام خشم خویشتن دار باش و از شدت و تیزی خود بکاه و قدرت دست و تندی زبانت را نگاه دار و با خودداری از دشنام گویی به هنگام خشم و به تاخیر انداختن قهر از این امور خود را در امان بدار. تا آتش خشم فرو نشیند و زمام اختیارت را به دست گیری و این خویشتن داری را استوار نسازی مگر آنکه با یاد بازگشت به سوی پروردگارت خاطر خویش را مشغول بداری.

    .

    .

    نامه 53

    نهج البلاغه

    .

    .

     

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر, ◀ نکته های ناب اخلاقی وصیت نامه
    [شنبه 1398-05-12] [ 03:43:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر ...
    وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر

     

    ?ش این فرمان را امام علیه السلام براى‏«اشتر نخعى‏»به هنگامى که او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است و این زمانى بود که وضع زمامدار مصر«محمد بن ابو بکر»در هم ریخته و متزلزل شده بود،این فرمان از طولانى ‏ترین و جامعترین ‏فرمانهاى امام علیه السلام می‏باشد.

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ‏این دستورى است که بنده خدا على علیه السلام به‏«مالک بن حارث اشتر»… در فرمانش باو صادر فرموده است.و این فرمان را هنگامى نوشت که‏ وى را زمامدار و والى کشور مصر قرار داد تا مالیاتهاى آن سرزمین راجمع آورى کند.با دشمنان آن کشور بجنگد. باصلاح اهل آن همت گمارد.

     

    و به عمران و آبادى شهرها قصبات و روستاها و قریه ‏هاى آن بپردازد.

    ?(نخست) او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتش‏و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مى یدهدبه:

    ?‏متابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،همان ‏دستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمى یبیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمى‏شود باو فرمان میدهد که(آئین) خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شده‏که او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.

     

    ?و نیز او فرمان مى‏ دهد که خواسته ‏هاى نابجاى خود را درهم بشکند.و به ‏هنگام وسوسه‏ هاى نفس خویشتن‏دارى را پیش گیرد زیرا که‏«نفس اماره‏»هم-واره انسان را به بدى وادار مى‏ کند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.

     

    ?اى مالک!

    بدان من تو را بسوى کشورى فرستادم که پیش از تو دولتهاى‏ عادل و ستمگرى بر آن حکومت داشتند.و مردم به کارهاى تو همانگونه نظرمى‏ کنند که تو در امور زمامداران پیش از خود،و همان را درباره تو خواهندگفت که تو درباره آنها مى‏ گفتى.

     

    ?بدان!

    افراد شایسته را به آنچه خداوند برزبان بندگانش جارى مى ‏سازد مى ‏توان شناخت،بنا بر این باید محبوبترین‏ ذخیره در پیش تو عمل صالح باشد،

    زمام هوا و هوس را در دست گیر.و آنچه برایت‏ حلال نیست نسبت ‏بخود بخل روا دارزیرا؛

    بخل نسبت ‏بخویشتن این است ‏که راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پیش‏گیرى.

    قلب خویش‏را نسبت‏ بملت ‏خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن،و همچون حیوان‏درنده‏اى نسبت‏بآنان مباش که خوردن آنان را غنیمت‏ شمارى زیرا؛

    آنها دوگروه بیش نیستند؛  یا برادران دینى تواند،و یا انسانهائى همچون تو

    گاه از آنها لغزش و خطا سر مى ‏زند.ناراحتیهائى بآنان عارض میگرددبدست آنان عمدا یا بطور اشتباه کارهائى انجام مى‏شود(در این موارد)از عفو و گذشت ‏خود آن مقدار بآنها عطا کن، که دوست دارى خداوند از عفوش بتوعنایت کند.زیرا؛

    تو مافوق آنها،و پیشوایت مافوق تو و خداوند مافوق کسى است‏که ترا زمامدار قرارداده است!

    امور آنان را بتو واگذار کرده،و بوسیله ‏آنها تو را آزمایش نموده است.

     

    ?هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده!

    چرا که تو تاب کیفر او را ندارى.و از عفو و رحمت او بى‏ نیاز نیستى.

    هرگز ازعفو و بخششى که نموده ‏اى پشیمان مباش.و هیچگاه از کیفرى که نموده‏اى به‏ خود مبال.و نیز هرگز خشمی که پیش مى ‏آید و راه چاره دارد سرعت‏ بخرج مده.

    مگو من مامورم(و بر اوضاع مسلطم)،امر مى‏ کنم و باید اطاعت ‏شود که این موجب دخول فساد در قلب و خرابى دین،و نزدیک شدن تغییر و تحول ‏در قدرت است.

     

    ?آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتى که در اختیار دارى،کبر وعجب و خودپسندى در تو پدید آید،به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوق ‏تو است،نظر افکن. که این ترا از آن سر کشى پائین مى‏ آورد و آن شدت وتندى را از تو باز مى ‏دارد و آنچه از دستت رفته است‏ یعنى نیروى عقل و اندیشه‏ ات‏ که تحت تاثیر این خود پسندى واقع شده،بتو باز مى‏ گردد.

    از همتائى درعلو و بزرگى با خداوند بر حذر باش و از تشبه به او در جبروتش خود را بر کنار دار!

    چرا که خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خود پسند و متکبرى را خوار خواهدساخت.

     

    ?نسبت‏ به خداوند و نسبت‏ به مردم از جانب خود،و از جانب افراد خاص‏ خاندانت،و از جانب رعایائى که به آنها علاقمندى،انصاف بخرج ده، که ‏اگر چنین نکنى ستم نموده‏اى.

    و کسى که به بندگان خدا ستم کند،خداوند پیش‏ از بندگانش دشمن او خواهد بود.و کسى که خداوند دشمن او باشد دلیلش راباطل مى‏ سازدو با او بجنگ مى ‏پردازد تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند.

     

    ?(و بدان!)

    هیچ چیزى در تغییر نعمتهاى خدا و تعجیل انتقام و کیفرش،از اصرار بر ستم سریعتر و زودرس ‏تر نیست.چرا که خداوند دعا و خواسته مظلومان را مى ‏شنود و درکمین ستمگران است.

     

    باید محبوبترین کارها نزد تو امورى باشند،که به حق نزدیکتر و با عدالت موافقتر و با رضایت توده مردم هماهنگ ‏تر است.چرا که خشم توده مردم،خشنودى‏ خواص را بى ‏اثر مى‏سازد،اما ناخشنودى خاصان با رضایت عموم،جبران پذیراست.

     

    ?(این را نیز بدان که)احدى از رعایا از نظر هزینه زندگى در حالت صلح‏ و آسایش،بر والى سنگین‏تر و بهنگام بروز مشکلات در اعانت و همکارى‏ کمتر،و در اجراى انصاف ناراحت‏تر،و بهنگام در خواست و سؤال پر اصرارتر و پس از عطا و بخشش کم سپاس ‏تر،و بهنگام منع خواسته‏ ها دیر عذرپذیرتر،و درساعات رویاروئى با مشکلات کم استقامت‏تر،از«گروه خواص‏»نخواهند بود.

    ولى پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع از دشمنان تنها«توده ملت‏»هستند!بنابر این باید گوشت‏به آنها و میلت‏با آنان باشد.

     

    ?باید آنها که نسبت ‏به رعیت عیبجو ترند از تو دورتر باشند زیرا،مردم عیوبى‏. دارند که والى در ستر و پوشاندن آن عیوب از همه سزاوارتر است.

    در صدد مباش‏ که عیب پنهانى آنها را بدست آورى،بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایت ‏ظاهر گشته اصلاح کنى.و آنچه از تو مخفى ست‏، خدا درباره آن حکم مى‏ کند.

    بنابر این تا آنجا که توانائى دارى عیوب مردم را پنهان ساز!تا خداوند عیوبى راکه دوست دارى براى مردم فاش نشود،مستور دارد.

     

    ?(با برخورد خوب) عقده‏آنها را که کینه دارند بگشا و اسباب دشمنى و عداوت را قطع کن!و از آنچه‏برایت روشن نیست تغافل نما!بتصدیق سخن چینان تعجیل مکن!زیرا آنان گر چه در لباس ناصحین‏جلوه‏گر شوند خیانت مى‏کنند.

     

    ? #بخیل را در مشورت خود دخالت مده!زیرا که ترا از احسان منصرف،و از تهى دستى و فقر مى ‏ترساند.

    و نیز با افراد #ترسو مشورت مکن!زیرا درکارها روحیه ‏ات را تضعیف مى ‏نمایند.

    همچنین #حریص را به مشاورت مگیرکه حرص را با ستم گرى در نظرت زینت مى‏دهد.

    (همه آنچه درباره ای ن‏افراد گفتم)بخاطر این است که بخل و ترس و حرص و غرائز و تمایلات متعددى‏هستند که جامع آنها سوء ظن بخداى بزرگ است.

     

    ?بدترین وزراء کسانى هستند که وزیر زمامداران بد و اشرار پیش ازتو بوده ‏اند،کسى که با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته نباید جز وصاحبان سر تو باشد آنها همکاران گناهکاران و برادران ستمکارانند،

    درحالیکه تو بهترین جانشین را از میان مردم بجاى آنها خواهى یافت: از کسانى‏ که از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نیستند،و در مقابل،بار گناهان آنها رابردوش ندارند،از کسانى هستند که با ستمکران در ستمشان همکارى نکرده ودر گناه شریک آنان نبوده ‏اند.این افراد هزینه ‏شان بر تو سبکتر،همکار-یشان با تو بهتر،محبتشان با تو بیشتر،و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.

    بنابر این آنها را از خواص و دوستان خود و راز داران خویش قرار ده!

    سپس(از میان اینان)افرادى را که در گفتن حق از همه صریحتر،و درمساعدت و همراهى نسبت ‏به آنچه خداوند براى اولیایش دوست نمى ‏دارد،به توکمتر کمک مى ‏کند،مقدم دار،خواه موافق میل تو باشند یا نه.

     

    ?به اهل ورع وصدق و راستى بپیوند،و آنان را طورى تربیت کن که ستایش بى حد از تو نکنندو تو را نسبت ‏ به اعمال نادرستى که انجام نداده ‏اى تمجید ننمایدزیرا مدح ‏و ستایش بیش از حد عجب و خود پسندى ببار میآورد و انسان را بکبر و غرورنزدیک مى‏سازد.

     

    ?هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوى باشند زیرا این‏کار سبب مى ‏شود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بى رغبت ‏شوند و بدکاران در عمل ‏بدشان تشویق گردند،هر کدام از اینها را مطابق کارش پاداش ده.

     

    ?بدان که ‏هیچ وسیله ‏اى براى جلب اعتماد والى به وفادارى رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینه ‏ها بر آنان،و عدم اجبارشان به کارى که وظیفه ندارند نیست، در این راه آنقدر بکوش تا بوفادارى آنان خوشبین شوى(و بر آنان اعتماد کنى‏که)این خوشبینى بار رنج فراوانى را از دوشت‏ برمى‏ دارد.

     

    ?سزاوار است‏ با آنها که بیشتر مورد احسان تو قرار گرفته ‏اند خوشبین تر باشى‏ و بعکس آنها که مورد بدرفتارى تو واقع شده ‏اند بدبین‏تر.

     

    ?هرگز سنت پسندیده ‏اى را که پیشوایان این امت ‏به آن عمل کرده ‏اند،و ملت ‏اسلام به آن انس و الفت گرفته و امور رعیت ‏بوسیله آن اصلاح مى‏ گردد،نقض ‏مکن.

    و نیز سنت و روشى که به سنتهاى گذشته زیان وارد مى ‏سازد احداث منما

    که اجر،براى کسى خواهد بود که آن سنتها را بر قرار کرده،و گناهش بر تو که ‏آنها را نقض نموده ‏اى.

     

    ?«با دانشمندان زیاد به گفت و گو بنشین‏»و با حکماء واندیشمندان نیز بسیار ببحث‏ بپرداز این گفتگوها و بحثها باید در باره امورى‏ باشد که بوسیله آن وضع کشورت را اصلاح مى‏ کند و آنچه موجب قوام کار مردم ‏پیش از تو بوده.

     

    ?(اى مالک)

    بدان!مردم از گروههاى مختلف تشکیل یافته‏ اند که‏ هر کدام جز به وسیله دیگرى اصلاح و تکمیل نمى‏ شوند،و هیچ‏کدام از دیگرى‏ بى ‏نیاز نیستند.(این گروهها عبارتند)از:

     

    «لشکریان خدا»،«نویسندگان عمومى و خصوصى‏»،«قضات عالى ‏و دادگستر»،«عاملان انصاف و مدارائى‏»(انتظامات داخلى)،«اهل جزیه و مالیات‏»اعم از کسانى که در پناه اسلامند و یا مسلمانند و«تجار و صنعتگران‏»و بالاخره‏«قشر پائین‏»یعنى نیازمندان و مستمندان.

    براى هر کدام از این ‏گروهها خداوند سهمى را مقرر داشته و در کتاب خدا،یا سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم‏ که بصورت عهد در نزد ما محفوظ است این سهم را مشخص و معین ساخته است.

     

    ??اما«سپاهیان‏»با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیت،زینت ‏زمامداران،عزت و شوکت دین و راههاى امنیتند.قوام رعیت جز بوسیله اینان ممکن نیست.

    ??از طرفى برقرارى سپاه جز بوسیله خراج(مالیات‏اسلامى) امکان‏پذیر نمى ‏باشد،زیرا با خراج براى جهاد با دشمن‏ تقویت مى‏ شوند، و براى اصلاح خود به آن تکیه مى‏ نمایند.و با آن رفع‏ نیازمندیهاى خویش را مى‏ کنند.سپس این دو گروه(سپاهیان و مالیات‏دهندگان)جز با گروه سوم قوام و پایدارى نمى ‏پذیرند و آنها عبارتند از:

    ??«قضات‏»و«کارگزاران دولت‏»و منشى‏ ها زیرا آنها قرار دادها و معاملات ‏را استحکام مى ‏بخشند.و مالیاتها را جمع آورى مى ‏کنند.و در ضبط امورخصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمینان هستند.

    ??و این گروهها بدون‏«تجار»و«پیشه ‏وران‏»و«صنعتگران‏»قوامى ندارند،زیرا آنها وسائل زندگى راجمع آورى مى ‏کنند.و در بازارها عرضه مى ‏نمایند.و وسائل و ابزارى را بادست ‏خود مى ‏سازند که در امکان دیگران نیست.

    ??سپس‏«قشر پائین‏»نیازمندان و از کار افتادگان هستند که باید با آنهامساعدت و کمک نمود،و براى هر کدام بخاطر خدا سهمى مقرر داشت.

    و نیزهر یک از نیازمندان بمقدار اصلاح کارشان بر والى حق دارند.و هرگز والى ازاداى آنچه خداوند او را ملزم به آن ساخته خارج نخواهد شد، جز با اهتمام وکوشش و استعانت از خداوند،و مهیا ساختن خود بر ملازمت‏ حق و شکیبائى ‏و استقامت در برابر آن،خواه بر او سبک باشد یا سنگین.

     

    ?فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در پیش تو نسبت‏ به خدا و پیامبر و امام تو خیر-خواه‏تر از همه و پاک دل‏تر و عاقل‏تر باشد از کسانى که دیر خشم مى ‏گیرند و عذر پذیرترند،

    نسبت ‏به ضعفا رئوف‏ و مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت، از کسانیکه مشکلات آنها رااز جاى بدر نمى ‏برد،و ضعف همراهان آنها،را به زانو در نمى ‏آورد.

     

    ?سپس روابط خودرا با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهاى صالح و خوش سابقه بر قرار ساز! و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار،چرا که آنها کانون‏ کرم و مراکز نیکى هستند.

    آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر ازفرزندشان تفقد و دلجوئى مى‏ کنند.

    و هرگز نباید چیزى را که بوسیله آن آنها را نیرو مى ‏بخشى در نظر تو بزرگ آید.و نیز نباید لطف و محبتى که با بررسى وضع ‏آنها مى ‏نمائى هر چند اندک باشد خرد و حقیر بشمارى؛ زیرا همین لطف ومحبتهاى کم آنان را وادار به خیر خواهى و حسن ظن نسبت ‏به تو مى‏ کند.

    هر-گزار بررسى جزئیات امور آنها بخاطر انجام کارهاى بزرگ ایشان،چشم ‏مپوش!زیرا همین الطاف و محبتهاى جزئى جائى براى خود دارد که از آن ‏بهره ‏بردارى مى ‏کنند و کارهاى بزرگ نیز موقعیتى دارد که خود را از آن بى ‏نیازنمى‏ دانند.

     

    ?فرماندهان لشکر تو باید کسانى باشند که در کمک به سپاهیان بیش از همه‏ مواسات کنند.و از امکانات خود بیشتر به آنان کمک نمایند،به حدى که هم ‏نفرات سربازان،و هم کسانیکه تحت تکفل آنها هستند اداره شوند.به طوری که همه آنها تنها به یک چیز بیندیشند و آن جهاد با دشمن است،محبت و مهربانى تونسبت ‏به آنان قلبهایشان را به تو متوجه مى ‏سازد.

     

    ?(بدان)

    برترین چیزى که موجب ‏روشنائى چشم زمامداران مى ‏شود،بر قرارى عدالت در همه بلاد و آشکارشدن علاقه رعایا نسبت ‏بآنها است.

    اما مودت و محبت آنان جز با پاکى ‏دلهایشان نسبت ‏به والیان آشکار نمى ‏گردد.و خیر خواهى آنها در صورتى مفیداست که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند،و حکومت آنها برایشان ‏سنگینى نکند و طولانى شدن مدت زمامداریشان براى این رعایا ناگوار نباشد.

    میدان ‏امید سران سپاهت را توسعه بخش و پى‏ درپى آنها را تشویق کن!و کارهاى‏ مهمى که انجام داده ‏اند بر شمار.زیرا یاد آورى کارهاى نیک آنها شجاعانشان‏ را بحرکت ‏بیشتر،وادار مى‏ کند.و آنان که در کار کندى مى‏ ورزند بکار تشویق‏ مى‏ شوند انشاء الله.

    سپس باید زحمات هر کدام از آنها را بدقت ‏بدانى.و هرگز زحمت ‏و تلاش کسى از آنان را به دیگرى نسبت ندهى.و ارزش خدمت او را کمتر از آنچه ‏هست‏ بحساب نیاورى،

     

    ?و از سوى دیگر شرافت و آبروى کسى موجب این نشودکه کار کوچکش را بزرگ بشمارى.و همچنین حقارت و کوچکى کسى موجب ‏نگردد که خدمت پر ارجش را کوچک بحساب آورى.

     

    ?مشکلاتى که در احکام ‏برایت پیش م ى‏آید،و امورى که بر تو مشتبه مى ‏شود بخدا و پیامبرش ارجاع ده‏ چرا که خداوند بزرگ به گروهى که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده:

    «اى کسانیکه ایمان آورده‏اید اطاعت ‏خداوند کنید و اطاعت پیامبرش‏ و اطاعت اولى الامرى که از خود شما هستند،و اگر در چیزى نزاع کردیدآنرا بخدا و رسولش باز گردانید»(سوره ‏نساء(4)،آیه‏59).

     

    باز گرداندن چیزى بخداوند متمسک شدن بقرآن کریم و یافتن دستور ازآیات محکم آن است و باز گرداندن به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همان تمسک بسنت قطعى ‏و مورد اتفاق آن حضرت است.

     

    ?سپس از میان مردم،برترین فرد،در نزد خود را براى قضاوت برگزین.

    ‏از کسانیکه مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد.و بر خورد مخالفان ‏با یکدیگر او را بخشم و کج‏ خلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نکند و باز گشت ‏بحق،هنگامى که براى آنها روشن شد،بر آنها سخت نباشد.

    طمع را از دل بیرون کرده،و در فهم مطالب باندک تحقیق،اکتفا نکند،ازکسانى که در شبهات از همه محتاطتر،و در یافتن و تمسک بحجت و دلیل از همه ‏مصرتر باشند.با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند و در کشف امور شکیباتر،و بهنگام آشکار شدن حق در فصل خصومت ازهمه قاطعتر باشند.

    از کسانیکه ستایش فراوان آنها را فریب ندهد،و تمجیدهاى ‏بسیار آنانرا متمایل بجانب مدح کننده نسازد،ولى البته این افراد بسیار کمند.

    آنگاه با جدیت هر چه بیشتر قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل وبخشش به او سفره سخاوتت را بگستر،آنچنان که نیازمندیش از بین برود وحاجت و نیازى به مردم پیدا نکند، و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزدخودت بالا ببر که هیچکدام از یاران نزدیکت،به نفوذ در او طمع نکند.واز توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد. (و بداند که موقعیتش از اوبالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند) در آنچه گفتم با دقت ‏بنگر!چرا که‏ این دین اسیر دست اشرار،و وسیله هوسرانى و دنیا طلبى گروهى بوده است.

     

    ?سپس در کارهاى کارمندانت ‏بنگر!

    و آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار و نه از روى میل خود و بی مشورت با دیگران؛ زیرا استبداد و تسلیم  هوی و هوس ،کانونى از شعبه‏ هاى جور و خیانت است.

    و از میان آنها افرادى‏ که با تجربه ‏تر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند برگزین،زیرا اخلاق آنها بهتر وخانواده آنها پاکتر،و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.

    سپس حقوق کافى به آنها بده زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویت‏ مى‏کند،و از خیانت در اموالی که زیر دست آنها است ‏بى ‏نیاز میسازد. بعلاوه این حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پیچى کنند یا درامانت ‏خیانت ورزند.

    سپس با فرستادن ماموران مخفى راستگو و با وفا،کارهاى آنان را زیر نظر بگیر!زیرا بازرسى مداوم پنهانى،سبب مى ‏شود که آنها به امانت دارى و مداراکردن با زیردستان ترغیب شوند.

    اعوان و انصار خویش راسخت زیر نظر بگیر اگر یکى از آنها دست ‏به خیانت زد و ماموران سرى تو متفقا چنین گزارشى را دادند،بهمین مقدار از شهادت قناعت کن.و اورا زیر تازیانه کیفر بگیر! و بمقدار خیانتى که انجام داده او را کیفر نما!سپس وى‏ را در مقام خوارى و مذلت ‏بنشان و نشانه خیانت را بر او بنه!و گردن بندننگ ‏و تهمت را بگردنش بیفکن! (و او را بجامعه چنان معرفى کن که عبرت دیگران گردد)

     

    ?«خراج‏»و«مالیات‏»را دقیقا زیر نظر بگیر.

    به گونه ‏اى که صلاح مالیات‏ دهندگان باشد.زیرا در بهبودى وضع مالیات،و بهبودى حال مالیات ‏دهندگان،بهبودى حال دیگران نیز نهفته است.و هرگز دیگران به صلاح و آسایش ‏نمى ‏رسند،جز اینکه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى به سر برند،چرا که‏ مردم همه عیال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند.

    باید کوشش تو در آبادى ‏زمین بیش از کوشش در جمع آورى خراج باشد زیرا که خراج جز با آبادانى ‏بدست نمى ‏آید.و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانى مطالبه‏ کند شهرها را خراب،و بندگان خدا را نابود مى ‏سازد.و حکومتش بیش ازمدت کمى دوام نخواهد داشت.

    اگر رعایا از سنگینى مالیات،و یا رسیدن ‏آفات،یا خشک شدن آب چشمه ‏ها،و یا کمى باران و یا دگرگونى زمین دراثر آب گرفتن و فساد بذرها،و یا تشنگى بسیار براى زراعت و فاسد شدن آن ‏به تو شکایت آورند.مالیات را بمقدارى که حال آنها بهبود یابد تخفیف ده‏ و هرگز این تخفیف بر تو گران نیاید،زیرا که آن ذخیره و گنجینه ‏اى است که‏ آنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى کشورت بکار مى ‏بندند و موجب عمران ‏سرزمینهاى تو و آراستن حکومت و ریاست تو خواهد بود و از تو به خوبى ستایش ‏می ‏کنند و در گسترش عدالت از ناحیه تو با خرسندى سخن مى ‏گویند.و تو نیز خوددر این میان مسرور و شادمان خواهى بود.

    در حالی که تکیه بر فزونی نیروی آنان خواهی داشت به سبب آنچه نزدشان ذخیره کرده ای از آسوده کردن خاطر آنان و جلب اطمینان ایشان که به عدالت و مهربانی ات خو گرفته اند.

    چه بسا که  که گاهى ‏براى تو گرفتاریهائى بیش مى ‏آید که باید بر آنها تکیه کنى.و در این حال آنهابا طیب خاطر،پذیرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اینها را دارد.

     

    ?و اما ویرانى زمین!

    تنها به این علت است که کشاورزان و صاحبان زمین فقیر مى ‏شوندو بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى-پردازند و نسبت‏ به بقاى حکومتشان بدگمانند،و از تاریخ زمامداران گذشته کمتر ‏عبرت میگیرند.

     

    ?سپس در وضع منشیان و کارمندانت

    دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپارو نامه‏ هاى سرى و نقشه‏ ها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار کسى بگذار که داراى اساسى‏ترین اصول اخلاقى باشد.

    از کسانى که موقعیت و مقام آنهارا مست و مغرور نسازد که در حضور بزرگان و سران مردم،نسبت ‏به تو مخالفت ‏و گستاخى کنند.

    و در اثر غفلت در رساندن نامه ‏هاى کارمندانت،بتو و گرفتن‏ جوابه صحیحش از تو،کوتاهى ننمایند،خواه در امورى باشد که از طرف تودریافت می دارند و یا از سوى تو می بخشند.

    باید قراردادهائى که براى تو تنظیم‏ میکنند سست و آسیب پذیر نباشد،و هر گاه قرار دادى به زیان تو باشد از یافتن راه حل ‏عاجز نمانند.

     نسبت ‏به ارزش و منزلت‏ خویش نا آگاه و بى اطلاع نباشند، که ‏شخص نا آگاه از منزلت‏ خویش،از ارزش و مقام دیگرى نا آگاهتر خواهد بود.

    سپس در انتخاب این منشیان هرگز به فراست و خوشبینى و خوش گمانى‏ خود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ،طریقه جلب نظر و خوشبینى زمامداران‏را با ظاهر سازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مى‏ دانند،در حالیکه در ماوراء این ظاهر جالب هیچگونه امانت‏دارى و خیرخواهى وجود ندارد.

     آنهارا از طریق پستهائى که براى حکومتهاى صالح پیش از تو داشته ‏اند بیازماى.

    بنابر این بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم خوش سابقه ‏تر و در امانت دارى ‏معروفند و این خود دلیل آن است که تو براى خدا و کسانى که والى بر آنان هستى‏ خیر خواه مى‏ باشى.

     

    باید براى هر نوعى از کارها یک رئیس انتخاب کنى!

    رئیسى‏ی که کارهاى مهم، وى را مغلوب و درمانده نسازد،و کثرت کارها او را پریشان‏ و خسته نکند.

    و به خوبى باید بدانى هر عیبى در منشیان تو یافت ‏شود که تو از آن‏ بی خبر باشى شخصا مسؤل آن خواهى بود.

     

    ?تجار و صاحبان صنایع توصیه کن.

    و آنها را به خیر و نیکى سفارش نما(و در این توصیه بین) بازرگانانى که در شهر و یا ده هستند (و داراى مرکز ثابت وتجارتخانه ‏اند)و آنها که سیار و در گردشند،و نیز صنعتگرانى که با نیروى‏ جسمانى خویش بکار صنعت میپردازند،تفاوت مگذار.

    چرا که آنها منابع اصلى‏ منافع و اسباب آسایش جامعه به شمار می روند،آنها هستند که از سرزمینهاى ‏دور دست،از پرتگاهها و کوهستانها و دریاها و سرزمینهاى هموار و ناهموارمواد مورد نیاز را گرد میآورند،از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارى ‏ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمیکنند.

    (توجه داشته باش)بازرگانان وپیشه‏ وران و صنعتگران مردمى سالمند و از نیرنگ و شورش آنها بیمى نیست.

    آنها صلح دوست و آرامش طلبند.اما باید از وضع آنان،چه آنها که درمرکز فرماندارى تو زندگى میکنند و چه آنها که در گوشه و کنار هستند جستجو وبازرسى کنى.

    ولى بدان با همه آنچه گفتم در میان آنها گروهى تنگ نظر و بخیل ‏آن هم به صورت قبیح و زشت ،میباشند،که همواره در پى احتکار مواد موردنیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند.و این موجب زیان توده مردم ‏و عیب و ننگ بر زمامداران است.

    از احتکار به شدت جلوگیرى کن که رسول‏خدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن منع فرمود.

    باید معاملات با شرائط آسان صورت گیرد،با موازین عدل و نرخ هائى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار.

    و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار به چنین کارى دست‏ بزند،او را کیفر کن!ودر مجازات او بکوش ولى این مجازات نباید بیش از حد باشد.

    ??

    خدا را!خدا را!

    در مورد طبقه پائین!

    آنها که راه چاره ندارند یعنى ‏مستمندان و نیازمندان و تهیدستان و از کار افتادگان،در این طبقه هم کسانى هستندکه دست ‏سؤال دارند و هم افرادى که باید بآنها بدون پرسش،بخشش شود.

    بنابر این به آنچه خداوند در مورد آنان به تو دستور داده عمل نما!

    قسمتى از بیت-المال و قسمتى از غلات اراضی خالصه اسلامى را در هر محل بآنها اختصاص ده،و بدان آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیکند سهم دارند و باید حق همه آنها را مراعات کنى.

    بنابر این هرگز نباید سرمستى زمامدارى‏ تو را به خود مشغول سازد، (و بآنها رسیدگى نکنى) چرا که هرگز بخاطرکارهاى فراوان و مهمى که انجام مى‏ دهى از انجام نشدن کارهاى کوچک ‏معذور نیستى!

    نباید دل از آنها برگیرى و چهره بروى آنان درهم کشى!درامور آنها که بتو دسترسى ندارند و مردم به دیده تحقیر،به آنها مى ‏نگرند بررسى‏ کن.

    و براى این کار فرد مورد اطمینانى را که خدا ترس،و متواضع باشد برگزین ‏تا وضع آنان را بتو گزارش دهد.

    سپس با آن گروه طورى رفتار کن که به‏ هنگام ملاقات پروردگار عذرت پذیرفته باشد،چرا که از میان رعایا این ‏گروه از همه به احقاق حق محتاجترند.

    و باید در اداى حق تمام افراد در پیشگاه‏ خداوند عذر و دلیل داشته باشى.

     

    ? درباره یتیمان و پیران از کارافتاده که هیچ ‏راه چاره‏ اى ندارند و نمى ‏توانند دست نیاز خود را بسوى مردم دراز کنند،بررسى کن،البته این کار بر زمامداران سنگین است!ولى حق همه ‏اش سنگین است!

    و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبک مى ‏سازد،اقوامى که طالب عاقبت ‏نیکند،و خویش را به استقامت و بردبارى عادت داده و براستى وعده ‏هاى‏ خداوند اطمینان دارند.

     

    ?براى مراجعان خود وقتى مقرر کن که به نیاز آنها شخصا رسیدگى کنى!

    مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده و درهاى آن را بروى هیچکس نبندو بخاطر خداوندى که ترا آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان ‏را از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت ‏سخنان‏ خود را با تو بگوید؛ زیرا من بارها از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم‏«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد،هرگز پاک ‏و پاکیزه نمى ‏شود و روى سعادت نمى ‏بیند».

    سپس خشونت و کندى آنها رادر سخن تحمل کن،در مورد آنها هیچ گونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بواسطه این کار،رحمت واسعه اش را بر تو گسترش خواهد داد و موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.

     

    ?آنچه می بخشى بگونه ‏اى ببخش‏ که گوارا باشد (بى منت و بى خشونت).

     خود دارى از بخشش را با لطف ومعذرت‏ خواهى توام کن!

     

    ? بدان قسمتى از کارها است که شخصا باید آنها راانجام دهى، (و نباید بدیگران واگذار کنى).از جمله:

    پاسخ دادن به کارگزاران‏ دولت می باشد،در آنجا که منشیان و دفتر داران از پاسخ عاجزند.

    و دیگر برآوردن نیازهاى مردم است در همان روز که احتیاجات گزارش میشود،و پاسخ‏ آنها براى همکارانت مشکل و دردسر میآفریند.

     

    ?(بهوش باش!)

    کار هر روز را درهمان روز انجام ده زیرا هر روز کارى مخصوص بخود دارد.

    باید بهترین اوقات‏ و بهترین ساعات عمرت را براى خلوت با خدا قرار دهى! هر چند اگر نیت‏ خالص‏ داشته باشى،و امور رعایا روبراه شود همه کارهایت عبادت و براى خدا است.

    از جمله کارهائى که مخصوصا باید با اخلاص انجام دهى اقامه فرائض است‏ که ویژه ذات پاک او است.

    بنابر این از بدنت ‏شب و روز در اختیار فرمان خدابگذار و آنچه موجب تقرب تو به خداوند میشود بطور کامل و بدون نقص بانجام ‏رسان.

    اگر چه خستگى جسمى و ناراحتى پیدا کنى.و هنگامى که به نماز جماعت‏ براى مردم مى ‏ایستى باید نمازت نه نفرت‏ آور و نه تضییع ‏کننده باشد. (نه آنقدرآنرا طول بده که موجب تنفر مامومین شود و نه آنقدر سریع که نماز را ضایع کنى)

    چرا که در بین مردمى که با تو به نماز ایستاده ‏اند،هم بیمار وجود دارد،و هم افرادى‏ که کارهاى فوتى دارند.

    من از رسولخدا (ص)بهنگامى که مرا بسوى‏«یمن‏»فرستاد پرسیدم: ” چگونه با آنان نماز بخوانم؟در پاسخم فرمود:«نمازى بخوان‏ همچون نمازى که ناتوانترین آنها میخواند،و نسبت ‏به مؤمنان رحیم و مهربان ‏باش!»

     

    ?هیچگاه خود را در زمانى طولانى از رعیت پنهان مدار.

    چرا که دور بودن‏ زمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعى محدودیت و بى اطلاعى نسبت‏ به ‏امور مملکت است،و این چهره پنهان داشتن زمامداران،آگاهى آنها را ازمسائل نهانى قطع میکند.

    در نتیجه،بزرگ در نزد آنان کوچک،و کوچک بزرک،کار نیک زشت،و کار بد نیکو،و حق با باطل آمیخته میشود.

    چرا که زمامدار به هر حال بشر است،و امورى که از او پنهان است نمیداند.از طرفى حق همیشه ‏علامت مشخصى ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخیص داد.

    از این گذشته تو از دو حال خارج نیستى یا مردى هستى که خود را آماده جانبازى در راه حق‏ ساخته ‏اى؟بنابر این نسبت ‏بحق واجبى که باید بپردازى،یا کار نیکى که بایدانجام دهى،چرا خود را در اختفا نگه میدارى؟!یا مردى هستى بخیل و تنگ ‏نظر،در این صورت،مردم چون تو را ببینند مایوس میشوند و از حاجت‏ خواستن‏ صرفنظر میکنند.

    بعلاوه بیشتر حوائج مراجعان براى تو چندان زحمتى ندارد،از قبیل شکایت از ستمى،یا در خواست انصاف در داد و ستدى.

     

    ?سپس بدان !

    ‏براى زمامدار، خاصان و صاحب اسرارى است که خود خواه و دست درازند،و در داد و ستد،با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمی کنند،ریشه ستم آنان‏را با قطع وسائل از بیخ بر کن!و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینى ‏از اراضى مسلمانان وامگذار،و باید طمع نکنند که قرار دادى بسود آنها منعقدسازى که مایه ضرر سایر مردم باشد،خواه در آبیارى و یا عمل مشترک دیگر، بطوریکه هزینه ‏هاى آنرا بر دیگران تحمیل کنند که در این صورت سودش براى‏ آنها است و عیب و ننگش براى تو در دنیا و آخرت.

     

    ?حق را درباره آنها که خواهان حقند چه خویشاوند،و چه بیگانه رعایت‏ کن،و در این باره صابر باش و به حساب خدا بگذار!(و پاداش این کار را ازاو بخواه) هر چند این کار،موجب فشار بر یاران نزدیکت‏ شود،و سنگینى این راه رابخاطر سرانجام ستوده آن تحمل کن.

     

    ?و هرگاه رعایا نسبت‏ به تو گمان بد ببرند،افشاگرى کن!و عذر خویش را در مورد آنچه موجب بدبینى شده آشکارا باآنان در میان گذار،و با صراحت ‏بدبینى آنها را از خود بر طرف ساز،چه اینکه ‏اینگونه صراحت،موجب تربیت اخلاقى تو،و ارفاق و ملاطفت ‏براى رعیت‏ است و این بیان عذر،تو را به مقصودت در وادارساختن آنها بحق میرساند.

     

    ?هرگز صلحى را که از جانب دشمن پیشنهاد میشود و رضاى خدا در آن ‏است رد مکن،که در صلح براى سپاهت آسایش و تجدید نیرو،و براى خودت‏ آرامش از هم و غمها،و براى ملتت امنیت است.

     

    ?اما زنهار!زنهار!سخت ‏از دشمنت

    پس از بستن پیمان صلح بر حذر باش!

    چرا که دشمن گاهى نزدیک میشودکه غافلگیر سازد،بنابر این دور اندیشى را بکار گیر،و در این موارد روح خوش-بینى را کنار بگذار،اگر پیمانى بین تو و دشمنت ‏بسته شد،و یا تعهد پناه دادن‏ را باو دادى،

    جامه وفاء را بر عهد خویش بپوشان،و تعهدات خود را محترم‏ بشمار!و جان خود را سپر تعهدات خویش قرارده!زیرا هیچ یک از فرائض الهى ‏نیست که همچون وفاى بعهد و پیمان، مردم جهان با تمام اختلافاتى که دارند،نسبت ‏بآن این چنین اتفاق نظر داشته باشند .

    حتى مشرکان زمان جاهلیت، علاوه‏ بر مسلمانان،آن را مراعات میکردند.چرا که عواقب پیمان شکنى را آزموده‏ بودند.

    بنابر این هرگز پیمان شکنى مکن،و در عهد خود خیانت روا مدار، ودشمنت را مفریب،زیرا غیر از شخص جاهل و شقى،کسى گستاخى بر خداوندرا روا نمیدارد. خداوند عهد و پیمانى را که با نام او منعقد میشود با رحمت‏ خود مایه آسایش بندگان،و حریم امنى برایشان قرار داده تا به آن پناه برند.و براى انجام کارهاى خود به جوار او متمسک میشوند.

    بنابر این،فساد،خیانت و فریب،در عهد و پیمان راه ندارد،هرگز پیمانى را مبند که در تعبیرات‏ آن جاى گفتگو باقى بماند،و بعد از تاکید و عبارات محکم،عبارات سست‏ و قابل توجیه بکار مبر(که اثر آنرا خنثى میکند).

     

    هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنابخاطر الزامهاى الهى ،تو را وادار سازد که براى فسخ آن از راه ناحق ‏اقدام کنى،زیرا شکیبائى تو در تنگناى پیمانها که امید گشایش و پیروزى درعاقبت آن دارى،بهتر است از پیمان شکنى و خیانتى که از مجازات آن میترسى‏ .همان پیمان شکنى که موجب مسؤلیتى از ناحیه خداوند میگردد که نه در دنیا و نه‏ در آخرت نتوانى پاسخ گوى آن باشى.

     

    ?زنهار!از ریختن خون بناحق

    بپرهیز،زیرا هیچ چیز در نزدیک ساختن کیفر انتقام،بزرگ ساختن مجازات،سرعت زوال نعمت،و پایان بخشیدن به‏ زمامدارى،همچون ریختن خون ناحق نیست،و خداوند سبحان در دادگاه ‏قیامت قبل از هر چیز در میان بندگان خود،در مورد خونهائى که ریخته شده‏ دادرسى خواهد کرد.

    بنابر این زمامداریت را با ریختن خون حرام تقویت ‏مکن.چرا که آنرا تضعیف و سست میکند،بلکه بنیاد آنرا میکند.و آنرا به ‏دیگران منتقل مینماید.

    و هیچگونه عذرى نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذیرفته ‏نیست.چرا که کیفر آن قصاص است.و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و شمشیر وتازیانه و دستت‏ به ناروا کسى را کیفر کرد،-چون ممکن است‏ با یک مشت وبیشتر قتلى واقع گردد-،مبادا غرور زمامدارى مانع از آن شود که حق اولیاء مقتول ‏را بپردازى و رضایت آنها را جلب کنى!.

     

    ?خویشتن را از خودپسندى بر کنار دار و نسبت ‏به نقاط قوت خویش خود بین‏ مباش.

    ?مبادا تملق را دوست‏ بدارى زیرا که آن مطمئن‏ ترین فرصت‏ براى شیطان است،تا نیکوکارى نیکان‏ را محو و نابود سازد.

    ?از منت ‏بر رعیت‏ بهنگام احسان،بپرهیز،و بیش از آنچه ‏انجام داده ‏اى کار خود را بزرگ مشمار،و از اینکه بآنها وعده دهى و سپس تخلف‏ کنى برحذر باش،زیرا منت،احسان را باطل میسازد،و بزرگ شمردن خدمت ‏نور حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است.

    خداوند میفرماید«این موجب خشم بزرک نزد خدا است که بگوئید و انجام ندهید»(سوره ‏صف(61)،آیه‏3.

     

    ?از عجله در مورد کارهائى که وقتشان نرسیده،یا سستى در کارهائى که‏ امکان عمل آن فراهم شده،یا لجاجت در امورى که مبهم است،یا سستى درکارها هنگامى که واضح و روشن است ‏بر حذر باش!و هر امرى را در جاى خویش‏ و هر کارى را به موقع خود انجام ده.

     

    ?از امتیاز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز.

    واز تغافل از آنچه مربوط به تو است و براى همه روشن است‏ برحذر باش،چرا که‏ بهر حال نسبت‏ بآن در برابر مردم مسئولى و بزودى پرده از روى کارهایت ‏بر کنارمیرود،و انتقام مظلوم از تو گرفته میشود.

     

    ?باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدت‏ و قدرت دست،و تیزى زبانت را در اختیار خود گیر!،و براى جلوگیرى از این‏کار،مخصوصا توجه بزبانت داشته باش که(سخنى بدون فکر نگوئى)،و نیزدر به کار بستن قدرت، تاخیر انداز تا خشمت فرو نشیند،و مالک خویشتن گردى،هرگز حاکم بر خویشتن نخواهى بود جز اینکه فراوان به یاد قیامت و باز گشت‏ بسوى پروردگار باشى!

     

    ?بر تو واجب است که همواره بیاد حکومتهاى عادلانه پیش از خود باشى.

    ?همچنین توجه خود را بر روشهاى خوب یا اثرى که از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیده، و یا فریضه ‏اى که در کتاب خداوند آمده معطوف دار

    پس از آنچه ما عمل کردیم و تو شاهد آن بودی پیروی کن.

    و در عمل به آنچه در این عهد نامه برایت نوشتم و در اجرای آن از تو تعهد گرفتم و حجت خویش را بر تو تمام کردم کوشا باش.

    تا آن هنگام که نفست بخواهد به سوی هوا و هوس بشتابد، عذری نداشته باشد.

    من از خداوند می طلبم که به رحمت فراگیر و قدرت عظیمش در برآوردن هر خواسته ای من و تو را توفیق دهد بر آنچه خشنودیش در آن است، از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش همراه با آوازه ی نیک در میان بندگانش و نشانه های زیبا در شهرها و تمام نمودن نعمت و فزونی کرامت.

    و زندگی من و تو را با سعادت و شهادت به انجام رساند که ما به سوی او باز می گردیم و سلام و درود فراوان بر رسول خدا و بر خاندان پاکیزه و پاکش باد.

    والسلام.

    .

    .

    نامه53

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه, ◀وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر
    [جمعه 1398-05-04] [ 07:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اوقات نماز های یومیه از منظر حضرت علی ...
    اوقات نماز های یومیه از منظر حضرت علی

    ?نامه ی حضرت علی به فرمانداران شهرها درباره اوقات نماز

    اما بعد!

    نماز ظهر را با مردم بخوانید تا وقتی که سایه ی خورشید به اندازه ی دیوار آغل بزها بالا آمده باشد.

    نماز عصر را زمانی با مردم بخوانید که خورشید سفید و زنده و در قسمتی از روز باشد که در آن مدت دو فرسنگ راه توان پیمود.

    نماز مغرب را هنگامی با مردم بخوانید که روزه دار، روزه می گشاید و حاجی روانه ی منا می شود.

    نماز عشا را از وقتی که سرخی پنهان می شود تا یک سوم از شب با مردم بخوانید.

    نماز صبح را زمانی بخوانید که شخص می تواند چهره ی دوستش را بشناسد.

    نماز را در حد ضعیفترین مردم به جا آورید و آنان را [با طول دادن بیش از اندازه ی نماز ] در فتنه میندازید.

    .

    .

    نامه 52

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ نماز و روزه در نهج البلاغه
    [یکشنبه 1398-04-30] [ 07:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      وظیفه ماموران مالیات ...
    وظیفه ماموران مالیات

    نامه حضرت علی به ماموران جمع آوری مالیات

    از بنده ی خدا علی امیر مومنان به ماموران جمع مالیات:

    اما بعد!

    هرکس از قیامتی که به سوی آن خواهد رفت، نترسد چیزی که در آن روز از عذاب نگاهش دارد برای خود پیش نفرستد.

    آگاه باشید!

    تکلیفی که بر عهده ی شماست آسان است و پاداش آن فراوان.

    اگر در ستم و دشمنی که خداوند شما را از آن بازداشته، عقابی نبود که مردم از آن بترسند، ترکش به اندازه ای ثواب دارد که در ترک آن بهانه ای برای کسی نباشد.

    پس!

    میان خود و مردم با انصاف باشید

    برای انجام نیازهایشان شکیبایی بورزید، که شما خزانه داران رعیت و وکیلان امت و سفیران پیشوایان هستید.

    هیچ کس را به سبب نیازمندیش مرنجانید

    از خواسته اش بازندارید.

    برای گرفتن مالیات جامه ی تابستانی و زمستانی مردم و یا چارپایی که با آن کار می کنند یا بنده ی آنها را مفروشید.

    کسی را برای گرفتن تازیانه مزنید.

    به اموال هیچ کس، چه مسلمان نمازگزار و چه ذمی دست نزنید، مگر اسب و سلاحی نزد آنان بیابید که با آن بر مسلمانان تجاوز کنند، زیرا شایسته ی مسلمان نیست که اسب و سلاح را در دست دشمنان اسلام واگذارد تا سبب نیرومندی آنان علیه اسلام شود.

    از خیرخواهی برای خویش دریغ مدارید.

    از خوش رفتاری با سپاهیان و یاری رساندن به رعیت و تقویت دین باز مایستید.

    آنچه در راه خدا بر شما واجب است به جا آورید.

    زیرا خدای سبحان از ما و شما خواسته که تا می توانیم، سپاسش گوییم و با تمام نیرویمان یاریش دهیم.

    هیچ نیرویی جز از جانب خدای تعالی نیست.

    .

    .

    نامه 51

    نهج البلاغه

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه, ◀کافران ذمی در نهج البلاغه
     [ 06:52:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      قیامت ...

    ?نامه حضرت علی به ماموران جمع آوری مالیات

    از بنده ی خدا علی امیر مومنان به ماموران جمع مالیات:

    اما بعد!

    هرکس از قیامتی که به سوی آن خواهد رفت، نترسد چیزی که در آن روز از عذاب نگاهش دارد برای خود پیش نفرستد.

    .

    .

    نامه 51

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ معاد و نشانه های قیامت در نهج البلاغه
     [ 06:52:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت