مجموعه روایات درباره پدر و مادر | ... | ||
مجموعه روایات درباره پدر و مادر
روایت اول) ابو ولاد حناط گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم خدای عزّوجلّ که فرماید: «و بالوالدین احسانا» این احسان چیست؟ فرمود: احسان این است که؛ با آنها نیکو معاشرت کنی آنها را مجبور نکنی که چیزی را که احتیاج دارند از تو بخواهند اگرچه بی نیاز باشند. مگر خدای عزوجل نمی فرماید:«لن تنالو البرّ حتی تنفقوا مما تحبّون». سپس امام صادق علیه السلام فرمود: «إمّا یبلغن عندک الکبر أحدهما أو کلاهما فلاتقل لهما افّ و لاتنهرهما»؛ یعنی اگر دلتنگت کردند با آنها اف مگو و اگر تو را زدند با آنها تندی مکن. «قل لهما قولا کریما» یعنی اگر تو را زدند بگو : خدا شما را بیامرزد. این است سخن شریف تو. «واخفض لهما جناح الذلّ من الرحمه»؛ یعنی دیدگانت را به آنها خیره مکن بلکه با مهربانی و دلسوزی به آنها بنگر و صدایت را از صدای آنها بلندتر مکن و دستت را بالای دست آنها مگیر و بر آنها پیشی مگیر.
روایت دوم) منصور بن حازم گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: چه اعمالی بهتر است؟ فرمود: نماز در وقت و نیکی با پدر و مادر و جهاد در راه خدا.
روایت سوم) موسی بن جعفر علیه السلام فرمود: مردی از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسید: حق پدر بر فرزندش چیست؟ فرمود: او را به نامش نخواند . جلوی او راه نرود، پیش از او ننشیند و باعث دشنام او نشود.
روایت چهارم) امام صادق علیه السلام فرمود: مردی از شما را چه مانع می شود که به پدر و مادرش نیکی کند؛ زنده باشند یا مرده که از جانب آنها نماز بخواند و صدقه دهد و حج گزارد و روزه بگیرد تا آنچه کرده ثوابش از آنها باشد و مانند ان هم برای خود او و تا خدای عزوجل به وسیله احسان و صله او خیر و فراوانی برایش زیاد کند
روایت پنجم) معمر بن خلاد گوید: به امام رضا علیه السلام عرض کردم: هرگاه پدر و مادرم مذهب حق را نشناسند دعاشان کنم؟ فرمود: برای آنها دعا کن و از جانب آنها صدقه بده و اگر زنده باشند و مذهب حق را نشناسند با آنها مدارا کن؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدا مرا به رحمت فرستاده نه به بی مهری و نافرمانی.
روایت ششم) امام صادق علیه السلام فرمود: مردی خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من به جهاد علاثه دارم و نسبت به آن با نشاطم. پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: پس در راه خدا جهاد کن که اگر کشته شوی نزد خدا زنده خواهی بود و روزی داده می شوی و اگر بمیری پاداشت به عهده خدا باشد و اگر بازگردی از گناهان پاک شوی مانند روزی که متولد شده ای. عرض کرد: یا رسول الله! من پدر و مادر پیری دارم که به گمانم به من انس گرفته اند و از رفتنم به جهاد کراهت دارند. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در این صورت ملازم پدر و مادرت باش. سوگند به آنکه جانم در دست اوست مانوس بودن یک شبانه روز آنها با تو از جهاد یکسال بهتر است.
روایت هفتم) زکریا بن ابراهیم گوید: من نصرانی بودم و مسلمان شدم و حج گزاردم سپس خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و عرض کردم: من نصرانی بودم و مسلمان شدم. فرمود: از اسلام چه دیدی؟ گفت: قول خدای عزو جل که فرماید: «ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان و لکن جعلناه نورا نهدی به من نشاء» فرمود: محققا خدا تو را رهبری فرموده است. آنگاه سه بار فرمود: خدایا هدایتش فرما پیر جان هرچه خواهی بپرس. عرض کردم: پدرو مادر و خانواده من نصرانی هستند و مادرم نابیناست. من همراه آنها باشم و در ظرف آنها غذا بخورم؟ حضرت فرمود: آنها گوشت خوک می خورند؟ عرض کردم: نه با آن تماس هم نمی گیرند. فرمود: باکی ندارد، مواظب مادرت باش و با او خوش رفتاری کن و چون بمیرد او را به دیگری وامگذار. خودت به کارش اقدام کن و به کسی مگو نزد من آمده ایی تا در منی پیش من آیی ان شاءالله. زکریا گوید: من در منی خدمتش رفتم در حالی که مردم گردش را گرفته بودند و او مانند معلم کودکان بود که گاهی این و گاهی آن از او سوال می کرد. سپس چون به کوفه رفتم نسبت به مادرم مهربانی کردم و خودم به او غذا می دادم و جامه و سرش را از کثیفی پاک می کردم و خدمتگزارش بودم. مادرم به من گفت: پسر جان! تو زمانی که دین مرا داشتی با من چنین رفتار نمی کردی این چه رفتار است که از تو می بینم از زمانی که از دین ما رفته و به دین حنیفه گراییده ای؟ گفتم: مردی از فرزندان پیغمبر ما به من چنین دستور داده است. مادرم گفت: آن مرد پیغمبر است؟ گفتم: نه بلکه پسر یکی از پیغمبران است. مادرم گفت: پسر جان! این مرد پیغمبر است ؛ زیرا دستوری که به تو داده از سفارشات پیغمبران است. گفتم: مادرم! بعد از پیغمبر ما پیغمبری نباشد و او پسر پیغمبر است. مادرم گفت: دین تو بهترین دین است. آن را به من عرضه کن. من به او عرضه داشتم و او مسلمان شد و من هم برنامه اسلام را به او آموختم او نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را گزارد و در شب عارضه ایی به او رخ داد. به من گفت: پسر جان! آنچه به من آموختی دوباره بیاموز. من آنها را تکرار کردم. مادرم اقرار کرد و از دنیا رفت. چون صبح شد مسلمانها غسلش دادند و خودم بر او نماز خواندم و در گورش گذاشتم.
روایت هشتم) مردی به امام صادق علیه السلام عرض کرد: پدر و مادرم مخالف مذهب شیعه می باشند. حضرت فرمود: با آنها خوش رفتاری کن چنانکه با مسلمانهای دوست ما خوش رفتاری می کنی.
روایت نهم) ابراهیم بن شعیب گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: پدرم به حدی پیر و ناتوان شده که او را برای قضای حاجت به پشت می برم. فرمود: اگر توانی خودت این کار را مباشرت کنی بکن و خودت برایش لقمه کن تا سپر آتش فردایت باشد.
روایت دهم) امام باقر علیه السلام فرمود: سه چیز است که خدای عزوجل نسبت به آنها مخالفت رخصت نفرمود؛ ردّ امانت به نیکوکار و بدکردار وفاء به پیمان نسبت به نیکوکار و بدکردار خوش رفتاری با پدر و مادر نیکور کار باشند یا بدکردار.
روایت یازدهم) امام صادق علیه السلام فرمود: از سنت و احسان به پدر این است که به اسم پدرش کنیه گیرد.(مثل ابومحمد)
روایت دوازدهم) امام صادق علیه السلام فرمود: مردی به خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و از حضرت راجع به خوش رفتاری با پدرو مادر پرسید. حضرت فرمود: با مادرت خوش رفتاری کن. با مادرت خوش رفتای کن. با مادرت خوش رفتاری کن. با پدرت خوش رفتاری کن . با پدرت خوش رفتاری کن. با پدرت خوش رفتاری کن.
روایت سیزدهم) ابوخدیجه گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: مردی خدمت پیغمبر صلی الله علیه و آله آمد و عرض کرد: برایم دختری متولد شد و او را پروردم تا بالغ شد. من جامه و زیورش را پوشاندم و او را سرچاهی آوردم و در میان آن انداختم و آخر سخنی که از او شنیدم این بود که گفت: پدر جان! اکنون جبران این کار چه باشد؟ حضرت فرمود: مادرت زنده است؟ گفت: نه فرمود: خاله ات زنده است؟ گفت: آری. فرمود: با او خوش رفتاری کن که او به جای مادر است و خوش رفتاری با او کفاره آن کارت شود. ابوخدیجه گوید: با امام صادق علیه السلام عرض کردم: این کار در چه زمان بود؟ فرمود: در زمان جاهلیت بود که دختران را می کشتند که مبادا اسیر شوند و درمیان قبیله دیگری فرزند آورند.
روایت چهاردهم) سدیر گوید: به امام جعقر صادق علیه السلام عرض کردم: آیا فرزند می تواند پدرش را پاداش دهد؟ فرمود: پاداشی برای پدر و مادر نیست جز در دو صورت: 1- پدر برده باشد و پسر او را بخرد و آزاد کند.2- پدر بدهی داشته باشد و پسر آن را بپردازد.
روایت پانزدهم) امام باقر علیه السلام فرمود: همانا بنده ایی نسبت به پدر و مادر خویش در زمان حیاتشان نیکوکار است سپس آنها میمیرند و او بدهی آنها را نمی پردازد و برای آنها آمرزش نمی خواهد لذا خدا او را عاق و نافرمان می نویسد و بنده دیگر در زمان حیات پدر ومادر خود عاق آنها است و نسبت با آنها نیکی نمی کند ولی چون مردند بدهی آنها را می پردازند و برای آنها آمرزش می خواهد و خدای عزوجل او را نیکوکار می نویسد. . اصول کافی، ج3 ترجمه مصطفوی
[شنبه 1402-04-24] [ 11:25:00 ب.ظ ]
لینک ثابت |