?معاذ بن کثیر گوید؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود؛
امر وصیت از آسمان در مکتوبی بر محمد (صلی الله علیه و آله) نازل شد و مکتوب سر به مهر جز راجع به وصیت بر محمد(صلی الله علیه و آله) نازل نگشت.
جبرئیل (علیه السلام) عرض کرد؛ این است وصیت تو درباره امتت نزد اهل بیتت.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود؛ کدام اهل بیتم؟
گفت؛ برگزیده خدا از میان ایشان و ذریه او
و این وصیت برای این است که علی علم نبوت را از تو ارث ببرد، چنانکه ابراهیم به ارث داد و میراث این علم برای علی (علیه السلام) و ذریه تو از پشت اوست.
آن مکتوب چند مخر داشت. علی (علیه السلام) مهر اول را گشود و به آنچه در آن بود عمل کرد. سپس حسن (علیه السلام) مهر دوم را گشود و به آنچه در آن مامور شده بود عمل کرد. چون حسن وفات کرد ، حسین (علیه السلام) مهر سوم را گشود. دید در آن نوشته است: “جنگ کن و بکش و کشته می شوی و مردمی را برای شهادت با خود ببر برای ایشان شهادتی جز همراه تو نیست.”
او هم عمل کرد و چون خواست درگذرد پیش از آن مکتوب را به علی بن الحسن (علیه السلام) داد او مهر چهارم را گشود و دید در آن نوشته است : “سکوت کن و چون علم در پرده شد سر به زیر انداز “
چون او خواست وفات کند و درگذرد آن را به محمد بن علی داد. او مهر پنجم را گشود دید در آن نوشته است: “کتاب خدای تعالی را تفسیر کن و پدرت را تصدیق نما و ارث امامت را به پسرت بده و امت را نیکو تربیت کن و به حق خدای عز و جل قیام کن و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس”
او هم عمل کرد و سپس آن را به شخص بعد از خود داد.
معاذ گوید؛ من عرض کردم؛ قربانت گردم آن شخص شمائید؟
فرمود؛ ای معاذ! من از چیزی باک ندارم جز اینکه بروی و علیه من روایت کنی (یعنی آری منم)
عرض کردم؛ من از خدائی که این مقام را از پدرانت به تو رسانیده است خواستارم که تا پیش از وفات شما، مانند آن را. با ولادت عطا کند.
فرمود؛ ای معاذ! چنین کرده است.
عرض کردم؛ او کیست؟ قربانت گردم
فرمود؛ این شخص خوابیده و با دستان خود اشاره به عبد الصالح (موسی بن جعفر) کرد که خوابیده بود.
???
?حریز گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم؛ قربانت گردم با وجود احتیاجی که مردم به شما دارند چقدر عمر شما اهل بیت کوتاه و اجل شما خانواده به یکدیگر نزدیک است؟
فرمود؛ برای هر یک از ما صحیفه و مکتوبی است که آنچه در مدت عمرش راجع به برنامه کارش احتیاج دارد در آن نوشته است، چون امر و دستوراتی که در آن است پایان یابد امام می فهمد که اجل او رسیده است. سپس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نزد او آید و خبر مرگش را به او گوید و آنچه نزد خدا دارد به او گزارش دهد.
امام حسین (علیهم السلام) مکتوبی را که به او دادند،قرائت کرد و خبر مرگی که در پیش داشت برایش تفسیر شد ولی چیزهائی در آن مکتوب باقی بود که هنوز انجام نشده بود.او برای جنگ بیرون رفت.
و چیزهائی که باقی بود این بود که ملائکه یاری کردن او را از خدا خواسته اند و خدا اجازه فرموده است . ملائکه مهیا و آماده جنگ شدند و در انتظار بودند تا اینکه آن حضرت شهید شد. ملائکه فرود آمدند در زمانی که عمر آن حضرت تمام شده و شهید گشته بود.
ملائکه گفتند؛ پروردگارا! تو به ما اجازه فرود آمدن و یاریش را دادی ولی ما فرود آمدیم و تو قبض روحش کردی؟!
خدا به ایشان وحی کرد؛ شما بر سر قبر او باشید تا او را ببینید که بیرون آمده است آنگاه یاریش کنید. اکنون گریه کنید بر او از دست رفتن یاری او. زیرا شما برای یاری او و گریه بر او اختصاص یافته اید.
پس ملائکه آن ملائکه برای عزاداری امام حسین و برای افسوس از دست دادن یاریش گریستند و چون بیرون آید(رجعت) یاور او باشند.
.
.
اصول کافی
جلد2
.
.