مجموعه روایات درباره امیر المومنین علیه السلام

مجموعه روایات درباره امام علی علیه السلام

 

روایت اول)

 

اسید بن صفوان مصاحب به رسول خدا صلی الله علیه و آله گوید: روزی که امیر المونین علیه السلام وفات کرد گریه شهر را بلرزه درآورد و مردم مانند روز وفات پیغمبر صلی الله علیه و آله دهشت زده شدند مردی گریان و شتابان و انا لله و انا الیه راجعون گویان پیدا شد و می گفت:

امروز خلافت نبوت بریده شد تا به در خانه ای که امیر المونین علیه السلام در آن بود ایستاد و گفت:

خدایت رحمت کند ای ابوالحسن. تو در گرویدن به اسلام از همه مردم پیشتر و در ایمان با اخلاص اش و از نظر یقین محکمتر و از خدا ترسانتر و از همه مردم رنج کش تر و رسول خدا صلی الله علیه و آله را حافظتر و نسبت به اصحابش امین تر بودی.

مناقبت از همه برتر و سوابقت از همه شریفتر و درجه ات از همه رفیعتر و به \یغمبر صلی الله علیه و آله از همه نزذیکتر و از نظر روش و اخلاق و طریقه و کردار به آن حضرت شبیه تر و مقامت شریفتر و از همه نزدش گرامی تر بودی.

خدا تو را از جانب اسلام و پیغمبر و مسلمین پاداش خیر دهداوانا بودی هنگامی که  اصحاب پیغمبر ناتوانی کردند

و به میدان آمدی زمانی که خواری و زبونی از خود نشان دادند

و قیام کردی موقعی که سستی ورزیدند.

و به روش رسول خدا چسبیدی  آنگاه که اصحابش آهنگ انحراف کردند

خلیفه برحق او بودی بی چون و چرا

و دربرابر زبونی منافقان و خشم کافرن  و بد آمدن حسودان و خواری فاسقان ناتوانی نشان ندادی.

زمانی که همه سست شدند تو به امر خلافت قیام کردی

و چون سخن گفتن ناتوان شدند سخن گفتی

و چون توقف کردند در پرتو نور خدا گام برداشتی

آنگاه از تو پیروی کردند و هدایت یافتند

و  تو ازهمه نرم گو تر و خدا فرمان بردارتر و کم سخن تر و درست گوی تر و بزرگ رای تر و پر دلتر و با یقین بیشتر و کردار نیکو تر و به امور آشناتر بودی.

تو به خدا در ابتدا و انتها رئیس و بزرگ دین بودی

ابتدا زمانی بود که مردم پراکنده شدند(بعد از مرگ پیغمبر صلی الله علیه و آله) و انتها زمانی که سست شدند ( بعد از قتل عثمان).

برای مومنان پدر مهربان بودی زمانی که تحت سرپرستی تو در آمدند بارهای گرانی را که آنها از کشیدنش ناتوان شدند به دوش گرفتی

وآنچه تباه ساختند محافظت نمودی

و آنچه رها کردند(از احکام و شرایع) رعایت فمودی

و زمانی که زبونی کردند دامن به کمر زدی.

بلندی گرفتی زمانی که بی تابی کردند

صبر نمودی زمانی که شتاب کردند

و هر خونی را که می خواستند تو گرفتی

و از برکت تو به خیراتی رسیدند که گمانش را نداشتند

بر کافران عذابی ریزان و رباینده و برای مومنان پشتیبان و سنگر بودی

به خدا همراه نعمت های خلافت پرواز کردی، و به عطایش کامیاب گشتی و سوابقش را احراز کردی و فضائلش را بدست آوردی

شمشیر حجت و دلیلت کند نبود

و دلت منحرف نگشت

و بصیرتت ضعیف نشد

هراسان نگشتی و سقوط نکردی.

تو مانند کوه بودی که طوفان اش نجنباند و همچنان بودی که پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: و در رفاقت و دارائی خویش امانت نگهدارترین مردم است

و باز چنان بودی که فرمود: از لحاظ بدن ضعیف و در انجام امر خدا قوی است.

نزد خود فروتن و نزد خدا عظمت داشتی

در روی زمین بزرگ و نزد مومنین شریف بودی

هیچ کس را درباره تو راه عیب جوئی نبود

و هیچ گوینده ئی نسبت به تو راه خرده گیری نداشت

و برای هیچ کس نرمی و مجامله نداشتی

هر ناتوان و زبونی نزد تو توانا و عزیز بود تا حقش را برایش بستانی

و هر توانای عزیز نزدت ناتا=وان و زبون بود تا حق را از او بستانی و در این موضوع خویش و بیگانه نزدت برابر بود

شان وشخصیت ات حق و راستی بود.

گفتارت حکمت و ثابت و فرمانت خویشتن داری و دور اندیشی و رایت دانش و تصمیم بد نسبت به هر چه کردی.

و هر آینه راه راست روشن گشت و امر مشکل آسان شد و آتشها خاموش گشت و دین به وسیله تو راست شد و اسلام قوت یافت و امر خدا ظاهر شد اگر چه  کافران دوست نداشتند.

و اسلام و اهل ایمان ار برکت تو پاربر جا شد

و بسیار بسیار پیشی گرفتی و جانشینان خود را به رنج بسیار افکندی

تو بزرگتر از آنی که مصیبتت با گریه جبران شود

مرگ تو در آسمان بزرگ جلوه کرد و مصیبت تو مردم را خرد کرد فانالله و انا الیه راجعون

ما به قضاء خدا راضی و نسبت به فرمانش تسلیمیم

به خدا سوگند مسلمین هرگز کسی را مانند تو از دست ندهد

تو برای مومنین پناه و سنگر و مانند کوهی پا برجا و بر کافران خشونت و خشم بودی

خدا تو را به پیغمبرش برساند و ما را از اجرت محروم نسازد

و بعد از تو گمراه مگرداند

مردم همه خاموش بودند تا سخنش تمام شد.

 گریست و اصحاب پبعمبر صلی الله علیه و آله گریستند سپس هر چه جستند نیافتند.

 

روایت دوم)


امام صادق علیه السلام فرمود: امیر المومنین علیه السلام دائی هایی در قبیله بنی مخزوم داشت. جوانی از آنها خدمتش آمد و عرض کرد : دائی جان! برادرم مرده و من درمرگش سخت غمگین شده.

حضرت فرمود: می خواهی او را ببینی؟

عرض کرد: آری.

فرمود: قبرش را به من نشان ده.

پس خارج شد و برد رسول خدا صلی الله علیه و آله را به کمر بست. چون به نزد قبر رسید لبهایش به هم می خورد. سپس با پا به قبر او زد. او از قبر بیرون آمد و به زبان فارسی سخن می گفت.

امیر المومنین علیه السلام فرمود: مگر وقتی تو مردی از عرب نبودی؟

گفت: چرا ولی ما به روش فلان و فلان مردیم از این رو زبان ما دگرگون شد.

 

روایت سوم)

امام باقر علیه السلام فرمود: چون امیر المومنین علیه السلام وفات کرد: حسن بن علی علیه السلام در مسجد کوفه به پا خاست و حمد و ثنای خدا گفت و بر پیغمبر صلی الله علیه و آله درود فرستاد. سپس فرمود: ای مردم در این شب مردی وفات کرد که پیشینان بر او سبقت نگرفتند و پسینیان به او نرسند. او پرچمدار رسول خدا صلی الله علیه و آله بود که جبرئیل در طرف راست و میکائیل در طرف چپپش بودند. از میدان بر نمی گشت جز اینکه خدا به او فتح و پیروزی میداد. به خدا که او از مال سفید و سرخ دنیا جز هفتصد درهم که ان هم از عطایش زیاد آمده بود باقی نگذاشت و می خواست با آن پول خدمتگزاری برای خانواده اش بخرد. به خدا که او در شبی وفات کرد که یوشع بن نون وصی موسی وفات کرد و همان شبیکه عیسی بن مریم به آسمان بالا رفت و همان شبی که قرآن فرود آمد.

 

روایت چهارم)


امام صادق علیه السلام فرمود: چون امیر المومنین علیه السلام را غسل دادند از جانب خانه صدا آمد که اگر شما جلو تابوت را بگیرید از گرفتن دنبالش آسوده باشید و اگر دنبالش را بگیرید از گرفتن جلو آسوده باشید.
 

.

اصول کافی،ج2

ترجمه مصطفوی

 

موضوعات: ◀جلد2, ✔مطلب ندارد
[جمعه 1400-08-07] [ 09:51:00 ب.ظ ]