اقسام کفر | ... | |||
روايتى از امام صادق (ع) در باره اقسام كفر در کتاب كافى از زبيرى از امام صادق علیه السلام روايت آورده كه گفت: به آنجناب عرضه داشتم: وجوه كفر را كه در كتاب خدا آمده برايم بيان بفرما. فرمود: كفر در كتاب خدا برپنج قسم است، اول كفر جحود، و جحود هم خود، دو جور است، سوم كفر بترك دستورات الهى، چهارم كفر برائت، پنجم كفران نعمت.
الف) کفر جحود: دو قسم است؛ اول: انكار ربوبيت خدا است، و اين اعتقاد كسى است كه ميگويد: نه ربى هست، و نه بهشتى، و نه دوزخى، و صاحبان اين عقيده دو صنف از زنادقه هستند، كه بايشان دهرى هم مى گويند، همانهايی كه قرآن كلامشان را حكايت كرده كه گفته اند: “وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ؛ جز روزگار كسى ما را نمى ميراند “و اين دينى است كه از طريق امتحان و دل بخواه براى خود درست كرده اند، و گفتارشان خالى از حقيقت و تحقيق است اما خداوند متعال در جواب آنها گفته است: “إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ"[1] جز پندار دليل ديگرى ندارند” و نيز فرموده: “إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ، كسانى كه كافر شدند بر ايشان يكسان است، چه انذارشان كنى، و چه نكنى ايمان نمىآورند"[2] يعنى بدين توحيد ايمان نمى آورند. دوم: جحود بر معرفت است، و آن اين است كه كسى با اينكه حق را شناخته، و برايش ثابت شده، انكار كند. خداى عز و جل در باره آنها فرموده است:” وَ جَحَدُوا بِها، وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ، ظُلْماً وَ عُلُوًّا،[3] دين خدا را انكار كردند، با اينكه در دل بحقانيت آن يقين داشتند، ولى چون ظالم، و سركش بودند، زير بار آن نرفتند". و نيز فرموده است: “وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا، كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ، قبل از آمدن اسلام يهوديان بكفار مىگفتند بزودى پيامبر آخر الزمان مىآيد، و ما را بر شما پيروزى مىبخشد، ولى همين كه اسلام آمد، بدان كافر شدند، پس لعنت خدا باد بر كافران".[4]
ب) وجه سوم از كفر، كفران نعمت است، خداى سبحان در باره اش از سليمان حكايت كرده كه گفت: “هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي، لِيَبْلُوَنِي، أَ أَشْكُرُ؟ أَمْ أَكْفُرُ؟ وَ مَنْ شَكَرَ، فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ، وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ، اين از فضل پروردگارم است، تا مرا بيازمايد، آيا شكر مىگزارم؟ يا كفران مىكنم؟ و كسى كه شكر گزارد، بنفع خود شكر كرده و كسى كه كفران كند خدا بى نياز و كريم است"[5] و نيز فرموده: “لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ، اگر شكر بگذاريد نعمت را برايتان زياده كنم، و اگر كفر بورزيد، بدرستى عذابم شديد است."[6] و نيز فرموده:“فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ، وَ اشْكُرُوا لِي، وَ لا تَكْفُرُونِ؛ بياد من افتيد تا بيادتان بيفتم و شكرم بگذاريد، وكفرانم مكنيد."[7] در اين چند آيه كلمه كفر بمعناى كفران نعمت است.
ج) وجه چهارم از كفر، ترك دستورات خداى عز و جل ميباشد. خداوند متعال درباره آن فرموده: “وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ، وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ، ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ، وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ، مِنْ دِيارِهِمْ، تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى، تُفادُوهُمْ، وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ، أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ؟ و تكفرون ببعض؟ و چون پيمان از شما گرفتيم، كه خون يكديگر مريزيد، و يكديگر را از ديارتان بيرون مكنيد، شما هم بر اين پيمان اقرار كرديد، و شهادت داديد، آن گاه همين شما يكديگر را كشتيد، و از وطن بيرون كرديد، و بر دشمنى آنان و جنايتكارى پشت به پشت هم داديد، و چون اسيرتان ميشدند، فديه مىگرفتيد، با اينكه فديه گرفتن و بيرون راندن بر شما حرام بود، آيا به بعضى احكام كتاب ايمان مىآوريد، و به بعضى كفر مىورزيد؟)[8] (يعنى عمل نمى كنيد)؟ در اين آيه منظور از كفر، ترك دستورات خداى عز و جل ميباشد، چون نسبت ايمان هم بايشان داده، هر چند كه اين ايمان را از ايشان قبول نكرده، و سودمند بحالشان ندانسته، و فرموده: (فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا، وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ، پس چيست جزاى هر كه از شما چنين كند، بجز خوارى در زندگى دنيا، و روز قيامت بسوى شديدترين عذاب بر مىگردند، و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست).[9]
د) وجه پنجم از كفر، كفر برائت است، خداى عز و جل در باره آن از ابراهيم خليل (ع) حكايت كرده، كه گفت: “كَفَرْنا بِكُمْ، وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ، از شما بيزاريم، و ميان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد، و دست از دشمنى برنميداريم، تا آنكه بخداى يگانه ايمان بياوريد."[10] در اين آيه كفر بمعناى بيزارى آمده است. و نيز از ابليس حكايت مى كند، كه از دوستان انسى خود در روز قيامت بيزارى جسته، ميگويد: “إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ، من از اينكه شما مرا در دنيا شريك قرار داديد بيزارم)[11]. و نيز از قول بت پرستان حكايت مىكند، كه در قيامت از يكدگر بيزارى ميجويند، و فرموده: (إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً، مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا، ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ، وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً، تنها علت بتپرستى شما در دنيا رعايت دوستى با يكديگر بود، ولى روز قيامت از يكديگر بيزارى جسته، يكديگر را لعنت خواهيد كرد)[12]. كفر در اين آيه نيز بمعناى بيزارى آمده[13]. *علامه طباطبائی: اين روايت در حقيقت ميخواهد بفرمايد: كه كفر شدت و ضعف مىپذيرد.[14] . . . . .
[دوشنبه 1398-06-04] [ 07:38:00 ق.ظ ]
لینک ثابت |