راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • چه کسی شایسته امامت است؟
  • نحوه برخورد با دنیا از منظر امامان معصوم علیهم السلام
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و دوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)
  • حقیقت دنیا
  • بهای جان انسان
  • اقسام روزی
  • روش برخورد با دنیا
  • دنیاشناسی
  • تکبر و یاد مرگ
  • 5 پند مهم از امام علی
  • نحوه استفاده از دنیا و بدست آوردن روزی
  • سبک زندگی اسلامی
  • ماهیت دنیا
  • سه پند مهم امام علی
  • زیانکار واقعی
  • اقسام روزی
  • کلام پرتکرار امام علی بر روی منبرها
  • محل رسیدن روزی
  • تقوی در خلوت گاه
  • کسی که خوارج را فریفت
  • فرزندان دنیا
  • احتياط در فرستادن پيك‏ها و نامه‏ ها
  • نحوه حسابرسی روز قیامت با وجود فراوانی انسانها
  • سفر طولانی آخرت
  • نتیجه اوصاف ضد تقوی
  • رابطه تلاش و تقدیر
  • نقش استقامت در راست کردن کجی ها
  • بهترین روش زندگی در دنیا
  • صفات شایسته برای زنان
  • رفتارهای ضد تقوی
  • اندیشه درست
  • ماهیت دنیا و بخیلان
  • نگاه امام علی به دنیا
  • علی از زبان علی (دروغ و گمراهی)
  • علی از زبان علی
  • روش برخورد با دوستان بد
  • روزه و نماز شب بی حاصل
  • رابطه روزی و صدقه
  • 4 ارزش برتر
  • دنیا و اقسام مردم در آن
  • توبيخ نكوهش كننده دنيا
  • شگفتی امام علی از این افراد
  • خوشا به حال اینان
  • مجموعه صفات انسان ساز از زبان امام علی
  • حبّ علی از زبان علی
  • عاقبت ترجیح دادن دنیا بر دین
  • ویژگی زاهدان و برجستگان
  • ارزش تقوی در عمل



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم) ...
    تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)

    نيايش آن حضرت در مقام شكر پروردگار


    خدايا!

    هر گاه كسي در طريق شكر تو به سر منزلي رسد،

    احسان ديگري از سوي تو براي او فراهم آيد

    و سپاس ديگري را بر وي لازم گردانَد،

    و هر چه در فرمانبرداري از تو كوشش نمايد، به سرانجامي نرسد،

    و به آن مرتبه از طاعت كه تو به خاطر فضل و احسان خود سزاوار آني، دست نيابد.

    پس شاكرترينِ بندگانت از سپاس تو ناتوان باشد،

    و عابدترينِ ايشان از فرمانبرداري‌ات فرو مانَد.

    هيچ كس را بر تو آن حق نيست كه او را به شايستگي‌اش بيامرزي

    و به سزاواري‌اش از وي خشنود شوي.


    پس هر كه را آمرزيده‌اي، از احسان تو بوده است،

    و از هر كه خشنود گشته‌اي، از فضل و رحمت تو.

    كارِ اندكِ پذيرفته را جزاي فراوان مي‌بخشي،

    و در برابرِ طاعتِ ناچيز پاداش مي‌دهي؛

    چنان كه گوي شكر گزاريِ بندگانت ـ كه در برابر آن پاداشي بر ايشان لازم كرده‌اي و مزدي بزرگ به آنان داده‌اي ـ

    چيزي است كه مي‌توانند از آن خودداري كنند.

    از اين رو، به آنان پاداش مي‌دهي، يا چون سبب آن به دستِ‌تو نيست، جزايشان مي‌بخشي.


    اي معبود من!

    چنين نيست، بلكه اختيار آنان به دست تو بوده است،

    پيش از آن كه بر عبادت توانا باشند،

    و پاداش آنان را فراهم ساخته‌اي،

    پيش از آن كه تو را اطاعت كنند؛

    زيرا شيوه‌ي تو بخشيدن است، و خوي تو احسان كردن، و آيين تو آمرزيدن.

    همه‌ي آفريدگان معترف‌اند كه تو بر آن كس كه عقوبتش كرده‌اي، ستم ننموده‌اي،

    و گواه‌اند كه تو با آن كس كه در امانش داشته‌اي، به احسان عمل كرده‌اي،

    و همه خود را در انجام دادنِ آنچه تو سزاوار آن هستي، مقصّر مي‌دانند.

     

    شیطان


    اما اگر نبود اين كه شيطان فريب‌شان مي‌دهد

    و از اطاعت تو دورشان مي‌دارد، هيچ نافرماني، معصيت تو نمي‌كرد،

    و اگر باطل را به چهره‌ي حق در نمي‌آورد، هيچ كس از راه تو بيراه نمي‌گشت.


    منزّهي تو،

    چه روشن و آشكار است لطف و كرمت در معامله با آن كس كه تو را اطاعت كند يا معصيت ورزد؛

    بنده‌ي نافرمان را مهلت مي‌دهي، با آن كه مي‌تواني در بازخواست وي شتاب كني،

    و هر يك از آن دو را چيزي مي‌بخشي كه سزاوار آن نيستند،

    و به هر كدام چيزي را تفضّل مي‌كني كه ارزش كارشان بدان پايه نرسد.

     

    حکمت میزان ثواب و عقاب در دنیا


    اگر تو آن بنده‌ي فرمانبر را به اندازه‌ي عملش ـ كه تو خود او را بر آن واداشته‌اي ـ جزا مي‌دادي،

    بعيد نبود كه ثواب تو را در نيابد و نعمت تو نيز از كَفَش برود؛

    ولي چنين نكرده‌اي،

    بلكه به لطف خود، او را در برابر عبادت كوتاه مدت و فنا پذير، پاداشي بلند مدت و جاودان بخشيده‌اي،

    و در برابر كارهاي زود گذر، ثوابي پيوسته و ماندگار داده‌اي.

    عجيب‌تر اين كه از بنده‌ي خود ـ كه روزي‌ات را خورده و با آن بر طاعت تو توانا گرديده است ـ بهايي طلب نكرده‌اي،

    و بر سَرِ ابزارهايي كه به مدد آنها به آمرزش تو راه يافته، بر او سخت نگرفته‌اي،

    و اگر چنين كرده بودي، همه‌ي دسترنج و نتيجه‌ي كوشش وي،

    در برابر كوچك‌ترين نعمت و احسان تو، از ميان مي‌رفت،

    و او در گروِ ديگر نعمت‌هايت پيش تو مي‌ماند.

    پس در اين صورت، كي مستحقِ چيزي از ثواب تو بود؟ نه، كي مستحق بود؟


    اي معبود من!

    اين حال كسي است كه تو را فرمان برده است،

    و شيوه‌ي كسي است كه در عبادتت بسي كوشيده است.

    اما آن كس كه فرمان تو را پشت گوش انداخته و نهي تو را مرتكب شده است،

    در انتقام گرفتن از او شتاب نورزيده‌اي،

    تا مگر از معصيت تو دست بردارد و به طاعت تو باز گردد،

    حال آن كه در نخستين لحظه‌ي گنهكاري،

    سزاوار همه‌ي عقوبت‌هايي گرديده بود كه براي تمام آفريدگانت مهيّا كرده‌اي.

    پس هر عذابي كه از او به تأخير افكنده‌اي، و هر انتقام و عقابِ شديد كه از او باز پس داشته‌اي،

    چشم پوشي توست از حقِ خود، و خشنودي توست به كم‌تر از آنچه سزاوار آني.


    پس اي معبود من!

    كيست بزرگوار تر از تو، و كيست بدبخت‌تر از آن كس كه در راه مخالفت تو هلاك گرديده است؟

    نه، هيچ كس نسيت.

    تو والاتر از آني كه درباره‌ات جز به احسان و نيكي سخن گويند،

    و كريم‌تر از آن كه جز به سبب دادگري از تو بيمناك شوند.

    هرگز ترس آن نيست كه بر گنهكار ستم ورزي

    و از پاداش كسي كه تو را خرسند كرده است، غافل شوي.

    پس بر محمد و خاندانش درود فرست

    و آرزوي مرا برآور،

    و هدايتت را بيش از پيش نصيب من گردان،

    تا با آن در كار خود به توفيق رسم.

    بي‌شك، تو بسيار بخشنده‌ي بزرگواري.

    .

    دعای سی و هفتم

    صحیفه سجادیه

    .

    موسسه فرهنگی موعود

    موضوعات: ◀تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه, ◀ارزش شکرگزاری, ✔مطلب ندارد, طریقه انحراف انسان توسط شیطان و دعای دفع آن, حکمت میزان رسیدن ثواب و عقاب در دنیا
    [جمعه 1399-12-01] [ 08:16:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم) ...
    تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)

    نيايش  در نماز شب

     

    خداشناسی

     

    خدايا!

    اي صاحب پادشاهي‌اي كه تا هميشه پاينده است،

    و سلطنتي كه بي‌سپاهيان و پشتيبان‌ها توانمند است،

    و شكوه و عزّتي كه با گذشت روزگاران و سرآمدن سال‌ها و سپري گشتن زمان‌ها و روزها پايدار مي‌مانَد.

    سلطنتت چنان چيرگي دارد كه آغاز و انجام آن را حدّي نيست.

    و پادشاهي‌ات را بلندايي است كه همه‌ي چيزها پيش از رسيدن به اوج آن تباه شوند.

    والاترين وصفِ وصف كنندگان، براي پايين‌ترين مرتبه‌ي آن رفعت و بلندا كه براي خود برگزيده‌اي، نارساست.

    در مسير معرفت تو، صفت‌ها به گمراهي روند،

    و نعمت‌ها [پيش از بيان آنچه سزاوار توست] از هم گسيخته شوند،

    و خيال‌هاي دقيق و ظريف در پيشگاه عظمتت به حيرت افتند.

    آري!

    تو آن خدايي كه پيش از هر چيز بوده‌اي و همواره خواهي بود؛

    پاينده‌اي و از ميان نخواهي رفت.

     

    حقیقت انسان

     

    من آن بنده‌ي كم‌كار و پُر آرزويم كه وسيله‌اي در دست ندارم،

    جز آنچه رحمت تو فراهم آورده،

    و رشته‌هاي اميدم از هم گسيخته، جز رشته‌ي اميدِ بخشش تو كه خود بدان آويخته‌ام.

    طاعت من كم‌شمار است

    و بارِ معصيت تو بر دوش من بسيار.

    بخشايش در حقِّ بنده‌ات، اگر چه بد كرده باشد، بر تو دشوار نيست. پس مرا ببخشاي.


    خدايا!

    علم تو بر كارها پنهان احاطه دارد،

    و هر امر پنهاني در برابر آگاهيِ تو آشكار است،

    و پيچيدگي‌ها و ريزه‌كاري‌ها بر تو پوشيده نيست،

    و رازهاي نهاني از تو مخفي نمي‌مانَد.

     

    شیطان


    دشمن تو ـ كه از تو مهلت خواسته بود تا مرا به گمراهي فرا خوانَد و تو او را مهلت دادي،

    و براي گمراه كردن من از تو فرصت طلبيده بود و تو فرصتش دادي ـ اينك بر من دست يافته است.

    آن دم كه از گناهان كوچكِ هلاك كننده و گناهان بزرگ فساد انگيز به سوي تو مي‌گريختم، مرا به زمين افكند،

    و چون خود را به معصيت آلودم و به كردار بدِ سزاوار خشم تو گشتم، لجام نيرنگ خود را از من برگرفت

    و با سخنِ كفرش با من رو به رو گرديد

    و از من بيزاري جست و بر من پشت كرد و برفت

    و مرا در بيابان گمراهي در برابر خشم تو تنها رها گردانيد

    و بر آستانِ عقوبتت به حالتي در افكند كه نه شفيعي نزد تو از من شفاعت مي‌كند،

    و نه پناه دهنده‌اي مرا در برابر تو ايمني مي‌بخشد،

    و نه قلعه‌اي مرا از چشم تو پوشيده مي‌دارد،

    و نه پناهگاهي هست كه بدان پناه برم.


    اين جا كه من ايستاده‌م، جايگاه كسي است كه به تو پناه آورده و در برابرت لب به اعتراف گشوده است.

    پس مبادا گستره‌ي فضل تو بر من تنگ آيد،

    و جامه‌ي عفو تو بر من كوتاه نمايد،

    و من نوميد‌ترينِ بندگانت باشم كه به سوي تو باز گشته‌اند،

    و بي‌نصيب‌ترينِ كساني كه با دلي پُر اميد به درگاه تو روي آورده‌اند.

    مرا بيامرز كه تو بهترينِ آمرزندگاني.


    خدايا!

    تو مرا فرمان دادي و من فرمان نبردم،

    و مرا نهي كردي و من نهي تو را مرتكب شدم.

    انديشه‌ي بد، خطا را در چشم من بياراست و من بدان دست زدم.

    هيچ روزي را روزه نبوده‌ام تا آن را گواه خود گيرم،

    و هيچ شبي را به شب بيداري صبح نكرده‌ام تا آن را پناه خود سازم،

    و هيچ مستحبّي را بر پاي نداشته‌ام تا به سبب آن در خور ستايش باشم.

    تنها به واجبات تو پرداخته‌ام، كه تضييع آنها مايه‌ي نابود است.

    هرگز نتوانم با فضيلت يك كار مستحب، خود را به تو نزديك كنم،

    چرا كه بسياري از واجبات تو را ناديده انگاشته‌ام،

    و از امر و نهي تو پا را فراتر گذاشته‌ام

    و حرمت‌هايي را شكسته و گناهان بزرگي را مرتكب شده‌ام كه تو مرا از رسوايي‌هاي آنها به سلامت داشتي، و آن گناهان پوشيده مانْد.


    اين جا كه من ايستاده‌ام، جايگاه كسي است كه خود را براي تو از گناه بر حذر داشته

    و بر خود خشمگين و از تو خشنود است.

    با دلي شكسته و نزار، و گردني كچ و پشتي خميده از بار سنگيني گناه، با تو رو به رو گرديده،

    در حالي كه ميان شوق به تو و بيم از تو بر جا ايستاده است،

    و تو سزاوارتر كسي هستي كه بايد به او اميد بندد و از او بترسد و بپرهيزد.

     

    پس اي پروردگار من!

    چيزي را كه از تو اميد آن دارم، به من ارزاني كن،

    و از آنچه مي‌ترسم، پناهم ده،

    و از رحمت خود صله‌اي به من عنايت كن، كه تو كريم‌ترين كسي هستي كه از او نياز مي‌خواهند.

     

    خدايا!

    همچنان كه در اين جهانِ گذرا، پيش چشم ديگر مردمان، با عفو خود بر گناهان من پرده افكندي

    و زندگي‌ام را از فضل و بخشش خود بياكندي،

     

    گواهان روز قیامت

     

    در آن جهانِ ماندگار نيز مرا در جايي كه گواهان مي‌ايستند

    و در محضر فرشتگان مقرّب و رسولان بزرگ و بزگوارت، و شهيدان و صالحان،

    از رسوايي پيش همسايه‌اي كه گناهان خود را از او پنهان مي‌كردم

    و خويشاوندي كه در كارهاي پنهانيِ خود از او حيا مي‌ورزيدم، در پناه آور.


    پروردگارا!

    باور نداشتم كه ايشان رازِ مرا پوشيده دارند، اما اي پرودرگار من، مطمئن بودم كه تو مرا مي‌آمرزي.

    تو سزاوارتر كسي هستي كه مردم به او اعتماد مي‌كنند،

    و بخشنده‌تر كسي كه به او روي مي‌آورند،

    و مهربان‌تر كسي كه از او رحم و مهرباني مي‌خواهند. پس بر من رحمت آور.

     

    خلقت انسان


    خدايا!

    تو بودي كه مرا به صورتِ آبي پَست و بي‌ارزش از ميان استخوان‌هاي به هم فشرده‌ي پشت پدر

    و از گذرگاه‌هاي باريك، در تنگناي رَحِمي كه آن را با پرده‌هايي پوشيده داشته‌اي، سرازير كردي،

    و مرا از حالتي به حالت ديگر درآوردي،

    تا آن كه صورت مرا به كمال پرداختي

    و در پيكر من اعضا و جوارحي قرار دادي؛

    همچنان كه در كتاب خود آورده‌اي: نطفه‌اي بود، سپس خونِ لخته‌اي، سپس گوشت جويده شده‌اي،

    سپس استخواني، و آن گاه بر استخوان‌ها گوشت پوشانيدي، و پس از آن، بدان گونه كه خواستِ تو بود، آن را آفرينشي ديگر بخشيدي.

     

    صورت های روزی دادن خداوند


    تا چون نيازمند روزيِ تو شدم و از دستگيريِ بخشش تو بي‌نياز نبودم،

    از زيادتي خوردني و آشاميدنيِ كنيزت [مادرم] ـ كه مرا در اندرونش قرار دادي

    و در نهادِ رَحِمش به امانت گذاشتي ـ قوت مرا مقرّر داشتي.

    اي پروردگار من!

    اگر در اين حالات مرا به چاره‌جويي خودم رها مي‌كردي

    و به نيروي خويشم ناگزير مي‌ساختي،

    هم تدبيرم از من كناره مي‌گرفت و هم نيرويم از من به دور مي‌ماند؛

    اما تو همچون احسان كننده‌اي مهربان و با لطف، به فضل خود مرا غذا دادي،

    و از سَرِ احسان، اين كار را تا اكنون در حقِ من انجام داده‌اي.

    پيوسته از احسانِ تو برخوردارم و نيكي كردن تو با من سستي نمي‌گيرد.

    با اين همه، يقين من به روزي دادن تو چنان استوار نيست كه با فراغ دل به كاري پردازم كه پيش تو براي من سودمندتر است.

     

    شیطان


    عنان اختيارم در دست شيطان است

    و او مرا به واديِ بدگماني و ضعف يقين مي‌كشاند،

    و من گله گزارم از اين كه شيطان براي من همنشيني بد است و نَفْسم از او پيروي مي‌كند.

    پناه مي‌برم به تو از چيره گشتن شيطان بر خود و به درگاه تو زاري مي‌كنم كه مكر او را از من بگرداني.

     

    روزی


    و از تو مي‌خواهم كه راه روزي جستن مرا آسان كني.

    ستايش براي توست كه در آغاز به ما نعمت‌هاي بزرگ بخشيدي،

    و به ما الهام كردي كه تو را بر احسان كردن و نعمت دادنت سپاس گوييم.

    پس بر محمد و خاندانش درود فرست و روزي‌ام را به آساني به من برسان،

    و مرا به آنچه قسمتم كرده‌اي راضي گردان، و به آن مقدار كه برايم مقرّر نموده‌اي خشنود كن،

    و آنچه را از جسم و عمر من كاسته مي‌شود، در راه طاعت خود قرار ده، كه تو بهترين روزي دهندگاني.

     

    وصف جهنم


    خدايا!

    پناه مي‌برم به تو از آتشي كه با آن بر هر كس تو را اطاعت نكند، سخت گرفته‌اي،

    و هر كس را كه به خشنودي تو محل نگذارد، بيم داده‌اي؛

    آتشي كه روشنايي آن تاريكي، ملايم آن دردناك، و دورِ آن بس نزديك است؛

    آتشي كه شعله‌هايش يكديگر را مي‌بلعند و در هم مي‌پيچند؛


    آتشي كه استخوان‌ها را مي‌پوسانَد

    و ساكنان خود را آبِ جوش مي‌نوشاند؛

    آتشي كه بر حال آن كس كه به زاري در افتاده نمي‌نگرد،

    و بر كسي كه از او مهر و لطف مي‌جويد، رحم نمي‌كند،

    و هرگز نمي‌تواند از عذاب كسي كه در برابرش فروتن گشته و تسليم او گرديده، چيزي بكاهد،

    بلكه با سوزنده‌ترين عذاب دردناك خود، و بدترين بيچارگي، به پيشواز ساكنان خود مي‌آيد.

    پناه مي‌برم به تو از كژدُم‌هاي دهان گشوده‌ي آن،

    و مارهاي آن كه پُر صدا دندان بر دندان مي‌سايند،

    و نوشيدنيِ آن كه دل و روده‌ي ساكنانش را پاره پاره مي‌كند

    و قلب‌هايشان را از جاي بر مي‌كند،

    از تو مي‌خواهم كه راهي پيش پايم نهي كه مرا از آن آتش دور و واپس دارد.


    خدايا!

    بر محمد و خاندانش درود فرست و به زياديِ رحمت خود مرا از آتش دوزخ در پناه آر،

    و به عفو نيكوي خود از در افتادن به ورطه‌ي گناه در امان‌دار و خوار مساز، اي بهترينِ پناه دهندگان.


    خدايا!

    تو بندگانت را از بدبختي و سختي نگاه مي‌داري،

    و به آنان خير و نيكي عطا مي‌كني،

    و هر چه مي‌خواهي انجام مي‌دهي، كه تو بر هر كار توانايي.


    خدايا!

    درود فرست بر محمد و خاندانش آن گاه كه نيكان به نيكي ياد شوند،

    و درود فرست بر محمد و خاندانش تا آن زمان كه روز و شب از پي هم آيند و روند؛

    درودي كه رشته‌ي آن از هم نگسلد و در شمار نيايد؛

    درودي كه هوا را بياكَنَد و زمين و آسمان را سرشار كند.

    خداي تعالي بر او درود فرستد چندان كه خرسند شوند،

    و پس از آن بر او و خاندانش درود فرستند؛ درودي بي‌كران و بي‌پايان، اي مهربان‌ترينِ مهربانان.

    .

    دعای سی و دوم

    صحیفه سجادیه

    .

    موسسه فرهنگی موعود

    موضوعات: ◀تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه, ◀اوصاف خدا, ◀حقیقت انسان, ✔مطلب ندارد, نحوه آفرینش انسان, طریقه انحراف انسان توسط شیطان و دعای دفع آن, شغل مناسب و روزی, وصف جهنم, انواع روزی, گواهان روز قیامت
    [جمعه 1399-11-17] [ 11:08:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      کسی که خوارج را فریفت ...
    کسی که خوارج را فریفت

    کسی که خوارج را فریفت

     

    در جنگ نهروان هنگامى كه از كنار كشتگان خوارج مى گذشت فرمود:

    بدا به حال شما!

    آن كه شما را فريب داد به شما زيان رساند.

    پرسيدند چه كسى آنان را فريفت،اى امير المؤمنين؟

    فرمود: شيطان گمراه كننده،

    و نفسى كه به بدى فرمان مى دهد،

    آنان را با آرزوها مغرور ساخت،

    و راه گناه را بر ايشان آماده كرد،

    و به آنان وعده پيروزى داد،

    و سرانجام به آتش جهنّم گرفتارشان كرد.

    .

    حکمت323

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀خوارج در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀جنگ نهروان در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, آرزو پروری
    [سه شنبه 1399-08-06] [ 03:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      راه نفوذ شیطان در انسان ...
    راه نفوذ شیطان در انسان

    خداشناسی


    ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزّت و بزرگى پوشيد،

    و آن دو را براى خود انتخاب، و از ديگر پديده ها باز داشت.

    آن دو را مرز ميان خود و ديگران قرار داد،

    و آن دو را براى بزرگى و عظمت خويش برگزيد،

     

    فرشتگان و شیطان

     

    و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوى عزّت و بزرگى با خدا به ستيزه برخيزد،

    از اين رو فرشتگان مقرّب خود را آزمود، و فروتنان را از گردنكشان جدا فرمود. 

    با آن كه از آنچه در دل هاست، و از اسرار نهان آگاه است،

    به فرشتگان فرمود: «من بشرى را از گل و خاك مى آفرينم، آنگاه كه آفرينش او به اتمام رسيد،

    و روح در او دميدم، براى او سجده كنيد، فرشتگان همه سجده كردند مگر ابليس» كه حسادت او را فرا گرفت. 

     

    تکبر 


    شيطان بر آدم عليه السّلام به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت،

    و با تكيه به اصل خود كه از آتش است دچار تعصّب و غرور شد.

    پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصّب ها و سر سلسله متكبّران است،

    كه اساس عصبيّت را بنا نهاد، و بر لباس كبريايى و عظمت با خدا در افتاد،

    لباس بزرگى را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد.

    آيا نمى نگريد كه خدا به خاطر خود بزرگ بينى، او را كوچك ساخت

    و به جهت بلند پروازى او را پست و خوار گردانيد

    پس او را در دنيا طرد شده، و آتش جهنّم را در قيامت براى او مهيّا فرمود.

     


     فلسفه آزمايش ها، درمان تكبّر 

     

    خداوند اگر اراده مى كرد، آدم عليه السّلام را از نورى كه چشم ها را خيره كند،

    و زيباييش عقلها را مبهوت سازد،

    و عطر و پاكيزگى اش حس بويايى را تسخير كند مى آفريد،

    كه اگر چنين مى كرد، گردن ها در برابر آدم فروتنى مى كردند،

    و آزمايش فرشتگان براى سجده آدم عليه السّلام آسان بود،

    امّا خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مى كند،

    تا بد و خوب تميز داده شود،

    و تكبّر و خودپسندى را از آنها بزدايد،

    و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. 

    پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد،

    زيرا اعمال فراوان و كوشش هاى مداوم او را با تكبّر از بين برد.

    او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص مى باشد از سال هاى دنيا يا آخرت است،

    امّا با ساعتى تكبّر همه را نابود كرد.

    چگونه ممكن است پس از ابليس، فرد ديگرى همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند؟

    نه، هرگز

    خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت نمى كند كه براى همان عمل فرشته اى را محروم سازد.

    فرمان خدا در آسمان و زمين يكسان است،

    و بين خدا و خلق، دوستى خاصّى وجود ندارد كه به خاطر آن، حرامى را كه بر جهانيان ابلاغ فرموده حلال بدارد.

     

     هشدار از دشمنى هاى شيطان 


    اى بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد،

    مبادا شما را به بيمارى خود مبتلا سازد،

    و با نداى خود شما را به حركت در آورد،

    و با لشكرهاى پياده و سواره خود بر شما بتازد.


    به جانم سوگند!

    شيطان تير خطرناكى براى شكار شما بر چلّه كمان گذارده،

    و تا حد توان كشيده،

    و از نزديك ترين مكان شما را هدف قرار داده است،

    و خطاب به خدا گفته: «پروردگارا به سبب آن كه مرا دور كردى، دنيا را در چشمهايشان جلوه مى دهم، و همه را گمراه خواهم كرد»

    امّا تيرى در تاريكى ها، و سنگى بدون نشانه روى رها ساخت،

    گرچه فرزندان خودپسندى،

    و برادران تعصّب و خود خواهى،

    و سواران مركب جهالت و خود پرستى، او را تصديق كردند.

    افراد سركش شما تسليم شيطان شدند،

    و طمع ورزى او  در شما كارگر افتاد،

    و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد،

    و حكومت شيطان بر شما استوار شد،

    و با لشكر خويش به شما يورش برد،

    و شما را به ذلّت سقوط كشانيد،

    و شما را به مرز كشتار و خونريزى كشاند،

    و شما را با فروكردن نيزه در چشم ها، بريدن گلوها، كوبيدن مغزها پايمال كرد،

    تا شما را به سوى آتشى بكشاند كه از پيش مهيّا گرديد. 


    پس شيطان بزرگ ترين مانع براى ديندارى،

    و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد براى دنياى شماست.

    شيطان از كسانى كه دشمن سر سخت شما هستند

    و براى در هم شكستنشان كمر بسته ايد خطرناك تر است. 

     

    مردم!

    آتش خشم خود را بر ضد شيطان به كار گيريد،

    و ارتباط خود را با او قطع كنيد.


    به خدا سوگند!

    شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت،

    و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عيب گرفت،

    و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد،

    و با لشكر پياده راه شما را بست،

    كه هر كجا شما را بيابند شكار مى كنند،

    و دست و پاى شما را قطع مى كنند،

    نه مى توانيد با حيله و نقشه آنها را بپراكنيد،

    و نه با سوگندها قادريد از سر راهتان دور كنيد.

    زيرا كمين گاه شيطان ذلّت آور، تنگ و تاريك، مرگ آور، و جولانگاه بلا و سختى هاست.

     


    درمان کبر و خودپرستی

    پس شراره هاى تعصّب و كينه هاى جاهلى را در قلب خود خاموش سازيد،

    كه تكبّر و خود پرستى در دل مسلمان از آفت هاى شيطان، غرورها، و كشش ها و وسوسه هاى اوست.

    تاج تواضع و فروتنى را بر سر نهيد،

    و تكبر و خود پسندى را زير پا بگذاريد،

    و حلقه هاى زنجير خود بزرگ بينى را از گردن باز كنيد،

    و تواضع و فروتنى را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد،

    زيرا شيطان از هر گروهى لشكريان و يارانى سواره و پياده دارد. 

    و شما همانا قابيل نباشيد كه بر برادرش تكبّر كرد،

    خدا او را برترى نداد،

    خويشتن را بزرگ مى پنداشت،

    و حسادت او را به دشمنى واداشت،

    تعصّب آتش كينه در دلش شعله ور كرد، و

    شيطان باد كبر و غرور در دماغش دميد،

    و سر انجام پشيمان شد،

    و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او نهاد. 


    آگاه باشيد!

    در سركشى و ستم زياده روى كرديد،

    و در زمين در دشمنى با خداوند فساد به راه انداختيد،

    و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. 

    خدا را خدا را از تكبّر و خودپسندى،

    و از تفاخر جاهلى بر حذر باشيد،

    كه جايگاه بغض و كينه و رشد وسوسه هاى شيطانى است،

    كه ملّتهاى گذشته، و امّتهاى پيشين را فريب داده است،

    تا آنجا كه در تاريكى هاى جهالت فرو رفتند،

    و در پرتگاه هلاكت سقوط كردند،

    و به آسانى به همان جايى كه شيطان مى خواست كشانده شدند.

    كبر و خود پسندى چيزى است كه قلب هاى متكبّران را همانند كرده

    تا قرن ها به تضاد و خونريزى گذراندند،

    و سينه ها از كينه ها تنگى گرفت.


    آگاه باشيد!

    زنهار زنهار از پيروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان،

    آنان كه به اصل و حسب خود مى نازند،

    و خود را بالاتر از آنچه كه هستند مى پندارند،

    و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مى دهند،

    و نعمت هاى گسترده خدا را انكار مى كنند،

    تا با خواسته هاى پروردگارى مبارزه كنند،

    و نعمت هاى او را ناديده انگارند.

    آنان شالوده تعصّب جاهلى، و ستون هاى فتنه،

    و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت هستند. پس، از خدا پروا كنيد،

    و با نعمت هاى خدادادى درگير نشويد،

    و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد،

    و از فرومايگان اطاعت نكنيد،

    آنان كه تيرگى شان را با صفاى خود نوشيديد،

    و بيمارى شان را با سلامت خود درهم آميخته ايد،

    و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كرده ايد،

    در حالى كه آنان ريشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند.

    شيطان آنها را براى گمراه كردن مردم، مركب هاى رام قرار داد،

    و از آنان لشكرى براى هجوم به مردم ساخت،

    و براى دزديدن عقل هاى شما آنان را سخنگوى خود برگزيد،

    كه شما را هدف تيرهاى خويش، و پايمال قدم هاى خود، و دستاويز وسوسه هاى خود گردانيد.

     


     ضرورت عبرت از گذشتگان متکبر 


    مردم از آنچه كه بر ملّت هاى متكبّر گذشته،

    از كيفرها و عقوبت ها و سختگيرى ها، و ذلّت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد،

    و از قبرها و خاكى كه بر آنچه ره نهادند،

    و زمين هايى كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد،

    و از آثار زشتى كه كبر و غرور در دل ها مى گذارد به خدا پناه ببريد،

    همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه مى بريد. 

    اگر خدا تكبّر ورزيدن را اجازه مى فرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان عليهم السلام اجازه مى داد،

    در صورتى كه خداى سبحان تكبّر و خودپسندى را نسبت به آنان ناپسند،

    و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد،

    كه چهره بر زمين مى گذارند

    و صورت ها بر خاك مى مالند،

    و در برابر مؤمنان فروتنى مى كنند،

    و خود از قشر مستضعف جامعه مى باشند

    كه خدا آنها را با گرسنگى آزمود،

    و به سختى و بلا گرفتارشان كرد،

    و با ترس و بيم امتحانشان فرمود،

    و با مشكلات فراوان، خالصشان گردانيد. 

    پس مال و فرزند را دليل خشنودى يا خشم خدا ندانيد،

    كه نشانه ناآگاهى به موارد آزمايش، و امتحان در بى نيازى و قدرت است،

    زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا گمان مى كنند مال و فرزندانى كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكى ها را براى آنان فراهم مى كنيم نه آنان آگاهى ندارند».

     

     فلسفه آزمايش ها 


    پس همانا خداوند سبحان بندگان متكبّر را با دوستان خود كه در چشم آنها ناتوانند مى آزمايد.

    وقتى كه موسى بن عمران و برادرش هارون عليهما السّلام بر فرعون وارد شدند،

    و جامه هاى پشمين بتن، و چوب دستى در دست داشتند،

    و با فرعون شرط كردند كه اگر تسليم پروردگار شود، حكومت و ملكش جاودانه بماند و عزّتش برقرار باشد،

    فرعون گفت: «آيا از اين دو نفر تعجّب نمى كنيد كه دوام عزّت و جاودانگى حكومتم را به خواسته هاى خود ربط مى دهند در حالى كه در فقر و بيچارگى به سر مى برند اگر چنين است چرا دستبندهاى طلا به همراه ندارند».

    اين سخن را فرعون براى بزرگ شمردن طلا و تحقير پوشش لباسى از پشم گفت.

     

    انبیاء الهی و آزمایش های خداوند


    در حالى كه اگر خداى سبحان اراده مى فرمود، به هنگام بعثت پيامبران، درهاى گنج ها، و معدن هاى جواهرات، و باغات سرسبز را به روى پيامبران مى گشود، و پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنان به حركت در مى آورد. 

    امّا اگر اين كار را مى كرد،

    آزمايش از ميان مى رفت،

    و پاداش و عذاب بى اثر مى شد،

    و بشارت ها و هشدارهاى الهى بى فايده مى بود،

    و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شدگان واجب نمى شد،

    و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را نمى يافتند،

    و واژه ها، معانى خود را از دست مى داد

     
    در صورتى كه خداوند پيامبران را با عزم و اراده قوى، گرچه با ظاهرى ساده و فقير مبعوث كرد،

    با قناعتى كه دل ها و چشم ها را پر سازد،

    هر چند فقر و ندارى ظاهرى آنان چشم و گوش ها را خيره سازد. 

    اگر پيامبران الهى، داراى چنان قدرتى بودند كه مخالفت با آنان امكان نمى داشت،

    و توانايى و عزّتى مى داشتند كه هرگز مغلوب نمى شدند،

    و سلطنت و حكومتى مى داشتند كه همه چشم ها به سوى آنان بود،

    از راه هاى دور بار سفر به سوى آنان مى بستند،

    اعتبار و ارزششان در ميان مردم اندك بود،

    و متكبّران در برابرشان سر فرود مى آوردند،

    و تظاهر به ايمان مى كردند، از روى ترس يا علاقه اى كه به مادّيات داشتند.

    در آن صورت نيّت هاى خالص يافت نمى شد،

    و اهداف غير الهى در ايمانشان راه مى يافت،

    و با انگيزه هاى گوناگون به سوى نيكى ها مى شتافتند. 

    امّا خداى سبحان اراده فرمود كه پيروى از پيامبران، و تصديق كتب آسمانى،

    و فروتنى در عبادت، و تسليم در برابر فرمان خدا،

    و اطاعت محض فرمانبردارى، با نيّت خالص تنها براى خدا صورت پذيرد،

    و اهداف غير خدايى در آن راه نيابد،

    كه هر مقدار آزمايش و مشكلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش نيز بزرگتر خواهد بود.

     فلسفه حج 


    آيا مشاهده نمى كنيد كه همانا خداوند سبحان، انسان هاى پيشين از آدم عليه السّلام تا آيندگان اين جهان را

    با سنگ هايى در مكّه آزمايش كرد كه نه زيان مى رسانند، و نه نفعى دارند،

    نه مى بينند، و نه مى شنوند

    اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايدارى مردم گردانيد.

    سپس كعبه را در سنگلاخ ترين مكان ها، بى گياه ترين زمين ها،

    و كم فاصله ترين درّه ها، در ميان كوه هاى خشن، سنگريزه هاى فراوان،

    و چشمه هاى كم آب، و آبادى هاى از هم دور قرار داد،

    كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. 

    سپس آدم عليه السلام و فرزندانش را فرمان داد كه به سوى كعبه برگردند،

    و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند،

    تا مردم با عشق قلب ها، به سرعت از ميان فلات و دشت هاى دور،

    و از درون شهرها، روستاها، درّه هاى عميق، و جزاير از هم پراكنده درياها به مكّه روى آورند،

    شانه هاى خود را بجنبانند، و گرداگرد كعبه لا اله الا اللّه بر زبان جارى سازند،

    و در اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته، و بدن هاى پر گرد و غبار در حركت باشند.

    لباس هاى خود را كه نشانه شخصيّت هر فرد است در آورند،

    و با اصلاح نكردن موهاى سر، قيافه خود را تغيير دهند،

    كه آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت، و آزمايشى آشكار است

    براى پاكسازى و خالص شدن،

    كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. 

    اگر خداوند خانه محترمش، و مكان هاى انجام مراسم حج را، در ميان باغ ها و نهرها، و سرزمين هاى سبز و هموار، و پردرخت و ميوه، مناطقى آباد و داراى خانه ها و كاخ هاى بسيار، و آبادى هاى به هم پيوسته، در ميان گندم زارها و باغات خرّم و پر از گل و گياه، داراى مناظرى زيبا و پر آب، در وسط باغستانى شادى آفرين، و جادّه هاى آباد قرار مى داد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبك تر مى شد. 


    اگر پايه ها و بنيان كعبه، و سنگ هايى كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز، و ياقوت سرخ، و داراى نور و روشنايى بود،

    دل ها ديرتر به شك و ترديد مى رسيدند،

    و تلاش شيطان بر قلب ها كمتر اثر مى گذاشت،

    و وسوسه هاى پنهانى او در مردم كارگر نبود. 

    در صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختى ها مى آزمايد،

    و با مشكلات زياد به عبادت مى خواند،

    و به اقسام گرفتارى ها مبتلا مى سازد،

    تا كبر و خود پسندى را از دل هايشان خارج كند،

    و به جاى آن فروتنى آورد،

    و درهاى فضل و رحمتش را به روى شان بگشايد،

    و وسائل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.

     

     پرهيز از ستمكارى 


    پس، خدا را خدا را از تعجيل در عقوبت،

    و كيفر سركشى و ستم بر حذر باشيد،

    و از آينده دردناك ظلم، و سر انجام زشت تكبّر و خود پسندى كه كمين گاه ابليس است، و جايگاه حيله و نيرنگ اوست، بترسيد،

    حيله و نيرنگى كه با دلهاى انسان ها، چون زهر كشنده مى آميزد،

    و هرگز بى اثر نخواهد بود،

    و كسى از هلاكتش جان سالم نخواهد برد:

    نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقير به جهت لباس كهنه اش، در امان مى باشد. 

     

     فلسفه عبادات اسلامى (رته درمان تکبر)


    خداوند بندگانش را، با نماز و زكات و تلاش در روزه دارى، حفظ كرده است،

    تا اعضا و جوارحشان آرام،

    و ديدگانشان خاشع،

    و جان و روانشان فروتن،

    و دل هايشان متواضع باشد،

    كبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد،

    چرا كه در سجده، بهترين جاى صورت را به خاك ماليدن، فروتنى آورد،

    و گذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكى كردن است.

    و روزه گرفتن، و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتنى است،

    و پرداخت زكات، براى مصرف شدن ميوه جات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاى فقرا و مستمندان است.

    به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخه هاى درخت تكبّر را در هم مى شكند

    و از روييدن كبر و خودپرستى جلوگيرى مى كند.


     تعصّب ورزيدن زشت و زيبا 


    من در اعمال و رفتار جهانيان نظر دوختم،

    هيچ كس را نيافتم كه بدون علّت در باره چيزى تعصّب ورزد،

    جز با دليلى كه با آن ناآگاهان را بفريبد،

    و يا برهانى آورد كه در عقل سفيهان نفوذ كند،

    جز شما زيرا در باره چيزى تعصّب مى ورزيد كه نه علّتى دارد و نه سببى.

    ولى شيطان به خاطر اصل خلقت خود بر آدم عليه السّلام تعصّب ورزيد،

    و آفرينش او را مورد سرزنش قرار داد

    و گفت «مرا از آتش و تو را از گل ساخته اند»،

    و سرمايه داران فساد زده امّت ها، براى داشتن نعمت هاى فراوان تعصّب ورزيدند

    و گفتند: «ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانيم و هرگز عذاب نخواهيم شد».

    پس اگر در تعصّب ورزيدن ناچاريد، براى اخلاق پسنديده، افعال نيكو، و كارهاى خوب تعصّب داشته باشيد،

    همان افعال و كردارى كه انسان هاى با شخصيّت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از يكديگر پيشى مى گرفتند،

    يعنى اخلاق پسنديده، بردبارى به هنگام خشم فراوان، و كردار و رفتار زيبا و درست، و خصلت هاى نيكو.


    پس تعصّب ورزيد در؛

    حمايت كردن از پناهندگان،

    و همسايگان،

    وفادارى به عهد و پيمان،

    اطاعت كردن از نيكى ها،

    سرپيچى از تكبّر و خود پسندى ها،

    تلاش در جود و بخشش،

    خود دارى از ستمكارى،

    بزرگ شمردن خونريزى،

    انصاف داشتن با مردم،

    فروخوردن خشم،

    پرهيز از فساد در زمين، تا رستگار شويد.

     

    امت اسلای چگونه باید باشد؟ (علل پيروزى و شكست ملّت ها )


    از كيفرهايى كه بر اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امّت هاى پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد،

    و حالات گذشتگان را در خوبى ها و سختى ها به ياد آوريد،

    و بترسيد كه همانند آنها باشيد

    پس آنگاه كه در زندگى گذشتگان مطالعه و انديشه مى كنيد،

    عهده دار چيزى باشيد كه عامل عزّت آنان بود،

    و دشمنان را از سر راهشان برداشت،

    و سلامت و عافيت زندگى آنان را فراهم كرد،

    و نعمت هاى فراوان را در اختيارشان گذاشت،

    و كرامت و شخصيّت به آنان بخشيد،

    كه از تفرقه و جدايى اجتناب كردند،

    و بر وحدت و همدلى همّت گماشتند،

    و يكديگر را به وحدت واداشته به آن سفارش كردند.

    و از كارهايى كه پشت آنها را شكست،

    و قدرت آنها را در هم كوبيد،

    چون كينه توزى با يكديگر، پركردن دلها از بخل و حسد،

    به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن، و دست از يارى هم كشيدن، بپرهيزيد.

    و در احوالات مؤمنان پيشين انديشه كنيد،

    كه چگونه در حال آزمايش و امتحان به سر بردند،

    آيا بيش از همه مشكلات بر دوش آنها نبود

    و آيا بيش از همه مردم در سختى و زحمت نبودند

    و آيا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار نداشتند؟

    فرعون هاى زمان، آنها را به بردگى كشاندند،

    و همواره بدترين شكنجه ها را بر آنان وارد كردند،

    و انواع تلخى ها را به كامشان ريختند،

    كه اين دوران ذلّت و هلاكت و مغلوب بودن، تداوم يافت

    نه راهى وجود داشت كه سرپيچى كنند، و نه چاره اى كه از خود دفاع نمايند.

    تا آن كه خداوند، تلاش و استقامت و بردبارى در برابر ناملايمات آنها را، در راه دوستى خود،

    و قدرت تحمّل ناراحتى ها را براى ترس از خويش، مشاهده فرمود.

    آنان را از تنگناهاى بلا و سختى ها نجات داد،

    و ذلّت آنان را به عزّت و بزرگوارى، و ترس آنها را به امنيّت تبديل فرمود،

    و آنها را حاكم و زمامدار و پيشواى انسانها قرار داد،

    و آن قدر كرامت و بزرگى از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن را نيز در سر نمى پروراندند. 

     

    پس انديشه كنيد كه چگونه بودند آنگاه كه:

    وحدت اجتماعى داشتند،

    خواسته هاى آنان يكى،

    قلب هاى آنان يكسان،

    و دست هاى آنان مدد كار يكديگر،

    شمشيرها يارى كننده،

    نگاه ها به يك سو دوخته،

    و اراده ها واحد و همسو بود

    آيا در آن حال مالك و سرپرست سراسر زمين نبودند

    و رهبر و پيشواى همه دنيا نشدند. 

    پس به پايان كار آنها نيز بنگريد در آن هنگام كه

    به تفرقه و پراكندگى روى آوردند،

    و مهربانى و دوستى آنان از بين رفت،

    و سخن ها و دل هايشان گوناگون شد،

    از هم جدا شدند،

    به حزب ها و گروه ها پيوستند،

    خداوند لباس كرامت خود را از تنشان بيرون آورد،

    و نعمت هاى فراوان شيرين را از آنها گرفت،

    و داستان آنها در ميان شما عبرت انگيز باقى ماند.

    از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر،

    فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد،

    راستى چقدر حالات ملّتها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است

    در احوالات آنها روزگارى كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد.

    زمانى كه پادشاهان كسرى و قيصر بر آنان حكومت مى كردند،

    و آنها را از سرزمين هاى آباد، از كناره هاى دجله و فرات، و از محيطهاى سر سبز و خرّم دور كردند،

    و به صحراهاى كم گياه، و بى آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمين هايى كه زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند،

    آنان را در مكان هاى نامناسب، مسكين و فقير، همنشين شتران ساختند،

    خانه هاشان پست ترين خانه ملّت ها، و سرزمين زندگيشان خشك ترين بيابان ها بود.

    نه دعوت حقّى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده شوند،

    و نه سايه محبّتى وجود داشت كه در عزّت آن زندگى كنند.

    حالات آنان دگرگون، و قدرت آنان پراكنده، و جمعيّت انبوهشان متفرّق بود.

    در بلايى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند،

    دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش مى كردند،

    و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگرى هاى پياپى در ميانشان رواج يافته بود. 

     

    بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از زبان حضرت علی (ماهیت اسلام)


    حال به نعمت هاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنان فروريخت بنگريد،

    كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد.

    و با دعوتش آنها را به وحدت رساند

    چگونه نعمت هاى الهى بالهاى كرامت خود را بر آنان گستراند،

    و جويبارهاى آسايش و رفاه بر ايشان روان ساخت

    و تمام بركات آيين حق، آنها را در بر گرفت

    در ميان نعمت ها غرق گشتند،

    و در خرّمى زندگانى شادمان شدند،

    امور اجتماعى آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد،

    و در پرتو عزّتى پايدار آرام گرفتند،

    و به حكومتى پايدار رسيدند.

    آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند،

    و سلاطين روى زمين گرديدند،

    و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند،

    و قوانين الهى را بر كسانى اجراء مى كردند كه مجريان احكام بودند،

    و در گذشته كسى قدرت در هم شكستن نيروى آنان را نداشت،

    و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمى پروراند.


     علل سقوط در امت اسلامی 


    آگاه باشيد كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشيديد،

    و با زنده كردن ارزش هاى جاهليّت، دژ محكم الهى را در هم شكستيد،

    در حالى كه خداوند بر اين امّت اسلامى بر «وحدت و برادرى» منّت گذارده بود،

    كه در سايه آن زندگى كنند،

    نعمتى بود كه هيچ ارزشى نمى توان همانند آن تصوّر كرد،

    زيرا از هر ارزشى گران قدرتر، و از هر كرامتى والاتر بود. 

    بدانيد كه پس از هجرت، دوباره چونان اعراب باديه نشين شده ايد،

    و پس از وحدت و برادرى به احزاب گوناگون تبديل گشته ايد،

    از اسلام تنها نام آن، و از ايمان جز نشانى را نمى شناسيد.

    شعار مى دهيد: آتش آرى، ننگ هرگز

    گويا مى خواهيد اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره كنيد

    و پيمانى را كه خدا براى حفظ حرمت مسلمين در زمين، و عامل امنيّت و آرامش مردم قرار داد بشكنيد.

    همانا اگر شما به غير اسلام پناه بريد، كافران با شما نبرد خواهند كرد.

    آنگاه نه جبرئيل و نه ميكائيل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند كه شما را يارى دهند،

    و چاره اى جز نبرد با شمشير نداريد تا خدا در ميان شما حكم نمايد. 

    مردم!

    از مثل هاى قرآن در باره كسانى كه عذاب و كيفر شدند،

    و روزهاى سخت آنان، و آسيب هاى شديدى كه ديدند آگاهيد،

    پس وعده عذاب خدا را دور مپنداريد،

    و به عذر اينكه آگاهى نداريد خود را گرفتار نسازيد،

    و انتقام خدا را سبك، و خود را از كيفر الهى ايمن مپنداريد،

    زيرا كه خداى سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براى ترك امر به معروف، و نهى از منكر.

    پس خدا، بى خردان را براى نافرمانى،

    و خردمندان را براى ترك باز داشتن ديگران از گناه، لعنت كرد.

    آگاه باشيد!

    شما رشته پيوند با اسلام را قطع،

    و اجراى حدود الهى را تعطيل،

    و احكام اسلام را به فراموشى سپرده ايد.


    علی از زبان علی ( قاطعيّت امام در نبرد با منحرفان )


    آگاه باشيد!

    خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوز كار،

    پيمان شكنان و فساد كنندگان در زمين فرمان داد:

    با ناكثان پيمان شكن جنگيدم،

    و با قاسطين تجاوز كار جهاد كردم،

    و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم،

    و رهبر خوارج (شيطان ردهه) بانگ صاعقه اى قلبش را به تپش آورد و سينه اش را لرزاند و كارش را ساخت.

    حال تنها اندكى از سركشان و ستمگران باقى ماندند،

    كه اگر خداوند مرا باقى گذارد با حمله ديگرى نابودشان خواهم كرد،

    و حكومت حق را در سراسر كشور اسلامى پايدار خواهم كرد،

    جز مناطق پراكنده و دور دست.

    من در خردسالى، بزرگان عرب را به خاك افكندم،

    و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شكستم.


    شما موقعيّت مرا نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در خويشاوندى نزديك، در مقام و منزلت ويژه مى دانيد،

    پيامبر مرا در اتاق خويش مى نشاند،

    در حالى كه كودك بودم مرا در آغوش خود مى گرفت،

    و در بستر مخصوص خود مى خوابانيد،

    بدنش را به بدن من مى چسباند،

    و بوى پاكيزه خود را به من مى بوياند،

    و گاهى غذايى را لقمه لقمه در دهانم مى گذارد،

    هرگز دروغى در گفتار من، و اشتباهى در كردارم نيافت. 

     

    پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام علی 


    از همان لحظه اى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را از شير گرفتند،

    خداوند بزرگ ترين فرشته (جبرئيل) خود را مأمور تربيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرد

    تا شب و روز، او را به راه هاى بزرگوارى و راستى و اخلاق نيكو راهنمايى كند،

    و من همواره با پيامبر بودم چونان فرزند كه همواره با مادر است،

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هر روز نشانه تازه اى از اخلاق نيكو را برايم آشكار مى فرمود،

    و به من فرمان مى داد كه به او اقتداء نمايم. 

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چند ماه از سال را در غار حراء مى گذراند،

    تنها من او را مشاهده مى كردم،

    و كسى جز من او را نمى ديد،

    در آن روزها، در هيچ خانه اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه خديجه هم در آن بود

    و من سوّمين آنان بودم.

    من نور وحى و رسالت را مى ديدم، و بوى نبوّت را مى بوييدم. 

    من هنگامى كه وحى بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرود مى آمد، ناله شيطان را شنيدم،

    گفتم اى رسول خدا، اين ناله كيست؟

    گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد.

    و فرمود: «على تو آنچه را من مى شنوم، مى شنوى، و آنچه را كه من مى بينم، مى بينى، جز اينكه تو پيامبر نيستى، بلكه وزير من بوده و به راه خير مى روى».


    من با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودم آنگاه كه سران قريش نزد او آمدند و گفتند: «اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تو ادّعاى بزرگى كردى، كه هيچيك از پدران و خاندانت نكردند، ما از تو معجزه اى مى خواهيم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهى، مى دانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايى، و اگر از انجام آن سرباز زنى، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگويى». 


    پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود «شما چه مى خواهيد؟»

    گفتند: «اين درخت را بخوان تا از ريشه كنده شود و در پيش تو بايستد»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست.
    حال اگر خداوند اين كار را بكند آيا ايمان مى آوريد و به حق شهادت مى دهيد؟

    گفتند: آرى،

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: من بزودى نشانتان مى دهم آنچه را كه درخواست كرديد،

    و همانا بهتر از هر كس مى دانم كه شما به خير و نيكى باز نخواهيد گشت،

    زيرا در ميان شما كسى است كه كشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد،

    و كسى است كه جنگ احزاب را تدارك خواهد كرد.

    سپس به درخت اشاره كرد و فرمود: «اى درخت اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارى، و مى دانى من پيامبر خدايم، از زمين با ريشه هايت در آى، و به فرمان خدا در پيش روى من قرار گير». 

    سوگند به پيامبرى كه خدا او را به حق مبعوث كرد،

    درخت با ريشه هايش از زمين كنده شده، و پيش آمد

    كه با صداى شديد چونان به هم خوردن بال پرندگان، يا به هم خوردن شاخه هاى درختان، جلو آمد

    و در پيش روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاد

    كه برخى از شاخه هاى بلند خود را بر روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعضى ديگر را روى من انداخت

    و من در طرف راست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاده بودم،

    وقتى سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آيد، و نصف ديگر در جاى خود بماند»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمان داد.

    نيمى از درخت با وضعى شگفت آور و صدايى سخت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزديك شد گويا مى خواست دور آن حضرت بپيچد،

    امّا سران قريش از روى كفر و سركشى گفتند: «فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود، و به صورت اول در آيد»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور داد و چنان شد. 


    من گفتم: لا اله الا اللّه، اى رسول خدا من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان آوردم، و نخستين فردى هستم اقرار مى كنم كه درخت با فرمان خدا براى تصديق نبوّت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستى انجام داد.


    امّا سران قريش همگى گفتند: «او ساحرى است دروغگو، كه سحرى شگفت آور دارد، و سخت با مهارت است».

    و خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند: «آيا نبوّت تو را كسى جز امثال على عليه السّلام باور مى كند».

     

    مشخصات اهل تقوی


    و همانا من از كسانى هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشى نمى ترسند،

    كسانى كه سيماى آنها سيماى صدّيقان،

    و سخنانشان، سخنان نيكان است،

    شب زنده داران و روشنى بخشان روزند،

    به دامن قرآن پناه برده سنّت هاى خدا و رسولش را زنده مى كنند،

    نه تكبّر و خود پسندى دارند، و نه بر كسى برترى مى جويند،

    نه خيانتكارند و نه در زمين فساد مى كنند،

    قلب هايشان در بهشت، و پيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.

    .

    خطبه 192

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ حج و خانه کعبه در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀نبوت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, وصف فرشتگان, ماهیت اسلام و امت اسلامی, تکبّر, فلسفه آزمایشهای الهی, فلسفه احکام الهی, تعصب زشت و زیبا
    [شنبه 1399-06-08] [ 10:18:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای هفدهم) ...
    تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای هفدهم)

    http://www.shabestan.ir

    طریق انحراف انسان توسط شیطان و دعای دفع آنها 


    خدايا!

    پناه مي‌برم به تو از وسوسه‌هاي شيطانِ رانده شده و فتنه‌ها و فتنه انگيزي‌هاي او

    و تكيه كردن بر آنچه در دل‌ها مي‌افكند

    و نويدها و فريب‌هاي او

    و افتادن به دام‌هاي او.

    و طمع ورزيدن او در اين كه ما را از جادّه‌ي طاعت تو باز گرداند

    و به نافرماني تو خوارمان سازد.

    پناه مي‌بريم به تو كه؛

    آنچه را شيطان در چشم ما مي‌آرايد زيبا ببينيم

    و آنچه را زشت جلوه مي‌دهد گران پنداريم.


    خدايا!

    به نيروي عبادت خود، او را از گِردِ ما بران،

    و به پايداري ما در راه دوستي‌ات خوارش گردان،

    و ميان ما و او پرده‌اي قرار ده كه دريدنِ آن نتواند،

    و سدّي چنان استوار كه راه شكافتنش را نداند.


    خدايا!

    بر محمد و خاندانش درود فرست

    و شيطان را به دشمنانت سرگرم ساز،

    و به هواداري خود ما را از گزند او حفظ فرما،

    و نيرنگ او را دفع نما،

    و چنان كن كه به ما پشت كند و بگريزد و نشان پاي او بر جاي نماند.


    خدايا!

    بر محمد و خاندانش درود فرست و به اندازه‌ي گمراهيِ شيطان، ما را هدايت ارزاني كن،

    و در برابر تلاش او براي بيراه كردن ما، ره‌توشه‌ي پرهيزگاري نصيبمان فرما،

    و بر خلاف جادّه‌ي تباهي او، ما را به راه تقوا درآور.


    خدايا!

    در دل‌هاي ما راه ورودي براي شيطان مگذار،

    و جايي از وجود ما را جايگاه او قرار مده.


    خدايا!

    هر باطلي را كه شيطان در چشم ما مي‌آرايد، به ما بشناسان،

    و چون شناساندي، ما را از آن بازدار

    و بياموزمان كه چگونه با او نيرنگ بازيم

    و با چه وسيله با وي به نبرد پردازيم.

    از خواب غفلت بيدارمان كن تا به او نگراييم،

    و به توفيق خود ما را در پيكار با او ياري فرما.


    خدايا!

    دل‌هاي ما را از انكارِ كردارِ ابليس آكنده ساز،

    و لطفي كن تا رشته‌هاي نيرنگ او را پاره كنيم.


    خدايا!

    بر محمد و خاندانش درود فرست

    و شيطان را بر ما چيره مگردان،

    و اميد او را از ما ببُر،

    و آزمندي او را در گمراه كردنِ ما بي‌نتيجه گذار.


    خدايا!

    بر محمد و خاندانش درود فرست و پدران و مادران و فرزندان و خاندان و خويشان و نزديكان و همسايگان ما، مردان و زنان مؤمنشان، همه را به جايگاهي استوار و دژي محكم و پناهگاهي امن درآور،

    و در برابر شيطان سپرهاي نگه‌دارنده بر آنان بپوشان،

    و براي پيكار با او، به آنان شمشيرهاي برنده عطا كن.


    خدايا!

    اين دعا را شامل حال همه‌ي كساني كن كه به پروردگار‌ات گواهي مي‌دهند،

    و از سَرِ اخلاص تو را يگانه مي‌دانند،

    و آن گونه كه شايسته‌ي بندگي توست با شيطان مي‌ستيزند،

    و با دريافت علوم ربّاني، در مبارزه با او از تو ياري مي‌خواهند.


    خدايا!

    هر گِرِهي را كه او مي‌بندد، تو بگشا،

    و هر چه را او به هم مي‌پيوندد، از هم بگسل،

    و هر تدبيري كه مي‌انديشد، گسسته گردان،

    و از هر كار آن آهنگ آن مي‌كند، بازش دار،

    و هر چه را استوار مي‌سازد، در هم شكن.


    خدايا!

    سپاه او را بشكن،

    نيرنگش را تباه كن،

    پناهگاهش را ويران ساز،

    و بيني‌اش را به خاك مال.


    خدايا!

    ما را در زمره‌ي دشمنان شيطان درآور،

    و از شمار دوستانش بيرون بَر.

    تا هر گاه ما را به سوي خود خوانَد، فرمانش نبريم،

    و هرگاه دعوت‌مان كند، پاسخش ندهيم،

    و كسي را كه فرمانبر ماست، به دشمني با او برانگيزيم،

    و آن كس را كه پيروي ما كند، از پيروي او بترسانيم.


    خدايا!

    بر محمد، واپسينِ پيغمبران و سرورِ فرستادگان، و خاندان پاك و پاكيزه‌اش درود فرست،

    و ما و خاندان و برادرانِ ما را و همه‌ي مردان و زنان مؤمن را از گزند آنچه مي‌ترسيم، در پناه آور،

    و ما را از بيم آنچه امانِ آن خواسته‌ايم، در امان دار.

    خواسته‌ي ما را برآور،

    و آنچه را از گفتن آن غفلت ورزيده‌ايم، به ما ارزاني كن،

    و آن چه را از ياد برده‌ايم، برايمان محفوظ بدار،

    و بدين سان، ما را به پايه‌ي نيكان و مرتبه‌ي مؤمنان برسان.

    چنين باد اي پروردگار هستي‌ها.

    .

    دعای هفدهم

    صحیفه سجادیه

    .

    موسسه موعود

     

     

    موضوعات: ◀تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه, ✔مطلب ندارد, طریقه انحراف انسان توسط شیطان و دعای دفع آن
    [دوشنبه 1399-02-22] [ 07:46:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      سبک زندگی اسلامی از منظر حضرت علی (علیه السلام) ...
    سبک زندگی اسلامی از منظر حضرت علی (علیه السلام)


    شتافتن به سوى اعمال پسنديده


    اى بندگان خدا!

    از خدا بپرهيزيد. و با اعمال نيكو به استقبال أجل برويد،

    با چيزهاى فانى شدنى دنيا آنچه كه جاويدان مى ماند خريدارى كنيد.

    از دنيا كوچ كنيد كه براى كوچ دادنتان تلاش مى كنند.

    آماده مرگ باشيد كه بر شما سايه افكنده است.

    چون مردمى باشيد كه بر آنها بانگ زدند و بيدار شدند، و دانستند دنيا خانه جاويدان نيست و آن را با آخرت مبادله كردند. خداى سبحان شما را بيهوده نيافريد، و به حال خود وا نگذاشت.

    ميان شما تا بهشت يا دوزخ، فاصله اندكى جز رسيدن مرگ نيست. زندگى كوتاهى كه گذشتن لحظه ها از آن مى كاهد، و مرگ آن را نابود مى كند، سزاوار است كه كوتاه مدّت باشد.

    زندگى كه شب و روز آن را به پيش مى راند به زودى پايان خواهد گرفت. مسافرى كه سعادت يا شقاوت همراه مى برد بايد بهترين توشه را با خود بردارد. از اين خانه دنيا زاد و توشه برداريد كه فرداى رستاخيز نگهبانتان باشد.


    بنده خدا!

    بايد از پروردگار خود بپرهيزد، خود را پند دهد و توبه را پيش فرستد،

    و بر شهوات غلبه كند؛ زيرا مرگ او پنهان و پوشيده است، و آرزوها فريبنده اند

     

    شیطان

    و شيطان، همواره با اوست و گناهان را زينت و جلوه مى دهد تا بر او تسلّط يابد، انسان را در انتظار توبه نگه مى دارد كه آن را تأخير اندازد، و تا زمان فرا رسيدن مرگ از آن غفلت نمايد.


    واى بر غفلت زده اى كه عمرش بر ضد او گواهى دهد،

    و روزگار او را به شقاوت و پستى كشاند.

     

    دعای حضرت علی


    از خدا مى خواهيم كه ما و شما را برابر نعمت ها مغرور نسازد، و چيزى ما را از اطاعت پروردگار باز ندارد، و پس از فرا رسيدن مرگ دچار پشيمانى و اندوه نگرداند.

    .

    خطبه 64

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ◀شیطان در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-02-01] [ 05:18:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علل پيدايش فتنه ها و به وجود آمدن شبهات ...
    علل پيدايش فتنه ها و به وجود آمدن شبهات

    پس از پايان جنگ صفّين و ماجراى حكميّت در سال 38 هجرى در شهر كوفه ايراد فرمود.


    علل پيدايش فتنه ها و به وجود آمدن شبهات


    همانا آغاز پديد آمدن فتنه ها، هوا پرستى، و بدعت گذارى در احكام آسمانى است، نوآورى هايى كه قرآن با آن مخالف است، و گروهى «با دو انحراف ياد شده» بر گروه ديگر سلطه و ولايت يابند، كه بر خلاف دين خداست.

    پس اگر باطل با حق مخلوط نمى شد، بر طالبان حق پوشيده نمى ماند، و اگر حق از باطل جدا و خالص مى گشت زبان دشمنان قطع مى گرديد.

     

    شیطان


    امّا قسمتى از حقّ و قسمتى از باطل را مى گيرند و به هم مى آميزند، آنجاست كه شيطان بر دوستان خود چيره مى گردد و تنها آنان كه مشمول لطف و رحمت پروردگارند نجات خواهند يافت.

    خطبه50

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀برخورد با شبهات و فتنه ها
    [یکشنبه 1399-01-03] [ 11:35:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شیطان و اصحاب جمل ...
    شیطان و اصحاب جمل

    آگاهى امام (عليه السّلام) براى مقابله با اصحاب جمل:


    آگاه باشيد كه شيطان حزب خود را جمع كرده، و سواره و پياده هاى لشكر خود را فراخوانده است.

    امّا من آگاهى لازم به امور را دارم، نه حق را پوشيده داشتم، و نه حق بر من پوشيده ماند. سوگند به خدا، گردابى براى آنان به وجود آورم كه جز من كسى نتواند آن را چاره سازد، آنها كه در آن غرق شوند، هرگز نتوانند بيرون آيند، و آنان كه بگريزند، خيال بازگشت نكنند.

    خطبه 10

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه
    [چهارشنبه 1398-09-13] [ 11:14:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تخم ریزی شیطان در دلها ...
    تخم ریزی شیطان در دلها

    شناخت پيروان شيطان


    منحرفان، شيطان را معيار كار خود گرفتند، و شيطان نيز آنها را دام خود قرار داد و در دل هاى آنان تخم گذارد، و جوجه هاى خود را در دامانشان پرورش داد. با چشم هاى آنان مى نگريست و با زبان هاى آنان سخن مى گفت.
    پس با يارى آنها بر مركب گمراهى سوار شد و كردارهاى زشت را در نظرشان زيبا جلوه داد، مانند رفتار كسى كه نشان مى داد در حكومت شيطان شريك است و با زبان شيطان، سخن باطل مى گويد.

    خطبه7

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀شیطان در نهج البلاغه
     [ 11:03:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      پیامبر و عصر جاهلیت ...
    پیامبر و عصر جاهلیت

    ويژگى هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله


    و شهادت مى دهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بنده خدا و فرستاده اوست. خداوند او را با دينى آشكار، و نشانه اى پايدار و قرآنى نوشته شده و استوار و نورى درخشان و چراغى تابان و فرمانى آشكار كننده فرستاد تا شك و ترديدها را نابود سازد و با دلائل روشن استدلال كند، و با آيات الهى مردم را پرهيز دهد، و از كيفرهاى الهى بترساند.

     

    شناخت عصر جاهليّت


    خدا پيامبر اسلام را زمانى فرستاد كه مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته هاى دين پاره شده و ستون هاى ايمان و يقين ناپايدار بود.

    در اصول دين اختلاف داشته، و امور مردم پراكنده بود، راه رهايى دشوار و پناهگاهى وجود نداشت، چراغ هدايت بى نور، و كور دلى همگان را فرا گرفته بود.

     

    شیطان


    خداى رحمان معصيت مى شد و شيطان يارى مى گرديد، ايمان بدون ياور مانده و ستون هاى آن ويران گرديده و نشانه هاى آن انكار شده، راه هاى آن ويران و جاده هاى آن كهنه و فراموش گرديده بود.
    مردم جاهلى شيطان را اطاعت مى كردند و به راه هاى او مى رفتند و در آبشخور شيطان سيراب مى شدند. با دست مردم جاهليت، نشانه هاى شيطان، آشكار و پرچم او بر افراشته گرديد.


    فتنه ها، مردم را لگد مال كرده و با سم هاى محكم خود نابودشان كرده و پا بر جا ايستاده بود. امّا مردم حيران و سرگردان، بى خبر و فريب خورده، در كنار بهترين خانه (كعبه) و بدترين همسايگان (بت پرستان) زندگى مى كردند. خواب آنها بيدارى، و سرمه چشم آنها اشك بود، در سرزمينى كه دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامى بود.

     

    سيماى فاسدان


    برابر فاسدانى كه تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فريب آبيارى كردند، و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختى نبود برداشتند.

    خطبه2

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀نبوت در نهج البلاغه, ◀عصر جاهلیت در نهج البلاغه
    [چهارشنبه 1398-08-29] [ 10:48:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مراحل خلقت حضرت آدم ...
    مراحل خلقت حضرت آدم

    شگفتی آفرینش آدم (ع) و ویژگی های انسان کامل


    سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمین، از قسمت هاى سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناك گردید، كه از آن، اندامى شایسته، و عضوهایى جدا و به یكدیگر پیوسته آفرید. آن را خشكانید تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، تا زمانى معین و سر انجامى مشخّص، اندام انسان كامل گردید.


    آنگاه از روحى كه آفرید در آن دمید تا به صورت انسانى زنده در آمد، داراى نیروى اندیشه، كه وى را به تلاش اندازد و داراى افكارى كه در دیگر موجودات، تصرّف نماید.


    به انسان اعضاء و جوارحى بخشید، كه در خدمت او باشند، و ابزارى عطا فرمود، كه آنها را در زندگى به كار گیرد. قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایى، و بویایى، و وسیله تشخیص رنگ ها، و أجناس مختلف در اختیار او قرار داد.


    انسان را مخلوطى از رنگ هاى گوناگون، و چیزهاى همانند و سازگار، و نیروهاى متضاد، و مزاج هاى گوناگون، گرمى، سردى، ترى، خشكى، قرار داد.
    سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدى را كه پذیرفته اند وفا كنند، اینگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: «بر آدم سجده كنید پس فرشتگان همه سجده كردند جز شیطان» غرور و خود بزرگ بینى او را گرفت و شقاوت و بدى بر او غلبه كرد، و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود، و آفرینش انسان از خاك را پست شمرد.


    خداوند براى سزاوار بودن شیطان به خشم الهى، و براى كامل شدن آزمایش، و تحقّق وعده ها، به او مهلت داد و فرمود: «تا روز رستاخیز مهلت داده شدى».

     

    آدم (علیه السلام) و داستان بهشت


    سپس خداوند آدم را در خانه اى مسكن داد كه زندگى در آن گوارا بود. جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمنى او ترساند. پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگى آدم در بهشت و هم نشينى او با نيكان حسادت ورزيد.


    پس آدم عليه السّلام يقين را به ترديد، و عزم استوار را به گفته هاى ناپايدار شيطان فروخت و شادى خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براى او پشيمانى آورد.


    آنگاه خداى سبحان در توبه را بر روى آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جارى ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم را به زمين، خانه آزمايش ها و مشكلات، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزندانى پديد آورد.

    خطبه1

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀آفرینش حضرت آدم در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه
    [سه شنبه 1398-08-28] [ 07:53:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      افشای چهره معاویه ...
    افشای چهره معاویه

    نامه حضرت علی به معاویه لعن الله علیه

    افشای چهره ی معاویه

    اما بعد!

    من از آنکه پیاپی به نامه هایت پاسخ می دهم و به سخنانت گوش می سپارم می پندارم که اندیشه ام سست شده و زیرکیم دچار خطا گشته .

    تو در اموری که از من می خواهی و نامه هایی که برای پاسخ گرفتن به من می نویسی چونان کسی هستی که در خوابی سنگین فرو رفته و خواب های دروغ می بیند یا مانند کسی هستی که سرگردان ایستاده و از ایستادن به مشقت افتاده نمی داند آنچه رخ خاهد داد به سود اوست یا بر زیانش.

    البته تو همانند چنین کسی نیستی ، بلکه او همانند توست!

    به خدا سوگند!

    اگر ماندن برخی را نمی خواستم، ضربات کوبنده ای از من بر تو وارد می آمد که استخوان را بکوبد و گوشت را آب کند.

     

    شیطان

    بدان که شیطان نمی گذارد که به نیکوترین کارت بپردازی و گوش به نصیحت بسپاری. و سلام بر اهلش

    .

    نامه 73

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه
    [سه شنبه 1398-06-05] [ 08:27:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اقسام کفر ...
    اقسام کفر
    اقسام کفر

     روايتى از امام صادق (ع) در باره اقسام كفر

    در کتاب كافى از زبيرى از امام صادق علیه السلام روايت آورده كه گفت: به آنجناب عرضه داشتم: وجوه كفر را كه در كتاب خدا آمده برايم بيان بفرما.

    فرمود: كفر در كتاب خدا برپنج قسم است، اول كفر جحود، و جحود هم خود، دو جور است، سوم كفر بترك دستورات الهى، چهارم كفر برائت، پنجم كفران نعمت.

     

    الف) کفر جحود: دو قسم است؛

    اول: انكار ربوبيت خدا است، و اين اعتقاد كسى است كه ميگويد: نه ربى هست، و نه بهشتى، و نه دوزخى، و صاحبان اين عقيده دو صنف از زنادقه هستند، كه بايشان دهرى هم مى‏ گويند، همانهايی كه قرآن كلامشان را حكايت كرده كه گفته‏ اند:

    “وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ؛ جز روزگار كسى ما را نمى ‏ميراند “و اين دينى است كه از طريق امتحان و دل بخواه براى خود درست كرده ‏اند، و گفتارشان خالى از حقيقت و تحقيق است اما خداوند متعال در جواب آنها گفته است:

    “إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ"‏[1] جز پندار دليل ديگرى ندارند”

     و نيز فرموده: “إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ‏، كسانى كه كافر شدند بر ايشان يكسان است، چه انذارشان كنى، و چه نكنى ايمان نمى‏آورند"[2] يعنى بدين توحيد ايمان نمى ‏آورند.

     دوم: جحود بر معرفت است، و آن اين است كه كسى با اينكه حق را شناخته، و برايش ثابت شده، انكار كند.

    خداى عز و جل در باره آنها فرموده است:” وَ جَحَدُوا بِها، وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ، ظُلْماً وَ عُلُوًّا،[3] دين خدا را انكار كردند، با اينكه در دل بحقانيت آن يقين داشتند، ولى چون ظالم، و سركش بودند، زير بار آن نرفتند".

    و نيز فرموده است: “وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا، كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ‏، قبل از آمدن اسلام يهوديان بكفار مى‏گفتند بزودى پيامبر آخر الزمان مى‏آيد، و ما را بر شما پيروزى مى‏بخشد، ولى همين كه اسلام آمد، بدان كافر شدند، پس لعنت خدا باد بر كافران".[4]

     

    ب) وجه سوم از كفر، كفران نعمت است، خداى سبحان در باره ‏اش از سليمان حكايت كرده كه گفت:

    “هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي، لِيَبْلُوَنِي، أَ أَشْكُرُ؟ أَمْ أَكْفُرُ؟ وَ مَنْ شَكَرَ، فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ، وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ‏، اين از فضل پروردگارم است، تا مرا بيازمايد، آيا شكر مى‏گزارم؟ يا كفران مى‏كنم؟ و كسى كه شكر گزارد، بنفع خود شكر كرده و كسى كه كفران كند خدا بى نياز و كريم است"[5]

    و نيز فرموده: “لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ، اگر شكر بگذاريد نعمت را برايتان زياده كنم، و اگر كفر بورزيد، بدرستى عذابم شديد است."[6]

    و نيز فرموده:فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ، وَ اشْكُرُوا لِي، وَ لا تَكْفُرُونِ‏؛ بياد من افتيد تا بيادتان بيفتم و شكرم بگذاريد، وكفرانم مكنيد."[7]

    در اين چند آيه كلمه كفر بمعناى كفران نعمت است.

     

    ج) وجه چهارم از كفر، ترك دستورات خداى عز و جل ميباشد.

    خداوند متعال درباره آن فرموده: “وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ، وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ، ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ، وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ، مِنْ دِيارِهِمْ، تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى‏، تُفادُوهُمْ، وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ، أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ‏؟ و تكفرون ببعض؟

    و چون پيمان از شما گرفتيم، كه خون يكديگر مريزيد، و يكديگر را از ديارتان بيرون مكنيد، شما هم بر اين پيمان اقرار كرديد، و شهادت داديد، آن گاه همين شما يكديگر را كشتيد، و از وطن بيرون كرديد، و بر دشمنى آنان و جنايتكارى پشت به پشت هم داديد، و چون اسيرتان ميشدند، فديه مى‏گرفتيد، با اينكه فديه گرفتن و بيرون راندن بر شما حرام بود، آيا به بعضى احكام كتاب ايمان مى‏آوريد، و به بعضى كفر مى‏ورزيد؟)[8] (يعنى عمل نمى‏ كنيد)؟

     در اين آيه منظور از كفر، ترك دستورات خداى عز و جل ميباشد، چون نسبت ايمان هم بايشان داده، هر چند كه اين ايمان را از ايشان قبول نكرده، و سودمند بحالشان ندانسته، و فرموده: (فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا، وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‏، پس چيست جزاى هر كه از شما چنين كند، بجز خوارى در زندگى دنيا، و روز قيامت بسوى شديدترين عذاب بر مى‏گردند، و خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست).[9]

     

    د) وجه پنجم از كفر، كفر برائت است، خداى عز و جل در باره‏ آن از ابراهيم خليل (ع) حكايت كرده، كه گفت:

    “كَفَرْنا بِكُمْ، وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ‏، از شما بيزاريم، و ميان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد، و دست از دشمنى برنميداريم، تا آنكه بخداى يگانه ايمان بياوريد."[10]

     در اين آيه كفر بمعناى بيزارى آمده است.

    و نيز از ابليس حكايت مى ‏كند، كه از دوستان انسى خود در روز قيامت بيزارى جسته، ميگويد:

    “إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ‏، من از اينكه شما مرا در دنيا شريك قرار داديد بيزارم)[11].

     و نيز از قول بت ‏پرستان حكايت مى‏كند، كه در قيامت از يكدگر بيزارى ميجويند، و فرموده:

    (إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً، مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا، ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ، وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً، تنها علت بت‏پرستى شما در دنيا رعايت دوستى با يكديگر بود، ولى روز قيامت از يكديگر بيزارى جسته، يكديگر را لعنت خواهيد كرد)[12].

     كفر در اين آيه نيز بمعناى بيزارى آمده‏[13].

    *علامه طباطبائی: اين روايت در حقيقت ميخواهد بفرمايد: كه كفر شدت و ضعف مى‏پذيرد.[14]

     .
    [1] ( 1)- سوره جاثيه آيه 24
    [2] ( 2)- سوره بقره آيه 6
    [3] ( 3)- سوره نمل آيه 14
    [4] ( 4)- بقره آيه 89
    [5] ( 5)- سوره نمل آيه 40
    [6] ( 6)- سوره ابراهيم آيه 7
    [7] ( 1)- بقره آيه 152
    [8] ( 2 و 3)- سوره بقره آيه 85
    [9] ( 2 و 3)- سوره بقره آيه 85
    [10] ( 4)- سوره ممتحنه آيه 4.
    [11] ( 5)- سوره ابراهيم آيه 22.
    [12] ( 6)- سوره عنكبوت آيه 26.
    [13] ( 7)- اصول كافى ج 2 ص 389 ح 1

    .

    .
    [14] تفسیر المیزان،جلد1، ص84-85

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش
    [دوشنبه 1398-06-04] [ 07:38:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه به معاویه پیش از جنگ صفین ...
    نامه به معاویه پیش از جنگ صفین

    ?نامه به معاویه در سال 37 هجری پیش از جنگ صفین

     

    ??ماهیت دنیا


    اما بعد!
    خداوند سبحان دنیا را برای جهان پس از آن قرار داد و مردم را در آن می آزماید، تا بداند کدامین آنان کردارش نیکو است.
    ما برای دنیا آفریده نشده ایم و به کوشیدن در آن مامور نگشته ایم، بلکه ما را در دنیا نهاده اند تا به آن آزموده شویم و خداوند مرا به وسیله ی تو و تو را به وسیله من آزموده و هر یک از ما را حجت بر دیگری نهاده است.

    قرآن کریم


    تو با تاویل قرآن در پی دنیا دویده ای .

     

    عثمان
    و از من خونی را طلب کرده ای که دست و زبانم به آن آلوده نگشته است و تو و مردم شام مرا به آن متهم ساختید.


    شیطان
    دانای شما نادانتان را و ایستاده تان نشسته ها را (به جنگ با من) تحریک کرد. از خدا بترس و مهار خویش را از دست شیطان بیرون آور.

     

    آخرت
    روی خود را به آخرت بگردان که این راه، راه ما و راه تو ست .

     

    بترس از آنکه خداوند به زودی بلایی به تو رساند که بنیادت را برکند و نسلت را نابود سازد.
    من برایت به خدا سوگند می خورم _سوگندی که آن را بر هم نمی زنم_ که اگر دست تقدیر من و تو را در آشیانه تو یکجا جمع کند آنقدر در برابر تو بمانم “ تا آنگاه که خدا میان ما داوری کند که او بهترین داوران است.” اعراف/87

    .

    .

    نامه 55

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀نامه ها, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه
    [یکشنبه 1398-05-20] [ 04:54:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      میزان نقش شیطان در گمراهی لنسان ...

    ?اﮔﺮ ﺷﻴﻂﺎﻥ اﻳﺸﺎﻥ ﺭا اﺯ ﻃﺎﻋﺘﺖ ﻧﻔﺮﻳﺒﺪ ﻫﻴﭻ ﻋﺼﻴﺎﻥ ﮔﺮﻯ ﺗﻮ ﺭا
    ﻣﻌﺼﻴﺖ ﻧﻜﻨﺪ ﻭ اﮔﺮ ﺷﻴﻂﺎﻥ ﺑﺎﻃﻞ ﺭا ﺩﺭ ﻧﻆﺮﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﻖ ﺟﻠﻮﻩ ﻧﺪﻫﺪ
    ﻫﻴﭻ ﮔﻤﺮاﻫﻰ اﺯ ﺭاﻩ ﺗﻮ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﻧﺸﻮﺩ
    .
    .
    دعای 37
    صحیفه سجادیه
    .
    .

    موضوعات: ✔شور عشق با معشوق, ◀تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه
    [پنجشنبه 1398-02-12] [ 12:28:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مردم بصره ...
    مردم بصره

    نامه یه عبدالله بن عباس، کارگزار امام در بصره؛

    بدان که بصره جایگاه فرود شیطان و کشت گاه فتنه هاست پس مردمش را به احسان دلخوش ساز و گره ترس را از دل هایشان بگشا.

    .
    نامه 18
    نهج البلاغه
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀نامه ها
    [سه شنبه 1398-02-10] [ 06:04:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی (ع) به معاویه(بخش اول) ...

    ?چه خواهی کرد اگر از دنیایی که در آن هستی پرده ها کنار رود؟
    دنیایی که با زینت هایش خود را آراسته و با لذتهايش فريبنده است.

    ?دنيا تو را به خود فراخواند و تو پاسخش دادى، و تو را در پى خود كشيد و از پى او رفتى و فرمانت داد و اطاعتش كردى.

    ? چه بسا، بناگاه، كسى تو را از رفتن باز دارد، به گونه اى كه هيچ سپرى تو را از آسيب او نرهاند. پس عنان بكش و از تاختن باز ايست، و براى روز حساب توشه اى برگير، و براى رويارويى با حادثه اى كه در راه است، دامن بر كمر زن، و به سخن گمراهان گوش فرامده.

    ?و اگر نكنى تو را از چيزى كه از آن غافل مانده اى، مى آگاهانم. تو مردى هستى غرقه در ناز و نعمت. شيطانت به بند كشيده و آرزوى خويش در تو يافته است و اينك در سراسر وجود تو چون روح و خون در جريان است.

    اى معاويه!

    از چه زمان شما زمامداران رعيّت و واليان امر امّت بوده ايد و حال آنكه، نه در دين سابقه اى ديرين داريد و نه در شرف مقامى رفيع. پناه مى بريم به خدا از شقاوتى دامنگير.
    و تو را بر حذر مى دارم از اين كه، همچنان، مفتون آرزوهاى خويش باشى و نهانت چون آشكارت نباشد.
    .
    .
    نامه 10
    نهج البلاغه
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀نامه ها
    [پنجشنبه 1398-02-05] [ 02:35:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مکر او را از من بگردان ...

    ?بار خدایا!

    شیطان مهارم را در بدبینی و ضعف یقین به دست گرفته، از این رو از بدرفتاری او و پیروی نفسم از این موجود خطرناک شکایت دارم،
    و از چیرگی او برخودم از تو پناه می جویم
    و به تو زاری می کنم تا مکر او را از من بگردانی.
    .
    .
    دعای 32
    صحیعه سجادیه

    موضوعات: ✔شور عشق با معشوق, ◀تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه
    [جمعه 1397-11-19] [ 03:25:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شیطان را اینگونه از خدا بخواه ...
    شیطان را اینگونه از خدا بخواه

    ?بارخدایا!
    به قدرت عبادتت او را از میان زندگی ما بران
    و به سبب کوششمان در راه محبتت دماغش را به خاک بمال
    بین ما و او پرده ای افکن که آن را ندرد
    او را با سرگرم شدن به برخی دشمنانت از ما منصرف کن
    نشان پائی از او برای ما نماند
    در قلب ما برای او راهی مده
    به راه و روش جنگ با او بینایی ده
    قلوبمان را از انکار کارهای شیطان سرشار ساز
    امیدش را از اما قطع کن
    آنچه گره زده بگشای و هر راه که باز کرده ببند و هر تدبیری که اندیشیده درهم شکن.
    بار خدایا!
    پدران، مادران و فرزندان و اهل ما و خویشان و نزدیکان و همسایگان ما را از زن و مرد مومن از شر او در جایگاهی محکم و پناهگاهی امن قرار ده.
    و بر محمد و آل او درود فرست.

    موضوعات: ✔شور عشق با معشوق
    [چهارشنبه 1397-06-21] [ 03:49:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      فلسفه وجودی شیطان ...
    فلسفه وجودی شیطان

    ?"وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ ۗ وَرَبُّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ” سبا/ 21

    ابليس هيچ گونه تسلّط و غلبه‌اى بر آنان (كه از او پيروى كردند) نداشت.(كار او تنها وسوسه است) تا معلوم كنيم كسى را كه به آخرت ايمان دارد (و در برابر وسوسه‌هاى او مقاومت مى‌كند) از كسى كه نسبت به آخرت در ترديد است، و پروردگارت بر همه چيز نگهبان است.

    ✔پیام ها

    1- شيطان نمى‌تواند انسان را مجبور كند و پيروى مردم از ابليس بر اساس اختيار و تصميم خود آنان است. «وَ ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ»
    2- ايمان به قيامت، سدّى است در برابر شيطان. «لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ»
    3- فلسفه‌ى وجود شيطان و وسوسه‌هاى او، ايجاد چند راه پيش روى انسان و قدرت انتخاب و آزمايش اوست. إِلَّا لِنَعْلَمَ‌ …
    4- انسان با ترديد و تزلزل، راه سلطه‌ى شيطان را بر روى خود باز مى‌كند. ما كانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطانٍ‌ … مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍ‌
    5- انسان در انتخاب راه و عمل، اختيار دارد. «مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْها فِي شَكٍّ»
    6- در علم خداوند، نسيان و سهو راه ندارد. «حَفِيظٌ》
    7- توجّه به اين كه خداوند به هر چيز عالم و حافظ و مراقب و گواه است، مراد از جمله‌ى‌ لِنَعْلَمَ‌ … متمايز ساختن و مشخص كردن است، يعنى تا بر انسان و ديگران معلوم كنيم كه مؤمن كيست و كافر كيست، يا جدا كنيم پيروان ابليس را از مؤمنان.

    منبع؛ تفسیر نور

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد
    [یکشنبه 1397-04-24] [ 02:13:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت