مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن

مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن

 

روایت اول)

امام صادق علیه السلام فرمود: اهل ایمان برادر یکدیگرند و فرزندان یک پدر و مادر باشند و چون از مردی رگی زده شود دیگران برایش بی خوابی کشند.

 

روایت دوم)

جابر جعفی گوید: در برابر امام باقرعلیه السلام بودم که دل گرفته شدم. به حضرت عرض کردم: گاهی بدون اینکه مصیبتی به من رسد یا ناراحتی به سرم ریزد اندوهگین می شوم تا انجا که خانواده و دوستم اثرش را در رخسارم مشاهده کنند.

فرمود: آری ای جابر! خدای عزّوجلّ مومنین را از طینت بهشتی آفرید و از نسیم روح خویش در آنها جاری ساخت. از این رو است که مومن برادر پدر و مادری مومن است. پس هرگاه به یکی از آن ارواح در شهری اندوهی رسد آن روح دیگر اندوهگین شود زیرا از جنس اوست.

 

روایت سوم)

امام صادق علیه السلام فرمود: مومن برادر مومن است. چشم و راهنمای اوست. نسبت به او خیانت و ستم و غش روا ندارد و با او خلف وعده نکند.

 

روایت چهارم)

امام صادق علیه السلام فرمود: مومن برادر مومن است مانند پیکری که هرگاه عضوی از آن دردمند شود اعضاء دیگر هم احساس درد کنند و روح های آنها نیز از یک روح است و همانا روح مومن پیوستگی اش به روح خدا از پیوستگی پرتو خورشید به خورشید بیشتر است.

 

روایت پنجم)

حفص بختری گوید: خدمت امام صادق علیه السلام بودم که مردی وارد شد. حضرت به من فرمود: او را دوست داری؟

عرض کردم: آری!

فرمود: چرا دوست نداشته باشی که او برادر تو و شریک دین تو و یاور تو علیه دشمنت باشد و روزی هم بر عهده دیگری است.

 

روایت ششم)

امام صادق علیه السلام فرمود: مومنین خدمتگزار یکدیگرند.

عرض کردم: چگونه خدمتگزار یکدیگرند؟

فرمود : به یکدیگر فایده رسانند.

 

روایت هفتم)

مسعده بن صدقه گوید: شنیدم شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید: ایمان کسی که حق او و برادرش بر عهده ماست چگوه است و از چه راه ثابت می شود و به چه وسیله باطل می شود؟

امام فرمود: همانا ایمان دو گونه است:

یکی از آن دو آن است که ار رفیقت برای تو نمایان می شود. پس هرگاه مثل عقیده خودت از رفیقت برای تو نمایان شد حق دوستی و برادری او ثابت می شود مگر آنکه خلاف آنچه را نسبت به خود گفته اظهار کند. پس هرگاه چیزی از او صادر شود که ضد آنچه را به تو اظهار کرده بتوانی استدلال کنی از آنچه خود را وصف نموده خارج شود و آنچه را به تو اظهار کرده نقض کند مگر انکه ادعا کند انچه را انجام داده از راه تقیه بوده با وجود این ملاحظه شود اگر از اموری است که تقیه در آن ممکن نیست از او پذیرفته نگردد زیرا تقیه مواردی دارد که هر که آن را از مورد خودش بیرون برد برایش درست باشد . توضیح مورد تقیه مثل این است که مردم بدی فرمان و کردارشان برخلاف حق جاری و آشکار شود پس مومن هر عملی را که از نظر تقیه در میان آنها انجام دهد که به تباهی دین منجر نگردد جایز است.

 

روایت هشتم)

امام باقر علیه السلام فرمود: از حق مومن بر برادر مومنش این است که گرسنگی او را سیر کند و عورتش را بپوشاند و از گرفتاریش نجات بخشد و بدهی اش را بپردازد و چون بمیرد نسبت به خانواده و فرزندانش از او جانشینی کند.

 

روایت نهم)

معلی بن خنیس گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حق مسلمان بر مسلمان چیست؟

فرمود: برای او هفت حق واجب است که همه آنها بر عهده برادرش واجب است و اگر برخی از آنها را تباه و ضایع کند از ولایت و اطاعت خدا بیرون رود و خدا از او بهره ندارد.

عرض کردمک قربانت، آنها چیست؟

فرمود: ای معلی بن خنیس! من بر تو نگرانم و می ترسم ضایع گردانی و مراعات نکنی و بدانی و عمل ننمایی.

عرض کردم: لا قوه الا بالله.

فرمود: آسانترین آن حقوق این است که آنچه برای حود دوست داری برای او هم دوست داشته باشی و انچه برای خود نپسندی بر او هم نپسندی.

حق دوم آنکه از آنچه ناخرسند دارد دوری کنی و خشنودی او را پیروی نموده فرمانش بری.

و حق سوم آنکه با جان و مال و زبان و دست و پای خویش او را یاری کنی.

و حق چهارم آنکه چشم و راهنما و آئینه او باشی.

و حق پنجم آنکه تو سیر نباشی و او گرسنه یا سیرآب و او تشنه یا پوشیده باشی و او برهنه.

و حق ششم آنکه اگر تو خدمتگزار داری و برادرت ندارد واجب است خدمتگزارت را بفرستی که جامه هایش را بشوید و غذایش را درست کند و بسترش را مرتب نماید.

و حق هفتم آنکه سوگندش را تصدیق کنی و دعوتش را بپذیری و در بیماریش از او عیادت کنی و بر جنازه اش حاضر شوی و چون بدانی حاجتی دارد در انجام آن سبقت گیری واو را مجبور نسازی که از تو بخواهد. بلکه خودت پیشدستی کنی. چون چنین کردی دوستی خود را به دوستی او پیوسته ایی و دوستی او را به دوستی خود.

 

روایت دهم)

امام صادق علیه السلام فرمود: خدا به چیزی بهتر از اداء حق مومن عبادت نشود.

و فرمودند: … برای برادر مسلمانت بخواه آنچه برای خود خواهی و چون محتاج گشتی از او کمک بخواه و اگر او از تو خواست عطایش کن و نسبت به هیچ خیری نباید ملول شوی ونه او ملول شود. تو پشتیبان او باش که او پشتیبان تو است. چون غائب شود در غیبتش او را نگهدار باش و چون حاضر شود از او دیدار کن و تجلیل و احترامش نما که او از توست و تو از اویی.

و چون از تو بدش آید از او دوری مکن تا از او گذشت و کرم خواهی و اگر به او خیری رسد خدا را شکر کن و اگر بلایی به او رسد بازویش بگیر و اگر برایش نیرنگی سازند یاریش کن.

چون مردی به برادرش «اف» بگوید رشته دوستی میان آنها بریده شود و چون بگوید تو دشمن منی یکی از آن دو کافر شود و چون متهمش سازد ایمان در دلش آب شود مانند نمک در میان آب.

راوی گوید به من رسیده است که ان حضرت فرمود: نور مومن برای اهل آسمان ماننند ستارگان آسمان برای اهل زمین می درخشد.

وفرمود: مومن دوست خداست. خدا یاریش کند و برایش بسازد و مومن جز حق بر خدا نگوید و از غیر او نترسد.

 

روایت یازدهم)

امام صادق علیع السلام فرمود: برخی از حقوق مسلمان بر برادرش این است که چون او را دید سلامش کند و چون بیمار شود عیادتش نماید و چون غائب شود خیرخواهش باشد و چون عطسه کند دعایش کند(یرحمک الله) و چون بمیرد تشییعش کند.

 

روایت دوازدهم)

ابوالمامون حارثی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: حق مومن بر مومن چیست؟

فرمود: از جمله حق مومن بر مومن دوستی قلبی اوست و مواسات مالی

به جای او از خانواده اش سرپرستی کند

علیه ستمگرش از او یاری کند

چون در میان مسلمین نصیبی داشته و  غائب باشد نصیب او را برایش دریافت کند

چون بمیرد از گورش زیارت کند

 به او ستم نکند و با او غش نکند و خیانت نورزد

رهایش نکند و تکذیبش ننماید

به او «اف» نگوید و چون به او «اف» گوید دوستی میان انها نباشد و چون به او گوید : تو دشمن منی، یکی از آن دو کافر شود.

و چون متهمش سازد، ایمان در دلش آب شود همچون نمک در آب.

 

روایت سیزدهم)

عیسی بن ابی منصور گوید: من و ابن یعفور و عبدالله بن طلحه خدمت امام صادق علیه السلام بودیم. حضرت بدون پرسش ما ابتدا کرد و فرمود: ای ابن ابی یعفور! رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: شش خصلت است که در هر کس باشد در برابر خدا و در جانب راست او باشد.

ابن یعفور گفت: آنها چیست قربانت گردم؟

فرمود: مرد مسلمان برای برادرش دوست داشته باشد آنچه را برای عزیزترین خاندانش می خواهد و ناخوش داشته باشد برای برادرش آنچه را برای عزیزترین خاندانش ناخوش دارد و با او دوستی خالص و صمیمانه داشته باشد.

ابن یعفور گریست و عرض کرد: چگونه با او دوستی خالص داشته باشد؟

فرمود: ای پسر یعفور! چون با او به این درجه از دوستی باشد آنچه در دل دارد برایش توضیح می دهد. پس اگر او مسرور باشد این هم مسرور می شود و اگر اندوهگین باشد اندوهگین شود پس اگر بتوان به او گشایشی دهد گشایش می دهد و گرنه برایش دعا می کند.

سپس امام صادق علیه السلام فرمود: سه چیز از آن شماست (در بالا ذکر شد) و سه چیز از آن ما و آن شناخت فضیلت ما و گام برداشتن به دنبال ما و منتظر بودن عاقبت ما.

پس هرکس چنین باشد در پیشگاه خدای عزوجل قرار گیرد و کسانی که در درجه پائینتر باشند از نور آنها پرتو گیرند و اما کسانی که در جانب راست خدایند، اگر کسانی که در درجه پائینر هستند ایشان را ببینند خوشی زندگی بر آنها تلخ و گردد به جهت فضیلتی که برای آنها می بینند.

ابن یعفور  گفت: با آنکه جانب راست خدایند چگونه نمی بینند؟

 فرمود: یا ابن ابی یعفور! آنها به نور خدا پوشیده شده اند مگر این حدیث به تو نرسیده که رسول الله صلی الله علیه و آله می فرمود: برای خدا مخلوقی است در جانب راست عرش در برابر خدا و جانب راست او که رخسارشان از برف سپیدتر و از خورشید فروزان تابان تر است. کسی که می پرسد: اینها چه کسانی هستند؟ در پاسخ گفته می شود: اینها کسانی هستند که در جلال خدا با یکدیگر دوستی کرده اند.

 

روایت چهاردهم)

ابو اسماعیل گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم! نزد ما شیعه بسیار است.

فرمود: آیا توانگر به فقیر توجه می کند؟ آیا نیکوکار از بدکردار در می گذرد؟ با یکدیگر مواسات می کنند؟

عرض کردم: نه

فرمود: آنها شیعه نیستند. شیعه کسی است که چنین کند.

 

روایت پانزدهم)

امام باقرعلیه السلام به سعید بن حسن فرمود: آیا یکی از شما نزد برادرش می آید و دست در کیسه او می کند و هرچه احتیاج دارد بر میدارد و او جلوگیرش نمی شود؟

عرض کردم: چنین کاری در میان ما سراغ ندارم.

امام علیه السلام فرمود: پس چیزی نیست.

عرض کردم  هلاکت است.

فرمود: هنوزعقول آن مردم کامل نشده است.

 

روایت شانزدهم)

معلی بن خنیس گوید: از امام صادق علیه السلام درباره حق مومن پرسیدم؟

فرمود: هفتاد حق است که جز هفت حق را به تو نمی گویم؛ زیرا به تو مهربانم و می ترسم تحمل نکنی.

عرض کردم: چرا ان شاءالله.

فرمود: تو سیر نباشی و او گرسنه.

پوشیده نباشی و او برهنه.

راهنمای او باشی و پیراهنی که می پوشد

و زبان گویای او باشی و برای او بخواهی آنچه را برای خود خواهی.

و اگر کنیزی داری او را بفرستی تا فرش و بسترش را مرتب کند.

و در شب و روز در حوائج او کوشا باشد.

پس چون چنین کردی ولایت خود را به ولایت ما رسانیده ایی و ولایت ما را به ولایت خدای عزوجل.

 

روایت هفدهم)

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: بر مسلمان است که چون آهنگ مسافرتی کند برادرانش را آگاه ساز و بر برادران او است که چون برگشت به دیدن او آیند.

.

اصول کافی، ج3

ترجمه مصطفوی

موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
[جمعه 1402-04-30] [ 12:00:00 ق.ظ ]