تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای شانزدهم) | ... | ||
نيايش آن حضرت در آمرزش خواهي
اي آن كه گناهكاران از رحمتِ تو ياري خواهند. اي غمگسار غم زدگان و شكسته دلان. اي فريادرس بيكسانِ بيياور. اي ياور نيازمندانِ رانده شده.
توصیف صفات خداوند
حقیقت انسان
اينك اين منم، اي پروردگار من، افتاده بر درگاهِ تو. اين منم كه بار گناهان بر پشتم سنگيني ميكند. اين منم كه عمرم را در گناه به سر آوردم. اين منم كه از روي ناداني نافرمانيات كردم؛ حال آن كه اين گستاخي در حقِ تو روا نبود.
آيا بر كسي كه ميخواندت رحمت ميآوري تا من در خواندنِ تو سخت بكوشم؟ آيا آن كسي را كه به درگاهت زار ميگريد ميآمرزي تا من نيز اكنون به گريه آغازم؟ آيا از كسي كه به خواري چهره بر خاكِ درت ميسايد در ميگذري؟ آيا كسي را كه از بينوايي خود پيش تو گِلِه ميكند و تنها به تو اميد بسته است، بينياز ميسازي؟
آن را كه جز تو بخشندهاي نمييابد، نوميد مگردان، و آن را كه جز از تو، از هيچ كس ديگري بينيازي نخواهد، وامگذار.
پس بر محمد و خاندانش درود فرست و از من روي مگردان كه من رو به سوي تو آوردهام، و از رحمت خود بينصيبم مكن كه دل به اميد تو بستهام، و دست رد بر سينهام مزن كه بر درگاهت به خدمت ايستادهام؛
و تويي كه خود را بخشنده ناميدهاي، پس گناهم را ببخشاي.
ميبيني كه چگونه از ترس تو اشكم روان است و قلبم از بيم تو پريشان، و اندامم از شكوه تو لرزان. و از بس به درگاه تو ناليدهام، صدايم بند آمده، زبانم ياري نميكند كه با تو به راز و نياز سخن گويم.
صفات خداوند
چه بسيار عيبها كه از من پوشيدهاي و رسوايم نكردهاي، و چه بسيار گناهان مرا كه نهان داشتهاي و بدانها شهرتم ندادهاي، و چه بسيار آلودگيها كه بدانها آلوده گشتهام و تو از آنها پرده برنگرفتهاي و نشان بدنامي بر گردنم نيفكندهاي و زشتيهاي آن آلودگيها را بر همسايگان عيبجوي من و رشكبران نعمتي كه به من دادهاي، آشكار نساختهاي.
حقیقت انسان
چه كسي به رستگاري خويش از من نادانتر، و به نصيب خود از من غافلتر، و به سامان بخشيِ نفس امّاره از من بياعتناتر است كه آن روزيِ ارزاني شدهات را خرج گناهي ميكنم كه مرا از آن برحذر داشتهاي؟ و چه كسي بيش از من در گرداب باطل غوطهور و به زشتكاري گرايندهتر است كه چون بر سر دو راهيِ دعوت تو و فراخوانِ شيطان ميايستم، با ديدهي باز و آگاهانه در پي دعوت شيطان ميروم، بيآن كه دشمن او با خودم را فرموش كرده باشم؟
چه شگفتآور است كه من به زيانِ خود گواهي ميدهم و كارهاي نهان خود را بر ميشمارم.
و اين، نه از آن روست كه من پيش تو آبرو و عزّتي دارم، بلكه تنها مداراي توست با من و فزون بخشي تو بر من، تا از آن نافرمانياي كه تو را به خشم آورد، پيشگيري كنم، و از آن گناهان كه فرسودهام سازد، دست بردارم؛ و هم از آن روست كه تو بخشودن گناه مرا از عقوبت كردنم به سبب آن، دوستتر داري.
گناهم بيشتر، و آنچه از من بر جاي مانده زشتتر، و كردارم بدتر است. در گرايش به باطل بيباكترم، و در فرمانبرداري از تو بيداريام ناچيزتر است، و در برابر هشدارهاي تو آگاهي و مراقبتم كمتر؛ چنان كه در شمارش كاستيهاي خويش در ميمانم و از يادآوري گناهان خود ناتوانم. بدين كلمات، خويشتن را سرزنش ميكنم؛ زيرا به مهرباني تو كه سامان كار گنهكاران بسته بدان است، اميدوارم، و به رحمت تو كه وسيلهي آزاد كردن خطا پيشگان است، دل بستهام.
اين گردن من است كه گناهان آن را در حلقهي بندگي درآوردهاند؛ پس بر محمد و خاندانش درود فرست و با بخشايش خود رهايش گردان. و اين پشتِ من است كه زير بار خطاها دو تا گرديده؛ پس بر محمد و خاندانش درود فرست و به فضل خود از بار خطاهايم بكاه.
اگر چندان بگريم كه مژگانم فرو ريزد، و چندان زاري كنم كه صدايم بگيرد، و چندان بر درگاهت بايستم كه پاهايم آماس كند، و چندان پيش تو كمر خم كنم كه استخوانهاي پشتم به درآيد، و چندان به سجده روم كه چشمانم از چشمخانه بيرون شود، و در همهي عمر جز خاك زمين نخورم، و پيوسته تا واپسين روز آبِ خاكستر نوشم، و در اين ميان، چندان نام تو بر زبان آورم كه از گفتن باز مانم و آن گاه از شرم تو چشم به آسمان بر ندارم، باز هم سزاوار آن نخواهم بود كه حتي يك گناه از گناهانم را بيامرزي. اگر آن گاه كه شايستهي آمرزش تو شوم، مرا بيامرزي، و آن گاه سزاوار بخشايش تو گردم، ببخشايي، همانا اين آمرزش و بخشايش نه از آن روست كه من در خورِ آنم؛ زيرا سزاي من، آن گاه كه نافرماني تو كردم، آتش بود. پس اگر عذابم كني، بر من ستم نورزيدهاي.
اكنون كه بر گناهم پرده افكندهاي و رسوايم نساختهاي و به كَرَم خود با من مدارا نمودهاي و در كيفر كردنم شتاب نكردهاي و به لطف خود با من بردبار بودهاي و نعمت خود را دگرگون و زلالِ احسانِ خويش را تيره نگرداندهاي، بر زاريهاي دراز و بيچارگيهاي سخت و بدحاليهاي من رحمت آور.
بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا از گناهان در امان دار، و به فرمانبرداري خود وادار، و توفيقم ده كه به نيكي از بيراههي معصيت به راه طاعت باز گردم. با آبِ توبه پاكم ساز و ياريام ده كه گناه نكنم، و به تن درستي حال و روزم را بهتر كن، و شيريني آمرزشت را به من بچشان، و مرا آزاد كردهي بخشايش و رحمت خود گردان، و از خشمِ خود براي من امان نامهاي بنويس، و از مژدهي اين نعمتها در اين جهان، پيش از رفتن به آن جهان، شادمانم ساز؛ مژدهاي كه آن را بشناسم، و براي من در آن نشانهاي بگذار كه به آن آگاه شوم.
و با آن بخششهاي بزرگ كه آيات قرآنت دليل بر آنهاست، تو را به سختي نيندازد، كه تو هر چه خواهي، همان كني، و هر چه اراده كني، به همان فرمان دهي. و تو بر هر كار توانايي. . دعای شانزدهم صحیفه سجادیه . موسسه موعود
[پنجشنبه 1399-02-18] [ 11:34:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|