راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر









  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      مجموعه روایات درباره حقیقت خلقت مومن و کافر ...
    مجموعه روایات درباره حقیقت خلقت مومن و کافر

    مجموعه روایات درباره حقیقت خلقت مومن و کافر

     

    روایت اول)

    …. امام باقر علیه السلام فرمود:

    همانا خدای عزوجل مخلوق را آفرید و هر که را دوست داشت از آنچه دوست داشت آفرید و آنچه را دوست داشت  این بود که :« از طینت بهشتی آفرید و هر که را دشمن داشت از آنچه نزدش مبغوض بود آفرید و انچه نزدش مبغوض بود این بود که خلقتش را از طینت دوزخی ساخت. سپس آنها را در ضلال برانگیخت.»

    راوی گوید: عرضکرد: ضلال چیست؟

    فرمود: مگر سایه خود را در پرتو خورشید نمی بینی که چیزی هست و چیزی نیست. سپس از میان آنها پیامبران را برانگیخت و ایشان را به اقرار به خدای عزوجل دعوت کرد.این است معنی قول خدای عزوجل:« اگر از آنها بپرسی چه کسی خلقشان کرده خواهد گفت خدا» 87سوره43. سپس آنها را به اقرار به پیغمبران دعوت کرد. بعضی اقرار کردند و برخی انکار ورزیدند. آنگاه به ولایت ما دعوتشان فرمود.

    به خدا هر که را که خدا دوست داشت به آن اقرار کرد و هر که را دشمن داشت انکار ورزید و همین اس معنی خدای عزوجل:« آنها به آنچه قبلا تکذیب کرده بودند، ایمان نخواهند آورد.» 101 سوره7.

    سپس امام باقر علیه السلام فرمود: تکذیب در آنجا واقع شد.

     

    روایت دوم)

    عبدالله بن سنان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: من بعضی از اصحاب خود(شیعیان) را می بینم که بی خردی و تندی و سبکی عارضش شود. از این جهت به شدت اندوهگین می شوم و مخالف خود (غیرشیعه) را نیکو روش می بینم.

    فرمود: نیکو روش نگو؛ زیرا مقصود از روش، طریقه(کیش و مذهب) است بلکه بگو نیکو سیما؛ زیرا خدای عزو جل می فرماید:« سیمای آنها در رخسارشان از اثر سجده است.» 29سوره48. او را نیکو سیما و دارای وقار میبینم و از آن جهت اندوهگین می شوم.

    فرمود: از سبکی که در اصحابت و سیما نیکی که در مخالفینت میبینی اندوهگین مباش؛زیرا خدای تبارک تعالی چون خواست آدم را بیافریند آن دو طینت را آفرید سپس آنها را دو نیمه کردو به اصحاب یمین فرمود: به اذن من آفریده شوید. آنها مخلوقی گشتند مانند مورچگان که می شتافتند و به اهل شمال فرمود: به اذن من آفریده شوید. آنها مخلوقی گشتند مانند مورچگان که به راه خود می رفتند. سپس برای آنها آتشی افروخت  و فرمود:« به اذن من درآئید

    نخستین کسی که به آتش درآمد محمد صلی الله علیه و آله بود. سپس پیغمبران اولوالعزم دیگر و اوصیاء و پیروانشان از پی او درآمدند.

    آنگاه به اصحاب شمال فرمود: به اذن من درآئید.

    گفتند: پروردگارا! ما را آفریدی تا بسوزانی؟!

    و نافرمانی کردند. سپس به اصحاب یمین فرمود: به اذن من از آتش خارج شوید. بی أنکه آتش به انها جراحتی رساند و در آنها تاثیر گذارد.

    چون اصحاب شمال آنها را دیدند گفتند: پرودگارا! اصحاب خود را سالم میبینم از ما درگذر و امر فرما داخل شویم.

    فرمود: از شما درگذشتم، داخل شوید.

    چون نزدیک رفتند و افروختگی آتش به آنها رسید برگشتند و گفتند: پروردگارا! ما را برسوختن صبر نداریم و نافرمانی کردند تا سه بار ایشان را امر به دخول فرمود. و در هر سه بار نافرمانی کردند و برگشتند و آنها (یعنی اصحاب یمین) را سه بار امر فرمود هر سه بار فرمان بردند و به سلامت از آتش درآمدند.

    سپس به همه آنها فرمود : به اذن من گل شوید و ادم را از آن گل آفرید. پس آنها که از این دسته باشند از آن دسته نگردند و آنها که از آن دسته باشند از این ها نشوند و هر سبکی و بدخلقی که در اصحابت می بینی  از برخورد آنهاست با اصحاب شمال و هر سیمای نیک و وقاری که در مخالفینت می بینی از برخورد آنهاست با اصحاب یمین.

     

    روایت سوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: از رسول خدا صلی الله علیه و آله پرسیدند به چه علت از همه فرزندان آدم پیش افتادی؟

    فرمود: زیرا من نخستین اقرار کننده به پروردگارم بودم. خدا از پیغمبران پیمان گرفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که مگر من پروردگار شما نیستم؟

    گفتند: چرا.

    در آنجا نخستین پاسخ دهنده بودم.

    ابوبصیر به امام صادق علیه السلام عرض کرد: چگونه پاسخ دادند با آنکه ذر بودند؟

    فرمود: خدا در آنها نیروئی قرار داد که چون از آنها بپرسند پاسخ گویند؛ یعنی در عالم میثاق.

     

    روایت چهارم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: نطفه مومن در صلب مشرک قرار میگیرد ولی هیچ گونه بدی و الودگی به او نمی رسد تا زمانی که در زهدان زن مشرکه قرار گیرد. در آنجا هم هیچ گونه بدی به او نمی رسد تا او را بزاید چون او را زائید باز هم هیچ گونه بدی به او نرسد تا انکه قلم تکلیف بر او جاری شود.

     

    روایت پنجم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: در بهشت درختی است که مزن نام دارد. چون خدا خواهد مومنی بیافریند قطره ئی از آن بچکاند. آن قطره به هر سبزی و میوه ئی که رسد مومن یا کافری از آن بخورد خدای عزوجل از صلب او مومنی خارج کند.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ◀جلد2, ✔مطلب ندارد
    [جمعه 1401-06-11] [ 07:18:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مجموعه روایات درباره خمس و زکات ...
    مجموعه روایات درباره خمس و زکات

    مجموعه روایات درباره خمس و زکات

     

    روایت اول)

    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که معتقد باشد که امام به انچه در دست مردم است احتیاج دارد کافر است. بلکه مردم نیازمندند که امام (خمس و سهم و سایر وجوه  را) از انها بپذیرد. خدای عزوجل فرماید: « از اموال آنها زکات بگیر تا آنها را به وسیله ان پاک و بی آلایش سازی.» 104 سوره9.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام می فرمود: کاری نزد خدا محبوبتر از رسانیدن دراهم به امام نیست. همانا خدا درهم امام را در بهشت مانند کوه احد قرار می دهد. خدای تعالی در کتابش می فرماید: «کیست که به خدا وامی نیکو دهد تا خدا وام او را بسیار چند برابر سازد» 244 سوره2.

    امام فرمود: به خدا این وام خصوص صله امام است.

     

    روایت سوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: خدا که انچه را در دست مخلوقش هست به قرض خواسته برای احتیاجش به آن نبوده و هر حقی که خدا دارد از آن ولی اوست.

     

    روایت چهارم)

    اسحاق بن عمار گوید: از موسی بن جعقر علیه السلام راجع به قول خدای عزوجل « کیست که به خدا وامی نیکو دهد تا برایش چند برابر کند و او را مزدی ارجمند است» 11 سوره 57. پرسیدم.

    فرمود: درباره صله با امام نازل شده است.

     

     روایت پنجم)

    ابن بکیر گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: من از یک نفر از شما پول درهم میگیرم در صورتی که از همه اهل مدینه متومل ترم. فقط مقصودم این است که شما پاکیزه شوید.

     

    ثقه الاسلام کلینی فرماید: خدای تبارک تعالی همه دنیا را به خلیفه خود (پیغمبر یا امام) داده زیرا به فرشتگان می گوید:« من در زمینه خلیفه گذارم»24سوره2.

    پس همه دنیا از آن آدم بود و پس از او به فرزندان نیکوکار و جانشینانش رسید. بنابراین آنچه را از دنیا دشمنانشان به زور گرفتند و سپس به وسیله جنگ یا غلبه به آنها برگشت «فیء» نامند پس فیء آن است که به وسیله غلبه و جنگ به آنها برگردد(و فیء ذر لغت به معنی برگشتن است) و حکم فیء آن است که خدای تعالی فرماید« بدانید که هرچه غنیمت گیرید پنج یک آن از خدا و پیغمبر و خویشان او و یتیمان و بی چیزان و در راه ماندگار است.» 4سوره8. پس فیء از آن خدا و پیغمبر و خویشان پیغمبر است. این است بیان فیء که برگشت میکند و برگشتش از این است که در دست دیگران بوده و بزور شمشیر از آنها گرفته شده است.

    اما آنچه بدون تاختن اسب و شتر به آنها برگردد. انفال است که مخصوص خدا و پیغمبر است و هیچ کس در آن شریک نیست. شرکت تنها در چیزی است که روی آن جنگ شده و کشته داده اند که برای جنگ جویان چهار سهم از آن غنیمتها مقرر گردیده و برای پیغمبر یک سهم و پیغمبر سهم خود را شش بخش می کند: سه بخش آن از خود اوست و سه بخش دیگرش از آن یتیمان و بی چیزان و در راه ماندگان است.

    و اما انفال چنین نیست. انفال مخصوص پیغمبر صلی الله علیه و آله بود زیرا او و امیر المومنین آن را فتح کردند و دیگری با آنها نبود. لذا اسم فیء از آن برداشته و اسم انفال روی آن گذاشته شد و همچنین است نیزارها و معادن و دریاها و بیابانها که همه به امام اختصاصا دارد و اگر مردمی با اجازه امام در آنها کا کردند چهار پنجم درآمد آنها از خود ایشان و یک پنجم  از آن امام است و آنچه به امام تعلق دارد حکم خمس را دارد.  و هر که بدون اجازه امام در آنها کار کند امام حق دارد همه درآمد را بگیرد و هیچ کس را در آن  سهمی نیست. همچنین هرکس بدون اجازه صاحب زمین  خرابه ای را آباد کند یا قناتی جاری کند یا در زمین خرابی عملی انجام دهد … مالک زمین اگر بخواهد از او می گیرد و اگر بخواهد در دست او باقی می گذارد.

     

    روایت ششم)

    سلیم بن قیس گوید: شنیدم امیر المومنین علیه السلام می فرمود: به خدا ما هستیم کسانی که خدا از ذی القربی قصد فرموده و آنها را همدوش خود و پیغمبرش ساخته و فرموده است: «هر چه را خدا از اموال مردم دهکده ها به پیغمبرش برگشت داده. از آن خدا و پیغمبر و خویشان او و یتیمان و بی چیزان است. » 7سوره59.

    این سهم مخصوص ماست و برای ما از صدقه  (زکات واجب) سهمی قرار نداد. خدا پیغمبرش را و ما را گرامی داشت از اینکه چرک و فضول مال مردم را به ما بخوراند.( مالی که به عنوان زکات پرداخت می شود چرک و فضولی است که از اصل مال گرفته می شود و آن مال مزکی و مصفا می گردد.

     

     روایت هفتم)

    امام صادق علیه السلام: همانا خدا هر نوع از اموال را تقسیم کرده و حق هر مستحق را از خاصه و عامه و فقرا و مساکین و اصناف دیگر مردم به آنها داده است.

    سپس فرمود: اگر درمیان مردم عدالت خکم فرما باشد همه بی نیاز شوند و باز فرمود: هدالت از عسل شیرینتر است و عدالت نکند جز کسی که عدالت را خوب بداند.

    و در مال خمس زکاتی نیست؛ زیرا ارزاق و مخارج فقراء مردم (غیر سادات) بر 8 سهم در اموال مردم مقرر گردیده و کسی از آنها بی خرجی گداشته نشده و خدا برای فقراء خویشان پیغمبر صلی الله علیه و آله نصف خمس را مقرر کرد و ایشان را از صدقات مردم و صدقات پیغمبر صلی الله علیه و آله و والی امر بی نیاز کرد. پس هیچ فقیری از فقراء مردم(غیرسادات) و هیچ فقیری ار افقراء خویشان پیغمبر صلی الله علیه و آله نباشد جز اینکه بی نیاز گردید. بنابراین (در میان مسلمین) فقیری وجود ندارد و از این جهت است که بر مال پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام زکات نیست؛ زیرا فقیری محتاج باقی نمانده بلکه برعهده آنها تنها همان مخارجی است که پیش می آید و درآمدایشان هم از آن راههاست در برابر مخارجی که به عهده دارند.

     

    روایت هفتم)

    ضریس کنامی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: از چه راهی مردم گرفتار زنا می شوند؟

    گفتم: نمی دانم قربانت گردم.

    فرمود: از راه خمس ما اهل بیت(که نمیپردازند) مگر شیعیان پاک زاده ما که خمس برای آنها حلالا گشت تا حلال زاده به دنیا آیند.

     

    روایت هشتم)

    یکی از تجار فارس که از پیران امام رضا علیه السلام بود، به آن حضرت نامه نوشت و درباره خمس اجازه خواست. حضرت به او نوست:

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    همانا خدا وسعن دهنده و کریم است. در مورد عمل و کار ضامن ثواب است و در تنگی ضامن غم و اندوه. هیچ مالی حلال نیست جز از راهی که خدا ان را حلال کرده و خمس موجب کمک ماست بر دین ما و عیالات ما و پیروان ما و آنچه می بخشیم و آبروئی که می خریم از کسانی که از قهر و زورش می ترسیم. پس ان را از مادریغ ندارید و تا می توانیدخود را از دعای ما محروم نکنید؛ زیرا دادن خمس کلید روزی شما و مایه پاک شدن گناهان شماست و چیزی است که برای روز بیچارگی خود آماده می کنید و مسلمان کسی است که به عهدی که خدا با او کرده وفا کند. مسلمان آن نیست که با زبان و با دل مخالفت کند.

    والسلام.

    .

    اصول کافی، ج2، ترجمه مصطفوی

    اتمام جلد دوم اصول کافی در شب 23ام ماه رمضان مصادف با شب قدر/ دوشنبه 1401 

    و من الله التوفیق …

    موضوعات: ◀جلد2, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1401-02-05] [ 04:01:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید ...
    هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید

    هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید

     

    روایت اول)

    ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: خدای تعالی به عمران وحی کرد که من به تو پسری می بخشم سالم و مبارک که به اذن خدا کور مادرزاد و پیس را درمان کند و مردگان را زنده کند و پیغمبر بنی اسرائیل اش قرار دهم. عمران این مطلب را به همسرش «حنه» که مادر مریم است گزارش داد. چون به مریم حامله گشت فکر می کرد که حملش پسر است. چون او را زائید گفت: پروردگارا! من دخنر زائیدم و پسر مانند دختر نیست.

    یعنی دختر که پیغمبر نمی شود. خدای عزوجل می فرماید: خدا به آنچه او زائیده داناتر است. سپس خدای تعالی عیسی را به مریم بخشید. او همان پیغمبری بود که به عمران بشارت داده شده بود و به او وعده کرده بودند.

    پس هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام می فرمود: گاهی انسان با صفت عدالت یا ستم سنجیده می شود و به آن سنجش نسبتش می دهند در صورتی که خودش آن صفت را دارا نیست، بلکه پسرش یا پسر پسرش بعد از او دارای آن صفت می باشد پس او همان است.

    .

    اصول کافی، ج2

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد
     [ 03:49:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روایاتی ا زندگی امام زمان علیه السلام ...
    روایاتی ا زندگی امام زمان علیه السلام

    روایاتی از زندگی امام زمان علیه السلام

     

    روایت اول)

    احمد بن محمد گوید: هنگامی که زبیری کشته شد، این مکتوب از جانب امام حسن عسگری علیه السلام بیرون آمد: «این است مجازات کسی که بر خدا نسبت به اولیائش دروغ بندد. او گمان کرد که مرا خواهد کشت و نسلم قطع می شود. چگونه  قدرت خدا را مشاهده کرد؟ و برای او پسری متولد شد که او را «م ح م د» نام گذاشت. در سال 256».

     

    روایت دوم)

    ابوعبدلله نسائی میگوید:« چیزهائی از جانب مرزبانی حارثی[ به ناحیه مقدسه] رسانیدم که در میان آنها دست بند طلائی بود. همه پذیرفته شد و دست بند به من رد شد و مامور به شکستنش شدم. من آن را شکستم. در میانش چند مثقال آهن و مس یا قلع بود. من آنها را خارج ساختم و فرستادم. پذیرفته شد.

     

    روایت سوم)

    جماعتی از اهل مدینه که از اولاد ابیطالب بودند و عقیده حق داشتند ( برای امام حسن عسگری علیه السلام پسری قائل بودند که امام دوازدهم است) و حقوق آنها در وقت معینی به ایشان می‌رسید. چون امام حسن عسگری علیه السلام درگذشت، گروهی از ایشان از عقیده فرزند داشتن امام برگشتند. سپس حقوق کسانی که بر عقیده فرزند داشتن امام ثابت بودند، رسید و از دیگران قطع شد و نامشان از میان رفت.

     

    روایت چهارم)

    مردی از اهل سواد، مالی به ناحیه مقدسه رسانید، پذیرفته نشد و به او گفته شد:« حق پسر عموهایت که 400 درهم است از این مال خارج کن.» آن مرد ملکی از عموزادگانش در دست داشت که در آن شریک بودند و او حق آنها را نگه داشته بود. چون حساب کرد حق عموزادگانش از آن مال همان 400 درهم بود. آن مقدار را بیرون کرد و بقیه را فرستاد، پذیرفته شد.

     

    روایت پنجم)

    حسین بن حسن علوی گوید:« مردی از ندیمان روزحسنی و مرد دیگری که همراه او بود به او گفت:« اینک او (حضرت صاحب الزمان علی السلام) اموال مردم را (به عنوان سهم امام) جمع می‌کند و وکلائی دارد» و وکلاء آن حضرت را که در اطراف پراکنده بودند، نام بردند.

    این خبر به گوش عبیدالله بن سلیمان وزیر رسید. وزیر همت گماشت که وکلا را  بگیرد. سلطان گفت:« جست وجو کنید و ببینید خود این مرد کجاست؛ زیرا این کار سختی است.»

    عبیدالله بن سلیمان گفت:« وکلاء را میگیریم»

    سلیمان گفت:« نه، بلکه اشخاصی را که نمی‌شناسید به عنوان جاسوس و با پول نزد آنها می‌فرستیم، هرکس از آنها پولی قبول کرد، او را می‌گیریم.»

    از حضرت نامه رسید که به همه وکلاء دستور داده شود از هیچ کس چیزی نگیرند و از گرفتن سهم امام خودداری نمایند و خود را به نادانی زنند.

    مرد ناشناسی به عنوان جاسوس نزد محمد بن احمد آمد و در خلوت به او گفت:« مالی همراه دارم که می خواهم آن را برسانم»

    محمد گفت:« اشتباه کردی من از این موضوع خبری ندارم.»

    او همواره مهربانی و حیله گری می کرد و محمد خود را به نادانی می‌زند.

    آنها جاسوسها را دراطراف منتشر کردند،  وکلاء از گرفتن خود داری می‌کردند به واسطه دستوری که به آنها رسیده بود.

     .

    اصول کافی، ج2

    ترجمه مصطفوی

    .

     

     

     

     

     

    موضوعات: ◀جلد2, ◀مطالب ویژه امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف), ✔مطلب ندارد
    [جمعه 1401-01-05] [ 01:43:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت