|
?ريشههاى تمسخر
1. گاهى مسخره كردن برخاسته از ثروت است كه قرآن مىفرمايد: «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ، الَّذِي جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ» «1» واى بر كسى كه به خاطر ثروتى كه اندوخته است، در پيش رو يا پشتسر، از ديگران عيبجويى مىكند.
2. گاهى ريشهى استهزا، علم و مدرك تحصيلى است كه قرآن درباره اين گروه مىفرمايد:
«فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ» «2» آنان به علمى كه دارند شادند و كيفر آنچه را مسخره مىكردند، ايشان را فرا گرفت.
3. گاهى ريشهى مسخره، توانايى جسمى است. كفّار مىگفتند: «مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً» «3» كيست كه قدرت و توانايى او از ما بيشتر باشد؟
«1». همزه، 1- 2.
«2». غافر، 83.
«3». فصّلت، 15.
4. گاهى انگيزهى مسخره كردن ديگران، عناوين و القاب دهان پر كن اجتماعى است. كفّار فقرايى را كه همراه انبيا بودند تحقير مىكردند و مىگفتند: «ما نَراكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَراذِلُنا» «1» ما پيروان تو را جز افراد اراذل نمىبينيم.
5. گاهى به بهانه تفريح و سرگرمى، ديگران به تمسخر گرفته مىشوند.
6. گاهى طمع به مال و مقام، سبب انتقاد همراه با تمسخر از ديگران مىشود. گروهى، از پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله دربارهى زكات عيبجويى مىكردند، قرآن مىفرمايد: «وَ مِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْها رَضُوا وَ إِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْها إِذا هُمْ يَسْخَطُونَ» «2» ريشهى اين انتقاد طمع است، اگر از همان زكات به خود آنان بدهى راضى مىشوند، ولى اگر ندهى همچنان عصبانى شده و عيبجويى مىنمايند.
7. گاهى ريشهى مسخره، جهل و نادانى است. هنگامى كه حضرت موسى براى حل اختلاف و درگيرى دستور كشتن گاو را داد، بنىاسرائيل گفتند: آيا ما را مسخره مىكنى؟ موسى عليه السلام گفت: «أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجاهِلِينَ» «3» به خدا پناه مىبرم كه از جاهلان باشم. يعنى مسخره برخاسته از جهل و نادانى است و من جاهل نيستم.
8. گاهى سرچشمه تمسخر، رياكارى و بهانهگيرى و شخصيتشكنى است. «يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقاتِ وَ الَّذِينَ لا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ» «4»
يكى از كارهاى مبارك رسول خدا صلى الله عليه و آله پس از بعثت تغيير نام افراد و مناطقى بود كه داراى نام زشت بودند. «5» زيرا نام بد، وسيلهاى براى تمسخر و تحقير است.
عقيل، برادر حضرت على عليه السلام بر معاويه وارد شد، معاويه براى تحقير او گفت: درود بر كسى كه عمويش ابولهب، لعنت شدهى خداوند است و خواند: «تَبَّتْ يَدا أَبِي لَهَبٍ» عقيل فورى پاسخ داد: درود بر كسى كه عمّهى او چنين است و خواند: «وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ» (زن ابولهب، دختر عمّهى معاويه بود.) «6»
«1». هود، 27.
«2». توبه، 58.
«3». بقره، 67.
«4». توبه، 79.
«5». اسد الغابة، ج 3، ص 76 و ج 4، ص 362.
«6». بحار، ج 42، ص 112؛ الغارات، ج 2، ص 380.
منبع: تفسیر نور، ج9
موضوعات: ✔اسلام محمدی این است
[دوشنبه 1397-05-29] [ 06:17:00 ب.ظ ]