راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • چه کسی شایسته امامت است؟
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)
  • هلاک شدگان امام علی
  • وصف مالک اشتر از زبان امام علی
  • تکبر و یاد مرگ
  • کلام پرتکرار امام علی بر روی منبرها
  • تقوی در خلوت گاه
  • کسی که خوارج را فریفت
  • نفرین امام علی
  • نقش استقامت در راست کردن کجی ها
  • صفات شایسته برای زنان
  • نهی از آغاز جنگ
  • اندیشه درست
  • نگاه امام علی به دنیا
  • علی از زبان علی (دروغ و گمراهی)
  • علی از زبان علی
  • شگفتی امام علی از این افراد
  • خوشا به حال اینان
  • مجموعه صفات انسان ساز از زبان امام علی
  • ارزش تقوی در عمل
  • فلسفه آزمایشها
  • همنشین خوب از نگاه امام علی
  • روش برخورد با فتنه ها
  • نحوه برخورد امام علی با معاویه
  • افشای ماهیت معاویه و نحوه بیعت گرفتن با امام
  • استدلال امام علی به معاویه (لعنه الله علیه) در جهت مشروعیت خلافت خویش
  • روش عمل کردن در میدان جهاد
  • علت کشته شدن عثمان
  • نحوه تشویق افراد برای جهاد
  • رفتار عثمان با امام علی از زبان امام علی
  • افراد با تقوی در دنیا چگونه زندگی می کنند؟
  • تأسف امام علی بر کشته شدگان جمل
  • افشاى ماهیت ناكثان
  • غم امام علی از دگرگونی خلافت
  • جایگاه حق و نقش آن در اداره جامعه
  • ضرورت خودسازی
  • علت اختلاف احادیث در میان مردم
  • علی از زبان علی در جریان حکمیّت
  • لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی
  • راه نفوذ شیطان در انسان
  • ضرورت پرهیزکاری و شناخت مرگ و معاد
  • ارزش یاد مرگ
  • خبر از حوادث آينده در امت اسلامی
  • علی از زبان علی
  • بازگرداندن نعمت ها بعد از از دست رفتن ان
  • شیوه های خودسازی از منظر امام علی
  • علم امام علی از زبان امام علی
  • افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه درباره عثمان
  • افشاگری امام علی از واقعه روز شورا و جنگ جمل



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      علی از زبان علی (دروغ و گمراهی) ...
    علی از زبان علی (دروغ و گمراهی)

    علی از زبان علی (دروغ و گمراهی)

     

    مَا كَذَبْتُ وَ لَا [كُذِبْتُ] كُذِّبْتُ

    وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِي.

     

    هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند،

    و هرگز گمراه نشدم، و كسى به وسيله من گمراه نشده است.

    .

    حکمت 185

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستا احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, دروغ
    [دوشنبه 1399-07-21] [ 10:50:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

     علی از زبان علی (حق مداری)

     

    مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ [مُنْذُ] مُذْ أُرِيتُهُ.

     از روزى كه حق براى من نمايان شد، هرگز دچار ترديد نشدم.

    .

    حکمت 184

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, حق مداری
     [ 10:43:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی در جریان حکمیّت ...
    علی از زبان علی در جریان حکمیّت

    به هنگام شورش ياران پيرامون حكميّت فرمود:

     

    علی از زبان علی در جریان حکمیّت


    اى مردم!

    همواره كار من با شما به دلخواه من بود تا آن كه جنگ شما را ناتوان كرد.

    به خدا اگر جنگ كسانى را از شما گرفت و جمعى را گذاشت، براى دشمنانتان نيز كوبنده تر بود.

    من ديروز فرمانده و امير شما بودم،

    ولى امروز فرمانم مى دهند،

    ديروز باز دارنده بودم كه امروز مرا باز مى دارند

     شما زنده ماندن را دوست داريد،

    و من نمى توانم شما را به راهى كه دوست نداريد اجبار كنم.

    .

    خطبه 208

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, جریان حکمیت
    [شنبه 1399-06-15] [ 03:54:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی ...
    لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی

    علی از زبان علی


    اصحاب و ياران حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه حافظان اسرار او مى باشند،

    مى دانند كه من حتى براى يك لحظه هم مخالف فرمان خدا و رسول او نبودم،

    بلكه با جان خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را يارى كردم.

    در جاهايى كه شجاعان قدم هايشان مى لرزيد، و فرار مى كردند،

    آن دليرى و مردانگى را خدا به من عطا فرمود.

     

     

    لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی


    رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حالى كه سرش بر روى سينه ام بود قبض روح گرديد،

    و جان او در كف من روان شد

    آن را بر چهره خويش كشيدم.

    متصدّى غسل پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من بودم،

    و فرشتگان مرا يارى مى كردند،

    گويا در و ديوار خانه فرياد مى زد.

    گروهى از فرشتگان فرود مى آمدند

    و گروهى ديگر به آسمان پرواز مى كردند.

    گوش من از صداى آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز مى خواندند، پر بود،

    تا آنگاه كه او را در حجره اش دفن كرديم.

    چه كسى با آن حضرت در زندگى و لحظات مرگ از من سزاوارتر است؟

    پس مردم با دل بينا حركت كنيد،

    و نيّت خويش را در جهاد با دشمن راست بداريد.

    سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست،

    من بر جادّه حق مى روم،

    و دشمنان من بر پرتگاه باطلند،

    مى گويم آنچه را مى شنويد،

    و براى خود و شما از خدا طلب آمرزش دارم.

    .

    خطبه 197

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, لحظه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
    [سه شنبه 1399-06-11] [ 11:51:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      راه نفوذ شیطان در انسان ...
    راه نفوذ شیطان در انسان

    خداشناسی


    ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزّت و بزرگى پوشيد،

    و آن دو را براى خود انتخاب، و از ديگر پديده ها باز داشت.

    آن دو را مرز ميان خود و ديگران قرار داد،

    و آن دو را براى بزرگى و عظمت خويش برگزيد،

     

    فرشتگان و شیطان

     

    و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوى عزّت و بزرگى با خدا به ستيزه برخيزد،

    از اين رو فرشتگان مقرّب خود را آزمود، و فروتنان را از گردنكشان جدا فرمود. 

    با آن كه از آنچه در دل هاست، و از اسرار نهان آگاه است،

    به فرشتگان فرمود: «من بشرى را از گل و خاك مى آفرينم، آنگاه كه آفرينش او به اتمام رسيد،

    و روح در او دميدم، براى او سجده كنيد، فرشتگان همه سجده كردند مگر ابليس» كه حسادت او را فرا گرفت. 

     

    تکبر 


    شيطان بر آدم عليه السّلام به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت،

    و با تكيه به اصل خود كه از آتش است دچار تعصّب و غرور شد.

    پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصّب ها و سر سلسله متكبّران است،

    كه اساس عصبيّت را بنا نهاد، و بر لباس كبريايى و عظمت با خدا در افتاد،

    لباس بزرگى را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد.

    آيا نمى نگريد كه خدا به خاطر خود بزرگ بينى، او را كوچك ساخت

    و به جهت بلند پروازى او را پست و خوار گردانيد

    پس او را در دنيا طرد شده، و آتش جهنّم را در قيامت براى او مهيّا فرمود.

     


     فلسفه آزمايش ها، درمان تكبّر 

     

    خداوند اگر اراده مى كرد، آدم عليه السّلام را از نورى كه چشم ها را خيره كند،

    و زيباييش عقلها را مبهوت سازد،

    و عطر و پاكيزگى اش حس بويايى را تسخير كند مى آفريد،

    كه اگر چنين مى كرد، گردن ها در برابر آدم فروتنى مى كردند،

    و آزمايش فرشتگان براى سجده آدم عليه السّلام آسان بود،

    امّا خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مى كند،

    تا بد و خوب تميز داده شود،

    و تكبّر و خودپسندى را از آنها بزدايد،

    و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. 

    پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد،

    زيرا اعمال فراوان و كوشش هاى مداوم او را با تكبّر از بين برد.

    او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص مى باشد از سال هاى دنيا يا آخرت است،

    امّا با ساعتى تكبّر همه را نابود كرد.

    چگونه ممكن است پس از ابليس، فرد ديگرى همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند؟

    نه، هرگز

    خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت نمى كند كه براى همان عمل فرشته اى را محروم سازد.

    فرمان خدا در آسمان و زمين يكسان است،

    و بين خدا و خلق، دوستى خاصّى وجود ندارد كه به خاطر آن، حرامى را كه بر جهانيان ابلاغ فرموده حلال بدارد.

     

     هشدار از دشمنى هاى شيطان 


    اى بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد،

    مبادا شما را به بيمارى خود مبتلا سازد،

    و با نداى خود شما را به حركت در آورد،

    و با لشكرهاى پياده و سواره خود بر شما بتازد.


    به جانم سوگند!

    شيطان تير خطرناكى براى شكار شما بر چلّه كمان گذارده،

    و تا حد توان كشيده،

    و از نزديك ترين مكان شما را هدف قرار داده است،

    و خطاب به خدا گفته: «پروردگارا به سبب آن كه مرا دور كردى، دنيا را در چشمهايشان جلوه مى دهم، و همه را گمراه خواهم كرد»

    امّا تيرى در تاريكى ها، و سنگى بدون نشانه روى رها ساخت،

    گرچه فرزندان خودپسندى،

    و برادران تعصّب و خود خواهى،

    و سواران مركب جهالت و خود پرستى، او را تصديق كردند.

    افراد سركش شما تسليم شيطان شدند،

    و طمع ورزى او  در شما كارگر افتاد،

    و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد،

    و حكومت شيطان بر شما استوار شد،

    و با لشكر خويش به شما يورش برد،

    و شما را به ذلّت سقوط كشانيد،

    و شما را به مرز كشتار و خونريزى كشاند،

    و شما را با فروكردن نيزه در چشم ها، بريدن گلوها، كوبيدن مغزها پايمال كرد،

    تا شما را به سوى آتشى بكشاند كه از پيش مهيّا گرديد. 


    پس شيطان بزرگ ترين مانع براى ديندارى،

    و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد براى دنياى شماست.

    شيطان از كسانى كه دشمن سر سخت شما هستند

    و براى در هم شكستنشان كمر بسته ايد خطرناك تر است. 

     

    مردم!

    آتش خشم خود را بر ضد شيطان به كار گيريد،

    و ارتباط خود را با او قطع كنيد.


    به خدا سوگند!

    شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت،

    و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عيب گرفت،

    و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد،

    و با لشكر پياده راه شما را بست،

    كه هر كجا شما را بيابند شكار مى كنند،

    و دست و پاى شما را قطع مى كنند،

    نه مى توانيد با حيله و نقشه آنها را بپراكنيد،

    و نه با سوگندها قادريد از سر راهتان دور كنيد.

    زيرا كمين گاه شيطان ذلّت آور، تنگ و تاريك، مرگ آور، و جولانگاه بلا و سختى هاست.

     


    درمان کبر و خودپرستی

    پس شراره هاى تعصّب و كينه هاى جاهلى را در قلب خود خاموش سازيد،

    كه تكبّر و خود پرستى در دل مسلمان از آفت هاى شيطان، غرورها، و كشش ها و وسوسه هاى اوست.

    تاج تواضع و فروتنى را بر سر نهيد،

    و تكبر و خود پسندى را زير پا بگذاريد،

    و حلقه هاى زنجير خود بزرگ بينى را از گردن باز كنيد،

    و تواضع و فروتنى را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد،

    زيرا شيطان از هر گروهى لشكريان و يارانى سواره و پياده دارد. 

    و شما همانا قابيل نباشيد كه بر برادرش تكبّر كرد،

    خدا او را برترى نداد،

    خويشتن را بزرگ مى پنداشت،

    و حسادت او را به دشمنى واداشت،

    تعصّب آتش كينه در دلش شعله ور كرد، و

    شيطان باد كبر و غرور در دماغش دميد،

    و سر انجام پشيمان شد،

    و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او نهاد. 


    آگاه باشيد!

    در سركشى و ستم زياده روى كرديد،

    و در زمين در دشمنى با خداوند فساد به راه انداختيد،

    و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. 

    خدا را خدا را از تكبّر و خودپسندى،

    و از تفاخر جاهلى بر حذر باشيد،

    كه جايگاه بغض و كينه و رشد وسوسه هاى شيطانى است،

    كه ملّتهاى گذشته، و امّتهاى پيشين را فريب داده است،

    تا آنجا كه در تاريكى هاى جهالت فرو رفتند،

    و در پرتگاه هلاكت سقوط كردند،

    و به آسانى به همان جايى كه شيطان مى خواست كشانده شدند.

    كبر و خود پسندى چيزى است كه قلب هاى متكبّران را همانند كرده

    تا قرن ها به تضاد و خونريزى گذراندند،

    و سينه ها از كينه ها تنگى گرفت.


    آگاه باشيد!

    زنهار زنهار از پيروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان،

    آنان كه به اصل و حسب خود مى نازند،

    و خود را بالاتر از آنچه كه هستند مى پندارند،

    و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مى دهند،

    و نعمت هاى گسترده خدا را انكار مى كنند،

    تا با خواسته هاى پروردگارى مبارزه كنند،

    و نعمت هاى او را ناديده انگارند.

    آنان شالوده تعصّب جاهلى، و ستون هاى فتنه،

    و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت هستند. پس، از خدا پروا كنيد،

    و با نعمت هاى خدادادى درگير نشويد،

    و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد،

    و از فرومايگان اطاعت نكنيد،

    آنان كه تيرگى شان را با صفاى خود نوشيديد،

    و بيمارى شان را با سلامت خود درهم آميخته ايد،

    و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كرده ايد،

    در حالى كه آنان ريشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند.

    شيطان آنها را براى گمراه كردن مردم، مركب هاى رام قرار داد،

    و از آنان لشكرى براى هجوم به مردم ساخت،

    و براى دزديدن عقل هاى شما آنان را سخنگوى خود برگزيد،

    كه شما را هدف تيرهاى خويش، و پايمال قدم هاى خود، و دستاويز وسوسه هاى خود گردانيد.

     


     ضرورت عبرت از گذشتگان متکبر 


    مردم از آنچه كه بر ملّت هاى متكبّر گذشته،

    از كيفرها و عقوبت ها و سختگيرى ها، و ذلّت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد،

    و از قبرها و خاكى كه بر آنچه ره نهادند،

    و زمين هايى كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد،

    و از آثار زشتى كه كبر و غرور در دل ها مى گذارد به خدا پناه ببريد،

    همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه مى بريد. 

    اگر خدا تكبّر ورزيدن را اجازه مى فرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان عليهم السلام اجازه مى داد،

    در صورتى كه خداى سبحان تكبّر و خودپسندى را نسبت به آنان ناپسند،

    و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد،

    كه چهره بر زمين مى گذارند

    و صورت ها بر خاك مى مالند،

    و در برابر مؤمنان فروتنى مى كنند،

    و خود از قشر مستضعف جامعه مى باشند

    كه خدا آنها را با گرسنگى آزمود،

    و به سختى و بلا گرفتارشان كرد،

    و با ترس و بيم امتحانشان فرمود،

    و با مشكلات فراوان، خالصشان گردانيد. 

    پس مال و فرزند را دليل خشنودى يا خشم خدا ندانيد،

    كه نشانه ناآگاهى به موارد آزمايش، و امتحان در بى نيازى و قدرت است،

    زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا گمان مى كنند مال و فرزندانى كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكى ها را براى آنان فراهم مى كنيم نه آنان آگاهى ندارند».

     

     فلسفه آزمايش ها 


    پس همانا خداوند سبحان بندگان متكبّر را با دوستان خود كه در چشم آنها ناتوانند مى آزمايد.

    وقتى كه موسى بن عمران و برادرش هارون عليهما السّلام بر فرعون وارد شدند،

    و جامه هاى پشمين بتن، و چوب دستى در دست داشتند،

    و با فرعون شرط كردند كه اگر تسليم پروردگار شود، حكومت و ملكش جاودانه بماند و عزّتش برقرار باشد،

    فرعون گفت: «آيا از اين دو نفر تعجّب نمى كنيد كه دوام عزّت و جاودانگى حكومتم را به خواسته هاى خود ربط مى دهند در حالى كه در فقر و بيچارگى به سر مى برند اگر چنين است چرا دستبندهاى طلا به همراه ندارند».

    اين سخن را فرعون براى بزرگ شمردن طلا و تحقير پوشش لباسى از پشم گفت.

     

    انبیاء الهی و آزمایش های خداوند


    در حالى كه اگر خداى سبحان اراده مى فرمود، به هنگام بعثت پيامبران، درهاى گنج ها، و معدن هاى جواهرات، و باغات سرسبز را به روى پيامبران مى گشود، و پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنان به حركت در مى آورد. 

    امّا اگر اين كار را مى كرد،

    آزمايش از ميان مى رفت،

    و پاداش و عذاب بى اثر مى شد،

    و بشارت ها و هشدارهاى الهى بى فايده مى بود،

    و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شدگان واجب نمى شد،

    و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را نمى يافتند،

    و واژه ها، معانى خود را از دست مى داد

     
    در صورتى كه خداوند پيامبران را با عزم و اراده قوى، گرچه با ظاهرى ساده و فقير مبعوث كرد،

    با قناعتى كه دل ها و چشم ها را پر سازد،

    هر چند فقر و ندارى ظاهرى آنان چشم و گوش ها را خيره سازد. 

    اگر پيامبران الهى، داراى چنان قدرتى بودند كه مخالفت با آنان امكان نمى داشت،

    و توانايى و عزّتى مى داشتند كه هرگز مغلوب نمى شدند،

    و سلطنت و حكومتى مى داشتند كه همه چشم ها به سوى آنان بود،

    از راه هاى دور بار سفر به سوى آنان مى بستند،

    اعتبار و ارزششان در ميان مردم اندك بود،

    و متكبّران در برابرشان سر فرود مى آوردند،

    و تظاهر به ايمان مى كردند، از روى ترس يا علاقه اى كه به مادّيات داشتند.

    در آن صورت نيّت هاى خالص يافت نمى شد،

    و اهداف غير الهى در ايمانشان راه مى يافت،

    و با انگيزه هاى گوناگون به سوى نيكى ها مى شتافتند. 

    امّا خداى سبحان اراده فرمود كه پيروى از پيامبران، و تصديق كتب آسمانى،

    و فروتنى در عبادت، و تسليم در برابر فرمان خدا،

    و اطاعت محض فرمانبردارى، با نيّت خالص تنها براى خدا صورت پذيرد،

    و اهداف غير خدايى در آن راه نيابد،

    كه هر مقدار آزمايش و مشكلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش نيز بزرگتر خواهد بود.

     فلسفه حج 


    آيا مشاهده نمى كنيد كه همانا خداوند سبحان، انسان هاى پيشين از آدم عليه السّلام تا آيندگان اين جهان را

    با سنگ هايى در مكّه آزمايش كرد كه نه زيان مى رسانند، و نه نفعى دارند،

    نه مى بينند، و نه مى شنوند

    اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايدارى مردم گردانيد.

    سپس كعبه را در سنگلاخ ترين مكان ها، بى گياه ترين زمين ها،

    و كم فاصله ترين درّه ها، در ميان كوه هاى خشن، سنگريزه هاى فراوان،

    و چشمه هاى كم آب، و آبادى هاى از هم دور قرار داد،

    كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. 

    سپس آدم عليه السلام و فرزندانش را فرمان داد كه به سوى كعبه برگردند،

    و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند،

    تا مردم با عشق قلب ها، به سرعت از ميان فلات و دشت هاى دور،

    و از درون شهرها، روستاها، درّه هاى عميق، و جزاير از هم پراكنده درياها به مكّه روى آورند،

    شانه هاى خود را بجنبانند، و گرداگرد كعبه لا اله الا اللّه بر زبان جارى سازند،

    و در اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته، و بدن هاى پر گرد و غبار در حركت باشند.

    لباس هاى خود را كه نشانه شخصيّت هر فرد است در آورند،

    و با اصلاح نكردن موهاى سر، قيافه خود را تغيير دهند،

    كه آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت، و آزمايشى آشكار است

    براى پاكسازى و خالص شدن،

    كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. 

    اگر خداوند خانه محترمش، و مكان هاى انجام مراسم حج را، در ميان باغ ها و نهرها، و سرزمين هاى سبز و هموار، و پردرخت و ميوه، مناطقى آباد و داراى خانه ها و كاخ هاى بسيار، و آبادى هاى به هم پيوسته، در ميان گندم زارها و باغات خرّم و پر از گل و گياه، داراى مناظرى زيبا و پر آب، در وسط باغستانى شادى آفرين، و جادّه هاى آباد قرار مى داد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبك تر مى شد. 


    اگر پايه ها و بنيان كعبه، و سنگ هايى كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز، و ياقوت سرخ، و داراى نور و روشنايى بود،

    دل ها ديرتر به شك و ترديد مى رسيدند،

    و تلاش شيطان بر قلب ها كمتر اثر مى گذاشت،

    و وسوسه هاى پنهانى او در مردم كارگر نبود. 

    در صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختى ها مى آزمايد،

    و با مشكلات زياد به عبادت مى خواند،

    و به اقسام گرفتارى ها مبتلا مى سازد،

    تا كبر و خود پسندى را از دل هايشان خارج كند،

    و به جاى آن فروتنى آورد،

    و درهاى فضل و رحمتش را به روى شان بگشايد،

    و وسائل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.

     

     پرهيز از ستمكارى 


    پس، خدا را خدا را از تعجيل در عقوبت،

    و كيفر سركشى و ستم بر حذر باشيد،

    و از آينده دردناك ظلم، و سر انجام زشت تكبّر و خود پسندى كه كمين گاه ابليس است، و جايگاه حيله و نيرنگ اوست، بترسيد،

    حيله و نيرنگى كه با دلهاى انسان ها، چون زهر كشنده مى آميزد،

    و هرگز بى اثر نخواهد بود،

    و كسى از هلاكتش جان سالم نخواهد برد:

    نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقير به جهت لباس كهنه اش، در امان مى باشد. 

     

     فلسفه عبادات اسلامى (رته درمان تکبر)


    خداوند بندگانش را، با نماز و زكات و تلاش در روزه دارى، حفظ كرده است،

    تا اعضا و جوارحشان آرام،

    و ديدگانشان خاشع،

    و جان و روانشان فروتن،

    و دل هايشان متواضع باشد،

    كبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد،

    چرا كه در سجده، بهترين جاى صورت را به خاك ماليدن، فروتنى آورد،

    و گذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكى كردن است.

    و روزه گرفتن، و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتنى است،

    و پرداخت زكات، براى مصرف شدن ميوه جات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاى فقرا و مستمندان است.

    به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخه هاى درخت تكبّر را در هم مى شكند

    و از روييدن كبر و خودپرستى جلوگيرى مى كند.


     تعصّب ورزيدن زشت و زيبا 


    من در اعمال و رفتار جهانيان نظر دوختم،

    هيچ كس را نيافتم كه بدون علّت در باره چيزى تعصّب ورزد،

    جز با دليلى كه با آن ناآگاهان را بفريبد،

    و يا برهانى آورد كه در عقل سفيهان نفوذ كند،

    جز شما زيرا در باره چيزى تعصّب مى ورزيد كه نه علّتى دارد و نه سببى.

    ولى شيطان به خاطر اصل خلقت خود بر آدم عليه السّلام تعصّب ورزيد،

    و آفرينش او را مورد سرزنش قرار داد

    و گفت «مرا از آتش و تو را از گل ساخته اند»،

    و سرمايه داران فساد زده امّت ها، براى داشتن نعمت هاى فراوان تعصّب ورزيدند

    و گفتند: «ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانيم و هرگز عذاب نخواهيم شد».

    پس اگر در تعصّب ورزيدن ناچاريد، براى اخلاق پسنديده، افعال نيكو، و كارهاى خوب تعصّب داشته باشيد،

    همان افعال و كردارى كه انسان هاى با شخصيّت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از يكديگر پيشى مى گرفتند،

    يعنى اخلاق پسنديده، بردبارى به هنگام خشم فراوان، و كردار و رفتار زيبا و درست، و خصلت هاى نيكو.


    پس تعصّب ورزيد در؛

    حمايت كردن از پناهندگان،

    و همسايگان،

    وفادارى به عهد و پيمان،

    اطاعت كردن از نيكى ها،

    سرپيچى از تكبّر و خود پسندى ها،

    تلاش در جود و بخشش،

    خود دارى از ستمكارى،

    بزرگ شمردن خونريزى،

    انصاف داشتن با مردم،

    فروخوردن خشم،

    پرهيز از فساد در زمين، تا رستگار شويد.

     

    امت اسلای چگونه باید باشد؟ (علل پيروزى و شكست ملّت ها )


    از كيفرهايى كه بر اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امّت هاى پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد،

    و حالات گذشتگان را در خوبى ها و سختى ها به ياد آوريد،

    و بترسيد كه همانند آنها باشيد

    پس آنگاه كه در زندگى گذشتگان مطالعه و انديشه مى كنيد،

    عهده دار چيزى باشيد كه عامل عزّت آنان بود،

    و دشمنان را از سر راهشان برداشت،

    و سلامت و عافيت زندگى آنان را فراهم كرد،

    و نعمت هاى فراوان را در اختيارشان گذاشت،

    و كرامت و شخصيّت به آنان بخشيد،

    كه از تفرقه و جدايى اجتناب كردند،

    و بر وحدت و همدلى همّت گماشتند،

    و يكديگر را به وحدت واداشته به آن سفارش كردند.

    و از كارهايى كه پشت آنها را شكست،

    و قدرت آنها را در هم كوبيد،

    چون كينه توزى با يكديگر، پركردن دلها از بخل و حسد،

    به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن، و دست از يارى هم كشيدن، بپرهيزيد.

    و در احوالات مؤمنان پيشين انديشه كنيد،

    كه چگونه در حال آزمايش و امتحان به سر بردند،

    آيا بيش از همه مشكلات بر دوش آنها نبود

    و آيا بيش از همه مردم در سختى و زحمت نبودند

    و آيا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار نداشتند؟

    فرعون هاى زمان، آنها را به بردگى كشاندند،

    و همواره بدترين شكنجه ها را بر آنان وارد كردند،

    و انواع تلخى ها را به كامشان ريختند،

    كه اين دوران ذلّت و هلاكت و مغلوب بودن، تداوم يافت

    نه راهى وجود داشت كه سرپيچى كنند، و نه چاره اى كه از خود دفاع نمايند.

    تا آن كه خداوند، تلاش و استقامت و بردبارى در برابر ناملايمات آنها را، در راه دوستى خود،

    و قدرت تحمّل ناراحتى ها را براى ترس از خويش، مشاهده فرمود.

    آنان را از تنگناهاى بلا و سختى ها نجات داد،

    و ذلّت آنان را به عزّت و بزرگوارى، و ترس آنها را به امنيّت تبديل فرمود،

    و آنها را حاكم و زمامدار و پيشواى انسانها قرار داد،

    و آن قدر كرامت و بزرگى از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن را نيز در سر نمى پروراندند. 

     

    پس انديشه كنيد كه چگونه بودند آنگاه كه:

    وحدت اجتماعى داشتند،

    خواسته هاى آنان يكى،

    قلب هاى آنان يكسان،

    و دست هاى آنان مدد كار يكديگر،

    شمشيرها يارى كننده،

    نگاه ها به يك سو دوخته،

    و اراده ها واحد و همسو بود

    آيا در آن حال مالك و سرپرست سراسر زمين نبودند

    و رهبر و پيشواى همه دنيا نشدند. 

    پس به پايان كار آنها نيز بنگريد در آن هنگام كه

    به تفرقه و پراكندگى روى آوردند،

    و مهربانى و دوستى آنان از بين رفت،

    و سخن ها و دل هايشان گوناگون شد،

    از هم جدا شدند،

    به حزب ها و گروه ها پيوستند،

    خداوند لباس كرامت خود را از تنشان بيرون آورد،

    و نعمت هاى فراوان شيرين را از آنها گرفت،

    و داستان آنها در ميان شما عبرت انگيز باقى ماند.

    از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر،

    فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد،

    راستى چقدر حالات ملّتها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است

    در احوالات آنها روزگارى كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد.

    زمانى كه پادشاهان كسرى و قيصر بر آنان حكومت مى كردند،

    و آنها را از سرزمين هاى آباد، از كناره هاى دجله و فرات، و از محيطهاى سر سبز و خرّم دور كردند،

    و به صحراهاى كم گياه، و بى آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمين هايى كه زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند،

    آنان را در مكان هاى نامناسب، مسكين و فقير، همنشين شتران ساختند،

    خانه هاشان پست ترين خانه ملّت ها، و سرزمين زندگيشان خشك ترين بيابان ها بود.

    نه دعوت حقّى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده شوند،

    و نه سايه محبّتى وجود داشت كه در عزّت آن زندگى كنند.

    حالات آنان دگرگون، و قدرت آنان پراكنده، و جمعيّت انبوهشان متفرّق بود.

    در بلايى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند،

    دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش مى كردند،

    و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگرى هاى پياپى در ميانشان رواج يافته بود. 

     

    بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از زبان حضرت علی (ماهیت اسلام)


    حال به نعمت هاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنان فروريخت بنگريد،

    كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد.

    و با دعوتش آنها را به وحدت رساند

    چگونه نعمت هاى الهى بالهاى كرامت خود را بر آنان گستراند،

    و جويبارهاى آسايش و رفاه بر ايشان روان ساخت

    و تمام بركات آيين حق، آنها را در بر گرفت

    در ميان نعمت ها غرق گشتند،

    و در خرّمى زندگانى شادمان شدند،

    امور اجتماعى آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد،

    و در پرتو عزّتى پايدار آرام گرفتند،

    و به حكومتى پايدار رسيدند.

    آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند،

    و سلاطين روى زمين گرديدند،

    و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند،

    و قوانين الهى را بر كسانى اجراء مى كردند كه مجريان احكام بودند،

    و در گذشته كسى قدرت در هم شكستن نيروى آنان را نداشت،

    و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمى پروراند.


     علل سقوط در امت اسلامی 


    آگاه باشيد كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشيديد،

    و با زنده كردن ارزش هاى جاهليّت، دژ محكم الهى را در هم شكستيد،

    در حالى كه خداوند بر اين امّت اسلامى بر «وحدت و برادرى» منّت گذارده بود،

    كه در سايه آن زندگى كنند،

    نعمتى بود كه هيچ ارزشى نمى توان همانند آن تصوّر كرد،

    زيرا از هر ارزشى گران قدرتر، و از هر كرامتى والاتر بود. 

    بدانيد كه پس از هجرت، دوباره چونان اعراب باديه نشين شده ايد،

    و پس از وحدت و برادرى به احزاب گوناگون تبديل گشته ايد،

    از اسلام تنها نام آن، و از ايمان جز نشانى را نمى شناسيد.

    شعار مى دهيد: آتش آرى، ننگ هرگز

    گويا مى خواهيد اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره كنيد

    و پيمانى را كه خدا براى حفظ حرمت مسلمين در زمين، و عامل امنيّت و آرامش مردم قرار داد بشكنيد.

    همانا اگر شما به غير اسلام پناه بريد، كافران با شما نبرد خواهند كرد.

    آنگاه نه جبرئيل و نه ميكائيل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند كه شما را يارى دهند،

    و چاره اى جز نبرد با شمشير نداريد تا خدا در ميان شما حكم نمايد. 

    مردم!

    از مثل هاى قرآن در باره كسانى كه عذاب و كيفر شدند،

    و روزهاى سخت آنان، و آسيب هاى شديدى كه ديدند آگاهيد،

    پس وعده عذاب خدا را دور مپنداريد،

    و به عذر اينكه آگاهى نداريد خود را گرفتار نسازيد،

    و انتقام خدا را سبك، و خود را از كيفر الهى ايمن مپنداريد،

    زيرا كه خداى سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براى ترك امر به معروف، و نهى از منكر.

    پس خدا، بى خردان را براى نافرمانى،

    و خردمندان را براى ترك باز داشتن ديگران از گناه، لعنت كرد.

    آگاه باشيد!

    شما رشته پيوند با اسلام را قطع،

    و اجراى حدود الهى را تعطيل،

    و احكام اسلام را به فراموشى سپرده ايد.


    علی از زبان علی ( قاطعيّت امام در نبرد با منحرفان )


    آگاه باشيد!

    خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوز كار،

    پيمان شكنان و فساد كنندگان در زمين فرمان داد:

    با ناكثان پيمان شكن جنگيدم،

    و با قاسطين تجاوز كار جهاد كردم،

    و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم،

    و رهبر خوارج (شيطان ردهه) بانگ صاعقه اى قلبش را به تپش آورد و سينه اش را لرزاند و كارش را ساخت.

    حال تنها اندكى از سركشان و ستمگران باقى ماندند،

    كه اگر خداوند مرا باقى گذارد با حمله ديگرى نابودشان خواهم كرد،

    و حكومت حق را در سراسر كشور اسلامى پايدار خواهم كرد،

    جز مناطق پراكنده و دور دست.

    من در خردسالى، بزرگان عرب را به خاك افكندم،

    و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شكستم.


    شما موقعيّت مرا نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در خويشاوندى نزديك، در مقام و منزلت ويژه مى دانيد،

    پيامبر مرا در اتاق خويش مى نشاند،

    در حالى كه كودك بودم مرا در آغوش خود مى گرفت،

    و در بستر مخصوص خود مى خوابانيد،

    بدنش را به بدن من مى چسباند،

    و بوى پاكيزه خود را به من مى بوياند،

    و گاهى غذايى را لقمه لقمه در دهانم مى گذارد،

    هرگز دروغى در گفتار من، و اشتباهى در كردارم نيافت. 

     

    پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام علی 


    از همان لحظه اى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را از شير گرفتند،

    خداوند بزرگ ترين فرشته (جبرئيل) خود را مأمور تربيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرد

    تا شب و روز، او را به راه هاى بزرگوارى و راستى و اخلاق نيكو راهنمايى كند،

    و من همواره با پيامبر بودم چونان فرزند كه همواره با مادر است،

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هر روز نشانه تازه اى از اخلاق نيكو را برايم آشكار مى فرمود،

    و به من فرمان مى داد كه به او اقتداء نمايم. 

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چند ماه از سال را در غار حراء مى گذراند،

    تنها من او را مشاهده مى كردم،

    و كسى جز من او را نمى ديد،

    در آن روزها، در هيچ خانه اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه خديجه هم در آن بود

    و من سوّمين آنان بودم.

    من نور وحى و رسالت را مى ديدم، و بوى نبوّت را مى بوييدم. 

    من هنگامى كه وحى بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرود مى آمد، ناله شيطان را شنيدم،

    گفتم اى رسول خدا، اين ناله كيست؟

    گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد.

    و فرمود: «على تو آنچه را من مى شنوم، مى شنوى، و آنچه را كه من مى بينم، مى بينى، جز اينكه تو پيامبر نيستى، بلكه وزير من بوده و به راه خير مى روى».


    من با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودم آنگاه كه سران قريش نزد او آمدند و گفتند: «اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تو ادّعاى بزرگى كردى، كه هيچيك از پدران و خاندانت نكردند، ما از تو معجزه اى مى خواهيم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهى، مى دانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايى، و اگر از انجام آن سرباز زنى، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگويى». 


    پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود «شما چه مى خواهيد؟»

    گفتند: «اين درخت را بخوان تا از ريشه كنده شود و در پيش تو بايستد»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست.
    حال اگر خداوند اين كار را بكند آيا ايمان مى آوريد و به حق شهادت مى دهيد؟

    گفتند: آرى،

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: من بزودى نشانتان مى دهم آنچه را كه درخواست كرديد،

    و همانا بهتر از هر كس مى دانم كه شما به خير و نيكى باز نخواهيد گشت،

    زيرا در ميان شما كسى است كه كشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد،

    و كسى است كه جنگ احزاب را تدارك خواهد كرد.

    سپس به درخت اشاره كرد و فرمود: «اى درخت اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارى، و مى دانى من پيامبر خدايم، از زمين با ريشه هايت در آى، و به فرمان خدا در پيش روى من قرار گير». 

    سوگند به پيامبرى كه خدا او را به حق مبعوث كرد،

    درخت با ريشه هايش از زمين كنده شده، و پيش آمد

    كه با صداى شديد چونان به هم خوردن بال پرندگان، يا به هم خوردن شاخه هاى درختان، جلو آمد

    و در پيش روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاد

    كه برخى از شاخه هاى بلند خود را بر روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعضى ديگر را روى من انداخت

    و من در طرف راست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاده بودم،

    وقتى سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آيد، و نصف ديگر در جاى خود بماند»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمان داد.

    نيمى از درخت با وضعى شگفت آور و صدايى سخت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزديك شد گويا مى خواست دور آن حضرت بپيچد،

    امّا سران قريش از روى كفر و سركشى گفتند: «فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود، و به صورت اول در آيد»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور داد و چنان شد. 


    من گفتم: لا اله الا اللّه، اى رسول خدا من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان آوردم، و نخستين فردى هستم اقرار مى كنم كه درخت با فرمان خدا براى تصديق نبوّت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستى انجام داد.


    امّا سران قريش همگى گفتند: «او ساحرى است دروغگو، كه سحرى شگفت آور دارد، و سخت با مهارت است».

    و خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند: «آيا نبوّت تو را كسى جز امثال على عليه السّلام باور مى كند».

     

    مشخصات اهل تقوی


    و همانا من از كسانى هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشى نمى ترسند،

    كسانى كه سيماى آنها سيماى صدّيقان،

    و سخنانشان، سخنان نيكان است،

    شب زنده داران و روشنى بخشان روزند،

    به دامن قرآن پناه برده سنّت هاى خدا و رسولش را زنده مى كنند،

    نه تكبّر و خود پسندى دارند، و نه بر كسى برترى مى جويند،

    نه خيانتكارند و نه در زمين فساد مى كنند،

    قلب هايشان در بهشت، و پيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.

    .

    خطبه 192

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ حج و خانه کعبه در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀نبوت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, وصف فرشتگان, ماهیت اسلام و امت اسلامی, تکبّر, فلسفه آزمایشهای الهی, فلسفه احکام الهی, تعصب زشت و زیبا
    [شنبه 1399-06-08] [ 10:18:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    (در سال 38 هجرى جهت كمك به محمّد بن ابى بكر در مصر در نكوهش ياران ايراد كرد).

     

    علی از زبان علی (جهاد)


    خدا را بر آنچه كه خواسته و هر كار كه مقدّر فرموده ستايش مى كنم،

    و او را بر اين گرفتار شدنم به شما كوفيان مى ستايم.

    اى مردمى كه هر گاه فرمان دادم اطاعت نكرديد،

    و هر زمان شما را دعوت كردم پاسخ نداديد،

    هر گاه شما را مهلت مى دهم در بيهودگى فرو مى رويد،

    و در هنگامه جنگ سست و ناتوانيد،

    اگر مردم اطراف امام خود جمع شوند طعنه زده،

    و اگر شما را براى حل مشكلى بخوانند سرباز مى زنيد.

    پدر مباد دشمنان شما را براى پيروزى منتظر چه چيزى هستيد؟

    چرا براى گرفتن حق خود جهاد نمى كنيد؟

    آيا در انتظار مرگ يا ذلّت هستيد؟


    به خدا سوگند!

    اگر مرگ من فرا رسد -كه حتما خواهد رسيد- بين من و شما جدايى خواهد افتاد،

    در حالى كه من از همنشينى با شما ناراحت، و حضورتان براى من بى فايده بود.

     

    معاویه و عمر و عاص لعنه الله علیهما

     

    خدا خيرتان دهد!

    آيا دينى نيست كه شما را گرد آورد؟

    آيا غيرتى نيست كه شما را براى جنگ با دشمن بسيج كند؟

    شگفت آور نيست كه معاويه انسان هاى جفا كار پست را مى خواند

    و آنها بدون انتظار كمك و بخششى از او پيروى مى كنند

    و من شما را براى يارى حق مى خوانم،

    در حالى كه شما بازماندگان اسلام، و يادگار مسلمانان پيشين مى باشيد،

    با كمك و عطايا شما را دعوت مى كنم

    ولى از اطراف من پراكنده مى شويد، و به تفرقه و اختلاف روى مى آوريد.

    نه از دستورات من راضى مى شويد،

    و نه شما را به خشم مى آورد كه بر ضد من اجتماع كنيد،

    اكنون دوست داشتنى ترين چيزى كه آرزو مى كنم، مرگ است.

    كتاب خدا را به شما آموختم،

    و راه و رسم استدلال را به شما آموزش دادم،

    و آنچه را كه نمى شناختيد به شما شناساندم،

    و دانشى را كه به كامتان سازگار نبود جرعه جرعه به شما نوشاندم.

    اى كاش نابينا مى ديد و خفته بيدار مى شد.

    سوگند به خدا چه نادان مردمى كه رهبر آنان معاويه، و آموزگارشان پسر نابغه (عمرو عاص) باشد.

    .

    خطبه 180

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عمر و عاص در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [سه شنبه 1399-06-04] [ 12:45:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علم امام علی از زبان امام علی ...
    علم امام علی از زبان امام علی

    رعایت تقوی ( نكوهش غافلان)


    اى بى خبرانى كه آنى مورد غفلت نيستيد،

    و اى ترك كنندگان فرامين الهى كه از تمامى كارهايتان بازخواست مى شويد

    شما را چه شده است كه از خداى خود روى گردان و به غير او گرايش داريد

    چونان چارپايانى كه چوپان آنها را در بيابانى و با خيز، و آب هايى بيمارى زا رها كرده است.

    گوسفندان پروار را مى مانيد كه براى كارد قصّاب آماده اند

    ولى خودشان نمى دانند

    چه آن كه هر گاه به گوسفندان با مقدارى علف نيكى كنند يك روز خود را يك عمر پندارند،

    و زندگى را در سير شدن شكم ها مى نگرند.

     

    علی از زبان علی ( علوم بى پايان امام عليه السّلام)


    سوگند به خدا!

    اگر بخواهم مى توانم هر كدام شما را از آغاز و پايان كارش،

    و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم،

    امّا از آن مى ترسم كه با اينگونه خبرها نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كافر شويد،

    آگاه باشيد!

    كه من اين اسرار گرانبها را به ياران راز دار و مورد اطمينان خود مى سپارم.

    سوگند به خدايى كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به حق برانگيخت،

    و او را برگزيد،

    جز به راستى سخن نگويم.

    پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همه اطلاعات را به من سپرده است،

    و از محل هلاكت آن كس كه هلاك مى شود،

    و جاى نجات كسى كه نجات مى يابد،

    و پايان اين حكومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است.

    هيچ حادثه اى بر من نگذشت جز آن كه در گوشم نجوا كرد، و مرا مطّلع ساخت.


    اى مردم سوگند به خدا!

    من شما را به هيچ طاعتى وادار نمى كنم مگر آن كه پيش از آن خود، عمل كرده ام،

    و از معصيتى شما را باز نمى دارم جز آن كه پيش از آن، ترك گفته ام.

    .

    خطبه 175

    نهج البلاغه

    .

    موسس اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-06-03] [ 01:06:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه درباره عثمان ...
    افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه درباره عثمان

    (در باره طلحه فرزند عبيد اللّه در سال 36 هجرى كه در آستانه جنگ جمل فرمود).

     

    علی از زبان علی (افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه درباره عثمان)


    تا بوده ام مرا از جنگ نترسانده،

    و از ضربت شمشير نهراسانده اند،

    من به وعده پيروزى كه پروردگارم داده است استوارم.


    به خدا سوگند!

    طلحة بن عبيد الله، براى خونخواهى عثمان شورش نكرد،

    جز اينكه مى ترسيد خون عثمان از او مطالبه شود،

    زيرا او خود متّهم به قتل عثمان است،

    كه در ميان مردم از او حريص تر بر قتل عثمان يافت نمى شد.

    براى اينكه مردم را دچار شك و ترديد كند، دست به اينگونه ادّعاهاى دروغين زد.


    سوگند به خدا!

    لازم بود طلحه، نسبت به عثمان يكى از سه راه حل را انجام مى داد كه نداد:

    1- اگر پسر عفّان ستمكار بود چنانكه طلحه مى انديشيد، سزاوار بود با قاتلان عثمان همكارى مى كرد، و از ياران عثمان دورى مى گزيد،

    2- يا اگر عثمان مظلوم بود مى بايست از كشته شدن او جلوگيرى مى كرد و نسبت به كارهاى عثمان عذرهاى موجّه و عموم پسندى را طرح مى كرد (تا خشم مردم فرو نشين)

    3- و اگر نسبت به امور عثمان شك و ترديد داشت خوب بود كه از مردم خشمگين كناره مى گرفت و به انزوا پناه برده و مردم را با عثمان وا مى گذاشت.


    امّا او هيچ كدام از سه راه حل را انجام نداد،

    و به كارى دست زد كه دليل روشنى براى انجام آن نداشت،

    و عذرهايى آورد كه مردم پسند نيست.

    .

    خطبه 174

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 12:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روش هدایت کردن امام علی در واقعه جنگ جمل ...
    روش هدایت کردن امام علی  در واقعه جنگ جمل

    (در آستانه جنگ بصره، در سال 36 هجرى، گروهى از اعراب، كليب جرمى را جهت آگاهى از حقيقت و دانستن علل مبارزه امام عليه السّلام با ناكثين به نمايندگى نزد حضرت على عليه السّلام فرستادند. امام به گونه اى با آن شخص صحبت فرمود كه حقيقت را دريافت. آنگاه به او فرمود: بيعت كن. وى گفت: من نماينده گروهى هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كارى اقدام نمى كنم. امام فرمود):

     

    علی از زبان علی (روش هدايت كردن در واقعه جنگ جمل)


    اگر آنها تو را مى فرستادند كه محل ريزش باران را بيابى، سپس به سوى آنان باز مى گشتى و از گياه و سبزه و آب خبر مى دادى، اگر مخالفت مى كردند، و به سرزمين هاى خشك و بى آب روى مى آوردند تو چه مى كردى؟

    گفت: آنها را رها مى كردم و به سوى آب و گياه مى رفتم؛

    امام فرمود: پس دستت را براى بيعت كردن بگشاى.

    مرد گفت: سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق، توانايى مخالفت نداشتم و با امام عليه السّلام بيعت كردم.

    .

    خطبه 170

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 12:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    علی از زبان علی (وصف كشور دارى خويش)


    با شما به نيكويى زندگى كردم،

    و به قدر توان از هر سو نگهبانى شما دادم،

    و از بندهاى بردگى و ذلّت شما را نجات داده،

    و از حلقه هاى ستم رهايى بخشيدم،

    تا سپاسگزارى فراوان من برابر نيكى اندك شما باشد،

    و چشم پوشى از زشتى هاى بسيار شما كه به چشم ديدم و با بدن لمس كردم.

    .

    خطبه 159

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-05-27] [ 06:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی(ماجرای خلافت) ...
    علی از زبان علی(ماجرای خلافت)

    (در سال 23 هجرى وقتى در شوراى شش نفره تنها با تأييد داماد عثمان «عبد الرحمن» به عثمان رأى دادند و حقائق مسلّم را ناديده گرفتند، فرمود).

     

    علی از زبان علی


    مردم هيچ كس پيش از من در پذيرش دعوت حق شتاب نداشت،

    و چون من كسى در صله رحم، و بخشش فراوان تلاش نكرد،

    پس به سخن من گوش فرا دهيد،

    و منطق مرا در يابيد،

    كه در آينده اى نه چندان دور براى تصاحب خلافت شمشيرها كشيده شده،

    و عهد و پيمان ها شكسته خواهد شد،

    تا آن كه بعضى از شما پيشواى گمراهان و پيرو جاهلان خواهيد شد.

    .

    خطبه 139

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
    [پنجشنبه 1399-05-16] [ 08:29:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نفرین از زبان حضرت علی ...
    نفرین از زبان حضرت علی

    مشاجره اى بين امام عليه السّلام و عثمان در گرفت. مغيره پسر اخنس، كه يكى از منافقان بود به عثمان گفت من او را كفايت مى كنم، امام على عليه السّلام به مغيره فرمود:

     

    علی از زبان علی(نفرین)


    اى فرزند لعنت شده دم بريده، و درخت بى شاخ و برگ و ريشه، تو مرا كفايت مى كنى؟

    به خدا سوگند!

    كسى را كه تو ياور باشى، خدايش نيرومند نگرداند،

    و آن كس را كه تو دست گيرى، بر جاى نمى ماند.

    از نزد ما بيرون رو، خدا خير را از تو دور سازد،

    پس هر چه خواهى تلاش كن.

    خداوند تو را باقى نگذارد، اگر از آنچه مى توانى انجام ندهى.

    .

    خطبه 135

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ✔مطلب ندارد
     [ 07:48:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      محور سنگ آسیاب ...
    محور سنگ آسیاب

    ویژگی حاکم از منظر حضرت علی 


    امام (علیه السلام) فرمود شما را چه شده، آيا لال هستيد؟

    گروهى گفتند: اى امير المؤمنين، اگر تو حركت كنى با تو حركت مى كنيم.

    فرمود: شما را چه مى شود! هرگز ره رستگارى نپوييد و به راه عدل هدايت نگرديد.

    آيا در چنين شرايطى سزاوار است كه من از شهر خارج شوم؟

    هم اكنون بايد مردى از شما كه من از شجاعت و دلاورى او راضى و به او اطمينان داشته باشم، به سوى دشمن كوچ كند.

    و براى من سزاوار نيست كه لشكر و شهر و بيت المال و جمع آورى خراج و قضاوت بين مسلمانان، و گرفتن حقوق درخواست كنندگان را رها سازم،

    آنگاه با دسته اى بيرون روم، و به دنبال دسته اى به راه افتم

    و چونان تير نتراشيده در جعبه اى خالى به اين سو و آن سو سرگردان شوم.

    من چونان محور سنگ آسياب، بايد بر جاى خود استوار بمانم  تا همه امور كشور، پيرامون من و به وسيله من به گردش در آيد.

    اگر من از محور خود دور شوم مدار آن بلرزد و سنگ زيرين آن فرو ريزد.

    به حقّ خدا سوگند كه اين پيشنهاد بدى است.

     

    علی از زبان علی

     

    به خدا سوگند!

    اگر اميدوارى به شهادت در راه خدا را نداشتم،

    پاى در ركاب كرده از ميان شما مى رفتم،

    و شما را نمى طلبيدم چندان كه باد شمال و جنوب مى وزد،

    زيرا شما بسيار طعنه زن، عيب جو، رويگردان از حق، و پر مكر و حيله ايد.

    مادام كه افكار شما پراكنده است فراوانى تعداد شما سودى ندارد،

    من شما را به راه روشنى بردم كه جز هلاك خواهان، هلاك نگردند.

    آن كس كه استقامت كرد به سوى بهشت شتافت و آن كس كه لغزيد در آتش سرنگون شد.

    .

    خطبه 119

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [شنبه 1399-05-11] [ 05:53:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ویژگی یاران حضرت علی ...
    ویژگی یاران حضرت علی

    (پس از جنگ جمل در سال 36 هجرى در ستايش از ياران ايراد كرد).

     

    علی از زبان علی (وصف ویژگی یاران )


    شما ياران حق و برادران دينى من مى باشيد،

    در روز جنگ چون سپر محافظ دور كننده ضربت ها،

    و در خلوت ها محرم اسرار منيد،

    با كمك شما پشت كنندگان به حق را مى كوبم و به راه مى آورم،

    و فرمانبردارى استقبال كنندگان را اميدوارم.

    پس مرا، با خير خواهى خالصانه، و سالم از هر گونه شك و ترديد، يارى كنيد.

    به خدا سوگند من به مردم از خودشان سزاوارترم.

    .

    خطبه118

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, ویژگی های اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی
     [ 05:42:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی، وصف یاران از زبان علی ...
    علی از زبان علی، وصف یاران از زبان علی

     ويژگى هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از زبان حضرت علی


    خداوند پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را فرستاد تا دعوت كننده به حق، و گواه اعمال خلق باشد.

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بدون سستى و كوتاهى، رسالت پروردگارش را رسانيد،

    و در راه خدا با دشمنانش بدون عذر تراشى جنگيد.

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پيشواى پرهيزكاران، و روشنى بخش چشم هدايت شدگان است.

     

    علی از زبان علی (تقوی)


    مردم اگر شما همانند من از آنچه بر شما پنهان است با خبر بوديد، از خانه ها كوچ مى كرديد،

    در بيابان ها سرگردان مى شديد،

    و بر كردارتان اشك مى ريختيد

    و چونان زنان مصيبت ديده بر سر و سينه مى زديد

    سرمايه خود را بدون نگهبان و جانشين رها مى كرديد

    و هر كدام از شما تنها به كار خود مى پرداختيد،

    و به ديگرى توجّهى نداشتيد.

    افسوس! آنچه را به شما تذّكر دادند فراموش كرديد

    ، و از آنچه شما را ترساندند، ايمن گشتيد

    گويا عقل از سرتان پريده، و كارهاى شما آشفته شده است.


    به خدا سوگند!

     دوست داشتم كه خدا ميان من و شما جدايى اندازد،

    و مرا به كسى كه نسبت به من سزاوارتر است ملحق فرمايد.

     

    وصف اصحاب و یاران پیامبر صلی الله علیه و آله


    به خدا سوگند!

    آنان مردمى بودند، نيك انديش،

    ترجيح دهنده بردبارى،

    گويندگان حق،

    و ترك كنندگان ستم.

    پيش از ما به راه راست قدم گذاشته و شتابان رفتند

    و در به دست آوردن زندگى جاويدان آخرت و كرامت گوارا، پيروز شدند.

     

    خبر از خونريزى و شكمبارگى حجّاج بن يوسف ثقفى


    آگاه باشيد!

    به خدا سوگند پسركى از طايفه ثقيف (حجّاج بن يوسف) بر شما مسلّط مى گردد كه هوسباز و گردن كش و ستمگر است، سبزه زارهاى «اموال و داراييها» شما را مى چرد و چربى شما را آب مى كند. ابو وذحه: بس كن.

    .

    خطبه 116

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, ویژگی های اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی
     [ 05:33:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    خداشناسی

     

    ستايش خداوندى را كه اوّل هر نخستين است

    و آخر هر گونه آخرى،

    چون پيش از او چيزى نيست.

    بايد كه ابتدايى نداشته باشد،

    و چون پس از او چيزى نيست پس پايانى نخواهد داشت،

    و گواهى مى دهم كه جز او خدايى نيست،

    و خدا يكى است، آن گواهى كه با درون و برون و قلب و زبان، هماهنگ باشد.

     

    علی از زبان علی

     

    اى مردم دشمنى و مخالفت با من، شما را تا مرز گناه نراند،

    و نافرمانى از من شما را به پيروى از هواى نفس نكشاند، و به هنگام شنيدن سخن من، به گوشه چشم، يكديگر را ننگريد.

     

    معاویه و خبر از حوادث خونين آينده


    سوگند به آن كس كه دانه را شكافت، و جانداران را آفريد،

    آنچه به شما خبر مى دهم از پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم است، نه گوينده دروغ گفت و نه شنونده نا آگاه بود.

    گويا مى بينم شخص سخت گمراهى را كه از شام فرياد زند

    و بتازد و پرچم هاى خود را در اطراف كوفه بپراكند،

    و چون دهان گشايد و سركشى كند

    و جاى پايش بر زمين محكم گردد،

    فتنه فرزند خويش را به دندان گيرد و آتش جنگ شعله ور شود.

    روزها با چهره عبوس و گرفته ظاهر شوند

    و شب و روز با رنج و اندوه بگذرند.

    و آنگاه كه كشتزار او به بار نشست،

    و ميوه او آب دار شد،

    و چون شتر مست خروشيد،

    و چون برق درخشيد،

    پرچم هاى سپاه فتنه از هر سو به اهتزاز در آيد

     و چونان شب تار و درياى متلاطم به مردم روى آورند.

    از آن بيشتر، چه طوفانهاى سختى كه شهر كوفه را بشكافد،

    و چه تند بادهايى كه بر آن وزيدن گيرد،

    و به زودى دستجات مختلف به جان يكديگر يورش آورند:

    آنها كه بر سر پا ايستاده اند درو شوند، و آنها كه بر زمين افتادند لگد مال گردند.

    ادامه »

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-05-06] [ 11:40:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    خداشناسی


    اگر خداوند، ستمگر را چند روزى مهلت دهد، از باز پرسى و عذاب او غفلت نمى كند

    و او بر سر راه، در كمين گاه ستمگران است

    و گلوى آنها را در دست گرفته تا از فرو رفتن آب دريغ دارد.

     

    علی از زبان علی


    آگاه باشيد! به خدايى كه جانم در دست اوست، شاميان بر شما پيروز خواهند شد،

    نه از آن رو كه از شما به حق سزاوارترند؛ بلكه در راه باطلى كه زمامدارشان مى رود شتابان فرمان بردارند.

    و شما در گرفتن حق من سستى مى ورزيد.

    هر آينه، ملّت هاى جهان صبح مى كنند در حالى كه از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند. من صبح مى كنم در حالى كه از ستمگرى پيروان خود وحشت دارم.

    شما را براى جهاد با دشمن بر انگيختم، امّا كوچ نكرديد،

    حق را به گوش شما خواندم ولى نشنيديد،

    و در آشكار و نهان شما را دعوت كردم، اجابت نكرديد،

    پند و اندرزتان دادم، قبول نكرديد.

    آيا حاضران غائب مى باشيد و يا بردگانى در شكل مالكان؟
    فرمان خدا را بر شما مى خوانم از آن فرار مى كنيد،

    و با اندرزهاى رسا و گويا شما را پند مى دهم از آن پراكنده مى شويد،

    شما را به مبارزه با سركشان ترغيب مى كنم، هنوز سخنانم به آخر نرسيده، چون مردم سبا، متفرّق شده، به جلسات خود باز مى گرديد،

    و در لباس پند و اندرز، يكديگر را فريب مى دهيد تا أثر تذكّرات مرا از بين ببريد.

    صبحگاهان كجى هاى شما را راست مى كنم، شامگاهان به حالت اوّل بر مى گرديد،

    چونان كمان سختى كه نه كسى قدرت راست كردن آن را دارد و نه خودش قابليّت راست شدن را دارا است.

    اى مردم كه بدن هاى شما حاضر و عقل هاى شما پنهان و افكار و آراء شما گوناگون است و زمامداران شما دچار مشكلات شمايند.

    رهبر شما از خدا اطاعت مى كند، شما با او مخالفت مى كنيد،

    امّا رهبر شاميان خداى را معصيت مى كند، از او فرمانبردارند.


    به خدا سوگند!

    دوست دارم معاويه شما را با نفرات خود مانند مبادله درهم و دينار با من سودا كند،

    ده نفر از شما را بگيرد و يك نفر از آنها را به من بدهد.

    اى اهل كوفه گرفتار شما شده ام كه سه چيز داريد و دو چيز نداريد: كرهايى با گوش هاى شنوا، گنگ هايى با زبان گويا، كورانى با چشمهاى بينا. نه در روز جنگ از آزادگانيد، و نه به هنگام بلا و سختى برادران يك رنگ مى باشيد. تهى دست مانيد.


    اى مردم!

    شما چونان شتران دور مانده از ساربان مى باشيد، كه اگر از سويى جمع آورى شوند از ديگر سو، پراكنده مى گردند.


    به خدا سوگند!

    مى بينم كه اگر جنگ سخت شود و آتش آن شعله گيرد و گرمى آن سوزان، پسر ابو طالب را رها مى كنيد و مانند جدا شدن زن حامله پس از زايمان از فرزندش، هر يك به سويى مى گريزيد.

    و من در پى آن نشانه ها روانم كه پروردگارم مرا رهنمون شده و آن راه را مى روم كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گشوده،

    و همانا من به راه روشن حق گام به گام ره مى سپارم.

     

    جایگاه اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله:


    مردم به اهل بيت پيامبرتان بنگريد، از آن سو كه گام بر مى دارند برويد،

    قدم جاى قدمشان بگذاريد،

    آنها شما را هرگز از راه هدايت بيرون نمى برند،

    و به پستى و هلاكت باز نمى گردانند.

    اگر سكوت كردند سكوت كنيد،

    و اگر قيام كردند قيام كنيد،

    از آنها پيشى نگيريد كه گمراه مى شويد، و از آنان عقب نمانيد كه نابود مى گرديد.

     

    وصف اصحاب پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم:


    من اصحاب محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را ديدم، 

    اما هيچ كدام از شما را همانند آنان نمى نگرم،

    آنها صبح مى كردند در حالى كه موهاى ژوليده و چهره هاى غبار آلوده داشتند،

    شب را تا صبح در حال سجده و قيام به عبادت مى گذراندند،

    و پيشانى و گونه هاى صورت را در پيشگاه خدا بر خاك مى ساييدند،

    با ياد معاد چنان نا آرام بودند گويا بر روى آتش ايستاده اند.

    بر پيشانى آنها از سجده هاى طولانى پينه بسته بود (چون پينه زانوهاى بزها)

    اگر نام خدا برده مى شد چنان مى گريستند كه گريبان هاى آنان تر مى شد.

    و چون درخت در روز تند باد مى لرزيدند، از كيفرى كه از آن بيم داشتند، يا براى پاداشى كه به آن اميدوار بودند.

    .

    خطبه 97

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    ادامه »

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀ضرورت امامت و جایگاه اهل بیت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, ویژگی های اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی
    [شنبه 1399-05-04] [ 12:11:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ماهیت شبهه و خبر از آینده ...
    ماهیت شبهه و خبر از آینده


    (برخى از مورّخان نقل كرده اند كه اين سخنرانى امام عليه السّلام پس از حادثه جنگ نهروان در سال 38 هجرى ايراد شد).

     

    علی از زبان علی (بیان برخی ويژگى هاى علمى و سياسى خودشان)


    پس از حمد و ستايش پروردگار!

    اى مردم من بودم كه چشم فتنه را كندم،

    و جز من هيچ كس جرأت چنين كارى را نداشت،

    آنگاه كه امواج سياهى ها بالا گرفت و به آخرين درجه شدّت خود رسيد.

    پس از من بپرسيد پيش از آن كه مرا نيابيد.


    سوگند به خدايى كه جانم در دست اوست،

    نمى پرسيد از چيزى كه ميان شما تا روز قيامت مى گذرد،

    و نه از گروهى كه صد نفر را هدايت يا گمراه مى سازد، جز آن كه شما را آگاه مى سازم و پاسخ مى دهم.

    و از آن كه مردم را بدان مى خواند و آن كه رهبريشان مى كند

    و آن كه آنان را مى راند،

    و آنجا كه فرود مى آيند

    و آنجا كه بار گشايند

    و آن كه از آنها كشته شود و آن كه بميرد، خبر مى دهم.

    آن روز كه مرا از دست داديد،

    و نگرانى ها و مشكلات بر شما باريدن گرفت،

    و بسيارى از پرسش كنندگان به حيرت فرو رفته مى گويند سر انجام چه خواهد شد؟

    كه گروه بسيارى از پرسش شوندگان از پاسخ دادن فرو مانند.

     

     خبر از فتنه هاى آينده


    اين حوادث هنگامى رخ نشان مى دهد كه جنگ در ميان شما طولانى شود،

    و دنيا چنان بر شما تنگ گردد كه ايّام بلا را طولانى پنداريد،

    تا روزى كه خداوند پرچم فتح و پيروزى را براى باقى مانده نيكان شما به اهتزاز در آورد (زمان ظهور حضرت حجّت عجل اللّه تعالى فرجه الشريف).

     

    برخورد با شبهات و ماهیت آن

     

    فتنه ها آنگاه كه روى آورند با حق شباهت دارند،

    و چون پشت كنند حقيقت چنانكه هست، نشان داده مى شود،

    فتنه ها چون مى آيند شناخته نمى شوند،

    و چون مى گذرند، شناخته مى شوند،

    فتنه ها چون گرد بادها مى چرخند،

    از همه جا عبور مى كنند،

    در بعضى از شهرها حادثه مى آفرينند

    و از برخى شهرها مى گذرند. 

     

     خبر از فتنه هاى بنى اميّه ( معاویه و خاندان او لعنه الله علیهم)


    آگاه باشيد!

    همانا ترسناكترين فتنه ها در نظر من، فتنه بنى اميّه بر شما است،

    فتنه اى كور و ظلمانى كه سلطه اش همه جا را فرا گرفته و بلاى آن دامنگير نيكوكاران است.

    هر كس آن فتنه ها را بشناسد نگرانى و سختى آن دامنگيرش گردد،

    و هر كس كه فتنه ها را نشناسد، حادثه اى براى او رخ نخواهد داد.


    به خدا سوگند!

    بنى اميّه بعد از من براى شما زمامداران بدى خواهند بود،

    آنان چونان شتر سركشى كه دست به زمين كوبد و لگد زند و با دندان گاز گيرد و از دوشيدن شير امتناع ورزد، با شما چنين برخوردارى دارند،

    و از شما كسى باقى نگذارند، جز آن كس كه براى آنها سودمند باشد يا آزارى بدانها نرساند.

    و بلاى فرزندان بنى اميّه، بر شما طولانى خواهد ماند

    چندان كه يارى خواستن شما از ايشان چون يارى خواستن بنده باشد از مولاى خويش يا تسليم شده از پيشواى خود.

    فتنه هاى بنى اميّه پياپى با چهره اى زشت و ترس آور، و ظلمتى با تاريكى عصر جاهليّت، بر شما فرود مى آيد.

    نه نور هدايتى در آن پيدا، و نه پرچم نجاتى در آن روزگاران بچشم مى خورد.


    ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از آن فتنه ها در امانيم

    و مردم را بدان نمى خوانيم،

    سپس خدا فتنه هاى بنى اميّه را نابود، و از شما جدا خواهد ساخت مانند جدا شدن پوست از گوشت، كه با دست قصّابى انجام پذيرد.

    خدا با دست افرادى، خوارى و ذلّت را به فرزندان اميّه مى چشاند كه به سختى آنها را كنار مى زنند،

    و جام تلخ بلا و ناراحتى و مصيبت را در كامشان مى ريزند،

    و جز شمشير چيزى به آنها نمى دهند،

    و جز لباس ترس بر آنها نپوشانند.

    در آن هنگام، قريش دوست دارد آنچه در دنياست بدهد تا يك بار مرا بنگرد،

    گر چه لحظه كوتاهى (به اندازه كشتن شترى) باشد،

    تا با اصرار چيزى را بپذيرم كه امروز پاره اى از آن را مى خواهم نمى دهند.

    .

    خطبه 93

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ادامه »

    موضوعات: ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀برخورد با شبهات و فتنه ها, ✔مطلب ندارد
    [یکشنبه 1399-04-01] [ 12:11:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی بعد از مرگ عثمان ...
    علی از زبان علی بعد از مرگ عثمان

    (پس از قتل عثمان آنگاه كه مردم هجوم آوردند تا با امام على عليه السّلام بيعت كنند، در روز جمعه 25 ذى الحجّه سال 35 هجرى در مدينه فرمود).

     

    علی از زبان علی بعد از مرگ عثمان


    مرا واگذاريد و ديگرى را به دست آريد،

    زيرا ما به استقبال حوادث و امورى مى رويم كه رنگارنگ و فتنه آميز است،

    و چهره هاى گوناگون دارد

    و دل ها بر اين بيعت ثابت و عقل ها بر اين پيمان استوار نمى ماند،

    چهره افق حقيقت را (در دوران خلافت سه خليفه) ابرهاى تيره فساد گرفته، و راه مستقيم حق ناشناخته ماند.


    آگاه باشيد!

    اگر دعوت شما را بپذيرم، بر أساس آنچه كه مى دانم با شما رفتار مى كنم

    و به گفتار اين و آن، و سر زنش سرزنش كنندگان گوش فرا نمى دهم.

    اگر مرا رها كنيد چون يكى از شما هستم كه شايد شنواتر، و مطيع تر از شما نسبت به رييس حكومت باشم،

    در حالى كه من وزير و مشاورتان باشم بهتر است كه امير و رهبر شما گردم.

    .

    خطبه92

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [یکشنبه 1399-03-25] [ 11:34:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی در زمان عثمان ...
    علی از زبان علی در زمان عثمان

    در ذى الحجّه سال 23 هجرى پس از قتل عمر، در روز شورا آن هنگام كه مردم به ناحق، براى بيعت كردن با عثمان جمع شدند، فرمود: 

    همانا مى دانيد كه سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم.

    سوگند به خدا! به آنچه انجام داده ايد گردن مى نهم، تا هنگامى كه اوضاع مسلمين رو براه باشد، و از هم نپاشد، و جز من به ديگرى ستم نشود، و پاداش اين گذشت و سكوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم، و از آن همه زر و زيورى كه به دنبال آن حركت مى كنيد، پرهيز مى كنم.

    .

    خطبه74

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
    [یکشنبه 1399-02-21] [ 06:28:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علت سستی در جهاد ...
    علت سستی در جهاد

    اين خطبه را پس از شكست شورشيان خوارج، در سال 38 هجرى براى بسيج كردن مردم جهت مبارزه با شاميان در «نخيله كوفه» ايراد فرمود.

     

    علت سستی در جهاد


    نفرين بر شما كوفيان كه از فراوانى سرزنش شما خسته شدم.

    آيا به جاى زندگى جاويدان قيامت به زندگى زود گذر دنيا رضايت داديد و بجاى عزّت و سر بلندى، بدبختى و ذلّت را انتخاب كرديد؟


    هر گاه شما را به جهاد با دشمنتان دعوت مى كنم، چشمانتان از ترس در كاسه مى گردد، گويا ترس از مرگ عقل شما را ربوده و چون انسان هاى مست از خود بيگانه شده، حيران و سرگردانيد. گويا عقل هاى خود را از دست داده و درك نمى كنيد.
    من ديگر هيچ گاه به شما اطمينان ندارم، و شما را پشتوانه خود نمى پندارم، شما ياران شرافتمندى نيستيد كه كسى به سوى شما دست دراز كند. به شتران بى ساربان مى مانيد كه هر گاه از يك طرف جمع آورى گرديد، از سوى ديگر پراكنده مى شويد.


    به خدا سوگند، شما بد وسيله اى براى افروختن آتش جنگ هستيد، شما را فريب مى دهند امّا فريب دادن نمى دانيد، سرزمين شما را پياپى مى گيرند و شما پروا نداريد، چشم دشمن براى حمله شما خواب ندارد ولى شما در غفلت به سر مى بريد.


    بخدا سوگند، شكست براى كسانى است كه دست از يارى يكديگر مى كشند.

    سوگند بخدا، اگر جنگ سخت درگير شود و حرارت و سوزش مرگ شما را در برگيرد، از اطراف فرزند ابو طالب، همانند جدا شدن سر از تن، جدا و پراكنده مى شويد.


    به خدا سوگند آن كه دشمن را بر جان خويش مسلط گرداند تا گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشكند، و پوستش را جدا سازد، عجز و ناتوانى اش بسيار بزرگ و قلب او بسيار كوچك و ضعيف است.

     

    علی از زبان علی


    تو اگر مى خواهى اينگونه باش، امّا من، به خدا سوگند از پاى ننشينم و قبل از آن كه دشمن فرصت يابد با شمشير آبديده چنان ضربه اى بر پيكر او وارد سازم كه ريزه هاى استخوان سرش را بپراكند، و بازوها و قدم هايش جدا گردد و از آن پس خدا هر چه خواهد انجام دهد.


     حقوق متقابل مردم و رهبرى


    اى مردم، مرا بر شما و شما را بر من حقّى واجب شده است، حق شما بر من، آن كه از خير خواهى شما دريغ نورزم و بيت المال را ميان شما عادلانه تقسيم كنم، و شما را آموزش دهم تا بى سواد و نادان نباشيد، و شما را تربيت كنم تا راه و رسم زندگى را بدانيد.
    و اما حق من بر شما اين است كه به بيعت با من وفادار باشيد، و در آشكار و نهان برايم خير خواهى كنيد، هر گاه شما را فرا خواندم اجابت نماييد و فرمان دادم اطاعت كنيد.

    خطبه34

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه
    [سه شنبه 1398-11-22] [ 09:46:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    در سال 36 هجرى به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين در سرزمين ذى قار، فرمود.


     
    1. علی از زبان علی
    ابن عباس مى گويد در سرزمين «ذى قار»، خدمت امام رفتم كه داشت كفش خود را پينه مى زد، تا مرا ديد، فرمود: قيمت اين كفش چقدر است؟ گفتم بهايى ندارد. فرمود: به خدا سوگند، همين كفش بى ارزش نزد من از حكومت بر شما محبوب تر است مگر اينكه حقّى را با آن به پا دارم، يا باطلى را دفع نمايم.

     

    2.پیامبر از زبان علی

    آنگاه از خيمه بيرون آمد و براى مردم چنين خطبه خواند؛
    همانا خداوند هنگامى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مبعوث فرمود كه هيچ كس از عرب، كتاب آسمانى نداشت، و ادّعاى پيامبرى نمى كرد.
    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم مردم جاهلى را تا به جايگاه كرامت انسانى پيش برد و به رستگارى رساند، كه سر نيزه هايشان كندى نپذيرفت و پيروز شدند و جامعه آنان استحكام گرفت.


     
    3. علی از زبان علی


    به خدا سوگند من از پيشتازان لشكر اسلام بودم تا آنجا كه صفوف كفر و شرك تار و مار شد.
    هرگز ناتوان نشدم و نترسيدم، هم اكنون نيز همان راه را مى روم، پرده باطل را مى شكافم تا حق را از پهلوى آن بيرون آورم. 

    مرا با قريش چه كار. به خدا سوگند، آن روز كه كافر بودند با آنها جنگيدم، و هم اكنون كه فريب خورده اند، با آنها مبارزه مى كنم. ديروز با آنها زندگى مى كردم و امروز نيز گرفتار آنها مى باشم.
    به خدا سوگند قريش از ما انتقام نمى گيرد جز به آن علّت كه خداوند ما را از ميان آنان برگزيد و گرامى داشت. ما هم آنان را در زندگى خود پذيرفتيم، پس چنان بودند كه شاعر گفته است: 
    «به جان خودم سوگند، هر صبح از شير صاف نوشيدى. و سر شير و خرماى بى هسته خوردى. 
    ما اين مقام و عظمت را به تو بخشيديم در حالى كه بلند مرتبت نبودى. و در اطراف تو با سواران خود تا صبح نگهبانى داديم و تو را حفظ كرديم».

    خطبه33

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه
    [دوشنبه 1398-11-21] [ 11:04:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه به مردم مصر ...
    نامه به مردم مصر

    ??نامه ی حضرت علی به مردم مصر که آن را همراه مالک اشتر رحمه الله علیه -هنگامی که او را حاکم مصر کرد -فرستاد.

     

    ?پیامبر صلی الله علیه و آله


    اما بعد!
    خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله را فرستاد که برای جهانیان بیم دهنده و بر پیامبران گواه باشد . چون رسول خدا درگذشت مسلمانان پس از او درباره ی خلافت به نزاع پرداختند.

     

    ?علی از زبان علی


    به خدا سوگند! هرگز تصور نمی کردم که عرب پس از درگذشت پیامبر، خلافت را از خاندان او برگرداند یا پس از پیامبر آن را از من دور کند. مرا به درد و فریاد نیاورد مگر شتافتن مردم به سوی فلان برای بیعت کردن با او.
    من مدتی دست از بیعت کشیدن تا آنکه دیدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند و مردم را به نابود کردن دین محمد فرا می خوانند.
    پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم رخنه ای در دین یا ویرانی ایی در آن خواهم دید که مصیبت آن بر من بزرگتر از محروم شدن از حکومت بر شماست. حکومتی که متاع چند روزه ی دنیاست و همچون سرابی دست خوش زوال خواهد شد یا مانند ابر از هم خواهد پاشید . پس در میان آن آشوب و بلوا قیام کردم تا آنکه باطل نابود شد و از بین رفت و دین استوار و پابرجا گردید.

    به خدا سوگند!

    اگر به تنهایی با دشمنان مواجهه می شدم و آنان تمام زمین را پر کرده بودند نه باک داشتم و نه می ترسیدم ؛ زیرا از گمراهی ای که ایشان در آن هستند و هدایتی که خود بر آن هستم، نیک آگاهم و از جانب پروردگارم بر یقینم.
    من آرزومند دیدار خدایم و در انتظار و امیدوار به ماداش نیک او هستم.


    اما دریغم می آید که حکومت این امت به دست بی خردان و بدکاران آنان افتد و مال خدا را میان خود دست به دست بگردانند و بندگان خدا را به بردگی گیرند و با صاحان بجنگند و فاسقان را همدست خود سازند ؛ زیرا از اینان کسی است که در میان شما شراب حرام نوشید [ولید بن عقبه] و حد اسلام بر او جاری شد و از اینان کسی است که تا اندک مالی نگرفت اسلام نیاورد.


    اگر از حکومت این کسان بر شما بیم نداشتم شما را بر نمی انگیختم و سرزنش نمی کردم و فرا نمی خواندم و تحریض نمی کردم و آنگاه که سرباز زدید و سستی نشان دادید ، رهایتان می کردم.

     

    جهاد


    مگر نمی بینید به مرزهایتان دست انداخته اند و شهرهایتان را اشغال و سرزمین هایتان را تصرف کرده اند و شهرهایتان در جنگ فرو رفته است؟!
    خدا شما را بیامرزد ! به سوی جنگ با دشمنانتان حرکت کنید، در خانه و کاشانه ی خود نمانید که به ستم گرفتار شوید و به ذلت بازگشته پست ترین چیز نصیب شما گردد.
    مرد جنگی همیشه بیدار است و هرکس بخوابد دشمن از او در خواب نمی شود.
    والسلام

    .

    .

    نامه ی62

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه
    [دوشنبه 1398-05-21] [ 08:15:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت