راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




اردیبهشت 1401
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر









  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      حقیقت خلقت مومن و کافر ...
    حقیقت خلقت مومن و کافر

    حقیقت خلقت مومن و کافر

     

    روایت اول)

    علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: خدای عزّوجلّ دلها و پیکرهای پیغمبران را از طینت علیین آفرید و دلهای مومنین را هم از آن طینت آفرید و پیکرهای مومنین را از پائین تر از آن قرار داد و کافران را از طینت سجین آفرید. هم دلها و هم پیکرهایشان را آنگاه این دو طینت را ممزوج ساخت. به همین جهت از مومن کافر متولد شود و کافر مومن زاید(زیرا فرزندان آدم استعداد این دو مررتبه را پیدا کردند.) و نیز به همین سبب به مومن گناه و بدی رسد و به کافر ثواب و نیکی. پس دلهای مومنان بدانچه از آن آفریده شده گرایند و دلهای کافران بدانچه از آن آفریده شده تمایل کنند.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: همانا خدای عزوجل مومن را از طینت بهشتی آفرید و کافر را از طینت دوزخی.

    فرمود: چون خدای عزّوجلّ نسبت به بنده ئی خیری خواهد روح و پیکرش را پاک سازد. از این رو هر خیری شنود آن را بشناسد و بفهمد و هر بد و زشتی شنود آن را زشت بیند.

    و شنیدم که می فرمود: طینتها بر سه گونه اند:

    الف) طینت پیغمبران و مومن هم از این طینت است. جز اینکه پیغمبران از خالص و برگزیده آن طینتند و ایشان اصل باشند و فضیلتشان  به جای خود محفوظ است و مومنین فرع باشند و از گل ثابت و چسبیده از این رو خدای عزّوجلّ میان پیغمبران و پیروانشان جدائی نیندازد.

    ب) طینت ناصبی که از گل سیاه بدبو است.

    ج) طینت مستضعفین که از خاک است.

    مومن از ایمانش دگرگون نشود و ناصبی از دشمنی خود و امر مستضعفین مربوط به خواست خداست.

     

    روایت سوم)

    عبدالله بن کیسان گوید: به امام جعفرصادق علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم. من عبدالله بن کیسان چاکر شما هستم.

    فرمود: نژادت را میشناسم، اما نژادت را نمیشناسم.

    گوید: عرض کردم من در کوهستان متولد شده و در سرزمین فارس(شیراز) بزرگ شده ام و در امر تجارت و کارهای دیگر با مردم آمیزش دارم. گاهی با مردی معاشرت می کنم و از او خوشرفتاری و حسن خلق و امانت داری میبینم. سپس از مذهبش جست و جو میکنم. معلوم میشود با شما دشمن است و با مرد دیگری معاشرت می کنم و از او بدخلقی و کمی امانت و ناپاکی میبینم. سپس جست و جو می کنم. معلوم می شود ولایت شما را دارد این چگونه است؟

    فرمود: ابن کیسان! مگر نمیدانی که خدای عز و جلّ گِلی از بهشت گرفت و گلی از دوزخ. سپس آن دو را به هم آمیخت. آنگاه این را از آن و آن را از این جدا ساخت. پس آنچه از امانت داری و حسسن خلق و خوش رفتاری در دشمنان ما بینی از جهت تماس آنهاست با طینت بهشتی  و آنچه از بی امانتی و بدخلقی و آلودگی در دوستان ما میبینی در اقر تماس آنهاست با طینت دوزخی و بالاخره با اصل خلقت خود برگردند.

     

    روایت چهارم)

    امام صادق علیه السلام: خدای عز و جلّ فرماید: «خدا زنده را از مرده بیرون آورد و بیرون آورنده مرده از زنده است.» مقصود از زنده همان مومن است که طینت او از طینت کافر بیرون آید و مقصود از مرده ای که از زنده بیرون شود. کافری است که از طینت مومن بیرون شود پس زنده مومن است و مرده کافر. این است که خدای عز و جل فرماید:« آیا کسی که مرده است و سپس ما او را زنده کنیم.»122سوره6.

    پس مقصود از مردن مومن آمیختگی طینت او با طینت کافر است و زندگی او زمانی است که خدای عزوجل به وسیله کلمه خود(جبرئیل) آنها را از یکیدگر جدا ساخت. خدای عزوجل این گونه مومن را در زمان ولادتش پس از آنکه در تاریکی بود خارج می کند و به سوی نور می برد و کافر را پس از آنکه در نور باشد خارج میکند و به سوی تاریکی میبرد. این است معنی گفتار خدای عزوجل «تا آنکه را زنده است بیم دهد و گفتار و فرمان خدا بر کافران ثابت گردد.»

     

    روایت پنجم)

    امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردم بدانند آغاز آفرینش چگونه بوده دو تن با یکدیگر اختلاف نکنند. همانا خدای عزّوجلّ پیش از آنکه مخلوق را بیافریند فرمود: آبی گوارا پدید آی. تا از تو بهشت و اهل طاعت هود را بیافرینم و آبی شور و تلخ پدید آیی تا از تو دوزخ و اهل معصیتم را بیافرینم. سپس به آن دو دستور فرمود تا آمیخته شدند. از این جهت است که مومن کافر و کافر مومن.

    آنگاه گِلی را از صفحه زمین برگرفت و آن را به شدت مالش داد. بناگاه مانند مور به جنبش درآمدند. سپس با اصحاب یمین فرمود: به سلامت به سوی بهشت.

    و به اصحاب شمال فرمود: به سوی دوزخ و باکی هم ندارم.

    آنگاه امر فرمود: تا آتشی افروخته گشت و به اصحاب شمال فرمود: در آن داخل شوید

    از آن ترسیدند و پرهیز کردند. سپس به اصحاب یمین فرمود: داخل شوید. آنها داخل شدند. پس فرمود: «سرد و سلامت باش.» آتش سرد و سلامت شد.

    اصحاب شمال گفتند: «پروردگارا! از لغزش ما درگذر و از نو بگیر.»

    از نو گرفتم. داخل شوید. ایشان برفتند و باز ترسیدند. در آنجا فرمانبرداری و نافرمانی پا برجا گشت. پس نه این دسته توانند از آنها باشند و نه آنها توانند از اینها باشند.

     

    روایت ششم)

    زراره گوید: مردی از امام باقر علیه السلام درباره این آیه پرسید: « و چون پروردگارت از فرزندان آدم، از پشتهایشان نژادشان را برگفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا-تا آخر- آیه 172 سوره7»حضرت در حالی که پدرش می شنید پاسخ داد.

    پدرم به من حدیث فرمود: خدای عز و جل یک مشت از خاک زمینی که آدم علیه السلام را از آن آفرید برگرفت و آب گوارای فرات بر آن ریخت و آن را چهل صباح به حال خود گذاشت. سپس بر آن آب شور و تلخ ریخت و چهل صباح دیگر واگذاشت. چون آن گل خمیر شد. آن را برگرفت و بشدت مالید آنگاه آدمیان مانند مور از راست و چپش به جنبش درآمدند. به همگی دستور فرمود به آتش درآیند. اصحاب یمین داخل شدند و آتش بر آنها سرد و سلامت گشت و اصحاب شمال از داخل شدن سرپیچی کردند.

     

    روایت هفتم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: از این رو اینها نتوانند از آنها شوند و آنها نتوانند از اینها گردند. از این جهت (اهل بیت علیهم السلام) عقیده دارند که رسول خدا صلی الله علیه و اله نخستین کس بود که داخل آن آتش شد. و از این باب است قول خدای جلّ و  عزّ:« بگو اگر برای خدای رحمان فرزندی بود من نخستین پرستنده بودم.» 81سوره43.

    شرح: چون پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نخستین کس بود که در میان تمام افراد بشر فرمان خدا برد و به آتش درآمد. پس اگر خدا را فرزندی می بود آن حضرت نخستین پرستنده و تعظیم کننده آن فرزند می بود و دیگران در پرستش فرزند خدا بر آن حضرت پیش نمی افتادند و چون آن حضرت کسی را به عنوان فرزند خدا نمی پرسد معلوم می شود او را فرزندی نیست.

     .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه استاد مصطفوی

     

     

     

     

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
    [دوشنبه 1401-02-12] [ 07:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مجموعه روایات درباره خمس و زکات ...
    مجموعه روایات درباره خمس و زکات

    مجموعه روایات درباره خمس و زکات

     

    روایت اول)

    امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که معتقد باشد که امام به انچه در دست مردم است احتیاج دارد کافر است. بلکه مردم نیازمندند که امام (خمس و سهم و سایر وجوه  را) از انها بپذیرد. خدای عزوجل فرماید: « از اموال آنها زکات بگیر تا آنها را به وسیله ان پاک و بی آلایش سازی.» 104 سوره9.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام می فرمود: کاری نزد خدا محبوبتر از رسانیدن دراهم به امام نیست. همانا خدا درهم امام را در بهشت مانند کوه احد قرار می دهد. خدای تعالی در کتابش می فرماید: «کیست که به خدا وامی نیکو دهد تا خدا وام او را بسیار چند برابر سازد» 244 سوره2.

    امام فرمود: به خدا این وام خصوص صله امام است.

     

    روایت سوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: خدا که انچه را در دست مخلوقش هست به قرض خواسته برای احتیاجش به آن نبوده و هر حقی که خدا دارد از آن ولی اوست.

     

    روایت چهارم)

    اسحاق بن عمار گوید: از موسی بن جعقر علیه السلام راجع به قول خدای عزوجل « کیست که به خدا وامی نیکو دهد تا برایش چند برابر کند و او را مزدی ارجمند است» 11 سوره 57. پرسیدم.

    فرمود: درباره صله با امام نازل شده است.

     

     روایت پنجم)

    ابن بکیر گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: من از یک نفر از شما پول درهم میگیرم در صورتی که از همه اهل مدینه متومل ترم. فقط مقصودم این است که شما پاکیزه شوید.

     

    ثقه الاسلام کلینی فرماید: خدای تبارک تعالی همه دنیا را به خلیفه خود (پیغمبر یا امام) داده زیرا به فرشتگان می گوید:« من در زمینه خلیفه گذارم»24سوره2.

    پس همه دنیا از آن آدم بود و پس از او به فرزندان نیکوکار و جانشینانش رسید. بنابراین آنچه را از دنیا دشمنانشان به زور گرفتند و سپس به وسیله جنگ یا غلبه به آنها برگشت «فیء» نامند پس فیء آن است که به وسیله غلبه و جنگ به آنها برگردد(و فیء ذر لغت به معنی برگشتن است) و حکم فیء آن است که خدای تعالی فرماید« بدانید که هرچه غنیمت گیرید پنج یک آن از خدا و پیغمبر و خویشان او و یتیمان و بی چیزان و در راه ماندگار است.» 4سوره8. پس فیء از آن خدا و پیغمبر و خویشان پیغمبر است. این است بیان فیء که برگشت میکند و برگشتش از این است که در دست دیگران بوده و بزور شمشیر از آنها گرفته شده است.

    اما آنچه بدون تاختن اسب و شتر به آنها برگردد. انفال است که مخصوص خدا و پیغمبر است و هیچ کس در آن شریک نیست. شرکت تنها در چیزی است که روی آن جنگ شده و کشته داده اند که برای جنگ جویان چهار سهم از آن غنیمتها مقرر گردیده و برای پیغمبر یک سهم و پیغمبر سهم خود را شش بخش می کند: سه بخش آن از خود اوست و سه بخش دیگرش از آن یتیمان و بی چیزان و در راه ماندگان است.

    و اما انفال چنین نیست. انفال مخصوص پیغمبر صلی الله علیه و آله بود زیرا او و امیر المومنین آن را فتح کردند و دیگری با آنها نبود. لذا اسم فیء از آن برداشته و اسم انفال روی آن گذاشته شد و همچنین است نیزارها و معادن و دریاها و بیابانها که همه به امام اختصاصا دارد و اگر مردمی با اجازه امام در آنها کا کردند چهار پنجم درآمد آنها از خود ایشان و یک پنجم  از آن امام است و آنچه به امام تعلق دارد حکم خمس را دارد.  و هر که بدون اجازه امام در آنها کار کند امام حق دارد همه درآمد را بگیرد و هیچ کس را در آن  سهمی نیست. همچنین هرکس بدون اجازه صاحب زمین  خرابه ای را آباد کند یا قناتی جاری کند یا در زمین خرابی عملی انجام دهد … مالک زمین اگر بخواهد از او می گیرد و اگر بخواهد در دست او باقی می گذارد.

     

    روایت ششم)

    سلیم بن قیس گوید: شنیدم امیر المومنین علیه السلام می فرمود: به خدا ما هستیم کسانی که خدا از ذی القربی قصد فرموده و آنها را همدوش خود و پیغمبرش ساخته و فرموده است: «هر چه را خدا از اموال مردم دهکده ها به پیغمبرش برگشت داده. از آن خدا و پیغمبر و خویشان او و یتیمان و بی چیزان است. » 7سوره59.

    این سهم مخصوص ماست و برای ما از صدقه  (زکات واجب) سهمی قرار نداد. خدا پیغمبرش را و ما را گرامی داشت از اینکه چرک و فضول مال مردم را به ما بخوراند.( مالی که به عنوان زکات پرداخت می شود چرک و فضولی است که از اصل مال گرفته می شود و آن مال مزکی و مصفا می گردد.

     

     روایت هفتم)

    امام صادق علیه السلام: همانا خدا هر نوع از اموال را تقسیم کرده و حق هر مستحق را از خاصه و عامه و فقرا و مساکین و اصناف دیگر مردم به آنها داده است.

    سپس فرمود: اگر درمیان مردم عدالت خکم فرما باشد همه بی نیاز شوند و باز فرمود: هدالت از عسل شیرینتر است و عدالت نکند جز کسی که عدالت را خوب بداند.

    و در مال خمس زکاتی نیست؛ زیرا ارزاق و مخارج فقراء مردم (غیر سادات) بر 8 سهم در اموال مردم مقرر گردیده و کسی از آنها بی خرجی گداشته نشده و خدا برای فقراء خویشان پیغمبر صلی الله علیه و آله نصف خمس را مقرر کرد و ایشان را از صدقات مردم و صدقات پیغمبر صلی الله علیه و آله و والی امر بی نیاز کرد. پس هیچ فقیری از فقراء مردم(غیرسادات) و هیچ فقیری ار افقراء خویشان پیغمبر صلی الله علیه و آله نباشد جز اینکه بی نیاز گردید. بنابراین (در میان مسلمین) فقیری وجود ندارد و از این جهت است که بر مال پیغمبر صلی الله علیه و آله و امام زکات نیست؛ زیرا فقیری محتاج باقی نمانده بلکه برعهده آنها تنها همان مخارجی است که پیش می آید و درآمدایشان هم از آن راههاست در برابر مخارجی که به عهده دارند.

     

    روایت هفتم)

    ضریس کنامی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: از چه راهی مردم گرفتار زنا می شوند؟

    گفتم: نمی دانم قربانت گردم.

    فرمود: از راه خمس ما اهل بیت(که نمیپردازند) مگر شیعیان پاک زاده ما که خمس برای آنها حلالا گشت تا حلال زاده به دنیا آیند.

     

    روایت هشتم)

    یکی از تجار فارس که از پیران امام رضا علیه السلام بود، به آن حضرت نامه نوشت و درباره خمس اجازه خواست. حضرت به او نوست:

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    همانا خدا وسعن دهنده و کریم است. در مورد عمل و کار ضامن ثواب است و در تنگی ضامن غم و اندوه. هیچ مالی حلال نیست جز از راهی که خدا ان را حلال کرده و خمس موجب کمک ماست بر دین ما و عیالات ما و پیروان ما و آنچه می بخشیم و آبروئی که می خریم از کسانی که از قهر و زورش می ترسیم. پس ان را از مادریغ ندارید و تا می توانیدخود را از دعای ما محروم نکنید؛ زیرا دادن خمس کلید روزی شما و مایه پاک شدن گناهان شماست و چیزی است که برای روز بیچارگی خود آماده می کنید و مسلمان کسی است که به عهدی که خدا با او کرده وفا کند. مسلمان آن نیست که با زبان و با دل مخالفت کند.

    والسلام.

    .

    اصول کافی، ج2، ترجمه مصطفوی

    اتمام جلد دوم اصول کافی در شب 23ام ماه رمضان مصادف با شب قدر/ دوشنبه 1401 

    و من الله التوفیق …

    موضوعات: ◀جلد2, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1401-02-05] [ 04:01:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      امام باقر و امام زمان علی السلام ...
    امام باقر و امام زمان علی السلام

    امام باقر و امام زمان علی السلام

     

    حکم ابن ابی نعیم گوید: در مدینه خدمت امام  باقر علیه السلام رسیدم و عرض کردم: من بین رکن و مقام نذر کرده و به عهده گرفته ام  که اگر شما را ملاقات کنم از مدینه بیرون نروم تا زمانی که بدانم قائم آل محمد هستی یا نه.

    حضرت هیچ پاسخی به من نفرمود.

    من 30 روز در مدینه بودم.

    سپس در بین راهی به من برخورد و فرمود: ای حکم! تو هنوز اینجائی؟

    گفتم: آری. من ندری که کرده ام به شما عرش کردم و شما مرا امر و نهی ننموده و پاسخی نفرمودی.

    فرمود: فردا صبح زود منزل من بیا. فردا خدمتش رفتم.

    فرمود: مطلبت را بپرس.

    عرض کردم: من بین رکن و مقام ندر کرده و روزه و صدقه ئی برای خدا به عهده گرفته ام که اگر شما را ملاقات کردم از مدینه بیرون نروم جز آنکه بدانم شما قائم آل محمد هستی یا نه؟ اگر شما هستی ملازم خدمت باشم و اگر نیستی در روی زمین بگردم و در طلب معاش برآیم.

    فرمود: ای حکم! همه ما قائم به امر خدا هستیم.

    عرش کردم: شما صاحب شمشیری؟

    فرمود: همه ما صاحب شمشیر و وارث شمشیریم.

    عرش کردم: شما هستی آنکه دشمنان خدا را میکشی و دوستان خدا به وسیله شما عزیز می شوند و دین خدا آشکار می گردد؟

    فرمود: ای حکم! چگونه من او باشم در صورتی که به 45 سالگی رسیده ام؟ و حال انکه صاحب این امر از من به دوران شیرخوارگی نزدیکتر و هنگام سواری چالاکتر است.

    .

    اصول کافی، ج2

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ◀جلد2, ✔مطلب ندارد
     [ 03:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید ...
    هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید

    هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید

     

    روایت اول)

    ابوبصیر گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: خدای تعالی به عمران وحی کرد که من به تو پسری می بخشم سالم و مبارک که به اذن خدا کور مادرزاد و پیس را درمان کند و مردگان را زنده کند و پیغمبر بنی اسرائیل اش قرار دهم. عمران این مطلب را به همسرش «حنه» که مادر مریم است گزارش داد. چون به مریم حامله گشت فکر می کرد که حملش پسر است. چون او را زائید گفت: پروردگارا! من دخنر زائیدم و پسر مانند دختر نیست.

    یعنی دختر که پیغمبر نمی شود. خدای عزوجل می فرماید: خدا به آنچه او زائیده داناتر است. سپس خدای تعالی عیسی را به مریم بخشید. او همان پیغمبری بود که به عمران بشارت داده شده بود و به او وعده کرده بودند.

    پس هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام می فرمود: گاهی انسان با صفت عدالت یا ستم سنجیده می شود و به آن سنجش نسبتش می دهند در صورتی که خودش آن صفت را دارا نیست، بلکه پسرش یا پسر پسرش بعد از او دارای آن صفت می باشد پس او همان است.

    .

    اصول کافی، ج2

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد
     [ 03:49:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت