راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




شهریور 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
            1
2 3 4 5 6 7 8
9 10 11 12 13 14 15
16 17 18 19 20 21 22
23 24 25 26 27 28 29
30 31          





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
  • مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
  • مجموعه روایات درباره رابطه ایمان، اسلام و یقین
  • مجموعه درجات ایمان
  • فرق اسلام و ایمان
  • سه خصلتی که مانع خیانت می شود
  • مبنای اعمال از منظر امیر المومنین
  • نحوه برخورد با دنیا از منظر امامان معصوم علیهم السلام
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و دوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهلم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)
  • حقیقت دنیا
  • دو گرسنه سیری ناپذیر
  • تفاوت عدل و بخشش
  • روش برخورد با دنیا
  • دنیاشناسی
  • تکبر و یاد مرگ
  • 5 پند مهم از امام علی
  • نحوه استفاده از دنیا و بدست آوردن روزی
  • مرگ و معاد در قرآن
  • ماهیت دنیا
  • پاداش و عذابی که احدی از آن خبر ندارد
  • سه پند مهم امام علی
  • احساس مرگ در یک قدمی
  • عوامل استحكام دين و دنيا
  • کلام پرتکرار امام علی بر روی منبرها
  • ضرورت عمل بعد از علم
  • روش تسليت گفتن امام علی
  • رابطه مرگ و آرزو
  • کسی که خوارج را فریفت
  • جامعیت قرآن
  • ایمان و وعده های الهی
  • نگهبانی اجل
  • فرزندان دنیا
  • سفر طولانی آخرت
  • ضرورت عمل گرایی
  • بهترین روش زندگی در دنیا
  • نحوه عملکرد ایمان در قلب
  • وفاداری با خیانتکاران
  • تفسیر عدل و احسان
  • رفتارهای ضد تقوی
  • اندیشه درست
  • گنجایش ظرف علم
  • مرگ
  • فرشته های محافظ
  • ماهیت دنیا و بخیلان
  • نگاه امام علی به دنیا
  • ضرورت یاد مرگ
  • ماهیت فقر



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      ویژگی افرادی که به جبهه باطل رفتند در نامه حضرت علی ...
    ویژگی افرادی که به جبهه باطل رفتند در نامه حضرت علی

    نامه علی به سهل بن حنیف انصاری، کارگزار امام در مدینه درباره جمعی از مردم مدینه که به معاویه پیوستند. (در سال 37 هجری)

     

    اما بعد!

    به من خبر رسید که تنی چند از مردانی که نزد تو هستند، پنهانی به سوی معاویه می روند.

    تاسف مخور که از عدد یارانت می کاهد و از یاریشان کم می شود. برای گمراهی آنان و آرامش خاطر تو همین بس که آنان از هدایت و حق گریخته اند و به سوی کوری و نادانی شتافته اند.

    اینان اهل دنیایند به آن روی نهاده و به دنبالش افتاده اند . عدالت را شناختند و دیدند شنیدند و فهمیدند و دانستند که مردم در نظر ما در حق برابرند، در عین حال برای رسیدن به نان و نوایی گریختند. از رحمت خدا دور باشند، دور.

    به خدا سوگند ! اینان از ستم نگریختند و به عدل نپیوستند. امید آن دارم که خداوند دشواری این امر را بر ما آسان و ناهمواریش را هموار سازد. ان شاء الله

    و السلام

    .

    .

    نامه70

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه
    [سه شنبه 1398-06-05] [ 08:55:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      خیانت منذز و توبیخ حضرت علی ...
    خیانت منذز و توبیخ حضرت علی

    نامه امام علی علیه السلام به منذر بن جارود عبدی که در قسمتی از آنچه امام او را بر آن ولایت داده بود، خیانت کرد

     

    دنیا و آخرت

    اما بعد!

    درستکاری پدرت مرا فریفت ( و به تو خوشبین کرد) و پنداشتم که تو از روش او پیروی می کنی و راه او را می روی. ولی آن گونه که به من خبر رسیده از پیروی هوای نفس دست نمی کشی و اندوخته ای برای آخرتت نمی گذاری به بهای ویران ساختن آخرتت دنیای خود را آباد می کنی و به بهای جدا شدن از دینت به دودمانت می پیوندی.

    اگر آنچه از تو برایم گزارش شده درست باشد شتر خانواده ی تو و بند کفشت از تو بهتر است!

    کسی با صفات تو شایسته ی آن نیست که مرزی توسط او بسته شود یا فرمانی به دست او اجرا گردد یا مقامش بالا رود یا در امانتی شریک شود و یا کسی از خیانت او ایمن باشد. هنگامی که نامه ام به دستت می رسد به نزد من آی، ان شاء الله

     

    نکته؛ سید رضی: این منذر کسی است که امیر المومنان علیه السلام درباره ش فرمود: ” از روی خودپسندی پیوسته به چپ و راست خود نگاه می کند و در دو بُرد گران قیمت خود می خرامد و کفش هایش را فوت می کند که گرد و خاک را از آن بزداید.”

    .

    .

    نامه 71

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
     [ 08:44:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      دنیا و مرگ در نامه حضرت علی ...
    دنیا و مرگ در نامه حضرت علی

     

    نامه حضرت علی علیه السلام به عبدالله بن عباس رحمه الله

     

    دنیا ، مرگ 

    اما بعد!

    تو از اَجَلت پیشی نخواهی گرفت و آنچه که روزی تو نباشد، ندهند. بدان که دنیا دو روز است: به سود تو و روزی بر زیان تو.

    دنیا سرایی است که دست به دست می گردد و آنچه از دنیا بهره ی تو باشد به تو می رسد هرچند ناتوان باشی و آنچه از دنیا بر زیان تو باشد با نیروی خود نتوانی آن را بازگردانی.

     .

    .

    نامه 72

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه
     [ 08:34:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      افشای چهره معاویه ...
    افشای چهره معاویه

    نامه حضرت علی به معاویه لعن الله علیه

    افشای چهره ی معاویه

    اما بعد!

    من از آنکه پیاپی به نامه هایت پاسخ می دهم و به سخنانت گوش می سپارم می پندارم که اندیشه ام سست شده و زیرکیم دچار خطا گشته .

    تو در اموری که از من می خواهی و نامه هایی که برای پاسخ گرفتن به من می نویسی چونان کسی هستی که در خوابی سنگین فرو رفته و خواب های دروغ می بیند یا مانند کسی هستی که سرگردان ایستاده و از ایستادن به مشقت افتاده نمی داند آنچه رخ خاهد داد به سود اوست یا بر زیانش.

    البته تو همانند چنین کسی نیستی ، بلکه او همانند توست!

    به خدا سوگند!

    اگر ماندن برخی را نمی خواستم، ضربات کوبنده ای از من بر تو وارد می آمد که استخوان را بکوبد و گوشت را آب کند.

     

    شیطان

    بدان که شیطان نمی گذارد که به نیکوترین کارت بپردازی و گوش به نصیحت بسپاری. و سلام بر اهلش

    .

    نامه 73

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه
     [ 08:27:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      عهد نامه امام علی با مردم یمن ...
    عهد نامه امام علی با مردم یمن

    عهد نامه امام علی علیه السلام در میان قبیله ربیعه و مردم یمن

    قرآن

    این پیمانی است که مردم یمن  از شهرنشین و بادیه نشین و ربیعه از شهرنشیین و بادیه نشین اش  بر آن توافق دارند که از کتاب خدا پیروی کنند، مردم را به آن دعوت نمایند و به پذیرفتن آن دستورشان دهند و هرکس را که به قرآن دعوت کند و به آن فرمان دهد اجابت نمایند و بر این هیچ مزدی نگیرند و به جایگزین آن رضایت ندهند. در برابر کسی که با این پیمان مخالفت کند و آن را واگذارد ، متحد و یار یکدیگر و یک صدا باشند .

     

    وفای به عهد

    پیمان خود را به سبب سرزنش یا خشم کسی یا خوار ساختن و دشنام دادن گروهی به گروه دیگر نشکنند.       

    حاضر و غائب ، کم خرد و دانا ، بردبار و جاهل همه بر این پیمان شهادت دادند {و به آن متعهد شدند} عهد و پیمان خدا بدین وسیله بر عهده ی ایشان است. “قطعا از پیمان خدا پرسش خواهد شد.” این عهد نامه را علی بن ابی طالب نوشت.

    .

    نامه 74

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه
     [ 08:16:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی به معاویه برای گرفتن بیعت ...
    نامه حضرت علی به معاویه برای گرفتن بیعت

    نامه امام علی علیه السلام به معاویه در آغاز بیعت مردم با ایشان

    از بنده ی خدا علی امیرمومنان به معاویه پسر ابوسفیان

    اما بعد! عذر روی گردانیَم از شما را دانستی، تا آنکه رویدادی که از آن چاره ای نبوده و چیزی مانع آن نمی شد، رخ داد. داستان طولانی و سخن فراوان است. گذشت آنچه گدشته و روی آورد آنچه روی آورد. پس از آنان که نزد تو هستند برایم بیعت بگیر و باگروهی از یاران خود نزد من بیا.

    والسلام

    .

    .

    نامه75

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه
     [ 08:12:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      ویژگی های منافقین در آیات17-20 ...
    ویژگی های منافقین در آیات17-20

    مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (17)

    صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ (18)

    أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ (19)

    يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ (20)

     

    حكايت آنها چون سرگذشت كسى است كه آتشى بيفروخت تا پيش پايش روشن شود همين كه اطرافش را روشن كرد خدا نورشان بگرفت و در ظلمت‏هايى رهاشان كرد كه ديدن نتوانند (17).

    كر و لال و كورند و از ضلالت باز نيايند (18)

    يا چو بارانى سخت كه از آسمان بريزد، بارانى كه ظلمت‏ها و رعد و برق همراه داشته باشد رعد و برقى كه از نهيب آن انگشتان در گوشها كنند و خدا فراگير كافران است (19).

    نزديك باشد كه برق ديدگانشان ببرد هر گاه روشن شود راه روند و چون تاريك شود باز ايستند اگر خدا ميخواست از همان اول چشمها و گوششان را مى‏گرفت كه خدا بهر چيز توانا است (20)


    تفسیر علامه طباطبائی

    دو مثل در شرح وضع و حال منافقين‏؛

    در آيه: (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً) الخ: خداوند مى ‏فرمايد؛

    منافقين مثل كسى مي مانند كه در ظلمتى كور قرار گرفته، بطورى كه خير را از شر، و راه را از چاه و نافع را از مضر، تشخيص نمي دهد، و براى بر طرف شدن آن ظلمت، دست باسباب روشنى مى‏ زند، يا آتشى روشن كند، كه با آن اطراف خود را به بيند، و چون آتش روشن ميكند و پيرامونش روشن ميشود خدا بوسيله‏ اى از وسائل كه دارد يا باد، يا باران، يا امثال آن، آتشش را خاموش كند، و دو باره بهمان ظلمت گرفتار شود، و اين بار ميان دو ظلمت قرار می گيرد، يكى ظلمت تاريكى، و دیگری ظلمت حيرت، و بى اثر شدن اسباب.

     

    اين حال منافقين است، كه بظاهر دم از ايمان مى‏زنند، و از بعضى فوائد دين برخوردار ميشوند، چون خود را مؤمن قلمداد كرده‏اند، از مؤمنين ارث مى‏برند، و با آنان ازدواج مى‏كنند، و از اين قبيل منافع برخوردار ميشوند، اما همين كه مرگشان يعنى آن موقعى كه هنگام برخوردارى از تمامى آثار ايمان است فرا مى‏رسد، خداى تعالى نور خود را از ايشان مى‏گيرد، و آنچه بعنوان دين انجام داده‏اند، تا باجتماع بقبولانند كه، مسلمانيم، باطل نموده، در ظلمت قرارشان ميدهد كه هيچ چيز را درك نكنند، و در ميان دو ظلمت قرار مى‏گيرند، يكى ظلمت اصليشان، و يكى ظلمتى كه اعمالشان ببار آورده.؟

     

    آیه 19؛

    (أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ) الخ، كلمه (صيب)، بمعناى باران پر پشت است، و معناى كلمه (برق) معروف است، و كلمه (رعد) بمعناى صدايى است كه از ابر وقتى برق مى‏زند برمى‏خيزد، و كلمه صاعقه عبارتست از تكه‏اى برق آسمان، كه بزمين مى‏افتد.

    اين آيه مثل دومى است كه خداوند حال منافقين را با آن مجسم مى‏ كند، كه اظهار ايمان ميكنند، ولى در دل كافرند، باين بيان كه ايشان بكسى ميمانند، كه دچار رگبار توأم با ظلمت شده است، ظلمتى كه پيش پايش را نمى‏بيند، و هيچ چيز را از ديگر چيزها تميز نميدهد، ناگزير شدت رگبار او را وادار بفرار ميكند، ولى تاريكى نميگذارد قدم از قدم بردارد، از سوى ديگر رعد و صاعقه هول انگيز هم از هر سو دچار وحشتش كرده، قرارگاهى نمى‏يابد، جز اينكه از برق آسمان استفاده كند، اما برق آسمان هم يك لحظه است، دوام و بقاء ندارد، همين كه يك قدم برداشت برق خاموش گشته، دو باره در تاريكى فرو مى‏رود.

    اين حال و روز منافق است، كه ايمان را دوست نميدارد، اما از روى ناچارى بدان تظاهر مى‏كند، چون اگر نكند باصطلاح نانش آجر ميشود، ولى چون دلش با زبانش يكسان نيست، و دلش بنور ايمان روشن نگشته، لذا راه زندگيش آن طور كه بايد روشن نميباشد، و معلوم است كسى كه ميخواهد بچيزى تظاهر كند كه ندارد، لا يزال پته‏اش روى آب مى‏افتد، و همواره دچار خطا و لغزش مي شود، يك قدم با مسلمانان و بعنوان يك فرد مسلمان راه مى ‏رود، اما خدا رسوايش نموده، دو باره مى‏ ايستد.

    و اگر خدا بخواهد اين ايمان ظاهرى را هم از او مى‏گيرد، كه از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فريبش را نخورند، (اما خدا چنين چيزى را نخواسته است).

     .

    .

    علامه طباطبائی،تفسیر المیزان، جلد1،ص88-89

    .

    .

     




    موضوعات: ◀ سوره بقره, آیات19-20 ویژگی های منافقین
     [ 07:39:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اقسام کفر ...
    اقسام کفر
    اقسام کفر

     روايتى از امام صادق (ع) در باره اقسام كفر

    در کتاب كافى از زبيرى از امام صادق علیه السلام روايت آورده كه گفت: به آنجناب عرضه داشتم: وجوه كفر را كه در كتاب خدا آمده برايم بيان بفرما.

    فرمود: كفر در كتاب خدا برپنج قسم است، اول كفر جحود، و جحود هم خود، دو جور است، سوم كفر بترك دستورات الهى، چهارم كفر برائت، پنجم كفران نعمت.

     

    الف) کفر جحود: دو قسم است؛

    اول: انكار ربوبيت خدا است، و اين اعتقاد كسى است كه ميگويد: نه ربى هست، و نه بهشتى، و نه دوزخى، و صاحبان اين عقيده دو صنف از زنادقه هستند، كه بايشان دهرى هم مى‏ گويند، همانهايی كه قرآن كلامشان را حكايت كرده كه گفته‏ اند:

    “وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ؛ جز روزگار كسى ما را نمى ‏ميراند “و اين دينى است كه از طريق امتحان و دل بخواه براى خود درست كرده ‏اند، و گفتارشان خالى از حقيقت و تحقيق است اما خداوند متعال در جواب آنها گفته است:

    “إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ"‏[1] جز پندار دليل ديگرى ندارند”

     و نيز فرموده: “إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ‏، كسانى كه كافر شدند بر ايشان يكسان است، چه انذارشان كنى، و چه نكنى ايمان نمى‏آورند"[2] يعنى بدين توحيد ايمان نمى ‏آورند.

     دوم: جحود بر معرفت است، و آن اين است كه كسى با اينكه حق را شناخته، و برايش ثابت شده، انكار كند.

    خداى عز و جل در باره آنها فرموده است:” وَ جَحَدُوا بِها، وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ، ظُلْماً وَ عُلُوًّا،[3] دين خدا را انكار كردند، با اينكه در دل بحقانيت آن يقين داشتند، ولى چون ظالم، و سركش بودند، زير بار آن نرفتند".

    و نيز فرموده است: “وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا، كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ‏، قبل از آمدن اسلام يهوديان بكفار مى‏گفتند بزودى پيامبر آخر الزمان مى‏آيد، و ما را بر شما پيروزى مى‏بخشد، ولى همين كه اسلام آمد، بدان كافر شدند، پس لعنت خدا باد بر كافران".[4]

     

    ب) وجه سوم از كفر، كفران نعمت است، خداى سبحان در باره ‏اش از سليمان حكايت كرده كه گفت:

    “هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي، لِيَبْلُوَنِي، أَ أَشْكُرُ؟ أَمْ أَكْفُرُ؟ وَ مَنْ شَكَرَ، فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ، وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ‏، اين از فضل پروردگارم است، تا مرا بيازمايد، آيا شكر مى‏گزارم؟ يا كفران مى‏كنم؟ و كسى كه شكر گزارد، بنفع خود شكر كرده و كسى كه كفران كند خدا بى نياز و كريم است"[5]

    و نيز فرموده: “لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ، اگر شكر بگذاريد نعمت را برايتان زياده كنم، و اگر كفر بورزيد، بدرستى عذابم شديد است."[6]

    و نيز فرموده:فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ، وَ اشْكُرُوا لِي، وَ لا تَكْفُرُونِ‏؛ بياد من افتيد تا بيادتان بيفتم و شكرم بگذاريد، وكفرانم مكنيد."[7]

    در اين چند آيه كلمه كفر بمعناى كفران نعمت است.

     

    ج) وجه چهارم از كفر، ترك دستورات خداى عز و جل ميباشد.

    خداوند متعال درباره آن فرموده: “وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ، وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ، ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ، وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ، مِنْ دِيارِهِمْ، تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى‏، تُفادُوهُمْ، وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ، أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ‏؟ و تكفرون ببعض؟

    و چون پيمان از شما گرفتيم، كه خون يكديگر مريزيد، و يكديگر را از ديارتان بيرون مكنيد، شما هم بر اين پيمان اقرار كرديد، و شهادت داديد، آن گاه همين شما يكديگر را كشتيد، و از وطن بيرون كرديد، و بر دشمنى آنان و جنايتكارى پشت به پشت هم داديد، و چون اسيرتان ميشدند، فديه مى‏گرفتيد، با اينكه فديه گرفتن و بيرون راندن بر شما حرام بود، آيا به بعضى احكام كتاب ايمان مى‏آوريد، و به بعضى كفر مى‏ورزيد؟)[8] (يعنى عمل نمى‏ كنيد)؟

     در اين آيه منظور از كفر، ترك دستورات خداى عز و جل ميباشد، چون نسبت ايمان هم بايشان داده، هر چند كه اين ايمان را از ايشان قبول نكرده، و سودمند بحالشان ندانسته، و فرموده: (فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا، وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى‏ أَشَدِّ الْعَذابِ، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ‏، پس چيست جزاى هر كه از شما چنين كند، بجز خوارى در زندگى دنيا، و روز قيامت بسوى شديدترين عذاب بر مى‏گردند، و خدا از آنچه مى‏كنيد غافل نيست).[9]

     

    د) وجه پنجم از كفر، كفر برائت است، خداى عز و جل در باره‏ آن از ابراهيم خليل (ع) حكايت كرده، كه گفت:

    “كَفَرْنا بِكُمْ، وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ‏، از شما بيزاريم، و ميان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد، و دست از دشمنى برنميداريم، تا آنكه بخداى يگانه ايمان بياوريد."[10]

     در اين آيه كفر بمعناى بيزارى آمده است.

    و نيز از ابليس حكايت مى ‏كند، كه از دوستان انسى خود در روز قيامت بيزارى جسته، ميگويد:

    “إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ‏، من از اينكه شما مرا در دنيا شريك قرار داديد بيزارم)[11].

     و نيز از قول بت ‏پرستان حكايت مى‏كند، كه در قيامت از يكدگر بيزارى ميجويند، و فرموده:

    (إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً، مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا، ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ، وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً، تنها علت بت‏پرستى شما در دنيا رعايت دوستى با يكديگر بود، ولى روز قيامت از يكديگر بيزارى جسته، يكديگر را لعنت خواهيد كرد)[12].

     كفر در اين آيه نيز بمعناى بيزارى آمده‏[13].

    *علامه طباطبائی: اين روايت در حقيقت ميخواهد بفرمايد: كه كفر شدت و ضعف مى‏پذيرد.[14]

     .
    [1] ( 1)- سوره جاثيه آيه 24
    [2] ( 2)- سوره بقره آيه 6
    [3] ( 3)- سوره نمل آيه 14
    [4] ( 4)- بقره آيه 89
    [5] ( 5)- سوره نمل آيه 40
    [6] ( 6)- سوره ابراهيم آيه 7
    [7] ( 1)- بقره آيه 152
    [8] ( 2 و 3)- سوره بقره آيه 85
    [9] ( 2 و 3)- سوره بقره آيه 85
    [10] ( 4)- سوره ممتحنه آيه 4.
    [11] ( 5)- سوره ابراهيم آيه 22.
    [12] ( 6)- سوره عنكبوت آيه 26.
    [13] ( 7)- اصول كافى ج 2 ص 389 ح 1

    .

    .
    [14] تفسیر المیزان،جلد1، ص84-85

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش
    [دوشنبه 1398-06-04] [ 07:38:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      وصیت نامه امام موسی کاظم به امام رضا علیهما السلام ...
    وصیت نامه امام موسی کاظم به امام رضا علیهما السلام

     وصیت نامه امام موسی کاظم به امام رضا علیهما السلام

    دلیلی بر امامت امام رضا علیه السلام

     

    یزید بن سلیط گوید : هنگامی که موسی بن جعفر علیه السلام وصیت می فرمود (ده تن را ) راگواه گرفت …. که این وصیت نامه به خط خود من است که وصیت جدم امیر المومنین علی بن ابی الطالب  علیه السلام و محمد بن علی (امام محمد بن باقر علیه السلام) را حرف به حرف استنساخ کرده ام و وصیت جعفر بن محمد هم مانند این است .

    همانا من به علی وصیت می کنم و پسران دیگرم را همراه او میسازم به شرط اینکه او بخواهد و آنها را شایسته تشخیص دهد و دوست داشته باشد که تثبیتشان کند و اگر نخواست و دوست داشت که خارجشان کند اختیار با اوست و با وجود او ایشان اختیاری ندارند.

    و نیز وصیت نمودم  به او و پسرانم ؛ ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل و احمد، سرپرستی موقوفات و اموال و بردگان و کودکانم را که بازماندگان منند و نیز ام احمد را ، ولی و سرپرستی زنانم با علی است نه با آنها.

    و تولیت ثلث موقوفه پدرم و ثلث خودم نیز تنها با اوست که درهر راه خواهد به مصرف رساند و نسبت به آنها حق صاحب مال به را نسبت به مالش دارد، اگر خواهد بفروشد یا ببخشد یا واگذار کند یا به کسانی که نام بردم یا دیگرانی که نام نبردم صدقه دهد، اختیار با اوست .

    او به جای من است در این وصیت نسبت به مال و اهل و فرزندانم.

    و اگر بخواهد برادرانش که در نوشته ام نام بردم ثابت بدارد و اگر نخواهد اختیار دارد که خارجشان کند. بر او سرزنشی نیست و کسی حق رد کردن او را ندارد و اگر دریافت که حال آنها نسبت به زمانی که من از ایشان جدا می شوم تغییر کرد ( مانند عروض جنون و خیانت..) حق دارد ایشان را تحت سرپرستی خود درآورد و اگر یکی از آنها بخواهد خواهر خود را شوهر دهد جز با اجازه و فرمان او حق ندارد زیرا او به امر ازدواج فامیلش آشناتر است.

    و هر سلطان یا هر شخصی از مردم که از او جلوگیری کند، یا او را نسبت به آنچه در این مکتوب ذکر نمودم، یا نسبت به اشخاصی که نام بردم (از زنان و کودکان) مانع شود، از خدا و رسولش بیزاری جسته و خدا و رسولش نیز از او بیزار باشند، و لعنت و خشم خدا و لعنت لاعنان و ملائکه مقربین و پیغمبران و مرسلین و تمام مومنین بر او باد و هیچ یک از سلاطین حق ندارد او را از کاری باز دارد.

    من از او دادخواهی و بستانکاری ندارم و برای هیچ یک از فرزندانم نزد او مالی نیست و هرچه گوید درست است، اگر کم کند او خود بهتر داند و اگر زیاد کند او همچنان راستگوست و مقصود من از وارد کردن فرزندانی را که در وصیت وارد کردم ، تنها از نظر احترام به نام و تکریم آنها بود.

    و کنیزانی که از من اولاد دارند، آنهائی که در منزل خود بمانند و با حجاب باشند اگر او بخواهد آنچه در زندگی من داشتند به آنها بدهد و هر کدام از آنها که شوهر کند دیگر حق ندارد به حرمسرای من بازگردد مگر در صورتی که علی رای دیگری دهد و دخترانم نیز همچنانند و جزء به رای و مشورت او نه هیچ برادر مادری و نه هیچ سلطان و نه هیچ عموئی حق دارد دخترانم را شوهر دهد، اگر این کار را بکند با خدا و رسولش مخالفت کرده و با سلطنت خدائی جنگیده اند.

    علی به ازدواج فامیل خویش بیناتر است اگر بخواهد به شوهر دهد ، می دهد و اگر خواهد ترک کند، ترک می کند. من به آن زنها همچنان که در مکتوبم نوشته ام وصیت کرده ام و خدا را بر آنها گواه گرفته ام و علی و ام احمد هم گواهند.

    و هیچ کس را نرسد که وصیت مرا برخلاف آنچه ذکر کردم و نام بردم ظاهر سازد و منتشر کند.

    هرکه بدی کند بر خود کرده و هرکه نیکی کند به خود کرده است. پروردگارت  به بندگان ستمگر نیست و درود خدا بر محمد و خاندانش باد. هیچ سلطان و شخص دیگری حق ندارد این وصیت نامه را که پائینش را مهر کرده ام پاره کند، کسی که چنین کند لعنت و خشم خدا و لعنت لاعنان و ملائکه مقربین و جمعیت پیمبران و مومنان از مسلمین بر او باد و تنها علی حق دارد وصیت مرا بگشاید(سپس در جای امضا نوشت) نوشت و مهر کرد ابو ابراهیم (موسی بن جعفر علیه السلام) و گواهان و صلی الله علیه و علی آله.

    .

    .

    اصول کافی، جلد2، ص97-99

    ترجمه مصطفوی

    .

    .

     

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش
     [ 07:34:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      دعای زیبای امام رضا علیه السلام برای برادران خود ...
    دعای زیبای امام رضا علیه السلام برای برادران خود

     

    دعای امام رضا علیه السلام در حق برادران خود

    همانا ای برادرانم!

    خدا می داند که من مشتاق دلخوشی شمایم،

    خدایا! اگر تو میدانی که من صلاح ایشان را می خواهم و نسبت به آنها خوش رفتار و پیوند ساز و مهربانم.

    در هر شب و روز مرا برای کارهای ایشان یاری کن و جزای خیرم بده

    و اگر قصد دیگری دارم تو هر پنهانی را می دانی

    مرا چنان که سزاوارم جزا بده اگر قصد بدی دارم جزای بد و اگر قصد خیری دارم جزای خیرم ده

    خدایا! ایشان را اصلاح کن و کارهایشان را اصلاح کن و شیطان را از ما و آنها دور کن و آنها را بر اطاعتت یاری و به هدایتت موفق دار

    همانا ای برادر! من خوشحالی شما را شائقم و به صلاح شما کوشایم و خدا نسبت به آنچه می گویم مورد اعتماد است.

    .

    .

    اصول کافی جلد2، ص102

    ترجمه مصطفوی

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀دعای زیبای امام رضا برای برادران خود
     [ 07:29:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اوصاف امام رضا از زبان امام صادق علیهما السلام ...
    اوصاف امام رضا از زبان امام صادق علیهما السلام

    اوصاف امام رضا علیه السلام از زبان امام صادق علیه السلام

    زید بن سلیط زیدی گوید: در بین راهی که به عمره می رفتیم به موسی بن جعفر علیه السلام برخوردم و عرض کردم: قربانت گردم، این مکان را که ما در آن هستیم به یاد می آورید؟

    فرمود: آری! تو هم یادت می آید؟ عرض کردم: آری، من و پدرم شما را در اینجا ملاقات کردیم و امام صادق علیه السلام و برادران شما هم بودند. پدرم به امام صادق علیه السلام عرض کرد: پدر و مادرم به قربانت، شما همه امامان پاک هستید، ولی کسی از مرگ برکنار نمی ماند به من مطلبی بفرمائید که جانشین خود بازگویم تا گمراه نشود.

    فرمود: آری ای ابا عبدالله (کنیه پدر زید است) اینان پسران منند و این سرور آنهاست. اوست که حکم  و فهم و سخاوت وشناسائی احتیاجات و اختلافات مردم را در امر دین ودنیایشان می داند و اخلاق و پاسخ دادنش نیکوست و او دری از درهای خدای عزوجل است و امتیاز دیگری دارد که از همه اینها بهتر است، پدر عرض کرد: آن چیست؟ پدر و مادرم به قربانت

    حضرت فرمود: خدای عزوجل فریادرس  و پناه و علم و نور و فضیلت و حکمت این امت را از صلب او بیرون می آورد(یعنی امام هشتم علیه السلام) او بهترین مولود و بهترین کودک (زمان خود) است ، خدای عزوجل به وسیله او از خون ریزی جلوگیری کند و میان مردم آشتی دهد و پراکنده را گرد آورد و رخنه را اصلاح کند برهنه  را بپوشاند و گرسنه را سیر کند و هراسان را ایمن سازد؛ خدا به برکت او باران فرستد و بر بندگان ترحم کند او بهترین پیران و بهترین جوانان است، گفتارش حکمت و خاموشیش علم است؛ آنچه مردم در آن اختلاف دارند، فیصل دهد و پیش ازبلوغش بر فامیلش سروری کند.

    .

    .

    اصول کافی جلد2 ص91 تا 92

    ترجمه مصطفوی

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀اوصاف امام رضا در کلام امام صادق علیه السلام
     [ 07:27:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نص بر امامت امام رضا علیه السلام ...
    نص بر امامت امام رضا علیه السلام

    نص بر امامت امام رضا علیه السلام

    امام موسی کاظم علیه السلام درباره جانشین خود به یزید بن سلیط زیدی فرمود:

    خبر امامت او (در خواب- مرآت-) از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بمن رسيده و خود او و معاصرينش را بمن نشان داده است، و او نيز تا از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و جدم على صلوات اللَّه عليه خبر نرسد بكسى از ما وصيت نكند .

     من در خواب ديدم كه همراه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله انگشتر و شمشير و عصا و كتاب و عمامه‏ اى بود.

    عرضكردم: يا رسول اللَّه! اينها چيست؟

     فرمود: عمامه رمز سلطنت خداى عز و جل است و شمشير رمز عزت خداى تبارك و تعالى است و كتاب رمز نور خداى تبارك و تعالى و عصا رمز نيروى خداست و انگشتر رمز جامع همه اين امور است.

    سپس رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بمن فرمود:

     امرامامت از تو بيرون رفته و بديگرى رسيده است (يعنى نزديكست بيرون رود و بديگرى رسد يا تعيين امام از دست تو بيرونست- مرآت-).

     عرضكردم: يا رسول اللَّه بمن بنما كه او كيست؟

     فرمود، من هيچ يك از امامان را نديدم كه از مفارقت امر امامت مانند تو بيتابى كند (گويا بيتابى حضرت بواسطه اين بود كه ميدانست فرزندانش پس از وى اختلاف كنند و شيعيانش دسته دسته شوند) اگر امر امامت از روى محبت و دوستى ميبود كه اسماعيل از تو نزد پدرت محبوبتر بود، ولى امام از جانب خداى عز و جل تعيين مى‏شود.

     سپس موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: من تمام فرزندان زنده و مرده‏ام را بنظر آوردم، آنگاه امير المؤمنين عليه السلام بپسرم على اشاره كرد و فرمود: اين سرور آنهاست: او از من و من از اويم و خدا با نيكوكارانست.

    موسى بن جعفر گويد: من (در خواب) متوجه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شدم و گفتم: پدر و مادرم بقربانت، شما همه فرزندانم را يك جا گفتيد، بفرمائيد كداميك امامست؟ فرمود: آنكه با نور خداى عز و جل بنگرد و با فهمش بشنود و با حكمتش سخن گويد، درست ميرود و لذا اشتباه نكند، علم دارد و لذا نادانى نكند، حكمت و علم باو آموخته شده- آنگاه دست پسرم على را گرفت و فرمود: او اين است.

    و چون خواستى (وصيت كنى) على را بطلب تا ترا (در حال زنده بودنت) غسل دهد و كفن پوشد، زيرا غسل دادن او ترا پاك كند و جز آن درست نباشد و اين سنتى است كه از پيش ثابت شده. و بايد (هنگام نماز ميت) تو در برابرش بخوابى و برادران و عموهايش را پشت سر او بصف كن و باو دستور ده كه 9 تكبيرتر تو بگويد (يعنى براى احترام و امتياز تو چهار تكبير بيشتر از نماز بر ميتهاى ديگر بگويد) زيرا وصيت او پا بر جا شده و در حال زنده بودنت متصدى كارهاى تو باشد. سپس فرزندانت را كه بعد او هستند گرد آور و بنفع او از ايشان گواهى بگير و خدا را هم گواه گير و همان خدا براى گواهى كافيست

    يزيد گويد: سپس موسى بن جعفر عليه السلام بمن فرمود: مرا امسال ميگيرند و امر امامت با پسرم على است كه همنام دو على (از امامان گذشته) است: على اول على بن ابى طالب و على دوم على بن الحسين عليهم السلام است. فهم و خويشتن‏دارى و نصرت و دوستى و دين و محنت على اول و محنت و شكيبائى بر ناملايمات على دوم باو عطا شده است، و تا چهار سال بعد از مرگ هارون آزادى زبان ندارد.!

    سپس بمن فرمود: اى يزيد! چون باينجا عبورت افتاد و او را ملاقات كردى- كه ملاقات هم خواهى كرد- باو مژده بده كه خدا پسرى باو خواهد داد، امين، مورد اعتماد و مبارك. و او بتو خبر دهد كه مرا در اينجا ملاقات كرده‏ئى آن هنگام تو باو خبر ده كه آن كنيزك مادر آن پسر كنيزيست از خاندان ماريه كنيز رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و مادر ابراهيم، و اگر توانستى سلام مرا بآن كنيز هم برسانى، برسان.

     

    يزيد گويد: برادران على (بن موسى عليه السلام) اميد داشتند كه (در امامت) وارث موسى بن جعفر باشند.

     

     

    اصول کافی، جلد2، ص 93_96

    ترجمه مصطفوی

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀نص بر امامت امام رضا علیه السلام
     [ 07:18:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت