راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




مرداد 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30 31  





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
  • مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
  • مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
  • مجموعه روایات درباره عبادت
  • مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
  • مجموعه روایات درباره رابطه ایمان، اسلام و یقین
  • مجموعه درجات ایمان
  • فرق اسلام و ایمان
  • حقیقت فطرت
  • مجموعه روایات درباره خمس و زکات
  • مجموعه روایات از امام جواد علیه السلام
  • روایاتی درباره امام موسی کاظم علیه السلام
  • درباره امام سجاد علیه السلام
  • امام حسین علیه السلام
  • امام حسن علیه السلام
  • چه کسی شایسته امامت است؟
  • نحوه برخورد با دنیا از منظر امامان معصوم علیهم السلام
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای پنجاه و چهارم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهلم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و نهم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و سوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)
  • آفت دوستى
  • حقیقت دنیا
  • دو گرسنه سیری ناپذیر
  • فقر و غنی حقیقی
  • وصف مالک اشتر از زبان امام علی
  • تفاوت عدل و بخشش
  • روش برخورد با دنیا
  • دنیاشناسی
  • رأس ارزش های اخلاقی
  • تکبر و یاد مرگ
  • 5 پند مهم از امام علی
  • نحوه استفاده از دنیا و بدست آوردن روزی
  • مرگ و معاد در قرآن
  • سختتر از تنگدستی
  • ماهیت دنیا
  • پاداش و عذابی که احدی از آن خبر ندارد
  • سه پند مهم امام علی
  • خسارت حقیقی (آیات معاد)
  • احساس مرگ در یک قدمی
  • عوامل استحكام دين و دنيا
  • حکمت فضایل اخلاقی
  • کلام پرتکرار امام علی بر روی منبرها
  • ضرورت عمل بعد از علم
  • راه ادب کردن نفس
  • پرهیز از جدال
  • راه خودسازی
  • روش تسليت گفتن امام علی



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      تفسیر المیزان، مهر زدن بر قلوب ...
    تفسیر المیزان، مهر زدن بر قلوب

    ? نکاتی از تفسیر شریف المیزان در باب آیات 6 و 7 سوره بقره


    ✅نکته اول؛
    علامه طباطبائی مقصود از کفار در عبارت “ان الذین کفروا” را #مطلق_کفار نمی داند بلکه به قرینه عبارت ” سوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ” مقصود از آنان سردمداران مشرکین قریش و بزرگان مکه است یعنی کسانی که در امر دین عناد و لجاجت دارند و در دشمنی با دین خدا از هیچ کوشش و کارشکنی کوتاهی نمی کنند. عبارت فوق را می توان با توجه به دلایل ذیل استنباط کرد؛

    اولا؛ اگر مطلق “کفار” باشد در این صورت باب هدایت به کلی مسدود می شود و آمدن پیامبر اسلام سودی به حال کافران نخواهد داشت.

    ثانیا؛ عبارت ” الَّذِينَ كَفَرُوا سوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون” َدر دو جای قرآن آمده است آیه 6 سوره بقره و دیگری در سوره یس. سوره یس مکی است و سوره بقره مدنی که در اوائل هجرت و بعد از جنگ بدر نازل شد که می تواند موید نتیجه بالا می باشد.

    ثالثا؛ در هر کجای قرآن که عبارت “إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا “ آمده، مراد کفار مکه اند که با دعوت دین مخالفت کردند مگر آنکه قرینه ای درکلام باشد که خلاف آن را ثابت کند.


    ✅نکته دوم؛

    در آیه “ خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصرِهِمْ غِشوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ” خداوند متعال در ابتدا مهر زدن بر دلها را به خودش نسبت داده ولی پرده داشتن گوش و چشم را به خود کفار نسبت داده است. یعنی یک مرتبه از کفر از ناحیه خودشان بوده است که زیر بار حق نرفتند و در مرتبه شدیدتر خدا به عنوان مجازات بر قلوب آنها پرده انداخته است.


    ✅نکته سوم؛

    وجوه كفر

    در كافى از زبيرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه گفت : بانجناب عرضه داشتم : وجوه كفر را كه در كتاب خدا آمده برايم بيان بفرما، فرمود: كفر در كتاب0 خدا بر پنج قسم است ، اول كفر جحود، و جحود هم خود، دو جور است ، سوم كفر بترك دستورات الهى ، چهارم كفر برائت ، پنجم كفران نعمت .


    تفسیر المیزان، آیات6-7سوره بقره

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ سوره بقره, ◀آیات6_7،مهر زدن بر قلوب
    [دوشنبه 1398-05-28] [ 08:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تفسیر المیزان، وجود دو هدایت برای انسان ...
    تفسیر المیزان، وجود دو هدایت برای انسان


    ?نکات منتخب از #تفسیر_المیزان درباره آیات 1-5 سوره بقره

    وجود دو هدایت برای انسان


     نکته اول؛

    قسمت عمده سوره بقره از يك غرض واحد و چشم گير خبر مى دهد، و آن بيان اين حقيقت است كه عبادت حقيقى خداى سبحان به اين است كه بنده او به #تمام_كتابهائي كه او به منظور هدايت وى، بوسيله انبيائش نازل كرده ، ايمان داشته باشد، و ميان اين وحى و آن وحى ، اين كتاب و آن كتاب ، اين رسول و آن رسول ، فرقى نگذارد.
    از این رو كفار و منافقين را تخطئه کرده و اهل كتاب را ملامت می کند كه چرا ميان اديان آسمانى و رسولان الهى فرق گذاشتند؟


    نکته دوم؛

    #متقين عبارت است از مؤ منين و اينطور نيست كه تقوى صفت مرتبه اى از مراتب ايمان باشد، كه دارندگان مرتبه پائين تر، مؤ من بى تقوى باشند، بلكه صفتى است كه با تمامى مراتب ايمان جمع ميشود، مگر آنكه ايمان ، ايمان واقعى نباشد.

    #ايمان ، عبارتست از جاي گير شدن اعتقاد در قلب ، و اين كلمه از ماده (ء - م - ن ) اشتقاق يافته ، كانه شخص با ايمان ، بكسى كه بدرستى و راستى و پاكى وى اعتقاد پيدا كرده ، امنيت مى دهد، يعنى آنچنان دلگرمى و اطمينان مى دهد كه هرگز در اعتقاد خودش دچار شك و ترديد نمى شود، چون آفت اعتقاد و ضد آن شك و ترديد است .

    #بالغيب: كلمه غيب بر خلاف شهادت ، عبارتست از چيزي كه تحت حس و درك آدمى قرار ندارد. قرآن كريم همواره اصرار و تاكيد دارد در اينكه بندگان خدا نظر خود را منحصر در محسوسات و ماديات نكنند، و ايشان را تحريك مى كند باينكه : از عقل سليم و لب خالص ‍ پيروى كنند.


    نکته سوم؛

    با توجه به آیه اول مشخص می شود که متقین میان دو هدایت قرار دارند؛
    #هدایت_اول که از طریق فطرت سالم انجام می گیرد و منجر به ایجاد آن 5 صفت نام برده می شود.
    #هدایت_دوم که از طریق قرآن کریم انجام می گیرد که بعد از ایجاد آن 5 صفت در انسان مشمول او می شود.

    یعنی اگر انسان به ندای فطرت خود گوش دهد و آن پنج صفت را در خود ایجاد کند زمینه هدایت قرآن در او فراهم شده است به طوری که اگر بعد از هدایت فطرت آن اعتقاد و آن اعمال در او به وجود نیاید، هدایت دوم شامل حال او نمی شود.

    دلیل وجود 2 هدایت در انسان؛ ” يا ايها الذين آمنوا اتقوا اللّه ، و آمنوا برسوله ، يوتكم كفلين من رحمتة ، و يجعل لكم نورا تمشون به” ؛ اى كسانيكه ايمان آورده ايد. از خدا بترسيد، و برسول او ايمان بياوريد، تا خدا از رحمتش دو برابر بشما بدهد، و برايتان نورى قرار دهد، تا با آن نور مشى كنيد.

    پس؛ فراموش نشود كه فرمود: اى كسانيكه ايمان آورده ايد، ايمان بياوريد، معلوم مى شود ايمان اولى فطرى است ، و ايمان دومى برسول و بكتاب او است


    نکته چهارم؛

    در عبارت ” بالاخره هم يوقنون” … خداوند متعال اعتقاد راسخ به #آخرت را به #ايقان تعبير كرده ، و اين بدان جهت است كه به لازمه يقين یعنی فراموش نكردن آخرت ، نيز اشاره كرده باشد، چون بسيار اتفاق می افتد که انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد، اما پاره اى از لوازم آنرا فراموش مى كند، و در نتيجه عملى منافى با ايمانش انجام ميدهد.

    بر خلاف يقين كه ديگر با فراموشى نميسازد، و ممكن نيست انسان ، عالم و مؤ من بروز حساب باشد، و همواره آن روز را در خاطر داشته و به ياد روزى باشد كه در آن روز بحساب كوچك و بزرگ اعمالش مى رسند، و در عين حال پاره اى گناهان را مرتكب شود، چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نميشود، بلكه از ترس ، به قرق گاههاى خدا نزديك هم نمى گردد.


    نکته پنجم؛

    در كتاب معانى الاخبار در ذيل جمله ” مما رزقناهم ینفقون “ روايت آمده ، كه فرمود: يعنى از آنچه ما بايشان تعليم داده ايم بديگران داده ، علم را گسترش ميدهند، و از آنچه از قرآن بايشان آموختيم ، تلاوت مى كنند.
    بنابراین روايت مبنى بر اين است كه انفاق ، اعم از انفاق مالى باشد.

     

    تفسیر المیزان، آیات 1تا5 سوره بقره، دو هدایت برای انسان

    ترجمه تفسیر المیزان، جلد 1، تا صفحه71

    .

    .

    موضوعات: ◀ سوره بقره, ◀آیات 1_5، وجود دو هدایت برای انسان
     [ 07:47:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      زیارت نامه حضرت سلمان فارسی ...
    زیارت نامه حضرت سلمان فارسی

    ??زیارت نامه حضرت سلمان فارسی

     

    بدان که از تکالیف زائران در شهر کاظمین، رفتن به مدائن است، براى زیارت عبد صالح الهى، جناب سلمان محمّدى رضوان اللّه علیه که نخستین ارکان اربعه است، و خاص به شرافت سلمان منّا اهل البیت و درآمده در شمار اهل بیت نبوّت و عصمت است.

    برای شوق زائران و رغبتشان به زیات آنجناب کافى است تفکّر کردن در اختصاص و امتیازش در میان تمام صحابه و جمیع امّت


    در فضیلت او جناب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:

    «سلمان دریایى است که نخشکد، و گنجى است که پایان نپذیرد، سلمان از ما اهل بیت است، حکمت میبخشد و برهان مى آورد.»

    حضرت امیر علیه السّلام او را مانند لقمان، بلکه امام صادق علیه السّلام او را بهتر از لقمان دانسته، و حضرت باقر علیه السّلام او را از متوسّمین [کسانى که با تمام وجودشان در صدد شناخت حق و در جستجوى حقایق الهی اند] برشمرده.


    از روایات استفاده میشود که آن جناب اسم اعظم را می دانست و از محدّثین - به فتح دال - [کسی که فرشتگان با او سخن مى گویند] بوده است.

    براى ایمان ده درجه است و او در درجه دهم قرار داشت.

    و عالم به غیب و زمان مرگ افراد بود

    و در دنیا از خوراکی هاى بهشت تناول فرمود و بهشت مشتاق و عاشق او بود و خدا و رسول او را دوست داشتند.

    و حق تعالى پیامبر صلى اللّه علیه و آله را به محبّت چهار نفر امر فرمود که سلمان یکى از ایشان است و آیاتى در مدح او و همتایان او نازل شد و جبراییل هرگاه بر حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله فرود میآمد امر میکرد از جانب پروردگار به سلمان سلام برساند و او را به علم منایا [زمان مرگ افراد] و بلایا و انساب مطلّع گرداند و شبها براى او در خدمت پیامبر صلى اللّه علیه و آله مجلس انسى بوده حضرت رسول و امیر مؤمنان علیهما السّلام چیزهایى از مخزون و مکنون علم خدا به او تعلیم کردند که غیر او قابلیت و قدرت تحمّل آن را نداشتند.

    و به مرتبه اى رسید که امام صادق علیه السّلام فرمود:

    «سلمان دانش اول و آخر را یافت و او دریایى است که هرچه از او برگرفته شود پایان نپذیرد و او از ما اهلبیت است» .

    برای شوق زائران و رغبتشان به زیات آنجناب کافى است تفکّر کردن در اختصاص و امتیازش در میان تمام صحابه و جمیع امّت به اینکه حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام در یک شب از مدینه به مدائن رفت، و به دست مبارک خود او را غسل داد و کفن کرد و بر او با صفوفى بسیار از ملائکه نماز خواند و در همان شب به مدینه بازگشت زهى شرافت و مودّت و محبّت به خانواده رسالت که انسان را به این مرتبه از شکوه و عظمت میرساند.

     

     ?کیفیّت زیارت آنجناب

    : بدانکه سیّد ابن طاووس در کتاب «مصباح الزّائر» براى آن بزرگوار چهار زیارت نقل کرده و ما در اینجا به همان زیارت اول اکتفا میکنیم و در کتاب «مدّیه» زیارت چهارم را که شیخ در «تهذیب» ذکر فرموده نقل کردیم.

     

    چون خواستى آن جناب را زیارت کنى، نزد قبر او به طرف قبطه میایستى و میگویى:


    السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِينَ الرَّاشِدِينَ السَّلامُ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ رَسُولِ اللَّهِ الْأَمِينِ [الْأَمِينَ ] السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُودَعَ أَسْرَارِ السَّادَةِ الْمَيَامِينِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ مِنَ الْبَرَرَةِ الْمَاضِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَطَعْتَ اللَّهَ كَمَا أَمَرَكَ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُولَ كَمَا نَدَبَكَ وَ تَوَلَّيْتَ خَلِيفَتَهُ كَمَا أَلْزَمَكَ وَ دَعَوْتَ إِلَى الاهْتِمَامِ بِذُرِّيَّتِهِ كَمَا وَقَفَكَ [وَفَّقَكَ ] ،


    سلام بر رسول خدا، محمّد بن عبد اللّه خاتم پیامبران، سلام بر امیر مؤمنان سرور جانشینان، سلام بر امامان معصوم هدایت گر، سلام بر فرشتگان مقرّب سلام بر تو اى یار امین رسول خدا، سلام بر تو اى دوست امیر مؤمنان سلام بر تو اى سپرده شده اسرار پرمیمنت، سلام بر تو اى باقیمانده خدا، از نیکان پیشین، سلام بر تو اى ابا عبد اللّه و رحمت و برکات خدا.
    گواهى میدهم که تو خدا را آنگونه که فرمان داد فرمان بردى، و از رسولش آن طور که تو را فرا خواند پیروى نمودى، و خلیفه اش را متابعت کردى چنان که بر تو واجب نمود، و به نکوداشت فرزندانش دعوت کردى، آنچنان که تو را آگاه ساخت.


    وَ عَلِمْتَ الْحَقَّ يَقِينا وَ اعْتَمَدْتَهُ كَمَا أَمَرَكَ [وَ] أَشْهَدُ أَنَّكَ بَابُ وَصِيِّ الْمُصْطَفَى وَ طَرِيقُ حُجَّةِ اللَّهِ الْمُرْتَضَى وَ أَمِينُ اللَّهِ فِيمَا اسْتُودِعْتَ مِنْ عُلُومِ الْأَصْفِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ النَّبِيِّ النُّجَبَاءِ الْمُخْتَارِينَ لِنُصْرَةِ الْوَصِيِّ أَشْهَدُ أَنَّكَ صَاحِبُ الْعَاشِرَةِ وَ الْبَرَاهِينِ وَ الدَّلائِلِ الْقَاهِرَةِ وَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَدَّيْتَ الْأَمَانَةَ وَ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ صَبَرْتَ عَلَى الْأَذَى فِي جَنْبِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ جَحَدَكَ حَقَّكَ وَ حَطَّ مِنْ قَدْرِكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ آذَاكَ فِي مَوَالِيكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَعْنَتَكَ فِي أَهْلِ بَيْتِكَ [نَبِيِّكَ ] لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لامَكَ فِي سَادَاتِكَ لَعَنَ اللَّهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ ضَاعَفَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ.


    برای شوق زائران و رغبتشان به زیات آنجناب کافى است تفکّر کردن در اختصاص و امتیازش در میان تمام صحابه و جمیع امّتو حق را به یقین دانستى، و به آنچنان که فرمان دادى اعتماد کردى، گواهى میدهم که تو درگاه جانشین مصطفى، و راه حجّت خدا مرتضى، و امین خدایى در آنچه از علوم برگزیدگان به تو سپرده شده، گواهى میدهم که تو از اهل بیت پیامبرى، آن شرافتمندان برگزیده براى یارى جانشین آن حضرت گواهى میدهم که تو صاحب درجات دهگانه ایمان، و دلایل مغلوب کننده اى، و تو نماز را به پا داشتى، و زکات را دادی و امر به معروف و نهى از منکر کردى، و امانت الهى را ادا نمودى، و براى خدا و رسولش خیرخواهى کردى، و در جنب خدا بر آزار مردم صبر نمودى، تا مرگ تو را دررسید، خدا لعنت کند کسى را که حق تو را انکار کرد، و از مقامت کاست، خدا لعنت کند کسى را که تو درباره سرورانت آزرد، خدا لعنت کند کسى را که تو درباره خانواده ات به زحمت افکند.
    خدا لعنت کند کسى را که تو را درباره سرورانت سرزنش نمود، خدا لعنت کند دشمن خاندان محمّد را، از پرى و آدمى، از پیشینیان و پسینیان، و بر آنان عذاب دردناک را دوچندان گرداند.

     


    صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَيْكَ يَا مَوْلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رُوحِكَ الطَّيِّبَةِ وَ جَسَدِكَ الطَّاهِرِ وَ أَلْحَقَنَا بِمَنِّهِ وَ رَأْفَتِهِ إِذَا تَوَفَّانَا بِكَ وَ بِمَحَلِّ السَّادَةِ الْمَيَامِينِ وَ جَمَعَنَا مَعَهُمْ بِجِوَارِهِمْ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ [صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ ] يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى إِخْوَانِكَ الشِّيعَةِ الْبَرَرَةِ مِنَ السَّلَفِ الْمَيَامِينِ وَ أَدْخَلَ الرَّوْحَ وَ الرِّضْوَانَ عَلَى الْخَلَفِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْحَقَنَا وَ إِيَّاهُمْ بِمَنْ تَوَلاهُ مِنَ الْعِتْرَةِ الطَّاهِرِينَ وَ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.


    درود خدا بر تو اى ابا عبد اللّه، درود خدا بر تو اى یار رسول خدا، (درود خدا بر او و خاندانش) ، و بر تو اى دوست امیر مؤمنان و درود خدا بر روح پاکیزه و پیکر پاک تو، و خدا هنگامی که ما را میمیراند، به منّت و مهرش به تو و به جایگاه سروران با میمنت ملحق سازد، و ما را همراه آنان و جوار ایشان در بهشت هاى پرنعمت گرد آورد، درود خدا بر تو اى ابا عبد اللّه، و درود خدا بر برادرانت شیعیان نیکوکار از گذشتگان پر میمنت، و وارد کن نسیم رحمت و رضوان را، بر بازماندگان از اهل ایمان، و ملحق کند ما و آنان را به کسانى که سلمان دوست داشت از عترت پاک و سلام و رحمت و برکات خدا بر تو و بر ایشان.


    آنگاه سوره انّا انزلناه فى ليلة القدر را هفت مرتبه بخوان، سپس هرچه خواهى نماز مستحبّ بجا آور.
    مؤلّف گوید: چون خواستى از زیارت سلمان بازگردى، به جهت وداع نزد قبر بایست، و این وداع را که سیّد در آخر زیارت چهارم ذکر فرموده است بگو:


    السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنْتَ بَابُ اللَّهِ الْمُؤْتَى مِنْهُ وَ الْمَأْخُوذُ عَنْهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ قُلْتَ حَقّاً وَ نَطَقْتَ صِدْقاً وَ دَعَوْتَ إِلَى مَوْلايَ وَ مَوْلاكَ عَلانِيَةً وَ سِرّاً أَتَيْتُكَ زَائِراً وَ حَاجَاتِي لَكَ مُسْتَوْدِعاً وَ هَا أَنَا ذَا مُوَدِّعُكَ أَسْتَوْدِعُكَ دِينِي وَ أَمَانَتِي وَ خَوَاتِيمَ عَمَلِي وَ جَوَامِعَ أَمَلِي إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِي وَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَخْيَارِ.


    سلام بر تو اى ابا عبد اللّه، تو درگاه خدایى که از آن درآیند، و از آن برگیرند، گواهى میدهم که حق گفتى، و صادقانه سخن راندى، و به سوى مولایم در آشکار و نهان دعوت کردى، زائر به جانب تو آمدم، درحالیکه سپارنده حاجاتم به توام، و من اینک تو را وداع مى گویم، دین و امانت و عواقب کار و همه آرزویم را در طول عمرم به تو میسپارم، و سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد، و درود خدا بر محمّد و خاندان نیکویش.


    آنگاه خدا را بسیار بخوان و بازگرد.

    .

    .

     

    موضوعات: ✔سلمان فارسی سلمان محمد, ◀ا زیارت نامه جناب سلمان فارسی
    [یکشنبه 1398-05-27] [ 09:06:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی برای خودسازی کارگزاران ...
    نامه حضرت علی برای خودسازی کارگزاران

    ??نامه حضرت علی به حارث همدانی

     

    ??خودسازی كارگزاران حكومتى

    قرآن


    به ريسمان قرآن چنگ زن، و از آن نصيحت پذير، حلالش را حلال، و حرامش را حرام بشمار ، و حقّى را كه در زندگى گذشتگان بود تصديق كن، و از حوادث گذشته تاريخ، براى آينده عبرت گير، كه حوادث روزگار با يكديگر همانند بوده، و پايان دنيا به آغازش مى پيوندد، و همه آن رفتنى است.

     

    نام خدا را بزرگ دار، و جز به حق سخنى بر زبان نياور.

     

    ?مرگ و آخرت

    مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به ياد آور، هرگز آرزوى مرگ مكن جز آن كه بدانى از نجات يافتگانى.

     

    از كارى كه تو را خشنود، و عموم مسلمانان را ناخوشايند است بپرهيز

    از هر كار پنهانى كه در آشكار شدنش شرم دارى پرهيز كن.

    از هر كارى كه از كننده آن پرسش كنند، نپذيرد يا عذر خواهى كند، دورى كن. آبروى خود را آماج تير گفتار ديگران قرار نده.

    و هر چه شنيدى باز گو مكن، كه نشانه دروغگويى است.و هر خبرى را دروغ مپندار، كه نشانه نادانى است.

    خشمت را فرو نشان، و به هنگام قدرت ببخش، و به هنگام خشم فروتن باش.

    و در حكومت مدارا كن تا آينده خوبى داشته باشى.

    نعمت هايى كه خدا به تو بخشيده نيكو دار، و نعمت هايى كه در اختيار دارى تباه مكن، و چنان باش كه خدا آثار نعمت هاى خود را در تو آشكارا بنگرد.

    و بدان!

    بهترين مؤمنان، آن بود كه جان و خاندان و مال خود را در راه خدا پيشاپيش تقديم كند، چه آن را كه پيش فرستى براى تو اندوخته گردد، و آنچه را كه باقى گذارى سودش به ديگران مى رسد.

    از دوستى با بى خردان و خلافكاران بپرهيز، زيرا هر كس را از آن كه دوست اوست مى شناسند.

    و در شهرهاى بزرگ سكونت كن زيرا مركز اجتماع مسلمانان است.

    و از جاهايى كه مردم آن از ياد خدا غافلند، و به يكديگر ستم روا مى دارند، و بر اطاعت از خدا به يكديگر كمك نمى كنند، بپرهيز.

    در چيزى انديشه كن كه يارى ات دهد.

     

    ?شیطان

    از نشستن در گذرگاههاى عمومى، و بازار، پرهيز كن كه جاى حاضر شدن شيطان، و بر انگيخته شدن فتنه هاست،.

    و به افراد پايين تر از خود توجه داشته باش، كه راه شكر گزارى تو در برترى است.

     

    ?جهاد

    در روز جمعه پيش از نماز مسافرت مكن،جز براى جهاد در راه خدا، و يا كارى كه از انجام آن ناچارى.

    در همه كارهايت خدا را اطاعت كن، كه اطاعت خدا از همه چيز برتر است.

    نفس خود را در واداشتن به عبادت فريب ده، و با آن مدارا كن، و به زور و اكراه بر چيزى مجبورش نساز، و در وقت فراغت و نشاط به كارش گير، جز در آنچه كه بر تو واجب است، و بايد آن را در وقت خاص خودش به جا آورى.

     

    ?مرگ و دنیا

    بپرهيز از آن كه مرگ تو فرا رسد در حالى كه از پروردگارت گريزان، و در دنياپرستى غرق باشى.

    از همنشينى با فاسقان بپرهيز كه شر به شر مى پيوندد،.

    خدا را گرامى دار، و دوستان خدا را دوست شمار.

     

    ?شیطان

    و از خشم بپرهيز كه لشگر بزرگ شيطان است.

    والسلام.

    .

    .

    نامه 69

    نهج البلاغه

    .

    .

    مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه
     [ 07:38:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی به سلمان فارسی ...
    نامه حضرت علی به سلمان فارسی

    ?از نامه هاى حضرت علی  به سلمان فارسى رحمة اللّه عليه پيش از خلافت آن حضرت


    اما بعد!

    دنيا همچون مار است، چون به آن دست نهى نرم، ولى زهرش كشنده است.

    از آنچه كه در دنيا تو را خوشايند است دورى كن چرا كه از كالايش اندكى همراه تو مى ماند، و اندوهش را از خود بگذار چون فراقش و دگرگونيش را باور دارى.


    به وقتى كه انس تو با دنيا بيشتر است همان زمان از آن بيشتر برحذر باش، كه دنيادار چون به لذت و خوشى آرام گرفت دنيا او را به عرصه بلا و سختى فرستاد، يا هر زمان به انس با دنيا مطمئن شد او را به ترس و وحشت دچار ساخت.

    و السلام

    .

    .

    نامه 68

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه نشر معارف اهل بیت علیهم السلام

    موضوعات: ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀سلمان فارسی در نهج البلاغه
     [ 07:30:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      توصیه های حضرت علی در نحوه برگزاری مراسم حج ...
    توصیه های حضرت علی در نحوه برگزاری مراسم حج

    ??نامه اى از آن حضرت (ع) به قثم بن عباس، كه عامل او در مكه بود در نحوه برگزاری مراسم حج.


    اما بعد!

    حج را براى مردم بر پاى دار

    و ايام الله را به يادشان آور و هر بامداد و شامگاه برايشان به مجلس بنشين و كسى را كه در امرى فتوا خواهد، فتوا ده.

    نادان را علم بياموز و با عالم مذاكره كن.
    ميان تو و مردم، پيام رسانى جز زبانت و حاجبى جز رويت نباشد.

    هيچ نيازمندى را از ديدار خود باز مدار. زيرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود و سپس، نياز او بر آورى، كس تو را نستايد.

     

    ?بیت المال


    در مال خدا كه نزد تو گرد مى آيد، نظر كن، آن را به عيالمندان و گرسنگانى كه در نزد تو هستند و به محتاجان و فقيران برسان. و هر چه افزون آيد، نزد ما روانه اش دار، تا ما نيز آن را به محتاجانى، كه نزد ما هستند، برسانيم.


    مردم مكه را فرمان ده كه از كسانى كه در خانه هايشان سكونت مى كنند، كرايه نستانند؛ زيرا خداى تعالى مى فرمايد: «سواء العاكف فيه و الباد» عاكف و بادى در آن يكسان اند. عاكف كسى است، كه در مكه مقيم است و بادى كسى است، كه از مردم مكه نيست و به حج آمده است.

    خداوند ما و شما را به آنچه دوست دارد، توفيق دهد. والسلام

    .

    .

    نامه67

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه نشر معارف اهل بیت علیهم السلام

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ حج و خانه کعبه در نهج البلاغه, ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه
     [ 07:19:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی به عبدالله بن عباس ...
    نامه حضرت علی به عبدالله بن عباس

    ?? از نامه هاى حضرت علی به عبد اللّه بن عباس كه پيش از اين به صورتى ديگر آمده است (نامه 22):


    اما بعد!

     آدمى از رسيدن به چيزى كه از او فوت نمى شد خوشحال مى گردد، و از فوت چيزى كه نصيب او نمى گشت اندوهناك مى شود (اين خوشحالى و اندوه بيجاست).
    برترين برنامه از دنيايت نزد تو رسيدن به كاميابى يا به كار بردن خشم و غضب نباشد، بايد بهترين كار نزد تو نابود كردن باطل يا زنده كردن حق باشد.

     

    ?آخرت

    بايد خوشحاليت معطوف به چيزى شود كه از پيش فرستاده اى، و اندوهت بر ثروتى كه بعد از خود به جاى مى گذارى، و انديشه ات متوجه جهان بعد از مرگ باشد.

    .

    .

    نامه 66

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
     [ 07:17:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی به عبدالله بن عباس ...

    ?? از نامه هاى حضرت علی به عبد اللّه بن عباس كه پيش از اين به صورتى ديگر آمده است (نامه 22):


    اما بعد!

     آدمى از رسيدن به چيزى كه از او فوت نمى شد خوشحال مى گردد، و از فوت چيزى كه نصيب او نمى گشت اندوهناك مى شود (اين خوشحالى و اندوه بيجاست).
    برترين برنامه از دنيايت نزد تو رسيدن به كاميابى يا به كار بردن خشم و غضب نباشد، بايد بهترين كار نزد تو نابود كردن باطل يا زنده كردن حق باشد.

     

    ?آخرت

    بايد خوشحاليت معطوف به چيزى شود كه از پيش فرستاده اى، و اندوهت بر ثروتى كه بعد از خود به جاى مى گذارى، و انديشه ات متوجه جهان بعد از مرگ باشد.

    .

    .

    نامه 66

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
     [ 07:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی به معاویه (لعنه الله علیه) بعد از جنگ نهروان ...
    نامه حضرت علی به معاویه (لعنه الله علیه) بعد از جنگ نهروان

    ??از نامه هاى حضرت علی به معاويه بعد از جنگ نهروان

     

    ?بیت المال


    اما بعد!

    زمان آن رسيده كه با ديدى دقيق به مشاهده امور روشن برخيزى و از آن بهره مند گردى، تو با ادعاهاى باطل به راه پيشينيانت رفتى، و خود را بى پروا در عرصه فريب و دروغها انداختى، آنچه را برتر از مرتبه توست به خود بستى، و بيت المالى را كه براى ديگران اندوخته شده ربودى؛

     

    ?حق و باطل

    همه اين برنامه هايت به خاطر فرار از حق، و انكار نمودن واقعياتى است كه از گوشت و خون براى تو لازمتر بود، همان واقعياتى كه گوشت شنيده، و سينه ات از آن پر شده، آيا بعد از حق جز گمراهى آشكار چيزى هست، و پس از بيان روشن غير از اشتباه برنامه اى وجود دارد از اشتباه و حق و باطل را به هم آميختن دورى كن، كه فتنه دير زمانى است كه پرده هايش را بر چهره افكنده، و تاريكيش ديده هاى بينا را نابينا ساخته.

     

    از طرف تو نامه اى به من رسيد با سخنانى بى تناسب، كه از آشتى و صلح نشانه اى ندارد، و كلمات افسانه گونه اى كه دانش و بردبارى آن را بر نبافته است، با اين گفته هاى بى اساست به كسى مانى كه در شنزار فرو رفته، يا به تاريكى در منطقه اى بى نشانه قدم بر مى دارد، خود را به جاى بلندى برده اى كه رسيدن به آن سخت، و نشانه هايش دور است، عقاب بلند پرواز به آن نمى رسد، و هر كه بر آن بالا رود با ستاره عيّوق برابرى مى كند.


    پناه به خدا كه تو پس از من حكومت مسلمين را براى دخالت در امورشان به دست گيرى، يا براى يكى از آنان با تو قرار داد و پيمانى به اجرا گذارم. از هم اكنون خود را درياب، و براى خويش چاره اى بينديش، كه اگر كوتاهى ورزى و بندگان خدا براى جنگ با تو برخيزند درها به رويت بسته شود، و آنچه امروز از تو پذيرفته است پس از آن پذيرفته نشود.

    و السلام.

    .

    .

    نامه 65

    نهج البلاغه

    .

    .

    موسسه اهل البیت علیهم السلام

    موضوعات: ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀ بیت المال در نهج البلاغه
    [شنبه 1398-05-26] [ 07:32:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      گذشته خاندان معاویه از زبان حضرت علی ...
    گذشته خاندان معاویه از زبان حضرت علی

    ??از نامه هاى حضرت علی در جواب نامه معاويه و تهدیدات نظامی او:

     

    ?گذشته خاندان معاویه (لعنه الله علیه)


    اما بعد، همان طور كه گفتى ما و شما با هم در الفت و اتفاق بوديم، ولى در گذشته بين ما و شما جدايى افتاد، زيرا ما ايمان آورديم و شما كفر ورزيديد، و امروز هم ما به راه راستيم و شما دچار فتنه ايد، و مسلمان شما اسلام نياورد مگر از روى بى ميلى، و اين در حالى بود كه تمام بزرگان عرب تسليم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شدند و همدست وى گشتند.

     

    ?طلحه و زبیر و عایشه


    گفته بودى كه طلحه و زبير را من كشتم، و عايشه را تبعيد نمودم، و ميان دو شهر كوفه و بصره فرود آمدم، اين امور به تو ربطى ندارد، تو را در اين مسأله زيانى نيست و هم نيازى ندارد كه عذرش را از تو بخواهم.

     

    مهاجرین و انصار


    و ياد آور شدى كه با لشگرى از مهاجرين و انصار به جنگ من خواهى آمد، معلومت باد از آن روزى كه برادرت اسير شد هجرت قطع گشت (و شما را نشايد كه به خود مهاجر گوييد)، اكنون اگر به ديدار من عجله دارى آسوده باش، كه اگر به ديدارت آيم سزاوار است كه خداوند مرا براى عقوبت تو بر انگيخته باشد، و اگر تو به ديدار من آيى مانند آن است كه برادر بنى اسد گفته:

    “به استقبال باد تابستانى روند كه سنگ ريز و درشت را بر مى گيرد و بر آنان مى كوبد.”
    شمشيرى كه به وسيله آن جدّ و دايى و برادرت را كشتم پيش من است.

     

    به خدا قسم چنانكه دانستم بر دلت غلاف گمراهى پوشيده، و عقلت اندك و ناقص است، شايسته است در باره تو گفته شود كه بر نردبانى بالا رفته اى كه تو را بر جاى بدى مشرف ساخته كه به زيان توست نه سود تو، چرا كه چيزى را خواستى كه گمشده تو نيست، و گوسپندى را چراندى كه مالكش نمى باشى، و امرى را خواستى كه نه اهلش هستى و نه در معدنش قرار دارى، چه اندازه گفتارت از عملت دور است، چه زود شبيه عموها و دايى هايت شدى كه شقاوت و آرزوهاى باطل آنان را به انكار محمّد صلّى اللّه عليه و آله واداشت، همان گونه كه مى دانى با او جنگيدند تا به خاك و خون در افتادند، نه از حادثه عظيمى به نفع خود دفاع كردند، و نه حريمى را در برابر شمشيرهايى كه ميدان نبرد از آن خالى نيست و با سهل انگارى سازگارى ندارد حمايت نمودند.

     

    ?عثمان


    در باره كشندگان عثمان زياد از اندازه سخن گفتى، بيا مانند ديگران از من اطاعت كن، سپس آنان را نزد من به محاكمه كشان، تا بين تو و ايشان به كتاب خدا داورى كنم. ولى آنچه تو مى خواهى به مانند گول زدن طفل در ابتداى باز گرفتن او از شير است.

    سلام بر اهلش.

    .

    .

    نامه 64

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀ عایشه در نهج البلاغه
     [ 07:16:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی به ابوموسی اشعری در جنگ جمل ...
    نامه حضرت علی به ابوموسی اشعری در جنگ جمل

    ??از نامه هاى آن حضرت است به ابو موسى اشعرى كه كار گزارش در كوفه بود، زمانى كه به امير المؤمنين خبر رسيد مردم را از رفتن به كمك حضرت به وقتى كه براى جنگ جمل دعوت كرده بود منع مى كند.


    ?از بنده خدا على امير المؤمنين، به عبد اللّه بن قيس:

    اما بعد!

    از جانب تو سخنى به من رسيده كه هم به سود توست و هم به زيان تو، چون فرستاده ام به نزدت آمد دامن به كمر زن، و كمربندت را محكم ببند، و از لانه ات بيرون رو، و كسانى را كه با تو هستند به جانب ما بر انگيز. پس اگر حق را يافتى روانه شو، و اگر ترسيدى از كوفه دور شو.


    به خدا قسم هر كجا باشى به سراغت آيند، و دست از سرت برندارند تا گوشت و استخوان و تر و خشكت به هم آميخته شود، تا جايى كه فرصت نشستن نيابى، و از روبرو همانند پشت سر وحشت كنى. اين فتنه چنانكه مى پندارى آسان نيست، فتنه بزرگ دهشت زايى است كه بايد بر مركبش سوار شد، و دشوارش را آسان، و سختش را هموار ساخت.


    عقلت را به كار گير، كارت را مالك شو، و نصيب و بهره ات را بياب، اگر اين برنامه خوشايند تو نيست دور شو به جايى كه فراخى و نجاتى در آن نيست، در خور اين است كه اين كار را ديگران انجام دهند و تو در خواب باشى، خوابى كه نگويند فلانى كجاست. به خدا قسم اين مبارزه حق است كه به دست كسى كه بر حق است انجام مى گيرد، و او نسبت به آنچه كه ملحدان انجام مى دهند باكى ندارد.

    و السّلام

    .

    .

    نامه 63

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ابوموسی اشعری در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه
     [ 07:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نص بر امامت امام موسی کاظم علیه السلام ...
    نص بر امامت امام موسی کاظم علیه السلام

    ??نص بر امامت امام موسی کاظم علیه السلام

    ? حدیث اول


    عیسی بن عبدالله گوید؛ به امام صادق علیه السلام عرض کردم: اگر پیش آمدی کند، من به که اقتدا کنم؟
    حضرت اشاره به پسرش موسی کرد.
    عرض کردم : اگر برای موسی پیش آمدی کند ، به که اقتدا کنم؟
    فرمود: به فرزندش
    عرض کردم : اگر برای فرزندش پیش آمدی کند و برادر بزرگتر و پسر کوچکتری از خود باقی گذارد، به که اقتدا کنم؟
    فرمود: به فرزندش
    سپس فرمود: تا ابد چنین است(یعنی پسر کوچک امام بر برادر بزرگتر امام مقدم است)
    عرض کردم: اگر امام را نشناختم و جای او را ندانستم چه کنم؟
    فرمود: می گوئی خدایا! من پیرو و دوستدار آن حجت زنده تو هستم که از فرزندان امام گذشته است ، همین تو را کافیست، ان شاء الله

     

    ?حدیث دوم


    مفضل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام از ابوالحسن موسی علیه السلام یاد کرد -و او آن روز کودکی بود- و فرمود: این است همان مولودی که در خاندان ما ، مولودی پربرکتر از او برای شیعیان ما به دنیا نیامده است.

     

    ?حدیث سوم

    صفوان جمال گوید: از امام صادق علیه السلام درباره صاحب امر امامت پرسیدم ، فرمود:
    صاحب این امر بازی و بیهوده گری نکند. 
    آنگاه ابوالحسن موسی که کودک بود و بزغاله ای مکی همراه داشت و به او می گفت : “پروردگارت را سجده کن"، آمد . امام صادق علیه السلام او را در آغوش کشید و فرمود: پدر و مادرم فدای کسی که بازی و بیهوده گری نکند.

    .

    .

    اصول کافی
    جلد 2

    .

    .

    موضوعات: ◀ نص بر امامت امام موسی کاظم علیه السلام
    [جمعه 1398-05-25] [ 10:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نص بر امامت امام سجاد علیه السلام ...
    نص بر امامت امام سجاد علیه السلام

     

    ??نص بر امامت سجاد صلوات الله علیه

     

    ابی جارود گوید؛ امام باقر علیه السلام فرمود:

    چون هنگام شهادت حسین بن علی علیهما السلام فرا رسید، دختر بزرگترش فاطمه بنت الحسین علیه السلام را طلبید و کتابی پیچیده و وصیتی آشکارا به او داد . زیرا علی بن الحسین علیهما السلام مرضی از لحاظ معده داشت که در حال احتضارش می دیدند. سپس فاطمه آن کتاب را به علی بن الحسین علیهما السلام داد.
    ای زیاد !
    سپس به خدا آن کتاب به ما رسید .
    زیاد گوید، عرض کردم: خدا مرا قربانت گرداند ، در آن کتاب چه نوشته است؟
    فرمود:

    “به خدا آنچه از زمان خلقت آدم تا به آخر رسیدن دنیا مورد احتیاج اولاد آدم است در آن است . به خدا که احکام حدود حتی جریمه خراش در آن ثبت است.”

     

    ?حدیث دوم؛

    امام صادق علیه السلام فرمود:
    چون امام حسین صلوات الله علیه به جانب عراق رهسپار گشت کتب و وصیت را به ام سلمه -رضی الله عنها- سپرد و چون علی بن الحسین علیه السلام به مدینه برگشت به او تحویل داد.

     

    شرح؛

    آنچه امام حسین علیه السلام به ام سلمه داد غیر از آنها بود که به فاطمه داد. شاید آنچه به ام سلمه داده همان وصیت سر به مهری باشد که از آسمان نازل شده است. مرآت ص 227

    .

    .

    اصول کافی

    جلد 2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد باقر(علیه السلام), ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀نص بر امامت امام سجاد علیه السلام
    [پنجشنبه 1398-05-24] [ 03:49:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نص بر امامت امام محمد باقر علیه السلام ...
    نص بر امامت امام محمد باقر علیه السلام

    ??نص بر امامت امام محمد باقر علیه السلام


    اسماعیل بن محمد گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: پیش از آنکه وفات علی بن الحسین علیهما السلام فرا رسد ، زنبیلی یا صندوقی را که نزد او بود ، بیرون آورد و فرمود: ای محمد! این صندوق را ببر .


    پس آن را در میان چهار تن (که چهار طرفش را گرفته بودند) بردند . چون آن حضرت وفات کرد برادران امام باقر آمدند و ادعا کردند که از آنچه در میان صندوق بود، بهره ما را بده.
    فرمود: به خدا که از بهره شما چیزی در آن نبود. اگر از بهره شما چیزی در آن می بودپدرم آن را به من نمی داد در آن صندوق، سلاح و کتب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.(که از علائم امام علیه السلام است).

     

    ?حدیث دوم

    عیسی بن عبد الله از جدش نقل کند که علی بن الحسین علیهما السلام در حال احتضار که تمام اولادش گردش بودند به آنها متوجه شد آنگاه به محمد بن علی رو کرد و فرمود: ای محمد! این صندوق را به خانه خود بر،
    سپس گوید؛ ولی در آن صندوق درهم و دینار نبود، بلکه پر از علم و دانش بود.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد 2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد باقر(علیه السلام), ◀نص بر امامت امام محمد باقر علیه السلام
     [ 03:41:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نص بر امامت امام جعفر صادق علیه السلام ...
    نص بر امامت امام جعفر صادق علیه السلام

    ??نص بر امامت امام جعفر صادق علیه السلام؛

    عبدالاعلی گوید : امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم آنچه در آنجا بود (از کتب و سلاح و نشانه های امامت) به من سپرد و چون وفاتش نزدیک شد، فرمود: گواهانی نزد من آور .
    من چهار تن از قریش را که نافع –غلام عبدالله بن عمر- در میان آنها بود حاضر کردم .

    پس فرمود بنویس:
    این است آنچه یعقوب به پسرانش وصیت کرد؛ ” پسرانم! خدا برای شما این دین را برگزید، پس نمیرید جز اینکه مسلمان باشید” 132 سوره2_
    و محمد بن علی بن جعفر بن محمد وصیت کرد و به او امر فرمود که او را در بردیکه نماز جمعه را با آن می خواند، کفن بپوشد و با عمامه خودش او را عمامه بپوشد و قبرش را چهارگوش سازد و به مقدار چهار انگشت بالا آورد و هنگام دفن بندهای کفن او را بگشاید .


    سپس به گواهان فرمود: برگردید خدا شما را رحمت کند.
    گفتم: ای پدر! در این وصیت چه احتیاجی به گواه گرفتن بود؟
    فرمود: پسر جانم! نخواستم که تو ( در امر امامت یا کارهای وصیت) مغلوب باشی و مردم بگویند به او وصیت نکرده است ، خواستم که تو حجت و دلیل داشته باشی.

     

    ?حدیث دوم؛

    سدیر صیرفی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: از جمله سعادت مرد این است که او را فرزندی باشد که شباهتی از خلقت و اخلاق و شمائلش در او درک شود و من شباهت خلقت و اخلاق و شمائلم را از این پسرم یعنی امام صادق درک می کنم.

    .

    .
    اصول کافی
    جلد2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد باقر(علیه السلام), ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀نص بر امامت امام صادق علیه السلام
     [ 03:36:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه به مردم مصر ...
    نامه به مردم مصر

    ??نامه ی حضرت علی به مردم مصر که آن را همراه مالک اشتر رحمه الله علیه -هنگامی که او را حاکم مصر کرد -فرستاد.

     

    ?پیامبر صلی الله علیه و آله


    اما بعد!
    خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله را فرستاد که برای جهانیان بیم دهنده و بر پیامبران گواه باشد . چون رسول خدا درگذشت مسلمانان پس از او درباره ی خلافت به نزاع پرداختند.

     

    ?علی از زبان علی


    به خدا سوگند! هرگز تصور نمی کردم که عرب پس از درگذشت پیامبر، خلافت را از خاندان او برگرداند یا پس از پیامبر آن را از من دور کند. مرا به درد و فریاد نیاورد مگر شتافتن مردم به سوی فلان برای بیعت کردن با او.
    من مدتی دست از بیعت کشیدن تا آنکه دیدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند و مردم را به نابود کردن دین محمد فرا می خوانند.
    پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم رخنه ای در دین یا ویرانی ایی در آن خواهم دید که مصیبت آن بر من بزرگتر از محروم شدن از حکومت بر شماست. حکومتی که متاع چند روزه ی دنیاست و همچون سرابی دست خوش زوال خواهد شد یا مانند ابر از هم خواهد پاشید . پس در میان آن آشوب و بلوا قیام کردم تا آنکه باطل نابود شد و از بین رفت و دین استوار و پابرجا گردید.

    به خدا سوگند!

    اگر به تنهایی با دشمنان مواجهه می شدم و آنان تمام زمین را پر کرده بودند نه باک داشتم و نه می ترسیدم ؛ زیرا از گمراهی ای که ایشان در آن هستند و هدایتی که خود بر آن هستم، نیک آگاهم و از جانب پروردگارم بر یقینم.
    من آرزومند دیدار خدایم و در انتظار و امیدوار به ماداش نیک او هستم.


    اما دریغم می آید که حکومت این امت به دست بی خردان و بدکاران آنان افتد و مال خدا را میان خود دست به دست بگردانند و بندگان خدا را به بردگی گیرند و با صاحان بجنگند و فاسقان را همدست خود سازند ؛ زیرا از اینان کسی است که در میان شما شراب حرام نوشید [ولید بن عقبه] و حد اسلام بر او جاری شد و از اینان کسی است که تا اندک مالی نگرفت اسلام نیاورد.


    اگر از حکومت این کسان بر شما بیم نداشتم شما را بر نمی انگیختم و سرزنش نمی کردم و فرا نمی خواندم و تحریض نمی کردم و آنگاه که سرباز زدید و سستی نشان دادید ، رهایتان می کردم.

     

    جهاد


    مگر نمی بینید به مرزهایتان دست انداخته اند و شهرهایتان را اشغال و سرزمین هایتان را تصرف کرده اند و شهرهایتان در جنگ فرو رفته است؟!
    خدا شما را بیامرزد ! به سوی جنگ با دشمنانتان حرکت کنید، در خانه و کاشانه ی خود نمانید که به ستم گرفتار شوید و به ذلت بازگشته پست ترین چیز نصیب شما گردد.
    مرد جنگی همیشه بیدار است و هرکس بخوابد دشمن از او در خواب نمی شود.
    والسلام

    .

    .

    نامه ی62

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه
    [دوشنبه 1398-05-21] [ 08:15:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      توبیخ جناب کمیل از سوی حضرت علی ...
    توبیخ جناب کمیل از سوی حضرت علی

    ??به کمیل بن زیاد نخعی ، هنگامی که فرمانده امام در هیت بود. امام او را توبیخ می کند که چرا سپاهیان دشمن را که از منطقه ی ماموریت او عبور کرده و برای غارت مسلمین رفته اند واگذارده و نرانده است.

     

    اما بعد!
    کسی که کاری را که بر عهده اش نهاده اند، تباه سازد و زحمن کاری را بر دوش کشد که به دیگری واگذارده شده، مردی ناتوان با اندیشه ای تباه کننده است.
    تاخت و تازت در غارت مردم قرقیسیا و واگذاری مرزهایی که تو را بر آنها گمارده ایم -در حالی که کسی نیست که آنها را حفظ کند و سپاه دشمن را از آنها براند- اندیشه ای ناصواب است .
    تو پلی شده ای برای عبور دشمنانت که قصد غارت دوستانت را دارند نه قدرتی داری و نه دشمن را از تو بیمی در دل است.
    نه مرزی را بسته و شوکت دشمنی را شکسته ای نه برآورنده ی نیاز مردمت هستی و نه کفایت کننده ی فرمانده ی خویشتنی.

    .

    .

    نامه 61

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀کمیل در نهج البلاغه
     [ 08:10:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      عدم تعرض به سپاهیان ...
    عدم تعرض به سپاهیان

    ?نامه حضرت علی به کارگزارانی که لشکر ایشان از سرزمین آنها می گذشت
    از بنده ی خدا علی امیر المومنان به گرد آورندگان مالیات و کارگزاران شهرهایی که لشکر از سرزمینشان عبور می کند:

     

    اما بعد!
    من لشکری را فرستادم که اگر خدا بخواهد از سرزمین شما عبور می کند و آنان را به آنچه خداوند بر ایشان واجب کرده سفارش کردم که مردم را آزار ندهند و نرنجانند .
    من در نزد شما و به سبب پیمانی که با شما دارم، از آسیبی که سپاهیان به مردم برسانند بیزارم مگر آنکه سربازی گرسنه مانده و برای سیر کردن خود چاره ای جز آن نداشته باشد.
    پس کسی را که از روی ستم به اموالتان دست درازی کند کیفر دهید و دست بی خردان خود را از زیان رساندن به سپاه و تعرض به آنان در آنچه استثنا کردیم ، بازدارید.
    من در میان سپاه هستم . شکایت های خود را به من برسانید و هر ستمی که از آنان به شما می رسد و جز به یاری خدا و من نتوانید آن را برطرف سازید با من در میان گذارید تا من به یاری خدا آن ستم را از شما برگردانم.
    والسلام

    .

    .

    نامه 60

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه
     [ 08:05:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه به فرمانده سر پل ذهاب ...
    نامه به فرمانده سر پل ذهاب

    ??نامه حضرت علی به اسود بن قطبه فرمانده ی سپاه حلوان (در جنوب شهر سرپل ذهاب فعلی)


    ?سفارش به حاکم


    اما بعد!
    هرگاه هوای والی گوناگون باشد، او را از مقدار زیادی از عدالت باز می دارد. پس باید امور مردم در حق نزد تو برابر باشد زیرا در ستم، عوضی از عدل نیست.

     

    ?تقوا و خودسازی


    از آنچه نظایر آن را نمی پسندی دوری کن، و خود را با امید به ثواب و بیم از عقاب در کاری بدار که خدا بر تو واجب ساخته.

     

    ?دنیا
    بدان که دنیا سرای آزمایش است و دنیا دار ساعتی در آن آسوده نباشد مگر آنکه همان مایه ی حسرت او در قیامت گردد.

    هرگز چیزی تو را از حق بی نیاز نسازد.
    و از جمله حقوقی که بر تو لازم گشته آن است که خود را نگاه داری و به قدر توان خود در کار رعیت تلاش کنی، زیرا سودی که از این کار به تو می رسد بیش از فایده ای است که تو به مردم می رسانی.
    والسلام

    .

    .

    نامه 59

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
     [ 07:59:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی به مردم درباره جنگ صفین ...
    نامه حضرت علی به مردم درباره جنگ صفین

    ?نامه حضرت علی به مردم شهرها که آنچه را میان خود و اهل صفین گذشت در آن گزارش داد.

     

    ??حوادث جنگ صفین


    آغاز ماجرا این بود که ما با شامیان رو به رو شدیم . ظاهر قضیه آن بود که پروردگار ما یکی است و پیامبر ما یکی است و دعوت ما به اسلام یکسان است.
    نه ما از ایشان خواستیم که بر ایمانشان به خدا و تصدیقشان به پیامبرش بیفزایند و نه ایشان از ما چنین چیزی را طلب کردند. در همه چیز یکسان بودیم.

     

    عثمان


    جز در مورد خون عثمان ، که با هم اختلاف داشتیم و دست ما به آن آلوده نبود.
    گفتیم بیایید تا امروز با خاموش کردن آتش جنگ و آرام کردن مردم، مساله را حل کنیم تا خلافت استوار شود و مسلمانان متحد گردند و نیرو یابیم تا حق را در جایگاهش بنهیم.
    گفتند: چاره ی کار را جز در جنگ ندانیم.
    پیشنهاد ما را نپذیرفتند تا جنگ پر گشود و استوار شد و شعله هایش بر افروخت و زبانه کشید.
    هنگامی که جنگ دندانهایش را در ما و در آنان فرو برد و چنگالهایش را در تن ما و آنان بفشرد به آنچه آنان را فراخوانده بودیم گردن نهادند ما نیز دعوتشان را پذیرفتیم و به سرعت به آنچه خواستند تن دادیم تا حجت بر آنان آشکار گشت و عذرشان پایان یافت .

     

    خوارج
    هرکس از آنان بر این سخن اقرار دارد ، خداوند او را از هلاکت برهاند و هرکه لجاجت ورزد (=خوارج)و در گمراهیش بماند پیمان شکن است و خداوند بر دلش پرده افکنده و حوادث ناگوار به گرد سرش چرخیده.

    .

    .

    نامه 58

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀خوارج در نهج البلاغه
    [یکشنبه 1398-05-20] [ 05:15:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روش بسیج کردن مردم برای جهاد ...
    روش بسیج کردن مردم برای جهاد

    ?نامه حضرت علی به مردم کوفه در سال 36 هجری هنگامی که از مدینه به بصره می رفت.

     

    ??روش بسیج کردن مردم برای جهاد


    اما بعد!
    من از جایگاه خود بیرون آمدم یا ستمگرم و یا ستمدیده یا متجاوزم و یا کسی که به او تجاوز شده.
    من خدا را به یاد کسی می آورم که نامه ام به او می رسد تا چون به سوی من کوچ کند ، اگر نیکوکار بودم یاریم رساند و اگر بدکار بودم مرا به حق بازگرداند.

    .

    .

    نامه 57

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ جهاد در نهج البلاغه
     [ 05:10:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه به شریح بن هانی ...

    ?سفارش به شریح بن هانی در سال 36 هجری هنگامی که او را فرمانده دسته مقدم سپاه خود در شام قرار داد.

    در هر صبح و شب از خدا پروا کن، و از دنیای فریبکار بر خود بیم دار و در هیچ حال خود را از او ایمن مپندار.
    بدان که اگر از بسیاری از چیزهایی که دوست داری به سبب ترس از امری ناخوشایند خودداری نکنی هوا هوس ها تو را به زیان های بسیاری می کشاند .
    پس نفس خویش را از بسیاری از هوس ها بازدار و بازگردان و سرکشی خشم خود را خرد و سرکدب کن.

    .

    .

    نامه 56

    نهج البلاغه

    .

    .

    ادامه »

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
     [ 05:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه به معاویه پیش از جنگ صفین ...
    نامه به معاویه پیش از جنگ صفین

    ?نامه به معاویه در سال 37 هجری پیش از جنگ صفین

     

    ??ماهیت دنیا


    اما بعد!
    خداوند سبحان دنیا را برای جهان پس از آن قرار داد و مردم را در آن می آزماید، تا بداند کدامین آنان کردارش نیکو است.
    ما برای دنیا آفریده نشده ایم و به کوشیدن در آن مامور نگشته ایم، بلکه ما را در دنیا نهاده اند تا به آن آزموده شویم و خداوند مرا به وسیله ی تو و تو را به وسیله من آزموده و هر یک از ما را حجت بر دیگری نهاده است.

    قرآن کریم


    تو با تاویل قرآن در پی دنیا دویده ای .

     

    عثمان
    و از من خونی را طلب کرده ای که دست و زبانم به آن آلوده نگشته است و تو و مردم شام مرا به آن متهم ساختید.


    شیطان
    دانای شما نادانتان را و ایستاده تان نشسته ها را (به جنگ با من) تحریک کرد. از خدا بترس و مهار خویش را از دست شیطان بیرون آور.

     

    آخرت
    روی خود را به آخرت بگردان که این راه، راه ما و راه تو ست .

     

    بترس از آنکه خداوند به زودی بلایی به تو رساند که بنیادت را برکند و نسلت را نابود سازد.
    من برایت به خدا سوگند می خورم _سوگندی که آن را بر هم نمی زنم_ که اگر دست تقدیر من و تو را در آشیانه تو یکجا جمع کند آنقدر در برابر تو بمانم “ تا آنگاه که خدا میان ما داوری کند که او بهترین داوران است.” اعراف/87

    .

    .

    نامه 55

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀نامه ها, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه
     [ 04:54:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پاسخ به ادعای طلحه و زبیر ...
    پاسخ به ادعای طلحه و زبیر

    ?در سال 36 هجری، به طلحه و زبیر توسط عمر بن حصین خزاعی، ابوجعفر اسکافی این نامه را در کتاب “مقامات” در مناقب امیر مومنان آورده است.


    ??پاسخ به ادعای طلحه و زبیر

     

    الف) علی از زبان علی

    اما بعد!
    شما دو نفر می دانید _هر چند پنهان می دارید_ که من در پی مردم نرفتم تا آنان به من روی آوردند و با آنان بیعت نکردم تا آنان با من بیعت کردند و شما از کسانی بودید که به من روی آوردید و با من بیعت نمودید . عموم مردم با من به سبب سلطه و چیرگی من و یا به خاطر مالی آماده، بیعت نکردند.

    پس اگر شما از روی میل با من بیعت کردید تا زود است بازگردید و به سوی خداوند توبه نمایید. و اگر با ناخشنودی بیعت کردید ، طاعت خویش را بر من آشکار نمودید و سرپیچی خود را از من پوشیده داشتید و با این کار راه بازخواست از خودتان را بر من گشودید.
    به جانم سوگند!
    شما از دیگر مهاجران به تقیه و کتمان سزاوارتر نبودید . نپذیرفتن بیعت من پیش از آنکه در آن شرکت جویید برای شما آسانتر بود از اینکه پس از شرکت جستن در آن خارج شوید.

     

    عثمان


    پنداشتید که من عثمان را کشتم!
    میان من و شما از مردم مدینه کسانی هستند که با من بیعت نکردند و به شما نیز یاری نرسانده اند. اینان داوری کنند تا هرکس به هر اندازه دخالت داشته ، گناه را به گردن گیرد.

    ای دو پیرمرد!
    از نظر خویش بازگردید که اگر امروز بازگردید بزرگترین چیز ننگ است و فردا هم ننگ است و هم آتش دوزخ.
    والسلام.

    .

    .

    نامه 54

    نهج البلاغه

    .

    .

     

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه
     [ 04:48:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خطاب امام حسین علیه السلام به عایشه هنگام دفن امام حسن ...
    خطاب امام حسین علیه السلام به عایشه هنگام دفن امام حسن

    ?خطاب امام حسین به عایشه در زمان دفن امام حسن (علیه السلام)

     

    محمد بن مسلم گوید شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود؛


    …. امام حسین بر جنازه ( امام حسن علیه السلام) نماز گزارد و چون نمازش تمام شد داخل مسجدش بردند ، چون بر سر قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله نگهش داشتند ، به عایشه خبر بردند و به او گفتند بنی هاشم جنازه حسن بن علی علیه السلام را آورده اند تا در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنند عایشه بر استری نشست و شتافت-او نخستین زنی بود که از دوران اسلام بر زین نشست- آمد و ایستاد و گفت:

    “فرزند خود را از خانه من بیرون برید که نباید در اینجا چیزی دفن شود و حجاب پیغمبر صلی الله علیه و آله دریده شود.”


    حسین بن علی صلوات الله علیهما فرمود:

    “تو و پدرت از پیش، حجاب پیغمبر صلی الله علیه و آله را دریدید و تو در خانه پیغمبر کسی را آوردی که دوست نداشت نزدیک او باشد (مقصود ابوبکر و عمر) و خدا از این کار از تو بازخواست می کند.
    همانا برادرم به من امر کرد که جنازه اش را نزدیک پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله ببرم تا با او تجدید عهد کند و بدان که برادر من از همه مردم به خدا و رسولش و معنی قرآن داناتر بود و نیز او داناتر از این بود که پرده رسول خدا صلی الله علیه و آله را پاره کند زیرا خدای تبارک و تعالی می فرماید : ” یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم”و تو بدون اجازه پیغمبر مردانی را به خانه او راه دادی .


    خدای عزوجل فرماید:
    یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی” در صورتی که به جان خودم سوگند که تو به خاطر پدرت و فاروقش (عمر) بغل گوش پیغمبر صلی الله علیه و آله کلنگ ها زدی با آنکه خدای عزوجل فرماید:

    ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی". .
    به جان خودم که پدرت و فاروقش به سبب نزدیک کردن خودشان به پیغمبر صلی الله علیه و آله او را آزار دادند و آن حقی را که خدا با زبان پیغمبرش به آنها امر کرده بود، رعایت نکردند زیرا خدا مقرر فرموده که آنچه نسبت به مومنین در حال زنده بودنشان حرام در حال مرده بودنشان حرام است.


    به خدا ای عایشه ! اگر دفن کردن حسن نزد پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله که تو آن را نمی خواهی از نظر ما خدا آن را جایز کرده بود، می فهمیدی که او به رغم انف تو در آنجا دفن میشد.


    سپس محمد بن حنفیه رشته سخن به دست گرفت و فرمود: ای عایشه! یک روز به راستی بر استر می نشینی و یک روز بر شتر می نشینی! تو به علت دشمنی و عداوتی که با بنی هاشم داری نه مالک نفس خودت هستی و نه در زمین قرار می گیری.


    عایشه رو به او کرد گرفت: پسر حنفیه! اینها فرزندان فاطمه اند که سخن می گویند دیگر تو چه می گویی!


    حسین علیه السلام به او فرمود؛ محمد را از بنی فاطمه به کنا دور می کنی، به خدا که او زاده سه فاطمه است؛
    1_ فاطمه دختر عمران بن عائد بن عمرو بن مخزوم(مادر جناب ابوطالب)
    2_ فاطمه بنت اسد بن هاشم (مادر امیر المومنین)
    3_ فاطمه دختر زائده بن اصم بن رواحه بن حجر بن عبد معیص بن عامر ( مادر جناب عبدالمطلب)


    عایشه به امام حسین علیه السلام گفت: پسر خود را دور کنید و ببریدش که شما مردمی هستید که دشمنی می خواهید.
    پس حسین علیه السلام به جانب قبر مادرش رفت و جنازه او را بیرون آورد و در بقیع دفن کرد.
    .
    .
    اصول کافی
    جلد2
    .
    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد تقی (علیه السلام), ◀خطاب امام حسین به عایشه
    [سه شنبه 1398-05-15] [ 01:05:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نص بر امامت امام حسین علیه السلام ...
    نص بر امامت امام حسین علیه السلام

    ?محمد بن مسلم گوید شنیدم امام باقر (علیه السلام) می فرمود:


    چون وفات حسن بن علی علیه السلام نزدیک شد ، به حسین علیه السلام فرمود: “

    برادرم! به تو وصیتی می کنم آن را حفظ کن چون من مردم ، جنازه ام را آماده دفن کن ، سپس مرا بر سر قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله ببر تا با او تجدید عهد کنم ، آنگاه مرا به طرف قبر مادرم علیها السلام برگردان سپس مرا در بقیع دفن کن و بدان که از عایشه به من مصیبتی رسد و منشاش آن است که خدا و مردم زشت کاری و دشمنی او را با خدا و پیغمبر و ما خانواده می دانند.”


    چون امام حسین علیه السلام وفات یافت در همان جا روی تابوتش گذاشتند او را به محل مصلای پیغمبر صلی الله علیه و آله که بر جنازه ها نماز می خواند بردند، امام حسین علیه السلام بر جنازه نماز خواند…

     

    ?شرح؛
    دلالت این روایت بر امامت امام حسین علیه السلام از این جهت است که امام حسن علیه السلام به او وصیت کرد و هم از این جهت که او بر جنازه ایشان نماز خواند که هر دو علائم امامت است.
    حاج سید جواد مصطفوی
    .
    .
    اصول کافی
    جلد 2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد تقی (علیه السلام), ◀ نص بر امامت امام حسین علیه السلام
     [ 12:58:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نص بر امامت امام حسن (علیه السلام) ...
    نص بر امامت امام حسن (علیه السلام)

    ?جابر گوید؛ امام باقر علیه السلام فرمود:


    امیر المومنین علیه السلام به حسن وصیت کرد و حسین و محمد (بن حنفیه) علیهم السلام را با همه فرزندان و روسای شیعیان و خانواده اش بر آن وصیت گواه گرفت سپس کتاب و سلاح را تحویلش داد و به او فرمود:

    “پسر جانم ! رسول خدا صلی الله علیه و آله به من امر فرمود که به تو وصیت کنم و کتابها و سلاحم را به تو بسپارم ، چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله به من وصیت کرد و کتابها و سلاحش را به من سپرد و به من امر فرمود که به تو امر کنم چون مرگت فرا رسد آن را به برادرت حسین سپاری سپس متوجه پسرش حسین شد و گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را امر کرد که آن را به این پسرت سپاری .”

     
    سپس دست پسرش علی بن الحسین را گرفت و فرمود:

    “پسر عزیزم از رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو هم امر فرمود که آن را به پسرت محمد بن علی سپاری و او را از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله و من سلام رسانی
    باز به پسرش حسن متوجه شد و فرمود: پسر جانم تو صاحب امر (امامت) و صاحب خونی اگر ببخشی حق داری و اگر بکشی فقط یک ضربت به محل ضربت بزن و کار ناروا نکن.

     

    ?امام صادق (علیه السلام):


    چون علی صلوات الله علیه به کوفه رفت کتابها و وصیتش را به ام سلمه سپرد و چون امام حسن علیه السلام به مدینه بازگشت آنها را به او تحویل داد.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    .

    ادامه »

    موضوعات: ◀نص بر امامت امام حسن (علیه السلام)
     [ 11:44:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      هزار در هزار باب علم ...
    هزار در هزار باب علم

    ?حدیث اول؛ 


    امام صادق علیه السلام فرماید:

    رسول خدا صلی الله علیه و آله در دوران بیماری که در آن وفات یافت، فرمود: دوستم را نزد من حاضر کنید.
    آن دو زن (حفصه و عایشه) به دنبال پدران خود فرستادند. چون نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله بر آنها افتاد رو بگردانید و فرمود که دوستم را نزد من حاضر کنید.
    پس به دنبال علی فرستادند. چون دیدارش به علی افتاد به او متوجه شد و حدیثش گفت و چون علی بیرون آمد آن دو نفر گفتند: دوستت به تو چه حدیث کرد؟
    فرمود: هزار باب به من حدیث کرد که هر بابی مفتاح هزار باب است.

     

    ?حدیث دوم؛

    یونس بن رباط گوید : من و کامل خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم . کامل به حضرت عرض کردم: قربانت گردم فلان شخص حدیثی روایت کند.

    فرمود:  آن را بازگو.
    عرض کرد: او گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز وفاتش به علی علیه السلام هزار باب حدیث کرد و هر بابی مفتاح هزار حدیث بود که جمعا یک میلیون بار می شد.
    فرمود: آری چنین بود.
    عرض کردم: قربانت، آن بابها برای شیعیان و دوستان شما هم ظاهر شد؟
    فرمود: ای کامل! یک باب یا دو باب آن ظاهر گشت.
    عرض کردم: قربانت بنابراین از یک میلیون باب از فضل شما جز یک یا دو باب روایت نشده است؟
    فرمود: توقع دارید که شما از فضل ما چه اندازه روایت کنید؟ شما از فضل ما جز یک الف غیر متصل روایت نکنید.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد 2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀هزار در هزار باب علم
    [یکشنبه 1398-05-13] [ 11:46:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      واکنش منافقین به امامت حضرت علی ...
    واکنش منافقین به امامت حضرت علی

    #غدیر

    ?امام صادق علیه السلام فرمودند؛

    چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بازگشت، جبرئیل علیه السلام بر او نازل شد و گفت : “یا ایها الرسول! بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین". مائده، آیه69


    پیغمبر مردم را فریاد زد تا گرد آمدند و دستور داد تا خارهای بوته های خار را تراشیدند.
    سپس آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه _سه بار تکرار کردند_


    پس خار نفاق در دل آن مردم افتاد و گفتند : خدا _جل ذکره- هرگز چنین امری بر محمد نازل نکرده بلکه او میخواهد بازوی پسر عمویش را بلندکند.

    (غدیر)
    چون پیغمبر به مدینه وارد شد انصار نزد او آمدند و گفتند : ای رسول خدا ،خدای _جل ذکره_ به ما احسان فرمود و از برکت تشریف فرمائی شما در میان ما، به ما شرافت بخشید و دوست ما را شاد و دشمن ما را سرکوب کرد اکنون واردین نزد شما می آیند و بسا چیزی نداری که به آنها عطا کنی و موجب شماتت دشمن می شود. ما دوست داریم که شما یک سوم اموال ما را قبول فرمائی تا اگر از مکه اشخاصی بر شما وارد شدند برای عطاء به آنها چیزی داشته باشی.


    رسول خدا صلی الله علیه و آله جوابی به ایشان نداد و منتظر بود که از پروردگارش چه دستور برسد.

    تا آنکه جبرئیل علیه السلام این آیه را آورد :“قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی” و پیغمبر اموال ایشان را نپذیرفت.


    باز منافقان گفتند: خدا این را بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل نکرده و او مقصودی جز بلند کردن بازوی پسرعموی خویش و تحمیل خاندان خود بر ما ندارد. دیروز می گفت : هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست و امروز می گوید بگو من برای پیغمبری از شما مزدی جز دوستی خویشان نمی خواهم.
    سپس آیه خمس بر پیغمبر نازل شد و باز آنها گفتند : می خواهد اموال و غنیمت ما را به آنها دهد.


    سپس جبرئیل علیه السلام نزد آن حضرت آمد و گفت : ای محمد ! وظیفه پیغمبریت را انجام دادی و عمرت به آخر رسید اکنون اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را به علی علیه السلام بسپار؛ زیرا من هرگز زمین را خالی نگذارم از دانشمندی که اطاعت و ولایت من به وسیله او شناخته شود و او برای کسانی که در میان وفات پیغمبر گذشته تا آمدن پیغمبر آینده متولد می شوند حجت باشد.

    پس پیغمبر اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را به عنوان وصیت به علی سپرد و او را به هزار کلمه و هزار باب وصیت فرمود که از هر کلمه و بابی هزار کلمه و باب گشوده میشد.

    .#غدیر

    .

    جلد2

    اصول کافی

    .

    .#غدیر

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀واکنش منافقین با امامت حضرت علی
     [ 11:32:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نکات اخلاقی از نامه 53 نهج البلاغه ...
    نکات اخلاقی از نامه 53 نهج البلاغه

    ??نکات ناب و اخلاقی از نامه حضرت علی (علیه السلام) به مالک اشتر 


    ?او را فرمان می دهد به تقوای الهی ، و مقدم داشتن طاعت خدا بر هر کاری و پیروی از آنچه خداوند در کتاب خود بدان فرمان داده از واجبات و سنت های خود.

     

    ?باید خدای سبحان را با دل و دست و زبان یاری نماید زیرا خداوند _جل اسمه_ یاری هرکس که یاریش کند و عزت هر کس را که او را عزیز بدارد خود بر عهده گرفته است.

     

    ?نفس خود را هنگام شهوت ها در هم شکند و آن را از طغیان ها باز دارد. زیرا نفس، آدمی را سخت به بدی می خواند مگر آنکه خداوند رحم کند.

     

    ?همان گونه که تودر حق (حاکمان پیشین) می گفتی، درباره ی تو خواهند گفت.

     

    ?نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره ی ایشان بر زبان مردم جاری می کند، توان شناخت. پس باید دوست داشتنی ترین اندوخته ها در نزد تو عمل نیکو باشد.

     

    ?بر نفس خود در آنچه برای تو حلال نیست بخل بورز که بخل ورزیدن بر خود همان انصاف دادن از خود است در آنچه دوست دارد یا اکراه دارد.

     

    ?مهربانی و محبت ورزیدن و لطف به رعیت را پوشش دل خود قرار ده و با آنان چونان حیوان درنده نباش.

     

    ?رعیت دو دسته اند: یا برادر ایمانی تو هستند یا نظیر تو در آفرینش.

    لغزش ها از آنان سر می زند و خطاها بر آنان روی می آورد و گناهانی به عمد یا اشتباه مرتکب می شوند. پس همان گونه که دوست داری خداوند بخشش و چشم پوشی اش را ارزانیت کند ، تو نیز بر مردم ببخش و خطاهایشان را نادیده گیر. زیرا تو بالاتر از آنان هستی و آن که تو را حاکم (مصر) کرده بالاتر از توست و خداوند بالاتر از کسی است که تورا حاکم مصر کرده است.

     

    ?خداوند کفایت امور رعیت را از تو خواسته و به وسیله ی آنان تو را در عرصه آزمایش نهاده.

     

    ?خود را برای جنگ با خدا مهیا مساز که کیفر او را تحمل نتوان کرد و از بخشش و رحمتش بی نیاز نخواهی بود .

     

    ?از بخشودن گناه کسی پشیمان مشو.
    بر مجازات کسی شادی مکن.
    هرگز به خشمی که راه گریز از آن هست مشتاب.

     

    ?هرگاه سلطه و قدرتی که داری در تو نخوت و تکبر پدید آورد، به عظمت سلطنت خداوند که بالاتر از توست بنگرو قدرتش بر تو را ببین که تو آن اندازه بر خودت قدرت نداری این توجه آتش غرورت را فرو می نشاند و تندی تو را فروکش می سازد و خرد از دست رفته ات را به تو باز می گرداند.

     

    ?خداوند هر جباری را خوار و هر متکبری را بی مقدار می کند.

     

    ?اگر انصاف نورزی ستم کرده ای، و هر که خداوند دشمن او باشد عذرش را باطل نماید.

     

    ?هیچ چیز مانند ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نسازد و کیفر او را سرعت نبخشد زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.

     

    ?باید محبوبترین کارها نزد تو کاری باشد که به حق نزدیکتر و در عدالت فراگیرتر و خشنودی مردم را شاملتر باشد؛ زیرا خشم توده های مردم خشنودی خواص را از بین می برد و خشم خواص در صورت خشنود بودن توده های مردم اهمیتی ندارد.

     

    ?خواص کسانی هستند که در دوران رفاه از همه پر خرج ترند و هگام سختی کمتر از همه یاری دهند ، بیش از همه از انصاف بیزارند و در همه خواسته هایشان اصرار می ورزند. هنگام بخشش از همه کم سپاستر و هنگام نبخشیدن از همه عذر ناپذیرترند و در رویدادهای بزرگ روزگار از همه بی صبرترند.

     

    ?ستون دین و جمعیت مسلمانان و سازو برگ در برابر دشمنان توده های مردمند.

     

    ?باید دور ترین رعیت از حریم تو و مبغوض ترین شان در نزد تو کسی باشد که بیش از دیگران عیبجوی مردم است.

     

    ?تا می توانی عیوب مردم را بپوشان تا خداوند آنچه را تو دوست داری بر مردم پوشیده باشد، بپوشاند.

     

    ?گره هر کینه ای را بگشای و رشته ی هر انتقام را ازخود قطع کن و از هرچه برایت روشن نیست چشم بپوش در تصدیق سخن چین شتاب مکن زیرا سخن چین خائن است هرچند خود را به خیرخواهی شبیه سازد.

     

    ?هرگز با بخیل مشورت مکن که تو را از بخشش بازدارد. و وعده ی فقر به تو دهد
    و نیز با ترسو که تو را به سستی کشاند
    و نیز با طمعکار که آزمندی در ستم را در نظرت زیبا سازد
    بخل، ترس و حرص غرایز گوناگونی هستند که بدگمانی به خدا را در آدمی فراهم می اورد.

     

    ?از کسانی که ظالمی را در ستم کاری و گناهکاری را در گناهش یاری نرسانده اند (یاری بگیر در امور) رنج و خرج چنین کسانی برای تو کمتر و یاریشان به تو بهتر و مهربانی شان بر تو بیشتر و الفتشان با بیگانه کمتر  است. اینان را از خاصان و نزدیکان خود در خلوت ها و مجلس هایت قرار ده.

     

    ?برگزیده تو کسی باشد که از همه به گفتن سخن تلخ حق گویاتر باشد.

     

    ?به پارسایان و راستگویان بپیوند و آنان را چنان بپروران که تو را فراوان نستایند و به کاری که نکرده ای بیهوده شادمانت نسازند.

     

    ?ستایش فراوان کبر و نخوت پدید آورد و آدمی را به سرکشی کشاند.

     

    ?نیکوکار و بدکار نزد تو در منزلت برابر نباشد که این امر نیکوکار را به نیکوکاری بی میل سازد و بدکاران را به بدکاری تشویق نماید .

     

    ?باید چنان رفتار کنی که خوش گمانی رعیت را برایت فراهم آورد زیرا این خوش گمانی رنج بسیاری را از تو برمی دارد.

     

    ?سنت نیکویی را که بزرگان این امت به آن عمل کرده و سبب الفت میان مردم گشته و امور رعیت بر پایه ی آن سامان یافته مشکن.


    سنتی پدید میاور که حتی به یکی از سنت های گذشته آسیب رساند که پاداش نیک آن برای کسی باشد که آن سنت های نیکو را بنیان گذازده و گناه آن بر تو باشد که شکسته ای.

     

    ?با مردم آبرومند، شریف و اهل دودمان های شایسته و خوش سابقه بپیوند. آنگاه با مردمان دلاور، شجاع، بخشنده و جوانمرد ارتباط برقرار ساز که اینان جامع بزرگواری و شاخه هایی از نیکویی هستند.

     

    ?از رسیدگی به امور ناچیز آنان به امید رسیدگی به کارهای بزرگشان غفل مشو زیرا الطاف کوچک تو خود جایگاهی دارد که از آن بهره مند می شوند.

     

    ?برگزیده ترین سران سپاهت کسی باشد که به لشکریات کمک و یاری دهد و از دارایی خود چندان به آنان عطا کند که هرینه ی آنان و خانواده هایی که از خود بر جای گذاشته اند، کفایت کند تا در جهاد با دشمن تنها یک اندیشه در سر داشته باشند.

     

    ?در هر کار بزرگی که بر تو دشوار آید و اموری که برایت ابهام انگیز باشد به خدا و رسولش رجوع کن.

     

    ?پیروی از هوی و خود رایی مجموعه ای از شاخه های ستم و خیانت است.

     

    ?بهبودی و صلاح دیگران در صلاح مالیات و مالیات دهندگان است و کار دیگران سامان نیابد مگر آنکه کار مالیات دهندگان سامان پذیرد.

     

    ?عامل ویرانی سرزمین تنگدستی مردم آن است و مردم زمانی تنگدست شوند که تمام همّ حاکمان گرد آوردن مال باشد و به ماندن خود بر سر کار بدگمان باشند و از عبرت ها کمتر سود برند.

     

    ?هرکس اندازه خویش را نداند به اندازه دیگران نادان تر باشد.


    ?سفارش به نیکی در حق بازرگانان و صنعتگران، زیرا آنان مایه های منافع اند و اسباب آسایش جامعه را پدید آورند و سودها را از سرزمین های دور دست … به سوی مملکت تو می آورند. این گروه مردمی آرام اند که از فتنه گریشان بیم نیست و اهل آشتی اند که ترسی از آسیب رسانی شان نیست.

     

    ?پرداختن به کارهای مهم و بزرگ تو را از ضایع کردن امور کوچک (محرومان و مستضعفان) معذور نمی سازد. هرگز به امور آنان بی اهتمام نباش.. به کارهای ضعیفانی که دستشان به تو نمی رسد رسیدگی کن همان ها که در چشم ها خوارند و مردم تحقیرشان می کنند.

     

    ?حق تمامش سنگین است اما خداوند گاهی آن را برای کسانی سبک می کند آنان که جویای عاقبت نیک اند. پس خود را شکیبا ساخته اند و به راست بودن آنچه خداوند وعده داده است اطمینان کرده اند.

     

    ?بخشی از وقت خود را برای مراجعه نیازمندان قرار ده و در آن وقت خود را از هرکار دیگری فارغ گردان… و در آن برای خدایی که تو را آفریده تواضع کن. و سپاهیان و یاران و نگهبانان و محافظان را از این مجلس دور ساز.

     

    ?آنچه عطا می کنی با خوش رویی عطا کن و خودداری از کمک را با مهربانی و عذر خواهی همراه ساز.

     

    ?کارهای هر روز را در همان روز به انجام رسان زیرا هر روز را کاری خاص است.

     

    ?برای رابطه خود و خداوند بهترین و بیشترین وقت ها را اختصاص ده.

     


    ?اگر نیتت درست باشد و مردم از آن کارها به آسایش رسند در همه وقت ها کارهایت برای خدا است.

     


    ?آرزو های سران سپاه را برآور ، پی در پی ثنایشان گو، و رنج و تلاش کسانی را که کوشیده اند بر زبان آور. زیرا فراوان سخن از کارهای نیکشان دلاور مرد را به هیجان می آورد و ازکارماندگان را به تلاش تشویق می کند. اگر خدا بخواهد.

     

    ?باید در خصوص آنچه به وسیله ی آن دین خویش را برای خداوند خالص می سازی برپاداشتن واجبات الهی باشد که ویژه ی خداوند است. بنابراین در بخشی از شبانه روز تن خود را در کار طاعت خداوند بدار.

     

    ?هرگاه به جماعت نماز گزاردی نماز را چنان بخوان که نه موجب نفرت مردم از جماعت شود و نه نماز را تباه سازد.

     

    ?پنهان ماندن زمامداران از مردم موجب ناآگاهی زمامداران از اموری که بر آنان پوشیده است، می گردد و در نتیجه امر بزرگ در نظر آنان کوچک و کار کوچک در دیده ی ایشان بزرگ جلوه می کند.

     

    ?زمامدار را خواص و نزدیکانی است که خوی برتری طلبی دارند، خود را بر دیگران مقدم سازند.. موجبات این احوال را قطع کن و بدین وسیله ریشه ی این مردمان را برکن. به هیچ یک از اطرافیان و خویشانت زمینی از زمین های مسلمانان واگذار مکن و نباید در تو طمع کنند که قرار دادی به سود آنان منعقد سازی که سبب زیان به همسایگان شود… در این صورت سودش برای آن طمعکاران و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد بود.

     

    ?حق را برای هر کسی که لازم باشد از نزدیک و دور رعایت نما … و پاداش خویش را به حساب خدا گذار هرچند اجرای حق بر زیان خویشان و نزدیکانت باشد.. آنجا که بر تو سنگین و گران می آید جویای عاقبتش باش که رعایت حق سرانجام خوشی دارد.

     

    ?هرگاه مردم گمان به ستم کاری تو برند، آشکارا عذر خویش را بر آنان عرضه کن و با بیان عذر خویش بدگمانی آنان را از خود بگردان.

     

    ?اگر با دشمنت پیمانی بستی یا او را در پوشش امان خویش درآوردی به پیمان خود وفادار بمان … خود را سپر تعهدات خوش قرار ده.

     

    ?مردم با همه ی هواهای گوناگون و اختلاف نظری که دارند بر هیچ یک از واجبات الهی به اندازه ی بزرگ شمردن وفای به عهد و پیمان اتفاق نظر ندارند.

     

    ?در عهد و پیمان، خیانت و فریب و نیرنگ جایز نیست.

     

    ?پیمانی نبند که راه تاویل در آن باز باشد پس از عهد بستن و استوار کردن پیمان بر عبارت های دو پهلو و ابهام انگیز تکیه مکن. نباید سختی و دشواری پیمانی که رعایت عهد الهی آن را بر تو لازم کرده، تو را خواهان فسخ آن به نحو نامشروع سازد.


    ?شکیبایی تو بر سختی کاری که به گشایش و عاقبت خوش آن امید بسته ای بهتر است از خیانتی که از مجازات آن بیمناک هستی.

     

    ?از اینکه به ناحق خون کسی را بریزی، بپرهیز زیرا هیچ چیز همچون به ناحق خونی را ریختن انتقام خدا را نزدیک نمی سازد و کیفرش بزگ نباشد و سبب زوال نعمت و پایان یافتن زمان حکومت نگردد.

     

    ?بپرهیزید از خودپسندی، و تکیه بر انچه تو را از خودپسندی کشاند و دوستی ستایش و تمجید مردم از تو؛ زیرا این امور در نظر شیطان از مطمئن ترین فرصت هاست برای آنکه نیکی نیکوکاران را تباه سازد.

     

    ?بپرهیز از اینکه احسان خود را بر مردم منت گذاری ؛ زیرا منت نهادن احسان را تباه می کند.
    یا کرده ی خود را زیادتر از آنچه هست بدانی؛ زیرا زیاد شمردن کارهای خود، نور حق را در دل خاموش می کند.
    یا به مردم وعده ای دهی و بخلاف آن عمل کنی؛ زیرا عمل نکردن به وعده خشم خدا و مردم را برانگیزد. خداوند متعال فرمود: “خداوند سخت خشمگین شود که چیزی بگویید و به جای نیاورید.” صف/3

     

    ?بپرهیزید از شتاب کردن در کاری پیش از رسیدن زمانش،
    و سهل انگاری در آن وقتی که انجامش ممکن شده
    و لجاجت و اصرار در آن هنگامی که ابهام انگیز باشد
    و سستی در آن زمانی که آشکار شده است.
    هرچیز را در جای خودش بنه و هرکار را در جایگاه مناسب خویش قرار بده.

     

    ?بپرهیز از آنکه چیزی را که مردم در آن برابرند به خود اختصاص دهی؛ زیرا آنچه را که به خود اختصاص داده ای از تو می ستانند و به دیگران می سپارند.

     

    ?هنگام خشم خویشتن دار باش و از شدت و تیزی خود بکاه و قدرت دست و تندی زبانت را نگاه دار و با خودداری از دشنام گویی به هنگام خشم و به تاخیر انداختن قهر از این امور خود را در امان بدار. تا آتش خشم فرو نشیند و زمام اختیارت را به دست گیری و این خویشتن داری را استوار نسازی مگر آنکه با یاد بازگشت به سوی پروردگارت خاطر خویش را مشغول بداری.

    .

    .

    نامه 53

    نهج البلاغه

    .

    .

     

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر, ◀ نکته های ناب اخلاقی وصیت نامه
    [شنبه 1398-05-12] [ 03:43:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      چهل حدیث از امام جواد (علیه السلام) ...
    چهل حدیث از امام جواد (علیه السلام)

    ?امام محمد تقی علیه السلام در 10 رجب 195 هجری قمری در مدینه به دنیا آمدند و در آخر ذی القعده سال 220 ه.ق توسط معتصم عباسی در بغداد به شهادت رسیدند و در کنار مزار پدربزرگشان امام موسی کاظم علیه السلام در کاظمین به خاک سپرده شدند.

    امام جواد علیه السلام در 8 سالگی به امامت رسیدند و در زمان شهادت تنها 25 سال سن داشتند، از این رو جوان ترین امام در زمان شهادت به حساب می آیند.

    در ادامه چهل حدیث نورانی از امام جواد عليه‌السلام را اینجا بخوانید.

     

    ?١- الْمُؤمِنُ يَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفيقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۵، ص۳۵۸)


    فرمود: مؤمن در هر حال نيازمند به سه خصلت است: توفيق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذيرش نصيحت كسى كه او را نصيحت نمايد.

     

    ?2- قالَ عليه‌السلام: مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ كانَ نَزْراً قَليلاً. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۳۵۳)


    فرمود: ملاقات و ديدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفاى دل و نورانيّت آن مى‌گردد و موجب شكوفایى عقل و درايت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانى كوتاه انجام پذيرد.

     

    ?٣- قالَ عليه‌السلام: إيّاكَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّريرِ، فَإنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ، يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبَحُ أثَرُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۹۸)


    فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور؛ چون كه او همانند شمشيرى زهرآلود، برّاق است كه ظاهرش زيبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.

     

    ?۴- قالَ عليه‌السلام: كَيْفَ يُضَيَّعُ مَنِ اللّهُ كافِلُهُ، وَكَيْفَ يَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَيْرِ اللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ إلَيْهِ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۱۵۵)


    فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسى كه خداوند سَرپرست و متكفّل اوست. چطور نجات مى‌يابد كسى كه خداوند طالبش است. هر كه از خدا قطع اميد كند و به غير او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى‌كند.

     

    ?۵- قالَ عليه‌السلام: مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْيَتْهُ الْمَصادِرُ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۳۴۰)


    فرمود: هركس موقعيت‌شناس نباشد، جريانات، او را مى‌ربايد و هلاک خواهد شد.

     

    ?۶- قالَ عليه‌السلام: مَنْ عَتَبَ مِنْ غَيْرِ ارْتِيابٍ أعْتَبَ مِنْ غَيْرِ اسْتِعْتابٍ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۸۱)


    فرمود: سرزنش كردن ديگران بدون علّت و دليل، سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت، درحالى‌كه رضايت آنان نيز كسب نخواهد كرد.

     

    ?٧- قالَ عليه‌السلام: أفْضَلُ الْعِبادَةِ الاْخْلاصُ. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۴۵)
    فرمود: با فضيلت‌ترين و ارزشمندترين عبادت‌ها آن است كه خالص و بدون ريا باشد.

     

    ?٨- قالَ عليه‌السلام: يَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ يَغيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَيْهِمْ تَسْمِيَتُهُ، وَ هُوَ سَمّيُ رَسُول اللّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله وَ كَنّيهِ. (بحارالانوار، ج۵۱، ص۳۲)


    فرمود: زمان ولادت امام عصر عليه‌السلام بر مردم زمانش مخفى است، و شخصش از شناخت افراد غايب و پنهان است. و حرام است كه آن حضرت را نام ببرند؛ و او هم‌نام و هم‌كنيه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله است.

     

    ?٩- قالَ عليه‌السلام: عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ. (بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۰۹)
    فرمود: عزّت مؤمن در بى‌نيازى و طمع نداشتن به مال و زندگى ديگران است.

     

    ?١٠- قالَ عليه‌السلام: مَنْ أصْغى إلى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ، وَ إنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبليس فَقَدْ عَبَدَ إبليسَ. (کافی، ج۶، ص۴۳۴)


    فرمود: هر كس به شخصى سخنران علاقمند و متمايل باشد، بنده اوست، پس چنان‌چه سخنور براى خدا و از احكام و معارف خدا سخن بگويد، بنده خداست، و اگر از زبان شيطان و هوا و هوس و ماديات سخن بگويد، بنده شيطان خواهد بود.

     

    ?١١- قالَ عليه‌السلام: لايَضُرُّكَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ. (بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸۰)
    فرمود: تو را زیان نمی‌رساند، خشم آن کسی که رضا و خشنودیش جور و ستم است.

     

    ?١٢- قالَ عليه‌السلام: مَنْ خَطَبَ إلَيْكُمْ فَرَضيتُمْ دينَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَكْنُ فِتْنَةٌ فِى الاْرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرْ. (کافی، ج۵، ص۳۴۷)


    فرمود: هر كه به خواستگارى دختر شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتدارى او مطمئن مى‌باشيد با او موافقت كنيد، وگرنه سبب فتنه و فساد بزرگى بر روى زمين خواهيد شد.

     

    ?١٣- قالَ عليه‌السلام: لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)


    فرمود: چنان‌چه افراد جاهل ساكت باشند، مردم دچار اختلافات نمى‌شوند.

     

    ?١۴- قالَ عليه‌السلام: مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبيحاً كانَ شَريكاً فيهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲)
    فرمود: هر كه كار زشتى را تحسين و تأييد كند، در [عِقاب] آن شريک است.

     

    ?١۵- قالَ عليه‌السلام: مَنِ انْقادَ إلَى الطُّمَأنينَةِ قَبْلَ الْخِيَرَةِ فَقَدْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَكَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُغْضِبَةِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۴)


    فرمود: هركس بدون اطمينان نسبت به جوانب [هر كارى ، فرمانى، حركتى و…] مطيع و پذيراى آن شود، خود را در معرض هلاکت قرار داده؛ و نتيجه‌اى جز خشم و عصبانيّت نخواهد گرفت.

     

    ?١۶- قالَ عليه‌السلام: مَنِ اسْتَغْنى بِاللّهِ إفْتَقَرَ النّاسُ إلَيْهِ، وَمَنِ اتَّقَى اللّهَ أحَبَّهُ النّاسُ وَ إنْ كَرِهُوا. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۷۹)


    فرمود: هر كه خود را به‌وسيله خداوند بى‌نياز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر كه تقواى الهى را پيشه خود كند خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار مى‌گيرد، گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.

     

    ?١٧- قالَ عليه‌السلام: عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله عَلّيا عليه‌السلام ألْفَ كَلِمَةٍ، كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ ألْفُ كَلِمَةٍ. (بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۳۴)


    فرمود: حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌، یک هزار كلمه به امام على عليه‌السلام تعليم نمود كه از هر كلمه‌اى هزار باب علم و مسئله فرعى باز مى‌شود.

     

    ?١٨- قالَ عليه‌السلام: نِعْمَةٌ لاتُشْكَرُ كَسِيَّئَةٍ لاتُغْفَرُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۴)
    فرمود: خدمت و نعمتى كه مورد شكر و سپاس قرار نگيرد، همچون خطائى است كه غير قابل بخشش باشد.

     

    ?١٩- قالَ عليه‌السلام: مَوْتُ الاْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالأجَلِ، وَ حَياتُهُ بِالْبِرِّ أكْثَرُ مِنْ حَياتِهِ بِالْعُمْرِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۳)


    فرمود: فرارسيدن مرگ انسان‌ها، به‌جهت معصيت و گناه، بيشتر است تا مرگ طبيعى و عادى، همچنين حيات و زندگى به‌وسيله نيكى و احسان به ديگران بيشتر و بهتر است از عمر بى‌نتيجه.

     

    ?٢٠- قالَ عليه‌السلام: لَنْ يَسْتَكْمِلَ الْعَبْدُ حَقيقَةَ الاْيمانِ حَتّى يُؤْثِرَ دينَهُ عَلى شَهْوَتِهِ، وَلَنْ يُهْلِكَ حَتّى يُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلى دينِهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)


    فرمود: بنده‌ای حقيقت ايمان را نمى‌يابد، مگر آنكه دين و احكام الهى را در همه جهات بر تمايلات و هواهاى نفسانى خود مقدّم دارد. و كسى هلاک و بدبخت نمى‌گردد، مگر آنكه هواها و خواسته‌هاى نفسانى خود را بر احكام الهى مقدّم نمايد.

     

    ?٢١- قالَ عليه‌السلام: عَلَيْكُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَريضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَ صِلَةُ بَيْنَ الاْخْوانِ، وَ دَليلٌ عَلَى الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِى السَّفَرِ، وَ أنْسٌ فِى الْغُرْبَةِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰)


    فرمود: بر شما باد به تحصيل علم و معرفت، چون فراگيرى آن واجب و بحث پيرامون آن مستحب و پُرفائده است. علم وسيله كمک به دوستان و برادران است، دليل و نشانه مروّت و جوانمردى است، هديه و سرگرمى در مجالس است، همدم و رفيق انسان در مسافرت است؛ و انيس و مونس انسان در تنهایى است.

     

    ?٢٢- قالَ عليه‌السلام: خَفْضُ الْجَناحِ زينَةُ الْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْدَبِ زينَةُ الْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زينَةُ الْحِلْمِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱)


    فرمود: تواضع و فروتنى زينت‌بخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نيک زينت‌بخش عقل مى‌باشد، خوش‌رویى با افراد زينت‌بخش حلم و بردبارى است.

     

    ?٢٣- قالَ عليه‌السلام: تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوى، وَ اعْلَمْ أنَّكَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَيْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۸)


    فرمود: در زندگى، صبر را تكيه‌گاه خود، فقر و تنگ‌دستى را هم‌نشين خود قرار بده و با هواهاى نفسانى مخالفت كن. و بدان كه هيچ‌گاه از ديدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى ماند، پس مواظب باش كه در چه حالتى خواهى بود.

     

    ?٢۴- قالَ عليه‌السلام: مَنْ اتَمَّ رُكُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ. (کافی، ج۳، ص۳۲۱)
    فرمود: هركس ركوع نمازش را به‌طور كامل و صحيح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.

     

    ?٢۵- قالَ عليه‌السلام: الْخُشُوعُ زينَةُ الصَّلاةِ، وَ تَرْكُ مالايُعْنى زينَةُ الْوَرَعِ. (بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۱)


    فرمود: خشوع و خضوع زينت‌بخش نماز خواهد بود، ترک و رها كردن آنچه [براى دين و دنيا و آخرت] سودمند نباشد زينت بخش ورع و تقواى انسان مى‌باشد.

     

    ?٢۶- قالَ عليه‌السلام: الاْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىُ عَنِ الْمُنْكَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما اعَزَّهُ اللّهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ. (وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۱۲۴)


    فرمود: امر به معروف و نهى از منكر دو مخلوق الهى است، هر كه آنها را يارى و اجرا كند مورد نصرت و رحمت خدا قرار مى‌گيرد و هر كه آنها را ترک و رها گرداند، مورد خذلان و عِقاب قرار مى‌گيرد.

     

    ?٢٧- قالَ عليه‌السلام: إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يَخْتارُ مِنْ مالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ انْفَسَهُ لِيَأجُرَهُ عَلى ذلِكَ. (کافی، ج۳، ص۲۱۸)


    فرمود: همانا خداوند متعال بهترين و عزيزترين ثروت و فرزند مؤمن را مى‌گيرد، چون دنيا و متعلّقات آن بى‌ارزش است تا [در قيامت] پاداش عظيمى عطايش نمايد.

     

    ?٢٨- قالَ له رجل: اوصِنى بَوَصِيَّةٍ جامِعَةٍ مُخْتَصَرَةٍ؟

    فَقالَ عليه‌السلام: صُنْ نَفْسَكَ عَنْ عارِ الْعاجِلَةِ وَ نار الْآجِلَةِ. (عوالم العلوم و المعارف، ج۲۳، ص۳۰۵)


    شخصى به حضرت عرض كرد: مرا موعظه و نصيحتى كامل و مختصر عطا فرما؟ امام عليه‌السلام فرمود: اعضا و جوارح ظاهرى و باطنى خود را از ذلّت و ننگ سريع و زودرس ، همچنين از آتش و عذاب آخرت ، در امان و محفوظ بدار.

     

    ?٢٩- قالَ عليه‌السلام: فَسادُ الاْخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ، وَ صَلاحُ الاْخلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲)


    فرمود: معاشرت و هم‌نشينى با بى‌خردان و افراد لااُبالى سبب فساد و تباهى اخلاق خواهد شد؛ و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشيار، موجب رشد و كمال اخلاق مى‌باشد.

     

    ?٣٠- قالَ عليه‌السلام: مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي بِطُوسَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۵۰)

    فرمود: هر که قبر پدرم را در طوس زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده‌اش را می‌آمرزد.

     

    ?٣١- قالَ عليه‌السلام: ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلى قَلْبٍ سَليمٍ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲)
    فرمود: سه خصلت جلب محبّت مى‌كند: انصاف در معاشرت با مردم، هم‌دردى در مشكلات آنها، همراه و همدم شدن با معنويات.

     

    ?٣٢- قالَ عليه‌السلام: التَّوْبَةُ عَلى أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لايَعُودَ. (کشف‌الغمه، ج۲، ص۳۴۹)


    فرمود: شرايط پذيرش توبه چهار چيز است: پشيمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران كردن گناه نسبت به همان گناه و تصميم جدى بر اينكه ديگر مرتكب آن گناه نشود.

     

    ?٣٣- قالَ عليه‌السلام: ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْبْرارِ: إقامَةُ الْفَرائِض، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِى الدّين. (بحارالانوار، ج۵، ص۸۱)


    فرمود: سه چيز از كارهاى نيكان است: انجام واجبات الهى، ترک و دورى از گناهان، مواظبت و رعايت مسائل و احكام دين.

     

    ?٣۴- قالَ عليه‌السلام: الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا يَنْفَعُ مَسْمُوعٌ إِذَا لَمْ يَكُ مَطْبُوعٌ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰)


    فرمود: علم دوگونه است: علمی که شنیده شود و علمی که [علاوه بر شنیده شدن] تبعیت شود. علم شنیده شده تا زمانی که بدان عمل نشود، فایده‌ای ندارد.

     

    ?٣۵- قالَ عليه‌السلام: إنَّ بَيْنَ جَبَلَىْ طُوسٍ قَبْضَةٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ دَخَلَها كانَ آمِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ النّار. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۵۶)


    فرمود: همانا بين دو سمت شهر طوس قطعه‌اى مى‌باشد كه از بهشت گرفته شده است، هر كه داخل آن شود و با معرفت زيارت كند، روز قيامت از آتش در امان خواهد بود.

     

    ?٣۶- قالَ عليه‌السلام: مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّتهُ. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۷۶)
    فرمود: هركس قبر عمّه‌ام ـ حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها ـ را [با علاقه و معرفت] در قم زيارت كند، اهل بهشت خواهد بود.

     

    ?٣٧- قالَ عليه‌السلام: مَنْ زارَ قَبْرَ اخيهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَ قَرَأَ: «إنّا أنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ» سَبْعَ مَرّاتٍ، أمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْكْبَرِ. (وسائل‌الشیعه، ج۳، ص۲۲۷)


    فرمود: هركس بر بالين قبر مؤمنى حضور يابد و رو به قبله بنشيند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مباركه «إنّا أنزلناه» را بخواند از شدايد و سختی‌هاى صحراى محشر در امان قرار مى‌گيرد.

     

    ?٣٨- قالَ عليه‌السلام: ثَلاثٌ يَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ: كَثْرَةُ الاْسْتِغْفارِ، وَ خَفْضِ الْجْانِبِ، وَ كَثْرَةِ الصَّدَقَةَ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)


    فرمود: سه چيز، سبب رسيدن به رضوان خداى متعال است:

    ١. نسبت به گناهان و خطاها، زياد استغفار و اظهار ندامت كردن؛

    ٢. اهل تواضع كردن و فروتن بودن؛

    ٣. صدقه و كارهاى خير بسيار انجام دادن.

     

    ?٣٩- قالَ عليه‌السلام: الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعينُ لَهُ، وَالرّاضى بِهِ شُرَكاءٌ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)


    فرمود: انجام‌دهنده ظلم، كمک‌دهنده ظلم و كسى كه راضى به ظلم باشد، هر سه شريک خواهند بود.

     

    ?۴٠- قالَ عليه‌السلام: التَّواضُعُ زينَةُ الْحَسَبِ، وَالْفَصاحَةُ زينَةُ الْكَلامِ، وَ الْعَدْلُ زينَةُ الاْيمانِ، وَالسَّكينَةُ زينَةُ الْعِبادَةِ، وَالْحِفْظُ زينُةُ الرِّوايَةِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱)
    فرمود: تواضع و فروتنى زينت‌بخش حسب و شرف، فصاحت زينت‌بخش كلام، عدالت زينت‌بخش ايمان و اعتقادات، وقار و ادب زينت‌بخش اعمال و عبادات؛ و دقّت در ضبط و حفظ آن، زينت‌بخش نقل روايت و سخن است.

    .

    .

    صلواتی تقدیم به محضر عظیم الشان امام جواد (علیه السلام)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد

    .

    .

    باشگاه خبرنگاران جوان

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد تقی (علیه السلام)
    [پنجشنبه 1398-05-10] [ 11:05:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      لزوم رعایت تقوا برای حاکم از منظر حضرت علی ...

    نامه حضرت علی به مالک اشتر 

     

    (نخست)او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتش‏و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مى‏دهد:به‏متابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،همان‏دستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمى‏بیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمى‏شود باو فرمان میدهد که(آئین)خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شده‏که او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.

    و نیز او فرمان مى‏دهد که خواسته‏هاى نابجاى خود را درهم بشکند.و به‏هنگام وسوسه‏هاى نفس خویشتن‏دارى را پیش گیرد زیرا که‏«نفس اماره‏»هم-واره انسان را به بدى وادار مى‏کند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.

    (نخست)او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتش‏و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مى‏دهد:به‏متابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،همان‏دستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمى‏بیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمى‏شود باو فرمان میدهد که(آئین)خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شده‏که او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.

    و نیز او فرمان مى‏دهد که خواسته‏هاى نابجاى خود را درهم بشکند.و به‏هنگام وسوسه‏هاى نفس خویشتن‏دارى را پیش گیرد زیرا که‏«نفس اماره‏»هم-واره انسان را به بدى وادار مى‏کند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش
    [سه شنبه 1398-05-08] [ 12:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر ...
    وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر

     

    ?ش این فرمان را امام علیه السلام براى‏«اشتر نخعى‏»به هنگامى که او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است و این زمانى بود که وضع زمامدار مصر«محمد بن ابو بکر»در هم ریخته و متزلزل شده بود،این فرمان از طولانى ‏ترین و جامعترین ‏فرمانهاى امام علیه السلام می‏باشد.

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ‏این دستورى است که بنده خدا على علیه السلام به‏«مالک بن حارث اشتر»… در فرمانش باو صادر فرموده است.و این فرمان را هنگامى نوشت که‏ وى را زمامدار و والى کشور مصر قرار داد تا مالیاتهاى آن سرزمین راجمع آورى کند.با دشمنان آن کشور بجنگد. باصلاح اهل آن همت گمارد.

     

    و به عمران و آبادى شهرها قصبات و روستاها و قریه ‏هاى آن بپردازد.

    ?(نخست) او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتش‏و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مى یدهدبه:

    ?‏متابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،همان ‏دستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمى یبیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمى‏شود باو فرمان میدهد که(آئین) خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شده‏که او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.

     

    ?و نیز او فرمان مى‏ دهد که خواسته ‏هاى نابجاى خود را درهم بشکند.و به ‏هنگام وسوسه‏ هاى نفس خویشتن‏دارى را پیش گیرد زیرا که‏«نفس اماره‏»هم-واره انسان را به بدى وادار مى‏ کند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.

     

    ?اى مالک!

    بدان من تو را بسوى کشورى فرستادم که پیش از تو دولتهاى‏ عادل و ستمگرى بر آن حکومت داشتند.و مردم به کارهاى تو همانگونه نظرمى‏ کنند که تو در امور زمامداران پیش از خود،و همان را درباره تو خواهندگفت که تو درباره آنها مى‏ گفتى.

     

    ?بدان!

    افراد شایسته را به آنچه خداوند برزبان بندگانش جارى مى ‏سازد مى ‏توان شناخت،بنا بر این باید محبوبترین‏ ذخیره در پیش تو عمل صالح باشد،

    زمام هوا و هوس را در دست گیر.و آنچه برایت‏ حلال نیست نسبت ‏بخود بخل روا دارزیرا؛

    بخل نسبت ‏بخویشتن این است ‏که راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پیش‏گیرى.

    قلب خویش‏را نسبت‏ بملت ‏خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن،و همچون حیوان‏درنده‏اى نسبت‏بآنان مباش که خوردن آنان را غنیمت‏ شمارى زیرا؛

    آنها دوگروه بیش نیستند؛  یا برادران دینى تواند،و یا انسانهائى همچون تو

    گاه از آنها لغزش و خطا سر مى ‏زند.ناراحتیهائى بآنان عارض میگرددبدست آنان عمدا یا بطور اشتباه کارهائى انجام مى‏شود(در این موارد)از عفو و گذشت ‏خود آن مقدار بآنها عطا کن، که دوست دارى خداوند از عفوش بتوعنایت کند.زیرا؛

    تو مافوق آنها،و پیشوایت مافوق تو و خداوند مافوق کسى است‏که ترا زمامدار قرارداده است!

    امور آنان را بتو واگذار کرده،و بوسیله ‏آنها تو را آزمایش نموده است.

     

    ?هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده!

    چرا که تو تاب کیفر او را ندارى.و از عفو و رحمت او بى‏ نیاز نیستى.

    هرگز ازعفو و بخششى که نموده ‏اى پشیمان مباش.و هیچگاه از کیفرى که نموده‏اى به‏ خود مبال.و نیز هرگز خشمی که پیش مى ‏آید و راه چاره دارد سرعت‏ بخرج مده.

    مگو من مامورم(و بر اوضاع مسلطم)،امر مى‏ کنم و باید اطاعت ‏شود که این موجب دخول فساد در قلب و خرابى دین،و نزدیک شدن تغییر و تحول ‏در قدرت است.

     

    ?آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتى که در اختیار دارى،کبر وعجب و خودپسندى در تو پدید آید،به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوق ‏تو است،نظر افکن. که این ترا از آن سر کشى پائین مى‏ آورد و آن شدت وتندى را از تو باز مى ‏دارد و آنچه از دستت رفته است‏ یعنى نیروى عقل و اندیشه‏ ات‏ که تحت تاثیر این خود پسندى واقع شده،بتو باز مى‏ گردد.

    از همتائى درعلو و بزرگى با خداوند بر حذر باش و از تشبه به او در جبروتش خود را بر کنار دار!

    چرا که خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خود پسند و متکبرى را خوار خواهدساخت.

     

    ?نسبت‏ به خداوند و نسبت‏ به مردم از جانب خود،و از جانب افراد خاص‏ خاندانت،و از جانب رعایائى که به آنها علاقمندى،انصاف بخرج ده، که ‏اگر چنین نکنى ستم نموده‏اى.

    و کسى که به بندگان خدا ستم کند،خداوند پیش‏ از بندگانش دشمن او خواهد بود.و کسى که خداوند دشمن او باشد دلیلش راباطل مى‏ سازدو با او بجنگ مى ‏پردازد تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند.

     

    ?(و بدان!)

    هیچ چیزى در تغییر نعمتهاى خدا و تعجیل انتقام و کیفرش،از اصرار بر ستم سریعتر و زودرس ‏تر نیست.چرا که خداوند دعا و خواسته مظلومان را مى ‏شنود و درکمین ستمگران است.

     

    باید محبوبترین کارها نزد تو امورى باشند،که به حق نزدیکتر و با عدالت موافقتر و با رضایت توده مردم هماهنگ ‏تر است.چرا که خشم توده مردم،خشنودى‏ خواص را بى ‏اثر مى‏سازد،اما ناخشنودى خاصان با رضایت عموم،جبران پذیراست.

     

    ?(این را نیز بدان که)احدى از رعایا از نظر هزینه زندگى در حالت صلح‏ و آسایش،بر والى سنگین‏تر و بهنگام بروز مشکلات در اعانت و همکارى‏ کمتر،و در اجراى انصاف ناراحت‏تر،و بهنگام در خواست و سؤال پر اصرارتر و پس از عطا و بخشش کم سپاس ‏تر،و بهنگام منع خواسته‏ ها دیر عذرپذیرتر،و درساعات رویاروئى با مشکلات کم استقامت‏تر،از«گروه خواص‏»نخواهند بود.

    ولى پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع از دشمنان تنها«توده ملت‏»هستند!بنابر این باید گوشت‏به آنها و میلت‏با آنان باشد.

     

    ?باید آنها که نسبت ‏به رعیت عیبجو ترند از تو دورتر باشند زیرا،مردم عیوبى‏. دارند که والى در ستر و پوشاندن آن عیوب از همه سزاوارتر است.

    در صدد مباش‏ که عیب پنهانى آنها را بدست آورى،بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایت ‏ظاهر گشته اصلاح کنى.و آنچه از تو مخفى ست‏، خدا درباره آن حکم مى‏ کند.

    بنابر این تا آنجا که توانائى دارى عیوب مردم را پنهان ساز!تا خداوند عیوبى راکه دوست دارى براى مردم فاش نشود،مستور دارد.

     

    ?(با برخورد خوب) عقده‏آنها را که کینه دارند بگشا و اسباب دشمنى و عداوت را قطع کن!و از آنچه‏برایت روشن نیست تغافل نما!بتصدیق سخن چینان تعجیل مکن!زیرا آنان گر چه در لباس ناصحین‏جلوه‏گر شوند خیانت مى‏کنند.

     

    ? #بخیل را در مشورت خود دخالت مده!زیرا که ترا از احسان منصرف،و از تهى دستى و فقر مى ‏ترساند.

    و نیز با افراد #ترسو مشورت مکن!زیرا درکارها روحیه ‏ات را تضعیف مى ‏نمایند.

    همچنین #حریص را به مشاورت مگیرکه حرص را با ستم گرى در نظرت زینت مى‏دهد.

    (همه آنچه درباره ای ن‏افراد گفتم)بخاطر این است که بخل و ترس و حرص و غرائز و تمایلات متعددى‏هستند که جامع آنها سوء ظن بخداى بزرگ است.

     

    ?بدترین وزراء کسانى هستند که وزیر زمامداران بد و اشرار پیش ازتو بوده ‏اند،کسى که با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته نباید جز وصاحبان سر تو باشد آنها همکاران گناهکاران و برادران ستمکارانند،

    درحالیکه تو بهترین جانشین را از میان مردم بجاى آنها خواهى یافت: از کسانى‏ که از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نیستند،و در مقابل،بار گناهان آنها رابردوش ندارند،از کسانى هستند که با ستمکران در ستمشان همکارى نکرده ودر گناه شریک آنان نبوده ‏اند.این افراد هزینه ‏شان بر تو سبکتر،همکار-یشان با تو بهتر،محبتشان با تو بیشتر،و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.

    بنابر این آنها را از خواص و دوستان خود و راز داران خویش قرار ده!

    سپس(از میان اینان)افرادى را که در گفتن حق از همه صریحتر،و درمساعدت و همراهى نسبت ‏به آنچه خداوند براى اولیایش دوست نمى ‏دارد،به توکمتر کمک مى ‏کند،مقدم دار،خواه موافق میل تو باشند یا نه.

     

    ?به اهل ورع وصدق و راستى بپیوند،و آنان را طورى تربیت کن که ستایش بى حد از تو نکنندو تو را نسبت ‏ به اعمال نادرستى که انجام نداده ‏اى تمجید ننمایدزیرا مدح ‏و ستایش بیش از حد عجب و خود پسندى ببار میآورد و انسان را بکبر و غرورنزدیک مى‏سازد.

     

    ?هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوى باشند زیرا این‏کار سبب مى ‏شود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بى رغبت ‏شوند و بدکاران در عمل ‏بدشان تشویق گردند،هر کدام از اینها را مطابق کارش پاداش ده.

     

    ?بدان که ‏هیچ وسیله ‏اى براى جلب اعتماد والى به وفادارى رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینه ‏ها بر آنان،و عدم اجبارشان به کارى که وظیفه ندارند نیست، در این راه آنقدر بکوش تا بوفادارى آنان خوشبین شوى(و بر آنان اعتماد کنى‏که)این خوشبینى بار رنج فراوانى را از دوشت‏ برمى‏ دارد.

     

    ?سزاوار است‏ با آنها که بیشتر مورد احسان تو قرار گرفته ‏اند خوشبین تر باشى‏ و بعکس آنها که مورد بدرفتارى تو واقع شده ‏اند بدبین‏تر.

     

    ?هرگز سنت پسندیده ‏اى را که پیشوایان این امت ‏به آن عمل کرده ‏اند،و ملت ‏اسلام به آن انس و الفت گرفته و امور رعیت ‏بوسیله آن اصلاح مى‏ گردد،نقض ‏مکن.

    و نیز سنت و روشى که به سنتهاى گذشته زیان وارد مى ‏سازد احداث منما

    که اجر،براى کسى خواهد بود که آن سنتها را بر قرار کرده،و گناهش بر تو که ‏آنها را نقض نموده ‏اى.

     

    ?«با دانشمندان زیاد به گفت و گو بنشین‏»و با حکماء واندیشمندان نیز بسیار ببحث‏ بپرداز این گفتگوها و بحثها باید در باره امورى‏ باشد که بوسیله آن وضع کشورت را اصلاح مى‏ کند و آنچه موجب قوام کار مردم ‏پیش از تو بوده.

     

    ?(اى مالک)

    بدان!مردم از گروههاى مختلف تشکیل یافته‏ اند که‏ هر کدام جز به وسیله دیگرى اصلاح و تکمیل نمى‏ شوند،و هیچ‏کدام از دیگرى‏ بى ‏نیاز نیستند.(این گروهها عبارتند)از:

     

    «لشکریان خدا»،«نویسندگان عمومى و خصوصى‏»،«قضات عالى ‏و دادگستر»،«عاملان انصاف و مدارائى‏»(انتظامات داخلى)،«اهل جزیه و مالیات‏»اعم از کسانى که در پناه اسلامند و یا مسلمانند و«تجار و صنعتگران‏»و بالاخره‏«قشر پائین‏»یعنى نیازمندان و مستمندان.

    براى هر کدام از این ‏گروهها خداوند سهمى را مقرر داشته و در کتاب خدا،یا سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم‏ که بصورت عهد در نزد ما محفوظ است این سهم را مشخص و معین ساخته است.

     

    ??اما«سپاهیان‏»با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیت،زینت ‏زمامداران،عزت و شوکت دین و راههاى امنیتند.قوام رعیت جز بوسیله اینان ممکن نیست.

    ??از طرفى برقرارى سپاه جز بوسیله خراج(مالیات‏اسلامى) امکان‏پذیر نمى ‏باشد،زیرا با خراج براى جهاد با دشمن‏ تقویت مى‏ شوند، و براى اصلاح خود به آن تکیه مى‏ نمایند.و با آن رفع‏ نیازمندیهاى خویش را مى‏ کنند.سپس این دو گروه(سپاهیان و مالیات‏دهندگان)جز با گروه سوم قوام و پایدارى نمى ‏پذیرند و آنها عبارتند از:

    ??«قضات‏»و«کارگزاران دولت‏»و منشى‏ ها زیرا آنها قرار دادها و معاملات ‏را استحکام مى ‏بخشند.و مالیاتها را جمع آورى مى ‏کنند.و در ضبط امورخصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمینان هستند.

    ??و این گروهها بدون‏«تجار»و«پیشه ‏وران‏»و«صنعتگران‏»قوامى ندارند،زیرا آنها وسائل زندگى راجمع آورى مى ‏کنند.و در بازارها عرضه مى ‏نمایند.و وسائل و ابزارى را بادست ‏خود مى ‏سازند که در امکان دیگران نیست.

    ??سپس‏«قشر پائین‏»نیازمندان و از کار افتادگان هستند که باید با آنهامساعدت و کمک نمود،و براى هر کدام بخاطر خدا سهمى مقرر داشت.

    و نیزهر یک از نیازمندان بمقدار اصلاح کارشان بر والى حق دارند.و هرگز والى ازاداى آنچه خداوند او را ملزم به آن ساخته خارج نخواهد شد، جز با اهتمام وکوشش و استعانت از خداوند،و مهیا ساختن خود بر ملازمت‏ حق و شکیبائى ‏و استقامت در برابر آن،خواه بر او سبک باشد یا سنگین.

     

    ?فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در پیش تو نسبت‏ به خدا و پیامبر و امام تو خیر-خواه‏تر از همه و پاک دل‏تر و عاقل‏تر باشد از کسانى که دیر خشم مى ‏گیرند و عذر پذیرترند،

    نسبت ‏به ضعفا رئوف‏ و مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت، از کسانیکه مشکلات آنها رااز جاى بدر نمى ‏برد،و ضعف همراهان آنها،را به زانو در نمى ‏آورد.

     

    ?سپس روابط خودرا با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهاى صالح و خوش سابقه بر قرار ساز! و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار،چرا که آنها کانون‏ کرم و مراکز نیکى هستند.

    آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر ازفرزندشان تفقد و دلجوئى مى‏ کنند.

    و هرگز نباید چیزى را که بوسیله آن آنها را نیرو مى ‏بخشى در نظر تو بزرگ آید.و نیز نباید لطف و محبتى که با بررسى وضع ‏آنها مى ‏نمائى هر چند اندک باشد خرد و حقیر بشمارى؛ زیرا همین لطف ومحبتهاى کم آنان را وادار به خیر خواهى و حسن ظن نسبت ‏به تو مى‏ کند.

    هر-گزار بررسى جزئیات امور آنها بخاطر انجام کارهاى بزرگ ایشان،چشم ‏مپوش!زیرا همین الطاف و محبتهاى جزئى جائى براى خود دارد که از آن ‏بهره ‏بردارى مى ‏کنند و کارهاى بزرگ نیز موقعیتى دارد که خود را از آن بى ‏نیازنمى‏ دانند.

     

    ?فرماندهان لشکر تو باید کسانى باشند که در کمک به سپاهیان بیش از همه‏ مواسات کنند.و از امکانات خود بیشتر به آنان کمک نمایند،به حدى که هم ‏نفرات سربازان،و هم کسانیکه تحت تکفل آنها هستند اداره شوند.به طوری که همه آنها تنها به یک چیز بیندیشند و آن جهاد با دشمن است،محبت و مهربانى تونسبت ‏به آنان قلبهایشان را به تو متوجه مى ‏سازد.

     

    ?(بدان)

    برترین چیزى که موجب ‏روشنائى چشم زمامداران مى ‏شود،بر قرارى عدالت در همه بلاد و آشکارشدن علاقه رعایا نسبت ‏بآنها است.

    اما مودت و محبت آنان جز با پاکى ‏دلهایشان نسبت ‏به والیان آشکار نمى ‏گردد.و خیر خواهى آنها در صورتى مفیداست که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند،و حکومت آنها برایشان ‏سنگینى نکند و طولانى شدن مدت زمامداریشان براى این رعایا ناگوار نباشد.

    میدان ‏امید سران سپاهت را توسعه بخش و پى‏ درپى آنها را تشویق کن!و کارهاى‏ مهمى که انجام داده ‏اند بر شمار.زیرا یاد آورى کارهاى نیک آنها شجاعانشان‏ را بحرکت ‏بیشتر،وادار مى‏ کند.و آنان که در کار کندى مى‏ ورزند بکار تشویق‏ مى‏ شوند انشاء الله.

    سپس باید زحمات هر کدام از آنها را بدقت ‏بدانى.و هرگز زحمت ‏و تلاش کسى از آنان را به دیگرى نسبت ندهى.و ارزش خدمت او را کمتر از آنچه ‏هست‏ بحساب نیاورى،

     

    ?و از سوى دیگر شرافت و آبروى کسى موجب این نشودکه کار کوچکش را بزرگ بشمارى.و همچنین حقارت و کوچکى کسى موجب ‏نگردد که خدمت پر ارجش را کوچک بحساب آورى.

     

    ?مشکلاتى که در احکام ‏برایت پیش م ى‏آید،و امورى که بر تو مشتبه مى ‏شود بخدا و پیامبرش ارجاع ده‏ چرا که خداوند بزرگ به گروهى که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده:

    «اى کسانیکه ایمان آورده‏اید اطاعت ‏خداوند کنید و اطاعت پیامبرش‏ و اطاعت اولى الامرى که از خود شما هستند،و اگر در چیزى نزاع کردیدآنرا بخدا و رسولش باز گردانید»(سوره ‏نساء(4)،آیه‏59).

     

    باز گرداندن چیزى بخداوند متمسک شدن بقرآن کریم و یافتن دستور ازآیات محکم آن است و باز گرداندن به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همان تمسک بسنت قطعى ‏و مورد اتفاق آن حضرت است.

     

    ?سپس از میان مردم،برترین فرد،در نزد خود را براى قضاوت برگزین.

    ‏از کسانیکه مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد.و بر خورد مخالفان ‏با یکدیگر او را بخشم و کج‏ خلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نکند و باز گشت ‏بحق،هنگامى که براى آنها روشن شد،بر آنها سخت نباشد.

    طمع را از دل بیرون کرده،و در فهم مطالب باندک تحقیق،اکتفا نکند،ازکسانى که در شبهات از همه محتاطتر،و در یافتن و تمسک بحجت و دلیل از همه ‏مصرتر باشند.با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند و در کشف امور شکیباتر،و بهنگام آشکار شدن حق در فصل خصومت ازهمه قاطعتر باشند.

    از کسانیکه ستایش فراوان آنها را فریب ندهد،و تمجیدهاى ‏بسیار آنانرا متمایل بجانب مدح کننده نسازد،ولى البته این افراد بسیار کمند.

    آنگاه با جدیت هر چه بیشتر قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل وبخشش به او سفره سخاوتت را بگستر،آنچنان که نیازمندیش از بین برود وحاجت و نیازى به مردم پیدا نکند، و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزدخودت بالا ببر که هیچکدام از یاران نزدیکت،به نفوذ در او طمع نکند.واز توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد. (و بداند که موقعیتش از اوبالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند) در آنچه گفتم با دقت ‏بنگر!چرا که‏ این دین اسیر دست اشرار،و وسیله هوسرانى و دنیا طلبى گروهى بوده است.

     

    ?سپس در کارهاى کارمندانت ‏بنگر!

    و آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار و نه از روى میل خود و بی مشورت با دیگران؛ زیرا استبداد و تسلیم  هوی و هوس ،کانونى از شعبه‏ هاى جور و خیانت است.

    و از میان آنها افرادى‏ که با تجربه ‏تر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند برگزین،زیرا اخلاق آنها بهتر وخانواده آنها پاکتر،و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.

    سپس حقوق کافى به آنها بده زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویت‏ مى‏کند،و از خیانت در اموالی که زیر دست آنها است ‏بى ‏نیاز میسازد. بعلاوه این حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پیچى کنند یا درامانت ‏خیانت ورزند.

    سپس با فرستادن ماموران مخفى راستگو و با وفا،کارهاى آنان را زیر نظر بگیر!زیرا بازرسى مداوم پنهانى،سبب مى ‏شود که آنها به امانت دارى و مداراکردن با زیردستان ترغیب شوند.

    اعوان و انصار خویش راسخت زیر نظر بگیر اگر یکى از آنها دست ‏به خیانت زد و ماموران سرى تو متفقا چنین گزارشى را دادند،بهمین مقدار از شهادت قناعت کن.و اورا زیر تازیانه کیفر بگیر! و بمقدار خیانتى که انجام داده او را کیفر نما!سپس وى‏ را در مقام خوارى و مذلت ‏بنشان و نشانه خیانت را بر او بنه!و گردن بندننگ ‏و تهمت را بگردنش بیفکن! (و او را بجامعه چنان معرفى کن که عبرت دیگران گردد)

     

    ?«خراج‏»و«مالیات‏»را دقیقا زیر نظر بگیر.

    به گونه ‏اى که صلاح مالیات‏ دهندگان باشد.زیرا در بهبودى وضع مالیات،و بهبودى حال مالیات ‏دهندگان،بهبودى حال دیگران نیز نهفته است.و هرگز دیگران به صلاح و آسایش ‏نمى ‏رسند،جز اینکه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى به سر برند،چرا که‏ مردم همه عیال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند.

    باید کوشش تو در آبادى ‏زمین بیش از کوشش در جمع آورى خراج باشد زیرا که خراج جز با آبادانى ‏بدست نمى ‏آید.و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانى مطالبه‏ کند شهرها را خراب،و بندگان خدا را نابود مى ‏سازد.و حکومتش بیش ازمدت کمى دوام نخواهد داشت.

    اگر رعایا از سنگینى مالیات،و یا رسیدن ‏آفات،یا خشک شدن آب چشمه ‏ها،و یا کمى باران و یا دگرگونى زمین دراثر آب گرفتن و فساد بذرها،و یا تشنگى بسیار براى زراعت و فاسد شدن آن ‏به تو شکایت آورند.مالیات را بمقدارى که حال آنها بهبود یابد تخفیف ده‏ و هرگز این تخفیف بر تو گران نیاید،زیرا که آن ذخیره و گنجینه ‏اى است که‏ آنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى کشورت بکار مى ‏بندند و موجب عمران ‏سرزمینهاى تو و آراستن حکومت و ریاست تو خواهد بود و از تو به خوبى ستایش ‏می ‏کنند و در گسترش عدالت از ناحیه تو با خرسندى سخن مى ‏گویند.و تو نیز خوددر این میان مسرور و شادمان خواهى بود.

    در حالی که تکیه بر فزونی نیروی آنان خواهی داشت به سبب آنچه نزدشان ذخیره کرده ای از آسوده کردن خاطر آنان و جلب اطمینان ایشان که به عدالت و مهربانی ات خو گرفته اند.

    چه بسا که  که گاهى ‏براى تو گرفتاریهائى بیش مى ‏آید که باید بر آنها تکیه کنى.و در این حال آنهابا طیب خاطر،پذیرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اینها را دارد.

     

    ?و اما ویرانى زمین!

    تنها به این علت است که کشاورزان و صاحبان زمین فقیر مى ‏شوندو بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى-پردازند و نسبت‏ به بقاى حکومتشان بدگمانند،و از تاریخ زمامداران گذشته کمتر ‏عبرت میگیرند.

     

    ?سپس در وضع منشیان و کارمندانت

    دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپارو نامه‏ هاى سرى و نقشه‏ ها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار کسى بگذار که داراى اساسى‏ترین اصول اخلاقى باشد.

    از کسانى که موقعیت و مقام آنهارا مست و مغرور نسازد که در حضور بزرگان و سران مردم،نسبت ‏به تو مخالفت ‏و گستاخى کنند.

    و در اثر غفلت در رساندن نامه ‏هاى کارمندانت،بتو و گرفتن‏ جوابه صحیحش از تو،کوتاهى ننمایند،خواه در امورى باشد که از طرف تودریافت می دارند و یا از سوى تو می بخشند.

    باید قراردادهائى که براى تو تنظیم‏ میکنند سست و آسیب پذیر نباشد،و هر گاه قرار دادى به زیان تو باشد از یافتن راه حل ‏عاجز نمانند.

     نسبت ‏به ارزش و منزلت‏ خویش نا آگاه و بى اطلاع نباشند، که ‏شخص نا آگاه از منزلت‏ خویش،از ارزش و مقام دیگرى نا آگاهتر خواهد بود.

    سپس در انتخاب این منشیان هرگز به فراست و خوشبینى و خوش گمانى‏ خود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ،طریقه جلب نظر و خوشبینى زمامداران‏را با ظاهر سازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مى‏ دانند،در حالیکه در ماوراء این ظاهر جالب هیچگونه امانت‏دارى و خیرخواهى وجود ندارد.

     آنهارا از طریق پستهائى که براى حکومتهاى صالح پیش از تو داشته ‏اند بیازماى.

    بنابر این بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم خوش سابقه ‏تر و در امانت دارى ‏معروفند و این خود دلیل آن است که تو براى خدا و کسانى که والى بر آنان هستى‏ خیر خواه مى‏ باشى.

     

    باید براى هر نوعى از کارها یک رئیس انتخاب کنى!

    رئیسى‏ی که کارهاى مهم، وى را مغلوب و درمانده نسازد،و کثرت کارها او را پریشان‏ و خسته نکند.

    و به خوبى باید بدانى هر عیبى در منشیان تو یافت ‏شود که تو از آن‏ بی خبر باشى شخصا مسؤل آن خواهى بود.

     

    ?تجار و صاحبان صنایع توصیه کن.

    و آنها را به خیر و نیکى سفارش نما(و در این توصیه بین) بازرگانانى که در شهر و یا ده هستند (و داراى مرکز ثابت وتجارتخانه ‏اند)و آنها که سیار و در گردشند،و نیز صنعتگرانى که با نیروى‏ جسمانى خویش بکار صنعت میپردازند،تفاوت مگذار.

    چرا که آنها منابع اصلى‏ منافع و اسباب آسایش جامعه به شمار می روند،آنها هستند که از سرزمینهاى ‏دور دست،از پرتگاهها و کوهستانها و دریاها و سرزمینهاى هموار و ناهموارمواد مورد نیاز را گرد میآورند،از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارى ‏ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمیکنند.

    (توجه داشته باش)بازرگانان وپیشه‏ وران و صنعتگران مردمى سالمند و از نیرنگ و شورش آنها بیمى نیست.

    آنها صلح دوست و آرامش طلبند.اما باید از وضع آنان،چه آنها که درمرکز فرماندارى تو زندگى میکنند و چه آنها که در گوشه و کنار هستند جستجو وبازرسى کنى.

    ولى بدان با همه آنچه گفتم در میان آنها گروهى تنگ نظر و بخیل ‏آن هم به صورت قبیح و زشت ،میباشند،که همواره در پى احتکار مواد موردنیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند.و این موجب زیان توده مردم ‏و عیب و ننگ بر زمامداران است.

    از احتکار به شدت جلوگیرى کن که رسول‏خدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن منع فرمود.

    باید معاملات با شرائط آسان صورت گیرد،با موازین عدل و نرخ هائى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار.

    و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار به چنین کارى دست‏ بزند،او را کیفر کن!ودر مجازات او بکوش ولى این مجازات نباید بیش از حد باشد.

    ??

    خدا را!خدا را!

    در مورد طبقه پائین!

    آنها که راه چاره ندارند یعنى ‏مستمندان و نیازمندان و تهیدستان و از کار افتادگان،در این طبقه هم کسانى هستندکه دست ‏سؤال دارند و هم افرادى که باید بآنها بدون پرسش،بخشش شود.

    بنابر این به آنچه خداوند در مورد آنان به تو دستور داده عمل نما!

    قسمتى از بیت-المال و قسمتى از غلات اراضی خالصه اسلامى را در هر محل بآنها اختصاص ده،و بدان آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیکند سهم دارند و باید حق همه آنها را مراعات کنى.

    بنابر این هرگز نباید سرمستى زمامدارى‏ تو را به خود مشغول سازد، (و بآنها رسیدگى نکنى) چرا که هرگز بخاطرکارهاى فراوان و مهمى که انجام مى‏ دهى از انجام نشدن کارهاى کوچک ‏معذور نیستى!

    نباید دل از آنها برگیرى و چهره بروى آنان درهم کشى!درامور آنها که بتو دسترسى ندارند و مردم به دیده تحقیر،به آنها مى ‏نگرند بررسى‏ کن.

    و براى این کار فرد مورد اطمینانى را که خدا ترس،و متواضع باشد برگزین ‏تا وضع آنان را بتو گزارش دهد.

    سپس با آن گروه طورى رفتار کن که به‏ هنگام ملاقات پروردگار عذرت پذیرفته باشد،چرا که از میان رعایا این ‏گروه از همه به احقاق حق محتاجترند.

    و باید در اداى حق تمام افراد در پیشگاه‏ خداوند عذر و دلیل داشته باشى.

     

    ? درباره یتیمان و پیران از کارافتاده که هیچ ‏راه چاره‏ اى ندارند و نمى ‏توانند دست نیاز خود را بسوى مردم دراز کنند،بررسى کن،البته این کار بر زمامداران سنگین است!ولى حق همه ‏اش سنگین است!

    و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبک مى ‏سازد،اقوامى که طالب عاقبت ‏نیکند،و خویش را به استقامت و بردبارى عادت داده و براستى وعده ‏هاى‏ خداوند اطمینان دارند.

     

    ?براى مراجعان خود وقتى مقرر کن که به نیاز آنها شخصا رسیدگى کنى!

    مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده و درهاى آن را بروى هیچکس نبندو بخاطر خداوندى که ترا آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان ‏را از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت ‏سخنان‏ خود را با تو بگوید؛ زیرا من بارها از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم‏«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد،هرگز پاک ‏و پاکیزه نمى ‏شود و روى سعادت نمى ‏بیند».

    سپس خشونت و کندى آنها رادر سخن تحمل کن،در مورد آنها هیچ گونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بواسطه این کار،رحمت واسعه اش را بر تو گسترش خواهد داد و موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.

     

    ?آنچه می بخشى بگونه ‏اى ببخش‏ که گوارا باشد (بى منت و بى خشونت).

     خود دارى از بخشش را با لطف ومعذرت‏ خواهى توام کن!

     

    ? بدان قسمتى از کارها است که شخصا باید آنها راانجام دهى، (و نباید بدیگران واگذار کنى).از جمله:

    پاسخ دادن به کارگزاران‏ دولت می باشد،در آنجا که منشیان و دفتر داران از پاسخ عاجزند.

    و دیگر برآوردن نیازهاى مردم است در همان روز که احتیاجات گزارش میشود،و پاسخ‏ آنها براى همکارانت مشکل و دردسر میآفریند.

     

    ?(بهوش باش!)

    کار هر روز را درهمان روز انجام ده زیرا هر روز کارى مخصوص بخود دارد.

    باید بهترین اوقات‏ و بهترین ساعات عمرت را براى خلوت با خدا قرار دهى! هر چند اگر نیت‏ خالص‏ داشته باشى،و امور رعایا روبراه شود همه کارهایت عبادت و براى خدا است.

    از جمله کارهائى که مخصوصا باید با اخلاص انجام دهى اقامه فرائض است‏ که ویژه ذات پاک او است.

    بنابر این از بدنت ‏شب و روز در اختیار فرمان خدابگذار و آنچه موجب تقرب تو به خداوند میشود بطور کامل و بدون نقص بانجام ‏رسان.

    اگر چه خستگى جسمى و ناراحتى پیدا کنى.و هنگامى که به نماز جماعت‏ براى مردم مى ‏ایستى باید نمازت نه نفرت‏ آور و نه تضییع ‏کننده باشد. (نه آنقدرآنرا طول بده که موجب تنفر مامومین شود و نه آنقدر سریع که نماز را ضایع کنى)

    چرا که در بین مردمى که با تو به نماز ایستاده ‏اند،هم بیمار وجود دارد،و هم افرادى‏ که کارهاى فوتى دارند.

    من از رسولخدا (ص)بهنگامى که مرا بسوى‏«یمن‏»فرستاد پرسیدم: ” چگونه با آنان نماز بخوانم؟در پاسخم فرمود:«نمازى بخوان‏ همچون نمازى که ناتوانترین آنها میخواند،و نسبت ‏به مؤمنان رحیم و مهربان ‏باش!»

     

    ?هیچگاه خود را در زمانى طولانى از رعیت پنهان مدار.

    چرا که دور بودن‏ زمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعى محدودیت و بى اطلاعى نسبت‏ به ‏امور مملکت است،و این چهره پنهان داشتن زمامداران،آگاهى آنها را ازمسائل نهانى قطع میکند.

    در نتیجه،بزرگ در نزد آنان کوچک،و کوچک بزرک،کار نیک زشت،و کار بد نیکو،و حق با باطل آمیخته میشود.

    چرا که زمامدار به هر حال بشر است،و امورى که از او پنهان است نمیداند.از طرفى حق همیشه ‏علامت مشخصى ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخیص داد.

    از این گذشته تو از دو حال خارج نیستى یا مردى هستى که خود را آماده جانبازى در راه حق‏ ساخته ‏اى؟بنابر این نسبت ‏بحق واجبى که باید بپردازى،یا کار نیکى که بایدانجام دهى،چرا خود را در اختفا نگه میدارى؟!یا مردى هستى بخیل و تنگ ‏نظر،در این صورت،مردم چون تو را ببینند مایوس میشوند و از حاجت‏ خواستن‏ صرفنظر میکنند.

    بعلاوه بیشتر حوائج مراجعان براى تو چندان زحمتى ندارد،از قبیل شکایت از ستمى،یا در خواست انصاف در داد و ستدى.

     

    ?سپس بدان !

    ‏براى زمامدار، خاصان و صاحب اسرارى است که خود خواه و دست درازند،و در داد و ستد،با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمی کنند،ریشه ستم آنان‏را با قطع وسائل از بیخ بر کن!و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینى ‏از اراضى مسلمانان وامگذار،و باید طمع نکنند که قرار دادى بسود آنها منعقدسازى که مایه ضرر سایر مردم باشد،خواه در آبیارى و یا عمل مشترک دیگر، بطوریکه هزینه ‏هاى آنرا بر دیگران تحمیل کنند که در این صورت سودش براى‏ آنها است و عیب و ننگش براى تو در دنیا و آخرت.

     

    ?حق را درباره آنها که خواهان حقند چه خویشاوند،و چه بیگانه رعایت‏ کن،و در این باره صابر باش و به حساب خدا بگذار!(و پاداش این کار را ازاو بخواه) هر چند این کار،موجب فشار بر یاران نزدیکت‏ شود،و سنگینى این راه رابخاطر سرانجام ستوده آن تحمل کن.

     

    ?و هرگاه رعایا نسبت‏ به تو گمان بد ببرند،افشاگرى کن!و عذر خویش را در مورد آنچه موجب بدبینى شده آشکارا باآنان در میان گذار،و با صراحت ‏بدبینى آنها را از خود بر طرف ساز،چه اینکه ‏اینگونه صراحت،موجب تربیت اخلاقى تو،و ارفاق و ملاطفت ‏براى رعیت‏ است و این بیان عذر،تو را به مقصودت در وادارساختن آنها بحق میرساند.

     

    ?هرگز صلحى را که از جانب دشمن پیشنهاد میشود و رضاى خدا در آن ‏است رد مکن،که در صلح براى سپاهت آسایش و تجدید نیرو،و براى خودت‏ آرامش از هم و غمها،و براى ملتت امنیت است.

     

    ?اما زنهار!زنهار!سخت ‏از دشمنت

    پس از بستن پیمان صلح بر حذر باش!

    چرا که دشمن گاهى نزدیک میشودکه غافلگیر سازد،بنابر این دور اندیشى را بکار گیر،و در این موارد روح خوش-بینى را کنار بگذار،اگر پیمانى بین تو و دشمنت ‏بسته شد،و یا تعهد پناه دادن‏ را باو دادى،

    جامه وفاء را بر عهد خویش بپوشان،و تعهدات خود را محترم‏ بشمار!و جان خود را سپر تعهدات خویش قرارده!زیرا هیچ یک از فرائض الهى ‏نیست که همچون وفاى بعهد و پیمان، مردم جهان با تمام اختلافاتى که دارند،نسبت ‏بآن این چنین اتفاق نظر داشته باشند .

    حتى مشرکان زمان جاهلیت، علاوه‏ بر مسلمانان،آن را مراعات میکردند.چرا که عواقب پیمان شکنى را آزموده‏ بودند.

    بنابر این هرگز پیمان شکنى مکن،و در عهد خود خیانت روا مدار، ودشمنت را مفریب،زیرا غیر از شخص جاهل و شقى،کسى گستاخى بر خداوندرا روا نمیدارد. خداوند عهد و پیمانى را که با نام او منعقد میشود با رحمت‏ خود مایه آسایش بندگان،و حریم امنى برایشان قرار داده تا به آن پناه برند.و براى انجام کارهاى خود به جوار او متمسک میشوند.

    بنابر این،فساد،خیانت و فریب،در عهد و پیمان راه ندارد،هرگز پیمانى را مبند که در تعبیرات‏ آن جاى گفتگو باقى بماند،و بعد از تاکید و عبارات محکم،عبارات سست‏ و قابل توجیه بکار مبر(که اثر آنرا خنثى میکند).

     

    هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنابخاطر الزامهاى الهى ،تو را وادار سازد که براى فسخ آن از راه ناحق ‏اقدام کنى،زیرا شکیبائى تو در تنگناى پیمانها که امید گشایش و پیروزى درعاقبت آن دارى،بهتر است از پیمان شکنى و خیانتى که از مجازات آن میترسى‏ .همان پیمان شکنى که موجب مسؤلیتى از ناحیه خداوند میگردد که نه در دنیا و نه‏ در آخرت نتوانى پاسخ گوى آن باشى.

     

    ?زنهار!از ریختن خون بناحق

    بپرهیز،زیرا هیچ چیز در نزدیک ساختن کیفر انتقام،بزرگ ساختن مجازات،سرعت زوال نعمت،و پایان بخشیدن به‏ زمامدارى،همچون ریختن خون ناحق نیست،و خداوند سبحان در دادگاه ‏قیامت قبل از هر چیز در میان بندگان خود،در مورد خونهائى که ریخته شده‏ دادرسى خواهد کرد.

    بنابر این زمامداریت را با ریختن خون حرام تقویت ‏مکن.چرا که آنرا تضعیف و سست میکند،بلکه بنیاد آنرا میکند.و آنرا به ‏دیگران منتقل مینماید.

    و هیچگونه عذرى نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذیرفته ‏نیست.چرا که کیفر آن قصاص است.و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و شمشیر وتازیانه و دستت‏ به ناروا کسى را کیفر کرد،-چون ممکن است‏ با یک مشت وبیشتر قتلى واقع گردد-،مبادا غرور زمامدارى مانع از آن شود که حق اولیاء مقتول ‏را بپردازى و رضایت آنها را جلب کنى!.

     

    ?خویشتن را از خودپسندى بر کنار دار و نسبت ‏به نقاط قوت خویش خود بین‏ مباش.

    ?مبادا تملق را دوست‏ بدارى زیرا که آن مطمئن‏ ترین فرصت‏ براى شیطان است،تا نیکوکارى نیکان‏ را محو و نابود سازد.

    ?از منت ‏بر رعیت‏ بهنگام احسان،بپرهیز،و بیش از آنچه ‏انجام داده ‏اى کار خود را بزرگ مشمار،و از اینکه بآنها وعده دهى و سپس تخلف‏ کنى برحذر باش،زیرا منت،احسان را باطل میسازد،و بزرگ شمردن خدمت ‏نور حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است.

    خداوند میفرماید«این موجب خشم بزرک نزد خدا است که بگوئید و انجام ندهید»(سوره ‏صف(61)،آیه‏3.

     

    ?از عجله در مورد کارهائى که وقتشان نرسیده،یا سستى در کارهائى که‏ امکان عمل آن فراهم شده،یا لجاجت در امورى که مبهم است،یا سستى درکارها هنگامى که واضح و روشن است ‏بر حذر باش!و هر امرى را در جاى خویش‏ و هر کارى را به موقع خود انجام ده.

     

    ?از امتیاز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز.

    واز تغافل از آنچه مربوط به تو است و براى همه روشن است‏ برحذر باش،چرا که‏ بهر حال نسبت‏ بآن در برابر مردم مسئولى و بزودى پرده از روى کارهایت ‏بر کنارمیرود،و انتقام مظلوم از تو گرفته میشود.

     

    ?باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدت‏ و قدرت دست،و تیزى زبانت را در اختیار خود گیر!،و براى جلوگیرى از این‏کار،مخصوصا توجه بزبانت داشته باش که(سخنى بدون فکر نگوئى)،و نیزدر به کار بستن قدرت، تاخیر انداز تا خشمت فرو نشیند،و مالک خویشتن گردى،هرگز حاکم بر خویشتن نخواهى بود جز اینکه فراوان به یاد قیامت و باز گشت‏ بسوى پروردگار باشى!

     

    ?بر تو واجب است که همواره بیاد حکومتهاى عادلانه پیش از خود باشى.

    ?همچنین توجه خود را بر روشهاى خوب یا اثرى که از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیده، و یا فریضه ‏اى که در کتاب خداوند آمده معطوف دار

    پس از آنچه ما عمل کردیم و تو شاهد آن بودی پیروی کن.

    و در عمل به آنچه در این عهد نامه برایت نوشتم و در اجرای آن از تو تعهد گرفتم و حجت خویش را بر تو تمام کردم کوشا باش.

    تا آن هنگام که نفست بخواهد به سوی هوا و هوس بشتابد، عذری نداشته باشد.

    من از خداوند می طلبم که به رحمت فراگیر و قدرت عظیمش در برآوردن هر خواسته ای من و تو را توفیق دهد بر آنچه خشنودیش در آن است، از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش همراه با آوازه ی نیک در میان بندگانش و نشانه های زیبا در شهرها و تمام نمودن نعمت و فزونی کرامت.

    و زندگی من و تو را با سعادت و شهادت به انجام رساند که ما به سوی او باز می گردیم و سلام و درود فراوان بر رسول خدا و بر خاندان پاکیزه و پاکش باد.

    والسلام.

    .

    .

    نامه53

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه, ◀وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر
    [جمعه 1398-05-04] [ 07:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      استدلال بر ولایت حضرت علی ...
    استدلال بر ولایت حضرت علی

    #غدیر

    امام صادق (علیه السلام) فرمود:

    موسی علیه السلام به یوشع بن نون وصیت کرد و یوشع بن نون به فرزندان هارون وصیت کرد و به فرزندان خودش و فرزندان موسی وصیت نکرد.

    همانا خدای تعالی صاحب اختیار است، هرکه را خواهد و از هر خاندانی که خواهد اختیار کند و موسی و یوشع، مردم را به وجود مسیح علیه السلام مژده دادند و چون خدای عزوجل مسیح را مبعوث ساخت.

    مسیح علیه السلام به مردم گفت: “همانا پس از من پیغمبری که نامش “احمد” و از اولاد اسماعیل علیه السلام است خواهد آمد که مرا و شما را تصدیق می کند.”

    و امر وصیت پس از عیسی در حوارییین مستحفظ جاری گشت و از این جهت خدا ایشان را مستحفظ نامیدکه نگهداری اسم اکبر به ایشان واگذار شد و آن کتابی است که علم هرچیز از آن دانسته شود و همراه پیغمبران صلوات الله علیهم بوده است.

     #غدیر

    خدای تعالی فرماید: “و لقد ارسلنا رسلا من قبلک و انزلنا معهم الکتاب و المیزان"؛ کتاب همان اسم اکبر است و از آنچه به نام کتاب معروف است، تورات و انجیل و فرقان(قرآن) است ولی در آن کتاب (که همراه اوصیاء است) کتاب نوح (علیه السلام) و کتاب صالح و شعیب و ابراهیم علیهم السلام  است که خدای عزوجل خبر می دهد:” ان هذا لفی الصحف الاولی* صحف ابراهیم و موسی” همانا این در صحف نخستین است؛ یعنی صحف ابراهیم و موسی”

    پس (اگر کتاب منحصر به تورات و انجیل و قرآن است) صحف ابراهیم کجاست؟

    همانا صحف ابراهیم، اسم اکبر است و صحف موسی هم اسم اکبر است(که باید پیغمبر صلی الله علیه و آله سپارد) پس همیشه وصیت نسبت به عالمی پس از عالم دیگر جریان داشت تا آن را به محمد صلی الله علیه و آله رسانیدند و چون خدای عزوجل ، محمد صلی الله علیه و اله را مبعوث کرد، مستحفظین پسین به او اسلام آوردند و بنی اسرائیل تکذیبش نمودند.

    او به سوی خدای عزوجل دعوت کرد و در راهش جهاد نمود تا آنکه خدای عزوجل به او امر فرستاد که فضیلت وصیت را آشکار کن.

    پیغمبر عرض کرد: پرودگارا ! عرب مردمی خشن اند، در میان ایشان کتابی نبوده و برای آنها پیغمبری مبعوث نگشته و به فضیلت و شرف پیامبران آگاه نیستند. اگر من فضیلت اهل بیتم را به آنها بگویم ایمان نمی اورند پس خدای عزوجل فرمود:

    ” و لا تحزن علیهم” ” و قل: سلام فسوف یعلمون”

    پیغمبر اندکی از فضیلت وصیش را تذکر داد و در دلها نفاق افتاد. رسول خدا صلی الله علیه و آله آن نفاق و گفتار ایشان بدانست.

    #غدیر

    خدای عزوجل فرمود: ” ای محمد! و لقد نعلم انک یضیق صدرک بما یقولون فانهم لا یکذبونک و لکن الظالمین به آیات الله یجحدون” یعنی بلکه بدون آنکه دلیلی داشته باشند انکار می کنند.  

    رسول خدا صلی الله علیه و آله ایشان را الفت میداد و بعضی را یاور بعضی دیگر می ساخت و همیشه چیزی از فضیلت وصیش را به آنها گوش زد می کرد.

    تا اینکه سوره (انشراح) نازل شد و پیغمبر زمانی که از مرگ خود آگاه شد و گزارش آن را شنید بر انها احتجاج کرد .

    و خدا ی عز و جل فرمود:” چون فراغ یافتی در عبادت کوش و به سوی پروردگارت  راغب شو” می فرماید : ” چون (از تبلیغ رسالت) فراغ یافتی پرچم و نشانه ات (یعنی علی علیه السلام) را نصب کن و وصیتت را آشکار نما.

    پیغمبر هم (در روز غدیر) فضیلت علی علیه السلام را آشکارا اعلام کرد و فرمود :” هرکس مولای او هستم، علی مولای او است. خدایا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار.” تا سه مرتبه.

    .#غدیر

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

      

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀استدلال بر ولایت حضرت علی
     [ 06:44:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      خطاب پیامبر به ابوبکر و عمر راجع به حضرت علی (علیه السلام) ...
    خطاب پیامبر به ابوبکر و عمر راجع به حضرت علی (علیه السلام)

    #غدیر

    ?زید بن جهم هلالی گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود:

    چون امر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده بود به لقب “امیر المومنین” به علی سلام کنید.

    ای زید! از جمله تاکیداتی که خدا در آن روز بر آن دو نفر (ابوبکر و عمر) نمود، این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمود: ” برخیزید و به عنوان “امیر المومنین” به علی سلام کنید.

    آن دو نفر گفتند:"ای رسول خدا! این امر از جانب خدا است یا از جانب رسولش؟”

    رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمود: از جانب خدا و رسولش.

    #غدیر

    پس خدای عزوجل این آیه را نازل فرمود: ” و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون"…

    “لیبینّ لکم یوم القیامه ما کنتم فیه تختلفون* لو شاء الله لجعلکم امه واحده و لکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء و لتسالن یوم القیامه عما کنتم تعملون* و لا تتخذوا ایمانکم دخلا بینکم فتزل قدم بعد ثبوتها”

    “و برای اینکه در روز قیامت آنچه را در آن اختلاف دارید برای شما واضح سازد. اگر خدا می خواست شما را یک امت کرده بود. ولی هر که را خواهد گمراه کند و هر که را خواهد هدایت کند و از آنچه می کرده اند، بازخواست می شوید. سوگندهایتان را میان خود دست آویز نیرنگ مکنید، مبادا قدمی پس از استواریش بلغزد." 

    .#غدیر

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀دستور پیامبر به دو خلیفه راجع به حضرت علی
     [ 06:09:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      ترتیب نزول واجبات ...
    ترتیب نزول واجبات

    ?اب الجارود گوید: شنیدم امام باقر (علیه السلام) می فرمود: 

    خدای عزوجل پنج چیز بر بندگان واجب ساخت و آنها چهار چیزش را گرفتند و یکی را رها کردند.

    عرض کردم: قربانت گردم آنها را برای من نام می بری؟

    فرمود: نماز؛ و مردم نمی دانستند چگونه نماز بخوانند تا جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت : ای محمد! وقتهای نماز را به آنها خبر ده.

    سپس زکات؛ جبرئیل گفت : ای محمد راجع به زکات آنها را خبر ده چنانکه راجع به نماز خبر دادی.

    سپس روزه نازل شد . چون روز عاشورا می آمد پیغمبر صلی الله علیه و آله به دهات اطراف خود کسی می فرستاد تا آن روز را روزه بگیرند سپس روزه ماه رمضان میان شعبان و شوال نازل شد.

    سپس امر به حج رسید. و جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت : چنانکه درباره نماز و زکات و روزه به مردم خبر دادی، درباره حج هم خبر ده.

    سپس امر به ولایت رسید و آن امر روز جمعه در عرفه رسید و خدای عزوجل آیه ” الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی” را نازل کردو کمال دین به سبب ولایت علی ابن ابی طالب علیه السلام بود.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    موضوعات: ◀ ترتیب نزول واجبات
    [سه شنبه 1398-05-01] [ 06:57:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نزول وجوب ولایت حضرت علی از سوی خدا ...
    نزول وجوب ولایت حضرت علی از سوی خدا

    #غدیر

    ?ابوبصیر گوید خدمت امام باقر (علیه السلام) نشسته بودم که مردی به آن حضرت عرض کرد؛ 

    مرا از ولایت علی خبر ده که آن از جانب خدا هست یا از جانب پیغمبر؟

    حضرت خشمگین شد و فرمود: “وای بر تو! پیغمبر از خدا بیمناکتر از آن است که چیزی را که خدا دستورش نداده بگوید، بلکه ولایت علی را خدا واجب ساخت چنانکه نماز و زکات و روزه و حج را واجب ساخت.”

    .#غدیر

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    .#غدیر

    موضوعات: ◀نزول وجوب امامت حضرت علی از سوی خدا
     [ 06:49:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت