روز هفدهم، آیه هفدهم، هفدهمین تدبر

طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
آيه هفدهم
عدالت در روز قيامت

?جزء هفدهم، آيه 47 سوره انبياء:
« وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَمَةِ فَلَاتُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ (انبياء/47)»
« روز قيامت ترازوهای عدل را تعبيه می كنيم، و به هيچ كس ستم نمی شود.
اگر عملی به سنگينى يك خردل هم باشد به حسابش می آوريم، كه ما حساب‏كردن را بسنده ايم. (انبياء/47)»

⁉پرسشها:

1- آيات ديگری از قرآن کريم را بنويسيد که در معنای آيه 47 سوره انبياء باشند.

2- واژه قسط در آيه 47 سوره انبياء به چه معنی است؟ موازين القسط يعنی چه؟ توضيح دهيد.

3- جمله « وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنَا بِهَا » چه صفتی از ترازو را نشان می دهد و در آيات مشابه با چه الفاظی بيان شده است؟

4- جمله « وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ » در آيه 47 سوره انبياء چه فايده ای در اثبات عدالت در قيامت دارد؟

5- با توجّه به آيه 47 سوره انبياء و ديگر آيات مشابه، سنجش اعمال در قيامت چگونه صورت می گيرد؟ و واحد سنجش چيست؟

✔پاسخها:

1- آيات ديگری از قرآن کريم که در معنای آيه 47 سوره انبياء باشند، عبارتند از:
« وَ الْوَزْنُ يَوْمَئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَاُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ در آن روز، وزن كردن به حق خواهد بود. آنها كه ترازويشان سنگين است رستگارانند. (اعراف/8)»

« وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ اَنفُسَهُم بِمَا كاَنُواْ بِاَيَاتِنَا يَظْلِمُونَ آنان كه ترازوی اعمالشان سبك گشته است كسانى هستند كه به آيات ما ايمان نياورده بودند و از اين رو به خود زيان رسانيده‏اند. (اعراف/9)»

« يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ اَشْتاتاً لِيُرَوْا اَعْمالَهُمْ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ » و در چنين روزی مردم دسته دسته بيرون مى‏شوند تا كرده های خود را ببينند، پس هر كس به اندازه سنگينى ذرّه ای خير كرده باشد، آن خير را می بيند و هر كس به اندازه سنگينى ذرّه ای مرتكب شرّ شده باشد آن را می بيند. (زلزال/8)»

2- واژه قسط در آيه 47 سوره انبياء به معنی عدل است. موازين القسط يعنی ترازوی عدل. توضيح اينکه: با توجّه به آيات شريفه که در آن از وجود ترازويی در قيامت خبر داده شده است، استفاده می شود که ترازو يا وسيله ای در قيامت است که اعمال همه انسانها با آن سنجيده می شود. اين ترازو با توجّه به اين آيه شريفه و برخی آيات ديگر ترازويی است که در سنجش اعمال بندگان کاملاً حق و عدل در آن رعايت می شود.

3- جمله « وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنَا بِهَا » دقّت ترازو را نشان می دهد و در آيات مشابه با اين بيان آمده است که:
« فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »
« وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَاُوْلَئكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ اَنفُسَهُم»
« فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »

4- جمله « وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ » در آيه 47 سوره انبياء به حدّاکثر کارايی که می توان در حسابگری داشت اشاره دارد. خداوند متعال حسابگری است که تا آخرين ژرفای باطن انسان و خفيف ترين انديشه و پنهان ترين نيّات هر فردی را می شناسد و اعمال همه در پيشگاه او حاضر است. بنابراين با عدلی که خداوند دارد و با آن اطّلاع تمام که از بندگان دارد، حسابگری تمام و کمال دارد. پس اين جمله تأکيدی برای اثبات عدالت در قيامت است.

5- با توجّه به آيه 47 سوره انبياء و ديگر آيات مشابه، سنجش اعمال در قيامت بر اساس چيستی اعمال صورت می گيرد. اعمال خير و حسن و صالح به قدر وزنی که دارند کفه ترازو را سنگين تر می کنند و بالا می برند. در حالی که اعمال شرّ و گناه و فاسد به قدر وزنی که دارند کفه ترازو را سبک می کنند و پايين می آورند. اعمال حبط شده نيز اصلاً وزنی ندارند.
مثلا اگر انفاق خالصانه فرد دو واحد به وزن اعمال انسان اضافه می کند، انفاق رياکارانه يا از روی منّت فرد دو يا چند واحد از وزن اعمال او می کاهد. جمع واحد اعمال هر فرد می شود سنگينی يا سبکی اعمال او که بر حسب آن پاداش می گيرد يا مجازات می شود.

واحد سنجش اعمال هم همه از جنس خود عمل و حق هستند. يعنی نماز يک واحد سنجش دارد. روزه يک واحد سنجش ديگری دارد. به همين ترتيب تمام اعمال هر يک واحدی متناسب با خود آن عمل دارند. وجه اشتراک اين واحدهای سنجش حق بودن آنها است.

??

پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش شماره 5:
منظور از “وزن” سنگينى اعمال است، نه صاحبان اعمال. آيه مورد بحث اثبات می كند كه برای نيك و بد اعمال وزنى هست، ليكن از آيه:
« اُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلانُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً آنان همان كسانند كه آيت های پروردگارشان را و هم چنين معاد را انكار كردند و در نتيجه اعمالشان حبط شده و در قيامت برايشان ميزانى به پا نمی كنيم.
(كهف/105)»

استفاده می شود كه اعمال حبط شده برايش وزنى نيست و تنها اعمال كسانى در قيامت سنجيده می شود كه اعمال شان حبط نشده باشد، پس هر عملی كه حبط نشده باشد چه نيك و چه بد ثقلی و وزنى دارد، و ميزانى است كه آن وزن را معلوم می كند. ليكن اين آيات در عين اينكه برای عمل نيك و بد ثقلی و وزنى قائل است در عين حال اين سنگينى را سنگينى اضافى می داند،

به اين معنا كه حسنات را باعث ثقل ميزان و سيئات را باعث خفّت آن می داند، نه اينكه هم حسنات دارای سنگينى باشد و هم سيئات، آن وقت اين دو سنگين با هم سنجيده شود هر كدام بيشتر شد بر طبق آن حكم شود، اگر حسنات سنگين‏تر بود به نعيم جنّت و اگر سيئات سنگين‏تر بود به دوزخ جزا داده شود، نه، از ظاهر آيات استفاده می شود كه ميزان اعمال از قبيل ترازو و قپان نيست تا فرض تساوی دو كفه در آن راه داشته باشد، بلكه ظاهر آنها اين است كه عمل نيك باعث ثقل ميزان و عمل بد باعث خفّت آن است،

چنان كه مى‏فرمايد:
« فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ” و” فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ»
پس كسانى كه موازين اعمال‏شان سنگين شد آنان رستگارند، و كسانى كه موازين اعمال‏شان سبك شد آنان كسانيند كه خود را زيانكار ساخته و در جهنّم برای هميشه معذّبند. (مؤمنون/103)»

و « فَاَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ () فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ () وَ اَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ () فَاُمُّهُ هاوِيَةٌ () وَ ما اَدْرَاكَ مَا هِيَهْ () نارٌ حامِيَةٌ اما هر كه موازينش گران است در عيشى پسنديده است، و اما هر كه موازين وى سبك است، پس جاى او هاويه است، و تو چه مى‏دانى كه هاويه چيست؟ آتشى است سوزنده.
(قارعه/6 تا 11)». (ترجمه الميزان، ج‏8، ص: 10 و 11)

??
واحد سنجش اعمال:
با توجّه به جمله: « وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ » در آيه 8 سوره اعراف

اين آيات بطوری كه ملاحظه می كنيد سنگينى را در طرف حسنات و سبكی را در طرف سيئات اثبات می كند. و امثال اين آيات اين احتمال را در نظر انسان تقويت می كند كه شايد مقياس سنجش اعمال و سنگينى آن، چيز ديگری باشد كه تنها با اعمال حسنه سنخيت دارد، به طوری كه اگر عمل حسنه بود با آن سنجيده می شود و اگر سيئه بود چون سنخيّت با آن ندارد سنجيده نمی شود، و ثقل ميزان عبارت باشد از همان سنجيده شدن و خفّت آن عبارت باشد از سنجيده نشدن، عينا مانند موازينى كه خود ما داريم، …

ممكن است در اعمال هم واحد مقياسی باشد كه با آن عمل آدمی سنجيده شود، مثلاً برای نماز واحدی باشد از جنس خود آن كه همان نماز حقيقی و تمام عيار است، و برای زكات و انفاق و امثال آنها مقياس و واحدی باشد از جنس خود آنها، و همچنين برای گفتار واحدی باشد از جنس خودش، و آن كلامی است كه تماميش حق باشد و هيچ باطلی در آن راه نيافته باشد،
هم چنان كه آيه « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا. اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ای كسانى كه ايمان آورده ايد از خداوند پروا داشته باشيد، حقيقت پروا داشتن. (آل عمران/102)» به آن اشاره دارد.

بنا بر اين، بسيار به نظر قريب می رسد كه مراد از جمله « وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ » اين باشد، كه آن ميزانى كه در قيامت اعمال با آن سنجيده می شود همانا « حقّ » است، به اين معنا كه هر قدر عمل مشتمل بر حق باشد به همان اندازه اعتبار و ارزش دارد، و چون اعمال نيك مشتمل بر حق است از اين رو دارای ثقل است. بر عكس عمل بد از آنجايى كه مشتمل بر چيزی از حق نيست و باطل صرف است لذا دارای وزنى نيست، پس خدای سبحان در قيامت اعمال را با « حق » می سنجد و وزن هر عملی به مقدار حقّی است كه در آن است.

و بعيد نيست قضاوت به حقّی هم كه در آيه « وَ اَشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لايُظْلَمُونَ

و روشن گرديد زمين به نور پروردگارش، و كتاب گذارده شده، انبيا و شهدا آورده شده، ميان آنان به حق حكم می شود، و به آنان ستم نمی شود. (زمر/69)»

است اشاره به همين معنا باشد. و مراد از كتابى كه در آن روز گذارده شده و خداوند از روی آن حكم می كند همان كتابى است كه در آيه « هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ اين است كتاب ما كه عليه شما به حقّ گويا می شود. (جاثيه/29)» به آن اشاره شده است.

پس كتاب مقدار حقّی را كه در عمل است تعيين نموده و ميزان، مقدار ثقل آن حق را مشخّص می كند، بنا بر اين، « وزن » در آيه 8 سوره اعراف به معنای ثقل است نه به معنای مصدريش (سنجيدن).

و اگر در آيه « 103 سوره مؤمنون » و آيه 11 سوره قارعه » آن را به صيغه جمع آورده برای اين است كه دلالت كند بر اينكه ميزان اعمال يكی نيست، بلكه برای هر كسی ميزان های زيادی به اختلاف اعمال وی هست، حقّ در نمازش نماز واقعی و جامع همه اجزا و شرايط است، و حق در زكاتش زكات جامع شرايط است، خلاصه، حق در نماز، غير حق در روزه و زكات و حج و امثال آن است.

(ترجمه الميزان، ج‏8، ص: 11 و 12)

موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
[جمعه 1398-03-03] [ 11:18:00 ب.ظ ]