راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • مجموعه روایات درباره صفات مومن
  • مجموعه روایات درباره تقیه
  • حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
  • ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
  • ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
  • مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
  • ثواب لباس پوشاندن به مومن
  • مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
  • مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
  • مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
  • مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
  • رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
  • مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
  • مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
  • مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
  • مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
  • احترام به سالخوردگان
  • مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
  • مجموعه روایات درباره صله رحم
  • مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
  • مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
  • مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
  • مجموعه روایات درباره قناعت
  • راه تجارت پر سود
  • مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
  • مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
  • مجموعه روایات درباه باب تواضع
  • مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
  • مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
  • مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
  • مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
  • مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
  • مجموعه روایات درباره حیا
  • مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
  • مجموعه روایات درباره خوش روئی
  • مجموعه روایات درباره خوش خلقی
  • مجموعه روایات درباره شکر
  • مجموعه روایات درباره صبر
  • مجموعه روایات در باره نیت
  • مجموعه روایات درباره عبادت
  • مداومت برعمل
  • جایگاه واجبات
  • مجموع روایات درباره محرمات
  • عفت
  • مجموعه روایات درباره ورع
  • مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
  • مجموعه روایات درباره اعتراف به تقصیر
  • مجموعه روایات درباره حسن ظن به خدای عزوجلّ
  • مجموعه روایات درباره خوف و رجا
  • مجموعه روایات توکل بر خدا



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      مجموعه روایات درباره رضایت به قضاء خدا ...
    مجموعه روایات درباره رضایت به قضاء خدا

    مجموعه روایات درباره رضایت به قضاء خدا

     

    روایت اول)

    امام صادق علیه السلام: داناترین مردم به خدا راضی ترسن آنها است از خدای عزّوجلّ.

     

    روایت دوم) 

    علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: صبر و راضی بودن از خدا سرِ اطاعت خداست و هر که صبر کند و از خدا راضی باشد نسبت به آنچه درباره او حکم فرماید چه دوست داشته و یا ناخوش داشته باشد خدا عزّوجلّ در آنچه دوست یا ناخوش دارد برای او حکم نکند جز آنچه خیر او باشد.

     

    روایت سوم)

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: خدای عزّوجلّ فرماید: برخی از بندگانم کسانی باشند که امر دینشان جز با ثروتمندی و وسعت و تندرستی اصلاح نشود.آنها رابا ثروت و وسعت و تندرستی می آزمایم تا امر دینشان اصلاح شود.

    برخی از بندگان مومنم کسانی باشند که امر دینشان جز با فقر و تهیدستی و ناتندرستی اصلح نشود آنها را با فقر و تهیدستی و ناتندرستی می آزمایم تا امر دینشان اصلاح شود. من به آنچه امر دین بندگان مومن ام را اصلاح کند داناترم.

    برخی از بندگانم کسی است که در عبادتم کوشش کند و از خواب و بستر با لذت خود برخیزد و در شبها برای خاطر من نماز شب خواند و خود را در راه عبادت من به زحمت اندازد. من یک شب و دو شب او را به چرت اندازم به خاطر نظر لطفی که نسبت به او دارم و می  خواهم باقی اش دارم. پس او تا صبح می خوابد سپس بر می خیزد و خود را مبغوض دارد و سرزنش می کند در صورتی که اگر او را واگذارم تا هرچه خواهد عبادتم کند از آن راه او را خودبینی فراگیرد و همان خودبینی او را نسبت به اعمالش فریفته سازد و حالتی به او دست دهد که هلاک دینش در آن باشد  به جهت عُجب به اعمال و از خود راضی بودنش تا آنجا که گمان کند بر همه عابدان برتری گرفته و در عبادت از حد تقصیر درگذشته (در صورتی که پیغمبران هم اعتراف  به تقصیر در عبادت می کنند)آن هنگام از من دور شود و خودش گمان کند به من نزدیک است..

    پس کسانی که اعمالی به خاطر ثواب من انجام دهند نباید به آن اعمال تکیه کنند زیرا اگر آنها هر چه کوشش کنند و خود را به زحمت افکنند و عمر خود را در راه عبادتم بسپرند باز مقصر باشند و با عبادت خود به حقیقت عبادت ام نرسند. نسبت به کرامت و نعمت بهشت و درجات عالی که در جوارم طلب می کنند ولی تنها باید به رحمتم اعتماد کنند و به فضلم شادمان باشند و با حسن ظن به من مطمئن باشند  در آنهمگام رحمتم دستگیرشان شود و رضوانم به آنها برسد و آمرزشم بر آنها لباس گذشت بپوشد. همانا منم خدای رحمان و رحیم و بدان نامیده و  منسوب شده ام.

     

     روایت چهارم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: خدای عزّوجلّ فرماید: بنده مومنم را به هر سو بگردانم برایش خیر است پس باید به قضاء من راضی باشد و بر بلای من صبر کند و نعمتهایم را سپاس گزارد تا او را در مزه صدیقین نزد خود ثبت کنم.

     

    روایت پنجم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: در ضمن آنچه خدای عزّوجلّ به موسی بن عمران وحی کرد این بود که: ای موسی بن عمران مخلوقی دوست داشتنی تر از بنده مومن نیافریده ام . من او را مبتلی کنم به آنچه برای او خیر است و عافیت دهم به آنچه برایش خیر است. آنچه شرّ اوست از او بگردانم  برای آنچه خیر اوست و من به آنچه بنده ام  را اصلاح کند داناترم پس باید بر بلایم صبر کند و نعمت هایم را شکر نماید و بقضائم راضی باشد تا او را در زمره صدیقین نزد خود نویسم زمانی که به رضای من عمل کند و امرم را اطاعت نماید.

     

    روایت ششم)

    امام باقر علیه السلام فرمود: در میان مخلوق خدا سزاوارترین کس به تسلیم بودن قضاء خدای عزّوجلّ کسی است که خدای عزّوجلّ را بشناسد و هر که به قضاء راضی باشد قضاء بر او وارد شود و خدا اجر او را بزرگ فرماید و هر که قضا راناخوش دارد قضا بر او وارد شود و خدا اجرش را تباه سازد.

     

    روایت هفتم)

    امام صادق علیه السلام: به چه علامت دانسته می شود که شخص مومن است؟

    فرمود: به تسلیم خدا بودن و راضی بودن به آنچه برایش پیش می آید از شادی و ناخرسندی.

     

    روایت هشتم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله هیچ گاه نسبت به امری که می گذشت نمی فرمود: کاش غیر این می بود.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
    [سه شنبه 1401-12-16] [ 05:39:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      فضل و امتیاز یقین ...
    فضل و امتیاز یقین

    فضل و امتیاز یقین

     

    روایت اول)

    امام صادق علیه السلام گوید: چیزی نیست جز اینکه حدی دارد.

    عرض کردم: قربانت گردم حدّ توکل چیست؟

    فرمود: یقین است.

    عرض کردم: حد یقین چیست؟

    فرمود: اینکه با وجود خدا از چیزی نترسی.

    شرح: مراد به حد در اینجا اندازه وجودی و ظرفیت معنوی این صفات است و نزدیک به همان حدی است که علماء منطق در باب کلیات خمس می گویند. پس همچنان که حیوان ناطق اندازه وجودی انسان را تعیین می کند. یقین هم اندازه وجودی توکل را مشخص می سازد.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: از نشانه های درستی یقین مرد مسلمان این است که مردم را به وسیله خشم خدا خرسند نکند.(مانند کسی که طبق میل مردم برخلاف حق فتوی دهد و نهی از منکر نکند) و مردم را بر آنچه خدا به خود او نداده، سرزنش ننماید؛ زیرا روزی را نه آز و حرص بیاورد و نه نخواستن آن رد کند و اگر شخصی از شما چنانکه  ازمرگ می گریزد از روزیش بگریزد روزی به او برسد همچنان که مرگ به او میرسد. خدا به عدالت خویش نشاط و آسایش را در یقین و رضا قرار داده و غم و اندوه را درشک و ناخرسندی.

     

    روایت سوم)

    امیر المومنین صلوات الله علیه بر منبر فرمود: هیچ یک از شما مزه ایمان را نچشد تا آنکه بداند آنچه به او رسیده ممکن نبود که از او بگذرد و انچه از او گذشته ممکن نبود که به او برسد.

     

    روایت چهارم)

    امام صادق علیه السلام فرمود:  امیر المومنین علیه السلام کنار دیوار خمیده ئی نشسته بود و میان مردم داوری می کرد.

    یکی از آنها عرض کرد: زیر این دیوار منشین که شکسته است.

    ایشان فرمودند: مرد را اجلش نگهدار است و چون حضرت از آنجا برخاست دیوار فرو ریخت.

    امام صادق علیه السلام فرمود: و امیر المومنین علیه السلام این گونه کارها و امثال آن را انجام میداد و همین است یقین.

     

    روایت پنجم)

    سعید بن قیس گوید: روزی در میدان جنگ مردی را دیدم که تنها دو جامه بر تن داشت. اسبم را به طرفش حرکت دادم. دیدم امیر المومنین است. عرض کردم: یا امیر المومنین در چنین جائی(با این لباس؟)؟

    فرمود: آری، هیچ بنده ئی نیست  جر آنکه برای او از جانب خدا به عنوان نگهبان و نگهدار دو فرشته است که او را نگه میدارند از اینکه از سر کوهی سرنگون نشود یا در چاهی بیفتد و چون قضاء خدا فرود آید، او را نسبت به همه چیز واگذارند.

     

    روایت ششم)

    امام رضا علیه السلام درباره گنجی که خدای عزّ و جلّ می فرماید:« زیرش گنجی برای آنها بود» فرمود: در آنجا بود:

    بسم الله الرحمن الرحیم

    در شگفتم از کسی که یقین به مرگ دارد چگونه می خندد؟ و در شگفتم از کسی که یقین به تقدیر دارد چگونه اندوهگین می شود؟ و در شگفتم از کسی که دنیا  و دگرگونی هایش را نسبت به اهلش دیده است. چگونه به آن اعتماد می کند؟ سزاوار است کسی که خدا را با عقل شناخته خدا را در قضاء و قدرش متهم نسازد و در روزی رسانیدنش او را به کندی نسبت ندهد.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 05:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مجموعه روایات درباره مکارم اخلاق ...
    مجموعه روایات درباره مکارم اخلاق

    مجموعه روایات درباره مکارم اخلاق

    مکارم صفاتی است که موجب کرامت و شرف و بزرگواری انسان می شود و از صفات نیک عادی بالاتر است.

     

    روایت اول)

    امام صادق علیه السلام فرمود: مکارم ده چیز است. اگر میتوانی آنها را داشته باش زیرا گاهی شخصی آنها را دارد و فرزندش ندارد و گاهی در فرزند هست و در بدرش نیست و گاهی در برده است و در آزاد نیست.

    عرض شد: آنها چه هستند؟

    فرمود: ناامیدی حقیقی(از آنچه در دست مردم است)، صداقت زبانی، اداء امانت، صله رحم، پذیرائی از مهمان، غذا دادن به سائل، جبران نیکی ها، مراعات حق همسایه، مراعات حق رفیق. افضل و عالیتر از همه حیا و شرم است.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: خدای عزوجل پیغمبرانش را به مکارم اخلاق اختصاص داد. شما خدا را بیازمائید. اگر آنها در وجود شما هم بود خدا را سپاس گوئید و بدانید که بودن آنها در شما خیر شماست و اگر در شما نبود از خدا بخواهید و نسبت به آنها رغبت جوئید. سپس آنها را ده چیز شمرد: یقین، قناعت، صبر، شکر، خویشتن داری، خلق نیکو، سخاوت، غیرت، شجاعت، مروت.

     

    روایت سوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: خدای عزوجل اسلام را دین شما پسندید پس به سبب سخاوت و خلق نیکو با آن نیکو معاشرت کنید.

     

    روایت چهارم)

    ابن سنان گوید: مرردی از بنی هاشم (که گویا مراد امام صادق علیه السلام باشد و از شدت تقیه این گونه تغبیر شده است.) فرماید: چهار چیز است که هرکس آنها را دارا باشد اسلامش کامل است و اگر سر تا پایش خطاکاری باشد. از قدر او نکاهد: راستگوئی و حیا و خوش خلقی و سپاس گزاری.

     

    روایت پنجم)

    پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمود: نمی خواهید بهترین مردان شما را به شما بگویم؟

    عرض کردیم: چرا، رسول خدا.

    فرمود: برخی از بهترین مردان شما مرد پرهیزگار ناآلوده، با سخاوت، زبان و دامن پاک، خوش رفتاری با پدر و مادر که عیالاتش را به پناهندگی به دیگران مجبور نسازد.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 04:56:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مجموعه روایات درباره ارزش تفکّر ...
    مجموعه روایات درباره ارزش تفکّر

    مجموعه روایات ارزش تفکّر

     

    روایت اول)

    امیر المومنین علیه السلام می فرمود: با تفکر دل خود را بیدار ساز و در شب پهلو از بستر خواب به دور دار و از پروردگارت پروا کن.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: یک ساعت اندیشیدن بهتراز یک شب عبادت است.

    شرح: اندیشیدن یک ساعت گاهی موجب توبه از گناهان و عبادت تمام عمر می گردد.

     

    روایت سوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: بهترین عبادت همواره اندیشیدن درباره خدا و قدرت اوست.

     

    روایت چهارم) 

    امام رضا علیه السلام فرمود: عبادت به نماز و روزه بسیار نیست همانا عبادت اندیشیدن در امر خدای عزّوجلّ است.

     

    روایت پنجم)

    امیر المومنین علیه السلام فرمود: اندیشیدن انسان را به نیکی و انجام آن می‌کشاند.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 04:34:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نشانه یقین ازنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله ...
    نشانه یقین ازنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله

     نشانه یقین ازنگاه پیامبر صلی الله علیه و آله

     

    روایت اول)

    امام صادق علیه السلام فرمود: روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله نماز صبح را با مردم گزارد. سپس در مسجد نگاهش به جوانی افتاد که چرت میزد و سرش پائین می افتاد. رنگش زرد بود و تنش لاغر و چشمانش به گودی فرو رفته.

     رسول خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: حالت چگوه است؟

    عرض کرد: من یقین پیدا کرده ام.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله از گفته او در شگفت شد و فرمود: همانا هر یقینی را حقیقتی است. حقیقت یقین تو چیست؟

    عرض کرد: یا رسول الله همین یقین من است که مرا اندوهگین ساخته و بیداری شب و تشنگی روزهای گرمم بخشیده و از دنیا و آنچه در دنیا هست بی رغبت گشته ام تا آنجا که گویا عرش پروردگارم را میبینم که برای رسیدگی به حساب خلق برپا شده و مردم برای حساب گرد آمده اند و گویا اهل بهشت را مینگرم که در نعمت می خرامند و بر کرسی ها تکبه زده یکدیگر را معرفی می کنند و گویا اهل دوزخ را میبینم که د رآنجا معذبند و به فریادرسی ناله می کنند و گویا اکنون آهنگ زبانه کشیدن آتش دوزخ در گوشم طنین انداز است.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله به اصحاب فرمود: این جوان بنده ای است که خدا دلش را به نور ایمان روشن ساخته. سپس به خود او فرمود:

    بر این حال که داری ثابت باش.

    جوان گفت: یا رسول الله از خدا بخواه شهادت در رکابت را روزیم کند.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله برای او دعا فرمود.

    مدتی نگذشت که در جنگی همراه پیغمبر بیرون رفت و بعد از 9 نفر شهید گشت و او دهمین بود.

     

    روایت دوم)

    امیر المومنین صلوات الله علیه فرمود: بر سر هر امر حقی حقیقتی است و بر سر هر امر درستی نوری «إنّ علی کل حقّ حقیقه و علی کلّ صواب نوراً.»

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
    [جمعه 1401-12-12] [ 10:15:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ویژگی های امام از منظر امام صادق علیه السلام ...
    ویژگی های امام از منظر امام صادق علیه السلام

     ویژگی های امام از منظر امام صادق علیه السلام

     

    امام صادق علیه السلام:

    تا معرفت نیابید صالح نشوید،

    تا تصدیق نکنید، معرفت نیابید،

    و تا چهار دری را که نخستین‌شان جز به اخرشینشان اصلاح نشود، نگیرید تصدیق نیابید.

    همراهان سه در، گمراه گشته و در بیراهه دوری افتادند.

    ….

    هیهات هیهات!! که مردمی از دست رفتند و مردند پیش از آنکه هدایت شوند و گمان کردند که ایمان دارند در صورتی که ندانسته مشرک شدند. هرکس از در وارد خانه شود هدایت یافته و هرکه راه دیگری پیش گیرد طریق هلاکت پیموده است.

    خدا اطاعت ولی امرش را به اطاعت رسولش پیوسته و اطاعت رسولش را به اطاعت خود (أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و اولی الامر منکم) پس هرکه اطاعت والیان امر را کنار گذارد خدا و رسولش را هم اطاعت نکرده است و همان است اقرار به آنچه از جانب خدا آمده که: «خذوا زینتکم عند کل  مسجد و التمسوا البیوت التی أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه» پس همانا او به شما خبر داده که آنها « رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله_عزوجل_ و إقام الصلاه و إیتاء الزکاه یخافون یوما تتقلّب و الابصار»

    همانا خدا رسولان را ویژه امر خود ساخت و سپس آنها را با تصدیق و باور به آنها درباره بیم‌های خویش برگزید و فرمود:« و أن من أمه إلّا خلا فیها نذیرٌ»

    هرکه ندانست بی‌راهه رفت و هرکه چشم گشود و تعقل کرد هدایت یافت. همانا خدای عزّوجلّ فرماید:«فإنّها لا تعمی الأبصار لکن تعمی القلوب التی فی الصدور».

    و کسی که نمی‌بیند چگونه راه یابد و کسی که بیمش نداده اند چگونه بینا باشد.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله را پیروی کنید و به آنچه از جانب خدا آمده اقرار کنید و از نشانه های هدایت متابعت نمائید؛ زیرا ایشان نشانه‌های امانت و تقوایند و بدانید اگر کسی فقط عیسی بن مریم علیه السلام را انکار کند و پیغمبران غیر از او را اقرار نماید، ایمان ندارد. چراغ گاه را جوئید و راه بپیمائید و از پشت پرده ها در طلب آثار و نشانه باشید.(شما ببینید امثال یزید و هشام نشان دهنده رفتار پیغمبر صلی الله علیه و آله هستند یا حسین بن علی و فرزندانش علیهم السلام) تا امر دینتان را کامل ساخته و به خدای پرودگار خویش ایمان آورده باشید.

    .

    اصول کافی،ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 10:06:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مجموعه روایات درباره رابطه ایمان، اسلام و یقین ...
    مجموعه روایات درباره رابطه ایمان، اسلام و یقین

    مجموعه روایات درباره رابطه ایمان، اسلام و یقین

     

    روایت اول)

    امام صادق علیه السلام فرمود: مومن را سزاوار است که دارای هشت خصلت باشد:

    1-   هنگام شدائد باوقار باشد.

    2-   هنگام بلا شکیبا باشد.

    3-   در فراوانی نعمت سپاس گزار باشد.

    4-   به آنچه خدا روزی اش کرده قانع و خرسند باشد.

    5-   به دشمنانش ستم نکند.

    6-   بارش را بر دوستانش نیفکند.

    7-   بدنش از او در رنج و مشقّت باشد.

    8-   مردم از ناحیه او در آسایش باشند.

    همانا علم دوست مومن است و بردباری وزیرش و عقل امیر سپاهش و مدارا برادرش و احسان پدرش باشد.

     

     روایت دوم)

    امیر المومنین علیه السلام فرمود: ایمان چهار پایه دارد:

    1-   توکل بر خدا

    2-   واگذار کردن امر به خدا

    3-   راضی بودن به قضاء خدا

    4-   تسلیم بودن به امر خدا

     

    روایت سوم)

    امام رضا علیه السلام فرمود: در یکی از جنگها جماعتی را نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بردند. فرمود: این مردم چه کسانند؟

    گفتند: یا رسول الله! مومنین اند.

    فرمود: ایمان شما در چه پایه است؟

    گفتند: بردباری هنگام بلا و سپاس گزاری زمان نعمت و رضا به قضاء خداوند.

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اینها صفات خویشتن داران دانشمندی است که از کثرت دانش به پیغمبران نزدیک شده اند. اگر چنانکه گفتید هستید پس ساختمانی را که در آن سکونت نمی کنید نسازید و چیزی را که نمی خورید گرد نیاورید و از خدائی که به سویش بازگشت می کنید پروا دارید.

     

    روایت چهارم)

    امیر المومنین را از ایمان سوال کردند. فرمود: خدای عزّوجلّ ایمان را بر چهار پایه قرار داد :

    1-   صبر

    2-   یقین

    3-   عدالت

    4-   جهاد

    صبر چهار شعبه دارد: اشتیاق، ترس، زهد، مراقبت.

    هرکه اشتیاق بهشت داشته باشد هوس رانی ها را کنار گذارد.

    هرکه از دوزخ بیم دارد از چیزهای حرام رو گرداند.

    هرکه در دنیا زهد ورزد، مصیبتها بر او آسان شود.

    هر که منتظر مرگ باشد به انجام دادن نیکی ها شتاب کند.

     

    یقین چهار شعبه دارد:

    1-   زیرکی و روشن بینی

    2-   رسیدن به حقایق

    3-   عبرت شناسی

    4-   روش پیشینیان

    هرکه روشن بین شود حقیقت شناس گردد و هرکه حقیقت شناس گردد عبرت شناس شود و عبرت شناس شود سنت و روش را بفهمد و هرکه سنت و روش را بفهمد مثل این است که با پیشینیان بوده و به طریقه ای که درست تر است هدایت شود و نگاه کند هر که نجات یافته به چه وسیله نجات یافته و هرکه هلاک شده برای چه هلاک شده و همانا خدا هر که را هلاک نمود تنها به سبب نافرمانیش هلاک نموده و هرکه را نجات بخشیده به سبب اطاعتش بوده است.

    عدالت چهار شعبه دارد:

    1-   فهمیدن امر مشکل

    2-   رسیدن به حقیقت دانش

    3-   روشنی حکم

    4-   خرمی شکیبائی

    پس هرکه بفهمد همه دانش را تفسیر کند و هرکه بداند آبگاههای داوری را بشناسد و هرکه بردباری کند در کارش زیاده روی نکند و میان مردم ستوده زندگی کند.

    جهاد چهار شعبه دارد:

    1-   امر به معروف

    2-   نهی از منکر

    3-   راستگوئی در هر حال

    4-   دشمنی با بدکاران

    پس هر که امر به معروف کند مومن را یاری کرده و پشتش را محکم نموده و هرکه نهی از منکر کند بینی منافق را به خاک مالیده و از نیرنگش ایمن گشته و هرکه همه جا راست گوید وظیفه ای که بر او بئده انجام داده و هرکه با بدکاران دشمنی کند برای خدا خشم نموده و خدا هم به خاطر او خشم نماید. این است ایمان و پایه های آن.

     

    روایت پنجم)


    رابطه اسلام، ایمان و یقین.

    امام رضا علیه السلام راجع به ایمان و اسلام پرسیدم فرمود: امام باقر علیه السلام فرموده است: همانان دین فقط اسلام است و ایمان یک درجه بالاتر از آن است و تقوی یک درجه بالاتر از ایمان است و یقین یک درجه بالاتر از تقوی است و میان مردم چیزی کمتر از یقین تقسیم نشده است .

    عرض کردم: یقین چیست؟

    فرمود: توکل بر خدا، تسلیم خدا شدن، راضی بودن به قضاء خدا، واگذاشتن کار به خدا.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
    [جمعه 1401-09-04] [ 11:50:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مجموعه روایات درباره اسلام ...
    مجموعه روایات درباره اسلام

     مجموعه روایات درباره اسلام

     

    روایت اول)

    امیر المومنین علیه السلام فرمود: نسبتی برای اسلام بیان کنم که کسی جزء من بیان نکرده باشد و پس از من هم کسی جزء به مانند من بیان نکند.

    همانا اسلام همان تسلیم است و تسلیم همان یقین و یقین همان تصدیق و تصدیق همان اقرار و اقرار همان عمل و عمل همان اداء.

    همانا مومن دین را از رأی اش نگرفته بلکه از جانب پروردگارش آمده  و از او گرفته است.

    همانا مومن یقین اش در عملش دیده میشود و کافر هم انکارش در عملش دیده می شود.

    قسم به انکه جانم در دو دست اوست که انها امر دین خود را نشناختند. پس شما انکار کافران و منافقان را از کردارهای پلیدشان تشخیص دهید.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: اسلام برهنه است و لباسش حیا و زینتش وقار و سنگینی است و مردانگیش عمل صالح و ستون و پایه اش پرهیزگاری است و هرچیزی را اساس و پایه ای است و پایه اسلام محبت ما اهل بیت علیهم السلام است.

     

    روایت سوم)

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همانا خدا اسلام را آفرید. پس برای او میدانی ساخت و نوری قرار داد و حصاری نهاد و باوری نیز برایش مقرر کرد. اما میدان اسلام قرآن است و اما نورش حکمت و حصارش نیکی و یاورانش من و اهل بیت علیهم السلام و شیعیانم می باشد. پس اهل بیتم و شیعیان و یارانشان را دوست دارید؛ زیرا چون مرا به آسمان دنیا عروج دادند و جبرئیل نسب و وصف مرا برای اهل آسمان بیان کرد خدا دوستی من و دوستی خاندان و شیعیانم را در دل ملائکه سپرد و ان دوستی تا روز قیامت نزد آنها سپرده است. سپس جبرئیل مرا به سوی اهل زمین فرود آورد و نسب  و وصفم را برای اهل زمین بیان کرد و خدای عزّوجلّ دوستی ن و دوستی اهل بیتم و شیعیان شان را در دلهای مومنین امت سپرد. پس مومنین امتم تا روز قیامت سپرده مرا نسبت به اهل بیتم حفظ کنند.

    همانا اگر مردی از امتم در تمام دوران عمرش عبادت خدای عزّوجلّ کند ولی با حالت بغض و دشمنی اهل بیت و شیعیانم خدا را ملاقات کند خداوند سینه اش را جزء با نفاق نگشاید.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
    [پنجشنبه 1401-07-28] [ 10:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مجموعه درجات ایمان ...
    مجموعه درجات ایمان

    مجموعه روایات درباره درجات ایمان

     

    روایت اول)

    امام صادق علیه السلام فرمود: خدای عزّوجلّ ایمان را هفت سهم قرار داد:

    1-   نیکوکاری

    2-   راستگوئی

    3-   یقین

    4-   رضا

    5-   وفاء

    6-   علم

    7-   بردباری

    سپس آن را میان مردم تقسیم فرمود. به هرکس هفت سهم داد، او کامل است و بردارنده ایمان و به برخی از مردم فقط یک سهم داد و به بعضی دو سهم و به دسته ایی سه سهم تا به هفت سهم قسمت کرد. سپس فرمود به کسی که یک سهم ایمان دارد به اندازه دو سهم تحمیل نکنید  و نه به کسی که دو سهم دارد به اندازه سه سهم که سنگین بارشان خواهید کرد. همچنین تا به هفت سهم برسند.

    شرح: مقصود این است که استعداد و قابلیت اشخاص در پذیرش ایمان مختلف است و خدا هرکس را به اندازه استعدادش تکلیف کرده و بازخواست می نماید. شما هم در علوم و اعمال و اخلاق دینی از هرکس به قدر وسع و طاقت و استعداد و قابلیتش متوقع باشید که تحمیل بیش از استعداد و طاقت او را سنگین بار و خسته و وامانده کند.

     

    روایت دوم)

    مردی از اصحاب ما سرّاج که خادم امام صادق علیه السلام بود گوید: زمانی که امام صادق علیه السلام در حیره بود، مرا با جماعتی از دوستانش دنبال کاری فرستاد ، ما رفتیم. سپس وقت نماز عشاء مراجعت کردیم. بستر من در گودی زمینی بود که در آنجا منزل کرده بودیم. من با حال خستگی و ضعف آمدم و خود را انداختم. در آن میان امام صادق علیه السلام آمد و فرمود: نزد تو آمدیم.

    من راست نشستم و حضرت هم سر بسترم نشست و از کاری که مرا دنبالش فرستاده بود پرسید. من هم گزارش دادم. حضرت حمد خدا کرد.

    سپس گروهی سخن به میان آمد که من عرض کردم: قربانت گردم! ما از انها بیزاری می جوئیم زیراآنها به آنچه ما عقیده داریم، عقیده ندارند.

    فرمود: آنها ما را دوست دارنددو چون عقیده شما را ندارند از آنها بیزاری می جوئید؟

    گفتم: آری!

    فرمود: ما هم عقایدی داریم که شما ندارید پس سزاوار است که ما هم از شما بیزاری جوئیم؟

    عرض کردم: نه به خدا قربانت گردم، بیزاری نجوئیم؟[از آنها]

    فرمود: آنها را دوست بدارید و از آنها بیزاری مجوئید زیرا برخی از مسلمین یک سهم و برخی دو سهم و برخی سه سهم و برخی چهار سهم و برخی پنج سهم و برخی شش سهم و برخی هفت سهم(از ایمان) را دارند.

    …..

    اکنون برایت مثالی میزنم؛ مردی همسایه ای نصرانی داشت او را به اسلام دعوت کرد و در نظرش جلوه داد تا پذیرفت. سحرگاه نزد تازه مسلمان رفت و در زد .

    گفت: کیست؟

    گفت: من فلانی هستم.

    گفت: چکار داری؟

    گفت: وضو بگیر و جامه هایت را بپوش و همراه ما به نماز بیا.

    او وضو گرفت و جامه هایش را پوشید و همراه او شد. هر چه خدا خواست نماز خواندند و سپس نماز صبح گزاردند تا صبح روشن شد.

    نصرانی دیروز برخاست به خانه اش برود. آن مرد گفت: کجا می روی؟ روز کوتاه است و چیزی تا ظهر باقی نمانده.

    همره او نشست تا نماز ظهر را هم گزارد

    باز آن مرد گفت: بین ظهر و عصر مدت کوتاهی است.

    او را نگه داشت تا نماز عصر را هم خواند. سپس برخاست تا به منزلش برود.

    آن مرد گفت: اکنون آخر روز است و از اولش کوتاهتر است.

    او را نگه داشت تا نماز مغرب را هم گزارد. باز خواست به منزلش برود به او گفت: یک نماز بیش باقی نمانده.

    ماندند تا نماز عشاء را هم خواند. انگاه از یکدیگر جدا شدند.

    چون سحرگاه شد نزدش آمد و در زد.

    گفت: کیست؟

    گفت: فلانی هستم

    گفت: چه کار داری؟

    گفت: وضو بگیر و جامه هایت را بپوش و بیا با ما نماز گزار.

    تازه مسلمان گفت: برای این دین شخصی بیکارتر از من را پیدا کن که من مستمند و عیال وارم.

    امام صادق علیه السلام فرمودند: او را دینی وارد کرد که از آن بیرونش آورد.

     

     روایت سوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: اگر مردم میدانستند که خدای تبارک و تعالی این مخلوق را چگونه آفریده هیچ کس دیگری را سرزنش نمی کرد.

    عرض کردم: أصلحک الله-مگر چگونه بوده است؟

    همانا خدای تبارک تعالی اجزائی آفرید و آنها را تا 49 جزء رسانید. سپس هر جزئی را ده بخش کرد آنگاه آنها را میان مخلوق پخش کرد و به مردی یک دهم جزء داد و به دیگری دو دهم تا به یک جزء کامل رسانید و به دیگری یک جزء و یک دهم داد و به دیگری یک جزء و دو دهم و بهدیگری یک جزء و سه دهم تا به دو جزء کامل رسانید. سپس به همین حساب  به آنها داد تا به عالی ترینشان 49 جزء داد.

    پس کسی که تنها یک دهم جزء دارد نمی تواند مانند دو دهم جزء دار باشد و نیز آنکه دو دهم دارد مثل صاحب سه دهم نتواند بود و نیز کسی که یک جزء کامل دارد نمی تواند مانند دارای دو جزء باشد و اگر مردم میدانستند که خدای عزّوجلّ این مخلوق را بر این وضع آفریده هیچ کس دیگری را سرزنش نمی کرد.

     

    روایت چهارم)

    عبدالعزیز قراطیسی گوید: امام صادق علیه السلام به من فرمود: ای عبدالعزیز ایمان مانند نردبانی است که ده پله دارد و مومنین پله ای را بعد از پله دیگر بالا می روند. پس کسی که در له دوم است نباید با آنکه در پله اول است بگوید: « تو هیچ ایمان نداری تا برسد به دهمی.

    پس ان که را از تو پست تر است دور نینداز که بالاتر از تو تو را دور اندازد و چون کسی ار یک درجه پائین تر از خود دیدی با ملایمت او را به سوی خود کشان و چیزی را هم که طاقتش را ندارد بر او تحمیل مکن که او را بشکنی زیرا هر که مومنی را بشکند بر او لازم است جبرانش کند.

    شرح: از مجموع دو روایت بدست می آید که خدای تبارک و تعالی به هر یک از افراد انسان قابلیت و استعداد مخصوصی عنایت فرموده است که ممکن نیست از آن مقدار تجاوز کند و به درجه بالاتری که استعدادش را ندارد برسد. ولی هرکس نسبت به مقدار استعداد و ظرفیت خدادادی خویش با فعلیت و ثبات از مادر متولد نمی شود. بلکه عطاء خداوند تنها قابلیت است و خود او باید با مجاهدت و کوشش در اکتساب استعداد خود را به مرحله فعلیت برساند.

    روایت اخیر ناظر به کسانی است که با این مرحله دیگران برخورد می کنند و در واقع بهترین روش تعلیم و تربیت است که در چند جمله کوتاه بیان شده است:

    1-   اگر تو در پله دوم و دیگری در پله اول از علوم و معارف و اخلاق است ولی استعداد ترقی به پله دوم را دارد او را مأیوس و دل شکسته مکن و به او مگو : تو قابل نیستی و چیزی نخواهی شد.

    2-   درصدد تعلیم و تربیت او باش.

    3-   از او توقع نداشته باش که در یک روز و با چند جمله به درجه تو رسد بلکه با نرمی و ملایمت و آهسته از او دستگیری کن. تا به قدر استعدادش ترقی کند.

    4-   بدان که اگر دل مومنی را شکستی و او را از تحصیل معارف دلسرد کردی بر تو لازم است که این شکست را جبران کنی و دوباره به تشویق و ترغیب او بپردازی.

     

    روایت پنجم)

    صباح بن سیابه گوید: امام صاق علیه السلام فرمود: شما را با بیزاری چه کار؟! از یکدیگر بیزاری می جوئید؟

    همانا مومنین بعضی از بعض دیگر افضل اند و بعضی از بعض دیگر نمازش بیشتر است و بعضی تیز بینی اش بیشر است و همین است درجات ایمان.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 09:55:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      تفاوت ایمان و کفر ...
    تفاوت ایمان و کفر

    تفاوت ایمان و کفر

     

    محمد بن حفص بن خارجه گوید: شنیدم مردی از امام صادق علیه السلام از قول مرجئه راجع به کفر و ایمان پرسید و عرض کرد: مرجئه بر ما احتجاج می کنند و می گویند:  کسی را که ما کافر میدانیم نزد خدا هم کافر است. همچنین مومن هم زمانی که به ایمانش اقرار کرد او را نزد خدا مومن می دانیم.

    حضرت فرمود: سبحان الله! چگونه این دو برابرند؟! در صورتی که کفر فقط اقرار بنده است(اینکه خدائی نیست) و پس از اقرارش از او گواه و دلیلی نخواهند ولی ایمان ادعایی است که جز با دلیل ثابت نشود و دلیل مومن عمل و نیت اوست که اگر متفق شدند(نیت و عمل) بنده نزد خدا مومن است و کفر به هریک از این سه جهت نیت، قول و عمل ثابت می شوند. امّا احکام طبق گفتار و کردار جاری میشود( پس اگر کسی شهادتین را گفت و مقررات اسلامی را رعایت کرد باید او را مومن بدانیم و احکام ایمان را نسبت به او اجرا کنیم اگرچه نیست اش برخلاف عملش باشد.) زیرا چه بسا شخصی که مومنین به ایمانش شهادت دهند و احکام مومنین بر او جاری کنند ولی او نزد خدا کافر باشد. وگاهی هم درباره کسانی که احکام مومنین جاری شده، درست انجام شده است.

     

    نکته: مرجئه جماعتی هستند که عقیده دارند با وجود ایمان هیچ گناهی زیانی به آن وارد نمی کند و هرچند که گناه داشته باشند اگرچه از نوع کبیره هم باشد به بهشت می روند اما با وجود کفر هیچ طاعتی سود ندهد.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ✔مطلب ندارد, جلد3
    [جمعه 1401-06-25] [ 07:23:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ایمان اعضای بدن ...
    ایمان اعضای بدن

    ایمان اعضای بدن

     

    ابوعمرو زبیری گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: ای عالم! به من خبر ده کدامیک از اعمال نزد خدا فضیلتش بیشتر است؟

    فرمود: آنچه خدا عملی را جز به آن نپذیرد.

    گفتم: آن چیست؟

    فرمود: «ایمان». به خدائی که جز او شایان پرستشی نیست عالی ترین درجه و شریفترین مقام و بالاترن بهره است.

    عرض کردم: به من نمی فرمائید که آیا ایمان گفتار و کردار است یا گفتار بدون کردار؟

    فرمود: ایمان تمامش کردار است و گفتار هم برخی از کردار است که خدا واجب کردع و در کتابش بیان فرموده به وجوبی که نورش روشن است و حجتش ثابت و قرآن به آن گواهی دهد و به سویش دعوت کند.

    عرض کردم: قربانت گردم ایمان را برایم شرح ده تا بهمم.

    فرمود: ایمان حالات و درجات و طبقات و منازلی دارد که برخی از آن تمام است و به نهایت کمال رسیده(مانن ایمان اولیاء خدا) و برخی ناقص و نقصانش هم واضح است(مانند ایمان متجاهرین به فسق) و برخی راجح است و رجحانش هم زیاد است.(مانند کسی که بیشتر وظائف ایمانی را انجام میدهد.)

    عرض کردم: مگر ایمان هم تمام و ناقص و زیاد می شود؟

    فرمود: آری.

    عرض کردم: چگونه؟

    فرمود: زیرا خدای تبارک و تعای ایمان را بر اعضاء بنی آدم واجب ساخته و قسمت نموده و پخش کرده است و هیچ عضوی نیست جز آنکه وظیفه اش غیر از وظیفه عضو دیگر است.

    قلب

    یکی از آن اعضاء قلب انسان است که وسیله تعقل و درک و فهم اوست و نیز فرمانده بدم اوست که اعضاء دیگرش بدون رأی و فرمان او در کاری ورود و خروج ننمایند.

    آنچه از ایمان بر دل واجب گشته اقرار، شناسائی و تصمیم و رضایت و تسلیم است به اینکه شایسته پرستشی جز خدای یگانه بی شریک نیست. او معبودی است یکتا که همسر و فرزند نگرفته و اینکه محمد صلوات الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست و اقرار نمودن به آنچه از جانب خدا آمده  از پیغمبر یا کتاب.

    این است آنچه خدا از اقرار و معرفت بر دل واجب ساخته و این عمل دل است و همین است قول خدای عزّوجلّ:

    «إلا من أکره و قلبه مطمئن بالایمان و لکن من شرح بالکفر صدرا»

    «ألا بذکر الله تطمئن القلوب»

    «الذین آمنوا بأفواههم و لم تومن قلوبهم»

    «إن تبدوا ما فی أنفسکم أو تخفوه یحاسبکم به الله فیغفر لمن یشاء و یعذب من یشاء».

    این است آنچه خدا از اقرار و معرفت بر دل واجب ساخته و این عمل دل است و سرّ ایمان.

    زبان

    خدا بر زبان واجب ساخته گفتار و بیان از جانب دل را به آنچه باور کرده و اقرار ونموده.

    خدای تبارک و تعالی فرماید:

    «و قولوا للناس حسنا»

    «قولوا آمنّا بالله و ما أنزل إلینا و ما أنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم واحد و نحن له مسلمون»

    این است آنچه خدا بر زبان واجب کرده و این عمل زبان است.

    گوش

    و بر گوش واجب ساخته که از شنیدن آنچه خدا حرام کرده دوری گزیند و از آنچه خدای عزّوجلّ نهی فرموده و برای او حلال نیست و از شنیدن آنچه خدا را به خشم آورد رو گردان شود. و در این باره فرمود:

    «و قد نزل علیکم فی الکتاب أن إذا سمعتم آیات الله یکفر بها و یستهزء بها فلا تقعدوا معهم حتی یخوضوا فی حدیث غیره» سپس خدای عزوجل مورد فراموشی را استثناء نمود و فرمود:« و إمّا ینسینک الشیطان فلا تقعد بعد الذکری مع القوم الظالمین».

    «فبشر العباد الذین یستمعون القول فیتبعون أحسنه اولئک الذین هدیهم الله و اولئک هم اولوالألباب»

    «قد أفلح المومنون. الذسن هم فی صلاتهم خاشعون. و الذین هم عن اللغو معرضون. و الذین هم للزکاه فاعلون.»

    «و إذا سمعوا اللغو أعرضوا عنه و قالوا لنا أعمالنا و لکم أعمالکم»

    «و إذا مرّوا باللغو مرّوا کراماً»

    این است وظیفه ایمانی که بر گوش واجب شده تا به آنچه که برایش حلال نیست گوش فرا ندهد.

    چشم

    و برچشم واجب شد که به آنچه خدا بر او حرام کرده ننگرد و از آنچه خدا نهی فرموده و برایش حلال نیست روی گردان شود. همین عمل ایمانی چشم است. پس خدای تبارک و تعالی فرمود:

    «قل للمومنین یغضوا من أبصارهم و یحفظوا فروجهم». پس مردان را نهی فرمود که به عورتهای خود بنگرند و مردی به فرج برادرش بنگرد و باید فرجش را از نظاره دیگران حفظ کند.

    «و قل للمومنات یغضضن من أبصارهن و یحفظن فروجهن» اینکه زنی به فرج خواهزش ننگرد و نیز باید فرج خود را از نظاره دیگران محفوظ دارد.

    آنچه حفظ فرج در قرآن است مربوط به زنا است مگر اینکه مربوط به نگریستن باشد.

    آنگاه خدا آنچه را بر دل و زبان و گوش و چشم واجب ساخته در آیه دیگر به رشته کشیده و فرموده:« و ما کنتم تستترون أن یشهد علیکم سمعکم و لا أبصارکم و لاجلودکم»

    مقصود از پوست فرج و ران است.

    و فرفود:« و لاتقف ما لیس لک به علم إن السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا»

    این است آنچه خدا بر چشم واجب کرده و آن چشم پوشی از محرمات خدای عزو جل است و همین عمل لیمانی چشم است.

    دست

    و خدا بر دست واجب ساخته که به سوی آنچه خدای عزوجل حرام کرده دراز نشود و به آنچه امر فرموده دراز شود و بر آن واجب ساخته صدقه دادن و صله رحم و جهاد در راه خدا و طهارت برای نماز. و فرموده است:

    «یا أیها الذین آمنوا إذا قمتم إلی الصلاه فاغسلوا وجوهکم وإیدیکم إلی المرافق وامسحوا بروسکم و أرجلکم إلی الکعبین.»

    «فإذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب حتی إذا أثخنتموهم فشدّوا الوثاق فإمّا مناً بعد وإمّا فداء حتی تضع الحرب أوزارها»

    این است آنچه خدا بر دست واجب ساخته زیرا زدن کار دست است.

    پا

    و بر پا واجب ساخته که آن را به سوی نافرمانیهای خدا نبرد و رفتن به سوی آنچه را که خدای عزوجل راضی است بر آن واجب ساخته و فرموده است:

    « و لا تمش فی الارض مرحاً إنّک لن تخرق الأرض و لن تبلغ الجبال طولاً»

    «واقصد فی مشیک و اغضض من صوتک إنّ أنکر الأصواتت لصوت الحمیر»

    و درباره گواهی دستها و پاها علیه خود و صاحبانشان نسبت به  تباه ساختن امر خدای عزّوجلّ و واجبش فرماید:« الیوم نختم علی أفواههم و تکلمنا أیدیهم و تشهد أرجلهم بما کانوا یکسبون»

    این است آنچه خدا بر دستها و پاها واجب ساخته و همین هم عمل ایمانی آنهاست.

    چهره

    و بر چهره، سجده برای خدا را در روز و شب در اوقات نماز واجب ساخته و فرموده است:

    « یا أیّها الذین آمنوا ارکعوا و اسجدوا و اعبدوا ربکم و افعلوا الخیر لعلکم تفلحون»

    این است واجبات کلی بر چهره و دستها و پاها.

    «و أنّ المساجد الله فلاتدعوا مع الله أحدا».

     و درباره آنچه بر اعضاءواجب ساخته نسبت به آنچه در طهارت و نماز مربوط به آنهاست فرماید برای اینکه چون خدای عزّوجلّ پیغمبرش را از بیت المقدس به سوی کعبه برگردانید، این آیه نازل فرمود:« و ما کان الله لیضیع إیمانکم إنّ الله بالناس لرءوف رحیم» پس نماز را ایمان نامید.

     کسی که خدای عزّوجلّ را ملاقات کند در حالتی که تمام اعضا اش را حفظ کرده و آنچه خدای عزّوجلّ بر هریک از آنها واجب ساخته انجام دهد با ایمان کامل خدای عزّوجلّ را ملاقات کند و او اهل بهشت است و کسی که نسبت به برخی از آنها خیانت روا دارد یا از امر خدای عزّوجلّ تجاوز نماید با ایمان ناقص خدا عزّوجلّ را ملاقات کند.

    عرض کردم: معنی نقصان و تمامیت ایمان را فهمیدم، زیادی ایمان از چه راه است؟

    فرمود: قول خدای عزّوجلّ است:

    «و أذا ما أنزلت سوره فمنهم من یقول أیّکم زادته هذه إیماناً فأمّا الذین آمنوا فزادتهم إیمانا و هم یستبشرون. و أمّا الذین فی قلوبهم مرض فزادتهم رجساً إلی رجسهم»

    «نحن نقص علیک نبأهم بالحق إنهم فتیه آمنوا بربهم و زدناهم هدی».

    اگر همه ایمان یکنواخت و بی کم و زیاد بود یکی را بر دیگری فضیلتی نبود و نعمتهای ایمانی خدا(هدایتهای مخصوص) برابر بود و مردم بابر میشدند و ترجیح از میان می رفت. لکن به سبب تمامیت ایمان مومنین داخل بهشت می شوند و به سبب زیادی ایمان درجات مومنین نزد خدا رو به فزونی گذارد و به سبب نقصان ایمان کوتاهی کنندگان داخل دوزخ شوند.

     .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

     

     

     

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 07:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      فرق اسلام و ایمان ...
    فرق اسلام و ایمان

    فرق اسلام و ایمان

     

    روایت اول)

    امام باقر با امام صادق علیهما السلام فرمود: ایمان اقرار است و عمل و اسلام اقرار بدون عمل.

    «قالت الاعراب آمنّا قل لم تومنوا و لکن قولوا أسلمنا و لما یدخل الایمان فی قلوبکم»14سوره49

     

    روایت دوم)

    سفیان بن سمط گوید: امام صادق علیه السلام به مردی فرمود:… اسلام همین صورت ظاهری است که مردم دارند یعنی شهادت دادن به اینکه شایسته پرستش جز خدای یگانه بی شریک نیست و اینکه محمد بنده و رسول اوست و گزاردن  نماز و دادن زکات و حج خانه کعبه و روزه ماه رمضانو این است اسلم. اما ایمان معرفت این امر(ولایت) است با این(صورت ظاهری که بیان شد.) پس اگر کسی به آنها اقرار کند و به این امر(ولابت) عارف نباشد مسلمان است و گمراه.

     

    روایت سوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: ایمان شریک اسلام می شود ولی اسلام شریک ایمان نمی گردد. ایمان ان است که در دل ثابت شود و اسلام چیزی است که زناشوئی و میراث و حفظ خون به سبب آن شود. ایمان شریک اسلام است ولی اسلام شریک ایمان نیست.

     

    روایت چهارم)

    ابی الصباح کنانی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: از ایمان و اسلام کدامیک برتر است؟ زیرا مردمی که نزد ما هستند می گویند اسلام برتر از ایمان است.

    فرمود: ایمان برتر از اسلام است.

    عرض کردم: این مطلب را به من خوب بفهمانید.

    فرمود: چه می گوئی درباره کسی که عمداً در مسجد الحرام حدثی صادر کند؟

    عرض کردم: او را به شدت می زنند.

    فرمود: درست گفتی. چه می گوئی درباره کسی که در خانه کعله عمداً حدثی صادر کند؟

    عرض کردم: باید کشته شود.

    فرمود: درست گفتی. نمی بینی که خانه کعبه فضیلتش از مسجد بیشتر است و کعبه با مسجد شریک است ولی مسجد با کعبه شریک نیست؟ همچنین ایمان با اسلام شریک است ولی اسلام شریک ایمان نیست.

     

    روایت پنجم)

    امام باقر علیه السلام می فرمود: ایمان ان است که در دل مستقر شود و بنده را به سوی خدای عزوجل کشاند و اطاعت خدا و گردن نهادن به فرمانش مصدق آن باشد. ولی اسلام گفتار و کردار ظاهری است که تمام فرق و جماعات مردم آن را دارند و به وسیله  آن جانها محفوظ ماند و میراث پرداخت شود و زناشوئی روا گردد و بر نماز و زکات و روزه و حج اتفاق و اجتماع کنند و بدان سبب از کفر خارج گشته به ایمان منسوب گردند.

    اسلام شریک ایمان نیست ولی ایمان شریک اسلام است و در گفتار (شهادتین) و کردار (عمل به مقررات دین) هر دو گرد آیند(یعنی فرد هم مسلمان است و هم مومن) چنانکه کعبه در مسجد الحرام است ولی مسجد الحرام در کعبه نیست همچنین ایمان شریک اسلام است ولی اسلام شریک ایمان نیست.

    خدای عز و جل فرمود: « اعراب گفتند ایمان اوردیم بگو ایمان نیاوردیم بلکه بگوئید اسلام اوردیم. در صورتی که هنوز ایمان در دلهایتان نفوذ نکرده است.» سخن خدای عزّوجلّ راست ترین سخن است.

    عرض کردم: آیا مومن را بر مسلمان نسبت به فضائل و احکام و حدود و چیزهای دیگر فضیلتی هست؟

    فرمود: نه، هر دو نسبت به این امور یکسانند لکن فضیلت مومن بر مسلم نسبت به اعمال آنها و موجبات تقربی است که به سوی خدای عز و جل دارند.

    عرض کردم: مگر خدای عزوجل نمی فرماید:«یضاعفه له اضعافا کثیره»160سوره6. در صورتی که عقیده شما این بود که مسلمان با مومن نسبت به نماز و زکات و روزه و حج یک کم دارد.

    فرمود: مگر خدای عزّوجلّ نمی فرماید:«خدا برای او چندین برابر بیشتر کند» مومنین اند که خدای عز و جل حسناتشان را چند برابر کند. هر حسنه ای را هفتاد برابر. این است فضیلت مومن. و نیز خدا به اندازه درستی ایمانش حسنات او را چند برابر زیاد کند و نسبت به مومنین هر خیری که خواهد روا دارد.

    عرض کردم: بفرمایید اگر کسی وارد اسلام شود مگر نه این است که وارد ایمان هم شده است؟

    فرمود: نه، بلکه منسوب به ایمان گضته و از کفر خارج شده است. اکنون برایت مثلی میزنم تا فضیلت ایمان را بر اسلام بفهمی؛ به من بگو اگر مردی را در میان مسجد الحرام ببینی شهادت میدهی که او را در کعبه دیدی؟

    عرض کردم: این شهادت برایم روا نیست.

    فرمود: اگر مردی را در میان کعبه ببینی گواهی دهی که او داخل مسجد الحرام گشته است؟

    عرض کردم: آری

    فرمود: چگونه چنین شد؟

    گفتم: زیرا او داخل کعبه نمی شود جز اینکه داخل مسجد الحرام شود.

    فرمود: درست فهمیدی و نیکو گفتی. ایمان و اسلام هم چنین است.

     

    روایت ششم

    عبدالرحیم قصیر گوید : نامه ایی به امام صادق علیه السلام نوشتم که سوال کرده بودم: ایمان چیست؟ توسط عبدالملک بن اعین فرستادم. حضرت نوشت و توسط عبدالملک فرستاد که:

    از ایمان پرسش کردی-خدایت رحمت کند- ایمان اقرار نمودن به زبان و تصمیم قلبی و عمل نمودن با اعضا و جوارح است. ایمان اجزائی دارد به هم پیوسته و مانند خانه ای است. همچنین اسلام مانند خانه است و کفر هم مانند خانه ای است. گاهی بنده مسلمان است پیش از آنکه مومن باشد ولی مومن نشود جز آنکه مسلمان باشد. پس اسلام پیش از ایمان است و شریک ایمان و چچون بنده گناه کبیره یا صغیره ایی را که خدای عز و جل از آن نهی فرموده مرتکب شود از ایمان خارج شود و اسم ایمان از او برداشته و اسم اسلام بر او گذاشته شود. سپس اگر توبه و استغفار کند به خانه ایمان برگردد و جز انکار و استحلال او را به سوی کفر نبرد و استحلال این است که به چیز حلال بگوید این حرام است و به چیز حرام بگوید این حلال ست. و به آن عقیده پیدا کند. آن گاه است که از اسلام و ایمان خارج گشته و در کفر وار شود و مانند کسی است که داخل حرم گشته و سپس داخل کعبه شود و د رکعبه حدثی صادر کند و از کعبه و حرم اخراج گشته و گردنش زده و به دوزخ رفته باشد.

     

    روایت هفتم)

     امام باقر علیه السلام: «الزانی لاینکح الا زانیه او مشرکه و الزانیه لا ینکحها الا زان او مشرک و حرم ذلک علی المومنین» 4سوره24. پس خدا زن ومرد زناکار را مومن ننامیده است و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: زناکار هنگامی که زنا میکند مومن نیست و درزد هنگامی هنکامی که دزدی می کند مومن نیست زیرا هنگامی که آن کار را میکند ایمان از او برکنار شود مانند برکناری پیراهن.  

     

    روایت هشتم)

    امام باقر علیه السلام فرمود: به امیر المومنین علیه السلام عرض شد: کسی که به لااله الا الله و محمد رسول الله شهادت دهد مومن است؟

    فرمود: پس واجبات خدا کجا میرود؟

    به امام عرض کردم: نزد ما گروهی هستند که می گویند: هرگاه کسی به لا اله الا الله و محمد رسول الله شهادت دهد مومن است.

    فرمود: پس چرا برای اجرای حدود تازیانه می خورند و چرا دستشان بریده میشود درحالی که خدای عز وجل مخلوقی گرامی تر از مومن نیافریده است؛زیرا فرشتگان خدمتگزار مومنی اند و  مومنین در جوار رحمت خدایند و بهشت برای مومنین است و حورالعین برای مومنین است.

    سپس فرمود: پس چرا کسی که واجبات را انکار کند کافر است؟

     

    روایت  نهم)

    محمد بن مسلم گوید: از امام صادق علیه السلام پرسیدم: ایمان چسیت؟

    فرمود: شهادت به یگانگی خدا و اقرار نمودن به آنچه از جانب خدا و تصدیقی که در دها مستقر گشته است.

    عرض کردم: مگر شهادت عمل نیست؟

    فرمود: چرا.

    عرض کردم: عمل جزء ایمان است؟

    فرمود: آری! ایمان جز با عمل نباشد و عمل برخی از ایمان است و ایکام جز به وسیله عمل پابرجا نشود.

     

    روایت دهم)

    کسی از اصحاب گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کرد: اسلام چیست؟

    فرمود: دین خدا نامش اسلام است و آن دین خدائی بوده پیش از آنکه شما پدید شوید. هرجا بوده اید و پس از پدید آمدنتان. پس هر که بدین خدا اقرار کند مسلمان است و کسی که به امر خدای عزّوجلّ عمل کند مومن است.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    ادامه »

    موضوعات: ✔اسلام محمدی این است, ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 07:04:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پایه های اسلام ...
    پایه های اسلام

     پایه های اسلام

     

    روایت اول)

    عجلان گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: مرا بر حدود ایمان آگاه فرما.

    فرمود: گواهی دادن به اینکه شایسته پرستشی جز خدا نیست و اینکه محمد رسول خدا است و اقرار نمودن به آنچه او از جانب خدا اورده و نمازهای پنج گانه و پرداخت زکات و روزه ماه رمضان و حج کعبه و دوستی ولی ما و دشمنی با دشمن ما و همراه بودن با راستگویان.

     

    روایت دوم)

    ابی جارود گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: یا ابن رسول الله! آیا شما دوستی و دلباختگی و پیروی مرا نسبت به خود میدانید؟

    فرمود: آری

    عرض کردم: من از شما پرسشی دارم که می خواهم به من پاسخ فرمائی؛ زیرا چشمم نابیناست و کمتر راه میروم و نمی توانم همیشه به زیارت شما آیم.

    فرمود: حاجتت را بپرس.

    عرض کردم: دینی که شما و خاندانتان خدا را با آن عبادت می کنید به من بفرمائید تا من هم خدای عز وجل را با آن دینداری کنم.

    فرمود: اگر پیشگفتار را کوتاه آوردی ولی پرسشی بزرگ نمودی به خدا دین خود و دین پدرانم را که خدای عزوجل را با آن دیداری می کنیم به تو می گیویم. آن دین شهادت به وحدانیت خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله و اقرار به آنچه او از جانب خدا اورده و ولایت ولی ما و بیزاری از دشمن ما و گردن نهادن بفرمان ما و انتظار قائم ما و کوشش (در امر واجب و حلال) و پرهیزگاری(از محرمات) است.

     

    روایت سوم)

    امام باقر علیه السلام فرمود: بنای اسلام روی پنج چیز است: نماز، زکات، حج، روزه، ولایت.

    زراره گوید: به حضرت عرض کردم: کدامیک از اینها برتر است؟

    فرمود: ولایت برتر است؛ زیرا ولایت کلید آنهاست و شخص والی دلیل و راهنمای انهاست.

    عرض کردم: سپس کدامیک برتری دارد؟

    فرمود: نماز. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرموده: نماز ستون دین است.

    عرض کردم: پس از آن کدامیک برتری دارد؟

    فرمود زکات؛ زیرا خدا زکات را همدوش نماز قرارداد و نماز را پیش از زکات ذکر نموده و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: زکات گناه را میبرد.

    عرض کردم: پس از آن کدامیک برتری دارد؟

    فرمود: حج. خدا عز وجل فرماید:«برای خداست بر مردم زیارت خانه کعبه آنها که بدان راه توانند یافت و هر که کفر ورزد خدا از جهانیان بی نیاز است.» 97سوره3. و رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: یک حج پذیرفته از بیستنماز نافله بهتر است و هرکه گرد این خانه طوافی کند که هفت شوطش را بشمارد و دو رکعت نمازش را نیکو گزارد خدا او را بیامرزد و راجع به روز عرفه و مزدلفه چه مطالبی فرموده است.

    عرض کردم: پس از این کدام است؟ فرمود: روزه.

    عرض کردم چرا روزه آخر همه اینها قرار دارد؟

    فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و اله فرموده است: روزه سپر آتش دوزخ است. سپس فرمود: برترین چیزها آن است که چون از دستت رفت توبه کردن از آن پذیرفته نیست جز آنکه بر گردی و عین ان عمل را به جا آوری. نماز زکات حج و ولایت جز انجام دادن خود آنها چیز دیگری جای آنها را نیم گیرد ولی روزه اگر از تو فوت شود با تقصیری در آن روا داری یا مسافرت کنی در ایام غیر رمضان به جا می آوری و آن گناه را با صدقه دادن و قضا کردن جبران می کنی ولی هیچ یک از آن چهار چیز دیگری جایگزینش نشود.

     

    روایت چهارم)

    علی بن حمزه گوید: شنیدم ابوبصیر از امام صادق علیه السلام پرسید و عرض کرد: قربانت گردم! به من خبر ده دینی را که خدای عزوجل بر بندگان واجب ساخته و بندگان را نادانی به آن روا نباشد و جز آن از ایشان پذیرفته نیست، کدام است؟

    فرمود: دوباره بگو. او دوباره گفت.

    حضرت فرمود: گواهی دادن به اینکه شایسته پرستشی جز خدا نیست.

    محمد صلی الله علیه و آله رسول خدا است.

    گزاردن نماز و دادن زکات و حج خانه کعبه بای که بتواند و روزه ماه رمضان.

    سپس اندکی سکوت کردند و باز فرمودند: و ولایت-دو بار- آنگاه فرمود: این است آنچه را خدا بر بندگان واجب ساخته و پروردگار در روز قیامت از بندگانش نخواهد پرسید که چرا از آنچه بر شما واجب ساختم زادتر انجام ندادید ولی هر که زیاد کند خدا هم پاداش او را زیاد کند. همانا رسول خدا صلی الله علیه و آله سنتهائی نیکو و آراسته فرمود که مردم را سزاوار است به آنها عمل کنند.

    امام صادق علیه السلام فرمود: …. از خدا پروا کن.

    زبانت را جز از سخن خیر نگهدار.

    نگو من از جانب خود هدایت یافتم بلکه تو را خدا هدایت فرمود.

    شکر نعمتهایی که خدا عزّوجلّ به تو داده را بگزار.

    از کسانی مباش که چون رو آورد و حاضر باشد در چشمان او نگاه کنند و به او طعنه زنند و سرزنش کنند و چون پشت کند پشت سرش طعن و سرزنش کنند و غیبت کنند.

    مردم را بر دوش خود سوار مکن زیرا در غیر این صورت استخوان شانه ات به شکستن نزدیک شود.

     

    روایت پنجم)

    سلیمان بن خالد گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: نمی خواهی که اصل و فرع و بالاترین کنگره اسلام را به تو خبر دهم؟

    عرض کردم: را قربانت گردم.

    فرمود: اصلش نماز است و فرعش زکات و بالاترین کنگره اش جهاد

    سپس فرمود: اگر دلت میخواهد درهای خیر را به تو خبر دهم؟

    عرض کردم: آری قربانت.

    فرمود: روزه سپر آتش دوزخ است و صدقه گناه را می زداید و شب زنده داری مرد به ذکر خدا.

    سپس این آیه را تلاوت فرمود: «تتجافی جنوبهم عن المضاجع» 16سوره32

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 06:44:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      جایگاه پیامبر اسلام در میان سایر پیامبران اولوالعزم ...
    جایگاه پیامبر اسلام در میان سایر پیامبران اولوالعزم

    جایگاه پیامبر اسلام در میان سایر پیامبران اولوالعزم

     

    روایت اول)

    امام صادق علیه السلام فرمود: همانا خدای تعالی شریعتهای نوح و ابراهیم و موسی و عیسی علیهم السلام را به محمد صلی الله علیه و آله عطا فرمود و این شرایع، یکتا پرستی، اخلاص، ترک بت پرستی و فطرت حنیفیه آسان است. و اینکه گوشه گیری و صحرا گردی نیست. چیزهای پاکیزه را در این شرایع حلال کرد و پلیدیها را حرام نمود. تکلیف و زنجیرهائی که به گردن آنها بود برداشت. آنگاه در ان شرایع مقرر فرمود نماز و زکات و روزه و امر به معروف و نهی از منکر و حلال و حرام و میراث ها و حدود و فرائض و جهاد در راه خدا را به اضافه وضو.

    و آن حضرت را فضیلت بخشید به سبب سوره فاتحه الکتاب و آیات آخر سوره بقره و سوره های پر فصل(از سوره ق یا محمد یا فتح تا آخر قرآن) و غنیمت فیء را برای او حلال فرمود و او را با رعب نصرت بخشید و زمین را برایش سجده گاه و پاک کننده  (در تیمم) قرار داد و او را به سوی همگان از سفید و سیاه و جن و انس ارسال فرمود و گرفتن جزیه و اسیر کردن مشرکین و فدیه گرفتن را به او عطا فرمود. سپس تکلیفی به او متوجه شد که به هیچ یک از پیغمبران آن تکلیف متوجه نشده بود و از آسمان شمشیری بی غلاف بر او نازل شد و به او گفته شد :« در راه خدا بجنگ(و اگر تو را تنها گذاشتند) تنها خودت تکلیف داری.(که با دشمنان دین بجنگی.).

     

    روایت دوم)

    سماعه بن مهران گوید: قول خدای عز و جل را:« چنانکه پیغمبران اولوالعزم صبر کردند تو هم صبر کن.»35سوره46. به امام صادق علیه السلام عرض کردم.

    فرمود: پیغمبران اولوالعزم : نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، محمد صلی الله علیه و آله.

    عرض کردم: اینها چگونه اولوالعزم گشتند؟

    فرمود: زیرا جناب نوح با کتاب و شریعتی مبعوث شد و هر پیغمبری که پس از نوح آمد کتاب و شریعت و طریقه او را اخذ کرد. تا زمانی که جناب ابراهیم علیه السلام آمد با صحف و فرمان ترک کتاب نوح نه از راه کافر شدن به آن. سپس هر پیغمبری که بعد از ابراهیم علیه السلام آمد به شریعت و طریقه و صحف او رفتار کرد تا زمانی که جناب موسی آمد و تورات و شریعت و طریقه خود را با فرمان تر صحف آورد و هر پیغمبری که بعد از موسی علیه السلام آمد. به تورات و شریعت و طریقه او متمسک شد تا زمانی که جناب مسیح علیه السلام با انجیل وفرمان ترک شرییعت و طریقه موسی آمد. سپس هر پیغمبری که بعد از مسیح آمد شریعت و طریقه او را گرفت تا زمانی که محمد صلی الله علیه و آله آمد و قران و شریعت و طریقه خود را آورد پس حلال او حلال است تا روز قیامت و حرام او حرام است تا روز قیامت.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ✔اسلام محمدی این است, ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ✔مطلب ندارد, جلد3
    [جمعه 1401-06-11] [ 07:46:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مجموعه روایات درباره اخلاص ...
    مجموعه روایات درباره اخلاص

    مجموعه روایات درباره اخلاص

     

    روایت اول)

    رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: همانا خداست و شیطان، حق است و باطل، هدایت است و گمراهی، راه راست است و ناامیدی، دنیا است و آخرت، حسنات است و سیئات، پس هرچه حسنات است از خداست و هر چه سیئات است از شیطان است(لعنه الله علیه و اله).

     

    روایت دوم)

    سفیان بن عبینه گوید: امام صادق علیه السلام راجع به قول خدای عزوجل:«تا بیازماید شما را که کدامیک نیکو کردارترید»2سوره67.

    فرمود: مقصور پرکردارتر نیست بلکه مقصود درست کردارتر است و درستی همانا ترس از خدا و نیت صادق و کار نیک است.

    سپس فرمود: پایداری بر عمل تا خالص ماند، سختتر از خود عمل است و

    عمل خالص آن است که نخواهی هیچ کس جز خدای عز و جل تو را بر آن بستاید.

    همانا نیت همان عمل است. سپس این قول خدای عز و جل را تلاوت فرمود:« بگو همگی طبق روش خود عمل می کنند.»84سوره17 یعنی طبق نیت.

     

    روایت سوم)

    سفیان گوید: از آن حضرت پرسیدم قول خدای عزوجل را:« جز کسی که با دل سالم نزد خدا آید.» 89سوره26 .

    فرمود: دل سالم کسی دارد که پرودگارش را ملاقات کند در حالی که جز خدا احدی در دلش نباشد و هر دلی که در آن شرکی یا شکی باشد ساقط است و زهد دنیا را اختیار کردند تا دلشان برای آخرت فارغ باشد.

     

     روایت چهارم)

    امام باقر علیه السلام فرمود: هیچ بنده ای چهل روز ایمانش را به خدای تعالی خالص نگرداند  یا فرمود: هیچ بنده ئی ذکر خدا را در چهل روز نیکو انجام ندهد جز آنکه خدای عز و جل او را نسبت به دنیا زاهد سازد و درد و داروی دنیا را به او بنماید پس حکمت را در دلش ثابت کند و زبانش را با آن گویا سازد.

    سپس تلاوت فرمود: کسانی که گوساله پرستیدند به زودی خشم پروردگارشان با ذلت در زندگی دنیا به آنها برسد افترا بندان را اینگونه جرا میدهیم.» 152سوره7. از این رو هیچ بدعت گزاری را نبینی جز اینکه ذلیل است و هیچ افترا زننده به خدا و پیغمبر و اهل بیتش صلوات الله علیهم را نبینی جز اینکه ذلیل است.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 07:39:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حقیقت فطرت ...
    حقیقت فطرت

    حقیقت فطرت

    هشام بن سالم گوید: از امام صادق علیه السلام آیه شریفه « فطرت خدایی که مردم را بر اساس آن آفرید.» را پرسیدم.

    فرمود: آن توحید است.

    شرح: فطرت به معنی سرشت و آفرینش انسان است با صفتی مخصوص. خدای تعالی انسان را با صفت خداپرستی آفریده و این معرفت را در ذات و نهاد به ودیعت گذاشته است به نحوی که اگر انسان خود را از تلقینات و وسوسه هسا خانواده و محیط برکنار دارد به صانع و خالق خویش اعتراف می کند. و اگر این صفت را خدای تعالی در فطرت انسان نمی گذاشت هیچ کس خداشناس نمی گشت.

    .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه مصطفوی

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ✔مطلب ندارد, جلد3
     [ 07:22:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حقیقت خلقت مومن و کافر ...
    حقیقت خلقت مومن و کافر

    حقیقت خلقت مومن و کافر

     

    روایت اول)

    علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: خدای عزّوجلّ دلها و پیکرهای پیغمبران را از طینت علیین آفرید و دلهای مومنین را هم از آن طینت آفرید و پیکرهای مومنین را از پائین تر از آن قرار داد و کافران را از طینت سجین آفرید. هم دلها و هم پیکرهایشان را آنگاه این دو طینت را ممزوج ساخت. به همین جهت از مومن کافر متولد شود و کافر مومن زاید(زیرا فرزندان آدم استعداد این دو مررتبه را پیدا کردند.) و نیز به همین سبب به مومن گناه و بدی رسد و به کافر ثواب و نیکی. پس دلهای مومنان بدانچه از آن آفریده شده گرایند و دلهای کافران بدانچه از آن آفریده شده تمایل کنند.

     

    روایت دوم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: همانا خدای عزوجل مومن را از طینت بهشتی آفرید و کافر را از طینت دوزخی.

    فرمود: چون خدای عزّوجلّ نسبت به بنده ئی خیری خواهد روح و پیکرش را پاک سازد. از این رو هر خیری شنود آن را بشناسد و بفهمد و هر بد و زشتی شنود آن را زشت بیند.

    و شنیدم که می فرمود: طینتها بر سه گونه اند:

    الف) طینت پیغمبران و مومن هم از این طینت است. جز اینکه پیغمبران از خالص و برگزیده آن طینتند و ایشان اصل باشند و فضیلتشان  به جای خود محفوظ است و مومنین فرع باشند و از گل ثابت و چسبیده از این رو خدای عزّوجلّ میان پیغمبران و پیروانشان جدائی نیندازد.

    ب) طینت ناصبی که از گل سیاه بدبو است.

    ج) طینت مستضعفین که از خاک است.

    مومن از ایمانش دگرگون نشود و ناصبی از دشمنی خود و امر مستضعفین مربوط به خواست خداست.

     

    روایت سوم)

    عبدالله بن کیسان گوید: به امام جعفرصادق علیه السلام عرض کردم: قربانت گردم. من عبدالله بن کیسان چاکر شما هستم.

    فرمود: نژادت را میشناسم، اما نژادت را نمیشناسم.

    گوید: عرض کردم من در کوهستان متولد شده و در سرزمین فارس(شیراز) بزرگ شده ام و در امر تجارت و کارهای دیگر با مردم آمیزش دارم. گاهی با مردی معاشرت می کنم و از او خوشرفتاری و حسن خلق و امانت داری میبینم. سپس از مذهبش جست و جو میکنم. معلوم میشود با شما دشمن است و با مرد دیگری معاشرت می کنم و از او بدخلقی و کمی امانت و ناپاکی میبینم. سپس جست و جو می کنم. معلوم می شود ولایت شما را دارد این چگونه است؟

    فرمود: ابن کیسان! مگر نمیدانی که خدای عز و جلّ گِلی از بهشت گرفت و گلی از دوزخ. سپس آن دو را به هم آمیخت. آنگاه این را از آن و آن را از این جدا ساخت. پس آنچه از امانت داری و حسسن خلق و خوش رفتاری در دشمنان ما بینی از جهت تماس آنهاست با طینت بهشتی  و آنچه از بی امانتی و بدخلقی و آلودگی در دوستان ما میبینی در اقر تماس آنهاست با طینت دوزخی و بالاخره با اصل خلقت خود برگردند.

     

    روایت چهارم)

    امام صادق علیه السلام: خدای عز و جلّ فرماید: «خدا زنده را از مرده بیرون آورد و بیرون آورنده مرده از زنده است.» مقصود از زنده همان مومن است که طینت او از طینت کافر بیرون آید و مقصود از مرده ای که از زنده بیرون شود. کافری است که از طینت مومن بیرون شود پس زنده مومن است و مرده کافر. این است که خدای عز و جل فرماید:« آیا کسی که مرده است و سپس ما او را زنده کنیم.»122سوره6.

    پس مقصود از مردن مومن آمیختگی طینت او با طینت کافر است و زندگی او زمانی است که خدای عزوجل به وسیله کلمه خود(جبرئیل) آنها را از یکیدگر جدا ساخت. خدای عزوجل این گونه مومن را در زمان ولادتش پس از آنکه در تاریکی بود خارج می کند و به سوی نور می برد و کافر را پس از آنکه در نور باشد خارج میکند و به سوی تاریکی میبرد. این است معنی گفتار خدای عزوجل «تا آنکه را زنده است بیم دهد و گفتار و فرمان خدا بر کافران ثابت گردد.»

     

    روایت پنجم)

    امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردم بدانند آغاز آفرینش چگونه بوده دو تن با یکدیگر اختلاف نکنند. همانا خدای عزّوجلّ پیش از آنکه مخلوق را بیافریند فرمود: آبی گوارا پدید آی. تا از تو بهشت و اهل طاعت هود را بیافرینم و آبی شور و تلخ پدید آیی تا از تو دوزخ و اهل معصیتم را بیافرینم. سپس به آن دو دستور فرمود تا آمیخته شدند. از این جهت است که مومن کافر و کافر مومن.

    آنگاه گِلی را از صفحه زمین برگرفت و آن را به شدت مالش داد. بناگاه مانند مور به جنبش درآمدند. سپس با اصحاب یمین فرمود: به سلامت به سوی بهشت.

    و به اصحاب شمال فرمود: به سوی دوزخ و باکی هم ندارم.

    آنگاه امر فرمود: تا آتشی افروخته گشت و به اصحاب شمال فرمود: در آن داخل شوید

    از آن ترسیدند و پرهیز کردند. سپس به اصحاب یمین فرمود: داخل شوید. آنها داخل شدند. پس فرمود: «سرد و سلامت باش.» آتش سرد و سلامت شد.

    اصحاب شمال گفتند: «پروردگارا! از لغزش ما درگذر و از نو بگیر.»

    از نو گرفتم. داخل شوید. ایشان برفتند و باز ترسیدند. در آنجا فرمانبرداری و نافرمانی پا برجا گشت. پس نه این دسته توانند از آنها باشند و نه آنها توانند از اینها باشند.

     

    روایت ششم)

    زراره گوید: مردی از امام باقر علیه السلام درباره این آیه پرسید: « و چون پروردگارت از فرزندان آدم، از پشتهایشان نژادشان را برگفت و آنها را بر خودشان گواه ساخت که مگر من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا-تا آخر- آیه 172 سوره7»حضرت در حالی که پدرش می شنید پاسخ داد.

    پدرم به من حدیث فرمود: خدای عز و جل یک مشت از خاک زمینی که آدم علیه السلام را از آن آفرید برگرفت و آب گوارای فرات بر آن ریخت و آن را چهل صباح به حال خود گذاشت. سپس بر آن آب شور و تلخ ریخت و چهل صباح دیگر واگذاشت. چون آن گل خمیر شد. آن را برگرفت و بشدت مالید آنگاه آدمیان مانند مور از راست و چپش به جنبش درآمدند. به همگی دستور فرمود به آتش درآیند. اصحاب یمین داخل شدند و آتش بر آنها سرد و سلامت گشت و اصحاب شمال از داخل شدن سرپیچی کردند.

     

    روایت هفتم)

    امام صادق علیه السلام فرمود: از این رو اینها نتوانند از آنها شوند و آنها نتوانند از اینها گردند. از این جهت (اهل بیت علیهم السلام) عقیده دارند که رسول خدا صلی الله علیه و اله نخستین کس بود که داخل آن آتش شد. و از این باب است قول خدای جلّ و  عزّ:« بگو اگر برای خدای رحمان فرزندی بود من نخستین پرستنده بودم.» 81سوره43.

    شرح: چون پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نخستین کس بود که در میان تمام افراد بشر فرمان خدا برد و به آتش درآمد. پس اگر خدا را فرزندی می بود آن حضرت نخستین پرستنده و تعظیم کننده آن فرزند می بود و دیگران در پرستش فرزند خدا بر آن حضرت پیش نمی افتادند و چون آن حضرت کسی را به عنوان فرزند خدا نمی پرسد معلوم می شود او را فرزندی نیست.

     .

    اصول کافی، ج3

    ترجمه استاد مصطفوی

     

     

     

     

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, جلد3
    [دوشنبه 1401-02-12] [ 07:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم