مجموعه روایات درباره صفات مومن
روایت اول)
امام صادق علیه السلام فرمود: مومن را سزاوار است که دارای هشت صفت باشد:
1- در گرفتاری های سخت باوقار و سنگین باشد.
2- هنگام بلا شکیبا باشد.
3- در نعمت و آسایش سپاس گزار باشد.
4- به آنچه خدا روزی اش کرده قانع باشد.
5- به دشمنان ستم نکند.
6- به خاطر دوستان مرتکب گناه نشود.
7- تنش از او در زحمت باشد.
8- مردم از او در آسایش باشند.
همانا دانش دوست مومن است وخویشتن داری وزیر او و شکیبایی سرلشکرش و رفق برادر و لین پدرش.
روایت دوم)
علی بن الحسین علیهما السلام فرمود:
مومن سکوت می کند تا سالم ماند.
سخن می گوید تا سود برد.
راز خود را به دوستانش نمی گوید.
گواهی به حق را از بیگانگان دریغ ندارد.
هیچ کار خیری را از روی ریا انجام ندهد و از روی شرم و حیا ترک ننماید.
اگر او را بستایند از گفته آنها هراس کند و از آنچه ستایندگان ندانند از خدا آمرزش خواهد.
سخن کسی که او را نشناخته فریبش ندهد.
از شمردن گناهی که مرتکب شده بترسد.
روایت سوم)
امام صادق علیه السلام فرمود:
مومن در امر دین نیرومند است.
با وجود نرمی دوراندیش است.
ایمانش با یقین است.
برای تحصیل فقه حریص و در هدایت جوئی بانشاط و با وجود ثبات و پایداری نیکوکار است.
خویشتن داری اش با علم است.
با ملایمت زیرکی دارد.
سخاوتش در راه حق است.
در زمان توانگری اقتصاد را از دست ندهد.
در زمان ناداری خوش ظاهر و با آرایش است.
در زمان قدرت گذشت دارد.
با وجود خیرخواهی مردم اطاعت خدا کند.
در حال شهوت باز ایستد.
در زمان رغبت پرهیزگاری کند.
در امر جهاد حریص است.
در گرفتاری نماز خواند.
در سختی شکیبا باشد.
در پیش آمدهای سنگین باوقار است.
در ناگواری ها بردبار و در آسایش و نعمت سپاس گزار.
پشت سر مردم بد نگوید.
تکبر نورزد.
قطع رحم ننماید.
نه سست است و نه خشن و سنگدل.
دیده اش بر او پیشی نگیرد.
شکمش او را رسوا نکند.
شهوتش بر او چیره نشود.
بر مردم حسد نبرد.
سرزنشش کنند و او سرزنش نکند.
اسراف نورزد.
مظلوم را یاری کند.
بر مستمند ترحم نماید.
خودش از خویش در رنج است.
مردم از او در آسایش هستند.
در عزت دنیا رغبت نکند و از ذلتش بی تابی ننماید.
مردم مهمی دارند که به آن رو آورده و او را مهمی است که گرفتار کرده (مردم به فکر دنیا و او مشغول آخرت است.)
در قضاوتش نقصی دیده نشود و در رای اش سستی نباشد.
در دینش تباهی و گمشده نیست.
مشورت کننده را رهبری کند.
کمک کننده را کمک نماید.
از هرزه گویی و نادانی بگریزد.
روایت چهارم)
امیر المومنین علیه السلام به انجمنی از مردم قریش گذشت که جامه های سفید پوشیده بودند و رنگ صافی داشتند و بسیار می خندیدند و به هر که از آنجا می گذشت با انگشت اشاره می کردند. سپس به گروه اوس و خزرج گذشت و آنها را دید با پیکر فرسوده و گردن باریک و رنگ زرد که با فروتنی سخن می گفتند.
حضرت علی علیه السلام از این دو گروه در شگفت شد و خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمد و گفت: پدر و مادرم به قربانت! من از گروه فلان گذشتم و به مجلس اوس و خزرج رفتم. سپس عرض کرد: همه آنها مومن هستند. ای رسول خدا! صفت مومن را برایم بازگو.
رسول خدا صلی الله علیه و آله اندکی سر به زیر انداخت و سپس سر بلند کرد و فرمود: بیست خصلت در مومن است که اگر نداشته باشد ایمانش کامل نیست. از اخلاق مومنان است که:
1- در نماز جماعت حاضرند.
2- در پرداخت زکات شتابان.
3- مستمندان را اطعام کنند.
4- بر سر یتیم دست نوازش کشند.
5- لباسهای خود را پاکیزه دارند.
6- بند زیر جامه را به کمر بندند.
7- اگر خبر دهند دروغ نگویند.
8- اگر وعده کنند خلف ننمایند.
9- چون امانت گیرند خیانت نکنند
10- چون سخن گویند راست گویند.
11- در شب عابدند.
12- در روز شیر دلیرند.
13- روزها روزه دارند.
14- در شب ها به پا خیزند.
15- همسایه را نیازارند.
16- همسایه از آنها آزار نبیند.
17- بر زمین با آرامش گام بردارند.
18- به خانه های بیوه زنان رهسپارند.
19- تشییع جنازه کنند.
20- خدا ما و شما را از جمله متقین قرار دهد.
روایت پنجم)
امام صادق علیه السلام فرمود: هر که ازنیکی خود شادمان و از بدی خویش بدحال گردد او مومن است.
روایت ششم)
امام صادق علیه السلام فرمود: از مردم پست دوری کن. همانا شیعه علی کسی است که عفت شکم و فرج داشته باشد. سخت بکوشد و جهاد کند و برای خالقش عمل کند و به ثواب او امیدوار باشد و از عقابش بترسد. اگر این گونه مردم را دیدی آنها شیعه جعفرند.
روایت هفتم)
امام صادق علیه السلم فرمود: شیعیان علی لاغر شکم و خشک لب بودند و اهل مهر و دانش و بردباری که به عبادت معروف بودند پس با وجود دوستی و ولایتی که دارید با پرهیزگاری و کوشش کمک کنید.
روایت هشتم)
امام صادق علیه السلام فرمود: همانا مومن کسی است که چون خشم کند از حق نگذرد و چون راضی و خشنود گردد در باطل قدم ننهد و چون قدرت یابد بیشتر از حق خود نگیرد.
روایت نهم)
سلیمان بن خالد گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: ای سلیمان! میدانی مسلمان کیست؟
عرض کردم: قربانت! شما بهتر میدانی.
فرمود: مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او سالم باشند. سپس فرمود: میدانی مومن کیست؟
عرض کردم: شما داناترید.
فرمود: مومن کسی است که مسلمانها او را بر مال و جان خود امین سازند و بر مسلمان حرام است که نسبت به مسلمان دیگر ستم کند یا او را واگذارد یا او را براند.
روایت دهم)
امام علیه السلام فرمودند: مومنان باوقار و آرامش اند مانند شتر نری که مهار در بینی دارد چون او را بکشند به راه افتد و اگر بر صخره ایی بخوابانند بخوابد.
روایت دروازدهم)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مومن مانند درختی است که برگش در زمستان و تابستان نریزد.
گفتند: یا رسول الله! آن چه درخت است؟
فرمود: درخت خرما
شرح: تشبیه مومن به درخت خرما از نظر منافع بسیار و سایه پیوسته و لذت میوه ان است.
روایت سیزدهم)
امام صادق علیه السلام فرمود: مومن کسی است که که کسبش حلال و اخلاقش نیکو و باطنش سالم باشد و زیادی مالش را انفاق کند و زیادی سخنش را نگهدارد و مردم از شرش محفوظ باشند و از خود به انها انصاف دهد.
روایت چهاردهم)
مفضل گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: اگر خواهی اصحاب مرا بشناسی بنگر به کسی که پرهیزگاریش بسیار باشد و از خالق خود بترسد و به ثواب او امیدوار باشد. هرگاه این مردم را دیدی اینها اصحاب منند.
روایت پانزدهم)
امیر المومنین علیه السلام فرمود: شیعیان ما کسانی باشند که برای ولایت ما به یکدیگر بخشش کنند و در راه دوستی مابا یکدیگر دوستی نمایند و برای زنده کردن امر ما به دیدار یکدیگر روند. اگر خشم کنند ستم نکنند و اگر راضی باشند اسراف نورزند. برکت همسایگانند و با معاشرین خود سلم و صفا دارند.
روایت شانزدهم)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: هر که خدا را نشناخت و بزرگ داشت زبانش را بیهوده نگهدارد و شکمش را از خوراک زائد بر احتیاج باز دارد و نفس خود را با روزه و قیام ریاضت دهد.
اصحاب گفتند: یا رسول الله! پدران و مادران ما به فدایت اینها اولیاء خدایند؟
فرمود: اولیاء خدا خاموشی گزیدند و خاموشی انها ذکر بود و نگریستندو نگاهشان عبرت بود و سخن گفتند و سخنشان حکمت بود. درمیان مردم راه رفتند و راه رفتنشان برکت بود. اگر نبود که اجل و مرگشان نوشته شده بود از ترس عذاب و شوق ثواب روح آنها در پیکرشان قرار نمی گرفت.
روایت هفدهم)
حسن بن علی صلوات الله علیهما برای مردم سخنرانی کرد و فرمود: ای مردم به شما خبر دهم از حال برادری که داشتم در نظرم از همه مردم بزرگتر بود و بالاترین چیزی که او را در نظرم بزرگ کرده بود پستی و حقارت دنیا در نظر او بود.
او از تسلط شکم خارج شده بود.
چیزی را که نداشت نمی خواست و چون پیدا می کرد زیاده روی نمی کرد.
از تسلط فرج خود هم خارج شده بود از این رو عقل و رأیش سبکی نمی کرد.
نادانی بر او تسلطی نداشت از این رو دست خویش جز به جانب شخص با اطمینان و برای سود دراز نمی کرد.
پراشتها و ناراضی و ملول نبود.
بیشتر عمرش خاموش بود و چون سخن می گفت بر گویندگان غلبه می کرد.
وارد جدال و ستیزه نمی شد و در دعوا شرکت نمی کرد.
دلیل نمی آورد تا قاضی را بیابد.
از برادرانش غلفت نمی کرد و چیزی را بدون آنها به خود اختصاص نمی داد.
لاغر بود و مردم ناتوانش میشمردند ولی چون پای مردی به میان می آمد شیر جهنده بود.
کسی را به کرداری که عذر خواهی از آن ممکن است سرزنش نمی کرد تا عذر خواهی حاصل شود.
آنچه را می گفت خودش انجام می داد و آنچه را هم نمی گفت خودش انجام می داد.
چون دو کار برایش پیش می آمد که نمی دانست کدامیک آنها بهتر است هر یک را که به هوای نفس نزدیکتر می دید مخالفت می کرد.
بیماری و دردش را جز به کسی که امید بهبودی از او داشت اظهار نمی نمود.
و جز با کسی که امید خیرخواهی داشت مشورت نمی کرد.
دلتنگ نمی شد.
ناراضی نبود.
شکایت نمی کرد.
پرخواهش نبود.
انتقام نمی جست.
از مکر دشمن غافل نبود.
برشما باد که همه این اخلاق شریفه را بدست آورید اگر می توانید و اگر نمی توانید بدست آوردن اندک از ترک کردن بسیار بهتر است.
روایت هجدهم)
مهزم اسدی گوید: امام صادق علیه السلام فرمود: شیعه ما کسی است که صدایش از گوشش تجاوز نکند و دشمنی اش از بدنش (تنها بدن خود را به رنج اندازد نه دیگران) و ما را آشکارا نستاید و با عیب جوی ما همنشینی نکند و با دشمن ما ستیزه نکند. اگر مومنی را بیند احترام کند و اگر به جاهلی برخورد از او دوری کند.
عرض کردم: پس تکلیف من با این شیعه نماها چیست؟
فرمود: در میان آنها جدا شدن و تبدیل و امتحان واقع شود. قحطی برایشان پیش آید که نابود شوند و بیماری وبائی که انها را بکشد و اختلافی که متفرقشان سازد. شیعه ما کسی است که چون سگ عو عو نکند و مانند کلاغ طمع نورزد و اگر هم از گرسنگی بمیرد از دشمن ما چیزی نخواهد.
عرض کردم: قربانت! اینها را در کجا بجویم؟
فرمود: در اطراف زمین. اینها زندگی سبکی دارندو آواره به سر می برند. اگر حاضر باشند کسی آنها را نشناسد و اگر غائی باشند کسی از آنها جویا نشود. از مرگ باکی ندارند و در گورستان از هم دیدن کنند. اگر حاجت مندی به آنها پناهنده شود برای او دلسوزی کنند. دلشان از هم جدا نیستاگرچه خانه هاشان از هم دور باشد.
سپس فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: من شهرم و علی باب آن. دروغ گوید هر که گمان کند از غیر در به شهر درآمده و نیز دروغ گوید هر که گمان کند مرا دوست داشته و علی صلوات الله علیه را دشمن دارد.
روایت نوزدهم)
امام صادق علیه السلام فرمود: هر که با مردم معامله کند و ستم ننماید و به آنها خبر دهد و دروغ نگوید و وعده شان دهد و خلف وعده نکند. از کسانی است که غیبتش حرام است و مردانگی اش تمام گشته و دادگریش ظاهر شده و برادری اش واجب گردیده است.
روایت بیستم)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: سه خصلت است که هرکس داشته باشد به تمام خصال ایمان رسیده است:
1- چون راضی و خوشحال باشد رضایتش او را به باطلی درنیاورد.
2- چون خشم کند خشمش او را از حق خارج نسازد.
3- چون قدرت یابد به آنچه از آن او نیست دست دراز نکند..
روایت بیست و یکم)
امیرالمومنین علیه السلام فرمود: برای اهل دین علاماتی است که بدان شناخته شوند: راستگویی و اداءامانت و وفای به عهد و صله رحم و ترحم بر ضعیفان و کم دنبال گیری از زنان و بذل نیکی و حسن خلق و گشاده خلقی و پیروی از دانش و آنچه به خدای عزّوجلّ نزدیک سازد. طوبی از آن اینهاست و چه سرانجام خوبی دارند. و طوبی درختی است در بهشت که ریشه اش در خانه پیغمبر ما محمد صلی الله علیه و آله است و مومنی نیست جز انکه شاخه ایی از آن درخت در خانه اوست. در دلش اشتهای هرچه پیدا شود آن درخت برایش بیاورد. واگر سواری با جدیت صد سال در سایه آن را پیماید از آن نگذرد و اگر از پائینش کلاغی پرواز کند به بالایش نرسد جز آنکه به علت پیری به زیر افتد. دراین نعمت رغبت کنید. همانا مومن به کار خود مشغول است و مردم از او در آسایش هستند چون شب بر او پرده افکند رخسارش را بگستراند و با اعضا شریف بدنش برای خدای عزّ.جلّ سجده کند و با خدایی که او را آفریده درباره آزادی اش مناجات کند. هان اینگونه باشید.
روایت بیست و دوم)
امام باقر علیه السلام فرمود: از پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسیدند: بهترین بندگان چه کسانی هستند؟
فرمود: کسانی که چون نیکی کنند شادگردند و چون بدی کنند آمرزش خواهند و چون به آنها عطا شود شکر کنند و چون گرفتار شوند صبر کنند و چون خشم گیرند چشم پوشی نمایند.
روایت بیست و سوم)
امام باقر علیه لسلام فرمود: پیغمبر صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین شما خردمنداند.
عرض شد: یا رسول الله! خردمندان چه کسانی هستند؟
فرمود: دارندگان اخلاق نیکو، بردبار متین، صله ارحام و نیکوکاران نسبت به مادران و پدران و احوال پرسان از فقرا و همسایگان و یتیمان. آنها که طعام خورانندو سلام را ر جهان آشکار کنند و زمانی که مردم در خوابند نماز گزارند.
روایت بیست و چهارم)
عمران حلی گوید: به امام صادق علیه السلام عرض کردم: چه صفاتی برای مرد پسندیده تر است؟
فرمود: وقار بدون هیبت و بخشش بدون عوض و اشتغال به غیر مال دنیا.
روایت بیست و پنجم)
علی بن الحسین علیهما السلام می فرمود: همانا شناسایی به کمال دین مسلمان، ترک کردن سخنی است که به او مربوط نیست و کمی مجادله و خویشتن داری و صبر و حسن خلق.
روایت بیست و ششم)
پیغمبر صلی اله علیه و آله فرمود: شبیه ترین شما را به من، به شما خبر دهم؟
گفتند: چرا یا رسول الله.
فرمود: نیکوخلقترین شما، نرم جانبترین شما، نیکو کارترین شما نسبت به خویشانش، دوستدارترین شما برادران دینی اش را و صابرترین شما بر حق و خشم فروبرنده ترین شما و خوش گذشترین شما، انصاف دهنده ترین شما از خود در حال رضا و خشم.
روایت بیست وهفتم)
علی بن الحسین علیهما السلام فرمود: از جمله اخلاق مومن انفاق است به قدر تنگدستی و توسعه دادن به قدر توسعه و انصاف دادن به مردم و پیشی گرفتن به سلام آنها.
روایت بیست و هشتم)
امام باقر علیه السلام فرمود: مومن از کوه محکمتر است زیرا از کوه چیزی برگرفته شود ولی از دین مومن چیزی برگرفته نشود.
روایت بیست و نهم)
امام صادق علیه السلام فرمود: مومن یاری کردنش نیکو وخرجش سبک است زندگی اش را خوب اداره می کند از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود.
روایت سی ام)
امام رضا علیه السلام فرمود« مومن مومن حقیقی نباشد مگر زمانی که سه خصلت و روش در او بوده باشدِ؛ روشی از پروردگارش و روشی از پیغمبرش و روشی از ولی وامامش.
اما روش پروردگارش نگهداری راز خود است خدای عزوجل فرماید:«عالم الغیب فلایظهر علی غیبه احد الا من ارتضی من رسول»
و اما روش پیغمبر خوش رفتاری با مردم است زیرا خداوند عزوجل پیغمبرش صلی الله علیه و آله را به خوش رفتاری با مردم دستور داده و فرموده است:«خذ العفو و أمر بالعرف»
و اما روش امامش صبر کردن در زمان تنگدستی و پریشان احوالی است.
.
اصول کافی، ج3
ترجمه مصطفوی