راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • مجموعه روایات درباره رابطه ایمان، اسلام و یقین
  • مجموعه روایات درباره اسلام
  • فرق اسلام و ایمان
  • مجموعه روایات درباره خمس و زکات
  • امام حسین علیه السلام
  • امام حسن علیه السلام
  • چه کسی شایسته امامت است؟
  • نحوه برخورد با دنیا از منظر امامان معصوم علیهم السلام
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای پنجاه و دوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و دوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهلم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هشتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و سوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)
  • هلاک شدگان امام علی
  • حقیقت دنیا
  • سه پند مهم
  • راه دفع شهوت و دشنام
  • روش برخورد با دنیا
  • دنیاشناسی
  • عاقبت مقابله با حق
  • تکبر و یاد مرگ
  • 5 پند مهم از امام علی
  • نحوه استفاده از دنیا و بدست آوردن روزی
  • مرگ و معاد در قرآن
  • راه مشاهده حرام های دنیا
  • ماهیت دنیا
  • پاداش و عذابی که احدی از آن خبر ندارد
  • سه پند مهم امام علی
  • احساس مرگ در یک قدمی
  • سنگین و سبکی حق و باطل
  • مراحل شكست در مبارزه امر به معروف و نهی از منکر
  • عوامل استحكام دين و دنيا
  • کلام پرتکرار امام علی بر روی منبرها
  • راه اجابت شدن دعا
  • راه خودسازی
  • روش تسليت گفتن امام علی
  • روز سخت ظالم
  • رابطه مرگ و آرزو
  • روزی فقرا و اموال سرمایه داران
  • تقوی در خلوت گاه
  • کسی که خوارج را فریفت
  • روش برخورد با ظلم
  • جامعیت قرآن
  • نفرین امام علی
  • نگهبانی اجل
  • فرزندان دنیا
  • دعا در بلا و امان
  • مهلت دو رکعت نماز



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      احتياط در مصرف بيت المال ...
    احتياط در مصرف بيت المال

     

    (عبد الله بن زمعة از ياران امام بود و درخواست مالى داشت، در جوابش فرمود):

     

    احتياط در مصرف بيت المال  (از ویژگی های کارگزاران و حاکمان)

     

    اين اموال كه مى بينى نه مال من و نه از آن توست،

    غنيمتى گرد آمده از مسلمانان است كه با شمشيرهاى خود به دست آوردند.

    اگر تو در جهاد همراهشان بودى، سهمى چونان سهم آنان داشتى،

    و گر نه دسترنج آنان خوراك ديگران نخواهد بود.

    .

    خطبه 232

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ بیت المال در نهج البلاغه, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [شنبه 1399-06-22] [ 11:49:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      تمدن اسلام اصیل در سلوک پیامبر ...
    تمدن اسلام اصیل در سلوک پیامبر

    (اين سخنرانى در سرزمين «ذى قار» هنگام حركت به سوى بصره در سال 36 هجرى ايراد شد و واقدى آن را در كتاب «جمل» نقل كرد).

     

    ويژگى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی


    پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنچه را كه به ابلاغ شد آشكار كرد،

    و پيام‏هاى پروردگارش را رساند.

    او شكاف‏هاى اجتماعى را به وحدت اصلاح،

    و فاصله‏ ها را به هم پيوند داد

    و پس از آن كه آتش دشمنى‏ ها و كينه‏ هاى بر افروخته در دل‏ها راه يافته بود،

    ميان خويشاوندان يگانگى بر قرار كرد.

     .

    خطبه 231

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:44:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      افراد با تقوی در دنیا چگونه زندگی می کنند؟ ...
    افراد با تقوی در دنیا چگونه زندگی می کنند؟

    ثمره تقوی

     


    همانا ترس از خدا كليد هر در بسته،

    و ذخيره رستاخيز،

    و عامل آزادگى از هر گونه بردگى،

    و نجات از هر گونه هلاكت است.

    در پرتو پرهيزكارى، تلاشگران پيروز،

    پرواكنندگان از گناه رستگار،

    و به هر آرزويى مى توان رسيد.

    مردم عمل كنيد كه عمل نيكو به سوى خدا بالا مى رود،

    و توبه سودمند است،

    و دعا به اجابت مى رسد،

    و آرامش برقرار،

    و قلم هاى فرشتگان در جريان است.

    به سوى اعمال نيكو بشتابيد

    پيش از آن كه عمرتان پايان پذيرد،

    يا بيمارى مانع شود،

    و يا تير مرگ شما را هدف قرار دهد.

     

     

     ضرورت ياد مرگ

     

    مرگ نابود كننده لذّت ها،

    تيره كننده خواهش هاى نفسانى،

    و دور كننده اهداف شماست،

    مرگ ديدار كننده اى دوست نداشتنى،

    هماوردى شكست ناپذير

    و كينه توزى است كه بازخواست نمى شود.

    دام هاى خود را هم اكنون بر دست و پاى شما آويخته،

    و سختى هايش شما را فرا گرفته،

    و تيرهاى خود را به سوى شما پرتاب كرده است.

    قهرش بزرگ،

    و دشمنى او پياپى

    و تيرش خطا نمى كند.

    چه زود است كه سايه هاى مرگ، و شدّت دردهاى آن،

    و تيرگى هاى لحظه جان كندن،

    و بيهوشى سكرات مرگ،

    و ناراحتى و خارج شدن روح از بدن،

    و تاريكى چشم پوشيدن از دنيا،

    و تلخى خاطره ها، شما را فرا گيرد.

    پس ممكن است ناگهان مرگ بر شما هجوم آورد،

    و گفتگوهايتان را خاموش،

    و جمعيّت شما را پراكنده،

    و نشانه هاى شما را نابود،

    و خانه هاى شما را خالى،

    و ميراث خواران شما را بر انگيزد تا ارث شما را تقسيم كنند،

    آنان يا دوستان نزديكند كه به هنگام مرگ نفعى نمى رسانند،

    يا نزديكان غم زده اى كه نمى توانند جلوى مرگ را بگيرند،

    يا سرزنش كنندگانى كه گريه و زارى نمى كنند.

     

     

     سفارش به عمل کردن و نيكوكارى

     

    بر شما باد به تلاش و كوشش،

    آمادگى و آماده شدن،

    و جمع آورى زاد و توشه آخرت  در دوران زندگى دنيا.

     

     

    پرهیز از دنیاگرایی


    دنيا شما را مغرور نسازد،

    چنانكه گذشتگان شما و امّت هاى پيشين را در قرون سپرى شده مغرور ساخت.

    آنان كه دنيا را دوشيدند،

    به غفلت زدگى در دنيا گرفتار آمدند،

    فرصت ها را از دست دادند،

    و تازه هاى آن را فرسوده ساختند.

    سرانجام خانه هايشان گورستان،

    و سرمايه هايشان ارث اين و آن گرديد،

    آنان كه نزديكشان را نمى شناسند،

    و به گريه كنندگان خود توجّهى ندارند،

    و نه دعوتى را پاسخ مى گويند.

    مردم از دنياى حرام بپرهيزيد،

    كه حيله گر و فريبنده و نيرنگ باز است،

    بخشنده اى باز پس گيرنده،

    و پوشنده اى برهنه كننده است،

    آسايش دنيا بى دوام،

    و سختى هايش بى پايان،

    و بلاهايش دائمى است.

     

     

    رابطه افراد با تقوی و دنیا


    زاهدان گروهى از مردم دنيايند كه دنيا پرست نمى باشند،

    پس در دنيا زندگى مى كنند امّا آلودگى دنيا پرستان را ندارند،

    در دنيا با آگاهى و بصيرت عمل مى كنند،

    و در ترك زشتى ها از همه پيشى مى گيرند.

    بدن هايشان به گونه اى در تلاش و حركت است كه گويا ميان مردم آخرتند،

    اهل دنيا را مى نگرند كه مرگ بدن ها را بزرگ مى شمارند، ا

    مّا آنها مرگ دل هاى زندگان را بزرگ تر مى دانند.

    .

    خطبه 230

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, مشخصات اهل تقوی
     [ 11:34:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه بیعت مردم با امام علی از زبان علی ...
    نحوه بیعت مردم با امام علی از زبان علی

    نحوه بیعت مردم با امام علی از زبان علی


    دست مرا براى بيعت مى گشوديد و من مى بستم،

    شما آن را به سوى خود مى كشيديد و من آن را مى گرفتم.

    سپس چونان شتران تشنه كه به طرف آبشخور هجوم مى آورند بر من هجوم آورديد،

    تا آن كه بند كفشم پاره شد، و عبا از دوشم افتاد،

    و افراد ناتوان پايمال گرديدند.

    آنچنان مردم در بيعت با من خشنود بودند كه خردسالان شادمان،

    و پيران براى بيعت كردن لرزان به راه افتادند،

    و بيماران بر دوش خويشان سوار،

    و دختران جوان بى نقاب به صحنه آمدند.

    .

    خطبه 229

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
     [ 10:55:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      سلمان از نگاه امام علی ...
    سلمان از نگاه امام علی

    در تعريف سلمان فارسى كه قبل از پيدايش فتنه ها درگذشت

     

    خدا او را در آنچه آزمايش كرد پاداش خير دهد،

    كه كجى ها را راست، و بيمارى ها را درمان، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به پاداشت،

    و فتنه ها را پشت سر گذاشت.

    با دامن پاك، و عيبى اندك، درگذشت،

    به نيكى هاى دنيا رسيده و از بدى هاى آن رهايى يافت،

    وظائف خود نسبت به پروردگارش را انجام داد،

    و چنانكه بايد از كيفر الهى مى ترسيد.

    خود رفت و مردم را پراكنده بر جاى گذاشت،

    كه نه گمراه، راه خويش شناخت،

    و نه هدايت شده به يقين رسيد.

    .

    خطبه 228

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ✔مطلب ندارد, سلمان فارسی
    [پنجشنبه 1399-06-20] [ 03:48:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      از دعاهای امام علی ...
    از دعاهای امام علی

    يكى از دعاهاى امام علی عليه السّلام:


    خدايا!

    تو با دوستانت از همه انس گيرنده ترى،

    و بر طرف كننده نيازهاى توكّل كنندگانى،

    بر اسرار پنهانشان آگاه،

    و به آنچه در دل دارند آشنايى،

    و از ديدگاه هاى آنان با خبر،

    و رازشان نزد تو آشكار،

    و دل هايشان در حسرت ديدار تو داغدار است.

    اگر تنهايى و غربت به وحشتشان اندازد ياد تو آرامشان مى كند،

    اگر مصيبت ها بر آنان فرود آيد، به تو پناه مى برند،

    و روى به درگاه تو دارند،

    زيرا مى دانند كه سر رشته كارها به دست توست،

    و همه كارها از خواست تو نشأت مى گيرد.


    خدايا!

    اگر براى خواستن درمانده شوم،

    يا راه پرسيدن را ندانم،

    تو مرا به اصلاح كارم راهنمايى فرما،

    و جانم را به آنچه مايه رستگارى من است هدايت كن،

    كه چنين كارى از راهنمايى هاى تو بدور،

    و از كفايت هاى تو ناشناخته نيست.

     

    خدايا!

    مرا با بخشش خود بپذير،

    و با عدل خويش، با من رفتار مكن.

    .

    خطبه 227

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ✔مطلب ندارد
     [ 03:42:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      دنیاشناسی ...
    دنیاشناسی

     دنيا شناسى


    دنيا خانه اى است پوشيده از بلاها،

    به حيله و نيرنگ شناخته شده،

    نه حالات آن پايدار،

    و نه مردم آن از سلامت برخوردارند،

    داراى تحوّلات گوناگون،

    و دوران هاى رنگارنگ،

    زندگى در آن نكوهيده،

    و امنيّت در آن نابود است.

    اهل دنيا همواره هدف تيرهاى بلا هستند

    كه با تيرهايش آنها را مى كوبيد،

    و با مرگ آنها را نابود مى كند.

     

     

    مرگ و عبرت گرفتن از دنيا


    اى بندگان خدا !

    بدانيد، شما و آنان كه در اين دنيا زندگى مى كنيد، بر همان راهى مى رويد كه گذشتگان پيمودند.

    آنان زندگانى شان از شما طولانى تر، خانه هاى شان آبادتر، و آثارشان از شما بيشتر بود،

    كه ناگهان صداهايشان خاموش، و وزش بادها در سرزمينشان ساكت،

    و اجسادشان پوسيده، و سرزمينشان خالى، و آثارشان ناپديد شد.

    قصرهاى بلند و محكم، و بساط عيش و بالش هاى نرم را به سنگ ها و آجرها، و قبرهاى به هم چسبيده تبديل كردند:

    گورهايى كه بناى آن بر خرابى، و با خاك ساخته شده است،

    گورها به هم نزديك اما ساكنان آنها از هم دور و غريبند.

    در وادى وحشتناك به ظاهر آرام امّا گرفتارند،

    نه در جايى كه وطن گرفتند انس مى گيرند،

    و نه با همسايگان ارتباطى دارند،

    در صورتى كه با يكديگر نزديك، و در كنار هم جاى دارند.

    چگونه يكديگر را ديدار كنند در حالى كه فرسودگى آنها را در هم كوبيده،

    و سنگ و خاك آنان را در كام خود فرو برده است.

    شما هم راهى را خواهيد رفت كه آنان رفته اند،

    و در گرو خانه هايى قرار خواهيد گرفت كه آنها قرار دارند،

    و گورها شما را به امانت خواهد پذيرفت.

    پس چگونه خواهيد بود كه عمر شما به سر آيد و مردگان از قبرها برخيزيد «در آن هنگام كه هر كس به اعمال از پيش فرستاده آزمايش مى شود، و به سوى خدا كه مولا و سرپرست آنهاست باز مى گردد، و هر دروغى را كه مى بافتند براى آنان سودى نخواهد داشت».

    .

    خطبه 226

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 03:37:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      دعای امام علی در مشكلات اقتصادى ...
    دعای امام علی در مشكلات اقتصادى

    دعای امام علی در مشكلات اقتصادى (روزی حلال)


    خدايا!

    آبرويم را با بى نيازى نگهدار،

    و با تنگدستى شخصيّت مرا لكّه دار مفرما،

    كه از روزى خواران تو روزى خواهم،

    و از بدكاران عفو و بخشش طلبم.

    مرا در ستودن آن كس كه به من عطايى فرمود موفّق فرما،

    و در نكوهش آن كس كه از من دريغ داشت آزمايش فرما،

    در صورتى كه در پشت پرده، اختيار هر بخشش و دريغى در دست تو است

    و تو بر همه چيز توانايى.

    .

     خطبه225

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀رزق و روزی, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ✔مطلب ندارد, دعا به هنگام مشکلات اقتصادی
     [ 03:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی (خودسازی امام علی) ...
    علی از زبان علی (خودسازی امام علی)

    (اين سخنرانى در شهر كوفه در دوران زمامدارى آن حضرت ايراد شد).

     

    علی از زبان علی (خودسازی)

     

    پرهيز از ستمكارى


    سوگند به خدا!

    اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم،

    و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم،

    خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم،

    و چيزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم.

    چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى رود،

    و در خاك، زمانى طولانى اقامت مى كند.

     

     

    پرهيز از دست درازی به بیت المال


    به خدا سوگند!

    برادرم عقيل را ديدم كه به شدّت تهيدست شده

    و از من درخواست داشت تا يك من از گندم هاى بيت المال را به او ببخشم.

    كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده، گويا با نيل رنگ شده بودند.

    پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مى كرد،

    چون به گفته هاى او گوش دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مى كنم،

    و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر مى دارم.

    روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم،

    پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد.

    به او گفتم، اى عقيل، گريه كنندگان بر تو بگريند،

    از حرارت آهنى مى نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است امّا مرا به آتشالهى ننالم.

     

    رشوه

     

    و از اين حادثه شگفت آورتر اينكه؛

    شب هنگام كسى به ديدار ما آمد

    و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت،

    معجونى در آن ظرف بود

    چنان از آن متنفّر شدم كه گويا آن را با آب دهان مار سمّى، يا قى كرده آن مخلوط كردند.

    به او گفتم: «هديه است يا زكات يا صدقه، كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حرام است.»

    گفت: نه، نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.

    گفتم: زنان بچّه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى يا هذيان مى گويى؟


    به خدا سوگند!

    اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم

    كه پوست جوى را از مورچه اى ناروا بگيرم،

    چنين نخواهم كرد

    و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده ملخ پست تر است.

    على را با نعمت هاى فنا پذير، و لذّتهاى ناپايدار چه كار!

    به خدا پناه مى بريم از خفتن عقل، و زشتى لغزش ها،

    و از او يارى مى جوييم.

    .

    خطبه ۲۲۴

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ بیت المال در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, مشخصات اهل تقوی, پرهیز از ظلم, پرهیز از رشوه خواری
     [ 03:26:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      درمان غفلت زدگی از نگاه امام علی ...
    درمان غفلت زدگی از نگاه امام علی

    (به هنگام تلاوت آيه 6 سوره انفطار، «اى انسان، چه چيز تو را در برابر پروردگار كريمت مغرور ساخته است» فرمود).

     

    هشدار از غرور زدگى ها


    برهان گناهكار، نادرست ترين برهان ها است،

    و عذرش از توجيه هر فريب خورده اى بى اساس تر،

    و خوشحالى او از عدم آگاهى است.

    اى انسان!

    چه چيز تو را بر گناه جرأت داده و در برابر پروردگارت مغرور ساخته و بر نابودى خود علاقه مند كرده است؟

    آيا بيمارى تو را درمان نيست و خواب زدگى تو بيدارى ندارد؟

    چرا آنگونه كه به ديگران رحم مى كنى، به خود رحم نمى كنى؟

    چه بسا كسى را در آفتاب سوزان مى بينى بر او سايه مى افكنى

    يا بيمارى را مى نگرى كه سخت ناتوان است، از روى دلسوزى بر او اشك مى ريزى،

    امّا چه چيز تو را بر بيمارى خود بى تفاوت كرده

    و بر مصيبت هاى خود شكيبا و از گريه بر حال خويشتن باز داشته است

    در حالى كه هيچ چيز براى تو عزيزتر از جانت نيست.

    چگونه ترس از فرود آمدن بلا، شب هنگام تو را بيدار نكرده است كه در گناه غوطه ور، و در پنجه قهر الهى مبتلا شده اى؟

     

     

    خودسازی (درمان غفلت زدگی) 


    پس سستى دل را با استقامت درمان كن،

    و خواب زدگى چشمانت را با بيدارى از ميان بردار،

    و اطاعت خدا را بپذير،

    و با ياد خدا انس گير،

    و ياد آر كه تو از خدا روى گردانى

    و در همان لحظه او روى به تو دارد،

    و تو را به عفو خويش مى خواند،

    و با كرم خويش مى پوشاند

    در حالى كه تو از خدا بريده به غير او توجّه دارى.

    پس چه نيرومند و بزرگوار است خدا

    و چه ناتوان و بى مقدارى تو،

    كه بر عصيان او جرأت دارى،

    در حالى كه تو را در پرتو نعمت خود قرار داده،

    و در سايه رحمت او آرميده اى،

    نه بخشش خود را از تو گرفته،

    و نه پرده اسرار تو را دريده است.

    بلكه چشم بر هم زدنى، بى احسان خدا زنده نبودى

    در حالى كه يا در نعمت هاى او غرق بودى،

    يا از گناهان تو پرده پوشى شد،

    و يا بلا و مصيبتى را از تو دور ساخته است،

    پس چه فكر مى كنى اگر او را اطاعت كنى؟

    به خدا سوگند!

    اگر اين رفتار ميان دو نفر كه در توانايى و قدرت برابر بودند وجود داشت

    (و تو يكى از آن دو بودى) تو نخستين كسى بودى كه خود را بر زشتى اخلاق، و نادرستى كردار محكوم مى کردى.

     

     

     دنيا شناسى


    به حق مى گويم آيا دنيا تو را فريفته است يا تو خود فريفته دنيايى؟

    دنيا عبرت ها را براى تو آشكار، و تو را به تساوى دعوت كرد،

    دنيا با دردهايى كه در جسم تو مى گذارد،

    و با كاهشى كه در توانايى تو ايجاد مى كند،

    راستگوتر از آن است كه به تو دروغ بگويد،

    و يا مغرورت سازد.

    چه بسا نصيحت كننده اى از دنيا را متّهم كردى،

    و راستگويى را دروغگو پنداشتى.

    اگر دنيا را از روى شهرهاى ويران شده، و خانه هاى درهم فرو ريخته بشناسى،

    آن را يادآورى دلسوز، و اندرز دهنده اى گويا مى يابى،

    كه چونان دوستى مهربان از تباهى و نابودى تو نگران است.

    دنيا چه خوب خانه اى است براى آن كس كه آن را جاودانه نپندارد،

    و خوب محلّى است براى آن كس كه آن را وطن خويش انتخاب نكند.

    سعادتمندان به وسيله دنيا در قيامت، كسانى هستند كه امروز از حرام آن مى گريزند.

     

     

    معاد و نشانه های قیامت


    آنگاه كه زمين سخت بلرزد،

    و نشانه هاى هولناك قيامت تحقّق پذيرد،

    و پيروان هر دينى به آن ملحق شوند،

    و هر پرستش كننده به معبود خود،

    و هر اطاعت كننده اى به فرمانده خود رسد.

    نه چشمى بر خلاف عدالت و برابرى در هوا گشوده،

    و نه قدمى بر خلاف حق، آهسته در زمين نهاده مى شود.

    در آن روز چه دليل هايى كه باطل مى گردد،

    و عذرهايى كه پذيرفته نمى شود

    پس در جستجوى عذرى باش كه پذيرفته شود،

    و دليلى بجوى كه استوار باشد.

    و از دنياى فانى براى آخرت جاويدان توشه بردار،

    و براى سفر آخرت وسائل لازم را آماده كن،

    و چشم به برق نجات بدوز،

    و بار سفر بربند.

    .

    خطبه 223

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل  البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ معاد و نشانه های قیامت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, درمان غفلت زدگی
    [چهارشنبه 1399-06-19] [ 09:29:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خصوصیات اهل تقوی ...
    خصوصیات اهل تقوی

    (به هنگام تلاوت آيه 37 سوره نور، «و صبح و شام در آن خانه ها تسبيح مى گويند، مردانى كه نه تجارت و نه معامله اى آنها را از ياد خدا و بر پا داشتن ياد خدا غافل نمى كند»، فرمود).

     

    خداشناسی


    همانا خداى سبحان و بزرگ، ياد خود را روشنى بخش دل ها قرار داد،

    تا گوش پس از ناشنوايى بشنود،

    و چشم پس از كم نورى بنگرد،

    و انسان پس از دشمنى رام گردد.

    خداوند كه نعمت هاى او گران قدر است،

    در دوران هاى مختلف روزگار،

    و در دوران جدايى از رسالت

    «تا آمدن پيامبرى پس از پيامبرى ديگر» بندگانى داشته كه با آنان در گوش جانشان زمزمه مى كرد،

    و در درون عقلشان با آنان سخن مى گفت.

    آنان چراغ هدايت را با نور بيدارى در گوش ها و ديده ها و دل ها بر مى افروختند،

    روزهاى خدايى را به ياد مى آورند

    و مردم را از جلال و بزرگى خدا مى ترساندند.

    آنان نشانه هاى روشن خدا در بيابان هايند،

    آن را كه راه ميانه در پيش گرفت مى ستودند،

    و به رستگارى بشارت مى دادند،

    و روش آن را كه به جانب چپ يا راست كشانده مى شد، زشت مى شمردند،

    و از نابودى هشدار مى دادند،

    همچنان چراغ تاريكى ها، و راهنماى پرتگاه ها بودند.

     

     

    خصوصیات اهل تقوی


    همانا مردمى هستند كه ذكر خدا را به جاى دنيا برگزيدند،

    كه هيچ تجارتى يا خريد و فروشى، آنها را از ياد خدا باز نمى دارد.

    با ياد خدا روزگار مى گذرانند،

    و غافلان را با هشدارهاى خود، از كيفرهاى الهى مى ترسانند

    به عدالت فرمان مى دهند،

    و خود عدالت گسترند،

    از بدى ها نهى مى كنند

    و خود از آنها پرهيز دارند.

    با اينكه در دنيا زندگى مى كنند گويا آن را رها كرده به آخرت پيوسته اند،

    سراى ديگر را مشاهده كرده، گويا از مسائل پنهان برزخيان و مدت طولانى اقامتشان آگاهى دارند،

    و گويا قيامت وعده هاى خود را براى آنان تحقّق بخشيده است.

    آنان پرده ها را براى مردم دنيا برداشته اند،

    مى بينند آنچه را كه مردم نمى نگرند،

    و مى شنوند آنچه را كه مردم نمى شنوند.

    اگر اهل ذكر را در انديشه خود آورى

    و مقامات ستوده آنان و مجالس آشكارشان را بنگرى،

    مى بينى كه آنان نامه هاى اعمال خود را گشوده، و براى حسابرسى آماده اند،

    كه همه را جبران كنند،

    و در انديشه اند، در كدام يك از اعمال كوچك و بزرگى كه به آنان فرمان داده شده، كوتاهى كرده اند،

    يا چه اعمالى كه از آن نهى شده بودند مرتكب گرديده اند.

    بار سنگين گناهان خويش را بر دوش نهاده، و در برداشتن آن ناتوان شدند،

    گريه در گلويشان شكسته،

    و با ناله و فرياد مى گريند

    و با يكديگر گفتگو دارند،

    در پيشگاه پروردگار خويش به پشيمانى اعتراف دارند.

    آنان نشانه هاى هدايت، و چراغ هاى روشنگر تاريكى ها مى باشند،

    فرشتگان آنان را در ميان گرفته،

    و آرامش بر آنها مى بارند،

    درهاى آسمان به رويشان گشوده،

    و مقام ارزشمندى براى آنان آماده كرده اند،

    مقامى كه خداوند با نظر رحمت به آن مى نگرد،

    و از تلاش آنها خشنود، و منزلت آنها را مى ستايد،

    دست به دعا برداشته، و آمرزش الهى مى طلبند.

    در گرو نيازمندى فضل خدا، و اسيران بزرگى اويند،

    غم و اندوه طولانى دل هايشان را مجروح،

    و گريه هاى پياپى چشم هايشان را آزرده است.

    دست آنان به طرف تمام درهاى اميدوارى خدا دراز است،

    از كسى درخواست مى كنند كه بخشش او را كاستى، و درخواست كنندگان او را نوميدى نيست.

    پس اكنون به خاطر خودت، حساب خويش را بررسى كن زيرا ديگران حسابرسى غير از تو دارند.

    .

    خطبه 222

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, مشخصات اهل تقوی
     [ 09:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      وصف حالت مرگ و مردگان از زبان امام علی ...
    وصف حالت مرگ و مردگان از زبان امام علی

    پس از خواندن آيه 1 سوره تكاثر «افزون طلبى شما را به خود مشغول داشته تا آنجا كه به ديدار قبرها رفتيد» فرمود):

     

     

     هشدار از غفلت زدگى ها (دنیاگرایی و مرگ)


    شگفتا چه مقصد بسيار دورى و چه زيارت كنندگان بيخبرى و چه كار دشوار و مرگبارى!

    پنداشتند كه جاى مردگان خالى است،

    آنها كه سخت مايه عبرتند،

    و از دور با ياد گذشتگان، فخر مى فروشند.

    آيا به گورهاى پدران خويش مى نازند؟!

    و يا به تعداد فراوانى كه در كام مرگ فرو رفته اند؟

    آيا خواهان بازگشت اجسادى هستند كه پوسيده شده و حركاتشان به سكون تبديل گشت؟

    آنها مايه عبرت باشند سزاوارتر است تا تفاخر.

    اگر با مشاهده وضع آنان به فروتنى روى آورند عاقلانه تر است تا آنان را وسيله فخر فروشى قرار دهند.

    اما بدانها با ديده هاى كم سو نگريستند،

    و با كوته بينى در امواج نادانى فرو رفتند.

    اگر حال آنان را از خانه هاى ويران، و سرزمين هاى خالى از زندگان، مى پرسيدند، پاسخ مى دادند: «آنان با گمراهى در زمين فرو خفتند، و شما ناآگاهانه دنباله روى آنان شديد.»

    بر روى كاسه هاى سر آنها راه مى رويد،

    و بر روى جسدهايشان زراعت مى كنيد،

    و آنچه به جا گذاشته اند مى خوريد،

    و بر خانه هاى ويران آنها مسكن گرفته ايد،

    و روزگارى كه ميان آنها و شماست بر شما گريه و زارى مى كند.

    آنها پيش از شما به كام مرگ فرو رفتند،

    و براى رسيدن به آبشخور، از شما پيشى گرفتند.

    در حالى كه آنها داراى عزّت پايدار، و درجات والاى افتخار بودند.

    پادشاهان حاكم، يا رعيّت سر فراز بودند

    كه سرانجام به درون برزخ راه يافتند،

    و زمين آنها را در خود گرفت،

    و از گوشت بدن هاى آنان خورد،

    و از خون آنان نوشيد،

    پس در شكاف گورها بى جان و بدون حركت پنهان مانده اند.

    نه از دگرگونى ها نگرانند،

    و نه از زلزله ها ترسناك،

    و نه از فريادهاى سخت هراسى دارند.

    غائب شدگانى كه كسى انتظار آنان را نمى كشد،

    و حاضرانى كه حضور نمى يابند،

    اجتماعى داشتند و پراكنده شدند،

    با يكديگر مهربان بودند و جدا گرديدند.

    اگر يادشان فراموش گشت، يا ديارشان ساكت شد،

    براى طولانى شدن زمان يا دورى مكان نيست،

    بلكه جام مرگ نوشيدند.

    گويا بودند و لال شدند،

    شنوا بودند و كر گشتند،

    و حركاتشان به سكون تبديل شد،

    چنان آرميدند كه گويا بيهوش بر خاك افتاده و در خواب فرو رفته اند.

    همسايگانى هستند كه با يكديگر انس نمى گيرند

    و دوستانى اند كه به ديدار يكديگر نمى روند.

    پيوندهاى شناسايى در ميانشان پوسيده،

    و اسباب برادرى قطع گرديده است.

    با اينكه در يك جا گرد آمده اند تنهايند،

    رفيقان يكديگرند و از هم دورند،

    نه براى شب صبحگاهى مى شناسند،

    و نه براى روز شامگاهى.

    شب، يا روزى كه به سفر مرگ رفته اند براى آنها جاويدان است.

    خطرات آن جهان را وحشتناك تر از آنچه مى ترسيدند يافتند،

    و نشانه هاى آن را بزرگ تر از آنچه مى پنداشتند مشاهده كردند.

    براى رسيدن به بهشت يا جهنّم، تا قرارگاه اصلى شان مهلت داده شدند،

    و جهانى از بيم و اميد برايشان فراهم آمد.

    اگر مى خواستند آنچه را كه ديدند توصيف كنند، زبانشان عاجز مى شد.

     

     پيام درگذشتگان


    حال اگر چه آثارشان نابود، و اخبارشان فراموش شده،

    امّا چشم هاى عبرت بين، آنها را مى نگرد،

    و گوش جان اخبارشان را مى شنود،

    كه با زبان ديگرى با ما حرف مى زنند و مى گويند:

    چهره هاى زيبا پژمرده

    و بدن هاى ناز پرورده پوسيده شد،

    و بر اندام خود لباس كهنگى پوشانده ايم،

    و تنگى قبر ما را در فشار گرفته،

    وحشت و ترس را از يكديگر به ارث برده ايم.

    خانه هاى خاموش قبر بر ما فرو ريخته،

    و زيبايى هاى اندام ما را نابود،

    و نشانه هاى چهره هاى ما را دگرگون كرده است.

    اقامت ما در اين خانه هاى وحشت زا طولانى است،

    نه از مشكلات رهايى يافته، و نه از تنگى قبر گشايشى فراهم شد.


    مردم !

    اگر آنها را در انديشه خود بياوريد، يا پرده ها كنار رود،

    مردگان را در حالتى مى نگريد كه حشرات گوش هايشان را خورده،

    چشم هايشان به جاى سرمه پر از خاك گرديده،

    و زبان هايى كه با سرعت و فصاحت سخن مى گفتند پاره پاره شده.

    قلب ها در سينه ها پس از بيدارى به خاموشى گراييده،

    و در تمام اعضاى بدن پوسيدگى تازه اى آشكار شده،

    و آنها را زشت گردانيده،

    و راه آفت زدگى بر اجسادشان گشوده شده،

    همه تسليم شده،

    نه دستى براى دفاع، و نه قلبى براى زارى دارند.

    و آنان را مى بينى كه دل هاى خسته از اندوه،

    و چشم هاى پر شده از خاشاك دارند،

    و حالات اندوهناك آنها دگرگونى ايجاد نمى شود

    و سختى هاى آنان بر طرف نمى گردد.

     

    آه زمين!

    چه اجساد عزيز و خوش سيمايى را كه با غذاهاى لذيذ و رنگين زندگى كردند،

    و در آغوش نعمت ها پرورانده شدند به كام خويش فرو برد.

    آنان كه مى خواستند با شادى غم هاى را از دل بيرون كنند،

    و به هنگام مصيبت با سرگرمى ها، صفاى عيش خود را برهم نزنند.

    دنيا به آنها و آنها به دنيا مى خنديدند،

    و در سايه خوشگذرانى غفلت زا، بى خبر بودند كه روزگار با خارهاى مصيبت زا آنها را در هم كوبيد

    و گذشت روزگار توانايى شان را گرفت.

    مرگ از نزديك به آنها نظر دوخت،

    و غم و اندوهى كه انتظارش را نداشتند آنان را فرا گرفت،

    و غصّه هاى پنهانى كه خيال آن را نمى كردند، در جانشان راه يافت،

    در حالى كه با سلامتى انس داشتند انواع بيمارى ها در پيكرشان پديد آمد،

    و هراسناك به اطبّا، كه دستور دادند گرمى را با سردى، و سردى را با گرمى درمان كنند روى آورند كه بى نتيجه بود،

    زيرا داروى سردى، گرمى را علاج نكرد، و آنچه براى گرمى به كار بردند، سردى را بيشتر ساخت،

    و تركيبات و اخلاط، مزاج را به اعتدال نياورد، جز آن كه آن بيمارى را فزونى داد.

    تا آنجا كه درمان كننده خسته، و پرستار سرگردان، و خانواده از ادامه بيمارى ها سست و ناتوان شدند،

    و از پاسخ پرسش كنندگان درماندند،

    و در باره همان خبر حزن آورى كه از او پنهان مى داشتند در حضورش به گفتگو پرداختند.

    يكى مى گفت تا لحظه مرگ بيمار است،

    ديگرى در آروزى شفا يافتن بود،

    و سوّمى خاندانش را به شكيبايى در مرگش دعوت مى كرد، و گذشتگان را به ياد مى آورد.

    در آن حال كه در آستانه مرگ، و ترك دنيا، و جدايى با دوستان بود،

    ناگهان اندوهى سخت به او روى آورد،

    فهم و دركش را گرفت،

    زبانش به خشكى گراييد.

    چه مطالب مهمّى را مى بايست بگويد كه زبانش از گفتن آنها باز ماند،

    و چه سخنان دردناكى را از شخص بزرگى كه احترامش را نگه مى داشت،

    يا فرد خردسالى كه به او ترحّم مى كرد، مى شنيد و خود را به كرى مى زد.

    همانا مرگ سختى هايى دارد كه هراس انگيز و وصف ناشدنى است،

    و برتر از آن است كه عقل هاى اهل دنيا آن را درك كند.

    .

    خطبه221

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 09:04:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ویژگی های اهل تقوی (سلوک) ...
    ویژگی های اهل تقوی (سلوک)

    مشخصات اهل تقوی

     


    عقلش را زنده كرد

    و نفس خويش را كشت،

    تا آنجا كه جسمش لاغر،

    و خشونت اخلاقش به نرمى گراييد،

    برقى پر نور براى او درخشيد،

    و راه را براى او روشن كرد

    و در راه راست او را كشاند

    و از درى به در ديگر برد

    تا به در سلامت و سراى جاودانه رساند،

    كه دو پاى او در قرارگاه امن با آرامش تن، استوار شد.

    اين، پاداش آن بود كه دل را درست به كار گرفت،

    و پروردگار خويش را راضى كرد.

    .

    خطبه 220

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, مشخصات اهل تقوی
     [ 08:46:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      تأسف امام علی بر کشته شدگان جمل ...
    تأسف امام علی بر کشته شدگان جمل

    (در ميدان نبرد جمل در سال 36 هجرى وقتى به جنازه طلحه و عبد الرحمن بن عتاب رسيد فرمود).

     

    علی از زبان علی (تأسّف بر كشتگان جمل)


    ابو محمد (طلحه) در اين مكان، غريب مانده است.

    به خدا سوگند!

    خوش نداشتم قريش را زير تابش ستارگان كشته و افتاده بينم.

    به خونخواهى، بر فرزندان «عبد مناف» دست يافتم،

    ولى سر كردگانى «بنى جمح» از دستم گريختند.

    آنان براى كارى كه در شأن آنها نبود سر بر افراشتند،

    و پيش از رسيدن به آن سركوب شدند.

    .

    خطبه 219

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 08:40:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      افشاى ماهیت ناكثان ...
    افشاى ماهیت ناكثان

    (در باره كسانى كه براى جنگ با او به بصره رفتند).

     

    علی از زبان علی (افشاى ماهیت ناكثان)


    بر كارگزاران و خزانه داران بيت المال مسلمانان كه در فرمان من بودند،

    و بر مردم شهرى كه تمامى آنها بر اطاعت من و وفادارى در بيعت با من وحدت داشتند، هجوم آوردند،

    آنان را از هم پراكندند،

    و به زيان من، در ميانشان اختلاف افكندند،

    و بر شيعيان من تاختند،

    گروهى را با نيرنگ كشتند،

    و گروهى دست بر شمشير فشرده با دشمن جنگيدند

    تا صادقانه خدا را ملاقات كردند.

    .

    خطبه 218

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 08:33:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      غم امام علی از دگرگونی خلافت ...
    غم امام علی از دگرگونی خلافت

    علی از زبان علی (شکوه از ماجرای خلافت)


    خدايا!

    براى پيروزى بر قريش و يارانشان از تو كمك مى خواهم،

    كه پيوند خويشاوندى مرا بريدند،

    و كار مرا دگرگون كردند،

    و همگى براى مبارزه با من در حقّى كه از همه آنان سزاوارترم، متّحد گرديدند

    و گفتند: «حق را اگر توانى بگير، و يا اگر تو را از حق محروم دارند، يا با غم و اندوه صبر كن، و يا با حسرت بمير».

    به اطرافم نگريستم

    ديدم كه نه ياورى دارم، و نه كسى از من دفاع و حمايت مى كند،

    جز خانواده ام كه مايل نبودم جانشان به خطر افتد.

    پس خار در چشم فرو رفته، ديده بر هم نهادم،

    و با گلوى استخوان در آن گير كرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشيدم،

    و در فرو خوردن خشم در امرى كه تلخ تر از گياه حنظل،

    و دردناك تر از فرو رفتن تيزى شمشير در دل بود، شكيبايى كردم.

     .

    خطبه 217

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-06-17] [ 03:48:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      جایگاه حق و نقش آن در اداره جامعه ...
    جایگاه حق و نقش آن در اداره جامعه

    (از سخنرانيهاى امام عليه السّلام در صحراى صفّين است).

     

    جایگاه حق در جامعه اسلامی


    پس از ستايش پروردگار،

    خداوند سبحان، براى من، بر شما به جهت سرپرستى حكومت، حقّى قرار داده،

    و براى شما همانند حق من، حقّى تعيين فرموده است.

    پس حق گسترده تر از آن است كه وصفش كنند،

    ولى به هنگام عمل تنگنايى بى مانند دارد .

    حق اگر به سود كسى اجرا شود، ناگزير به زيان او نيز روزى به كار رود،

    و چون به زيان كسى اجراء شود روزى به سود او نيز جريان خواهد داشت.

    اگر بنا باشد حق به سود كسى اجراء شود و زيانى نداشته باشد،

    اين مخصوص خداى سبحان است نه ديگر آفريده ها،

    به خاطر قدرت الهى بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتى كه فرمانش بر آنها جارى است.

    لكن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده،

    و پاداش آن را دو چندان كرده است،

    از روى بخشندگى،

    و گشايشى كه خواسته به بندگان عطا فرمايد.

     

     حقوق متقابل رهبرى و مردم


    پس، خداى سبحان برخى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب كرد،

    و آن حقوق را در برابر هم گذاشت،

    كه برخى از حقوق برخى ديگر را واجب گرداند،

    و حقّى بر كسى واجب نمى شود مگر همانند آن را انجام دهد.

    و در ميان حقوق الهى، بزرگ ترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است،

    حق واجبى كه خداى سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد،

    و آن را عامل پايدارى پيوند ملّت و رهبر، و عزّت دين قرار داد.

    پس رعيّت اصلاح نمى شود جز آن كه زمامداران اصلاح گردند،

    و زمامداران اصلاح نمى شوند جز با درستكارى رعيّت.

    و آنگاه كه مردم حق رهبرى را اداء كنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت يابد،

    و راه هاى دين پديدار و نشانه هاى عدالت بر قرار،

    و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پايدار گردد،

    پس روزگار اصلاح شود

    و مردم در تداوم حكومت اميدوار و دشمن در آرزوهايش مأيوس مى گردد.


    امّا اگر مردم بر حكومت چيره شوند،

    يا زمامدار بر رعيّت ستم كند،

    وحدت كلمه از بين مى رود،

    نشانه هاى ستم آشكار،

    و نيرنگ بازى در دين فراوان مى گردد،

    و راه گسترده سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متروك،

    هوا پرستى فراوان،

    احكام دين تعطيل،

    و بيمارى هاى دل فراوان شود.

    مردم از اينكه حقّ بزرگى فراموش مى شود،

    يا باطل خطرناكى در جامعه رواج مى يابد،

    احساس نگرانى نمى كنند

    پس در آن زمان نيكان خوار، و بدان قدرتمند مى شوند،

    و كيفر الهى بر بندگان بزرگ و دردناك خواهد بود.

    پس بر شماست كه يكديگر را نصيحت كنيد،

    و نيكو همكارى نماييد.

    درست است كه هيچ كس نمى تواند حق اطاعت خداوندى را چنانكه بايد بگزارد،

    هر چند در به دست آوردن رضاى خدا حريص باشد،

    و در كار بندگى تلاش فراوان نمايد،

    لكن بايد به مقدار توان، حقوق الهى را رعايت كند

    كه يكى از واجبات الهى، يكديگر را به اندازه توان نصيحت كردن، و بر پا داشتن حق، و يارى دادن به يكديگر است.


    هيچ كس هر چند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دين بيشتر باشد،

    بى نياز نيست كه او را در انجام حق يارى رسانند،

    و هيچ كس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در ديده ها بى ارزش باشد،

    كوچك تر از آن نيست كه كسى را در انجام حق يارى كند، يا ديگرى به يارى او برخيزد.


    (پس يكى از ياران به پاخاست و با سخنى طولانى امام را ستود، حرف شنوايى و اطاعت از امام را اعلام داشت. آنگاه امام فرمود:)

    «كسى كه عظمت خدا در جانش بزرگ، و منزلت او در قلبش والاست،

    سزاوار است كه هر چه جز خدا را كوچك شمارد.

    و از او سزاوارتر كسى كه نعمت هاى خدا را فراوان در اختيار دارد،

    و بر خوان احسان خدا نشسته است،

    زيرا نعمت خدا بر كسى بسيار نگردد جز آن كه حقوق الهى بر او فراوان باشد.»

     

     

    علی از زبان علی ( روابط سالم و متقابل رهبر و مردم)


    مردم !

    از پست ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند آنها دوستدار ستايش اند،

    و كشور دارى آنان بر كبر و خود پسندى استوار باشد،

    و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم، و خواهان شنيدن آن مى باشم.

    سپاس خدا را كه چنين نبودم

    و اگر ستايش را دوست مى داشتم، آن را رها مى كردم

    به خاطر فروتنى در پيشگاه خداى سبحان،

    و بزرگى و بزرگوارى كه تنها خدا سزاوار آن است.

    گاهى مردم، ستودن افرادى را براى كار و تلاش روا مى دانند.

    اما من از شما مى خواهم كه مرا با سخنان زيباى خود مستاييد،

    تا از عهده وظايفى كه نسبت به خدا و شما دارم بر آيم،

    و حقوقى كه مانده است بپردازم،

    و واجباتى كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد اداء كنم.

    پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مى گويند، حرف نزنيد،

    و چنانكه از آدم هاى خشمگين كناره مى گيرند دورى نجوييد،

    و با ظاهر سازى با من رفتار نكنيد،

    و گمان مبريد اگر حقّى به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد،

    يا در پى بزرگ نشان دادن خويشم،

    زيرا كسى كه شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن، براى او دشوارتر خواهد بود.

    پس،

    از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خوددارى نكنيد،

    زيرا خود را برتر از آن كه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمى دانم، مگر آن كه خداوند مرا حفظ فرمايد.

    پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاريم كه جز او پروردگارى نيست.

    او مالك ما، و ما را بر نفس خود اختيارى نيست.

    ما را از آنچه بوديم خارج و بدانچه صلاح ما بود در آورد.

    به جاى گمراهى، هدايت و به جاى كورى بينايى به ما عطا فرمود.

    .

    خطبه 216

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, ماهیت اسلام و امت اسلامی
     [ 03:41:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نیایش امام علی ...
    نیایش امام علی

    علی از زبان علی(دعا و نیایش)


    ستايش خداوندى را سزاست كه شبم را به صبح آورد بى آن كه مرده يا بيمار باشم،

    نه دردى بر رگ هاى تنم باقى گذارد،

    و نه به كيفر بدترين كردارم گرفتار كرد،

    نه بى فرزند و خاندان مانده،

    و نه از دين خدا روى گردانم،

    نه منكر پروردگار،

    نه ايمانم دگرگون،

    و نه عقلم آشفته،

    و نه به عذاب امّت هاى گذشته گرفتارم.

    در حالى كه صبح كردم كه بنده اى بى اختيار و بر نفس خود ستمكارم.


    خدايا!

    بر تو است كه مرا محكوم فرمايى در حالى كه عذرى ندارم،

    و توان فراهم آوردن چيزى جز آنچه كه تو مى بخشايى ندارم،

    و قدرت حفظ خويش ندارم جز آن كه تو مرا حفظ كنى.

    خدايا!

    به تو پناه مى برم از آن كه در سايه بى نيازى تو، تهيدست باشم،

    يا در پرتو روشنايى هدايت تو گمراه گردم،

    يا در پناه قدرت تو بر من ستم روا دارند،

    يا خوار و ذليل باشم در حالى كه كار در دست تو باشد.

    خدايا!

    جانم را نخستين نعمت گرانبهايى قرار ده كه مى ستانى،

    و نخستين سپرده اى قرار ده كه از من باز پس مى گيرى.

    خدايا!

    ما به تو پناه مى بريم از آن كه از فرموده تو بيرون شويم،

    يا از دين تو خارج گرديم،

    يا هواهاى نفسانى پياپى بر ما فرود آيد،

    كه از هدايت ارزانى شده از جانب تو سرباز زنيم.

    .

    خطبه 215

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ✔مطلب ندارد
    [یکشنبه 1399-06-16] [ 12:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ضرورت خودسازی ...
    ضرورت خودسازی

     پيامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام علی

     

    گواهى مى دهم كه خدا عدل است و دادگر،

    و دادرسى جدا كننده حق و باطل،

    و گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده او سرور مخلوقات است.

    هر گاه آفريدگان را به دو دسته كرد او را در بهترين آنها قرار داد،

    در خاندان او نه زناكار و نه مردم بدكار است.


    آگاه باشيد!

    خداوند براى خوبى ها، مردمى،

    و براى حق ستون هاى استوارى،

    و براى اطاعت نگهدارنده اى قرار داد.

    هر گامى كه در اطاعت بر مى داريد، ياورى از طرف خداى سبحان وجود دارد

    كه زبان ها به نيروى آنها سخن مى گويند،

    و دل ها با كمك آنها استوارند،

    براى يارى طلبان ياور،

    و براى شفا خواهان شفا دهنده اند.

     

     

     ارزش دانشمندان الهى


    بدانيد بندگانى كه نگاه دار علم خداوندند، و آن را حفظ مى كنند،

    و چشمه هاى علم الهى را جوشان مى سازند،

    با دوستى خدا با يكديگر پيوند داشته و يكديگر را ديدار مى كنند.

    جام محبّت او را به همديگر مى نوشانند،

    و از آبشخور علم او سيراب مى گردند.

    شك و ترديد در آنها راه نمى يابد،

    و از يكديگر بدگويى نمى كنند.

    سرشت و اخلاقشان با اين ويژگى ها شكل گرفته است،

    و بر اين اساس تمام دوستيها و پيوندهايشان استوار است.

    آنان، چونان بذرهاى پاكيزه اى هستند كه در ميان مردم گزينش شده،

    آنها را براى كاشتن انتخاب و ديگران را رها مى كنند.

    با آزمايش هاى مكرّر امتياز يافتند،

    و با پاك كردن هاى پى در پى خالص گرديدند.

     

     

    ضرورت تقوی و خودسازی


    پس آدمى بايد اندرزها را بپذيرد،

    و پيش از رسيدن رستاخيز پرهيزكار باشد،

    و در كوتاهى روزگارش انديشه كند،

    و به ماندن كوتاه در دنيا نظر دوزد

    تا آن را به منزلگاهى بهتر مبدّل سازد.

    پس براى جايى كه او را مى برند، و براى شناسايى سراى ديگر تلاش كند.

    خوشا به حال كسى كه قلبى سالم دارد،

    خداى هدايتگر را اطاعت مى كند،

    از شيطان گمراه كننده دورى مى گزيند،

    با راهنمايى مردان الهى با آگاهى به راه سلامت رسيده،

    و به اطاعت هدايتگرش بپردازد،

    و به راه رستگارى پيش از آن كه درها بسته شود،

    و وسائلش قطع گردد بشتابد،

    در توبه را بگشايد،

    و گناهان را از بين ببرد.

    پس (چنين فردى) به راه راست ايستاده،

    و به راه حق هدايت شده است.

    .

    خطبه 214

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀علم و علماء در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:56:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      خداشناسی ...
    خداشناسی

     خدا شناسى


    سپاس خداوندى را سزاست كه از شباهت داشتن به پديده ها برتر

    و از تعريف وصف كنندگان والاتر است.

    با تدبير شگفتى آورش بر همه بينندگان آشكار،

    و با بزرگى عزّتش، بر همه فكرهاى انديشمندان پنهان است.

    داناست، نه آن كه آگاهى او از جايى گرفته شده يا در حال فزونى باشد و يا از كسى فراگيرد،

    اداره كننده سراسر نظام آفرينش است بى آنكه نيازى به فكر كردن يا انديشه درونى داشته باشد.

    خدايى كه تاريكى ها او را پنهان نسازد،

    و از نورها روشنى نگيرد،

    شب او را نپوشاند،

    و روز بر او نمى گذرد،

    نه بينايى او از راه ديدگان،

    و نه علم او از راه اطلاعات و اخبار است.

     

     

      ويژگى هاى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی


    خدا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را با روشنايى اسلام فرستاد،

    و در گزينش، او را بر همه مقدّم داشت.

    با بعثت او شكاف ها را پر،

    و سلطه گران پيروز را در هم شكست،

    و سختى ها را آسان،

    و ناهموارى ها را هموار فرمود

    تا آن كه گمراهى را از چپ و راست تار و مار كرد.

    .

    خطبه 213

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:45:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      دعای امام علی برای بسیج کردن مردم ...
    دعای امام علی برای بسیج کردن مردم

    بسيج مردم براى جنگ با شاميان


    خدايا!

    هر كدام از بندگان تو، كه سخن عادلانه دور از ستمكارى،

    و اصلاح كننده دور از فساد انگيزى ما را نسبت به دين و دنيا شنيد،

    و پس از شنيدن سرباز زد،

    و از يارى كردنت باز ايستاد،

    و در گرامى داشتن دين تو درنگ و سستى كرد،

    ما تو را بر ضد او به گواهى مى طلبيم.

    اى خدايى كه از بزرگ ترين گواهانى

    و تمام موجوداتى كه در آسمان ها و زمين سكونت دادى

    همه را بر ضد او به گواهى دعوت مى كنيم

    با اينكه تو از يارى او بى نيازى،

    و او را به كيفر گناهانش گرفتار خواهى كرد.

    .

    خطبه 212

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ✔مطلب ندارد
     [ 11:41:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه آفرینش عوالم ...
    نحوه آفرینش عوالم

    شگفتى آفرينش پديده ها


    از نشانه هاى توانايى و عظمت خدا،

    و شگفتى ظرافت هاى صنعت او آن است كه؛

    از آب درياى موج زننده، و امواج فراوان شكننده، خشكى آفريد،

    و به طبقاتى تقسيم كرد، سپس طبقه ها را از هم گشود،

    و هفت آسمان را آفريد، كه به فرمان او برقرار ماندند،

    و در اندازه هاى معيّن استوار شدند.

    و زمين را آفريد كه دريايى سبز رنگ و روان آن را بر دوش مى كشد،

    زمين در برابر فرمان خدا فروتن، و در برابر شكوه پروردگارى تسليم است،

    و آب روان از ترس او ايستاد.

    سپس صخره ها، تپه ها، و كوه هاى بزرگ را آفريد،

    آنها را در جايگاه خود ثابت نگاه داشت،

    و در قرارگاهشان استقرار بخشيد.

    پس كوه ها در هوا و ريشه هاى آن در آب رسوخ كرد.

    كوه ها از جاهاى پست و هموار سر بيرون كشيده و كم كم ارتفاع يافتند،

    و ريشه آن در دل زمين ريشه دوانيد،

    قلّه ها سر به سوى آسمان بر افراشت،

    و نوك آنها را طولانى ساخت تا تكيه گاه زمين، و ميخ هاى نگهدارنده آن باشد.

    سپس زمين با حركات شديدى كه داشت آرام گرفت،

    تا ساكنان خود را نلرزاند،

    و آنچه بر پشت زمين است سقوط نكند،

    يا از جاى خويش منتقل نگردد.

    پس پاك و منزّه است خدايى كه زمين را در ميان آن همه از امواج نا آرام، نگه داشت،

    و پس از رطوبت آن را خشك ساخت،

    و آن را جايگاه زندگى مخلوقات خود گردانيد،

    و چون بسترى بر ايشان بگستراند،

    بر روى دريايى عظيم و ايستاده اى كه روان نيست

    و تنها بادهاى تند آن را بر هم مى زند،

    و ابرهاى پرباران آن را مى جنباند

    «و توجه به اين شگفتى ها درس عبرتى است براى كسى كه بترسد».

    .

    خطبه 211

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:36:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علت اختلاف احادیث در میان مردم ...
    علت اختلاف احادیث در میان مردم

    (شخصى از احاديث بدعت آور، و گوناگونى كه در ميان مردم رواج داشت پرسيد امام فرمود):

     

    علت اختلاف احادیث در میان مردم

     

     اقسام احاديث رواج يافته


    احاديثى كه در دسترس مردم قرار دارد، هم حق است هم باطل، هم راست هم دروغ،

    هم ناسخ هم منسوخ، هم عام هم خاص، هم محكم هم متشابه،

    هم احاديثى كه بدرستى ضبط گرديده و هم احاديثى كه با ظن و گمان روايت شده.

    در روزگار پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آنقدر دروغ به آن حضرت نسبت داده شد كه ايستاد و خطابه ايراد كرد،

    و فرمود: «هر كس از روى عمد به من دروغ نسبت دهد جايگاه او پر از آتش است».



    اقسام راويان حديث


    افرادى كه حديث نقل مى كنند چهار دسته اند، كه پنجمى ندارد:


    اول- منافقان نفوذى


    نخست منافقى كه تظاهر به ايمان مى كند،

    و نقاب اسلام بر چهره دارد،

    نه از گناه مى ترسد و نه از آن دورى مى جويد

    و از روى عمد دروغ به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نسبت مى دهد.

    اگر مردم مى دانستند كه او منافق دروغگو است، از او نمى پذيرفتند

    و گفتار دروغين او را تصديق نمى كردند،

    اما با ناآگاهى مى گويند او از اصحاب پيامبر است،

    رسول خدا را ديده و از او حديث شنيده، و از او گرفته است،

    پس حديث دروغين او را قبول مى كنند.

    در صورتى كه خدا تو را از منافقين آنگونه كه لازم بود آگاهاند،

    و وصف آنان را براى تو بيان داشت.

    آنان پس از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم باقى ماندند

    و به پيشوايان گمراهى و دعوت كنندگان به آتش با دروغ و تهمت نزديك شده.

    پس به آنان ولايت و حكومت بخشيدند،

    و بر گردن مردم سوار گرديدند،

    و به وسيله آنان به دنيا رسيدند.

    همانا مردم هم با سلاطين و دنيا هستند،

    مگر آن كس كه خدا او را حفظ كند،

    اين يكى از آنچه ار گروه است.

     

    دوم- اشتباه كار


    كسى كه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چيزى را به اشتباه شنيده،

    امّا سخن آن حضرت را درست حفظ نكرده است،

    و با توهّم چيزى را گرفته،

    امّا از روى عمد دروغ نمى گويد،

    آنچه در اختيار دارد روايت كرده

    و به آن عمل مى كند

    و مى گويد من از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آن را شنيده ام.

    اگر مسلمانان بدانند كه او اشتباه كرده، و غير واقعى پنداشته، از او نمى پذيرفتند،

    خودش هم اگر آگاهى مى يافت كه اشتباه كرده آن را رها مى كرد.

     

    سوّم- ناآگاهانى كه حديث شناس نيستند

     

     شخصى كه شنيده پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به چيزى امر فرمود.

    (امّا) سپس از آن نهى كرد و او نمى داند،

    يا شنيد كه چيزى را نهى كرد، سپس به آن امر فرمود و او آگاهى ندارد،

    پس نسخ شده را حفظ كرد ولى ناسخ را نمى داند.

    اگر بداند كه حديث او منسوخ است تركش مى كند،

    و اگر مسلمانان نيز مى دانستند روايت او نسخ شده، آن را ترك مى كردند.

     

    چهارم- حافظان راست گفتار


    آن كه نه به خدا دروغ مى بندد و نه به پيامبرش دروغ نسبت مى دهد.

    دروغ را از ترس خدا، و حرمت نگهداشتن از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دشمن دارد.

    در آنچه از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيده اشتباه نكرده،

    بلكه آن را با تمام جوانبش حفظ كرده است،

    و آن چنان كه شنيده بدون كم و كاست نقل مى كند.

    پس او ناسخ را دانسته و به آن عمل كرده،

    و منسوخ را فهميده و از آن دورى جسته،

    خاص و عام، محكم و متشابه، را شناخته، هر كدام را در جاى خويش قرار داده است.

     

     اقسام اصحاب رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم


    گاهى سخنى از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم داراى دو معنا بود، سخنى عام، و سخنى خاص،

    كسى آن را مى شنيد كه مقصود خدا و پيامبرش را از آن كلام نمى فهميد،

    پس به معناى دلخواه خود تفسير مى كرد،

     بدون آن كه معناى واقعى آن را بداند، كه براى چه هدفى صادر شد، و چرا چنين گفته شد، حفظ و نقل مى كرد.

    همه ياران پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنان نبودند كه از او چيزى بپرسند و معناى واقعى آن را درخواست كنند

    تا آنجا كه عدّه اى دوست داشتند عربى بيابانى يا سؤال كننده اى از آن حضرت چيزى بپرسد و آنها پاسخ آن را بشنوند،

    امّا من هر چه از خاطرم مى گذشت مى پرسيدم، و حفظ مى كردم.

    پس اين است علل اختلاف رواياتى كه در ميان مردم وجود دارد،

    و علل اختلاف روايات در نقل حديث.

    .

    خطبه 210

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ✔مطلب ندارد, ویژگی های اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی, علت اختلاف احادیث میان مردم
    [شنبه 1399-06-15] [ 04:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      برخورد با تفكّر ترك دنيا ...
    برخورد با تفكّر ترك دنيا

    پس از جنگ بصره بر علاء بن زياد وارد شد كه از ياران امام بود. وقتى خانه بسيار مجلّل و وسيع او را ديد، فرمود:

     

     

    روش استفاده از دنيا


    با اين خانه وسيع در دنيا چه مى كنى در حالى كه در آخرت به آن نيازمندترى؟!

    آرى!

    اگر بخواهى مى توانى با همين خانه به آخرت برسى

    در اين خانه وسيع مهمانان را پذيرايى كنى،

    به خويشاوندان با نيكوكارى بپيوندى،

    و حقوقى كه بر گردن تو است به صاحبان حق برسانى،

    پس آنگاه تو با همين خانه وسيع به آخرت نيز مى توانى پرداخت.

     

     

     برخورد با تفكّر ترك دنيا


    علاء گفت: از برادرم عاصم بن زياد به شما شكايت مى كنم.

    فرمود: چه شد او را؟

    گفت عبايى پوشيده و از دنيا كناره گرفته است.

    امام عليه السّلام فرمود او را بياوريد،

    وقتى آمد به او فرمود:

    اى دشمنك جان خويش! شيطان سرگردانت كرده،

    آيا تو به زن و فرزندانت رحم نمى كنى؟!

    تو مى پندارى كه خداوند نعمت هاى پاكيزه اش را حلال كرده، امّا دوست ندارد تو از آنها استفاده كنى؟!

    تو در برابر خدا كوچك تر از آنى كه اينگونه با تو رفتار كند.

    عاصم گفت:« اى امير مؤمنان، پس چرا تو با اين لباس خشن، و آن غذاى ناگوار به سر مى برى؟»

    امام فرمود:« واى بر تو من همانند تو نيستم، خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده كه خود را با مردم ناتوان همسو كنند، تا فقر و ندارى، تنگدست را به هيجان نياورد، و به طغيان نكشاند.»

    .

    خطبه 209

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ صله رحم و پیوند دوستی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, روش استفاده درست از دنیا, برخورد با تفکر ترک دنیا
     [ 04:02:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی در جریان حکمیّت ...
    علی از زبان علی در جریان حکمیّت

    به هنگام شورش ياران پيرامون حكميّت فرمود:

     

    علی از زبان علی در جریان حکمیّت


    اى مردم!

    همواره كار من با شما به دلخواه من بود تا آن كه جنگ شما را ناتوان كرد.

    به خدا اگر جنگ كسانى را از شما گرفت و جمعى را گذاشت، براى دشمنانتان نيز كوبنده تر بود.

    من ديروز فرمانده و امير شما بودم،

    ولى امروز فرمانم مى دهند،

    ديروز باز دارنده بودم كه امروز مرا باز مى دارند

     شما زنده ماندن را دوست داريد،

    و من نمى توانم شما را به راهى كه دوست نداريد اجبار كنم.

    .

    خطبه 208

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, جریان حکمیت
     [ 03:54:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نگاه امام علی به امام حسن و امام حسین علیهم السلام ...
    نگاه امام علی به امام حسن و امام حسین علیهم السلام

    در يكى از روزهاى نبرد صفّين، امام حسن عليه السّلام را ديد كه به سرعت در لشكر دشمن در حال پيشروى است فرمود:

     

    نگاه امام علی به امام حسن و امام حسین علیهم السلام

     

    اين جوان را نگه داريد، تا پشت مرا نشكند،

    كه دريغم آيد مرگ، حسن و حسين عليهما السّلام را دريابد.

    نكند با مرگ آنها نسل رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از بين برود.

     

    (سيد رضی می گوید: جمله «اين جوان را نگه داريد» در مرتبه والاى سخن و از فصاحت بالايى برخوردار است).

    .

    خطبه 207

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, امام حسن و امام حسین در نگاه امام علی
     [ 03:48:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      طریق برخورد با مسلمان نادان ...
    طریق برخورد با مسلمان نادان

    (در جنگ صفّين شنيد كه ياران او شاميان را دشنام مى دهند فرمود):

     
    من خوش ندارم كه شما دشنام دهنده باشيد،

    اما اگر كردارشان را وصف و حالات آنان را باز گو مى كرديد به سخن راست نزديك تر، و عذر پذيرتر بود.

    خوب بود بجاى دشنام آنان مى گفتيد:

    «خدايا خون ما و آنها را حفظ كن،

    بين ما و آنان اصلاح فرما،

    و آنان را از گمراهى به راه راست هدايت كن،

    تا آنان كه جاهلند، حق را بشناسند،

    و آنان كه با حق مى ستيزند پشيمان شده به حق باز گردند.»

    .

    خطبه 206

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ✔مطلب ندارد
     [ 03:43:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      جواب امام علی به شکایت عدم مشورت قرار دادن طلحه و زبیر ...
    جواب امام علی به شکایت عدم مشورت قرار دادن طلحه و زبیر

    (طلحه و زبير پس از بيعت با امام عليه السّلام اعتراض كردند كه چرا در امور كشور با آنان مشورت نكرده و از آنها كمك نگرفته است.)

     

     

    علی از زبان علی (برخورد قاطعانه با سران ناكثين ؛ طلحه و زبير)


    به اندك چيزى خشمناك شديد،

    و خوبى هاى فراوان را از ياد برديد.

    ممكن است به من خبر دهيد كه كدام حقّى را از شما باز داشته ام

    يا كدام سهم را براى خود برداشته ام.

    و بر شما ستم كردم

    و كدام شكايت حقّى پيش من آورده شده كه ضعف نشان دادم

    و كدام فرمان الهى را آگاه نبوده و راه آن را به اشتباه پيموده ام؟


    به خدا سوگند!

    من به خلافت رغبتى نداشته،

    و به ولايت بر شما علاقه اى نشان نمى دادم،

    و اين شما بوديد كه مرا به آن دعوت كرديد،

    و آن را بر من تحميل كرديد.

    روزى كه خلافت به من رسيد در قرآن نظر افكندم،

    هر دستورى كه داده،

    و هر فرمانى كه فرموده پيروى كردم،

    به راه و رسم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اقتدا كردم.

    پس هيچ نيازى به حكم و رأى شما و ديگران ندارم،

    هنوز چيزى پيش نيامده كه حكم آن را ندانم،

    و نياز به مشورت شما و ديگر برادران مسلمان داشته باشم،

    اگر چنين بود از شما و ديگران روى گردان نبودم.

     

    و امّا اعتراض شما؛

    كه چرا با همه به تساوى رفتار كردم؟

    اين روشى نبود كه به رأى خود، و يا با خواسته دل خود انجام داده باشم،

    بلكه من و شما اين گونه رفتار را از دستور العمل هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آموختيم،

    كه چه حكمى آورد و چگونه آن را اجرا فرمود.

    پس در تقسيمى كه خدا به آن فرمان داد به شما نيازى نداشتم.


    سوگند به خدا!

    نه شما، و نه ديگران را بر من حقّى نيست كه زبان به اعتراض گشايند.

    خداوند قلب هاى شما و ما را به سوى حق هدايت فرمايد،

    و شكيبايى و استقامت را به ما و شما الهام كند.

    (سپس فرمود) خدا رحمت كند آن كس را كه حقّى را بنگرد و يارى كند،

    يا ستمى مشاهده كرده آن را نابود سازد،

    و حق را يارى داده تا به صاحبش باز گردد.

    .

    خطبه 205

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [چهارشنبه 1399-06-12] [ 11:50:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      چگونگی آمادگی برای سفر آخرت ...
    چگونگی آمادگی برای سفر آخرت

    آمادگى برای سفر آخرت


    آماده حركت شويد،

    خدا شما را بيامرزد كه بانگ كوچ را سر داديد.

    وابستگى به زندگى دنيا را كم كنيد،

    و با زاد و توشه نيكو به سوى آخرت باز گرديد،

    كه پيشاپيش شما گردنه اى سخت و دشوار،

    و منزلگاه هايى ترسناك وجود دارد،

    كه بايد در آنجاها فرود آييد، و توقّف كنيد.

     

    یاد مرگ


    آگاه باشيد !

    كه فاصله نگاه هاى مرگ بر شما كوتاه،

    و گويا چنگال هايش را در جان شما فرو برده است.

    كارهاى دشوار دنيا مرگ را از يادتان برده،

    و بلاهاى طاقت فرسا آن را از شما پنهان داشته است،

    پس پيوندهاى خود را با دنيا قطع كنيد،

    و از پرهيزكارى كمك بگيريد.

    .

    خطبه 204

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:40:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مال دنیا، آخرت گرایی، وارثان ...
    مال دنیا، آخرت گرایی، وارثان

    آخرت گرايى


    اى مردم!

    دنيا سراى گذرا و آخرت خانه جاويدان است.

    پس، از گذرگاه خويش براى سر منزل جاودانه توشه برگيريد،

    و پرده هاى خود را در نزد كسى كه بر اسرار شما آگاه است پاره نكنيد.

    پيش از آن كه بدن هاى شما از دنيا خارج گردد، دل هايتان را خارج كنيد،

    شما را در دنيا آزموده اند، و براى غير دنيا آفريده اند.

    كسى كه بميرد، مردم مى گويند «چه باقى گذاشت»،

    امّا فرشتگان مى گويند «چه پيش فرستاد»؟

    خدا پدرانتان را بيامرزد،

    مقدارى از ثروت خود را جلوتر بفرستيد تا در نزد خدا باقى ماند،

    و همه را براى وارثان مگذاريد كه پاسخگويى آن بر شما واجب است.

     .

    خطبه 203

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, روش استفاده درست از دنیا
     [ 11:36:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      درد دل با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به هنگام دفن فاطمه عليها السّلام ...
    درد دل با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به هنگام دفن فاطمه عليها السّلام

    علی از زبان علی (درد دل با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به هنگام دفن فاطمه عليها السّلام). 

     


    سلام بر تو اى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم،

    سلامى از طرف من و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده

    و شتابان به شما رسيده است.

    اى پيامبر خدا!

    صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه عليها السّلام كم شده،

    و توان خويشتندارى ندارم

    امّا براى من كه سختى جدايى تو را ديده،

    و سنگينى مصيبت تو را كشيدم،

    شكيبايى ممكن است.

    اين من بودم كه با دست خود تو را در ميان قبر نهادم،

    و هنگام رحلت، جان گرامى تو ميان سينه و گردنم پرواز كرد.

    «پس همه ما از خداييم و به خدا باز مى گرديم».

    پس امانتى كه به من سپرده بودى برگردانده شد،

    و به صاحبش رسيد،

    از اين پس اندوه من جاودانه،

    و شبهايم، شب زنده دارى است،

    تا آن روز كه خدا خانه زندگى تو را براى من برگزيند.

    به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت

    كه امّت تو چگونه در ستمكارى بر او اجتماع كردند،

    از فاطمه عليها السّلام بپرس،

    و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير،

    كه هنوز روزگارى سپرى نشده،

    و ياد تو فراموش نگشته است.

    سلام من به هر دوى شما،

    سلام وداع كننده اى كه از روى خشنودى يا خسته دلى سلام نمى كند.

    اگر از خدمت تو باز مى گردم از روى خستگى نيست،

    و اگر در كنار قبرت مى نشينم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمى باشد.

    .

    خطبه 202

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, درد دل با پیامبر هنگم دفن خانم فاطمه زهرا
     [ 11:28:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      رابطه امر به معروف و نهی از منکر و عاقبت بخیری ...
    رابطه امر به معروف و نهی از منکر و عاقبت بخیری

    راه روشن حق (جایگاه امر به معروف و نهی از منکر)


    اى مردم!

    در راه راست، از كمى روندگان نهراسيد،

    زيرا اكثريّت مردم بر گرد سفره اى جمع شدند كه سيرى آن كوتاه، و گرسنگى آن طولانى است.

    اى مردم!

    همه افراد جامعه در خشنودى و خشم شريك مى باشند،

    چنانكه شتر ماده ثمود را يك نفر دست و پا بريد،

    امّا عذاب آن تمام قوم ثمود را گرفت،

    زيرا همگى آن را پسنديدند.

    خداوند سبحان مى فرمايد: «ماده شتر را پى كردند و سرانجام پشيمان شدند».

    سرزمين آنان چونان آهن گداخته اى كه در زمين نرم فرو رود، فريادى زد و فرو ريخت.

    اى مردم !

    آن كس كه از راه آشكار برود به آب مى رسد،

    و هر كس از راه راست منحرف شود سرگردان مى ماند.

    .

    خطبه 201

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ امر به معروف و نهی از منکر در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:21:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نیرنگ یا سیاست ...
    نیرنگ یا سیاست

    (اين سخنرانى پس از جنگ صفّين در شهر كوفه در سال 38 هجرى ايراد شد).

     

    علی از زبان علی (حیله معاويه)


    سوگند به خدا!

    معاويه از من سياستمدارتر نيست،

    امّا معاويه حيله گر و جنايتكار است،

    اگر نيرنگ ناپسند نبود من زيرك ترين افراد بودم،

    ولى هر نيرنگى گناه، و هر گناهى نوعى كفر و انكار است،

    روز رستاخيز در دست هر حيله گرى پرچمى است كه با آن شناخته مى شود.

    به خدا سوگند!

    من با فريب كارى غافلگير نمى شوم،

    و با سخت گيرى ناتوان نخواهم شد.

    .

    خطبه 200

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:15:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      عامل نزدیکی مسلمانان به خدا ...
    عامل نزدیکی مسلمانان به خدا

    (اين سخنرانى در آستانه يكى از جنگ ها ايراد شد و همواره يارانش را به آن سفارش مى كرد).

     

    عناصر مهم خودسازی

     


    ره آورد نماز

    مردم (خواندن و اقامه) نماز را بر عهده گيريد، و آن را حفظ كنيد، 

    زياد نماز بخوانيد،
    و با نماز خود را به خدا نزديك كنيد.
    «نماز دستورى است كه در وقت هاى خاص بر مؤمنان واجب گرديده است».

    آيا به پاسخ دوزخيان گوش فرا نمى دهيد،

    آن هنگام كه از آنها پرسيدند: چه چيز شما را به دوزخ كشانده است؟

    گفتند: «ما از نماز گزاران نبوديم».

    همانا نماز، گناهان را چونان برگ هاى پاييزى فرو مى ريزد،

    و غل و زنجير گناهان را از گردن ها مى گشايد،

     

    پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نماز را به چشمه آب گرمى كه بر در سراى مردى جريان داشته باشد، تشبيه كرد،

    اگر روزى پنج بار خود را در آن شستشو دهد، هرگز چرك و آلودگى در بدن او نماند.

    همانا كسانى از مؤمنان حق نماز را شناختند كه زيور دنيا از نماز بازشان ندارد،

    و روشنايى چشمشان يعنى اموال و فرزندان مانع نمازشان نشود.

     

    خداى سبحان مى فرمايد: «مردانى هستند كه تجارت و خريد و فروش، آنان را از ياد خدا، و برپا داشتن نماز، و پرداخت زكات باز نمى دارد».

    رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس از بشارت به بهشت، خود را در نماز خواندن به زحمت مى انداخت،

    زيرا خداوند به او فرمود: «خانواده خويش را به نماز فرمان ده و بر انجام آن شكيبا باش»

    پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پى در پى خانواده خود را به نماز فرمان مى داد، و

    خود نيز در انجام نماز شكيبا بود.

     


     ارزش زكات


    همانا پرداخت زكات و اقامه نماز، عامل نزديك شدن مسلمانان به خداست،

    پس آن كس كه زكات را با رضايت خاطر بپردازد، كفّاره گناهان او مى شود،

    و باز دارنده و نگهدارنده انسان از آتش جهنّم است.

    پس نبايد به آنچه پرداخته با نظر حسرت نگاه كند،

    و براى پرداخت زكات افسوس خورد،

    زيرا آن كس كه زكات را از روى رغبت نپردازد،

    و انتظار بهتر از آنچه را پرداخته داشته باشد،

    به سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نادان است،

    و پاداش او اندك، و عمل او تباه و هميشه پشيمان خواهد بود.

     

     

    مسؤوليّت اداى امانت


    يكى ديگر از وظائف الهى، اداى امانت است،

    آن كس كه امانت ها را نپردازد زيانكار است.

    امانت الهى را بر آسمان هاى بر افراشته،

    و زمين هاى گسترده،

    و كوه هاى به پا داشته، عرضه كردند،

    كه از آنها بلندتر، بزرگ تر، وسيع تر يافت نمى شد، امّا نپذيرفتند.

    اگر بنا بود كه چيزى به خاطر طول و عرض و توانمندى و سربلندى از پذيرفتن امانت سرباز زند آنان بودند،

    امّا از كيفر الهى ترسيدند،

    و از عواقب تحمّل امانت آگاهى داشتند،

    كه ناتوان تر از آنها آگاهى نداشت، و آن انسان است،

    كه خدا فرمود: «همانا انسان ستمكار نادان است».

     

    خداشناسی (دانش الهى)


    همانا بر خداوند سبحان پنهان نيست

    آنچه را كه بندگان در شب و روز انجام مى دهند،

    كه دقيقا بر اعمال آنها آگاه است،

    و با علم خويش بر آنها احاطه دارد.

    اعضاء شما مردم گواه او،

    و اندام شما سپاهيان او،

    روان و جانتان جاسوسان او،

    و خلوت هاى شما بر او آشكار است.

    .

    خطبه 199

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ نماز و روزه در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, زکات, امانت و امانت داری
     [ 11:09:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ماهیت اسلام و قرآن ...
    ماهیت اسلام و قرآن

    خداشناسی ( علم الهی)


    خدا از نعره حيوانات وحشى در كوه‏ها و بيابان‏ها،

    و گناه و معصيت بندگان در خلوتگاه‏ها،

    و آمد و رفت ماهيان در درياهاى ژرف،

    و به هم خوردن آبها بر اثر وزش بادهاى سخت آگاه است.

    و گواهى مى ‏دهم كه حضرت محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) برگزيده خدا،

    سفير وحى، و رسول رحمت اوست.

    پس از ستايش پروردگار، همانا من شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم،

    خدايى كه آفرينش شما را آغاز كرد، و به سوى او باز مى گرديد.

    خدايى كه خواسته هاى شما را بر آورد،

    و بازگشت بسوى او نهايت آرزوى شماست.

    راه راست شما به او پايان مى پذيرد،

    و به هنگام ترس و وحشت، او پناهگاه شماست. 

     

     

    ارزش رعایت تقوی


    همانا تقوا و ترس از خدا؛

    داروى بيمارى هاى دل ها،

    روشنايى قلب ها،

    و درمان دردهاى بدن ها،

    مرهم زخم جان ها،

    پاك كننده پليدى هاى ارواح،

    و روشنايى بخش تاريكى چشم ها،

    و امنيّت در نا آرامى ها،

    و روشن كننده تاريكى هاى شماست. 

    پس اطاعت خدا را پوشش جان، نه پوشش ظاهرى، قرار دهيد،

    و با جان، نه با تن، فرمانبردار باشيد

    تا با اعضا و جوارح بدنتان در هم آميزد،

    و (آن را) بر همه امورتان حاكم گردانيد.

    اطاعت خدا را راه ورود به آب حيات،

    شفيع گرفتن خواسته ها،

    پناهگاه روز اضطراب،

    چراغ روشنگر قبرها،

    آرامش وحشت هاى طولانى دوران برزخ،

    و راه نجات لحظات سخت زندگى، قرار دهيد

    زيرا اطاعت خدا، وسيله نگهدارنده از حوادث هلاك كننده،

    و جايگاه هاى وحشتناك، كه انتظار آن را مى كشيد،

    و حرارت آتش هاى بر افروخته است. 

    پس كسى كه تقوا را انتخاب كند، سختى ها از او دور گردند،

    تلخى ها شيرين و فشار مشكلات و ناراحتى ها برطرف خواهند شد،

    و مشكلات پياپى و خسته كننده، آسان گرديده

    و مجد و بزرگى از دست رفته چون قطرات باران بر او فرو مى بارند،

    رحمت باز داشته حق باز مى گردد،

    و نعمت هاى الهى پس از فرو نشستن به جوشش مى آيند

    و بركات تقليل يافته فزونى گيرند. 

    پس از خدايى بترسيد كه با پند دادن شما را سود فراوان بخشيده،

    و با رسالت پيامبرش شما را نيكو اندرز داده،

    و با نعمت هايش بر شما منّت گذاشته است.

    خود را براى پرستش خدا فروتن داريد،

    و با انجام وظائف الهى، حق فرمانبردارى را به جا آوريد.

     



     ويژگى هاى اسلام 


    همانا اين اسلام، دين خداوندى است كه آن را براى خود برگزيد،

    و با ديده عنايت پروراند،

    و بهترين آفريدگان خود را مخصوص ابلاغ آن قرار داد.

    پايه هاى اسلام را بر محبّت خويش استوار كرد،

    و اديان و مذاهب گذشته را با عزّت آن، خوار كرد،

    و با سر بلند كردن آن، ديگر ملّت ها را بى مقدار كرد،

    و با محترم داشتن آن، دشمنان را خوار گردانيد،

    و با يارى كردن آن دشمنان سر سخت را شكست داد،

    و با نيرومند ساختن آن اركان گمراهى را درهم كوبيد،

    و تشنگان را از چشمه زلال آن سيراب كرد،

    و آبگيره هاى اسلام را پر آب كرد. 

    خداوند اسلام را به گونه اى استحكام بخشيد كه پيوندهايش نگسلد،

    و حلقه هايش از هم جدا نشود،

    و ستون هايش خراب نگردد،

    در پايه هايش زوال راه نيابد،

    درخت وجودش از ريشه كنده نشود،

    زمانش پايان نگيرد،

    قوانينش كهنگى نپذيرد،

    شاخه هايش قطع نگردد،

    راه هايش تنگ و خراب نشود،

    و پيمودن راهش دشوار نباشد،

    تيرگى در روشنايى آن داخل نشود،

    و راه راست آن كجى نيابد،

    ستونهايش خم نشود،

    و گذرگاهش بدون دشوارى پيمودنى باشد،

    در چراغ اسلام خاموشى، و در شيرينى آن تلخى راه نيابد. 

    اسلام ستون هاى استوارى است كه خداوند (پايه هاى) آن را در دل حق برقرار،

    و اساس و پايه آن را ثابت كرد،

    اسلام چشمه سارى است كه آب آن در فوران،

    چراغى است كه شعله هاى آن فروزان،

    و نشانه هميشه استوارى است كه روندگان راه حق با آن هدايت شوند،

    پرچمى است كه براى راهنمايى پويندگان راه خدا نصب گرديده،

    و آبشخورى است كه وارد شوندگان آن سيراب مى شوند. 

    خداوند نهايت خشنودى خود را در اسلام قرار داده،

    و بزرگ ترين ستون هاى دينش،

    و بلندترين قلّه اطاعت او در اسلام جاى گرفته است،

    اسلام در پيشگاه خداوند، داراى ستون هايى مطمئن،

    بنايى بلند،

    راهنمايى هميشه روشن،

    شعله اى روشنى بخش،

    برهانى نيرومند،

    و نشانه اى بلند پايه است،

    كه در افتادن با آن ممكن نيست.

     

    پس اسلام را بزرگ بشماريد،

    از آن پيروى كنيد،

    حق آن را اداء نماييد،

    و در جايگاه شايسته خويش قرار دهيد.

     

     سختى هاى دوران جاهليّت 


    سپس خداوند سبحان حضرت محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را هنگامى مبعوث فرمود كه دنيا به مراحل پايانى رسيده،

    نشانه هاى آخرت نزديك،

    و رونق آن به تاريكى گراييده

    و اهل خود را به پاداشته،

    جاى آن ناهموار،

    آماده نيستى و نابودى،

    زمانش در شرف پايان،

    و نشانه هاى نابودى آن آشكار،

    موجودات در آستانه مرگ،

    حلقه زندگى آن شكسته،

    و اسباب حيات در هم ريخته،

    پرچمهاى دنيا پوسيده،

    و پرده هايش دريده،

    و عمرها به كوتاهى رسيده بود. 

    در اين هنگام خداوند پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را ابلاغ كننده رسالت،

    افتخار آفرين امّت،

    چونان باران بهارى براى تشنگان حقيقت آن روزگاران،

    مايه سربلندى مسلمانان، و عزّت و شرافت يارانش قرار داد.

     


     ارزش ها و ويژگى هاى قرآن 


    سپس قرآن را بر او نازل فرمود.

    قرآن نورى است كه خاموشى ندارد،

    چراغى است كه درخشندگى آن زوال نپذيرد،

    دريايى است كه ژرفاى آن درك نشود،

    راهى است كه رونده آن گمراه نگردد،

    شعله اى است كه نور آن تاريك نشود،

    جدا كننده حق و باطلى است كه درخشش برهانش خاموش نگردد،

    بنايى است كه ستون هاى آن خراب نشود،

    شفا دهنده اى است كه بيمارى هاى وحشت انگيز را بزدايد،

    قدرتى است كه ياورانش شكست ندارند،

    و حقّى است كه يارى كنندگانش مغلوب نشوند. 

     

    قرآن، معدن ايمان و اصل آن است،

    چشمه هاى دانش و درياهاى علوم است،

    سرچشمه عدالت، و نهر جارى دل است،

    پايه هاى اسلام و ستون هاى محكم آن است،

    نهرهاى جارى زلال حقيقت، و سرزمين هاى آن است. 

    دريايى است كه تشنگان آن، آبش را تمام نتوانند كشيد،

    و چشمه اى است كه آبش كمى ندارد،

    محل برداشت آبى است كه هرچه از آن برگيرند كاهش نمى يابد،

    منزلى است كه مسافران راه آن را فراموش نخواهند كرد،

    و نشانه هايى است كه روندگان از آن غفلت نمى كنند،

    كوهسار زيبايى است كه از آن نمى گذرند. 
     

    خدا قرآن را فرو نشاننده عطش علمى دانشمندان،

    و باران بهارى براى قلب فقيهان،

    و راه گسترده و وسيع براى صالحان قرار داده است.

    قرآن دارويى است كه با آن بيمارى وجود ندارد،

    نورى است كه با آن تاريكى يافت نمى شود،

    ريسمانى است كه رشته هاى آن محكم،

    پناهگاهى است كه قلّه آن بلند،

    و توان و قدرتى است براى آن كه قرآن را برگزيند،

    محل امنى است براى هر كس كه وارد آن شود،

    راهنمايى است تا از او پيروى كند،

    وسيله انجام وظيفه است براى آن كه قرآن را راه و رسم خود قرار دهد،

    برهانى است بر آن كس كه با آن سخن بگويد،

    عامل پيروزى است براى آن كس كه با آن استدلال كند،

    نجات دهنده است براى آن كس كه حافظ آن باشد و به آن عمل كند،

    و راهبر آن كه آن را به كار گيرد،

    و نشانه هدايت است براى آن كس كه در او بنگرد،

    سپر نگهدارنده است براى آن كس كه با آن خود را بپوشاند،

    و دانش كسى است كه آن را به خاطر بسپارد،

    و حديث كسى است كه از آن روايت كند،

    و فرمان كسى است كه با آن قضاوت كند.

    .

    خطبه 198

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت
     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀عصر جاهلیت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, ماهیت اسلام و امت اسلامی
    [سه شنبه 1399-06-11] [ 12:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی ...
    لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی

    علی از زبان علی


    اصحاب و ياران حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه حافظان اسرار او مى باشند،

    مى دانند كه من حتى براى يك لحظه هم مخالف فرمان خدا و رسول او نبودم،

    بلكه با جان خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را يارى كردم.

    در جاهايى كه شجاعان قدم هايشان مى لرزيد، و فرار مى كردند،

    آن دليرى و مردانگى را خدا به من عطا فرمود.

     

     

    لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی


    رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حالى كه سرش بر روى سينه ام بود قبض روح گرديد،

    و جان او در كف من روان شد

    آن را بر چهره خويش كشيدم.

    متصدّى غسل پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من بودم،

    و فرشتگان مرا يارى مى كردند،

    گويا در و ديوار خانه فرياد مى زد.

    گروهى از فرشتگان فرود مى آمدند

    و گروهى ديگر به آسمان پرواز مى كردند.

    گوش من از صداى آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز مى خواندند، پر بود،

    تا آنگاه كه او را در حجره اش دفن كرديم.

    چه كسى با آن حضرت در زندگى و لحظات مرگ از من سزاوارتر است؟

    پس مردم با دل بينا حركت كنيد،

    و نيّت خويش را در جهاد با دشمن راست بداريد.

    سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست،

    من بر جادّه حق مى روم،

    و دشمنان من بر پرتگاه باطلند،

    مى گويم آنچه را مى شنويد،

    و براى خود و شما از خدا طلب آمرزش دارم.

    .

    خطبه 197

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, لحظه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
     [ 11:51:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      حقیقت دنیا ...
    حقیقت دنیا

    پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام علی

     

    خداوند هنگامى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را مبعوث فرمود كه؛

    نه نشانه اى از دين الهى بر پا،

    و نه چراغ هدايتى روشن،

    و نه راه حقّى آشكار بود.

     

     

    حقیقت دنیا پرستی

     

    اى بندگان خدا!

    شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم،

    و از دنياپرستى شما را مى ترسانم،

    زيرا دنيا خانه اى ناپايدار و جايگاه سختى و مشكلات است.

    ساكنان دنيا در حال كوچ كردن،

    و اقامت گزيدگانش به جدايى محكومند.

    مردم را چونان كشتى طوفان زده در دل درياها مى لرزاند،

    برخى از آنان در دل آب مرده،

    و برخى ديگر بر روى امواج جان سالم به در برده،

    و بادها با وزيدن آنها را به اين سو و آن سو مى كشاند،

    و هر جا كه خواهد مى برد.

    پس آن را كه در آب مى ميرد نمى توان گرفت،

    و آن كه رها شده نيز به سوى مرگ مى رود.


    اى بندگان خدا!

    هم اكنون عمل كنيد، كه زبانها آزاد، و بدن ها سالم، و اعضاء و جوارح آماده اند،

    و راه بازگشت فراهم، و فرصت زياد است،

    پيش از آن كه وقت از دست برود، و مرگ فرا رسد،

    پس فرارسيدن مرگ را حتمى بشماريد، و در انتظار آمدنش به سر نبريد.

    .

    خطبه 196

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:45:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      وصف لحظه شروع قیامت ...
    وصف لحظه شروع قیامت

    خداشناسی


    ستايش خداوندى را سزاست كه نشانه هاى قدرت و بزرگى و عظمت خود را چنان آشكار كرد كه؛

    ديده ها را از شگفتى قدرتش به حيرت آورده،

    و انديشه هاى بلند را از شناخت ماهيّت صفاتش باز داشته است.

    و گواهى مى دهم كه جز خداى يكتا خدايى نيست،

    شهادتى بر خاسته از ايمان و يقين و اخلاص و اقرار درست.

     

     

    پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام علی


    و گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست،

    خدا پيامبرش را هنگامى فرستاد كه نشانه هاى هدايت از ياد رفته،

    و راه هاى دين ويران شده بود.

    او حق را آشكار، و مردم را نصيحت فرمود،

    همه را به رستگارى هدايت، و به ميانه روى فرمان داد «درود خدا بر او و خاندانش باد».

     

     

    خداشناسی

     

    و بدانيد اى بندگان خدا كه؛

    خداوند شما را بيهوده نيافريد، و بى سرپرست رها نكرد.

    از ميزان نعمتش بر شما آگاه، و اندازه نيكى هاى خود بر شما را مى داند.

    از خدا درخواست پيروزى و رستگارى كنيد،

    از او بخواهيد و عطاى او را درخواست كنيد،

    كه ميان او و شما پرده و مانعى نيست،

    و درى بروى شما بسته نمى گردد.

    خدا در همه جا، و در هر لحظه، و هر زمان، با انسان و پريان است.

    عطاى فراوان از دارايى او نمى كاهد،

    و بخشيدن در گنج او كاستى نياورد،

    و درخواست كنندگان، سرمايه او را به پايان نرسانند،

    و عطا شدگان، سرمايه او را پايان نمى دهند،

    و كسى مانع احسان به ديگرى نخواهد بود،

    و آوازى، او را از آواز ديگر باز ندارد،

    و بخشش او مانع گرفتن نعمت ديگرى نيست،

    و خشم گرفتن او مانع رحمت نمى باشد،

    و رحمتش او را از عذاب غافل نمى سازد،

    پنهان بودنش مانع آشكار بودنش نيست،

    و آشكار شدنش او را از پنهان ماندن باز نمى دارد.

    نزديك و دور است،

    بلند مرتبه و نزديك است،

    آشكار پنهان، و پنهان آشكار است،

    جزا دهنده همگان است و خود جزا داده نمى شود.

    پديده ها را با فكر و انديشه نيافريده،

    و از آنان براى خستگى و زحمات كمكى نخواسته است.

     

     

    تقوی


    اى بندگان خدا!

    شما را به پرهيزكارى سفارش مى كنم،

    كه عامل كنترل و مايه استوارى شماست،

    پس به رشته هاى تقوا چنگ زنيد،

    و به حقيقت هاى آن پناه آوريد،

    تا شما را به سر منزل آرامش، و جايگاههاى وسيع، و پناهگاه هاى محكم و منزلگاه هاى پر عزّت برساند،

     

    معاد

    در روزى كه چشم ها خيره مى شود،

    و همه جا در نظر انسان تاريك،

    و گلّه هاى شتر و مال و اموال فراوان فراموش مى گردد.

    زيرا به هنگام قيامت (به گونه اى) در صور اسرافيل مى دمند كه قلب ها از كار مى افتد،

    زبان ها باز مى ايستد،

    كوه هاى بلند و سنگ هاى محكم فرو مى ريزد،

    و قسمت هاى سخت آن نرم چون سرابى مى ماند،

    كوهستان ها با زمين هموار مى گردد چنان كه نه پستى و نه بلندى موجود است،

    پس در آن هنگام نه شفاعت كننده اى است كه شفاعت كند،

    و نه دوستى كه نفع رساند،

    و نه پوزش خواستن سودى دارد.

    .

    خطبه 195

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ معاد و نشانه های قیامت در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:38:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      وصف منافقان ...
    وصف منافقان

     

    دعای امام علی

     

    خدا را بر توفيقى كه بر اطاعتش داده، و ما را از نافرمانى باز داشته، ستايش مى كنيم،

    و از او مى خواهيم كه نعمتش را كامل، و دست ما را به ريسمان محكمش متّصل گرداند.

     

    پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام علی


    و شهادت مى دهيم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله بنده و فرستاده اوست،

    كه در راه رضايت حق در كام هر گونه سختى و ناراحتى فرو رفت،

    و جام مشكلات و ناگواريها را سر كشيد.

    روزگارى خويشاوندان او به دو رويى و دشمنى پرداختند،

    و بيگانگان در كينه توزى و دشمنى با او متّحد شدند.

    اعراب براى نبرد با پيامبر عنان گسيخته،

    و با تازيانه بر مركب ها نواخته

    و از هر سو گرد مى آمدند،

    و از دورترين سرزمين، و فراموش شده ترين نقطه ها، دشمنى خود را بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرود آوردند.

     

     سيماى منافقان


    اى بندگان خدا!

    شما را به ترس از خدا سفارش مى كنم،

    و شما را از منافقان مى ترسانم،

    زيرا آنها گمراه و گمراه كننده اند،

    خطاكار و به خطاكارى تشويق كننده اند،

    به رنگ هاى گوناگون ظاهر مى شوند،

    از ترفندهاى گوناگون استفاده مى كنند.

    براى شكستن شما از هر پناهگاهى استفاده مى كنند،

    و در هر كمينگاهى به شكار شما مى نشينند،

    قلب هايشان بيمار، و ظاهرشان آراسته است،

    در پنهانى راه مى روند، و از بيراهه ها حركت مى كنند.

    وصفشان دارو، و گفتارشان درمان امّا كردارشان دردى است بى درمان،

    بر رفاه و آسايش مردم حسد مى ورزند،

    و بر بلاء و گرفتارى مردم مى افزايند،

    و اميدواران را نا اميد مى كنند.

    آنها در هر راهى كشته اى، و در هر دلى راهى، و بر هر اندوهى اشكها مى ريزند،

    مدح و ستايش را به يكديگر قرض مى دهند، و انتظار پاداش مى كشند،

    اگر چيزى را بخواهند اصرار مى كنند

    و اگر ملامت شوند، پرده درى مى كنند،

    و اگر داورى كنند اسراف مى ورزند.

    آنها برابر هر حقّى باطلى،

    و برابر هر دليلى شبهه اى،

    و براى هر زنده اى قاتلى،

    و براى هر درى كليدى،

    و براى هر شبى چراغى تهيّه كرده اند.

    با اظهار يأس مى خواهند به مطامع خويش برسند، و بازار خود را گرم سازند، و كالاى خود را بفروشند،

    سخن مى گويند اما به اشتباه و ترديد مى اندازند،

    وصف مى كنند امّا فريب مى دهند.

    در آغاز، راه را آسان و سپس در تنگناها به بن بست مى كشانند،

    آنها ياوران شيطان و زبانه هاى آتش جهنّم مى باشند: «آنان پيروان شيطانند، و بدانيد كه پيروان شيطان زيانكارانند»

    .

    خطبه 194

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

     

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ✔مطلب ندارد, منافقین
     [ 11:27:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      خطبه همّام ...
    خطبه همّام

    (گفته شد يكى از ياران پرهيزكار امام عليه السّلام به نام همّام گفت: اى امير مؤمنان پرهيزكاران را براى من آنچنان وصف كن كه گويا آنان را با چشم مى نگرم.

    امام عليه السّلام در پاسخ او درنگى كرد و فرمود «اى همّام از خدا بترس و نيكوكار باش كه خداوند با پرهيزكاران و نيكوكاران است».

    امّا همّام دست بردار نبود و اصرار ورزيد، تا آن كه امام عليه السّلام تصميم گرفت صفات پرهيزكاران را بيان فرمايد. پس خدا را سپاس و ثنا گفت، و بر پيامبرش درود فرستاد، و فرمود):

     

    خداشناسی

     

    پس از ستايش پروردگار،

    همانا خداوند سبحان پديده ها را در حالى آفريد كه از اطاعتشان بى نياز،

    و از نافرمانى آنان در امان بود،

    زيرا نه معصيت گناهكاران به خدا زيانى مى رساند

    و نه اطاعت مؤمنان براى او سودى دارد،

    روزى بندگان را تقسيم، و هر كدام را در جايگاه خويش قرار داد.



     سيماى پرهيزكاران


    امّا پرهيزكاران!

    در دنيا داراى فضيلت هاى برترند،

    سخنانشان راست،

    پوشش آنان ميانه روى،

    و راه رفتنشان با تواضع و فروتنى است،

    چشمان خود را بر آنچه خدا حرام كرده مى پوشانند،

    و گوش هاى خود را وقف دانش سودمند كرده اند. 

    و در روزگار سختى و گشايش، حالشان يكسان است.

    و اگر نبود مرگى كه خدا بر آنان مقدّر فرموده، روح آنان حتى به اندازه بر هم زدن چشم، در بدن ها قرار نمى گرفت،

    از شوق ديدار بهشت، و از ترس عذاب جهنّم. 


    خدا در جانشان بزرگ و ديگران كوچك مقدارند،

    بهشت براى آنان چنان است كه گويى آن را ديده و در نعمت هاى آن به سر مى برند،

    و جهنّم را چنان باور دارند كه گويى آن را ديده و در عذابش گرفتارند. 

    دل هاى پرهيزكاران اندوهگين،

    و مردم از آزارشان در أمان،

    تن هايشان لاغر،

    و درخواست هايشان اندك،

    و نفسشان عفيف

    و دامنشان پاك است. 

    در روزگار كوتاه دنيا صبر كرده تا آسايش جاودانه قيامت را به دست آورند:

    تجارتى پر سود كه پروردگارشان فراهم فرموده،

    دنيا مى خواست آنها را بفريبد امّا عزم دنيا نكردند،

    مى خواست آنها را اسير خود گرداند كه با فدا كردن جان، خود را آزاد ساختند.

     

     شب پرهيزكاران 


    پرهيزكاران در شب بر پا ايستاده مشغول نمازند،

    قرآن را جزء جزء و با تفكّر و انديشه مى خوانند،

    با قرآن جان خود را محزون و داروى درد خود را مى يابند.

    وقتى به آيه اى برسند كه تشويقى در آن است، با شوق و طمع بهشت به آن روى آورند،

    و با جان پر شوق در آن خيره شوند،

    و گمان مى برند كه نعمت هاى بهشت برابر ديدگانشان قرار دارد،

    و هر گاه به آيه اى مى رسند كه ترس از خدا در آن باشد، گوش دل به آن مى سپارند،

    و گويا صداى بر هم خوردن شعله هاى آتش، در گوششان طنين افكن است،

    پس قامت به شكل ركوع خم كرده،

    پيشانى و دست و پا بر خاك ماليده،

    و از خدا آزادى خود را از آتش جهنّم مى طلبند.



     روز پرهيزكاران 


    پرهيزكاران در روز، دانشمندانى بردبار،

    و نيكوكارانى با تقوا هستند

    كه ترس الهى آنان را چونان تير تراشيده لاغر كرده است،

    كسى كه به آنها مى نگرد مى پندارد كه بيمارند امّا آنان را بيمارى نيست،

    و مى گويد، مردم در اشتباهند

    در صورتى كه آشفتگى ظاهرشان، نشان از امرى بزرگ است. 

    از اعمال اندك خود خشنود نيستند،

    و اعمال زياد خود را بسيار نمى شمارند.

    نفس خود را متّهم مى كنند،

    و از كردار خود ترسناكند. 

    هرگاه يكى از آنان را بستايند، از آنچه در تعريف او گفته شد در هراس افتاده مى گويد: «من خود را از ديگران بهتر مى شناسم و خداى من، مرا بهتر از من مى شناسد، بار خدايا، مرا بر آنچه مى گويند محاكمه نفرما، و بهتر از آن قرارم ده كه مى گويند، و گناهانى كه نمى دانند بيامرز».

     نشانه هاى پرهيزكاران 


    و از نشانه هاى يكى از پرهيزكاران اين است كه او را اينگونه مى بينى:

    در ديندارى نيرومند، نرمخو و دور انديش است،

    داراى ايمانى پر از يقين،

    حريص در كسب دانش،

    با داشتن علم بردبار.

    در توانگرى ميانه رو،

    در عبادت فروتن،

    در تهيدستى آراسته،

    در سختى ها بردبار،

    در جستجوى كسب حلال،

    در راه هدايت شادمان

    و پرهيز كننده از طمع ورزى، مى باشد. 

    اعمال نيكو انجام مى دهد و ترسان است،

    روز را به شب مى رساند با سپاسگزارى،

    و شب را به روز مى آورد با ياد خدا،

    شب مى خوابد اما ترسان،

    و بر مى خيزد شادمان،

    ترس براى اينكه دچار غفلت نشود،

    و شادمانى براى فضل و رحمتى كه به او رسيده است. 

    اگر نفس او در آنچه دشوار است فرمان نبرد، از آنچه دوست دارد محرومش مى كند.

    روشنى چشم پرهيزكار در چيزى قرار دارد كه جاودانه است،

    و آن را ترك مى كند كه پايدار نيست،

    بردبارى را با علم، و سخن را با عمل، در مى آميزد. 

    پرهيزكار را مى بينى كه:

    آرزويش نزديك،

    لغزش هايش اندك،

    قلبش فروتن،

    نفسش قانع،

    خوراكش كم،

    كارش آسان،

    دينش حفظ شده،

    شهوتش در حرام مرده

    و خشمش فرو خورده است.

    مردم به خيرش اميدوار،

    و از آزارش در امانند. 

    اگر در جمع بى خبران باشد نامش در گروه ياد آوران خدا ثبت مى گردد،

    و اگر در ياد آوران باشد نامش در گروه بى خبران نوشته نمى شود.

    ستمكار خود را عفو مى كند،

    به آن كه محرومش ساخته مى بخشد،

    به آن كس كه با او بريده مى پيوندد،

    از سخن زشت دور،

    و گفتارش نرم،

    بدى هاى او پنهان،

    و كار نيكش آشكار است

     نيكى هاى او به همه رسيده،

    آزار او به كسى نمى رسد. 

    در سختى ها آرام،

    و در ناگواريها بردبار

    و در خوشى ها سپاسگزار است.

    به آن كه دشمن دارد ستم نكند،

    و نسبت به آن كه دوست دارد به گناه آلوده نشود. 

    پيش از آن كه بر ضد او گواهى دهند به حق اعتراف مى كند،

    و آنچه را به او سپرده اند ضايع نمى سازد،

    و آنچه را به او تذكّر دادند فراموش نمى كند.

    مردم را با لقب هاى زشت نمى خواند،

    همسايگان را آزار نمى رساند،

    در مصيبت هاى ديگران شاد نمى شود.

    و در كار ناروا دخالت نمى كند،

    و از محدوده حق خارج نمى شود.

    اگر خاموش است سكوت او اندوهگينش نمى كند،

    و اگر بخندد آواز خنده او بلند نمى شود،

    و اگر به او ستمى روا دارند صبر مى كند تا خدا انتقام او را بگيرد.

    نفس او از دستش در زحمت، ولى مردم در آسايشند.

    براى قيامت خود را به زحمت مى افكند،

    ولى مردم را به رفاه و آسايش مى رساند. 

    دورى او از برخى مردم، از روى زهد و پارسايى،

    و نزديك شدنش با بعضى ديگر از روى مهربانى و نرمى است.

    دورى او از تكبّر و خود پسندى، و نزديكى او از روى حيله و نيرنگ نيست.

    (سخن امام كه به اينجا رسيد، ناگهان همّام ناله اى زد و جان داد. امام عليه السّلام فرمود) سوگند به خدا من از اين پيش آمد بر همّام مى ترسيدم.

    سپس گفت: آيا پندهاى رسا با آنان كه پذيرنده آنند چنين مى كند؟

    شخصى رسيد و گفت: چرا با تو چنين نكرد؟

    امام عليه السّلام پاسخ داد: واى بر تو، هر أجلى وقت معيّنى دارد كه از آن پيش نيفتد و سبب مشخّصى دارد كه از آن تجاوز نكند.

    آرام باش و ديگر چنين سخنانى مگو، كه شيطان آن را بر زبانت رانده است.)

    .

    خطبه 193

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خطبه همّام
    [دوشنبه 1399-06-10] [ 12:46:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      راه نفوذ شیطان در انسان ...
    راه نفوذ شیطان در انسان

    خداشناسی


    ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزّت و بزرگى پوشيد،

    و آن دو را براى خود انتخاب، و از ديگر پديده ها باز داشت.

    آن دو را مرز ميان خود و ديگران قرار داد،

    و آن دو را براى بزرگى و عظمت خويش برگزيد،

     

    فرشتگان و شیطان

     

    و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوى عزّت و بزرگى با خدا به ستيزه برخيزد،

    از اين رو فرشتگان مقرّب خود را آزمود، و فروتنان را از گردنكشان جدا فرمود. 

    با آن كه از آنچه در دل هاست، و از اسرار نهان آگاه است،

    به فرشتگان فرمود: «من بشرى را از گل و خاك مى آفرينم، آنگاه كه آفرينش او به اتمام رسيد،

    و روح در او دميدم، براى او سجده كنيد، فرشتگان همه سجده كردند مگر ابليس» كه حسادت او را فرا گرفت. 

     

    تکبر 


    شيطان بر آدم عليه السّلام به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت،

    و با تكيه به اصل خود كه از آتش است دچار تعصّب و غرور شد.

    پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصّب ها و سر سلسله متكبّران است،

    كه اساس عصبيّت را بنا نهاد، و بر لباس كبريايى و عظمت با خدا در افتاد،

    لباس بزرگى را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد.

    آيا نمى نگريد كه خدا به خاطر خود بزرگ بينى، او را كوچك ساخت

    و به جهت بلند پروازى او را پست و خوار گردانيد

    پس او را در دنيا طرد شده، و آتش جهنّم را در قيامت براى او مهيّا فرمود.

     


     فلسفه آزمايش ها، درمان تكبّر 

     

    خداوند اگر اراده مى كرد، آدم عليه السّلام را از نورى كه چشم ها را خيره كند،

    و زيباييش عقلها را مبهوت سازد،

    و عطر و پاكيزگى اش حس بويايى را تسخير كند مى آفريد،

    كه اگر چنين مى كرد، گردن ها در برابر آدم فروتنى مى كردند،

    و آزمايش فرشتگان براى سجده آدم عليه السّلام آسان بود،

    امّا خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مى كند،

    تا بد و خوب تميز داده شود،

    و تكبّر و خودپسندى را از آنها بزدايد،

    و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. 

    پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد،

    زيرا اعمال فراوان و كوشش هاى مداوم او را با تكبّر از بين برد.

    او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص مى باشد از سال هاى دنيا يا آخرت است،

    امّا با ساعتى تكبّر همه را نابود كرد.

    چگونه ممكن است پس از ابليس، فرد ديگرى همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند؟

    نه، هرگز

    خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت نمى كند كه براى همان عمل فرشته اى را محروم سازد.

    فرمان خدا در آسمان و زمين يكسان است،

    و بين خدا و خلق، دوستى خاصّى وجود ندارد كه به خاطر آن، حرامى را كه بر جهانيان ابلاغ فرموده حلال بدارد.

     

     هشدار از دشمنى هاى شيطان 


    اى بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد،

    مبادا شما را به بيمارى خود مبتلا سازد،

    و با نداى خود شما را به حركت در آورد،

    و با لشكرهاى پياده و سواره خود بر شما بتازد.


    به جانم سوگند!

    شيطان تير خطرناكى براى شكار شما بر چلّه كمان گذارده،

    و تا حد توان كشيده،

    و از نزديك ترين مكان شما را هدف قرار داده است،

    و خطاب به خدا گفته: «پروردگارا به سبب آن كه مرا دور كردى، دنيا را در چشمهايشان جلوه مى دهم، و همه را گمراه خواهم كرد»

    امّا تيرى در تاريكى ها، و سنگى بدون نشانه روى رها ساخت،

    گرچه فرزندان خودپسندى،

    و برادران تعصّب و خود خواهى،

    و سواران مركب جهالت و خود پرستى، او را تصديق كردند.

    افراد سركش شما تسليم شيطان شدند،

    و طمع ورزى او  در شما كارگر افتاد،

    و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد،

    و حكومت شيطان بر شما استوار شد،

    و با لشكر خويش به شما يورش برد،

    و شما را به ذلّت سقوط كشانيد،

    و شما را به مرز كشتار و خونريزى كشاند،

    و شما را با فروكردن نيزه در چشم ها، بريدن گلوها، كوبيدن مغزها پايمال كرد،

    تا شما را به سوى آتشى بكشاند كه از پيش مهيّا گرديد. 


    پس شيطان بزرگ ترين مانع براى ديندارى،

    و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد براى دنياى شماست.

    شيطان از كسانى كه دشمن سر سخت شما هستند

    و براى در هم شكستنشان كمر بسته ايد خطرناك تر است. 

     

    مردم!

    آتش خشم خود را بر ضد شيطان به كار گيريد،

    و ارتباط خود را با او قطع كنيد.


    به خدا سوگند!

    شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت،

    و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عيب گرفت،

    و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد،

    و با لشكر پياده راه شما را بست،

    كه هر كجا شما را بيابند شكار مى كنند،

    و دست و پاى شما را قطع مى كنند،

    نه مى توانيد با حيله و نقشه آنها را بپراكنيد،

    و نه با سوگندها قادريد از سر راهتان دور كنيد.

    زيرا كمين گاه شيطان ذلّت آور، تنگ و تاريك، مرگ آور، و جولانگاه بلا و سختى هاست.

     


    درمان کبر و خودپرستی

    پس شراره هاى تعصّب و كينه هاى جاهلى را در قلب خود خاموش سازيد،

    كه تكبّر و خود پرستى در دل مسلمان از آفت هاى شيطان، غرورها، و كشش ها و وسوسه هاى اوست.

    تاج تواضع و فروتنى را بر سر نهيد،

    و تكبر و خود پسندى را زير پا بگذاريد،

    و حلقه هاى زنجير خود بزرگ بينى را از گردن باز كنيد،

    و تواضع و فروتنى را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد،

    زيرا شيطان از هر گروهى لشكريان و يارانى سواره و پياده دارد. 

    و شما همانا قابيل نباشيد كه بر برادرش تكبّر كرد،

    خدا او را برترى نداد،

    خويشتن را بزرگ مى پنداشت،

    و حسادت او را به دشمنى واداشت،

    تعصّب آتش كينه در دلش شعله ور كرد، و

    شيطان باد كبر و غرور در دماغش دميد،

    و سر انجام پشيمان شد،

    و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او نهاد. 


    آگاه باشيد!

    در سركشى و ستم زياده روى كرديد،

    و در زمين در دشمنى با خداوند فساد به راه انداختيد،

    و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. 

    خدا را خدا را از تكبّر و خودپسندى،

    و از تفاخر جاهلى بر حذر باشيد،

    كه جايگاه بغض و كينه و رشد وسوسه هاى شيطانى است،

    كه ملّتهاى گذشته، و امّتهاى پيشين را فريب داده است،

    تا آنجا كه در تاريكى هاى جهالت فرو رفتند،

    و در پرتگاه هلاكت سقوط كردند،

    و به آسانى به همان جايى كه شيطان مى خواست كشانده شدند.

    كبر و خود پسندى چيزى است كه قلب هاى متكبّران را همانند كرده

    تا قرن ها به تضاد و خونريزى گذراندند،

    و سينه ها از كينه ها تنگى گرفت.


    آگاه باشيد!

    زنهار زنهار از پيروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان،

    آنان كه به اصل و حسب خود مى نازند،

    و خود را بالاتر از آنچه كه هستند مى پندارند،

    و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مى دهند،

    و نعمت هاى گسترده خدا را انكار مى كنند،

    تا با خواسته هاى پروردگارى مبارزه كنند،

    و نعمت هاى او را ناديده انگارند.

    آنان شالوده تعصّب جاهلى، و ستون هاى فتنه،

    و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت هستند. پس، از خدا پروا كنيد،

    و با نعمت هاى خدادادى درگير نشويد،

    و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد،

    و از فرومايگان اطاعت نكنيد،

    آنان كه تيرگى شان را با صفاى خود نوشيديد،

    و بيمارى شان را با سلامت خود درهم آميخته ايد،

    و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كرده ايد،

    در حالى كه آنان ريشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند.

    شيطان آنها را براى گمراه كردن مردم، مركب هاى رام قرار داد،

    و از آنان لشكرى براى هجوم به مردم ساخت،

    و براى دزديدن عقل هاى شما آنان را سخنگوى خود برگزيد،

    كه شما را هدف تيرهاى خويش، و پايمال قدم هاى خود، و دستاويز وسوسه هاى خود گردانيد.

     


     ضرورت عبرت از گذشتگان متکبر 


    مردم از آنچه كه بر ملّت هاى متكبّر گذشته،

    از كيفرها و عقوبت ها و سختگيرى ها، و ذلّت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد،

    و از قبرها و خاكى كه بر آنچه ره نهادند،

    و زمين هايى كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد،

    و از آثار زشتى كه كبر و غرور در دل ها مى گذارد به خدا پناه ببريد،

    همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه مى بريد. 

    اگر خدا تكبّر ورزيدن را اجازه مى فرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان عليهم السلام اجازه مى داد،

    در صورتى كه خداى سبحان تكبّر و خودپسندى را نسبت به آنان ناپسند،

    و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد،

    كه چهره بر زمين مى گذارند

    و صورت ها بر خاك مى مالند،

    و در برابر مؤمنان فروتنى مى كنند،

    و خود از قشر مستضعف جامعه مى باشند

    كه خدا آنها را با گرسنگى آزمود،

    و به سختى و بلا گرفتارشان كرد،

    و با ترس و بيم امتحانشان فرمود،

    و با مشكلات فراوان، خالصشان گردانيد. 

    پس مال و فرزند را دليل خشنودى يا خشم خدا ندانيد،

    كه نشانه ناآگاهى به موارد آزمايش، و امتحان در بى نيازى و قدرت است،

    زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا گمان مى كنند مال و فرزندانى كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكى ها را براى آنان فراهم مى كنيم نه آنان آگاهى ندارند».

     

     فلسفه آزمايش ها 


    پس همانا خداوند سبحان بندگان متكبّر را با دوستان خود كه در چشم آنها ناتوانند مى آزمايد.

    وقتى كه موسى بن عمران و برادرش هارون عليهما السّلام بر فرعون وارد شدند،

    و جامه هاى پشمين بتن، و چوب دستى در دست داشتند،

    و با فرعون شرط كردند كه اگر تسليم پروردگار شود، حكومت و ملكش جاودانه بماند و عزّتش برقرار باشد،

    فرعون گفت: «آيا از اين دو نفر تعجّب نمى كنيد كه دوام عزّت و جاودانگى حكومتم را به خواسته هاى خود ربط مى دهند در حالى كه در فقر و بيچارگى به سر مى برند اگر چنين است چرا دستبندهاى طلا به همراه ندارند».

    اين سخن را فرعون براى بزرگ شمردن طلا و تحقير پوشش لباسى از پشم گفت.

     

    انبیاء الهی و آزمایش های خداوند


    در حالى كه اگر خداى سبحان اراده مى فرمود، به هنگام بعثت پيامبران، درهاى گنج ها، و معدن هاى جواهرات، و باغات سرسبز را به روى پيامبران مى گشود، و پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنان به حركت در مى آورد. 

    امّا اگر اين كار را مى كرد،

    آزمايش از ميان مى رفت،

    و پاداش و عذاب بى اثر مى شد،

    و بشارت ها و هشدارهاى الهى بى فايده مى بود،

    و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شدگان واجب نمى شد،

    و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را نمى يافتند،

    و واژه ها، معانى خود را از دست مى داد

     
    در صورتى كه خداوند پيامبران را با عزم و اراده قوى، گرچه با ظاهرى ساده و فقير مبعوث كرد،

    با قناعتى كه دل ها و چشم ها را پر سازد،

    هر چند فقر و ندارى ظاهرى آنان چشم و گوش ها را خيره سازد. 

    اگر پيامبران الهى، داراى چنان قدرتى بودند كه مخالفت با آنان امكان نمى داشت،

    و توانايى و عزّتى مى داشتند كه هرگز مغلوب نمى شدند،

    و سلطنت و حكومتى مى داشتند كه همه چشم ها به سوى آنان بود،

    از راه هاى دور بار سفر به سوى آنان مى بستند،

    اعتبار و ارزششان در ميان مردم اندك بود،

    و متكبّران در برابرشان سر فرود مى آوردند،

    و تظاهر به ايمان مى كردند، از روى ترس يا علاقه اى كه به مادّيات داشتند.

    در آن صورت نيّت هاى خالص يافت نمى شد،

    و اهداف غير الهى در ايمانشان راه مى يافت،

    و با انگيزه هاى گوناگون به سوى نيكى ها مى شتافتند. 

    امّا خداى سبحان اراده فرمود كه پيروى از پيامبران، و تصديق كتب آسمانى،

    و فروتنى در عبادت، و تسليم در برابر فرمان خدا،

    و اطاعت محض فرمانبردارى، با نيّت خالص تنها براى خدا صورت پذيرد،

    و اهداف غير خدايى در آن راه نيابد،

    كه هر مقدار آزمايش و مشكلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش نيز بزرگتر خواهد بود.

     فلسفه حج 


    آيا مشاهده نمى كنيد كه همانا خداوند سبحان، انسان هاى پيشين از آدم عليه السّلام تا آيندگان اين جهان را

    با سنگ هايى در مكّه آزمايش كرد كه نه زيان مى رسانند، و نه نفعى دارند،

    نه مى بينند، و نه مى شنوند

    اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايدارى مردم گردانيد.

    سپس كعبه را در سنگلاخ ترين مكان ها، بى گياه ترين زمين ها،

    و كم فاصله ترين درّه ها، در ميان كوه هاى خشن، سنگريزه هاى فراوان،

    و چشمه هاى كم آب، و آبادى هاى از هم دور قرار داد،

    كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. 

    سپس آدم عليه السلام و فرزندانش را فرمان داد كه به سوى كعبه برگردند،

    و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند،

    تا مردم با عشق قلب ها، به سرعت از ميان فلات و دشت هاى دور،

    و از درون شهرها، روستاها، درّه هاى عميق، و جزاير از هم پراكنده درياها به مكّه روى آورند،

    شانه هاى خود را بجنبانند، و گرداگرد كعبه لا اله الا اللّه بر زبان جارى سازند،

    و در اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته، و بدن هاى پر گرد و غبار در حركت باشند.

    لباس هاى خود را كه نشانه شخصيّت هر فرد است در آورند،

    و با اصلاح نكردن موهاى سر، قيافه خود را تغيير دهند،

    كه آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت، و آزمايشى آشكار است

    براى پاكسازى و خالص شدن،

    كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. 

    اگر خداوند خانه محترمش، و مكان هاى انجام مراسم حج را، در ميان باغ ها و نهرها، و سرزمين هاى سبز و هموار، و پردرخت و ميوه، مناطقى آباد و داراى خانه ها و كاخ هاى بسيار، و آبادى هاى به هم پيوسته، در ميان گندم زارها و باغات خرّم و پر از گل و گياه، داراى مناظرى زيبا و پر آب، در وسط باغستانى شادى آفرين، و جادّه هاى آباد قرار مى داد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبك تر مى شد. 


    اگر پايه ها و بنيان كعبه، و سنگ هايى كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز، و ياقوت سرخ، و داراى نور و روشنايى بود،

    دل ها ديرتر به شك و ترديد مى رسيدند،

    و تلاش شيطان بر قلب ها كمتر اثر مى گذاشت،

    و وسوسه هاى پنهانى او در مردم كارگر نبود. 

    در صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختى ها مى آزمايد،

    و با مشكلات زياد به عبادت مى خواند،

    و به اقسام گرفتارى ها مبتلا مى سازد،

    تا كبر و خود پسندى را از دل هايشان خارج كند،

    و به جاى آن فروتنى آورد،

    و درهاى فضل و رحمتش را به روى شان بگشايد،

    و وسائل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.

     

     پرهيز از ستمكارى 


    پس، خدا را خدا را از تعجيل در عقوبت،

    و كيفر سركشى و ستم بر حذر باشيد،

    و از آينده دردناك ظلم، و سر انجام زشت تكبّر و خود پسندى كه كمين گاه ابليس است، و جايگاه حيله و نيرنگ اوست، بترسيد،

    حيله و نيرنگى كه با دلهاى انسان ها، چون زهر كشنده مى آميزد،

    و هرگز بى اثر نخواهد بود،

    و كسى از هلاكتش جان سالم نخواهد برد:

    نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقير به جهت لباس كهنه اش، در امان مى باشد. 

     

     فلسفه عبادات اسلامى (رته درمان تکبر)


    خداوند بندگانش را، با نماز و زكات و تلاش در روزه دارى، حفظ كرده است،

    تا اعضا و جوارحشان آرام،

    و ديدگانشان خاشع،

    و جان و روانشان فروتن،

    و دل هايشان متواضع باشد،

    كبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد،

    چرا كه در سجده، بهترين جاى صورت را به خاك ماليدن، فروتنى آورد،

    و گذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكى كردن است.

    و روزه گرفتن، و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتنى است،

    و پرداخت زكات، براى مصرف شدن ميوه جات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاى فقرا و مستمندان است.

    به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخه هاى درخت تكبّر را در هم مى شكند

    و از روييدن كبر و خودپرستى جلوگيرى مى كند.


     تعصّب ورزيدن زشت و زيبا 


    من در اعمال و رفتار جهانيان نظر دوختم،

    هيچ كس را نيافتم كه بدون علّت در باره چيزى تعصّب ورزد،

    جز با دليلى كه با آن ناآگاهان را بفريبد،

    و يا برهانى آورد كه در عقل سفيهان نفوذ كند،

    جز شما زيرا در باره چيزى تعصّب مى ورزيد كه نه علّتى دارد و نه سببى.

    ولى شيطان به خاطر اصل خلقت خود بر آدم عليه السّلام تعصّب ورزيد،

    و آفرينش او را مورد سرزنش قرار داد

    و گفت «مرا از آتش و تو را از گل ساخته اند»،

    و سرمايه داران فساد زده امّت ها، براى داشتن نعمت هاى فراوان تعصّب ورزيدند

    و گفتند: «ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانيم و هرگز عذاب نخواهيم شد».

    پس اگر در تعصّب ورزيدن ناچاريد، براى اخلاق پسنديده، افعال نيكو، و كارهاى خوب تعصّب داشته باشيد،

    همان افعال و كردارى كه انسان هاى با شخصيّت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از يكديگر پيشى مى گرفتند،

    يعنى اخلاق پسنديده، بردبارى به هنگام خشم فراوان، و كردار و رفتار زيبا و درست، و خصلت هاى نيكو.


    پس تعصّب ورزيد در؛

    حمايت كردن از پناهندگان،

    و همسايگان،

    وفادارى به عهد و پيمان،

    اطاعت كردن از نيكى ها،

    سرپيچى از تكبّر و خود پسندى ها،

    تلاش در جود و بخشش،

    خود دارى از ستمكارى،

    بزرگ شمردن خونريزى،

    انصاف داشتن با مردم،

    فروخوردن خشم،

    پرهيز از فساد در زمين، تا رستگار شويد.

     

    امت اسلای چگونه باید باشد؟ (علل پيروزى و شكست ملّت ها )


    از كيفرهايى كه بر اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امّت هاى پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد،

    و حالات گذشتگان را در خوبى ها و سختى ها به ياد آوريد،

    و بترسيد كه همانند آنها باشيد

    پس آنگاه كه در زندگى گذشتگان مطالعه و انديشه مى كنيد،

    عهده دار چيزى باشيد كه عامل عزّت آنان بود،

    و دشمنان را از سر راهشان برداشت،

    و سلامت و عافيت زندگى آنان را فراهم كرد،

    و نعمت هاى فراوان را در اختيارشان گذاشت،

    و كرامت و شخصيّت به آنان بخشيد،

    كه از تفرقه و جدايى اجتناب كردند،

    و بر وحدت و همدلى همّت گماشتند،

    و يكديگر را به وحدت واداشته به آن سفارش كردند.

    و از كارهايى كه پشت آنها را شكست،

    و قدرت آنها را در هم كوبيد،

    چون كينه توزى با يكديگر، پركردن دلها از بخل و حسد،

    به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن، و دست از يارى هم كشيدن، بپرهيزيد.

    و در احوالات مؤمنان پيشين انديشه كنيد،

    كه چگونه در حال آزمايش و امتحان به سر بردند،

    آيا بيش از همه مشكلات بر دوش آنها نبود

    و آيا بيش از همه مردم در سختى و زحمت نبودند

    و آيا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار نداشتند؟

    فرعون هاى زمان، آنها را به بردگى كشاندند،

    و همواره بدترين شكنجه ها را بر آنان وارد كردند،

    و انواع تلخى ها را به كامشان ريختند،

    كه اين دوران ذلّت و هلاكت و مغلوب بودن، تداوم يافت

    نه راهى وجود داشت كه سرپيچى كنند، و نه چاره اى كه از خود دفاع نمايند.

    تا آن كه خداوند، تلاش و استقامت و بردبارى در برابر ناملايمات آنها را، در راه دوستى خود،

    و قدرت تحمّل ناراحتى ها را براى ترس از خويش، مشاهده فرمود.

    آنان را از تنگناهاى بلا و سختى ها نجات داد،

    و ذلّت آنان را به عزّت و بزرگوارى، و ترس آنها را به امنيّت تبديل فرمود،

    و آنها را حاكم و زمامدار و پيشواى انسانها قرار داد،

    و آن قدر كرامت و بزرگى از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن را نيز در سر نمى پروراندند. 

     

    پس انديشه كنيد كه چگونه بودند آنگاه كه:

    وحدت اجتماعى داشتند،

    خواسته هاى آنان يكى،

    قلب هاى آنان يكسان،

    و دست هاى آنان مدد كار يكديگر،

    شمشيرها يارى كننده،

    نگاه ها به يك سو دوخته،

    و اراده ها واحد و همسو بود

    آيا در آن حال مالك و سرپرست سراسر زمين نبودند

    و رهبر و پيشواى همه دنيا نشدند. 

    پس به پايان كار آنها نيز بنگريد در آن هنگام كه

    به تفرقه و پراكندگى روى آوردند،

    و مهربانى و دوستى آنان از بين رفت،

    و سخن ها و دل هايشان گوناگون شد،

    از هم جدا شدند،

    به حزب ها و گروه ها پيوستند،

    خداوند لباس كرامت خود را از تنشان بيرون آورد،

    و نعمت هاى فراوان شيرين را از آنها گرفت،

    و داستان آنها در ميان شما عبرت انگيز باقى ماند.

    از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر،

    فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد،

    راستى چقدر حالات ملّتها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است

    در احوالات آنها روزگارى كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد.

    زمانى كه پادشاهان كسرى و قيصر بر آنان حكومت مى كردند،

    و آنها را از سرزمين هاى آباد، از كناره هاى دجله و فرات، و از محيطهاى سر سبز و خرّم دور كردند،

    و به صحراهاى كم گياه، و بى آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمين هايى كه زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند،

    آنان را در مكان هاى نامناسب، مسكين و فقير، همنشين شتران ساختند،

    خانه هاشان پست ترين خانه ملّت ها، و سرزمين زندگيشان خشك ترين بيابان ها بود.

    نه دعوت حقّى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده شوند،

    و نه سايه محبّتى وجود داشت كه در عزّت آن زندگى كنند.

    حالات آنان دگرگون، و قدرت آنان پراكنده، و جمعيّت انبوهشان متفرّق بود.

    در بلايى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند،

    دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش مى كردند،

    و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگرى هاى پياپى در ميانشان رواج يافته بود. 

     

    بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از زبان حضرت علی (ماهیت اسلام)


    حال به نعمت هاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنان فروريخت بنگريد،

    كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد.

    و با دعوتش آنها را به وحدت رساند

    چگونه نعمت هاى الهى بالهاى كرامت خود را بر آنان گستراند،

    و جويبارهاى آسايش و رفاه بر ايشان روان ساخت

    و تمام بركات آيين حق، آنها را در بر گرفت

    در ميان نعمت ها غرق گشتند،

    و در خرّمى زندگانى شادمان شدند،

    امور اجتماعى آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد،

    و در پرتو عزّتى پايدار آرام گرفتند،

    و به حكومتى پايدار رسيدند.

    آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند،

    و سلاطين روى زمين گرديدند،

    و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند،

    و قوانين الهى را بر كسانى اجراء مى كردند كه مجريان احكام بودند،

    و در گذشته كسى قدرت در هم شكستن نيروى آنان را نداشت،

    و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمى پروراند.


     علل سقوط در امت اسلامی 


    آگاه باشيد كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشيديد،

    و با زنده كردن ارزش هاى جاهليّت، دژ محكم الهى را در هم شكستيد،

    در حالى كه خداوند بر اين امّت اسلامى بر «وحدت و برادرى» منّت گذارده بود،

    كه در سايه آن زندگى كنند،

    نعمتى بود كه هيچ ارزشى نمى توان همانند آن تصوّر كرد،

    زيرا از هر ارزشى گران قدرتر، و از هر كرامتى والاتر بود. 

    بدانيد كه پس از هجرت، دوباره چونان اعراب باديه نشين شده ايد،

    و پس از وحدت و برادرى به احزاب گوناگون تبديل گشته ايد،

    از اسلام تنها نام آن، و از ايمان جز نشانى را نمى شناسيد.

    شعار مى دهيد: آتش آرى، ننگ هرگز

    گويا مى خواهيد اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره كنيد

    و پيمانى را كه خدا براى حفظ حرمت مسلمين در زمين، و عامل امنيّت و آرامش مردم قرار داد بشكنيد.

    همانا اگر شما به غير اسلام پناه بريد، كافران با شما نبرد خواهند كرد.

    آنگاه نه جبرئيل و نه ميكائيل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند كه شما را يارى دهند،

    و چاره اى جز نبرد با شمشير نداريد تا خدا در ميان شما حكم نمايد. 

    مردم!

    از مثل هاى قرآن در باره كسانى كه عذاب و كيفر شدند،

    و روزهاى سخت آنان، و آسيب هاى شديدى كه ديدند آگاهيد،

    پس وعده عذاب خدا را دور مپنداريد،

    و به عذر اينكه آگاهى نداريد خود را گرفتار نسازيد،

    و انتقام خدا را سبك، و خود را از كيفر الهى ايمن مپنداريد،

    زيرا كه خداى سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براى ترك امر به معروف، و نهى از منكر.

    پس خدا، بى خردان را براى نافرمانى،

    و خردمندان را براى ترك باز داشتن ديگران از گناه، لعنت كرد.

    آگاه باشيد!

    شما رشته پيوند با اسلام را قطع،

    و اجراى حدود الهى را تعطيل،

    و احكام اسلام را به فراموشى سپرده ايد.


    علی از زبان علی ( قاطعيّت امام در نبرد با منحرفان )


    آگاه باشيد!

    خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوز كار،

    پيمان شكنان و فساد كنندگان در زمين فرمان داد:

    با ناكثان پيمان شكن جنگيدم،

    و با قاسطين تجاوز كار جهاد كردم،

    و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم،

    و رهبر خوارج (شيطان ردهه) بانگ صاعقه اى قلبش را به تپش آورد و سينه اش را لرزاند و كارش را ساخت.

    حال تنها اندكى از سركشان و ستمگران باقى ماندند،

    كه اگر خداوند مرا باقى گذارد با حمله ديگرى نابودشان خواهم كرد،

    و حكومت حق را در سراسر كشور اسلامى پايدار خواهم كرد،

    جز مناطق پراكنده و دور دست.

    من در خردسالى، بزرگان عرب را به خاك افكندم،

    و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شكستم.


    شما موقعيّت مرا نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در خويشاوندى نزديك، در مقام و منزلت ويژه مى دانيد،

    پيامبر مرا در اتاق خويش مى نشاند،

    در حالى كه كودك بودم مرا در آغوش خود مى گرفت،

    و در بستر مخصوص خود مى خوابانيد،

    بدنش را به بدن من مى چسباند،

    و بوى پاكيزه خود را به من مى بوياند،

    و گاهى غذايى را لقمه لقمه در دهانم مى گذارد،

    هرگز دروغى در گفتار من، و اشتباهى در كردارم نيافت. 

     

    پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام علی 


    از همان لحظه اى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را از شير گرفتند،

    خداوند بزرگ ترين فرشته (جبرئيل) خود را مأمور تربيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرد

    تا شب و روز، او را به راه هاى بزرگوارى و راستى و اخلاق نيكو راهنمايى كند،

    و من همواره با پيامبر بودم چونان فرزند كه همواره با مادر است،

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هر روز نشانه تازه اى از اخلاق نيكو را برايم آشكار مى فرمود،

    و به من فرمان مى داد كه به او اقتداء نمايم. 

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چند ماه از سال را در غار حراء مى گذراند،

    تنها من او را مشاهده مى كردم،

    و كسى جز من او را نمى ديد،

    در آن روزها، در هيچ خانه اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه خديجه هم در آن بود

    و من سوّمين آنان بودم.

    من نور وحى و رسالت را مى ديدم، و بوى نبوّت را مى بوييدم. 

    من هنگامى كه وحى بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرود مى آمد، ناله شيطان را شنيدم،

    گفتم اى رسول خدا، اين ناله كيست؟

    گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد.

    و فرمود: «على تو آنچه را من مى شنوم، مى شنوى، و آنچه را كه من مى بينم، مى بينى، جز اينكه تو پيامبر نيستى، بلكه وزير من بوده و به راه خير مى روى».


    من با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودم آنگاه كه سران قريش نزد او آمدند و گفتند: «اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تو ادّعاى بزرگى كردى، كه هيچيك از پدران و خاندانت نكردند، ما از تو معجزه اى مى خواهيم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهى، مى دانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايى، و اگر از انجام آن سرباز زنى، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگويى». 


    پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود «شما چه مى خواهيد؟»

    گفتند: «اين درخت را بخوان تا از ريشه كنده شود و در پيش تو بايستد»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست.
    حال اگر خداوند اين كار را بكند آيا ايمان مى آوريد و به حق شهادت مى دهيد؟

    گفتند: آرى،

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: من بزودى نشانتان مى دهم آنچه را كه درخواست كرديد،

    و همانا بهتر از هر كس مى دانم كه شما به خير و نيكى باز نخواهيد گشت،

    زيرا در ميان شما كسى است كه كشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد،

    و كسى است كه جنگ احزاب را تدارك خواهد كرد.

    سپس به درخت اشاره كرد و فرمود: «اى درخت اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارى، و مى دانى من پيامبر خدايم، از زمين با ريشه هايت در آى، و به فرمان خدا در پيش روى من قرار گير». 

    سوگند به پيامبرى كه خدا او را به حق مبعوث كرد،

    درخت با ريشه هايش از زمين كنده شده، و پيش آمد

    كه با صداى شديد چونان به هم خوردن بال پرندگان، يا به هم خوردن شاخه هاى درختان، جلو آمد

    و در پيش روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاد

    كه برخى از شاخه هاى بلند خود را بر روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعضى ديگر را روى من انداخت

    و من در طرف راست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاده بودم،

    وقتى سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آيد، و نصف ديگر در جاى خود بماند»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمان داد.

    نيمى از درخت با وضعى شگفت آور و صدايى سخت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزديك شد گويا مى خواست دور آن حضرت بپيچد،

    امّا سران قريش از روى كفر و سركشى گفتند: «فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود، و به صورت اول در آيد»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور داد و چنان شد. 


    من گفتم: لا اله الا اللّه، اى رسول خدا من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان آوردم، و نخستين فردى هستم اقرار مى كنم كه درخت با فرمان خدا براى تصديق نبوّت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستى انجام داد.


    امّا سران قريش همگى گفتند: «او ساحرى است دروغگو، كه سحرى شگفت آور دارد، و سخت با مهارت است».

    و خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند: «آيا نبوّت تو را كسى جز امثال على عليه السّلام باور مى كند».

     

    مشخصات اهل تقوی


    و همانا من از كسانى هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشى نمى ترسند،

    كسانى كه سيماى آنها سيماى صدّيقان،

    و سخنانشان، سخنان نيكان است،

    شب زنده داران و روشنى بخشان روزند،

    به دامن قرآن پناه برده سنّت هاى خدا و رسولش را زنده مى كنند،

    نه تكبّر و خود پسندى دارند، و نه بر كسى برترى مى جويند،

    نه خيانتكارند و نه در زمين فساد مى كنند،

    قلب هايشان در بهشت، و پيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.

    .

    خطبه 192

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ حج و خانه کعبه در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀نبوت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, وصف فرشتگان, ماهیت اسلام و امت اسلامی, تکبّر, فلسفه آزمایشهای الهی, فلسفه احکام الهی, تعصب زشت و زیبا
    [شنبه 1399-06-08] [ 10:18:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      عاقبت دنیا پرستی ...
    عاقبت دنیا پرستی

    خداشناسی


    سپاس خداوندى را سزاست كه ستايش او در خلق آشكار،

    و سپاهش پيروز،

    و بزرگى او والا و بيكرانه است.


    خدا را؛

    براى نعمت هاى پى در پى،

    و بخشش هاى بزرگش ستايش مى كنم،

    خدايى كه؛

    حلمش بزرگ و عفوش فراگير است،

    در فرمانش عادل، و از گذشته و آينده با خبر است.

    با علم خود جهان هستى را پديد آورده،

    و با فرمان خود موجودات را آفريده است،

    بى آن كه از كسى پيروى كند، و يا بياموزد،

    و يا از طرح حكيم ديگرى استفاده نمايد،

    در آفرينش پديده ها، دچار اشتباهى نشده،

    و نه با حضور و مشورت گروهى، آفريده است.

     

    پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان حضرت علی


    گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده اوست،

    هنگامى او را مبعوث فرمود كه مردم در گرداب جهالت فرو رفته بودند،

    و در حيرت و سرگردانى به سر مى بردند،

    هلاكت آنان را مهار كرده و به سوى خود مى كشيد،

    و گمراهى بر جان و دلشان قفل زده بود.

     

    نتیجه رعایت تقوی و خودسازی


    اى بندگان خدا!

    شما را به پرهيزكارى سفارش مى كنم،

    كه حق خداوند بر شماست،

    و نيز موجب حق شما بر پروردگار است.

    از خدا براى پرهيزكارى يارى بخواهيد،

    و براى انجام دستورات خدا از تقوا يارى جوييد،

    زيرا تقوا، امروز سپر بلا، و فردا راه رسيدن به بهشت است،

    راه تقوا روشن، و رونده آن بهرمند،

    و امانت دارش خدا، كه حافظ آن خواهد بود.

    تقوا همواره خود را بر امّت هاى گذشته (و حال) عرضه كرده و بر آينده نيز عرضه مى كند،

    زيرا فرداى قيامت، همه به آن نيازمندند.

    آنگاه كه در قيامت آفريده ها را گرد مى آورد

    و آنچه باز داده است باز پس مى گيرد

    و در باره همه نعمت ها مى پرسد،

    پس چه اندكند آنان كه تقوا را برگزيدند

    و بار آن را بدرستى بر دوش كشيدند

    آرى!

    پرهيزكاران تعدادشان اندك است

    و شايسته ستايش خداوند سبحان كه فرمود «بندگان سپاسگزار من اندكند».

    پس گوش جان را به نداى تقوا بسپاريد،

    و براى بدست آوردن آن تلاش كنيد.

    تقوا را به جاى آنچه از دست رفته به دست آوريد

    و عوض هر كار مخالفى كه مرتكب شده ايد انتخاب كنيد،

    با تقوا خواب خود را به بيدارى تبديل،

    و روزتان را با آن سپرى كنيد،

    دل هاى خود را با تقوا زنده كنيد،

    و گناهان خود را با آن شستشو دهيد.

    بيمارى هاى روان و جان خود را با تقوا درمان،

    و خود را آماده سفر آخرت گردانيد،

    از تباه كنندگان تقوا عبرت گيريد

    و خود عبرت پرهيزكاران نشويد.


    آگاه باشيد!

    تقوا را حفظ كنيد

    و خويشتن را با تقوا حفظ نماييد.

     

    روزی حلال ( پرهيز از دنياى حرام)


    برابر دنيا خويشتن دار و برابر آخرت دلباخته باشيد.

    آن كس را كه تقوا بلند مرتبت كرد خوار نشماريد،

    و آن را كه دنيا عزيزش كرد گرامى نداريد.

    برق درخشنده دنيا شما را خيره نكند،

    و سخن ستاينده دنيا را نشنويد.

    به دعوت كننده دنيا پاسخ ندهيد،

    و از تابش دنيا روشنايى نخواهيد،

    و فريفته كالاهاى گران قدر دنيا نگرديد.

    همانا برق دنياى حرام بى فروغ است،

    و سخنش دروغ،

    و اموالش به غارت رفتنى،

    و كالاهاى آن تاراج شدنى است.

     

    دنیای حرام


    آگاه باشيد!

    دنياى حرام چونان عشوه گر هرزه اى است كه تسليم نشود،

    و مركب سركشى است كه فرمان نبرد،

    دروغگويى خيانتكار، ناسپاس، حق نشناس،

    دشمنى حيله گر،

    پشت كننده اى سرگردان،

    حالاتش متزلزل،

    عزّتش خوارى،

    جدّش بازى و شوخى،

    و بلندى آن سقوط است.

    خانه جنگ و غارتگرى، تبهكارى و هلاكت،

    و سر منزل نا آرامى است،

    جايگاه ديدار كردن ها و جدايى هاست.

    راه هاى آن حيرت زا،

    گريزگاهايش ناپيدا،

    و خواسته هايش نوميد كننده و زيانبار است،

    پناهگاه هاى آن دنيا انسان را تسليم مرگ مى كند،

    و از خانه هاى خود بيرون مى راند،

    و چاره انديشى هاى آن ناتوان كننده است.

     

     اقسام دنيا پرستان


    نجات يافته اى مجروح،

    يا مجروحى پاره پاره تن،

    دسته اى سر از تن جدا،

    و دسته اى ديگر در خون خود تپيده،

    گروهى انگشت به دندان،

    و جمعى از حسرت و اندوه دست بر دست مى مالاند،

    برخى سر بر روى دست ها نهاده به فكر فرو رفته اند،

    عدّه اى بر اشتباهات گذشته افسوس مى خورند و خويشتن را محكوم مى كنند،

    و عدّه اى ديگر از عزم و تصميم ها دست برداشته اند،

    چرا كه راه فرار و هر نوع حيله گرى بسته شده،

    و دنيا آنها را غافلگير كرده است،

    و كار از كار گذشته،

    و عمر گرانبها هدر رفته است.

     

    هيهات! هيهات!

    آنچه از دست رفت گذشت،

    و آنچه سپرى شد رفت،

    و جهان چنانكه مى خواست به پايان رسيد.

    «نه آسمان بر آنها گريست و نه زمين، و هرگز ديگر به آنها مهلتى داده نشد.»

    .

    خطبه 191

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀رزق و روزی, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 10:05:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      ضرورت پرهیزکاری و شناخت مرگ و معاد ...
    ضرورت پرهیزکاری و شناخت مرگ و معاد

    (اين سخنرانى در شهر كوفه پيرامون خوارج ايراد شد).

     

    خداشناسی

     

    خدا را برابر نعمت هايش شكرگزارم،

    و بر انجام حقوق الهى از او يارى مى طلبم،

    پروردگارى كه سپاهش نيرومند،

    و مقام او بزرگ است.

     

    پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام علی


    و گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و پيامبر اوست،

    انسان ها را به اطاعت خدا دعوت فرمود،

    و با دشمنان خدا در راه دين او پيكار و مغلوبشان كرد.

    هرگز همداستانى دشمنان كه او را دروغگو خواندند، او را از دعوت حق باز نداشت،

    و تلاش آنان براى خاموش كردن نور رسالت به نتيجه اى نرسيد.

     

     سفارش به پرهيزكارى 


    پس به تقوا و ترس از خدا، روى آوريد،

    كه رشته آن استوار،

    و دستگيره آن محكم،

    و قلّه بلند آن پناهگاهى مطمئن مى باشد.

     

    مرگ


    قبل از فرارسيدن مرگ، خود را براى پيش آمدهاى آن آماده سازيد،

    پيش از آن كه مرگ شما را دريابد آنچه لازمه ملاقات است فراهم آوريد،

    زيرا مرگ پايان زندگى است و هدف نهايى، قيامت است.

    مرگ براى خردمندان پند و اندرز، و براى جاهلان وسيله عبرت آموزى است.


    پيش از فرارسيدن مرگ،

    از تنگى قبرها، و شدّت غم و اندوه، و ترس از قيامت،

    و در هم ريختن استخوان ها، و كر شدن گوش ها، و تاريكى لحد،

    و وحشت از آينده، و غم و اندوه فراوان در تنگناى گور،

    و پوشانده شدن آن با سنگ و خاك، چه مى دانيد؟

     

    پس اى بندگان خدا را خدا را پروا كنيد،

    كه دنيا با قانونمندى خاصّى مى گذرد،

     

    معاد

     

    شما با قيامت به رشته اى اتّصال داريد،

    گويا نشانه هاى قيامت، آشكار مى شود،

    و شما را در راه خود متوقف كرده،

    با زلزله هايش سر رسيده است،

    سنگينى بار آن را بر دوش شما نهاده،

    و رشته پيوند مردم با دنيا را قطع كرده،

    همه را از آغوش گرم دنيا خارج ساخته است.

    گويى دنيا يك روز بود و گذشت،

    يا ماهى بود و سپرى شد.

    تازه هاى دنيا كهنه شده،

    و فربه هايش لاغر گرديدند.

    سپس به سوى جايگاهى تنگ،

    در ميان مشكلاتى بزرگ،

    و آتشى پر شراره مى روند

    كه صداى زبانه هايش وحشت زا،

    شعله هايش بلند،

    غرّشش پر هيجان،

    پر نور و گدازنده،

    خاموشى شعله هايش غير ممكن،

    شعله هايش در فوران،

    تهديدهايش هراس انگيز،

    ژرفايش ناپيدا،

    پيرامونش تاريك و سياه،

    ديگهايش در جوشش،

    و اوضاعش سخت وحشتناك است.

     

    پرهیزگاران و ضرورت رعایت تقوی

     

    و در آن ميان (پرهيزكاران را گروه، گروه، به سوى بهشت رهنمون مى شوند) آنان از كيفر و عذاب در امانند،

    و از سرزنش ها آسوده، و از آتش دورند،

    در خانه هاى امن الهى، از جايگاه خود خشنودند،

    آنان در دنيا رفتارشان پاك،

    ديدگانشان گريان،

    شب هايشان با خشوع و استغفار چونان روز،

    و روزشان از ترس گناه چونان شب مى ماند.

    پس خداوند بهشت را منزلگه نهايى آنان قرار داد،

    و پاداش ايشان را نيكو پرداخت،

    كه سزاوار آن نعمت ها بودند، و لايق ملكى جاودانه و نعمت هايى پايدار شدند.

     

    اى بندگان خدا!

    مراقب چيزى باشيد كه رستگاران با پاس داشتن آن سعادتمند شدند،

    و تبهكاران با ضايع كردن آن به خسران و زيان رسيدند.

    پيش از آن كه مرگ شما فرا رسد با اعمال نيكو آماده باشيد،

    زيرا در گرو كارهايى هستيد كه انجام داده ايد،

    و پاداش داده مى شويد به كارهايى كه از پيش مرتكب شده ايد.

    ناگهان مرگ وحشتناك سر مى رسد،

    كه ديگر بازگشتى در آن نيست،

    و از لغزش ها نمى توان پوزش خواست.

    خداوند ما و شما را در راه خود و پيامبرش استوار سازد،

    و از گناهان ما و شما به فضل و رحمتش در گذرد.

     

    جهاد (آموزش نظامى)


    سربازان بر جاى خود محكم بايستيد،

    در برابر بلاها و مشكلات استقامت كنيد،

    شمشيرها و دست ها را در هواى زبان هاى خويش به كار مگيريد،

    و آنچه كه خداوند شتاب در آن را لازم ندانسته شتاب نكنيد،

    زيرا هر كس از شما كه در بستر خويش با شناخت خدا و پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اهل بيت پيامبر عليه السّلام بميرد،

    شهيد از دنيا رفته و پاداش او بر خداست،

    و ثواب اعمال نيكويى كه قصد انجام آن را داشته خواهد برد،

    و نيّت او ثواب شمشير كشيدن را دارد.

    همانا هر چيزى را وقت مشخّص و سرآمدى معيّن است.

    .

    خطبه 190

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀مرگ در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ◀ معاد و نشانه های قیامت در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [پنجشنبه 1399-06-06] [ 06:49:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شناخت مهاجر و مستضعف واقعی ...
    شناخت مهاجر و مستضعف واقعی

    (اين سخنرانى كه در مسجد كوفه در سال 38 هجرى ايراد شد با اسناد و مدارك فراوانى آمده است).

     

     اقسام ايمان


    ايمان بر دو قسم است:

    يكى ايمانى كه در دل ها ثابت و برقرار،

    و ديگرى در ميان دل ها و سينه ها ناپايدار است، تا سر آمدى كه تعيين شده است.

    پس اگر از كسى بيزاريد، او را به حال خود گذاريد تا مرگ او فرارسد،

    پس در آن هنگام وقت بيزارى جستن است.

     

     شناخت مهاجر و مستضعف واقعى


    و هجرت، بر جايگاه ارزشى نخستين خود قرار دارد.

    خدا را به ايمان اهل زمين نيازى نيست، چه ايمان خود را پنهان دارند يا آشكار كنند.

    و نام مهاجر را بر كسى نمى توان گذاشت جز آن كس كه حجّت خدا بر روى زمين را بشناسد.

    هر كس حجّت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار كرد مهاجر است.

    و نام مستضعف در دين، بر كسى كه حجّت بر او تمام شد،

    و گوشش آن را شنيد،

    و قلبش آن را دريافت،

    صدق نمى كند (و معذور نيست).

     


    مشكل فهم برخى از احاديث عترت عليهم السّلام


    همانا كار ما «ولايت ما» اهل بيت پيامبر عليهم السّلام سخت و تحمّل آن دشوار است،

    كه جز مؤمن ديندار كه خدا او را آزموده،

    و ايمانش در دل استوار بوده،

    قدرت پذيرش و تحمّل آن را ندارد،

    و حديث ما را جز سينه هاى امانت پذير، و عقل هاى بردبار فرا نگيرد.

     

    علی از زبان علی ( آگاهى ژرف امام عليه السّلام)


    اى مردم!

    پيش از آن كه مرا نيابيد، آنچه مى خواهيد از من بپرسيد،

    كه من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمين مى شناسم.

    بپرسيد قبل از آن كه فتنه ها چونان شترى بى صاحب حركت كند،

    و مهار خود را پايمال نمايد،

    و مردم را بكوبد و بيازارد،

    و عقل ها را سرگردان كند.

    .

    خطبه 189

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ضرورت امامت و جایگاه اهل بیت در نهج البلاغه, اقسام مسلمانان در جامعه اسلامی, ✔مطلب ندارد, اقسام ایمان, مهاجر و مستضعف واقعی, مشکل بودن فهم احادیث ائمه علیهم السلام
     [ 06:27:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ارزش یاد مرگ ...
    ارزش یاد مرگ

     سفارش به تقوی


    اى مردم!

    شما را به پرهيزگارى،

    و شكر فراوان در برابر نعمت ها، و عطاهاى الهى، و احسانى كه به شما رسيده سفارش مى كنم.

    چه نعمت هايى كه به شما اختصاص داده،

    و رحمت هايى كه براى شما فراهم فرمود.

    شما عيب هاى خود را آشكار كرديد و او پوشاند،

    خود را در معرض كيفر او قرار داديد و او به شما مهلت داد.

     

     ارزش ياد مرگ


    مردم!

    شما را به ياد آورى مرگ، سفارش مى كنم،

    از مرگ كمتر غفلت كنيد،

    چگونه مرگ را فراموش مى كنيد در حالى كه او شما را فراموش نمى كند

    و چگونه طمع مى ورزيد در حالى كه به شما مهلت نمى دهد.

    مرگ گذشتگان براى عبرت شما كافى است،

    آنها را به گورشان حمل مى كردند، بى آن كه بر مركبى سوار باشند،

    آنان را در قبر فرود آوردند بى آن كه خود فرود آيند.

    چنان از ياد رفتند گويا از آباد كنندگان دنيا نبودند

    و آخرت همواره خانه شان بود.

    آنچه را وطن خود مى دانستند از آن رميدند،

    و در آنجا كه از آن رميدند، آرام گرفتند،

    و از چيزهايى كه با آنها مشغول بودند جدا شدند،

    و آنجا را كه سرانجامشان بود ضايع كردند.

    اكنون نه قدرت دارند از اعمال زشت خود دورى كنند،

    و نه مى توانند عمل نيكى بر نيكى هاى خود بيفزايند.

    به دنيايى انس گرفتند كه مغرورشان كرد،

    چون به آن اطمينان داشتند سر انجام مغلوبشان كرد.

     

    ضرورت آخرت گرایی  (شتاب در نيكوكارى ها)


    خدا شما را رحمت كند

    پس بشتابيد به سوى آباد كردن خانه هايى كه شما را به آبادانى آن فرمان دادند،

    و تشويقتان كرده، به سوى آن دعوت كرده اند.

    و با صبر و استقامت، نعمت هاى خدا را بر خود تمام گردانيد،

    و از عصيان و نافرمانى كناره گيريد،

    كه فردا به امروز نزديك است.


    وه !

    چگونه ساعت ها در روز، و روزها در ماه، و ماه ها در سال، و سال ها در عمر آدمى شتابان مى گذرد.

    .

    خطبه 188

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 06:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خبر از حوادث آينده در امت اسلامی ...
    خبر از حوادث آينده در امت اسلامی

    (اين سخنرانى پس از جنگ نهروان در سال 38 هجرى در كوفه ايراد شد)

     

    خبر از حوادث آينده در امت اسلامی


    آگاه باشيد!

    آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد، از كسانى هستند كه در آسمان ها معروف، و در زمين گمنامند.

    هان اى مردم!

    در آينده پشت كردن روزگار خوش،

    و قطع شدن پيوندها،

    و روى كار آمدن خردسالان را انتظار كشيد،

    و اين روزگارى است كه ضربات شمشير بر مؤمن آسان تر از يافتن مال حلال است،

    روزگارى كه پاداش گيرنده از دهنده بيشتر است.

    و آن روزگارى كه بى نوشيدن شراب مست مى شويد، با فراوانى نعمت ها،

    بدون اجبار سوگند مى خوريد،

    و نه از روى ناچارى دروغ مى گوييد.

    و آن روزگارى است كه بلاها شما را مى گزد، چونان گزيدن و زخم كردن دوش شتران از پالان.

    آه! آن رنج و اندوه چقدر طولانى، و اميد گشايش چقدر دور است.

     

     

    نحوه برخورد با فتنه ها (اطاعت از رهبری)


    اى مردم مهار بار سنگين گناهان را رها كنيد،

    و امام خود را تنها مگذاريد،

    كه در آينده خود را سرزنش مى كنيد.

    خود را در آتش فتنه اى كه پيشاپيش افروخته ايد نيفكنيد،

    راه خود گيريد،

    و از راهى كه به سوى فتنه ها كشانده مى شود دورى كنيد.

    به جانم سوگند!

    كه مؤمن در شعله آن فتنه ها نابود شود.

    امّا مدّعيان دروغين اسلام در امان خواهند بود.

     

    علی از زبان علی


    همانا من در ميان شما چونان چراغ درخشنده در تاريكى هستم،

    كه هر كس به آن روى مى آورد از نورش بهرمند مى گردد.

    اى مردم!

    سخنان مرا بشنويد،

    و به خوبى حفظ كنيد،

    گوش دل خود را باز كنيد تا گفته هاى مرا بفهميد.

    .

    خطبه ۱۸۷

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀برخورد با شبهات و فتنه ها, ✔مطلب ندارد, ماهیت اسلام و امت اسلامی
     [ 06:02:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      اصول علمی خداشناسی و توحید که درهیچ یک از خطبه های دیگر امام علی یافت نمی شود ...
    اصول علمی خداشناسی و توحید که درهیچ یک از خطبه های دیگر امام علی یافت نمی شود

    (در اصول كافى ج 1 ص 131 آمده است كه اين سخنرانى در شهر كوفه ايراد شد. در پيرامون توحيد و خداشناسى است كه اصول علمى آن در هيچ خطبه اى يافت نمى شود.)

     

    شناساندن صحيح خداوند سبحان


    كسى كه كيفيّتى براى خدا قائل شد يگانگى او را انكار كرده،

    و آن كس كه همانندى براى او قرار داد به حقيقت خدا نرسيده است.

    كسى كه خدا را به چيزى تشبيه كرد به مقصد نرسيد.

    آن كس كه به او اشاره كند يا در وهم آورد، خدا را بى نياز ندانسته است.

    هر چه كه ذاتش شناخته شده باشد آفريده است،

    و آنچه در هستى به ديگرى متّكى باشد داراى آفريننده است.

    سازنده اى غير محتاج به ابزار،

    اندازه گيرنده اى بى نياز از فكر و انديشه،

    و بى نياز از يارى ديگران است.

    با زمان ها همراه نبوده،

    و از ابزار و وسائل كمك نگرفته است.

    هستى او برتر از زمان،

    و وجود او بر نيستى مقدّم است،

    و ازليّت او را آغازى نيست.


    با پديد آوردن حواس، روشن مى شود كه حواسّى ندارد،

    و با آفرينش اشياء متضاد، ثابت مى شود كه داراى ضدّى نيست،

    و با هماهنگ كردن اشياء دانسته مى شود كه همانندى ندارد.

    خدايى كه روشنى را با تاريكى،

    آشكار را با نهان،

    خشكى را با ترى،

    گرمى را با سردى، ضدّ هم قرار داد،

    و عناصر متضاد را با هم تركيب و هماهنگ كرد،

    و بين موجودات ضدّ هم، وحدت ايجاد كرد،

    آنها را كه با هم دور بودند نزديك كرد،

    و بين آنها كه با هم نزديك بودند فاصله انداخت.

     

    خدايى كه حدّى ندارد،

    و با شماره محاسبه نمى گردد،

    كه همانا ابزار و آلات، دليل محدود بودن خويشند

    و به همانند خود اشاره مى شوند.

    اينكه مى گوييم موجودات از فلان زمان پديد آمده اند پس قديم نمى توانند باشند و حادثند،

    و اين كه مى گوييم حتما پديد آمدند، ازلى بودن آنها رد مى شود،

    و اينكه مى گوييم اگر چنين بودند كامل مى شدند، پس در تمام جهات كامل نيستند.

    خدا با خلق پديده ها در برابر عقل ها جلوه كرد،

    و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است،

    و حركت و سكون در او راه ندارد،

    زيرا او خود حركت و سكون را آفريد،

    چگونه ممكن است آنچه را كه خود آفريده در او اثر بگذارد؟!

    يا خود از پديده هاى خويش اثر پذيرد؟!

    اگر چنين شود، ذاتش چون ديگر پديده ها تغيير مى كند،

    و اصل وجودش تجزيه مى پذيرد،

    و ديگر ازلى نمى تواند باشد،

    و هنگامى كه (به فرض محال) آغازى براى او تصوّر شود پس سرآمدى نيز خواهد داشت،

    و اين آغاز و انجام، دليل روشن نقص و نقصان و ضعف دليل مخلوق بودن، و نياز به خالقى ديگر داشتن است.

    پس نمى تواند آفريدگار همه هستى باشد،

    و از صفات پروردگار كه «هيچ چيز در او مؤثر نيست، و نابودى و تغيير و پنهان شدن در او راه ندارد» خارج مى شود.

    خدا فرزندى ندارد تا فرزند ديگرى باشد،

    و زاده نشده تا محدود به حدودى گردد،

    و برتر است از آن كه پسرانى داشته باشد،

    و منزّه است كه با زنانى ازدواج كند.

     

    انديشه ها به او نمى رسند تا اندازه اى براى خدا تصوّر كنند،

    و فكرهاى تيزبين نمى توانند او را درك كند، تا صورتى از او تصوّر نمايند،

    حواس از احساس كردن او عاجز،

    و دست ها از لمس كردن او ناتوان است

    و تغيير و دگرگونى در او راه ندارد،

    و گذشت زمان تأثيرى در او نمى گذارد،

    گذران روز و شب او را سالخورده نسازد،

    و روشنايى و تاريكى در او اثر ندارد.

    خدا با هيچ يك از اجزاء و جوارح و اعضاء و اندام، و نه با عرضى از اعراض، و نه با دگرگونى ها و تجزيه، وصف نمى گردد.

    براى او اندازه و نهايتى وجود ندارد،

    و نيستى و سرآمدى نخواهد داشت،

    چيزى او را در خود نمى گنجاند كه بالا و پايينش ببرد،

    و نه چيزى او را حمل مى كند كه كج يا راست نگه دارد.

    نه در درون اشياء قرار دارد و نه بيرون آن،

    حرف مى زند نه با زبان و كام و دهان،

    مى شنود نه با سوراخ هاى گوش و عضو شنوايى،

    سخن مى گويد نه با به كار گرفتن الفاظ در بيان،

    حفظ مى كند نه با رنج به خاطر سپردن،

    مى خواهد نه با به كار گيرى انديشه،

    دوست دارد و خشنود مى شود نه از راه دلسوزى،

    دشمن مى دارد و به خشم مى آيد نه از روى رنج و نگرانى.

    به هر چه اراده كند، مى فرمايد «باش»، پديد مى آيد

    نه با صوتى كه در گوش ها نشيند، و نه فريادى كه شنيده مى شود،

    بلكه سخن خداى سبحان همان كارى است كه ايجاد مى كند.

    پيش از او چيزى وجود نداشته و گر نه خداى ديگرى مى بود.

     

    شناخت قدرت پروردگار


    نمى شود گفت «خدا نبود و پديد آمد» كه در آن صورت صفات پديده ها را پيدا مى كند،

    و نمى شود گفت «بين خدا و پديده ها جدايى است» و «خدا بر پديده ها برترى دارد»

    تا سازنده و ساخته شده همانند تصوّر شوند، و خالق و پديد آمده با يكديگر تشبيه گردند.

    مخلوقات را بدون استفاده از طرح و الگوى ديگران آفريد،

    و در آفرينش پديده ها از هيچ كسى يارى نگرفت،

     

    خلقت زمین

     

    زمين را آفريد و آن را بر پا نگهداشت بدون آن كه مشغولش سازد،

    و در حركت و بى قرارى، آن را نظم و اعتدال بخشيد،

    و بدون ستونى آن را به پاداشت،

    و بدون استوانه ها بالايش برد،

    و از كجى و فرو ريختن نگهداشت

    و از سقوط و درهم شكافتن حفظ كرد.

    ميخ هاى زمين را محكم،

    و كوه هاى آن را استوار،

    و چشمه هايش را جارى،

    و درّه ها را ايجاد كرد.

    آنچه بنا كرده به سستى نگراييد،

    و آنچه را توانا كرد ناتوان نشد.

    خدا با بزرگى و قدرت بر آفريده ها حاكم است،

    و با علم و آگاهى از باطن و درونشان با خبر است،

    و با جلال و عزّت خود از همه برتر و بالاتر است،

    چيزى از فرمان او سرپيچى نمى كند،

    و چيزى قدرت مخالفت با او را ندارد تا بر او پيروز گردد،

    و شتابنده اى از او توان گريختن ندارد كه بر او پيشى گيرد،

    و به سرمايه دارى نياز ندارد تا او را روزى دهد.

    همه در برابر او فروتنند،

    و در برابر عظمت او ذليل و خوارند.

    از قدرت و حكومت او به سوى ديگرى نمى توان گريخت،

    كه از سود و زيانش در امان ماند.

    همتايى ندارد تا با او برابرى كند،

    و او را همانندى نيست كه شبيه او باشد.

     

     معاد و آفرينش دوباره پديده ها


    اوست نابود كننده پديده ها پس از آفرينش، كه گويا موجودى نبود.

    نابودى جهان پس از پديد آمدن، شگفت آورتر از آفرينش آغازين آن نيست.

    چگونه محال است در صورتى كه اگر همه جانداران جهان، از پرندگان و چهارپايان، آنچه در آغل است و آنچه در بيابان سرگرم چراست،

    از تمام نژادها و جنس ها،

    درس نخوانده و انسان هاى زيرك،

    گرد هم آيند تا پشّه اى را بيافرينند، توان پديد آوردن آن را ندارند، و راه پيدايش آن را نمى شناسند،

    كه عقلهايشان سرگردان و در شناخت آن حيران مى مانند،

    و نيروى آنها سست و به پايان مى رسد،

    و رانده و درمانده باز مى گردند،

    آنگاه اعتراف به شكست مى كنند،

    و اقرار دارند كه نمى توانند پشّه اى بيافرينند و از نابود ساختنش ناتوانند.

    و همانا پس از نابودى جهان تنها خداى سبحان باقى مى ماند،

    تنهاى تنها كه چيزى با او نيست،

    آنگونه كه قبل از آفرينش جهان چيزى با او نبود،

    نه زمانى و نه مكان، بى وقت و بى زمان.

    در آن هنگام مهلت ها به سر آيد،

    سال ها و ساعت ها سپرى شود

    و چيزى جز خداى يگانه قهّار باقى نمى ماند

    كه بازگشت همه چيز به سوى اوست.

    پديده ها، چنان كه در آغاز آفريده شدن قدرتى نداشتند،

    به هنگام نابودى نيز قدرت مخالفتى ندارند،

    زيرا اگر مى توانستند پايدار مى ماندند.

     

    آفرينش چيزى براى خدا رنج آور نبوده

    و در آفرينش موجودات دچار فرسودگى و ناتوانى نشده است.

    موجودات را براى استحكام حكومتش نيافريده،

    و براى ترس از كمبود و نقصان پديد نياورده است.

    آفرينش مخلوقات نه براى يارى خواستن در برابر همتايى بود كه ممكن است بر او غلبه يابد،

    و نه براى پرهيز از دشمنى بود كه به او هجوم آورد،

    و نه براى طولانى شدن دوران حكومت،

    و نه براى پيروز شدن بر شريك و همتائى مخالف،

    و نه براى رفع تنهايى.

    سپس همه موجودات را نابود مى كند،

    نه براى خستگى از اداره آنها،

    و نه براى آسايش و استراحت،

    و نه به خاطر رنج و سنگينى كه براى او داشتند،

    و نه براى طولانى شدن ملال آور زندگيشان،

    بلكه خداوند با لطف خود موجودات را اداره مى فرمايد،

    و با فرمان خود همه را بر پا مى دارد،

    و با قدرت خود همه را استوار مى كند.
    سپس بدون آن كه نيازى داشته باشد بار ديگر همه را باز مى گرداند،

    نه براى اينكه از آنها كمكى بگيرد،

    و نه براى رها شدن از تنهايى تا با آنها مأنوس شود،

    و نه آن كه تجربه اى به دست آورد،

    و نه براى آن كه از فقر و نياز به توانگرى رسد،

    و يا از ذلّت و خوارى به عزّت و قدرت راه يابد.

    .

    خطبه 186

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ معاد و نشانه های قیامت در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت زمین
     [ 05:30:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شگفتی خلقت مورچه و ملخ از نگاه امام علی ...
    شگفتی خلقت مورچه و ملخ از نگاه امام علی

     خدا شناسى


    ستايش خداوندى را سزاست كه حواس پنجگانه او را درك نكنند،

    و مكان ها او را در برنگيرند،

    ديدگان او را ننگرند،

    و پوشش ها او را پنهان نسازند،

    با حدوث آفرينش ازلى بودن خود را ثابت كرد،

    و با پيدايش انواع پديده ها، وجود خود را اثبات فرمود،

    و با همانند داشتن مخلوقات ثابت شد كه خدا همانندى ندارد.

    خدا در وعده هاى خود راستگو،

    و برتر از آن است كه بر بندگان ستم روا دارد،

    ميان مخلوقات به عدل و داد رفتار كرد،

    و در اجراى احكام عادلانه فرمان داد،

    حادث بودن اشياء، گواه بر ازليّت او،

    و ناتوانى پديده ها، دليل قدرت بى مانند او،

    و نابودى پديده ها، گواه دائمى بودن اوست.

    خدا يكى است نه با شمارش،

    و همبستگى است نه با محاسبه زمان،

    بر پاست نه با نگهدارنده اى.

    انديشه ها او را مى شناسند نه با درك حواس،

    نشانه هاى خلقت به او گواهى مى دهند نه به حضور مادّى،

    فكرها و انديشه ها بر ذات او احاطه ندارند،

    كه با آثار عظمت خود بر آنها تجلّى كرده است،

    و نشان داد كه او را نمى توانند تصوّر كنند،

    و داورى اين ناتوانى را بر عهده فكرها و انديشه ها نهاد.

    بزرگى نيست داراى درازا و پهنا و ژرفها،

    كه از جسم بزرگى برخوردار باشد،

    و با عظمتى نيست كه كالبدش بى نهايت بزرگ و ستبر باشد،

    بلكه بزرگى خدا در مقام و رتبت،

    و عظمت او در قدرت و حكومت اوست.

     

     ويژگى هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از زبان امام علی


    گواهى مى دهم كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بنده و فرستاده خدا،

    و پيامبر برگزيده، و امانت دار پسنديده اوست «درود خدا بر او و عترت او باد»

    خدا او را با حجّت هاى الزام كننده،

    و پيروزى آشكار، و راه روشن فرستاد.

    پس رسالت خود را آشكارا رساند،

    و مردم را به راه راست وا داشت،

    و آن را به همگان نشان داد،

    و نشانه هاى هدايت را بر افراشت،

    و چراغ هاى روشن را بر سر راه آدميان گرفت،

    رشته هاى اسلام را استوار كرد،

    و دستگيره هاى ايمان را محكم و پايدار كرد.

     

    راه هاى خداشناسى (مخلوقات)


    اگر مردم در عظمت قدرت خدا، و بزرگى نعمت هاى او مى انديشيدند،

    به راه راست باز مى گشتند، و از آتش سوزان مى ترسيدند،

    امّا دل ها بيمار، و چشم ها معيوب است.

    آيا به مخلوقات كوچك خدا نمى نگرند كه چگونه آفرينش آن را استحكام بخشيد؟

    و تركيب اندام آن را برقرار،

    و گوش و چشم براى آن پديد آورد،

    و استخوان و پوست متناسب خلق كرد.

     

    خلقت مورچه


    به مورچه و كوچكى جثّه آن بنگريد،

    كه چگونه لطافت خلقت او با چشم و انديشه انسان درك نمى شود،

    نگاه كنيد چگونه روى زمين راه مى رود،

    و براى به دست آوردن روزى خود تلاش مى كند

    دانه ها را به لانه خود منتقل مى سازد،

    و در جايگاه مخصوص نگه مى دارد،

    در فصل گرما براى زمستان تلاش كرده،

    و به هنگام درون رفتن، بيرون آمدن را فراموش نمى كند.

    روزى مورچه تضمين گرديده،

    و غذاهاى متناسب با طبعش آفريده شده است.

    خداوند منّان از او غفلت نمى كند،

    و پروردگار پاداش دهنده محرومش نمى سازد،

    گر چه در دل سنگى سخت و صاف يا در ميان صخره اى خشك باشد.

    اگر در مجارى خوراك و قسمتهاى بالا و پايين دستگاه گوارش

    و آنچه در درون شكم او از غضروف هاى آويخته به دنده و شكم،

    و آنچه در سر اوست از چشم و گوش، انديشه نمايى،

    از آفرينش مورچه دچار شگفتى شده و از وصف او به زحمت خواهى افتاد.

    پس بزرگ است خدايى كه مورچه را بر روى دست و پايش بر پاداشت،

    و پيكره وجودش را با استحكام نگاه داشت،

    و در آفرينش آن هيچ قدرتى او را يارى نداد،

    و هيچ آفريننده اى كمكش نكرد.

    اگر انديشه ات را به كار گيرى تا به راز آفرينش پى برده باشى،

    دلائل روشن به تو خواهند گفت كه آفريننده مورچه كوچك همان آفريدگار درخت بزرگ خرماست،

    به جهت دقّتى كه جدا جدا در آفرينش هر چيزى به كار رفته،

    و اختلافات و تفاوت هاى پيچيده اى كه در خلقت هر پديده حياتى نهفته است.

    همه موجودات سنگين و سبك، بزرگ و كوچك، نيرومند و ضعيف، در اصول حيات و هستى يكسانند.

     

    و خلقت آسمان و هوا و بادها و آب يكى است.

    پس انديشه كن در آفتاب و ماه، و درخت و گياه، و آب و سنگ، و اختلاف شب و روز،

    و جوشش درياها، و فراوانى كوه ها، و بلنداى قلّه ها،

    و گوناگونى لغت ها، و تفاوت زبان ها، كه نشانه هاى روشن پروردگارند.

    پس واى بر آن كس كه تقدير كننده را نپذيرد،

    و تدبير كننده را انكار كند.

    گمان كردند كه چون گياهانند و زارعى ندارند،

    و اختلاف صورت هايشان را سازنده اى نيست،

    بر آنچه ادّعا مى كنند حجّت و دليلى ندارند،

    و بر آنچه در سر مى پرورانند تحقيقى نمى كنند،

    آيا ممكن است ساختمانى بدون سازنده، يا جنايتى بدون جنايتكار باشد.

     

     شگفتى آفرينش ملخ


    و اگر خواهى در شگفتى ملخ سخن گو،

    كه خدا براى او دو چشم سرخ، دو حدقه چونان ماه تابان آفريد،

    و به او گوش پنهان، و دهانى متناسب اندامش بخشيده است،

    داراى حواس نيرومند، و دو دندان پيشين است كه گياهان را مى چيند،

    و دو پاى داس مانند كه اشياء را بر مى دارد.

    كشاورزان براى زراعت از آنها مى ترسند

    و قدرت دفع آنها را ندارند گرچه همه متّحد شوند.

    ملخ ها نيرومندانه وارد كشتزار مى شوند

    و آنچه ميل دارند مى خورند،

    در حالى كه تمام اندامشان به اندازه يك انگشت باريك نيست.

    پس بزرگ است خداوندى كه تمام موجودات آسمان و زمين، خواه و ناخواه او را سجده مى كنند،

    و در برابر او با خضوع چهره بر خاك مى نهند،

    و رشته اطاعت او را در تندرستى و ناتوانى به گردن مى نهند،

    و از روى ترس و بيم، زمام اختيار خود را به او مى سپارند.

     

    خلقت پرندگان


    پرندگان رام فرمان اويند،

    و از تعداد پرها و نفس هاى پرندگان آگاه است،

    برخى را پرنده آبى و گروهى را پرنده خشكى آفريد،

    و روزى آنها را مقدّر فرمود، و اقسام گوناگون آنها را مى داند.

    اين كلاغ است و آن عقاب،

    اين شتر مرغ است و آن كبوتر.

    هر پرنده اى را با نام خاصّى فرا خواند، و روزى اش را فراهم كرد.


    خدايى كه ابرهاى سنگين را ايجاد،

    و باران هاى پى در پى را فرستاد،

    و سهم باران هر جايى را معيّن فرمود

    ، زمين هاى خشك را آبيارى كرد،

    و گياهان را پس از خشكسالى روياند.

    .

    خطبه 185

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, خلقت پرندگان و موجودات کوچک, خلقت مورچه, خلقت ملخ
    [چهارشنبه 1399-06-05] [ 06:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پاسخ امام علی در جواب «حکومت فقط از آن خداست.» ...
    پاسخ امام علی در جواب «حکومت فقط از آن خداست.»

    (برج بن مسهر طايى از شعراى مشهور خوارج بود و با صداى بلند گفت «حكومت فقط از آن خداست».

    امام در سال 38 هجرى در كوفه در جواب او فرمود):


    خاموش باش!

    خدا رويت را زشت گرداند،

    اى دندان پيشين افتاده.

    به خدا سوگند!

    آنگاه كه حق آشكار شد تو ناتوان بودى،

    و آواز تو آهسته بود

    و آن هنگام كه باطل بانگ بر آورد، چونان شاخ بز سر بر آوردى.

    .

    خطبه 184

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀خوارج در نهج البلاغه, ◀جنگ نهروان در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 06:07:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روش استفاده از دنیا در نگاه امام علی ...
    روش استفاده از دنیا در نگاه امام علی

     خدا شناسى


    ستايش خداوندى را سزاست كه شناخته شد بى آن كه ديده شود،

    و آفريد بى آن كه دچار رنج و زحمتى گردد،

    با قدرت خود پديده ها را آفريد،

    و با عزّت خود گردنكشان را بنده خويش ساخت،

    و با بخشش خود بر همه بزرگان برترى يافت.

    او خدايى است كه دنيا را مسكن مخلوقات برگزيد،

    و پيامبران خود را به هدايت جن و انس فرستاد،

    تا دنيا را آنگونه كه هست بشناسانند،

    و از زيان هاى دنيا بر حذر دارند،

    و با مطرح كردن مثل ها، عيوب دنيا پرستى را نشان دهند،

    و آنچه را كه مايه عبرت است تذكّر دهند،

    از تندرستى ها و بيمارى ها،

    از حلال و حرام،

    و آنچه را كه خداوند براى بندگان اطاعت كننده و نافرمان،

    از بهشت و جهنّم آماده كرده،

    كه وسيله كرامت يا سقوط و پستى است باز گو نمايند.

    خدا را ستايش مى كنم چنانكه خود از بندگان خواسته است،

    و براى هر چيزى اندازه اى قرار داده

    و براى هر اندازه اى مدّتى معيّن كرده،

    و هر مدّتى را حسابى مقرّر داشته است.

     

    ويژگى هاى قرآن


    قرآن فرماندهى باز دارنده،

    و ساكتى گويا،

    و حجّت خدا بر مخلوقات است.

    خداوند پيمان عمل كردن به قرآن را از بندگان گرفته،

    و آنان را در گرو دستوراتش قرار داده است.

    نورانيّت قرآن را تمام،

    و دين خود را به وسيله آن كامل فرمود،

    و پيامبرش را هنگامى از جهان برد كه از تبليغ احكام قرآن فراغت يافته بود،

    پس خدا را آنگونه بزرگ بشماريد كه خود بيان داشته است.

    خداوند چيزى از دينش را پنهان نكرده،

    و آنچه مورد رضايت يا خشم او بود وا نگذاشته،

    جز آن كه نشانه اى آشكار،

    و آيتى استوار براى آن قرار داده است

    كه به سوى آن دعوت يا پرهيز داده شوند،

    پس خشنودى و خشم خدا در گذشته و حال يكسان است.

    بدانيد همانا خداوند از شما خشنود نمى شود به كارى كه بر گذشتگان خشم گرفته،

    و خشم نمى گيرد به كارى كه بر گذشتگان خشنود بود.

    شما در راهى آشكار قدم بر مى داريد

    و سخن گذشتگان را تكرار مى كنيد.

    خداوند نيازمنديهاى دنياى شما را كفايت كرده

    و به شكرگزارى وادارتان ساخت،

    و ياد خويش را بر زبان هاى شما لازم شمرد.

     

     خداشناسی ( طریقه هدایت و تقوی )


    خدا شما را به پرهيزكارى سفارش كرد،

    و آن را نهايت خشنودى خود، و خواستش از بندگان قرار داده است،

    پس بترسيد از خدايى كه در پيشگاه او حاضريد،

    و اختيار شما در دست اوست،

    و همه حالات و حركات شما را زير نظر دارد.

    اگر چيزى را پنهان كنيد مى داند،

    و اگر آشكار كرديد ثبت مى كند،

    براى ثبت اعمال، فرشتگان بزرگوارى را گمارده

    كه نه حقّى را فراموش، و نه باطلى را ثبت مى كنند.


    «آگاه باشيد آن كس كه تقوا پيشه كند و از خدا بترسد، از فتنه ها نجات مى يابد»

    و با نور هدايت از تاريكى ها مى گريزد،

    و به بهشت و آنچه كه دوست دارد جاودانه دسترسى پيدا مى كند.

    خدا او را در منزل كرامت خويش مسكن مى دهد،

    خانه اى كه مخصوص خداست،

    سقف آن عرش پروردگارى،

    و روشنايى آن از جمال الهى،

    و زائرانش فرشتگان،

    و دوستان و همنشينانش پيامبران الهى، مى باشند.

     

    مرگ و معاد

     

    پس به سوى قيامت بشتابيد،

    و پيش از آن كه مرگ فرا رسد آماده باشيد،

    زيرا ناگهان آرزوهاى مردم قطع شده،

    و مرگ آنها را در كام خود مى كشد،

    و در توبه بسته مى شود.

    شما امروز به جاى كسانى زندگى مى كنيد كه قبل از شما بودند

    و ناگهان رفتند و پس از مرگ تقاضاى بازگشت به دنيا كردند.

    مردم شما چونان مسافران در راهيد،

    كه در اين دنيا فرمان كوچ داده شديد،

    كه دنيا خانه اصلى شما نيست

    و به جمع آورى زاد و توشه فرمان داده شديد.


    آگاه باشيد!

    اين پوست نازك تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد،

    پس به خود رحم كنيد،

    شما مصيبت هاى دنيا را آزموديد،

    آيا ناراحتى يكى از افراد خود را بر اثر خارى كه در بدنش فرو رفته،

    يا در زمين خوردن پايش مجروح شده،

    يا ريگ هاى داغ بيابان او را رنج داده، ديده ايد كه تحمّل آن مشكل است.

    پس چگونه مى شود تحمّل كرد كه در ميان دو طبقه آتش، در كنار سنگ هاى گداخته، همنشين شيطان باشيد.

    آيا مى دانيد وقتى كه مالك دوزخ بر آتش غضب كند،

    شعله ها بر روى هم مى غلتند و يكديگر را مى كوبند

    و آنگاه كه بر آتش بانگ زند

    ميان درهاى جهنّم به هر طرف زبانه مى كشد.

    اى پير سالخورده كه پيرى وجودت را گرفته است،

    چگونه خواهى بود آنگاه كه طوق هاى آتش به گردن ها انداخته شود،

    و غل و زنجيرهاى آتشين به دست و گردن افتد چنانكه گوشت دستها را بخورد؟

     

     روش استفاده از دنيا (انفاق)


    پس خدا را خدا را

    اى جمعيّت انسان ها!

    پروا كنيد حال كه تندرستيد نه بيمار،

    و در حال گشايش هستيد نه تنگ دست،

    در آزادى خويش پيش از آن كه درهاى اميد بسته شود بكوشيد،

    در دل شب ها با شب زنده دارى،

    و پرهيز از شكمبارگى به اطاعت برخيزيد،

    با اموال خود انفاق كنيد،

    از جسم خود بگيريد و بر جان خود بيفزاييد،

    و در بخشش بخل نورزيد كه خداى سبحان فرمود: «اگر خدا را يارى كنيد، شما را پيروز مى گرداند و قدم هاى شما را استوار مى دارد»

    و فرمود: «كيست كه به خدا قرض نيكو دهد تا خداوند چند برابر عطا فرمايد، و براى او پاداش بى عيب و نقصى قرار دهد».

    درخواست يارى از شما به جهت ناتوانى نيست،

    و قرض گرفتن از شما براى كمبود نمى باشد،

    در حالى كه از شما يارى خواسته كه: «لشكرهاى آسمان و زمين در اختيار اوست و خدا نيرومند و حكيم است» .

    و در حالى طلب وام از شما دارد كه گنج هاى آسمان و زمين به او تعلّق دارد

    و خدا بى نياز و حميد است،

    بلكه خواسته است شما را بيازمايد كه كدام يك از شما نيكوكارتريد.

    پس به اعمال نيكو مبادرت كنيد،

    تا با همسايگان خدا در سراى او باشيد

    كه هم نشينان آنها پيامبران، و زيارت كنندگانشان فرشتگانند،

    و چنان گرامى داشته مى شوند كه صداى آهسته آتش را نشنوند،

    و بر بدن هايشان هيچ گونه رنج و ناراحتى نرسد.

    «اين بخشش خداست به هر كس بخواهد مى دهد و خدا صاحب بخشش بزرگ است.»


    من آنچه را مى شنويد مى گويم،

    و خداوند را به يارى خود و شما مى خوانم

    كه او كفايت كننده و بهترين وكيل است.

    .

    خطبه 183

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀ معاد و نشانه های قیامت در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, روش استفاده درست از دنیا, انفاق
     [ 06:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم