راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • چه کسی شایسته امامت است؟
  • نحوه برخورد با دنیا از منظر امامان معصوم علیهم السلام
  • رابطه ایمان و کفر با ولایت
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای پنجاه و دوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و دوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهلم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هشتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)
  • هلاک شدگان امام علی
  • حقیقت دنیا
  • حدود دوستی و رفاقت
  • فلسفه توانگری و ثروت
  • روش برخورد با دنیا
  • دنیاشناسی
  • عاقبت مقابله با حق
  • تکبر و یاد مرگ
  • 5 پند مهم از امام علی
  • نحوه استفاده از دنیا و بدست آوردن روزی
  • مرگ و معاد در قرآن
  • نتیجه عمل و استقامت
  • ماهیت دنیا
  • پاداش و عذابی که احدی از آن خبر ندارد
  • سه پند مهم امام علی
  • احساس مرگ در یک قدمی
  • سنگین و سبکی حق و باطل
  • کلام پرتکرار امام علی بر روی منبرها
  • روش تسليت گفتن امام علی
  • روز سخت ظالم
  • رابطه مرگ و آرزو
  • تقوی در خلوت گاه
  • کسی که خوارج را فریفت
  • رمز پیروزی های امام علی
  • یعسوب الفجّار
  • روش برخورد با ظلم
  • جامعیت قرآن
  • نفرین امام علی
  • پرهیز از گمان مومنان
  • برتری دوستی بر خویشاوندی
  • نگهبانی اجل
  • فرزندان دنیا
  • نقش استقامت در راست کردن کجی ها
  • بهترین روش زندگی در دنیا
  • مسؤوليّت نعمت هاى الهى
  • روز سخت ظالمان
  • ماهیت دنیای حرام
  • صفات شایسته برای زنان
  • نهی از آغاز جنگ
  • رفتارهای ضد تقوی
  • اندیشه درست



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      هلاک شدگان امام علی ...
    هلاک شدگان امام علی

    هلاک شدگان امام علی

     

    دو كس نسبت به من هلاك مى گردند؛

    1- دوستى كه زياده روى كند،

    2- و دروغ پردازى كه به راستى سخن نگويد.


    سید رضی گوید: اين كلام مانند سخن ديگرى است كه فرمود: دو تن نسبت به من هلاك گردند: دوستى كه از حد گذراند، و دشمنى كه بيهوده سخن گويد.

    .

    حکمت 469

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [چهارشنبه 1399-09-19] [ 05:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      رمز پیروزی های امام علی ...
    رمز پیروزی های امام علی

    علی از زبان علی (رمز پیروزی های امام علی)

     

    وَ قِيلَ لَهُ بِأَيِّ شَيْءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ؟

    فَقَالَ (علیه السلام): مَا لَقِيتُ رَجُلًا، إِلَّا أَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ.

     

     از امام پرسيدند، با كدام نيرو بر حريفان خود پيروز شدى؟

    فرمود: كسى را نديدم جز آن كه مرا در شكست خود يارى مى داد.

     

     

    [قال الرضي رحمه الله تعالى: يومئ بذلك إلى تمكن هيبته في القلوب].

    (سید رضی گوید: امام به اين نكته اشاره كرد كه هيبت و ترس او در دل ها جاى مى گرفت).

    .

    حکمت 318

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, رمز پیروزی
    [سه شنبه 1399-08-06] [ 02:54:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      یعسوب الفجّار ...
    یعسوب الفجّار

    یعسوب الفجّار

     

     أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ

    وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ.

     من پيشواى مؤمنان، و مال، پيشواى تبهكاران است.

     

    [قال الرضي: و معنى ذلك أن المؤمنين يتبعونني و الفجار يتبعون المال كما تتبع النحل يعسوبها و هو رئيسها].

    (سید رضی گوید: معناى سخن امام اين است كه مؤمنان از من پيروى مى كنند و بدكاران پيرو مال مى باشند آنگونه كه زنبوران عسل از رئيس خود اطاعت دارند).

    .

    حکمت 316

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 02:44:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نقش استقامت در راست کردن کجی ها ...
    نقش استقامت در راست کردن کجی ها

    علی از زبان علی (نقش استقامت در راست کردن کجی ها )

     

    لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَايَ مِنْ هَذِهِ الْمَدَاحِضِ،

    لَغَيَّرْتُ أَشْيَاءَ.

     

    اگر از اين فتنه ها و لغزشگاه با قدرت بگذرم،

    دگرگونى هاى بسيار پديد مى آورم.

    .

    حکمت 272

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀برخورد با شبهات و فتنه ها, ✔مطلب ندارد
    [سه شنبه 1399-07-29] [ 03:56:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      معیار انتخاب امام ...
    معیار انتخاب امام

    علی از زبان علی (معیار انتخاب امام)

     

     وَا عَجَبَاهْ!

    أَ تَكُونُ الْخِلَافَةُ بِالصَّحَابَةِ [وَ لَا تَكُونَ بِالصَّحَابَةِ] وَ الْقَرَابَةِ؟

     

      قال الرضي رحمه الله تعالى و روي له شعر في هذا المعنى:
      فإن كنت بالشورى ملكت أمورهم     فكيف بهذا و المشيرون غيب
      و إن كنت بالقربى حججت خصيمهم     فغيرك أولى بالنبي و أقرب

     

     شگفتا آيا معيار خلافت، صحابى پيامبر بودن است امّا صحابى بودن و خويشاوندى ملاك نيست؟

     

    سيّد رضىّ گوید: (از امام شعرى در همين مسئله نقل شد كه به ابا بكر فرمود) اگر ادّعا مى كنى با شوراى مسلمين به خلافت رسيدى، چه شورايى بود كه رأى دهندگان حضور نداشتند و اگر خويشاوندى را حجّت مى آورى، ديگران از تو به پيامبر نزديك تر و سزاوارترند.

    .

    حکمت 190

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت 

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-07-21] [ 11:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی (دروغ و گمراهی) ...
    علی از زبان علی (دروغ و گمراهی)

    علی از زبان علی (دروغ و گمراهی)

     

    مَا كَذَبْتُ وَ لَا [كُذِبْتُ] كُذِّبْتُ

    وَ لَا ضَلَلْتُ وَ لَا ضُلَّ بِي.

     

    هرگز دروغ نگفتم و به من دروغ نگفتند،

    و هرگز گمراه نشدم، و كسى به وسيله من گمراه نشده است.

    .

    حکمت 185

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستا احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, دروغ
     [ 10:50:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

     علی از زبان علی (حق مداری)

     

    مَا شَكَكْتُ فِي الْحَقِّ [مُنْذُ] مُذْ أُرِيتُهُ.

     از روزى كه حق براى من نمايان شد، هرگز دچار ترديد نشدم.

    .

    حکمت 184

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, حق مداری
     [ 10:43:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ویژگی علم الهی ...
    ویژگی علم الهی

    كميل بن زياد مى گويد: امام دست مرا گرفت، و به سوى قبرستان كوفه برد، آنگاه آه پردردى كشيد و فرمود:

     

     اقسام مردم 


    اى كميل بن زياد اين قلب ها بسان ظرفهايى هستند،

    كه بهترين آنها، فراگيرترين آنهاست،

    پس آنچه را مى گويم نگاه دار.

    مردم سه دسته اند؛

    1- دانشمند الهى،

    2- و آموزنده اى بر راه رستگارى،

    3- و پشّه هاى دست خوش باد و طوفان و هميشه سرگردان،

    كه به دنبال هر سر و صدايى مى روند،

    و با وزش هر بادى حركت مى كنند،

    نه از روشنايى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند.

     

    ثروت یا علم!


    اى كميل! دانش بهتر از مال است،

    زيرا علم، نگهبان تو است،

    و مال را تو بايد نگهبان باشى

    مال با بخشش كاستى پذيرد

    امّا علم با بخشش فزونى گيرد،

    و مقام و شخصيّتى كه با مال به دست آمده با نابودى مال، نابود مى گردد.

     

    مشخصات علم الهی

     

    اى كميل بن زياد!

    شناخت علم راستين (علم الهى) آيينى است كه با آن پاداش داده مى شود،

    و انسان در دوران زندگى با آن خدا را اطاعت مى كند،

    و پس از مرگ، نام نيكو به يادگار گذارد.

    دانش فرمانروا، و مال فرمانبر است.

     

     ارزش دانشمندان


    اى كميل !

    ثروت اندوزان بى تقوا مرده گرچه به ظاهر زنده اند،

    امّا دانشمندان، تا دنيا برقرار است زنده اند،

    بدن هايشان گرچه در زمين پنهان امّا ياد آنان در دل ها هميشه زنده است.

     

     علی از زبان علی (اقسام دانش پژوهان)


    بدان كه در اينجا (اشاره به سينه مبارك كرد) دانش فراوانى انباشته است،

    اى كاش كسانى را مى يافتم كه مى توانستند آن را بياموزند

    آرى تيز هوشانى مى يابم امّا مورد اعتماد نمى باشند،

    دين را وسيله دنيا قرار داده،

    و با نعمت هاى خدا بر بندگان،

    و با برهان هاى الهى بر دوستان خدا فخر مى فروشند.

    يا گروهى كه تسليم حاملان حق مى باشند امّا ژرف انديشى لازم را در شناخت حقيقت ندارند،

    كه با اوّلين شبهه اى، شك و ترديد در دلشان ريشه مى زند

    پس نه آنها، و نه اينها، سزاوار آموختن دانش هاى فراوان من نمى باشند.

    يا فرد ديگرى كه سخت در پى لذّت بوده، و اختيار خود را به شهوت داده است،

    يا آن كه در ثروت اندوزى حرص مى ورزد،

    هيچ كدام از آنان نمى توانند از دين پاسدارى كنند،

    و بيشتر به چهارپايان چرنده شباهت دارند،

    و چنين است كه دانش با مرگ دارندگان دانش مى ميرد.

     

     ويژگى هاى دانشمندان الهى

     

    آرى!  خداوند زمين هيچ گاه از حجّت الهى خالى نيست،

    كه براى خدا با برهان روشن قيام كند،

    يا آشكار و شناخته شده، يا بيمناك و پنهان،

    تا حجّت خدا باطل نشود،

    و نشانه هايشان از ميان نرود.

    تعدادشان چقدر و در كجا هستند؟

    به خدا سوگند!

    كه تعدادشان اندك ولى نزد خدا بزرگ مقدارند،

    كه خدا به وسيله آنان حجّت ها و نشانه هاى خود را نگاه مى دارد،

    تا به كسانى كه همانندشان هستند بسپارد،

    و در دل هاى آنان بكارد،

    آنان كه دانش، نور حقيقت بينى را بر قلبشان تابيده،

    و روح يقين را دريافته اند،

    كه آنچه را خوشگذاران ها دشوار مى شمارند، آسان گرفتند،

    و با آنچه كه ناآگاهان از آن هراس داشتند أنس گرفتند.

    در دنيا با بدن هايى زندگى مى كنند، كه ارواحشان به جهان بالا پيوند خورده است،

    آنان جانشينان خدا در زمين، و دعوت كنندگان مردم به دين خدايند.

    آه، آه،

    چه سخت اشتياق ديدارشان را دارم.

    كميل هر گاه خواستى باز گرد.

    .

    حکمت ۱۴۷

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀علم و علماء در نهج البلاغه, اقسام مسلمانان در جامعه اسلامی, ✔مطلب ندارد, ویژگی علم الهی, ویژگی عالمان الهی, اقسام علم آموزان
    [سه شنبه 1399-07-15] [ 09:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      هلاک شوندگان امام علی ...
    هلاک شوندگان امام علی

    علی از زبان علی (هلاک شوندگان امام علی)

     

     هَلَكَ فِيَّ رَجُلَانِ،

    مُحِبٌّ غَالٍ

    وَ مُبْغِضٌ قَالٍ.

     

     دو تن به خاطر من به هلاكت رسيدند:

    دوست افراط كننده، و دشمن دشنام دهنده.

    .

    حکمت 117

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [جمعه 1399-07-11] [ 09:11:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حال و هوای امیر المومنین ...
    حال و هوای امیر المومنین

    علی از زبان علی (حال و هوای امیر المومنین)

     

    وَ قِيلَ لَهُ كَيْفَ نَجِدُكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ؟

    فَقَالَ (علیه السلام): كَيْفَ يَكُونُ حَالُ مَنْ يَفْنَى بِبَقَائِهِ

    وَ يَسْقَمُ بِصِحَّتِهِ

    وَ يُؤْتَى مِنْ مَأْمَنِهِ؟!

     


    (شخصى از امام پرسيد حال شما چگونه است؟ فرمود:)

    چگونه خواهد بود حال كسى كه در بقاياى خود ناپايدار،

    و در سلامتى بيمار است،

    و در آنجا كه آسايش دارد مرگ او فرا مى رسد.

    .

    حکمت 115

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 09:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حبّ علی از زبان علی ...
    حبّ علی از زبان علی

    حبّ علی از زبان علی

     

    وَ قَدْ تُوُفِّيَ سَهْلُ بْنُ حُنَيْفٍ الْأَنْصَارِيُّ بِالْكُوفَةِ بَعْدَ مَرْجِعِهِ مَعَهُ مِنْ صِفِّينَ
    وَ كَانَ أَحَبَّ النَّاسِ إِلَيْهِ: «لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ».

    [قال الرضي رحمه الله تعالى و معنى ذلك أن المحنة تغلظ عليه فتسرع المصائب إليه و لا يفعل ذلك إلا بالأتقياء الأبرار و المصطفين الأخيار].

     


    (پس از بازگشت از جنگ صفّين، يكى از ياران دوست داشتنى امام، سهل بن حنيف از دنيا رفت.)
    فرمود: اگر كوهى مرا دوست بدارد، در هم فرو مى ريزد.

     

    (سید رضی گوید: يعنى مصيبت ها، به سرعت به سراغ او آيد، كه اين سرنوشت در انتظار پرهيزكاران و برگزيدگان خداست).
    .
    حکمت 111
    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 08:37:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پیراهن وصله دار ...
    پیراهن وصله دار

    علی از زبان علی (پیراهن وصله دار)


    (پيراهن وصله دارى بر اندام امام بود.

    شخصى پرسيد چرا پيراهن وصله دار مى پوشى؟

    فرمود:) دل با آن فروتن، و نفس رام مى شود، و مؤمنان از آن سر مشق مى گيرند.

    دنيا و آخرت، دو دشمن متفاوت، و دو راه جداى از يكديگرند،

    پس كسى كه دنيا پرست باشد و به آن عشق ورزد، به آخرت كينه ورزد و با آن دشمنى خواهد كرد.

    و آن دو همانند شرق و غرب از هم دورند،

    و رونده به سوى آن دو، هر گاه به يكى نزديك شود از ديگرى دور مى گردد،

    و آن دو همواره به يكديگر زيان رسانند.

    .

    حکمت 103

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀ساده زیستی و قناعت در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [سه شنبه 1399-07-08] [ 04:17:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خطاب امام علی با دنیا ...
    خطاب امام علی با دنیا

    (ضرار بن ضمره ضبايى از ياران امام به شام رفت بر معاويه وارد شد. معاويه از او خواست از حالات امام بگويد، گفت على عليه السّلام را در حالى ديدم كه شب، پرده هاى خود را افكنده بود، و او در محراب ايستاده، محاسن را به دست گرفته، چون مار گزيده به خود مى پيچيد، و محزون مى گريست و مى گفت):

     

    علی از زبان علی (خطاب امام علی به دنیای حرام)

     

    يَا دُنْيَا يَا دُنْيَا،

    إِلَيْكِ عَنِّي؛

    أَ بِي تَعَرَّضْتِ؟ أَمْ إِلَيَّ تَشَوَّقْتِ؟

    لَا حَانَ حِينُكِ؛ 

    هَيْهَاتَ، غُرِّي غَيْرِي؛

    لَا حَاجَةَ لِي فِيكِ؛

    قَدْ طَلَّقْتُكِ ثَلَاثاً لَا رَجْعَةَ فِيهَا.

    فَعَيْشُكِ قَصِيرٌ وَ خَطَرُكِ يَسِيرٌ وَ أَمَلُكِ حَقِيرٌ.

    آهِ مِنْ قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظِيمِ الْمَوْرِدِ.

     


    اى دنيا اى دنياى حرام از من دور شو،

    آيا براى من خودنمايى مى كنى

    يا شيفته من شده اى تا روزى در دل من جاى گيرى؟
    هرگز مبادا، غير مرا بفريب،

    كه مرا در تو هيچ نيازى نيست،

    تو را سه طلاقه كرده ام، تا باز گشتى نباشد.

    دوران زندگانى تو كوتاه، ارزش تو اندك، و آرزوى تو پست است.

    آه از توشه اندك، و درازى راه، و دورى منزل، و عظمت روز قيامت.

    .

    حکمت 77

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀رزق و روزی, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ✔مطلب ندارد
    [یکشنبه 1399-07-06] [ 03:43:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      معیار در شناخت مومن و منافق ...
    معیار در شناخت مومن و منافق

    علی از زبان علی (راه شناخت مؤمن و منافق)


     اگر با شمشيرم بر بينى مؤمن بزنم كه دشمن من شود، با من دشمنى نخواهد كرد،

    و اگر تمام دنيا را به منافق ببخشم تا مرا دوست بدارد، دوست من نخواهد شد.

    و اين بدان جهت است كه قضاى الهى جارى شد،

    و بر زبان پيامبر امّى صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گذشت كه فرمود:

    «اى على مؤمن تو را دشمن نگيرد، و منافق تو را دوست نخواهد داشت.»

    .

    حکمت 45

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    ستاد احیا فرهنگ مهدویت

    موضوعات: ◀حکمت ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, اقسام مسلمانان در جامعه اسلامی, ✔مطلب ندارد, منافقین
    [جمعه 1399-07-04] [ 09:43:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      دشمنی های قریش با پیامبر و خاندان ایشان ...
    دشمنی های قریش با پیامبر و خاندان ایشان

    (نامه به معاويه در سال 36 هجرى كه شخصى به نام ابو مسلم آن را برد).

     

     

     افشاى دشمنى هاى قريش و استقامت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله:

     


    خويشاوندان ما از قريش مى خواستند پيامبرمان صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را بكشند،

    و ريشه ما را در آورند

    و در اين راه انديشه ها از سرگذراندند،

    و هر چه خواستند نسبت به ما انجام دادند،

    و زندگى خوش را از ما سلب كردند،

    و با ترس و وحشت به هم آميختند،

    و ما را به پيمودن كوه هاى صعب العبور مجبور كردند،

    و براى ما آتش جنگ افروختند.

    امّا خدا خواست كه ما پاسدار دين او باشيم،

    و شر آنان را از حريم دين باز داريم.

    مؤمن ما در اين راه خواستار پاداش بود،

    و كافر ما از خويشاوندان خود دفاع كرد.

    ديگر افراد قريش كه ايمان مى آوردند و از تبار ما نبودند،

    هر گاه آتش جنگ زبانه مى كشيد،

    و دشمنان هجوم مى آوردند

    يا به وسيله هم پيمانهايشان و يا با نيروى قوم و قبيله شان حمايت مى شدند در امان بودند.

    پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اهل بيت خود را پيش مى فرستاد

    تا به وسيله آنها، اصحابش را از سوزش شمشيرها و نيزه ها حفظ فرمايد،

    چنانكه عبيدة بن حارث در جنگ بدر، و حمزه در احد، و جعفر در موته، شهيد شدند.

    كسانى هم بودند كه اگر مى خواستم نامشان را مى آوردم،

    آنان دوست داشتند چون شهيدان اسلام، شهيد گردند،

    امّا مقدّر چنين بود كه زنده بمانند، و مرگشان به تأخير افتاد.

     

    علی از زبان علی 

     

    شگفتا از روزگار!

    كه مرا همسنگ كسى قرار داده كه چون من پيش قدم نبوده،

    و مانند من سابقه در اسلام و هجرت نداشته است،

    كسى را سراغ ندارم چنين ادّعايى كند،

    مگر ادّعا كننده اى كه نه من او را مى شناسم و نه فكر مى كنم خدا، او را بشناسد

    در هر حال خدا را سپاسگزارم.

     

     

     افشاى ادّعاى دروغين معاويه در خونخواهى عثمان


    اينكه از من خواستى تا قاتلان عثمان را به تو بسپارم،

    پيرامون آن فكر كردم و ديدم كه توان سپردن آنها را به تو يا غير تو ندارم.

    سوگند به جان خودم!

    اگر دست از گمراهى و تفرقه بر ندارى،

    به زودى آنها را خواهى يافت كه تو را مى طلبند،

    بى آن كه تو را فرصت دهند

    تا در خشكى و دريا و كوه و صحرا، زحمت پيدا كردنشان را بر خود هموار كنى.

    و اگر در جستجوى آنان بر آيى

    بدان كه شادمان نخواهى شد،

    و ملاقات با آنان تو را خوشحال نخواهد كرد،

    و درود بر اهل آن.

    .

    نامه9

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀نامه ها, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [سه شنبه 1399-06-25] [ 06:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      استدلال امام علی به معاویه (لعنه الله علیه) در جهت مشروعیت خلافت خویش ...
    استدلال امام علی به معاویه (لعنه الله علیه) در جهت مشروعیت خلافت خویش

    (نامه امام عليه السّلام به معاويه كه پس از جنگ جمل در سال 36 هجرى، توسّط جرير بن عبد اللّه فرستاده شد).

     

     

    علی از زبان علی (استدلال به مشروعیت خلافت خود برای معاویه (لعنه الله علیه))

     

    همانا كسانى با من بيعت كرده اند كه با ابا بكر و عمر و عثمان، با همان شرايط بيعت كردند،

    پس آن كه در بيعت حضور داشت نمى تواند خليفه اى ديگر انتخاب كند،

    و آن كس كه غايب بود نمى تواند بيعت مردم را نپذيرد.

    همانا شوراى مسلمين از آن مهاجرين و انصار است،

    پس اگر بر امامت كسى گرد آمدند،

    و او را امام خود خواندند،

    خشنودى خدا هم در آن است.

    حال اگر كسى كار آنان را نكوهش كند

    يا بدعتى پديد آورد،

    او را به جايگاه بيعت قانونى باز مى گردانند،

    اگر سرباز زد با او پيكار مى كنند،

    زيرا كه به راه مسلمانان در نيامده،

    خدا هم او را در گمراهى اش رها مى كند.

    به جانم سوگند اى معاويه!

    اگر دور از هواى نفس، به ديده عقل بنگرى،

    خواهى ديد كه من نسبت به خون عثمان پاك ترين افرادم،

    و مى دانى كه من از آن ماجرا دور بوده ام،

    جز اينكه از راه خيانت مرا متّهم كنى،

    و حق آشكارى را بپوشانى.

    با درود.

    .

    نامه 6

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀نامه ها, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
     [ 05:50:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      رفتار عثمان با امام علی از زبان امام علی ...
    رفتار عثمان با امام علی از زبان امام علی

    (در سال 35 هجرى وقتى عثمان محاصره شد، ابن عباس را فرستاد كه على عليه السّلام در مدينه نباشد و به باغات ينبع «محلّى در اطراف مدينه» برود، كه مردم به نام او شعار ندهند، امام رفت. وقتى احتياج شديد به يارى داشت پيغام داد و امام به مدينه برگشت. دوباره ابن عباس را فرستاد كه على عليه السّلام از مدينه خارج شود، امام فرمود:

     

    رفتار عثمان با امام علی از زبان امام علی 

     

    اى پسر عبّاس عثمان جز اين نمى خواهد كه مرا سرگردان نگهدارد،

    گاهى بروم، و زمانى برگردم.

    يك بار پيغام فرستاد از مدينه خارج شوم،

    دوباره خبر داد كه باز گردم.

    هم اكنون تو را فرستاده كه از شهر خارج شوم.

    به خدا سوگند، آنقدر از او دفاع كردم كه ترسيدم گناهكار باشم.

    .

    خطبه 240

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [یکشنبه 1399-06-23] [ 06:56:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

     

     

    علی از زبان علی (از هجرت و پيوستن به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سخن مى گويد).

     

    فَجَعَلْتُ أَتْبَعُ مَأْخَذَ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وآله)، فَأَطَأُ ذِكْرَهُ حَتَّى انْتَهَيْتُ إِلَى الْعَرَجِ [الْعَرْجِ].

    خود را در راهى قرار دادم كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفته بود،

    و همه جا از او پرسيدم تا به سرزمين «عرج» رسيدم.

     

    (سید رضی می گوید: جمله «فأطأ ذكره» (در همه جا از او مى پرسيدم) يكى از سخنانى است كه در اوج فصاحت قرار دارد، يعنى خبر حركت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله از ابتداء حركت تا پايان به من مى رسيد، كه امام اين معنا را با كناية آورده است).

    .

    خطبه 236

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 06:33:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      درد دل امام علی به هنگام غسل دادن پیامبر ...
    درد دل امام علی به هنگام غسل دادن پیامبر

    علی از زبان علی (به هنگام غسل دادن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود):


    پدر و مادرم فداى تو اى رسول خدا !

    با مرگ تو رشته اى پاره شد كه در مرگ ديگران اينگونه قطع نشد،

    با مرگ تو رشته پيامبرى،

    و فرود آمدن پيام و اخبار آسمانى گسست.

    مصيبت تو، ديگر مصيبت ديدگان را به شكيبايى واداشت،

    و همه را در مصيبت تو يكسان عزادار كرد.

    اگر به شكيبايى امر نمى كردى، و از بى تابى نهى نمى فرمودى،

    آنقدر اشك مى ريختم تا اشك هايم تمام شود،

    و اين درد جانكاه هميشه در من مى ماند،

    و اندوهم جاودانه مى شد،

    كه همه اينها در مصيب تو ناچيز است.

    چه بايد كرد كه زندگى را دوباره نمى توان بازگرداند،

    و مرگ را نمى شود مانع شد.

    پدر و مادرم فداى تو ما را در پيشگاه پروردگارت ياد كن، و در خاطر خود نگهدار.

    .

    خطبه 235

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 04:04:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه بیعت مردم با امام علی از زبان علی ...
    نحوه بیعت مردم با امام علی از زبان علی

    نحوه بیعت مردم با امام علی از زبان علی


    دست مرا براى بيعت مى گشوديد و من مى بستم،

    شما آن را به سوى خود مى كشيديد و من آن را مى گرفتم.

    سپس چونان شتران تشنه كه به طرف آبشخور هجوم مى آورند بر من هجوم آورديد،

    تا آن كه بند كفشم پاره شد، و عبا از دوشم افتاد،

    و افراد ناتوان پايمال گرديدند.

    آنچنان مردم در بيعت با من خشنود بودند كه خردسالان شادمان،

    و پيران براى بيعت كردن لرزان به راه افتادند،

    و بيماران بر دوش خويشان سوار،

    و دختران جوان بى نقاب به صحنه آمدند.

    .

    خطبه 229

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
    [شنبه 1399-06-22] [ 10:55:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی (خودسازی امام علی) ...
    علی از زبان علی (خودسازی امام علی)

    (اين سخنرانى در شهر كوفه در دوران زمامدارى آن حضرت ايراد شد).

     

    علی از زبان علی (خودسازی)

     

    پرهيز از ستمكارى


    سوگند به خدا!

    اگر تمام شب را بر روى خارهاى سعدان به سر ببرم،

    و يا با غل و زنجير به اين سو يا آن سو كشيده شوم،

    خوش تر دارم تا خدا و پيامبرش را در روز قيامت، در حالى ملاقات كنم كه به بعضى از بندگان ستم،

    و چيزى از اموال عمومى را غصب كرده باشم.

    چگونه بر كسى ستم كنم براى نفس خويش، كه به سوى كهنگى و پوسيده شدن پيش مى رود،

    و در خاك، زمانى طولانى اقامت مى كند.

     

     

    پرهيز از دست درازی به بیت المال


    به خدا سوگند!

    برادرم عقيل را ديدم كه به شدّت تهيدست شده

    و از من درخواست داشت تا يك من از گندم هاى بيت المال را به او ببخشم.

    كودكانش را ديدم كه از گرسنگى داراى موهاى ژوليده، و رنگشان تيره شده، گويا با نيل رنگ شده بودند.

    پى در پى مرا ديدار و درخواست خود را تكرار مى كرد،

    چون به گفته هاى او گوش دادم پنداشت كه دين خود را به او واگذار مى كنم،

    و به دلخواه او رفتار و از راه و رسم عادلانه خود دست بر مى دارم.

    روزى آهنى را در آتش گداخته به جسمش نزديك كردم تا او را بيازمايم،

    پس چونان بيمار از درد فرياد زد و نزديك بود از حرارت آن بسوزد.

    به او گفتم، اى عقيل، گريه كنندگان بر تو بگريند،

    از حرارت آهنى مى نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته است امّا مرا به آتشالهى ننالم.

     

    رشوه

     

    و از اين حادثه شگفت آورتر اينكه؛

    شب هنگام كسى به ديدار ما آمد

    و ظرفى سر پوشيده پر از حلوا داشت،

    معجونى در آن ظرف بود

    چنان از آن متنفّر شدم كه گويا آن را با آب دهان مار سمّى، يا قى كرده آن مخلوط كردند.

    به او گفتم: «هديه است يا زكات يا صدقه، كه اين دو بر ما اهل بيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حرام است.»

    گفت: نه، نه زكات است نه صدقه، بلكه هديه است.

    گفتم: زنان بچّه مرده بر تو بگريند، آيا از راه دين وارد شدى كه مرا بفريبى يا عقلت آشفته شده يا جن زده شدى يا هذيان مى گويى؟


    به خدا سوگند!

    اگر هفت اقليم را با آنچه در زير آسمان هاست به من دهند تا خدا را نافرمانى كنم

    كه پوست جوى را از مورچه اى ناروا بگيرم،

    چنين نخواهم كرد

    و همانا اين دنياى آلوده شما نزد من از برگ جويده شده ملخ پست تر است.

    على را با نعمت هاى فنا پذير، و لذّتهاى ناپايدار چه كار!

    به خدا پناه مى بريم از خفتن عقل، و زشتى لغزش ها،

    و از او يارى مى جوييم.

    .

    خطبه ۲۲۴

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ بیت المال در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, مشخصات اهل تقوی, پرهیز از ظلم, پرهیز از رشوه خواری
    [پنجشنبه 1399-06-20] [ 03:26:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      تأسف امام علی بر کشته شدگان جمل ...
    تأسف امام علی بر کشته شدگان جمل

    (در ميدان نبرد جمل در سال 36 هجرى وقتى به جنازه طلحه و عبد الرحمن بن عتاب رسيد فرمود).

     

    علی از زبان علی (تأسّف بر كشتگان جمل)


    ابو محمد (طلحه) در اين مكان، غريب مانده است.

    به خدا سوگند!

    خوش نداشتم قريش را زير تابش ستارگان كشته و افتاده بينم.

    به خونخواهى، بر فرزندان «عبد مناف» دست يافتم،

    ولى سر كردگانى «بنى جمح» از دستم گريختند.

    آنان براى كارى كه در شأن آنها نبود سر بر افراشتند،

    و پيش از رسيدن به آن سركوب شدند.

    .

    خطبه 219

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [چهارشنبه 1399-06-19] [ 08:40:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      افشاى ماهیت ناكثان ...
    افشاى ماهیت ناكثان

    (در باره كسانى كه براى جنگ با او به بصره رفتند).

     

    علی از زبان علی (افشاى ماهیت ناكثان)


    بر كارگزاران و خزانه داران بيت المال مسلمانان كه در فرمان من بودند،

    و بر مردم شهرى كه تمامى آنها بر اطاعت من و وفادارى در بيعت با من وحدت داشتند، هجوم آوردند،

    آنان را از هم پراكندند،

    و به زيان من، در ميانشان اختلاف افكندند،

    و بر شيعيان من تاختند،

    گروهى را با نيرنگ كشتند،

    و گروهى دست بر شمشير فشرده با دشمن جنگيدند

    تا صادقانه خدا را ملاقات كردند.

    .

    خطبه 218

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 08:33:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      غم امام علی از دگرگونی خلافت ...
    غم امام علی از دگرگونی خلافت

    علی از زبان علی (شکوه از ماجرای خلافت)


    خدايا!

    براى پيروزى بر قريش و يارانشان از تو كمك مى خواهم،

    كه پيوند خويشاوندى مرا بريدند،

    و كار مرا دگرگون كردند،

    و همگى براى مبارزه با من در حقّى كه از همه آنان سزاوارترم، متّحد گرديدند

    و گفتند: «حق را اگر توانى بگير، و يا اگر تو را از حق محروم دارند، يا با غم و اندوه صبر كن، و يا با حسرت بمير».

    به اطرافم نگريستم

    ديدم كه نه ياورى دارم، و نه كسى از من دفاع و حمايت مى كند،

    جز خانواده ام كه مايل نبودم جانشان به خطر افتد.

    پس خار در چشم فرو رفته، ديده بر هم نهادم،

    و با گلوى استخوان در آن گير كرده، جام تلخ را جرعه جرعه نوشيدم،

    و در فرو خوردن خشم در امرى كه تلخ تر از گياه حنظل،

    و دردناك تر از فرو رفتن تيزى شمشير در دل بود، شكيبايى كردم.

     .

    خطبه 217

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-06-17] [ 03:48:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      جایگاه حق و نقش آن در اداره جامعه ...
    جایگاه حق و نقش آن در اداره جامعه

    (از سخنرانيهاى امام عليه السّلام در صحراى صفّين است).

     

    جایگاه حق در جامعه اسلامی


    پس از ستايش پروردگار،

    خداوند سبحان، براى من، بر شما به جهت سرپرستى حكومت، حقّى قرار داده،

    و براى شما همانند حق من، حقّى تعيين فرموده است.

    پس حق گسترده تر از آن است كه وصفش كنند،

    ولى به هنگام عمل تنگنايى بى مانند دارد .

    حق اگر به سود كسى اجرا شود، ناگزير به زيان او نيز روزى به كار رود،

    و چون به زيان كسى اجراء شود روزى به سود او نيز جريان خواهد داشت.

    اگر بنا باشد حق به سود كسى اجراء شود و زيانى نداشته باشد،

    اين مخصوص خداى سبحان است نه ديگر آفريده ها،

    به خاطر قدرت الهى بر بندگان، و عدالت او بر تمام موجوداتى كه فرمانش بر آنها جارى است.

    لكن خداوند حق خود را بر بندگان، اطاعت خويش قرار داده،

    و پاداش آن را دو چندان كرده است،

    از روى بخشندگى،

    و گشايشى كه خواسته به بندگان عطا فرمايد.

     

     حقوق متقابل رهبرى و مردم


    پس، خداى سبحان برخى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب كرد،

    و آن حقوق را در برابر هم گذاشت،

    كه برخى از حقوق برخى ديگر را واجب گرداند،

    و حقّى بر كسى واجب نمى شود مگر همانند آن را انجام دهد.

    و در ميان حقوق الهى، بزرگ ترين حق، حق رهبر بر مردم و حق مردم بر رهبر است،

    حق واجبى كه خداى سبحان، بر هر دو گروه لازم شمرد،

    و آن را عامل پايدارى پيوند ملّت و رهبر، و عزّت دين قرار داد.

    پس رعيّت اصلاح نمى شود جز آن كه زمامداران اصلاح گردند،

    و زمامداران اصلاح نمى شوند جز با درستكارى رعيّت.

    و آنگاه كه مردم حق رهبرى را اداء كنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت يابد،

    و راه هاى دين پديدار و نشانه هاى عدالت بر قرار،

    و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پايدار گردد،

    پس روزگار اصلاح شود

    و مردم در تداوم حكومت اميدوار و دشمن در آرزوهايش مأيوس مى گردد.


    امّا اگر مردم بر حكومت چيره شوند،

    يا زمامدار بر رعيّت ستم كند،

    وحدت كلمه از بين مى رود،

    نشانه هاى ستم آشكار،

    و نيرنگ بازى در دين فراوان مى گردد،

    و راه گسترده سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم متروك،

    هوا پرستى فراوان،

    احكام دين تعطيل،

    و بيمارى هاى دل فراوان شود.

    مردم از اينكه حقّ بزرگى فراموش مى شود،

    يا باطل خطرناكى در جامعه رواج مى يابد،

    احساس نگرانى نمى كنند

    پس در آن زمان نيكان خوار، و بدان قدرتمند مى شوند،

    و كيفر الهى بر بندگان بزرگ و دردناك خواهد بود.

    پس بر شماست كه يكديگر را نصيحت كنيد،

    و نيكو همكارى نماييد.

    درست است كه هيچ كس نمى تواند حق اطاعت خداوندى را چنانكه بايد بگزارد،

    هر چند در به دست آوردن رضاى خدا حريص باشد،

    و در كار بندگى تلاش فراوان نمايد،

    لكن بايد به مقدار توان، حقوق الهى را رعايت كند

    كه يكى از واجبات الهى، يكديگر را به اندازه توان نصيحت كردن، و بر پا داشتن حق، و يارى دادن به يكديگر است.


    هيچ كس هر چند قدر او در حق بزرگ، و ارزش او در دين بيشتر باشد،

    بى نياز نيست كه او را در انجام حق يارى رسانند،

    و هيچ كس گرچه مردم او را خوار شمارند، و در ديده ها بى ارزش باشد،

    كوچك تر از آن نيست كه كسى را در انجام حق يارى كند، يا ديگرى به يارى او برخيزد.


    (پس يكى از ياران به پاخاست و با سخنى طولانى امام را ستود، حرف شنوايى و اطاعت از امام را اعلام داشت. آنگاه امام فرمود:)

    «كسى كه عظمت خدا در جانش بزرگ، و منزلت او در قلبش والاست،

    سزاوار است كه هر چه جز خدا را كوچك شمارد.

    و از او سزاوارتر كسى كه نعمت هاى خدا را فراوان در اختيار دارد،

    و بر خوان احسان خدا نشسته است،

    زيرا نعمت خدا بر كسى بسيار نگردد جز آن كه حقوق الهى بر او فراوان باشد.»

     

     

    علی از زبان علی ( روابط سالم و متقابل رهبر و مردم)


    مردم !

    از پست ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است كه گمان برند آنها دوستدار ستايش اند،

    و كشور دارى آنان بر كبر و خود پسندى استوار باشد،

    و خوش ندارم، در خاطر شما بگذرد كه من ستايش را دوست دارم، و خواهان شنيدن آن مى باشم.

    سپاس خدا را كه چنين نبودم

    و اگر ستايش را دوست مى داشتم، آن را رها مى كردم

    به خاطر فروتنى در پيشگاه خداى سبحان،

    و بزرگى و بزرگوارى كه تنها خدا سزاوار آن است.

    گاهى مردم، ستودن افرادى را براى كار و تلاش روا مى دانند.

    اما من از شما مى خواهم كه مرا با سخنان زيباى خود مستاييد،

    تا از عهده وظايفى كه نسبت به خدا و شما دارم بر آيم،

    و حقوقى كه مانده است بپردازم،

    و واجباتى كه بر عهده من است و بايد انجام گيرد اداء كنم.

    پس با من چنانكه با پادشاهان سركش سخن مى گويند، حرف نزنيد،

    و چنانكه از آدم هاى خشمگين كناره مى گيرند دورى نجوييد،

    و با ظاهر سازى با من رفتار نكنيد،

    و گمان مبريد اگر حقّى به من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد،

    يا در پى بزرگ نشان دادن خويشم،

    زيرا كسى كه شنيدن حق، يا عرضه شدن عدالت بر او مشكل باشد، عمل كردن به آن، براى او دشوارتر خواهد بود.

    پس،

    از گفتن حق، يا مشورت در عدالت خوددارى نكنيد،

    زيرا خود را برتر از آن كه اشتباه كنم و از آن ايمن باشم نمى دانم، مگر آن كه خداوند مرا حفظ فرمايد.

    پس همانا من و شما بندگان و مملوك پروردگاريم كه جز او پروردگارى نيست.

    او مالك ما، و ما را بر نفس خود اختيارى نيست.

    ما را از آنچه بوديم خارج و بدانچه صلاح ما بود در آورد.

    به جاى گمراهى، هدايت و به جاى كورى بينايى به ما عطا فرمود.

    .

    خطبه 216

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, ماهیت اسلام و امت اسلامی
     [ 03:41:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی در جریان حکمیّت ...
    علی از زبان علی در جریان حکمیّت

    به هنگام شورش ياران پيرامون حكميّت فرمود:

     

    علی از زبان علی در جریان حکمیّت


    اى مردم!

    همواره كار من با شما به دلخواه من بود تا آن كه جنگ شما را ناتوان كرد.

    به خدا اگر جنگ كسانى را از شما گرفت و جمعى را گذاشت، براى دشمنانتان نيز كوبنده تر بود.

    من ديروز فرمانده و امير شما بودم،

    ولى امروز فرمانم مى دهند،

    ديروز باز دارنده بودم كه امروز مرا باز مى دارند

     شما زنده ماندن را دوست داريد،

    و من نمى توانم شما را به راهى كه دوست نداريد اجبار كنم.

    .

    خطبه 208

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, جریان حکمیت
    [شنبه 1399-06-15] [ 03:54:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      جواب امام علی به شکایت عدم مشورت قرار دادن طلحه و زبیر ...
    جواب امام علی به شکایت عدم مشورت قرار دادن طلحه و زبیر

    (طلحه و زبير پس از بيعت با امام عليه السّلام اعتراض كردند كه چرا در امور كشور با آنان مشورت نكرده و از آنها كمك نگرفته است.)

     

     

    علی از زبان علی (برخورد قاطعانه با سران ناكثين ؛ طلحه و زبير)


    به اندك چيزى خشمناك شديد،

    و خوبى هاى فراوان را از ياد برديد.

    ممكن است به من خبر دهيد كه كدام حقّى را از شما باز داشته ام

    يا كدام سهم را براى خود برداشته ام.

    و بر شما ستم كردم

    و كدام شكايت حقّى پيش من آورده شده كه ضعف نشان دادم

    و كدام فرمان الهى را آگاه نبوده و راه آن را به اشتباه پيموده ام؟


    به خدا سوگند!

    من به خلافت رغبتى نداشته،

    و به ولايت بر شما علاقه اى نشان نمى دادم،

    و اين شما بوديد كه مرا به آن دعوت كرديد،

    و آن را بر من تحميل كرديد.

    روزى كه خلافت به من رسيد در قرآن نظر افكندم،

    هر دستورى كه داده،

    و هر فرمانى كه فرموده پيروى كردم،

    به راه و رسم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اقتدا كردم.

    پس هيچ نيازى به حكم و رأى شما و ديگران ندارم،

    هنوز چيزى پيش نيامده كه حكم آن را ندانم،

    و نياز به مشورت شما و ديگر برادران مسلمان داشته باشم،

    اگر چنين بود از شما و ديگران روى گردان نبودم.

     

    و امّا اعتراض شما؛

    كه چرا با همه به تساوى رفتار كردم؟

    اين روشى نبود كه به رأى خود، و يا با خواسته دل خود انجام داده باشم،

    بلكه من و شما اين گونه رفتار را از دستور العمل هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آموختيم،

    كه چه حكمى آورد و چگونه آن را اجرا فرمود.

    پس در تقسيمى كه خدا به آن فرمان داد به شما نيازى نداشتم.


    سوگند به خدا!

    نه شما، و نه ديگران را بر من حقّى نيست كه زبان به اعتراض گشايند.

    خداوند قلب هاى شما و ما را به سوى حق هدايت فرمايد،

    و شكيبايى و استقامت را به ما و شما الهام كند.

    (سپس فرمود) خدا رحمت كند آن كس را كه حقّى را بنگرد و يارى كند،

    يا ستمى مشاهده كرده آن را نابود سازد،

    و حق را يارى داده تا به صاحبش باز گردد.

    .

    خطبه 205

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [چهارشنبه 1399-06-12] [ 11:50:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      درد دل با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به هنگام دفن فاطمه عليها السّلام ...
    درد دل با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به هنگام دفن فاطمه عليها السّلام

    علی از زبان علی (درد دل با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به هنگام دفن فاطمه عليها السّلام). 

     


    سلام بر تو اى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم،

    سلامى از طرف من و دخترت كه هم اكنون در جوارت فرود آمده

    و شتابان به شما رسيده است.

    اى پيامبر خدا!

    صبر و بردبارى من با از دست دادن فاطمه عليها السّلام كم شده،

    و توان خويشتندارى ندارم

    امّا براى من كه سختى جدايى تو را ديده،

    و سنگينى مصيبت تو را كشيدم،

    شكيبايى ممكن است.

    اين من بودم كه با دست خود تو را در ميان قبر نهادم،

    و هنگام رحلت، جان گرامى تو ميان سينه و گردنم پرواز كرد.

    «پس همه ما از خداييم و به خدا باز مى گرديم».

    پس امانتى كه به من سپرده بودى برگردانده شد،

    و به صاحبش رسيد،

    از اين پس اندوه من جاودانه،

    و شبهايم، شب زنده دارى است،

    تا آن روز كه خدا خانه زندگى تو را براى من برگزيند.

    به زودى دخترت تو را آگاه خواهد ساخت

    كه امّت تو چگونه در ستمكارى بر او اجتماع كردند،

    از فاطمه عليها السّلام بپرس،

    و احوال اندوهناك ما را از او خبر گير،

    كه هنوز روزگارى سپرى نشده،

    و ياد تو فراموش نگشته است.

    سلام من به هر دوى شما،

    سلام وداع كننده اى كه از روى خشنودى يا خسته دلى سلام نمى كند.

    اگر از خدمت تو باز مى گردم از روى خستگى نيست،

    و اگر در كنار قبرت مى نشينم از بدگمانى بدانچه خدا صابران را وعده داده نمى باشد.

    .

    خطبه 202

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, درد دل با پیامبر هنگم دفن خانم فاطمه زهرا
     [ 11:28:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نیرنگ یا سیاست ...
    نیرنگ یا سیاست

    (اين سخنرانى پس از جنگ صفّين در شهر كوفه در سال 38 هجرى ايراد شد).

     

    علی از زبان علی (حیله معاويه)


    سوگند به خدا!

    معاويه از من سياستمدارتر نيست،

    امّا معاويه حيله گر و جنايتكار است،

    اگر نيرنگ ناپسند نبود من زيرك ترين افراد بودم،

    ولى هر نيرنگى گناه، و هر گناهى نوعى كفر و انكار است،

    روز رستاخيز در دست هر حيله گرى پرچمى است كه با آن شناخته مى شود.

    به خدا سوگند!

    من با فريب كارى غافلگير نمى شوم،

    و با سخت گيرى ناتوان نخواهم شد.

    .

    خطبه 200

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 11:15:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی ...
    لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی

    علی از زبان علی


    اصحاب و ياران حضرت محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كه حافظان اسرار او مى باشند،

    مى دانند كه من حتى براى يك لحظه هم مخالف فرمان خدا و رسول او نبودم،

    بلكه با جان خود پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را يارى كردم.

    در جاهايى كه شجاعان قدم هايشان مى لرزيد، و فرار مى كردند،

    آن دليرى و مردانگى را خدا به من عطا فرمود.

     

     

    لحظه رحلت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان امام علی


    رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در حالى كه سرش بر روى سينه ام بود قبض روح گرديد،

    و جان او در كف من روان شد

    آن را بر چهره خويش كشيدم.

    متصدّى غسل پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم من بودم،

    و فرشتگان مرا يارى مى كردند،

    گويا در و ديوار خانه فرياد مى زد.

    گروهى از فرشتگان فرود مى آمدند

    و گروهى ديگر به آسمان پرواز مى كردند.

    گوش من از صداى آهسته آنان كه بر آن حضرت نماز مى خواندند، پر بود،

    تا آنگاه كه او را در حجره اش دفن كرديم.

    چه كسى با آن حضرت در زندگى و لحظات مرگ از من سزاوارتر است؟

    پس مردم با دل بينا حركت كنيد،

    و نيّت خويش را در جهاد با دشمن راست بداريد.

    سوگند به خدايى كه جز او خدايى نيست،

    من بر جادّه حق مى روم،

    و دشمنان من بر پرتگاه باطلند،

    مى گويم آنچه را مى شنويد،

    و براى خود و شما از خدا طلب آمرزش دارم.

    .

    خطبه 197

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, لحظه رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله
    [سه شنبه 1399-06-11] [ 11:51:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      راه نفوذ شیطان در انسان ...
    راه نفوذ شیطان در انسان

    خداشناسی


    ستايش خداوندى را سزاست كه لباس عزّت و بزرگى پوشيد،

    و آن دو را براى خود انتخاب، و از ديگر پديده ها باز داشت.

    آن دو را مرز ميان خود و ديگران قرار داد،

    و آن دو را براى بزرگى و عظمت خويش برگزيد،

     

    فرشتگان و شیطان

     

    و لعنت كرد آن كس را كه در آرزوى عزّت و بزرگى با خدا به ستيزه برخيزد،

    از اين رو فرشتگان مقرّب خود را آزمود، و فروتنان را از گردنكشان جدا فرمود. 

    با آن كه از آنچه در دل هاست، و از اسرار نهان آگاه است،

    به فرشتگان فرمود: «من بشرى را از گل و خاك مى آفرينم، آنگاه كه آفرينش او به اتمام رسيد،

    و روح در او دميدم، براى او سجده كنيد، فرشتگان همه سجده كردند مگر ابليس» كه حسادت او را فرا گرفت. 

     

    تکبر 


    شيطان بر آدم عليه السّلام به جهت خلقت او از خاك، فخر فروخت،

    و با تكيه به اصل خود كه از آتش است دچار تعصّب و غرور شد.

    پس شيطان دشمن خدا و پيشواى متعصّب ها و سر سلسله متكبّران است،

    كه اساس عصبيّت را بنا نهاد، و بر لباس كبريايى و عظمت با خدا در افتاد،

    لباس بزرگى را بر تن پوشيد و پوشش تواضع و فروتنى را از تن در آورد.

    آيا نمى نگريد كه خدا به خاطر خود بزرگ بينى، او را كوچك ساخت

    و به جهت بلند پروازى او را پست و خوار گردانيد

    پس او را در دنيا طرد شده، و آتش جهنّم را در قيامت براى او مهيّا فرمود.

     


     فلسفه آزمايش ها، درمان تكبّر 

     

    خداوند اگر اراده مى كرد، آدم عليه السّلام را از نورى كه چشم ها را خيره كند،

    و زيباييش عقلها را مبهوت سازد،

    و عطر و پاكيزگى اش حس بويايى را تسخير كند مى آفريد،

    كه اگر چنين مى كرد، گردن ها در برابر آدم فروتنى مى كردند،

    و آزمايش فرشتگان براى سجده آدم عليه السّلام آسان بود،

    امّا خداوند مخلوقات خود را با امورى كه آگاهى ندارند آزمايش مى كند،

    تا بد و خوب تميز داده شود،

    و تكبّر و خودپسندى را از آنها بزدايد،

    و خود بزرگ بينى را از آنان دور كند. 

    پس، از آنچه خداوند نسبت به ابليس انجام داد عبرت گيريد،

    زيرا اعمال فراوان و كوشش هاى مداوم او را با تكبّر از بين برد.

    او شش هزار سال عبادت كرد كه مشخّص مى باشد از سال هاى دنيا يا آخرت است،

    امّا با ساعتى تكبّر همه را نابود كرد.

    چگونه ممكن است پس از ابليس، فرد ديگرى همان اشتباه را تكرار كند و سالم بماند؟

    نه، هرگز

    خداوند هيچ گاه انسانى را براى عملى وارد بهشت نمى كند كه براى همان عمل فرشته اى را محروم سازد.

    فرمان خدا در آسمان و زمين يكسان است،

    و بين خدا و خلق، دوستى خاصّى وجود ندارد كه به خاطر آن، حرامى را كه بر جهانيان ابلاغ فرموده حلال بدارد.

     

     هشدار از دشمنى هاى شيطان 


    اى بندگان خدا از دشمن خدا پرهيز كنيد،

    مبادا شما را به بيمارى خود مبتلا سازد،

    و با نداى خود شما را به حركت در آورد،

    و با لشكرهاى پياده و سواره خود بر شما بتازد.


    به جانم سوگند!

    شيطان تير خطرناكى براى شكار شما بر چلّه كمان گذارده،

    و تا حد توان كشيده،

    و از نزديك ترين مكان شما را هدف قرار داده است،

    و خطاب به خدا گفته: «پروردگارا به سبب آن كه مرا دور كردى، دنيا را در چشمهايشان جلوه مى دهم، و همه را گمراه خواهم كرد»

    امّا تيرى در تاريكى ها، و سنگى بدون نشانه روى رها ساخت،

    گرچه فرزندان خودپسندى،

    و برادران تعصّب و خود خواهى،

    و سواران مركب جهالت و خود پرستى، او را تصديق كردند.

    افراد سركش شما تسليم شيطان شدند،

    و طمع ورزى او  در شما كارگر افتاد،

    و اين حقيقت بر همه آشكار گرديد،

    و حكومت شيطان بر شما استوار شد،

    و با لشكر خويش به شما يورش برد،

    و شما را به ذلّت سقوط كشانيد،

    و شما را به مرز كشتار و خونريزى كشاند،

    و شما را با فروكردن نيزه در چشم ها، بريدن گلوها، كوبيدن مغزها پايمال كرد،

    تا شما را به سوى آتشى بكشاند كه از پيش مهيّا گرديد. 


    پس شيطان بزرگ ترين مانع براى ديندارى،

    و زيانبارترين و آتش افروزترين فرد براى دنياى شماست.

    شيطان از كسانى كه دشمن سر سخت شما هستند

    و براى در هم شكستنشان كمر بسته ايد خطرناك تر است. 

     

    مردم!

    آتش خشم خود را بر ضد شيطان به كار گيريد،

    و ارتباط خود را با او قطع كنيد.


    به خدا سوگند!

    شيطان بر اصل و ريشه شما فخر فروخت،

    و بر حسب و نسب شما طعنه زد و عيب گرفت،

    و با سپاهيان سواره خود به شما هجوم آورد،

    و با لشكر پياده راه شما را بست،

    كه هر كجا شما را بيابند شكار مى كنند،

    و دست و پاى شما را قطع مى كنند،

    نه مى توانيد با حيله و نقشه آنها را بپراكنيد،

    و نه با سوگندها قادريد از سر راهتان دور كنيد.

    زيرا كمين گاه شيطان ذلّت آور، تنگ و تاريك، مرگ آور، و جولانگاه بلا و سختى هاست.

     


    درمان کبر و خودپرستی

    پس شراره هاى تعصّب و كينه هاى جاهلى را در قلب خود خاموش سازيد،

    كه تكبّر و خود پرستى در دل مسلمان از آفت هاى شيطان، غرورها، و كشش ها و وسوسه هاى اوست.

    تاج تواضع و فروتنى را بر سر نهيد،

    و تكبر و خود پسندى را زير پا بگذاريد،

    و حلقه هاى زنجير خود بزرگ بينى را از گردن باز كنيد،

    و تواضع و فروتنى را سنگر ميان خود و شيطان و لشكريانش قرار دهيد،

    زيرا شيطان از هر گروهى لشكريان و يارانى سواره و پياده دارد. 

    و شما همانا قابيل نباشيد كه بر برادرش تكبّر كرد،

    خدا او را برترى نداد،

    خويشتن را بزرگ مى پنداشت،

    و حسادت او را به دشمنى واداشت،

    تعصّب آتش كينه در دلش شعله ور كرد، و

    شيطان باد كبر و غرور در دماغش دميد،

    و سر انجام پشيمان شد،

    و خداوند گناه قاتلان را تا روز قيامت بر گردن او نهاد. 


    آگاه باشيد!

    در سركشى و ستم زياده روى كرديد،

    و در زمين در دشمنى با خداوند فساد به راه انداختيد،

    و آشكارا با بندگان خدا به نبرد پرداختيد. 

    خدا را خدا را از تكبّر و خودپسندى،

    و از تفاخر جاهلى بر حذر باشيد،

    كه جايگاه بغض و كينه و رشد وسوسه هاى شيطانى است،

    كه ملّتهاى گذشته، و امّتهاى پيشين را فريب داده است،

    تا آنجا كه در تاريكى هاى جهالت فرو رفتند،

    و در پرتگاه هلاكت سقوط كردند،

    و به آسانى به همان جايى كه شيطان مى خواست كشانده شدند.

    كبر و خود پسندى چيزى است كه قلب هاى متكبّران را همانند كرده

    تا قرن ها به تضاد و خونريزى گذراندند،

    و سينه ها از كينه ها تنگى گرفت.


    آگاه باشيد!

    زنهار زنهار از پيروى و فرمانبردارى سران و بزرگانتان،

    آنان كه به اصل و حسب خود مى نازند،

    و خود را بالاتر از آنچه كه هستند مى پندارند،

    و كارهاى نادرست را به خدا نسبت مى دهند،

    و نعمت هاى گسترده خدا را انكار مى كنند،

    تا با خواسته هاى پروردگارى مبارزه كنند،

    و نعمت هاى او را ناديده انگارند.

    آنان شالوده تعصّب جاهلى، و ستون هاى فتنه،

    و شمشيرهاى تفاخر جاهليّت هستند. پس، از خدا پروا كنيد،

    و با نعمت هاى خدادادى درگير نشويد،

    و به فضل و بخشش او حسادت نورزيد،

    و از فرومايگان اطاعت نكنيد،

    آنان كه تيرگى شان را با صفاى خود نوشيديد،

    و بيمارى شان را با سلامت خود درهم آميخته ايد،

    و باطل آنان را با حق خويش مخلوط كرده ايد،

    در حالى كه آنان ريشه همه فسق ها و انحرافات و همراه انواع گناهانند.

    شيطان آنها را براى گمراه كردن مردم، مركب هاى رام قرار داد،

    و از آنان لشكرى براى هجوم به مردم ساخت،

    و براى دزديدن عقل هاى شما آنان را سخنگوى خود برگزيد،

    كه شما را هدف تيرهاى خويش، و پايمال قدم هاى خود، و دستاويز وسوسه هاى خود گردانيد.

     


     ضرورت عبرت از گذشتگان متکبر 


    مردم از آنچه كه بر ملّت هاى متكبّر گذشته،

    از كيفرها و عقوبت ها و سختگيرى ها، و ذلّت و خوارى فرود آمده عبرت گيريد،

    و از قبرها و خاكى كه بر آنچه ره نهادند،

    و زمين هايى كه با پهلوها بر آن افتادند پند پذيريد،

    و از آثار زشتى كه كبر و غرور در دل ها مى گذارد به خدا پناه ببريد،

    همانگونه كه از حوادث سخت به او پناه مى بريد. 

    اگر خدا تكبّر ورزيدن را اجازه مى فرمود، حتما به بندگان مخصوص خود از پيامبران و امامان عليهم السلام اجازه مى داد،

    در صورتى كه خداى سبحان تكبّر و خودپسندى را نسبت به آنان ناپسند،

    و تواضع و فروتنى را براى آنان پسنديد،

    كه چهره بر زمين مى گذارند

    و صورت ها بر خاك مى مالند،

    و در برابر مؤمنان فروتنى مى كنند،

    و خود از قشر مستضعف جامعه مى باشند

    كه خدا آنها را با گرسنگى آزمود،

    و به سختى و بلا گرفتارشان كرد،

    و با ترس و بيم امتحانشان فرمود،

    و با مشكلات فراوان، خالصشان گردانيد. 

    پس مال و فرزند را دليل خشنودى يا خشم خدا ندانيد،

    كه نشانه ناآگاهى به موارد آزمايش، و امتحان در بى نيازى و قدرت است،

    زيرا خداوند سبحان فرمود: «آيا گمان مى كنند مال و فرزندانى كه به آنها عطا كرديم، به سرعت نيكى ها را براى آنان فراهم مى كنيم نه آنان آگاهى ندارند».

     

     فلسفه آزمايش ها 


    پس همانا خداوند سبحان بندگان متكبّر را با دوستان خود كه در چشم آنها ناتوانند مى آزمايد.

    وقتى كه موسى بن عمران و برادرش هارون عليهما السّلام بر فرعون وارد شدند،

    و جامه هاى پشمين بتن، و چوب دستى در دست داشتند،

    و با فرعون شرط كردند كه اگر تسليم پروردگار شود، حكومت و ملكش جاودانه بماند و عزّتش برقرار باشد،

    فرعون گفت: «آيا از اين دو نفر تعجّب نمى كنيد كه دوام عزّت و جاودانگى حكومتم را به خواسته هاى خود ربط مى دهند در حالى كه در فقر و بيچارگى به سر مى برند اگر چنين است چرا دستبندهاى طلا به همراه ندارند».

    اين سخن را فرعون براى بزرگ شمردن طلا و تحقير پوشش لباسى از پشم گفت.

     

    انبیاء الهی و آزمایش های خداوند


    در حالى كه اگر خداى سبحان اراده مى فرمود، به هنگام بعثت پيامبران، درهاى گنج ها، و معدن هاى جواهرات، و باغات سرسبز را به روى پيامبران مى گشود، و پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنان به حركت در مى آورد. 

    امّا اگر اين كار را مى كرد،

    آزمايش از ميان مى رفت،

    و پاداش و عذاب بى اثر مى شد،

    و بشارت ها و هشدارهاى الهى بى فايده مى بود،

    و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شدگان واجب نمى شد،

    و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را نمى يافتند،

    و واژه ها، معانى خود را از دست مى داد

     
    در صورتى كه خداوند پيامبران را با عزم و اراده قوى، گرچه با ظاهرى ساده و فقير مبعوث كرد،

    با قناعتى كه دل ها و چشم ها را پر سازد،

    هر چند فقر و ندارى ظاهرى آنان چشم و گوش ها را خيره سازد. 

    اگر پيامبران الهى، داراى چنان قدرتى بودند كه مخالفت با آنان امكان نمى داشت،

    و توانايى و عزّتى مى داشتند كه هرگز مغلوب نمى شدند،

    و سلطنت و حكومتى مى داشتند كه همه چشم ها به سوى آنان بود،

    از راه هاى دور بار سفر به سوى آنان مى بستند،

    اعتبار و ارزششان در ميان مردم اندك بود،

    و متكبّران در برابرشان سر فرود مى آوردند،

    و تظاهر به ايمان مى كردند، از روى ترس يا علاقه اى كه به مادّيات داشتند.

    در آن صورت نيّت هاى خالص يافت نمى شد،

    و اهداف غير الهى در ايمانشان راه مى يافت،

    و با انگيزه هاى گوناگون به سوى نيكى ها مى شتافتند. 

    امّا خداى سبحان اراده فرمود كه پيروى از پيامبران، و تصديق كتب آسمانى،

    و فروتنى در عبادت، و تسليم در برابر فرمان خدا،

    و اطاعت محض فرمانبردارى، با نيّت خالص تنها براى خدا صورت پذيرد،

    و اهداف غير خدايى در آن راه نيابد،

    كه هر مقدار آزمايش و مشكلات بزرگتر باشد ثواب و پاداش نيز بزرگتر خواهد بود.

     فلسفه حج 


    آيا مشاهده نمى كنيد كه همانا خداوند سبحان، انسان هاى پيشين از آدم عليه السّلام تا آيندگان اين جهان را

    با سنگ هايى در مكّه آزمايش كرد كه نه زيان مى رسانند، و نه نفعى دارند،

    نه مى بينند، و نه مى شنوند

    اين سنگ ها را خانه محترم خود قرار داده و آن را عامل پايدارى مردم گردانيد.

    سپس كعبه را در سنگلاخ ترين مكان ها، بى گياه ترين زمين ها،

    و كم فاصله ترين درّه ها، در ميان كوه هاى خشن، سنگريزه هاى فراوان،

    و چشمه هاى كم آب، و آبادى هاى از هم دور قرار داد،

    كه نه شتر، نه اسب و گاو و گوسفند، هيچ كدام در آن سرزمين آسايش ندارند. 

    سپس آدم عليه السلام و فرزندانش را فرمان داد كه به سوى كعبه برگردند،

    و آن را مركز اجتماع و سر منزل مقصود و بار اندازشان گردانند،

    تا مردم با عشق قلب ها، به سرعت از ميان فلات و دشت هاى دور،

    و از درون شهرها، روستاها، درّه هاى عميق، و جزاير از هم پراكنده درياها به مكّه روى آورند،

    شانه هاى خود را بجنبانند، و گرداگرد كعبه لا اله الا اللّه بر زبان جارى سازند،

    و در اطراف خانه طواف كنند، و با موهاى آشفته، و بدن هاى پر گرد و غبار در حركت باشند.

    لباس هاى خود را كه نشانه شخصيّت هر فرد است در آورند،

    و با اصلاح نكردن موهاى سر، قيافه خود را تغيير دهند،

    كه آزمونى بزرگ، و امتحانى سخت، و آزمايشى آشكار است

    براى پاكسازى و خالص شدن،

    كه خداوند آن را سبب رحمت و رسيدن به بهشت قرار داد. 

    اگر خداوند خانه محترمش، و مكان هاى انجام مراسم حج را، در ميان باغ ها و نهرها، و سرزمين هاى سبز و هموار، و پردرخت و ميوه، مناطقى آباد و داراى خانه ها و كاخ هاى بسيار، و آبادى هاى به هم پيوسته، در ميان گندم زارها و باغات خرّم و پر از گل و گياه، داراى مناظرى زيبا و پر آب، در وسط باغستانى شادى آفرين، و جادّه هاى آباد قرار مى داد، به همان اندازه كه آزمايش ساده بود، پاداش نيز سبك تر مى شد. 


    اگر پايه ها و بنيان كعبه، و سنگ هايى كه در ساختمان آن به كار رفته از زمرّد سبز، و ياقوت سرخ، و داراى نور و روشنايى بود،

    دل ها ديرتر به شك و ترديد مى رسيدند،

    و تلاش شيطان بر قلب ها كمتر اثر مى گذاشت،

    و وسوسه هاى پنهانى او در مردم كارگر نبود. 

    در صورتى كه خداوند بندگان خود را با انواع سختى ها مى آزمايد،

    و با مشكلات زياد به عبادت مى خواند،

    و به اقسام گرفتارى ها مبتلا مى سازد،

    تا كبر و خود پسندى را از دل هايشان خارج كند،

    و به جاى آن فروتنى آورد،

    و درهاى فضل و رحمتش را به روى شان بگشايد،

    و وسائل عفو و بخشش را به آسانى در اختيارشان گذارد.

     

     پرهيز از ستمكارى 


    پس، خدا را خدا را از تعجيل در عقوبت،

    و كيفر سركشى و ستم بر حذر باشيد،

    و از آينده دردناك ظلم، و سر انجام زشت تكبّر و خود پسندى كه كمين گاه ابليس است، و جايگاه حيله و نيرنگ اوست، بترسيد،

    حيله و نيرنگى كه با دلهاى انسان ها، چون زهر كشنده مى آميزد،

    و هرگز بى اثر نخواهد بود،

    و كسى از هلاكتش جان سالم نخواهد برد:

    نه دانشمند به خاطر دانشش، و نه فقير به جهت لباس كهنه اش، در امان مى باشد. 

     

     فلسفه عبادات اسلامى (رته درمان تکبر)


    خداوند بندگانش را، با نماز و زكات و تلاش در روزه دارى، حفظ كرده است،

    تا اعضا و جوارحشان آرام،

    و ديدگانشان خاشع،

    و جان و روانشان فروتن،

    و دل هايشان متواضع باشد،

    كبر و خودپسندى از آنان رخت بربندد،

    چرا كه در سجده، بهترين جاى صورت را به خاك ماليدن، فروتنى آورد،

    و گذاردن اعضاء پر ارزش بدن بر زمين، اظهار كوچكى كردن است.

    و روزه گرفتن، و چسبيدن شكم به پشت، عامل فروتنى است،

    و پرداخت زكات، براى مصرف شدن ميوه جات زمين و غير آن، در جهت نيازمنديهاى فقرا و مستمندان است.

    به آثار عبادات بنگريد كه چگونه شاخه هاى درخت تكبّر را در هم مى شكند

    و از روييدن كبر و خودپرستى جلوگيرى مى كند.


     تعصّب ورزيدن زشت و زيبا 


    من در اعمال و رفتار جهانيان نظر دوختم،

    هيچ كس را نيافتم كه بدون علّت در باره چيزى تعصّب ورزد،

    جز با دليلى كه با آن ناآگاهان را بفريبد،

    و يا برهانى آورد كه در عقل سفيهان نفوذ كند،

    جز شما زيرا در باره چيزى تعصّب مى ورزيد كه نه علّتى دارد و نه سببى.

    ولى شيطان به خاطر اصل خلقت خود بر آدم عليه السّلام تعصّب ورزيد،

    و آفرينش او را مورد سرزنش قرار داد

    و گفت «مرا از آتش و تو را از گل ساخته اند»،

    و سرمايه داران فساد زده امّت ها، براى داشتن نعمت هاى فراوان تعصّب ورزيدند

    و گفتند: «ما صاحبان فرزندان و اموال فراوانيم و هرگز عذاب نخواهيم شد».

    پس اگر در تعصّب ورزيدن ناچاريد، براى اخلاق پسنديده، افعال نيكو، و كارهاى خوب تعصّب داشته باشيد،

    همان افعال و كردارى كه انسان هاى با شخصيّت، و شجاعان خاندان عرب، و سران قبائل در آنها از يكديگر پيشى مى گرفتند،

    يعنى اخلاق پسنديده، بردبارى به هنگام خشم فراوان، و كردار و رفتار زيبا و درست، و خصلت هاى نيكو.


    پس تعصّب ورزيد در؛

    حمايت كردن از پناهندگان،

    و همسايگان،

    وفادارى به عهد و پيمان،

    اطاعت كردن از نيكى ها،

    سرپيچى از تكبّر و خود پسندى ها،

    تلاش در جود و بخشش،

    خود دارى از ستمكارى،

    بزرگ شمردن خونريزى،

    انصاف داشتن با مردم،

    فروخوردن خشم،

    پرهيز از فساد در زمين، تا رستگار شويد.

     

    امت اسلای چگونه باید باشد؟ (علل پيروزى و شكست ملّت ها )


    از كيفرهايى كه بر اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امّت هاى پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد،

    و حالات گذشتگان را در خوبى ها و سختى ها به ياد آوريد،

    و بترسيد كه همانند آنها باشيد

    پس آنگاه كه در زندگى گذشتگان مطالعه و انديشه مى كنيد،

    عهده دار چيزى باشيد كه عامل عزّت آنان بود،

    و دشمنان را از سر راهشان برداشت،

    و سلامت و عافيت زندگى آنان را فراهم كرد،

    و نعمت هاى فراوان را در اختيارشان گذاشت،

    و كرامت و شخصيّت به آنان بخشيد،

    كه از تفرقه و جدايى اجتناب كردند،

    و بر وحدت و همدلى همّت گماشتند،

    و يكديگر را به وحدت واداشته به آن سفارش كردند.

    و از كارهايى كه پشت آنها را شكست،

    و قدرت آنها را در هم كوبيد،

    چون كينه توزى با يكديگر، پركردن دلها از بخل و حسد،

    به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن، و دست از يارى هم كشيدن، بپرهيزيد.

    و در احوالات مؤمنان پيشين انديشه كنيد،

    كه چگونه در حال آزمايش و امتحان به سر بردند،

    آيا بيش از همه مشكلات بر دوش آنها نبود

    و آيا بيش از همه مردم در سختى و زحمت نبودند

    و آيا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار نداشتند؟

    فرعون هاى زمان، آنها را به بردگى كشاندند،

    و همواره بدترين شكنجه ها را بر آنان وارد كردند،

    و انواع تلخى ها را به كامشان ريختند،

    كه اين دوران ذلّت و هلاكت و مغلوب بودن، تداوم يافت

    نه راهى وجود داشت كه سرپيچى كنند، و نه چاره اى كه از خود دفاع نمايند.

    تا آن كه خداوند، تلاش و استقامت و بردبارى در برابر ناملايمات آنها را، در راه دوستى خود،

    و قدرت تحمّل ناراحتى ها را براى ترس از خويش، مشاهده فرمود.

    آنان را از تنگناهاى بلا و سختى ها نجات داد،

    و ذلّت آنان را به عزّت و بزرگوارى، و ترس آنها را به امنيّت تبديل فرمود،

    و آنها را حاكم و زمامدار و پيشواى انسانها قرار داد،

    و آن قدر كرامت و بزرگى از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن را نيز در سر نمى پروراندند. 

     

    پس انديشه كنيد كه چگونه بودند آنگاه كه:

    وحدت اجتماعى داشتند،

    خواسته هاى آنان يكى،

    قلب هاى آنان يكسان،

    و دست هاى آنان مدد كار يكديگر،

    شمشيرها يارى كننده،

    نگاه ها به يك سو دوخته،

    و اراده ها واحد و همسو بود

    آيا در آن حال مالك و سرپرست سراسر زمين نبودند

    و رهبر و پيشواى همه دنيا نشدند. 

    پس به پايان كار آنها نيز بنگريد در آن هنگام كه

    به تفرقه و پراكندگى روى آوردند،

    و مهربانى و دوستى آنان از بين رفت،

    و سخن ها و دل هايشان گوناگون شد،

    از هم جدا شدند،

    به حزب ها و گروه ها پيوستند،

    خداوند لباس كرامت خود را از تنشان بيرون آورد،

    و نعمت هاى فراوان شيرين را از آنها گرفت،

    و داستان آنها در ميان شما عبرت انگيز باقى ماند.

    از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر،

    فرزندان اسراييل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد،

    راستى چقدر حالات ملّتها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است

    در احوالات آنها روزگارى كه از هم جدا و پراكنده بودند انديشه كنيد.

    زمانى كه پادشاهان كسرى و قيصر بر آنان حكومت مى كردند،

    و آنها را از سرزمين هاى آباد، از كناره هاى دجله و فرات، و از محيطهاى سر سبز و خرّم دور كردند،

    و به صحراهاى كم گياه، و بى آب و علف، محل وزش بادها، و سرزمين هايى كه زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند،

    آنان را در مكان هاى نامناسب، مسكين و فقير، همنشين شتران ساختند،

    خانه هاشان پست ترين خانه ملّت ها، و سرزمين زندگيشان خشك ترين بيابان ها بود.

    نه دعوت حقّى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده شوند،

    و نه سايه محبّتى وجود داشت كه در عزّت آن زندگى كنند.

    حالات آنان دگرگون، و قدرت آنان پراكنده، و جمعيّت انبوهشان متفرّق بود.

    در بلايى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند،

    دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش مى كردند،

    و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگرى هاى پياپى در ميانشان رواج يافته بود. 

     

    بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله از زبان حضرت علی (ماهیت اسلام)


    حال به نعمت هاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنان فروريخت بنگريد،

    كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد.

    و با دعوتش آنها را به وحدت رساند

    چگونه نعمت هاى الهى بالهاى كرامت خود را بر آنان گستراند،

    و جويبارهاى آسايش و رفاه بر ايشان روان ساخت

    و تمام بركات آيين حق، آنها را در بر گرفت

    در ميان نعمت ها غرق گشتند،

    و در خرّمى زندگانى شادمان شدند،

    امور اجتماعى آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد،

    و در پرتو عزّتى پايدار آرام گرفتند،

    و به حكومتى پايدار رسيدند.

    آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند،

    و سلاطين روى زمين گرديدند،

    و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند،

    و قوانين الهى را بر كسانى اجراء مى كردند كه مجريان احكام بودند،

    و در گذشته كسى قدرت در هم شكستن نيروى آنان را نداشت،

    و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمى پروراند.


     علل سقوط در امت اسلامی 


    آگاه باشيد كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشيديد،

    و با زنده كردن ارزش هاى جاهليّت، دژ محكم الهى را در هم شكستيد،

    در حالى كه خداوند بر اين امّت اسلامى بر «وحدت و برادرى» منّت گذارده بود،

    كه در سايه آن زندگى كنند،

    نعمتى بود كه هيچ ارزشى نمى توان همانند آن تصوّر كرد،

    زيرا از هر ارزشى گران قدرتر، و از هر كرامتى والاتر بود. 

    بدانيد كه پس از هجرت، دوباره چونان اعراب باديه نشين شده ايد،

    و پس از وحدت و برادرى به احزاب گوناگون تبديل گشته ايد،

    از اسلام تنها نام آن، و از ايمان جز نشانى را نمى شناسيد.

    شعار مى دهيد: آتش آرى، ننگ هرگز

    گويا مى خواهيد اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره كنيد

    و پيمانى را كه خدا براى حفظ حرمت مسلمين در زمين، و عامل امنيّت و آرامش مردم قرار داد بشكنيد.

    همانا اگر شما به غير اسلام پناه بريد، كافران با شما نبرد خواهند كرد.

    آنگاه نه جبرئيل و نه ميكائيل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند كه شما را يارى دهند،

    و چاره اى جز نبرد با شمشير نداريد تا خدا در ميان شما حكم نمايد. 

    مردم!

    از مثل هاى قرآن در باره كسانى كه عذاب و كيفر شدند،

    و روزهاى سخت آنان، و آسيب هاى شديدى كه ديدند آگاهيد،

    پس وعده عذاب خدا را دور مپنداريد،

    و به عذر اينكه آگاهى نداريد خود را گرفتار نسازيد،

    و انتقام خدا را سبك، و خود را از كيفر الهى ايمن مپنداريد،

    زيرا كه خداى سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براى ترك امر به معروف، و نهى از منكر.

    پس خدا، بى خردان را براى نافرمانى،

    و خردمندان را براى ترك باز داشتن ديگران از گناه، لعنت كرد.

    آگاه باشيد!

    شما رشته پيوند با اسلام را قطع،

    و اجراى حدود الهى را تعطيل،

    و احكام اسلام را به فراموشى سپرده ايد.


    علی از زبان علی ( قاطعيّت امام در نبرد با منحرفان )


    آگاه باشيد!

    خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوز كار،

    پيمان شكنان و فساد كنندگان در زمين فرمان داد:

    با ناكثان پيمان شكن جنگيدم،

    و با قاسطين تجاوز كار جهاد كردم،

    و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم،

    و رهبر خوارج (شيطان ردهه) بانگ صاعقه اى قلبش را به تپش آورد و سينه اش را لرزاند و كارش را ساخت.

    حال تنها اندكى از سركشان و ستمگران باقى ماندند،

    كه اگر خداوند مرا باقى گذارد با حمله ديگرى نابودشان خواهم كرد،

    و حكومت حق را در سراسر كشور اسلامى پايدار خواهم كرد،

    جز مناطق پراكنده و دور دست.

    من در خردسالى، بزرگان عرب را به خاك افكندم،

    و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شكستم.


    شما موقعيّت مرا نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله در خويشاوندى نزديك، در مقام و منزلت ويژه مى دانيد،

    پيامبر مرا در اتاق خويش مى نشاند،

    در حالى كه كودك بودم مرا در آغوش خود مى گرفت،

    و در بستر مخصوص خود مى خوابانيد،

    بدنش را به بدن من مى چسباند،

    و بوى پاكيزه خود را به من مى بوياند،

    و گاهى غذايى را لقمه لقمه در دهانم مى گذارد،

    هرگز دروغى در گفتار من، و اشتباهى در كردارم نيافت. 

     

    پیامبر صلی الله علیه و آله از زبان امام علی 


    از همان لحظه اى كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله را از شير گرفتند،

    خداوند بزرگ ترين فرشته (جبرئيل) خود را مأمور تربيت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله كرد

    تا شب و روز، او را به راه هاى بزرگوارى و راستى و اخلاق نيكو راهنمايى كند،

    و من همواره با پيامبر بودم چونان فرزند كه همواره با مادر است،

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله هر روز نشانه تازه اى از اخلاق نيكو را برايم آشكار مى فرمود،

    و به من فرمان مى داد كه به او اقتداء نمايم. 

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله چند ماه از سال را در غار حراء مى گذراند،

    تنها من او را مشاهده مى كردم،

    و كسى جز من او را نمى ديد،

    در آن روزها، در هيچ خانه اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله كه خديجه هم در آن بود

    و من سوّمين آنان بودم.

    من نور وحى و رسالت را مى ديدم، و بوى نبوّت را مى بوييدم. 

    من هنگامى كه وحى بر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله فرود مى آمد، ناله شيطان را شنيدم،

    گفتم اى رسول خدا، اين ناله كيست؟

    گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد.

    و فرمود: «على تو آنچه را من مى شنوم، مى شنوى، و آنچه را كه من مى بينم، مى بينى، جز اينكه تو پيامبر نيستى، بلكه وزير من بوده و به راه خير مى روى».


    من با پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودم آنگاه كه سران قريش نزد او آمدند و گفتند: «اى محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم تو ادّعاى بزرگى كردى، كه هيچيك از پدران و خاندانت نكردند، ما از تو معجزه اى مى خواهيم، اگر پاسخ مثبت داده، انجام دهى، مى دانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدايى، و اگر از انجام آن سرباز زنى، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگويى». 


    پس پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود «شما چه مى خواهيد؟»

    گفتند: «اين درخت را بخوان تا از ريشه كنده شود و در پيش تو بايستد»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست.
    حال اگر خداوند اين كار را بكند آيا ايمان مى آوريد و به حق شهادت مى دهيد؟

    گفتند: آرى،

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود: من بزودى نشانتان مى دهم آنچه را كه درخواست كرديد،

    و همانا بهتر از هر كس مى دانم كه شما به خير و نيكى باز نخواهيد گشت،

    زيرا در ميان شما كسى است كه كشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد،

    و كسى است كه جنگ احزاب را تدارك خواهد كرد.

    سپس به درخت اشاره كرد و فرمود: «اى درخت اگر به خدا و روز قيامت ايمان دارى، و مى دانى من پيامبر خدايم، از زمين با ريشه هايت در آى، و به فرمان خدا در پيش روى من قرار گير». 

    سوگند به پيامبرى كه خدا او را به حق مبعوث كرد،

    درخت با ريشه هايش از زمين كنده شده، و پيش آمد

    كه با صداى شديد چونان به هم خوردن بال پرندگان، يا به هم خوردن شاخه هاى درختان، جلو آمد

    و در پيش روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاد

    كه برخى از شاخه هاى بلند خود را بر روى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و بعضى ديگر را روى من انداخت

    و من در طرف راست پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم ايستاده بودم،

    وقتى سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده، نصفش جلوتر آيد، و نصف ديگر در جاى خود بماند»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمان داد.

    نيمى از درخت با وضعى شگفت آور و صدايى سخت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نزديك شد گويا مى خواست دور آن حضرت بپيچد،

    امّا سران قريش از روى كفر و سركشى گفتند: «فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود، و به صورت اول در آيد»

    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم دستور داد و چنان شد. 


    من گفتم: لا اله الا اللّه، اى رسول خدا من نخستين كسى هستم كه به تو ايمان آوردم، و نخستين فردى هستم اقرار مى كنم كه درخت با فرمان خدا براى تصديق نبوّت، و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستى انجام داد.


    امّا سران قريش همگى گفتند: «او ساحرى است دروغگو، كه سحرى شگفت آور دارد، و سخت با مهارت است».

    و خطاب به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم گفتند: «آيا نبوّت تو را كسى جز امثال على عليه السّلام باور مى كند».

     

    مشخصات اهل تقوی


    و همانا من از كسانى هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشى نمى ترسند،

    كسانى كه سيماى آنها سيماى صدّيقان،

    و سخنانشان، سخنان نيكان است،

    شب زنده داران و روشنى بخشان روزند،

    به دامن قرآن پناه برده سنّت هاى خدا و رسولش را زنده مى كنند،

    نه تكبّر و خود پسندى دارند، و نه بر كسى برترى مى جويند،

    نه خيانتكارند و نه در زمين فساد مى كنند،

    قلب هايشان در بهشت، و پيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.

    .

    خطبه 192

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ حج و خانه کعبه در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀نبوت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, وصف فرشتگان, ماهیت اسلام و امت اسلامی, تکبّر, فلسفه آزمایشهای الهی, فلسفه احکام الهی, تعصب زشت و زیبا
    [شنبه 1399-06-08] [ 10:18:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شناخت مهاجر و مستضعف واقعی ...
    شناخت مهاجر و مستضعف واقعی

    (اين سخنرانى كه در مسجد كوفه در سال 38 هجرى ايراد شد با اسناد و مدارك فراوانى آمده است).

     

     اقسام ايمان


    ايمان بر دو قسم است:

    يكى ايمانى كه در دل ها ثابت و برقرار،

    و ديگرى در ميان دل ها و سينه ها ناپايدار است، تا سر آمدى كه تعيين شده است.

    پس اگر از كسى بيزاريد، او را به حال خود گذاريد تا مرگ او فرارسد،

    پس در آن هنگام وقت بيزارى جستن است.

     

     شناخت مهاجر و مستضعف واقعى


    و هجرت، بر جايگاه ارزشى نخستين خود قرار دارد.

    خدا را به ايمان اهل زمين نيازى نيست، چه ايمان خود را پنهان دارند يا آشكار كنند.

    و نام مهاجر را بر كسى نمى توان گذاشت جز آن كس كه حجّت خدا بر روى زمين را بشناسد.

    هر كس حجّت خدا را شناخت، و به امامت او اقرار كرد مهاجر است.

    و نام مستضعف در دين، بر كسى كه حجّت بر او تمام شد،

    و گوشش آن را شنيد،

    و قلبش آن را دريافت،

    صدق نمى كند (و معذور نيست).

     


    مشكل فهم برخى از احاديث عترت عليهم السّلام


    همانا كار ما «ولايت ما» اهل بيت پيامبر عليهم السّلام سخت و تحمّل آن دشوار است،

    كه جز مؤمن ديندار كه خدا او را آزموده،

    و ايمانش در دل استوار بوده،

    قدرت پذيرش و تحمّل آن را ندارد،

    و حديث ما را جز سينه هاى امانت پذير، و عقل هاى بردبار فرا نگيرد.

     

    علی از زبان علی ( آگاهى ژرف امام عليه السّلام)


    اى مردم!

    پيش از آن كه مرا نيابيد، آنچه مى خواهيد از من بپرسيد،

    كه من راههاى آسمان را بهتر از راههاى زمين مى شناسم.

    بپرسيد قبل از آن كه فتنه ها چونان شترى بى صاحب حركت كند،

    و مهار خود را پايمال نمايد،

    و مردم را بكوبد و بيازارد،

    و عقل ها را سرگردان كند.

    .

    خطبه 189

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ضرورت امامت و جایگاه اهل بیت در نهج البلاغه, اقسام مسلمانان در جامعه اسلامی, ✔مطلب ندارد, اقسام ایمان, مهاجر و مستضعف واقعی, مشکل بودن فهم احادیث ائمه علیهم السلام
    [پنجشنبه 1399-06-06] [ 06:27:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خبر از حوادث آينده در امت اسلامی ...
    خبر از حوادث آينده در امت اسلامی

    (اين سخنرانى پس از جنگ نهروان در سال 38 هجرى در كوفه ايراد شد)

     

    خبر از حوادث آينده در امت اسلامی


    آگاه باشيد!

    آنان كه پدر و مادرم فدايشان باد، از كسانى هستند كه در آسمان ها معروف، و در زمين گمنامند.

    هان اى مردم!

    در آينده پشت كردن روزگار خوش،

    و قطع شدن پيوندها،

    و روى كار آمدن خردسالان را انتظار كشيد،

    و اين روزگارى است كه ضربات شمشير بر مؤمن آسان تر از يافتن مال حلال است،

    روزگارى كه پاداش گيرنده از دهنده بيشتر است.

    و آن روزگارى كه بى نوشيدن شراب مست مى شويد، با فراوانى نعمت ها،

    بدون اجبار سوگند مى خوريد،

    و نه از روى ناچارى دروغ مى گوييد.

    و آن روزگارى است كه بلاها شما را مى گزد، چونان گزيدن و زخم كردن دوش شتران از پالان.

    آه! آن رنج و اندوه چقدر طولانى، و اميد گشايش چقدر دور است.

     

     

    نحوه برخورد با فتنه ها (اطاعت از رهبری)


    اى مردم مهار بار سنگين گناهان را رها كنيد،

    و امام خود را تنها مگذاريد،

    كه در آينده خود را سرزنش مى كنيد.

    خود را در آتش فتنه اى كه پيشاپيش افروخته ايد نيفكنيد،

    راه خود گيريد،

    و از راهى كه به سوى فتنه ها كشانده مى شود دورى كنيد.

    به جانم سوگند!

    كه مؤمن در شعله آن فتنه ها نابود شود.

    امّا مدّعيان دروغين اسلام در امان خواهند بود.

     

    علی از زبان علی


    همانا من در ميان شما چونان چراغ درخشنده در تاريكى هستم،

    كه هر كس به آن روى مى آورد از نورش بهرمند مى گردد.

    اى مردم!

    سخنان مرا بشنويد،

    و به خوبى حفظ كنيد،

    گوش دل خود را باز كنيد تا گفته هاى مرا بفهميد.

    .

    خطبه ۱۸۷

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀برخورد با شبهات و فتنه ها, ✔مطلب ندارد, ماهیت اسلام و امت اسلامی
     [ 06:02:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ویژگی یاران امام علی از زبان خود او ...
    ویژگی یاران امام علی از زبان خود او

    (يكى از ياران امام، نوف بكّالى نقل كرد كه امام در سال 40 هجرى در اواخر زندگى خود در شهر كوفه بر روى سنگى كه جعدة بن هبيره مخزومى آماده كرد ايستاد، در حالى كه پيراهنى خشن از پشم بر تن، و شمشيرى با ليف خرما بر گردن، و كفشى از ليف خرما در پا، و بر پيشانى او پينه از كثرت سجود آشكار بود فرمود):

     

    وصف خداوند متعال


    ستايش خداوندى را سزاست كه سر انجام خلقت، و پايان كارها به او باز مى گردد.

    خدا را بر احسان بزرگش، و برهان آشكار، و فراوانى فضل و آنچه بدان بر ما منّت نهاده است مى ستاييم،

    ستايشى كه حق او را اداء كند،

    و شكر شايسته او را به جا آورد،

    به ثواب الهى ما را نزديك گرداند

    و موجب فراوانى نيكى و احسان او گردد.

    از خدا يارى مى طلبيم،

    يارى خواستن كسى كه به فضل او اميدوار،

    و به بخشش او آرزومند،

    و به دفع زيانش مطمئن،

    و به قدرت او معترف،

    و به گفتار و كردار پروردگار اعتقاد دارد.

    به او ايمان مى آوريم،

    ايمان كسى كه با يقين به او اميدوار،

    و با اعتقاد خالص به او توجّه دارد،

    و با ايمانى پاك در برابرش كرنش مى كند،

    و با اخلاص به يگانگى او اعتقاد دارد،

    و با ستايش فراوان خدا را بزرگ مى شمارد،

    و با رغبت و تلاش به او پناهنده مى شود.

     

    راههاى خداشناسى


    خدا از كسى متولّد نشد تا در عزّت و توانايى داراى شريك باشد،

    فرزندى ندارد تا وارث او باشد،

    وقت و زمان از او پيشى نگرفت،

    و زيادى و نقصان در او راه ندارد.

    خدا با نشانه هاى تدبير استوار، و خواسته هاى حكيمانه در خلق نظام احسن، در برابر غفلت ها، آشكارا جلوه كرده است.

    از نشانه هاى آفرينش او، خلقت آسمان هاى پا بر جا بدون ستون و تكيه گاه است.

    آسمانها را به اطاعت خويش دعوت و آنها بدون درنگ اجابت كردند،

    اگر اقرار آسمان ها به پروردگارى او، و اعترافشان در اطاعت و فرمانبردارى از او نبود،

    هرگز آسمان ها را محل عرش خويش و جايگاه فرشتگان، و بالا رفتن سخنان پاك و اعمال نيك و صالح بندگانش قرار نمى داد.

    ستارگان را نشانه هاى هدايتگر بيابان ماندگان سرگردان قرار داد تا به وسيله آنها راهنمايى شوند،

    ستارگانى كه پرده هاى تاريك شب مانع نور افشانى آنها نمى گردد،

    و نمى تواند از نور افشانى و تلألؤ ماه در دل آسمان جلوگيرى كند.

    پس پاك است خدايى كه پوشيده نيست بر او سياهى تيره و تار بر روى ناهموارى هاى زمين،

    و قلّه هاى كوتاه و بلند كوه ها،

    و نه غرّش رعد در كرانه آسمان،

    و نه درخشش برق در لابلاى ابرها،

    و نه وزش بادهاى تند و طوفان،

    و نه ريزش برگ ها بر اثر بارش باران،

    و نه محل سقوط قطرات باران، و نه مسير كشيده شدن دانه ها به وسيله مورچگان،

    و نه غذاهاى كوچك ناديدنى پشّه ها،

    و نه آنچه كه در شكم حيوانات مادّه در حال رشد است (خدا به همه آنها آگاه است).

     

    حمد و سپاس خداوندى را سزاست كه همواره وجود داشت،

    پيش از آن كه كرسى يا عرش، آسمان يا زمين، جن يا انس، پديد آيند.

    خداوندى كه ذات او را فكرها و عقل هاى ژرف انديش نتوانند بشناسند،

    و با نيروى انديشه اندازه اى براى او نتوانند تصوّر كنند.

    هيچ سؤال كننده اى او را به خود مشغول نسازد،

    و فراوانى عطا و بخشش از دارايى او نكاهد،

    براى ديدن به چشم مادّى نياز ندارد،

    و در مكانى محدود نمى شود.

    همسر و همتايى ندارد،

    و با تمرين و تجربه نمى آفريند،

    و با حواس درك نشود،

    و با مردم مقايسه نگردد،

    خدايى كه بدون اعضاء و جوارح و زبان و كام با حضرت موسى عليه السّلام سخن گفت

    و آيات بزرگش را به او شناساند.

    اى كسى كه براى توصيف كردن پروردگارت به زحمت افتاده اى،

    اگر راست مى گويى جبرئيل و ميكاييل و لشكرهاى فرشتگان مقرّب را وصف كن،

    كه در بارگاه قدس الهى سر فرود آورده اند،

    و عقل هايشان در درك خدا، سرگردان و درمانده است،

    تو چيزى را مى توانى با صفات آن درك كنى كه داراى شكل و اعضاى و جوارح و داراى عمر محدود و أجل معيّن باشد.

    پس جز اللّه خدايى نيست

    كه هر تاريكى را به نور خود روشن كرد،

    و هر چه را كه جز به نور او روشن بود به تاريكى كشاند.

     

     سفارش به تقوا و یاد مرگ


    اى بندگان خدا!

    شما را به پرهيزكارى و ترس از خدايى سفارش مى كنم كه بر شما جامه ها پوشانيد،

    و وسائل زندگى شما را فراهم كرد.

    اگر راهى براى زندگى جاودانه وجود مى داشت،

    يا از مرگ گريزى بود،

    حتما سليمان بن داوود عليه السّلام چنين مى كرد،

    او كه خداوند حكومت بر جنّ و انس را همراه با نبوّت و مقام بلند قرب و منزلت، در اختيارش قرار داد.

    امّا آنگاه كه پيمانه عمرش لبريز و روزى او تمام شد،

    تيرهاى مرگ از كمان هاى نيستى بر او باريدن گرفت،

    و خانه و ديار از او خالى گشت،

    خانه هاى او بى صاحب ماند،

    و ديگران آنها را به ارث بردند.

    مردم براى شما در تاريخ گذشته درس هاى عبرت فراوان وجود دارد

    كجايند عمالقه و فرزندانشان (پادشاهان عرب در يمن و حجاز)؟

    كجايند فرعون ها و فرزندانشان؟

    كجايند مردم شهر رس (درخت پرستانى كه طولانى حكومت كردند) آنها كه پيامبران خدا را كشتند، و چراغ نورانى سنّت آنها را خاموش كردند، و راه و رسم ستمگران و جبّاران را زنده ساختند؟

    كجايند آنها كه با لشكرهاى انبوه حركت كردند و هزاران تن را شكست دادند، سپاهيان فراوانى گرد آوردند، و شهرها ساختند؟

     

     وصف حضرت مهدى (عجّل الله تعالى فرجه الشريف)


    زره دانش بر تن دارد،

    و با تمامى آداب، و با توجّه و معرفت كامل آن را فرا گرفته است،

    حكمت گمشده اوست

    كه همواره در جستجوى آن مى باشد،

    و نياز اوست كه در به دست آوردنش مى پرسد.

    در آن هنگام كه اسلام غروب مى كند

    و چونان شترى در راه مانده دم خود را به حركت در آورده، گردن به زمين مى چسباند.

    او پنهان خواهد شد (دوران غيبت صغرى و كبرى)

    او باقى مانده حجّت هاى الهى،

    و آخرين جانشين از جانشينان پيامبران است.

     

    علی از زبان علی ( پند و اندرز ياران)


    اى مردم!

    من پند و اندرزهايى كه پيامبران در ميان امّت هاى خود داشتند در ميان شما نشر دادم،

    و وظايفى را كه جانشينان پيامبران گذشته در ميان مردم خود به انجام رساندند، تحقّق بخشيدم.

    با تازيانه شما را ادب كردم نپذيرفتيد،

    به راه راست نرفتيد،

    و با هشدارهاى فراوان شما را خواندم ولى جمع نشديد.

    شما را به خدا آيا منتظريد رهبرى جز من با شما همراهى كند و راه حق را به شما نشان دهد؟


    آگاه باشيد!

    آنچه از دنيا روى آورده بود پشت كرد،

    و آنچه پشت كرده بود روى آورد،

    و بندگان نيكوكار خدا آماده كوچ كردن شدند،

    و دنياى اندك و فانى را با آخرت جاويدان تعويض كردند.

     

     ویژگی ياران امام علی


    آرى! آن دسته از برادرانى كه در جنگ صفّين خونشان ريخت، هيچ زيانى نكرده اند،

    گر چه امروز نيستند تا خوراكشان غم و غصّه، و نوشيدنى آنها خونابه دل باشد.


    به خدا سوگند!

    آنها خدا را ملاقات كردند، كه پاداش آنها را داد

    و پس از دوران ترس، آنها را در سراى امن خود جايگزين فرمود.

    كجا هستند برادران من كه بر راه حق رفتند، و با حق در گذشتند؟

    كجاست عمّار ؟

    و كجاست پسر تيهان (مالك بن تيهان انصارى) ؟

    و كجاست ذو الشّهادتين (خزيمة بن ثابت كه پيامبر شهادت او را دو شهادت دانست) ؟

    و كجايند همانند آنان از برادرانشان كه پيمان جانبازى بستند، و سرهايشان را براى ستمگران فرستادند؟

    (پس دست به ريش مبارك گرفت و زمانى طولانى گريست و فرمود):


    دريغا از برادرانم!

    كه قرآن را خواندند، و بر أساس آن قضاوت كردند،

    در واجبات الهى انديشه كرده و آنها را بر پاداشتند،

    سنّت هاى الهى را زنده و بدعت ها را نابود كردند،

    دعوت جهاد را پذيرفته و به رهبر خود اطمينان داشته و از او پيروى كردند.


    (سپس با بانگ بلند فرمود):

    جهاد جهاد بندگان خدا،

    من امروز لشكر آماده مى كنم،

    كسى كه مى خواهد به سوى خدا رود همراه ما خارج شود.

    (نوف گفت: براى حسين عليه السّلام ده هزار سپاه، و براى قيس بن سعد ده هزار سپاه، و براى ابو ايّوب ده هزار سپاه قرار داد، و براى ديگر فرماندهان نيز سپاهى معيّن كرد، و آماده بازگشت به صفّين بود كه قبل از جمعه، ابن ملجم ملعون به امام ضربت زد، و لشكريان به خانه ها باز گشتند، و ما چون گوسفندانى بوديم كه شبان خود را از دست داده و گرگ ها از هر سو براى آنان دهان گشوده بودند).

    .

    خطبه 182

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, ویژگی های اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت علی, حکومت امام مهدی (عج)
    [چهارشنبه 1399-06-05] [ 05:39:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    (در سال 38 هجرى جهت كمك به محمّد بن ابى بكر در مصر در نكوهش ياران ايراد كرد).

     

    علی از زبان علی (جهاد)


    خدا را بر آنچه كه خواسته و هر كار كه مقدّر فرموده ستايش مى كنم،

    و او را بر اين گرفتار شدنم به شما كوفيان مى ستايم.

    اى مردمى كه هر گاه فرمان دادم اطاعت نكرديد،

    و هر زمان شما را دعوت كردم پاسخ نداديد،

    هر گاه شما را مهلت مى دهم در بيهودگى فرو مى رويد،

    و در هنگامه جنگ سست و ناتوانيد،

    اگر مردم اطراف امام خود جمع شوند طعنه زده،

    و اگر شما را براى حل مشكلى بخوانند سرباز مى زنيد.

    پدر مباد دشمنان شما را براى پيروزى منتظر چه چيزى هستيد؟

    چرا براى گرفتن حق خود جهاد نمى كنيد؟

    آيا در انتظار مرگ يا ذلّت هستيد؟


    به خدا سوگند!

    اگر مرگ من فرا رسد -كه حتما خواهد رسيد- بين من و شما جدايى خواهد افتاد،

    در حالى كه من از همنشينى با شما ناراحت، و حضورتان براى من بى فايده بود.

     

    معاویه و عمر و عاص لعنه الله علیهما

     

    خدا خيرتان دهد!

    آيا دينى نيست كه شما را گرد آورد؟

    آيا غيرتى نيست كه شما را براى جنگ با دشمن بسيج كند؟

    شگفت آور نيست كه معاويه انسان هاى جفا كار پست را مى خواند

    و آنها بدون انتظار كمك و بخششى از او پيروى مى كنند

    و من شما را براى يارى حق مى خوانم،

    در حالى كه شما بازماندگان اسلام، و يادگار مسلمانان پيشين مى باشيد،

    با كمك و عطايا شما را دعوت مى كنم

    ولى از اطراف من پراكنده مى شويد، و به تفرقه و اختلاف روى مى آوريد.

    نه از دستورات من راضى مى شويد،

    و نه شما را به خشم مى آورد كه بر ضد من اجتماع كنيد،

    اكنون دوست داشتنى ترين چيزى كه آرزو مى كنم، مرگ است.

    كتاب خدا را به شما آموختم،

    و راه و رسم استدلال را به شما آموزش دادم،

    و آنچه را كه نمى شناختيد به شما شناساندم،

    و دانشى را كه به كامتان سازگار نبود جرعه جرعه به شما نوشاندم.

    اى كاش نابينا مى ديد و خفته بيدار مى شد.

    سوگند به خدا چه نادان مردمى كه رهبر آنان معاويه، و آموزگارشان پسر نابغه (عمرو عاص) باشد.

    .

    خطبه 180

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عمر و عاص در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [سه شنبه 1399-06-04] [ 12:45:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      قرآن و خيانت حكمين ...
    قرآن و  خيانت حكمين

    (در سال 38 هجرى پس از خيانت ابو موسى و عمرو عاص از داوران حكميّت فرمود)

     

    علی از زبان علی (قرآن  و خیانت حکمین)


    رأى جمعيّت شما در صفّين يكى شد كه دو مرد را به داورى برگزينند (ابو موسى اشعرى، عمرو عاص)

    و از آن دو پيمان گرفتيم كه در برابر قرآن تسليم باشند،

    و از آن تجاوز نكنند

    و زبان آن دو با قرآن و قلب هايشان پيرو كتاب خدا باشد.

    امّا آنها از قرآن روى گردان شدند،

    حق را آشكارا مى ديدند و ترك گفتند،

    كه جور و ستم، خواسته دلشان، و كجى و انحراف در روش فكريشان بود.

    در صورتى كه پيش از صدور رأى زشت و حكم جائرانه، با آنها شرط كرده بوديم كه به عدل حكم كرده و به حق عمل كنند.

    ما به حقّانيت خود ايمان داريم در حالى كه آن دو از راه حق بيرون رفتند

    و حكمى بر خلاف حكم خدا صادر كردند.

    .

    خطبه 177

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀عمر و عاص در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀ابوموسی اشعری در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-06-03] [ 04:38:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علم امام علی از زبان امام علی ...
    علم امام علی از زبان امام علی

    رعایت تقوی ( نكوهش غافلان)


    اى بى خبرانى كه آنى مورد غفلت نيستيد،

    و اى ترك كنندگان فرامين الهى كه از تمامى كارهايتان بازخواست مى شويد

    شما را چه شده است كه از خداى خود روى گردان و به غير او گرايش داريد

    چونان چارپايانى كه چوپان آنها را در بيابانى و با خيز، و آب هايى بيمارى زا رها كرده است.

    گوسفندان پروار را مى مانيد كه براى كارد قصّاب آماده اند

    ولى خودشان نمى دانند

    چه آن كه هر گاه به گوسفندان با مقدارى علف نيكى كنند يك روز خود را يك عمر پندارند،

    و زندگى را در سير شدن شكم ها مى نگرند.

     

    علی از زبان علی ( علوم بى پايان امام عليه السّلام)


    سوگند به خدا!

    اگر بخواهم مى توانم هر كدام شما را از آغاز و پايان كارش،

    و از تمام شئون زندگى، آگاه سازم،

    امّا از آن مى ترسم كه با اينگونه خبرها نسبت به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم كافر شويد،

    آگاه باشيد!

    كه من اين اسرار گرانبها را به ياران راز دار و مورد اطمينان خود مى سپارم.

    سوگند به خدايى كه محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را به حق برانگيخت،

    و او را برگزيد،

    جز به راستى سخن نگويم.

    پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم همه اطلاعات را به من سپرده است،

    و از محل هلاكت آن كس كه هلاك مى شود،

    و جاى نجات كسى كه نجات مى يابد،

    و پايان اين حكومت، همه را به من خبر داده و مرا آگاهانده است.

    هيچ حادثه اى بر من نگذشت جز آن كه در گوشم نجوا كرد، و مرا مطّلع ساخت.


    اى مردم سوگند به خدا!

    من شما را به هيچ طاعتى وادار نمى كنم مگر آن كه پيش از آن خود، عمل كرده ام،

    و از معصيتى شما را باز نمى دارم جز آن كه پيش از آن، ترك گفته ام.

    .

    خطبه 175

    نهج البلاغه

    .

    موسس اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 01:06:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه درباره عثمان ...
    افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه درباره عثمان

    (در باره طلحه فرزند عبيد اللّه در سال 36 هجرى كه در آستانه جنگ جمل فرمود).

     

    علی از زبان علی (افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه درباره عثمان)


    تا بوده ام مرا از جنگ نترسانده،

    و از ضربت شمشير نهراسانده اند،

    من به وعده پيروزى كه پروردگارم داده است استوارم.


    به خدا سوگند!

    طلحة بن عبيد الله، براى خونخواهى عثمان شورش نكرد،

    جز اينكه مى ترسيد خون عثمان از او مطالبه شود،

    زيرا او خود متّهم به قتل عثمان است،

    كه در ميان مردم از او حريص تر بر قتل عثمان يافت نمى شد.

    براى اينكه مردم را دچار شك و ترديد كند، دست به اينگونه ادّعاهاى دروغين زد.


    سوگند به خدا!

    لازم بود طلحه، نسبت به عثمان يكى از سه راه حل را انجام مى داد كه نداد:

    1- اگر پسر عفّان ستمكار بود چنانكه طلحه مى انديشيد، سزاوار بود با قاتلان عثمان همكارى مى كرد، و از ياران عثمان دورى مى گزيد،

    2- يا اگر عثمان مظلوم بود مى بايست از كشته شدن او جلوگيرى مى كرد و نسبت به كارهاى عثمان عذرهاى موجّه و عموم پسندى را طرح مى كرد (تا خشم مردم فرو نشين)

    3- و اگر نسبت به امور عثمان شك و ترديد داشت خوب بود كه از مردم خشمگين كناره مى گرفت و به انزوا پناه برده و مردم را با عثمان وا مى گذاشت.


    امّا او هيچ كدام از سه راه حل را انجام نداد،

    و به كارى دست زد كه دليل روشنى براى انجام آن نداشت،

    و عذرهايى آورد كه مردم پسند نيست.

    .

    خطبه 174

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 12:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      افشاگری امام علی از واقعه روز شورا و جنگ جمل ...
    افشاگری امام علی از واقعه روز شورا و جنگ جمل

    (مطالب اين خطبه، بخشى از نوشته هاى افشاگرانه اى است كه در سال 40 هجرى براى روشن شدن واقعيّت هاى تاريخ اسلام به دستور امام نوشته شد).

     

    ستايش خداوندى را سزاست كه نه آسمانى مانع آگاهى او از آسمان ديگر، و نه زمينى مانع او از زمين ديگر مى شود.

     

    علی از زبان علی ( گفتگو در روز شورا)


    شخصى در روز شورا به من گفت «اى فرزند ابو طالب نسبت به خلافت حريص مى باشى».

    در پاسخ او گفتم: “به خدا سوگند! شما با اينكه از پيامبر اسلام دورتريد، حريص تر مى باشيد،

    امّا من شايسته تر و نزديكتر به پيامبر اسلامم،

    همانا من تنها حق خود را مطالبه مى كنم كه شما بين من و آن حائل شديد، و دست رد بر سينه ام زديد.

    پس چون در جمع حاضران، با برهان قاطع او را مغلوب كردم، درمانده و سرگردان شد و نمى دانست در پاسخم چه بگويد.”

     

     شكوه از قريش(صله رحم)


    بار خدايا!

    از قريش و از تمامى آنها كه ياريشان كردند به پيشگاه تو شكايت مى كنم،

    زيرا قريش پيوند خويشاوندى مرا قطع كردند،

    و مقام و منزلت بزرگ مرا كوچك شمردند،

    و در غصب حق من، با يكديگر هم داستان شدند.

    سپس گفتند: برخى از حق را بايد گرفت و برخى را بايد رها كرد (يعنى خلافت حقّى است كه بايد رهايش كنى).

     

     شكوه از ناكثين


    طلحه و زبير و يارانشان بر من خروج كردند،

    و همسر رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم -عائشه- را به همراه خود مى كشيدند

    چونان كنيزى را كه به بازار برده فروشان مى برند، به بصره روى آوردند،

    در حالى كه همسران خود را پشت پرده نگهداشته، امّا پرده نشين حرم پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم را در برابر ديدگان خود و ديگران قرار دادند.

    لشكرى را گرد آوردند كه همه آنها به اطاعت من گردن نهاده،

    و بدون اكراه، و با رضايت كامل با من بيعت كرده بودند،

    پس از ورود به بصره، به فرماندار من و خزانه داران بيت المال مسلمين، و به مردم بصره حمله كردند،

    گروهى از آنان را شكنجه و گروه ديگر را با حيله كشتند.


    به خدا سوگند!

    اگر جز به يك نفر دست نمى يافتند و او را عمدا بدون گناه مى كشتند كشتار همه آنها براى من حلال بود،

    زيرا همگان حضور داشتند و انكار نكردند،

    و از مظلوم با دست و زبان دفاع نكردند،

    چه رسد به اينكه ناكثين به تعداد لشكريان خود از مردم بى دفاع بصره قتل عام كردند.

    .

    خطبه 172

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ صله رحم و پیوند دوستی در نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ◀ عایشه در نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
     [ 12:33:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روش هدایت کردن امام علی در واقعه جنگ جمل ...
    روش هدایت کردن امام علی  در واقعه جنگ جمل

    (در آستانه جنگ بصره، در سال 36 هجرى، گروهى از اعراب، كليب جرمى را جهت آگاهى از حقيقت و دانستن علل مبارزه امام عليه السّلام با ناكثين به نمايندگى نزد حضرت على عليه السّلام فرستادند. امام به گونه اى با آن شخص صحبت فرمود كه حقيقت را دريافت. آنگاه به او فرمود: بيعت كن. وى گفت: من نماينده گروهى هستم و قبل از مراجعه به آنان به هيچ كارى اقدام نمى كنم. امام فرمود):

     

    علی از زبان علی (روش هدايت كردن در واقعه جنگ جمل)


    اگر آنها تو را مى فرستادند كه محل ريزش باران را بيابى، سپس به سوى آنان باز مى گشتى و از گياه و سبزه و آب خبر مى دادى، اگر مخالفت مى كردند، و به سرزمين هاى خشك و بى آب روى مى آوردند تو چه مى كردى؟

    گفت: آنها را رها مى كردم و به سوى آب و گياه مى رفتم؛

    امام فرمود: پس دستت را براى بيعت كردن بگشاى.

    مرد گفت: سوگند به خدا به هنگام روشن شدن حق، توانايى مخالفت نداشتم و با امام عليه السّلام بيعت كردم.

    .

    خطبه 170

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 12:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      افشاء توطئه ناكثين ...
    افشاء توطئه ناكثين

    (اين سخنرانى را در سال 36 هجرى به هنگام حركت اصحاب به سوى بصره ايراد فرمود).

     

    امت اسلامی (ضرورت اطاعت از رهبرى)


    همانا خداوند پيامبرى راهنما را با كتابى گويا، و دستورى استوار بر انگيخت.

    هلاك نشود جز كسى كه تبهكار است

    و بدانيد كه بدعت ها به رنگ حق در آمده و هلاك كننده اند،

    مگر خداوند ما را از آنها حفظ فرمايد.

    و همانا حكومت الهى حافظ امور شماست،

    بنابر اين زمام امور خود را بى آن كه نفاق ورزيد يا كراهتى داشته باشيد به دست امام خود سپاريد.

    به خدا سوگند !

    اگر در پيروى از حكومت و امام، اخلاص نداشته باشيد،

    خدا دولت اسلام را از شما خواهد گرفت كه هرگز به شما باز نخواهد گردانيد و در دست ديگران قرار خواهد داد.

     

    علی از زبان علی( افشاء توطئه ناكثين)


    همانا ناكثين عهد شكن به جهت نارضايتى از حكومت من به يكديگر پيوستند،

    و من تا آنجا كه براى وحدت اجتماعى شما احساس خطر نكنم صبر خواهم كرد،

    زيرا آنان اگر براى اجراى مقاصدشان فرصت پيدا كنند، نظام جامعه اسلامى متزلزل مى شود.

    آنها از روى حسادت بر كسى كه خداوند حكومت را به او بخشيده است به طلب دنيا برخاسته اند.

    مى خواهند كار را به گذشته باز گردانند.

    حقّى كه شما به گردن ما داريد؛ عمل كردن به كتاب خدا (قرآن)، و سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و قيام به حق و بر پاداشتن سنّت اوست.

    .

    خطبه 169

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ◀ عایشه در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, ماهیت اسلام و امت اسلامی
     [ 12:06:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      واقع بينى در برخورد با فتنه جویان ...
    واقع بينى در برخورد با فتنه جویان

    (پس از بيعت مردم با امام عليه السّلام در سال 35 هجرى گروهى از صحابه گفتند اى كاش شورشيان بر ضد عثمان را كيفر مى دادى، پاسخ فرمود):

     

    علی از زبان علی (امت اسلامی و واقع بينى در مبارزه و برخورد با فتنه جویان)


    اى برادران!

    از آنچه شما مى دانيد بى اطلاع نيستم،

    امّا قدرت اجراى آن را چگونه به دست آورم؟

    آنان با ساز و برگ و نيرو به راه افتادند،

    بر ما تسلّط دارند و ما بر آنها قدرتى نداريم.

    هم اكنون بردگان شما با آنها مى جوشند،

    و باديه نشينان اطراف شما به آنها پيوسته اند.

    آنها در ميان شما زندگى مى كنند،

    و هر مشكلى را كه بخواهند بر شما تحميل مى كنند.

    آيا براى خواسته هاى خود تواناييد؟

    كارى كه پيش آمده از جاهليّت است،

    شورشيان يار و ياور دارند،

    اگر براى كيفر دادنشان حركتى آغاز شود، مردم به چند دسته تقسيم مى شوند:

    گروهى خواسته هاى شما را دارند، و عدّه اى بر خلاف شما فكر مى كنند، و گروهى نه اين را مى پسندند و نه آن را.


    پس صبر كنيد تا مردم آرام شوند،

    و دل هاى مضطرب در جاى خود قرار گيرد،

    و حقوق از دست رفته با مدارا گرفته شود.

    اكنون مرا آسوده گذاريد،

    و در انتظار فرمان من باشيد،

    كارى نكنيد كه قدرت ما را تضعيف كند،

    و اقتدار امّت ما را متزلزل سازد

    و سستى و زبونى به بار آورد.

    اين جريان سياسى را تا مى توانم مهار مى كنم،

    امّا اگر راه چاره اى نيابم با آنان مى جنگم (كه سر انجام درمان، داغ كردن است).

    .

    خطبه 168

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ◀برخورد با شبهات و فتنه ها, ✔مطلب ندارد, ماهیت اسلام و امت اسلامی
     [ 11:55:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      علت شکست در امت های اسلامی ...
    علت شکست در امت های اسلامی

    خودسازی


    بايد خردسالان شما از بزرگان شما پيروى كنند،

    و بزرگ سالان شما نسبت به خردسالان مهربان باشند.

    و چونان ستم پيشگان جاهليّت نباشيد، كه نه از دين آگاهى داشتند و نه در خدا انديشه مى كردند،

    همانند تخم افعى در لانه پرندگان نباشيد كه شكستن آن گناه و نگهداشتن آن شر و زيانبار است. (بجاى جوجه، مارى از آن بيرون مى آيد).

     

    امت اسلامی


    مسلمانان، پس از وحدت و برادرى به جدايى و تفرقه رسيدند،

    و از ريشه و اصل خويش پراكنده شدند.

    تنها گروهى شاخه درخت توحيد را گرفتند،

    و به هر طرف كه روى آورد همسو شدند.

    امّا خداوند مسلمانان را به زودى براى بدترين روزى كه بنى اميّه در پيش دارند جمع خواهد كرد،

    آن چنانكه قطعات پراكنده ابرها را در فصل پاييز جمع مى كند.

    خدا ميان مسلمانان ألفت ايجاد مى كند،

    و بصورت ابرهاى فشرده در مى آورد،

    آنگاه درهاى پيروزى به رويشان مى گشايد،

    كه مانند سيلى خروشان از جايگاه خود بيرون مى ريزند.

    «چونان «سيل عرم» كه در باغستان «شهر سبا» را در هم كوبيد،

    و در برابر آن سيل هيچ بلندى و تپّه اى بر جاى نماند،

    نه كوههاى بلند و محكم، و نه بر آمدگيهاى بزرگ، توانستند برابر آن مقاومت كنند».

     

    خداوند بنى اميّه را مانند آب در درون درّه ها و رودخانه ها پراكنده و پنهان مى كند،

    سپس چون چشمه سارها بر روى زمين جارى مى سازد،

    تا حق برخى از مردم را از بعضى ديگر بستاند،

    و گروهى را توانايى بخشيده در خانه هاى ديگران سكونت دهد.


    به خدا سوگند بنى اميّه پس از پيروزى و سلطه گرى، همه آنچه را كه به دست آوردند از كفشان مى رود،

    چنانكه چربى بر روى آتش آب شود.

     

     علل پيروزى و شكست ملّت ها

     

    اى مردم اگر دست از يارى حق بر نمى داشتيد،

    و در خوار ساختن باطل سستى نمى كرديد،

    هيچ گاه آنان كه به پايه شما نيستند در نابودى شما طمع نمى كردند،

    و هيچ قدرتمندى بر شما پيروز نمى گشت.

    امّا چونان امّت بنى اسراييل در حيرت و سرگردانى فرو رفتيد،

     

    علی از زبان علی

     

    به جانم سوگند !

    سرگردانى شما پس از من بيشتر خواهد شد.

    چرا كه به حق پشت كرديد، و با نزديكان پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بريده به بيگانه ها نزديك شديد.

    آگاه باشيد اگر از امام خود پيروى مى كرديد، شما را به راهى هدايت مى كرد كه رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رفته بود،

    و از اندوه بيراهه رفتن در امان بوديد،

    و بار سنگين مشكلات را از دوش خود بر مى داشتيد.

    .

    خطبه 166

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد, ماهیت اسلام و امت اسلامی
    [سه شنبه 1399-05-28] [ 06:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه نصیحت امام علی به عثمان ...
    نحوه نصیحت امام علی به عثمان

    (در سال 34 هجرى مردم در اطراف امام جمع شده و از عثمان شكايت كردند و از او خواستند كه با عثمان صحبت كند تا از اشتباهات خود دست بردارد).

     

    علی از زبان علی (هشدار دادن به عثمان)


    همانا مردم پشت سر من هستند

    و مرا ميان تو و خودشان ميانجى قرار داده اند،

    به خدا نمى دانم با تو چه بگويم چيزى را نمى دانم كه تو ندانى،

    تو را به چيزى راهنمايى نمى كنم كه نشناسى،

    تو مى دانى آنچه ما مى دانيم.

    ما به چيزى پيشى نگرفته ايم كه تو را آگاه سازيم،

    و چيزى در پنهانى نيافته ايم كه آن را به تو ابلاغ كنيم.

    ديدى چنانكه ما ديدم،

    شنيدى چنانكه ما شنيديم،

    با رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بودى چنانكه ما بوديم.

    پسر ابو قحافه (ابا بكر) و پسر خطّاب، در عمل به حق، از تو بهتر نبودند،

    تو به رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در خويشاوندى از آن دو نزديك ترى،

    و داماد او شدى كه آنان نشدند.


    پس خدا را، خدا را، پروا كن

    سوگند به خدا،

    تو كور نيستى تا بينايت كنند،

    نادان نيستى تا تو را تعليم دهند،

    راه ها روشن است، و نشانه هاى دين برپاست.

     

    ویژگی های حاکم و رهبر

     

    پس بدان كه برترين بندگان خدا در پيشگاه او رهبر عادل است

    كه خود هدايت شده و ديگران را هدايت مى كند،

    سنّت شناخته شده را بر پا دارد،

    و بدعت ناشناخته را بميراند.

    سنّت ها روشن و نشانه هايش آشكار است،

    بدعت ها آشكار و نشانه هاى آن بر پاست،

    و بدترين مردم نزد خدا، رهبر ستمگرى است كه خود گمراه و مايه گمراهى ديگران است،

    كه سنّت پذيرفته را بميراند،

    و بدعت ترك شده را زنده گرداند.


    من از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم شنيدم كه گفت: «روز قيامت رهبر ستمگر را بياورند كه نه ياورى دارد و نه كسى از او پوزش خواهى مى كند، پس او را در آتش جهنم افكنند، و در آن چنان مى چرخد كه سنگ آسياب، تا به قعر دوزخ رسيده به زنجير كشيده شود».


    من تو را به خدا سوگند مى دهم كه امام كشته شده اين امّت مباشى،

    چرا كه پيش از اين گفته مى شد: «در ميان اين امّت، امامى به قتل خواهد رسيد كه در كشتار تا روز قيامت گشوده خواهد شد و كارهاى امّت اسلامى با آن مشتبه شود، و فتنه و فساد در ميانشان گسترش يابد، تا آنجا كه حق را از باطل نمى شناسند، و به سختى در آن فتنه ها غوطه ور مى گردند».


    براى مروان چونان حيوان به غارت گرفته مباش

    كه تو را هر جا خواست براند،

    آن هم پس از ساليانى كه از عمر تو گذشته و تجربه اى كه به دست آورده اى.


    (عثمان گفت «با مردم صحبت كن كه مرا مهلت دهند تا از عهده ستمى كه به آنان رفته بر آيم»).


    امام عليه السلام فرمود: آنچه در مدينه است به مهلت نياز ندارد،

    و آنچه مربوط به بيرون مدينه باشد تا رسيدن فرمانت مهلت دارند.

    .

    خطبه 164

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 06:30:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      رابطه پیامبر با دنیا ...
    رابطه پیامبر با دنیا

    (در شهر كوفه در سال 37 هجرى به هنگام حركت دادن مردم بسوى صفّين و جنگ با شاميان ايراد كرد).

     

     خدا شناسى


    فرمان خدا قضاى حتمى و حكمت،

    و خشنودى او مايه امنيّت و رحمت است،

    از روى علم، حكم مى كند

    و با حلم و بردبارى مى بخشايد.


    خدايا!

    سپاس تو راست بر آنچه مى گيرى، و عطا مى فرمايى،

    و شفا مى دهى يا مبتلا مى سازى،

    سپاسى كه تو را رضايت بخش ترين، محبوب ترين، و ممتازترين باشد،

    سپاسى كه آفريدگانت را سرشار سازد،

    و تا آنجا كه تو بخواهى تداوم يابد،

    سپاسى كه از تو پوشيده نباشد،

    و از رسيدن به پيشگاهت باز نماند،

    سپاسى كه شمارش آن پايان نپذيرد،

    و تداوم آن از بين نرود.


    خدايا!

    حقيقت بزرگى تو را نمى دانيم،

    جز آن كه مى دانيم كه تو زنده اى و احتياج به غير ندارى،

    خواب سنگين يا سبك تو را نمى ربايد،

    هيچ انديشه اى به تو نرسد

    و هيچ ديده اى تو را ننگرد،

    اما ديده ها را تو مى نگرى،

    و اعمال انسانها را شماره فرمايى،

    و قدم ها و موى پيشانى ها (زمام امور همه) به دست تو است.


    خدايا!

    آنچه را كه از آفرينش تو مى نگريم،

    و از قدرت تو به شگفت مى آييم

    و بدان بزرگى قدرت تو را مى ستاييم،

    بسى ناچيزتر است در برابر آنچه كه از ما پنهان،

    و چشم هاى ما از ديدن آنها ناتوان،

    و عقلهاى ما از درك آنها عاجز است،

    و پرده هاى غيب ميان ما و آنها گسترده مى باشد.

     

     راههاى خدا شناسى


    پس آن كس كه دل را از همه چيز تهى سازد،

    و فكرش را به كار گيرد تا بداند كه:

    چگونه عرش قدرت خود را برقرار ساخته اى؟

    و پديده را چگونه آفريده اى؟

    و چگونه آسمان ها و كرات فضايى را در هوا آويخته اى؟

    و زمين را چگونه بر روى امواج آب گسترده اى؟

    نگاهش حسرت زده، و عقلش مات و سرگردان، و شنواييش آشفته، و انديشه اش حيران مى ماند.

     

    حقیقت توکل


    به گمان خود ادّعا دارد كه به خدا اميدوار است

    به خداى بزرگ سوگند كه دروغ مى گويد،

    چه مى شود او را كه اميدوارى در كردارش پيدا نيست.

    پس هر كس به خدا اميدوار باشد بايد، اميد او در كردارش آشكار شود،

    هر اميدوارى جز اميد به خداى تعالى ناخالص است،

    و هر ترسى جز ترس از خدا نادرست است.

    گروهى در كارهاى بزرگ به خدا اميد بسته

    و در كارهاى كوچك به بندگان خدا روى مى آورند،

    پس حق بنده را ادا مى كنند

    و حق خدا را بر زمين مى گذارند،

    چرا در حق خداى متعال كوتاهى مى شود و كمتر از حق بندگان رعايت مى گردد.؟

    آيا مى ترسى در اميدى كه به خدا دارى دروغگو باشى؟

    يا او را در خور اميد بستن نمى پندارى؟

    اميدوار دروغين اگر از بنده خدا ترسناك باشد، حق او را چنان رعايت كند كه حق پروردگار خود را آنگونه رعايت نمى كند،

    پس ترس خود را از بندگان آماده،

    و ترس از خداوند را وعده اى انجام نشدنى مى شمارد.

    و اينگونه است كسى كه دنيا در ديده اش بزرگ جلوه كند،

    و ارزش و اعتبار دنيا در دلش فراوان گردد،

    كه دنيا را بر خدا مقدّم شمارد،

    و جز دنيا به چيز ديگرى نپردازد

    و بنده دنيا گردد.

     

    نبوت (سيرى در زندگانى پيامبران عليه السّلام براى انتخاب الگوهاى ساده زيستى)


    براى تو كافى است كه راه و رسم زندگى پيامبر اسلام (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را اطاعت نمايى،

    تا راهنمايى خوبى براى تو در شناخت بدى ها و عيب هاى دنيا و رسوايى ها و زشتى هاى آن باشد،

    چه اينكه دنيا از هر سو بر پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) باز داشته

    و براى غير او گسترانده شد،

    ازسینه دنيا شير نخورد،

    و از زيورهاى آن فاصله گرفت.


    اگر مى خواهى دومى را، موسى عليه السّلام و زندگى او را تعريف كنم،

    آنجا كه مى گويد: «پروردگارا هر چه به من از نيكى عطا كنى نيازمندم»

    به خدا سوگند، موسى عليه السّلام جز قرص نانى كه گرسنگى را بر طرف سازد چيز ديگرى نخواست،

    زيرا موسى عليه السّلام از سبزيجات زمين مى خورد،

    تا آنجا كه بر اثر لاغرى و آب شدن گوشت بدن، سبزى گياه از پشت پرده ى شكم او آشكار بود.


    و اگر مى خواهى: سومى را، حضرت داوود عليه السّلام صاحب نى هاى نوازنده، و خواننده بهشتيان را الگوى خويش سازى،

    كه با هنر دستان خود از ليف خرما زنبيل مى بافت،

    و از همنشينان خود مى پرسيد چه كسى از شما اين زنبيل را مى فروشد

    و با بهاى آن به خوردن نان جوى قناعت مى كرد.


    و اگر خواهى از عيسى بن مريم عليه السّلام بگويم،

    كه سنگ را بالش خود قرار مى داد،

    لباس پشمى خشن به تن مى كرد،

    و نان خشك مى خورد،

    نان خورش او گرسنگى،

    و چراغش در شب ماه،

    و پناهگاه زمستان او شرق و غرب زمين بود،

    ميوه و گل او سبزيجاتى بود كه زمين براى چهارپايان مى روياند،

    زنى نداشت كه او را فريفته خود سازد،

    فرزندى نداشت تا او را غمگين سازد،

    مالى نداشت تا او را سرگرم كند،

    و آز و طمعى نداشت تا او را خوار و ذليل نمايد،

    مركب سوارى او دو پايش،

    و خدمتگزار وى، دستهايش بود.

     

     

     راه و رسم زندگى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از زبان حضرت علی 


    پس به پيامبر پاكيزه و پاكت اقتدا كن،

    كه راه و رسم او الگويى است براى الگو طلبان،

    و مايه فخر و بزرگى است براى كسى كه خواهان بزرگوارى باشد،

    و محبوب ترين بنده نزد خدا كسى است كه از پيامبرش پيروى كند،

    و گام بر جايگاه قدم او نهد.


    پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) از دنيا چندان نخورد كه دهان را پر كند،

    و به دنيا با گوشه چشم نگريست،

    دو پهلويش از تمام مردم فرو رفته تر،

    و شكمش از همه خالى تر بود،

    دنيا را به او نشان دادند اما نپذيرفت،

    و چون دانست خدا چيزى را دشمن مى دارد آن را دشمن داشت،

    و چيزى را كه خدا خوار شمرده، آن را خوار انگاشت،

    و چيزى را كه خدا كوچك شمرده كوچك و ناچيز مى دانست.

    اگر در ما نباشد جز آن كه آنچه را خدا و پيامبرش دشمن مى دارند، دوست بداريم،

    يا آنچه را خدا و پيامبرش كوچك شمارند، بزرگ بداريم،

    براى نشان دادن دشمنى ما با خدا، و سر پيچى از فرمان هاى او كافى بود.

     

    و همانا پيامبر «كه درود خدا بر او باد» بر روى زمين مى نشست و غذا مى خورد،

    و چون برده، ساده مى نشست،

    و با دست خود كفش خود را وصله مى زد،

    و جامه خود را با دست خود مى دوخت،

    و بر الاغ برهنه مى نشست،

    و ديگرى را پشت سر خويش سوار مى كرد.

    پرده اى بر در خانه او آويخته بود كه نقش و تصويرها در آن بود،

    به يكى از همسرانش فرمود، اين پرده را از برابر چشمان من دور كن

    كه هر گاه نگاهم به آن مى افتد به ياد دنيا و زينت هاى آن مى افتم.

     

    پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) با دل از دنيا روى گرداند،

    و يادش را از جان خود ريشه كن كرد،

    و همواره دوست داشت تا جاذبه هاى دنيا از ديدگانش پنهان ماند،

    و از آن لباس زيبايى تهيّه نكند

    و آن را قرارگاه دائمى خود نداند،

    و اميد ماندن در دنيا نداشته باشد،

    پس ياد دنيا را از جان خويش بيرون كرد،

    و دل از دنيا بر كند،

    و چشم از دنيا پوشاند.

    و چنين است كسى كه چيزى را دشمن دارد،

    خوش ندارد به آن بنگرد،

    يا نام آن نزد او بر زبان آورده شود.

     

    در زندگانى رسول خدا (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) براى تو نشانه هايى است كه تو را به زشتى ها و عيب هاى دنيا راهنمايى كند،

    زيرا پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) با نزديكان خود گرسنه به سر مى برد،

    و با آن كه مقام و منزلت بزرگى داشت، زينتهاى دنيا از ديده او دور ماند.

     

    پس تفكّر كننده اى بايد با عقل خويش به درستى انديشه كند كه: آيا خدا محمد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را به داشتن اين صفتها اكرام فرمود يا او را خوار كرد؟

    اگر بگويد: خوار كرد، دروغ گفته و بهتانى بزرگ زده است،

    و اگر بگويد: او را اكرام كرد، پس بداند، خدا كسى را خوار شمرد كه دنيا را براى او گستراند

    و از نزديك ترين مردم به خودش دور نگهداشت.

     

    پس پيروى كننده بايد از پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) پيروى كند،

    و به دنبال او راه رود،

    و قدم بر جاى قدم او بگذارد،

    و گر نه از هلاكت ايمن نمى باشد،

    كه همانا خداوند، محمد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) را نشانه قيامت، و مژده دهنده بهشت، و ترساننده از كيفر جهنم قرار داد.
    او با شكمى گرسنه از دنيا رفت

    و با سلامت جسم و جان وارد آخرت شد،

    و كاخ هاى مجلّل نساخت (سنگى بر سنگى نگذاشت) تا جهان را ترك گفت،

    و دعوت پروردگارش را پذيرفت.


    وه !

    چه بزرگ است منّتى كه خدا با بعثت پيامبر (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بر ما نهاده،

    و چنين نعمت بزرگى به ما عطا فرموده،

    رهبر پيشتازى كه بايد او را پيروى كنيم

    و پيشوايى كه بايد راه او را تداوم بخشيم.

     

    علی از زبان علی


    به خدا سوگند!

    آنقدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم كه از پينه كننده آن شرمسارم.

    يكى به من گفت: «آيا آن را دور نمى افكنى»؟

    گفتم: از من دور شو،

    صبحگاهان رهروان شب ستايش مى شوند.

    .

    خطبه 160

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه, ◀نبوت در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [دوشنبه 1399-05-27] [ 06:59:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی ...
    علی از زبان علی

    علی از زبان علی (وصف كشور دارى خويش)


    با شما به نيكويى زندگى كردم،

    و به قدر توان از هر سو نگهبانى شما دادم،

    و از بندهاى بردگى و ذلّت شما را نجات داده،

    و از حلقه هاى ستم رهايى بخشيدم،

    تا سپاسگزارى فراوان من برابر نيكى اندك شما باشد،

    و چشم پوشى از زشتى هاى بسيار شما كه به چشم ديدم و با بدن لمس كردم.

    .

    خطبه 159

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

     

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
     [ 06:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پیشگویی آینده امت اسلامی از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله ...
    پیشگویی آینده امت اسلامی از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله

    (براى مردم بصره پس از پيروزى در جنگ جمل در سال 36 هجرى ايراد فرمود).

     

    در برخورد با فتنه ها و شبهات


    مردم بصره در پيدايش فتنه ها هر كس كه مى تواند خود را به اطاعت پروردگار عزيز و برتر، مشغول دارد چنان كند،

    اگر از من پيروى كنيد، به خواست خدا شما را به راه بهشت خواهم برد،

    هر چند سخت و دشوار و پر از تلخى ها باشد.

     


    اما عائشه!

    پس افكار و خيالات زنانه بر او چيره شد،

    و كينه ها در سينه اش چون كوره آهنگرى شعله ور گرديد،

    اگر از او مى خواستند آنچه را كه بر ضد من انجام داد نسبت به ديگرى روا دارد سرباز مى زد،

    به هر حال احترام نخست او برقرار است

    و حسابرسى اعمال او با خداى بزرگ است.

     

    خودسازی (ره آورد ايمان، علم، دنیا و آخرت)


    ايمان روشن ترين راه ها و نورانى ترين چراغ هاست،

    با ايمان مى توان به اعمال صالح راه برد،

    و با اعمال نيكو به ايمان مى توان دسترسى پيدا كرد،

    با ايمان، علم و دانش آبادان است،

    و با آگاهى لازم، انسان را از مرگ مى هراسد،

    و با مرگ دنيا پايان مى پذيرد،

    و با دنيا، توشه آخرت فراهم مى شود.

     

    معاد و قیامت


    و با قيامت بهشت نزديك مى شود،

    و جهنّم براى بدكاران آشكار مى گردد،

    و مردم جز قيامت قرار گاهى ندارند،

    و شتابان به سوى ميدان مسابقه مى روند تا به منزلگاه آخرين رسند.

    گويا مى نگرم، همه از قبرها خارج شده به سوى منزلگاه هاى آخرين در حركتند،

    هر خانه اى در بهشت به شخصى تعلق دارد،

    كه نه ديگرى را مى پذيرند و نه از آنجا به جاى ديگر انتقال مى يابند.

     

    امر به معروف و نهی از منکر


    همانا «امر به معروف» و «نهى از منكر» دو صفت از اوصاف پروردگارند كه نه اجل را نزديك مى كند و نه روزى را كاهش مى دهد.

     

    قرآن


    بر شما باد عمل كردن به قرآن،

    كه ريسمان محكم الهى، و نور آشكار و درمانى سودمند است،

    كه تشنگى را فرونشاند،

    نگهدارنده كسى است كه به آن تمسّك جويد

    و نجات دهنده آن كس است كه به آن چنگ آويزد،

    كجى ندارد تا راست شود،

    و گرايش به باطل ندارد تا از آن باز گردانده شود،

    و تكرار و شنيدن پياپى آيات، كهنه اش نمى سازد،

    و گوش از شنيدن آن خسته نمى شود.

    كسى كه با قرآن سخن بگويد راست گفته

    و هر كس بدان عمل كند پيشتاز است.

     

    علی از زبان علی (آینده امت اسلامی)


    (در اينجا مردى بلند شد و گفت: اى امير المؤمنين ما را از فتنه آگاه كن، آيا نسبت به فتنه، از پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم سؤالى نفرموده اى پاسخ داد):


    آنگاه كه خداوند آيه 1 و 2 سوره عنكبوت را نازل كرد كه: (آيا مردم خيال مى كنند چون كه گفتند ايمان آورديم، بدون آزمايش رها مى شوند) دانستم كه تا پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم در ميان ماست آزمايش نمى گرديم.

    پرسيدم اى رسول خدا اين فتنه و آزمايش كدام است كه خدا شما را بدان آگاهى داده است؟


    فرمود: «اى على پس از من امّت اسلامى به فتنه و آزمون دچار مى گردند»

    گفتم:  اى رسول خدا مگر جز اين است كه در روز «احد» كه گروهى از مسلمانان به شهادت رسيدند و شهادت نصيب من نشد و سخت بر من گران آمد، تو به من فرمودى: اى على مژده باد تو را كه شهادت در پى تو خواهد آمد.


    پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به من فرمود: «همانا اين بشارت تحقّق مى پذيرد، در آن هنگام صبر تو چگونه است»؟


    گفتم اى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم چنين موردى جاى صبر و شكيبايى نيست بلكه جاى مژده شنيدن و شكر گزارى است.


    و پيامبر خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم فرمود:

    «اى على همانا اين مردم به زودى با اموالشان دچار فتنه و آزمايش مى شوند،

    و در ديندارى بر خدا منّت مى گذارند،

    با اين حال انتظار رحمت او را دارند،

    و از قدرت و خشم خدا، خود را ايمن مى پندارند.

    حرام خدا را با شبهات دروغين، و هوسهاى غفلت زا، حلال مى كنند،

    «شراب» را به بهانه اينكه «آب انگور» است

    و رشوه را كه «هديه» است

    و ربا را كه «نوعى معامله» است حلال مى شمارند».


    گفتم اى رسول خدا: در آن زمان مردم را در چه پايه اى بدانم آيا در پايه ارتداد يا فتنه و آزمايش؟ پاسخ فرمود: «در پايه اى از فتنه و آزمايش».

    .

    خطبه 156

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀ امر به معروف و نهی از منکر در نهج البلاغه, ◀ معاد و نشانه های قیامت در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ◀ عایشه در نهج البلاغه, ◀علم و علماء در نهج البلاغه, ◀برخورد با شبهات و فتنه ها, ✔مطلب ندارد, ماهیت اسلام و امت اسلامی
    [شنبه 1399-05-25] [ 12:17:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      وصیت حضرت علی قبل از شهادت ...
    وصیت حضرت علی قبل از شهادت

    (در سال 40 هجرى در بيستم رمضان قبل از شهادت فرمود).

     

    ياد مرگ


    اى مردم هر كس از مرگ بگريزد، به هنگام فرار آن را خواهد ديد،

    اجل سر آمد زندگى، و فرار از مرگ رسيدن به آن است.

    چه روزگارانى كه در پى گشودن راز نهفته اش بودم

    اما خواست خداوند جز پنهان ماندن آن نبود،

    هيهات كه اين علمى پنهان است.

     

    علی از زبان علی ( وصيّت هاى امام على عليه السّلام)


    امّا وصيّت من نسبت به خدا،

    آن كه چيزى را شريك خدا قرار ندهيد،

    و نسبت به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم اين است كه،

    سنّت و شريعت او را ضايع نكنيد.

    اين دو ستون محكم را بر پا داريد

    و اين دو چراغ را فروزان نگهداريد

    و تا آن زمان كه از حق منحرف نشده ايد، سرزنشى نخواهيد داشت،

    كه براى هر كس به اندازه توانايى او وظيفه اى تعيين گرديده،

    و نسبت به افراد جاهل و نادان تخفيف داده شده است

    زيرا كه: پروردگار رحيم، و دين استوار، و پيشوا آگاه است.

    من ديروز رهبر شما بودم و امروز مايه پند و عبرت شما هستم، 

    و فردا از شما جدا خواهم شد، خدا شما و مرا بيامرزد.

    اگر از اين ضربت و در اين لغزشگاه نجات يابم، كه حرفى نيست،

    امّا اگر گام ها بلغزد و از اين جهان بروم،

    ما نيز چون ديگران در سايه شاخسار درختان، مسير وزش باد و باران، و زير سايه ابرهاى متراكم آسمان پراكنده مى شويم، و آثارمان در روى زمين نابود خواهد شد.


    من از همسايگان شما بودم، كه چند روزى در كنار شما زيستم،

    و به زودى از من جز جسدى بى روح و ساكن پس از آن همه تلاش، و خاموش پس از آن همه گفتار، باقى نخواهد ماند.

    پس بايد سكوت من، و بى حركتی دست و پا و چشم ها و اندام من، مايه پند و اندرز شما گردد،

    كه از هر منطق رسايى و از هر سخن مؤثّرى عبرت انگيزتر است.

    وداع و خداحافظى من با شما چونان جدايى كسى است كه آماده ملاقات پروردگار است،

    فردا ارزش ايّام زندگى مرا خواهيد ديد،

    و راز درونم را خواهيد دانست.

    پس از آن كه جاى مرا خالى ديديد و ديگرى بر جاى من نشست، مرا خواهيد شناخت.

    .

    خطبه 149

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ✔مطلب ندارد
    [چهارشنبه 1399-05-22] [ 12:38:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علی از زبان علی(ماجرای خلافت) ...
    علی از زبان علی(ماجرای خلافت)

    (در سال 23 هجرى وقتى در شوراى شش نفره تنها با تأييد داماد عثمان «عبد الرحمن» به عثمان رأى دادند و حقائق مسلّم را ناديده گرفتند، فرمود).

     

    علی از زبان علی


    مردم هيچ كس پيش از من در پذيرش دعوت حق شتاب نداشت،

    و چون من كسى در صله رحم، و بخشش فراوان تلاش نكرد،

    پس به سخن من گوش فرا دهيد،

    و منطق مرا در يابيد،

    كه در آينده اى نه چندان دور براى تصاحب خلافت شمشيرها كشيده شده،

    و عهد و پيمان ها شكسته خواهد شد،

    تا آن كه بعضى از شما پيشواى گمراهان و پيرو جاهلان خواهيد شد.

    .

    خطبه 139

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
    [پنجشنبه 1399-05-16] [ 08:29:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شکایت امام علی از طلحه و زبیر ...
    شکایت امام علی از طلحه و زبیر

    (در باره طلحه و زبير در سال 36 هجرى در آستانه جنگ فرمود):

     

    علی از زبان علی

     

    بیان ماهیت طلحه و زبير


    به خدا سوگند (طلحه و زبير) و پيروانشان، نه منكرى در كارهاى من سراغ دارند كه برابر آن بايستند،

    و نه ميان من و خودشان راه انصاف پيمودند.

    آنها حقّى را مى طلبند كه خود ترك كرده اند،

    و انتقام خونى را مى خواهند كه خود ريخته اند.

    اگر من در ريختن اين خون شريكشان بودم آنها نيز از آن سهمى دارند،

    و اگر خودشان تنها اين خون را ريخته اند، بايد از خود انتقام بگيرند.

    اولين مرحله عدالت آن كه خود را محكوم كنند.

    همانا آگاهى و حقيقت بينى، با من همراه است،

    نه حق را از خود پوشيده داشته ام و نه بر من پوشيده بود،

     

    ماهیت اصحاب جمل

     

    همانا ناكثين (اصحاب جمل) گروهى سركش و ستمگرند،

    خشم و كينه، و زهر عقرب، و شبهاتى چون شب ظلمانى در دلهايشان وجود دارد.

    در حالى كه حقيقت پديدار و باطل ريشه كن شده،

    و زبانش از حركت بر ضد حق فرومانده است.

    به خدا سوگند!

    حوضى برايشان پر از آب نمايم كه تنها خود بتوانم آبش را بيرون كشم،

    به گونه اى كه از آب آن سيراب برنگردند،

    و پس از آن از هيچ گودالى آب ننوشند (يعنى نقشه اى براى آنان طرح كنم كه راه فرار نداشته باشند).

     

     وصف بيعت 


    (شما مردم) براى بيعت كردن، به سوى من روى آورديد،

    همانند مادران تازه زاييده كه به طرف بچّه هاى خود مى شتابند.

    و پياپى فرياد كشيديد،

    بيعت بيعت من دستان خويش فروبستم،

    اما شما به اصرار آن را گشوديد،

    من از دست دراز كردن، سرباز زدم، و شما دستم را كشيديد.

     

     دعای امام علی (شكوه از طلحه و زبير)


    خدايا!

    طلحه و زبير پيوند مرا گسستند،

    بر من ستم كرده و بيعت مرا شكستند،

    و مردم را براى جنگ با من شوراندند،

    خدايا!

    آنچه را بستند تو بگشا،

    و آنچه را محكم رشته اند پايدار مفرما،

    و آرزوهايى كه براى آن تلاش مى كنند بر باد ده.

    من پيش از جنگ از آنها خواستم تا باز گردند،

    و تا هنگام آغاز نبرد انتظارشان را مى كشيدم،

    لكن آنها به نعمت پشت پا زدند و بر سينه عافيت دست رد گذاردند.

    .

    خطبه 137

    نهج البلاغه

    .

    موسسه اهل البیت

    موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ✔مطلب ندارد
     [ 08:07:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم