راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




خرداد 1398
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << < جاری> >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • مجموعه روایات درباره رابطه ایمان، اسلام و یقین
  • مجموعه درجات ایمان
  • فرق اسلام و ایمان
  • سه خصلتی که مانع خیانت می شود
  • مبنای اعمال از منظر امیر المومنین
  • رابطه ایمان و کفر با ولایت
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و چهارم)
  • وصف مالک اشتر از زبان امام علی
  • نحوه ارتباط قلب و چشم
  • مراحل شكست در مبارزه امر به معروف و نهی از منکر
  • یعسوب الفجّار
  • وقت انجام مستحبات
  • ایمان و وعده های الهی
  • پرهیز از گمان مومنان
  • احتياط در فرستادن پيك‏ها و نامه‏ ها
  • نحوه عملکرد ایمان در قلب
  • وفاداری با خیانتکاران
  • رفتارهای ضد تقوی
  • راه به کار گرفتن قلبها
  • ایمان،مال و بلا
  • شگفتی حالات قلب انسان
  • معیار در شناخت مومن و منافق
  • رابطه عقل و زبان
  • نحوه برخورد امام علی با معاویه
  • افشای ماهیت معاویه و نحوه بیعت گرفتن با امام
  • استدلال امام علی به معاویه (لعنه الله علیه) در جهت مشروعیت خلافت خویش
  • حاکمان و استفاده ناروا از بیت المال
  • علت کشته شدن عثمان
  • رفتار عثمان با امام علی از زبان امام علی
  • احتياط در مصرف بيت المال
  • علی از زبان علی (خودسازی امام علی)
  • خدا را چگونه ببینیم؟
  • افشاء ادّعاهاى دروغين طلحه درباره عثمان
  • واقع بينى در برخورد با فتنه جویان
  • نحوه نصیحت امام علی به عثمان
  • ماجرای خلافت از زبان حضرت علی
  • وصیت حضرت علی قبل از شهادت
  • نفرین از زبان حضرت علی
  • وصف پیامبر از زبان حضرت علی
  • دشمن ترین آدم ها نسبت به خدا
  • علی از زبان علی
  • علی از زبان علی بعد از مرگ عثمان
  • عرضه ولایت مداری و دوستی به ائمه
  • هشدار به غاصبان بنی امیه
  • خبر غيبى از حكومت چهار فرمانرواى فاسد، از پسران مروان
  • پیامبر از زبان حضرت علی
  • زخم دل علی از اهل عراق
  • نفرین حضرت علی
  • پیش بینی حضرت علی
  • علت شروع جنگ صفین



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      عکس های منتخب از شهید چمران ...
    عکس های منتخب از شهید چمران
    عکس های منتخب از شهید چمران
    عکس های منتخب از شهید چمران
    عکس های منتخب از شهید چمران
    عکس های منتخب از شهید چمران
    عکس های منتخب از شهید چمران
    موضوعات: ✔خاکستر بر باد رفته, ◀ شهید چمران, ◀ عکس هایی از شهید چمران
    [جمعه 1398-03-31] [ 03:00:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      داستان چمران ...
    داستان چمران

    ?? روایت رهبر انقلاب از مجاهدی که در همه جا یک خط را تعقیب می‌کرد

    ?داستان چمران

    خرداد ۱۳۶۰، پایان مجاهدت‌های دکتر مصطفی چمران با شهادت در منطقه‌ی دهلاویه‌ی خوزستان رقم می‌خورد. جهاد او در خوزستان، دنباله‌ی جهاد در کردستان و جهاد دیگری در لبنان بود. راهی که با ترک سطوح بالای تحصیلی در آمریکا و جدایی از خانواده انتخاب شده بود. اما چه انگیزه‌ها و ویژگی‌هایی باعث انتخاب این مسیر در زندگی او شده بود؟ پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در این متن، نظر رهبر انقلاب در مورد انگیزه‌ها و ویژگی‌های شهید مصطفی چمران را بررسی می‌کند.

    ?
    شهید چمران یک دانشمند بود؛ یک فرد برجسته و بسیار خوش‌استعداد بود. در آن دانشگاهی که در کشور ایالات متحده‌ی آمریکا مشغول درسهای سطوح عالی بوده ایشان یکی از دو نفرِ برترینِ آن دانشگاه و آن بخش و آن رشته محسوب میشده. یک دانشمند تمام‌عیار بود. [۴]

    ?
    سطح ایمان عاشقانه‌ی این دانشمند آنچنان بود که نام و نان و مقام و عنوان و آینده‌ی دنیائىِ به ظاهر عاقلانه را رها کرد و رفت در کنار جناب امام موسای صدر در لبنان و مشغول فعالیتهای جهادی شد؛ آن هم در برهه‌ای که لبنان یکی از تلخترین و خطرناکترین دورانهای حیات خودش را میگذرانید. ما اینجا در سال ۵۷ میشنیدیم خبرهای لبنان را. خیابانهای بیروت سنگربندی شده بود، تحریک صهیونیستها بود، یک عده هم از داخل لبنان کمک میکردند، یک وضعیت عجیب و گریه‌آوری در آنجا حاکم بود.

    رفت آنجا و تفنگ دستش گرفت. بعد معلوم شد که نگاه سیاسی و فهم سیاسی و آن چراغ مه‌شکنِ دوران فتنه را هم دارد. فتنه مثل یک مه غلیظ، فضا را نامشخص میکند؛ چراغ مه‌شکن لازم است که همان بصیرت است. آنجا جنگید؛ بعد که انقلاب پیروز شد، خودش را رساند اینجا. از اول انقلاب هم در عرصه‌های حساس حضور داشت. [۴]

    ?
    رفت کردستان و در جنگهایی که در آنجا بود حضور فعال داشت؛ انسان باانصافی بود. لابد قضیه‌ی پاوه را شماها میدانید که در پاوه بر روی بلندیها، بعد از چند روز جنگیدن، مرحوم چمران با چند نفرِ معدودِ همراهش، محاصره شده بودند؛

    ضد انقلاب اینها را از اطراف محاصره کرده بود و نزدیک بود به اینها برسند که امام اینجا از قضیه مطلع شدند، و یک پیام رادیوئی از امام پخش شد که همه بروند طرف پاوه؛ بعد از قضیه‌ی پاوه که مرحوم شهید چمران آمده بود تهران، توی جلسه‌ای که ما بودیم به نخست‌وزیرِ وقت گزارش میداد که بین اینها هم از قدیم یک رابطه‌ی عاطفی‌ای وجود داشت. مرحوم چمران توی آن جلسه اینجوری گفت: حضور امام و تصمیم امام و پیام امام آنقدر مؤثر بود که به صورت برق‌آسا و به مجرد اینکه پیام امام رسید، کأنه برای ما همه‌ی آن فشارها به پایان رسید؛ ضد انقلاب روحیه‌ی خودش را از دست داد و ما نشاط پیدا کردیم و حمله کردیم و حلقه‌ی محاصره را شکستیم و توانستیم بیاییم بیرون.

    آنجا نخست‌وزیر وقت خشمگین شد و به مرحوم چمران توپید که ما این همه کار کردیم، این همه تلاش کردیم، تو چرا همه‌ی این را به امام مستند میکنی!؟ یعنی هیچ ملاحظه نمیکرد؛ منصف بود. بااینکه میدانست که این حرف گله‌مندی ایجاد خواهد کرد، اما گفت. [۴]

    ?

    اگر انسان اسم افرادی را بیاورد که در شورای عالی دفاع آن روز عضو بودند، شما برادرانْ امروز تعجّب می کنید … می دیدیم لایحه ای آورده اند، مصوّبه ای را می‌خواهند از شورای عالی دفاع بگذرانند که بر اساس آن، اسم مستشاری سابق امریکا در ایران فلان اسم شود.

    چند اسم پیشنهاد کردند که شورای عالی دفاع ایران رسماً تصویب کند که اسم مستشاری این است. یعنی در حقیقت، وجود مستشاری را امضا کنند. ما آن جا فهمیدیم که مستشارها هنوز در ایرانند.
    گفتیم: «این آقایان این جا چه می کنند؟ اوّل اصل وجودشان را ثابت کنید تا بعد به اسمشان برسیم!» مرحوم چمرانِ عزیز هم در آن جلسه بود. او هم کمک کرد و تصویب کردیم که اینها باید هر چه زودتر از ایران بروند. [۳]

    ?

    بعد [از قضیه کردستان] آمد تهران و وزیر دفاع شد؛ بعد که جنگ شروع شد، وزارت و بقیه‌ی مناصب دولتی و مقامات را کنار گذاشت و آمد اهواز، جنگید و ایستاد [۴]

    ?

    حضور برای او یک امر دائمی بود. ما از اینجا با هم رفتیم اهواز؛ اولِ رفتن ما به جبهه، به اتفاق رفتیم. توی تاریکی شب وارد اهواز شدیم. همه جا خاموش بود. دشمن در حدود یازده دوازده کیلومتری شهر اهواز مستقر بود. ایشان شصت هفتاد نفر هم همراه داشت که با خودش از تهران جمع کرده بود و آورده بود؛ اما من تنها بودم؛ همه با یک هواپیمای سی - ۱۳۰ رفته بودیم آنجا.

    به مجردی که رسیدیم و یک گزارش نظامی کوتاهی به ما دادند، ایشان گفت که همه آماده بشوید، لباس بپوشید تا برویم جبهه. ساعت شاید حدود نه و ده شب بود. همان جا بدون فوت وقت، برای کسانی که همراه ایشان بودند و لباس نظامی نداشتند، لباس سربازی آوردند و همان جا کوت کردند؛ همه پوشیدند و رفتند.

    البته من به ایشان گفتم که من هم میشود بیایم؟ چون فکر نمیکردم بتوانم توی عرصه‌ی نبرد نظامی شرکت کنم. ایشان تشویق کرد و گفت بله، بله، شما هم میشود بیائید. که من هم همان جا لباسم را کندم و یک لباس نظامی پوشیدم و با اینها رفتیم.
    یعنی از همان ساعت اول شروع کرد؛ هیچ نمیگذاشت وقت فوت بشود. ببینید، حضور این است. [۴]

    ?

    تربیت و آموزشهای جنگ را مرحوم چمران درست کرد. جاهایی را معیّن کرد برای تمرین. خود ایشان، انصافاً به کارهای چریکی وارد بود. در قضایای قبل از انقلاب، در فلسطین و مصر تمرین دیده بود. به‌خلاف ما که هیچ سابقه نداشتیم، ایشان سابقه‌ی نظامىِ حسابی داشت و از لحاظ جسمانی هم، از من قویتر و کار کشته‌تر و زبده‌تر بود. لذا، وقتی صحبت شد که «کی فرمانده‌ی این عملیات باشد؟» بیتردید، همه نظر دادیم که مرحوم چمران، فرمانده‌ی این تشکیلات شود. [۲]

    ?

    در روز فتح سوسنگرد تلاش زیادی شد برای اینکه نیروهای ما - نیروهای ارتش، که آن وقت در اختیار بعضی دیگر بودند - بیایند و این حمله را سازماندهی کنند و قبول کنند که وارد این حمله بشوند.

    شبی که قرار بود فردای آن، این حمله از اهواز به سمت سوسنگرد انجام بگیرد، ساعت حدود یک بعد از نصف شب بود که خبر آوردند یکی از یگانهائی که قرار بوده توی این حمله سهیم باشد را خارج کرده‌اند. خب، این معنایش این بود که حمله یا انجام نگیرد یا بکلی ناموفق بشود. بنده یک یادداشتی نوشتم به فرمانده‌ی لشکری که در اهواز بود و مرحوم چمران هم زیرش نوشت و تا ساعت یک و خرده‌ای بعد از نصف شب ما با هم بودیم و تلاش میشد که این حمله، فردا حتماً انجام بگیرد.
    صبح زود نیروهای نظامی که حرکت کردند، ما هم با چند نفری که همراه من بودند، دنبال اینها حرکت کردیم. وقتی به منطقه رسیدیم، من پرسیدم چمران کجاست؟ گفتند: چمران صبح زود آمده و جلو است.

    یعنی قبل از آنی که نیروهای نظامىِ منظم و مدون حرکت بکنند و راه بیفتند، چمران جلوتر حرکت کرده بود و با مجموعه‌ی خودش چندین کیلومتر جلو رفته بودند. بعد هم الحمدلله این کار بزرگ انجام گرفت، و چمران هم مجروح شد.
    دنیا و مقام برایش مهم نبود؛ نان و نام برایش مهم نبود؛ به نام کی تمام بشود، برایش اهمیتی نداشت. باانصاف بود، بی‌رودربایستی بود، شجاع بود، سرسخت بود. در عین لطافت و رقت و نازکمزاجی شاعرانه و عارفانه، در مقام جنگ یک سرباز سختکوش بود. [۴]

    ?

    شلیک آر. پی. جی را که نیروهای ما بلد نبودند، به آنها تعلیم میداد؛ چون آر. پی. جی جزو سلاحهای سازمانی ما نبود؛ نه داشتیم، نه بلد بودیم. او در لبنان یاد گرفته بود و به همان لهجه‌ی عربی آر. بی. جی هم میگفت؛ تعلیم میداد که اینجوری آر. پی. جی را بایستی شلیک کنید. حالا ببینید دانشمند فیزیک پلاسماىِ در درجه‌ی عالی، در کنار شخصیت یک گروهبانِ تعلیم دهنده‌ی عملیات نظامی، آن هم با آن احساسات رقیق، آن هم با آن ایمان قوی و با آن سرسختی، چه ترکیبی میشود.

    در وجود یک چنین آدمی، دیگر تضاد بین سنت و مدرنیته حرف مفت است؛ تضاد بین ایمان و علم خنده‌آور است. این تضادهای قلابی و تضادهای دروغین اینها دیگر در وجود یک همچنین آدمی بیمعنا است. هم علم هست، هم ایمان؛ هم سنت هست، هم تجدد؛ هم نظر هست، هم عمل؛ هم عشق هست، هم عقل…

    اینجور هم نبود که یک آدم خشکی باشد که لذات زندگی را نفهمد؛ بعکس، بسیار لطیف بود، خوش‌ذوق بود، عکاس درجه‌ی یک بود هنرمند بود. دل باصفائی داشت؛ عرفان نظری نخوانده بود؛ شاید در هیچ مسلک توحیدی و سلوک عملی هم پیش کسی آموزش ندیده بود، اما دل، دل خداجو بود؛ دل باصفا، خداجو، اهل مناجات، اهل معنا. [۴]

    ?
    شهید چمران شب تا ساعت یک بعد از نصف شب و بیشتر دنبال کار است، صبح زود جلوتر از همه توی جبهه است و هرجا لازم هست، حضور دارد. این حضور دائم و بهنگام در هر نقطه‌ای که لازم است را باید تمرین کنیم. [۴] چمران یک نخبه‌ى علمى درجه‌ى یک بود امّا احساس کرد نیاز است که بیاید در این میدان کار کند؛ از همان استعداد، از همان توانایى، از همان همّت استفاده کرد وارد این میدان شد و کارهاى کارستانى انجام داد. [۵]

    ?

    سردار رشید اسلام، مالک اشتر زمان، چمران عزیز، مرد عمل و جهاد و شهادت، سرباز فداکار اسلام و انسانی در خط حاکمیت قرآن بود. جهاد او در خوزستان دنباله‌ی جهادش در کردستان و دنباله‌ی جهاد بزرگش در لبنان بود. در همه جا یک هدف و یک خط را تعقیب میکرد. [۱]

    ?
    مرحوم شهید چمران حقاً یک نمونه و مظهری بود از آن چیزی که انسان دوست میدارد تربیت جوانان ما و دانشگاهیان ما به آن سمت حرکت بکند… در دانشگاه پرورش انسانِ در تراز شهید چمران لازم است؛ [۴]

    ۱. بیانات در خطبه‌های نماز جمعه تهران ۱۳۶۰/۰۴/۰۵
    ۲. مصاحبه با تهیه‌کنندگان مجموعه روایت فتح ۱۳۷۲/۰۶/۱۱
    ۳. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اعضای ارتش جمهوری اسلامی ایران ۱۳۷۴/۰۱/۳۰
    ۴. بیانات در دیدار اعضای بسیجی هیأت علمی دانشگاه‌ها ۱۳۸۹/۰۴/۰۲
    .
    .
    .
    پایگاه رسانه ای رهبر معظم انقلاب
    .
    .

    موضوعات: ✔خاکستر بر باد رفته, ◀ شهید چمران, ◀ شهید چمران از منظر رهبر انقلاب
     [ 02:27:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مرد رویاها ...
    مرد رویاها

    ?? مرد رویاها

    شهید #مصطفی_چمران ، از جمله افرادی در زمانه ماست که به دلیل نوع حضورش در سال‌های دفاع مقدس و نیز اطلاعاتی مختصر از حضورش در لبنان #ناشناخته شده است؛ اما #سید_مهدی_شجاعی در تازه‌ترین اثر خود به سراغ #نیمه_پنهان زندگی چمران رفته است. «مرد رؤیاها» داستانی است از زندگی شهید چمران در #آمریکا و #لبنان و #مصر که تا پیش از این کمتر درباره آن صحبتی به میان آمده است.

    #مرد_رویاها با روایت پرکشش و کمتر شنیده شده از آشنایی شهید چمران با همسرش در آمریکا آغاز می‌شود و روایت جذاب و در عین حال عفیف از ابراز علاقه همسر چمران به وی را به تصویر می‌کشد. داستان اما در ادامه به ماجرای اعتراض شهید چمران و برخی از هم‌فکرانش در آمریکا به جنایات ساواک و زندان‌های رژیم پهلوی در #سازمان_ملل باز می‌گردد. تحصن چمران در #معبد ……

    بخش دوم داستان نیز به ماجرای حضور چمران در مصر و نیز آشنایی با امام موسی صدر و مهیا شدن حضور چمران در لبنان اختصاص دارد.

    ♨️ چمرانی که در این کتاب میبینید، با همه چمران های دیگر فرق میکند.
    .
    .
    .

    موضوعات: ✔خاکستر بر باد رفته, ◀ معرفی کتاب ویژه شهید چمران
     [ 02:16:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      سالروز شهادت دکتر چمران ...
    سالروز شهادت دکتر چمران

    ? #پوستر | چ

    ?سی‌و‌یکم خرداد‌ماه سالروز شهادت دکتر‌چمران و روز بسیج‌اساتید
    .
    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ✔خاکستر بر باد رفته, ◀ شهید چمران, ◀ سالروز شهادت
     [ 07:55:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شهید چمران و پدر و مادر ...
    شهید چمران و پدر و مادر

    .
    .
    ?? ارزش احترام به پدر و مادر از منظر شهید چمران
    .
    .
    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ✔خاکستر بر باد رفته, ◀ شهید چمران, ◀ سیره تربیتی شهید چمران
     [ 07:38:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه41 نهج البلاغه، نکوهش کارگزار ...
    نامه41 نهج البلاغه، نکوهش کارگزار

    ?نامه به يكى از فرمانداران كه در سال 38 هجرى طبق نقل خوئى يا 40 هجرى به نقل طبرى نوشته شده

    ?? علل نكوهش يك كارگزار خيانتكار

    پس از ياد خدا و درود!
    همانا من تو را در امانت خود شركت دادم، و همراز خود گرفتم، و هيچ يك از افراد خاندانم براى يارى و مدد كارى، و امانت دارى، چون تو مورد اعتمادم نبود.

    آن هنگام كه ديدى روزگار بر پسر عمويت سخت گرفته، و دشمن به او هجوم آورده، و امانت مسلمانان تباه گرديده، و امّت اختيار از دست داده، و پراكنده شدند، پيمان خود را با پسر عمويت دگرگون ساختى، و همراه با ديگرانى كه از او جدا شدند فاصله گرفتى، تو هماهنگ با ديگران دست از يارى ‏اش كشيدى، و با ديگر خيانت كنندگان خيانت كردى.

    نه پسر عمويت را يارى كردى، و نه امانت‏ها را رساندى. گويا تو در راه خدا جهاد نكردى و برهان روشنى از پروردگارت ندارى، و گويا براى تجاوز به دنياى اين مردم نيرنگ مى ‏زدى،

    و هدف تو آن بود كه آنها را بفريبى و غنائم و ثروت‏هاى آنان را در اختيار گيرى، پس آنگاه كه فرصت خيانت يافتى شتابان حمله‏ور شدى، و با تمام توان اموال بيت المال را كه سهم بيوه زنان و يتيمان بود، چونان گرگ گرسنه‏ اى كه گوسفند زخمى يا استخوان شكسته‏ اى را مى‏ ربايد، به يغما بردى، و آنها را به سوى حجاز با خاطرى آسوده، روانه كردى، بى آن كه در اين كار احساس گناهى داشته باشى.

    ? نكوهش از سوء استفاده در بيت المال

    دشمنت بى پدر باد!
    گويا ميراث پدر و مادرت را به خانه می‏برى سبحان اللّه‏!

    آيا به معاد ايمان ندارى و از حسابرسى دقيق قيامت نمى ‏ترسى اى كسى كه در نزد ما از خردمندان بشمار مى ‏آمدى،

    چگونه نوشيدن و خوردن را بر خود گوارا كردى در حالى كه مى‏ دانى حرام مى ‏خورى و حرام مى‏ نوشى؟
    چگونه با اموال يتيمان و مستمندان و مؤمنان و مجاهدان راه خدا، كنيزان مى‏ خرى و با زنان ازدواج مى كنى كه خدا اين اموال را به آنان وا گذاشته، و اين شهرها را به دست ايشان امن فرموده است ؟

    ?برخورد قاطع با خيانتكار

    پس از خدا بترس،
    و اموال آنان را باز گردان، و اگر چنين نكنى و خدا مرا فرصت دهد تا بر تو دست يابم، تو را كيفر خواهم كرد، كه نزد خدا عذر خواه من باشد، و با شمشيرى تو را مى ‏زنم كه به هر كس زدم وارد دوزخ گرديد.

    سوگند به خدا!
    اگر حسن و حسين چنان مى ‏كردند كه تو انجام دادى، از من روى خوش نمى ‏ديدند و به آرزو نمى‏ رسيدند تا آن كه حق را از آنان باز پس ستانم، و باطلى را كه به دستم پديد آمده نابود سازم.

    به پروردگار جهانيان سوگند!

    اگر آنچه كه تو از اموال مسلمانان به نا حق بردى، بر من حلال بود، خشنود نبودم كه آن را ميراث باز ماندگانم قرار دهم، پس دست نگهدار و انديشه نما، فكر كن كه به پايان زندگى رسيده ‏اى، و در زير خاك‏ها پنهان شده، و اعمال تو را بر تو عرضه داشتند، آنجا كه ستمكار با حسرت فرياد مى‏ زند، و تباه كننده عمر و فرصت‏ها، آرزوى بازگشت دارد امّا «راه فرار و چاره مسدود است».
    .
    .
    نامه 41
    نهج البلاغه
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀نامه ها, ◀ بیت المال در نهج البلاغه
     [ 06:47:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      حساب کشیدن از کارگزار ...
    حساب کشیدن از کارگزار

    ?نکوهش یک کارگزار

    اما بعد!

    از تو خبری به من رسید. اگر چنان کرده باشی پرودگارت را به خشم آورده، و امام خویش را نافرمانی کرده و در امانت خیانت نمو ده ای.

    باخبر شدم که زمین را از محصول خالی کرده ای و هرچه زیر پایت بود برگرفته ای
    و بیت المالی را که در اختیار داشتی خورده ای.
    حسابت را نزد من فرست و بدان که حساب کشیدن خدا از حساب کشیدن مردم سختتر است.
    والسلام
    .
    .
    نامه 40
    نهج البلاغه
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀نامه ها, ◀ بیت المال در نهج البلاغه
     [ 06:37:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      افشای بردگی عمر و عاص ...
    افشای بردگی عمر و عاص

    ?نامه ای به عمر و عاص در سال 39 هجری پس از نبرد صفین

    ??افشای بردگی عمر و عاص

    تو دین خود را پیرو دنیای کسی ساخته ای که گمراهیش آشکار و پرده ی حیایش دریده است.
    در مجلس خود، بزرگواران را ناسزا می گوید و هنگام معاشرت بردباران را سفیه می شمارد.

    تو به دنبال او رفتی و بخشش او را خواستی، چونان سگی که در پی شیر رود و به چنگال او چشم بدوزد و انتظار کشد تا پس مانده ی شکارش را به سمت او اندازد.

    پس دنیا و آخرتت را به باد دادی، در حالی که اگر به حق روی می آوردی آنچه را خواسته بودی، می یافتی.

    اگر خداوند بر تو و پسر ابوسفیان چیره ام سازد سزای کارهایتان را بدهم،
    و اگر مرا ناتوان ساختید و خود برقرار ماندید، عذاب خدا که پیش رو دارید برای شما بدتر است.

    والسلام
    .
    .
    نامه 39
    نهج البلاغه
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عمر و عاص در نهج البلاغه
     [ 06:16:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      معاویه و عثمان ...
    معاویه و عثمان

    ?افشای ادعای دروغین معاویه

    سبحان الله!
    چه سخت گرفتار هواهای بدعت آمیز و سرگردانی ناشی از پیروی شیطان شده ای!
    و همراه با آن، حقایق را ضایع می کنی
    و پیمانهایی را که خواسته خداوند و حجت بر بندگانش است، کنار می نهی.
    اما…پرگویی تو درباره عثمان و قاتلان او..
    تا وقتی یاری عثمان به سود تو بود به یاری او برخاستی
    و وقتب او نیاز به یاری داشت، او را تنها گذاردی.
    .
    .
    والسلام
    .
    .نامه 37
    نهج البلاغه
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه
     [ 06:11:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روز سی ام، آیه سی ام، سی امین تدبر ...
    روز سی ام، آیه سی ام، سی امین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه سی ام
    در روز قيامت مؤمنين، به تلافی خنده کافرين در دنيا، به کافرين می خندند و منتظر کيفری مطابق اعمال دنيوی آنان هستند.

    ?جزء سی ام، آيه 34 سوره مطفّفين:

    « فَالْيَوْمَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ (مطفّفين/34)»
    « و امروز مؤمنان به كافران می خندند. (مطفّفين/34)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 34 سوره مطفّفين در چه سياقی از آيات قرار دارد؟ از آيه … تا آيه … ؟ موضوع آيات درباره چيست؟

    2- منظور از يوم در آيه 34 سوره مطفّفين چه روزی است؟

    3- صفات مؤمنين مذکور در آيه 34 سوره مطفّفين چيست؟ صفات را با توجّه به آيات قبل از اين آيه، تفسير آيات و روايات وارد شده درباره آيات بنويسيد.

    4- صفات کافرين مذکور در آيه 34 سوره مطفّفين چيست؟ صفات را با توجّه به آيات قبل از اين آيه، تفسير آيات و روايات وارد شده درباره آيات بنويسيد.

    5- با توجّه به آيه 34 سوره مطفّفين و آيات قبل از آن توضيح دهيد: چرا مؤمنين در روز قيامت به کافرين می خندند؟ و با توجّه به آيات بعد توضيح دهيد مؤمنين در روز قيامت در انتظار چه هستند؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 34 سوره مطفّفين در بين آيات 29 تا 36 قرار دارد. موضوع اين آيات آزار و اذيت شدن مؤمنين به سبب ايمانشان در دنيا توسّط کافرين است.
    در آخر کيفر مجرمين در روز قيامت را مطرح می کند و کيفر خنديدن مجرمين در دنیا به مؤمنين، نگاه کردن مؤمنين در آخرت به آنها و خنديدن به آنها است.

    2- منظور از يوم در آيه 34 سوره مطفّفين روز قيامت يعنی روز جزاست.

    3- صفات مؤمنين مذکور در آيه 34 سوره مطفّفين که در روز قيامت بر تختها تکيه زده اند و منتظر مجازات کافرين هستند در آيات بين 18 تا 28 آمده است و عبارت است از:
    الف- پاداش نيکوکاری مؤمنين در علّيين ثبت است. اين موضوع از آيات 18 تا 20 آمده است.
    ب- مقرّبين پاداش آنان را مشاهده می کنند. (مطفّفين/21)

    كَلَّا إِنَّ كِتَابَ الْأَبْرَارِ لَفِی عِلِّيِّينَ حقّا، كه اعمال نيكان در عِلّيّين مكتوب است. (مطفّفين/18)
    وَ مَا اَدْرَئكَ مَا عِلِّيُّونَ و تو چه می دانى كه عِلّيّين چيست؟ (مطفّفين/19)
    كِتَابٌ مَرْقُومٌ كتابى است نوشته، (مطفّفين/20)
    يَشْهَدُهُ الْمُقَرَّبُونَ كه مقرّبان خدا در آن می نگرند. (مطفّفين/21)

    علامه طباطبايی (ره) درباره اين آيات می گويد: آنچه برای ابرار مقدّر شده، و قضايش رانده شده، تا جزای نيكوكاري های آنان باشد، در عليّين قرار دارد، و تو ای پيامبر! نمی دانى عليّين چيست، امری است نوشته شده، و قضايى است حتمی و مشخّص و بدون ابهام.

    « شهادت » در آيه 21 مطفّفين به معنای معاينه و به چشم خود ديدن است، و «مقرّبين»، قومی از اهل بهشتند كه درجه شان از درجه عموم ابرار بالاتر است، پس مراد اين است كه مقرّبين، عليّين را با ارائه خدای تعالى می بينند، و خدای عزّوجلّ نظير اين مشاهده را درباره دوزخ آورده و فرموده

    « كَلَّا لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْيَقِينِ لَتَرَوُنَّ الْجَحِيمَ (تکاثر/5 و6)» و از اين آيه استفاده می شود كه مقرّبين همان اهل يقينند.

    ج- اين مؤمنين دسته « ابرار: نيکوکاران » را تشکيل می دهند و در بهشت غرق نعمتند. نعمتهايی که در بهشت برای اين مؤمنين نيکوکار وعده داده شده است، در آيات 22 تا 28 آمده است:
    « إِنَّ الْأَبْرَارَ لَفِی نَعِيمٍ هر آينه نيكان در نعمتند، (مطفّفين/22)»
    « عَلَی الْاَرَائكِ يَنظُرُونَ بر تختها نشسته و نظاره می كنند. (مطفّفين/23)»
    « تَعْرِفُ فىِ وُجُوهِهِمْ نَضْرَةَ النَّعِيمِ بر چهره هاشان طراوت نعمت را بشناسی. (مطفّفين/24)»
    « يُسْقَوْنَ مِنْ رَحِيقٍ مَخْتُومٍ از شرابى خالص كه بر سر آن مُهر نهاده اند سيراب می شوند. (مطفّفين/25)»
    « خِتَامُهُ مِسْكٌ وَ فِی ذَلِكَ فَلْيَتَنَافَسِ الْمُتَنَافِسُونَ مُهر آن از مشك است و پيشدستى كنندگان در آن بر يكديگر پيشدستى می كنند. (مطفّفين/26)»
    « وَ مِزَاجُهُ مِن تَسْنِيمٍ آميزه آن تَسنيم است. (مطفّفين/27)»
    « عَيْناً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ چشمه ای است كه مقرّبان خدا از آن می آشامند. (مطفّفين/28)»

    ???
    علامه طباطبايی (ره) درباره آيات 22 تا 28 مطفّفين می گويد:

    كلمه « نعيم » به معنای نعمت بسيار است، و اين كلمه را نكره آورد تا بفهماند عظمت آن شناختنى نيست. و معنای آيه اين است كه ابرار در نعمت بسياری قرار دارند، كه آن نعمت در وصف نمی گنجد.

    كلمه « ارائك » جمع اريكه است، كه به معنای جايگاهی است كه در حجله يعنى اطاق مخصوص عروس درست می كنند، مراد از جمله ی « ينظرون » … نظر كردنشان به مناظر زيبا و خرّم بهشت و نعمت های دائمی موجود در آن است.

    كلمه « نضرة » در آيه 24 سوره مطفّفين به معنای بهجت و رونق است، و خطاب در اين جمله به رسول خدا (ص) است، امّا نه به اين اعتبار كه پيامبر است، بلكه به اين اعتبار كه می تواند نظر كند و بشناسد، پس اين حكم شامل هر كسی است كه بتواند نظر كند و بشناسد، و معنايش اين است كه هر كس به چهره‏های بهشتيان نظر كند، رونق و خرّمی ناشی از برخورداری از نعمت‏های بهشت را در چهره هايشان می شناسد.

    كلمه « رحيق » در آيه 25 مطفّفين به معنای شراب صاف و خالص از غشّ است، و به همين مناسبت آن را به وصف مختوم توصيف كرده، چون همواره چيزی را مهر و موم می كنند كه نفيس و خالص از غشّ و خلط باشد، تا چيزی در آن نريزند و دچار ناخالصيش نكنند.
    كلمه « ختام » در آيه 26 سوره مطفّفين به معنای وسيله مهر زدن است، می فرمايد وسيله مهر زدن بر آن رحيق بجای گل و لاك و امثال آن- كه در دنيا بوسيله آنها مهر و موم می كنند- مشك است.

    و كلمه « تنافس » که در آيه 26 سوره مطفّفين آمده است به معنای زورآزمايى افراد در ربودن چيزی از دست يكديگر است، ولى در مورد آيه و مقامی كه دارد به معنای مسابقه است.
    هم چنان كه همين معنا را در آيه 21 سوره حديد به صراحت، خاطرنشان كرده می فرمايد: « سابِقُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ وَ جَنَّةٍ »، پس در آيه بشر را ترغيب می كند تا بشتابد به سوی آن نعمتى كه با عبارت رحيق مختوم توصيفش كرده است.

    چون كلام در توصيف نعيم بهشت بوده، می فهماند كه جمله « و فى ذلك » ترغيب مؤكّد است به تخصيص بعد از تعميم، يعنى ترغيب به خصوص رحيق مختوم، بعد از ترغيب به همه نعمت های بهشتى، و معنايش اين است كه مسابقه‏گران و زورآزمايان بايد بر سر همه نعمت های بهشتى، و مخصوصاً بر سر رحيق مختوم مسابقه بگذارند، كه نوشيدنى خاصّ آنان است، آن وقت آيه شريفه مثل اين می ماند كه بگوييم: همه مؤمنين را احترام كن خصوصاً صالحان از ايشان را.

    كلمه « مزاج » در آيه 27 سوره مطفّفين به معنای وسيله مخلوط كردن است، و كلمه «تسنيم» - به طوری كه آيه بعدی تفسيرش می كند- به معنای چشمه ای است در بهشت، كه خدای تعالى نامش را تسنيم نهاده، و از اين ماده كلماتی به معنای بلند كردن و پر شدن نيز آمده، وقتى گفته می شود: « سنمه »، معنايش اين است كه آن چيز را بلند كرد،

    معناي آيه 27 و 28 سوره مطفّفين اين است كه « مزاج آن شراب از چشمه تسنيم است، كه آن چشمه ای است كه تنها مقرّبون (خواص از مؤمنين) از آن چشمه می نوشند.
    و مفادّ آيه 28 اين است كه مقرّبين صرفاً تسنيم را می نوشند، هم چنان كه مفادّ جمله «وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنِيمٍ» اين است كه: آنچه در قدح ابرار از رحيق مختوم هست با تسنيم مخلوط می شود.

    و اين معنا به دو نكته دلالت می كند، اوّل اينكه تسنيم از رحيق مختوم گرانقدرتر است، چون رحيق مختوم با آميخته شدن با تسنيم لذّت بخش تر می شود. دوّم اينكه مقرّبين در درجه بالاتری از ابرار قرار دارند. (ترجمه الميزان، ج‏20، ص: 393 و394)

    ???

    4- صفات کافرين مذکور در آيه 34 سوره مطفّفين در آيات 29 تا 33 سوره مطفّفين آمده است:
    « إِنَّ الَّذِينَ اَجْرَمُواْ كاَنُواْ مِنَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يَضْحَكُونَ گناهكاران به مؤمنان می خنديدند. (مطفّفين/29)»
    « وَ إِذَا مَرُّواْ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ و چون بر آنها می گذشتند، به چشم و ابرو اشاره می كردند. (مطفّفين/30)»
    « وَ إِذَا انقَلَبُواْ إِلىَ اَهْلِهِمُ انقَلَبُواْ فَكِهِينَ و چون نزد كسانشان بازمی گشتند، شادمانه بازمی گشتند. (مطفّفين/31)»
    « وَ إِذَا رَاَوْهُمْ قَالُواْ إِنَّ هَؤُلَاءِ لَضَالُّونَ و چون مؤمنان را می ديدند، می گفتند كه اينان گمراهند. (مطفّفين/32)»
    وَ مَا اُرْسِلُواْ عَلَيْهِمْ حَافِظِينَ و حال آنكه آنان را به مواظبت اعمال مؤمنان نفرستاده بودند. (مطفّفين/33)»

    با توجّه به تفسير الميزان از اين آيات صفات کفّار عبارتند از:

    - گناهکارند و در دنيا به مؤمنين به دليل ايمان داشتن آنان می خنديدند.
    - در برخورد به مؤمنين با اشاره به چشم يكديگر را به استهزای آنان وامی داشتند.
    - با غرور و خوشحال از خنديدن و مسخره کردن مؤمنين گفتگو می کردند.
    - مؤمنين را گمراه می ناميدند.
    - مأمور قضاوت و داوری درباره مؤمنين نبودند و داوری آنان پذيرفته نبود.

    5- با توجّه به آيه 34 سوره مطفّفين و آيات قبل از آن علّت خنديدن مؤمنين به کافرين در روز قيامت همان خنديدن و مسخره کردن مؤمنين در دنيا است.

    با توجّه به آيات :

    عَلَی الْاَرَائكِ يَنظُرُونَ بر تختها تكيه زده اند و می نگرند. (مطفّفين/35)»
    هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كاَنُواْ يَفْعَلُونَ آيا كافران برابر اعمالشان مجازات می شوند؟ (مطفّفين/36)»
    مؤمنين در قيامت بر تختهايی نشسته اند و منتظر مجازات شدن کافران هستند، تا به چشم خود ببينند که کيفر کافرين به اندازه بدي هايی که در دنيا کرده اند هست يا نه؟

    علامه طباطبايی (ره) در ذيل آيات مورد گفتگو رواياتی را آورده است. از جمله اين روايات:
    - در روايات متعدّدی گفته شده است که: مراد از « الَّذِينَ اَجْرَمُوا » منافقين و از «الَّذِينَ آمَنُوا » امير المؤمنين عليه السلام است.

    - در مجمع البيان در ذيل آيه « وَ إِذا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغامَزُونَ » می گويد: بعضی گفته اند اين آيه در شأن علی بن ابى طالب (و دفاع از آن جناب) نازل شده، و جريان از اين قرار بوده كه روزی آن جناب با چند نفر از مسلمانان نزد رسول خدا (ص) می آمدند، منافقين ايشان را مسخره كردند و خنديدند، و به يكديگر اشاره ها كرده سپس نزد همفكران خود برگشته و گفتند: ما امروز اصلع (كسی كه جلو سرش مو ندارد، و منظورشان حضرت علی ع بود) را ديديم و به او خنديديم. بدنبال اين جريان بود كه اين آيه نازل شد در حالى كه هنوز علی و يارانش به نزد رسول خدا (ص) نرسيده بودند.

    ( مجمع البيان، ج 10، ص 457 و تفسير كشاف، ج 4، ص 724)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [دوشنبه 1398-03-20] [ 05:44:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و نهم، آیه بیست و نهم، بیست و نهمین تدبر ...
    روز بیست و نهم، آیه بیست و نهم، بیست و نهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و نهم
    در روز قيامت هيچ چيز از بندگان برای خداوند مخفی نيست. و هرکس به قدر تلاشش در دنيا در جايگاهی از آخرت قرار می گيرد.

    ?جزء بيست و نهم، آيه 18 سوره حاقّة:

    « يَوْمَئذٍ تُعْرَضُونَ لَاتَخْفَی‏ مِنْكُمْ خَافِيَةٌ (حاقّة/18)»
    « آن روز شما را پيش آورند و هيچ چيز شما نهان نماند. (حاقّة/18)»

    پرسشها:

    1- در آيه 18 سوره حاقّة منظور از واژه «تُعْرَضُونَ عرضه می شويد» چيست؟ با توجّه به تفسير آيه شريفه توضيح دهيد.

    2- عرضه شدن مذکور در آيه 18 سوره حاقّة در چه زمانی و برای چه کسی صورت می پذيرد؟ با توجّه به تفسير آيه شريفه توضيح دهيد.

    3- با توجّه به عبارت « لَاتَخْفَی‏ مِنْكُمْ خَافِيَةٌ هيچ چيز شما نهان نماند.» در آيه 18 سوره حاقّه و آيات پس از آن و تفسير آيات، حال چند دسته از افراد آشکار می شود؟ حال هر يک را توصيف کنيد.

    4- با توجّه به آيات بعد از آيه 18 سوره حاقّة دليل قرار گرفتن هر دسته در جايگاه اخروی چه بوده است؟ به عبارت ديگر صفات هر دسته را نام ببريد.

    ✔پاسخها:

    1- منظور از واژه «تُعْرَضُونَ عرضه می شويد» در آيه 18 سوره حاقّة اين است كه: آنچه نزد هر انسان از عقيده و عمل هست آشکار می شود. علامه طباطبايی (ره) می گويد: كلمه « عرض » در لغت به معنای اين است كه فروشنده جنس خود را جلو مشتری بگسترد و به او نشان دهد.

    2- عرضه شدن مذکور در آيه 18 سوره حاقّة با توجّه به تفسير الميزان عرض بر خدای تعالى در روز قيامت است. روزی كه روز جدايى حق از باطل، و روز داوری است. روز بروز و افشای حقايق در نزد خداوند متعال است.

    ???
    علامه طباطبايی (ره) در باره پرسش 2 می گويد: آنچه نزد هر انسان از عقيده و عمل هست برای خدای تعالى فاش و سفره دل آدمی باز می گردد، به طوری كه هيچ عقيده و هيچ فعلی از او برای خدا پنهان نماند، و همه غيب‏ها شهادت و همه سِرّها علن و آشكار گردد، و اين از خصائص قيامت است، از ظاهر كلام برمی آيد كه مراد از جمله « تُعرضون عرضه می شويد » عرضه شدن بر خدای تعالى باشد، هم چنان كه در جای ديگر فرموده:َ

    عُرِضُوا عَلَی‏ رَبِّكَ صَفًّا به صف بر پروردگارت عرضه می شوند. (كهف/48) (ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 665)

    آری قيامت « يَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ در آن روز كه اسرار پنهان آشكار می شود. (طارق/9)» است،

    و « يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لايَخْفَی‏ عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْ‏ءٌ آن روزی كه همه (نيك و بد) خلق پديد آيد و هيچ كرده آنها بر خدا پنهان نباشد. (مؤمن/16)» است،

    روزی است كه سريره‏ها آشكار و همه مردم برای خدا ظاهر می شوند، و از آنان چيزی بر خدا پوشيده نمی ماند.
    و ما در بحث های سابق خود گفتيم كه آنچه در قرآن از خصائص قيامت آمده اختصاص به قيامت ندارد، مثلاً اگر فرموده روز قيامت ملك مخصوص خداست، معنايش اين نيست كه در دنيا غير خدا كسانى ديگر نيز مالك باشند،

    و اگر فرموده: آن روز امر به دست خداست، و يا از عذاب او برای كسی پناهگاهی نيست، و يا خلائق برايش بارز و ظاهر می شوند و يا چيزی از خلائق بر او پوشيده نمی ماند، و خصائص ديگر، معنايش اين نيست كه خدا تنها در روز قيامت چنين است، زيرا اين صفات دائماً برای خدا هست،

    بلكه مراد اين است كه: مردم آن روز فاش و هويدا می بينند كه خدای تعالى چنين خدايى است. پس معنای آيه اين می شود كه: در آن روز برای شما آشكار می شود كه در دنيا هم، در معرض علم خدا بوديد، و آن روز همه فعل هايتان ظاهر می گردد، و هيچ يك از آنها پنهان نمی ماند.

    (ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 665)

    3- با توجّه به عبارت « لَاتَخْفَی‏ مِنْكُمْ خَافِيَةٌ هيچ چيز شما نهان نماند.» در آيه 18 سوره حاقّه و آيات پس از آن و تفسير آيات، حال مؤمنين و کافرين در آن روز آشکار می شود.

    حال مؤمنين در روز قيامت و پس از آشکار شدن عقيده و عملش در دنيا در آيه « فَاَمَّا مَنْ اُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ اما هر كس كه نامه اعمالش را به دست راستش دهند، می گويد: نامه مرا بگيريد و بخوانيد. (حاقّه/19)»

    بيان شده است که خوشحالی است. مؤمن در آن روز به عمل خود در دنيا خشنود است و آن را با افتخار به فرشتگان نشان می دهد.

    آيات 21 تا 27 سوره حاقّه پاداش اُخروی اعمال و عقايد مؤمن در دنيا را ترسيم نموده است:
    « فَهُوَ فىِ عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ پس او در يك زندگی پسنديده و خوش خواهد بود، (حاقّه/21)»

    « فِی جَنَّةٍ عَالِيَةٍ در بهشتى برين، (حاقّه/22)»
    « قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ كه ميوه‏هايش در دسترس باشد. (حاقّه/23)»
    « كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ هَنِيَئاً بِمَا اَسْلَفْتُمْ فِی الْاَيَّامِ الْخَالِيَةِ بخوريد و بياشاميد، گوارا باد شما را. اينها پاداش اعمالى است كه در ايّام گذشته به جای می آورده‏ايد. (حاقّه/24)»

    حال کفّار در روز قيامت و پس از آشکار شدن عقيده و عملش در دنيا در آيه « وَ اَمَّا مَنْ اُوتِیَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنىِ لَمْ اُوتَ كِتَابِيَهْ اما آن كس كه نامه اعمالش را به دست چپش دهند می گويد: ای كاش نامه مرا به دست من نداده بودند، (حاقّه/25)» بيان شده است که ناراحتی و شرمندگی است. کافر در آن روز حتی دوست ندارد خودش به نامه خود بنگرد، چه رسد به اينکه ديگران آن را ببينند. به دليل همين کارنامه بد کيفر می بيند.

    با خود درباره عقايدش می انديشد و می گويد:
    « يَا لَيْتَهَا كاَنَتِ الْقَاضِيَةَ ای كاش همان مرگ می بود و بس، (حاقّه/27)»
    « مَا اَغْنَی‏ عَنِّی مَالِيَهْ دارايى من مرا سود نبخشيد، (حاقّه/28)»
    « هَلَكَ عَنِّی سُلْطَانِيَهْ قدرت من از دست من برفت. (حاقّه/29)»

    ولی امان به او داده نمی شود و در کيفر اعمال و عقايد دنيوي او خداوند به فرشتگان خود فرمان می دهد که:
    « خُذُوهُ فَغُلُّوهُ بگيريدش، زنجيرش كنيد. (حاقّه/30)»
    « ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ و به جهنمش بكشيد. (حاقّه/31)»
    « ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُكُوهُ و او را با زنجيری به درازای هفتاد ذراع بكشيد. (حاقّه/32)»

    ???

    علامه طباطبايی (ره) درباره حال کفّار در هنگام گرفتن نامه اعمال می گويد:

    ای كاش همان مرگ اول كه ما آن را چشيديم و از دنيا خارج شديم كار ما را يكسره كرده بود، و ما را نابود می ساخت و ديگر مبعوث نمی شديم، و در اين ورطه عذاب هميشگی قرار نمی گرفتيم و آنچه را می بينيم نمی ديديم.

    « ما اَغْنَی‏ عَنِّي مالِيَهْ هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ » دو كلمه حسرت است كه در آن روز بعد از بى نتيجه ديدن كوشش‏های دنيايى خود می گويد، چون او تا در دنيا بود می پنداشت كليد سعادتش در زندگی مال و قدرت است، و اين دو تمامی ناملايمات احتمالى را از او دفع می كنند، و بر هر محبوب و لذّتی مسلّطش می سازند،

    و به همين خيال خام بود كه تمامی سعی و توان خود را صرف به دست آوردن مال و قدرت كرد، و قهراً از ياد پروردگار خود و از هر سخن حقّی كه به سوی آن دعوت می شد اعراض نمود، و دعوت كننده را تكذيب می كرد، همين كه سر از قبر برداشت، و ديد كه تمامی سبب‏ها از كار افتاده اند، و امروز ديگر مال و فرزندان بكار نمی آيند، می فهمد كه مالش فايده ای نداشت، و قدرتش هم باطل شد، لذا از در حسرت و درد اين دو جمله را می گويد، امّا چه سودی از گفتن؟! « خُذُوهُ فَغُلُّوهُ … فَاسْلُكُوهُ » جملاتی هستند که دستور خدا به ملائكه را حكايت می كند، كه بگيريد او را و در آتش بيفكنيد.

    آيات « إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لا يَحُضُّ عَلَی‏ طَعامِ الْمِسْكِينِ » می فرمايد بدين علّت چنين دستور داديم كه وی به خدای عظيم ايمان نمی آوَرْد، و مردم را به اطعام مسكينان تشويق نمی كرد، بلكه در اين باره مسامحه می كرد، و از رنج بينوايان احساس ناراحتى نمی نمود.»

    (ترجمه الميزان، ج‏19، ص: 668 و 669)

    در آيات 35 تا 37 سوره حاقّه حال کافر در روز قيامت را بيان می فرمايد که به دليل اعمال دنيوی او برايش حاصل می شود

    « فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ در آن روز، در آنجا هيچ دوستى نخواهد داشت. (حاقّه/35)»
    « وَ لَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ طعامش چيزی جز غسلين نيست. (حاقّه/36) »
    « لَايَأكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئونَ تنها خطاكاران از آن طعام می ‏خورند. (حاقّه/37)»
    علامه طباطبايی (ره) در تفسير آيات 35 تا 37 سوره حاقّه درباره کيفر کافر می گويد:
    كلمه « حميم» به معنای دوست است، و آيه شريفه به خاطر حرف « فاء » كه در آغاز آن آمده نتيجه‏گيری از جمله « إِنَّهُ كانَ لايُؤْمِنُ … همانا او مؤمن نبود (حاقّه/33)» است که در توصيف کافر در دنيا است.

    حاصل كلام اين است كه او از آنجا كه به خدا ايمان نمی آورد در نتيجه امروز در اين عرصه، دوستى كه سودش ببخشد يعنى شفيعی كه برايش شفاعت كند ندارد، چون كافر آمرزش ندارد، در نتيجه شفاعتى هم نخواهد داشت.

    كلمه « غسلين » به معنای چركاب است، و گويا مراد از آن چرك و كثافاتی است كه از تن اهل دوزخ می ريزد، و آيه 36 سوره حاقّه عطف است به كلمه « حميم » در آيه قبلی، و نتيجه‏گيری از جمله « وَ لا يَحُضُّ … و به طعام‏دادن به مسكينان كسی را ترغيب نمی كرد. (حاقّه/34)

    است، حاصل معنايش اين است كه او از آنجا كه كسی را به اطعام مسكينان تشويق نمی كرد، امروز طعامی به جز غسلين اهل دوزخ ندارد، و جمله « لايَأكُلُهُ إِلَّا الْخاطِئُونَ» كلمه « غسلين » را تعريف می كند، و خاطِئون عبارتند از كسانى كه گناه و خطا كاری، عادتشان شده باشد.

    ???

    4- با توجّه به آيات بعد از آيه 18 سوره حاقّة دليل قرار گرفتن هر دسته در جايگاه اُخروی اعمال آنان صفات و اعمال آنان در دنيا بوده است.

    صفت مؤمنين در دنيا:
    در آيه 20 سوره حاقّه يک صفت برای بهشتيان، آنان که نامه عملشان به دست راستشان داده شده است، می آورد و آن اينکه من يقين داشتم که اعمالم و عقايدم محاسبه خواهد شد. من می دانستم که روز جزا و حسابرسی را خواهم ديد: « إِنِّی ظَنَنتُ اَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ من يقين داشتم كه حساب خود را خواهم ديد. (حاقّه/20)» بنابراين مراقب اعمال خود بودم و آن را محاسبه می کردم.

    صفات کفّار در دنيا که موجب شد به عذاب آخرت دچار شوند در آيات 26 و 33 و 34 آمده است:
    يک اينکه در دنيا خود را حسابرسی نکرده است و از آنچه در انتظارش است خبر ندارد: « وَ لَمْ اَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ و ندانسته بودم كه حساب من چيست، (حاقّه/26)»
    دو اينکه به خداوند متعال ايمان نداشت:
    « إِنَّهُ كَانَ لَايُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ زيرا به خدای بزرگ ايمان نداشت. (حاقّه/33)»
    سه اينکه به طعام دادن به مسکينان کسی را ترغيب و تشويق نمی کرد:
    « وَ لَايَحُضُّ عَلَی‏ طَعَامِ الْمِسْكِينِ و به طعام‏دادن به مسكينان كسی را ترغيب نمی كرد. (حاقّه/34)»
    .
    .

    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 05:39:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      مالک اشتر از زبان علی ...
    مالک اشتر از زبان علی

    ?نامه حضرت علی به محمد بن اب بکر برای دلجویی ایشان به سبب عزل از حکومت مصر و جایگزینی او با مالک اشتر

    مردی را که به فرمانروایی مصر گماردم برای ما مردی خیر خواه و بر دشمن ما سرسخت و انتقام گیر بود.
    ما از او خوشنودیم . خداوند نیز از او خشنود باد و ثوابش را دو چندان کناد.
    .
    .
    نامه 34
    نهج البلاغه
    .
    .

    ??نامه ای به مردم مصر هنگام سپردن زمامداری به مالک اشتر (رحمه الله علیه)

    اما بعد!

    بنده ای از بندگان خدا را به سوی شما فرستادم که هنگام وحشت نخوابد و به وقت هراس به دشمن پشت نکند و بر بدکرداران از آتش دوزخ سوزانتر باشد.
    او مالک بن حارث از قبیله مذحج است.

    سخن او را بشنوید و فرمانش را در آنچه برابر با حق است اطاعت کنید،
    که او شمشیری از شمشیرهای خداست که نه تیزیش کند شود و نه ضربتش بی اثر گردد.
    اگر شما را فرمان حرکت داد حرکت کنید
    و اگر فرمان توقف داد بایستید
    که او جز به فرمان من بر کاری اقدام نمی کند و یا باز نمی ایستد و کاری را جلو و عقب نمی اندازد.
    در فرستادن او به سویتان ، شما را بر خود مقدم داشتم، زیرا برای شما خیر اندیش و بر دشمنتان سرسخت است.
    .
    .
    نامه 38
    نهج البلاغه
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀نامه ها, ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه
     [ 05:29:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه حضرت علی (ع) به کارگزار حج ...

    ?نامه حضرت علی (علیه السلام) به قثم بن عباس کارگزار امام در مکه

    مبادا کاری انجام دهی که به عذر خواهی محبور شوی.
    چون نعمتی به چنگ آوردی سرخوشی مکن.
    و آنگاه که به سختی درافتادی سستی مکن.
    والسلام.
    .
    .
    نامه 33
    نهج البلاغه
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀نامه ها
     [ 05:24:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      گزیده ای از وصیت نامه حضرت علی(علیه السلام) به فرزندش ...
    گزیده ای از وصیت نامه حضرت علی(علیه السلام) به فرزندش

    ??? نامه امام علی(علیه السلام) به فرزندش اما حسن مجتبی(علیه السلام)، دریایی از معارف و آموزه‌های دینی و اخلاقی است.
    این نامه در حقیقت منشوری از بهترین دستور العمل‌های اعتقادی و اخلاقی است، برای تمام کسانی که دل در گرو اخلاق و معنویات دارند.
    امام علی(علیه السلام) در این نامه، علاوه بر بیان توحید ، عظمت پروردگار، صفات الهی ، هدف آفرینش ، معاد و…، مهم‌ترین نیازهای زندگی مادی و معنوی انسان را مطرح می‌کند.

    در این مجال اندک پرداختن به تمام موضوعات مطرح شده در این نامه میسر نیست؛ از این‌رو برخی از سر فصل‌های مهم آن‌را بیان‌ می‌کنیم و مشروح آن‌را باید در شرح‌های نهج البلاغه جست‌وجو کرد.

    ? خودسازی با یاد خدا

    پسرم همانا تو را به ترس از خدا سفارش می‌کنم که پیوسته در فرمان او باشی، و دلت را با یاد خدا زنده کنی. فرزندم، دلت را با اندرز نیکو زنده کن؛ هوای نفس را با بی‌اعتنایی به حرام بمیران؛ جان را با یقین نیرومند کن، و با نور حکمت روشنایی بخش.

    ? توجه به حوادث روزگار

    از پدری فانی؛ اعتراف دارنده به گذشت زمان؛ زندگی را پشت سر نهاده؛ مسکن گزیده در جایگاه گذشتگان، و کوچ کننده فردا، به فرزندی آرزومند بیش از توان؛ رونده راه نابود شدگان؛ در دنیا هدف بیماری‌ها؛ در گرو روزگار؛ در تیر رس مصائب؛ گرفتار دنیا ؛ اسیر مرگ ؛ هم سوگند رنج‌ها؛ هم نشین اندوه‌ها؛ آماج بلاها و جانشین گذشتگان.

    ? ضرورت یاد مرگ

    دلت را با یاد مرگ آرام کن؛ به نابودی از او اعتراف گیر؛ و با بررسی تحولات ناگوار دنیا به او آگاهی بخش. از دگرگونی روزگار، و زشتی‌های گردش شب و روز او را بترسان؛ تاریخ گذشتگان را بر او بنما، و آنچه که بر سر پیشینیان آمده است به یادش آور. در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند، از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانی نمی‌گذرد که تو هم یکی از آنانی، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش.

    پسرم!

    بدان تو برای آخرت آفریده شدی، نه دنیا، برای رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، برای مرگ، نه زندگی جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنی، و به آخرت در آیی. و تو شکار مرگی هستی که فرار کننده آن نجاتی ندارد، و هر که را بجوید به آن می‌رسد، و سرانجام او را می‌گیرد.
    پس، پسرم فراوان بیاد مرگ باش، و به یاد آنچه که به سوی آن می‌روی، و پس از مرگ در آن قرار می‌گیری. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باش، نیروی خود را افزون، و کمر همّت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد.

    مبادا دلبستگی فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند؛ چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتی‌های روزگار پرده برداشته است.

    ? امر به معروف و نهی از منکر

    به نیکی‌ها امر کن و خود نیکوکار باش، و با دست و زبان بدی‌ها را انکار کن، و بکوش تا از بدکاران دور باشی.

    ?توکل
    در تمام کارها خود را به خدا واگذار که به پناهگاه مطمئن و نیرومندی رسیده‌ای.

    ? تحمل سختی‌ها برای رسیدن به حق

    و برای حق هر کجا که باشد سختی‌ها را تحمل کن.

    ? صبر و استقامت
    و خود را بردبارانه بر ناملایمات عادت ده، نیکو صفتی است شکیبایی در راه حق.

    ?تلاش در راه کسب کمالات نفسانی جاودان

    بدان‌که راهی که در پیش رو داری بسیار دور و بسی سهمگین، و تو در آن‌را از نیک‌خواهی و توشه برداری به مقداری که تو را با سبک‌بار به سرمنزل برساند بی‌نیاز نیستی. هرگز مباد که بیش از توان، شانه زیر بار دهی که سنگینی‌اش وبالت خواهد بود…. این‌را نیز بدان که در آن راه گردنه‌های نفس‌گیری در پیش است که هر کس سبک‌بارتر باشد، شادمان‌تر از کسی است که زیر بار گران است.

    ? ضرورت بخشش مال و صدقه دادن
    باری درخواست کسی را که در روزگار توانگریت از تو وام می‌خواهد تا به هنگام تنگ‌دستی آن‌را بپردازد، مغتنم بشمار.

    ? از حرص و آز برحذر بودن
    بپرهیز از آن‌که مرکب طمع ورزی تو را به سوی هلاکت به پیش راند.

    ? کظم غیظ

    خشمت را آهسته آهسته فروخور؛ زیرا من نوشیدنی‌ای شیرین‌تر و گواراتر از آن ندیده‌ام، در باره کسی که با تو به خشم و درشتی برخورد کند، نرم باش؛ زیرا دیری نخواهد گذشت که او نیز با تو نرم خواهد شد.

    ? شتاب در تربیت فرزند

    پسرم هنگامی که دیدم سالیانی از من گذشت، و توانایی‌ام رو به کاستی رفت، به نوشتن وصیّت برای تو شتاب کردم، و ارزش‌های اخلاقی را برای تو بر شمردم، پیش از آن‌که أجل فرا رسد، و رازهای درونم را به تو منتقل نکرده باشم، و در نظرم کاهشی پدید آید، چنان‌که در جسمم پدید آمد، و پیش از آن‌که خواهش‌ها و دگرگونی‌های دنیا به تو هجوم آورند، و پذیرش و اطاعت مشکل گردد؛ زیرا قلب نوجوان چونان زمین کاشته نشده، آماده پذیرش هر بذری است که در آن پاشیده شود.

    پس در تربیت تو شتاب کردم، پیش از آن‌که دلت سخت شود، و عقل تو به چیز دیگری مشغول گردد، تا به استقبال کارهایی بروی که صاحبان تجربه، زحمت آزمون آن‌را کشیده‌اند، و تو را از تلاش و یافتن بی‌نیاز ساخته‌اند، و آنچه از تجربیّات آنها نصیب ما شد، به تو هم رسیده، و برخی از تجربیّاتی که بر ما پنهان مانده بود برای شما روشن گردد.

    ? روش تربیت فرزند
    پس در آغاز تربیت، تصمیم گرفتم تا کتاب خدای توانا و بزرگ را همراه با تفسیر آیات، به تو بیاموزم، و شریعت اسلام و احکام آن از حلال و حرام، به تو تعلیم دهم و به چیز دیگری نپردازم.

    ? مطالعه تاریخ

    پسرم درست است که من به اندازه پیشینیان عمر نکرده‌ام، امّا در کردار آنها نظر افکندم، و در اخبارشان اندیشیدم، و در آثارشان سیر کردم تا آن‌جا که گویا یکی از آنان شده‌ام، بلکه با مطالعه تاریخ آنان، گویا از اوّل تا پایان عمرشان با آنان بوده‌ام، پس قسمت‌های روشن و شیرین زندگی آنان را از دوران تیرگی شناختم، و زندگانی سودمند آنان را با دوران زیان‌بارش شناسایی کردم، سپس از هر چیزی مهم و ارزش‌مند آن‌را، و از هر حادثه‌ای، زیبا و شیرین آن‌را برای تو برگزیدم… در دیار و آثار ویران رفتگان گردش کن، و بیندیش که آنها چه کردند از کجا کوچ کرده، و در کجا فرود آمدند از جمع دوستان جدا شده و به دیار غربت سفر کردند، گویا زمانی نمی‌گذرد که تو هم یکی از آنانی، پس جایگاه آینده را آباد کن؛ آخرت را به دنیا مفروش.

    ?توجه به معنویّات

    پسرم در وصیّت من درست بیندیش، بدان که در اختیار دارنده مرگ همان است که زندگی در دست او، و پدید آورنده موجودات است، همو می‌میراند، و نابود کننده همان است که دوباره زنده می‌کند، و آن‌که بیمار می‌کند شفا نیز می‌دهد، بدان‌که دنیا جاودانه نیست، و آن‌گونه که خدا خواسته است برقرار است… پس به قدرتی پناه بر که تو را آفریده، روزی داده، و اعتدال در اندام تو آورده است، بندگی تو فقط برای او باشد، و تنها اشتیاق او را داشته باش، و تنها از او بترس.

    ?آخرت گرایی

    ای پسرم من تو را از دنیا و تحوّلات گوناگونش، و نابودی و دست به دست گردیدنش آگاه کردم، و از آخرت و آنچه برای انسان‌ها در آن‌جا فراهم است اطّلاع دادم، و برای هر دو مثال‌ها زدم، تا پند پذیری، و راه و رسم زندگی بیاموزی، همانا داستان آن کس که دنیا را آزمود، چونان مسافرانی است که در سر منزلی بی آب و علف و دشوار اقامت دارند و قصد کوچ کردن به سرزمینی را دارند که در آن‌جا آسایش و رفاه فراهم است.

    پس مشکلات راه را تحمّل می‌کنند، و جدایی دوستان را می‌پذیرند، و سختی سفر، و ناگواری غذا را با جان و دل قبول می‌کنند، تا به جایگاه وسیع، و منزلگاه أمن، با آرامش قدم بگذارند، و از تمام سختی‌های طول سفر احساس ناراحتی ندارند، و هزینه‌های مصرف شده را غرامت نمی‌شمارند، و هیچ چیز برای آنان دوست داشتنی نیست، جز آن‌که به منزل أمن، و محل آرامش برسند.

    ? معیارهای روابط اجتماعی

    ای پسرم نفس خود را میزان میان خود و دیگران قرار ده، پس آنچه را که برای خود دوست داری برای دیگران نیز دوست بدار، و آنچه را که برای خود نمی‌پسندی، برای دیگران مپسند، ستم روا مدار، آن‌گونه که دوست نداری به تو ستم شود، نیکوکار باش، آن‌گونه که دوست داری به تو نیکی کنند، و آنچه را که برای دیگران زشت می‌داری برای خود نیز زشت بشمار، و چیزی را برای مردم رضایت ده که برای خود می‌پسندی، آنچه نمی‌دانی نگو، گر چه آنچه را می‌دانی اندک است، آنچه را دوست نداری به تو نسبت دهند، در باره دیگران مگو، بدان‌که خود بزرگ بینی و غرور، مخالف راستی، و آفت عقل است.

    ?تلاش در جمع آوری زاد و توشه

    بدان راهی پر مشقّت و بس طولانی در پیش روی داری، و در این راه بدون کوشش بایسته، و تلاش فراوان، و اندازه گیری زاد و توشه، و سبک کردن بار گناه، موفّق نخواهی بود، بیش از تحمّل خود بار مسئولیّت‌ها بر دوش منه، که سنگینی آن برای تو عذاب آور است. اگر مستمندی را دیدی که توشه‌ات را تا قیامت می‌برد، و فردا که به آن نیاز داری به تو باز می‌گرداند، کمک او را غنیمت بشمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار، و اگر قدرت مالی داری بیشتر انفاق کن، و همراه او بفرست؛ زیرا ممکن است روزی در رستاخیز در جست‌وجوی چنین فردی باشی و او را نیابی…

    بدان‌که در پیش روی تو، گردنه‌های صعب العبوری وجود دارد که حال سبک‌باران به مراتب بهتر از سنگین باران است، و آن‌که کند رود حالش بدتر از شتاب گیرنده می‌باشد، و سرانجام حرکت، بهشت و یا دوزخ خواهد بود، پس برای خویش قبل از رسیدن به آخرت وسائلی مهیّا ساز، و جایگاه خود را پیش از آمدنت آماده کن؛ زیرا پس از مرگ، عذری پذیرفته نمی‌شود، و راه باز گشتی وجود ندارد.

    ?توبه

    و در صورت ارتکاب گناه در توبه را مسدود نکرده است؛ در کیفر تو شتاب نداشته، و در توبه و بازگشت، بر تو عیب نگرفته است، در آن‌جا که رسوایی سزاوار تو است، رسوا نساخته، و برای بازگشت به خویش شرایط سنگینی مطرح نکرده است، در گناهان تو را به محاکمه نکشیده، و از رحمت خویش نا امیدت نکرده، بلکه بازگشت تو را از گناهان، نیکی شمرده است. هر گناه تو را یکی، و هر نیکی تو را ده به حساب آورده، و راه بازگشت و توبه را به روی تو گشوده است….

    پس از مرگ بترس، نکند زمانی سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشی و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد که در این حال خود را تباه کرده‌ای.

    ? توجه به دعا

    و از گنجینه‌های رحمت او چیزهایی را درخواست کن که جز او کسی نمی‌تواند عطا کند. هر گاه او را بخوانی، ندایت را می‌شنود، و چون با او راز دل‌گویی راز تو را می‌داند، پس حاجت خود را با او بگوی، و آنچه در دل داری نزد او باز گوی، غم و اندوه خود را در پیشگاه او مطرح کن، تا غم‌های تو را بر طرف کند و در مشکلات تو را یاری رساند؛ مانند عمر بیشتر، تندرستی بدن، و گشایش در روزی.

    سپس خداوند کلیدهای گنجینه‌های خود را در دست تو قرار داده که به تو اجازه دعا کردن داد، پس هر گاه اراده کردی می‌توانی با دعا، درهای نعمت خدا را بگشایی، تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.
    هرگز از تأخیر اجابت دعا نا امید مباش؛ زیرا بخشش الهی باندازه نیّت است، گاه، در اجابت دعا تأخیر می‌شود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزای آرزومند کامل‌تر شود، گاهی درخواست می‌کنی امّا پاسخ داده نمی‌شود؛ زیرا بهتر از آنچه خواستی به زودی یا در وقت مشخّص، به تو خواهد بخشید، یا به جهت اعطای بهتر از آنچه خواستی، دعا به اجابت نمی‌رسد؛ زیرا چه بسا خواسته‌هایی داری که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود، پس خواسته‌های تو به گونه‌ای باشد که جمال و زیبایی تو را تأمین، و رنج و سختی را از تو دور کند.
    پس نه مال دنیا برای تو پایدار، و نه تو برای مال دنیا باقی خواهی ماند.

    ? شناخت دنیا پرستان

    همانا دنیا پرستان چونان سگ‌های درنده، عو عو کنان، برای دریدن صید در شتابند، برخی به برخی دیگر هجوم آورند، و نیرومندشان، ناتوان را می‌خورد، و بزرگ‌ترها کوچک‌ترها را. و یا چونان شترانی هستند که برخی از آنها پای بسته، و برخی دیگر در بیابان رها شده که راه گم کرده و در جادّه‌های نامعلومی در حرکت‌اند، و در وادی پر از آفت‌ها، و در شنزاری که حرکت با کندی صورت می‌گیرد گرفتارند، نه چوپانی دارند که به کارشان برسد، و نه چراننده‌ای که به چراگاهشان ببرد.
    دنیا آنها را به راه کوری کشاند.

    و دیدگانشان را از چراغ هدایت بپوشاند، در بی‌راهه سرگردان، و در نعمت‌ها غرق شده‌اند. داستان دنیا پرستان همانند گروهی است که از جایگاهی پر از نعمت‌ها می‌خواهند به سرزمین خشک و بی آب و علف کوچ کنند، پس در نظر آنان چیزی ناراحت کننده‌تر از این نیست که از جایگاه خود جدا می‌شوند، و ناراحتی‌ها را باید تحمّل کنند.

    ? واقع نگری در زندگی

    به یقین بدان که تو به همه آرزوهای خود نخواهی رسید، و تا زمان مرگ بیشتر زندگی نخواهی کرد، و بر راه کسی می‌روی که پیش از تو می‌رفت، پس در به دست آوردن دنیا آرام باش، و در مصرف آنچه به دست آوردی نیکو عمل کن؛ زیرا چه بسا تلاش بی‌اندازه برای دنیا که به تاراج رفتن اموال کشانده شد.

    پس هر تلاش‌گری به روزی دلخواه نخواهد رسید، و هر مدارا کننده‌ای محروم نخواهد شد. نفس خود را از هر گونه پستی باز دار، هر چند تو را به اهدافت رساند؛ زیرا نمی‌توانی به اندازه آبرویی که از دست می‌دهی بهایی به دست آوری. برده دیگری مباش که خدا تو را آزاد آفرید، آن نیک که جز با شر به دست نیاید نیکی نیست، و آن راحتی که با سختی‌های فراوان به دست آید، آسایش نخواهد بود…. اگر توانستی که بین تو و خدا صاحب نعمتی قرار نگیرد، چنین باش؛ زیرا تو، روزی خود را دریافت می‌کنی، و سهم خود بر می‌داری، و مقدار اندکی که از طرف خدای سبحان به دست می‌آوری، بزرگ و گرامی‌تر از (مال) فراوانی است که از دست بندگان دریافت می‌داری، اگرچه همه از طرف خدا است…. شغل همراه با پاکدامنی، بهتر از ثروت فراوانی است که با گناهان به دست آید.

    ? حقوق دوستان

    چون برادرت از تو جدا گردد، تو پیوند دوستی را بر قرار کن، اگر روی برگرداند تو مهربانی کن، و چون بخل ورزد تو بخشنده باش، هنگامی که دوری می‌گزیند تو نزدیک شو، و چون سخت می‌گیرد تو آسان گیر، و به هنگام گناهش عذر او بپذیر، چنان‌که گویا بنده او می‌باشی، و او صاحب نعمت تو است. دوست آن است که در نهان آیین دوستی را رعایت کند.

    ? ارزش‌های اخلاقی

    پسرم بدان‌که روزی دو قسم است؛ یکی آن‌که تو آن‌را می‌جویی، و دیگر آن‌که او تو را می‌جوید، و اگر تو به سوی آن نروی، خود به سوی تو خواهد آمد، چه زشت است فروتنی به هنگام نیاز، و ستم‌کاری به هنگام بی‌نیازی؛ همانا سهم تو از دنیا آن اندازه خواهد بود که با آن سرای آخرت را اصلاح کنی، اگر برای چیزی که از دست دادی ناراحت ن‌شوی. از سخنان بی‌ارزش و خنده آور بپرهیز، اگر چه آن‌را از دیگری نقل کرده باشی.

    ? تمسک به ریسمان الهی

    استوارترین وسیله‌ای که می‌توانی به آن چنگ زنی، رشته‌ای است که بین تو و خدای تو قرار دارد.

    ?توجه به خویشاوندان

    خویشاوندانت را گرامی دار؛ زیرا آنها پر و بال تو هستند که با آن پرواز می‌کنی، و ریشه تو هستند که به آنها باز می‌گردی، و دست نیرومند تو می‌باشند که با آن حمله می‌کنی.
    .
    .
    نامه 31
    .
    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀وصیت نامه حضرت علی به فرزندش
    [شنبه 1398-03-18] [ 12:58:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ویژگی های کسانی که دارای روح دیگری از سوی خداوند شدند ...
    ویژگی های کسانی که دارای روح دیگری از سوی خداوند شدند

    ?حیات طیبه

    علامه درآیه 97 سوره مبارکه نحل می فرماید:

    مراد از «احیاء» بخشیدن و افاضه حیات و زندگی است و آیه شریفه دلالت دارد که خداوند سبحان، انسان با ایمانی را که عمل شایسته و مصالح انجام می دهد با زندگی جدیدی که غیر از زندگی معمول مردم است، اکرام می کند و آثار زندگی حقیقی که همان علم و قدرت است با این زندگی جدید همراه و همگام است و این درک جدید و قدرت باعث می گردد چنین فرد مؤمنی، چیزها را چنان که هستند ببینید؛ یعنی می تواند امور و اشیاء را به دو قسم حق و باطل تقسیم کند.

    سپس با قلب و روحش از امور باطل که در معرض فنا و زوال هستند که همان زندگی و حیات دنیوی است روی گردان می شود و به آن پشت می کند و دل به زینت ها و مظاهر فریبنده دنیا نمی بندد و چون از بند این تعلقات دنیوی و ظواهر گول زننده آن رها شد، شیطان نمی تواند او را خوار و ذلیل خود سازد و در بند خود گرفتار آرد.

    و در مقابل، قلب و روحش به پروردگار باقی و جاوید مرتبط و پیوسته می گردد و جز ذات پاک او و قرب و جوار او را طلب نمی کند و جز از خشم و دوری از او از چیزی هراس ندارد و در این هنگام برای خود زندگی پاک و جاودانه و بی زوال مشاهده می کند که کارگردان این زندگی و مدبر امور آن، پروردگار بخشنده و مهربان او است و در سراسر این زندگی معنوی و پاک جز زیبایی و جمال چیزی مشاهده نمی کند و تنها اموری را که خداوند آنها را قبیح و زشت شمرده، زشت و ناپسند می شمرد.

    این چنین انسانی چنان نور و کمال و قدرت و عزت و لذت و شادمانی در زندگی خود می یابد و مشاهده می کند که پایان و انتهایی ندارد.

    (تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج 12، ذیل آیه 97 نحل).
    .
    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ✔خدا خبر می دهد, ◀ ویژگی های حیات طیبه
    [دوشنبه 1398-03-13] [ 03:13:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و هشتم، آیه بیست و هشتم، بیست و هشتمین تدبر ...
    روز بیست و هشتم، آیه بیست و هشتم، بیست و هشتمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و هشتم
    حزب خداوند همان مردم مؤمن هستند با ايمانی خالص و از پاداش اخروی خود راضی هستند.

    ?جزء بيست و هشتم، آيه 22 سوره مجادله:

    « لَاتَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاخِرِ يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كَانُواْ ءَابَاءَهُمْ اَوْ اَبْنَاءَهُمْ اَوْ إِخْوَانَهُمْ اَوْ عَشِيرَتَهُمْ اُوْلَئكَ كَتَبَ فِی قُلُوبِهِمُ الْايمَانَ وَ اَيَّدَهُم بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ اُوْلَئِكَ حِزْبُ اللَّهِ اَلَا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (مجادله/22)»

    « نمیيابى مردمی را كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده باشند، ولى با كسانى دوستى كنند كه با خدا و پيامبرش مخالفت می ورزند، هر چند آن مخالفان، پدران يا فرزندان يا برادران و يا قبيله آنها باشند. خدا بر دلشان رقم ايمان زده و به روحی از خود ياريشان كرده است و آنها را به بهشتهايى كه در آن نهرها جاری است درآورد. در آنجا جاودانه باشند. خدا از آنها خشنود است و آنان نيز از خدا خشنودند. اينان حزب خدايند، آگاه باش كه حزب خدا رستگارانند. (مجادله/22)»

    ⁉پرسشها:

    1- صفات مؤمنين راستين مندرج در آيه 22 سوره مجادله کدام چيست؟

    2- جمله « اُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ » در آيه 22 سوره مجادله به معنی چيست و کارکرد اين نوع ايمان در فرد مؤمن کدام است؟

    3- جمله « وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » در آيه 22 سوره مجادله را با توجّه به تفسير آن در توضيح دهيد.

    4- با توجّه به آيه 22 سوره مجادله پاداش مؤمنين حقيقی چيست و حالت درونی آنان در بهره¬مندی از پاداش¬های الهی چگونه است.

    ✔پاسخها:

    1- صفت مؤمنين راستين مندرج در آيه 22 سوره مجادله اين است که ممكن نيست با دشمنان خدا دوستى كنند، اگرچه انگيزه دوستى در آنان قوی باشد، مؤمن راستين حتّی با پدرش يا پسرش يا برادرش يا هر خويشاوند نزديک ديگر که دشمن خدا است دوستی نمی کند. برای اينكه دوستى با دشمن خدا با ايمان به خدا قابل جمع نيست.

    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 1 می گويد:

    در اين آيه شريفه يافتن قومی با چنين صفتى را نفی نموده، می فرمايد: چنين مؤمنينى نخواهی يافت. و اين كنايه از اين است كه ايمان راستين به خدا و روز جزا با چنين صفاتی نمی سازد آن كس كه واقعاً به خدا و رسول و روز جزا ايمان دارد، ممكن نيست با دشمنان خدا دوستى كند، هر چند كه همه قسم سبب و انگيزه دوستى در آنان وجود داشته باشد، مثل اينكه پدرش يا پسرش يا برادرش باشد، و يا قرابتى ديگر داشته باشد، برای اينكه اين چنين دوستى با ايمان به خدا منافات دارد.

    پس روشن گرديد كه جمله « وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ …» به مطلق اسباب مودّت اشاره دارد. و اگر تنها مودّت ناشی از قرابت را ذكر كرد، به خاطر آن است كه مودّت خويشاوندی قوی ترين محبّت، و هم با ثبات ترين آن است و زوالش از دل به آسانى صورت نمی گيرد.

    2- جمله « اُولئِكَ كَتَبَ فِي قُلُوبِهِمُ الْإِيمانَ » در آيه 22 سوره مجادله به اين معنی است که مؤمنين مذکور در اين آيه شريفه چنان ايمان در دلشان حک و ثبت شده است که اصلاً قابل زوال و از بين رفتن نيست.

    کارکرد اين نوع ايمان در فرد مؤمن عبارتند از:
    - يکی همان دوستی نکردن با خدا در دنيا است. که در ابتدای آيه شريفه آمد.
    - ديگر آنچه در ادامه آيه شريفه می آيد به اينکه خداوند آنان را در دنيا به روحی از خود ياری می کند. تا توانايی مقابله با احساسات و عواطف دنيوی را داشته باشند. در همين دنيا به زندگی طيّب و پاک وعده داده شده می رسند.
    - در آخرت نيز به پاداش نيک اين ايمان می رسند.

    3- جمله « وَ اَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ » در آيه 22 سوره مجادله به معنی اين است که: خداوند متعال مؤمنين راستين را به روحی از خود تقويت نمود.

    علامه طباطبايی درباره پرسش 3 می گويد:
    كلمه « تأييد » به معنای تقويت است. و ضمير فاعل در جمله « ايَّدَهُمْ » به « اللَّه » برمی گردد، و همچنين ضمير در « مِنْهُ » و معنای جمله اين است كه: خدای تعالى اين گونه انسانها را به روحی از خود تقويت نمود. بعضی گفتهاند: ضمير به ايمان برمی گردد، و معنای جمله اين است كه: خدای تعالى آنان را به روحی از جنس ايمان تقويت كرد، و دلهايشان را با آن روح زنده ساخت. اين معنا هم عيبى ندارد.

    (ترجمه الميزان، ج19، ص: 341)

    4- پاداش مؤمنين حقيقی در آخرت در عبارتی از آيه 22 سوره مجادله آمده است. می فرمايد:
    « وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهارُ خالِدِينَ فِيهَا » در اين جمله وعده جميلی به مؤمنين واقعی داده شده است که در آخرت به ايشان خواهد رسيد. بهشتهايی که در زير درختان آن نهرهايی جاری است و در آن جاودان خواهند زيست
    .
    اين مؤمنين بنا بر جمله « رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ » از آيه 22 سوره مجادله خداوند در دنيا و آخرت از اين مؤمنين راضی است. ايشان نيز در دنيا و آخرت از آنچه خداوند به ايشان ارزانی داشته است، راضی هستند.

    علامه طباطبايی (ره) درباره اين جمله می گويد: اين جمله استينافى و ابتدايى است، می خواهد جمله قبلی را تعليل نموده، بفرمايد: به اين علّت خدا ايشان را به چنان بهشتى كه گفته شد در می آورد كه از ايشان راضی بوده است، … ايشان هم از خدا راضيند، برای اينكه با رسيدن به آن زندگی طيّب و آن بهشت، شادمان و خرسند می گردند.

    « اُولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ اَلا إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ » اين جمله تشريف و بزرگداشتى است از همان افراد مخلص، می فرمايد: اينها كه دارای ايمانى خالصند حزب خدای تعالايند، هم چنان كه آن منافقين كه در ظاهر اظهار اسلام می كنند و در باطن كفّار و دشمنان خدا را دوست می دارند، حزب شيطانند، اينها رستگارند هم چنان كه آنها زيانكارند.

    (ترجمه الميزان، ج19، ص: 342)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 03:09:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و هفتم، آیه بیت و هفتم، بیست و هفتمین تدبر ...
    روز بیست و هفتم، آیه بیت و هفتم، بیست و هفتمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و هفتم
    ملحق شدن فرزندان مؤمن به والدينِ مؤمنِ خود در روز قيامت و بهره وری از نتيجه عمل خود

    ?جزء بيست و هفتم، آيه 21 سوره: طور

    « وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ اتَّبَعَتْهُمْ ذُرِّيَّتَهُم بِإِيمَانٍ اَلْحَقْنَا بِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ مَا اَلَتْنَاهُمْ مِنْ عَمَلِهِم مِنْ شَیْءٍ كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ (طور/21)»
    « كسانى كه خود ايمان آوردند و فرزندانشان در ايمان، پيرويشان كردند. فرزندانشان را به آنها ملحق می كنيم و از پاداش عملشان هيچ نمی كاهيم كه هر كسی در گرو كار خويشتن است. (طور/21)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 21 سوره طور در ميان کدام دسته از آيات اين سوره قرار دارد. زمان وقوع وعده در اين آيه شريفه چه زمانی است؟

    2- با توجّه به آيه 21 سوره طور زمان الحاق فرزندان اهل ايمان به آنان چه زمانی است؟ و شرط الحاق فرزندان به آنان چيست؟

    3- آيا ملحق شدن فرزندان به مؤمنين با توجّه به آيه 21 سوره طور موجب کاستی از پاداش عمل خود مؤمنين است؟ چرا؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 21 سوره طور در ميان آياتی (17 تا 28) از اين سوره قرار دارد که: بخشی از نعمتهای کسانی که در روز قيامت پاداش می گيرند را شرح می دهد، علّت بهره مندی آنها از پاداش روز قيامت اين است که اينان همان متّقين هستند، همانهايى كه در دنيا در ميان اهل خود به شفقت رفتار می كردند، و خدا را به ايمان می خواندند، و به يكتايى می ستودند.

    2- با توجّه به آيه 21 سوره طور زمان الحاق فرزندان اهل ايمان به آنان روز قيامت است. شرط الحاق فرزندان به آنان پيروی فرزندان از والدين در ايمان است.

    3- با توجّه به آيه 21 سوره طور ملحق شدن فرزندان به پدران موجب کاستی از پاداش عمل پدران نيست. زيرا آيه شريفه به اين جمله ختم شده است که: « كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ هر كسی در گرو كار خويشتن است.» هر فردی پاداش عمل خود را دريافت می کند. يعنی فرزندان به دليل عمل خود پاداش می گيرند نه اينکه پاداش والدين را به آنان می دهند.

    ????
    نظر علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 2:

    و از ظاهر آيه شريفه بر می آيد كه در مقام منّت نهادن است، خدای سبحان بر مؤمنين منّت می گذارد كه به زودی ذريّه ايشان را- البته آنهايى را كه در ايمان از پدران خود پيروی كردند- به خود آنان ملحق می كند.

    و بدين وسيله چشم پدران را روشن می سازد، و همين معنا خود قرينه ای است بر اينكه تنوين در كلمه « بايمانٍ » برای اين است كه بر نوعی غير مشخّص از ايمان دلالت كند، نه برای تعظيم ايمان.

    در نتيجه معنای آيه اين می شود كه: ما از ميان ذرّيّه های مؤمنين، آنهايى را كه در ايمان به خدا به نوعی از پدران پيروی كنند به پدرانشان ملحق می كنيم، هر چند كه ايمانشان به درجه ايمان پدرانشان نرسد. چون اگر تنها آن ذرّيّه ای را به پدران مؤمن ملحق كند كه ايمانشان يا مساوی و يا كاملتر از ايمان پدران باشد، ديگر منّت نهادن معنا ندارد.

    از سوی ديگر، از اينكه اتّباع در ايمان را مطلق و بى قيد آورد، ناگزير بايد بگوييم منظور از اين اتّباع، اتّباع فرزندان بالغ است، چون خردسالانى كه هنوز به حدّ تكليف نرسيده اند، ايمانشان هنوز ايمان صحيح نشده، پس قهراً مراد از ذرّيّه، فرزندان كبيرند كه مكلّف به ايمان هستند. بنا بر اين، آيه شريفه، شامل صغار از اولاد كه قبل از بلوغ از دنيا می روند نمی شود، و اين منافات ندارد با اينكه اولاد صغار مؤمنين هم شرعا محكوم به ايمان باشند.

    مگر اينكه بگوييم: نكره آمدن ايمان عموميّت را می رساند، و معنا چنين می شود:
    ذرّيّه ايشان در ايمان، كه از پدران خود پيروی كرده اند، حال چه اينكه آن ايمان، ايمان واقعی باشد، يا ايمان به حسب حكم شرع باشد.

    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 03:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و ششم، آیه بیست و ششم، بیست و ششمین تدبر ...
    روز بیست و ششم، آیه بیست و ششم، بیست و ششمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و ششم
    مقايسه اعمال بهشتيان و دوزخيان در دنيا و تناسب آخرتشان با اعمالشان در دنيا

    ?جزء بيست و ششم، آيه 12 سوره محمّدص:

    « إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْاَنْهَارُ وَ الَّذِينَ كَفَرُواْ يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأكُلُونَ كَمَا تَأكُلُ الْاَنْعَامُ وَ النَّارُ مَثْویً لَهُمْ (محمّدص/12)»
    خدا كسانى را كه ايمان آورده‏اند و كارهای شايسته می كنند، به بهشتهايى كه نهرها در آن جاری است داخل خواهد كرد. ولى كافران از اين جهان متمتّع می شوند و چون چارپايان می خورند و جايگاهشان آتش است. (محمّدص/12)»

    ⁉پرسشها:

    1- موارد مقايسه در آيه 12 سوره محمّد چند تا و چه چيزهايی است؟

    2- با توجّه به آيه 12 سوره محمّدص اوصاف دنيوی کسانی که در آخرت پاداش می گيرند چيست؟ با توجّه به تفسير اين آيه شريفه دليل پاداش اخروی آنان چيست؟

    3- با توجّه به آيه 12 سوره محمّدص اوصاف دنيوی کسانی که در آخرت کيفر می بينند چيست؟ با توجّه به تفسير اين آيه شريفه دليل کيفر اخروی آنان چيست؟

    4- در آيه 12 سوره محمّدص وارد شدن مؤمنين به بهشت و جای گرفتن کفّار در آتش به چه کسی نسبت داده شده است؟

    5- با توجّه به تفسير آيه 11 سوره محمّدص آيه قبل از آيه مورد گفتگو توضيح دهيد چرا خداوند کفّار را رها می کند تا به هر عقوبتی دچار شوند و جاودانه در آتش بسوزند؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 12 سوره محمّدص دو مقايسه صورت گرفته است:
    الف- بين دو گروه کسانی که در دنيا ايمان می آورند و عمل صالح انجام می دهند با کسانی که به مقام انسانی خود بی اعتنا هستند و زندگيشان در دنيا مانند چارپايان به تمتّعات مادّی می گذرد.

    ب- بين آثار اعمال دنيوی دو گروه مؤمن و کافر در آخرت مقايسه می شود که همان پاداش و کيفر اخروی اين دو گروه است. گروه مؤمن خالد در بهشتند و گروه کافر خالد در آتشند.

    2- با توجّه به آيه 12 سوره محمّدص کسانی که در آخرت پاداش می گيرند در دنيا به خداوند ايمان آورده اند و اعمال صالح انجام می دهند. علامه طباطبايی (ره) درباره آنان می گويد: مؤمنين در زندگی دنيايى خود رشد می يابند، و چون به خدا ايمان دارند و اعمال صالح می كنند، هر چه می كنند درست و حقّ است، پس راه رشد را طیّ كرده، به وظائف انسانيّت عمل كرده‏اند.

    پس اين مؤمنين در تحت ولايت خدا هستند، چون راهی را پيش گرفته‏اند كه خدايشان خواسته و به سوی آن هدايتشان كرده است، به همين جهت در آخرت داخل بهشتى می شوند كه از دامنه آن نهرها جاری است. (ترجمه الميزان، ج‏18، ص: 349)

    3- با توجّه به آيه 12 سوره محمّدص کسانی که در آخرت کيفر می بينند « يَتَمَتَّعُونَ وَ يَأكُلُونَ كَما تَأكُلُ الْاَنْعامُ » است.

    علامه طباطبايی (ره) درباره آن می گويد: كفّار عنايتى به اين كه به حق برسند ندارند و دلهايشان هيچ اعتنايى به وظائف انسانيت ندارد، بلكه تمام همّشان شكم و شهوتشان است و سرگرم لذّت گيری از زندگی دنيای كوتاه مدّت هستند و مانند چارپايان می خورند و غير از اين آرزو و هدفى ندارند.

    كفّار هيچ وليّی ندارند و به خودشان واگذار شده‏اند و به همين جهت جايگاه و منزلشان آتش است. (ترجمه الميزان، ج‏18، ص: 349)

    در واقع خودشان خود را از ولايت خداوند خارج کرده اند وبه مسيری شتابان می روند که انتهای آن آتش جهنّم است.

    4- در آيه 12 سوره محمّدص وارد شدن مؤمنين به بهشت به خداوند نسبت داده شده است به عبارت ديگر در اين آيه شريفه فرموده است خداوند آنان را داخل بهشت می کند.
    در حالی که کفّار به حال خود واگذاشته می شوند و به تناسب عملشان در دوزخ جای می گيرند.

    علامه طباطبايی (ره) در اين باره می گويد: اگر خدای تعالى داخل شدن مؤمنين در بهشت را به خود نسبت داده، اما منزل كردن كفّار در آتش را به خود نسبت نداده، برای اين است كه حقّ ولايت مذكور چنين اقتضاء می كرده است. آری خدای تعالى عنايت خاصّی به اولياء خود دارد. امّا آنهايى كه از تحت ولايت او بيرون شده‏اند كاری به كارشان ندارد، در هر وادی هلاك می شوند بشوند.
    (ترجمه الميزان، ج‏18، ص: 350)

    5- زيرا خداوند مدّبر امور بندگان در صراط سعادت نيز هست و تنها مؤمنين هستند كه در راه عبوديت و پيروی خواسته های خدا قرار دارند، نه كفّار.

    علامه طباطبايی (ره) در ذيل آيه « ذلِكَ بِاَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِينَ آمَنُوا وَ اَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلَی‏ لَهُمْ (محمّدص/11)» می گويد:
    آيه شريفه متعرّض حال مؤمنين و كفار هر دو است.
    خدای سبحان از اين جهت مولى است كه مالك بندگان و امور آنان در صراط تكوين است
    و هم مدبّر آن امور است و هر جور بخواهد تدبير می كند،
    می فرمايد: « … مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَ لا شَفِيعٍ … شما غير از خدا ولى نداريد. (سجده/4) و نيز می فرمايد: « وَ رُدُّوا إِلَی اللَّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ به سوی خدا، مولای حقيقيشان برگردانده می شوند. (يونس/30)

    و هم از اين جهت كه مدبّر امور بندگان در صراط سعادت است، ايشان را به سوی سعادتشان و به سوی بهشت هدايت می نمايد و به اعمال صالح موفّقشان می كند و بر دشمنان ياريشان می دهد.
    مولويت به معنای دوّمی مختصّ به مؤمنين است، چون تنها ايشانند كه در راه عبوديت و پيروی خواسته های خدا قرار دارند، نه كفّار.

    مؤمنين، ولى و مولايى دارند كه خدای سبحان است، هم چنان كه در آيه 11 سوره محمّدص فرموده: « ذلِكَ بِاَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِينَ آمَنُوا » و در جای ديگر فرموده: « اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا (بقره/257)»

    امّا كفّار بت‏ها و يا ارباب را مولای خود گرفتند، در نتيجه همانها مولای ايشانند، البتّه مولای خيالى، هم چنان كه قرآن بر اساس اين خيال باطل آنان، به نوعی تمسخر فرموده: « وَ الَّذِينَ كَفَرُوا اَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ (بقره/257)»
    ولی در آيه 11 سوره محمّدص بر اساس واقع و حقيقت امر، اين ولايت خيالى را نفی نموده می فرمايد: « وَ اَنَّ الْكافِرِينَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ »

    آن گاه ولايت طاغوت بر آنها را بطور مطلق، يعنى هم در تكوين و هم در تشريع نفی نموده می فرمايد: « اَمِ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ اَوْلِياءَ فَاللَّهُ هُوَ الْوَلِيُّ يا به غير از خدا ولى گرفته‏اند، با اينكه تنها خدا ولى است. (شوری/9)»

    و نيز فرموده: « إِنْ هِيَ إِلَّا اَسْماءٌ سَمَّيْتُمُوها اَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ اينها به جز اسمايى نيستند كه شما و پدرانتان بر مشتى سنگ و چوب نهاده‏ايد. (نجم/23)».

    پس معنای آيه 11 سوره محمّدص اين است كه: ياری خدا از مؤمنين و تثبيت اقدام آنان و خذلان كفّار و اِضلال اعمال آنان و عقوبتشان همه به اين علّت بود كه خدا مولای مؤمنين و ولى ايشان است، و كفّار مولايى كه ياريشان كند و اعمالشان را بسوی هدف هدايت كند و از عقوبت خدا نجاتشان دهد ندارند.

    (ترجمه الميزان، ج‏18، ص: 349)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [یکشنبه 1398-03-12] [ 04:41:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و پنجم، آیه بیست و پنجم، بیست و پنجمین تدبر ...
    روز بیست و پنجم، آیه بیست و پنجم، بیست و پنجمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و پنجم
    آنچه فرد نزد خداوند ذخيره می کند و پاداش الهی در روز قيامت بهتر از کالای دنيوی است.

    ?جزء بيست و پنجم، آيه 36 سوره شوری:

    « فَمَا اُوتِيتُم مِنْ شَیْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ اَبْقَی لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلَی‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (شوری/36)»
    آنچه شما را داده‏اند کالای اين زندگی دنيوی است. و آنچه در نزد خداست برای آنها كه ايمان آورده اند و به پروردگارشان توكّل می كنند، بهتر و پاينده تر است. (شوری/36)»

    ⁉پرسشها:

    1- در آيه 36 سوره شوری چه تفاوتی ميان زندگی دنيا و آخرت قائل است؟

    2- آيه 36 سوره شوری در ميان چه سياقی از آيات است؟ شروع اين سياق با چه آيه ای است و ارتباطش با آيه 36 چيست؟

    3- خطاب در آيه 36 سوره شوری به کيست؟

    4- آيه 36 سوره شوری با آيات 37 تا 39 چه ارتباط لفظی دارد؟ توضيح دهيد.

    5- با توجّه به آيه 36 سوره شوری و آيات بعد از آن پاداش اُخروی به چه کسانی تعلّق می گيرد؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 36 سوره شوری تفاوت ميان زندگی دنيا و زندگی آخرت را در فانی بودن متاع دنيوی و باقی بودن رزق اخروی می داند.

    علامه طباطبايی (ره) درباره اين پرسش می گويد: اگر كلمه «متاع» را به كلمه «حياة» اضافه فرموده، اشاره است به اينكه نعمت های مادّی، روزی قطع می شود و ثبات و دوامی ندارد. و معنای آيه اين است:
    « آنچه به شما داده شده از نعمت هايى كه نزد شما است، متاعی است كه در روزهای اندكی از آن تمتع می بريد.»

    در جمله « وَ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ اَبْقی‏ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلَی‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ» - مراد از «مَا عِنْدَ اللَّهِ» ثواب هايى است كه خدا برای مؤمنين ذخيره كرده تا در آخرت به عنوان پاداش به ايشان بدهد. و « بهتر بودن آنچه نزد خداست» بدين جهت است كه خالص است و آميخته با ناگواريها نيست و « باقی تر بودن آن » برای اين است كه مانند نعمت های دنيا با پايان پذيرفتن دنيا پايان نمی پذيرد.

    2- آيه 36 سوره شوری در ميان آيات 27 تا 50 اين سوره قرار دارد. شروع اين دسته آيات با آيه: « وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْاْ فِی الْاَرْضِ وَ لَكِن يُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِيرُ بَصِيرٌ اگر خدا روزی بندگانش را افزون كند در زمين فساد می كنند ولى به اندازه ای كه بخواهد روزی می فرستد. زيرا بر بندگان خود آگاه و بيناست. (شوری/27) است و ارتباطش با آيه 36 رزق و روزی است که خداوند می دهد. در آيه 36 روزی خداوند را به رزق عمومی و رزق ويژه مؤمنين تقسيم می کند.

    علامه طباطبايی ره درباره آن می گويد:

    صدر اين آيات متصل است به داستان رزق دادن خدا به بندگان كه در باره‏اش می فرمود:

    « اللَّهُ لَطِيفٌ بِعِبادِهِ يَرْزُقُ مَنْ يَشاءُ (شوری/19)»
    و قبل از آن هم فرمود: « لَهُ مَقالِيدُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ (شوری/12)»

    و ما در سابق اشاره كرديم به اينكه يكی از بزرگترين رزقها، دينى است كه خدای سبحان در اختيار بندگانش گذاشته و با در نظر داشتن اين نكته گفتار اين فصل داخل در گفتار فصل گذشته می شود كه در باره وحی سخن می گفت (شوری/3 و 7)

    و به طور كلّی آيات اين سوره برای بيان آن ريخته شده، بعد از هر چند آيه يك بار برگشته به همان غرض اشاره می كند.
    آن گاه پاره ای از آيات و دلائل توحيد را كه مربوط به رزق است- مانند خلقت آسمانها و زمين، و منتشر كردن جنبندگان در آسمان و زمين، و خلقت كشتى‏ها كه در دريا در حركتند، و دادن فرزندان ذكور و اناث، و يا يكی از آنها را به هر كه بخواهد، و ندادن هيچ يك از آنها را به هر كه بخواهد- ذكر می كند.

    و آن گاه ( در آيه 36 ) می فرمايد بعضی از رزق‏ها هست كه تنها در دنيا می دهد، و به همه می دهد و آن رزقی است كه با فنای دنيا فانى می شود. و بعضی ديگرش مخصوص مؤمنين است كه در آخرت می دهد، و آن بهترين رزق و پايدارترين رزق است.

    3- خطاب در آيه 36 سوره شوری در جمله « اوتيتم » به عموم مردم است، نه خصوص مشركين. و مراد از « اُوتِيتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ » تمامی نعمت هايى است كه خدا به مردم روزی كرده است.

    4- در آيه 36 سوره شوری که می فرمايد: « … وَ مَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَ اَبْقَی لِلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَلَی‏ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ … و آنچه در نزد خداست برای آنها كه ايمان آورده اند و به پروردگارشان توكّل می كنند، بهتر و پاينده تر است. (شوری/36)»
    لام در لِلَّذينَ حرف جرّ است و الّذينَ اسم موصول محلّاً مجرور به لام است.

    الّذين در ابتدای سه آيه بعد يعنی آيات 37 تا 39 همه معطوف به الّذين در آيه 36 سوره شوری هستند.

    « وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْاِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ وَ إِذَا مَا غَضِبُواْ هُمْ يَغْفِرُونَ و آن كسان كه از گناهان بزرگ و زشتيها اجتناب می كنند و چون در خشم شوند خطاها را می بخشايند (شوری/37)»

    « وَ الَّذِينَ اسْتَجَابُواْ لِرَبِّهِمْ وَ اَقَامُواْ الصَّلَوةَ وَ اَمْرُهُمْ شُورَی‏ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ و آنان كه دعوت پروردگارشان را پاسخ می گويند و نماز می گزارند و كارشان بر پايه مشورت با يكديگر است و از آنچه به آنها روزی داده‏ايم انفاق می كنند (شوری/38)»

    « وَ الَّذِينَ إِذَا اَصَابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ يَنتَصِرُونَ و آنان كه چون ستمی به آنها رسد انتقام می گيرند. (شوری/39)»

    5- با توجّه به آيه 36 سوره شوری و آيات بعد از آن پاداش اُخروی به کسانی تعلّق می گيرد که:
    - ايمان بياورند و بر پروردگارشان توکّل کنند (شوری/36)
    - از گناهان بزرگ و زشت اجتناب می کنند. (شوری/37)
    - آنگاه که خشمگين می شوند خطاها را می بخشايند. (شوری/37)
    - دعوت پروردگار را اجابت می کنند. (شوری/38)
    - نماز برپای می دارند. (شوری/38)
    - كارشان بر پايه مشورت با يكديگر است. (شوری/38)
    - از آنچه خداوند به آنان روزی داده است انفاق می كنند. (شوری/38)
    - چون ستمی به آنها رسد، آن طور که خداوند دستور داده است، انتقام می گيرند. (شوری/39)»

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 04:33:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و چهارم، آیه بیست و چهارم، بیست و چهارمین تدبر ...
    روز بیست و چهارم، آیه بیست و چهارم، بیست و چهارمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و چهارم
    ضرورت اصلاح نفس با بهره گيری از قرآن کريم پيش از فرارسيدن قيامت

    ?جزء بيست و چهارم، آيه 55 سوره زمر:
    « وَ اتَّبِعُوا اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ (زمر/55)»
    « و پيش از آنكه به ناگاه و بى خبر عذاب بر شما فرود آيد، از بهترين چيزی كه از جانب پروردگارتان نازل شده است پيروی كنيد. (زمر/55)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 55 سوره زمر در چه سياقی از آيات قرار دارد؟ آيه …. تا آيه …. ؟ موضوع آيات در اين سياق چيست؟

    2- اقوالی که درباره عبارت « اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ اِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ » در آيه 55 سوره زمر نقل شده است چيست؟ نظر علامه طباطبايی (ره) در اين باره چيست؟

    3- خطاب در آيه 55 سوره زمر به کيست؟

    4- با توجّه به عبارت « قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ» در آيه 55 سوره زمر خداوند بندگان را از چه می ترساند؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 55 سوره زمر در سياقی قرار دارد که از آيه 53 شروع می شود و تا آيه 61 ادامه می يابد. موضوع آيات در اين سياق عبارتند از:
    - فرمان خداوند به رسول خدا صلّی الله عليه و آله برای دعوت از مشركين به اسلام
    - دعوت از مشرکين به مأيوس نشدن از رحمت خداوند
    - دعوت از مشرکين به پيروی از بهترين چيزی که خداوند نازل كرده است. يعنی دعوت آنها به اسلام و قرآن
    - ترساندن مشرکين از عواقب اسرافی که بر نفس خود دارند، يعنى ترساندن از حسرت و ندامت روزی كه حسرت و ندامت سود نمی دهد.
    - بشارت به متقين به رستگاری و نجات
    - ترساندن كفّار از خسران و آتش

    2- علامه طباطبايی (ره) اقوالی را درباره عبارت « اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ اِلَيْکُمْ مِنْ رَبِّکُمْ » در آيه 55 سوره زمر به شرح ذيل نقل کرده است:
    - بعضی گفته‏اند: مراد پيروی احكام آن از حلال و حرام است، نه داستانهای آن.
    (روح المعانى، ج 24، ص 16، مجمع البيان، ج 8، ص 503)

    - بعضی ديگر گفته‏اند: منظور پيروی عزائم يعنى واجبات و محرمات آن است، (نه مستحبات و مكروهات) (همان)
    - بعضی ديگر گفته‏اند: مراد دستوراتی است كه بدان امر و از آن نهی كرده، چون بجا آوردن واجبات و مستحبّات و اجتناب از محرّمات و مكروهات. (همان)
    - بعضی ديگر گفته‏اند: پيروی ناسخ آن است، نه منسوخ. (همان)
    - بعضی ديگر گفته‏اند(همان): منظور از جمله « ما أنزل » تمامی كتابهای آسمانى است، و منظور از « احسن- بهتر » آنها قرآن است. پس پيروی از بهترين دستوری كه نازل شده همان پيروی از قرآن است.
    (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 426)

    خلاصه نظر علامه طباطبايی (ره) که پس از نقل اقوال مختلف بيان می کند اينکه: منظور از « اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ » همان خطابهايى است كه با باطن انسانها سر و كار دارد، و می خواهد آنجا را اصلاح كند، مانند خطابهايى كه به يادآوری خدا و محبّت ورزيدن به او، و ترس از او و اخلاص دين برای او دعوت می كند، هم چنان كه آيه 24 انفال قريب به همين معنا را افاده می كند:
    « يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَ اعْلَمُوا اَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ ای كسانى كه ايمان آورده‏ايد اجابت كنيد خدا و رسول را آنگاه که شما را به چيزی دعوت می كنند كه مايه حيات شماست. و بدانيد كه خدا بين هر كس و دل او حايل است. (انفال/24)»

    3- خطاب در آيه 55 سوره زمر عام است و مؤمن و کافر را شامل می شود.

    4- با توجّه به عبارت « قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ» در آيه 55 سوره زمر خداوند بندگان را تهديد می كند، به پيش آمدن ناگهانى عذابی که بی خبر و ناگهان آنان را فرا می گيرد. از اينرو آنان را دعوت به عمل کردن و پيروی از قرآن کريم و اصلاح نفس می کند پيش از اين که فرصت را از دست بدهند و مهلت عمر به پايان آيد. امروز و فردا نكنند، و دلخوش به آينده نباشند.

    ???
    نظر علامه طباطبايی (ره) درباره «اَحْسَنَ مَا اُنْزِلَ» پاسخ پرسش 2:

    علامه طباطبايی (ره) پس از نقل اقوال مختلف نظر خود را درباره بهترين چيزی که خداوند نازل کرده است و بايد از آن پيروی کرد، چنين بيان می کند: و انصاف اين است كه جمله « وَ اَسْلِمُوا لَهُ » كه در آيه قبلی بود، شامل مضمون همه اين اقوال می شود. پس حمل كردن آيه « وَ اتَّبِعُوا اَحْسَنَ ما اُنْزِلَ إِلَيْكُمْ » بر يكی از آنها تقريباً تكراری است بى‏جهت.
    اين خطاب عام است و مانند خطاب های قبلی هم شامل مؤمن و هم كافر می گردد، برای اينكه قرآن عزيز درباره هر دو طايفه نازل شده است.

    و در اين آيه دستور می دهد به اينكه از بين آنچه از ناحيه خدا نازل شده، بهترش را پيروی كنند، حال ببينيم معنای بهتر چيست؟

    و بعيد نيست مراد از « اَحْسَنَ ما اُنْزِلَ » خطاب هايى باشد كه به طريقه به كار بردن حقّ عبوديت در راه امتثال خطاب های الهی اشاره می كند، چه آنها كه مربوط به عقايد است و چه آنها كه مربوط به اعمال، مانند خطاب هايى كه دعوت به استغراق در ذكر خدای تعالى می كند.

    و نيز دعوت به حبّ خدا و تقوای از او به حق، و به اخلاص دين برای او می كند، چون پيروی اين خطابها انسان را به حياتی طيّب زنده می كند و روح ايمان را در او می دمد و اعمالش را صالح می سازد، و او را در ولايت خدا يعنى كرامتى كه ما فوقش كرامت نيست، داخل می نمايد.

    وی سپس به جمله بعد در آيه 55 زمر « مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ بَغْتَةً وَ اَنْتُمْ لاتَشْعُرُونَ» دليل می آورد و می گويد: اين قسمت آيه مناسبتر است با آن معنايى كه ما گفتيم، برای اينكه غالباً در جايى دعوت به عمل را با تهديد به فوت وقت می آورند و می گويند تا فرصت از دست نرفته و ناگهان مانعی فرصت را از دستت نگرفته اين كار را انجام بده كه طرف مقابل در انجام آن عمل امروز و فردا می كند، و دل خود را به اين خوش دارد كه اگر امروز نشد فردا انجام می دهم،

    در چنين جايى است كه دعوت كننده او را تهديد می كند، به پيش آمدن ناگهانى موانع، و از دست رفتن فرصت، و اين طرز بيان و اين نحوه دعوت با اصلاح باطن سازگارتر است تا موارد اصلاح ظاهر و آوردن كالبد بى‏روح عمل. خلاصه بيشتر در مواردی اين تهديد را می آورند كه می خواهند طرف را به اصطلاح به باطن خود دعوت كنند، و گر نه آوردن عملی بى روح اين همه اهميّت ندارد كه پای چنين تهديدی در ميان آيد.
    ( ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 427)

    نظر علامه طباطبايی (ره) درباره چيستی عذاب نامبرده شده در آيه 55 سوره زمر:

    علامه طباطبايی (ره) در ذيل آيه 54 سوره زمر و آيات پس از آن می گويد: و جمله «مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأتِيَكُمُ الْعَذابُ ثُمَّ لاتُنْصَرُونَ » متعلّق به دو كلمه « أنيبوا » و « أسلموا » است. و مراد از « عذاب » به قرينه آيات بعد، عذاب آخرت است.

    و به احتمالى بعيد ممكن است مراد مطلق عذابهايى باشد كه توبه بردار نيست، مانند عذاب استيصال و انقراض، هم چنان كه در باره آن فرموده:
    « فَلَمْ يَكُ يَنْفَعُهُمْ إِيمانُهُمْ لَمَّا رَاَوْا بَأسَنا سُنَّتَ اللَّهِ الَّتِي قَدْ خَلَتْ فِي عِبادِهِ بعد از آنكه عذاب ما را ديدند ديگر ايمان آوردن سودی برايشان نداشت، و اين سنّتى بوده كه خدا همواره در بندگانش جار می ساخته. (مؤمن/85)»

    و دليل آنکه منظور از عذاب عذاب آخرت است اين است كه: اين سه جمله‏ای كه از «نفس» نقل كرده، مترتّب بر ترتيب صدورش از مجرمين است، چون در قيامت مجرمين متوجّه می شوند كه امروز روزی است كه جزای اعمال را می دهند و ايشان در عمل كوتاهی كرده اند، و وقت تدارك هم گذشته، لذا حسرت می خورند و به حسرت فرياد می زنند و می گويند

    « يا حَسْرَتی‏ عَلَی‏ ما فَرَّطْتُ » در خصوص اين اظهار حسرت در جای ديگر فرموده: « حَتَّی إِذا جاءَتْهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً قالُوا يا حَسْرَتَنا عَلى‏ ما فَرَّطْنا فِيها تا آنكه قيامت به طور ناگهانى بسر وقتشان بيايد، آن وقت می گويند: وا حسرتا بر آنچه كه درباره‏اش كوتاهی كرديم. (انعام/31)

    آن گاه وقتى به حسابشان رسيدگی شد و به متّقين دستور داده شود كه به بهشت در آيند و گفته می شود: « وَ امْتازُوا الْيَوْمَ اَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ اى مجرمان! امروز شما از صف نيكوكاران جدا شويد.
    (يس/59)»، ولی تعلل كرده می گويند: « لَوْ اَنَّ اللَّهَ هَدانِي لَكُنْتُ مِنَ الْمُتَّقِينَ- اگر خدا مرا هم هدايت كرده بود، از متّقيان می بودم».

    و چون دستور می رسد كه به آتش در آيند و بر كنار آتششان می برند، و سپس به آتش واردشان می كنند آرزو می كنند ای كاش به دنيا برمی گشتند تا در آنجا كار نيك كنند و سعادتمند شوند: « اَوْ تَقُولَ حِينَ تَرَی الْعَذابَ لَوْ اَنَّ لِي كَرَّةً». در جاى ديگر راجع به همين آرزو می فرمايد: « وَ لَوْ تَری‏ إِذْ وُقِفُوا عَلَی النَّارِ فَقَالُوا يا لَيْتَنا نُرَدُّ وَ لا نُكَذِّبَ بِآياتِ رَبِّنا وَ نَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ و اگر حال آنها را، هنگامی كه آنها را بر آتش دوزخ نگه می دارند، مشاهده كنى كه در آن حال با نهايت حسرت می گويند ای كاش ما را به دنيا بازمی گردانيدند تا ديگر آيات خدای خود را تكذيب نكرده و بدان ايمان می آورديم.

    (انعام/27)» (ترجمه الميزان، ج‏17، ص: 429)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [پنجشنبه 1398-03-09] [ 11:02:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و سوم، آیه بیست و سوم، بیست و سومین تدبر ...

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و سوّم
    اعضای بدن فرد در روز قيامت به آنچه انجام داده اند شهادت می دهند.

    ?جزء بيست و سوّم، آيه 65 سوره يس:
    « اَلْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی اَفْوَاهِهِمْ وَ تُكَلِّمُنَا اَيْدِيهِمْ وَ تَشْهَدُ اَرْجُلُهُمْ بِمَا كاَنُواْ يَكْسِبُونَ (يس/65)»
    « امروز بر دهانهايشان مهر می نهيم. و دستهايشان با ما سخن خواهند گفت و پاهايشان شهادت خواهند داد كه چه می كرده‏اند.
    (يس/65)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 65 سوره يس در چه سياقی از آيات قرار دارد؟ شماره آيات سياق از … تا … است؟ موضوع کلی و موضوعات جزئی اين دسته از آيات چيست؟

    2- آيه 65 سوره يس درباره کدام يک از موضوعات مطرح شده در سياق است؟ و درباره کيست؟

    3- شماره آيه يا آياتی از سياق را بنويسيد که آيه 65 سوره يس نتيجه محتوای آن محسوب می شود.

    4- چرا با توجّه به آيه 65 سوره يس اوّل بر دهان مجرمين مهر زده می شود، بعد اعضای بدنش بر عليه او شهادت می دهند؟

    5- با توجّه به تفسير آيه 65 سوره يس مشخّص کنيد که تنها دست و پا از بدن مجرم شهادت می دهند يا اعضای ديگر هم شهادت خواهند داد؟

    6- آيات ديگری از قرآن کريم را بياوريد که مفهوم آيه 65 سوره يس در آن آمده است.

    7- روايتی را از الميزان يا سند ديگری بياوريد که در آن مشخص کند شهادت دادن دست و پا برای مؤمنين هم هست يا نيست.

    ✔پاسخها:

    1- آيه 65 سوره يس آخرين آيه از يک دسته آيات است که از آيه شماره 48 سوره يس شروع می شود و تا آيه 65 اين سوره ادامه می يابد. موضوع اين دسته از آيات معاد است. به طوری که در آن به تفصيل موارد ذيل را شرح می دهد:
    - كيفيت قيام قيامت،
    - احضار خلق برای حساب و جزا
    - پاداشی كه به اصحاب جنّت می دهد،
    - كيفری را كه به مجرمين می دهد.

    2- آيه 65 سوره يس درباره کيفری است که به مجرمين داده می شود.

    3- آيه 65 سوره يس نتيجه محتوای آيات 60 و 62 سوره يس محسوب می شود. يعنی شما ای مجرمين از امر اطاعت نکرديد و شيطان را پرستيديد و در گروهی قرار گرفتيد که شيطان شما را گمراه کرد. پس کيفر شما اين است که دهانتان بسته می شود و اعضای بدنتان بر عليه شما شهادت می دهند.
    - « اَ لَمْ اَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنىِ ءَادَمَ اَنْ لَا تَعْبُدُواْ الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ ای فرزندان آدم، آيا با شما پيمان نبستم كه شيطان را نپرستيد زيرا دشمن آشكار شماست؟ (يس/60)»
    - « وَ لَقَدْ اَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلّاً كَثِيراً اَ فَلَمْ تَكُونُواْ تَعْقِلُونَ بسياری از شما را گمراه كرد. مگر به عقل درنمی يافتيد؟ (يس/62)»

    4- با توجّه به آيه 65 سوره يس اوّل بر دهان مجرمين مهر زده می شود، تا امکان دروغگويی از فرد گرفته شود. سپس هر يک از اعضای بدن او هر جرمی که مجرم با دخالت آن عضو انجام داده است را اقرار می کند. مثلاً دست می گويد به صورت فلانی سيلی زدم و …

    5- با توجّه به تفسير آيه 65 سوره يس تنها دست و پا از بدن مجرم شهادت نمی دهند بلکه تمام اعضای بدن او شهادت خواهند داد.
    علامه طباطبايی (ره) می گويد: هر عضوی به عمل مخصوص به خود شهادت می دهد و گويا می گردد. نام دست و پا در آيه شريفه از باب ذكر نمونه است (و گرنه چشم و گوش و زبان و دندان، و هر عضو ديگر نيز به كارهايى كه به وسيله آنها انجام شده، شهادت می دهند).

    6- مفهوم آيه 65 سوره يس در آيه 36 سوره اسراء و آيه 20 سوره فصّلت آمده است.
    « وَ لَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ كُلُّ اُوْلَئكَ كاَنَ عَنْهُ مَسْئُولاً از پی آنچه ندانى كه چيست مرو، زيرا گوش و چشم و دل، همه را، بدان بازخواست كنند. (اسراء/36)»
    « حَتىَّ إِذَا مَا جَاءُوهَا شَهِدَ عَلَيْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ اَبْصَارُهُمْ وَ جُلُودُهُم بِمَا كاَنُواْ يَعْمَلُونَ چون به كنار آتش آيند، گوش و چشمها و پوستهاشان به اعمالى كه مرتكب شده‏اند بر ضدّشان شهادت دهند. (فصّلت/20)»

    7- علامه طباطبايی (ره) می گويد: در كافى به سند خود از محمّد بن سالم از امام ابى جعفر (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثی فرمود: اينكه در روز قيامت اعضای بدن عليه آدمی شهادت می دهد، مربوط به آدم مؤمن نيست، بلكه اين راجع به كسانى است كه: عذاب خدا بر آنان حتمی شده باشد، و امّا مؤمن نامه عملش را به دست راستش می دهند، هم چنان كه خدای تعالى فرمود:

    « فَمَنْ اُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَاُولئِكَ يَقْرَؤُنَ كِتابَهُمْ وَ لا يُظْلَمُونَ فَتِيلاً پس آن كسی كه نامه‏اش را به دست راستش دهد، اينگونه اشخاص خود كتاب خويشتن را می خوانند، و ذرّه ای ظلم نمی شوند» (كافى، ج 2، ص 32)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [چهارشنبه 1398-03-08] [ 06:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر ...
    روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و دوّم
    گرامی داشت مؤمن در آخرت

    ?جزء بيست و دوّم، آيه 44 سوره احزاب:

    « تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً (احزاب/44)»
    « روزی كه با او ديدار كنند درودشان اين است: «سلام». و خدا برايشان پاداشی كرامند آماده كرده است. (احزاب/44)

    ⁉پرسشها:

    1- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب ضميرهای «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُمْ و «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به چه کسانی برمی گردد؟ با توجّه به آيات قبل از آيه 44 پاسخ گوييد.

    2- با توجّه به آيات قبل از آيه 44 سوره احزاب مشخّص کنيد که در آخرت از سوی چه کسی به مؤمنين سلام گفته می شود؟ معنی اين سلام در آخرت چيست؟

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای کدام عمل مؤمنين است؟

    4- آن عملی که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، چه اثری در زندگی دنيوی مؤمنين دارد؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 44 سوره احزاب ضمير «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُم به مؤمنين که در آيات 41 و 43 سوره احزاب از آنها ياد شده برمی گردد. و ضمير «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به خداوند برمی گردد.

    2- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب سلامی که در آخرت به مؤمنين گفته می شود نيز، از سوی خداوند و ملائکه است. معنی سلام خداوند و ملائکه به مؤمنين در آخرت اين است که شما در امنيّت و سلامتی هستيد و هيچ مکروهی و عذابی به شما نمی رسد.

    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 2 می گويد:
    « از ظاهر سياق بر می آيد كه كلمه «تحيّتهم» مصدری است كه به مفعول خود اضافه شده است، و معنايش اين است كه ايشان تحيّت گفته می شوند، يعنى روزی كه پروردگارشان را ملاقات می كنند از ناحيه او و از ناحيه ملائكه او، به ايشان تحيّت و سلام گفته می شود، به اين معنا كه ايشان در روز لقای خدا در امنيّت و سلامتى هستند، و هيچ مكروهی و عذابى به ايشان نمی رسد.
    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)»

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای بسيار ياد کردن خداوند است که دستور آن در آيه 41 سوره احزاب به مؤمنين داده شده است. آيات 41 و 42 سوره احزاب مؤمنين را به ذكر و تسبيح دعوت می نمايد و در آيات 43 و 44 به مؤمنين بشارت و وعده جميل می دهد.

    ???
    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 3 می گويد:

    كلمه « ذكر » در آيه « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (احزاب/41)» در مقابل «نسيان» است، به معنای به ياد داشتن است، و آن عبارت است از اينكه آدمی نيروی ادراك خود را متوجّه ياد شده كند، حالا يا به اينكه نام آن را ببرد، و يا صفات او را به زبان جاری كند، خلاصه چيزی به زبان بگويد، كه حكايت از آن مذكور كند، اين يكی از مصاديق ذكر است، (و گر نه مصداق مهم تر از آن اين است كه در قلب به ياد او باشی)

    در آيه 42 احزاب می فرمايد: « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً » كلمه « تسبيح » به معنای منزّه داشتن است، و اين كلمه نيز مانند كلمه ذكر بستگی به لفظ ندارد، هر چند تسبيح به لفظ يعنى گفتن سبحان اللَّه نيز يكی از مصاديق آن است (و گرنه تسبيح در سويدای دل از آن مهم‏تر است).

    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 493)

    4- «بسيار ياد کردن خداوند» که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، با توجّه به آيه 43 احزاب در دنيا موجب دو چيز است:
    - يکی اينکه خداوند و ملائکه بر او درود می فرستند.
    - دوم اينکه خداوند با درود فرستادنش، بر اين بنده مؤمن، او را از تاريکی ها خارج کرده به سمت نور می کشاند.

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش 4:

    درود فرستادن خدا بر بندگانی كه بسيار ياد خدا می كنند از آيه : « هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (احزاب/43)» به دست می آيد.

    معنای جامع كلمه « صلاة » انعطاف است، چيزی كه هست اين معنای جامع به خاطر اختلاف مواردی كه به آن نسبت داده می شود، مختلف می شود، به همين جهت بعضی (روح المعانى، ج 22، ص 43) گفته اند: صلات از خدا به معنای رحمت، و از ملائكه به معنای استغفار، و از مردم دعا است، ليكن اين را نيز بايد دانست كه هر چند صلات از خدا به معنای رحمت است، اما نه هر رحمت، بلكه رحمت خاصّی كه ذخيره آخرت برای خصوص مؤمنين است، و سعادت آخرتی آنان و فلاح ابديشان، مترتّب بر آن می شود، بدين جهت است كه به دنبال جمله مورد بحث علت صلوات فرستادن خدای تعالى را چنين بيان كرده: « لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً » صلوات می فرستد، تا شما را از تاريكی ها به سوی نور بيرون آورد، چون او همواره نسبت به مؤمنين رحيم است.

    … خدای تعالى در كلام خود همواره ياد خود از بندگان را مشروط به ياد کردن بندگان از او کرده است. از جمله می فرمايد: « فَاذْكُرُونِي اَذْكُرْكُمْ به يادم باشيد تا به يادتان باشم. (بقره/152) » هم چنان كه اگر بندگان خداوند را فراموش کنند موجب می شود که خداوند بندگان را فراموش کند، فرموده: « نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ خدا را فراموش كردند، خدا هم ايشان را فراموش كرد. (توبه/67)»،

    يكی از مصاديق ياد آوری خدا بندگان خود را، همانا درود فرستادن او بر آنان است، و اين خود يادآوری ايشان است به رحمت، فرمود: « اگر خدا را بسيار ياد كنند، و او را صبح و شام تسبيح گويند، خدا هم بسيار بر آنان درود می فرستد، و غرق نورشان می كند، و از ظلمتها دورشان می سازد. (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)

    آيات قبل از آيه مورد گفتگو:
    « يَا اَيُهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ای كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را فراوان ياد كنيد. (احزاب/41)»
    « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد. (احزاب/42)»
    « هُوَ الَّذِی يُصَلِّیِ عَلَيْكُمْ وَ مَلَائكَتُهُ لِيُخْرِجَكمُ مِنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا اوست كه خود و فرشتگانش بر شما درود می فرستند تا شما را از تاريكی به روشنى برد، زيرا خداوند با مؤمنان مهربان است. (احزاب/43)»
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 06:55:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر ...

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و دوّم
    گرامی داشت مؤمن در آخرت

    ?جزء بيست و دوّم، آيه 44 سوره احزاب:

    « تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً (احزاب/44)»
    « روزی كه با او ديدار كنند درودشان اين است: «سلام». و خدا برايشان پاداشی كرامند آماده كرده است. (احزاب/44)

    ⁉پرسشها:

    1- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب ضميرهای «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُمْ و «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به چه کسانی برمی گردد؟ با توجّه به آيات قبل از آيه 44 پاسخ گوييد.

    2- با توجّه به آيات قبل از آيه 44 سوره احزاب مشخّص کنيد که در آخرت از سوی چه کسی به مؤمنين سلام گفته می شود؟ معنی اين سلام در آخرت چيست؟

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای کدام عمل مؤمنين است؟

    4- آن عملی که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، چه اثری در زندگی دنيوی مؤمنين دارد؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 44 سوره احزاب ضمير «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُم به مؤمنين که در آيات 41 و 43 سوره احزاب از آنها ياد شده برمی گردد. و ضمير «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به خداوند برمی گردد.

    2- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب سلامی که در آخرت به مؤمنين گفته می شود نيز، از سوی خداوند و ملائکه است. معنی سلام خداوند و ملائکه به مؤمنين در آخرت اين است که شما در امنيّت و سلامتی هستيد و هيچ مکروهی و عذابی به شما نمی رسد.

    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 2 می گويد:
    « از ظاهر سياق بر می آيد كه كلمه «تحيّتهم» مصدری است كه به مفعول خود اضافه شده است، و معنايش اين است كه ايشان تحيّت گفته می شوند، يعنى روزی كه پروردگارشان را ملاقات می كنند از ناحيه او و از ناحيه ملائكه او، به ايشان تحيّت و سلام گفته می شود، به اين معنا كه ايشان در روز لقای خدا در امنيّت و سلامتى هستند، و هيچ مكروهی و عذابى به ايشان نمی رسد.
    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)»

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای بسيار ياد کردن خداوند است که دستور آن در آيه 41 سوره احزاب به مؤمنين داده شده است. آيات 41 و 42 سوره احزاب مؤمنين را به ذكر و تسبيح دعوت می نمايد و در آيات 43 و 44 به مؤمنين بشارت و وعده جميل می دهد.

    ???
    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 3 می گويد:

    كلمه « ذكر » در آيه « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (احزاب/41)» در مقابل «نسيان» است، به معنای به ياد داشتن است، و آن عبارت است از اينكه آدمی نيروی ادراك خود را متوجّه ياد شده كند، حالا يا به اينكه نام آن را ببرد، و يا صفات او را به زبان جاری كند، خلاصه چيزی به زبان بگويد، كه حكايت از آن مذكور كند، اين يكی از مصاديق ذكر است، (و گر نه مصداق مهم تر از آن اين است كه در قلب به ياد او باشی)

    در آيه 42 احزاب می فرمايد: « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً » كلمه « تسبيح » به معنای منزّه داشتن است، و اين كلمه نيز مانند كلمه ذكر بستگی به لفظ ندارد، هر چند تسبيح به لفظ يعنى گفتن سبحان اللَّه نيز يكی از مصاديق آن است (و گرنه تسبيح در سويدای دل از آن مهم‏تر است).

    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 493)

    4- «بسيار ياد کردن خداوند» که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، با توجّه به آيه 43 احزاب در دنيا موجب دو چيز است:
    - يکی اينکه خداوند و ملائکه بر او درود می فرستند.
    - دوم اينکه خداوند با درود فرستادنش، بر اين بنده مؤمن، او را از تاريکی ها خارج کرده به سمت نور می کشاند.

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش 4:

    درود فرستادن خدا بر بندگانی كه بسيار ياد خدا می كنند از آيه : « هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (احزاب/43)» به دست می آيد.

    معنای جامع كلمه « صلاة » انعطاف است، چيزی كه هست اين معنای جامع به خاطر اختلاف مواردی كه به آن نسبت داده می شود، مختلف می شود، به همين جهت بعضی (روح المعانى، ج 22، ص 43) گفته اند: صلات از خدا به معنای رحمت، و از ملائكه به معنای استغفار، و از مردم دعا است، ليكن اين را نيز بايد دانست كه هر چند صلات از خدا به معنای رحمت است، اما نه هر رحمت، بلكه رحمت خاصّی كه ذخيره آخرت برای خصوص مؤمنين است، و سعادت آخرتی آنان و فلاح ابديشان، مترتّب بر آن می شود، بدين جهت است كه به دنبال جمله مورد بحث علت صلوات فرستادن خدای تعالى را چنين بيان كرده: « لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً » صلوات می فرستد، تا شما را از تاريكی ها به سوی نور بيرون آورد، چون او همواره نسبت به مؤمنين رحيم است.

    … خدای تعالى در كلام خود همواره ياد خود از بندگان را مشروط به ياد کردن بندگان از او کرده است. از جمله می فرمايد: « فَاذْكُرُونِي اَذْكُرْكُمْ به يادم باشيد تا به يادتان باشم. (بقره/152) » هم چنان كه اگر بندگان خداوند را فراموش کنند موجب می شود که خداوند بندگان را فراموش کند، فرموده: « نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ خدا را فراموش كردند، خدا هم ايشان را فراموش كرد. (توبه/67)»،

    يكی از مصاديق ياد آوری خدا بندگان خود را، همانا درود فرستادن او بر آنان است، و اين خود يادآوری ايشان است به رحمت، فرمود: « اگر خدا را بسيار ياد كنند، و او را صبح و شام تسبيح گويند، خدا هم بسيار بر آنان درود می فرستد، و غرق نورشان می كند، و از ظلمتها دورشان می سازد. (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)

    آيات قبل از آيه مورد گفتگو:
    « يَا اَيُهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ای كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را فراوان ياد كنيد. (احزاب/41)»
    « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد. (احزاب/42)»
    « هُوَ الَّذِی يُصَلِّیِ عَلَيْكُمْ وَ مَلَائكَتُهُ لِيُخْرِجَكمُ مِنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا اوست كه خود و فرشتگانش بر شما درود می فرستند تا شما را از تاريكی به روشنى برد، زيرا خداوند با مؤمنان مهربان است. (احزاب/43)»
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 12:03:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست دوم، آیه بیست و دوم و بیست و دومین تدبر ...

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و دوّم
    گرامی داشت مؤمن در آخرت

    ?جزء بيست و دوّم، آيه 44 سوره احزاب:

    « تَحِيَّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلَامٌ وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً (احزاب/44)»
    « روزی كه با او ديدار كنند درودشان اين است: «سلام». و خدا برايشان پاداشی كرامند آماده كرده است. (احزاب/44)

    ⁉پرسشها:

    1- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب ضميرهای «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُمْ و «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به چه کسانی برمی گردد؟ با توجّه به آيات قبل از آيه 44 پاسخ گوييد.

    2- با توجّه به آيات قبل از آيه 44 سوره احزاب مشخّص کنيد که در آخرت از سوی چه کسی به مؤمنين سلام گفته می شود؟ معنی اين سلام در آخرت چيست؟

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای کدام عمل مؤمنين است؟

    4- آن عملی که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، چه اثری در زندگی دنيوی مؤمنين دارد؟

    ✔پاسخها:

    1- در آيه 44 سوره احزاب ضمير «هُمْ» در ترکيب تَحِيَّتُهُمْ و لَهُم به مؤمنين که در آيات 41 و 43 سوره احزاب از آنها ياد شده برمی گردد. و ضمير «هُ» در ترکيب يَلْقَوْنَهُ به خداوند برمی گردد.

    2- با توجّه به آيه 43 سوره احزاب سلامی که در آخرت به مؤمنين گفته می شود نيز، از سوی خداوند و ملائکه است. معنی سلام خداوند و ملائکه به مؤمنين در آخرت اين است که شما در امنيّت و سلامتی هستيد و هيچ مکروهی و عذابی به شما نمی رسد.

    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 2 می گويد:
    « از ظاهر سياق بر می آيد كه كلمه «تحيّتهم» مصدری است كه به مفعول خود اضافه شده است، و معنايش اين است كه ايشان تحيّت گفته می شوند، يعنى روزی كه پروردگارشان را ملاقات می كنند از ناحيه او و از ناحيه ملائكه او، به ايشان تحيّت و سلام گفته می شود، به اين معنا كه ايشان در روز لقای خدا در امنيّت و سلامتى هستند، و هيچ مكروهی و عذابى به ايشان نمی رسد.
    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)»

    3- پاداش ارزشمندی که با توجّه به جمله: « وَ اَعَدَّ لَهُمْ اَجْراً كَرِيماً » از آيه 44 سوره احزاب به مؤمنين داده می شود، برای بسيار ياد کردن خداوند است که دستور آن در آيه 41 سوره احزاب به مؤمنين داده شده است. آيات 41 و 42 سوره احزاب مؤمنين را به ذكر و تسبيح دعوت می نمايد و در آيات 43 و 44 به مؤمنين بشارت و وعده جميل می دهد.

    ???
    علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 3 می گويد:

    كلمه « ذكر » در آيه « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْراً كَثِيراً (احزاب/41)» در مقابل «نسيان» است، به معنای به ياد داشتن است، و آن عبارت است از اينكه آدمی نيروی ادراك خود را متوجّه ياد شده كند، حالا يا به اينكه نام آن را ببرد، و يا صفات او را به زبان جاری كند، خلاصه چيزی به زبان بگويد، كه حكايت از آن مذكور كند، اين يكی از مصاديق ذكر است، (و گر نه مصداق مهم تر از آن اين است كه در قلب به ياد او باشی)

    در آيه 42 احزاب می فرمايد: « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً » كلمه « تسبيح » به معنای منزّه داشتن است، و اين كلمه نيز مانند كلمه ذكر بستگی به لفظ ندارد، هر چند تسبيح به لفظ يعنى گفتن سبحان اللَّه نيز يكی از مصاديق آن است (و گرنه تسبيح در سويدای دل از آن مهم‏تر است).

    (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 493)

    4- «بسيار ياد کردن خداوند» که مؤمنين را شايسته می کند تا در آخرت گرامی داشته شوند، با توجّه به آيه 43 احزاب در دنيا موجب دو چيز است:
    - يکی اينکه خداوند و ملائکه بر او درود می فرستند.
    - دوم اينکه خداوند با درود فرستادنش، بر اين بنده مؤمن، او را از تاريکی ها خارج کرده به سمت نور می کشاند.

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش 4:

    درود فرستادن خدا بر بندگانی كه بسيار ياد خدا می كنند از آيه : « هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَ مَلائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ (احزاب/43)» به دست می آيد.

    معنای جامع كلمه « صلاة » انعطاف است، چيزی كه هست اين معنای جامع به خاطر اختلاف مواردی كه به آن نسبت داده می شود، مختلف می شود، به همين جهت بعضی (روح المعانى، ج 22، ص 43) گفته اند: صلات از خدا به معنای رحمت، و از ملائكه به معنای استغفار، و از مردم دعا است، ليكن اين را نيز بايد دانست كه هر چند صلات از خدا به معنای رحمت است، اما نه هر رحمت، بلكه رحمت خاصّی كه ذخيره آخرت برای خصوص مؤمنين است، و سعادت آخرتی آنان و فلاح ابديشان، مترتّب بر آن می شود، بدين جهت است كه به دنبال جمله مورد بحث علت صلوات فرستادن خدای تعالى را چنين بيان كرده: « لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ كانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً » صلوات می فرستد، تا شما را از تاريكی ها به سوی نور بيرون آورد، چون او همواره نسبت به مؤمنين رحيم است.

    … خدای تعالى در كلام خود همواره ياد خود از بندگان را مشروط به ياد کردن بندگان از او کرده است. از جمله می فرمايد: « فَاذْكُرُونِي اَذْكُرْكُمْ به يادم باشيد تا به يادتان باشم. (بقره/152) » هم چنان كه اگر بندگان خداوند را فراموش کنند موجب می شود که خداوند بندگان را فراموش کند، فرموده: « نَسُوا اللَّهَ فَنَسِيَهُمْ خدا را فراموش كردند، خدا هم ايشان را فراموش كرد. (توبه/67)»،

    يكی از مصاديق ياد آوری خدا بندگان خود را، همانا درود فرستادن او بر آنان است، و اين خود يادآوری ايشان است به رحمت، فرمود: « اگر خدا را بسيار ياد كنند، و او را صبح و شام تسبيح گويند، خدا هم بسيار بر آنان درود می فرستد، و غرق نورشان می كند، و از ظلمتها دورشان می سازد. (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 494)

    آيات قبل از آيه مورد گفتگو:
    « يَا اَيُهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ اذْكُرُواْ اللَّهَ ذِكْرًا كَثِيرًا ای كسانى كه ايمان آورده ايد، خدا را فراوان ياد كنيد. (احزاب/41)»
    « وَ سَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَ اَصِيلاً و هر بامداد و شبانگاه تسبيحش گوييد. (احزاب/42)»
    « هُوَ الَّذِی يُصَلِّیِ عَلَيْكُمْ وَ مَلَائكَتُهُ لِيُخْرِجَكمُ مِنَ الظُّلُمَتِ إِلىَ النُّورِ وَ كَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا اوست كه خود و فرشتگانش بر شما درود می فرستند تا شما را از تاريكی به روشنى برد، زيرا خداوند با مؤمنان مهربان است. (احزاب/43)»
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 12:00:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیست و یکم، آیه بیست و یکم، بیست و یکمین تدبر ...
    روز بیست و یکم، آیه بیست و یکم، بیست و یکمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيست و يکم
    زندگی آخرت زندگی واقعی است، بر خلاف زندگی دنيا که بازی و سرگرمی است.

    ?جزء بيست و يکم، آيه 64 سوره عنکبوت:

    « وَ مَا هَذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الْاَخِرَةَ لَهِیَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ (عنکبوت/64)»
    « زندگانى اين دنيا چيزی جز لهو و لعب نيست. اگر بدانند، سرای آخرت سرای زندگانى است. (عنکبوت/64)»

    ⁉پرسشها:

    1- چرا در آيه 64 سوره عنکبوت زندگی دنيا را لهو و لعب می نامد؟

    2- واژه حَيَوان که آيه 64 سوره عنکبوت سرای آخرت را به آن ناميده است به چه معنی است؟

    3- با توجّه به تفسيری که از آيه 64 سوره عنکبوت شده است، ويژگيهای زندگی آخرت چيست؟

    4- در آيه 64 سوره عنکبوت چند حصر وجود دارد؟ توضيح دهيد.

    5- جمله « لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ » در آخر آيه 64 سوره عنکبوت چه پيامی در خود دارد؟

    ✔پاسخها:

    1- چرا در آيه 64 سوره عنکبوت زندگی دنيا را لهو و لعب می نامد؟
    علامه طباطبايی (ره) در ذيل اين آيه شريفه می گويد:

    كلمه « لهو »، به معنای هر چيز و هر كار بيهوده ای است كه انسان را از كار مهمّ و مفيدش باز بدارد، و به خود مشغول سازد، بنابراين يكی از مصاديق لهو، زندگی مادّی دنياست، برای اينكه آدمی را با زرق و برق خود و آرايش فانى و فريبنده خود از زندگی باقی و دائمی بازمی دارد، و به خود مشغول و سرگرم می كند.

    و كلمه « لعب »، به معنای كار و يا كارهای منظّمی است با نظم خيالى و برای غرض خيالى مثل بازيهای بچّه ها، زندگی دنيا همان طور كه به اعتباری لهو است، همين طور لعب نيز هست، برای اينكه فانى و زودگذر است، … مردم بر سر امور دنيوی با يكديگر می جنگند، با اينكه آنچه اين ستمگران بر سر آن دشمنی می كنند، از قبيل اموال، همسران، فرزندان، مناصب، مقامها، رياستها، مولويت ‏ها، خدمتگزاران، ياران، و امثال آن چيزی جز اوهام نيستند، و در حقيقت سرابى هستند كه از دور آب به نظر می رسد، و انسان منافع مذكور را مالك نمی شود، مگر در ظرف وهم و خيال.

    ( ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 225)

    2- واژه حَيَوان که آيه 64 سوره عنکبوت سرای آخرت را به آن ناميده است به معنی حيات واقعی است و آن زندگی است که فرد با کمالات واقعی که خود از راه ايمان و عمل صالح کسب کرده برای خود می سازد. اين زندگی کار مهمّی است که اشتغال به آن آدمی را از هيچ منفعتی بازنمی دارد، زيرا غير از آن كمالات واقعی واقعيّت ديگری وجود ندارد.

    3- ويژگيهای زندگی آخرت با توجّه به تفسير آن از الميزان عبارت است از:
    - زندگی آخرت واقعی است و وهم و خيال نيست،
    - جدّی است و بازی و سرگرمی و گناه نيست.
    - باقی است و فنايى با آن نيست،
    - لذّتی است كه با الم و درد آميخته نيست،
    - سعادتی است كه شقاوت و بدبختی در پی ندارد،

    4- در آيه 64 سوره عنکبوت دو حصر وجود دارد.
    - يکی آنکه زندگی دنيا را منحصر در لهو و لعب کرده است. با ترکيب مَا نفی و الّا استثناء که حصر را می رساند.
    – ديگر آنکه زندگی آخرت را منحصر در حَيَوان بودن کرده است، با چند تأکيد که آورده است: آوردن واژه اِنَّ قبل از الدّارَ الاَخِرَةَ، آوردن واژه لام مزحلقه برای تساوی تأکيد در دو بخش جمله اسميّه، آوردن جمله اسميّه «هِیَ الحَيَوانُ» به عنوان خبر اِنَّ .

    5- جمله « لَوْ كانُوا يَعْلَمُونَ » در آخر آيه 64 سوره عنکبوت دو پيام دارد:
    - يکی اينکه اين مردم نمی دانند.
    - ديگر اينکه اگر تا کنون نمی دانستيد، حال بدانيد و به زندگی واقعی دل ببنديد و آن را برای خود بسازيد.

    علامه طباطبايی (ره) در ذيل اين آيه شريفه روايتی را از کتاب الدر المنثور، جلد 5، صفحه 149 از رسول خدا صلّی الله عليه و آله نقل کرده است به اينکه: فرمود: تعجّب تمام تعجّب از كسی است كه خانه حيات را تصديق دارد، ولى همه سعی و كوشش او برای خانه غرور است. (ترجمه الميزان، ج‏16، ص: 229)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [دوشنبه 1398-03-06] [ 06:42:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز بیستم، آیه بیستم، بیستمین تدبر ...
    روز بیستم، آیه بیستم، بیستمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه بيستم
    خداوند قبل از برپايی قيامت و پس از آن برای آگاه کردن مردم آيات و معجزات خود را به آنان نشان می دهد.

    ?جزء بيستم، آيه 93 سوره نمل:
    وَ قُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ سَيُرِيكُمْ ءَايَاتِهِ فَتَعْرِفُونَهَا وَ مَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ (نمل/93)
    و بگو: سپاس خدا راست. آيات خود را به شما خواهد نمود تا آنها را بشناسيد. و پروردگار تو از هيچ كاری كه می كنيد بى خبر نيست. (نمل/93)

    ⁉پرسشها:

    1- منظور از آيات در آيه 93 سوره نمل چيست؟ با توجّه به تفسير الميزان توضيح دهيد.

    2- با توجّه به آيات قبل از آيه 93 سوره نمل، چند آيه، نشانه، معجزه که آيه 93 به آن اشاره دارد را نام ببريد، با ذکر شماره آيه.

    3- با توجّه به تفسير الميزان زمان وقوع هر يک از آيه ها (نشانه ها) ی نام برده شده در پاسخ پرسش 2 را مشخّص کنيد.

    4- در آيه 93 سوره نمل خطاب در جمله « وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ »، به کيست؟ برای رساندن چه مطلبی در آخر آيه آمده است؟

    ✔پاسخها:

    1- منظور از آيات در آيه 93 سوره نمل با توجّه به تفسير الميزان هر آيتی است که قبل از وقوع قيامت در هنگام رجعت و پس از قيام قيامت چشم منکرين و مشرکين را می گشايد و آنان را آگاه می کند.

    علامه طباطبايی (ره) درباره آن می گويد:
    جمله « سَيُرِيكُمْ آياتِهِ فَتَعْرِفُونَها » اشاره است به مطالب قبل كه از آيه « وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ اَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْاَرْضِ » شروع می شد. ظهور جمله « آياته » در عموم، دليل بر اين است كه منظور، آيت مخصوصی نيست، بلكه هر آيتى است كه مردم را ناگزير از قبول حق كند و هر آيتى است كه قبل از قيام قيامت و بعد از آن اتّفاق می افتد.

    2 و 3- با توجّه به آيات قبل از آيه 93 سوره نمل، چند آيه، نشانه، معجزه که آيه 93 به آن اشاره دارد ، با ذکر شماره آيه و زمان وقوع آن با توجّه به تفسير الميزان عبارتند از:
    - دابَّةً مِنَ الاَرْضِ آيه 82 نمل، در آخر الزّمان برای مشرکان و تکذيب کنندگان
    - گردآوری فوجی از تکذيب کنندگان آيات از هر امّتی آيه 83 نمل ، در زمان رجعت، برای تکذيب کنندگان
    - آفرينش شب و روز ، آيه 86 نمل ، در دنيا، برای مؤمنان
    - نفخ صور ، آيه 87 نمل، در قيامت، برای همگان
    - ترسيدن همگان پس از نفخ صور و ذليل و خوار آمدن همگان به جز کسانی که خدا می خواهد، آيه 87 نمل، در قيامت، برای همگان
    - با سرعت ابر حرکت کردن کوهها با وجود آنکه آنها جامد ديده می شوند، آيه 88 نمل، در قيامت، برای همگان

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش 3 :

    خدای سبحان نخست به رسول گرامی اش دستور داد بر خدا توكّل كند و امر مشركين و بنى اسرائيل را به او واگذارد، برای اينكه او تنها قدرت آن دارد كه مؤمنين به آياتش و تسليم شدگان در برابر حق را هدايت كند و امّا مشركين به خاطر انكار و لجبازيشان، و يهوديان به خاطر اختلافشان، مردگانى شده‏اند كه گوششان از شنيدن حق كر شده و چشمشان از ديدن آن كور، ديگر نمی شنوند و به سوی حق راه نمی يابند و با نظر در آيات آسمان و زمين اعتبار نمی گيرند و همه را اينها به اختيار خود می كنند، نه اينكه ما قدرت ديدن و شنيدن را از آنها گرفته باشيم.

    در مرحله دوم آينده آنان را كه با اين حال می ميرند، يعنى هيچ معجزه و آيتى در آنها اثر نمی گذارد، بيان می كند و می فرمايد به زودی جنبنده ای از زمين بيرون می شود و با ايشان صحبت می كند، كه چون معجزه ای است خارق العاده و بسيار عجيب، ناگزيرشان می كند از اينكه حق را قبول كنند و ديگر اينكه از هر امّتى فوجی از تكذيب كنندگان را محشور می كند و حجّت را بر آنان تمام می سازد.

    بالاخره او دانای به افعال در دنيا و هم در آخرت ايشان است و به زودى هر كه حسنه يا سيئه ای كرده باشد، پاداش يا كيفرش می دهد و اين پاداش در روزی است كه در صور دميده شود، پس همه به فزع درآيند و با خواری و ذلّت نزد خدا آيند.

    4- در آيه 93 سوره نمل خطاب در جمله « وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ »، به پيامبر صلّی الله عليه و آله است. در آخر آيه شريفه آمده است تا هم به پيامبر دلگرمی بدهد که خداوند آنچه او زحمت می کشد را می بيند و به حال همه مؤمنين و مشرکان واقف است. از اين رو آنچه در قبال کارهای مردم بايد انجام بدهد تا آگاه شوند انجام می دهد. هم شما را در معرض آگاه شدن قرار می دهد و بالاخره بنا بر همين کارهايی که انجام می دهيد به شما پاداش می دهد يا مشرکان و گمراهان شما را کيفر می کند.

    علامه طباطبايی (ره) در پاسخ پرسش 4 می گويد:
    خطاب در جمله « وَ ما رَبُّكَ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ »، به رسول خدا (ص) است و اين جمله به منزله تعليل و بيان مطالب گذشته است و معنايش اين است: اعمال شما بندگان در برابر ديدگان پروردگار تو است، پس هيچ چيز از آنچه حكمت در قبال اعمال شما اقتضاء می كند از او فوت نمی شود، اگر حكمت اقتضاء دعوت و هدايت داشته باشد، می كند و اگر اقتضای اضلال و نشان دادن آيات و سپس پاداش نيكوكاران و كيفر بدكاران را داشته باشد، انجام می دهد.

    و اگر كلمه « رب » را اضافه به كاف خطاب كرده برای اين است كه مايه دلگرمی و تقويت دل آن جناب باشد

    (ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 581)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [یکشنبه 1398-03-05] [ 03:25:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز نوزدهم، آیه نوزدهم، نوزدهمین تدبر ...
    روز نوزدهم، آیه نوزدهم، نوزدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه نوزدهم
    رابطه پيروی از هدايت فرستاده شده از جانب خداوند با سعادتمندی در آخرت

    ?جزء نوزدهم، آيه 27 سوره فرقان:
    « وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی‏ يَدَيْهِ يَقُولُ يَالَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً (فرقان/27)»
    « روزی كه ستمگر دستان خود را به دندان گزد و گويد: ای كاش راهی را كه رسول در پيش گرفته بود، در پيش گرفته بودم (فرقان/27)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيه 27 سوره فرقان از چه روزی سخن می گويد؟ با توجّه به آيات قبل صفت اين روز برای کافرين چيست؟

    2- معنی واژه يَعَضُّ چيست؟ و جمله « يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی‏ يَدَيْهِ » نشانه چه حالت درونی فرد ستمگر است.

    3- آرزوی فرد ستمگر در اين روز چيست؟

    4- دليل اينکه ستمگر با ديدن عالم آخرت چنين آرزويی می کند چيست؟

    ✔پاسخها:

    1- آيه 27 سوره فرقان از روزی که فرد می ميرد و برای اوّلين بار ملائکه را می بيند سخن می گويد:
    با توجّه به آيه 26 سوره فرقان صفت اين روز برای کافرين سخت است. می فرمايد:
    « الْمُلْكُ يَوْمَئذٍ الْحَقُّ لِلرَّحْمَانِ وَ كَانَ يَوْماً عَلَی الْكَافِرِينَ عَسِيراً فرمانروايى در آن روز- به راستى- از آنِ خدای رحمان است. و برای كافران روزی دشوار خواهد بود.
    (فرقان/26)

    2- معنی واژه يَعَضُّ « با دندان می گزد » است. و جمله « يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلَی‏ يَدَيْهِ روزی که ستمگر دستانش را می گزد» نشانه پشيمانی و افسوس خوردن فرد ستمگر است. از اينکه فرصتی که داشت را از دست داد و برای اين روزِ سخت توشه برنداشت.

    3- فرد ستمگر با توجّه به آيه 27 سوره فرقان در اين روز آرزو می کند که: يَالَيْتَنِی اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلاً ای كاش راهی را كه رسول در پيش گرفته بود، در پيش گرفته بودم. (فرقان/27)»
    فرد ستمگر با توجّه با آيه 28 سوره فرقان در هنگام مرگ يک آرزوی ديگر هم می کند و آن اينکه کاش فلانی را دوست و همراه خود نمی گرفتم.

    4- دليل اينکه ستمگر به محض مردن و با ديدن عالم آخرت (دنيای پس از مرگ) چنين آرزويی می کند اين است که حق بودن رسول و مطالبی که درباره آخرت بيان می کرد، و همچنين دستگير بودن رسول، برای پيروانش، در برداشته شدن سختی آن روز، در آن روز برای فرد ستمگر آشکار می شود.

    همچنين برای او روشن می شود كه ديگر كسی نيست او را از عذاب نجات دهد، و جز هلاكت و فنا چاره ای ندارد، پس با تمام توان از آنچه در گمراهی او سهم عمده ای داشته است، يعنی دوستی هواپرستان، و اوليای شيطان بيزاری می جويد و از دوستی با آنان ابراز پشيمانی می کند و به آنچه می توانست او را از گمراهی و مصيبتِ کيفر نجات دهد، يعنی همراهی با رسول، روی می آورد که ديگر دير است، و خواسته اش در غالب آرزو بيان می شود.

    ??

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسشهای 3 و 4 :

    ظاهراً مراد از « ظالم » جنس ستمگر باشد، و آن عبارت است از هر كسی كه به هدايت رسول به راه راست نرود، و نيز مراد از رسول هم جنس رسول است، هر چند كه از نظرِ مورد مراد از « ظالم » ستمگران اين امّت است، و مراد از « رسول » رسول خدا (ص) است.

    جمله « يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ اَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلاً » تتمّه آرزوی ستمگر نادم است. و معنای آيه اين است كه « يا ويلتى » يعنى وای كه هلاك شدم « ليتنى لم اتخذ فلانا » يعنى ای كاش فلانى را- كه دوست خود گرفتم و با مشورت او كار كردم و سخنانش را شنيدم و تقليدش كردم،- دوست نمی گرفتم.

    بعضی از مفسّرين گفته‏اند كلمه « فلان » در آيه 28 فرقان، كنايه از شيطان است، … ولى اين حرف با سياق آيه سازگاری ندارد.

    و از لطايف تعبيرات قرآن يكی تعبير در آيه 27 فرقان « يَا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ …» است، و ديگری در آيه 28 فرقان « يا وَيْلَتى‏ لَيْتَنِي لَمْ اَتَّخِذْ …» است، چون در اين تعبير در ندا و استغاثه، تدرّجی لطيف به كار رفته، در آيه اول منادی حذف شده، اشاره به اينكه او نجات دهنده ای می خواهد كه او را نجات دهد، هر كه باشد، و آوردن كلمه « وَيل » در آيه دوّم می فهماند كه برای او روشن شده كه ديگر كسی نيست او را از عذاب نجات دهد، و جز هلاكت و فنا دادرسی ندارد، و به همين جهت ندايش را با ويل اداء می كند.

    آيه 29 فرقان که می فرمايد: « لَقَدْ اَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً » تمنّای سابق را تعليل می كند، در اين آيه مراد از « ذكر » مطلق احكام و دستوراتی است كه رسولان آورده اند، و يا خصوص كتب آسمانى است كه از نظر مورد منطبق می شود با قرآن كريم.

    جمله وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولاً » جزو كلام كفّار نيست، بلكه كلام خدای تعالى است البته ممكن هم هست جزو كلام كفّار باشد، كه از شدت تحسّر و تأسّف آن را بگويند.
    كلمه « خُذلان » به اين معنا است كه: كسی كه اميد ياری اش را داشتيم، ما را ياری نكند، و خُذلانِ شيطان اين است كه در دنيا به انسان وعده می دهد كه اگر به اسباب ظاهری تمسّك كنى و پروردگارت را فراموش نمايى تو را از هر مكروهی نجات می‏دهم، و در نجاتت ياريت می ‏كنم، ولى همين كه اسباب از كار افتاد، و قهر الهی همه را از اثر انداخت،- كه در روز مرگ جزئی و در روز قيامت كلّی است- آن روز دست از ياری انسان برداشته، آدمی را تسليم سرنوشت شوم خود می كند، هم چنان كه قرآن فرموده:

    « كَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اكْفُرْ، فَلَمَّا كَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِي‏ءٌ مِنْكَ مانند شيطان كه به انسان می گويد كفر بورز، همين كه كافر شد می گويد من از تو بيزارم.(حشر/16)

    در اين آيات اِشعار بلكه دلالت است كه سبب عمده در ضلالت اهل ضلال، سرپرستى هواپرستان، و اوليای شيطان است، آنچه هم كه خود ما به چشم می بينيم مؤيّد آن است.

    (ترجمه الميزان، ج‏15، ص: 282)
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [شنبه 1398-03-04] [ 03:56:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز هجدهم، آیه هجدهم، هجدهمین تدبر ...
    روز هجدهم، آیه هجدهم، هجدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه هجدهم
    فردوس مهمانسرای دائمی مؤمنين راستين است.

    ?جزء هجدهم، آيه 11 سوره مؤمنون:
    « الَّذِينَ يَرِثُونَ الْفِرْدَوْسَ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ (مؤمنون/11)
    كه فردوس را كه همواره در آن جاويدانند به ميراث مى‏برند. (مؤمنون/11)

    ⁉پرسشها:

    1- اسم موصول اَلّذين در ابتدای آيه 11 سوره مؤمنون صفت برای چه واژه ای است؟ آن موصوف معرّف کيست؟

    2- آيا آياتی از قرآن کريم را می شناسيد که مشابه آيه 11 سوره مؤمنون باشند؟

    3- چه کسانی وارث فردوس هستند؟ فردوس کجاست؟

    4- با توجّه به آيات اوّل سوره مؤمنون صفات کسانی که در فردوس جاويدانند چيست؟

    ✔پاسخها:

    1- اسم موصول اَلّذين در ابتدای آيه 11 سوره مؤمنون صفت برای وارثون در آيه 10 همين سوره است. جمله اُولَئِکَ هُمُ الْوَارِثونَ استيناف بيانی است به اين معنی که در پاسخ اين پرسش می آيد که: اين مؤمنون که در آيه 1 آمده و اين صفات برايش برشمرده شده چه کسانی هستند؟ پاسخ داده می شود که « اينان همان وارثون هستند کسانی که فردوس را به ارث می برند و در آن جاودانه اند.»

    2- آيات 107 و 108 سوره کهف مشابه آيه 11 سوره مؤمنون هستند:
    « إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ كاَنَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً كسانى كه ايمان آوردند و كارهای شايسته كردند مهمانسرايشان باغهای فردوس است. (کهف/107)»
    خَالِدِينَ فِيهَا لَايَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً در آنجا جاويدانند و هرگز هوای انتقال نكنند. (کهف/108)»

    3- مؤمنون با آن اوصافی که در ده آيه اوّل سوره مؤمنون آمده وارث فردوس هستند. از برخی روايات به دست می آيد که فردوس بالاترين درجه بهشت است.
    و در مجمع البيان است كه عبادة بن صامت از رسول خدا (ص) روايت كرده كه فرمود: بهشت صد درجه است كه ما بين هر دو درجه آن به قدر ما بين آسمان و زمين است، و فردوس بالاترين درجه آن است كه نهرهای چهارگانه بهشت از آنجا می جوشد، پس هر وقت خواستيد از خدا درخواستى كنيد فردوس را بخواهيد
    ( مجمع البيان، ج 4، ص 216).

    علامه طباطبايی (ره) پس از نقل روايت بالا می گويد: و در اين معنا روايات ديگری است.
    و در تفسير قمی از جعفر بن احمد از عبيد اللَّه بن موسی از حسن بن علی بن ابى حمزه از پدرش از ابى بصير از ابى عبد اللَّه (ع) روايت كرده كه در ضمن حديثی گفت از آن جناب از آيه « إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً پرسيدم، فرمود: درباره ابوذر و سلمان و مقداد و عمار بن ياسر نازل شده كه خدای تعالى جنّات فردوس را منزل و ماوای ايشان كرده است.
    ( تفسير قمی، ج 2، ص 46)

    علامه طباطبايی (ره) پس از نقل روايت بالا می گويد: جا دارد كه اين روايت را حمل بر جری كنيم و بگوئيم مراد اين است كه آيه شريفه درباره مؤمنين حقيقی نازل شده كه چهار نفر مذكور از روشن ترين مصاديق آنند، و گرنه اگر بگوييم در خصوص ايشان نازل شده باشد، اين اشكال متوجّه می شود كه سلمان از كسانى بود كه در مدينه ايمان آورد، و آيه شريفه در مكّه و قبل از هجرت به مدينه نازل شده، علاوه بر اينكه سند حديث هم خالى از سستى نيست. (ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 551)

    4- صفات کسانی که در فردوس جاويدانند همان صفاتی است که برای مؤمنون آورده است. در آيات اوّل سوره مؤمنون اين صفات برای مؤمنون آمده است:
    رستگارند، در نمازشان خاشعند، از سخنان و اعمال بيهوده دوری می کنند، زکات می پردازند، شهوت خود را از غير همسر نگه می دارند، امانت دار و وفادار به عهد و پيمان خويش هستند، حافظ و مراقب نمازهای خويش هستند. اينان فردوس را به ارث می برند.
    .
    .
    استاد بصراوی
    .
    .

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [جمعه 1398-03-03] [ 11:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز هفدهم، آیه هفدهم، هفدهمین تدبر ...
    روز هفدهم، آیه هفدهم، هفدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه هفدهم
    عدالت در روز قيامت

    ?جزء هفدهم، آيه 47 سوره انبياء:
    « وَ نَضَعُ الْمَوَازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيَمَةِ فَلَاتُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنَا بِهَا وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ (انبياء/47)»
    « روز قيامت ترازوهای عدل را تعبيه می كنيم، و به هيچ كس ستم نمی شود.
    اگر عملی به سنگينى يك خردل هم باشد به حسابش می آوريم، كه ما حساب‏كردن را بسنده ايم. (انبياء/47)»

    ⁉پرسشها:

    1- آيات ديگری از قرآن کريم را بنويسيد که در معنای آيه 47 سوره انبياء باشند.

    2- واژه قسط در آيه 47 سوره انبياء به چه معنی است؟ موازين القسط يعنی چه؟ توضيح دهيد.

    3- جمله « وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنَا بِهَا » چه صفتی از ترازو را نشان می دهد و در آيات مشابه با چه الفاظی بيان شده است؟

    4- جمله « وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ » در آيه 47 سوره انبياء چه فايده ای در اثبات عدالت در قيامت دارد؟

    5- با توجّه به آيه 47 سوره انبياء و ديگر آيات مشابه، سنجش اعمال در قيامت چگونه صورت می گيرد؟ و واحد سنجش چيست؟

    ✔پاسخها:

    1- آيات ديگری از قرآن کريم که در معنای آيه 47 سوره انبياء باشند، عبارتند از:
    « وَ الْوَزْنُ يَوْمَئذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَاُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ در آن روز، وزن كردن به حق خواهد بود. آنها كه ترازويشان سنگين است رستگارانند. (اعراف/8)»

    « وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ اَنفُسَهُم بِمَا كاَنُواْ بِاَيَاتِنَا يَظْلِمُونَ آنان كه ترازوی اعمالشان سبك گشته است كسانى هستند كه به آيات ما ايمان نياورده بودند و از اين رو به خود زيان رسانيده‏اند. (اعراف/9)»

    « يَوْمَئِذٍ يَصْدُرُ النَّاسُ اَشْتاتاً لِيُرَوْا اَعْمالَهُمْ فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ » و در چنين روزی مردم دسته دسته بيرون مى‏شوند تا كرده های خود را ببينند، پس هر كس به اندازه سنگينى ذرّه ای خير كرده باشد، آن خير را می بيند و هر كس به اندازه سنگينى ذرّه ای مرتكب شرّ شده باشد آن را می بيند. (زلزال/8)»

    2- واژه قسط در آيه 47 سوره انبياء به معنی عدل است. موازين القسط يعنی ترازوی عدل. توضيح اينکه: با توجّه به آيات شريفه که در آن از وجود ترازويی در قيامت خبر داده شده است، استفاده می شود که ترازو يا وسيله ای در قيامت است که اعمال همه انسانها با آن سنجيده می شود. اين ترازو با توجّه به اين آيه شريفه و برخی آيات ديگر ترازويی است که در سنجش اعمال بندگان کاملاً حق و عدل در آن رعايت می شود.

    3- جمله « وَ إِنْ كَانَ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ اَتَيْنَا بِهَا » دقّت ترازو را نشان می دهد و در آيات مشابه با اين بيان آمده است که:
    « فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِينُهُ فَأُوْلَئكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ »
    « وَ مَنْ خَفَّتْ مَوَازِينُهُ فَاُوْلَئكَ الَّذِينَ خَسِرُواْ اَنفُسَهُم»
    « فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ‏ وَ مَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ »

    4- جمله « وَ كَفَی بِنَا حَاسِبِينَ » در آيه 47 سوره انبياء به حدّاکثر کارايی که می توان در حسابگری داشت اشاره دارد. خداوند متعال حسابگری است که تا آخرين ژرفای باطن انسان و خفيف ترين انديشه و پنهان ترين نيّات هر فردی را می شناسد و اعمال همه در پيشگاه او حاضر است. بنابراين با عدلی که خداوند دارد و با آن اطّلاع تمام که از بندگان دارد، حسابگری تمام و کمال دارد. پس اين جمله تأکيدی برای اثبات عدالت در قيامت است.

    5- با توجّه به آيه 47 سوره انبياء و ديگر آيات مشابه، سنجش اعمال در قيامت بر اساس چيستی اعمال صورت می گيرد. اعمال خير و حسن و صالح به قدر وزنی که دارند کفه ترازو را سنگين تر می کنند و بالا می برند. در حالی که اعمال شرّ و گناه و فاسد به قدر وزنی که دارند کفه ترازو را سبک می کنند و پايين می آورند. اعمال حبط شده نيز اصلاً وزنی ندارند.
    مثلا اگر انفاق خالصانه فرد دو واحد به وزن اعمال انسان اضافه می کند، انفاق رياکارانه يا از روی منّت فرد دو يا چند واحد از وزن اعمال او می کاهد. جمع واحد اعمال هر فرد می شود سنگينی يا سبکی اعمال او که بر حسب آن پاداش می گيرد يا مجازات می شود.

    واحد سنجش اعمال هم همه از جنس خود عمل و حق هستند. يعنی نماز يک واحد سنجش دارد. روزه يک واحد سنجش ديگری دارد. به همين ترتيب تمام اعمال هر يک واحدی متناسب با خود آن عمل دارند. وجه اشتراک اين واحدهای سنجش حق بودن آنها است.

    ??

    پاسخ علامه طباطبايی (ره) به پرسش شماره 5:
    منظور از “وزن” سنگينى اعمال است، نه صاحبان اعمال. آيه مورد بحث اثبات می كند كه برای نيك و بد اعمال وزنى هست، ليكن از آيه:
    « اُولئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآياتِ رَبِّهِمْ وَ لِقائِهِ فَحَبِطَتْ اَعْمالُهُمْ فَلانُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيامَةِ وَزْناً آنان همان كسانند كه آيت های پروردگارشان را و هم چنين معاد را انكار كردند و در نتيجه اعمالشان حبط شده و در قيامت برايشان ميزانى به پا نمی كنيم.
    (كهف/105)»

    استفاده می شود كه اعمال حبط شده برايش وزنى نيست و تنها اعمال كسانى در قيامت سنجيده می شود كه اعمال شان حبط نشده باشد، پس هر عملی كه حبط نشده باشد چه نيك و چه بد ثقلی و وزنى دارد، و ميزانى است كه آن وزن را معلوم می كند. ليكن اين آيات در عين اينكه برای عمل نيك و بد ثقلی و وزنى قائل است در عين حال اين سنگينى را سنگينى اضافى می داند،

    به اين معنا كه حسنات را باعث ثقل ميزان و سيئات را باعث خفّت آن می داند، نه اينكه هم حسنات دارای سنگينى باشد و هم سيئات، آن وقت اين دو سنگين با هم سنجيده شود هر كدام بيشتر شد بر طبق آن حكم شود، اگر حسنات سنگين‏تر بود به نعيم جنّت و اگر سيئات سنگين‏تر بود به دوزخ جزا داده شود، نه، از ظاهر آيات استفاده می شود كه ميزان اعمال از قبيل ترازو و قپان نيست تا فرض تساوی دو كفه در آن راه داشته باشد، بلكه ظاهر آنها اين است كه عمل نيك باعث ثقل ميزان و عمل بد باعث خفّت آن است،

    چنان كه مى‏فرمايد:
    « فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَاُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما كانُوا بِآياتِنا يَظْلِمُونَ” و” فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ فَأُولئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فِي جَهَنَّمَ خالِدُونَ»
    پس كسانى كه موازين اعمال‏شان سنگين شد آنان رستگارند، و كسانى كه موازين اعمال‏شان سبك شد آنان كسانيند كه خود را زيانكار ساخته و در جهنّم برای هميشه معذّبند. (مؤمنون/103)»

    و « فَاَمَّا مَنْ ثَقُلَتْ مَوازِينُهُ () فَهُوَ فِي عِيشَةٍ راضِيَةٍ () وَ اَمَّا مَنْ خَفَّتْ مَوازِينُهُ () فَاُمُّهُ هاوِيَةٌ () وَ ما اَدْرَاكَ مَا هِيَهْ () نارٌ حامِيَةٌ اما هر كه موازينش گران است در عيشى پسنديده است، و اما هر كه موازين وى سبك است، پس جاى او هاويه است، و تو چه مى‏دانى كه هاويه چيست؟ آتشى است سوزنده.
    (قارعه/6 تا 11)». (ترجمه الميزان، ج‏8، ص: 10 و 11)

    ??
    واحد سنجش اعمال:
    با توجّه به جمله: « وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ » در آيه 8 سوره اعراف

    اين آيات بطوری كه ملاحظه می كنيد سنگينى را در طرف حسنات و سبكی را در طرف سيئات اثبات می كند. و امثال اين آيات اين احتمال را در نظر انسان تقويت می كند كه شايد مقياس سنجش اعمال و سنگينى آن، چيز ديگری باشد كه تنها با اعمال حسنه سنخيت دارد، به طوری كه اگر عمل حسنه بود با آن سنجيده می شود و اگر سيئه بود چون سنخيّت با آن ندارد سنجيده نمی شود، و ثقل ميزان عبارت باشد از همان سنجيده شدن و خفّت آن عبارت باشد از سنجيده نشدن، عينا مانند موازينى كه خود ما داريم، …

    ممكن است در اعمال هم واحد مقياسی باشد كه با آن عمل آدمی سنجيده شود، مثلاً برای نماز واحدی باشد از جنس خود آن كه همان نماز حقيقی و تمام عيار است، و برای زكات و انفاق و امثال آنها مقياس و واحدی باشد از جنس خود آنها، و همچنين برای گفتار واحدی باشد از جنس خودش، و آن كلامی است كه تماميش حق باشد و هيچ باطلی در آن راه نيافته باشد،
    هم چنان كه آيه « يَا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا. اللَّهَ حَقَّ تُقاتِهِ ای كسانى كه ايمان آورده ايد از خداوند پروا داشته باشيد، حقيقت پروا داشتن. (آل عمران/102)» به آن اشاره دارد.

    بنا بر اين، بسيار به نظر قريب می رسد كه مراد از جمله « وَ الْوَزْنُ يَوْمَئِذٍ الْحَقُّ » اين باشد، كه آن ميزانى كه در قيامت اعمال با آن سنجيده می شود همانا « حقّ » است، به اين معنا كه هر قدر عمل مشتمل بر حق باشد به همان اندازه اعتبار و ارزش دارد، و چون اعمال نيك مشتمل بر حق است از اين رو دارای ثقل است. بر عكس عمل بد از آنجايى كه مشتمل بر چيزی از حق نيست و باطل صرف است لذا دارای وزنى نيست، پس خدای سبحان در قيامت اعمال را با « حق » می سنجد و وزن هر عملی به مقدار حقّی است كه در آن است.

    و بعيد نيست قضاوت به حقّی هم كه در آيه « وَ اَشْرَقَتِ الْاَرْضُ بِنُورِ رَبِّها وَ وُضِعَ الْكِتابُ وَ جِي‏ءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَداءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لايُظْلَمُونَ

    و روشن گرديد زمين به نور پروردگارش، و كتاب گذارده شده، انبيا و شهدا آورده شده، ميان آنان به حق حكم می شود، و به آنان ستم نمی شود. (زمر/69)»

    است اشاره به همين معنا باشد. و مراد از كتابى كه در آن روز گذارده شده و خداوند از روی آن حكم می كند همان كتابى است كه در آيه « هذا كِتابُنا يَنْطِقُ عَلَيْكُمْ بِالْحَقِّ اين است كتاب ما كه عليه شما به حقّ گويا می شود. (جاثيه/29)» به آن اشاره شده است.

    پس كتاب مقدار حقّی را كه در عمل است تعيين نموده و ميزان، مقدار ثقل آن حق را مشخّص می كند، بنا بر اين، « وزن » در آيه 8 سوره اعراف به معنای ثقل است نه به معنای مصدريش (سنجيدن).

    و اگر در آيه « 103 سوره مؤمنون » و آيه 11 سوره قارعه » آن را به صيغه جمع آورده برای اين است كه دلالت كند بر اينكه ميزان اعمال يكی نيست، بلكه برای هر كسی ميزان های زيادی به اختلاف اعمال وی هست، حقّ در نمازش نماز واقعی و جامع همه اجزا و شرايط است، و حق در زكاتش زكات جامع شرايط است، خلاصه، حق در نماز، غير حق در روزه و زكات و حج و امثال آن است.

    (ترجمه الميزان، ج‏8، ص: 11 و 12)

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 11:18:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز شانزدهم، آیه شانردهم، شانردهمین تدبر ...
    روز شانزدهم، آیه شانردهم، شانردهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه شانزدهم
    همه مردم وارد جهنم می شوند و متّقين سالم از آن خارج می شوند.

    ?جزء شانزدهم، آيه 71 سوره مريم:
    « وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وَارِدُهَا كَانَ عَلَی‏ رَبِّكَ حَتْماً مَقْضِياً (مريم/71)»
    « و هيچ يك از شما نيست كه وارد جهنم نشود، و اين حكمی است حتمی از جانب پروردگار تو. (مريم/71)»

    ⁉پرسشها:

    1- در آيه 71 سوره مريم ضميرهای کُمْ و هَا به چه برمی گردد؟ چه کسی وارد چه می شود؟

    2- با توجّه به آيه 71 سوره مريم چه کسانی حتماً وارد جهنّم خواهند شد؟

    پرسشهايی با توجّه به آيه بعد سوره مريم و روايات مطرح شده درباره آيه شريفه
    3- چه کسانی از جهنّم نجات می يابند و چه کسی آنان را نجات می دهد؟

    4- چه کسانی در جهنّم باقی می مانند و چه کسی آنان را در جهنّم نگه می دارد؟

    5- با توجّه به روايات صادر شده درباره آيه شريفه آتشی که همه وارد آن می شوند با روايات چه چيز منطبق است توضيح دهيد ؟

    ✔پاسخها:

    1- خطاب” كم” به عموم مردم است، چه كافر و چه مسلمان، به دليل اينكه در آيه بعد می فرمايد: « ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا سپس پرهيزگاران را نجات می دهيم » و ضمير در كلمه « وَارِدُهَا” به آتش بر می گردد. يعنی شما حتماً همه وارد آتش خواهيد شد.

    2- با توجّه به آيه 71 سوره مريم همه مردم چه زن و چه مرد حتماً وارد آتش خواهند شد.

    پرسشهايی با توجّه به آيه بعد سوره مريم و روايات مطرح شده درباره آيه شريفه

    3- با توجّه به آيه 72 سوره مريم متّقين از آتش نجات می يابند، خداوند آنان را نجات می دهد.
    « ثُمَّ نُنَجِّی الَّذِينَ اتَّقَواْ وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيهَا جِثِيّاَ سپس پرهيزگاران را نجات می دهيم و ستمكاران را هم چنان به زانو نشسته در آنجا وامی گذاريم. (مريم/72)»

    4- با توجّه به آيه 72 سوره مريم ستمکاران در آتش باقی می مانند خداوند آنان را به زانو نشسته در آتش نگه می دارد.

    5- با توجّه به روايات صادر شده درباره آيه شريفه آتشی که همه وارد آن می شوند با رواياتی که درباره صراط صادر شده منطبق است.

    نظر علامه طباطبايی درباره پرسش شماره 5 می گويد:
    اين را هم بايد دانست كه ظاهر بعضی از روايات سابق اين است كه ورود به آتش به معنای عبور از آن است، در نتيجه روايات مذكور با رواياتی كه درباره صراط وارد شده منطبق می شود، چون در روايات صراط آمده كه صراط پلی است كه روی آتش كشيده شده، مردم همه مأمور می شوند از آن عبور كنند، چه نيكان و چه فجّار، الا اينكه نيكان از آن عبور می كنند، و فجّار در آتش می افتند. و از صدوق در کتاب اعتقاداتش آمده كه آيه مورد بحث را بر همان صراط حمل كرده است.

    (اعتقادات صدوق.)

    ??
    مطالب تکميلی پاسخها با استناد به تفسير الميزان، علامه طباطبايی (ره) می گويد:
    جمله « وَ إِنْ مِنْكُمْ إِلَّا وارِدُها » به بيش از قصد و حضور و اشراف دلالت ندارد كه اين با جمله « ثُمَّ نُنَجِّي الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمِينَ فِيها جِثِيًّا » كه دلالت بر دخول تمام مردم يا ستمكاران در جهنم دارد، منافات ندارد.

    و معنای اين دو آيه چنين است كه: هيچ يك از شما- متقيان و ظالمان- نيست، مگر آنكه به زودی در لبه و پرتگاه آتش قرار می گيريد، و اين قرار دادن شما در پرتگاه آتش واجبى حتمی بر پروردگارت شده، آن گاه كسانى را كه تقوی داشته‏اند نجات داده، ظالمان را در آن باقی می گذاريم، به خاطر اين كه ظلم كردند، و ايشان هم چنان به زانو در آمده، باقی می مانند.

    علامه طباطبايی ره در بحث روايتى ذيل آيه 71 سوره مريم روايتی را از مجمع البيان نقل می کند از سدی که گفت: من از مره همدانى معنى اين آيه را پرسيدم، او برايم روايت كرد كه عبد اللَّه بن مسعود برای ما از رسول خدا (ص) حديث كرد كه فرمود: مردم وارد آتش می شوند و بيرون می آيند و سرعت و كندی بيرون آمدنشان بسته به اعمالشان است،

    بعضی مثل برقی كه از آسمان می زند بيرون می آيند بعضی مانند بادی كه می وزد، بعضی مانند اسب تاخت می كنند، بعضی مانند شتر سوار، بعضی مانند كسی كه پياده بدود و بعضی مانند پيادگانى كه به طور عادی راه بروند.

    و در مجمع البيان آمده است كه بعضی گفته‏اند: فايده ورود به آتش همان است كه در بعضی از اخبار هم روايت شده كه خدای تعالى احدی را داخل بهشت نمی كند مگر بعد از آنكه آتش را به او نشان دهد تا عذاب های آن را ببيند و در نتيجه قدر تفضّل خدا و نعيم بهشت را بداند و بيشتر خوشحال و مسرور شود، و همچنين هيچكس را داخل جهنّم نمی كند مگر بعد از آن كه او را به بهشت مشرف كند تا نعمت های بهشت و ثواب های آن را ببيند، و در نتيجه در جهنم عقوبتشان سخت تر و حسرتشان بر فوت بهشت و نعيم آن بيشتر شود»

    ( مجمع البيان، ج 3، ص 526.)

    ??

    به طور کلّی درباره پرسشهای دوستان بايستی گفته شود که دقّت بفرماييد، پرسشهای حاشيه ای که در ذهن پيش می آيد، ما را از اصل تعاليم قرآن کريم و آيات شريفه دور نکند.
    اين مطلب به معنی اين نيست که باب پرسش و تحقيق بسته شود، بلکه به اين معنی است که دقت شود پرسشی راه گشا و صحيح مطرح شود. پرسشی که ما را به پاسخهايی برای رفتن به مسير هدايت راهنمايی کند.

    هدف اصلی در آيه شريفه نمايش ارتباط مستقيم دنيا با آخرت از طريق اعمال است. برای توضيح بيشتر به روايات و مطلبی راه گشا از علامه طباطبايي (ره) استناد می شود:

    در كتاب معانى از امام صادق عليه السلام روايت آورده، كه فرمود: صراط مستقيم، طريق بسوی معرفت خدا است، و اين دو صراط است، يكی صراط در دنيا، و يكی در آخرت، اما صراط در دنيا عبارتست از امامی كه اطاعتش بر خلق واجب شده، و اما صراط در آخرت، پلی است كه بر روی جهنم زده شده، هر كس در دنيا از صراط دنيا بدرستى رد شود، يعنى امام خود را بشناسد، و او را اطاعت كند، در آخرت نيز از پل آخرت به آسانى می ‏گذرد، و كسی كه در دنيا امام خود را نشناسد، در آخرت هم قدمش بر پل آخرت می لغزد، و بدرون جهنم سقوط می كند.

    علامه طباطبايی ره می گويد: خدای تعالى آنچه را كه ما در قيامت با آن روبرو مى‏شويم از حشر، جمع، اشهاد شهود، نشر كتب و ديوانها، صراط، ميزان و حساب، برای ما ممثل كرده، و به صورت يك صحنه دادگاهی و دادخواهی، و دادرسی، مجسم نموده است، و معلوم است كه در يك صحنه دادگاه از آن جهت كه دادگاه است پای احتجاج و دفاع و شاهد و پرونده و برگه های جرم و روبرو كردن دو طرف‏ متخاصم به ميان می آيد، و بدون اينها صحنه پايان نمی پذيرد.
    ولی، برای ظاهر شدن اعمال آدمی در روز رجوعش به خدای سبحان تنها اذن او كافى است، و به هيچ يك از مطالب مذكور حاجت نيست- دقت فرماييد.

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
     [ 11:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      روز پانزدهم، آیه پانزدهم، پانزدهمین تدبر ...
    روز پانزدهم، آیه پانزدهم، پانزدهمین تدبر

    طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
    آيه پانزدهم
    عطای پروردگار به هر دو گروه دنياخواهان و آخرت طلبان می رسد.

    ?جزء 15، آيه 20 سوره اسراء:
    كُلَّاً نُّمِدُّ هَؤُلَاءِ وَ هَؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ وَ مَا كاَنَ عَطَاءُ رَبِّكَ مَحْظُوراً (اسراء/20)
    همه را، چه آن گروه را و چه اين گروه را، از عطای پروردگارت پی در پی خواهيم داد، زيرا عطای پروردگارت را از كسی باز ندارند. (اسراء/20)

    پرسشها:
    1- در آيه 20 سوره اسراء اشاره يک و اشاره دو به کيست؟

    2- با توجّه به آيه 20 سوره اسراء اشاره شدگان چه سهمی از عطای پروردگار را به دست می آورند.

    چند پرسش با توجّه به آيات قبل و بعد آيه 20 سوره اسراء:
    3- آيا اشاره شدگان شماره يک به هر چه بخواهند می رسند؟

    4- اشاره شدگان شماره دو به چه چيزی می رسند؟

    5- آيا عطاء نامبرده در آيه 20 سوره اسراء برای همه انسانها يکسان است؟

    پاسخها:
    1- اشاره يک در آيه 20 سوره اسراء با توجّه به آيه 18 اين سوره اشاره به کسی است که خواهان زندگی دنياست. اشاره دو اين آيه با توجّه به آيه 19 اين سوره اشاره به کسی است که خواهان زندگی آخرت است.

    2- با توجّه به آيه 20 سوره اسراء هر دو گروه اشاره شدگان پی در پی از عطای پروردگار بهره مند می شوند. دنياخواهان به دنيايشان می رسند و آخرت خواهان هم به دنيايشان می رسند و هم به آخرتشان می رسند.

    3- خير، با توجّه به آيه 18 سوره اسراء، دنياخواهان تنها به آنچه خداوند از دنيا برای آنان می خواهد می رسند. ولی ديگر سهمی از آخرت ندارند. بلکه در آخرت در آتش جهنم معذّب خواهند بود. به دليل اينکه معاد را انکار می کردند و با انکار معاد توحيد و نبوّت را نيز انکار می کردند.

    4- با توجّه به آيه 19 سوره اسراء اشاره شدگان شماره دو، هم در دنيا زندگی می کنند اينان اعمال خود را در دنيا طوری انجام می دهند که پاداش اخروی آن را از خداوند منّان بگيرند. در واقع آخرت طلبان هم در دنيا عمل می کنند و به نتيجه عملشان در دنيا دست می يابند هم پاداش عملشان را در آخرت دريافت می کنند.
    برای مثال اگر دانش آموزی تنها برای گرفتن مدرک درس بخواند اگر خدا بخواهد موفق می شود. ولی اگر با ايمانی که به خدا و روز جزا دارد از ابزار علم آموزی که خداوند در اختيار او قرار داده است به دانش آموزی بپردازد و برای فراگيری علم درس بخواند مدرک هم می گيرد هم علم آموخته را در دنيا در جای صحيح خود به کار می گيرد. هم در آخرت پاداش تلاش علمی مؤمنانه اش را دريافت می کند.

    5- خير، عطاء نامبرده در آيه 20 سوره اسراء برای همه انسانها يکسان نيست. با توجّه به آيه 21 سوره اسراء که می فرمايد:
    « اُنْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنَا بَعْضَهُمْ عَلَی بَعْضٍ وَ لَلْاَخِرَةُ اَكْبَرُ دَرَجَاتٍ وَ اَكْبَرُ تَفْضِيلاً بنگر كه چگونه بعضيشان را بر بعضی ديگر برتری نهاده‏ايم و در آخرت درجات و برتريها، برتر و بالاتر است. (21)»

    هم دنياطلبان و هم آخرت گرايان در عطاهای دنيوی به دليل تفاوت اعمال و ايمانشان برابر نيستند و در درجات متفاوت قرار دارند. تفاوت درجات، که از سعی و كوشش انسان ناشی می شود، برای اين است که سعی بسيار و سعی اندك انسان ها در نظر گرفته شده باشد و محاسبه شود و بر اساس آن عطای الهی به آنان اختصاص يابد. عطاهايی که از جانب خداوند به انسان ها در دنيا داده می شود عبارتند از مال و و فرزند و مقام و … متفاوت است.

    ?با توجّه به اين جمله که در آيه شريفه می فرمايد:
    « وَ لَلْاَخِرَةُ اَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ اَكْبَرُ تَفْضِيلاً عطاهای اخروی و درجات آن متفاوت است. هم خود آخرت بزرگتر از دنيا است، و هم برتريها و امتيازاتش بزرگتر از برتريها و امتيازات دنيا است. برتريهای آخرت به خاطر اختلافى است كه جانها و دلها در ايمان و اخلاص دارند. ايمان و اخلاص از احوال قلب هستند. اختلاف احوال قلب بسيار وسيع‏تر از اختلاف احوال جسم است.
    برای توضيح بيشتر پرسشهای 3 تا 5 مطالبی از تفسير الميزان ارسال می شود:

    ?علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش شماره 3 می گويد:
    اينكه فرمود: « مَنْ كانَ يُرِيدُ الْعاجِلَةَ » معنايش اين است كه هر كس حيات عاجله يعنى زندگی دنيا را بخواهد يعنى متاعی را از دنيا طلب كند كه نفس از آن ملتذّذ و قلب بدان علاقمند است، و تعلّق قلب به حيات عاجله و طلب آن، وقتى تعلّق و دنياطلبى است كه فقط حيات عاجله را بخواهد، … آری طالب دنيا كسی است كه معتقد به زندگی ديگری غير از اين زندگی دنيا نباشد، و در نتيجه اعتقاد به نبوت و توحيد را لغو بپندارد، زيرا كه اگر اعتقاد به معاد نباشد، ديگر ايمان به خدا و فرستادگان او و تديّن به دين اثری نخواهد داشت.

    هم چنان كه خدای تعالى فرمود: « فَاَعْرِضْ عَنْ مَنْ تَوَلَّی عَنْ ذِكْرِنا وَ لَمْ يُرِدْ إِلَّا الْحَياةَ الدُّنْيا ذلِكَ مَبْلَغُهُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ اَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ تو هم ای رسول از هر كس كه از ياد ما روی گردانيد و جز زندگانى دنيا را نخواست به كلّی اعراض كن. منتهای علم و فهم اين مردم تا همين حدّ است خدا به حال آن كس كه از راه حق گمراه شد آگاه است. (سوره نجم/ آيه 29 و 30) »

    و اينكه فرمود: « عَجَّلْنا لَهُ فِيها ما نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ » معنايش اين است كه ما هم آنچه را كه او می خواهد فوراً به او می دهيم، البتّه نه هر قدر كه او می خواهد، بلكه هر قدر كه ما بخواهيم، پس امر به دست ما است نه به اختيار او، و اثر هر چه هست در اراده ما است نه در اراده او، تازه اين روش را در باره همه دنياطلبان اعمال نمی كنيم، بلكه در حق هر كس كه خواستيم به كار می بنديم، پس اراده اشخاص از هيچ جهت حاكم بر اراده ما نيست، و اين تنها اراده ما است كه در ايشان حكومت مى‏كند.

    و چون اراده فعلی خدای عزّوجلّ نسبت به هر چيز عبارتست از فراهم شدن اسباب خارجی و رسيدن آن به حدّ عليّت تامّه، لذا بايد گفت كه آيه شريفه دلالت بر اين دارد كه هر انسان دنيا طلب از دنيا آن مقداری كه اسباب اقتضاء كند، و عواملی كه خداوند در عالم به جريان انداخته و به تقدير خود هر كدام را اثری داده، مساعدت نمايد رزق می خورد، پس دنيا طلب جز به قسمتى از خواسته هايش نمی رسد و فقط به پاره ای از آنچه كه می خواهد و به زبان تكوين مسئلت می نمايد نائل می شود، ليكن جز آن مقدار كه خداوند اسباب را به سويش جريان بيندازد نائل نمی گردد. « وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ.»

    (ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 87)

    ?علامه طباطبايی (ره) درباره پرسش 4 می گويد:
    « وَ مَنْ اَرادَ الْاَخِرَةَ وَ سَعی‏ لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَاُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً و هر كه خواهان آخرت باشد و در طلب آن سعی كند و مؤمن باشد، جزای سعيش داده خواهد شد.

    (اسراء/19)».

    راغب می گويد: « سعی » به معنای راه رفتن به سرعت است، البتّه نه به آن حدّی كه دويدن شمرده شود، و در حديث در هر كار (چه خير و چه شرّ) استعمال مى‏شود. اگر فرد دنيا را از اين نظر بخواهد كه وسيله نيل به‏ سعادت اخروی است، اين در حقيقت دنياطلبى نيست، بلكه اراده آخرت و عقبى‏طلبى است.
    از آنجا كه به آخرت نمی توان رسيد مگر از راه دنيا، لذا به هر انسانى كه اين راه را طی كند نمی شود گفت دنيا طلب، مگر آنكه از آخرت اعراض نموده و به كلّی آن را فراموش كند و در نتيجه اراده و حواسش خالص برای دنيا شود.

    ?حرف « لام » در جمله « وَ سَعی‏ لَها سَعْيَهَا » برای اختصاص است و همچنين اضافه «سعی» به « ضمير آخرت » اختصاص را می رساند و چنين معنا می دهد كه « هر كه كوشش كند و مجدّانه كوشش كند و كوششی كند كه مختصّ به آخرت است « و از اين معنا چنين استفاده می شود كه سعی برای آخرت بايد طوری باشد كه لايق به آن باشد، مثل اينكه كمال جديّت را در حُسن عمل به خرج دهد و حُسن عمل را هم از عقل قطعی و يا حجّت شرعی گرفته باشد،

    و معنای جمله « وَ هُوَ مُؤْمِنٌ » اين است كه اين سعی را در حالى كند كه ايمان به خدا داشته باشد، و اين خود مستلزم توحيد و ايمان به نبوت و معاد است، زيرا كسی كه اعتراف به يكی از اين سه اصل نداشته باشد خدای سبحان او را در كلام مجيدش مؤمن به خود نمی داند، و آيات قرآنى در اين باره بسيار است.

    ?به فرض اينكه از آيات مذكور هم كه چشم‏پوشى كنيم تقييد به جمله « وَ هُوَ مُؤْمِنٌ » برای رساندن اين معنا كافى است، زيرا كسی كه آخرت بخواهد و كارهای مخصوص به آن را مجدّانه انجام دهد قطعاً ايمان به خدا و به ورای دنيا دارد.
    و معناى جمله « فَاُولئِكَ كَانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً » اين است كه خداوند عمل چنين كسانى را به بهترين وجه قبول نموده و كوشش آنان را می ستايد و ستايش خدا در برابر عمل بنده، عبارت است از تفضّل او بر بنده‏اش.

    آری همين كه خداوند پاداش نيك به بنده‏اش می دهد، تفضّلی است بر بنده‏اش و گرنه وظيفه بنده، بندگی مولای خويش است، و نبايد خود را طلبكار مولايش بداند، پس ثواب دادن، تفضّل مولا است، و ثنا خواندنش بر بنده، تفضّلی است ديگر (وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ).
    ( اعمال آدمی اسباب اخروی هستند و بر خلاف اسباب دنيوی تخلّف ناپذيرند.)

    ?آيات 18 و 19 سوره اسراء دلالت بر اين دارند كه اسباب اخروی عبارتند از اعمال و بس، و اعمال سببهايى هستند كه هرگز از غايات و نتايج خود تخلّف ندارند، به خلاف اسباب دنيوی كه تخلّف پذيرند زيرا در باره اسباب اخروی فرموده است: « فَاُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً » و درباره اسباب دنيوی فرموده « عَجَّلْنا لَهُ فِيهَا مَا نَشاءُ لِمَنْ نُرِيدُ هر قدر می خواهيم و برای هر كس كه بخواهيم.»

    ?علامه طباطبايی (ره) درباره پاسخ پرسش شماره 5 می گويد:
    « اُنْظُرْ كَيْفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلَی‏ بَعْضٍ وَ لَلْاَخِرَةُ اَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ اَكْبَرُ تَفْضِيلاً ».
    اين جمله اشاره است به تفاوت درجات كه از سعی و كوشش انسان ناشی می شود. تا كسی توهّم نكند كه سعی بسيار و سعی اندك هر دو يكی است، و در آخرت فرقی با هم ندارند، آری اگر خداوند فرقی ميان عمل كم و عمل بسيار و عمل خوب و خوبتر نگذارد در حقيقت آن ما زاد را كه بيشتر و خوبتر است، شكرگزاری نكرده و مورد قبول درگاهش ننموده است.

    بنابراين، معنای « بعضهم »، « بعض الناس » خواهد بود، و از قرينه « وَ لَلْاَخِرَةُ اَكْبَرُ » می فهميم كه تفضيل بعض الناس در دنيا می باشد يعنى ما بعضی از مردم را در دنيا بر بعضى ديگر برتری داديم و برتری در دنيا به اين است كه مال و متاع و جاه و فرزند و نيرو و شهرت و رياست و آقايى و مقبوليت در بين مردم كه متاعهای دنيايند در بعضی بيشتر از بعضی ديگر باشد.

    و معنى اينكه فرمود: «وَ لَلْآخِرَةُ اَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ اَكْبَرُ تَفْضِيلاً» اين است كه هم خود آخرت بزرگتر از دنيا است، و هم برتريها و امتيازاتش بزرگتر از برتريها و امتيازات دنيا است، پس كسی خيال نكند كه اهل آخرت در زندگی يكسانند و نيز توهّم نكند كه تفاوت زندگی اهل آخرت مانند تفاوت در زندگی دنيا است، بلكه آخرت خانه ايست وسيع تر از دنيا، وسعتى كه نمی شود آن را به چيزی قياس كرد.

    برتريهای دنيايى به خاطر اختلافى است كه در اسباب مادی دنيا است، و چون اين اسباب محدود است و دنيا دار تزاحم است در نتيجه برتريهای دنيا هم محدود است، به خلاف برتريهای آخرت كه به خاطر اختلاف اسباب كونيه نيست، بلكه به خاطر اختلافى است كه جانها و دلها در ايمان و اخلاص كه از احوال قلب است، دارند و اختلاف احوال قلب وسيع‏تر از اختلاف احوال جسم است، وسعتى كه نتوان با چيزی مقايسه كرد، هم چنان كه فرمود: « إِنْ تُبْدُوا ما فِي أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ يُحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ» و نيز فرموده: «يَوْمَ لا يَنْفَعُ مالٌ وَ لا بَنُونَ إِلَّا مَنْ اَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ»

    (ترجمه الميزان، ج‏13، ص: 94 و 95)

    موضوعات: ✔خدا خبر می دهد, ◀30روز 30آیه 30 تدبر (ویژه ماه رمضان)
    [چهارشنبه 1398-03-01] [ 09:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت