راح روح
وَفِی الْأَرْضِ آیَاتٌ لِّلْمُوقِنِینَ وَفِی أَنفُسِکُمْ، أَفَلَا تُبْصِرُونَ




آذر 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30





طرح محتوی وبلاگ جهت امور پژوهشی در منابع معتبر شیعه تنظیم شده است. کافیست کلیدواژه مورد نظر خود را در قسمت جست و جو وارد نمایید.



جستجو





موضوعات


  • همه
  • ✔آیات آرام بخش
  • ✔اسلام محمدی این است
  • ✔خاکستر بر باد رفته
  • ✔خدا خبر می دهد
  • ✔سلمان فارسی سلمان محمد
  • ✔شاعرانه ها
  • ✔شور عشق با معشوق
  • ✔مطلب ندارد
  • ✔کلام امیر






  • مطالب مرتبط


  • ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
  • مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
  • مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
  • مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
  • مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
  • مجموعه روایات درباره خمس و زکات
  • هرگاه ما درباره مردی از خاندان خود چیزی گفتیم و در فرزند یا فرزند زاده او پیدا شد ان را انکار نکنید
  • مجموعه روایات از امام جواد علیه السلام
  • امام حسین علیه السلام
  • امام حسن علیه السلام
  • ویژگی های خاص حضرت محمد صلی الله علیه و آله
  • اجازه سخن به اهل بیت(علیهم السلام) در روز قیامت
  • چه کسی شایسته امامت است؟
  • نحوه برخورد با دنیا از منظر امامان معصوم علیهم السلام
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه( دعای پنجاه و یکم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و هشتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و پنجم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای چهل و یکم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هشتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و هفتم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و دوم)
  • تقسیم بندی موضوعی صحیفه سجادیه (دعای سی و یکم)
  • آفت دوستى
  • خصوصیات حاکم مورد تائید
  • حقیقت دنیا
  • دو گرسنه سیری ناپذیر
  • فقر و غنی حقیقی
  • وصف مالک اشتر از زبان امام علی
  • تفاوت عدل و بخشش
  • سه پند مهم
  • بزرگترین حسرت روز قیامت
  • شرائط توبه و استغفار
  • روش برخورد با دنیا
  • دنیاشناسی
  • نحوه استفاده از دنیا و بدست آوردن روزی
  • سختتر از تنگدستی
  • ماهیت دنیا
  • سه پند مهم امام علی
  • مراحل شكست در مبارزه امر به معروف و نهی از منکر
  • عوامل استحكام دين و دنيا
  • حکمت فضایل اخلاقی
  • کلام پرتکرار امام علی بر روی منبرها
  • ضرورت عمل بعد از علم
  • پرهیز از جدال
  • آبرو و قطره قطره آب
  • زیور تهیدستی و بی نیازی
  • روزی فقرا و اموال سرمایه داران
  • مهلت پذیرش توبه
  • کسی که خوارج را فریفت



  • عکس های اخیر


    مجموعه روایات درباره صفات مومن
    مجموعه روایات درباره تقیه
    اهمیت سالم ماندن دین از آفت ها
    حقیقت هدایت و مصداق زنده کردن مومن
    ارزش و ثواب اصلاح میان مردم
    ارزش نصیحت و خیر خواهی مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب احسان و محبت به مومن
    ثواب لباس پوشاندن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب اطعام دادن به مومن
    مجموعه روایات درباره ثواب روا کردن حاجات مومنان
    مجموعه روایات درباره ارزش خوشحال کردن مومن
    مجموعه روایات درباره جایگاه و ارزش گفتگو برادران دینی
    رو بوسی مسلمانان در گفتار امامان
    مجموعه روایات درباره ارزش معانقه (دست به گردن یکدیگر نمودن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش مصاحفه(دست دادن) مسلمانان
    مجموعه روایات درباره ارزش دیدار و زیارت برادران دینی
    مجموعه روایات درباره حق مومن بر مومن
    مجموعه روایات درباره خیرخواهی و سود رساندن به دیگران
    مجموعه روایات درباره پدر و مادر
    مجموعه روایات درباره صله رحم
    مجموعه روایات درباره بی نیازی از مردم
    مجموعه روایات باب انصاف و عدالت
    مجموعه روایات درباره تعجیل در کار خیر
    مجموعه روایات درباره قناعت
    راه تجارت پر سود
    مجموعه روایات درباره زهد در دنیا
    مجموعه روایات درباره باب دوستی و دشمنی برای خدا
    مجموعه روایات درباه باب تواضع
    مجموعه روایات درباره نرمی و ملاطفت
    مجموعه روایات درباره مدارا و سازگاری
    مجموعه روایات درباره ارزش سکوت و نگهداری زبان
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره حلم و خویشتن داری
    مجموعه روایات درباره فروخوردن خشم (کظم غیظ)
    مجموعه روایات درباره عفو وگذشت
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره حیا
    مجموعه روایات درباره راستگوئی و اداء امانت
    مجموعه روایات درباره خوش روئی
    مجموعه روایات درباره خوش خلقی
    مجموعه روایات درباره شکر
    مجموعه روایات درباره صبر
    مجموعه روایات در باره نیت
    مجموعه روایات درباره عبادت
    مداومت برعمل
    جایگاه واجبات
    مجموع روایات درباره محرمات
    عفت
    مجموعه روایات درباره ورع
    مجموعه روایات درباره طاعت و تقوی
     
      نامه به شریح بن هانی ...

    ?سفارش به شریح بن هانی در سال 36 هجری هنگامی که او را فرمانده دسته مقدم سپاه خود در شام قرار داد.

    در هر صبح و شب از خدا پروا کن، و از دنیای فریبکار بر خود بیم دار و در هیچ حال خود را از او ایمن مپندار.
    بدان که اگر از بسیاری از چیزهایی که دوست داری به سبب ترس از امری ناخوشایند خودداری نکنی هوا هوس ها تو را به زیان های بسیاری می کشاند .
    پس نفس خویش را از بسیاری از هوس ها بازدار و بازگردان و سرکشی خشم خود را خرد و سرکدب کن.

    .

    .

    نامه 56

    نهج البلاغه

    .

    .

    ادامه »

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
    [یکشنبه 1398-05-20] [ 05:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نامه به معاویه پیش از جنگ صفین ...
    نامه به معاویه پیش از جنگ صفین

    ?نامه به معاویه در سال 37 هجری پیش از جنگ صفین

     

    ??ماهیت دنیا


    اما بعد!
    خداوند سبحان دنیا را برای جهان پس از آن قرار داد و مردم را در آن می آزماید، تا بداند کدامین آنان کردارش نیکو است.
    ما برای دنیا آفریده نشده ایم و به کوشیدن در آن مامور نگشته ایم، بلکه ما را در دنیا نهاده اند تا به آن آزموده شویم و خداوند مرا به وسیله ی تو و تو را به وسیله من آزموده و هر یک از ما را حجت بر دیگری نهاده است.

    قرآن کریم


    تو با تاویل قرآن در پی دنیا دویده ای .

     

    عثمان
    و از من خونی را طلب کرده ای که دست و زبانم به آن آلوده نگشته است و تو و مردم شام مرا به آن متهم ساختید.


    شیطان
    دانای شما نادانتان را و ایستاده تان نشسته ها را (به جنگ با من) تحریک کرد. از خدا بترس و مهار خویش را از دست شیطان بیرون آور.

     

    آخرت
    روی خود را به آخرت بگردان که این راه، راه ما و راه تو ست .

     

    بترس از آنکه خداوند به زودی بلایی به تو رساند که بنیادت را برکند و نسلت را نابود سازد.
    من برایت به خدا سوگند می خورم _سوگندی که آن را بر هم نمی زنم_ که اگر دست تقدیر من و تو را در آشیانه تو یکجا جمع کند آنقدر در برابر تو بمانم “ تا آنگاه که خدا میان ما داوری کند که او بهترین داوران است.” اعراف/87

    .

    .

    نامه 55

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀نامه ها, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه
     [ 04:54:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      پاسخ به ادعای طلحه و زبیر ...
    پاسخ به ادعای طلحه و زبیر

    ?در سال 36 هجری، به طلحه و زبیر توسط عمر بن حصین خزاعی، ابوجعفر اسکافی این نامه را در کتاب “مقامات” در مناقب امیر مومنان آورده است.


    ??پاسخ به ادعای طلحه و زبیر

     

    الف) علی از زبان علی

    اما بعد!
    شما دو نفر می دانید _هر چند پنهان می دارید_ که من در پی مردم نرفتم تا آنان به من روی آوردند و با آنان بیعت نکردم تا آنان با من بیعت کردند و شما از کسانی بودید که به من روی آوردید و با من بیعت نمودید . عموم مردم با من به سبب سلطه و چیرگی من و یا به خاطر مالی آماده، بیعت نکردند.

    پس اگر شما از روی میل با من بیعت کردید تا زود است بازگردید و به سوی خداوند توبه نمایید. و اگر با ناخشنودی بیعت کردید ، طاعت خویش را بر من آشکار نمودید و سرپیچی خود را از من پوشیده داشتید و با این کار راه بازخواست از خودتان را بر من گشودید.
    به جانم سوگند!
    شما از دیگر مهاجران به تقیه و کتمان سزاوارتر نبودید . نپذیرفتن بیعت من پیش از آنکه در آن شرکت جویید برای شما آسانتر بود از اینکه پس از شرکت جستن در آن خارج شوید.

     

    عثمان


    پنداشتید که من عثمان را کشتم!
    میان من و شما از مردم مدینه کسانی هستند که با من بیعت نکردند و به شما نیز یاری نرسانده اند. اینان داوری کنند تا هرکس به هر اندازه دخالت داشته ، گناه را به گردن گیرد.

    ای دو پیرمرد!
    از نظر خویش بازگردید که اگر امروز بازگردید بزرگترین چیز ننگ است و فردا هم ننگ است و هم آتش دوزخ.
    والسلام.

    .

    .

    نامه 54

    نهج البلاغه

    .

    .

     

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه
     [ 04:48:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      خطاب امام حسین علیه السلام به عایشه هنگام دفن امام حسن ...
    خطاب امام حسین علیه السلام به عایشه هنگام دفن امام حسن

    ?خطاب امام حسین به عایشه در زمان دفن امام حسن (علیه السلام)

     

    محمد بن مسلم گوید شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود؛


    …. امام حسین بر جنازه ( امام حسن علیه السلام) نماز گزارد و چون نمازش تمام شد داخل مسجدش بردند ، چون بر سر قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله نگهش داشتند ، به عایشه خبر بردند و به او گفتند بنی هاشم جنازه حسن بن علی علیه السلام را آورده اند تا در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله دفن کنند عایشه بر استری نشست و شتافت-او نخستین زنی بود که از دوران اسلام بر زین نشست- آمد و ایستاد و گفت:

    “فرزند خود را از خانه من بیرون برید که نباید در اینجا چیزی دفن شود و حجاب پیغمبر صلی الله علیه و آله دریده شود.”


    حسین بن علی صلوات الله علیهما فرمود:

    “تو و پدرت از پیش، حجاب پیغمبر صلی الله علیه و آله را دریدید و تو در خانه پیغمبر کسی را آوردی که دوست نداشت نزدیک او باشد (مقصود ابوبکر و عمر) و خدا از این کار از تو بازخواست می کند.
    همانا برادرم به من امر کرد که جنازه اش را نزدیک پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله ببرم تا با او تجدید عهد کند و بدان که برادر من از همه مردم به خدا و رسولش و معنی قرآن داناتر بود و نیز او داناتر از این بود که پرده رسول خدا صلی الله علیه و آله را پاره کند زیرا خدای تبارک و تعالی می فرماید : ” یا ایها الذین آمنوا لا تدخلوا بیوت النبی الا ان یوذن لکم”و تو بدون اجازه پیغمبر مردانی را به خانه او راه دادی .


    خدای عزوجل فرماید:
    یا ایها الذین آمنوا لا ترفعوا اصواتکم فوق صوت النبی” در صورتی که به جان خودم سوگند که تو به خاطر پدرت و فاروقش (عمر) بغل گوش پیغمبر صلی الله علیه و آله کلنگ ها زدی با آنکه خدای عزوجل فرماید:

    ان الذین یغضون اصواتهم عند رسول الله اولئک الذین امتحن الله قلوبهم للتقوی". .
    به جان خودم که پدرت و فاروقش به سبب نزدیک کردن خودشان به پیغمبر صلی الله علیه و آله او را آزار دادند و آن حقی را که خدا با زبان پیغمبرش به آنها امر کرده بود، رعایت نکردند زیرا خدا مقرر فرموده که آنچه نسبت به مومنین در حال زنده بودنشان حرام در حال مرده بودنشان حرام است.


    به خدا ای عایشه ! اگر دفن کردن حسن نزد پدرش رسول خدا صلی الله علیه و آله که تو آن را نمی خواهی از نظر ما خدا آن را جایز کرده بود، می فهمیدی که او به رغم انف تو در آنجا دفن میشد.


    سپس محمد بن حنفیه رشته سخن به دست گرفت و فرمود: ای عایشه! یک روز به راستی بر استر می نشینی و یک روز بر شتر می نشینی! تو به علت دشمنی و عداوتی که با بنی هاشم داری نه مالک نفس خودت هستی و نه در زمین قرار می گیری.


    عایشه رو به او کرد گرفت: پسر حنفیه! اینها فرزندان فاطمه اند که سخن می گویند دیگر تو چه می گویی!


    حسین علیه السلام به او فرمود؛ محمد را از بنی فاطمه به کنا دور می کنی، به خدا که او زاده سه فاطمه است؛
    1_ فاطمه دختر عمران بن عائد بن عمرو بن مخزوم(مادر جناب ابوطالب)
    2_ فاطمه بنت اسد بن هاشم (مادر امیر المومنین)
    3_ فاطمه دختر زائده بن اصم بن رواحه بن حجر بن عبد معیص بن عامر ( مادر جناب عبدالمطلب)


    عایشه به امام حسین علیه السلام گفت: پسر خود را دور کنید و ببریدش که شما مردمی هستید که دشمنی می خواهید.
    پس حسین علیه السلام به جانب قبر مادرش رفت و جنازه او را بیرون آورد و در بقیع دفن کرد.
    .
    .
    اصول کافی
    جلد2
    .
    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد تقی (علیه السلام), ◀خطاب امام حسین به عایشه
    [سه شنبه 1398-05-15] [ 01:05:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نص بر امامت امام حسین علیه السلام ...
    نص بر امامت امام حسین علیه السلام

    ?محمد بن مسلم گوید شنیدم امام باقر (علیه السلام) می فرمود:


    چون وفات حسن بن علی علیه السلام نزدیک شد ، به حسین علیه السلام فرمود: “

    برادرم! به تو وصیتی می کنم آن را حفظ کن چون من مردم ، جنازه ام را آماده دفن کن ، سپس مرا بر سر قبر رسول خدا صلی الله علیه و آله ببر تا با او تجدید عهد کنم ، آنگاه مرا به طرف قبر مادرم علیها السلام برگردان سپس مرا در بقیع دفن کن و بدان که از عایشه به من مصیبتی رسد و منشاش آن است که خدا و مردم زشت کاری و دشمنی او را با خدا و پیغمبر و ما خانواده می دانند.”


    چون امام حسین علیه السلام وفات یافت در همان جا روی تابوتش گذاشتند او را به محل مصلای پیغمبر صلی الله علیه و آله که بر جنازه ها نماز می خواند بردند، امام حسین علیه السلام بر جنازه نماز خواند…

     

    ?شرح؛
    دلالت این روایت بر امامت امام حسین علیه السلام از این جهت است که امام حسن علیه السلام به او وصیت کرد و هم از این جهت که او بر جنازه ایشان نماز خواند که هر دو علائم امامت است.
    حاج سید جواد مصطفوی
    .
    .
    اصول کافی
    جلد 2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد تقی (علیه السلام), ◀ نص بر امامت امام حسین علیه السلام
     [ 12:58:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نص بر امامت امام حسن (علیه السلام) ...
    نص بر امامت امام حسن (علیه السلام)

    ?جابر گوید؛ امام باقر علیه السلام فرمود:


    امیر المومنین علیه السلام به حسن وصیت کرد و حسین و محمد (بن حنفیه) علیهم السلام را با همه فرزندان و روسای شیعیان و خانواده اش بر آن وصیت گواه گرفت سپس کتاب و سلاح را تحویلش داد و به او فرمود:

    “پسر جانم ! رسول خدا صلی الله علیه و آله به من امر فرمود که به تو وصیت کنم و کتابها و سلاحم را به تو بسپارم ، چنانکه رسول خدا صلی الله علیه و آله به من وصیت کرد و کتابها و سلاحش را به من سپرد و به من امر فرمود که به تو امر کنم چون مرگت فرا رسد آن را به برادرت حسین سپاری سپس متوجه پسرش حسین شد و گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله تو را امر کرد که آن را به این پسرت سپاری .”

     
    سپس دست پسرش علی بن الحسین را گرفت و فرمود:

    “پسر عزیزم از رسول خدا صلی الله علیه و آله به تو هم امر فرمود که آن را به پسرت محمد بن علی سپاری و او را از جانب رسول خدا صلی الله علیه و آله و من سلام رسانی
    باز به پسرش حسن متوجه شد و فرمود: پسر جانم تو صاحب امر (امامت) و صاحب خونی اگر ببخشی حق داری و اگر بکشی فقط یک ضربت به محل ضربت بزن و کار ناروا نکن.

     

    ?امام صادق (علیه السلام):


    چون علی صلوات الله علیه به کوفه رفت کتابها و وصیتش را به ام سلمه سپرد و چون امام حسن علیه السلام به مدینه بازگشت آنها را به او تحویل داد.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    .

    ادامه »

    موضوعات: ◀نص بر امامت امام حسن (علیه السلام)
     [ 11:44:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      هزار در هزار باب علم ...
    هزار در هزار باب علم

    ?حدیث اول؛ 


    امام صادق علیه السلام فرماید:

    رسول خدا صلی الله علیه و آله در دوران بیماری که در آن وفات یافت، فرمود: دوستم را نزد من حاضر کنید.
    آن دو زن (حفصه و عایشه) به دنبال پدران خود فرستادند. چون نظر رسول خدا صلی الله علیه و آله بر آنها افتاد رو بگردانید و فرمود که دوستم را نزد من حاضر کنید.
    پس به دنبال علی فرستادند. چون دیدارش به علی افتاد به او متوجه شد و حدیثش گفت و چون علی بیرون آمد آن دو نفر گفتند: دوستت به تو چه حدیث کرد؟
    فرمود: هزار باب به من حدیث کرد که هر بابی مفتاح هزار باب است.

     

    ?حدیث دوم؛

    یونس بن رباط گوید : من و کامل خدمت امام صادق علیه السلام رسیدیم . کامل به حضرت عرض کردم: قربانت گردم فلان شخص حدیثی روایت کند.

    فرمود:  آن را بازگو.
    عرض کرد: او گفت : رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز وفاتش به علی علیه السلام هزار باب حدیث کرد و هر بابی مفتاح هزار حدیث بود که جمعا یک میلیون بار می شد.
    فرمود: آری چنین بود.
    عرض کردم: قربانت، آن بابها برای شیعیان و دوستان شما هم ظاهر شد؟
    فرمود: ای کامل! یک باب یا دو باب آن ظاهر گشت.
    عرض کردم: قربانت بنابراین از یک میلیون باب از فضل شما جز یک یا دو باب روایت نشده است؟
    فرمود: توقع دارید که شما از فضل ما چه اندازه روایت کنید؟ شما از فضل ما جز یک الف غیر متصل روایت نکنید.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد 2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀هزار در هزار باب علم
    [یکشنبه 1398-05-13] [ 11:46:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      واکنش منافقین به امامت حضرت علی ...
    واکنش منافقین به امامت حضرت علی

    #غدیر

    ?امام صادق علیه السلام فرمودند؛

    چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از حجه الوداع بازگشت، جبرئیل علیه السلام بر او نازل شد و گفت : “یا ایها الرسول! بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین". مائده، آیه69


    پیغمبر مردم را فریاد زد تا گرد آمدند و دستور داد تا خارهای بوته های خار را تراشیدند.
    سپس آن حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه ، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه _سه بار تکرار کردند_


    پس خار نفاق در دل آن مردم افتاد و گفتند : خدا _جل ذکره- هرگز چنین امری بر محمد نازل نکرده بلکه او میخواهد بازوی پسر عمویش را بلندکند.

    (غدیر)
    چون پیغمبر به مدینه وارد شد انصار نزد او آمدند و گفتند : ای رسول خدا ،خدای _جل ذکره_ به ما احسان فرمود و از برکت تشریف فرمائی شما در میان ما، به ما شرافت بخشید و دوست ما را شاد و دشمن ما را سرکوب کرد اکنون واردین نزد شما می آیند و بسا چیزی نداری که به آنها عطا کنی و موجب شماتت دشمن می شود. ما دوست داریم که شما یک سوم اموال ما را قبول فرمائی تا اگر از مکه اشخاصی بر شما وارد شدند برای عطاء به آنها چیزی داشته باشی.


    رسول خدا صلی الله علیه و آله جوابی به ایشان نداد و منتظر بود که از پروردگارش چه دستور برسد.

    تا آنکه جبرئیل علیه السلام این آیه را آورد :“قل لا اسئلکم علیه اجرا الا الموده فی القربی” و پیغمبر اموال ایشان را نپذیرفت.


    باز منافقان گفتند: خدا این را بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل نکرده و او مقصودی جز بلند کردن بازوی پسرعموی خویش و تحمیل خاندان خود بر ما ندارد. دیروز می گفت : هرکس من مولای او هستم علی مولای اوست و امروز می گوید بگو من برای پیغمبری از شما مزدی جز دوستی خویشان نمی خواهم.
    سپس آیه خمس بر پیغمبر نازل شد و باز آنها گفتند : می خواهد اموال و غنیمت ما را به آنها دهد.


    سپس جبرئیل علیه السلام نزد آن حضرت آمد و گفت : ای محمد ! وظیفه پیغمبریت را انجام دادی و عمرت به آخر رسید اکنون اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را به علی علیه السلام بسپار؛ زیرا من هرگز زمین را خالی نگذارم از دانشمندی که اطاعت و ولایت من به وسیله او شناخته شود و او برای کسانی که در میان وفات پیغمبر گذشته تا آمدن پیغمبر آینده متولد می شوند حجت باشد.

    پس پیغمبر اسم اکبر و میراث علم و آثار علم نبوت را به عنوان وصیت به علی سپرد و او را به هزار کلمه و هزار باب وصیت فرمود که از هر کلمه و بابی هزار کلمه و باب گشوده میشد.

    .#غدیر

    .

    جلد2

    اصول کافی

    .

    .#غدیر

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀واکنش منافقین با امامت حضرت علی
     [ 11:32:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نکات اخلاقی از نامه 53 نهج البلاغه ...
    نکات اخلاقی از نامه 53 نهج البلاغه

    ??نکات ناب و اخلاقی از نامه حضرت علی (علیه السلام) به مالک اشتر 


    ?او را فرمان می دهد به تقوای الهی ، و مقدم داشتن طاعت خدا بر هر کاری و پیروی از آنچه خداوند در کتاب خود بدان فرمان داده از واجبات و سنت های خود.

     

    ?باید خدای سبحان را با دل و دست و زبان یاری نماید زیرا خداوند _جل اسمه_ یاری هرکس که یاریش کند و عزت هر کس را که او را عزیز بدارد خود بر عهده گرفته است.

     

    ?نفس خود را هنگام شهوت ها در هم شکند و آن را از طغیان ها باز دارد. زیرا نفس، آدمی را سخت به بدی می خواند مگر آنکه خداوند رحم کند.

     

    ?همان گونه که تودر حق (حاکمان پیشین) می گفتی، درباره ی تو خواهند گفت.

     

    ?نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره ی ایشان بر زبان مردم جاری می کند، توان شناخت. پس باید دوست داشتنی ترین اندوخته ها در نزد تو عمل نیکو باشد.

     

    ?بر نفس خود در آنچه برای تو حلال نیست بخل بورز که بخل ورزیدن بر خود همان انصاف دادن از خود است در آنچه دوست دارد یا اکراه دارد.

     

    ?مهربانی و محبت ورزیدن و لطف به رعیت را پوشش دل خود قرار ده و با آنان چونان حیوان درنده نباش.

     

    ?رعیت دو دسته اند: یا برادر ایمانی تو هستند یا نظیر تو در آفرینش.

    لغزش ها از آنان سر می زند و خطاها بر آنان روی می آورد و گناهانی به عمد یا اشتباه مرتکب می شوند. پس همان گونه که دوست داری خداوند بخشش و چشم پوشی اش را ارزانیت کند ، تو نیز بر مردم ببخش و خطاهایشان را نادیده گیر. زیرا تو بالاتر از آنان هستی و آن که تو را حاکم (مصر) کرده بالاتر از توست و خداوند بالاتر از کسی است که تورا حاکم مصر کرده است.

     

    ?خداوند کفایت امور رعیت را از تو خواسته و به وسیله ی آنان تو را در عرصه آزمایش نهاده.

     

    ?خود را برای جنگ با خدا مهیا مساز که کیفر او را تحمل نتوان کرد و از بخشش و رحمتش بی نیاز نخواهی بود .

     

    ?از بخشودن گناه کسی پشیمان مشو.
    بر مجازات کسی شادی مکن.
    هرگز به خشمی که راه گریز از آن هست مشتاب.

     

    ?هرگاه سلطه و قدرتی که داری در تو نخوت و تکبر پدید آورد، به عظمت سلطنت خداوند که بالاتر از توست بنگرو قدرتش بر تو را ببین که تو آن اندازه بر خودت قدرت نداری این توجه آتش غرورت را فرو می نشاند و تندی تو را فروکش می سازد و خرد از دست رفته ات را به تو باز می گرداند.

     

    ?خداوند هر جباری را خوار و هر متکبری را بی مقدار می کند.

     

    ?اگر انصاف نورزی ستم کرده ای، و هر که خداوند دشمن او باشد عذرش را باطل نماید.

     

    ?هیچ چیز مانند ستمکاری نعمت خدا را دگرگون نسازد و کیفر او را سرعت نبخشد زیرا خداوند دعای ستمدیدگان را می شنود و در کمین ستمکاران است.

     

    ?باید محبوبترین کارها نزد تو کاری باشد که به حق نزدیکتر و در عدالت فراگیرتر و خشنودی مردم را شاملتر باشد؛ زیرا خشم توده های مردم خشنودی خواص را از بین می برد و خشم خواص در صورت خشنود بودن توده های مردم اهمیتی ندارد.

     

    ?خواص کسانی هستند که در دوران رفاه از همه پر خرج ترند و هگام سختی کمتر از همه یاری دهند ، بیش از همه از انصاف بیزارند و در همه خواسته هایشان اصرار می ورزند. هنگام بخشش از همه کم سپاستر و هنگام نبخشیدن از همه عذر ناپذیرترند و در رویدادهای بزرگ روزگار از همه بی صبرترند.

     

    ?ستون دین و جمعیت مسلمانان و سازو برگ در برابر دشمنان توده های مردمند.

     

    ?باید دور ترین رعیت از حریم تو و مبغوض ترین شان در نزد تو کسی باشد که بیش از دیگران عیبجوی مردم است.

     

    ?تا می توانی عیوب مردم را بپوشان تا خداوند آنچه را تو دوست داری بر مردم پوشیده باشد، بپوشاند.

     

    ?گره هر کینه ای را بگشای و رشته ی هر انتقام را ازخود قطع کن و از هرچه برایت روشن نیست چشم بپوش در تصدیق سخن چین شتاب مکن زیرا سخن چین خائن است هرچند خود را به خیرخواهی شبیه سازد.

     

    ?هرگز با بخیل مشورت مکن که تو را از بخشش بازدارد. و وعده ی فقر به تو دهد
    و نیز با ترسو که تو را به سستی کشاند
    و نیز با طمعکار که آزمندی در ستم را در نظرت زیبا سازد
    بخل، ترس و حرص غرایز گوناگونی هستند که بدگمانی به خدا را در آدمی فراهم می اورد.

     

    ?از کسانی که ظالمی را در ستم کاری و گناهکاری را در گناهش یاری نرسانده اند (یاری بگیر در امور) رنج و خرج چنین کسانی برای تو کمتر و یاریشان به تو بهتر و مهربانی شان بر تو بیشتر و الفتشان با بیگانه کمتر  است. اینان را از خاصان و نزدیکان خود در خلوت ها و مجلس هایت قرار ده.

     

    ?برگزیده تو کسی باشد که از همه به گفتن سخن تلخ حق گویاتر باشد.

     

    ?به پارسایان و راستگویان بپیوند و آنان را چنان بپروران که تو را فراوان نستایند و به کاری که نکرده ای بیهوده شادمانت نسازند.

     

    ?ستایش فراوان کبر و نخوت پدید آورد و آدمی را به سرکشی کشاند.

     

    ?نیکوکار و بدکار نزد تو در منزلت برابر نباشد که این امر نیکوکار را به نیکوکاری بی میل سازد و بدکاران را به بدکاری تشویق نماید .

     

    ?باید چنان رفتار کنی که خوش گمانی رعیت را برایت فراهم آورد زیرا این خوش گمانی رنج بسیاری را از تو برمی دارد.

     

    ?سنت نیکویی را که بزرگان این امت به آن عمل کرده و سبب الفت میان مردم گشته و امور رعیت بر پایه ی آن سامان یافته مشکن.


    سنتی پدید میاور که حتی به یکی از سنت های گذشته آسیب رساند که پاداش نیک آن برای کسی باشد که آن سنت های نیکو را بنیان گذازده و گناه آن بر تو باشد که شکسته ای.

     

    ?با مردم آبرومند، شریف و اهل دودمان های شایسته و خوش سابقه بپیوند. آنگاه با مردمان دلاور، شجاع، بخشنده و جوانمرد ارتباط برقرار ساز که اینان جامع بزرگواری و شاخه هایی از نیکویی هستند.

     

    ?از رسیدگی به امور ناچیز آنان به امید رسیدگی به کارهای بزرگشان غفل مشو زیرا الطاف کوچک تو خود جایگاهی دارد که از آن بهره مند می شوند.

     

    ?برگزیده ترین سران سپاهت کسی باشد که به لشکریات کمک و یاری دهد و از دارایی خود چندان به آنان عطا کند که هرینه ی آنان و خانواده هایی که از خود بر جای گذاشته اند، کفایت کند تا در جهاد با دشمن تنها یک اندیشه در سر داشته باشند.

     

    ?در هر کار بزرگی که بر تو دشوار آید و اموری که برایت ابهام انگیز باشد به خدا و رسولش رجوع کن.

     

    ?پیروی از هوی و خود رایی مجموعه ای از شاخه های ستم و خیانت است.

     

    ?بهبودی و صلاح دیگران در صلاح مالیات و مالیات دهندگان است و کار دیگران سامان نیابد مگر آنکه کار مالیات دهندگان سامان پذیرد.

     

    ?عامل ویرانی سرزمین تنگدستی مردم آن است و مردم زمانی تنگدست شوند که تمام همّ حاکمان گرد آوردن مال باشد و به ماندن خود بر سر کار بدگمان باشند و از عبرت ها کمتر سود برند.

     

    ?هرکس اندازه خویش را نداند به اندازه دیگران نادان تر باشد.


    ?سفارش به نیکی در حق بازرگانان و صنعتگران، زیرا آنان مایه های منافع اند و اسباب آسایش جامعه را پدید آورند و سودها را از سرزمین های دور دست … به سوی مملکت تو می آورند. این گروه مردمی آرام اند که از فتنه گریشان بیم نیست و اهل آشتی اند که ترسی از آسیب رسانی شان نیست.

     

    ?پرداختن به کارهای مهم و بزرگ تو را از ضایع کردن امور کوچک (محرومان و مستضعفان) معذور نمی سازد. هرگز به امور آنان بی اهتمام نباش.. به کارهای ضعیفانی که دستشان به تو نمی رسد رسیدگی کن همان ها که در چشم ها خوارند و مردم تحقیرشان می کنند.

     

    ?حق تمامش سنگین است اما خداوند گاهی آن را برای کسانی سبک می کند آنان که جویای عاقبت نیک اند. پس خود را شکیبا ساخته اند و به راست بودن آنچه خداوند وعده داده است اطمینان کرده اند.

     

    ?بخشی از وقت خود را برای مراجعه نیازمندان قرار ده و در آن وقت خود را از هرکار دیگری فارغ گردان… و در آن برای خدایی که تو را آفریده تواضع کن. و سپاهیان و یاران و نگهبانان و محافظان را از این مجلس دور ساز.

     

    ?آنچه عطا می کنی با خوش رویی عطا کن و خودداری از کمک را با مهربانی و عذر خواهی همراه ساز.

     

    ?کارهای هر روز را در همان روز به انجام رسان زیرا هر روز را کاری خاص است.

     

    ?برای رابطه خود و خداوند بهترین و بیشترین وقت ها را اختصاص ده.

     


    ?اگر نیتت درست باشد و مردم از آن کارها به آسایش رسند در همه وقت ها کارهایت برای خدا است.

     


    ?آرزو های سران سپاه را برآور ، پی در پی ثنایشان گو، و رنج و تلاش کسانی را که کوشیده اند بر زبان آور. زیرا فراوان سخن از کارهای نیکشان دلاور مرد را به هیجان می آورد و ازکارماندگان را به تلاش تشویق می کند. اگر خدا بخواهد.

     

    ?باید در خصوص آنچه به وسیله ی آن دین خویش را برای خداوند خالص می سازی برپاداشتن واجبات الهی باشد که ویژه ی خداوند است. بنابراین در بخشی از شبانه روز تن خود را در کار طاعت خداوند بدار.

     

    ?هرگاه به جماعت نماز گزاردی نماز را چنان بخوان که نه موجب نفرت مردم از جماعت شود و نه نماز را تباه سازد.

     

    ?پنهان ماندن زمامداران از مردم موجب ناآگاهی زمامداران از اموری که بر آنان پوشیده است، می گردد و در نتیجه امر بزرگ در نظر آنان کوچک و کار کوچک در دیده ی ایشان بزرگ جلوه می کند.

     

    ?زمامدار را خواص و نزدیکانی است که خوی برتری طلبی دارند، خود را بر دیگران مقدم سازند.. موجبات این احوال را قطع کن و بدین وسیله ریشه ی این مردمان را برکن. به هیچ یک از اطرافیان و خویشانت زمینی از زمین های مسلمانان واگذار مکن و نباید در تو طمع کنند که قرار دادی به سود آنان منعقد سازی که سبب زیان به همسایگان شود… در این صورت سودش برای آن طمعکاران و عیب و ننگش در دنیا و آخرت برای تو خواهد بود.

     

    ?حق را برای هر کسی که لازم باشد از نزدیک و دور رعایت نما … و پاداش خویش را به حساب خدا گذار هرچند اجرای حق بر زیان خویشان و نزدیکانت باشد.. آنجا که بر تو سنگین و گران می آید جویای عاقبتش باش که رعایت حق سرانجام خوشی دارد.

     

    ?هرگاه مردم گمان به ستم کاری تو برند، آشکارا عذر خویش را بر آنان عرضه کن و با بیان عذر خویش بدگمانی آنان را از خود بگردان.

     

    ?اگر با دشمنت پیمانی بستی یا او را در پوشش امان خویش درآوردی به پیمان خود وفادار بمان … خود را سپر تعهدات خوش قرار ده.

     

    ?مردم با همه ی هواهای گوناگون و اختلاف نظری که دارند بر هیچ یک از واجبات الهی به اندازه ی بزرگ شمردن وفای به عهد و پیمان اتفاق نظر ندارند.

     

    ?در عهد و پیمان، خیانت و فریب و نیرنگ جایز نیست.

     

    ?پیمانی نبند که راه تاویل در آن باز باشد پس از عهد بستن و استوار کردن پیمان بر عبارت های دو پهلو و ابهام انگیز تکیه مکن. نباید سختی و دشواری پیمانی که رعایت عهد الهی آن را بر تو لازم کرده، تو را خواهان فسخ آن به نحو نامشروع سازد.


    ?شکیبایی تو بر سختی کاری که به گشایش و عاقبت خوش آن امید بسته ای بهتر است از خیانتی که از مجازات آن بیمناک هستی.

     

    ?از اینکه به ناحق خون کسی را بریزی، بپرهیز زیرا هیچ چیز همچون به ناحق خونی را ریختن انتقام خدا را نزدیک نمی سازد و کیفرش بزگ نباشد و سبب زوال نعمت و پایان یافتن زمان حکومت نگردد.

     

    ?بپرهیزید از خودپسندی، و تکیه بر انچه تو را از خودپسندی کشاند و دوستی ستایش و تمجید مردم از تو؛ زیرا این امور در نظر شیطان از مطمئن ترین فرصت هاست برای آنکه نیکی نیکوکاران را تباه سازد.

     

    ?بپرهیز از اینکه احسان خود را بر مردم منت گذاری ؛ زیرا منت نهادن احسان را تباه می کند.
    یا کرده ی خود را زیادتر از آنچه هست بدانی؛ زیرا زیاد شمردن کارهای خود، نور حق را در دل خاموش می کند.
    یا به مردم وعده ای دهی و بخلاف آن عمل کنی؛ زیرا عمل نکردن به وعده خشم خدا و مردم را برانگیزد. خداوند متعال فرمود: “خداوند سخت خشمگین شود که چیزی بگویید و به جای نیاورید.” صف/3

     

    ?بپرهیزید از شتاب کردن در کاری پیش از رسیدن زمانش،
    و سهل انگاری در آن وقتی که انجامش ممکن شده
    و لجاجت و اصرار در آن هنگامی که ابهام انگیز باشد
    و سستی در آن زمانی که آشکار شده است.
    هرچیز را در جای خودش بنه و هرکار را در جایگاه مناسب خویش قرار بده.

     

    ?بپرهیز از آنکه چیزی را که مردم در آن برابرند به خود اختصاص دهی؛ زیرا آنچه را که به خود اختصاص داده ای از تو می ستانند و به دیگران می سپارند.

     

    ?هنگام خشم خویشتن دار باش و از شدت و تیزی خود بکاه و قدرت دست و تندی زبانت را نگاه دار و با خودداری از دشنام گویی به هنگام خشم و به تاخیر انداختن قهر از این امور خود را در امان بدار. تا آتش خشم فرو نشیند و زمام اختیارت را به دست گیری و این خویشتن داری را استوار نسازی مگر آنکه با یاد بازگشت به سوی پروردگارت خاطر خویش را مشغول بداری.

    .

    .

    نامه 53

    نهج البلاغه

    .

    .

     

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر, ◀ نکته های ناب اخلاقی وصیت نامه
    [شنبه 1398-05-12] [ 03:43:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      چهل حدیث از امام جواد (علیه السلام) ...
    چهل حدیث از امام جواد (علیه السلام)

    ?امام محمد تقی علیه السلام در 10 رجب 195 هجری قمری در مدینه به دنیا آمدند و در آخر ذی القعده سال 220 ه.ق توسط معتصم عباسی در بغداد به شهادت رسیدند و در کنار مزار پدربزرگشان امام موسی کاظم علیه السلام در کاظمین به خاک سپرده شدند.

    امام جواد علیه السلام در 8 سالگی به امامت رسیدند و در زمان شهادت تنها 25 سال سن داشتند، از این رو جوان ترین امام در زمان شهادت به حساب می آیند.

    در ادامه چهل حدیث نورانی از امام جواد عليه‌السلام را اینجا بخوانید.

     

    ?١- الْمُؤمِنُ يَحْتاجُ إلى ثَلاثِ خِصالٍ: تَوْفيقٍ مِنَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، وَ واعِظٍ مِنْ نَفْسِهِ، وَقَبُولٍ مِمَّنْ يَنْصَحُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۵، ص۳۵۸)


    فرمود: مؤمن در هر حال نيازمند به سه خصلت است: توفيق از طرف خداوند متعال، واعظى از درون خود، قبول و پذيرش نصيحت كسى كه او را نصيحت نمايد.

     

    ?2- قالَ عليه‌السلام: مُلاقاةُ الاْخوانِ نَشْرَةٌ، وَ تَلْقيحٌ لِلْعَقْلِ وَ إنْ كانَ نَزْراً قَليلاً. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۳۵۳)


    فرمود: ملاقات و ديدار با دوستان و برادران [خوب]، سبب صفاى دل و نورانيّت آن مى‌گردد و موجب شكوفایى عقل و درايت خواهد گشت؛ گرچه در مدّت زمانى كوتاه انجام پذيرد.

     

    ?٣- قالَ عليه‌السلام: إيّاكَ وَ مُصاحَبَةُ الشَّريرِ، فَإنَّهُ كَالسَّيْفِ الْمَسْلُولِ، يَحْسُنُ مَنْظَرُهُ وَ يَقْبَحُ أثَرُهُ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۹۸)


    فرمود: مواظب باش از مصاحبت و دوستى با افراد شرور؛ چون كه او همانند شمشيرى زهرآلود، برّاق است كه ظاهرش زيبا و اثراتش زشت و خطرناک خواهد بود.

     

    ?۴- قالَ عليه‌السلام: كَيْفَ يُضَيَّعُ مَنِ اللّهُ كافِلُهُ، وَكَيْفَ يَنْجُو مَنِ اللّه طالِبُهُ، وَ مَنِ انْقَطَعَ إلى غَيْرِ اللّهِ وَ كَّلَهُ اللّهُ إلَيْهِ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۱۵۵)


    فرمود: چگونه گمراه و درمانده خواهد شد كسى كه خداوند سَرپرست و متكفّل اوست. چطور نجات مى‌يابد كسى كه خداوند طالبش است. هر كه از خدا قطع اميد كند و به غير او پناهنده شود، خداوند او را به همان شخص واگذار مى‌كند.

     

    ?۵- قالَ عليه‌السلام: مَنْ لَمْ يَعْرِفِ الْمَوارِدَ أعْيَتْهُ الْمَصادِرُ. (بحار‌الانوار، ج۶۸، ص۳۴۰)


    فرمود: هركس موقعيت‌شناس نباشد، جريانات، او را مى‌ربايد و هلاک خواهد شد.

     

    ?۶- قالَ عليه‌السلام: مَنْ عَتَبَ مِنْ غَيْرِ ارْتِيابٍ أعْتَبَ مِنْ غَيْرِ اسْتِعْتابٍ. (بحار‌الانوار، ج۷۱، ص۱۸۱)


    فرمود: سرزنش كردن ديگران بدون علّت و دليل، سبب ناراحتى و خشم خواهد گشت، درحالى‌كه رضايت آنان نيز كسب نخواهد كرد.

     

    ?٧- قالَ عليه‌السلام: أفْضَلُ الْعِبادَةِ الاْخْلاصُ. (بحارالانوار، ج۶۸، ص۲۴۵)
    فرمود: با فضيلت‌ترين و ارزشمندترين عبادت‌ها آن است كه خالص و بدون ريا باشد.

     

    ?٨- قالَ عليه‌السلام: يَخْفى عَلَى النّاسِ وِلادَتُهُ، وَ يَغيبُ عَنْهُمْ شَخْصُهُ، وَ تَحْرُمُ عَلَيْهِمْ تَسْمِيَتُهُ، وَ هُوَ سَمّيُ رَسُول اللّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله وَ كَنّيهِ. (بحارالانوار، ج۵۱، ص۳۲)


    فرمود: زمان ولادت امام عصر عليه‌السلام بر مردم زمانش مخفى است، و شخصش از شناخت افراد غايب و پنهان است. و حرام است كه آن حضرت را نام ببرند؛ و او هم‌نام و هم‌كنيه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله است.

     

    ?٩- قالَ عليه‌السلام: عِزُّ الْمُؤْمِنِ غِناه عَنِ النّاسِ. (بحارالانوار، ج۷۲، ص۱۰۹)
    فرمود: عزّت مؤمن در بى‌نيازى و طمع نداشتن به مال و زندگى ديگران است.

     

    ?١٠- قالَ عليه‌السلام: مَنْ أصْغى إلى ناطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإنْ كانَ النّاطِقُ عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ، وَ إنْ كانَ النّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسانِ إبليس فَقَدْ عَبَدَ إبليسَ. (کافی، ج۶، ص۴۳۴)


    فرمود: هر كس به شخصى سخنران علاقمند و متمايل باشد، بنده اوست، پس چنان‌چه سخنور براى خدا و از احكام و معارف خدا سخن بگويد، بنده خداست، و اگر از زبان شيطان و هوا و هوس و ماديات سخن بگويد، بنده شيطان خواهد بود.

     

    ?١١- قالَ عليه‌السلام: لايَضُرُّكَ سَخَطُ مَنْ رِضاهُ الْجَوْرُ. (بحارالانوار، ج۷۲، ص۳۸۰)
    فرمود: تو را زیان نمی‌رساند، خشم آن کسی که رضا و خشنودیش جور و ستم است.

     

    ?١٢- قالَ عليه‌السلام: مَنْ خَطَبَ إلَيْكُمْ فَرَضيتُمْ دينَهُ وَ أمانَتَهُ فَزَوِّجُوهُ، إلاّ تَفْعَلُوهُ تَكْنُ فِتْنَةٌ فِى الاْرْضِ وَ فَسادٌ كَبيرْ. (کافی، ج۵، ص۳۴۷)


    فرمود: هر كه به خواستگارى دختر شما آيد و به تقوا و تديّن و امانتدارى او مطمئن مى‌باشيد با او موافقت كنيد، وگرنه سبب فتنه و فساد بزرگى بر روى زمين خواهيد شد.

     

    ?١٣- قالَ عليه‌السلام: لَوْ سَكَتَ الْجاهِلُ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)


    فرمود: چنان‌چه افراد جاهل ساكت باشند، مردم دچار اختلافات نمى‌شوند.

     

    ?١۴- قالَ عليه‌السلام: مَنِ اسْتَحْسَنَ قَبيحاً كانَ شَريكاً فيهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲)
    فرمود: هر كه كار زشتى را تحسين و تأييد كند، در [عِقاب] آن شريک است.

     

    ?١۵- قالَ عليه‌السلام: مَنِ انْقادَ إلَى الطُّمَأنينَةِ قَبْلَ الْخِيَرَةِ فَقَدْ عَرَضَ نَفْسَهُ لِلْهَلَكَةِ وَالْعاقِبَةِ الْمُغْضِبَةِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۴)


    فرمود: هركس بدون اطمينان نسبت به جوانب [هر كارى ، فرمانى، حركتى و…] مطيع و پذيراى آن شود، خود را در معرض هلاکت قرار داده؛ و نتيجه‌اى جز خشم و عصبانيّت نخواهد گرفت.

     

    ?١۶- قالَ عليه‌السلام: مَنِ اسْتَغْنى بِاللّهِ إفْتَقَرَ النّاسُ إلَيْهِ، وَمَنِ اتَّقَى اللّهَ أحَبَّهُ النّاسُ وَ إنْ كَرِهُوا. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۷۹)


    فرمود: هر كه خود را به‌وسيله خداوند بى‌نياز بداند مردم محتاج او خواهند شد و هر كه تقواى الهى را پيشه خود كند خواه ناخواه، مورد محبّت مردم قرار مى‌گيرد، گرچه مردم خودشان اهل تقوا نباشند.

     

    ?١٧- قالَ عليه‌السلام: عَلَّمَ رَسُولُ اللّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله عَلّيا عليه‌السلام ألْفَ كَلِمَةٍ، كُلُّ كَلِمَةٍ يَفْتَحُ ألْفُ كَلِمَةٍ. (بحارالانوار، ج۴۰، ص۱۳۴)


    فرمود: حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌وآله‌، یک هزار كلمه به امام على عليه‌السلام تعليم نمود كه از هر كلمه‌اى هزار باب علم و مسئله فرعى باز مى‌شود.

     

    ?١٨- قالَ عليه‌السلام: نِعْمَةٌ لاتُشْكَرُ كَسِيَّئَةٍ لاتُغْفَرُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۶۴)
    فرمود: خدمت و نعمتى كه مورد شكر و سپاس قرار نگيرد، همچون خطائى است كه غير قابل بخشش باشد.

     

    ?١٩- قالَ عليه‌السلام: مَوْتُ الاْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أكْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالأجَلِ، وَ حَياتُهُ بِالْبِرِّ أكْثَرُ مِنْ حَياتِهِ بِالْعُمْرِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۳)


    فرمود: فرارسيدن مرگ انسان‌ها، به‌جهت معصيت و گناه، بيشتر است تا مرگ طبيعى و عادى، همچنين حيات و زندگى به‌وسيله نيكى و احسان به ديگران بيشتر و بهتر است از عمر بى‌نتيجه.

     

    ?٢٠- قالَ عليه‌السلام: لَنْ يَسْتَكْمِلَ الْعَبْدُ حَقيقَةَ الاْيمانِ حَتّى يُؤْثِرَ دينَهُ عَلى شَهْوَتِهِ، وَلَنْ يُهْلِكَ حَتّى يُؤْثِرَ شَهْوَتَهُ عَلى دينِهِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)


    فرمود: بنده‌ای حقيقت ايمان را نمى‌يابد، مگر آنكه دين و احكام الهى را در همه جهات بر تمايلات و هواهاى نفسانى خود مقدّم دارد. و كسى هلاک و بدبخت نمى‌گردد، مگر آنكه هواها و خواسته‌هاى نفسانى خود را بر احكام الهى مقدّم نمايد.

     

    ?٢١- قالَ عليه‌السلام: عَلَيْكُمْ بِطَلَبِ الْعِلْمِ، فَإنَّ طَلَبَهُ فَريضَةٌ وَالْبَحْثَ عَنْهُ نافِلَةٌ، وَ هُوَ صِلَةُ بَيْنَ الاْخْوانِ، وَ دَليلٌ عَلَى الْمُرُوَّةِ، وَ تُحْفَةٌ فِى الْمَجالِسِ، وَ صاحِبٌ فِى السَّفَرِ، وَ أنْسٌ فِى الْغُرْبَةِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰)


    فرمود: بر شما باد به تحصيل علم و معرفت، چون فراگيرى آن واجب و بحث پيرامون آن مستحب و پُرفائده است. علم وسيله كمک به دوستان و برادران است، دليل و نشانه مروّت و جوانمردى است، هديه و سرگرمى در مجالس است، همدم و رفيق انسان در مسافرت است؛ و انيس و مونس انسان در تنهایى است.

     

    ?٢٢- قالَ عليه‌السلام: خَفْضُ الْجَناحِ زينَةُ الْعِلْمِ، وَ حُسْنُ الاْدَبِ زينَةُ الْعَقْلِ، وَبَسْطُ الْوَجْهِ زينَةُ الْحِلْمِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱)


    فرمود: تواضع و فروتنى زينت‌بخش علم و دانش است، ادب داشتن و اخلاق نيک زينت‌بخش عقل مى‌باشد، خوش‌رویى با افراد زينت‌بخش حلم و بردبارى است.

     

    ?٢٣- قالَ عليه‌السلام: تَوَسَّدِ الصَّبْرَ، وَاعْتَنِقِ الْفَقْرَ، وَارْفَضِ الشَّهَواتِ، وَ خالِفِ الْهَوى، وَ اعْلَمْ أنَّكَ لَنْ تَخْلُو مِنْ عَيْنِ اللّهِ، فَانْظُرْ كَيْفَ تَكُونُ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۳۵۸)


    فرمود: در زندگى، صبر را تكيه‌گاه خود، فقر و تنگ‌دستى را هم‌نشين خود قرار بده و با هواهاى نفسانى مخالفت كن. و بدان كه هيچ‌گاه از ديدگاه خداوند پنهان و مخفى نخواهى ماند، پس مواظب باش كه در چه حالتى خواهى بود.

     

    ?٢۴- قالَ عليه‌السلام: مَنْ اتَمَّ رُكُوعَهُ لَمْ تُدْخِلْهُ وَحْشَةُ الْقَبْرِ. (کافی، ج۳، ص۳۲۱)
    فرمود: هركس ركوع نمازش را به‌طور كامل و صحيح انجام دهد، وحشت قبر بر او وارد نخواهد شد.

     

    ?٢۵- قالَ عليه‌السلام: الْخُشُوعُ زينَةُ الصَّلاةِ، وَ تَرْكُ مالايُعْنى زينَةُ الْوَرَعِ. (بحارالانوار، ج۷۴، ص۱۳۱)


    فرمود: خشوع و خضوع زينت‌بخش نماز خواهد بود، ترک و رها كردن آنچه [براى دين و دنيا و آخرت] سودمند نباشد زينت بخش ورع و تقواى انسان مى‌باشد.

     

    ?٢۶- قالَ عليه‌السلام: الاْمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْىُ عَنِ الْمُنْكَرِ خَلْقانِ مِنْ خَلْقِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ، فَمْن نَصَرَهُما اعَزَّهُ اللّهُ، وَمَنْ خَذَلَهُما خَذَلَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ. (وسائل‌الشیعه، ج۱۶، ص۱۲۴)


    فرمود: امر به معروف و نهى از منكر دو مخلوق الهى است، هر كه آنها را يارى و اجرا كند مورد نصرت و رحمت خدا قرار مى‌گيرد و هر كه آنها را ترک و رها گرداند، مورد خذلان و عِقاب قرار مى‌گيرد.

     

    ?٢٧- قالَ عليه‌السلام: إنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ يَخْتارُ مِنْ مالِ الْمُؤْمِنِ وَ مِنْ وُلْدِهِ انْفَسَهُ لِيَأجُرَهُ عَلى ذلِكَ. (کافی، ج۳، ص۲۱۸)


    فرمود: همانا خداوند متعال بهترين و عزيزترين ثروت و فرزند مؤمن را مى‌گيرد، چون دنيا و متعلّقات آن بى‌ارزش است تا [در قيامت] پاداش عظيمى عطايش نمايد.

     

    ?٢٨- قالَ له رجل: اوصِنى بَوَصِيَّةٍ جامِعَةٍ مُخْتَصَرَةٍ؟

    فَقالَ عليه‌السلام: صُنْ نَفْسَكَ عَنْ عارِ الْعاجِلَةِ وَ نار الْآجِلَةِ. (عوالم العلوم و المعارف، ج۲۳، ص۳۰۵)


    شخصى به حضرت عرض كرد: مرا موعظه و نصيحتى كامل و مختصر عطا فرما؟ امام عليه‌السلام فرمود: اعضا و جوارح ظاهرى و باطنى خود را از ذلّت و ننگ سريع و زودرس ، همچنين از آتش و عذاب آخرت ، در امان و محفوظ بدار.

     

    ?٢٩- قالَ عليه‌السلام: فَسادُ الاْخْلاقِ بِمُعاشَرَةِ السُّفَهاءِ، وَ صَلاحُ الاْخلاقِ بِمُنافَسَةِ الْعُقَلاءِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲)


    فرمود: معاشرت و هم‌نشينى با بى‌خردان و افراد لااُبالى سبب فساد و تباهى اخلاق خواهد شد؛ و معاشرت و رفاقت با خردمندان هوشيار، موجب رشد و كمال اخلاق مى‌باشد.

     

    ?٣٠- قالَ عليه‌السلام: مَنْ زَارَ قَبْرَ أَبِي بِطُوسَ غَفَرَ اللَّهُ لَهُ مَا تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَ مَا تَأَخَّر. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۵۰)

    فرمود: هر که قبر پدرم را در طوس زیارت کند خداوند گناهان گذشته و آینده‌اش را می‌آمرزد.

     

    ?٣١- قالَ عليه‌السلام: ثَلاثُ خِصالٍ تَجْتَلِبُ بِهِنَّ الْمَحَبَّةُ: الاْنْصافُ فِى الْمُعاشَرَةِ، وَ الْمُواساةُ فِى الشِّدِّةِ، وَ الاْنْطِواعُ وَ الرُّجُوعُ إلى قَلْبٍ سَليمٍ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۲)
    فرمود: سه خصلت جلب محبّت مى‌كند: انصاف در معاشرت با مردم، هم‌دردى در مشكلات آنها، همراه و همدم شدن با معنويات.

     

    ?٣٢- قالَ عليه‌السلام: التَّوْبَةُ عَلى أرْبَع دَعائِم: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَاسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ، وَ عَزْمٌ أنْ لايَعُودَ. (کشف‌الغمه، ج۲، ص۳۴۹)


    فرمود: شرايط پذيرش توبه چهار چيز است: پشيمانى قلبى، استغفار با زبان، جبران كردن گناه نسبت به همان گناه و تصميم جدى بر اينكه ديگر مرتكب آن گناه نشود.

     

    ?٣٣- قالَ عليه‌السلام: ثَلاثٌ مِنْ عَمَلِ الاْبْرارِ: إقامَةُ الْفَرائِض، وَاجْتِنابُ الْمَحارِم، واحْتِراسٌ مِنَ الْغَفْلَةِ فِى الدّين. (بحارالانوار، ج۵، ص۸۱)


    فرمود: سه چيز از كارهاى نيكان است: انجام واجبات الهى، ترک و دورى از گناهان، مواظبت و رعايت مسائل و احكام دين.

     

    ?٣۴- قالَ عليه‌السلام: الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ وَ لَا يَنْفَعُ مَسْمُوعٌ إِذَا لَمْ يَكُ مَطْبُوعٌ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۰)


    فرمود: علم دوگونه است: علمی که شنیده شود و علمی که [علاوه بر شنیده شدن] تبعیت شود. علم شنیده شده تا زمانی که بدان عمل نشود، فایده‌ای ندارد.

     

    ?٣۵- قالَ عليه‌السلام: إنَّ بَيْنَ جَبَلَىْ طُوسٍ قَبْضَةٌ قُبِضَتْ مِنَ الْجَنَّةِ، مَنْ دَخَلَها كانَ آمِنا يَوْمَ الْقِيامَةِ مِنَ النّار. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۵۶)


    فرمود: همانا بين دو سمت شهر طوس قطعه‌اى مى‌باشد كه از بهشت گرفته شده است، هر كه داخل آن شود و با معرفت زيارت كند، روز قيامت از آتش در امان خواهد بود.

     

    ?٣۶- قالَ عليه‌السلام: مَنْ زارَ قَبْرَ عَمَّتى بِقُمْ، فَلَهُ الْجَنَّتهُ. (وسائل‌الشیعه، ج۱۴، ص۵۷۶)
    فرمود: هركس قبر عمّه‌ام ـ حضرت معصومه سلام‌الله‌علیها ـ را [با علاقه و معرفت] در قم زيارت كند، اهل بهشت خواهد بود.

     

    ?٣٧- قالَ عليه‌السلام: مَنْ زارَ قَبْرَ اخيهِ الْمُؤْمِنِ فَجَلَسَ عِنْدَ قَبْرِهِ وَاسْتَقْبَلَ الْقِبْلَةَ وَ وَضَعَ يَدَهُ عَلَى الْقَبْرِ وَ قَرَأَ: «إنّا أنْزَلْناهُ فى لَيْلَةِ الْقَدْرِ» سَبْعَ مَرّاتٍ، أمِنَ مِنَ الْفَزَعَ الاْكْبَرِ. (وسائل‌الشیعه، ج۳، ص۲۲۷)


    فرمود: هركس بر بالين قبر مؤمنى حضور يابد و رو به قبله بنشيند و دست خود را روى قبر بگذارد و هفت مرتبه سوره مباركه «إنّا أنزلناه» را بخواند از شدايد و سختی‌هاى صحراى محشر در امان قرار مى‌گيرد.

     

    ?٣٨- قالَ عليه‌السلام: ثَلاثٌ يَبْلُغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ: كَثْرَةُ الاْسْتِغْفارِ، وَ خَفْضِ الْجْانِبِ، وَ كَثْرَةِ الصَّدَقَةَ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)


    فرمود: سه چيز، سبب رسيدن به رضوان خداى متعال است:

    ١. نسبت به گناهان و خطاها، زياد استغفار و اظهار ندامت كردن؛

    ٢. اهل تواضع كردن و فروتن بودن؛

    ٣. صدقه و كارهاى خير بسيار انجام دادن.

     

    ?٣٩- قالَ عليه‌السلام: الْعامِلُ بِالظُّلْمِ، وَالْمُعينُ لَهُ، وَالرّاضى بِهِ شُرَكاءٌ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۸۱)


    فرمود: انجام‌دهنده ظلم، كمک‌دهنده ظلم و كسى كه راضى به ظلم باشد، هر سه شريک خواهند بود.

     

    ?۴٠- قالَ عليه‌السلام: التَّواضُعُ زينَةُ الْحَسَبِ، وَالْفَصاحَةُ زينَةُ الْكَلامِ، وَ الْعَدْلُ زينَةُ الاْيمانِ، وَالسَّكينَةُ زينَةُ الْعِبادَةِ، وَالْحِفْظُ زينُةُ الرِّوايَةِ. (بحارالانوار، ج۷۵، ص۹۱)
    فرمود: تواضع و فروتنى زينت‌بخش حسب و شرف، فصاحت زينت‌بخش كلام، عدالت زينت‌بخش ايمان و اعتقادات، وقار و ادب زينت‌بخش اعمال و عبادات؛ و دقّت در ضبط و حفظ آن، زينت‌بخش نقل روايت و سخن است.

    .

    .

    صلواتی تقدیم به محضر عظیم الشان امام جواد (علیه السلام)

    اللهم صل علی محمد و آل محمد

    .

    .

    باشگاه خبرنگاران جوان

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد تقی (علیه السلام)
    [پنجشنبه 1398-05-10] [ 11:05:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      لزوم رعایت تقوا برای حاکم از منظر حضرت علی ...

    نامه حضرت علی به مالک اشتر 

     

    (نخست)او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتش‏و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مى‏دهد:به‏متابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،همان‏دستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمى‏بیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمى‏شود باو فرمان میدهد که(آئین)خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شده‏که او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.

    و نیز او فرمان مى‏دهد که خواسته‏هاى نابجاى خود را درهم بشکند.و به‏هنگام وسوسه‏هاى نفس خویشتن‏دارى را پیش گیرد زیرا که‏«نفس اماره‏»هم-واره انسان را به بدى وادار مى‏کند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.

    (نخست)او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتش‏و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مى‏دهد:به‏متابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،همان‏دستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمى‏بیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمى‏شود باو فرمان میدهد که(آئین)خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شده‏که او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.

    و نیز او فرمان مى‏دهد که خواسته‏هاى نابجاى خود را درهم بشکند.و به‏هنگام وسوسه‏هاى نفس خویشتن‏دارى را پیش گیرد زیرا که‏«نفس اماره‏»هم-واره انسان را به بدى وادار مى‏کند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش
    [سه شنبه 1398-05-08] [ 12:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر ...
    وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر

     

    ?ش این فرمان را امام علیه السلام براى‏«اشتر نخعى‏»به هنگامى که او را فرماندار«مصر»قرار داد نوشته است و این زمانى بود که وضع زمامدار مصر«محمد بن ابو بکر»در هم ریخته و متزلزل شده بود،این فرمان از طولانى ‏ترین و جامعترین ‏فرمانهاى امام علیه السلام می‏باشد.

     

    بسم الله الرحمن الرحیم

    ‏این دستورى است که بنده خدا على علیه السلام به‏«مالک بن حارث اشتر»… در فرمانش باو صادر فرموده است.و این فرمان را هنگامى نوشت که‏ وى را زمامدار و والى کشور مصر قرار داد تا مالیاتهاى آن سرزمین راجمع آورى کند.با دشمنان آن کشور بجنگد. باصلاح اهل آن همت گمارد.

     

    و به عمران و آبادى شهرها قصبات و روستاها و قریه ‏هاى آن بپردازد.

    ?(نخست) او را بتقوا و ترس از خداوند،ایثار و فداکارى در راه اطاعتش‏و متابعت از آنچه در کتاب خدا قرآن بآن امر شده است فرمان مى یدهدبه:

    ?‏متابعت اوامرى که در کتاب الله آمده، فرائض و واجبات و سنتها،همان ‏دستوراتى که هیچکس جز با متابعت آنها روى سعادت نمى یبیند و جز با انکارو ضایع ساختن آنها در شقاوت و بدبختى واقع نمى‏شود باو فرمان میدهد که(آئین) خدا را با قلب دست و زبان یارى کند چرا که خداوند متکفل یارى کسى شده‏که او را یارى نماید و عزت کسیکه او را عزیز دارد.

     

    ?و نیز او فرمان مى‏ دهد که خواسته ‏هاى نابجاى خود را درهم بشکند.و به ‏هنگام وسوسه‏ هاى نفس خویشتن‏دارى را پیش گیرد زیرا که‏«نفس اماره‏»هم-واره انسان را به بدى وادار مى‏ کند، مگر آنکه رحمت الهى شامل حال او شود.

     

    ?اى مالک!

    بدان من تو را بسوى کشورى فرستادم که پیش از تو دولتهاى‏ عادل و ستمگرى بر آن حکومت داشتند.و مردم به کارهاى تو همانگونه نظرمى‏ کنند که تو در امور زمامداران پیش از خود،و همان را درباره تو خواهندگفت که تو درباره آنها مى‏ گفتى.

     

    ?بدان!

    افراد شایسته را به آنچه خداوند برزبان بندگانش جارى مى ‏سازد مى ‏توان شناخت،بنا بر این باید محبوبترین‏ ذخیره در پیش تو عمل صالح باشد،

    زمام هوا و هوس را در دست گیر.و آنچه برایت‏ حلال نیست نسبت ‏بخود بخل روا دارزیرا؛

    بخل نسبت ‏بخویشتن این است ‏که راه انصاف را در آنچه محبوب و مکروه تو است پیش‏گیرى.

    قلب خویش‏را نسبت‏ بملت ‏خود مملو از رحمت و محبت و لطف کن،و همچون حیوان‏درنده‏اى نسبت‏بآنان مباش که خوردن آنان را غنیمت‏ شمارى زیرا؛

    آنها دوگروه بیش نیستند؛  یا برادران دینى تواند،و یا انسانهائى همچون تو

    گاه از آنها لغزش و خطا سر مى ‏زند.ناراحتیهائى بآنان عارض میگرددبدست آنان عمدا یا بطور اشتباه کارهائى انجام مى‏شود(در این موارد)از عفو و گذشت ‏خود آن مقدار بآنها عطا کن، که دوست دارى خداوند از عفوش بتوعنایت کند.زیرا؛

    تو مافوق آنها،و پیشوایت مافوق تو و خداوند مافوق کسى است‏که ترا زمامدار قرارداده است!

    امور آنان را بتو واگذار کرده،و بوسیله ‏آنها تو را آزمایش نموده است.

     

    ?هرگز خود را در مقام نبرد با خدا قرار مده!

    چرا که تو تاب کیفر او را ندارى.و از عفو و رحمت او بى‏ نیاز نیستى.

    هرگز ازعفو و بخششى که نموده ‏اى پشیمان مباش.و هیچگاه از کیفرى که نموده‏اى به‏ خود مبال.و نیز هرگز خشمی که پیش مى ‏آید و راه چاره دارد سرعت‏ بخرج مده.

    مگو من مامورم(و بر اوضاع مسلطم)،امر مى‏ کنم و باید اطاعت ‏شود که این موجب دخول فساد در قلب و خرابى دین،و نزدیک شدن تغییر و تحول ‏در قدرت است.

     

    ?آنگاه که در اثر موقعیت و قدرتى که در اختیار دارى،کبر وعجب و خودپسندى در تو پدید آید،به عظمت قدرت و ملک خداوند که مافوق ‏تو است،نظر افکن. که این ترا از آن سر کشى پائین مى‏ آورد و آن شدت وتندى را از تو باز مى ‏دارد و آنچه از دستت رفته است‏ یعنى نیروى عقل و اندیشه‏ ات‏ که تحت تاثیر این خود پسندى واقع شده،بتو باز مى‏ گردد.

    از همتائى درعلو و بزرگى با خداوند بر حذر باش و از تشبه به او در جبروتش خود را بر کنار دار!

    چرا که خداوند هر جبارى را ذلیل و هر فرد خود پسند و متکبرى را خوار خواهدساخت.

     

    ?نسبت‏ به خداوند و نسبت‏ به مردم از جانب خود،و از جانب افراد خاص‏ خاندانت،و از جانب رعایائى که به آنها علاقمندى،انصاف بخرج ده، که ‏اگر چنین نکنى ستم نموده‏اى.

    و کسى که به بندگان خدا ستم کند،خداوند پیش‏ از بندگانش دشمن او خواهد بود.و کسى که خداوند دشمن او باشد دلیلش راباطل مى‏ سازدو با او بجنگ مى ‏پردازد تا دست از ظلم بردارد یا توبه کند.

     

    ?(و بدان!)

    هیچ چیزى در تغییر نعمتهاى خدا و تعجیل انتقام و کیفرش،از اصرار بر ستم سریعتر و زودرس ‏تر نیست.چرا که خداوند دعا و خواسته مظلومان را مى ‏شنود و درکمین ستمگران است.

     

    باید محبوبترین کارها نزد تو امورى باشند،که به حق نزدیکتر و با عدالت موافقتر و با رضایت توده مردم هماهنگ ‏تر است.چرا که خشم توده مردم،خشنودى‏ خواص را بى ‏اثر مى‏سازد،اما ناخشنودى خاصان با رضایت عموم،جبران پذیراست.

     

    ?(این را نیز بدان که)احدى از رعایا از نظر هزینه زندگى در حالت صلح‏ و آسایش،بر والى سنگین‏تر و بهنگام بروز مشکلات در اعانت و همکارى‏ کمتر،و در اجراى انصاف ناراحت‏تر،و بهنگام در خواست و سؤال پر اصرارتر و پس از عطا و بخشش کم سپاس ‏تر،و بهنگام منع خواسته‏ ها دیر عذرپذیرتر،و درساعات رویاروئى با مشکلات کم استقامت‏تر،از«گروه خواص‏»نخواهند بود.

    ولى پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع از دشمنان تنها«توده ملت‏»هستند!بنابر این باید گوشت‏به آنها و میلت‏با آنان باشد.

     

    ?باید آنها که نسبت ‏به رعیت عیبجو ترند از تو دورتر باشند زیرا،مردم عیوبى‏. دارند که والى در ستر و پوشاندن آن عیوب از همه سزاوارتر است.

    در صدد مباش‏ که عیب پنهانى آنها را بدست آورى،بلکه وظیفه تو آن است که آنچه برایت ‏ظاهر گشته اصلاح کنى.و آنچه از تو مخفى ست‏، خدا درباره آن حکم مى‏ کند.

    بنابر این تا آنجا که توانائى دارى عیوب مردم را پنهان ساز!تا خداوند عیوبى راکه دوست دارى براى مردم فاش نشود،مستور دارد.

     

    ?(با برخورد خوب) عقده‏آنها را که کینه دارند بگشا و اسباب دشمنى و عداوت را قطع کن!و از آنچه‏برایت روشن نیست تغافل نما!بتصدیق سخن چینان تعجیل مکن!زیرا آنان گر چه در لباس ناصحین‏جلوه‏گر شوند خیانت مى‏کنند.

     

    ? #بخیل را در مشورت خود دخالت مده!زیرا که ترا از احسان منصرف،و از تهى دستى و فقر مى ‏ترساند.

    و نیز با افراد #ترسو مشورت مکن!زیرا درکارها روحیه ‏ات را تضعیف مى ‏نمایند.

    همچنین #حریص را به مشاورت مگیرکه حرص را با ستم گرى در نظرت زینت مى‏دهد.

    (همه آنچه درباره ای ن‏افراد گفتم)بخاطر این است که بخل و ترس و حرص و غرائز و تمایلات متعددى‏هستند که جامع آنها سوء ظن بخداى بزرگ است.

     

    ?بدترین وزراء کسانى هستند که وزیر زمامداران بد و اشرار پیش ازتو بوده ‏اند،کسى که با آن گناهکاران در کارها شرکت داشته نباید جز وصاحبان سر تو باشد آنها همکاران گناهکاران و برادران ستمکارانند،

    درحالیکه تو بهترین جانشین را از میان مردم بجاى آنها خواهى یافت: از کسانى‏ که از نظر فکر و نفوذ اجتماعى کمتر از آنها نیستند،و در مقابل،بار گناهان آنها رابردوش ندارند،از کسانى هستند که با ستمکران در ستمشان همکارى نکرده ودر گناه شریک آنان نبوده ‏اند.این افراد هزینه ‏شان بر تو سبکتر،همکار-یشان با تو بهتر،محبتشان با تو بیشتر،و انس و الفتشان با بیگانگان کمتر است.

    بنابر این آنها را از خواص و دوستان خود و راز داران خویش قرار ده!

    سپس(از میان اینان)افرادى را که در گفتن حق از همه صریحتر،و درمساعدت و همراهى نسبت ‏به آنچه خداوند براى اولیایش دوست نمى ‏دارد،به توکمتر کمک مى ‏کند،مقدم دار،خواه موافق میل تو باشند یا نه.

     

    ?به اهل ورع وصدق و راستى بپیوند،و آنان را طورى تربیت کن که ستایش بى حد از تو نکنندو تو را نسبت ‏ به اعمال نادرستى که انجام نداده ‏اى تمجید ننمایدزیرا مدح ‏و ستایش بیش از حد عجب و خود پسندى ببار میآورد و انسان را بکبر و غرورنزدیک مى‏سازد.

     

    ?هرگز نباید افراد نیکوکار و بدکار در نظرت مساوى باشند زیرا این‏کار سبب مى ‏شود که افراد نیکوکار در نیکیهایشان بى رغبت ‏شوند و بدکاران در عمل ‏بدشان تشویق گردند،هر کدام از اینها را مطابق کارش پاداش ده.

     

    ?بدان که ‏هیچ وسیله ‏اى براى جلب اعتماد والى به وفادارى رعیت، بهتر از احسان به آنها و تخفیف هزینه ‏ها بر آنان،و عدم اجبارشان به کارى که وظیفه ندارند نیست، در این راه آنقدر بکوش تا بوفادارى آنان خوشبین شوى(و بر آنان اعتماد کنى‏که)این خوشبینى بار رنج فراوانى را از دوشت‏ برمى‏ دارد.

     

    ?سزاوار است‏ با آنها که بیشتر مورد احسان تو قرار گرفته ‏اند خوشبین تر باشى‏ و بعکس آنها که مورد بدرفتارى تو واقع شده ‏اند بدبین‏تر.

     

    ?هرگز سنت پسندیده ‏اى را که پیشوایان این امت ‏به آن عمل کرده ‏اند،و ملت ‏اسلام به آن انس و الفت گرفته و امور رعیت ‏بوسیله آن اصلاح مى‏ گردد،نقض ‏مکن.

    و نیز سنت و روشى که به سنتهاى گذشته زیان وارد مى ‏سازد احداث منما

    که اجر،براى کسى خواهد بود که آن سنتها را بر قرار کرده،و گناهش بر تو که ‏آنها را نقض نموده ‏اى.

     

    ?«با دانشمندان زیاد به گفت و گو بنشین‏»و با حکماء واندیشمندان نیز بسیار ببحث‏ بپرداز این گفتگوها و بحثها باید در باره امورى‏ باشد که بوسیله آن وضع کشورت را اصلاح مى‏ کند و آنچه موجب قوام کار مردم ‏پیش از تو بوده.

     

    ?(اى مالک)

    بدان!مردم از گروههاى مختلف تشکیل یافته‏ اند که‏ هر کدام جز به وسیله دیگرى اصلاح و تکمیل نمى‏ شوند،و هیچ‏کدام از دیگرى‏ بى ‏نیاز نیستند.(این گروهها عبارتند)از:

     

    «لشکریان خدا»،«نویسندگان عمومى و خصوصى‏»،«قضات عالى ‏و دادگستر»،«عاملان انصاف و مدارائى‏»(انتظامات داخلى)،«اهل جزیه و مالیات‏»اعم از کسانى که در پناه اسلامند و یا مسلمانند و«تجار و صنعتگران‏»و بالاخره‏«قشر پائین‏»یعنى نیازمندان و مستمندان.

    براى هر کدام از این ‏گروهها خداوند سهمى را مقرر داشته و در کتاب خدا،یا سنت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم‏ که بصورت عهد در نزد ما محفوظ است این سهم را مشخص و معین ساخته است.

     

    ??اما«سپاهیان‏»با اذن پروردگار حافظان و پناهگاه رعیت،زینت ‏زمامداران،عزت و شوکت دین و راههاى امنیتند.قوام رعیت جز بوسیله اینان ممکن نیست.

    ??از طرفى برقرارى سپاه جز بوسیله خراج(مالیات‏اسلامى) امکان‏پذیر نمى ‏باشد،زیرا با خراج براى جهاد با دشمن‏ تقویت مى‏ شوند، و براى اصلاح خود به آن تکیه مى‏ نمایند.و با آن رفع‏ نیازمندیهاى خویش را مى‏ کنند.سپس این دو گروه(سپاهیان و مالیات‏دهندگان)جز با گروه سوم قوام و پایدارى نمى ‏پذیرند و آنها عبارتند از:

    ??«قضات‏»و«کارگزاران دولت‏»و منشى‏ ها زیرا آنها قرار دادها و معاملات ‏را استحکام مى ‏بخشند.و مالیاتها را جمع آورى مى ‏کنند.و در ضبط امورخصوصى و عمومى مورد اعتماد و اطمینان هستند.

    ??و این گروهها بدون‏«تجار»و«پیشه ‏وران‏»و«صنعتگران‏»قوامى ندارند،زیرا آنها وسائل زندگى راجمع آورى مى ‏کنند.و در بازارها عرضه مى ‏نمایند.و وسائل و ابزارى را بادست ‏خود مى ‏سازند که در امکان دیگران نیست.

    ??سپس‏«قشر پائین‏»نیازمندان و از کار افتادگان هستند که باید با آنهامساعدت و کمک نمود،و براى هر کدام بخاطر خدا سهمى مقرر داشت.

    و نیزهر یک از نیازمندان بمقدار اصلاح کارشان بر والى حق دارند.و هرگز والى ازاداى آنچه خداوند او را ملزم به آن ساخته خارج نخواهد شد، جز با اهتمام وکوشش و استعانت از خداوند،و مهیا ساختن خود بر ملازمت‏ حق و شکیبائى ‏و استقامت در برابر آن،خواه بر او سبک باشد یا سنگین.

     

    ?فرمانده سپاهت را کسى قرار ده که در پیش تو نسبت‏ به خدا و پیامبر و امام تو خیر-خواه‏تر از همه و پاک دل‏تر و عاقل‏تر باشد از کسانى که دیر خشم مى ‏گیرند و عذر پذیرترند،

    نسبت ‏به ضعفا رئوف‏ و مهربان و در مقابل زورمندان قوى و پر قدرت، از کسانیکه مشکلات آنها رااز جاى بدر نمى ‏برد،و ضعف همراهان آنها،را به زانو در نمى ‏آورد.

     

    ?سپس روابط خودرا با افراد با شخصیت و اصیل و خاندانهاى صالح و خوش سابقه بر قرار ساز! و پس از آن با مردمان شجاع و سخاوتمند و افراد بزرگوار،چرا که آنها کانون‏ کرم و مراکز نیکى هستند.

    آنگاه از آنان آن گونه تفقد کن که پدر و مادر ازفرزندشان تفقد و دلجوئى مى‏ کنند.

    و هرگز نباید چیزى را که بوسیله آن آنها را نیرو مى ‏بخشى در نظر تو بزرگ آید.و نیز نباید لطف و محبتى که با بررسى وضع ‏آنها مى ‏نمائى هر چند اندک باشد خرد و حقیر بشمارى؛ زیرا همین لطف ومحبتهاى کم آنان را وادار به خیر خواهى و حسن ظن نسبت ‏به تو مى‏ کند.

    هر-گزار بررسى جزئیات امور آنها بخاطر انجام کارهاى بزرگ ایشان،چشم ‏مپوش!زیرا همین الطاف و محبتهاى جزئى جائى براى خود دارد که از آن ‏بهره ‏بردارى مى ‏کنند و کارهاى بزرگ نیز موقعیتى دارد که خود را از آن بى ‏نیازنمى‏ دانند.

     

    ?فرماندهان لشکر تو باید کسانى باشند که در کمک به سپاهیان بیش از همه‏ مواسات کنند.و از امکانات خود بیشتر به آنان کمک نمایند،به حدى که هم ‏نفرات سربازان،و هم کسانیکه تحت تکفل آنها هستند اداره شوند.به طوری که همه آنها تنها به یک چیز بیندیشند و آن جهاد با دشمن است،محبت و مهربانى تونسبت ‏به آنان قلبهایشان را به تو متوجه مى ‏سازد.

     

    ?(بدان)

    برترین چیزى که موجب ‏روشنائى چشم زمامداران مى ‏شود،بر قرارى عدالت در همه بلاد و آشکارشدن علاقه رعایا نسبت ‏بآنها است.

    اما مودت و محبت آنان جز با پاکى ‏دلهایشان نسبت ‏به والیان آشکار نمى ‏گردد.و خیر خواهى آنها در صورتى مفیداست که با میل خود گرداگرد زمامداران را بگیرند،و حکومت آنها برایشان ‏سنگینى نکند و طولانى شدن مدت زمامداریشان براى این رعایا ناگوار نباشد.

    میدان ‏امید سران سپاهت را توسعه بخش و پى‏ درپى آنها را تشویق کن!و کارهاى‏ مهمى که انجام داده ‏اند بر شمار.زیرا یاد آورى کارهاى نیک آنها شجاعانشان‏ را بحرکت ‏بیشتر،وادار مى‏ کند.و آنان که در کار کندى مى‏ ورزند بکار تشویق‏ مى‏ شوند انشاء الله.

    سپس باید زحمات هر کدام از آنها را بدقت ‏بدانى.و هرگز زحمت ‏و تلاش کسى از آنان را به دیگرى نسبت ندهى.و ارزش خدمت او را کمتر از آنچه ‏هست‏ بحساب نیاورى،

     

    ?و از سوى دیگر شرافت و آبروى کسى موجب این نشودکه کار کوچکش را بزرگ بشمارى.و همچنین حقارت و کوچکى کسى موجب ‏نگردد که خدمت پر ارجش را کوچک بحساب آورى.

     

    ?مشکلاتى که در احکام ‏برایت پیش م ى‏آید،و امورى که بر تو مشتبه مى ‏شود بخدا و پیامبرش ارجاع ده‏ چرا که خداوند بزرگ به گروهى که علاقه داشته ارشادشان کند فرموده:

    «اى کسانیکه ایمان آورده‏اید اطاعت ‏خداوند کنید و اطاعت پیامبرش‏ و اطاعت اولى الامرى که از خود شما هستند،و اگر در چیزى نزاع کردیدآنرا بخدا و رسولش باز گردانید»(سوره ‏نساء(4)،آیه‏59).

     

    باز گرداندن چیزى بخداوند متمسک شدن بقرآن کریم و یافتن دستور ازآیات محکم آن است و باز گرداندن به پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم همان تمسک بسنت قطعى ‏و مورد اتفاق آن حضرت است.

     

    ?سپس از میان مردم،برترین فرد،در نزد خود را براى قضاوت برگزین.

    ‏از کسانیکه مراجعه فراوان آنها را در تنگنا قرار ندهد.و بر خورد مخالفان ‏با یکدیگر او را بخشم و کج‏ خلقى وا ندارد. در اشتباهاتش پافشارى نکند و باز گشت ‏بحق،هنگامى که براى آنها روشن شد،بر آنها سخت نباشد.

    طمع را از دل بیرون کرده،و در فهم مطالب باندک تحقیق،اکتفا نکند،ازکسانى که در شبهات از همه محتاطتر،و در یافتن و تمسک بحجت و دلیل از همه ‏مصرتر باشند.با مراجعه مکرر شکایت کنندگان کمتر خسته شوند و در کشف امور شکیباتر،و بهنگام آشکار شدن حق در فصل خصومت ازهمه قاطعتر باشند.

    از کسانیکه ستایش فراوان آنها را فریب ندهد،و تمجیدهاى ‏بسیار آنانرا متمایل بجانب مدح کننده نسازد،ولى البته این افراد بسیار کمند.

    آنگاه با جدیت هر چه بیشتر قضاوتهاى قاضى خویش را بررسى کن و در بذل وبخشش به او سفره سخاوتت را بگستر،آنچنان که نیازمندیش از بین برود وحاجت و نیازى به مردم پیدا نکند، و از نظر منزلت و مقام آنقدر مقامش را نزدخودت بالا ببر که هیچکدام از یاران نزدیکت،به نفوذ در او طمع نکند.واز توطئه این گونه افراد در نزد تو در امان باشد. (و بداند که موقعیتش از اوبالاتر نیست که بخواهد از او شکایتى بکند) در آنچه گفتم با دقت ‏بنگر!چرا که‏ این دین اسیر دست اشرار،و وسیله هوسرانى و دنیا طلبى گروهى بوده است.

     

    ?سپس در کارهاى کارمندانت ‏بنگر!

    و آنها را با آزمایش و امتحان به کار وادار و نه از روى میل خود و بی مشورت با دیگران؛ زیرا استبداد و تسلیم  هوی و هوس ،کانونى از شعبه‏ هاى جور و خیانت است.

    و از میان آنها افرادى‏ که با تجربه ‏تر و پاکتر و پیشگامتر در اسلامند برگزین،زیرا اخلاق آنها بهتر وخانواده آنها پاکتر،و همچنین کم طمعتر و در سنجش عواقب کارها بیناترند.

    سپس حقوق کافى به آنها بده زیرا این کار آنها را در اصلاح خویش تقویت‏ مى‏کند،و از خیانت در اموالی که زیر دست آنها است ‏بى ‏نیاز میسازد. بعلاوه این حجتى در برابر آنها است اگر از دستورت سر پیچى کنند یا درامانت ‏خیانت ورزند.

    سپس با فرستادن ماموران مخفى راستگو و با وفا،کارهاى آنان را زیر نظر بگیر!زیرا بازرسى مداوم پنهانى،سبب مى ‏شود که آنها به امانت دارى و مداراکردن با زیردستان ترغیب شوند.

    اعوان و انصار خویش راسخت زیر نظر بگیر اگر یکى از آنها دست ‏به خیانت زد و ماموران سرى تو متفقا چنین گزارشى را دادند،بهمین مقدار از شهادت قناعت کن.و اورا زیر تازیانه کیفر بگیر! و بمقدار خیانتى که انجام داده او را کیفر نما!سپس وى‏ را در مقام خوارى و مذلت ‏بنشان و نشانه خیانت را بر او بنه!و گردن بندننگ ‏و تهمت را بگردنش بیفکن! (و او را بجامعه چنان معرفى کن که عبرت دیگران گردد)

     

    ?«خراج‏»و«مالیات‏»را دقیقا زیر نظر بگیر.

    به گونه ‏اى که صلاح مالیات‏ دهندگان باشد.زیرا در بهبودى وضع مالیات،و بهبودى حال مالیات ‏دهندگان،بهبودى حال دیگران نیز نهفته است.و هرگز دیگران به صلاح و آسایش ‏نمى ‏رسند،جز اینکه خراج دهندگان در صلاح و بهبودى به سر برند،چرا که‏ مردم همه عیال و نان خور خراج و خراج گذاران هستند.

    باید کوشش تو در آبادى ‏زمین بیش از کوشش در جمع آورى خراج باشد زیرا که خراج جز با آبادانى ‏بدست نمى ‏آید.و آن کس که بخواهد مالیات را بدون عمران و آبادانى مطالبه‏ کند شهرها را خراب،و بندگان خدا را نابود مى ‏سازد.و حکومتش بیش ازمدت کمى دوام نخواهد داشت.

    اگر رعایا از سنگینى مالیات،و یا رسیدن ‏آفات،یا خشک شدن آب چشمه ‏ها،و یا کمى باران و یا دگرگونى زمین دراثر آب گرفتن و فساد بذرها،و یا تشنگى بسیار براى زراعت و فاسد شدن آن ‏به تو شکایت آورند.مالیات را بمقدارى که حال آنها بهبود یابد تخفیف ده‏ و هرگز این تخفیف بر تو گران نیاید،زیرا که آن ذخیره و گنجینه ‏اى است که‏ آنها بالاخره آنرا در عمران و آبادى کشورت بکار مى ‏بندند و موجب عمران ‏سرزمینهاى تو و آراستن حکومت و ریاست تو خواهد بود و از تو به خوبى ستایش ‏می ‏کنند و در گسترش عدالت از ناحیه تو با خرسندى سخن مى ‏گویند.و تو نیز خوددر این میان مسرور و شادمان خواهى بود.

    در حالی که تکیه بر فزونی نیروی آنان خواهی داشت به سبب آنچه نزدشان ذخیره کرده ای از آسوده کردن خاطر آنان و جلب اطمینان ایشان که به عدالت و مهربانی ات خو گرفته اند.

    چه بسا که  که گاهى ‏براى تو گرفتاریهائى بیش مى ‏آید که باید بر آنها تکیه کنى.و در این حال آنهابا طیب خاطر،پذیرا خواهند شد و عمران و آبادى تحمل همه اینها را دارد.

     

    ?و اما ویرانى زمین!

    تنها به این علت است که کشاورزان و صاحبان زمین فقیر مى ‏شوندو بیچارگى و فقر آنها بخاطر آن است که زمامداران به جمع اموال مى-پردازند و نسبت‏ به بقاى حکومتشان بدگمانند،و از تاریخ زمامداران گذشته کمتر ‏عبرت میگیرند.

     

    ?سپس در وضع منشیان و کارمندانت

    دقت کن و کارهایت را به بهترین آنها بسپارو نامه‏ هاى سرى و نقشه‏ ها و طرحهاى مخفى خود را در اختیار کسى بگذار که داراى اساسى‏ترین اصول اخلاقى باشد.

    از کسانى که موقعیت و مقام آنهارا مست و مغرور نسازد که در حضور بزرگان و سران مردم،نسبت ‏به تو مخالفت ‏و گستاخى کنند.

    و در اثر غفلت در رساندن نامه ‏هاى کارمندانت،بتو و گرفتن‏ جوابه صحیحش از تو،کوتاهى ننمایند،خواه در امورى باشد که از طرف تودریافت می دارند و یا از سوى تو می بخشند.

    باید قراردادهائى که براى تو تنظیم‏ میکنند سست و آسیب پذیر نباشد،و هر گاه قرار دادى به زیان تو باشد از یافتن راه حل ‏عاجز نمانند.

     نسبت ‏به ارزش و منزلت‏ خویش نا آگاه و بى اطلاع نباشند، که ‏شخص نا آگاه از منزلت‏ خویش،از ارزش و مقام دیگرى نا آگاهتر خواهد بود.

    سپس در انتخاب این منشیان هرگز به فراست و خوشبینى و خوش گمانى‏ خود تکیه مکن، چرا که مردان زرنگ،طریقه جلب نظر و خوشبینى زمامداران‏را با ظاهر سازى و تظاهر به خوش خدمتى خوب مى‏ دانند،در حالیکه در ماوراء این ظاهر جالب هیچگونه امانت‏دارى و خیرخواهى وجود ندارد.

     آنهارا از طریق پستهائى که براى حکومتهاى صالح پیش از تو داشته ‏اند بیازماى.

    بنابر این بر کسانى اعتماد کن که در میان مردم خوش سابقه ‏تر و در امانت دارى ‏معروفند و این خود دلیل آن است که تو براى خدا و کسانى که والى بر آنان هستى‏ خیر خواه مى‏ باشى.

     

    باید براى هر نوعى از کارها یک رئیس انتخاب کنى!

    رئیسى‏ی که کارهاى مهم، وى را مغلوب و درمانده نسازد،و کثرت کارها او را پریشان‏ و خسته نکند.

    و به خوبى باید بدانى هر عیبى در منشیان تو یافت ‏شود که تو از آن‏ بی خبر باشى شخصا مسؤل آن خواهى بود.

     

    ?تجار و صاحبان صنایع توصیه کن.

    و آنها را به خیر و نیکى سفارش نما(و در این توصیه بین) بازرگانانى که در شهر و یا ده هستند (و داراى مرکز ثابت وتجارتخانه ‏اند)و آنها که سیار و در گردشند،و نیز صنعتگرانى که با نیروى‏ جسمانى خویش بکار صنعت میپردازند،تفاوت مگذار.

    چرا که آنها منابع اصلى‏ منافع و اسباب آسایش جامعه به شمار می روند،آنها هستند که از سرزمینهاى ‏دور دست،از پرتگاهها و کوهستانها و دریاها و سرزمینهاى هموار و ناهموارمواد مورد نیاز را گرد میآورند،از مناطقى که عموم مردم با آن سر و کارى ‏ندارند و جرئت رفتن به آن سامان را نمیکنند.

    (توجه داشته باش)بازرگانان وپیشه‏ وران و صنعتگران مردمى سالمند و از نیرنگ و شورش آنها بیمى نیست.

    آنها صلح دوست و آرامش طلبند.اما باید از وضع آنان،چه آنها که درمرکز فرماندارى تو زندگى میکنند و چه آنها که در گوشه و کنار هستند جستجو وبازرسى کنى.

    ولى بدان با همه آنچه گفتم در میان آنها گروهى تنگ نظر و بخیل ‏آن هم به صورت قبیح و زشت ،میباشند،که همواره در پى احتکار مواد موردنیاز مردم و تسلط یافتن بر تمام معاملات هستند.و این موجب زیان توده مردم ‏و عیب و ننگ بر زمامداران است.

    از احتکار به شدت جلوگیرى کن که رسول‏خدا صلى الله علیه و آله و سلم از آن منع فرمود.

    باید معاملات با شرائط آسان صورت گیرد،با موازین عدل و نرخ هائى که نه به فروشنده زیان رساند و نه به خریدار.

    و هرگاه کسى پس از نهى تو از احتکار به چنین کارى دست‏ بزند،او را کیفر کن!ودر مجازات او بکوش ولى این مجازات نباید بیش از حد باشد.

    ??

    خدا را!خدا را!

    در مورد طبقه پائین!

    آنها که راه چاره ندارند یعنى ‏مستمندان و نیازمندان و تهیدستان و از کار افتادگان،در این طبقه هم کسانى هستندکه دست ‏سؤال دارند و هم افرادى که باید بآنها بدون پرسش،بخشش شود.

    بنابر این به آنچه خداوند در مورد آنان به تو دستور داده عمل نما!

    قسمتى از بیت-المال و قسمتى از غلات اراضی خالصه اسلامى را در هر محل بآنها اختصاص ده،و بدان آنها که دورند به مقدار کسانى که نزدیکند سهم دارند و باید حق همه آنها را مراعات کنى.

    بنابر این هرگز نباید سرمستى زمامدارى‏ تو را به خود مشغول سازد، (و بآنها رسیدگى نکنى) چرا که هرگز بخاطرکارهاى فراوان و مهمى که انجام مى‏ دهى از انجام نشدن کارهاى کوچک ‏معذور نیستى!

    نباید دل از آنها برگیرى و چهره بروى آنان درهم کشى!درامور آنها که بتو دسترسى ندارند و مردم به دیده تحقیر،به آنها مى ‏نگرند بررسى‏ کن.

    و براى این کار فرد مورد اطمینانى را که خدا ترس،و متواضع باشد برگزین ‏تا وضع آنان را بتو گزارش دهد.

    سپس با آن گروه طورى رفتار کن که به‏ هنگام ملاقات پروردگار عذرت پذیرفته باشد،چرا که از میان رعایا این ‏گروه از همه به احقاق حق محتاجترند.

    و باید در اداى حق تمام افراد در پیشگاه‏ خداوند عذر و دلیل داشته باشى.

     

    ? درباره یتیمان و پیران از کارافتاده که هیچ ‏راه چاره‏ اى ندارند و نمى ‏توانند دست نیاز خود را بسوى مردم دراز کنند،بررسى کن،البته این کار بر زمامداران سنگین است!ولى حق همه ‏اش سنگین است!

    و گاهى خداوند آن را بر اقوامى سبک مى ‏سازد،اقوامى که طالب عاقبت ‏نیکند،و خویش را به استقامت و بردبارى عادت داده و براستى وعده ‏هاى‏ خداوند اطمینان دارند.

     

    ?براى مراجعان خود وقتى مقرر کن که به نیاز آنها شخصا رسیدگى کنى!

    مجلس عمومى و همگانى براى آنها تشکیل ده و درهاى آن را بروى هیچکس نبندو بخاطر خداوندى که ترا آفریده تواضع کن و لشکریان و محافظان و پاسبانان ‏را از این مجلس دور ساز! تا هر کس با صراحت و بدون ترس و لکنت ‏سخنان‏ خود را با تو بگوید؛ زیرا من بارها از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم این سخن را شنیدم‏«ملتى که حق ضعیفان را از زورمندان با صراحت نگیرد،هرگز پاک ‏و پاکیزه نمى ‏شود و روى سعادت نمى ‏بیند».

    سپس خشونت و کندى آنها رادر سخن تحمل کن،در مورد آنها هیچ گونه محدودیت و استکبار روا مدار که خداوند بواسطه این کار،رحمت واسعه اش را بر تو گسترش خواهد داد و موجب ثواب اطاعت او براى تو خواهد شد.

     

    ?آنچه می بخشى بگونه ‏اى ببخش‏ که گوارا باشد (بى منت و بى خشونت).

     خود دارى از بخشش را با لطف ومعذرت‏ خواهى توام کن!

     

    ? بدان قسمتى از کارها است که شخصا باید آنها راانجام دهى، (و نباید بدیگران واگذار کنى).از جمله:

    پاسخ دادن به کارگزاران‏ دولت می باشد،در آنجا که منشیان و دفتر داران از پاسخ عاجزند.

    و دیگر برآوردن نیازهاى مردم است در همان روز که احتیاجات گزارش میشود،و پاسخ‏ آنها براى همکارانت مشکل و دردسر میآفریند.

     

    ?(بهوش باش!)

    کار هر روز را درهمان روز انجام ده زیرا هر روز کارى مخصوص بخود دارد.

    باید بهترین اوقات‏ و بهترین ساعات عمرت را براى خلوت با خدا قرار دهى! هر چند اگر نیت‏ خالص‏ داشته باشى،و امور رعایا روبراه شود همه کارهایت عبادت و براى خدا است.

    از جمله کارهائى که مخصوصا باید با اخلاص انجام دهى اقامه فرائض است‏ که ویژه ذات پاک او است.

    بنابر این از بدنت ‏شب و روز در اختیار فرمان خدابگذار و آنچه موجب تقرب تو به خداوند میشود بطور کامل و بدون نقص بانجام ‏رسان.

    اگر چه خستگى جسمى و ناراحتى پیدا کنى.و هنگامى که به نماز جماعت‏ براى مردم مى ‏ایستى باید نمازت نه نفرت‏ آور و نه تضییع ‏کننده باشد. (نه آنقدرآنرا طول بده که موجب تنفر مامومین شود و نه آنقدر سریع که نماز را ضایع کنى)

    چرا که در بین مردمى که با تو به نماز ایستاده ‏اند،هم بیمار وجود دارد،و هم افرادى‏ که کارهاى فوتى دارند.

    من از رسولخدا (ص)بهنگامى که مرا بسوى‏«یمن‏»فرستاد پرسیدم: ” چگونه با آنان نماز بخوانم؟در پاسخم فرمود:«نمازى بخوان‏ همچون نمازى که ناتوانترین آنها میخواند،و نسبت ‏به مؤمنان رحیم و مهربان ‏باش!»

     

    ?هیچگاه خود را در زمانى طولانى از رعیت پنهان مدار.

    چرا که دور بودن‏ زمامداران از چشم رعایا خود موجب نوعى محدودیت و بى اطلاعى نسبت‏ به ‏امور مملکت است،و این چهره پنهان داشتن زمامداران،آگاهى آنها را ازمسائل نهانى قطع میکند.

    در نتیجه،بزرگ در نزد آنان کوچک،و کوچک بزرک،کار نیک زشت،و کار بد نیکو،و حق با باطل آمیخته میشود.

    چرا که زمامدار به هر حال بشر است،و امورى که از او پنهان است نمیداند.از طرفى حق همیشه ‏علامت مشخصى ندارد تا بشود راست را از دروغ تشخیص داد.

    از این گذشته تو از دو حال خارج نیستى یا مردى هستى که خود را آماده جانبازى در راه حق‏ ساخته ‏اى؟بنابر این نسبت ‏بحق واجبى که باید بپردازى،یا کار نیکى که بایدانجام دهى،چرا خود را در اختفا نگه میدارى؟!یا مردى هستى بخیل و تنگ ‏نظر،در این صورت،مردم چون تو را ببینند مایوس میشوند و از حاجت‏ خواستن‏ صرفنظر میکنند.

    بعلاوه بیشتر حوائج مراجعان براى تو چندان زحمتى ندارد،از قبیل شکایت از ستمى،یا در خواست انصاف در داد و ستدى.

     

    ?سپس بدان !

    ‏براى زمامدار، خاصان و صاحب اسرارى است که خود خواه و دست درازند،و در داد و ستد،با مردم عدالت و انصاف را رعایت نمی کنند،ریشه ستم آنان‏را با قطع وسائل از بیخ بر کن!و به هیچ یک از اطرافیان و بستگان خود زمینى ‏از اراضى مسلمانان وامگذار،و باید طمع نکنند که قرار دادى بسود آنها منعقدسازى که مایه ضرر سایر مردم باشد،خواه در آبیارى و یا عمل مشترک دیگر، بطوریکه هزینه ‏هاى آنرا بر دیگران تحمیل کنند که در این صورت سودش براى‏ آنها است و عیب و ننگش براى تو در دنیا و آخرت.

     

    ?حق را درباره آنها که خواهان حقند چه خویشاوند،و چه بیگانه رعایت‏ کن،و در این باره صابر باش و به حساب خدا بگذار!(و پاداش این کار را ازاو بخواه) هر چند این کار،موجب فشار بر یاران نزدیکت‏ شود،و سنگینى این راه رابخاطر سرانجام ستوده آن تحمل کن.

     

    ?و هرگاه رعایا نسبت‏ به تو گمان بد ببرند،افشاگرى کن!و عذر خویش را در مورد آنچه موجب بدبینى شده آشکارا باآنان در میان گذار،و با صراحت ‏بدبینى آنها را از خود بر طرف ساز،چه اینکه ‏اینگونه صراحت،موجب تربیت اخلاقى تو،و ارفاق و ملاطفت ‏براى رعیت‏ است و این بیان عذر،تو را به مقصودت در وادارساختن آنها بحق میرساند.

     

    ?هرگز صلحى را که از جانب دشمن پیشنهاد میشود و رضاى خدا در آن ‏است رد مکن،که در صلح براى سپاهت آسایش و تجدید نیرو،و براى خودت‏ آرامش از هم و غمها،و براى ملتت امنیت است.

     

    ?اما زنهار!زنهار!سخت ‏از دشمنت

    پس از بستن پیمان صلح بر حذر باش!

    چرا که دشمن گاهى نزدیک میشودکه غافلگیر سازد،بنابر این دور اندیشى را بکار گیر،و در این موارد روح خوش-بینى را کنار بگذار،اگر پیمانى بین تو و دشمنت ‏بسته شد،و یا تعهد پناه دادن‏ را باو دادى،

    جامه وفاء را بر عهد خویش بپوشان،و تعهدات خود را محترم‏ بشمار!و جان خود را سپر تعهدات خویش قرارده!زیرا هیچ یک از فرائض الهى ‏نیست که همچون وفاى بعهد و پیمان، مردم جهان با تمام اختلافاتى که دارند،نسبت ‏بآن این چنین اتفاق نظر داشته باشند .

    حتى مشرکان زمان جاهلیت، علاوه‏ بر مسلمانان،آن را مراعات میکردند.چرا که عواقب پیمان شکنى را آزموده‏ بودند.

    بنابر این هرگز پیمان شکنى مکن،و در عهد خود خیانت روا مدار، ودشمنت را مفریب،زیرا غیر از شخص جاهل و شقى،کسى گستاخى بر خداوندرا روا نمیدارد. خداوند عهد و پیمانى را که با نام او منعقد میشود با رحمت‏ خود مایه آسایش بندگان،و حریم امنى برایشان قرار داده تا به آن پناه برند.و براى انجام کارهاى خود به جوار او متمسک میشوند.

    بنابر این،فساد،خیانت و فریب،در عهد و پیمان راه ندارد،هرگز پیمانى را مبند که در تعبیرات‏ آن جاى گفتگو باقى بماند،و بعد از تاکید و عبارات محکم،عبارات سست‏ و قابل توجیه بکار مبر(که اثر آنرا خنثى میکند).

     

    هرگز نباید قرار گرفتن در تنگنابخاطر الزامهاى الهى ،تو را وادار سازد که براى فسخ آن از راه ناحق ‏اقدام کنى،زیرا شکیبائى تو در تنگناى پیمانها که امید گشایش و پیروزى درعاقبت آن دارى،بهتر است از پیمان شکنى و خیانتى که از مجازات آن میترسى‏ .همان پیمان شکنى که موجب مسؤلیتى از ناحیه خداوند میگردد که نه در دنیا و نه‏ در آخرت نتوانى پاسخ گوى آن باشى.

     

    ?زنهار!از ریختن خون بناحق

    بپرهیز،زیرا هیچ چیز در نزدیک ساختن کیفر انتقام،بزرگ ساختن مجازات،سرعت زوال نعمت،و پایان بخشیدن به‏ زمامدارى،همچون ریختن خون ناحق نیست،و خداوند سبحان در دادگاه ‏قیامت قبل از هر چیز در میان بندگان خود،در مورد خونهائى که ریخته شده‏ دادرسى خواهد کرد.

    بنابر این زمامداریت را با ریختن خون حرام تقویت ‏مکن.چرا که آنرا تضعیف و سست میکند،بلکه بنیاد آنرا میکند.و آنرا به ‏دیگران منتقل مینماید.

    و هیچگونه عذرى نزد خدا و نزد من در قتل عمد پذیرفته ‏نیست.چرا که کیفر آن قصاص است.و اگر به قتل خطا مبتلا گشتى و شمشیر وتازیانه و دستت‏ به ناروا کسى را کیفر کرد،-چون ممکن است‏ با یک مشت وبیشتر قتلى واقع گردد-،مبادا غرور زمامدارى مانع از آن شود که حق اولیاء مقتول ‏را بپردازى و رضایت آنها را جلب کنى!.

     

    ?خویشتن را از خودپسندى بر کنار دار و نسبت ‏به نقاط قوت خویش خود بین‏ مباش.

    ?مبادا تملق را دوست‏ بدارى زیرا که آن مطمئن‏ ترین فرصت‏ براى شیطان است،تا نیکوکارى نیکان‏ را محو و نابود سازد.

    ?از منت ‏بر رعیت‏ بهنگام احسان،بپرهیز،و بیش از آنچه ‏انجام داده ‏اى کار خود را بزرگ مشمار،و از اینکه بآنها وعده دهى و سپس تخلف‏ کنى برحذر باش،زیرا منت،احسان را باطل میسازد،و بزرگ شمردن خدمت ‏نور حق را میبرد و خلف وعده موجب خشم خدا و خلق است.

    خداوند میفرماید«این موجب خشم بزرک نزد خدا است که بگوئید و انجام ندهید»(سوره ‏صف(61)،آیه‏3.

     

    ?از عجله در مورد کارهائى که وقتشان نرسیده،یا سستى در کارهائى که‏ امکان عمل آن فراهم شده،یا لجاجت در امورى که مبهم است،یا سستى درکارها هنگامى که واضح و روشن است ‏بر حذر باش!و هر امرى را در جاى خویش‏ و هر کارى را به موقع خود انجام ده.

     

    ?از امتیاز خواهى براى خود در آنچه مردم در آن مساوى هستند بپرهیز.

    واز تغافل از آنچه مربوط به تو است و براى همه روشن است‏ برحذر باش،چرا که‏ بهر حال نسبت‏ بآن در برابر مردم مسئولى و بزودى پرده از روى کارهایت ‏بر کنارمیرود،و انتقام مظلوم از تو گرفته میشود.

     

    ?باد دماغت را فرو بنشان حدت و شدت‏ و قدرت دست،و تیزى زبانت را در اختیار خود گیر!،و براى جلوگیرى از این‏کار،مخصوصا توجه بزبانت داشته باش که(سخنى بدون فکر نگوئى)،و نیزدر به کار بستن قدرت، تاخیر انداز تا خشمت فرو نشیند،و مالک خویشتن گردى،هرگز حاکم بر خویشتن نخواهى بود جز اینکه فراوان به یاد قیامت و باز گشت‏ بسوى پروردگار باشى!

     

    ?بر تو واجب است که همواره بیاد حکومتهاى عادلانه پیش از خود باشى.

    ?همچنین توجه خود را بر روشهاى خوب یا اثرى که از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیده، و یا فریضه ‏اى که در کتاب خداوند آمده معطوف دار

    پس از آنچه ما عمل کردیم و تو شاهد آن بودی پیروی کن.

    و در عمل به آنچه در این عهد نامه برایت نوشتم و در اجرای آن از تو تعهد گرفتم و حجت خویش را بر تو تمام کردم کوشا باش.

    تا آن هنگام که نفست بخواهد به سوی هوا و هوس بشتابد، عذری نداشته باشد.

    من از خداوند می طلبم که به رحمت فراگیر و قدرت عظیمش در برآوردن هر خواسته ای من و تو را توفیق دهد بر آنچه خشنودیش در آن است، از معذور بودن نزد خودش و مخلوقش همراه با آوازه ی نیک در میان بندگانش و نشانه های زیبا در شهرها و تمام نمودن نعمت و فزونی کرامت.

    و زندگی من و تو را با سعادت و شهادت به انجام رساند که ما به سوی او باز می گردیم و سلام و درود فراوان بر رسول خدا و بر خاندان پاکیزه و پاکش باد.

    والسلام.

    .

    .

    نامه53

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه, ◀وصیت نامه حضرت علی به مالک اشتر
    [جمعه 1398-05-04] [ 07:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      استدلال بر ولایت حضرت علی ...
    استدلال بر ولایت حضرت علی

    #غدیر

    امام صادق (علیه السلام) فرمود:

    موسی علیه السلام به یوشع بن نون وصیت کرد و یوشع بن نون به فرزندان هارون وصیت کرد و به فرزندان خودش و فرزندان موسی وصیت نکرد.

    همانا خدای تعالی صاحب اختیار است، هرکه را خواهد و از هر خاندانی که خواهد اختیار کند و موسی و یوشع، مردم را به وجود مسیح علیه السلام مژده دادند و چون خدای عزوجل مسیح را مبعوث ساخت.

    مسیح علیه السلام به مردم گفت: “همانا پس از من پیغمبری که نامش “احمد” و از اولاد اسماعیل علیه السلام است خواهد آمد که مرا و شما را تصدیق می کند.”

    و امر وصیت پس از عیسی در حوارییین مستحفظ جاری گشت و از این جهت خدا ایشان را مستحفظ نامیدکه نگهداری اسم اکبر به ایشان واگذار شد و آن کتابی است که علم هرچیز از آن دانسته شود و همراه پیغمبران صلوات الله علیهم بوده است.

     #غدیر

    خدای تعالی فرماید: “و لقد ارسلنا رسلا من قبلک و انزلنا معهم الکتاب و المیزان"؛ کتاب همان اسم اکبر است و از آنچه به نام کتاب معروف است، تورات و انجیل و فرقان(قرآن) است ولی در آن کتاب (که همراه اوصیاء است) کتاب نوح (علیه السلام) و کتاب صالح و شعیب و ابراهیم علیهم السلام  است که خدای عزوجل خبر می دهد:” ان هذا لفی الصحف الاولی* صحف ابراهیم و موسی” همانا این در صحف نخستین است؛ یعنی صحف ابراهیم و موسی”

    پس (اگر کتاب منحصر به تورات و انجیل و قرآن است) صحف ابراهیم کجاست؟

    همانا صحف ابراهیم، اسم اکبر است و صحف موسی هم اسم اکبر است(که باید پیغمبر صلی الله علیه و آله سپارد) پس همیشه وصیت نسبت به عالمی پس از عالم دیگر جریان داشت تا آن را به محمد صلی الله علیه و آله رسانیدند و چون خدای عزوجل ، محمد صلی الله علیه و اله را مبعوث کرد، مستحفظین پسین به او اسلام آوردند و بنی اسرائیل تکذیبش نمودند.

    او به سوی خدای عزوجل دعوت کرد و در راهش جهاد نمود تا آنکه خدای عزوجل به او امر فرستاد که فضیلت وصیت را آشکار کن.

    پیغمبر عرض کرد: پرودگارا ! عرب مردمی خشن اند، در میان ایشان کتابی نبوده و برای آنها پیغمبری مبعوث نگشته و به فضیلت و شرف پیامبران آگاه نیستند. اگر من فضیلت اهل بیتم را به آنها بگویم ایمان نمی اورند پس خدای عزوجل فرمود:

    ” و لا تحزن علیهم” ” و قل: سلام فسوف یعلمون”

    پیغمبر اندکی از فضیلت وصیش را تذکر داد و در دلها نفاق افتاد. رسول خدا صلی الله علیه و آله آن نفاق و گفتار ایشان بدانست.

    #غدیر

    خدای عزوجل فرمود: ” ای محمد! و لقد نعلم انک یضیق صدرک بما یقولون فانهم لا یکذبونک و لکن الظالمین به آیات الله یجحدون” یعنی بلکه بدون آنکه دلیلی داشته باشند انکار می کنند.  

    رسول خدا صلی الله علیه و آله ایشان را الفت میداد و بعضی را یاور بعضی دیگر می ساخت و همیشه چیزی از فضیلت وصیش را به آنها گوش زد می کرد.

    تا اینکه سوره (انشراح) نازل شد و پیغمبر زمانی که از مرگ خود آگاه شد و گزارش آن را شنید بر انها احتجاج کرد .

    و خدا ی عز و جل فرمود:” چون فراغ یافتی در عبادت کوش و به سوی پروردگارت  راغب شو” می فرماید : ” چون (از تبلیغ رسالت) فراغ یافتی پرچم و نشانه ات (یعنی علی علیه السلام) را نصب کن و وصیتت را آشکار نما.

    پیغمبر هم (در روز غدیر) فضیلت علی علیه السلام را آشکارا اعلام کرد و فرمود :” هرکس مولای او هستم، علی مولای او است. خدایا دوست او را دوست بدار و دشمن او را دشمن بدار.” تا سه مرتبه.

    .#غدیر

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

      

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀استدلال بر ولایت حضرت علی
     [ 06:44:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      خطاب پیامبر به ابوبکر و عمر راجع به حضرت علی (علیه السلام) ...
    خطاب پیامبر به ابوبکر و عمر راجع به حضرت علی (علیه السلام)

    #غدیر

    ?زید بن جهم هلالی گوید: شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود:

    چون امر ولایت علی بن ابی طالب علیه السلام نازل شد و پیغمبر صلی الله علیه و آله فرموده بود به لقب “امیر المومنین” به علی سلام کنید.

    ای زید! از جمله تاکیداتی که خدا در آن روز بر آن دو نفر (ابوبکر و عمر) نمود، این بود که رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمود: ” برخیزید و به عنوان “امیر المومنین” به علی سلام کنید.

    آن دو نفر گفتند:"ای رسول خدا! این امر از جانب خدا است یا از جانب رسولش؟”

    رسول خدا صلی الله علیه و آله به آنها فرمود: از جانب خدا و رسولش.

    #غدیر

    پس خدای عزوجل این آیه را نازل فرمود: ” و لا تنقضوا الایمان بعد توکیدها و قد جعلتم الله علیکم کفیلا ان الله یعلم ما تفعلون"…

    “لیبینّ لکم یوم القیامه ما کنتم فیه تختلفون* لو شاء الله لجعلکم امه واحده و لکن یضل من یشاء و یهدی من یشاء و لتسالن یوم القیامه عما کنتم تعملون* و لا تتخذوا ایمانکم دخلا بینکم فتزل قدم بعد ثبوتها”

    “و برای اینکه در روز قیامت آنچه را در آن اختلاف دارید برای شما واضح سازد. اگر خدا می خواست شما را یک امت کرده بود. ولی هر که را خواهد گمراه کند و هر که را خواهد هدایت کند و از آنچه می کرده اند، بازخواست می شوید. سوگندهایتان را میان خود دست آویز نیرنگ مکنید، مبادا قدمی پس از استواریش بلغزد." 

    .#غدیر

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀دستور پیامبر به دو خلیفه راجع به حضرت علی
     [ 06:09:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      ترتیب نزول واجبات ...
    ترتیب نزول واجبات

    ?اب الجارود گوید: شنیدم امام باقر (علیه السلام) می فرمود: 

    خدای عزوجل پنج چیز بر بندگان واجب ساخت و آنها چهار چیزش را گرفتند و یکی را رها کردند.

    عرض کردم: قربانت گردم آنها را برای من نام می بری؟

    فرمود: نماز؛ و مردم نمی دانستند چگونه نماز بخوانند تا جبرئیل علیه السلام نازل شد و گفت : ای محمد! وقتهای نماز را به آنها خبر ده.

    سپس زکات؛ جبرئیل گفت : ای محمد راجع به زکات آنها را خبر ده چنانکه راجع به نماز خبر دادی.

    سپس روزه نازل شد . چون روز عاشورا می آمد پیغمبر صلی الله علیه و آله به دهات اطراف خود کسی می فرستاد تا آن روز را روزه بگیرند سپس روزه ماه رمضان میان شعبان و شوال نازل شد.

    سپس امر به حج رسید. و جبرئیل علیه السلام فرود آمد و گفت : چنانکه درباره نماز و زکات و روزه به مردم خبر دادی، درباره حج هم خبر ده.

    سپس امر به ولایت رسید و آن امر روز جمعه در عرفه رسید و خدای عزوجل آیه ” الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی” را نازل کردو کمال دین به سبب ولایت علی ابن ابی طالب علیه السلام بود.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    موضوعات: ◀ ترتیب نزول واجبات
    [سه شنبه 1398-05-01] [ 06:57:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نزول وجوب ولایت حضرت علی از سوی خدا ...
    نزول وجوب ولایت حضرت علی از سوی خدا

    #غدیر

    ?ابوبصیر گوید خدمت امام باقر (علیه السلام) نشسته بودم که مردی به آن حضرت عرض کرد؛ 

    مرا از ولایت علی خبر ده که آن از جانب خدا هست یا از جانب پیغمبر؟

    حضرت خشمگین شد و فرمود: “وای بر تو! پیغمبر از خدا بیمناکتر از آن است که چیزی را که خدا دستورش نداده بگوید، بلکه ولایت علی را خدا واجب ساخت چنانکه نماز و زکات و روزه و حج را واجب ساخت.”

    .#غدیر

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    .#غدیر

    موضوعات: ◀نزول وجوب امامت حضرت علی از سوی خدا
     [ 06:49:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اوقات نماز های یومیه از منظر حضرت علی ...
    اوقات نماز های یومیه از منظر حضرت علی

    ?نامه ی حضرت علی به فرمانداران شهرها درباره اوقات نماز

    اما بعد!

    نماز ظهر را با مردم بخوانید تا وقتی که سایه ی خورشید به اندازه ی دیوار آغل بزها بالا آمده باشد.

    نماز عصر را زمانی با مردم بخوانید که خورشید سفید و زنده و در قسمتی از روز باشد که در آن مدت دو فرسنگ راه توان پیمود.

    نماز مغرب را هنگامی با مردم بخوانید که روزه دار، روزه می گشاید و حاجی روانه ی منا می شود.

    نماز عشا را از وقتی که سرخی پنهان می شود تا یک سوم از شب با مردم بخوانید.

    نماز صبح را زمانی بخوانید که شخص می تواند چهره ی دوستش را بشناسد.

    نماز را در حد ضعیفترین مردم به جا آورید و آنان را [با طول دادن بیش از اندازه ی نماز ] در فتنه میندازید.

    .

    .

    نامه 52

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ نماز و روزه در نهج البلاغه
    [یکشنبه 1398-04-30] [ 07:08:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      وظیفه ماموران مالیات ...
    وظیفه ماموران مالیات

    نامه حضرت علی به ماموران جمع آوری مالیات

    از بنده ی خدا علی امیر مومنان به ماموران جمع مالیات:

    اما بعد!

    هرکس از قیامتی که به سوی آن خواهد رفت، نترسد چیزی که در آن روز از عذاب نگاهش دارد برای خود پیش نفرستد.

    آگاه باشید!

    تکلیفی که بر عهده ی شماست آسان است و پاداش آن فراوان.

    اگر در ستم و دشمنی که خداوند شما را از آن بازداشته، عقابی نبود که مردم از آن بترسند، ترکش به اندازه ای ثواب دارد که در ترک آن بهانه ای برای کسی نباشد.

    پس!

    میان خود و مردم با انصاف باشید

    برای انجام نیازهایشان شکیبایی بورزید، که شما خزانه داران رعیت و وکیلان امت و سفیران پیشوایان هستید.

    هیچ کس را به سبب نیازمندیش مرنجانید

    از خواسته اش بازندارید.

    برای گرفتن مالیات جامه ی تابستانی و زمستانی مردم و یا چارپایی که با آن کار می کنند یا بنده ی آنها را مفروشید.

    کسی را برای گرفتن تازیانه مزنید.

    به اموال هیچ کس، چه مسلمان نمازگزار و چه ذمی دست نزنید، مگر اسب و سلاحی نزد آنان بیابید که با آن بر مسلمانان تجاوز کنند، زیرا شایسته ی مسلمان نیست که اسب و سلاح را در دست دشمنان اسلام واگذارد تا سبب نیرومندی آنان علیه اسلام شود.

    از خیرخواهی برای خویش دریغ مدارید.

    از خوش رفتاری با سپاهیان و یاری رساندن به رعیت و تقویت دین باز مایستید.

    آنچه در راه خدا بر شما واجب است به جا آورید.

    زیرا خدای سبحان از ما و شما خواسته که تا می توانیم، سپاسش گوییم و با تمام نیرویمان یاریش دهیم.

    هیچ نیرویی جز از جانب خدای تعالی نیست.

    .

    .

    نامه 51

    نهج البلاغه

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه, ◀کافران ذمی در نهج البلاغه
     [ 06:52:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      قیامت ...

    ?نامه حضرت علی به ماموران جمع آوری مالیات

    از بنده ی خدا علی امیر مومنان به ماموران جمع مالیات:

    اما بعد!

    هرکس از قیامتی که به سوی آن خواهد رفت، نترسد چیزی که در آن روز از عذاب نگاهش دارد برای خود پیش نفرستد.

    .

    .

    نامه 51

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ معاد و نشانه های قیامت در نهج البلاغه
     [ 06:52:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      حق والی و رعیت بر یکدیگر ...
    حق والی و رعیت بر یکدیگر

    ? نامه حضرت علی به فرماندهان لشکر

    از بنده ی خدا علی بن ابی طالب امیر مومنان به مرزبانان:

     

    اما بعد!

    بر والی لازم است که؛

    هرگاه امتیازی به دست آورد یا به نعمتی مخصوث گردید، رفتارش با رعیت دگرگون نشود بلکه نعمتی که خداوند بهره اش ساخته ، او را به بندگان نزدیکتر و به برادرانشان مهربان تر گرداند.

    آگاه باشید،

    حق شما بر من آن است که؛

    جز اسرار جنگ، چیزی را از شما پنهان نسازم

    و جز در حکم خدا ، بدون مشورت با شما کاری نکنم.

    و حقی را که از آن شماست از موردش به تاخیر نیندازم 

    و تا آن را به انجام نرسانم بازنایستم

    و همه شما نزد من درباره ی حق مساوی باشید.

     

    و هرگاه چنین کردم نعمت خدا بر شما تثبیت شده و بر شما لازم است که؛

    از من اطاعت کنید

    و از دستورم تخلف نکنید

    و در انجام کاری که به صلاح شماست کوتاهی نورزید

    و برای رسیدن به حق در امواج سختی هافرو روید.

     

    و اگر شما در آنچه گفتم استوار نباشید؛

    هیچ کس از شما نزد من خوارتر از کسی که به راه کج رفته، نخواهد بود.

    او را سخت کیفر می دهم و از عقوبتم رهایی نخواهد یافت.

    چنین عهدی را از هرکس امیر شما باشد، بگیرید و در آنچه خداوند کارهای شما را بدان اصلاح می کند ، از ایشان اطاعت کنید.

    والسلام.

    .

    .

    نامه 50

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه
     [ 06:24:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      وصف دنیا از زبان حضرت علی ...
    وصف دنیا از زبان حضرت علی

    ?نامه امام به معاویه (لعنه الله علیه) (در دنیاداری او)

    اما بعد!

    دنیا آدمی را از دیگر امور باز می دارد و به خود مشغول می سازد.

    انسان دنیادار به متاعی از دنیا دست نمی یابد جزآنکه آزمندی و شیفتگی اش به آن می افزاید.

    آنچه دنیا دار از دنیا به دست آورده او را از آنچه به دست نیاورده بی نیاز نمی کند. و در پی آن جدایی است از آنچه فراهم آورده و شکستن چیزی است که محکم کرده است.

    اگر از گذشته اندرز گیری، باقی مانده را نگه توانی داشت.

    والسلام

    .

    .

    نامه49

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
    [شنبه 1398-04-29] [ 12:41:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      سفارش معاویه به امام برای عمل کردن به قرآن ...
    سفارش معاویه به امام برای عمل کردن به قرآن

    ?نامه به معاویه در ماه صفر سال38 هجری در صفین

     

    ستمکاری و دروغ گویی، آدمی را در دین و دنیایش هلاک می کند و عیب او را نزد عیب جویانش آشکار می سازد.

    تو می دانی که از دست رفته را (عثمان) به دست نخواهی آورد. اقوامی به ناحق قصد کاری کردند و حکم خدا را تاویل بردند و خداوند نیز آنان را تکذیب کرد.

    برحذر باش از روزی که هرکس سرانجام کارش را نیکو نموده شادمان گردد و هرکس زمامش را به شیطان سپرده و برای بازستاندن آن نکوشیده(توبه) پشیمان می شود.

    ما را به حکم قرآن فراخوانده ای در حالی که اهل قرآن نیستی و ما نیز دعوت تو را نپذیرفتیم بلکه به حکم قرآن گردن نهادیم.

    والسلام.

    .

    .

    نامه 48

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀ توبه در نهج البلاغه
     [ 12:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      قصاص ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

    رعایت عدالت در قصاص

    ای فرزندان عبدالمطلب! نبینم شما را که در خون مسلمانان فرو افتید و بگویید : “امیر مومنان و کشته شد." بدانید که به قصاص خون من فقط قاتلم کشته می شود.

    بنگرید هرگاه من از این ضربت او کشته شدم در برابر آن او را تنها یک ضربت بزنید و اعضایش را نبرید که از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیدم که می فرمود: “از مثله کردن بپرهیزید حتی اگر سگ درنده باشد. “

    .

    .

    نامه46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قصاص در نهج البلاغه, ◀عدالت در نهج البلاغه
     [ 12:31:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      امر به معروف و نهی از منکر ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

     

    امر به معروف و نهی از منکر را رها مکنید که بدکاران شما بر شما حکومت یابند و آنگاه هرجه دعا کنید به اجابت نرسد.

    .

    .

    نامه46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ امر به معروف و نهی از منکر در نهج البلاغه, ◀ دعا در نهج البلاغه و دعاهای حضرت علی
     [ 12:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ارزش پیوند و صله رحم ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

     

    بر شما باد!

    پیوند و بخشش به یکدیگر و بپرهیزید از پشت کردن و بریدن از یکدیگر.

    .

    .

    نامه46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ صله رحم و پیوند دوستی در نهج البلاغه
     [ 12:21:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      اهمیت جهاد ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

    خدا را خدارا! به جهاد کردن با اموال، جانتان و زبانتان در راه خدا.

    .

    .

    نامه 46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه
     [ 12:18:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      مکه، کعبه ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

    خدا را خدا را! درباره خانه پروردگارتان

    آنجا را خالی مگذارید که اگر خانه ی خدا ترک شود از عذاب خدا مهلت نیابید.

    .

    .

    نامه46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ حج و خانه کعبه در نهج البلاغه
     [ 12:15:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ارزش نماز ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

     

    خدا را خدا را! درباره نماز 

    که نماز ستون دین شماست.

    .

    .

    نامه 46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ نماز و روزه در نهج البلاغه
     [ 12:12:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      عمل به قرآن ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

     

    خدا را خدا را! درباره حق قرآن

    مبادا دیگران در عمل به قرآن از شما پیشی گیرند.

    .

    .

    نامه 46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه
     [ 12:10:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حق همسایگان ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

    خدا را خدا را! در حق همسایگان

    آنها سفارش شده ی پیامبرتان هستند. پیوسته درباره ی آنان سفارش می کرد به اندازه ای که پنداشتیم برایشان میراث معین خواهد نمود.

    .

    .

    نامه 46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ حقوق همسایگان در نهج البلاغه, ◀ صله رحم و پیوند دوستی در نهج البلاغه
     [ 12:07:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      حق یتیمان ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

    خدا را خدا را ! در حق ایتام

    مبادا آنان را گاهی سیر و گاهی گرسنه بگذارید. 

    مبادا با حضور شما تباه شوند.

    .

    .

     

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ یتیمان در نهج البلاغه
     [ 12:03:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      اصلاح میان مسلمانان بهتر از نماز و روزه ...

    ?فرازی از وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم (لعنه الله علیه)

     

    سخن حق بگویید و برای ثواب کار کنید، ستمگر را دشمن و ستمدیده را یاور باشید.

    شما و همه فرزندان و خاندانم را و هر که را که نوشته ام به او می رسد به تقوای الهی، نظم در امور و اصلاح میان مسلمانان وصیت می کنم؛ زیرا از جد شما صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که می فرمود: “اصلاح میان مسلمانان از بیشتر نماز و روزه ها بهتر است.”

    .

    .

    نامه46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀نامه ها, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ نماز و روزه در نهج البلاغه, ◀ صله رحم و پیوند دوستی در نهج البلاغه
     [ 12:00:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      فرازی از وصیت نامه حضرن علی به فرزندانش ...

    ?فرازی وصیت امام به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) بعد از ضربت ابن ملجم

    سفارش می کنم شما را به تقوای الهی

    و این که در طلب دنیا نباشید، هر چند شما را طلب کند و بر آنچه از دنیا به دست نیاورده اید، اندوه مخورید.

    .

    . نامه 47

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ◀نامه ها, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
     [ 11:52:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اخلاق اجتماعی کارگزاران ...
    اخلاق اجتماعی کارگزاران

    ?مسئولیت فرمانداری و اخلاق اجتماعی

    نامه امام به یکی از کارگزارانش در سال 38 هجری 

    اما بعد!

    تو از کسانی هستی که در برپاداشتن دین به آنان پشت گرم هستم. و به یاری آنان نخوت گنهکاران را ریشه کن می کنم و مرزهایی را که بیم نفوذ دشمن از آن می رود، می بندم.

    پس…

    در هر چه برایت مهم است از خداوند یاری بخواه

    سختگیری را با کمی نرمی درآمیز

    آنجا که نرمی و مدارا بهتر است، نرمی و مدارا نما

    و آنجا که جز درشتی به کار تو نیاید درشتی کن.

    با رعیت فروتن و گشاده رو باش و با آنان با ترمی و ملاطفت رفتار کن.

    مبادا! یکی را به گوشه چشم و دیگری را رویاروی بنگری، یا یکی را به اشاره و دیگری را با سلام و تحیت پاسخ گویی. تا بزرگان در ستم کردن تو طمع نکنند و ناتوانان از عدالتت نا امید نگردند.

    والسلام.

    .

    .

    نامه 46

    نهج البلاغه

    .

    .

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه
     [ 11:26:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اثبات امامت حضرت علی با حدیث غدیر ...
    اثبات امامت حضرت علی با حدیث غدیر

    ?حادثه غدیر و عبارت مشهور “من کنت مولاه فهذا مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه “

    علامه مجلسی توضیح مفصلی در این باره می دهد که خلاصه آن را ذکر می کنیم.

    استدلال به خبر غدیر برای امامت آن حضرت متوقف بر دو مطلب است؛

    1_اثبات اصل خبر و صدور آن کلمات از پیغمبر (صلی الله علیه و آله) 2_ اثبات دلالت آن بر امامت و خلافت آن حضرت.

     

    اثبات اصل صدور

    سید مرتضی در کتاب شافی گوید: 

    صدور اصل خبر غدیر ظاهر و معلوم است مانند غزوات [پیغمبر به دلایل]؛

    1_ اصل قضیه حجه الوداع و احوال معروف آن حضرت 

    2_اجماع شیعه و سنی بر نقل آن

    3_ اعتراض و اشکال عامه بر دلالت این خبر دلیل تصدیق بر صدور آن است

    4_ احتجاج حضرت علی به واقع غدیر در جلسه شوری (برای انتخاب خلیفه بعد از عمر بن خطاب) که مردم مشهور و معروف شوری اعتراف کردند و دیگرانی هم که بعدا خبر را شنیدند انکار نکردند.

     

    ?اثبات دلالت حادثه غدیر بر امامت حضرت علی

    اول؛ گویا شیخ صدوق علیه الرحمه مبتکر آن بوده و در معانی الاخبار و خصالش بیان کرده است و آن این که؛ 

    کلمه “مولا” در لغت عربی علاوه بر اینکه در معنی صاحب اختیار و سرپرست و اولی به تصرف استعمال می شود در معانی دیگری هم به کار می رود: بنده، آزاد شده، هم سوگند، مالک، همسایه، داماد، جلو، دنبال، پسرعمو، نعمت پرورده، دوست، ناصر و یاور.

    اما مسلم است که قرائن حالیه و مقام اقتضاء می کند که هیچ یک از آن معانی جز جز معنی اول (صاحب اختیار) مقصود پیغمبر صلی الله علیه و آله نبوده است؛ زیرا نسبت به معنی دوم و سوم و چهارم پیداست که پیامبر خدا بنده و آزاد شده و هم قسم کسی نبوده تا در آن موقع حساس بفرماید: “هرکس من هم قسم او بوده ام، علی هم قسم اوست." 

    اما 8 معنی دیگر بسیار واضح است که ارده آنها توضیح واضحات و بلکه سخنی است بیهوده و خنده آور که از هیچ عاقلی صادر نمی شود. مگر ممکن است انسان عاقل مردم را در شدت گرما وسط بیابان گرد آورد و بگوید: “هرکس من همسایه او هستم علی همسایه اوست” یا …

    باقی می ماند معنی “دوست و یاور” که بیشتر عامه به آن تمسک کرده اند. ولی بر هیچ خردمندی پوشیده نیست که برای بیان این معنی پیغمبر باید به علی علیه السلام سفارش کند که هرکس را من دوست می داشتم و یاری می کردم تو هم دوست داشته باش و یاری کن ، نه اینکه مردم را گرد آورد و با آنها چنین سخن بگوید .

    و اگر بگوئید مقصود یاوری امراء است از رعایا و جلب دوستی رعایا نسبت به امراء ، در این صورت دلیل بر گفته ما و امامت و خلافت آن حضرت است 

    و نیز می گوئیم : هرگاه سلطانی رعیت خود را نزدیک وفاتش جمع کند و دست یکی از خویشان و نزدیکانش را بگیرد و بگوید : “هر که را من دوست و یاورش بوده ان ، این شخص دوست و یاور اوست “ با توجه به اینکه چنین سخنی را درباره دیگری نگفته و برای جانشینب خودش هم هنوز کسی را انتخاب نکرده است، هرکس از این بیان معنی جانشینب و خلافت و ترغیب رعیت را به امتثال فرمان و دوستی او می فهمد.

     

    دوم؛ در روایات بسیاری که عامه و خاصه نقل کرده اند چنان است که: پیغمبر صلی الله علیه و آله پیش از آنکه آن جمله را درباره علی بفرماید، فرمود: “الست اولی بکم من انفسکم"؟ من نسبت به شما از خود شما اولی نیستم؟

    همه گفتند: چرا

    سپس فرمود؛ هرکه را من مولای او هستم، علی مولای اوست.

    و بسیار روشن است که آن اولویتی را که ابتداء از نردم برای خود اقرار گرفته است، همان اولویت و سرپرستی و صاحب اختیاری است که در جمله بعد برای علی (علیه السلام) ثابت می کند.

     

    سوم: کلمه “مولی” در معنی “اولی به تصرف” حقیقت است و معانی دیگر از فروع اسن معنی است و محتاج به اضافه قیدی دیگر است و نیز محتاج به عنایت  و قرینه است؛ زیرا مالک را مولی گویند چون نسبت به مملوک اولویت دارد و مملوک را مولی گویند چون به اطاعت از مالک اولی است و همچنین نسبت به معانی دیگر.

    و اگر معنی “دوست و یاور ” را ادعا کنند، می گوئیم: اگر معنی “مولا” سرپرست و اولی به تصرف باشد، مقصود پیغمبر صلی الله علیه و آله این است که مردم او را دوست بدارند و متابعت کنند و یاری نمایند و اگر معنی “مولا” دوست و یاور باشد مقصود این است که علی علیه السلام یاور و دوست مردم است.

    پیداست که دعائی که پیغمبر صلی الله علیه و آله با لفظ “اللهم وال من والاه و عاد من عاداه” فرمودند با معنی اول مناسب است نه با معنی دوم.

     

    چهارم؛ اخباری که از طریق عامه و خاصه رسیده است به اینکه “الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی” مائده،3 در روز عید غدیر نازل شده است. که دلالت دارد بر اینکه کلمه “مولا” در سخن پیغمبر صلی الله علیه و آله در معنی امامت و خلافت به کار رفته است و مقصود آن حضرت از آن عمل و آن خطبه تعیین جانشین خود و حجت خداست بر مخلوق؛ زیرا امری که کامل کننده دین و نعمت خدا باشد، جز نصب امام و پیشوای روحانی برای مردم نتواند بود.

     

    پنجم؛ از آیات دیگری که در آن روز نازل شد این آیه شریفه است : “یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس” .

    مفسرین گویند: تهدیدی که خدای تعالی پیغمبرش را می فرماید با وعده حفظ و نگهداری او، بزرگترین دلیل بر این است که امر مهمی که خدا در این آیه به پیغمبرش تذکر می دهد، موضوع تعیین امام و جانشین است که اگر انجام نشود زحمات بیست و سه ساله پیغمبر بعد از مرگش به هدر می رود و مردم یک باره به جاهلیت خود بر می گردند.

    و نیز چون امیر المومنین علیه السلام به واسطه جنگهای معروف و مشهورش که پایه اسلام را محکم کرده بود در دل منافقین کینه و خشمی ایجاد نموده بود که در اواخر عمر پیغمبر صلی الله علیه و آله گاه و بیگاه اظهار می کردند و آن حضرت هم آگاه بود که نصب علی علیه السلام به مقام پیشوائی بر آنها گران و سنگین خواهد آمد و کارشکنی و فتنه انگیزی خواهند کرد. 

     

    ششم؛ جمعیتی که در آن روز حاضر بودند و سخنان پیغمبر را می شنیدند همگی مقصود آن حضرت را فهمیدند و علی علیه السلام را به مقام امامت و خلافت تبریک گفتند.

    نخستین آنها عمر بن الخطاب بود که گفت: “بخ بخ لک یا اباالحسن لقد اصبحت مولای و مولا کل مومن و مومنه”

    و حسان بن ثابت نیز در آن روز اشعاری در تبریک و تهنیت آن حضرت به مقام امامت سروده که به توات. از او نقل شده است.

    همچنین شعرا دیگر صحابه و تابعین این موضوع را به تفصیل بیان کرده اند و همه معنی امامت و خلافت را از سخن پیغمبرفهمیده اند.

    .

    .

    شرح اصول کافی، جلد دو

    به قلم سید جواد مصطفوی

    .

    .

     

     

    موضوعات: ✔کلام امیر, ◀اثبات امامت حضرت علی با حدیث غدیر
    [پنجشنبه 1398-04-27] [ 02:02:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      علت ذکر نشدن نام حضرت علی و اهل بیت در قرآن ...
    علت ذکر نشدن نام حضرت علی و اهل بیت در قرآن

    ابوبصیر گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره قول خدای عزوجل ” خدا را فرمان برید و پیغمبر و کارداران خود را فرمان برید” 59 سوره نساء پرسیدم.

    فرمود:  درباره علی بن ابطالب و حسن و حسین علیهم السلام نازل شده است (زیرا در آن زمان همان سه نفر از ائمه حاضر بودند).

    ?به حضرت عرض کردم مردم می گویند: چرا نام علی و خانواده اش در کتاب خدا عزوجل برده نشده؟

    فرمود: به آنها بگو آیه نماز بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نازل شد و سه رکعتی و چهار رکعتی آن نام برده نشد تا اینکه پیغمبر صلی الله علیه و آله خود برای مردم بیان کرد و آیه زکات بر آن حضرت نازل شد و نام برده نشد که زکات از هر چهل درهم، یک درهم است تا اینکه خود پیغمبر آن را برای مردم شرح داد و امر به حج نازل شد و به مردم نگفت هفت دور طواف کنید تا اینکه خود پیغمبر صلی الله علیه و آله برای آنها توضیح داد.

    آیه “اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم” نازل شد و درباره علی و حسن و حسین هم نازل شد. پس پیغمبر صلی الله علیه و آله درباره علی علیه السلام فرمود: “و که را من مولا و آقایم، علی مولا و آقای اوست".

    و باز فرمود: درباره کتاب خدا و اهل بیتم به شما سفارش می کنم. من از خدای عزوجل خواسته ام که میان آنها جدائی نیندازد تا آنها را در سر حوض به من رساند. خدا خواسته مرا عطا کرد.

    و نیز فرمود: شما چیزی به آنها نیاموزید که آنها از شما داناترند.

    و باز فرمود: آنها شما را از در هدایت بیرون نکنند و به در گمراهی وارد نسازند.

    اگر پیغمبر خاموشی می گزید و درباره اهل بیت اش بیان نمی کرد، آل فلان و آل فلان آن را برای خود ادعا می کردند ولی خدای عزوجل برای تصدیق   پیغمبرش بیان آن حضرت را (که مقصود آل پیغمبر است نه آل فلان و فلان) در کتابش نازل فرمود: “همانا خدا می خواهد ناپاکی را از شما اهل این خانه ببرد و پاکیزه تان کند.” 33 سوره احزاب.

    ???

    اثبات امامت سایر امامان

    سپس زمانی که امامت حسین (علیه السلام) رسید معنی و تاویل “و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی کتاب الله"؛ جاری گشت و بعد از حسین به علی بن الحسین رسید و بعد از علی بن الحسین به محمد بن علی رسبد. 

    آنگه امام فرمود: مقصود از ناپاکی همان شک است، به خدا که ما درباره پرودگار خود هرگز شک نکردیم.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد 2

    .

    .

    موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀علت عدم ذکر نام اهل بیت در قرآن
     [ 12:29:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      ثبوت امامت در فرزندان ...
    ثبوت امامت در فرزندان

    ?امام صادق (علیه السلام) فرمود: 

    بعد از امام حسن و امام حسین (علیهما السلام)، امامت هرگز به دو برادر نمی رسد و از دوران علی بن الحسین چنانکه خدای تبارک و تعالی فرماید گشت: “خویشاوندان در کتاب خدا به یکدیگر سزاوارتر ند” انفال 75، احزاب 6

    پس از دوران علی بن الحسین علیه السلام امامت جز در میان فرزندان و فرزندان آنها نباشد.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀ثبوت امامت در فرزندان
    [چهارشنبه 1398-04-26] [ 11:45:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نشانه های ثبوت امامت ...
    نشانه های ثبوت امامت

    ?عبدالاعلی گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم؛

    کسی که منصب امامت را غصب کرده و به ناحق ادعا می کند، چه دلیلی بر رد اوست؟

    فرمود؛ راجع به حلال و حرام از او بپرسند. 

    سپس به من رو کرد و فرمود؛ سه دلیل هست که جز در صاحب امر امامت فراهم نیاید:

    1_ سزاوارترین مردم است نسبت به امام پیش از خود (به لحاظ خویشاوندی

    2_ سلاح در نزد اوست

    3_ و وصیت امام سابق درباره او مشهور است به طوری که چون در شهر امام وارد شوی و از عموم مردم و کودکان هم که بپرسی فلان امام به چه شخصی وصیت کرده؟ می گویند به فلان پسر فلان.

    .

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀ نشانه های اثبات امامت
     [ 11:37:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      نحوه فرمان خدا به امام بعدی ...
    نحوه فرمان خدا به امام بعدی

    ?معاذ بن کثیر گوید؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود؛

    امر وصیت از آسمان در مکتوبی بر محمد  (صلی الله علیه و آله) نازل شد و مکتوب سر به مهر جز راجع به وصیت بر محمد(صلی الله علیه و آله) نازل نگشت.

    جبرئیل (علیه السلام) عرض کرد؛ این است وصیت تو درباره امتت نزد اهل بیتت.

    رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود؛ کدام اهل بیتم؟

    گفت؛ برگزیده خدا از میان ایشان و ذریه او

    و این وصیت برای این است که علی علم نبوت را از تو ارث ببرد، چنانکه ابراهیم به ارث داد و میراث این علم برای علی (علیه السلام) و ذریه تو از پشت اوست.

    آن مکتوب چند مخر داشت. علی (علیه السلام) مهر اول را گشود و به آنچه در آن بود عمل کرد. سپس حسن (علیه السلام) مهر دوم را گشود و به آنچه در آن مامور شده بود عمل کرد. چون حسن وفات کرد ، حسین (علیه السلام) مهر سوم را گشود. دید در آن نوشته است: “جنگ کن و بکش و کشته می شوی و مردمی را برای شهادت با خود ببر برای ایشان شهادتی جز همراه تو نیست.”

    او هم عمل کرد و چون خواست درگذرد پیش از آن مکتوب را به علی بن الحسن (علیه السلام) داد او مهر چهارم را گشود و دید در آن نوشته است : “سکوت کن و چون علم در پرده شد سر به زیر انداز “

    چون او خواست وفات کند و درگذرد آن را به محمد بن علی داد. او مهر پنجم را گشود دید در آن نوشته است: “کتاب خدای تعالی را تفسیر کن و پدرت را تصدیق نما و ارث امامت را به پسرت بده و امت را نیکو تربیت کن و به حق خدای عز و جل قیام کن و در حال ترس و امنیت حق را بگو و جز از خدا مترس”

    او هم عمل کرد و سپس آن را به شخص بعد از خود داد.

    معاذ گوید؛ من عرض کردم؛ قربانت گردم آن شخص شمائید؟

    فرمود؛ ای معاذ! من از چیزی باک ندارم جز اینکه بروی و علیه من روایت کنی (یعنی آری منم)

    عرض کردم؛ من از خدائی که این مقام را از پدرانت به تو رسانیده است خواستارم که تا پیش از وفات شما، مانند آن را. با ولادت عطا کند.

    فرمود؛ ای معاذ! چنین کرده است. 

    عرض کردم؛ او کیست؟ قربانت گردم

    فرمود؛ این شخص خوابیده و با دستان خود اشاره به عبد الصالح (موسی بن جعفر) کرد که خوابیده بود.

     

    ???

    ?حریز گوید به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم؛ قربانت گردم با وجود احتیاجی که مردم به شما دارند چقدر عمر شما اهل بیت کوتاه و اجل شما خانواده به یکدیگر نزدیک است؟

    فرمود؛ برای هر یک از ما صحیفه و مکتوبی است که آنچه در مدت عمرش راجع به برنامه کارش احتیاج دارد در آن نوشته است، چون امر و دستوراتی که در آن است پایان یابد امام می فهمد که اجل او رسیده است. سپس پیغمبر (صلی الله علیه و آله) نزد او آید و خبر مرگش را به او گوید و آنچه نزد خدا دارد به او گزارش دهد.

    امام حسین (علیهم السلام) مکتوبی را که به او دادند،قرائت کرد و خبر مرگی که در پیش داشت برایش تفسیر شد ولی چیزهائی در آن مکتوب باقی بود که هنوز انجام نشده بود.او برای جنگ بیرون رفت.

    و چیزهائی که باقی بود این بود که ملائکه یاری کردن او را از خدا خواسته اند و خدا اجازه فرموده است . ملائکه مهیا و آماده جنگ شدند و در انتظار بودند تا اینکه آن حضرت شهید شد. ملائکه فرود آمدند در زمانی که عمر آن حضرت تمام شده و شهید گشته بود.

    ملائکه گفتند؛ پروردگارا! تو به ما اجازه فرود آمدن و یاریش را دادی ولی ما فرود آمدیم و تو قبض روحش کردی؟!

    خدا به ایشان وحی کرد؛ شما بر سر قبر او باشید تا او را ببینید که بیرون آمده است آنگاه یاریش کنید. اکنون گریه کنید بر او از دست رفتن یاری او. زیرا شما برای یاری او و گریه بر او اختصاص یافته اید.

    پس ملائکه آن ملائکه برای عزاداری امام حسین و برای افسوس از دست دادن یاریش گریستند و چون بیرون آید(رجعت) یاور او باشند. 

    .

    .

    اصول کافی

    جلد2

    .

    .

    موضوعات: ✔اسلام محمدی این است, ◀احادیث برگزیده اصول کافی, ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀جلد2, ◀ فرمان خدا برای امام بعدی
    [سه شنبه 1398-04-25] [ 06:11:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      دوربین مخفی در حرم امام رضا (علیه السلام) ...

    دوربین مخفی در حرم امام رضا (علیه السلام)

    فقط ارادتها رو ببین چه رنگی به خود گرفته اند….

    ادامه »

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام رضا (علیه السلام), ◀ویدئو و صوت
    [پنجشنبه 1398-04-20] [ 10:24:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      شهیدی که بعد از شهادت دست از کمک کردن برنداشت ...
    شهیدی که بعد از شهادت دست از کمک کردن برنداشت

    ??

    وی دانشجوی کارشناسی ارشد ادبیات عرب در دانشگاه تهران بود؛ و همچنین از فعالان و نخبگان حوزه بین‌الملل بود که ارتباط مؤثر و مستمری با نیرو‌های جهادی دیگر کشور‌ها داشت. با خبر شهادت این شهید والامقام، مراسمی در کشور‌های عراق و یمن و پاکستان برای بزرگداشت وی برگزار شده است. او که فعالیت‌های فرهنگی مختلفی در کشور‌های مسلمان منطقه داشت، از بانیان کنگره لقاءالحسین (ع) بود. در مراسم وداع با پیکر مطهر این شهید مدافع حرم، دوستان عرب زبان او از کشور‌های عراق و لبنان نیز حضور داشتند.

    شعبانعلی اسداللهی پدر شهید مدافع حرم حمیدرضا اسداللهی در گفتگو با ما با بیانی شیوا و رسا به بیان قطره‌ای از دریای بیکران حسنات اخلاقی فرزندش پرداخت که در ادامه شرح این گفتگو را می‌خوانید.
    سید محمد مشکوهًْ الممالک

    ??حرکت در مسیر قرآنی

    شعبانعلی اسداللهی معرفی فرزند شهیدش را این گونه آغاز کرد و گفت: حمیدرضا در ۱۵ بهمن ۱۳۶۳ در تهران به دنیا آمد، ما خانواده مذهبی داریم؛ لذا از دوران دبستان او را در کلاس‌های حفظ قرآن ثبت نام کردیم، حمید صوت خوبی هم داشت و در مسجد هم اذان و اقامه می‌گفت، صوت را هم کار کرد و قاری تخصصی شد، سید محمد طباطبایی و مجتبی کریمی اساتید خوب ایشان بودند و خیلی خوب قرآن را با آن‌ها کار می‌کردند و بعد هم در بحث پژوهش‌های قرآنی وارد شد. در مسجد موسی بن جعفر برای سنین مختلف کلاس قرآن می‌گذاشت. وی همزمان با تحصیل، در هلال احمر نیز آموزش دید. او از دانشجویانی بود که مخالف تصویب برجام بود.

    ??کمک به زلزله زدگان بم در دوران دبیرستان

    در دوران متوسطه که زلزله بم اتفاق افتاد وقت امتحانات پسرم بود، ولی وی درس و بحث را کنار گذاشت و گفت ما رفته ایم و دوره‌های امدادگری را دیده ایم حالا باید برویم بم و کمک رسانی کنیم، رفت و حدود ۱۵ روز بعد برگشت.

    او در آن جریان با مناطق محروم آشنا شد؛ لذا بعد‌ها تشکلی را برای حمایت از مردم مناطق محروم با دوستان خود ایجاد کردند. در ابتدا حدود ۱۰، ۱۵ نفر بودند و به طور خودجوش به مناطق محروم مانند دزفول، سیستان و بلوچستان و کردستان می‌رفتند و کار‌های جهادی انجام می‌دادند. آن‌ها هر کاری از دستانشان برمی آمد، از ساخت و ساز گرفته تا نقاشی ساختمان را انجام می‌دادند.

    یک بار گفت ما در تهران همه نعمت‌ها را داریم، اگر می‌رویم و خرید می‌کنیم فکر می‌کنیم که خیلی زحمت کشیده ایم، در صورتی که زحمت اصلی را این بندگان خدا در مناطق محروم می‌کشند، مثلا شخصی ۸۰ سال دارد و ۷۰ سال کار کرده است و گاه در همین سن آرزوی زیارت امام رضا (ع) را دارد؛ اما هنوز نتوانسته به مشهد برود. به همین دلیل هم ۱۰ سال پیش از سفر اولی‌های امام رضا (ع) ثبت نام کردند، حمید می‌رفت مشهد مکانی را در نظر می‌گرفت، وسیله ایاب و ذهاب و هزینه‌های مالی را هم تهیه می‌کرد، که هر کدام سختی‌های خودش را داشت.

    پدر شهید اسداللهی تصریح کرد: در وزارت بهداشت استخدام شد و این موضوع باعث شد که با اطبا دوست شده و افراد خیری را پیدا کند تا هزینه‌های این سفر‌ها را تامین کند.

    حاج حمید معتقد بود که اگر کار فرهنگی انجام شود بقیه کار‌ها هم درست می‌شود، می‌رفت یک طلبه فعال را از قم پیدا می‌کرد، با او صحبت می‌کرد و شرایط را می‌گفت و سپس او را برای کار‌های فرهنگی همراه کاروان می‌برد مشهد، تا قبل از شهادت حدود ۵ هزار نفر را از مناطق محروم برای سفر مشهد برده بود.

    روایت خواندنی از زندگی شهیدی که پس از شهادت نیز دست از کمک به دیگران برنداشت

    ??رسیدگی به جانبازان کهریزک

    پدر شهید با بیان اینکه پسرم نزدیک به چهار سال است که شهید شده و در این مدت چیز‌های عجیبی را دیدم و شنیدم گفت: یک بار که سر مزارش رفته بودم دیدم یک بنده خدایی با ویلچر آمده و ایستاده، تابستان بود و من شربتی را به ایشان دادم که گفت آن را بگذارید سر مزار و چند دقیقه بعد به من بدهید، من هم همین کار را کردم، گفتم او را می‌شناسید؟ دیدم‌گریه کرد، گفت من از یاسوج آمده ام، چند ماه بعد از شهادت مطلع شده بود و از یاسوج آمده بود، از شهر‌های مختلفی می‌آمدند، اصفهان و …

    این شخص جانباز شیمیایی است که بیشتر اوقات وسط هفته سر مزار می‌آید، با کپسول اکسیژنی که همراهش است… ظرف آبی را می‌آورد مزار را شست و شو می‌دهد، حدود یک ربع می‌نشیند و بعد هم می‌رود.

    یک روز نزدیک عید عوامل یکی از شبکه‌های خبری گفتند می‌خواهیم سر مزار یک مصاحبه تصویری از شما بگیریم، روز چهارشنبه قرار گذاشتیم و رفتیم، همین که داشتند گزارش تهیه می‌کردند، این جانباز آمد و مانند همیشه و بدون توجه به این افراد ظرف آب را برداشت و آب آورد.

    این دو نفری که برای گزارش آمده بودند با او صحبت کردند، گفتند شهید را می‌شناسی؟ گفت او می‌آمد آسایشگاه، دیدار جانبازان، می‌گفت یک بار بنده داشتم به شدت سرفه می‌کردم که دیدم یکی شانه هایم را ماساژ می‌دهد، برگشتم دیدم حاج حمید است و از آن به بعد با او رفیق شدم، او هفته‌ای یک بار به آسایشگاه می‌آمد.

    گفت من یک بار خوابی دیدم و آمدم بهشت زهرا (س) که دیدم تشییع پیکر حمید است و از آن به بعد هفته‌ای یک یا دو بار می‌آیم سر مزار.

    وی خاطرنشان کرد: تا سال ۹۰ که با هم رفتیم حج در وزارت بهداشت بود، بعد گفت برای اینکه به فعالیت‌های جهادی خودش برسد می‌خواهد از وزارت بهداشت استعفا بدهد. بنده گفتم خیلی از جوانان آرزوی چنین موقعیت و پستی را دارند، گفت روزی ما دست خداست و بعد از حج بلافاصله رفت و استعفایش را نوشت، آن زمان ۳ ماه مانده بود که فرزندش به دنیا بیاید.

    حدود یک سال و نیم هر ماه مسئولان وزارت بهداشت با من تماس می‌گرفتند و می‌گفتند او جوان است و جوانی کرده، هر زمان که پشیمان شد به او بگویید میزش سر جایش است، ما او را کارمند خودمان می‌دانیم، وقتی به او می‌گفتم می‌گفت من تصمیم خودم را گرفته ام.

    پسرم حمید قانع بود، بدون اینکه نگرانی داشته باشد، می‌گفت هر چه روزی باشد همان می‌رسد. بعد از آن بود که گروه جهادی را تشکیل دادند. بعد از شهادتش متوجه شدیم که فعالیت او چقدر بوده است، پسرم در طول ۲۴ ساعت شاید بتوان گفت که دو سه ساعت استراحت داشت.

    ??ارتباط با جوانان کشور‌های مسلمان

    پدر شهید اسداللهی بیان کرد: در زمینه ارتباطات اسلامی هم فعالیت می‌کرد، در همین سفر‌هایی که به عراق و سوریه و عربستان می‌رفتند با جوانان دیگر کشور‌ها آشنایی پیدا کرد و با هم ارتباط داشتند، این اواخر با مسلمانان اسپانیا هم ارتباط برقرار کرده بودند.
    قبل از اینکه به سوریه برود یکی از بچه‌ها را فرستاد اسپانیا و گفت شما بروید پیغام من را به دوستان مان در آن جا برسانید، آن بنده خدا وقتی برگشت با پلاکارد‌های حاج حمید مواجه شد.

    دغدغه او این بود که در درجه اول بحث‌های فرهنگی و بعد هم مسائل جهادی را در کشور‌های اسلامی ترویج دهد. می‌گفت اگر کشور‌های اسلامی با کار‌های جهادی آشنا شوند خیلی برای کشورشان مفید خواهند بود لذا در بحث‌های برون مرزی هم کار می‌کرد.
    در سال سه چهار بار بچه‌های حزب الله لبنان را به این جا دعوت می‌کرد و جلسه تشکیل می‌دادند؛ البته من از رفت و آمد‌ها اطلاع داشتم؛ اما عمق کار را نمی‌دانستم، اهل کار بود و عمل، ولی حرف نمی‌زد و شعار نمی‌داد و ما این‌ها را بعد از شهادت وی متوجه شدیم.

    ??لعن آل‌سعود در مکه

    درست درسال ۹۴ بود که پسرم حمید برای حج آمد، بنده مدیر هتلی در مدینه بودم، دفتر زیارتی داشتیم و یک کاروان، که مدیر کاروان هم حاج حمید بود و با او در ارتباط بودیم. کاروان آن‌ها با آخرین پرواز آمد مدینه و در هتل دیگری مستقر شدند. حاج حمید پتانسیل خیلی خوبی داشت، هم مداحی می‌کرد و هم می‌توانست عربی صحبت کند و هم شوخ طبع بود و با روی باز برخورد می‌کرد، زائر هم این مسائل را می‌طلبد.

    به او گفتم هتل خودتان یک روحانی خیلی خوب دارد، بیا هتل ما دعای کمیل بخوان، آمد و شروع کرد به خواندن دعای کمیل، چند گروه زائر از شهر‌های مختلف مانند شیراز، بم و ساری در بین زائران بودند، حمید در بین فراز‌های دعای کمیل شروع کرد به لعن کردن آل‌سعود که دل خودش را خوش کرده به آمریکا، آمریکا هم او را شناخته، منابع او را می‌گیرد و بمب و موشک می‌دهد، آل‌سعود هم بمب‌ها را می‌اندازند روی بچه‌های بی‌گناه یمن، آن زمان به تازگی جنگ یمن آغاز شده بود.

    جالب اینکه یکی دو تا از آقایان با تندی به من گفتند که این بچه شما کله اش خراب است، گفتم چه شده؟ گفتند بگو دعایش را بخواند، چه‌کار با آل‌سعود دارد؟ گفتم شما‌ها چرا ناراحتید؟ گفتند الان سعودی‌ها می‌ریزند این‌جا، گفتم اگر شما ناراحتید بروید مسجدالنبی، زیارت و دعا را بخوانید و هر وقت دعای کمیل تمام شد بیایید، شما خودی هستید و به جای اینکه بیایید و حمایت کنید این طور رفتار می‌کنید؟! گفتند این کار خطرناک است، گفتم شما بروید و دعایتان را بخوانید و برگردید.

    از یک طرف لذت می‌بردم که او دارد حرف حق را می‌زند، و این که حرف را باید به جایش زد، ما می‌توانیم در تهران هم بگوییم مرگ بر آل‌سعود، ولی تاثیری که در عربستان دارد خیلی فراتر است، از طرفی هم خودم، چون سعودی‌ها را می‌شناختم، همش استرس داشتم و در لابی قدم می‌زدم، گفتم ممکن است عوامل سعودی تماس بگیرند و ماموران بریزند و ما را ببرند، این خودی‌ها هم که حرف زدند بیشتر به‌هم ریختم، حدود ۱۰ دقیقه بعد از رفتن آن‌ها دیدم عوامل سعودی آمدند، بنده هم با تندی با آن‌ها برخورد کردم، بعید نبود که این‌ها بروند و زنگ بزنند و نیرو‌ها بریزند این‌جا؛ اما او دعا را خواند و شکر خدا اتفاقی هم نیفتاد.

    ??نامگذاری فرزند دوم توسط رهبر انقلاب

    پدر شهید تصریح کرد: پسر بزرگ شهید محمد است و هنگامی که ما عمره بودیم خانم شهید تماس گرفت و خبر بارداری پسر دوم خود را به ما داد، حاج حمید هم رفت حرم حضرت رسول (ص) و برای بچه‌ها دعا کرد. بعد هم با مقام معظم رهبری رایزنی کرده بود که نام فرزندش را انتخاب کنند، که گفته بودند اسم بچه را احمد بگذار.

    ??انصراف از حج برای رفتن به کربلا و سوریه

    در سال شهادتش که مصادف شد با فاجعه منا، قرار بود به حج برویم، او هم به عنوان یکی از عوامل ثبت نام کرده بود، بعد از یکی دو ماه که در جلسات شرکت کرد گفت من نمی‌آیم، گفتم چرا؟ گفت کار دارم و پیگیر کار‌های اربعین هستم. در واقع کارش هم مرتبط با اعزام خودش به سوریه بود.

    بنده هم ناراحت شدم و گفتم اگر حزب اللهی هستی قبول، بسیجی هم هستی قبول، ما الان می‌رویم در جمع ۵۰۰ نفره بچه بسیجی‌ها، بنده می‌روم پشت میکروفن و می‌گویم من یک عامل حج می‌خواهم، اگر از این ۵۰۰ نفر یکی گفت من نمی‌آیم حق با شماست. گفت بابا من حجم را انجام داده ام و اکنون آمدنم جایز نیست، اگر من بروم کربلا و دور حرم امام حسین (ع) بگردم یقین بدان ثوابش بالاتر از حج است.

    هر وقت هم می‌آمد یک ریال از عربستان خرید نمی‌کرد، می‌گفت از این جا خرید کردن حرام است. بعد از اینکه فاجعه منا رخ داد به مادرش گفته بود که الان بابا خوشحال است که من نرفتم مکه و دیگر از دستم ناراحت نیست. بعد از حج در عین این که کار‌های اربعین را پیگیری می‌کرد، کار‌های خود برای اعزام به سوریه هم درست شده بود.

    او پاسدار شد، اما به ما نگفته بود؛ در گردان سلمان، محل نیرو‌های نخبه سپاه و سازمان ارتباطات اسلامی امام سجاد (ع) که کار‌های فرهنگی و برون مرزی انجام می‌دهند مشغول شده بود.

    ??بوسیدن کف پای مادر

    پدر شهید اسداللهی با اشاره به رعایت ادب و احترام شهید نسبت به پدر و مادر خود گفت: او احترام ویژه‌ای برای بنده و همچنین مادرش که از سادات است قائل بود، اکثر اوقات دستمان را می‌بوسید یا وقتی خانواده جمع بودند می‌گفت تا حالا شما دروازه بهشت را دیده اید؟ بعد می‌گفت من حالا نشان شما می‌دهم، می‌رفت و پای مادرش را به زور بلند می‌کرد و کف پایش را می‌بوسید و می‌گفت این جا دروازه بهشت است.

    ??شهادت با ذکر یا زهرا (س) و یا حسین (ع)

    پدر شهید می‌گوید: برای فتح خان طومان رفته بودند. صبح فردای روز اعزام می‌گویند نیرو کم است و هر کسی که خسته شده می‌تواند برگردد، اما حمید در منطقه ماند. آن روز با روز شهادت امام حسن عسکری (ع) مصادف بود.

    وقت نماز که می‌شد هر جا که بود نمازش را می‌خواند، حتی اگر در وزارت بهداشت در جلسه بود، می‌رفت نمازش را می‌خواند و دوباره برمی‌گشت، آن جا هم وقت نماز ظهر تیمم می‌کند و بلند می‌شود نماز خود را بخواند، وقتی می‌خواسته تکبیر بگوید خمپاره‌ای در کنارشان به زمین می‌خورد و ترکشی روی شاهرگش می‌نشیند و بیحال که می‌شود چند بار یا زهرا (س) و یا حسین (ع) می‌گوید و شهید می‌شود.

    ??از خبر مجروحیت و اسارت تا شهادت

    وی افزود: شنبه آن هفته آخرین باری بود با من تماس گرفت، دو شنبه حدود ساعت ده صبح بود که یکی از دوستانش با من تماس گرفت و گفت: حاج حمید مجروح شده. تا این حرف را زد من به هم ریختم و گفتم راستش را بگو، حمید شهید شده؟ گفت: نه اگر شهید شده بود که به شما می‌گفتیم.

    روزی که خبر مجروحیت حمید را دادند روز آخر پاییز بود و شب را به مناسبت شب یلدا باید خانه مادرخانمم می‌رفتیم و من به خانواده هم چیزی نگفتم، در آن جا متوجه حالم شدند که گفتم سرم درد می‌کند، برویم خانه، در راه برگشت دیدم در شبکه‌های مجازی نوشته‌اند که حمیدرضا شهید شده است! ساعت ۱۱ شب بود، زنگ زدم به دوستان پسرم، گفتند دروغ است و تکذیب شده و فقط مجروح شده است.

    فردا ظهر شد گفتند هر کاری می‌کنیم نمی‌آید صحبت کند، غروب گفت که سه تا از ایرانی‌ها را اسیر گرفته اند، از شنیدن این خبر خیلی ناراحت شدم، به یکی از دوستانمان در دفتر نمایندگی حج و زیارت سوریه زنگ زدم و گفتم بپرس ببین از بچه‌های سوریه خبری دارند، همچنین به استادش که در وزارت خارجه بود زنگ زدم و گفتم شما از طریق کنسولگری ایران در سفارت سوریه پیگیری کنید و قرار شد این‌ها پیگیری کنند و به من خبر بدهند؛ در صورتی که خودشان خبر داشتند حمید شهید شده و به من نمی‌گفتند.

    سه روز خیلی سخت گذشت، حمید یکشنبه شهید شده بود، دوشنبه به ما گفتند زخمی شده و پنج شنبه ظهر گفتند که شهید شده و می‌خواهند پیکرش را بیاورند.

    ??نوشتن وصیتنامه در حرم امام رضا (ع)

    پدر این شهید والامقام خاطرنشان کرد: هر زمان که عرصه برایش تنگ می‌شد می‌رفت حرم امام رضا (ع). یکی دو روز قبل از اعزام هم بلیت گرفته بود، با خانم و بچه‌ها و یکی از همرزمان خودش به حرم امام رضا (ع) رفتند و در حرم با عجله وصیتش را نوشت و آن را در خانه گذاشت. وصیت نامه او به دو زبان انگلیسی و عربی هم ترجمه شده است.

    حمید در وصیتنامه خود با آقا امام زمان (عج) و مقام معظم رهبری صحبت کرده، بعد هم با بچه هایش. به فرزندش محمد هم گفته من تو را از خدا برای خودم نخواستم، از خدا خواستم فرزندی به من دهد که عصای دست آقا امام زمان (عج) باشد. فرزند کوچکش، در آن زمان دو ماهه بود.

    یکی از دوستانش از عوامل مسجد جمکران حدود یک ماه بعد از شهادت حمید را خواب دیده بود که مانند زمان حیاتش در حال تلاش و تکاپو است، گفتم تو که شهید شده‌ای برای چه این قدر کار می‌کنی؟ گفت: در کار تعدادی از بنده‌های خدا گره افتاده و دارم رایزنی می‌کنم کار این‌ها را درست کنم.

    ??بانی مراسم فاطمیه (س)

    اسداللهی عنوان کرد: یک بار دو نفر آمدند سر مزار، گفتند که از قم آمده‌اند و از دوستان حاج حمید هستند و تعریف کردند که یکی دو سال قبل حاج حمید به ما گفت: برخی روستا‌ها ایام شهادت حضرت فاطمه (س) را مانند تهران، در یک دهه برگزار نمی‌کنند، اگر جایی را می‌شناسید معرفی کنید که ما برویم یک دهه روضه بگیریم، ما هم پیگیری کردیم و روستایی را در اطراف زنجان معرفی کردند، دیدیم که خیلی پیگیر مراسم نیستند، حاج حمید هم ده روز آنجا ماند، شب‌ها برنامه داشت و مداحی می‌کرد روز حتی هزینه ولیمه شب اول را هم پرداخت کرده بود و اهالی بعد‌ها به ما این مسئله را گفتند، از آن سال به بعد هم در آن جا در ایام فاطمیه مراسم برگزار می‌کنند.

    ??حضور مادر عماد مغنیه در مراسم ختم شهید

    وقتی خبر شهادتش را دادند مادر عماد مغنیه گفته بود که من را همین حالا به ایران برسانید؛ لذا با یک گروه از بچه‌های حزب الله لبنان تماس گرفته بودند و چند روزی آمدند و این جا بودند ودر مراسم‌ها بودند. مادر عماد مقنیه در مراسم ختم حدود ۱۵ دقیقه صحبت کردند و گفتند: اگر حاج حمید شهید نمی‌شد من به خیلی چیز‌ها شک می‌کردم، در صورتی که خودشان مادر چهار شهید هستند.

    همین طور از نجف معاون فرماندار آمده بود، مراسم‌هایی هم در پاکستان و نجف و کربلا و لبنان به یاد شهید برگزار شده و حسینیه‌ای در لبنان به نام شهید ساخته‌اند، او طوری با جوانان کار کرده بود که حاج حمید را دوستش داشتند و به او ارادت پیدا کرده بودند، هر جا که بود کارش را خالصانه انجام می‌داد.

    او از پژوهشگران مهدویت و خادم افتخاری مسجد جمکران بود، که در مسجد هم یکی دو مراسم خیلی خوب برایش گرفتند.
    حضور سردار سلیمانی

    ??در منزل شهید اسداللهی

    پدر این شهید والامقام گفت: روزی یکی از دوستان زنگ زد و گفت: که مهمان داری؟ گفتم بله، گفت یک جوری ردشان کن بروند، ما هم عذر خواهی کردیم و آن‌ها رفتند و دیدم که سردار سلیمانی با دوستان خود آمدند.

    یکی از دوستان حاج حمید هم این جا بود، آمد از حاج حمید تعریف کند که سردار گفت: من او را می‌شناسم و چند بار هم با او در لبنان و عراق جلسه داشته‌ایم.

    حمید آن قدر خوددار بود که حتی نگفته بود سردار را دیده، خیلی از کارهایش به همین صورت بود و بدون این که سر و صدا تبلیغاتی داشته باشد کارش را انجام می‌داد.

    ??دیدار با مقام معظم رهبری

    اسداللهی سپس به بیان خاطره‌ای از دیدار با مقام معظم رهبری پرداخت و گفت: ایام فاطمیه بود که با ما تماس گرفتند و گفتند برای دیدار با مقام معظم رهبری بیایید، من و حاج خانم و آقا محمد پسر حمید رفتیم. آقا که از حسینیه بیرون آمدند ایشان را ملاقات کردیم، آن شخص ما را معرفی کرد، ایشان خیلی خوشحال شده بودند، طوری که من تا به حال ایشان را به این صورت ندیده بودم، آقا با من روبوسی کردند.

    ??اگر این جوانان بودندامام حسین (ع) تنها نمی‌ماند

    مادر شهید اسداللهی نیز در ادامه اظهار داشت: من به چنین فرزندی افتخار می‌کنم که در راه اسلام و حضرت زینب (س) به شهادت رسید، اگر این جوانان زمان امام حسین (ع) بودند، حضرت را تنها نمی‌گذاشتند و فداکاری می‌کردند. من خیلی به حمید علاقه داشتم و دوری او برایم سخت است؛ اما همان حرف حضرت زینب (س) را می‌گویم که «ما رایت الا جمیلا»، مادر مقابل حضرت چیزی نیستیم و ته دلمان راضی هستیم و خدا را شاکریم. من فقط نمی‌خواستم که حمید اسیر شود و به شهادتش راضی شده بودم. وقتی او را آوردند خیلی آرام شدم، نه مشکی پوشیدم و نه‌گریه کردم. هر وقت هم دلتنگی می‌کنم برای علی اکبر امام حسین (ع) گریه می‌کنم و به حمید می‌گویم تو وظیفه ات را انجام دادی. خیلی‌ها می‌گفتند حیف شد، خیلی زود به شهادت رسید، اگر حمید بود خیلی بیشتر از این می‌توانست در کشور کار کند؛ ولی حمید عاقبت بخیر شد.

    من خدا را شکر می‌کنم که چنین جوانانی در کشور ما هستند. برای مدافعان حرم آرزوی سلامتی دارم و برای مادرانی که فرزندانشان جاوید الاثر شده‌اند آرزوی صبر می‌کنم، بنده هرگاه می‌آیم سر مزار از خانواده‌هایی که هنوز فرزندشان بازنگشته، به ویژه خانواده شهید عبداللهی خجالت می‌کشم، ان شاءالله اگر زنده هستند صحیح و سالم برگردند.

    منبع: روزنامه کیهان

    انتهای پیام/

    موضوعات: ◀شهید حمید اسداللهی
    [یکشنبه 1398-04-16] [ 06:34:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      لحظه انتقال علم امام به امام بعد از خود ...
    لحظه انتقال علم امام به امام بعد از خود

    یکی از اصحاب گوید: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: چه زمانی امام، امامت و رسیدن امر را به خود می فهمد؟
    فرمود: در آخرین دقیقه زندگی امام پیشین.
    .
    .
    اصول کافی
    ج2
    .
    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀جلد2, ◀زمان آگاهی امام به تمام علوم پیشین
    [چهارشنبه 1398-04-12] [ 06:54:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      فضیلت پیامبر و امام علی بر سایر امامان ...
    فضیلت پیامبر و امام علی بر سایر امامان

    ? حارث بن مغیره گوید؛ شنیدم امام صادق( علیه السلام) می فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:
    ما نسبت به امر و فهم و حلال و حرام در یک روش هستیم اما پیغمبر صلی الله علیه و آله و علی فضیلت خود را دارند.

    ?حضرت ابوالحسن علیه السلام فرمود:
    ما خانواده در علم و شجاعت برابریم و در بخشیدن (علم و مال به مردم) به هر اندازه که دستور داریم، می بخشیم.
    .
    .
    اصول کافی
    ج2
    .
    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله), ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀احادیث برگزیده از امام موسی کاظم (علیه السلام), ◀جلد2, ◀ فضیلت پیامبر و حضرت علی نسبت به دیگر امامان
     [ 06:45:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      امانت امام به امام بعد از خود ...
    امانت امام به امام بعد از خود

    ?معلی بن خنیس گوید: از امام صادق (علیه السلام) درباره قول خدای عز وجل “خدا شما را امر می کند که امانتها را به صاحبانشان رد کنید” 64 سوره4، پرسیدم،
    فرمود؛ خدا امام پیشبن را دستور می دهد که هر چه نزد اوست (از کتابها، علم و سلاح) به امام بعد از خود رد کند.
    .
    .
    اصول کافی
    ج2
    .
    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀جلد2, ◀ امانت امام به امام بعدی
     [ 06:38:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تعیین امام از سوی خداوند ...
    تعیین امام از سوی خداوند

    #غدیر
    ?عمر بن اشعث گوید؛ شنیدم امام صادق (علیه السلام) می فرمود؛
    شما گمان می کنید هرکس از ما امامان که وصبت می کند، به هرکس که بخواهد وصیت می کند؟!
    نه به خدا، چنین نیست، بلکه امر امامت عهد و فرمانی است از جانب خدا و رسولش (صلی الله علیه و آله) برای مردی پس از مردی (از خانواده ما) تا به صاحبش برسد.(یعنی برسد به امام دوازدهم)
    .
    .
    اصول کافی
    ج2
    .
    .#غدیر

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀جلد2, ◀ تعیین امام از سوی خداوند
     [ 06:29:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      روح القدس چیست؟ ...
    روح القدس چیست؟

    ? جابر جعفی گوید: امام صادق (علیه السلام) فرمود:
    ای جابر! همانا خدای تبارک و تعالی مخلوق را سه دسته آفرید؛ “و کنتم ازواجا ثلاثه فاصحاب المیمنه ما اصحاب المیمنه و اصحاب المشامه ما اصحاب المشامه و السابقون السابقون اولئک المقربون ” 6_11سوره واقعه

    السابقون: همان رسولان خدا و مخصوصین درگاه او از میان مخلوق می باشند که خدا در ایشان پنج روح قرار داده است:
    1-ایشان را به روح القدس موید ساخت و به وسیله آن همه چیز را بدانند و بشناسند.(و بار نبوت کشد.)
    2- ایشان را با روح ایمان موید ساخت و با آن از خدای عزوجل بترسند.(و عدالت بورزد)
    3- آنها را به روح قوه موید ساخت و با آن بر اطاعت خدا توانائی یافتند.( و با آن قیام و کوشش کنند.)
    4_ آنها را به روح شهوت موید ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند و از نافرمانی اش کراهت یافتند.(و با آن بخورد و بیاشامد و با زنان حلال خود نزدیکی کند.)
    5- در ایشان روح حرکت نهاد که همه مردم با آن رفت و آمد کنند.(یعنی جنبش و تکاپو داشته باشد.)

    و در اصحاب یمین:
    1- ایشان را با روح ایمان موید ساخت و با آن از خدای عزوجل بترسند.
    2- آنها را به روح قوه موید ساخت و با آن بر اطاعت خدا توانائی یافتند.
    3_ آنها را به روح شهوت موید ساخت و با آن اطاعت خدا را خواستند.
    4- در ایشان روح حرکت نهاد که همه مردم با آن رفت و آمد کنند.

    ??شرح
    کلمه روح در این حدیث شریف به معنی قوه و نیروئی است باطنی و معنوی که منشا آثار است، زیرا رفت و آمد انسان و ترس او از خدا و شناختن و دانستن چیزها، آثار و اعمالی است که از انسان بروز می کند و این آثار ناچار باید مبدا و علت ایی داشته باشد.

    ? در حدیث دیگری از همین باب، جابر از امام باقر (علیه السلام) گوید:…. پیغمبران و اوصیاء به وسیله روح القدس امور و مطالب زیر عرش را تا زیر خاک بدانند.
    سپس فرمود: ای جابر! چهار روح اخیر را پیش آمد و آفت رسد ولی روح القدس بازی و یاوه گری نکند.

    ??شرح
    مراد از آفت و پیش آمد این است که گاهی آنها را مانعی عارض می شود که از تاثیر باز می مانند و یاوه گری می کنند اما روح القدس مبدا علم است و همیشه حقایق را بدون کم و کاست به پیغمبران و امامان می فهماند.

    ? در حدیث دیگری امام صادق (علیه السلام) می فرمایند:
    چون پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وفات کند، روح القدس از او به امام منتقل شود و روح القدس خواب و غفلت و یاوه گری و تکبر ندارد و چهار روح دیگر خواب و غفلت و یاوه گری دارند. به وسیله روح القدس همه چیز درک می شود.

    ? در احادیث دیگری واژه “روح” در آیه ” و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان” به روح القدس تفسیر شده است.

    ابوبصیر گوید: از امام صادق (علیه السلام) قول خداوند متعال ” و کذلک اوحینا الیک روحا من امرنا ما کنت تدری ما الکتاب و لا الایمان” آیه 52 سوره49 را پرسیدم. فرمود:
    آن مخلوقی است از مخلوقات خدای عزوجل، بزرگتر از جبرئیل و میکائیل که همراه میغمبر صلی الله علیه و آله است. به او خبر می دهد و رهبری اش می کند و همراه امامان پس از وی هم می باشد.

    ? در حدیث دیگری امام (علیه السلام) فرمودند: … از زمانی که خدای عزوجل آن روح را بر محمد صلی الله علیه و آله فرو فرستاده، به آسمان بالا نرفته و آن روح در ما هست.

    ? در حدیث دیگری امام صادق ( علیه السلام) فرمودند: … [روح] همراه هیچ یک از پیغمبران گذشته جزء محمد صلی الله علیه و آله نبوده است و آن همراه ائمه می باشد و ایشان را رهبری می کند، چنان نیست که هر چه طلب شود، بدست آید.( یعنی همراهی این روح یا پیغمبر و امامان فضلی از سوی خداوند متعال است و با طلب و کوشش بدست نمی آید.)

    ?در حدیث دیگری حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: … خدای تعالی به پیغمبرش صلی الله علیه و آله می فرماید: “اتی امر الله فلا تستعجلوه سبحانه و تعالی عما یشرکون ینزل الملائکه یالروح” پس روح غیر از ملائکه صلوات علیهم است.
    .
    .
    تمام احادیث از باب” ارواح موجود در ائمه” از ج2 اصول کافی است.
    به ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی
    .
    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده حضرت علی(علیه السلام), ◀احادیث برگزیده از امام محمد باقر(علیه السلام), ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀جلد2, ◀ روح القدس
    [چهارشنبه 1398-04-05] [ 05:50:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      امامان محدث اند نه پیغمبر ...
    امامان محدث اند نه پیغمبر

    ?حارث بن مغیره گوید امام باقر (علیه السلام) فرمود؛
    علی (علیه السلام) محدث بود.
    عرض کردم: می فرمائید پیغمبر بود؟
    امام با دست خود جواب منفی داد. سپس فرمود: بلکه مانند همدم سلیمان علیه السلام (جناب آصف بن برخیا) یا همدم موسی علیه السلام ( جناب یوسع بن نون یا جناب خضر) یا مانند ذو القرنین بود. مگر به شما خبر نرسیده است که خود علی فرمود: در میان شما هم مانند ذو القرنین هست.

    ?? شرح
    “محدث"، در لغت به معنی کسی است که با او حدیث و خبر تازه گویند و در لسان اخبار امام (علیه السلام) را محدث گویند ، زیرا خدای تعالی علوم و اخبار آسمانی را به وسیله الهام یا صدای فرشته به او می رساند ولی امام شخص فرشته را نمی بیند اما پیغمبر (صلی الله علیه و آله) او را می دید.

    محمد بن مسلم گوید؛ کلمه محدث نزد امام صادق(علیه السلام) ذکر شد،
    حضرت فرمود؛ محدث کسی است که صدا را بشنود و شخص را نبیند.
    به حضرت عرض کردم ؛ قربانت گردم! امام از کجا می فهمد که آن کلام فرشته است؟
    فرمود؛ آرامش و وقاری به او عطا می شود که می فهمد آن کلام فرشته است.

    ? امام صادق (علیه السلام) در حدیث دیگری در همین باب می فرماید؛
    ما خزانه دار علم خدائیم، ما مترجم امر خدائیم، ما مردمی معصوم هستیم، خدای تبارک و تعالی مردم را به فرمان بری ما امر فرموده و از نافرمانی ما نهی کرده است، ما حجت رسائیم بر هر که زیر آسمان و روی زمین است.
    .
    .

    تمامی احادیث و مطالب،از جلد2 اصول کافی
    با ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی
    .
    .

    موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد باقر(علیه السلام), ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀جلد2, ◀ امامان محدث اند
    [سه شنبه 1398-04-04] [ 06:15:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      حزب خدا از منظر حضرت علی ...
    حزب خدا از منظر حضرت علی

    ?بخشی از نامه حضرت علی به عثمان بن حنیف کارگزار بصره

    خوشا به حال كسى كه وظيفه خود را نسبت به پروردگارش گزارده باشد و در بلاى خويش صابر باشد و شب هنگام خواب را بر چشم خود حرام كند، يا چون خواب بر او غلبه كند، زمين را نهالى و دستهاى خود را بالش سازد.

    در ميان مردمى كه از وحشت قيامت شب را زنده داشته اند و از جامه خواب دورى گزيده اند و لبهايشان به ذكر پروردگارشان مى جنبد و گناهانشان در اثر آمرزش خواستن فراوانشان ناچيز گشته است. «اينان حزب خداوندند و حزب خداوند رستگارند.»
    پس اى پسر حنيف، از خدا بترس. به همان چند قرص نان اكتفا كن تا از آتش رهايى يابى.
    .
    .
    نامه45
    نهج البلاغه
    .
    .
    سایت اهل البیت

    موضوعات: ◀ خودسازی در نهج البلاغه
    [دوشنبه 1398-04-03] [ 06:44:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      ریاضت نفس حضرت علی ...
    ریاضت نفس حضرت علی

    بخشی از نامه حضرت علی به عثمان بن حنیف کارگزار بصره

    به خدا سوگند،
    سوگندی که فقط اراده خدا از آن استثنا می کنم، چنان نفس خود را به رياضت وادارم كه به يك قرص نان، هر گاه بيابم شاد شود، و به نمك به جاى نان خورش قناعت كند، و آنقدر از چشم ها اشك ريزم كه چونان چشمه اى خشك در آيد، و اشك چشمم پايان پذيرد.

    آيا سزاوار است كه چرندگان، فراوان بخورند و راحت بخوابند، و گله گوسفندان پس از چرا كردن به آغل رو كنند، و على نيز [همانند آنان] از زاد و توشه خود بخورد و استراحت كند؟ چشمش روشن باد كه پس از ساليان دراز، چهارپايان رها شده، و گلّه هاى گوسفندان را الگو قرار دهد.
    .
    .
    نامه 45
    نهج البلاغه
    .
    .
    سایت اهل البیت

    موضوعات: ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه
     [ 06:38:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      گفت و گو حضرت علی با دنیا ...
    گفت و گو حضرت علی با دنیا

    ?بخشی از نامه حضرت علی به عثمان بن حنیف گارگزار بصره

    اى دنيا از من دور شو!
    مهارت را بر پشت تو نهاده، و از چنگال هاى تو رهايى يافتم، و از دام هاى تو نجات يافته، و از لغزشگاه هايت دورى گزيده ام.
    كجايند بزرگانى كه به بازيچه هاى خود فريبشان داده اى كجايند امت هايى كه با زر و زيورت آنها را فريفتى كه اكنون در گورها گرفتارند و درون لحدها پنهان شده اند.

    اى دنيا !
    به خدا سوگند اگر شخصى ديدنى بودى، و قالب حس كردنى داشتى، حدود خدا را بر تو جارى مى كردم، به جهت بندگانى كه آنها را با آرزوهايت فريب دادى، و ملّت هايى كه آنها را به هلاكت افكندى، و قدرتمندانى كه آنها را تسليم نابودى كردى، و هدف انواع بلاها قرار دادى كه ديگر راه پس و پيش و ندارند.

    امّا هيهات كسى كه در لغزشگاه تو قدم گذارد سقوط خواهد كرد، و آن كس كه بر امواج تو سوار شد غرق گرديد، كسى كه از دام هاى تو رهائى يافت پيروز شد، آن كس كه از تو به سلامت گذشت نگران نيست كه جايگاهش تنگ است، زيرا دنيا در پيش او چونان روزى است كه گذشت.

    از برابر ديدگانم دور شو، سوگند به خدا، رام تو نگردم كه خوارم سازى، و مهارم را به دست تو ندهم كه هر كجا خواهى مرا بكشانى. غنائم در کفت نگذارم تا هرکجا بخواهی ببری.
    .
    .
    نامه45
    نهج البلاغه
    .
    .
    سایت اهل البیت

    موضوعات: ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه
     [ 06:25:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت
     
    مداحی های محرم