طرح سی روز سی آيه ، رمضان 1440
آيه بيست و نهم
در روز قيامت هيچ چيز از بندگان برای خداوند مخفی نيست. و هرکس به قدر تلاشش در دنيا در جايگاهی از آخرت قرار می گيرد.
?جزء بيست و نهم، آيه 18 سوره حاقّة:
« يَوْمَئذٍ تُعْرَضُونَ لَاتَخْفَی مِنْكُمْ خَافِيَةٌ (حاقّة/18)»
« آن روز شما را پيش آورند و هيچ چيز شما نهان نماند. (حاقّة/18)»
پرسشها:
1- در آيه 18 سوره حاقّة منظور از واژه «تُعْرَضُونَ عرضه می شويد» چيست؟ با توجّه به تفسير آيه شريفه توضيح دهيد.
2- عرضه شدن مذکور در آيه 18 سوره حاقّة در چه زمانی و برای چه کسی صورت می پذيرد؟ با توجّه به تفسير آيه شريفه توضيح دهيد.
3- با توجّه به عبارت « لَاتَخْفَی مِنْكُمْ خَافِيَةٌ هيچ چيز شما نهان نماند.» در آيه 18 سوره حاقّه و آيات پس از آن و تفسير آيات، حال چند دسته از افراد آشکار می شود؟ حال هر يک را توصيف کنيد.
4- با توجّه به آيات بعد از آيه 18 سوره حاقّة دليل قرار گرفتن هر دسته در جايگاه اخروی چه بوده است؟ به عبارت ديگر صفات هر دسته را نام ببريد.
✔پاسخها:
1- منظور از واژه «تُعْرَضُونَ عرضه می شويد» در آيه 18 سوره حاقّة اين است كه: آنچه نزد هر انسان از عقيده و عمل هست آشکار می شود. علامه طباطبايی (ره) می گويد: كلمه « عرض » در لغت به معنای اين است كه فروشنده جنس خود را جلو مشتری بگسترد و به او نشان دهد.
2- عرضه شدن مذکور در آيه 18 سوره حاقّة با توجّه به تفسير الميزان عرض بر خدای تعالى در روز قيامت است. روزی كه روز جدايى حق از باطل، و روز داوری است. روز بروز و افشای حقايق در نزد خداوند متعال است.
???
علامه طباطبايی (ره) در باره پرسش 2 می گويد: آنچه نزد هر انسان از عقيده و عمل هست برای خدای تعالى فاش و سفره دل آدمی باز می گردد، به طوری كه هيچ عقيده و هيچ فعلی از او برای خدا پنهان نماند، و همه غيبها شهادت و همه سِرّها علن و آشكار گردد، و اين از خصائص قيامت است، از ظاهر كلام برمی آيد كه مراد از جمله « تُعرضون عرضه می شويد » عرضه شدن بر خدای تعالى باشد، هم چنان كه در جای ديگر فرموده:َ
عُرِضُوا عَلَی رَبِّكَ صَفًّا به صف بر پروردگارت عرضه می شوند. (كهف/48) (ترجمه الميزان، ج19، ص: 665)
آری قيامت « يَوْمَ تُبْلَی السَّرائِرُ در آن روز كه اسرار پنهان آشكار می شود. (طارق/9)» است،
و « يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لايَخْفَی عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْءٌ آن روزی كه همه (نيك و بد) خلق پديد آيد و هيچ كرده آنها بر خدا پنهان نباشد. (مؤمن/16)» است،
روزی است كه سريرهها آشكار و همه مردم برای خدا ظاهر می شوند، و از آنان چيزی بر خدا پوشيده نمی ماند.
و ما در بحث های سابق خود گفتيم كه آنچه در قرآن از خصائص قيامت آمده اختصاص به قيامت ندارد، مثلاً اگر فرموده روز قيامت ملك مخصوص خداست، معنايش اين نيست كه در دنيا غير خدا كسانى ديگر نيز مالك باشند،
و اگر فرموده: آن روز امر به دست خداست، و يا از عذاب او برای كسی پناهگاهی نيست، و يا خلائق برايش بارز و ظاهر می شوند و يا چيزی از خلائق بر او پوشيده نمی ماند، و خصائص ديگر، معنايش اين نيست كه خدا تنها در روز قيامت چنين است، زيرا اين صفات دائماً برای خدا هست،
بلكه مراد اين است كه: مردم آن روز فاش و هويدا می بينند كه خدای تعالى چنين خدايى است. پس معنای آيه اين می شود كه: در آن روز برای شما آشكار می شود كه در دنيا هم، در معرض علم خدا بوديد، و آن روز همه فعل هايتان ظاهر می گردد، و هيچ يك از آنها پنهان نمی ماند.
(ترجمه الميزان، ج19، ص: 665)
3- با توجّه به عبارت « لَاتَخْفَی مِنْكُمْ خَافِيَةٌ هيچ چيز شما نهان نماند.» در آيه 18 سوره حاقّه و آيات پس از آن و تفسير آيات، حال مؤمنين و کافرين در آن روز آشکار می شود.
حال مؤمنين در روز قيامت و پس از آشکار شدن عقيده و عملش در دنيا در آيه « فَاَمَّا مَنْ اُوتِيَ كِتابَهُ بِيَمِينِهِ فَيَقُولُ هاؤُمُ اقْرَؤُا كِتابِيَهْ اما هر كس كه نامه اعمالش را به دست راستش دهند، می گويد: نامه مرا بگيريد و بخوانيد. (حاقّه/19)»
بيان شده است که خوشحالی است. مؤمن در آن روز به عمل خود در دنيا خشنود است و آن را با افتخار به فرشتگان نشان می دهد.
آيات 21 تا 27 سوره حاقّه پاداش اُخروی اعمال و عقايد مؤمن در دنيا را ترسيم نموده است:
« فَهُوَ فىِ عِيشَةٍ رَاضِيَةٍ پس او در يك زندگی پسنديده و خوش خواهد بود، (حاقّه/21)»
« فِی جَنَّةٍ عَالِيَةٍ در بهشتى برين، (حاقّه/22)»
« قُطُوفُهَا دَانِيَةٌ كه ميوههايش در دسترس باشد. (حاقّه/23)»
« كُلُواْ وَ اشْرَبُواْ هَنِيَئاً بِمَا اَسْلَفْتُمْ فِی الْاَيَّامِ الْخَالِيَةِ بخوريد و بياشاميد، گوارا باد شما را. اينها پاداش اعمالى است كه در ايّام گذشته به جای می آوردهايد. (حاقّه/24)»
حال کفّار در روز قيامت و پس از آشکار شدن عقيده و عملش در دنيا در آيه « وَ اَمَّا مَنْ اُوتِیَ كِتَابَهُ بِشِمَالِهِ فَيَقُولُ يَا لَيْتَنىِ لَمْ اُوتَ كِتَابِيَهْ اما آن كس كه نامه اعمالش را به دست چپش دهند می گويد: ای كاش نامه مرا به دست من نداده بودند، (حاقّه/25)» بيان شده است که ناراحتی و شرمندگی است. کافر در آن روز حتی دوست ندارد خودش به نامه خود بنگرد، چه رسد به اينکه ديگران آن را ببينند. به دليل همين کارنامه بد کيفر می بيند.
با خود درباره عقايدش می انديشد و می گويد:
« يَا لَيْتَهَا كاَنَتِ الْقَاضِيَةَ ای كاش همان مرگ می بود و بس، (حاقّه/27)»
« مَا اَغْنَی عَنِّی مَالِيَهْ دارايى من مرا سود نبخشيد، (حاقّه/28)»
« هَلَكَ عَنِّی سُلْطَانِيَهْ قدرت من از دست من برفت. (حاقّه/29)»
ولی امان به او داده نمی شود و در کيفر اعمال و عقايد دنيوي او خداوند به فرشتگان خود فرمان می دهد که:
« خُذُوهُ فَغُلُّوهُ بگيريدش، زنجيرش كنيد. (حاقّه/30)»
« ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ و به جهنمش بكشيد. (حاقّه/31)»
« ثُمَّ فِی سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فَاسْلُكُوهُ و او را با زنجيری به درازای هفتاد ذراع بكشيد. (حاقّه/32)»
???
علامه طباطبايی (ره) درباره حال کفّار در هنگام گرفتن نامه اعمال می گويد:
ای كاش همان مرگ اول كه ما آن را چشيديم و از دنيا خارج شديم كار ما را يكسره كرده بود، و ما را نابود می ساخت و ديگر مبعوث نمی شديم، و در اين ورطه عذاب هميشگی قرار نمی گرفتيم و آنچه را می بينيم نمی ديديم.
« ما اَغْنَی عَنِّي مالِيَهْ هَلَكَ عَنِّي سُلْطانِيَهْ » دو كلمه حسرت است كه در آن روز بعد از بى نتيجه ديدن كوششهای دنيايى خود می گويد، چون او تا در دنيا بود می پنداشت كليد سعادتش در زندگی مال و قدرت است، و اين دو تمامی ناملايمات احتمالى را از او دفع می كنند، و بر هر محبوب و لذّتی مسلّطش می سازند،
و به همين خيال خام بود كه تمامی سعی و توان خود را صرف به دست آوردن مال و قدرت كرد، و قهراً از ياد پروردگار خود و از هر سخن حقّی كه به سوی آن دعوت می شد اعراض نمود، و دعوت كننده را تكذيب می كرد، همين كه سر از قبر برداشت، و ديد كه تمامی سببها از كار افتاده اند، و امروز ديگر مال و فرزندان بكار نمی آيند، می فهمد كه مالش فايده ای نداشت، و قدرتش هم باطل شد، لذا از در حسرت و درد اين دو جمله را می گويد، امّا چه سودی از گفتن؟! « خُذُوهُ فَغُلُّوهُ … فَاسْلُكُوهُ » جملاتی هستند که دستور خدا به ملائكه را حكايت می كند، كه بگيريد او را و در آتش بيفكنيد.
آيات « إِنَّهُ كانَ لا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ وَ لا يَحُضُّ عَلَی طَعامِ الْمِسْكِينِ » می فرمايد بدين علّت چنين دستور داديم كه وی به خدای عظيم ايمان نمی آوَرْد، و مردم را به اطعام مسكينان تشويق نمی كرد، بلكه در اين باره مسامحه می كرد، و از رنج بينوايان احساس ناراحتى نمی نمود.»
(ترجمه الميزان، ج19، ص: 668 و 669)
در آيات 35 تا 37 سوره حاقّه حال کافر در روز قيامت را بيان می فرمايد که به دليل اعمال دنيوی او برايش حاصل می شود
« فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ در آن روز، در آنجا هيچ دوستى نخواهد داشت. (حاقّه/35)»
« وَ لَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ طعامش چيزی جز غسلين نيست. (حاقّه/36) »
« لَايَأكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئونَ تنها خطاكاران از آن طعام می خورند. (حاقّه/37)»
علامه طباطبايی (ره) در تفسير آيات 35 تا 37 سوره حاقّه درباره کيفر کافر می گويد:
كلمه « حميم» به معنای دوست است، و آيه شريفه به خاطر حرف « فاء » كه در آغاز آن آمده نتيجهگيری از جمله « إِنَّهُ كانَ لايُؤْمِنُ … همانا او مؤمن نبود (حاقّه/33)» است که در توصيف کافر در دنيا است.
حاصل كلام اين است كه او از آنجا كه به خدا ايمان نمی آورد در نتيجه امروز در اين عرصه، دوستى كه سودش ببخشد يعنى شفيعی كه برايش شفاعت كند ندارد، چون كافر آمرزش ندارد، در نتيجه شفاعتى هم نخواهد داشت.
كلمه « غسلين » به معنای چركاب است، و گويا مراد از آن چرك و كثافاتی است كه از تن اهل دوزخ می ريزد، و آيه 36 سوره حاقّه عطف است به كلمه « حميم » در آيه قبلی، و نتيجهگيری از جمله « وَ لا يَحُضُّ … و به طعامدادن به مسكينان كسی را ترغيب نمی كرد. (حاقّه/34)
است، حاصل معنايش اين است كه او از آنجا كه كسی را به اطعام مسكينان تشويق نمی كرد، امروز طعامی به جز غسلين اهل دوزخ ندارد، و جمله « لايَأكُلُهُ إِلَّا الْخاطِئُونَ» كلمه « غسلين » را تعريف می كند، و خاطِئون عبارتند از كسانى كه گناه و خطا كاری، عادتشان شده باشد.
???
4- با توجّه به آيات بعد از آيه 18 سوره حاقّة دليل قرار گرفتن هر دسته در جايگاه اُخروی اعمال آنان صفات و اعمال آنان در دنيا بوده است.
صفت مؤمنين در دنيا:
در آيه 20 سوره حاقّه يک صفت برای بهشتيان، آنان که نامه عملشان به دست راستشان داده شده است، می آورد و آن اينکه من يقين داشتم که اعمالم و عقايدم محاسبه خواهد شد. من می دانستم که روز جزا و حسابرسی را خواهم ديد: « إِنِّی ظَنَنتُ اَنِّی مُلَاقٍ حِسَابِيَهْ من يقين داشتم كه حساب خود را خواهم ديد. (حاقّه/20)» بنابراين مراقب اعمال خود بودم و آن را محاسبه می کردم.
صفات کفّار در دنيا که موجب شد به عذاب آخرت دچار شوند در آيات 26 و 33 و 34 آمده است:
يک اينکه در دنيا خود را حسابرسی نکرده است و از آنچه در انتظارش است خبر ندارد: « وَ لَمْ اَدْرِ مَا حِسَابِيَهْ و ندانسته بودم كه حساب من چيست، (حاقّه/26)»
دو اينکه به خداوند متعال ايمان نداشت:
« إِنَّهُ كَانَ لَايُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ زيرا به خدای بزرگ ايمان نداشت. (حاقّه/33)»
سه اينکه به طعام دادن به مسکينان کسی را ترغيب و تشويق نمی کرد:
« وَ لَايَحُضُّ عَلَی طَعَامِ الْمِسْكِينِ و به طعامدادن به مسكينان كسی را ترغيب نمی كرد. (حاقّه/34)»
.
.
استاد بصراوی
.
.