|
|
|
نحوه هدایت اهل بیت |
... |
ويژگى هاى اهل بيت عليهم السّلام:
شما مردم به وسيله ما، از تاريكى هاى جهالت نجات يافته و هدايت شديد، و به كمك ما، به اوج ترقّى رسيديد. صبح سعادت شما با نور ما درخشيد. كر است گوشى كه بانگ بلند پندها را نشنود، و آن كس را كه فرياد بلند، كر كند، آواى نرم حقيقت چگونه در او أثر خواهد كرد. قلبى كه از ترس خدا لرزان است، همواره پايدار و با اطمينان باد.
خطبه4
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ضرورت امامت و جایگاه اهل بیت در نهج البلاغه
[سه شنبه 1398-09-05] [ 08:17:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
وظیفه علما و مسئولیت های اجتماعی |
... |
|
وظیفه علما و مسؤوليت هاى اجتماعى
سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد،
اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجّت را بر من تمام نمى كردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود كه برابر شكم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مى ساختم، و آخر خلافت را به كاسه اوّل آن سيراب مى كردم، آنگاه مى ديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغاله اى بى ارزش تر است.
گفته اند: در اينجا مردى از أهالى عراق بلند شد و نامه اى به دست امام عليه السّلام داد و امام عليه السّلام آن را مطالعه مى فرمود، گفته شد، مسايلى در آن بود كه مى بايست جواب مى داد. وقتى خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عباس گفت يا امير المؤمنين چه خوب بود سخن را از همان جا كه قطع شد آغاز مى كرديد.
امام عليه السّلام فرمود: هرگز اى پسر عباس، شعله اى از آتش دل بود، زبانه كشيد و فرو نشست، ابن عباس مى گويد، به خدا سوگند بر هيچ گفتارى مانند قطع شدن سخن امام عليه السّلام اين گونه اندوهناك نشدم، كه امام نتوانست تا آنجا كه دوست دارد به سخن ادامه دهد.
خطبه3 (بخش دوم)
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀علم و علماء در نهج البلاغه
[شنبه 1398-09-02] [ 02:11:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
ماجرای خلافت از زبان حضرت علی |
... |
|
حضرت علی از خلافت می گوید:
شكوه از ابابكر و غصب خلافت
آگاه باشيد به خدا سوگند!
ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند.
او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد.
وظیفه نخبگان در فتنه ها
پس من!
رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم و در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم يا در اين محيط خفقان زا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مى دارد.
صبر در فتنه ها
پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با ديدگان خود مى نگريستم كه ميراث مرا به غارت مى برند.
بازى ابابكر با خلافت
تا اينكه خليفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد. سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان كرد: «مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان كار كردم و او راحت و آسوده در خانه بود.)
شگفتا!
ابابكر كه در حيات خود از مردم مى خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد ديگرى در آورد. هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند.
شكوه ی از عمر و ماجراى خلافت
سرانجام اوّلى حكومت را به راهى در آورد، و به دست كسى (عمر) سپرد كه مجموعه اى از خشونت، سختگيرى، اشتباه و پوزش طلبى بود.
زمامدار مانند كسى كه بر شترى سركش سوار است، اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند.
سوگند به خدا!
مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى ها و اعتراض ها شدند، و من در اين مدت طولانى محنت زا، و عذاب آور، چاره اى جز شكيبايى نداشتم.
شكوه از شوراى عمر
تا آن كه روزگار عمر هم سپرى شد. سپس عمر خلافت را در گروهى از قرار داد كه پنداشت من همسنگ آنان مى باشم.
پناه بر خدا از اين شورا!
در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند.
ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم. يكى از آنها با كينه اى كه از من داشت روى بر تافت، و ديگرى دامادش را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان.
شكوه از خلافت عثمان
تا آن كه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اى كه بجان گياه بهارى بيفتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت.
بیعت عمومی مردم با امیرالمؤمنین(علیه السلام)
روز بيعت، فراوانى مردم چون يال هاى پر پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسين عليه السّلام لگد مال گردند، و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه هاى انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند.
امّا آنگاه كه به پاخاستم و حكومت را به دست گرفتم، جمعى پيمان شكستند و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند، و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خداى سبحان را كه مى فرمايد:
«سراى آخرت را براى كسانى برگزيديم كه خواهان سركشى و فساد در زمين نباشند و آينده از آن پرهيزكاران است».
آرى به خدا آن را خوب شنيده و حفظ كرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود، و زيور آن چشم هايشان را خيره كرد.
خطبه3(بخش اول)
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀خلیفه اول در نهج البلاغه, ◀خلیفه دوم در نهج البلاغه, ◀ماجرای خلافت از زبان حضرت علی, ◀صبر در نهج البلاغه
[ 01:54:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
پیامبر و عصر جاهلیت |
... |
|
ويژگى هاى پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله
و شهادت مى دهم كه محمّد (صلّى اللّه عليه و آله و سلّم) بنده خدا و فرستاده اوست. خداوند او را با دينى آشكار، و نشانه اى پايدار و قرآنى نوشته شده و استوار و نورى درخشان و چراغى تابان و فرمانى آشكار كننده فرستاد تا شك و ترديدها را نابود سازد و با دلائل روشن استدلال كند، و با آيات الهى مردم را پرهيز دهد، و از كيفرهاى الهى بترساند.
شناخت عصر جاهليّت
خدا پيامبر اسلام را زمانى فرستاد كه مردم در فتنه ها گرفتار شده، رشته هاى دين پاره شده و ستون هاى ايمان و يقين ناپايدار بود.
در اصول دين اختلاف داشته، و امور مردم پراكنده بود، راه رهايى دشوار و پناهگاهى وجود نداشت، چراغ هدايت بى نور، و كور دلى همگان را فرا گرفته بود.
شیطان
خداى رحمان معصيت مى شد و شيطان يارى مى گرديد، ايمان بدون ياور مانده و ستون هاى آن ويران گرديده و نشانه هاى آن انكار شده، راه هاى آن ويران و جاده هاى آن كهنه و فراموش گرديده بود. مردم جاهلى شيطان را اطاعت مى كردند و به راه هاى او مى رفتند و در آبشخور شيطان سيراب مى شدند. با دست مردم جاهليت، نشانه هاى شيطان، آشكار و پرچم او بر افراشته گرديد.
فتنه ها، مردم را لگد مال كرده و با سم هاى محكم خود نابودشان كرده و پا بر جا ايستاده بود. امّا مردم حيران و سرگردان، بى خبر و فريب خورده، در كنار بهترين خانه (كعبه) و بدترين همسايگان (بت پرستان) زندگى مى كردند. خواب آنها بيدارى، و سرمه چشم آنها اشك بود، در سرزمينى كه دانشمند آن لب فرو بسته و جاهل گرامى بود.
سيماى فاسدان
برابر فاسدانى كه تخم گناه افشاندند، و با آب غرور و فريب آبيارى كردند، و محصول آن را كه جز عذاب و بدبختى نبود برداشتند.
خطبه2
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀نبوت در نهج البلاغه, ◀عصر جاهلیت در نهج البلاغه
[چهارشنبه 1398-08-29] [ 10:48:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
ویژگی اهل بیت |
... |
ويژگیهاى اهل بيت عليهم السّلام
عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم جايگاه اسرار خداوندى و پناهگاه فرمان الهى و مخزن علم خدا و مرجع احكام اسلامى، و نگهبان كتابهاى آسمانى و كوههاى هميشه استوار دين خدايند خدا به وسيله اهل بيت عليهم السّلام پشت خميده دين را راست نمود و لرزش و اضطراب آن را از ميان برداشت.
جايگاه آل محمّد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم
كسى را با خاندان رسالت نمى شود مقايسه كرد و آنان كه پرورده نعمت هدايت اهل بيت پيامبرند با آنان برابر نخواهند بود.
عترت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم أساس دين، و ستونهاى استوار يقين مىباشند. شتاب كننده، بايد به آنان بازگردد و عقب مانده بايد به آنان بپيوندد زيرا ويژگىهاى حقّ ولايت به آنها اختصاص دارد و وصيّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم نسبت به خلافت مسلمين و ميراث رسالت، به آنها تعلّق دارد.
هم اكنون (كه خلافت را به من سپرديد) حق به اهل آن بازگشت، و دوباره به جايگاهى كه از آن دور مانده بود، باز گردانده شد.
خطبه2
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ضرورت امامت و جایگاه اهل بیت در نهج البلاغه
[ 10:43:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
گنجی که ارزش ذخیره شدن دارد |
... |
ستايش پروردگار
ستايش مى كنم خداوند او را، براى تكميل نعمت هاى او و تسليم بودن برابر بزرگى او و ايمن ماندن از نافرمانى او.
و در رفع نيازها از او يارى مى طلبم زيرا آن كس را كه خدا هدايت كند، هرگز گمراه نگردد، و آن را كه خدا دشمن دارد، هرگز نجات نيابد و هر آن كس را كه خداوند بى نياز گرداند، نيازمند نخواهد شد.
پس ستايش خداوند گران سنگ ترين چيز است، و برترين گنجى است كه ارزش ذخيره شدن دارد.
و گواهى مى دهم كه جز خداى يكتاى بى شريك، معبودى نيست، شهادتى كه اخلاص آن آزموده و پاكى و خلوص آن را باور داريم و تا زنده ايم بر اين باور استواريم، و آن را براى صحنه هاى هولناك روز قيامت ذخيره مى كنيم، زيرا شهادت به يگانگى خدا، نشانه استوارى ايمان، باز كننده درهاى احسان، مايه خشنودى خداى رحمان، و دور كننده شيطان است.
خطبه2
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀خداشناسی در نهج البلاغه
[ 10:36:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
فلسفه حج، کعبه |
... |
فلسفه و رهاورد حجّ
خدا حجّ را خانه محترم خود را بر شما واجب كرد، همان خانه اى كه آن را قبله گاه انسان ها قرار داده كه چونان تشنگان به سوى آن روى مى آورند، و همانند كبوتران به آن پناه مى برند.
خداى سبحان، كعبه را مظهر تواضع بندگان برابر عظمت خويش و نشانه اعتراف آنان به بزرگى و قدرت خود قرار داد و در ميان انسان ها، شنوندگانى را برگزيد كه دعوت او را براى حج، اجابت كنند و سخن او را تصديق نمايند و پاى بر جايگاه پيامبران الهى نهند.
همانند فرشتگانى كه بر گرد عرش الهى طواف مى كنند، و سودهاى فراوان در اين عبادتگاه و محل تجارت زائران به دست آورند و به سوى وعده گاه آمرزش الهى بشتابند.
خداى سبحان، كعبه را براى اسلام، نشانه گويا، و براى پناهندگان، خانه امن و امان قرار داد، اداى حق آن را واجب كرد و حج بيت اللّه را واجب شمرد و بر همه شما انسانها مقرّر داشت كه به زيارت آن برويد، و فرمود: آن كس كه توان رفتن به خانه خدا را دارد، حج بر او واجب است و آن كس كه انكار كند، خداوند از همه جهانيان بى نياز است.
خطبه1
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ حج و خانه کعبه در نهج البلاغه
[سه شنبه 1398-08-28] [ 08:25:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
قرآن و احکام اسلامی |
... |
ویژگی های قرآن و احکام اسلام
كتاب پروردگار ميان شماست، كه بيان كننده حلال و حرام، واجب و مستحب، ناسخ و منسوخ، مباح و ممنوع، خاصّ و عام، پندها و مثل ها، مطلق و مقيّد، محكم و متشابه مى باشد، عبارات مجمل خود را تفسير، و نكات پيچيده خود را روشن مى كند، از واجباتى كه پيمان شناسايى آن را گرفت و مستحبّاتى كه آگاهى از آنها لازم نيست.
قسمتى از احكام دينى در قرآن واجب شمرده شد كه ناسخ آن در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم آمده، و بعضى از آن، در سنّت پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم واجب شده كه در كتاب خدا ترك آن مجاز بوده است، بعضى از واجبات، وقت محدودى داشته كه در آينده از بين رفته است.
محرّمات الهى از هم جدا مى باشند، برخى از آنها، گناهان بزرگ است كه وعده آتش دارد و بعضى كوچك كه وعده بخشش داده است، و برخى از اعمال كه اندكش مقبول و در انجام بيشتر آن آزادند.
خطبه1
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ قرآن در نهج البلاغه
[ 08:19:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نبوت در نهج البلاغه |
... |
|
فلسفه بعثت پیامبران (نبوت عامّه)
شیطان و خداى سبحان از فرزندان او پيامبرانى برگزيد. خدا پيمان وحى را از پيامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آنگاه كه در عصر جاهليت ها بيشتر مردم، پيمان خدا را ناديده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدايان دروغين روى آوردند، و شيطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا كرد.
خداوند پيامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته هاى انسان ها، رسولان خود را پى در پى اعزام كرد تا وفادارى به پيمان فطرت را از آنان باز جويند و نعمت هاى فراموش شده را به ياد آورند و با ابلاغ احكام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمايند و توانمندى هاى پنهان شده عقل ها را آشكار سازند و نشانه هاى قدرت خدا را معرّفى كنند،.
مانند: سقف بلند پايه آسمان ها بر فراز انسان ها، گاهواره گسترده زمين در زير پاى آنها، و وسائل و عوامل حيات و زندگى، و راه هاى مرگ و مردن، و مشكلات و رنج هاى پير كننده، و حوادث پى در پى، كه همواره بر سر راه آدميان است.
خداوند هرگز انسان ها را بدون پيامبر، يا كتابى آسمانى، يا برهانى قاطع، يا راهى استوار، رها نساخته است، پيامبرانى كه با اندك بودن ياران، و فراوانى انكار كنندگان، هرگز در انجام وظيفه خود كوتاهى نكردند.
بعضى از پيامبران، بشارت ظهور پيامبر آينده را دادند و برخى ديگر را پيامبران گذشته معرّفى كردند. بدين گونه قرن ها پديد آمد، و روزگاران سپرى شد، پدران رفتند و فرزندان جاى آنها را گرفتند.
فلسفه بعثت پیامبر خاتم، صلی الله علیه وآله (نبوت خاصّه)
تا اين كه خداى سبحان، براى وفاى به وعده خود، و كامل گردانيدن دوران نبوّت، حضرت محمّد (كه درود خدا بر او باد) را مبعوث كرد، پيامبرى كه از همه پيامبران پيمان پذيرش نبوّت او را گرفته بود، نشانه هاى او شهرت داشت، و تولّدش بر همه مبارك بود.
در روزگارى كه مردم روى زمين داراى مذاهب پراكنده، خواسته هاى گوناگون، و روش هاى متفاوت بودند: عدّه اى خدا را به پديده ها تشبيه كرده و گروهى نام هاى ارزشمند خدا را انكار و به بت ها نسبت مى دادند، و برخي به غير خدا اشاره مى كردند.
پس خداى سبحان، مردم را به وسيله محمد صلّى اللّه عليه و آله و سلّم از گمراهى نجات داد و هدايت كرد، و از جهالت رهايى بخشيد. سپس ديدار خود را براى پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر گزيد، و آنچه نزد خود داشت براى او پسنديد و او را با كوچ دادن از دنيا گرامى داشت، و از گرفتارى ها و مشكلات رهايى بخشيد و كريمانه قبض روح كرد.
خطبه1
نهج البلاغه
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀نبوت در نهج البلاغه
[ 08:03:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
مراحل خلقت حضرت آدم |
... |
|
شگفتی آفرینش آدم (ع) و ویژگی های انسان کامل
سپس خداوند بزرگ، خاكى از قسمت هاى گوناگون زمین، از قسمت هاى سخت و نرم، شور و شیرین، گرد آورد، آب بر آن افزود تا گلى خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناك گردید، كه از آن، اندامى شایسته، و عضوهایى جدا و به یكدیگر پیوسته آفرید. آن را خشكانید تا محكم شد. خشكاندن را ادامه داد تا سخت شد، تا زمانى معین و سر انجامى مشخّص، اندام انسان كامل گردید.
آنگاه از روحى كه آفرید در آن دمید تا به صورت انسانى زنده در آمد، داراى نیروى اندیشه، كه وى را به تلاش اندازد و داراى افكارى كه در دیگر موجودات، تصرّف نماید.
به انسان اعضاء و جوارحى بخشید، كه در خدمت او باشند، و ابزارى عطا فرمود، كه آنها را در زندگى به كار گیرد. قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایى، و بویایى، و وسیله تشخیص رنگ ها، و أجناس مختلف در اختیار او قرار داد.
انسان را مخلوطى از رنگ هاى گوناگون، و چیزهاى همانند و سازگار، و نیروهاى متضاد، و مزاج هاى گوناگون، گرمى، سردى، ترى، خشكى، قرار داد. سپس از فرشتگان خواست تا آن چه در عهده دارند انجام دهند، و عهدى را كه پذیرفته اند وفا كنند، اینگونه كه بر آدم سجده كنند، و او را بزرگ بشمارند، و فرمود: «بر آدم سجده كنید پس فرشتگان همه سجده كردند جز شیطان» غرور و خود بزرگ بینى او را گرفت و شقاوت و بدى بر او غلبه كرد، و به آفرینش خود از آتش افتخار نمود، و آفرینش انسان از خاك را پست شمرد.
خداوند براى سزاوار بودن شیطان به خشم الهى، و براى كامل شدن آزمایش، و تحقّق وعده ها، به او مهلت داد و فرمود: «تا روز رستاخیز مهلت داده شدى».
آدم (علیه السلام) و داستان بهشت
سپس خداوند آدم را در خانه اى مسكن داد كه زندگى در آن گوارا بود. جايگاه او را امن و امان بخشيد و او را از شيطان و دشمنى او ترساند. پس شيطان او را فريب داد، بدان علّت كه از زندگى آدم در بهشت و هم نشينى او با نيكان حسادت ورزيد.
پس آدم عليه السّلام يقين را به ترديد، و عزم استوار را به گفته هاى ناپايدار شيطان فروخت و شادى خود را به ترس تبديل كرد، كه فريب خوردن براى او پشيمانى آورد.
آنگاه خداى سبحان در توبه را بر روى آدم گشود و كلمه رحمت، بر زبان او جارى ساخت و به او وعده بازگشت به بهشت را داد. آنگاه آدم را به زمين، خانه آزمايش ها و مشكلات، فرود آورد، تا ازدواج كند، و فرزندانى پديد آورد.
خطبه1
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀شیطان در نهج البلاغه, ◀آفرینش حضرت آدم در نهج البلاغه, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه
[ 07:53:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
مراحل خلقت |
... |
|
مراحل خلقت
خلقت را آغاز كرد، و موجودات را بيافريد، بدون نياز به فكر و انديشه اى، يا استفاده از تجربه اى، بى آن كه حركتى ايجاد كند، و يا تصميمى مضطرب در او راه داشته باشد.
براى پديد آمدن موجودات، وقت مناسبى قرار داد، و موجودات گوناگون را هماهنگ كرد، و در هر كدام، غريزه خاصّ خودش را قرار داد، و غرائز را همراه آنان گردانيد.
خدا پيش از آن كه موجودات را بيافريند، از تمام جزئيّات و جوانب آنها آگاهى داشت، و حدود و پايان آنها را مى دانست، و از اسرار درون و بيرون پديده ها، آشنا بود.
سپس خداى سبحان طبقات فضا را شكافت، و اطراف آن را باز كرد، و هواى به آسمان و زمين راه يافته را آفريد، و در آن آبى روان ساخت، آبى كه امواج متلاطم آن شكننده بود، كه يكى بر ديگرى مى نشست، آب را بر بادى طوفانى و شكننده نهاد، و باد را به باز گرداندن آن فرمان داد، و به نگهدارى آب مسلّط ساخت، و حد و مرز آن را به خوبى تعيين فرمود. فضا را در زير تند باد و آب را بر بالاى آن در حركت بود.
سپس خداى سبحان طوفانى بر انگيخت كه آب را متلاطم ساخت و امواج آب را پى در پى در هم كوبيد. طوفان به شدّت وزيد، و از نقطه اى دور دوباره آغاز شد.
سپس به طوفان امر كرد تا امواج درياها را به هر سو روان كند و بر هم كوبد و با همان شدّت كه در فضا وزيدن داشت، بر امواج آب ها حمله ور گردد از اوّل آن بر مى داشت و به آخرش مى ريخت، و آب هاى ساكن را به امواج سركش بر گرداند. تا آنجا كه آب ها روى هم قرار گرفتند، و چون قلّه هاى بلند كوه ها بالا آمدند.
امواج تند كف هاى بر آمده از آب ها را در هواى باز، و فضاى گسترده بالا برد، كه از آن هفت آسمان را پديد آورد.
آسمان پايين را چون موج مهار شده، و آسمان هاى بالا را مانند سقفى استوار و بلند قرار داد، بى آن كه نيازمند به ستونى باشد يا ميخ هايى كه آنها را استوار كند. آنگاه فضاى آسمان پايين را به وسيله نور ستارگان درخشنده زينت بخشيد و در آن چراغى روشنايى بخش (خورشيد)، و ماهى درخشان، به حركت در آورد كه همواره در مدار فلكى گردنده و بر قرار، و سقفى متحرّك، و صفحه اى بى قرار، به گردش خود ادامه دهند.
خلقت فرشتگان
سپس آسمان هاى بالا را از هم گشود، و از فرشتگان گوناگون پر نمود.
گروهى از فرشتگان همواره در سجده اند و ركوع ندارند و گروهى در ركوعند و یاراى ایستادن ندارند و گروهى در صف هایى ایستاده اند كه پراكنده نمى شوند.
و گروهى همواره تسبیح گویند و خسته نمى شوند و هیچ گاه خواب به چشمشان راه نمى یابد، و عقل هاى آنان دچار اشتباه نمى گردد، بدن هاى آنان دچار سستى نشده، و آنان دچار بى خبرى برخاسته از فراموشى نمى شوند.
برخى از فرشتگان، امینان وحى الهى، و زبان گویاى وحى براى پیامبران مى باشند، كه پیوسته براى رساندن حكم و فرمان خدا در رفت و آمدند. جمعى از فرشتگان حافظان بندگان، و جمعى دیگر دربانان بهشت خداوندند.
بعضى از آنها پاهایشان در طبقات پایین زمین قرار داشته، و گردن هاشان از آسمان فراتر، و اركان وجودشان از اطراف جهان گذشته، عرش الهى بر دوش هایشان استوار است، برابر عرش خدا دیدگان به زیر افكنده، و در زیر آن، بالها را به خود پیچیده اند.
میان این دسته از فرشتگان با آنها كه در مراتب پایین ترى قرار دارند، حجاب عزّت، و پرده هاى قدرت، فاصله انداخته است. هرگز خدا را با وهم و خیال، در شكل و صورتى نمى پندارند، و صفات پدیده ها را بر او روا نمى دارند، هرگز خدا را در جایى محدود نمى سازند، و نه با همانند آوردن، به او اشاره مى كنند.
خطبه 1(بخش دوم)
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀خطبه ها, ◀مراحل خلقت در نهج البلاغه
[یکشنبه 1398-08-26] [ 08:08:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
شناخت ذات خدا |
... |
|
عجز انسان از شناخت ذات خدا
سپاس خداوندى را كه سخنوران از ستودن او عاجزند، و حسابگران از شمارش نعمت هاى او ناتوان، و تلاشگران از اداى حق او درمانده اند.
خدايى كه افكار ژرف انديش، ذات او را درك نمى كنند و دست غوّاصان درياى علوم به او نخواهد رسيد.
پروردگارى كه براى صفات او حدّ و مرزى وجود ندارد، و تعريف كاملى نمى توان يافت و براى خدا وقتى معيّن، و سر آمدى مشخّص نمى توان تعيين كرد.
مخلوقات را با قدرت خود آفريد، و با رحمت خود بادها را به حركت در آورد و به وسيله كوه ها اضطراب و لرزش زمين را به آرامش تبديل كرد.
دین و شناخت خدا
سر آغاز دین، خداشناسى است، و كمال شناخت خدا، باور داشتن، او، و كمال باور داشتن خدا، شهادت به یگانگى اوست و كمال توحید (شهادت بر یگانگى خدا) اخلاص، و كمال اخلاص، خدا را از صفات مخلوقات جدا كردن است، زیرا هر صفتى نشان مى دهد كه غیر از موصوف، و هر موصوفى گواهى مى دهد كه غیر از صفت است.
پس كسى كه خدا را با صفت مخلوقات تعریف كند او را به چیزى نزدیك كرده، و با نزدیك كردن خدا به چیزى، دو خدا مطرح شده و با طرح شدن دو خدا، اجزایى براى او تصوّر نموده و با تصّور اجزا براى خدا، او را نشناخته است.
و كسى كه خدا را نشناسد به سوى او اشاره مى كند و هر كس به سوى خدا اشاره كند، او را محدود كرده، به شمارش آورده.
و آن كس كه بگوید «خدا در چیست» او را در چیز دیگرى پنداشته است، و كسى كه بپرسد «خدا بر روى چه چیزى قرار دارد» به تحقیق جایى را خالى از او در نظر گرفته است، در صورتى كه خدا همواره بوده، و از چیزى به وجود نیامده است.
با همه چیز هست، نه اینكه همنشین آنان باشد، و با همه چیز فرق دارد نه اینكه از آنان جدا و بیگانه باشد.
انجام دهنده همه كارهاست، بدون حركت و ابزار و وسیله، بیناست حتّى در آن هنگام كه پدیده اى وجود نداشت، یگانه و تنهاست، زیرا كسى نبوده تا با او انس گیرد، و یا از فقدانش وحشت كند.
خطبه1(بخش اول)
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀خطبه ها, ◀خداشناسی در نهج البلاغه
[ 07:58:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
علل سقوط جامعه |
... |
نامه امام علی علیه السلام به ابوموسی اشعری در پاسخ کار حکمین
علل سقوط جامعه
بسیاری از مردم نسبت به بخش زیادی از نصیبِ {اخروی} خود دگرگون شدند، پس به دنیا روی آوردند و سخن از روی هوی و هوس گفتند و من در این کار دچار شگفتی شده ام. در آنجا مردمی خودپسند گرد آمده اند، من اکنون زخمی را از آنان درمان می کنم که ترسم به صورت خون لخته درآید {و علاج ناشده بماند}.
بدان ، هیچ کس به وحدت و الفت امت محمد صلی الله علیه و آله و سلم حریص تر از من نیست .
من در این کار پاداش نیکو و بازگشت به جایگاه شایسته را می جویم و دیری نپاید که به آنچه بر خود لازم دانسته ام وفا کنم، اگر چه تو از آن شایستگی که هنگام جدایی از من داشتی بازگشته باشی زیرا شقاوتمند کسی است که از سود خرد و تجربه ای که به او داده شده محروم گردد.
من بیزارم از اینکه گوینده ای سخن باطل بگوید یا اینکه کاری را که خداوند به صلاح آورده، تباه سازم. پس آنچه را نمی شناسی، رها ساز که مردم بدکردار با گفتارهای نادرست به سوی تو می شتابند.
و السلام.
نامه78
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀نامه ها, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ابوموسی اشعری در نهج البلاغه
[ 10:51:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
رفتار حاکم با مردم |
... |
?نامه امام علی علیه السلام به عبدالله بن عباس هنگامی که او را در بصره به جای خود نشاند.
?اخلاق فرماندهی
در برخورد با مردم و در مجلس خود و داوری میان آنان گشاده رو باش. از خشم بپرهیز که سبکسری و از سوی شیطان است
بدان آنچه تو را به خدا نزدیک نماید از آتش دور می سازد و آنچه تو را از خدا دور کند به آتش نزدیک می نماید.
نامه 76
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀نامه ها, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه
[ 10:28:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
ویژگی افرادی که به جبهه باطل رفتند در نامه حضرت علی |
... |
نامه علی به سهل بن حنیف انصاری، کارگزار امام در مدینه درباره جمعی از مردم مدینه که به معاویه پیوستند. (در سال 37 هجری)
اما بعد!
به من خبر رسید که تنی چند از مردانی که نزد تو هستند، پنهانی به سوی معاویه می روند.
تاسف مخور که از عدد یارانت می کاهد و از یاریشان کم می شود. برای گمراهی آنان و آرامش خاطر تو همین بس که آنان از هدایت و حق گریخته اند و به سوی کوری و نادانی شتافته اند.
اینان اهل دنیایند به آن روی نهاده و به دنبالش افتاده اند . عدالت را شناختند و دیدند شنیدند و فهمیدند و دانستند که مردم در نظر ما در حق برابرند، در عین حال برای رسیدن به نان و نوایی گریختند. از رحمت خدا دور باشند، دور.
به خدا سوگند ! اینان از ستم نگریختند و به عدل نپیوستند. امید آن دارم که خداوند دشواری این امر را بر ما آسان و ناهمواریش را هموار سازد. ان شاء الله
و السلام
.
.
نامه70
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه
[سه شنبه 1398-06-05] [ 08:55:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
خیانت منذز و توبیخ حضرت علی |
... |
نامه امام علی علیه السلام به منذر بن جارود عبدی که در قسمتی از آنچه امام او را بر آن ولایت داده بود، خیانت کرد
دنیا و آخرت
اما بعد!
درستکاری پدرت مرا فریفت ( و به تو خوشبین کرد) و پنداشتم که تو از روش او پیروی می کنی و راه او را می روی. ولی آن گونه که به من خبر رسیده از پیروی هوای نفس دست نمی کشی و اندوخته ای برای آخرتت نمی گذاری به بهای ویران ساختن آخرتت دنیای خود را آباد می کنی و به بهای جدا شدن از دینت به دودمانت می پیوندی.
اگر آنچه از تو برایم گزارش شده درست باشد شتر خانواده ی تو و بند کفشت از تو بهتر است!
کسی با صفات تو شایسته ی آن نیست که مرزی توسط او بسته شود یا فرمانی به دست او اجرا گردد یا مقامش بالا رود یا در امانتی شریک شود و یا کسی از خیانت او ایمن باشد. هنگامی که نامه ام به دستت می رسد به نزد من آی، ان شاء الله
نکته؛ سید رضی: این منذر کسی است که امیر المومنان علیه السلام درباره ش فرمود: ” از روی خودپسندی پیوسته به چپ و راست خود نگاه می کند و در دو بُرد گران قیمت خود می خرامد و کفش هایش را فوت می کند که گرد و خاک را از آن بزداید.”
.
.
نامه 71
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
[ 08:44:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
دنیا و مرگ در نامه حضرت علی |
... |
نامه حضرت علی علیه السلام به عبدالله بن عباس رحمه الله
دنیا ، مرگ
اما بعد!
تو از اَجَلت پیشی نخواهی گرفت و آنچه که روزی تو نباشد، ندهند. بدان که دنیا دو روز است: به سود تو و روزی بر زیان تو.
دنیا سرایی است که دست به دست می گردد و آنچه از دنیا بهره ی تو باشد به تو می رسد هرچند ناتوان باشی و آنچه از دنیا بر زیان تو باشد با نیروی خود نتوانی آن را بازگردانی.
.
.
نامه 72
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه
[ 08:34:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
افشای چهره معاویه |
... |
نامه حضرت علی به معاویه لعن الله علیه
افشای چهره ی معاویه
اما بعد!
من از آنکه پیاپی به نامه هایت پاسخ می دهم و به سخنانت گوش می سپارم می پندارم که اندیشه ام سست شده و زیرکیم دچار خطا گشته .
تو در اموری که از من می خواهی و نامه هایی که برای پاسخ گرفتن به من می نویسی چونان کسی هستی که در خوابی سنگین فرو رفته و خواب های دروغ می بیند یا مانند کسی هستی که سرگردان ایستاده و از ایستادن به مشقت افتاده نمی داند آنچه رخ خاهد داد به سود اوست یا بر زیانش.
البته تو همانند چنین کسی نیستی ، بلکه او همانند توست!
به خدا سوگند!
اگر ماندن برخی را نمی خواستم، ضربات کوبنده ای از من بر تو وارد می آمد که استخوان را بکوبد و گوشت را آب کند.
شیطان
بدان که شیطان نمی گذارد که به نیکوترین کارت بپردازی و گوش به نصیحت بسپاری. و سلام بر اهلش
.
.
نامه 73
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه
[ 08:27:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
عهد نامه امام علی با مردم یمن |
... |
عهد نامه امام علی علیه السلام در میان قبیله ربیعه و مردم یمن
قرآن
این پیمانی است که مردم یمن از شهرنشین و بادیه نشین و ربیعه از شهرنشیین و بادیه نشین اش بر آن توافق دارند که از کتاب خدا پیروی کنند، مردم را به آن دعوت نمایند و به پذیرفتن آن دستورشان دهند و هرکس را که به قرآن دعوت کند و به آن فرمان دهد اجابت نمایند و بر این هیچ مزدی نگیرند و به جایگزین آن رضایت ندهند. در برابر کسی که با این پیمان مخالفت کند و آن را واگذارد ، متحد و یار یکدیگر و یک صدا باشند .
وفای به عهد
پیمان خود را به سبب سرزنش یا خشم کسی یا خوار ساختن و دشنام دادن گروهی به گروه دیگر نشکنند.
حاضر و غائب ، کم خرد و دانا ، بردبار و جاهل همه بر این پیمان شهادت دادند {و به آن متعهد شدند} عهد و پیمان خدا بدین وسیله بر عهده ی ایشان است. “قطعا از پیمان خدا پرسش خواهد شد.” این عهد نامه را علی بن ابی طالب نوشت.
.
.
نامه 74
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه
[ 08:16:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
ویژگی های منافقین در آیات17-20 |
... |
|
مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً فَلَمَّا أَضاءَتْ ما حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَ تَرَكَهُمْ فِي ظُلُماتٍ لا يُبْصِرُونَ (17)
صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لا يَرْجِعُونَ (18)
أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ فِيهِ ظُلُماتٌ وَ رَعْدٌ وَ بَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَ اللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكافِرِينَ (19)
يَكادُ الْبَرْقُ يَخْطَفُ أَبْصارَهُمْ كُلَّما أَضاءَ لَهُمْ مَشَوْا فِيهِ وَ إِذا أَظْلَمَ عَلَيْهِمْ قامُوا وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَ أَبْصارِهِمْ إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ (20)
حكايت آنها چون سرگذشت كسى است كه آتشى بيفروخت تا پيش پايش روشن شود همين كه اطرافش را روشن كرد خدا نورشان بگرفت و در ظلمتهايى رهاشان كرد كه ديدن نتوانند (17).
كر و لال و كورند و از ضلالت باز نيايند (18)
يا چو بارانى سخت كه از آسمان بريزد، بارانى كه ظلمتها و رعد و برق همراه داشته باشد رعد و برقى كه از نهيب آن انگشتان در گوشها كنند و خدا فراگير كافران است (19).
نزديك باشد كه برق ديدگانشان ببرد هر گاه روشن شود راه روند و چون تاريك شود باز ايستند اگر خدا ميخواست از همان اول چشمها و گوششان را مىگرفت كه خدا بهر چيز توانا است (20)
تفسیر علامه طباطبائی
دو مثل در شرح وضع و حال منافقين؛
در آيه: (مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ ناراً) الخ: خداوند مى فرمايد؛
” منافقين مثل كسى مي مانند كه در ظلمتى كور قرار گرفته، بطورى كه خير را از شر، و راه را از چاه و نافع را از مضر، تشخيص نمي دهد، و براى بر طرف شدن آن ظلمت، دست باسباب روشنى مى زند، يا آتشى روشن كند، كه با آن اطراف خود را به بيند، و چون آتش روشن ميكند و پيرامونش روشن ميشود خدا بوسيله اى از وسائل كه دارد يا باد، يا باران، يا امثال آن، آتشش را خاموش كند، و دو باره بهمان ظلمت گرفتار شود، و اين بار ميان دو ظلمت قرار می گيرد، يكى ظلمت تاريكى، و دیگری ظلمت حيرت، و بى اثر شدن اسباب.
اين حال منافقين است، كه بظاهر دم از ايمان مىزنند، و از بعضى فوائد دين برخوردار ميشوند، چون خود را مؤمن قلمداد كردهاند، از مؤمنين ارث مىبرند، و با آنان ازدواج مىكنند، و از اين قبيل منافع برخوردار ميشوند، اما همين كه مرگشان يعنى آن موقعى كه هنگام برخوردارى از تمامى آثار ايمان است فرا مىرسد، خداى تعالى نور خود را از ايشان مىگيرد، و آنچه بعنوان دين انجام دادهاند، تا باجتماع بقبولانند كه، مسلمانيم، باطل نموده، در ظلمت قرارشان ميدهد كه هيچ چيز را درك نكنند، و در ميان دو ظلمت قرار مىگيرند، يكى ظلمت اصليشان، و يكى ظلمتى كه اعمالشان ببار آورده.؟
آیه 19؛
(أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّماءِ) الخ، كلمه (صيب)، بمعناى باران پر پشت است، و معناى كلمه (برق) معروف است، و كلمه (رعد) بمعناى صدايى است كه از ابر وقتى برق مىزند برمىخيزد، و كلمه صاعقه عبارتست از تكهاى برق آسمان، كه بزمين مىافتد.
اين آيه مثل دومى است كه خداوند حال منافقين را با آن مجسم مى كند، كه اظهار ايمان ميكنند، ولى در دل كافرند، باين بيان كه ايشان بكسى ميمانند، كه دچار رگبار توأم با ظلمت شده است، ظلمتى كه پيش پايش را نمىبيند، و هيچ چيز را از ديگر چيزها تميز نميدهد، ناگزير شدت رگبار او را وادار بفرار ميكند، ولى تاريكى نميگذارد قدم از قدم بردارد، از سوى ديگر رعد و صاعقه هول انگيز هم از هر سو دچار وحشتش كرده، قرارگاهى نمىيابد، جز اينكه از برق آسمان استفاده كند، اما برق آسمان هم يك لحظه است، دوام و بقاء ندارد، همين كه يك قدم برداشت برق خاموش گشته، دو باره در تاريكى فرو مىرود.
اين حال و روز منافق است، كه ايمان را دوست نميدارد، اما از روى ناچارى بدان تظاهر مىكند، چون اگر نكند باصطلاح نانش آجر ميشود، ولى چون دلش با زبانش يكسان نيست، و دلش بنور ايمان روشن نگشته، لذا راه زندگيش آن طور كه بايد روشن نميباشد، و معلوم است كسى كه ميخواهد بچيزى تظاهر كند كه ندارد، لا يزال پتهاش روى آب مىافتد، و همواره دچار خطا و لغزش مي شود، يك قدم با مسلمانان و بعنوان يك فرد مسلمان راه مى رود، اما خدا رسوايش نموده، دو باره مى ايستد.
و اگر خدا بخواهد اين ايمان ظاهرى را هم از او مىگيرد، كه از همان روز اول رسوا شود، و مسلمانان فريبش را نخورند، (اما خدا چنين چيزى را نخواسته است).
.
.
علامه طباطبائی،تفسیر المیزان، جلد1،ص88-89
.
.
موضوعات: ◀ سوره بقره, آیات19-20 ویژگی های منافقین
[ 07:39:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
اقسام کفر |
... |
| |
روايتى از امام صادق (ع) در باره اقسام كفر
در کتاب كافى از زبيرى از امام صادق علیه السلام روايت آورده كه گفت: به آنجناب عرضه داشتم: وجوه كفر را كه در كتاب خدا آمده برايم بيان بفرما.
فرمود: كفر در كتاب خدا برپنج قسم است، اول كفر جحود، و جحود هم خود، دو جور است، سوم كفر بترك دستورات الهى، چهارم كفر برائت، پنجم كفران نعمت.
الف) کفر جحود: دو قسم است؛
اول: انكار ربوبيت خدا است، و اين اعتقاد كسى است كه ميگويد: نه ربى هست، و نه بهشتى، و نه دوزخى، و صاحبان اين عقيده دو صنف از زنادقه هستند، كه بايشان دهرى هم مى گويند، همانهايی كه قرآن كلامشان را حكايت كرده كه گفته اند:
“وَ ما يُهْلِكُنا إِلَّا الدَّهْرُ؛ جز روزگار كسى ما را نمى ميراند “و اين دينى است كه از طريق امتحان و دل بخواه براى خود درست كرده اند، و گفتارشان خالى از حقيقت و تحقيق است اما خداوند متعال در جواب آنها گفته است:
“إِنْ هُمْ إِلَّا يَظُنُّونَ"[1] جز پندار دليل ديگرى ندارند”
و نيز فرموده: “إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَواءٌ عَلَيْهِمْ أَ أَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ، كسانى كه كافر شدند بر ايشان يكسان است، چه انذارشان كنى، و چه نكنى ايمان نمىآورند"[2] يعنى بدين توحيد ايمان نمى آورند.
دوم: جحود بر معرفت است، و آن اين است كه كسى با اينكه حق را شناخته، و برايش ثابت شده، انكار كند.
خداى عز و جل در باره آنها فرموده است:” وَ جَحَدُوا بِها، وَ اسْتَيْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ، ظُلْماً وَ عُلُوًّا،[3] دين خدا را انكار كردند، با اينكه در دل بحقانيت آن يقين داشتند، ولى چون ظالم، و سركش بودند، زير بار آن نرفتند".
و نيز فرموده است: “وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا، كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِينَ، قبل از آمدن اسلام يهوديان بكفار مىگفتند بزودى پيامبر آخر الزمان مىآيد، و ما را بر شما پيروزى مىبخشد، ولى همين كه اسلام آمد، بدان كافر شدند، پس لعنت خدا باد بر كافران".[4]
ب) وجه سوم از كفر، كفران نعمت است، خداى سبحان در باره اش از سليمان حكايت كرده كه گفت:
“هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي، لِيَبْلُوَنِي، أَ أَشْكُرُ؟ أَمْ أَكْفُرُ؟ وَ مَنْ شَكَرَ، فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ، وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ، اين از فضل پروردگارم است، تا مرا بيازمايد، آيا شكر مىگزارم؟ يا كفران مىكنم؟ و كسى كه شكر گزارد، بنفع خود شكر كرده و كسى كه كفران كند خدا بى نياز و كريم است"[5]
و نيز فرموده: “لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ، وَ لَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذابِي لَشَدِيدٌ، اگر شكر بگذاريد نعمت را برايتان زياده كنم، و اگر كفر بورزيد، بدرستى عذابم شديد است."[6]
و نيز فرموده:“فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ، وَ اشْكُرُوا لِي، وَ لا تَكْفُرُونِ؛ بياد من افتيد تا بيادتان بيفتم و شكرم بگذاريد، وكفرانم مكنيد."[7]
در اين چند آيه كلمه كفر بمعناى كفران نعمت است.
ج) وجه چهارم از كفر، ترك دستورات خداى عز و جل ميباشد.
خداوند متعال درباره آن فرموده: “وَ إِذْ أَخَذْنا مِيثاقَكُمْ لا تَسْفِكُونَ دِماءَكُمْ، وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَكُمْ مِنْ دِيارِكُمْ، ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَكُمْ، وَ تُخْرِجُونَ فَرِيقاً مِنْكُمْ، مِنْ دِيارِهِمْ، تَظاهَرُونَ عَلَيْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ، وَ إِنْ يَأْتُوكُمْ أُسارى، تُفادُوهُمْ، وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَيْكُمْ إِخْراجُهُمْ، أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْكِتابِ؟ و تكفرون ببعض؟
و چون پيمان از شما گرفتيم، كه خون يكديگر مريزيد، و يكديگر را از ديارتان بيرون مكنيد، شما هم بر اين پيمان اقرار كرديد، و شهادت داديد، آن گاه همين شما يكديگر را كشتيد، و از وطن بيرون كرديد، و بر دشمنى آنان و جنايتكارى پشت به پشت هم داديد، و چون اسيرتان ميشدند، فديه مىگرفتيد، با اينكه فديه گرفتن و بيرون راندن بر شما حرام بود، آيا به بعضى احكام كتاب ايمان مىآوريد، و به بعضى كفر مىورزيد؟)[8] (يعنى عمل نمى كنيد)؟
در اين آيه منظور از كفر، ترك دستورات خداى عز و جل ميباشد، چون نسبت ايمان هم بايشان داده، هر چند كه اين ايمان را از ايشان قبول نكرده، و سودمند بحالشان ندانسته، و فرموده: (فَما جَزاءُ مَنْ يَفْعَلُ ذلِكَ مِنْكُمْ إِلَّا خِزْيٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا، وَ يَوْمَ الْقِيامَةِ يُرَدُّونَ إِلى أَشَدِّ الْعَذابِ، وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ، پس چيست جزاى هر كه از شما چنين كند، بجز خوارى در زندگى دنيا، و روز قيامت بسوى شديدترين عذاب بر مىگردند، و خدا از آنچه مىكنيد غافل نيست).[9]
د) وجه پنجم از كفر، كفر برائت است، خداى عز و جل در باره آن از ابراهيم خليل (ع) حكايت كرده، كه گفت:
“كَفَرْنا بِكُمْ، وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّى تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ، از شما بيزاريم، و ميان ما و شما دشمنى و خشم آغاز شد، و دست از دشمنى برنميداريم، تا آنكه بخداى يگانه ايمان بياوريد."[10]
در اين آيه كفر بمعناى بيزارى آمده است.
و نيز از ابليس حكايت مى كند، كه از دوستان انسى خود در روز قيامت بيزارى جسته، ميگويد:
“إِنِّي كَفَرْتُ بِما أَشْرَكْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ، من از اينكه شما مرا در دنيا شريك قرار داديد بيزارم)[11].
و نيز از قول بت پرستان حكايت مىكند، كه در قيامت از يكدگر بيزارى ميجويند، و فرموده:
(إِنَّمَا اتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثاناً، مَوَدَّةَ بَيْنِكُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا، ثُمَّ يَوْمَ الْقِيامَةِ يَكْفُرُ بَعْضُكُمْ بِبَعْضٍ، وَ يَلْعَنُ بَعْضُكُمْ بَعْضاً، تنها علت بتپرستى شما در دنيا رعايت دوستى با يكديگر بود، ولى روز قيامت از يكديگر بيزارى جسته، يكديگر را لعنت خواهيد كرد)[12].
كفر در اين آيه نيز بمعناى بيزارى آمده[13].
*علامه طباطبائی: اين روايت در حقيقت ميخواهد بفرمايد: كه كفر شدت و ضعف مىپذيرد.[14]
. [1] ( 1)- سوره جاثيه آيه 24 [2] ( 2)- سوره بقره آيه 6 [3] ( 3)- سوره نمل آيه 14 [4] ( 4)- بقره آيه 89 [5] ( 5)- سوره نمل آيه 40 [6] ( 6)- سوره ابراهيم آيه 7 [7] ( 1)- بقره آيه 152 [8] ( 2 و 3)- سوره بقره آيه 85 [9] ( 2 و 3)- سوره بقره آيه 85 [10] ( 4)- سوره ممتحنه آيه 4. [11] ( 5)- سوره ابراهيم آيه 22. [12] ( 6)- سوره عنكبوت آيه 26. [13] ( 7)- اصول كافى ج 2 ص 389 ح 1
.
. [14] تفسیر المیزان،جلد1، ص84-85
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش
[دوشنبه 1398-06-04] [ 07:38:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
وصیت نامه امام موسی کاظم به امام رضا علیهما السلام |
... |
|
وصیت نامه امام موسی کاظم به امام رضا علیهما السلام
دلیلی بر امامت امام رضا علیه السلام
یزید بن سلیط گوید : هنگامی که موسی بن جعفر علیه السلام وصیت می فرمود (ده تن را ) راگواه گرفت …. که این وصیت نامه به خط خود من است که وصیت جدم امیر المومنین علی بن ابی الطالب علیه السلام و محمد بن علی (امام محمد بن باقر علیه السلام) را حرف به حرف استنساخ کرده ام و وصیت جعفر بن محمد هم مانند این است .
همانا من به علی وصیت می کنم و پسران دیگرم را همراه او میسازم به شرط اینکه او بخواهد و آنها را شایسته تشخیص دهد و دوست داشته باشد که تثبیتشان کند و اگر نخواست و دوست داشت که خارجشان کند اختیار با اوست و با وجود او ایشان اختیاری ندارند.
و نیز وصیت نمودم به او و پسرانم ؛ ابراهیم، عباس، قاسم، اسماعیل و احمد، سرپرستی موقوفات و اموال و بردگان و کودکانم را که بازماندگان منند و نیز ام احمد را ، ولی و سرپرستی زنانم با علی است نه با آنها.
و تولیت ثلث موقوفه پدرم و ثلث خودم نیز تنها با اوست که درهر راه خواهد به مصرف رساند و نسبت به آنها حق صاحب مال به را نسبت به مالش دارد، اگر خواهد بفروشد یا ببخشد یا واگذار کند یا به کسانی که نام بردم یا دیگرانی که نام نبردم صدقه دهد، اختیار با اوست .
او به جای من است در این وصیت نسبت به مال و اهل و فرزندانم.
و اگر بخواهد برادرانش که در نوشته ام نام بردم ثابت بدارد و اگر نخواهد اختیار دارد که خارجشان کند. بر او سرزنشی نیست و کسی حق رد کردن او را ندارد و اگر دریافت که حال آنها نسبت به زمانی که من از ایشان جدا می شوم تغییر کرد ( مانند عروض جنون و خیانت..) حق دارد ایشان را تحت سرپرستی خود درآورد و اگر یکی از آنها بخواهد خواهر خود را شوهر دهد جز با اجازه و فرمان او حق ندارد زیرا او به امر ازدواج فامیلش آشناتر است.
و هر سلطان یا هر شخصی از مردم که از او جلوگیری کند، یا او را نسبت به آنچه در این مکتوب ذکر نمودم، یا نسبت به اشخاصی که نام بردم (از زنان و کودکان) مانع شود، از خدا و رسولش بیزاری جسته و خدا و رسولش نیز از او بیزار باشند، و لعنت و خشم خدا و لعنت لاعنان و ملائکه مقربین و پیغمبران و مرسلین و تمام مومنین بر او باد و هیچ یک از سلاطین حق ندارد او را از کاری باز دارد.
من از او دادخواهی و بستانکاری ندارم و برای هیچ یک از فرزندانم نزد او مالی نیست و هرچه گوید درست است، اگر کم کند او خود بهتر داند و اگر زیاد کند او همچنان راستگوست و مقصود من از وارد کردن فرزندانی را که در وصیت وارد کردم ، تنها از نظر احترام به نام و تکریم آنها بود.
و کنیزانی که از من اولاد دارند، آنهائی که در منزل خود بمانند و با حجاب باشند اگر او بخواهد آنچه در زندگی من داشتند به آنها بدهد و هر کدام از آنها که شوهر کند دیگر حق ندارد به حرمسرای من بازگردد مگر در صورتی که علی رای دیگری دهد و دخترانم نیز همچنانند و جزء به رای و مشورت او نه هیچ برادر مادری و نه هیچ سلطان و نه هیچ عموئی حق دارد دخترانم را شوهر دهد، اگر این کار را بکند با خدا و رسولش مخالفت کرده و با سلطنت خدائی جنگیده اند.
علی به ازدواج فامیل خویش بیناتر است اگر بخواهد به شوهر دهد ، می دهد و اگر خواهد ترک کند، ترک می کند. من به آن زنها همچنان که در مکتوبم نوشته ام وصیت کرده ام و خدا را بر آنها گواه گرفته ام و علی و ام احمد هم گواهند.
و هیچ کس را نرسد که وصیت مرا برخلاف آنچه ذکر کردم و نام بردم ظاهر سازد و منتشر کند.
هرکه بدی کند بر خود کرده و هرکه نیکی کند به خود کرده است. پروردگارت به بندگان ستمگر نیست و درود خدا بر محمد و خاندانش باد. هیچ سلطان و شخص دیگری حق ندارد این وصیت نامه را که پائینش را مهر کرده ام پاره کند، کسی که چنین کند لعنت و خشم خدا و لعنت لاعنان و ملائکه مقربین و جمعیت پیمبران و مومنان از مسلمین بر او باد و تنها علی حق دارد وصیت مرا بگشاید(سپس در جای امضا نوشت) نوشت و مهر کرد ابو ابراهیم (موسی بن جعفر علیه السلام) و گواهان و صلی الله علیه و علی آله.
.
.
اصول کافی، جلد2، ص97-99
ترجمه مصطفوی
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش
[ 07:34:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
دعای زیبای امام رضا علیه السلام برای برادران خود |
... |
دعای امام رضا علیه السلام در حق برادران خود
همانا ای برادرانم!
خدا می داند که من مشتاق دلخوشی شمایم،
خدایا! اگر تو میدانی که من صلاح ایشان را می خواهم و نسبت به آنها خوش رفتار و پیوند ساز و مهربانم.
در هر شب و روز مرا برای کارهای ایشان یاری کن و جزای خیرم بده
و اگر قصد دیگری دارم تو هر پنهانی را می دانی
مرا چنان که سزاوارم جزا بده اگر قصد بدی دارم جزای بد و اگر قصد خیری دارم جزای خیرم ده
خدایا! ایشان را اصلاح کن و کارهایشان را اصلاح کن و شیطان را از ما و آنها دور کن و آنها را بر اطاعتت یاری و به هدایتت موفق دار
همانا ای برادر! من خوشحالی شما را شائقم و به صلاح شما کوشایم و خدا نسبت به آنچه می گویم مورد اعتماد است.
.
.
اصول کافی جلد2، ص102
ترجمه مصطفوی
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀دعای زیبای امام رضا برای برادران خود
[ 07:29:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
اوصاف امام رضا از زبان امام صادق علیهما السلام |
... |
|
اوصاف امام رضا علیه السلام از زبان امام صادق علیه السلام
زید بن سلیط زیدی گوید: در بین راهی که به عمره می رفتیم به موسی بن جعفر علیه السلام برخوردم و عرض کردم: قربانت گردم، این مکان را که ما در آن هستیم به یاد می آورید؟
فرمود: آری! تو هم یادت می آید؟ عرض کردم: آری، من و پدرم شما را در اینجا ملاقات کردیم و امام صادق علیه السلام و برادران شما هم بودند. پدرم به امام صادق علیه السلام عرض کرد: پدر و مادرم به قربانت، شما همه امامان پاک هستید، ولی کسی از مرگ برکنار نمی ماند به من مطلبی بفرمائید که جانشین خود بازگویم تا گمراه نشود.
فرمود: آری ای ابا عبدالله (کنیه پدر زید است) اینان پسران منند و این سرور آنهاست. اوست که حکم و فهم و سخاوت وشناسائی احتیاجات و اختلافات مردم را در امر دین ودنیایشان می داند و اخلاق و پاسخ دادنش نیکوست و او دری از درهای خدای عزوجل است و امتیاز دیگری دارد که از همه اینها بهتر است، پدر عرض کرد: آن چیست؟ پدر و مادرم به قربانت
حضرت فرمود: خدای عزوجل فریادرس و پناه و علم و نور و فضیلت و حکمت این امت را از صلب او بیرون می آورد(یعنی امام هشتم علیه السلام) او بهترین مولود و بهترین کودک (زمان خود) است ، خدای عزوجل به وسیله او از خون ریزی جلوگیری کند و میان مردم آشتی دهد و پراکنده را گرد آورد و رخنه را اصلاح کند برهنه را بپوشاند و گرسنه را سیر کند و هراسان را ایمن سازد؛ خدا به برکت او باران فرستد و بر بندگان ترحم کند او بهترین پیران و بهترین جوانان است، گفتارش حکمت و خاموشیش علم است؛ آنچه مردم در آن اختلاف دارند، فیصل دهد و پیش ازبلوغش بر فامیلش سروری کند.
.
.
اصول کافی جلد2 ص91 تا 92
ترجمه مصطفوی
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀اوصاف امام رضا در کلام امام صادق علیه السلام
[ 07:27:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نص بر امامت امام رضا علیه السلام |
... |
|
نص بر امامت امام رضا علیه السلام
امام موسی کاظم علیه السلام درباره جانشین خود به یزید بن سلیط زیدی فرمود:
خبر امامت او (در خواب- مرآت-) از رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بمن رسيده و خود او و معاصرينش را بمن نشان داده است، و او نيز تا از پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله و جدم على صلوات اللَّه عليه خبر نرسد بكسى از ما وصيت نكند .
من در خواب ديدم كه همراه پيغمبر صلّى اللَّه عليه و آله انگشتر و شمشير و عصا و كتاب و عمامه اى بود.
عرضكردم: يا رسول اللَّه! اينها چيست؟
فرمود: عمامه رمز سلطنت خداى عز و جل است و شمشير رمز عزت خداى تبارك و تعالى است و كتاب رمز نور خداى تبارك و تعالى و عصا رمز نيروى خداست و انگشتر رمز جامع همه اين امور است.
سپس رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بمن فرمود:
امرامامت از تو بيرون رفته و بديگرى رسيده است (يعنى نزديكست بيرون رود و بديگرى رسد يا تعيين امام از دست تو بيرونست- مرآت-).
عرضكردم: يا رسول اللَّه بمن بنما كه او كيست؟
فرمود، من هيچ يك از امامان را نديدم كه از مفارقت امر امامت مانند تو بيتابى كند (گويا بيتابى حضرت بواسطه اين بود كه ميدانست فرزندانش پس از وى اختلاف كنند و شيعيانش دسته دسته شوند) اگر امر امامت از روى محبت و دوستى ميبود كه اسماعيل از تو نزد پدرت محبوبتر بود، ولى امام از جانب خداى عز و جل تعيين مىشود.
سپس موسى بن جعفر عليه السلام فرمود: من تمام فرزندان زنده و مردهام را بنظر آوردم، آنگاه امير المؤمنين عليه السلام بپسرم على اشاره كرد و فرمود: اين سرور آنهاست: او از من و من از اويم و خدا با نيكوكارانست.
موسى بن جعفر گويد: من (در خواب) متوجه رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله شدم و گفتم: پدر و مادرم بقربانت، شما همه فرزندانم را يك جا گفتيد، بفرمائيد كداميك امامست؟ فرمود: آنكه با نور خداى عز و جل بنگرد و با فهمش بشنود و با حكمتش سخن گويد، درست ميرود و لذا اشتباه نكند، علم دارد و لذا نادانى نكند، حكمت و علم باو آموخته شده- آنگاه دست پسرم على را گرفت و فرمود: او اين است.
و چون خواستى (وصيت كنى) على را بطلب تا ترا (در حال زنده بودنت) غسل دهد و كفن پوشد، زيرا غسل دادن او ترا پاك كند و جز آن درست نباشد و اين سنتى است كه از پيش ثابت شده. و بايد (هنگام نماز ميت) تو در برابرش بخوابى و برادران و عموهايش را پشت سر او بصف كن و باو دستور ده كه 9 تكبيرتر تو بگويد (يعنى براى احترام و امتياز تو چهار تكبير بيشتر از نماز بر ميتهاى ديگر بگويد) زيرا وصيت او پا بر جا شده و در حال زنده بودنت متصدى كارهاى تو باشد. سپس فرزندانت را كه بعد او هستند گرد آور و بنفع او از ايشان گواهى بگير و خدا را هم گواه گير و همان خدا براى گواهى كافيست
يزيد گويد: سپس موسى بن جعفر عليه السلام بمن فرمود: مرا امسال ميگيرند و امر امامت با پسرم على است كه همنام دو على (از امامان گذشته) است: على اول على بن ابى طالب و على دوم على بن الحسين عليهم السلام است. فهم و خويشتندارى و نصرت و دوستى و دين و محنت على اول و محنت و شكيبائى بر ناملايمات على دوم باو عطا شده است، و تا چهار سال بعد از مرگ هارون آزادى زبان ندارد.!
سپس بمن فرمود: اى يزيد! چون باينجا عبورت افتاد و او را ملاقات كردى- كه ملاقات هم خواهى كرد- باو مژده بده كه خدا پسرى باو خواهد داد، امين، مورد اعتماد و مبارك. و او بتو خبر دهد كه مرا در اينجا ملاقات كردهئى آن هنگام تو باو خبر ده كه آن كنيزك مادر آن پسر كنيزيست از خاندان ماريه كنيز رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و مادر ابراهيم، و اگر توانستى سلام مرا بآن كنيز هم برسانى، برسان.
يزيد گويد: برادران على (بن موسى عليه السلام) اميد داشتند كه (در امامت) وارث موسى بن جعفر باشند.
اصول کافی، جلد2، ص 93_96
ترجمه مصطفوی
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀نص بر امامت امام رضا علیه السلام
[ 07:18:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
تفسیر المیزان، مهر زدن بر قلوب |
... |
|
? نکاتی از تفسیر شریف المیزان در باب آیات 6 و 7 سوره بقره
✅نکته اول؛ علامه طباطبائی مقصود از کفار در عبارت “ان الذین کفروا” را #مطلق_کفار نمی داند بلکه به قرینه عبارت ” سوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُونَ” مقصود از آنان سردمداران مشرکین قریش و بزرگان مکه است یعنی کسانی که در امر دین عناد و لجاجت دارند و در دشمنی با دین خدا از هیچ کوشش و کارشکنی کوتاهی نمی کنند. عبارت فوق را می توان با توجه به دلایل ذیل استنباط کرد؛
اولا؛ اگر مطلق “کفار” باشد در این صورت باب هدایت به کلی مسدود می شود و آمدن پیامبر اسلام سودی به حال کافران نخواهد داشت.
ثانیا؛ عبارت ” الَّذِينَ كَفَرُوا سوَاءٌ عَلَيْهِمْ ءَ أَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لا يُؤْمِنُون” َدر دو جای قرآن آمده است آیه 6 سوره بقره و دیگری در سوره یس. سوره یس مکی است و سوره بقره مدنی که در اوائل هجرت و بعد از جنگ بدر نازل شد که می تواند موید نتیجه بالا می باشد.
ثالثا؛ در هر کجای قرآن که عبارت “إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا “ آمده، مراد کفار مکه اند که با دعوت دین مخالفت کردند مگر آنکه قرینه ای درکلام باشد که خلاف آن را ثابت کند.
✅نکته دوم؛
در آیه “ خَتَمَ اللَّهُ عَلى قُلُوبِهِمْ وَ عَلى سمْعِهِمْ وَ عَلى أَبْصرِهِمْ غِشوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ” خداوند متعال در ابتدا مهر زدن بر دلها را به خودش نسبت داده ولی پرده داشتن گوش و چشم را به خود کفار نسبت داده است. یعنی یک مرتبه از کفر از ناحیه خودشان بوده است که زیر بار حق نرفتند و در مرتبه شدیدتر خدا به عنوان مجازات بر قلوب آنها پرده انداخته است.
✅نکته سوم؛
وجوه كفر
در كافى از زبيرى از امام صادق (عليه السلام ) روايت آورده كه گفت : بانجناب عرضه داشتم : وجوه كفر را كه در كتاب خدا آمده برايم بيان بفرما، فرمود: كفر در كتاب0 خدا بر پنج قسم است ، اول كفر جحود، و جحود هم خود، دو جور است ، سوم كفر بترك دستورات الهى ، چهارم كفر برائت ، پنجم كفران نعمت .
تفسیر المیزان، آیات6-7سوره بقره
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ سوره بقره, ◀آیات6_7،مهر زدن بر قلوب
[دوشنبه 1398-05-28] [ 08:08:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
تفسیر المیزان، وجود دو هدایت برای انسان |
... |
|
?نکات منتخب از #تفسیر_المیزان درباره آیات 1-5 سوره بقره
وجود دو هدایت برای انسان
نکته اول؛
قسمت عمده سوره بقره از يك غرض واحد و چشم گير خبر مى دهد، و آن بيان اين حقيقت است كه عبادت حقيقى خداى سبحان به اين است كه بنده او به #تمام_كتابهائي كه او به منظور هدايت وى، بوسيله انبيائش نازل كرده ، ايمان داشته باشد، و ميان اين وحى و آن وحى ، اين كتاب و آن كتاب ، اين رسول و آن رسول ، فرقى نگذارد. از این رو كفار و منافقين را تخطئه کرده و اهل كتاب را ملامت می کند كه چرا ميان اديان آسمانى و رسولان الهى فرق گذاشتند؟
نکته دوم؛
#متقين عبارت است از مؤ منين و اينطور نيست كه تقوى صفت مرتبه اى از مراتب ايمان باشد، كه دارندگان مرتبه پائين تر، مؤ من بى تقوى باشند، بلكه صفتى است كه با تمامى مراتب ايمان جمع ميشود، مگر آنكه ايمان ، ايمان واقعى نباشد.
#ايمان ، عبارتست از جاي گير شدن اعتقاد در قلب ، و اين كلمه از ماده (ء - م - ن ) اشتقاق يافته ، كانه شخص با ايمان ، بكسى كه بدرستى و راستى و پاكى وى اعتقاد پيدا كرده ، امنيت مى دهد، يعنى آنچنان دلگرمى و اطمينان مى دهد كه هرگز در اعتقاد خودش دچار شك و ترديد نمى شود، چون آفت اعتقاد و ضد آن شك و ترديد است .
#بالغيب: كلمه غيب بر خلاف شهادت ، عبارتست از چيزي كه تحت حس و درك آدمى قرار ندارد. قرآن كريم همواره اصرار و تاكيد دارد در اينكه بندگان خدا نظر خود را منحصر در محسوسات و ماديات نكنند، و ايشان را تحريك مى كند باينكه : از عقل سليم و لب خالص پيروى كنند.
نکته سوم؛
با توجه به آیه اول مشخص می شود که متقین میان دو هدایت قرار دارند؛ #هدایت_اول که از طریق فطرت سالم انجام می گیرد و منجر به ایجاد آن 5 صفت نام برده می شود. #هدایت_دوم که از طریق قرآن کریم انجام می گیرد که بعد از ایجاد آن 5 صفت در انسان مشمول او می شود.
یعنی اگر انسان به ندای فطرت خود گوش دهد و آن پنج صفت را در خود ایجاد کند زمینه هدایت قرآن در او فراهم شده است به طوری که اگر بعد از هدایت فطرت آن اعتقاد و آن اعمال در او به وجود نیاید، هدایت دوم شامل حال او نمی شود.
دلیل وجود 2 هدایت در انسان؛ ” يا ايها الذين آمنوا اتقوا اللّه ، و آمنوا برسوله ، يوتكم كفلين من رحمتة ، و يجعل لكم نورا تمشون به” ؛ اى كسانيكه ايمان آورده ايد. از خدا بترسيد، و برسول او ايمان بياوريد، تا خدا از رحمتش دو برابر بشما بدهد، و برايتان نورى قرار دهد، تا با آن نور مشى كنيد.
پس؛ فراموش نشود كه فرمود: اى كسانيكه ايمان آورده ايد، ايمان بياوريد، معلوم مى شود ايمان اولى فطرى است ، و ايمان دومى برسول و بكتاب او است
نکته چهارم؛
در عبارت ” بالاخره هم يوقنون” … خداوند متعال اعتقاد راسخ به #آخرت را به #ايقان تعبير كرده ، و اين بدان جهت است كه به لازمه يقين یعنی فراموش نكردن آخرت ، نيز اشاره كرده باشد، چون بسيار اتفاق می افتد که انسان نسبت به چيزى ايمان دارد و هيچ شكى در آن ندارد، اما پاره اى از لوازم آنرا فراموش مى كند، و در نتيجه عملى منافى با ايمانش انجام ميدهد.
بر خلاف يقين كه ديگر با فراموشى نميسازد، و ممكن نيست انسان ، عالم و مؤ من بروز حساب باشد، و همواره آن روز را در خاطر داشته و به ياد روزى باشد كه در آن روز بحساب كوچك و بزرگ اعمالش مى رسند، و در عين حال پاره اى گناهان را مرتكب شود، چنين كسى نه تنها مرتكب گناه نميشود، بلكه از ترس ، به قرق گاههاى خدا نزديك هم نمى گردد.
نکته پنجم؛
در كتاب معانى الاخبار در ذيل جمله ” مما رزقناهم ینفقون “ روايت آمده ، كه فرمود: يعنى از آنچه ما بايشان تعليم داده ايم بديگران داده ، علم را گسترش ميدهند، و از آنچه از قرآن بايشان آموختيم ، تلاوت مى كنند. بنابراین روايت مبنى بر اين است كه انفاق ، اعم از انفاق مالى باشد.
تفسیر المیزان، آیات 1تا5 سوره بقره، دو هدایت برای انسان
ترجمه تفسیر المیزان، جلد 1، تا صفحه71
.
.
کلیدواژه ها: #انفاق, #ایمان, #تفسیر_المیزان, #تقوا, #سوره_بقره, #غیب, #فطرت, #متقین, #هدایت, #یقین, آیات_1تا5 موضوعات: ◀ سوره بقره, ◀آیات 1_5، وجود دو هدایت برای انسان
[ 07:47:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
زیارت نامه حضرت سلمان فارسی |
... |
|
??زیارت نامه حضرت سلمان فارسی
بدان که از تکالیف زائران در شهر کاظمین، رفتن به مدائن است، براى زیارت عبد صالح الهى، جناب سلمان محمّدى رضوان اللّه علیه که نخستین ارکان اربعه است، و خاص به شرافت سلمان منّا اهل البیت و درآمده در شمار اهل بیت نبوّت و عصمت است.
برای شوق زائران و رغبتشان به زیات آنجناب کافى است تفکّر کردن در اختصاص و امتیازش در میان تمام صحابه و جمیع امّت
در فضیلت او جناب رسول خدا صلى اللّه علیه و آله فرمود:
«سلمان دریایى است که نخشکد، و گنجى است که پایان نپذیرد، سلمان از ما اهل بیت است، حکمت میبخشد و برهان مى آورد.»
حضرت امیر علیه السّلام او را مانند لقمان، بلکه امام صادق علیه السّلام او را بهتر از لقمان دانسته، و حضرت باقر علیه السّلام او را از متوسّمین [کسانى که با تمام وجودشان در صدد شناخت حق و در جستجوى حقایق الهی اند] برشمرده.
از روایات استفاده میشود که آن جناب اسم اعظم را می دانست و از محدّثین - به فتح دال - [کسی که فرشتگان با او سخن مى گویند] بوده است.
براى ایمان ده درجه است و او در درجه دهم قرار داشت.
و عالم به غیب و زمان مرگ افراد بود
و در دنیا از خوراکی هاى بهشت تناول فرمود و بهشت مشتاق و عاشق او بود و خدا و رسول او را دوست داشتند.
و حق تعالى پیامبر صلى اللّه علیه و آله را به محبّت چهار نفر امر فرمود که سلمان یکى از ایشان است و آیاتى در مدح او و همتایان او نازل شد و جبراییل هرگاه بر حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله فرود میآمد امر میکرد از جانب پروردگار به سلمان سلام برساند و او را به علم منایا [زمان مرگ افراد] و بلایا و انساب مطلّع گرداند و شبها براى او در خدمت پیامبر صلى اللّه علیه و آله مجلس انسى بوده حضرت رسول و امیر مؤمنان علیهما السّلام چیزهایى از مخزون و مکنون علم خدا به او تعلیم کردند که غیر او قابلیت و قدرت تحمّل آن را نداشتند.
و به مرتبه اى رسید که امام صادق علیه السّلام فرمود:
«سلمان دانش اول و آخر را یافت و او دریایى است که هرچه از او برگرفته شود پایان نپذیرد و او از ما اهلبیت است» .
برای شوق زائران و رغبتشان به زیات آنجناب کافى است تفکّر کردن در اختصاص و امتیازش در میان تمام صحابه و جمیع امّت به اینکه حضرت امیر مؤمنان علیه السّلام در یک شب از مدینه به مدائن رفت، و به دست مبارک خود او را غسل داد و کفن کرد و بر او با صفوفى بسیار از ملائکه نماز خواند و در همان شب به مدینه بازگشت زهى شرافت و مودّت و محبّت به خانواده رسالت که انسان را به این مرتبه از شکوه و عظمت میرساند.
?کیفیّت زیارت آنجناب
: بدانکه سیّد ابن طاووس در کتاب «مصباح الزّائر» براى آن بزرگوار چهار زیارت نقل کرده و ما در اینجا به همان زیارت اول اکتفا میکنیم و در کتاب «مدّیه» زیارت چهارم را که شیخ در «تهذیب» ذکر فرموده نقل کردیم.
چون خواستى آن جناب را زیارت کنى، نزد قبر او به طرف قبطه میایستى و میگویى:
السَّلامُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ خَاتَمِ النَّبِيِّينَ السَّلامُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ سَيِّدِ الْوَصِيِّينَ السَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومِينَ الرَّاشِدِينَ السَّلامُ عَلَى الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ رَسُولِ اللَّهِ الْأَمِينِ [الْأَمِينَ ] السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مُودَعَ أَسْرَارِ السَّادَةِ الْمَيَامِينِ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ مِنَ الْبَرَرَةِ الْمَاضِينَ السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ أَطَعْتَ اللَّهَ كَمَا أَمَرَكَ وَ اتَّبَعْتَ الرَّسُولَ كَمَا نَدَبَكَ وَ تَوَلَّيْتَ خَلِيفَتَهُ كَمَا أَلْزَمَكَ وَ دَعَوْتَ إِلَى الاهْتِمَامِ بِذُرِّيَّتِهِ كَمَا وَقَفَكَ [وَفَّقَكَ ] ،
سلام بر رسول خدا، محمّد بن عبد اللّه خاتم پیامبران، سلام بر امیر مؤمنان سرور جانشینان، سلام بر امامان معصوم هدایت گر، سلام بر فرشتگان مقرّب سلام بر تو اى یار امین رسول خدا، سلام بر تو اى دوست امیر مؤمنان سلام بر تو اى سپرده شده اسرار پرمیمنت، سلام بر تو اى باقیمانده خدا، از نیکان پیشین، سلام بر تو اى ابا عبد اللّه و رحمت و برکات خدا. گواهى میدهم که تو خدا را آنگونه که فرمان داد فرمان بردى، و از رسولش آن طور که تو را فرا خواند پیروى نمودى، و خلیفه اش را متابعت کردى چنان که بر تو واجب نمود، و به نکوداشت فرزندانش دعوت کردى، آنچنان که تو را آگاه ساخت.
وَ عَلِمْتَ الْحَقَّ يَقِينا وَ اعْتَمَدْتَهُ كَمَا أَمَرَكَ [وَ] أَشْهَدُ أَنَّكَ بَابُ وَصِيِّ الْمُصْطَفَى وَ طَرِيقُ حُجَّةِ اللَّهِ الْمُرْتَضَى وَ أَمِينُ اللَّهِ فِيمَا اسْتُودِعْتَ مِنْ عُلُومِ الْأَصْفِيَاءِ أَشْهَدُ أَنَّكَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِ النَّبِيِّ النُّجَبَاءِ الْمُخْتَارِينَ لِنُصْرَةِ الْوَصِيِّ أَشْهَدُ أَنَّكَ صَاحِبُ الْعَاشِرَةِ وَ الْبَرَاهِينِ وَ الدَّلائِلِ الْقَاهِرَةِ وَ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ أَدَّيْتَ الْأَمَانَةَ وَ نَصَحْتَ لِلَّهِ وَ لِرَسُولِهِ وَ صَبَرْتَ عَلَى الْأَذَى فِي جَنْبِهِ حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ جَحَدَكَ حَقَّكَ وَ حَطَّ مِنْ قَدْرِكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ آذَاكَ فِي مَوَالِيكَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ أَعْنَتَكَ فِي أَهْلِ بَيْتِكَ [نَبِيِّكَ ] لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لامَكَ فِي سَادَاتِكَ لَعَنَ اللَّهُ عَدُوَّ آلِ مُحَمَّدٍ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ مِنَ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ وَ ضَاعَفَ عَلَيْهِمُ الْعَذَابَ الْأَلِيمَ.
برای شوق زائران و رغبتشان به زیات آنجناب کافى است تفکّر کردن در اختصاص و امتیازش در میان تمام صحابه و جمیع امّتو حق را به یقین دانستى، و به آنچنان که فرمان دادى اعتماد کردى، گواهى میدهم که تو درگاه جانشین مصطفى، و راه حجّت خدا مرتضى، و امین خدایى در آنچه از علوم برگزیدگان به تو سپرده شده، گواهى میدهم که تو از اهل بیت پیامبرى، آن شرافتمندان برگزیده براى یارى جانشین آن حضرت گواهى میدهم که تو صاحب درجات دهگانه ایمان، و دلایل مغلوب کننده اى، و تو نماز را به پا داشتى، و زکات را دادی و امر به معروف و نهى از منکر کردى، و امانت الهى را ادا نمودى، و براى خدا و رسولش خیرخواهى کردى، و در جنب خدا بر آزار مردم صبر نمودى، تا مرگ تو را دررسید، خدا لعنت کند کسى را که حق تو را انکار کرد، و از مقامت کاست، خدا لعنت کند کسى را که تو درباره سرورانت آزرد، خدا لعنت کند کسى را که تو درباره خانواده ات به زحمت افکند. خدا لعنت کند کسى را که تو را درباره سرورانت سرزنش نمود، خدا لعنت کند دشمن خاندان محمّد را، از پرى و آدمى، از پیشینیان و پسینیان، و بر آنان عذاب دردناک را دوچندان گرداند.
صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ يَا صَاحِبَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عَلَيْكَ يَا مَوْلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رُوحِكَ الطَّيِّبَةِ وَ جَسَدِكَ الطَّاهِرِ وَ أَلْحَقَنَا بِمَنِّهِ وَ رَأْفَتِهِ إِذَا تَوَفَّانَا بِكَ وَ بِمَحَلِّ السَّادَةِ الْمَيَامِينِ وَ جَمَعَنَا مَعَهُمْ بِجِوَارِهِمْ فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ [صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ ] يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى إِخْوَانِكَ الشِّيعَةِ الْبَرَرَةِ مِنَ السَّلَفِ الْمَيَامِينِ وَ أَدْخَلَ الرَّوْحَ وَ الرِّضْوَانَ عَلَى الْخَلَفِ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ أَلْحَقَنَا وَ إِيَّاهُمْ بِمَنْ تَوَلاهُ مِنَ الْعِتْرَةِ الطَّاهِرِينَ وَ عَلَيْكَ وَ عَلَيْهِمُ السَّلامُ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ.
درود خدا بر تو اى ابا عبد اللّه، درود خدا بر تو اى یار رسول خدا، (درود خدا بر او و خاندانش) ، و بر تو اى دوست امیر مؤمنان و درود خدا بر روح پاکیزه و پیکر پاک تو، و خدا هنگامی که ما را میمیراند، به منّت و مهرش به تو و به جایگاه سروران با میمنت ملحق سازد، و ما را همراه آنان و جوار ایشان در بهشت هاى پرنعمت گرد آورد، درود خدا بر تو اى ابا عبد اللّه، و درود خدا بر برادرانت شیعیان نیکوکار از گذشتگان پر میمنت، و وارد کن نسیم رحمت و رضوان را، بر بازماندگان از اهل ایمان، و ملحق کند ما و آنان را به کسانى که سلمان دوست داشت از عترت پاک و سلام و رحمت و برکات خدا بر تو و بر ایشان.
آنگاه سوره انّا انزلناه فى ليلة القدر را هفت مرتبه بخوان، سپس هرچه خواهى نماز مستحبّ بجا آور. مؤلّف گوید: چون خواستى از زیارت سلمان بازگردى، به جهت وداع نزد قبر بایست، و این وداع را که سیّد در آخر زیارت چهارم ذکر فرموده است بگو:
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ أَنْتَ بَابُ اللَّهِ الْمُؤْتَى مِنْهُ وَ الْمَأْخُوذُ عَنْهُ أَشْهَدُ أَنَّكَ قُلْتَ حَقّاً وَ نَطَقْتَ صِدْقاً وَ دَعَوْتَ إِلَى مَوْلايَ وَ مَوْلاكَ عَلانِيَةً وَ سِرّاً أَتَيْتُكَ زَائِراً وَ حَاجَاتِي لَكَ مُسْتَوْدِعاً وَ هَا أَنَا ذَا مُوَدِّعُكَ أَسْتَوْدِعُكَ دِينِي وَ أَمَانَتِي وَ خَوَاتِيمَ عَمَلِي وَ جَوَامِعَ أَمَلِي إِلَى مُنْتَهَى أَجَلِي وَ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكَاتُهُ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الْأَخْيَارِ.
سلام بر تو اى ابا عبد اللّه، تو درگاه خدایى که از آن درآیند، و از آن برگیرند، گواهى میدهم که حق گفتى، و صادقانه سخن راندى، و به سوى مولایم در آشکار و نهان دعوت کردى، زائر به جانب تو آمدم، درحالیکه سپارنده حاجاتم به توام، و من اینک تو را وداع مى گویم، دین و امانت و عواقب کار و همه آرزویم را در طول عمرم به تو میسپارم، و سلام و رحمت و برکات خدا بر تو باد، و درود خدا بر محمّد و خاندان نیکویش.
آنگاه خدا را بسیار بخوان و بازگرد.
.
.
موضوعات: ✔سلمان فارسی سلمان محمد, ◀ا زیارت نامه جناب سلمان فارسی
[یکشنبه 1398-05-27] [ 09:06:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نامه حضرت علی برای خودسازی کارگزاران |
... |
|
??نامه حضرت علی به حارث همدانی
??خودسازی كارگزاران حكومتى
قرآن
به ريسمان قرآن چنگ زن، و از آن نصيحت پذير، حلالش را حلال، و حرامش را حرام بشمار ، و حقّى را كه در زندگى گذشتگان بود تصديق كن، و از حوادث گذشته تاريخ، براى آينده عبرت گير، كه حوادث روزگار با يكديگر همانند بوده، و پايان دنيا به آغازش مى پيوندد، و همه آن رفتنى است.
نام خدا را بزرگ دار، و جز به حق سخنى بر زبان نياور.
?مرگ و آخرت
مرگ و جهان پس از مرگ را فراوان به ياد آور، هرگز آرزوى مرگ مكن جز آن كه بدانى از نجات يافتگانى.
از كارى كه تو را خشنود، و عموم مسلمانان را ناخوشايند است بپرهيز
از هر كار پنهانى كه در آشكار شدنش شرم دارى پرهيز كن.
از هر كارى كه از كننده آن پرسش كنند، نپذيرد يا عذر خواهى كند، دورى كن. آبروى خود را آماج تير گفتار ديگران قرار نده.
و هر چه شنيدى باز گو مكن، كه نشانه دروغگويى است.و هر خبرى را دروغ مپندار، كه نشانه نادانى است.
خشمت را فرو نشان، و به هنگام قدرت ببخش، و به هنگام خشم فروتن باش.
و در حكومت مدارا كن تا آينده خوبى داشته باشى.
نعمت هايى كه خدا به تو بخشيده نيكو دار، و نعمت هايى كه در اختيار دارى تباه مكن، و چنان باش كه خدا آثار نعمت هاى خود را در تو آشكارا بنگرد.
و بدان!
بهترين مؤمنان، آن بود كه جان و خاندان و مال خود را در راه خدا پيشاپيش تقديم كند، چه آن را كه پيش فرستى براى تو اندوخته گردد، و آنچه را كه باقى گذارى سودش به ديگران مى رسد.
از دوستى با بى خردان و خلافكاران بپرهيز، زيرا هر كس را از آن كه دوست اوست مى شناسند.
و در شهرهاى بزرگ سكونت كن زيرا مركز اجتماع مسلمانان است.
و از جاهايى كه مردم آن از ياد خدا غافلند، و به يكديگر ستم روا مى دارند، و بر اطاعت از خدا به يكديگر كمك نمى كنند، بپرهيز.
در چيزى انديشه كن كه يارى ات دهد.
?شیطان
از نشستن در گذرگاههاى عمومى، و بازار، پرهيز كن كه جاى حاضر شدن شيطان، و بر انگيخته شدن فتنه هاست،.
و به افراد پايين تر از خود توجه داشته باش، كه راه شكر گزارى تو در برترى است.
?جهاد
در روز جمعه پيش از نماز مسافرت مكن،جز براى جهاد در راه خدا، و يا كارى كه از انجام آن ناچارى.
در همه كارهايت خدا را اطاعت كن، كه اطاعت خدا از همه چيز برتر است.
نفس خود را در واداشتن به عبادت فريب ده، و با آن مدارا كن، و به زور و اكراه بر چيزى مجبورش نساز، و در وقت فراغت و نشاط به كارش گير، جز در آنچه كه بر تو واجب است، و بايد آن را در وقت خاص خودش به جا آورى.
?مرگ و دنیا
بپرهيز از آن كه مرگ تو فرا رسد در حالى كه از پروردگارت گريزان، و در دنياپرستى غرق باشى.
از همنشينى با فاسقان بپرهيز كه شر به شر مى پيوندد،.
خدا را گرامى دار، و دوستان خدا را دوست شمار.
?شیطان
و از خشم بپرهيز كه لشگر بزرگ شيطان است.
والسلام.
.
.
نامه 69
نهج البلاغه
.
.
مرکز جهانی اطلاع رسانی آل البیت علیهم السلام
کلیدواژه ها: #حارث_همدانی, #حضرت علی(ع), #خودسازی, #دنیا_در_نهج_البلاغه, #شیطان_در_نهج_البلاغه, #عبادت, #قرآن_در_نهج_البلاغه, #مرگ, #نامه69_نهج_البلاغه, #نفس, #کارکزاران موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀مرگ در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀ قرآن در نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه, ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه, ◀شیطان در نهج البلاغه
[ 07:38:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نامه حضرت علی به سلمان فارسی |
... |
?از نامه هاى حضرت علی به سلمان فارسى رحمة اللّه عليه پيش از خلافت آن حضرت
اما بعد!
دنيا همچون مار است، چون به آن دست نهى نرم، ولى زهرش كشنده است.
از آنچه كه در دنيا تو را خوشايند است دورى كن چرا كه از كالايش اندكى همراه تو مى ماند، و اندوهش را از خود بگذار چون فراقش و دگرگونيش را باور دارى.
به وقتى كه انس تو با دنيا بيشتر است همان زمان از آن بيشتر برحذر باش، كه دنيادار چون به لذت و خوشى آرام گرفت دنيا او را به عرصه بلا و سختى فرستاد، يا هر زمان به انس با دنيا مطمئن شد او را به ترس و وحشت دچار ساخت.
و السلام
.
.
نامه 68
نهج البلاغه
.
.
موسسه نشر معارف اهل بیت علیهم السلام
موضوعات: ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه, ◀سلمان فارسی در نهج البلاغه
[ 07:30:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
توصیه های حضرت علی در نحوه برگزاری مراسم حج |
... |
|
??نامه اى از آن حضرت (ع) به قثم بن عباس، كه عامل او در مكه بود در نحوه برگزاری مراسم حج.
اما بعد!
حج را براى مردم بر پاى دار
و ايام الله را به يادشان آور و هر بامداد و شامگاه برايشان به مجلس بنشين و كسى را كه در امرى فتوا خواهد، فتوا ده.
نادان را علم بياموز و با عالم مذاكره كن. ميان تو و مردم، پيام رسانى جز زبانت و حاجبى جز رويت نباشد.
هيچ نيازمندى را از ديدار خود باز مدار. زيرا اگر در آغاز از درگاه تو رانده شود و سپس، نياز او بر آورى، كس تو را نستايد.
?بیت المال
در مال خدا كه نزد تو گرد مى آيد، نظر كن، آن را به عيالمندان و گرسنگانى كه در نزد تو هستند و به محتاجان و فقيران برسان. و هر چه افزون آيد، نزد ما روانه اش دار، تا ما نيز آن را به محتاجانى، كه نزد ما هستند، برسانيم.
مردم مكه را فرمان ده كه از كسانى كه در خانه هايشان سكونت مى كنند، كرايه نستانند؛ زيرا خداى تعالى مى فرمايد: «سواء العاكف فيه و الباد» عاكف و بادى در آن يكسان اند. عاكف كسى است، كه در مكه مقيم است و بادى كسى است، كه از مردم مكه نيست و به حج آمده است.
خداوند ما و شما را به آنچه دوست دارد، توفيق دهد. والسلام
.
.
نامه67
نهج البلاغه
.
.
موسسه نشر معارف اهل بیت علیهم السلام
موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ حج و خانه کعبه در نهج البلاغه, ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه
[ 07:19:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نامه حضرت علی به عبدالله بن عباس |
... |
?? از نامه هاى حضرت علی به عبد اللّه بن عباس كه پيش از اين به صورتى ديگر آمده است (نامه 22):
اما بعد!
آدمى از رسيدن به چيزى كه از او فوت نمى شد خوشحال مى گردد، و از فوت چيزى كه نصيب او نمى گشت اندوهناك مى شود (اين خوشحالى و اندوه بيجاست). برترين برنامه از دنيايت نزد تو رسيدن به كاميابى يا به كار بردن خشم و غضب نباشد، بايد بهترين كار نزد تو نابود كردن باطل يا زنده كردن حق باشد.
?آخرت
بايد خوشحاليت معطوف به چيزى شود كه از پيش فرستاده اى، و اندوهت بر ثروتى كه بعد از خود به جاى مى گذارى، و انديشه ات متوجه جهان بعد از مرگ باشد.
.
.
نامه 66
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
[ 07:17:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نامه حضرت علی به عبدالله بن عباس |
... |
?? از نامه هاى حضرت علی به عبد اللّه بن عباس كه پيش از اين به صورتى ديگر آمده است (نامه 22):
اما بعد!
آدمى از رسيدن به چيزى كه از او فوت نمى شد خوشحال مى گردد، و از فوت چيزى كه نصيب او نمى گشت اندوهناك مى شود (اين خوشحالى و اندوه بيجاست). برترين برنامه از دنيايت نزد تو رسيدن به كاميابى يا به كار بردن خشم و غضب نباشد، بايد بهترين كار نزد تو نابود كردن باطل يا زنده كردن حق باشد.
?آخرت
بايد خوشحاليت معطوف به چيزى شود كه از پيش فرستاده اى، و اندوهت بر ثروتى كه بعد از خود به جاى مى گذارى، و انديشه ات متوجه جهان بعد از مرگ باشد.
.
.
نامه 66
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
[ 07:08:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نامه حضرت علی به معاویه (لعنه الله علیه) بعد از جنگ نهروان |
... |
|
??از نامه هاى حضرت علی به معاويه بعد از جنگ نهروان
?بیت المال
اما بعد!
زمان آن رسيده كه با ديدى دقيق به مشاهده امور روشن برخيزى و از آن بهره مند گردى، تو با ادعاهاى باطل به راه پيشينيانت رفتى، و خود را بى پروا در عرصه فريب و دروغها انداختى، آنچه را برتر از مرتبه توست به خود بستى، و بيت المالى را كه براى ديگران اندوخته شده ربودى؛
?حق و باطل
همه اين برنامه هايت به خاطر فرار از حق، و انكار نمودن واقعياتى است كه از گوشت و خون براى تو لازمتر بود، همان واقعياتى كه گوشت شنيده، و سينه ات از آن پر شده، آيا بعد از حق جز گمراهى آشكار چيزى هست، و پس از بيان روشن غير از اشتباه برنامه اى وجود دارد از اشتباه و حق و باطل را به هم آميختن دورى كن، كه فتنه دير زمانى است كه پرده هايش را بر چهره افكنده، و تاريكيش ديده هاى بينا را نابينا ساخته.
از طرف تو نامه اى به من رسيد با سخنانى بى تناسب، كه از آشتى و صلح نشانه اى ندارد، و كلمات افسانه گونه اى كه دانش و بردبارى آن را بر نبافته است، با اين گفته هاى بى اساست به كسى مانى كه در شنزار فرو رفته، يا به تاريكى در منطقه اى بى نشانه قدم بر مى دارد، خود را به جاى بلندى برده اى كه رسيدن به آن سخت، و نشانه هايش دور است، عقاب بلند پرواز به آن نمى رسد، و هر كه بر آن بالا رود با ستاره عيّوق برابرى مى كند.
پناه به خدا كه تو پس از من حكومت مسلمين را براى دخالت در امورشان به دست گيرى، يا براى يكى از آنان با تو قرار داد و پيمانى به اجرا گذارم. از هم اكنون خود را درياب، و براى خويش چاره اى بينديش، كه اگر كوتاهى ورزى و بندگان خدا براى جنگ با تو برخيزند درها به رويت بسته شود، و آنچه امروز از تو پذيرفته است پس از آن پذيرفته نشود.
و السلام.
.
.
نامه 65
نهج البلاغه
.
.
موسسه اهل البیت علیهم السلام
موضوعات: ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀ بیت المال در نهج البلاغه
[شنبه 1398-05-26] [ 07:32:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
گذشته خاندان معاویه از زبان حضرت علی |
... |
|
??از نامه هاى حضرت علی در جواب نامه معاويه و تهدیدات نظامی او:
?گذشته خاندان معاویه (لعنه الله علیه)
اما بعد، همان طور كه گفتى ما و شما با هم در الفت و اتفاق بوديم، ولى در گذشته بين ما و شما جدايى افتاد، زيرا ما ايمان آورديم و شما كفر ورزيديد، و امروز هم ما به راه راستيم و شما دچار فتنه ايد، و مسلمان شما اسلام نياورد مگر از روى بى ميلى، و اين در حالى بود كه تمام بزرگان عرب تسليم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله شدند و همدست وى گشتند.
?طلحه و زبیر و عایشه
گفته بودى كه طلحه و زبير را من كشتم، و عايشه را تبعيد نمودم، و ميان دو شهر كوفه و بصره فرود آمدم، اين امور به تو ربطى ندارد، تو را در اين مسأله زيانى نيست و هم نيازى ندارد كه عذرش را از تو بخواهم.
? مهاجرین و انصار
و ياد آور شدى كه با لشگرى از مهاجرين و انصار به جنگ من خواهى آمد، معلومت باد از آن روزى كه برادرت اسير شد هجرت قطع گشت (و شما را نشايد كه به خود مهاجر گوييد)، اكنون اگر به ديدار من عجله دارى آسوده باش، كه اگر به ديدارت آيم سزاوار است كه خداوند مرا براى عقوبت تو بر انگيخته باشد، و اگر تو به ديدار من آيى مانند آن است كه برادر بنى اسد گفته:
“به استقبال باد تابستانى روند كه سنگ ريز و درشت را بر مى گيرد و بر آنان مى كوبد.” شمشيرى كه به وسيله آن جدّ و دايى و برادرت را كشتم پيش من است.
به خدا قسم چنانكه دانستم بر دلت غلاف گمراهى پوشيده، و عقلت اندك و ناقص است، شايسته است در باره تو گفته شود كه بر نردبانى بالا رفته اى كه تو را بر جاى بدى مشرف ساخته كه به زيان توست نه سود تو، چرا كه چيزى را خواستى كه گمشده تو نيست، و گوسپندى را چراندى كه مالكش نمى باشى، و امرى را خواستى كه نه اهلش هستى و نه در معدنش قرار دارى، چه اندازه گفتارت از عملت دور است، چه زود شبيه عموها و دايى هايت شدى كه شقاوت و آرزوهاى باطل آنان را به انكار محمّد صلّى اللّه عليه و آله واداشت، همان گونه كه مى دانى با او جنگيدند تا به خاك و خون در افتادند، نه از حادثه عظيمى به نفع خود دفاع كردند، و نه حريمى را در برابر شمشيرهايى كه ميدان نبرد از آن خالى نيست و با سهل انگارى سازگارى ندارد حمايت نمودند.
?عثمان
در باره كشندگان عثمان زياد از اندازه سخن گفتى، بيا مانند ديگران از من اطاعت كن، سپس آنان را نزد من به محاكمه كشان، تا بين تو و ايشان به كتاب خدا داورى كنم. ولى آنچه تو مى خواهى به مانند گول زدن طفل در ابتداى باز گرفتن او از شير است.
سلام بر اهلش.
.
.
نامه 64
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ✔آیات آرام بخش, ◀ معاویه(لعنه الله علیه) و ویژگی حکومت ظالمانه در نهج البلاغه, ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀طلحه و زبیر در نهج البلاغه, ◀ عایشه در نهج البلاغه
[ 07:16:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نامه حضرت علی به ابوموسی اشعری در جنگ جمل |
... |
|
??از نامه هاى آن حضرت است به ابو موسى اشعرى كه كار گزارش در كوفه بود، زمانى كه به امير المؤمنين خبر رسيد مردم را از رفتن به كمك حضرت به وقتى كه براى جنگ جمل دعوت كرده بود منع مى كند.
?از بنده خدا على امير المؤمنين، به عبد اللّه بن قيس:
اما بعد!
از جانب تو سخنى به من رسيده كه هم به سود توست و هم به زيان تو، چون فرستاده ام به نزدت آمد دامن به كمر زن، و كمربندت را محكم ببند، و از لانه ات بيرون رو، و كسانى را كه با تو هستند به جانب ما بر انگيز. پس اگر حق را يافتى روانه شو، و اگر ترسيدى از كوفه دور شو.
به خدا قسم هر كجا باشى به سراغت آيند، و دست از سرت برندارند تا گوشت و استخوان و تر و خشكت به هم آميخته شود، تا جايى كه فرصت نشستن نيابى، و از روبرو همانند پشت سر وحشت كنى. اين فتنه چنانكه مى پندارى آسان نيست، فتنه بزرگ دهشت زايى است كه بايد بر مركبش سوار شد، و دشوارش را آسان، و سختش را هموار ساخت.
عقلت را به كار گير، كارت را مالك شو، و نصيب و بهره ات را بياب، اگر اين برنامه خوشايند تو نيست دور شو به جايى كه فراخى و نجاتى در آن نيست، در خور اين است كه اين كار را ديگران انجام دهند و تو در خواب باشى، خوابى كه نگويند فلانى كجاست. به خدا قسم اين مبارزه حق است كه به دست كسى كه بر حق است انجام مى گيرد، و او نسبت به آنچه كه ملحدان انجام مى دهند باكى ندارد.
و السّلام
.
.
نامه 63
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ابوموسی اشعری در نهج البلاغه, ◀جنگ جمل در نهج البلاغه
[ 07:08:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نص بر امامت امام موسی کاظم علیه السلام |
... |
|
??نص بر امامت امام موسی کاظم علیه السلام
? حدیث اول
عیسی بن عبدالله گوید؛ به امام صادق علیه السلام عرض کردم: اگر پیش آمدی کند، من به که اقتدا کنم؟ حضرت اشاره به پسرش موسی کرد. عرض کردم : اگر برای موسی پیش آمدی کند ، به که اقتدا کنم؟ فرمود: به فرزندش عرض کردم : اگر برای فرزندش پیش آمدی کند و برادر بزرگتر و پسر کوچکتری از خود باقی گذارد، به که اقتدا کنم؟ فرمود: به فرزندش سپس فرمود: تا ابد چنین است(یعنی پسر کوچک امام بر برادر بزرگتر امام مقدم است) عرض کردم: اگر امام را نشناختم و جای او را ندانستم چه کنم؟ فرمود: می گوئی خدایا! من پیرو و دوستدار آن حجت زنده تو هستم که از فرزندان امام گذشته است ، همین تو را کافیست، ان شاء الله
?حدیث دوم
مفضل بن عمر گوید: امام صادق علیه السلام از ابوالحسن موسی علیه السلام یاد کرد -و او آن روز کودکی بود- و فرمود: این است همان مولودی که در خاندان ما ، مولودی پربرکتر از او برای شیعیان ما به دنیا نیامده است.
?حدیث سوم
صفوان جمال گوید: از امام صادق علیه السلام درباره صاحب امر امامت پرسیدم ، فرمود: صاحب این امر بازی و بیهوده گری نکند. آنگاه ابوالحسن موسی که کودک بود و بزغاله ای مکی همراه داشت و به او می گفت : “پروردگارت را سجده کن"، آمد . امام صادق علیه السلام او را در آغوش کشید و فرمود: پدر و مادرم فدای کسی که بازی و بیهوده گری نکند.
.
.
اصول کافی جلد 2
.
.
موضوعات: ◀ نص بر امامت امام موسی کاظم علیه السلام
[جمعه 1398-05-25] [ 10:57:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نص بر امامت امام سجاد علیه السلام |
... |
|
??نص بر امامت سجاد صلوات الله علیه
ابی جارود گوید؛ امام باقر علیه السلام فرمود:
چون هنگام شهادت حسین بن علی علیهما السلام فرا رسید، دختر بزرگترش فاطمه بنت الحسین علیه السلام را طلبید و کتابی پیچیده و وصیتی آشکارا به او داد . زیرا علی بن الحسین علیهما السلام مرضی از لحاظ معده داشت که در حال احتضارش می دیدند. سپس فاطمه آن کتاب را به علی بن الحسین علیهما السلام داد. ای زیاد ! سپس به خدا آن کتاب به ما رسید . زیاد گوید، عرض کردم: خدا مرا قربانت گرداند ، در آن کتاب چه نوشته است؟ فرمود:
“به خدا آنچه از زمان خلقت آدم تا به آخر رسیدن دنیا مورد احتیاج اولاد آدم است در آن است . به خدا که احکام حدود حتی جریمه خراش در آن ثبت است.”
?حدیث دوم؛
امام صادق علیه السلام فرمود: چون امام حسین صلوات الله علیه به جانب عراق رهسپار گشت کتب و وصیت را به ام سلمه -رضی الله عنها- سپرد و چون علی بن الحسین علیه السلام به مدینه برگشت به او تحویل داد.
شرح؛
آنچه امام حسین علیه السلام به ام سلمه داد غیر از آنها بود که به فاطمه داد. شاید آنچه به ام سلمه داده همان وصیت سر به مهری باشد که از آسمان نازل شده است. مرآت ص 227
.
.
اصول کافی
جلد 2
.
.
موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد باقر(علیه السلام), ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀نص بر امامت امام سجاد علیه السلام
[پنجشنبه 1398-05-24] [ 03:49:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نص بر امامت امام محمد باقر علیه السلام |
... |
??نص بر امامت امام محمد باقر علیه السلام
اسماعیل بن محمد گوید: امام باقر علیه السلام فرمود: پیش از آنکه وفات علی بن الحسین علیهما السلام فرا رسد ، زنبیلی یا صندوقی را که نزد او بود ، بیرون آورد و فرمود: ای محمد! این صندوق را ببر .
پس آن را در میان چهار تن (که چهار طرفش را گرفته بودند) بردند . چون آن حضرت وفات کرد برادران امام باقر آمدند و ادعا کردند که از آنچه در میان صندوق بود، بهره ما را بده. فرمود: به خدا که از بهره شما چیزی در آن نبود. اگر از بهره شما چیزی در آن می بودپدرم آن را به من نمی داد در آن صندوق، سلاح و کتب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود.(که از علائم امام علیه السلام است).
?حدیث دوم
عیسی بن عبد الله از جدش نقل کند که علی بن الحسین علیهما السلام در حال احتضار که تمام اولادش گردش بودند به آنها متوجه شد آنگاه به محمد بن علی رو کرد و فرمود: ای محمد! این صندوق را به خانه خود بر، سپس گوید؛ ولی در آن صندوق درهم و دینار نبود، بلکه پر از علم و دانش بود.
.
.
اصول کافی
جلد 2
.
.
موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد باقر(علیه السلام), ◀نص بر امامت امام محمد باقر علیه السلام
[ 03:41:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نص بر امامت امام جعفر صادق علیه السلام |
... |
|
??نص بر امامت امام جعفر صادق علیه السلام؛
عبدالاعلی گوید : امام صادق علیه السلام فرمود: پدرم آنچه در آنجا بود (از کتب و سلاح و نشانه های امامت) به من سپرد و چون وفاتش نزدیک شد، فرمود: گواهانی نزد من آور . من چهار تن از قریش را که نافع –غلام عبدالله بن عمر- در میان آنها بود حاضر کردم .
پس فرمود بنویس: این است آنچه یعقوب به پسرانش وصیت کرد؛ ” پسرانم! خدا برای شما این دین را برگزید، پس نمیرید جز اینکه مسلمان باشید” 132 سوره2_ و محمد بن علی بن جعفر بن محمد وصیت کرد و به او امر فرمود که او را در بردیکه نماز جمعه را با آن می خواند، کفن بپوشد و با عمامه خودش او را عمامه بپوشد و قبرش را چهارگوش سازد و به مقدار چهار انگشت بالا آورد و هنگام دفن بندهای کفن او را بگشاید .
سپس به گواهان فرمود: برگردید خدا شما را رحمت کند. گفتم: ای پدر! در این وصیت چه احتیاجی به گواه گرفتن بود؟ فرمود: پسر جانم! نخواستم که تو ( در امر امامت یا کارهای وصیت) مغلوب باشی و مردم بگویند به او وصیت نکرده است ، خواستم که تو حجت و دلیل داشته باشی.
?حدیث دوم؛
سدیر صیرفی گوید: شنیدم امام باقر علیه السلام می فرمود: از جمله سعادت مرد این است که او را فرزندی باشد که شباهتی از خلقت و اخلاق و شمائلش در او درک شود و من شباهت خلقت و اخلاق و شمائلم را از این پسرم یعنی امام صادق درک می کنم.
.
. اصول کافی جلد2
.
.
موضوعات: ◀احادیث برگزیده از امام محمد باقر(علیه السلام), ◀احادیث برگزیده از امام جعفر (علیه السلام), ◀نص بر امامت امام صادق علیه السلام
[ 03:36:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نامه به مردم مصر |
... |
|
??نامه ی حضرت علی به مردم مصر که آن را همراه مالک اشتر رحمه الله علیه -هنگامی که او را حاکم مصر کرد -فرستاد.
?پیامبر صلی الله علیه و آله
اما بعد! خداوند سبحان محمد صلی الله علیه و آله را فرستاد که برای جهانیان بیم دهنده و بر پیامبران گواه باشد . چون رسول خدا درگذشت مسلمانان پس از او درباره ی خلافت به نزاع پرداختند.
?علی از زبان علی
به خدا سوگند! هرگز تصور نمی کردم که عرب پس از درگذشت پیامبر، خلافت را از خاندان او برگرداند یا پس از پیامبر آن را از من دور کند. مرا به درد و فریاد نیاورد مگر شتافتن مردم به سوی فلان برای بیعت کردن با او. من مدتی دست از بیعت کشیدن تا آنکه دیدم گروهی از مردم از اسلام برگشتند و مردم را به نابود کردن دین محمد فرا می خوانند. پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یاری نکنم رخنه ای در دین یا ویرانی ایی در آن خواهم دید که مصیبت آن بر من بزرگتر از محروم شدن از حکومت بر شماست. حکومتی که متاع چند روزه ی دنیاست و همچون سرابی دست خوش زوال خواهد شد یا مانند ابر از هم خواهد پاشید . پس در میان آن آشوب و بلوا قیام کردم تا آنکه باطل نابود شد و از بین رفت و دین استوار و پابرجا گردید.
به خدا سوگند!
اگر به تنهایی با دشمنان مواجهه می شدم و آنان تمام زمین را پر کرده بودند نه باک داشتم و نه می ترسیدم ؛ زیرا از گمراهی ای که ایشان در آن هستند و هدایتی که خود بر آن هستم، نیک آگاهم و از جانب پروردگارم بر یقینم. من آرزومند دیدار خدایم و در انتظار و امیدوار به ماداش نیک او هستم.
اما دریغم می آید که حکومت این امت به دست بی خردان و بدکاران آنان افتد و مال خدا را میان خود دست به دست بگردانند و بندگان خدا را به بردگی گیرند و با صاحان بجنگند و فاسقان را همدست خود سازند ؛ زیرا از اینان کسی است که در میان شما شراب حرام نوشید [ولید بن عقبه] و حد اسلام بر او جاری شد و از اینان کسی است که تا اندک مالی نگرفت اسلام نیاورد.
اگر از حکومت این کسان بر شما بیم نداشتم شما را بر نمی انگیختم و سرزنش نمی کردم و فرا نمی خواندم و تحریض نمی کردم و آنگاه که سرباز زدید و سستی نشان دادید ، رهایتان می کردم.
جهاد
مگر نمی بینید به مرزهایتان دست انداخته اند و شهرهایتان را اشغال و سرزمین هایتان را تصرف کرده اند و شهرهایتان در جنگ فرو رفته است؟! خدا شما را بیامرزد ! به سوی جنگ با دشمنانتان حرکت کنید، در خانه و کاشانه ی خود نمانید که به ستم گرفتار شوید و به ذلت بازگشته پست ترین چیز نصیب شما گردد. مرد جنگی همیشه بیدار است و هرکس بخوابد دشمن از او در خواب نمی شود. والسلام
.
.
نامه ی62
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀ مالک اشتر در نهج البلاغه, ◀علی از زبان علی در کلام نهج البلاغه, ◀ پیامبر از زبان حضرت علی در نهج البلاغه, ◀ جهاد در نهج البلاغه
[دوشنبه 1398-05-21] [ 08:15:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
توبیخ جناب کمیل از سوی حضرت علی |
... |
??به کمیل بن زیاد نخعی ، هنگامی که فرمانده امام در هیت بود. امام او را توبیخ می کند که چرا سپاهیان دشمن را که از منطقه ی ماموریت او عبور کرده و برای غارت مسلمین رفته اند واگذارده و نرانده است.
اما بعد! کسی که کاری را که بر عهده اش نهاده اند، تباه سازد و زحمن کاری را بر دوش کشد که به دیگری واگذارده شده، مردی ناتوان با اندیشه ای تباه کننده است. تاخت و تازت در غارت مردم قرقیسیا و واگذاری مرزهایی که تو را بر آنها گمارده ایم -در حالی که کسی نیست که آنها را حفظ کند و سپاه دشمن را از آنها براند- اندیشه ای ناصواب است . تو پلی شده ای برای عبور دشمنانت که قصد غارت دوستانت را دارند نه قدرتی داری و نه دشمن را از تو بیمی در دل است. نه مرزی را بسته و شوکت دشمنی را شکسته ای نه برآورنده ی نیاز مردمت هستی و نه کفایت کننده ی فرمانده ی خویشتنی.
.
.
نامه 61
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀کمیل در نهج البلاغه
[ 08:10:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
عدم تعرض به سپاهیان |
... |
?نامه حضرت علی به کارگزارانی که لشکر ایشان از سرزمین آنها می گذشت از بنده ی خدا علی امیر المومنان به گرد آورندگان مالیات و کارگزاران شهرهایی که لشکر از سرزمینشان عبور می کند:
اما بعد! من لشکری را فرستادم که اگر خدا بخواهد از سرزمین شما عبور می کند و آنان را به آنچه خداوند بر ایشان واجب کرده سفارش کردم که مردم را آزار ندهند و نرنجانند . من در نزد شما و به سبب پیمانی که با شما دارم، از آسیبی که سپاهیان به مردم برسانند بیزارم مگر آنکه سربازی گرسنه مانده و برای سیر کردن خود چاره ای جز آن نداشته باشد. پس کسی را که از روی ستم به اموالتان دست درازی کند کیفر دهید و دست بی خردان خود را از زیان رساندن به سپاه و تعرض به آنان در آنچه استثنا کردیم ، بازدارید. من در میان سپاه هستم . شکایت های خود را به من برسانید و هر ستمی که از آنان به شما می رسد و جز به یاری خدا و من نتوانید آن را برطرف سازید با من در میان گذارید تا من به یاری خدا آن ستم را از شما برگردانم. والسلام
.
.
نامه 60
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀ ویژگی کارگزاران در نهج البلاغه
[ 08:05:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نامه به فرمانده سر پل ذهاب |
... |
??نامه حضرت علی به اسود بن قطبه فرمانده ی سپاه حلوان (در جنوب شهر سرپل ذهاب فعلی)
?سفارش به حاکم
اما بعد! هرگاه هوای والی گوناگون باشد، او را از مقدار زیادی از عدالت باز می دارد. پس باید امور مردم در حق نزد تو برابر باشد زیرا در ستم، عوضی از عدل نیست.
?تقوا و خودسازی
از آنچه نظایر آن را نمی پسندی دوری کن، و خود را با امید به ثواب و بیم از عقاب در کاری بدار که خدا بر تو واجب ساخته.
?دنیا بدان که دنیا سرای آزمایش است و دنیا دار ساعتی در آن آسوده نباشد مگر آنکه همان مایه ی حسرت او در قیامت گردد.
هرگز چیزی تو را از حق بی نیاز نسازد. و از جمله حقوقی که بر تو لازم گشته آن است که خود را نگاه داری و به قدر توان خود در کار رعیت تلاش کنی، زیرا سودی که از این کار به تو می رسد بیش از فایده ای است که تو به مردم می رسانی. والسلام
.
.
نامه 59
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀ ویژگی های حاکم در نهج البلاغه, ◀ وصف دنیا و آخرت در نهج البلاغه, ◀ خودسازی در نهج البلاغه, ◀ تقوا در نهج البلاغه
[ 07:59:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|
|
نامه حضرت علی به مردم درباره جنگ صفین |
... |
|
?نامه حضرت علی به مردم شهرها که آنچه را میان خود و اهل صفین گذشت در آن گزارش داد.
??حوادث جنگ صفین
آغاز ماجرا این بود که ما با شامیان رو به رو شدیم . ظاهر قضیه آن بود که پروردگار ما یکی است و پیامبر ما یکی است و دعوت ما به اسلام یکسان است. نه ما از ایشان خواستیم که بر ایمانشان به خدا و تصدیقشان به پیامبرش بیفزایند و نه ایشان از ما چنین چیزی را طلب کردند. در همه چیز یکسان بودیم.
عثمان
جز در مورد خون عثمان ، که با هم اختلاف داشتیم و دست ما به آن آلوده نبود. گفتیم بیایید تا امروز با خاموش کردن آتش جنگ و آرام کردن مردم، مساله را حل کنیم تا خلافت استوار شود و مسلمانان متحد گردند و نیرو یابیم تا حق را در جایگاهش بنهیم. گفتند: چاره ی کار را جز در جنگ ندانیم. پیشنهاد ما را نپذیرفتند تا جنگ پر گشود و استوار شد و شعله هایش بر افروخت و زبانه کشید. هنگامی که جنگ دندانهایش را در ما و در آنان فرو برد و چنگالهایش را در تن ما و آنان بفشرد به آنچه آنان را فراخوانده بودیم گردن نهادند ما نیز دعوتشان را پذیرفتیم و به سرعت به آنچه خواستند تن دادیم تا حجت بر آنان آشکار گشت و عذرشان پایان یافت .
خوارج هرکس از آنان بر این سخن اقرار دارد ، خداوند او را از هلاکت برهاند و هرکه لجاجت ورزد (=خوارج)و در گمراهیش بماند پیمان شکن است و خداوند بر دلش پرده افکنده و حوادث ناگوار به گرد سرش چرخیده.
.
.
نامه 58
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀عثمان در نهج البلاغه, ◀جنگ صفین در نهج البلاغه, ◀خوارج در نهج البلاغه
[یکشنبه 1398-05-20] [ 05:15:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|
روش بسیج کردن مردم برای جهاد |
... |
?نامه حضرت علی به مردم کوفه در سال 36 هجری هنگامی که از مدینه به بصره می رفت.
??روش بسیج کردن مردم برای جهاد
اما بعد! من از جایگاه خود بیرون آمدم یا ستمگرم و یا ستمدیده یا متجاوزم و یا کسی که به او تجاوز شده. من خدا را به یاد کسی می آورم که نامه ام به او می رسد تا چون به سوی من کوچ کند ، اگر نیکوکار بودم یاریم رساند و اگر بدکار بودم مرا به حق بازگرداند.
.
.
نامه 57
نهج البلاغه
.
.
موضوعات: ◀ جهاد در نهج البلاغه
[ 05:10:00 ب.ظ ]
لینک ثابت
|
|